به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب پرویز شکاری

  • زینب زین الدینی، مهین کرمی*، اکرم فاطمی قمشه، پرویز شکاری، فردین حامدی

    در سال های گذشته به دلیل تغییر الگوی استفاده از زمین، آلودگی خاک به مثابه موضوع مهم زیست محیطی در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه مطرح است. درمیان آلاینده های متعدد خاک، آلودگی به عناصر سنگین به دلیل سمیت بالا و ماندگاری زیاد در محیط، خطر زیادی دارد. در نوشتار پیش رو میزان آلودگی زمین های پایین دست انباشت گاه پسماند در جنوب شهر کرمانشاه به عناصر سنگین بررسی شده است. 208 نمونه خاک سطحی (0 تا 20 سانتی متری) در قالب الگوی شبکه بندی منظمی با فاصله 50 متری تهیه شد. الگوی مکانی غلظت کل عناصر با تغییرنمای تجربی محاسبه و مدل برازش داده شده زمین آماری بررسی شد. میانگین غلظت کل عناصر آهن، منگنز، مس و روی در زمین های پایین دست انباشت گاه پسماند به ترتیب 4077، 943، 8/41 و 102 میلی گرم بر کیلوگرم بود. براساس پارامترهای تغییرنما مدل کروی بهترین مدل برای توصیف تغییرپذیری مکانی عناصر سنگین مورد مطالعه بود. غلظت کل عناصر سنگین مورد مطالعه دارای وابستگی مکانی قوی بوده که بیانگر مقیاس مناسب مطالعه است. با توجه به نقشه های کریجینگ معمولی غلظت کل عناصر در قسمت های مرکزی منطقه مورد مطالعه کمتر از سایر نقاط است. چه بسا این امر به دلیل شیب کمتر قسمت های مرکزی منطقه و نفوذ کمتر شیرابه پسماند به این قسمت باشد. غلظت عناصر در قسمت جنوب شرقی به سمت شمال شرقی به دلیل شیب بالای منطقه و نزدیکی به محل انباشت پسماند، بیشتر است. نتایج نشان از روند فزاینده آلودگی خاک در درازمدت داشت؛ بنابراین با توجه به آنچه گفته شد با درنظرگرفتن افزایش جمعیت، نرخ تولید پسماند، فاصله از مرکز شهر و دیگر عامل های تعیین مکان انباشت گاه پیشنهاد می شود که مکان یابی انباشت گاه پسماند مورد بازنگری علمی قرار گیرد؛ همچنین انجام خدماتی همچون جداسازی پسماند در مبدا، بازیافت، کمپوست سازی و موارد دیگر لازم است.

    کلید واژگان: آلودگی خاک, سراب قنبر, زمین آمار, کریجینگ, تغییرات مکانی}
    Zainab Zainedini, Mahin Karami *, Akram Fatemi Ghomeshe, Parviz Shekaari, Fardin Hamedi

    Affected by the change of land-use pattern, soil pollution has become an important environmental issue in developed and developing countries.  Heavy element pollution, as a kind of soil pollutant, is really dangerous due to their high toxicity and persistence in the environment. In the current study, the extent of pollution to heavy elements in downstream area of southern waste landfill of Kermanshah city was investigated. In this research, 208 soil samples (from 0 to 20 cm depth), were collected with 50 meters distances systematically from downstream area of waste landfill. The spatial pattern of variables was investigated through calculating experimental variograms and fitted models using geostatistics.  The mean concentrations of Fe, Mn, Cu and Zn in downstream area of waste landfill are 4077, 943, 41.8 and 102 mgkg−1 respectively. The spherical model was recognized as the best model to describe the spatial variability of total heavy metals. Total content of Fe, Mn, Cu and Zn showed a strong spatial dependence. According to the ordinary kriging maps, the total concentration of elements in the central parts of the study area is less than the other parts. This is probably due to the lower slope of the central region and consequently the lower infiltration. The concentration of elements in the southeastern towards the northeast High slope of the area is the result of the adjacency to the waste landfill and also the higher steepness in this part. The findings indicated a long-term progressive trend soil pollution, thus it is necessary to halt latex infiltration either towards the soil or vertically ground water. The results showed a long-term progressive trend in soil pollution. Considering population growth, waste production rate, distance from the city center, and other factors determining the location of landfill, it is suggested to reconsider positioning waste landfill scientifically. Furthermore, some services such as waste separation in the source, waste recycling in the source, and composting would be inevitable.

    Keywords: Soil pollution, Sarab-Ghanbar, Geostatistic, Kriging, Spatial mapping}
  • مرضیه زندی باغچه مریم*، پرویز شکاری
    نقشه برداری رقومی خاک را می توان تولید اطلاعات مکانی خاک تعریف کرد. یکی از روش های محبوب که اخیرا در چندین مورد از مطالعات نقشه برداری رقومی خاک به کاررفته، درخت تصمیم گیری است. پژوهش حاضر به منظور ارزیابی قابلیت درخت تصمیم گیری در نقشه برداری خاک ها در منطقه میان دربند با مساحت50000 هکتار در استان کرمانشاه انجام شد. الگوریتم C5.0 (با و بدون متاالگوریتم بوستینگ) برای ایجاد روابط مکانی بین کلاس های خاک و متغیرهای محیطی مورد استفاده قرار گرفت. بر پایه نمونه برداری سیستماتیک 78 خاکرخ مورد مطالعه قرار گرفت و 6 گروه بزرگ و 14 زیرگروه شناسایی شد. 30 متغیر محیطی از مدل رقومی ارتفاع و تصویر سنجنده OLI/TIRS ماهواره لندست 8 مربوط به تاریخ تیرماه 1394 مشتق شد. صحت عمومی برای گروه بزرگ و زیرگروه برابر با 73 درصد به دست آمد درحالی که مقادیر متناظر برای نمایه کاپا به ترتیب 61/0 و 63/0 بود. ترکیب متاالگوریتم بوستینگ با C5.0 مقادیر صحت عمومی را به ترتیب به 80 درصد و 76 درصد و مقادیر نمایه کاپا را به 72/0 و 66/0 افزایش داد. نتایج توانایی قابل توجهی را برای درخت تصمیم گیری در باز شناخت الگوی خاک در منطقه موردمطالعه نشان داد و متغیرهای توپوگرافی از سایر متغیرهای محیطی پر اهمیت تر به نظر می رسید. همچنین، بررسی نقشه های تولیدشده از طریق مقایسه با الگوی خاک مشاهده شده در خلال بررسی زمین، نشان گر تطابق پذیرفتنی پیش بینی های الگوریتم درخت تصمیم گیری با واقعیت بود.
    کلید واژگان: نقشه برداری رقومی خاک, الگوریتم C5, 0, بوستینگ, متغیرهای محیطی, دشت میان دربند}
    Marziye Zandi Baghche, Maryam *, Parviz Shekaari
    Digital soil mapping (DSM) can be defined as a production of spatial soil information. Decision tree (DT) algorithm is one of the most popular machine learning methods which was applied in several recent DSM studies. This study was carried out to evaluate the capability of DT in mapping soils in Miandarband region with area of 50,000 ha in Kermanshah province. The C5.0 decision tree algorithm (with and without boosting meta-algorithm) used to establish spatial relationships between known soil taxonomic classes and environmental variables. Using simple systematic sampling, 78 pedons were studied and 6 great groups and 14 subgroups of Soil Taxonomy (ST) were identified. Thirty environmental items were derived from a digital elevation model (DEM) file and a landsat-8 OLI/TIRS (July/Tir 1394) image of the area. Predictions made by C5.0 algorithm showed OA values of 73 percent for great group and subgroup, while comparable values for Kappa Index were 0.61 and 0.63, respectively. Combination of boosting meta-algorithm with C5.0 increased OA values for ST categories 0.80 and 0.76 and Kappa Index values to 72 percent and 66 percent. Results showed a considerable capability for DT in recognition of soil pattern over the study area and the topographic variables seems to be most important. Also, analysis of the produced maps, compared with the observed soil pattern during the field survey, revealed a reasonable agreement of decision tree algorithm predictions with reality.
    Keywords: : Digital Soil Mapping, C5.0 algorithm, Boosting, Environmental Covariates, Miandaband Plain}
  • فرشاد قادری *، مهین کرمی، پرویز شکاری، اعظم جعفری
    پدیده گرد و غبار به عنوان رویدادی اقلیمی در همه شرایط آب وهوایی رخ می دهد، اما به عنوان پدیده ی بارز مناطق خشک و نیمه خشک، سبب اخلال در فعالیت ها و زیرساخت های جوامع انسانی مانند کشاورزی، حمل و نقل و صنایع می گردد. در بعضی از مناطق جهان، به ویژه خاورمیانه، طوفان گردوخاک از پدیده هایی است که فراوانی رخداد بالایی دارد. در دهه ی گذشته، رخداد طوفان های گردوخاک پی در پی در این منطقه رو به فزونی نهاده تا آنجا که در ماه های سرد و پر بارش این منطقه نیز مشاهده می شود. مطالعه های صورت گرفته روی طوفان های گرد و غبار در ایران نشان می دهد که در کنار عوامل طبیعی به وجود آورنده توده ریزگردی عوامل محیطی بسیاری نیز در بروز این پدیده و پایداری و تداوم طولانی مدت آن دخالت دارند. هدف از این پژوهش بررسی روند فرونشست گردوخاک اتمسفری در یک دوره زمانی یک ساله و ارتباط آن با برخی عوامل اقلیمی و مکانی در شهرستان جوانرود بود.
    این مطالعه در محدوده ای به مساحت حدود 5500 هکتار در سطح شهرستان جوانرود از توابع استان کرمانشاه انجام گرفت. فرایند نمونه برداری به صورت تصادفی در 35 نقطه در سطح شهرستان و با پراکنش مکانی مناسب از اول مرداد ماه سال 1394 تا آخر خرداد ماه سال 1395 صورت پذیرفت. از مجموع 35 نقطه نمونه برداری شده، 21 نقطه در سطح شهر و 14 نقطه در مناطق روستایی واقع بود. پس از پایان هر فصل، نمونه های گردوخاک جمع آوری شده و نرخ فرونشست گردوخاک از تقسیم جرم گردوخاک بر سطح تله در طول دوره نمونه-برداری محاسبه گردید. ارتباط میان میزان فرونشست گردوخاک با ویژگی های اقلیمی از جمله سرعت باد غالب، جهت باد، میانگین رطوبت، میزان بارندگی، میانگین دما و ویژگی های مکانی از جمله فاصله نقاط نمونه برداری با مرز غربی کشور (با توجه به اینکه ورود ریزگردها بیشتر از مرز غربی و از کشور عراق است) و ارتفاع نقاط از سطح دریا، برای دوره زمانی مورد مطالعه با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد بررسی قرار گرفت.
    به طور کلی میانگین نرخ فرونشست گردوخاک در منطقه مورد مطالعه 38/0 گرم بر مترمربع در روز (1376 کیلوگرم بر هکتار در سال) بود. در بعد زمانی، فصل بهار با میانگین 47/0 گرم بر مترمربع در روز بیشترین میزان فرونشست و فصل تابستان (شامل ماه های مرداد و شهریور) با میانگین 26/0 گرم بر مترمربع در روز کمترین مقدار را به خود اختصاص داده بود. در بعد مکانی، نقاط روستایی در فصل زمستان با میانگین 52/0 گرم بر مترمربع در روز بیشترین میزان فرونشست و نقاط شهری در فصل تابستان با میانگین 23/0 گرم بر مترمربع در روز کمترین نرخ فرونشست را در بازه ی زمانی مورد مطالعه داشتند. نتایج مطالعه نشان داد میزان فرونشست گردوخاک در منطقه مورد مطالعه بسیار بیشتر از حدود مجاز تعریف شده در برخی نقاط جهان بود. میزان فرونشست گردوخاک در نقاط روستایی و نزدیک به مرز غربی کشور با عراق بیش از نقاط شهری بود و با افزایش ارتفاع از سطح دریا کاهش یافت. فرونشست گردوخاک با جهت و سرعت باد همبستگی مثبت و معنی دار (به ترتیب در سطوح 1 و 5 درصد) و با میانگین رطوبت و میزان بارندگی همبستگی منفی داشت.
    به نظر می رسد اختلاف مقادیر فرونشست بین نقاط نمونه برداری شده، ناشی از اثر غبارهای محلی، ارتفاع نقاط از سطح دریا، فاصله نقاط از مرز کشور با عراق، ارتفاع سکوهای نمونه برداری (در مناطق روستایی به دلیل ارتفاع کمتر پشت بام ها ظروف نمونه گیری ارتفاع کمتری نسبت به سطح زمین داشتند) و همچنین نزدیکی به زمین های کشاورزی و مراتع بدون پوشش بوده باشد. مقادیر بالای فرونشست گردوخاک اتمسفری در منطقه و رابطه آن با برخی عوامل اقلیمی احتمالا به دلیل اثرپذیری همزمان منطقه مورد مطالعه از رخدادهای محلی و منطقه ای طوفان های گردوخاک (ناشی از رخداد طوفان های گردوخاک در کشورهای همسایه و انتقال آن به منطقه) است.
    کلید واژگان: نرخ فرونشست, گرد و غبار, ارتفاع از سطح دریا, عوامل اقلیمی, جوانرود}
    Farshad Ghaderi *, Mahin Karami, Parviz Shekari, Azam Jafari
    Background And Objectives
    As a natural phenomenon, dust storm occurs in all climatic conditions, however, as a typical feature of arid and semi-arid climate, causes severe problems in infrastructures and activities of human society such as agriculture, transportation and industries. Dust storm is a phenomena that has a high frequency of occurrence in some parts of the world, especially in the Middle East. Dust storm occurrence in this region has been increased in the past decade, even in the humid months of the year. Studies on dust storms in Iran have shown that many environmental factors contribute to occurrence of this phenomenon and its long-term stability besides the natural factors. The objective of this study was to investigate the dust deposition rate during a one-year period, and its relationship with selected climatic and spatial factors, in Javanrood township.
    Materials And Methods
    This study was carried out in an area of about 5500 hectares in Javanrood township, located in Kermanshah province. Since the beginning of August 2015 until the end of June 2016, dust samples were collected at the end of each season, from 35 sampling points randomly distributed throughout the township, including 21 points located in the urban and 14 points located in the rural areas. Dust deposition rate was calculated by dividing the mass of dust on the sampler surface and the sampling period. Dust deposition rate relationship with selected climatic parameters such as prevailing wind speed, wind direction, humidity, rainfall and mean temperature (provided by Meteorological Organization), and spatial parameters such as distance from the western border of the country (assuming that Iraq country is one of the dust resources in this region) and the elevation (above sea level) were examined using Pearson correlation test.
    Results
    The average rate of dust deposition was 0.38 gr m-2 day-1(1376 kg ha-1 year-1) in the study area. In terms of time, spring season had the highest rate of deposition with an average of 0.47 gr m-2 day-1, and summer had the lowest rate with an average of 0.26 gr m-2 day-1. Considering the spatial aspect, rural areas in winter had the highest rate of deposition with an average of 0.52 gr m-2 day-1, while, urban areas in summer had the lowest amount of deposition rate of 0.23 gr m-2 day-1 in average. Results indicated that the amount of dust deposition in the study area is higher than defined standard levels for most parts of the world. The dust deposition in the rural parts was greater than urban parts, probably because of the adjacency to the dust source areas. The dust deposition rate decreased with increasing in elevation. It had positive and significant correlations with direction and speed of wind (at p
    Conclusion
    It seems that the differences among the values of dust deposition, were resulted from local dust events, the elevation differences, the distance from Iraq border, differences in sampling platforms height, and also adjacency to the farmlands and uncovered pastures. High levels of atmospheric dust deposition in the region and its relation with climatic factors, is probably due to the simultaneous effects of local and regional (which is created in neighboring countries and transported to the area) dust storm events.
    Keywords: Deposition rate, atmospheric dust, elevation, climatic factors, Javanrood}
  • پرویز شکاری *، جواد یلوه
    سابقه و هدف
    مدل کردن تغییرپذیری خاک در کاربری پایدار این منبع طبیعی اهمیت بنیادین دارد. مدل های ناپیوسته که از دیرباز به کار رفته اند تغییرات خاک را به اندازه نیاز در کشاورزی نوین تشریح نکرده و منجر به بروز کاستی های بنیادین در توان پیش بینی مکانی نقشه های خاک می شوند. کاربرد فزاینده الگوریتم های آماری که ابزار «رایان آموختی» نامیده می شوند در تولید و بهبود نقشه های خاک به شکل رقومی از راه های رویارویی با این مشکل است. مدل SoLIMاز جمله این روش هاست که نگرش دانش بنیاد فازی را برای درک روابط خاک-سرزمین و پیش بینی پراکنش خاک به طور پیوسته به کار می گیرد. در این پژوهش توان مدل SoLIM در پیش بینی الگوی پراکنش خاک در بخشی از دشت میان دربند استان کرمانشاه به مساحت 2300 هکتار آزموده شد.
    مواد و روش ها
    نقشه های تندی و راستای شیب، خمیدگی نیمرخی و تراز، و نمایه خیسی از مدل رقومی ارتفاع با دقت 10متر محاسبه و به همراه نقشه مواد مادری خاک ها به عنوان موثرترین متغیرهای محیطی همراه (متغیرهای همراه) موثر در تمایز خاک های منطقه در مدل به کار رفت. بر پایه تحلیل زمین ریخت شناختی، 26 پدان جایابی، تشریح و بر اساس Soil Taxonomy (ST) و WRB به ترتیب در هفت زیرگروه و شانزده گروه مرجع خاک رده بندی شد. برای آموزش الگوریتم در بازشناخت روابط میان متغیرهای همراه و خاک های رده بندی شده در هر یک از دو سیستم، قواعد لازم در محیطSoLIM تعریف شد. پس از استنتاج، برای هر یک از زیرگروه ها و RGS ها یک نقشه فازی ساخته شد و با آمیختن خروجی های فازی، نقشه نافازی الگوی پراکنش خاک منطقه برای هر یک از دو سیستم رده بندی تولید گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان از توان خوب یادگیری الگوریتم داشت، اما خروجی ها برای دو سیستم رده بندی متفاوت بود. برای زیرگروه های ST نقشه یکپارچه تری از WRB به دست آمد که بازتابی از ساختار درختی آن بود. یکپارچگی کمتر نقشه WRB نشانی از توان پیش بینی مکانی بهتر تفسیر شد که پی آمد ساختار دو سطحی و منعطف تر آن بود. برای ارزیابی عملکرد مدل، نتایج 26 پدان در آرایشی متشکل از چهار ترانسکت و 5 نقطه با پراکنش هدفمند و به گونه ای که بر پایه دانش به دست آمده، بیشترین تغییرپذیری خاک را در منطقه دربر می گرفت با پیش بینی های الگوریتم فازی مقایسه گردید. بر پایه دو معیار «صحت عمومی نقشه» و «نمایه سازگاری کاپا» پیش بینی SoLIM در سطح زیرگروه های ST به ترتیب تا 78 و 64 درست بود. همین معیارها برای گروه های مرجع WRB 67 و 62 درصد محاسبه گردید. میزان درستی پیش بینی ها در الگوی ترانسکت برای ST و WRB به ترتیب 3/78 و 2/65، اما برای نقاط تصادفی تصادفی در هر دو سیستم رده بندی خاک 75درصد بود. بر پایه نتایج، توانایی SoLIM در برآورد الگوی پراکنش خاک ها در منطقه، پذیرفتنی بود. در سطوح پایین رده بندی به ویژه ST با ساختار درختی، مدل از توان مناسبی برای جداسازی خاک های مختلف برخوردار نبود به طوری که استنتاج در سطح خانواده به نتایج ضعیفی به دست داد.
    نتیجه گیری
    بی گمان افزایش شمار مشاهدات در هر دو گروه روش های سنتی و نوین مهم ترین عامل در افزایش توانایی پیش بینی نقشه است. اما چنین راهکاری با دیدگاه اقتصادی نقشه برداری رقومی هماهنگی ندارد. به نظر می رسد با کاربست راهبردهای دیگری چون بازشناخت دقیق تر موثرترین متغیرهای همراه، افزایش حساسیت الگوریتم ها، و طراحی نمونه گیری بهتر برای دستیابی به شمار و پراکنش بهینه مشاهدات در منطقه، بتوان به نتایج بهتری رسید.
    کلید واژگان: نقشه برداری رقومی خاک, فازی, تغییرپذیری, یکپارچگی نقشه}
    Parviz Shekaari *, Javad Yalveh
    Background And Objectives
    Modeling soil variation plays an essential role in sustainable management of the resource. However, discontinuous models used for decades, do not describe soil variation enough as that required in modern agriculture, since lead to basic shortcomings in spatial predictability value of maps. To conquer the problem, new statistical algorithms known as “machine learning” tools are increasingly used to construct and improve soil maps, digitally. As a means of machine learning, SoLIM employs knowledge-based fuzzy approach to realize soil-landscape relations and predict soil pattern in a continuous way. In this work, SoLIM used to predict soil distribution pattern in a 2300 ha area of Miandarband region of Kermanshah province.
    Materials And Methods
    Maps of slope gradient and aspect, planform and profile curvature, and wetness index derived from a 10m-resolution digital elevation model (DEM), and along with geological map used in the study as most effective environmental covariates of soil diversity over the area. Based on physiographic analysis, 26 pedons were described and classified in 7 subgroups of Soil Taxonomy (ST) and 16 RSGs of WRB at second-level, respectively. To train the algorithm to recognize relations between covariates and classified soils in both systems, required fuzzy rules defined in SoLIM environment. Following inference, a fuzzy distribution map for each subgroup and RSG constructed. After combining the fuzzy outputs, a non-fuzzy map of predicted soil distribution pattern over the study area obtained for each classification system.
    Results
    Though results confirmed good learning ability of the algorithm, outputs where different for two the classification systems. As a reflection of its hierarchical structure, map of ST great groups was more contiguous than that of WRB. However, patchy appearance of WRB map interpreted as a sign of better spatial predictability, because of its more flexible two-leveled structure. Thus, probably WRB-based inference leads to more realistic predictions. This indicates how the results are affected by logical structure of soil classification system. To evaluate model performance, results of 25 more pedons aligned in 4 transects and 5 purposive points so that capture most soil variability over the study area, compared to SoLIM predictions. Based on overall map accuracy (OA) and Kappa agreement index (K), SoLIM predictions at ST subgroup level, were correct by 78 and 64 percent, respectively. Same values for WRB were 67 and 62. Inference at family level led to poor results. However, considering transects, correct predictions were 78.3 and 65.2 percent for ST and WRB, but for the random points was 75 for both. Results confirmed good predictions by SoLIM in the study area. At lower categories of ST with hierarchical structure, the model showed a poor ability to identify various soils.
    Conclusion
    No doubt, increasing sample points is the most effective factor on improving predictability of maps either in traditional or modern soil mapping techniques. However, such viewpoint seems unfeasible and not conforms to economic considerations of DSM. Probably, adopting some other strategies such as identifying most effective environmental covariates, increasing algorithms sensitivity, and better sampling designs to obtain optimal number and distribution of observations over the study area.
    Keywords: Digital Soil Mapping, Fuzzy, Variability, Map contiguity}
  • زینب زین الدینی، مهین کرمی، اکرم فاطمی قمشه، پرویز شکاری، فردین حامدی
    تغییر در ویژگی های اجزای تشکیل دهنده ی محیط به طوری که عملکرد طبیعی و تعادل زیستی آن ها مختل شده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم منافع و حیات موجودات زنده را به مخاطره اندازد، آلودگی محیط زیست دانسته می شود. در این پژوهش از نمایه زمین انباشتگی و فاکتور آلودگی برای ارزیابی وضعیت آلودگی عناصر کادمیم (Cd)، سرب (Pb) و نیکل (Ni) در30 نمونه خاک (برداشت شده از عمق صفر تا 20 سانتی متری) پایین دست انباشتگاه زباله شهری کرمانشاه استفاده شد. در زمان نمونه برداری، تعداد 15 نمونه از محدوده ای دور از محل دفن زباله ولی با ویژگی ها و زمین شناسی مشابه همین منطقه به عنوان نمونه های زمینه تهیه گردید. میانگین غلظت کل عناصرکادمیم (Cd)، سرب (Pb) و نیکل (Ni) درنمونه های پایین دست انباشتگاه زباله به ترتیب 03/5، 9/30 و 6/98 میلی گرم بر کیلوگرم بود. میانگین غلظت کل عناصر Cd، Pb و Ni از غلظت این عناصر در نمونه های زمینه، غلظت در پوسته زمین، میانگین جهانی خاک ها و میانگین در شیل جهانی بیش تر بود. براساس نمایه زمین انباشتگی بیش تر نمونه ها نسبت به Cd و Ni در سطح بدون آلودگی تا آلودگی متوسط و نسبت به Pb در سطح متوسط تا زیاد قرار دارند. مقادیر محاسبه شده برای فاکتور آلودگی بیانگر آن است که خاک های منطقه آلودگی متوسطی به Cd و Ni و آلودگی بسیار زیادی به Pb دارند. خاک های منطقه تحت تاثیر شیرابه ی زباله نسبت به Cd، Pbو Ni آلوده شده اند و شدت این آلودگی در مورد عنصر Pb بیش تر است.
    کلید واژگان: خاک, فاکتور آلودگی, عناصر سنگین, نمایه زمین انباشتگی}
  • فردین مومنی، مختار قبادی*، سعید جلالی هنرمند، پرویز شکاری

    به منظور بررسی اثرات آبیاری تکمیلی و مصرف کود های روی و پتاسیم بر برخی خصوصیات فیزیولوژیک نخود آزمایشی به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی کرمانشاه اجرا گردید. دو سطح آبیاری (عدم آبیاریW1= و آبیاری تکمیلی در مرحله به نیام رفتن = W2) به عنوان کرت اصلی و ترکیب تیمارهای کود روی از منبع سولفات روی در چهار سطح (صفر، 20، 40 و 60 کیلوگرم در هکتار) و کود پتاسیم از منبع سولفات پتاسیم در سه سطح (صفر، 50 و 100 کیلوگرم در هکتار) به عنوان کرت های فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که اثر آبیاری بر ویژگی های فیزیولوژیک مورد مطالعه در گیاه نخود به جز کلروفیل آو آب نسبی از دست رفته ی برگ ها معنی دار شد. اثر کود روی نیز بر همه صفت ها (محتوای پرولین، پروتئین دانه، عدد کلروفیل متر، کلروفیل آ، کلروفیل ب، کلروفیل کل،، و) معنی دار بود. اثر کود پتاسیم بر همه پارامترها به جز شاخص کلروفیل اسپد معنی دار شد. نتایج نشان داد که انجام آبیاری تکمیلی، عدد کلروفیل متر، کلروفیل ب، کلروفیل کل و محتوای نسبی آب برگ ها را افزایش داد. در شرایط تنش خشکی، محتوای پرولین برگ و میزان پروتئین دانه بیش از تیمار آبیاری تکمیلی بود. مصرف کود روی در حد بهینه سبب بهبود شاخص های فیزیولوژیک در گیاه نخود گردید. همچنین در همه صفت ها بجزء عدد کلروفیل متر کاربرد کود پتاسیم سبب بهبود صفات فیزیولوژیک گردید. مصرف 40 کیلوگرم کود روی سبب بهبود شاخص های فیزیولوژیک در گیاه نخود گردید. در شرایط آبیاری تکمیلی و به ترتیب مصرف 40 و 100 کیلو گرم از کودهای روی و پتاسیم، گیاه از وضعیت فیزیولوژیکی بهتری برخوردار بوده و بالاترین میزان عملکرد را نیز تولید نموده است.

    کلید واژگان: پروتئین, پرولین, تنش خشکی, کلروفیل, کود, نخود}
    Fardin Moemeni, Mokhtar Ghobadi *, Saeid Jalali Honarmand, Parviz Shekaari

    This study was performed in order to evaluate the effects of supplementary irrigation and application of Zn and K fertilizers on physiological characteristics of chickpea. The experiment was conducted in a split plot-factorial using randomized complete blocks design with three replications at campus of agriculture and natural resources، Razi University، Kermanshah، Iran. Supplementary irrigation in two levels (W1= non irrigation and W2= supplementary irrigation at podding stage) was considered as main-plot; on the other hand، combination treatments of Zn fertilizer in four levels (Zn1=0، Zn2=20، Zn3=40 and Zn4=60kg/ha) and K fertilizer in three levels (K1=0، K2=50 and K3=100kg/ha) were considered as sub-plots. The results showed that the effects of irrigation on all studied physiological characteristics were significant excluding chlorophyll-a and RWL. Likewise، the effect of Zn fertilizer on all parameters was significant. Moreover، the effect of K fertilizer on all parameters was significant excluding chlorophyll SPAD. Based on the results، supplementary irrigation increased the chlorophyll-a، chlorophyll-b، chlorophyll-ab and relative water content (RWC). Under drought stress condition، proline content and storage protein were more than supplementary irrigation treatment. In the same way، application of K fertilizer improved all parameters excluding RWC. Application of 40kg Zn fertilizer improved all parameters in chickpea. In irrigation condition and already application of Zn and K fertilizers as much as optimum amount plant had a good physiological status and produced highest yield، too.

    Keywords: Chickpea, Chlorophyll, Drought stress, Fertilizer, Protein, Proline}
  • رسول قبادیان*، پرویز شکاری، غلامعلی سبعه، رامین ملکی
    هدایت هیدرولیکی خاک یکی از مهم ترین پارامترها در علوم خاک می باشد که به شدت در جهت ها و عمق های مختلف تغییر می کند. اطلاع از چگونگی تغییرات هدایت هیدرولیکی نسبت به مکان و زمان برای بهینه سازی مدیریت آب و خاک بسیار ضروری است. این پژوهش برای بررسی تغییرات عمقی هدایت هیدرولیکی اشباع در اراضی دانشکده کشاورزی دانشگاه رازی کرمانشاه انجام شد. به این منظور تعداد 30 چاهک با قطر 8 سانتی متر در سه عمق مختلف 60، 90 و 120 سانتی متر حفر گردید. پس از انجام آزمایش های شناسایی خاک محل چاهک ها مانند دانه بندی، حدود خمیرایی خاک و وزن واحد حجم ظاهری نمونه های برداشت شده از محل چاهک ها، مقدار هدایت هیدرولیکی آن ها به روش پرمامتر گلف در سه عمق استغراق 5، 15 و 25 سانتی متر برآورد شد. نتایج آزمایش های تعیین بافت خاک نشان داد که بافت غالب خاک منطقه سنگین می باشد. بررسی های آماری نشان داد بین مقادیر هدایت هیدرولیکی به دست آمده در عمق 60 سانتی متر با مقادیر مربوط به عمق های 90 و 120 سانتی متر در سطح 5 درصد اختلاف معنی دار دارد و کاهش مقدار هدایت هیدرولیکی اشباع از عمق 120-90 سانتی متر قابل ملاحظه نبود. از میان آنالیزهای تک عمقی دستگاه گلف بیش ترین و کم ترین هدایت هیدرولیکی اشباع به دست آمده به ترتیب مربوط به آنالیز لاپلاس به ازای عمق استغراق 5 سانتی متر و آنالیز رگرسیون پایه ای ریچاردز با عمق استغراق 15 سانتی متر می باشد.
    کلید واژگان: پرمامتر گلف, گرادیان عمقی, هدایت هیدرولیکی اشباع}
    R. Ghobadian*, P. Shekari, Gh.A. Sabe, R. Maleki
    Hydraulic conductivity (K) is one of the most important parameters in soil sciences, which has highly variation in different direction and depths. Information on spatial and temporal variations of soil hydraulic conductivity is essential to improve soil and water management. The purposes of this study are measuring of the saturated hydraulic conductivity and its depth variation by Guelph permeameter method in the research farm of agricultural faculty, Razi University, Kermanshah. In this regards, 30 boreholes with 8 cm diameter and three depths (60, 90 and 120 cm) were drilled in a grid of 5×5 m. Identification tests such as soil gradation, determination of the liquid and plasticity limits and specific gravity have been done on soil samples and indicated the soil texture was clay. After identification tests, Guelph Permeameter test for three fixed ponding depths of 5, 15 and 25 cm were conducted to determine saturated hydraulic conductivity of soil. The results of statistical analysis showed that hydraulic conductivity values at 60 cm depth have significant difference in 5% level with values about 90 and 120 cm depths and reduction of hydraulic conductivity from 90 to 120 cm was neglected. Between single depth analysis, Laplace’s analysis with 5 cm ponding depth and Richards’s regression basic analysis with 15 cm ponding depth have provided the highest and lowest saturated hydraulic conductivity respectively.
    Keywords: Depth gradient, Guelph permeameter, Saturated hydraulic conductivity}
  • مهسا نوریان، محمدامیر دلاور*، پرویز شکاری، سمانه عبداللهی
    این پژوهش با هدف شناخت الگوی پراکنش و شدت آلودگی خاک در اطراف مجتمع کارخانه های شرکت ملی سرب و روی ایران در منطقه دیزج آباد استان زنجان انجام شد. برای این منظور تعداد 272 نمونه خاک سطحی از عمق 10-0 سانتی متری در قالب یک شبکه با فواصل 250 و 500 متر برداشت شد و پس از عصاره گیری با اسید نیتریک غلظت عناصر سرب، روی و کادمیم در نمونه ها تعیین شد. میانگین غلظت سرب، روی و کادمیم در خاک به ترتیب 181/03، 182/28 و 1/48 میلی گرم بر کیلوگرم بود. تبدیل گر باکس- کوکس برای نرمال سازی داده ها استفاده شد. الگوی مکانی متغیرها توسط محاسبه تغییرنماهای تجربی و مدل های برازش داده شده زمین آماری مورد بررسی قرار گرفت. مدل نمایی بهترین نتیجه را برای توصیف تغییرپذیری مکانی عناصر نشان داد. دامنه تاثیر برای تغییرنماهای سرب، روی و کادمیم به ترتیب 1131، 1073 و 1026 متر می باشد. روش کریجینگ معمولی نتایج قابل قبولی برای برآورد غلظت فلزات سنگین در نقاط نمونه برداری نشده نشان می دهد. خوشه بندی داده ها از طریق کمینه سازی یک تابع عضویت در قالب الگوریتم FCM در نمای فازی 1/2 انجام شد. براساس توابع شاخص عملکرد فازی، آنتروپی نرمالیزه شده و شاخص جداشدگی مناسب ترین خوشه بندی با تعداد 7 کلاس تعیین شد. کلاس های A، B، E و G با آلودگی بالا در قسمت مرکزی و اطراف کارخانه و کلاس های C، D و F با آلودگی کم در شمال، شمال شرقی و جنوب شرقی منطقه قرار داشتند. کلاس نامعمول در بخش بزرگی از منطقه پراکنده بود و به طور عمده با محل کارخانجات و دفن پسماندها مطابقت داشت.
    کلید واژگان: آلودگی خاک, تغییرات مکانی, خوشه بندی فازی, زنجان}
    M. Noorian, M.A. Delavar*, P. Shekari, S. Abdolahi
    This study was conducted to know the intensity and spatial pattern of soil heavy metals pollution around the national Iranian lead and zinc complex factories in Dizajabad area, Zanjan province. A sum of 272 surface samples (0-10 cm) were collected based on a grid methods with nodes of 250 and 500 meters and the samples were extracted with HNO3 and the concentrations of Pb, Zn and Cd were determined. Average concentrations of Pb, Zn, and Cd in soil were 181.3, 182.28 and 1.48 mgkg-1, respectively. To study spatial pattern of variables, experimental variograms were calculated and best model was fitted in each case, which was exponential for all. Influence ranges for variograms of Pb, Zn, and Cd were 1131, 1073 and 1026 m, respectively. Using ordinary kriging method, interpolation was carried out, which performed well. To classify the data in taxonomic space, a fuzzy c-means with extragrades clustering algorithm was run on the data using several fuzziness exponents (Φ). Plausible fuzzy clusters were obtained at Φ=1.2. To find 7 as the optimal number of classes from a 2-10 assemblage, fuzziness validation functions F, H and S were used. Most polluted classes A, B, E and G are located at center and around the factory, while C, D and F are covered northern, northeast and southeast parts of the study area. Major parts of extragrade class was the location of factory and landfill compliance.
    Keywords: Soil pollution, Spatial distribution, Fuzzy clustering, Zanjan}
  • سمانه عبداللهی، محمدامیر دلاور، پرویز شکاری
    آلودگی منابع خاک به عناصر سنگین و اثرات مخرب و دراز مدت آن بر طبیعت و سلامت انسان از نگرانی های متخصصین علوم محیطی در عصر حاضر است. هدف از انجام این تحقیق پهنه بندی توزیع مکانی فلزات سنگین در خاک سطحی (صفر تا 10 سانتی متر)، با استفاده از 315 نمونه با فواصل 500 متری در یک الگوی شبکه بندی منظم در منطقه انگوران استان زنجان است. مقادیر کل و قابل جذب سرب، روی و کادمیم برای نمونه ها با استفاده از HNO3 و DTPA-TEA استخراج و اندازه گیری شدند. میانگین غلظت کل سرب، روی و کادمیم 96/109، 57/165 و 02/6 و برای شکل قابل جذب به ترتیب 36/46، 54/61 و 63/2 میلی گرم بر کیلوگرم بود. داده ها دارای توزیع چولگی مثبت و مقادیر پرت و دور از مرکز بودند. رویکرد Box-Cox برای نرمال سازی داده ها استفاده شد. همبستگی مثبت قوی بین سه فلز سنگین مشاهده شد. نتایج نشان داد که مدل کروی بهترین نتیجه را برای توصیف تغییرپذیری مکانی سرب، روی و کادمیم داشته است. دامنه تاثیر برای تغییرنماهای سرب، روی و کادمیم به ترتیب 4800، 3987 و 4845 متر بود. استفاده از روش کریجینگ معمولی نتایج مطلوبی در برآورد غلظت فلزات سنگین در مناطق نمونه برداری نشده داشت. نتایج نقشه های کریجینگ نشان داد که غلظت فلزات سنگین در اطراف کارخانه های تولیدی افزایش یافته و با افزایش فاصله غلظت آن ها کاهش می یابد. بر اساس نقشه های کریجینگ غلظت کل و قابل جذب فلزات سنگین یک الگوی مکانی قوی در جنوب شرق و مرکز منطقه مورد مطالعه را نشان داد. این نقشه ها اطلاعات با ارزشی د رخصوص ارزیابی آلودگی فراهم می سازد.
    کلید واژگان: آلودگی خاک, تغییرات مکانی, تبدیل گر Box, Cox, کریجینگ معمولی}
    S. Abdollahi, M.A. Delavar, P. Shekari
    Soil contamination by heavy metals and its long-term detrimental effects on environment and human health is a present-day concern of environmental scientists. The aims of this paper is to present the results of spatial distribution mapping of heavy metals in topsoils (0-10 cm) using 315 georeferenced soil samples regularly spaced grid pattern with an interval of 500 meters from Anguran area located in the Zanjan province. Total and available forms of Pb، Zn، and Cd were extracted by HNO3 and DTPA-TEA and measured for the samples. The average for total concentrations of Pb، Zn، and Cd were 109. 96، 165. 57 and 6. 02 mg/kg and for available forms were 46. 36، 61. 54 and 2. 63 mg/kg، respectively. The heavy metal concentration data tended to be positively skewed and outlying values were observed. The Box-Cox transformation technique was applied to normalize the data. Strong positive correlations were observed between the concentrations of heavy metals studied. The results showed that spherical model revealed the best result for describing the spatial variability of Pb، Zn، and Cd. The ranges of influence for variograms of Pb، Zn، and Cd were 4800m، 3987m and 4845m، respectively. The application of the Ordinary Kriging method showed a good performance for estimating heavy metals concentration in the areas not being sampled. The results based on the Kriging Maps showed that the concentration of heavy metals increased around the procreation factories، while decreased in longer distances from the factories. The Kriging Maps of total heavy metals concentration indicate a strong spatial pattern in the Southeast and Center of the study area. These maps can provide valuable information for assessing the pollution hazard.
    Keywords: Soil pollution, Box, Cox transformation, Spatial mapping, Ordinary kriging}
  • سمانه عبداللهی، محمد امیر دلاور، پرویز شکاری
    روند کنونی آلودگی خاک ها با فلزات سنگین در پژوهش های خاک شناختی اهمیت خاصی دارد. مطالعه حاضر با هدف شناخت الگوی پراکنش و شدت آلودگی در یک محدوده 10000 هکتاری در منطقه انگوران در نزدیکی شهر زنجان انجام شد. تعداد 315 نمونه سطحی صفر تا 10 سانتی متری در قالب یک شبکه به ضلع 500 متر گرفته شده و پس از عصاره گیری با اسید نیتریک غلظت سرب، روی، نیکل، کادمیم، مس و هم چنین ویژگی های هدایت الکتریکی، واکنش خاک،کربن آلی و آهک در نمونه ها تعیین شد. خوشه بندی داده ها از طریق کمینه سازی یک تابع عضویت در قالب الگوریتم Fuzzy c-means with extragrades در نمای فازی 3/1 انجام شد. بر اساس توابع شاخص عملکرد فازی، آنتروپی نرمالیزه شده و شاخص جداشدگی مناسب ترین خوشه بندی با تعداد هشت کلاس تعیین شد. بررسی مراکز کلاس ها و مقادیر عضویت نشان داد که به رغم تعداد کم متغیرها، الگوریتم به خوبی قادر به خوشه بندی داده ها بوده است. مقادیر عضویت در هر کلاس، به روش زمین آمار واریوگرافی و سپس درون یابی شده و نقشه پراکنش مکانی تهیه شد. اگر چه مقادیر حدی در کلاس نامعمول قرار داشتند اما مراکز سایر کلاس ها نیز آلودگی بالایی نشان می داد. کلاس های C، E، F و H با آلودگی بالا در مرکز تا جنوب شرق و کلاس های A، B، D و G در شمال و غرب منطقه قرار داشتند. کلاس نامعمول در بخش بزرگی از منطقه پراکنده بود و عمدتا با محل معدن و کارخانجات فرآوری انطباق داشت. نتایج این مطالعه نشان داد که رده بندی عددی آلودگی خاک با واقعیت انطباق مناسبی داشته و می تواند مبنای عملیات پیش گیرانه و اصلاحی بعدی باشد.
    کلید واژگان: الگوریتم, خوشه بندی فازی, دندی, نامعمول}
    S. Abdollahi, M. A. Delavar, P. Shekari
    Increasing soil pollution due to heavy metals is a major concern of present day soil research. This study conducted to know intensity and spatial pattern of soil heavy metals pollution in a 10،000 ha area of Anguran region near Zanjan. A number of 315 surface (0-10 cm) samples collected at nodes of a 500 meter equilateral grid. Beside HNO3-extracted Pb، Cu، Ni، Cd and Zn content، EC، pH، OC and CaCO3 of the samples were determined. To classify data in taxonomic space، a fuzzy c-means with extragrades clustering algorithm ran on the data using several fuzziness exponents (Φ). Plausible fuzzy clusters obtained at Φ=1. 3. To find eight as the optimal number of classes from a 2-10 assemblage، fuzziness validation functions F، H، and S were used. Scrutiny of class centroids and membership values revealed that though number of variables was not numerous، the algorithm clustered data sensitively. Spatial distribution of classes mapped through geostatistical analysis of membership values. Though extragrade class embraced extreme values، still all centroids of regular classes showed severe pollution. Most polluted classes C، E، F and H located at center to southeast، while A، B، D and G covered northern and western parts of the study area. Extragrade class widely spread in the area that confirmed interspersed outliers among all others. Major part of extragrade class lied across southeastern part of the area. Results of the study showed that numerical classification of soil pollution is rather realistic، thus provides a pragmatic approach to the problem.
    Keywords: Algorithm, Fuzzy clustering, Dandi, Extragrade}
  • پرویز شکاری، مجید باقرنژاد

    تغییر در ویژگی های خاک عمدتا حالت پیوسته دارد. روشی که بتواند این پیوستگی را در نظر بگیرد، قادر به ارایه تصویر واقعی تری از الگوی پراکنش خاک ها چه در فضای رده بندی و چه در فضای جغرافیایی خواهد بود. منطق پیوسته فازی چنین دیدگاهی را فراهم می کند. در این مطالعه کارآیی این نگرش با انجام نوعی خوشه بندی فازی در یک زیر حوزه در غرب ایران مورد بررسی قرار گرفت. خوشه بندی از طریق کمینه سازی یک تابع عینی در تعیین درجه عضویت هر پدان در هر یک از کلاس ها با نمای فازی 1.15 تا 1.5 انجام گرفت. پس از تعیین اعتبار خوشه بندی تعداد بهینه کلاس ها برای زیر مجموعه های کل، ریخت شناختی و بافت به ترتیب 8، 4 و 5 تعیین شد. نمودارهای درجات عضویت تخصیص یافته به هر پدان در نمای اراضی منطقه نشانگر وجود همپوشی بین کلاس ها و پیوستگی قابل توجه بود. با توجه به تمایز کم خاک های منطقه و شباهت زیاد خواص آنها، روش مذکور از حساسیت بالایی در تشخیص تیپ های مختلف خاک برخوردار است. به علاوه بین کلاس های فازی حاصله و شکل اراضی نیز ارتباط وجود داشت. کاربرد این روش تهیه سیستم های طبقه بندی و نیز نقشه های پیوسته خاک با سطح نگرشی در حد پدان قابل بررسی است.

    کلید واژگان: تابع عینی, خوشه بندی فازی, طبقه بندی پیوسته, فضای رده بندی}
    P. Shekari *, M. Baghernejad

    Chenges in the soil characteristics is rather continuously. A method that takes this continuity into account would present a realistic pattern of soil distribution either in taxonomic or geographical space. The fuzzy set theory provides such an approach. In this study, the robustness of fuzzy clustering in soil pattern recognition was evaluated in a subcatchment of western Iran. The clustering carried out on the basis of minimization of an objective function in assigning membership values to each pedon in each fuzzy class. Fuzziness exponent values from 1.15 to 1.5 were used. The following validation of the resulted clusters (classes), optimal number of classes in whole, morphological and particle-size subsets were determined 8, 4, and 5 respectively. Plots of membership values across the landscape indicated class overlap and considerable contiguity. Considering low differentiation of these young soils and the high similarity among their properties, the method indicated a high capacity in recognizing different soil types over the study area. Furthermore, there was relationships between the soil fuzzy classes and landform. Thus, the method is capable in continuous classification, which could be so important in construction of continuous soil maps at low aggregation levels, e. g., pedon.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال