به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب چنگیز مولایی

  • چنگیز مولایی*

    آنچه در مقاله حاضر می آید بررسی مجدد دو واژه از فرگرد دوم وندیداد است که آرای محققان درباره معنی و اشتقاق آنها رضایت بخش نیست. یکی از این دو، واژه vīuuīse است که بارتلمه آن را مصدر دانسته و «آماده شدن برای کاری» معنی کرده است، اما ساخت واژه و ارتباط نحوی آن با سایر اجزای کلام مصدر بودن آن را تایید نمی کند؛ براساس قراین موجود این واژه فقط می تواند فعل ماضی نقلی دوم شخص مفرد ناگذر از ماده نقلی vīuuīs- از ریشه vaēs- «آماده شدن» باشد. دیگری واژه ای است که بارتلمه آن را به صورت astǝm (حالت مفعولی مفرد از asta- «خانه، اقامتگاه») تصحیح کرده و در عبارت astǝm iθra fracarǝṇta pasuuasca مفعول فعل fracarǝṇta به شمار آورده است. این واژه در اوستای ویراسته گلدنر به صورت دو واژه مستقل as tǝm ضبط شده و ظاهرا همین قرایت مورد توجه مترجمان پهلوی وندیداد بوده است. علاوه براین دلایل استوار زبان شناختی در دست است که نشان می دهد fracarǝṇta نمی تواند صیغه ای مشتق از fra + car-  در معنی «ساختن، بنا کردن» باشد و ضرورتا احتمال تصحیح as tǝm به صورت astǝm و تصور آن به عنوان مفعول فعل fracarṇta منتفی است.

    کلید واژگان: اوستا, وندیداد, داستان جم, تصحیح انتقادی}
    Changiz Mowlaee *

    The present article deals with the re-examination of two words from the second chapter of Vendidad, which considerations of scholars about their meaning and derivation are not satisfactory. One of these two words is the vīuuīse, which according to Bartholomae is an infinitive but the construction of which and its syntactic relationship with other parts of the sentence do not confirm it to be an infinitive. The evidence shows that this word can only be the second singular perfect of vīuuīs- from the root vaēs- “to be ready as”. The other is a word that Bartholomae corrected as astǝm, and in the phrase astǝm iθra fracarǝṇta pasuuasca, he considered it the object of the verb fracarǝṇta. However, in the Geldner's edition, the mentioned word is recorded as two independent words as tǝm, and apparently this reading was the focus of the Pahlavi translators of Vendidad. In addition, there are great linguistic reasons that show fracarǝṇta cannot be a form derived from fra + car- “to establish” and correcting as tǝm as astǝm, and to conceive the late form as the object of the verb fracarṇta is incorrect.

    Keywords: Avesta, Vendidad, the legend of Yima, Critical Edition}
  • چنگیز مولایی

    براساس گواهی های متون ایرانی، فره کیانی به شکل های مختلف، ازجمله عقاب یا شاهین، قوچ یا رنگ، غرم و گور تجلی می یابد و شاه قانونی ایران را همراهی می کند؛ اما در کتاب نهم دینکرد، در ذکر اخبار گمراهی کی کاوس بر اثر فریب دیو خشم و تاختن آن شاه ورجاوند تا لبه تاریکی، فره کیان برخلاف موارد مذکور به صورت «گل» (با املای تک غ [TYNA]) ظاهر می شود؛ لیکن چنین قالبی نه تنها مناسبتی با تجلیات دیگر فره ندارد، بلکه با تفکرات ایرانیان درباره ماهیت فره نیز سازگار نیست. به همین سبب و نیز برمبنای پاره ای از قراین دیگر، به نظر می رسد املای مذکور در اینجا تصحیفی از ت ثب غ [TYBA] باشد که در متون پهلوی، هزوارشی برای āhūg «آهو» است. با اعمال چنین تصحیحی، از یک سو گزارش دینکرد درباره تجسم مادی فره کیانی هم سو و هماهنگ با گزارش متن های دیگر می شود و از دیگر سو مفاد این گزارش، تناقضی با تفکرات ایرانیان درباره ماهیت فره کیانی نخواهد داشت.

    کلید واژگان: فره کیانی, تجلیات فره, شاهین, قوچ, غرم, گور, آهو, گل}
  • چنگیز مولایی*
    در میان آثار فاخر فارسی، درون مایه هیچ اثری به اندازه شاهنامه فردوسی با موضوع «ملیت ایرانی» و «هویت ملی ایرانیان» گره نخورده است. عناصر و نمادهای ملی نظیر «سرزمین» با مرزهای مشخص جغرافیایی (خواه اساطیری یا واقعی)، آداب و رسوم و سنن، تاریخ، زبان ملی مشترک و بالاخره جایگاه مردم و دین و دولت، جای جای در این اثر سترگ و بی همتا تظاهر یافته است و به همین لحاظ شاهنامه را به حق «سند هویت ملی ایرانیان» دانسته اند. اما اینکه دوام و بقای «ملیت ایرانی» تا چه اندازه مدیون حکیم طوس و شاهنامه او است، پرسشی است که گرچه در وهله نخست پاسخ بدان دشوار می نماید، لیکن به نظر می رسد با مرور اجمالی تکوین پدیده هایی که به شکل گیری «ملیت ایرانی» در جهان باستان و به تبع آن تدوین و تنظیم افسانه ها و روایت هایی انجامید که به طریق تاریخ روایی در باب تکوین ملیت و مظاهر مختلف فرهنگی ایرانیان بازگو شده اند، بتوان پاسخی مناسب برای آن ارایه کرد.
    کلید واژگان: فردوسی, شاهنامه, تاریخ روایی, هویت ملی}
    Changiz Mowlaee *
    Among fine Persian works, the theme of any work is not as closely related to the subject of "Iranian nationality" and "Iranians national identity" as Ferdowsi's Shahnameh. Elements and national symbols such as "land" with specific geographical boundaries (whether mythical or real), customs and traditions, history, common national language and finally the position of people, religion and government, have been reflected everywhere in this great and unique poem. In this regard, Shahnameh has rightly been considered as the "document of national identity of Iranians". But to what extent the survival of the "Iranian nation" may owe much to the sage of Tus and his Shahnameh is a question that, although difficult to answer in the first place, seems to be possible to provide a suitable answer to it with a brief review of the development of the phenomena that led to the formation of "Iranian nation" in the ancient world and consequently, the compilation and arrangement of legends and narratives recounted through the legendry history of Iran about the formation of the nation and various cultural manifestations of the Iranian nation.
    Keywords: Ferdowsi, Shanameh, Legendry History, National Identity}
  • چنگیز مولایی*

    در عبارت کلیشه ای aivam parūvnām xšāyaθiyam که در مقدمه تعدادی از کتیبه های پادشاهان هخامنشی تکرار می شود، همه محققان aivam را عدد و xšāyaθiyam را معدود آن انگاشته و عبارت را «یک شاه از بسیاری» ترجمه کرده اند؛ اما بررسی دقیق ارتباط نحوی اجزاء و ارکان عبارت و مقایسه آن با عبارت مقدم برخود، مثلا haya Dārayavahum xšāyaθiyam akunauš «(آن) که داریوش را شاه کرد» صراحتا نشان می دهد که در عبارت مورد بحث ما فعل جمله، یعنی akunauš به قرینه همین جمله اخیرالذکر حذف شده، به بیان دیگر ساختار عبارت در اصل (haya) aivam parūvnām xšāyaθiyam (akunauš) بوده است. این مقاله به تعیین نقش نحوی aivam و xšāyaθiyam و توجیه نقش paruvnām اختصاص یافته و در طول آن کوشش شده است تا با ذکر شواهدی از متون اوستایی و فارسی باستان نشان داده شود که بر خلاف پندار رایج، aivam... xšāyaθiyam عدد و معدود نیستند، بلکه aivam وصف مبهمی است که نقش مفعول صریح فعل کنش نمود akunauš را بر عهده گرفته و xšāyaθiyam مسند آن است، بنابر این عبارت مورد بحث را با اطمینان خاطر می توان «یکی را، شاه بسیاران» ترجمه کرد.

    کلید واژگان: aiva-, یکی, وصف مبهم, فعل کنش نمود, فارسی باستان}
    Changiz Mowlaee *

    In the cliché phrase aivam parūvnām xšāyaθiyam, which is repeated in the preface to a number of inscriptions of the Achaemenid kings, all scholars number aivam and xšāyaθiyam as few and translate the phrase "a king of many"; The precise syntactic relation between the components of the phrase and its comparison with the preceding one, such as haya Dārayavahum xšāyaθiyam akunauš "(who) made Darius the King", clearly shows that in our phrase the verb in question, ie akunauš, is related to the same sentence. The recent omission has, in other words, been the structure of the phrase (haya) aivam parūvnām xšāyaθiyam (akunauš). This article is devoted to defining the syntactic role of aivam and xšāyaθiyam and justifying the role of paruvnām and has attempted to show by citing evidence from ancient Avestan and Persian texts that, contrary to the common notion, aivam… xšāyaθiyam are not integers but in number. aivam is an ambiguous description that assumes the explicit object of the verb akunau فع, and xšāyaθiyam is the subject of its action, so the phrase can be safely translated as "one, king of many."

    Keywords: aiva-, one, vague description, verb act, ancient Persian}
  • چنگیز مولایی*

    زردشت و گاهان عنوان کتابی است که به قلم مهشید میرفخرایی در شرح و گزارش متن اوستایی و زند دو سرود از هفده سرود گاهانی (یسن های 27 و 28 از سپندمینوگاه) تالیف شده و انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به سال 1396 آن را چاپ و منتشر کرده است. این اثر مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل است. در مقدمه کتاب کلیاتی درباره اوستای قدیم و ساختار شعری گاهان آمده است. در فصل اول متن اوستایی و در فصل دوم زند این دو سرود به فارسی ترجمه و ازنظر محتوایی و دستوری بررسی شده اند. فصل سوم متضمن واژه نامه متن اوستایی است که در آن لغت های اوستایی با ذکر معنا و مشخصات دستوری فهرست شده اند. مقاله حاضر به بررسی انتقادی این اثر پرداخته و مطالب آن هم سان با بخش های چهارگانه کتاب در چهار بخش فراهم آمده است. این بخش ها با عنوان هایی مطابق با عناوین اصلی فصل های کتاب موردبحث نام گذاری شده اند.

    کلید واژگان: زردشت, اوستا, گاهان, زند}
    Changiz Mowlaee *

    "Zaraθuštra and Gāθās" is the title of a book written by Mahshid Mirfakhraee in commentary and explanation of the both Avestan and Zend texts of the two songs (Yasna 47 and 48) from the Gāθās (a collection containing seventeen songs composed by Zaraθuštra himself) which has been published by "Institute for Humanities and Cultural Studies" in 2017. Consisted of an introduction and three chapters, this book in its introduction deals with an overview of the Old Avestan issues and poetic structure of the Gāθās. In the two first chapters, the Avestan and the Zend texts of the two above-mentioned songs have been translated into Persian and studied in terms of contextual and grammatical issues. Finally, the third chapter involves a glossary of Avestan words with their meaning and grammatical descriptions. The present study reviews and evaluates this work in four sections in accordance with the four sections of the book.

    Keywords: Zaraθuštra, Avesta, Gāθās, Zend}
  • چنگیز مولایی*

    یکی از نمودهای عینی و تظاهر مادی فره شاهی در کارنامه اردشیر بابکان، تجلی آن در قالب حیوانی فربه و نیکو است که لفظ دال بر آن در متن کارنامه (فصل 3 بندهای 11، 15-16 و 22-23) به صورت جی ضبط شده است. درباره معنی واژه محققان تقریبا اتفاق نظر دارند و آن را «قوچ» معنی می کنند؛ اما در قرائت آن هم داستان نیستند. اغلب پژوهشگران به پیروی از آنتیا آن را به صورت +اجی تصحیح کرده و warrag خوانده اند؛ اما این لفظ در متون پهلوی و در متن های فارسی در معنی «قوچ» استعمال نشده است. در شاهنامه فردوسی به هنگام ذکر اخبار اردشیر بابکان در برابر آن لفظ فارسی «غرم» آمده است که به معنی «قوچ کوهی» است؛ بنابراین به نظر می رسد املای مذکور پهلوی نیز باید لفظی به همین معنی باشد. با توجه به معادل واژه مورد بحث در شاهنامه و بر اساس شواهد و قراینی که در متن مقاله ارائه خواهد شد، احتمال می رود که واژه مذکور با اسقاط حرف ا که امری معمول در خط پهلوی است، تصحیفی از +جای باشد. املای پیشنهادی اخیر را می توان rang خواند و «بز کوهی، میش کوهی» معنی کرد. واژه «رنگ» به همین معنی در متون نظم و نثر فارسی، به ویژه در متون قرن های چهارم و پنجم هجری فراوان به کار رفته است. املای پهلوی غجاغ را که در کارنامه (فصل 9 بند 11) در بیان تجلی آذر فرنبغ به شکل پرنده، استعمال شده است، مصححان و گزارندگان کارنامه و اخیرا فرانتس گرنه در متن ویراسته خود xrōs خوانده اند. این قرائت گر چه غیر ممکن نیست، اما چندان متناسب با املای واژه به نظر نمی رسد. واژه را به سهولت می توان ʾlwh حرف نویسی کرد و āluh خواند که به معنی «عقاب» است و در فارسی نیز به صورت «آله» باقی مانده و از ایرانی باستان *ardifya- راست پرواز»، (اوستایی ərəzifiia-، سنسکریت ṛjipyá-) مشتق شده است.

    کلید واژگان: فره شاهی, بره, قوچ, غرم, رنگ, آذر فرنبغ, خروس, آله}
    Changiz Mowlaee*

    1- One of the objective aspects of the royal Glory in the Kārnāmag ī Ardašēr ī Bābakān (Book of the Deeds of Ardašīr, the Son of Bābak) is the appearance of a material manifestation in the shape of a corpulent animal, probably a ram. The word signifying this concept has been written in the Pahlavi text of Kārnamag as جی. Scholars agree on the meaning of the word and generally refer to it as ram, but they disagree on the reading of the word. Most researchers following Antia, corrected it as+اجی and read it warrag. However, the latter has been used neither in Pahlavi nor in Persian texts meaning "ram". In Shahnameh, Ferdowsi renders it into غرم (γorm) “a mountain ram”, so it is possible that Pahlavi spelling is also a contamination of+جای (the deletion of ا is very common in Pahlavi writing). The given form could be easily read as "rang", Persian رنگ which means "mountain goat". 2- Pahlavi غجاغ defines the manifestation of the Ādur Farrobāy in the shape of a bird, in the Kārnāmag (chapter 9, Frag. 11). This spelling has been read as xrōs and interpreted as "cock" by editors. Although this interpretation is possible, but it is not suitable for the context. It is better to transliterate this word as ʾlwh and read it as āluh (Persian آله) "eagle" which comes from Old Iranian *ardifya- (Av. ərəzifiia- Skt. ṛjipyá-) literary "moving or flying straight, upwards".

    Keywords: Royal Glory, Lamb, Ram, Mountain Ram, Mountain Goat, Ādur Farrobāy, Cock, Eagle}
  • چنگیز مولایی
    دستگاه فعل در گویش کلاسوری مختصات و ویژگی هایی دارد که آن را در تقابل با زبان فارسی و دیگر گویش های جنوب غربی ایران قرار می دهد. حتی در مواردی آن را از برخی از گویش های هم خانواده خود، نظیر هرزنی، تالشی، تاکستانی، چالی، اشتهاردی، سگزاری، خیارجی و... که گروه زبان های شمال غربی ایران را تشکیل می دهند و احتمالا جملگی از آذری باستان منشعب شده اند، متمایز می کند. برخی از این ویژگی ها که در بررسی های زبانی اهمیتی خاص دارند عبارت اند از: زوال تدریجی ماده مضارع و بنای اغلب صیغه های مشتق از آن از ماده ماضی؛ ساخت مضارع اخباری و ماضی استمراری از مصدر؛ همسانی کامل صیغه های ماضی مطلق و ماضی نقلی لازم و تمایز این دو فعل از جایگاه تکیه؛ کاربرد صفت فاعلی به عنوان ماده آینده و دیگر مختصات و ویژگی هایی که در مقاله حاضر به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت.
    کلید واژگان: گویش های ایرانی, آذری باستان, گویش های شمال غربی, گویش کلاسوری, ساختمان فعل}
  • چنگیز مولایی
    مقاله حاضر بررسی و ارزیابی نقدی است که احسان چنگیزی بر کتاب آبان یشت (چاپ دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران 1392) نوشته و در مجله علم زبان (سال 2، شماره 3، پاییز و زمستان 1393) منتشر کرده است. منتقد مطالب مورد نظر خود را ذیل ده مدخل طرح و به تفصیل درباره آنها بحث کرده است؛ عناوین این مداخل به ترتیبی که منتقد آورده است، عبارتند از: 1- واج یا نویسه؛ 2- ریشه *āhi-؛ 3- بیان مسئله و ضرورت تحقیق؛ 4- پی بست؛ 5- است؛ 6- ضمیر ya-؛ 7- ترجمه ها؛ 8- مسایل نحوی؛ 9- ترکیب یا مرکب؛ 10- لحن نوشتاری. در گزارش حاضر هر یک از این مداخل، به همان ترتیبی که در نقد آمده، ارزیابی و با ذکر شواهد متعدد، ضعف استدلال، استنتاج نادرست و خطاهای مکرر منتقد در طول نقد، نشان داده شده است.
    کلید واژگان: نقد و بررسی, آبان یشت, واج و نویسه, پی بست, ضمیر موصولی, ترجمه ها, مسایل نحوی}
    Changiz Mowlaee
    The present study evaluated and analyzed the review of Ābān Yašt (The Centre for Great Islamic Encyclopaedia¡ Tehran 2013) which was written and published by E. Changizi in the Journal of Language Science (vol. 2/3¡ autumn 2015). The reviewer divided his subject matter into ten entries and dealt with them in detail. The entries were: 1- Phoneme or grapheme; 2- the root *āhi-; 3- statement of the problem and significance of the study; 4- enclitic; 5- the copula verb «is»; 6- the relative pronoun ya-; 7- translations; 8- syntactic issues; 9- combination or compound; 10- the tone of writing. The present article discussed and evaluated all these entries in order to show that the reviewer’s reasoning and his deductions and conclusions were incorrect.
    Keywords: Analysis, evaluation, Ābān Yašt, Phoneme, grapheme, Statement of the problem, significance of the study, Enclitic, the Relative pronoun ya, Translations, Syntactic issues}
  • چنگیز مولایی
    نام ایوان ضحاک در شاهنامه فردوسی به صورت «کنگ دز هوخت» آمده است. برخی از محققان، جزء «هوخت» در ترکیب را با واژه hūxt در پهلوی تطبیق داده و آن را «کنگ دز پاک» معنی کرده اند. این تعبیر صائب به نظر نمی رسد؛ چه قراینی در دست است که نشان می دهد لفظ «هوخت» در این ترکیب ربطی به واژه hūxt در پهلوی ندارد. گذشته از این، واژه hūxt در متون پهلوی به معنی «پاک» استعمال نشده است. نام ایوان ضحاک، علاوه بر شاهنامه فردوسی، در گزارشی از حمزه اصفهانی به صورت «کلنگ دیس» و «دمن حت»، در مجمل التواریخ و القصص به صورت های «کنگ دژ هوخت»، «کلنگ دیس» و «دس حت» و جزء اول آن در تاریخ الامم به صورت «زرنج» ضبط شده -است. بر اساس شواهد و قراینی که در مقاله حاضر گزارش شده اند، می توان یقین داشت که همه این گونه ها، تعبیر نادرستی از Kurind dušīd/ dužīd در خداینامه پهلوی هستند؛ خود گونه اخیر نیز قطعا ماخوذ از اصل Kuuiriṇta dužīta (تحت اللفظ: «کریند صعب العبور» یا «کریند دست نایافتنی») نام جایگاهی در اوستا است.
    کلید واژگان: ایوان ضحاک, کنگ دز هوخت, کلنگ دیس, دمن حت, دس حت}
    Changiz Mowlaee
    The name of Żahhāk''s palace is given in the Shāh-nāma as «Kang diz huxt.» Some scholars have identified the final element of the compound، huxt، with hūxt in Pahlavi and have accordingly explained the compound as «the holy Kang diz.» This explanation seems to be incorrect since there is evidence at hand to suggest that the element huxt in this compound is unrelated tohūxt in Pahlavi. Furthermore، hūxt was never used to mean «holy» in the Pahlavi texts. Outside the Shāh-nāma، the name of Żahhāk''s palace also appears in an account by Hamza of Esfahān، where it is given as kalangdis (كلنگ ديس) and damnhat (دمن حت)، and in Mujmal al-Tavārīx v-al-Qisas، where it is given as kang dej huxt (كنگ دژ هوخت) and dashat (دس حت). In Tārīx al-Umam، the first element is rendered as zaranj (زرنج). Based on the evidence reported in this paper، it can be asserted that all these forms are misinterpretations of «Kurind dušīd/ dužīd» in the Pahlavi Xwadāy-nāmag. Doubtlessly، this latter form goes back to «Kuuirinta dužīta» (literary: «impracticable or inaccessible Kuuirinta»)، which is a place name in the Avesta.
    Keywords: Żahhāk's palace, Kang diz huxt, Kuling dēs, Daman hut, Dus hut}
  • چنگیز مولایی*

    یکی از مسائل مهم و اساسی در تصحیح متن های کهن فارسی که همواره باید مورد توجه قرار گیرد، شناسایی ضبط های کهن کاذب در دستنویس هاست که گاه به خاطر ریخت کاملا فریبنده خود، مصحح را از تشخیص ضبط اصلی باز می دارند. ضبط «مر ین» در مصراع ثانی بیت نخست از ابیات اگر کشته گشتی تو در چنگ اوی مر ین گرز و این مغفر کینه جویچگونه کشیدی به مازندران کمند و کمان، تیر و گرز گران در شاهنامه فردوسی، یکی از این ضبط های به ظاهر کهن است که از میان دوازده دستنویس اصلی مورد استفاده آقای دکتر خالقی مطلق در تصحیح دفتر دوم، فقط در دستنویس فلورانس آمده و به عنوان قرائت دشوار به متن برده شده است؛ در حالی که در یازده دستنویس اصلی دیگر (به علاوه در دستنویس سن-ژوزف) به جای «مر ین» ضبط «من این» آمده است که صحت و اصالت آن را شواهد و قراین متعددی تایید می کنند که در حد امکان در مقاله حاضر گزارش شده اند.

    کلید واژگان: شاهنامه فردوسی, مر ین, من این, تصحیح}
    Changiz Mowlai*

    One of the important and fundamental problems relating to the emendation of the old texts which has many claims to our attention is the recognition of the pseudo-archaic forms of the words in the manuscripts. Such readings، because of their tempting forms، sometimes، mislead the editors in identifying the original one. The reading of «mar-īn» (مر این) in the second line of the first couplet excerpted from the Shāh-nāme is one of such pseudo-archaic forms: اگر کشته گشتی تو در چنگ اوی مر این گرز و این مغفر کینه جوی چگونه کشیدی به مازندران کمند و کمان تیر و گرز گران Amongst twelve manuscripts of the Shāh-nāme used by Dr. Khaleghi-Motlagh in editing the second volume، the reading of «mar-īn» has been recorded only in Florence manuscript and the editor has opted for this form as a lectio difficilior، whereas other original manuscripts (including the recently discovered manuscript in the Oriental Library of Saint Joseph University NC. 43، Beirut) instead of «mar-īn» have «man-īn” (من این (whose correctness and genuineness is confirmed by various evidences reported and commented on in the present article.

    Keywords: Shāh nāme, “mar īn” “man, emendation}
  • چنگیز مولایی
    در شاهنامه فردوسی، بیت زیر در توصیف زیبایی های رودابه، دختر مهراب آمده است:دو نرگس دژم و دو ابرو به خم ستون دو ابرو چو سیمین قلمتعدادی از دستنویس های شاهنامه به جای «سیمین قلم» در این بیت «تیغ دژم» یا «تیغ درم» آورده اند. برخی از محققان ضبط «تیغ درم» را بر گونه های «تیغ دژم» و «سیمین قلم» (ضبط مختار خالقی مطلق) ترجیح می دهند و معتقد هستند که «تیغ درم» ابتدا به «تیغ قلم» (قلمتراش؟) گشتگی یافته و بعدها گروهی از کتاب «تیغ قلم» را به کلی مسخ و ساده کرده، به «سیمین قلم» گردانده اند؛ گذشته از این، احتمال داده شده است که لفظ «درم» در این ترکیب ربطی به واژه معروف درم (مسکوک سیمین) ندارد، بلکه در این مورد واژه را باید به فتح اول و دوم، یعنی «درم» خواند و «کارد، چاقو» و یا ابزاری از این دست معنی کرد. از یک سو، قراین زبانی نشان می دهد که وجود واژه ای به صورت «درم» در زبان فارسی غیرمحتمل است و واژه «درم» در ترکیب «تیغ درم» در همان معنی معروف خود، یعنی «مسکوک سیمین» استعمال شده است و استبعادی ندارد که فردوسی به علاقه جنسیت از «درم» معنی «نقره» اراده کرده و «تیغ درم» را در معنی «تیغی از نقره» به کار برده باشد؛ از سوی دیگر شواهد موجود در خود شاهنامه و متن های دیگر فارسی به خوبی حاکی از آن است که ترکیب «سیمین قلم» در بیت مورد بحث و همچنین در بیت دو یاقوت خندان دو نرگس دژم ستون دو ابرو چو سیمین قلمکه در شاهنامه در توصیف سودابه آمده است، همانند ترکیب «تیغ درم» ترکیبی اصیل و یقینا از خود فردوسی است.
    Changiz Mowlā, I
    In the Shāh-nāmeh of Ferdowsi, the following verse has been used in describing the beauties of Rūdābeh, the daughter of Mehrāb: دو نرگس دژم و دو ابرو بخم ستون دو ابرو چو سیمین قلمSeveral manuscripts of the Shāh-nāmeh have recorded tīγ-e-dožam or tīγ-e-deram instead of sīmīn-qalam in this verse; therefore, some scholars have preferred tīγ-e-deram to tīγ-e-dožam and sīmīn-qalam. This fact has led them to suggest that the spelling of tīγ-e-deram is the original one and it has been changed first to tīγ-e-qalam [¬= penknife (¬? ¬) ¬] and then this form has been metamorphosed and simplified to sīmīn-qalam by a number of scribes. Besides, it has been supposed that deram in tīγ-e-deram has nothing to do with the Persian word deram (¬= drachma¬) meaning "silver coin" and it must be read as daram referring to "an instrument for cutting, such as knife or dagger". In fact, there is some linguistic evidence which indicates that the application of daram in the Persian language is quite implausible and the second element in the phrase tīγ-e-deram has been used in its well-known meaning, namely, "silver coin". Accordingly, it is possible that Ferdowsi might have used deram metaphorically pointing to "silver" and tīγ-e-deram to refer to "a dagger made of silver". Besides, there are some examples in the Shāh-nāmeh and other Persian texts which indicate that the phrase sīmīn-qalam in the above– mentioned verse and also in the following verse which describes Sūdābeh: دو یاقوت خندان، دو نرگس دژم ستون دو ابرو چو سیمین قلمLike tīγ-e-deram is an original one and is created by Ferdowsi himself.
  • چنگیز مولایی
    مدتها است که تصور می شود zraii? vouruka?aiia صورت مفرد مکانی ریش? zraiiah و vouruka?a است. در این مقاله نشان داده خواهد شد که این تبیین، نادرست است و سپس بر اساس شواهد متعدد از متن اوستا تبیین دیگری برای آن پیشنهاد خواهد شد.
    کلید واژگان: ستاک, _ اوستا, حالت دستوری, یشت}
  • چنگیز مولایی
    در شاهنامه فردوسی، ضمن گزارشی که درباره فرجام پادشاهی ضحاک آمده است، از یک شخصیت اسطوره ای به نام کندرو یاد می شود که، به روایت فردوسی، پیشکار ضحاک بوده و در غیاب او اداره امور کشور را بر عهده داشته است:چو کشور ز ضحاک بودی تهی یکی مایه ور بد بسان رهیکه او داشتی گنج و تخت و سرای شگفتی به دل سوزگی کدخدایورا کندرو خواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام)شاهنامه (1)، ج 1، ص 78، ابیات (369-367بیت سوم از ابیات بالا به ظاهر نشان می دهد که فردوسی این نام را کندرو خوانده و با آن تفنن شاعرانه کرده است. پژوهشگران و مصححان شاهنامه نیز، بدون توجه به گونه کهن تر نام این موجود افسانه ای در متون باستانی، تصور کرده اند که تلفظ آن به هنگام تدوین شاهنامه به ضم کاف بوده یا حداقل فردوسی چنین قرایتی را در نظر داشته است (JUSTi 1895, rep. 1963, p. 166; Wolff 1935, p. 666?). اما شواهد و قراینی در دست است که نشان می دهد این نظر صایب نیست. فردوسی در موارد دیگری نیز با پاره ای از اسامی خاص به این گونه تفنن ادبی پرداخته، که از آن جمله است در مورد نام سهراب:چو خندان شد و چهره شاداب کرد ورا نام تهمینه سهراب کرد)شاهنامه (1)، جد 2، ص 125، بیت (98و در مورد نام رستم در آنجا که سخن از زاده شدن اوست و بیان رهایی رودابه از درد و رنج زایمان:بگفتا برستم غم آمد به سر نهادند رستمش نام پسر)همان (1)، ج 1، ص 268، بیت (1483
  • چنگیز مولایی
    اغلب محققان اتفاق نظر دارند که شمار زیادی از دوبیتی های منسوب به باباطاهر در دوره های بعدی به مجموعه اشعار او راه یافته است. اما تشخیص این که کدام دوبیتی اصیل و کدام الحاقی است به سادگی میسر نیست. متاسفانه نسخه ای قدیم و معتبر و نزدیک به زمان حیات شاعر از این دوبیتی ها بر جای نمانده است که بتوان بر اساس آن تا حدودی سروده های اصیل را از ملحقات بعدی بازشناخت. کهن ترین دست نویسی که حالیه از اشعار باباطاهر در دست است نسخه موزه قونیه، مورخ 848، است که استاد مجتبی مینوی رونوشتی از آن را در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتشر کرده و بعدها استاد ادیب طوسی و دکتر مهرداد بهار به شرح و گزارش آن پرداخته اند. هرگاه این حدس مینورسکی محقق باشد که باباطاهر در عهد آل بویه و بستگان ایشان یعنی کاکوییان زندگی می کرده است، از آن جا که این خاندان تا لشکرکشی ابراهیم ینال (سلجوقی) در سال 435 در همدان فرمان روایی می کردند، در این صورت، بین زمان حیات شاعر و تاریخ تحریر این نسخه تقریبا چهار قرن فاصله است. جنگی خطی به شماره 900 در کتاب خانه مجلس شورای ملی با عنوان «تذکره شعرا» یا «سفینه اشعار» محفوظ است که در قرن هشتم هجری نوشته شده و در آن اشعاری با عنوان «الفهلویات» و «النیریزیات» آمده است. برخی از محققان، از جمله مرحوم ادیب طوسی، بعضی از دوبیتی های این نسخه را، به لحاظ محتوای آنها، به احتمال از باباطاهر دانسته اند، هر چند از حیث تاریخ بر نسخه قونیه مقدم است. این نسخه، چون کاتب اشاره ای به گوینده آنها نکرده است، نمی تواند چندان قابل اعتماد باشد، هرچند که با قید احتیاط در برخی موارد می توان از آن برای تکمیل نقیضه نسخه قونیه سود جست. نسخه قونیه نیز، به رغم قدمت نسبی آن بر سایر نسخ، فقط متضمن دو قطعه و هشت دوبیتی است که یکی از قطعه ها در سه بیت و دیگری درشش بیت است. مع هذا، همین مقدار اندک نیز از نظر زبان شناسی حاوی نکات بسیار مهمی است که می توان، با اتکای بدانها، پاره ای از خصایص دستوری و ویژگی های گویشی سراینده را تا اندازه ای تبیین کرد. از سوی دیگر، قراین موجود نشان می دهد که این نسخه کمتر از دیگر نسخ دستخوش تغییر و تصرف کاتبان شده و ابیات در آن به صورت اصیل یا حداقل نزدیک به اصل محفوظ مانده است. باقی نسخ به قرن دهم و پس از آن تعلق دارند و چون پرویز اذکایی، ضمن مقاله ای، همه این نسخه ها را، با ذکر تاریخ تحریر، فهرست کرده است، بحث مجدد درباره آنها بی فایده می نماید. لذا، در گزارش حاضر، ضمن اشاره به دلایل تحریف و تصحیف فهلویات باباطاهر، به ذکر شواهد و قراینی از نسخه موزه قونیه می پردازم که می تواند در گزینش نهایی دوبیتی ها و شناسایی ترانه های اصیل از الحاقی به کار آید..
سامانه نویسندگان
  • چنگیز مولایی
    مولایی، چنگیز
    استاد
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال