به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب کاویان قندهاری

  • محمد رجب پور، عباس حیدری، کاویان قندهاری، امیر میرحقی*
    زمینه و هدف

    یکی از مهمترین عوارض نامطلوب سکته مغزی، بستری مجدد است. تفاوت بین عوامل خطر بستری مجدد و عوامل خطر بروز سکته مغزی مشخص نیست. هدف این مطالعه: 1) تعیین عوامل خطر قابل پیشگیری از بستری مجدد ناشی از سکته مغزی و 2) ارایه مدل پنداشتی برای عوامل قابل پیشگیری موثر در بستری مجدد بیماران سکته مغزی می باشد.

    روش بررسی

    این مرور یکپارچه طبق روش وایت مور و نافل (2005) و با جستجوی شواهد در پایگاه های اطلاعاتی معتبر PubMed Web of Science, CINAHL, Scopus و موتور جستجوی Google scholar با استفاده از کلیدواژه های فارسی شامل: سکته مغزی، بستری/عود/پذیرش مجدد، مروری، مرور نظامند و متاآنالیز و معادل انگلیسی آنها شامل: stroke, readmission/recurrence/re-hospitalization, review, systematic review, Meta-analysis در محدوده زمانی دی 1401 تا شهریور 1402 براساس گایدلاین PRISMA انجام شد. علاوه بر سنتز کیفی عوامل بستری مجدد در قالب طبقات، مدل پنداشتی این عوامل نیز ارایه شد.

    یافته ها

    مهمترین عوامل خطر قابل پیشگیری موثر در بستری مجدد در 4 طبقه: 1- نقص دانش نسبت به عوامل خطر بالینی (شامل: پرفشاری خون، فیبریلاسیون دهلیزی، دیابت)، 2- عادات غذایی و درمانی ناسالم، 3- رفتارهای بهداشتی پرخطر (استعمال سیگار، مصرف الکل، عدم فعالیت فیزیکی) و 4- دیسترس روانی (افسردگی و نگرانی درباره آینده) دسته بندی شد.

    نتیجه گیری

    مهمترین عوامل خطر قابل پیشگیری موثر در بستری مجدد بیماران سکته مغزی، نقص دانش نسبت به عوامل خطر بالینی خصوصا پرفشاری خون و رفتارهای پرخطر بهداشتی هستند. بنابراین باید برنامه های مراقبتی و پیگیرانه دقیق تری برای پس از ترخیص بیماران سکته مغزی طراحی نمود.

    کلید واژگان: بستری مجدد, مروری, عامل خطر, سکته مغزی}
    Mohammad Rajabpour, Abbas Heidary, Kavian Ghandehari, Amir Mirhaghi*
    Background

    Despite advances in medical treatments, readmission of stroke patients remains high and has been reported between 31% and 56.1% during the first year after discharge. The difference between the risk factors of readmission and the risk factors of stroke is not clear. The purpose of this study is: 1) to determine the preventable risk factors associated with stroke readmission and 2) to provide a conceptual model for preventable factors that effective in the readmission of stroke patients.

    Methods

    This integrated review was performed according to Whittemore and Knafl (2005) method in five stages including problem identification, literature search, data evaluation, data analysis, and presentation. In order to find relevant articles, PubMed, Web of Science, CINAHL, Scopus databases and Google Scholar search engine were searched. The search was conducted using the keywords "stroke," "readmission," "recurrence," "re-hospitalization," "review," and "systematic review," for the period between January 2023 and September 2023, following the PRISMA guidelines. In addition to providing a qualitative synthesis of readmission factors categorized into categories, a conceptual model of these factors was also presented.

    Results

    Out of a total of 3785 article titles, 38 articles were included in the study for the final analysis after screening and removing duplicates. The most important risk factors for readmission in four categories: (1) knowledge deficit about the comorbidities (such as hypertension, atrial fibrillation, diabetes), (2) unhealthy diet and medicine, (3) high-risk behaviors (smoking, alcohol consumption, and tobacco use disorder), and (4) psychological distress (depression and worry about the future). In addition, the conceptual model showed that the most important preventable factor in readmission of stroke patients is of knowledge deficit about comorbidities (especially hypertension). 

    Conclusion

    The most important preventable risk factors that are effective in the readmission of stroke patients are knowledge deficit regarding clinical risk factors, especially high blood pressure, high-risk behaviors and unhealthy diet and medicine. Therefore, more detailed care and follow-up programs should be designed for stroke patients after discharge.

    Keywords: Readmission, Review, Risk Factor, Stroke}
  • رزیتا داودی، کاویان قندهاری، محمدرضا قینی، محمدحسین حریرچیان، هومن بهار وحدت، ساسان نژاد، آزاده سلطانی فر، گلناز صبوری*، شقایق رحمانی، محبوبه اسدی، مریم زارع حسینی، محمد هادی سعید مدقق، الهه غایبی، فرهاد حیدریان، حوا عبداللهی، مهدی فرهودی
    سابقه و هدف
    کمبود حد و مرزهای مشخص و استاندارد در زمینه ارجاع بیماران سکته مغزی، تشخیص بیماری، ارزیابی های لازم، درمان های موثر، لزوم مداخلات به موقع و بجا موجب ناهمگونی و تنوع ارائه خدمات در این مقوله گردیده است. این مطالعه، با هدف تعیین راهکارهای عملی و بومی برای کاربران هدف، انجام پذیرفت.
    مواد و روش ها
    در شروع کار به منظور استخراج راهنماهای بالینی موجود در زمینه سکته مغزی پایگاه های اطلاعاتی و وب گاه های مرتبط مورد جستجو قرار گرفتند. پس از بررسی کیفیت و نقد راهنماهای بالینی بر پایه سیستم امتیازدهی Agree سه راهنمای بالینی انتخاب شدند. به منظور بومی سازی، جداولی طراحی گردید که در آن ها توصیه های سه راهنمای بالینی منتخب در قالب سوالات بالینی استخراج شد. شواهد پشتیبان هر توصیه بر اساس رفرنس ذکر شده در راهنمای بالینی مشخص شد و مقالات از نظر پیامدهای اولیه مورد مقایسه قرار گرفتند. هزینه مداخلات و عوارض جانبی و مزیت بالینی نیز مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت راهنمای بومی، پس از جمع بندی، قضاوت و اجماع اعضای پانل تخصصی و در قالب مرور مقالات، همراه با شواهد و توصیه ها تدوین شدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از بررسی های انجام شده در قالب توصیه های بالینی در سال 1395 ارائه شد. به عنوان مثال کنترل دقیق قند خون و تب در بیماران با خونریزی ساب آراکنوئید آنوریسمال توصیه می شود. استنتاج: با توجه به ارائه راهنمای بومی شده سکته مغزی برای جمعیت ایرانی، می توان انتظار داشت با به کارگیری این راهنما، مدیریت بیماران از غربالگری، ارجاع، تشخیص، درمان و پیگیری استاندارد انجام شود.
    کلید واژگان: سکته مغزی, بومی سازی, راهنمای بالینی}
    Rozita Davoodi, Kavian Ghandehari, Mohammad reza Ghayeni, Mohammad hossein Harirchian, Homan Bahar vahdat, Sasan Nezhad, Azadeh Soltani Far, Golnaz Sabouri *, Shaghayegh Rahmani, Mahboubeh Asadi, Maryam Zare Hosseini, Mohammad Hadi Saied Modaghegh, Elahe Ghayebie, Farhad Heydarian, Hava Abdollahi, Mahdi Farhodi
    Background and purpose: Lack of clear boundaries and standard reference about the diagnosis of stroke, necessary evaluations and interventions, effective treatments, and referral of stroke patients resulted in various inconsistent services. Therefore, this study aimed at developing practical national strategies for stroke in Iran.
    Materials and methods
    Clinical guidelines about diagnosis and management of stroke were extracted from different guidelines. Three guidelines were selected according to AGREE scoring system after quality assessment and evaluation of clinical guidelines. In order to adapt the guidelines, recommendations of the three clinical guidelines were recorded in the form of clinical questions. Evidence supporting each recommendation was identified based on references and compared in terms of initial outcomes. Cost of interventions, the side effects, and clinical benefits were also studied. Finally, the national guideline for management of stroke was developed.
    Results
    The results of this investigation were presented as clinical recommendations for diagnosis and management of stroke (2016). For example, strict control of blood glucose level and fever in patients with aneurysmal subarachnoid hemorrhage was recommended in the guideline.
    Conclusion
    The current indigenous stroke guide for the Iranian population is believed to be of great benefit in screening, referral, diagnosis, treatment, and follow-up of stroke.
    Keywords: stroke, localization, clinical guide}
  • محمدهادی مدقق، کاویان قندهاری *، شهرام مسعودی نژاد
    مقدمه
    اندآرترکتومی کاروتید یک روش با ارزش برای پیشگیری اولیه و ثانویه از سکته مغزی می باشد به شرط آن که در یک مرکز جراحی عروق با ریسک عمل جراحی پایین انجام شود. هدف از این مطالعه بررسی عوارض اندآرترکتومی در بیماران پرخطر در یک مرکز تخصصی جراحی عروق ایران است.
    روش بررسی
    در این مطالعه مشاهده ای آینده نگر نتایج 50 مورد اندارترکتومی پرخطرکاروتید در سال های 93-1390 در دانشگاه علوم پزشکی مشهد بررسی شد. تمام موارد اندآرترکتومی پرخطر توسط یک جراح عروق انجام گرفته و شانت کاروتید حین جراحی برای همه بیماران تعبیه شد. تمامی بیماران قبل از عمل و در فواصل چندگانه بعد از عمل توسط رزیدنت اعصاب مورد معاینه قرار گرفتند. عوارض جراحی شامل موارد سکته مغزی و مرگ و فلج اعصاب کرانیال تحتانی در یک ماه بعد از جراحی کاروتید بررسی شد.
    نتایج
    80% موارد جراحی کاروتید پر خطر(40 بیمار) دارای تنگی علامت دار در سمت عمل بودند و همین تعداد نیز تنگی کاروتید در سمت مقابل عمل را داشتند. 24 بیمار دیابتی بودند. 13 عمل جراحی از مجموع به طور همزمان با بای پس عروق کرونر انجام شد. میزان مرگ و میر زودرس(زیر یک ماه) 2% و بروز سکته مغزی زودرس این مطالعه 4% بود. یک بیمار(2%) نیز به فلج اعصاب کرانیال تحتانی مبتلا شد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه مجموع عوارض مهم نورولوژیک زودرس(مرگ+سکته مغزی) در بیماران پرخطر 6% محاسبه شد. این نتایج قابل مقایسه با بهترین آمار مراکز جراحی عروق در اروپا و آمریکا می باشد.
    کلید واژگان: اندآرترکتومی, کاروتید, خطر, عوارض, نورولوژیک}
    Mh Modaghegh, K. Ghandehari *, Sh Masoudinezhad
    Introduction
    Carotid Endarterectomy (CE) can be mentioned as a valuable theraputic method for primary and secondary prevention of stroke, provided it can be performed in vascular surgery centers with a low surgical risk. Thus, the present study aimed to assess prognosis of CE in high risk patients of an Iranian vascular surgery center.
    Methods
    This prospective observational study consisted of 50 high risk CE patients during 2011-14 in Mashhad University of Medical Sciences. All the high risk CE were performed by a vascular surgeon and a surgical carotid shunt was placed in each CE. Neurologic evaluation was performed before CE and serial neurologic axamination was done after CE by a neurologist. Surgical complications including stroke, death and lower cranial nerve palsy were recorded for 30 days after operation.
    Results
    The study results revealed that 80% of high risk CE patients had symptomatic carotid stenosis on the operation side and 80% had carotid stenosis contralateral to the operation side. Thirteen high risk CE were performed simultaneously with coronary artery by pass graft and 24 patients were demonstrated to have diabetes. Post surgical death and stroke in the high risk CE patients were reported 2% and 4%, respectively. Lower cranial nerve palsy appeared in 2% of patients.
    Conclusion
    The 6% post operative stroke and death rate in the high risk CE patients are comparable to best vascular surgery centers in Europe and North America.
    Keywords: Carotid endarterectomy, Complication, Neurologic, Risk}
  • کاویان قندهاری *، فاطمه بهدانی، زهرا ایزدی مود، مهدی داوری عدالت پناه، سارا اسعدی، الناز کیادربندسری، محمد مهدی امجدی، محمدرضا سبحانی
    مقدمه
    بررسی تاثیر استرس بر سکته مغزی می تواند مفید باشد. در صورت اثبات این رابطه می توان با شیوه های آموزش همگانی روش های مقابله با استرس را آموزش داده و احتمال بروز سکته های مغزی را کاهش دهیم. هدف از این مقاله بررسی تاثیر استرس بر حوادث عروقی مغزی است.
    روش بررسی
    این مطالعه موردی شاهدی آینده نگر در مبتلایان به سکته مغزی مراجعه کننده به اورژانس اعصاب بیمارستان قائم و گروه شاهد بدون سابقه سکته مغزی از بین کارمندان دانشگاه در زمستان 1394 انجام شد. ترجمه فارسی پرسشنامه اصلاح شده استرس هولمز و راهه مربوط به یک ماه اخیر در تمام افراد گروه مورد و شاهد تکمیل شد. تشخیص سکته مغزی و تعیین ایتولوژی آن توسط متخصص مغز و اعصاب صورت گرفت.
    نتایج
    361 بیمار سکته مغزی و 190 نفر در گروه شاهد از نظر توزیع فراوانی استرس شدید بررسی شدند. رابطه فراوانی نسبی استرس با سکته مغزی و خونریزی داخل مغزی و خونریزی زیر عنکبوتیه معنی دار بود (p<0.001، p<0.001، p=0.006). توزیع فراوانی استرس شدید در مبتلایان به سکته ایسکمیک و آنفارکت کریپتوژنیک و کاردیوآمبولیک و مخلوط کاردیوآمبولیک با آترواسکلروتیک با گروه شاهد تفاوت معنی داری نداشت(p=0.637، p=0.311، p=0.439، p=0.109). بین استرس شدید و سکته مغزی آترواسکلروتیک رابطه معنی داری مشاهده شد(p=0.026).
    نتیجه گیری
    استرس در بیماران با استروک هموراژیک و در بیماران با سکته ناشی از آترواسکلروز به طور معنی داری با بروز استروک ارتباط داشت. بنابراین استرس به عنوان عامل خطر در وقوع استروک در نظر گرفته می شود.
    کلید واژگان: استرس, سکته مغزی, رابطه خطر}
    K. Ghandehari *, F. Behdani, Z. Izadi Mood, M. Davarri Edalatpanah, S. Asaadi, E. Kiadarbandsari, Mm Amjadi, Mr Sobhani
    Introduction
    Determining the effect of stress on strock in benficial. If there is a relationship between them, using public education can lead to decrease the risk of stroke. This study investigate the effect of stress on cerebrovascular accident.
    Methods
    This study was a prospective case-control, which was performed on the patients with stroke referred to nerve clinical Ghaem Hospital, and the control group were selected among the staff of the university with no history of stroke during winter 2015. The persian translation of questionnaire of Holmes and Rahe stress scale related to the last month was completed among all of the participants in both groups. Diagnosis of stroke and determination of its etiology was made by neurologist.
    Results
    By considering the frequency of serve stress, 361 patients with stroke were investigated and from these 190 patients were in the control group. The relative frequency of stress and stroke and intracerebral homorrhage and subarachnoid hemorrhage were meaningful(p<0.001, p<0.001, p=0.006). There was no significant relationship between the relative frequency of serve stress among the patients with ischemic stroke, cryptogenic infraction, and cardioembolic with atherosclerotic and the control group (p=0.637, p=0.311, p=0.439, p=0.109,). There were a significant relationship between serve stress and atherosclerotic stroke(p=0.026). While, high stress score was significantly more frequent in atherothrombotic subtype of brain infarction than controls, p=0.046.
    Conclusion
    There was a meaningful relationship between stress as an important risk factor in the patients with hemorrhagic stroke and atherothrombotic brain infarction. Based on this research stress could be considered as a risk factor of stroke.
    Keywords: Stress, Stroke, Relation, Risk}
  • سید رضا مظلوم، مهناز بهرامی *، فرزانه حسن زاده، کاویان قندهاری
    زمینه و هدف

    سکته مغزی، یکی از علل عمده ازکارافتادگی است؛ بنابراین توسعه روش های درمانی جدید به منظور تسریع مرحله بهبودی؛ از لحاظ درمانی، اجتماعی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آینه درمانی بر توانایی راه رفتن بیماران پس از سکته مغزی برحسب قدرت عضلانی پای مبتلا به انجام رسید.
    روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 50 بیمار مبتلا به سکته مغزی مراجعه کننده به بیمارستان های قائم (عج) و امام رضا (ع) مشهد، از طریق تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و آینه درمانی قرار گرفتند. در گروه مداخله، آینه درمانی در 20جلسه 30دقیقه ای انجام شد؛ بدین صورت که فرد، حرکات دامنه حرکتی اندام تحتانی را توسط سمت سالم در مقابل آینه انجام داده و تنها تصویر آینه ای آن را مشاهده می نمود. در هر دو گروه، برنامه ی معمول فیزیوتراپی نیز اجرا شد. قدرت عضلانی پای مبتلا با استفاده از ابزار 5نمره ای سنجش قدرت عضلانی و توانایی حرکتی اندام تحتانی قبل، حین و پس از درمان با استفاده از ابزار توانایی راه رفتن، مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (ویرایش 5/11) و با کمک آزمون های آماری Kalmogorov– Smiranovو Shapiro–Wilks، Independent T-Test، Paired t-test، Mann– Whitney، Wilcoxon و ANOVA دوطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    دو گروه، قبل از مداخله، از نظر شاخص های توانایی راه رفتن برحسب قدرت عضلانی پای مبتلا و متغیرهای مداخله گر، تفاوتی نداشتند. پس از مداخله، بیماران در گروه آینه درمانی از نظر توانایی راه رفتن بر حسب قدرت عضلانی پای مبتلا نسبت به گروه کنترل، بهبودی قابل ملاحظه ای نداشتند (756/0p=)؛ اما بررسی بیماران از نظر توانایی راه رفتن، تفاوت آماری معنی داری بر حسب قدرت عضلانی پای مبتلا در جلسه دهم در دو گروه آینه درمانی و کنترل نشان داد (038/0p=).

    نتیجه گیری

    آینه درمانی در کنار برنامه توانبخشی می تواند توانایی راه رفتن بیماران را در برخی از مراحل پس از سکته مغزی بهبود بخشد.

    کلید واژگان: عملکرد اندام تحتانی, آینه درمانی, راه رفتن, قدرت عضلانی, سکته مغزی}
    Seyed Reza Mazlom, Mahnaz Bahrami, Farzaaneh Hasanzadeh, Kavian Ghandehari
    Background And Aim

    Stroke is one of major causes of disability. Therefore, it is important to introduce and develop new treatment approaches in order to improve and enhance post-stroke recovery process for medical, social, and economical purposes. The present study aimed at determining the effect of mirror therapy on walking ability of patients with stroke regarding the muscular power of the affected leg.

    Materials And Methods

    This semi-experimental study was done on 50 stroke patients that were hospitalized in Mashhad Imam Reza and Quaem hospitals. They were randomly classified into two equal groups of control. and mirror therapy(experimental group).For the experimental group, twenty 30 –minute sessions were daily held, so that every. patient did the range of motion of lower extremitiy of the healthy side in front of a mirror and observed just its mirror image. In addition to mirror therapy, the routine program physiotherapy was performed for both groups. Power of muscle in the affected leg was assessed on the basis of a 5-score scale and every patient`s walking ability was assessed before, during, and after intervention using function ambulation classification. Finally, the obtained data was analyzed by means of SPSS software(V:11.5), using independent T, paired T,Mann-Whitney and Wilcoxon statistical tests.

    Results

    The two groups showed no significant difference in terms of walking ability regarding the muscular power of the affected leg and confounding variables before intervention (P=0.210). Walking ability of the affected leg in mirror therapy group did not significantly improve.in comparison with the control group after intervention (P=0.756). But the walking ability regarding the muscular power of the affected leg in mirror therapy group was significantly improved in comparison with the control group in the 10th session (P=0.038).

    Conclusion

    Mirror therapy can improve walking ability of patients with stroke as a simple, inexpensive and a patient-oriented treatment.

    Keywords: Lower extremity function, Mirror therapy, walking ability, Muscular power, Sroke.}
  • کاویان قندهاری، مصطفی داستانی، محمدتقی شاکری، سیامک یزدانی*
    زمینه و هدف
    سکته مغزی کاردیوآمبولیک یک پنجم علل سکته مغزی ایسکمیک را تشکیل می دهد و شایع ترین علت زمینه ساز آن فیبریلاسیون دهلیزی است. مصرف آنتی گواگولان خوراکی (وارفارین) یک راه موثر در جلوگیری از سکته های ایسکمیک است؛ اما عوارض خونریزی دهنده آن نیز شایع است. این مطالعه به منظور ارزشیابی معیار هاسبلد (HASBLED) در پیش بینی خونریزی مبتلایان به ایسکمی مغزی و فیبریلاسیون دهلیزی تحت درمان با وارفارین انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه کوهورت آینده نگر 112 بیمار با فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای تحت درمان با وارفارین برای پیشگیری از حوادث کاردیوآمبولیک به مدت یک سال از نظر عوارض خونریزی دهنده ماژور و مینور مورد پیگیری قرار گرفتند تا ارزش پیش بینی کنندگی معیار هاسبلد ارزیابی شود. عوارض خونریزی دهنده ماژور شامل خونریزی های اینتراکرانیال، خونریزی منجر به بستری شدن، افت هموگلوبین بیش از 2 گرم بر دسی لیتر و یا نیازمند به ترانسفوزیون بود. معیار هاسبلد به صورت پرفشاری خون، اختلال تست های کبدی و کلیوی، سابقه سکته مغزی، سابقه خونریزی، نوسانات زیاد تست های انعقادی، سن بیش از 65 سال، مصرف داروهای ضدپلاکتی، مصرف داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی و مصرف الکل تعریف شد و به هر متغیر در صورت وجود، نمره یک تعلق گرفت.
    یافته ها
    در پیگیری یک ساله بیماران، 10 بیمار (9.1%) دچار خونریزی ماژور و 28 بیمار (25%) دچار خونریزی مینور شدند. خطر خونریزی ماژور با سابقه خونریزی مینور با نمره هاسبلد ارتباط آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). خطر خونریزی مینور با سابقه مسمومیت با وارفارین و نوسانات زیاد تست های انعقادی ارتباط آماری معنی داری داشت (P<0.05). نمره هاسبلد 3 و بالاتر با احتمال خونریزی ماژور و مینور در آینده مرتبط بود.
    نتیجه گیری
    در صورت وجود نمره معیار هاسبلد 3 و بالاتر، شروع آنتی کواگولان خوراکی (وارفارین) با احتیاط بیشتری تجویز شود.
    کلید واژگان: سکته ایسکمیک مغزی, فیبریلاسیون دهلیزی, وارفارین, معیار هاسبلد}
    Ghandehari K., Dastani M., Shakeri Mt, Yazdani S.*
    Background And Objective
    Cardioembolic stroke account for one-fifth of ischemic stroke and atrial fibrillation is the most common underlying cause. Taking an oral anticoagulation (Warfarin) is an effective way of preventing ischemic stroke but bleeding complication is common. This study was carried out to evaluate the validation of HASBLED score in prediction of hemorrhagic complications in patients with brain ischemia and atrial fibrillation under warfarin therapy.
    Methods
    In this cohort study 112 patients with non-valvular atrial fibrillation in term of major and minor bleeding complications were followed to the predictive value of HASBLED criteria for one year. Major bleeding complications defined as intracranial bleeding, bleeding leading to hospitalization, drop of hemoglubin of more than 2gr/dl or requiring transfusion. HASBLED criteria were defined as hypertension, abnormality in liver and renal function tests, history of stroke, history of bleeding, large fluctuations in coagulation tests results, age more than 65 years and an Anti-platelet and non steroidal anti-inflammatory drugs and alcohol use one point is awarded to each of the aboves.
    Results
    During one year follow up, 10 (9.1%) of patients had major bleeding and 28 (25%) patients had minor bleeding. The risk of major bleeding was significantly related with a history of minor bleeding and HASBLED scores (P<0.05). The risk of minor bleeding was significantly related with warfarin toxicity and high INR (P<0.05). HASBLED score>3 was associated with the likelihood of major bleeding in future.
    Conclusion
    Patients with HASBLED score>3 should be causious in initial stage of taking oral anticoagulant.
    Keywords: Cerebral ischemic stroke, Atrial fibrillation, Warfarin, HASBLED score}
  • مهناز بهرامی*، سید رضامظلوم، فرزانه حسن زاده، کاویان قندهاری
    زمینه و هدف
    سکته مغزی یکی از علل عمده از کارافتادگی و ناتوانی در مراقبت از خود است. بنابراین معرفی و توسعه روش های درمانی جدید به منظور ارتقا و تسریع مرحله بهبودی بعد از حادثه مغزی، از لحاظ درمانی، اجتماعی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آینه درمانی بر دامنه حرکتی مفاصل اندام ها پس از سکته مغزی انجام یافته است.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 50 نفر بیمار مبتلا به سکته مغزی در بیمارستان های قائم (عج) و امام رضا (ع) شهر مشهد در سال 92-1391 در مدت 8 ماه در دو گروه شاهد (25 نفر) و آینه درمانی (25 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله، آینه درمانی به مدت 30 دقیقه و در 20 جلسه به صورت روزانه یا روزدرمیان انجام یافت. علاوه بر این در دو گروه، برنامه معمول فیزیوتراپی نیز اجرا شد. دامنه حرکتی مفاصل اندام های فوقانی و تحتانی قبل، حین و پس از درمان با استفاده از گونیامتر مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی (آزمون های تی، من ویتنی، کای اسکوئر و...) در نرم افزار SPSS v.11.5 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    دو گروه قبل از مداخله از نظر دامنه حرکتی مفاصل و متغیرهای مداخله گر تفاوت آماری معناداری نداشتند (05/ 0< p). پس از مداخله بیماران در گروه آینه درمانی از نظر دامنه حرکتی مفاصل اندام های فوقانی و تحتانی به صورت کلی نسبت به گروه شاهد بهبود معناداری نداشتند، هرچند که در برخی حرکات مفاصل مهم مانند زانو و آرنج این تفاوت آماری معنادار بود (05/ 0 >p).
    نتیجه گیری
    آینه درمانی به عنوان یک درمان ساده، ارزان و مهم تر از همه مددجو- محور می تواند دامنه حرکتی برخی از مفاصل را بهبود بخشد.
    کلید واژگان: آینه درمانی, توان بخشی, دامنه حرکتی, سکته مغزی}
    Mahnaz Bahrami *, Seyed Reza Mazlom, Farzaneh Hasanzadeh, Kavian Ghandehari
    Background and Aim
    Stroke is a major cause of disability. Developing new treatment approaches in order to improve and enhance post stroke recovery process is critical. The aim of this study was to determine the effect of mirror therapy on motion range of extremities of patients with stroke. Methods & Materials: This semi-experimental study was conducted among 50 patients with stroke hospitalized in Emam Reza and Qaem hospitals in Mashhad during 2012 to 2013. Patients were randomly allocated into two control (25 patients) and mirror therapy (25 patients) groups. In the mirror therapy group, twenty 30–minute daily sessions were implemented in where patients practiced motion range of upper and lower extremities of healthy side in front of mirror and observed the mirror image. Motion range of upper and lower extremities was assessed at baseline, during the sessions and in the last session of the intervention using the goniometer. Data were analyzed using the t-test and repeated measure ANOVA.
    Results
    There were no significant differences in terms of ability of motion range at baseline. The total motion range did not improved significantly in the intervention group in comparison with the control group after the intervention (P>0.05); however, in some joints, the motion was improved (P<0.05).
    Conclusion
    Mirror therapy, as a simple and inexpensive process can improve self-care of patients with stroke.
    Keywords: mirror therapy, range of motion, stroke, rehabilitation}
  • کاویان قندهاری، آتنا شریفی رضوی*، امیر مقدم احمدی، محمود طاهری هروی، سحر فدایی، سمانه سادات دستغیب، سعید ابراهیم زاده
    زمینه و هدف
    تعیین ارزش تشخیصی نشانگان بالینی عصبی به منظور تعیین توپوگرافی ضایعات سیستم اعصاب مرکزی می تواند در مواردی از انجام غیرضروری MRI بیماران کاسته و هزینه انجام اقدامات تشخیصی را در مواردی کاهش دهد. این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی معاینات بالینی در تعیین محل ضایعات تحت چادرینه ای بیماران مبتلا به نشانگان عروقی مغز انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 200 بیمار مبتلا به نشانگان عروقی مغز بستری در بخش اورژانس اعصاب مرکز آموزشی درمانی قائم (عج) مشهد طی سال 1390 انجام شد. با توجه به معاینات بالینی، حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی و دقت تشخیصی برای هریک از علایم بالینی در مقایسه با MRI به عنوان روش استاندارد تعیین توپوگرافی ضایعات تعیین گردید.
    یافته ها
    دقت تشخیصی تتراپارزی و سندرم های متقاطع برای توپوگرافی تصویری ضایعه در ساقه مغز به ترتیب 79 درصد و 83 درصد تعیین شد. دقت تشخیصی همی آتاکسی برای توپوگرافی تصویری ضایعه در نیمکره مخچه همان طرف 98درصد بود. دقت تشخیصی نشانگان والنبرگ برای توپوگرافی تصویری ضایعه در لترال بصل النخاع 98 درصد تعیین شد.
    نتیجه گیری
    با استفاده از مهارت های بالینی و انجام معاینه عصبی دقیق برای مشخص نمودن نشانگان بالینی عصبی، می توان در مواردی توپوگرافی ضایعات عروقی علامت دار مغز را با دقت بالا تعیین نمود و از انجام غیرضروری MRI در بیماران کاست.
    کلید واژگان: نشانگان, ضایعه, توپوگرافی, مغز, عروق مغز, MRI}
    Ghandehari K., Sharifi Razavi A. *, Moghaddam Ahmadi A., Taheri Heravi M., Fadaei S., Dastgheib Ss, Ebrahimzadeh S.
    Background And Objective
    The Detection of neurologic signs for topographical disorders in central nerves system can prevent unnecessary neuroimaging techniques such as MRI. This study was performed to determine the diagnostic value of physical examination for topographic detection of infratentorial lesions in patients with cerebrovascular syndromes.
    Methods
    This descriptive study was done on 200 patients with cerebrovascular syndrome in Qaem Hospital in Mashhad, north-east Iran during 2011. Regarding to topographic physical examination, sensitivity, specificity, positive and negative predictive value and accuracy of signs of syndromes were compared to MRI as gold standard method.
    Results
    The accuracy of tetraparesis and crossed syndromes for localization of brain lesion in brainstem was 79% and 83%, respectively. The accuracy of hemiataxia for localization of brain lesion in ipsilateral cerebellar hemisphere was 98%. The accuracy of Wallenberg syndrome for localization of brain lesion in posterolateral medulla was 98%.
    Conclusion
    Using clinical neuro-examination skills and accurate topographic physical examination can prevent unwanted MRI technique for the diagnoses of cerebrovascular syndromes.
    Keywords: Cerebrovascular Syndrome, Lesion, Topography, Brain, Cerebrovascular, MRI}
  • کاویان قندهاری، آتنا شریفی رضوی، امیر مقدم احمدی، مهسا سپندار، محمود طاهری هروی، سعید ابراهیم زاده
    مقدمه
    تعیین ارزش تشخیصی نشانگان بالینی عصبی به منظور تعیین توپوگرافی ضایعات سیستم اعصاب مرکزی میتواند در مواردی از انجام غیر ضروری ام آرآی در بیماران کاسته و هزینه انجام اقدامات تشخیصی را در مواردی کاهش دهد.
    مواد و
    روش
    دویست بیمار بستری در بخش اورژانس اعصاب بیمارستان قائم که بر اساس وجود اندیکاسیون مربوطه ام آر آی مغز انجام شده و یک ضایعه جدید واحد با حدود مشخص در قسمت خاصی از مغز داشتند، مورد معاینه بالینی و تعیین نشانگان عصبی قرار گرفتند. نورولوژیست معاینه کننده اطلاعی از توپوگرافی ضایعه در ام.آر.آی نداشت. تعیین توپوگرافی ضایعه عروقی پارانشیم مغز توسط نورورادیولوژیست که از علائم بالینی بی اطلاع بود، صورت پذیرفت. سپس موارد مثبت حقیقی و کاذب، منفی حقیقی و کاذب علائم عصبی در مقایسه باروش استاندارد تعیین توپوگرافی ضایعات مربوطه که ام.آر.آی مغز است تعیین و با استفاده از فرمول های مربوطه حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی و دقت تشخیصی محاسبه گردید.
    یافته ها: دقت تشخیصی آفازی بروکاو آفازی ورنیکه برای لوکالیزاسیون ضایعه مغزی درمناطق شناخته شده بروکا و ورنیکه در نیمکره چپ 94 ٪ می باشد. دقت تشخیصی همی پارزی برای لوکالیزاسیون ضایعه مغزی در نیمکره مقابل95٪ است. دقت تشخیصی آفازی و همی هیپوستزی برای لوکالیزاسیون ضایعه مغزی به ترتیب در نیمکره چپ و نیمکره مقابل 100 ٪ می باشد.
    بحث و نتیجه ‏گیری: با استفاده از مهارت های بالینی و انجام معاینه عصبی دقیق جهت مشخص نمودن نشانگان بالینی عصبی، می توان توپوگرافی ضایعات عروقی علامتدار مغز را با دقت بالا تعیین نمود.
    کلید واژگان: نشانگان, ضایعه, توپوگرافی, مغز}
    K. Ghandehari, A. Sharifi Razavi, A. Moghaddam Ahmadi, M. Espandar, M. Taheri Heravi, S. Ebrahimzadeh
    Background
    Determination of diagnostic value of neurologic syndromes for neurotopographic diagnosis of lesions of central nervous system may decrease unnecessary neuroimaging and its costs.
    Methods
    In this study, 200 patients who had undergone brain MRI and had a single new well defined cerebrovascular lesion in the brain underwent neuroexamination and were categorized based on syndrome diagnosis. This clinical evaluation was performed by a neurologist who was blind to the result of brain MRI. Also, the topography of vascular and parenchymal lesions was reported by a neuroradiologist who was blind to the clinical data. Then, true, false positive and false negative cases were identified compared to the standard method for determination of lesions topography; i.e., brain MRI. Afterwards, sensitivity, specificity, positive and negative predictive values, and accuracy of these syndromes were assessed.
    Results
    The diagnostic accuracy of broca and wernicke aphasia for localization of brain lesion in lateral left frontal and left temporoparietal was 94%. Besides, the accuracy of hemiparesis for localization of brain lesion in the contralateral hemisphere was 95%. Additionally, the accuracy of aphasia and hemihypoesthesia for localization of brain lesion in the left hemisphere and contralateral hemisphere was 100%.
    Conclusion
    Topography of symptomatic cerebrovascular lesions could be more accurately determined using clinical neuroexamination skills for detection of neurological syndromes.
    Keywords: Syndrome, Lesion, Topography, Brain}
  • سید رضامظلوم، مهناز بهرامی، فرزانه حسن زاده، کاویان قندهاری
    مقدمه
    سکته مغزی یکی از علل عمده از کارافتادگی است. معرفی و توسعه روش های درمانی جدید به منظور ارتقاء و تسریع مرحله بهبودی بعد از حادثه مغزی، از لحاظ درمانی، اجتماعی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد.
    هدف
    تعیین تاثیر آینه درمانی بر توانایی حرکتی بیماران پس از سکته مغزی.
    روش
    تعداد 38 نفر بیمار مبتلا به سکته مغزی در این کارآزمایی بالینی تصادفی در بیمارستان های قائم (عج) و امام رضا (ع) در مدت 8 ماه به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل (18 نفر) و آینه درمانی (20 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله، آینه درمانی به مدت 30 دقیقه و در 20 جلسه به صورت روزانه یا روزدرمیان انجام شد؛ به این صورت که فرد حرکات دامنه حرکتی اندام فوقانی و تحتانی را توسط سمت سالم در مقابل آینه انجام می داد و فقط تصویر آینه ای آن را مشاهده می نمود. برنامه معمول (تحریک عصبی-عضلانی و حرکت درمانی) نیز برای هر دو گروه اجرا شد. توانایی حرکتی اندام فوقانی و تحتانی قبل، حین و پس از درمان با استفاده از ابزار بازیابی حرکتی، عملکرد حرکتی، توانایی راه رفتن ارزیابی شد. داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 5/11 و آزمون های تی مستقل، من ویتنی و مجذورکای تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    دو گروه قبل از مداخله از نظر شاخص های توانایی حرکتی و متغیرهای مداخله گر تفاوت آماری معنی داری نداشتند (252/0=p).بیماران در گروه آینه درمانی پس از مداخله از نظر شاخص های عملکرد حرکتی، بازیابی حرکتی و توانایی راه رفتن نسبت به گروه کنترل بهبود داشتند (05/0p<).
    نتیجه گیری
    آینه درمانی به عنوان یک درمان ساده، ارزان و مهمتر از همه، مددجو-محور می تواند توانایی حرکتی اندام ها را بهبود بخشد.
    کلید واژگان: انتهای فوقانی, تحتانی, بازیابی عملکردی, سکته مغزی, توانبخشی}
    Background
    Stroke is one of the major causes of disability. Therefore، it is important to introduce and develop new treatment approaches in order to improve and enhance post stroke recovery process for medical، social and economical purposes.
    Aim
    To determine the effect of mirror therapy on motor ability of patients with stroke.
    Methods
    This Randomized Controlled Trial was conducted on 38 patients with stroke، hospitalized in Imam Reza and Quaem hospital in Mashhad. They were randomly allocated into two groups of control (18 patients) and mirror therapy group (20 patients). In an experimental group، twenty 30minute sessions were performed daily or every other day. In this procedure، patients performed a range of motion of upper and lower extremities of healthy side in front of the mirror and observed only the mirror image. In additional to mirror therapy in both groups، the routine program (physiotherapy and neuromuscular stimulation) was performed. Upper and lower extremity motor abilities were assessed before، during and after the intervention using motor recovery scale، function index measure and function ambulation classification. Finally، data were analyzed by SPSS version 14.
    Results
    Two groups showed no significant difference in terms of motor ability indexes and confounding variables before the intervention. Motor ability indexes، movement recovery and walking ability in mirror therapy group were significantly improved in comparison with control group after the intervention. (P>0. 05)
    Conclusion
    Mirror therapy can improve motor ability of patients with stroke as a simple، inexpensive and patient-oriented treatment.
    Keywords: lower, upper extremity, recovery of function, stroke, rehabilitation}
  • مهناز بهرامی، سید رضامظلوم *، فرزانه حسن زاده، کاویان قندهاری
    سابقه و هدف

    سکته مغزی یکی از علل عمده از کارافتادگی و ناتوانی در مراقبت از خود است. بنابراین معرفی و توسعه روش های درمانی جدید به منظور ارتقاء و تسریع مرحله بهبودی بعد از حادثه مغزی، از لحاظ درمانی، اجتماعی و اقتصادی اهمیت زیادی دارد. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آینه درمانی بر توانایی مراقبت از خود پس از سکته مغزی به انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی تعداد 50 نفر بیمار مبتلا به سکته مغزی در مدت 8 ماه به صورت تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل (25 نفر) و آینه درمانی (25 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله، آینه درمانی به مدت 30 دقیقه و در 20 جلسه به صورت روزانه یا روز در میان انجام شد، به این صورت که فرد حرکات دامنه حرکتی اندام فوقانی و تحتانی را توسط سمت سالم در مقابل آینه انجام داده و تنها تصویر آینه ای آن را مشاهده می نمود. هر دو گروه آینه درمانی و کنترل برنامه معمول توان بخشی (تحریک عصبی- عضلانی و حرکت درمانی) را دریافت می کردند. توانایی مراقبت از خود قبل از مداخله و پایان جلسات پنجم، دهم، پانزدهم و بیستم، با استفاده از ابزار بارتل مورد ارزیابی قرار گرفت. نمره مراقبت از خود در مراحل مختلف و در دو گروه، توسط آزمون تی و تحلیل واریانس با مقادیر تکراری مقایسه شدند. سایر آزمون های به کار رفته شامل من ویتنی، کای اسکوئر و آنالیز واریانس دوطرفه می باشد.

    یافته ها

    دو گروه قبل از مداخله از نظر توانایی مراقبت از خود و متغیرهای مداخله گر تفاوت آماری معنی داری نداشتند. در پایان جلسه پنجم، دهم و پانزدهم بیماران از نظر توانایی مراقبت از خود تفاوت آماری معنی دار داشتند (05/0>p). اما در پایان جلسه بیستم بیماران در گروه آینه درمانی از نظر توانایی مراقبت از خود نسبت به گروه کنترل تفاوت آماری معنی داری نداشتند (05/0p) ولی به صورت متقابل این دو تاثیری بر مراقبت از خود بیماران پس از سکته مغزی نداشته است (05/0)

    کلید واژگان: فعالیت های روزمره زندگی, آینه درمانی, توانبخشی سکته مغزی, مراقبت از خود}
    Mahnaz Bahrami, Seyed Reza Mazloom, Farzaneh Hasanzadeh, Kavian Ghandehari

    Background and

    Purpose

    Stroke is one of major causes of disability and self care. Therefore, it is important to introduce and develop new treatment approaches in order to improve and enhance post stroke recovery process for medical, social and economical purposes. The aim of this study was determine the effect of mirror therapy on self care of patients with stroke.

    Materials And Methods

    This Randomized Controlled Trial was conducted on 50 patients with stroke hospitalized randomly allocated in two groups of control (25 patients) and mirror therapy (25 patients). In experimental group, twenty 30 –minute sessions were done daily or every other day patients did range of motion of upper and lower extremities of healthy side in front of mirror and observed just its mirror image. In additional to mirror therapy in both groups, the routine program (physiotherapy and neuromuscular stimulation) was performed. Ability of self care was assessed before, 5th, 10th, 15th and last sessions of intervention using barthel index scale. Finally data analyzed in different phase by t-test and repeated measure.

    Results

    Two groups showed no significant difference in terms of ability of self care and confounding variables before intervention. In 5th, 10th and 15th were significantly different (p<0.05) but in last sessions of intervention in mirror therapy group were not significantly improved in comparison with control group after intervention (P>0.05). Repeated messure showed significant independently effect of group and step on self care of patients with stroke (P<0.05), however this effect was not interactional (P>0.05).

    Conclusion

    Mirror therapy can improve self care of patients with stroke as a simple, inexpensive and patient-oriented treatment.

    Keywords: Activity daily of living, mirror therapy, self care, stroke rehabilitation}
  • کاویان قندهاری
    زمینه و هدف
    سکته مغزی سومین علت شایع ناتوانی و مرگ می باشد. تشخیص سکته براساس علایم بالینی و یا رویت انفارکت در تصویربرداری از مغز است. اقدامات تشخیصی استاندارد و معیار طبقه بندی مشخصی برای تعیین اتیولوژی سکته لازم است.
    مواد و روش کار
    این مطالعه مروری به تشخیص و درمان انفارکت مغزی به ویژه در شرایط درمانی ایران توجه داشته و مخاطب آن پزشکان غیر نورولوژیست است. استفاده از جستجوگرهای اینترنتی علمی معتبر و در بعضی موارد رجوع به کتابخانه ها و بخش مجلات برای استفاده از آرشیو مقالات و کتب چاپ شده مورد نظر بوده است.
    یافته ها
    درمان مرحله حاد سکته در تمام انواع اتیولوژیک آن تقریبا مشابه است. داروهای نوروپروتکتیو تاثیر چندانی در مرحله حاد سکته ندارند. درحال حاضر در تعداد اندکی از مراکز درمانی ایران زیر ساخت لازم برای ترومبولیز وریدی وجود دارد. برای پیشگیری از سکته باید عوامل زمینه ساز آن تعیین و کنترل شوند. آسپرین با دوز 80 میلی گرم روزانه متداول ترین دارو برای پیشگیری از سکته است. مصرف هم زمان 300-200 میلی گرم دی پیریدامول با آسپرین اثرات پیشگیری کننده آن را افزایش می دهد. کلوپیدوگرل به مقدار 75 میلی گرم روزانه داروی انتخابی پیشگیری کننده از سکته در بیماران با زخم معده و یا مبتلایان به بیماری عروق کرونر است. مصرف هم زمان کلوپیدوگرل و آسپرین اثر پیشگیری کننده قوی تری و عوارض خونریزی دهنده بیشتری دارد. مصرف وارفارین در پیشگیری از سکته فقط به بیمارانی توصیه می شود که امکان انجام مکرر آزمایش انعقادی خون را دارند. جراحی کاروتید در بیماران با تنگی علامت دار کاروتید بیشتر از 70 درصد فقط توسط جراحان ماهر عروق توصیه می گردد.
    نتیجه گیری
    بسیاری از بیماران سکته مغزی توسط پزشکان عمومی و متخصصین غیر نورولوژی مانند داخلی و قلب و جراحی اعصاب درمان می شوند. این مقاله به صورت بازآموزی با توجه به شرایط درمانی ایران نوشته شده است
    Ghandehari Kavian
    Background
    Stroke is the third common cause of disability and death. Diagnosis of stroke is based on its clinical manifestations and/or observation of infarct in the neuroimaging. Standard battery of diagnostic investigations and classification criteria is required for detection of stroke etiology.
    Materials And Method
    This review article deals with the diagnosis and management of brain infarction particularly in our country and is provided for non-neurologists. Using online scientific search engines and in some parts referring to laboratory archives constituted base of this review article.
    Results
    Acute stroke management is almost similar in its various etiologies. Neuroprotective drugs have little value in acute stroke management. At present time, a few Iranian medical centers have infrastructure of thrombolysis therapy. Prevention of stroke is based on the detection and control of its risk factors. Aspirin, 80 mg per day is the most common drug for stroke prevention. Co-administration of aspirin 80 mg/d and Dipyridamole 200-400 mg/d increases the preventive effects of aspirin. Clopidogrel 75 mg/d is the stroke preventive drug of choice in patients with peptic ulcer and coronary artery disease. Co-administration of aspirin and clopidogrel is more effective in stroke prevention but has more hemorrhagic complications. Using warfarin for stroke prevention is suggested only in patients who have facilities for repetitive coagulation tests. Carotid endarterectomy is indicated in symptomatic patients with more than 70% stenosis of extracranial internal carotid artery, if performed only by vascular surgeons experienced in carotid surgery.
    Conclusion
    Many stroke patients are managed by general practitioners and non-neurologists, e.g. internists, cardiologists and neurosurgeons. This review article provides continuous medical education according to Iranian medical curriculum
  • کاویان قندهاری، فاطمه صبور داوودیان، پرهام معروفی
    مقدمه
    یافته های بالینی تاثیرگذار بر ناتوانی بیماران سکته مغزی حائز به این دلیل که می توانند در پیش آگهی و بهبودی بعدی بیمار تاثیرگذار باشند، حائز اهمیت است.
    روش بررسی
    در این مطالعه بیماران مبتلا به سکته مغزی بستری در بیمارستان قائم مشهد در سال 1387 مورد مطالعه قرار گرفتند. وجود همی هیپوستزی، همی آنستزی، همی نگلکت و همی آنوپسی همنام در بیماران بررسی شد. مرتبه ناتوانی بیمار 72 ساعت از سکته بر اساس معیار رانکین تعیین شد، آزمون Tو فیشر برای تحلیل آماری میانگین مرتبه ناتوانی بکار رفت و p کمتر از05/0 معنی دار تلقی شد.
    نتایج
    از 329 بیمار با سکته مغزی، 4/37% همی هیپوستزی، 8/13% همی آنستزی، 9/7% همی نگلکت و 3/7% همونیموس همی آنوپسی داشتند. میانگین ناتوانی در بیماران با همی آنستزی بطور معنی داری بیشتر از سایر بیماران بود(001/0(p<. میانگین ناتوانی در افراد با همی هیپوستزی یا همی نگلکت یا همی آنوپسی همنام نسبت به افراد بدون آن تفاوت معنی داری نداشت (بترتیب 44/0p= و23/0p= و 83/0 p=.) بیماران با تریاد همی آنستزی، همی نگلکت و همی آنوپسی همنام میانگین ناتوانی بطور معنی داری بیشتر از سایرین بود(001/0p<).
    نتیجه گیری
    همی آنستزی یافته بالینی تاثیرگذار بر ناتوانی مبتلایان به سکته مغزی است، وجود تریاد بالینی فوق می تواند افزایش دهنده میانگین ناتوانی در این بیماران باشد.
    کلید واژگان: سکته مغزی, ناتوانی حسی, آنوپسی, فراموشی}
    K. Ghandehari, F. Saboor Davoudian, P. Maarufi
    Clinical findings affecting disability in stroke patients are important as presence of these factors determines the prognosis and future course of these patients. Consecutive stroke patients admitted at Ghaem hospital, Mashhad were enrolled in this prospective study in 2008. Hemihyposthesia, hemianesthesia, hemineglect and homonymous hemianopsia was evaluated in these patients. Disability score was based on the Modified Ranking Disability Score (MRDS), 72 hours post stroke. Mean of MRDS was analyzed by T test and Fisher tests and p<0.05 was considered as significant. A total of 329 stroke patients were investigated. Hemihyposthesia, hemianesthesia, hemineglect and homonymous hemianopsia was found in 37.4%, 13.8%, 7.9% and 7.3% of the patients, respectively. MRDS was significantly higher in patients with hemianesthesia as compared to other stroke patients, (p<0.001). MRDS of patients with hemihypoestheisa, hemineglect and homonyous hemianopsia was not significantly different than patients without these abnormalities (p=0.44, p=023 and p=0.83). Patients with triad of hemianesthesia, hemineglect and homonymous hemianopsia had significantly higher MRDS than others (p<0.001). Hemianesthesia is a clinical factor affecting sensory disability in cerebral stroke patients. Presence of the above triad could increase MRDS in these patients.
  • مرتضی سعیدی، محمد مهدی اعتمادی، حمیدرضا ریاسی، کاویان قندهاری، علی شعیبی، امیررضا برومند، محسن فروغی پور
    سابقه و هدف
    عفونت با ویروس لنفوسیت تیموس انسانی 1 بیماری بومی در استان خراسان است. توزیع فراوانی بیماری مولتیپل اسکلروزیس در دنیا متفاوت است.
    روش بررسی
    اطلاعات بیماران ام اس از مراکز ثبت ام اس مربوط به تجویز اینترفرون در استان های خراسان بدست آمد. تشخیص ام اس توسط متخصصین مغز و اعصاب و بر پایه معیار مکدونالد انجام شد.مستندات بالینی و بیمارستانی تحقیقات در مورد عفونت با ویروس لنفوسیتی انسانی 1 در بیماران با و بدون پاراپارزی اسپاستیک.در استان های خراسان رضوی و جنوبی منشاء این تحقیق بوده و آزمایشات سرولو‍ژیک خون و مایع مغزی نخاعی و معاینه عصبی توسط متخصص و اطلاعات آماری جمعیتی مراکز آمار معاونت بهداشتی دانشگاه های علوم پزشکی سه استان فوق بکار رفتند.
    یافته ها
    بروز کلی ام اس در استان های خراسان رضوی و شمالی و جنوبی بترتیب 9/12 و 7/8 و 3/5 به ازای 100000 نفر جمعیت بود. بروز ام اس در جمعیت زنان سه استان فوق بترتیب 9/19 و 2/11 و 3/8 بیمار و در جمعیت مردان سه استان فوق نیز بترتیب 9/5 و 2/6 و 5/2 بیمار بوده است. بروز کلی عفونت با ویروس لنفوسیتی تیموس انسانی 1 در استان های خراسان رضوی و جنوبی بترتیب 4/2 و 5/0 بیمار به ازای 100000 نفر جمعیت بود. بوز عفونت فوق در جمعیت زنان دو استان فوق بترتیب 9/2 و 3/0 بیمار و در جمعیت مردان دو استان فوق نیز بترتیب 9/1 و 6/0 بیمار بود. پاراپارزی اسپاستیک در 46% و 50% موارد عفونت با این ویروس در خراسان رضوی و جنوبی یافت شد.
    نتیجه گیری
    فراوانی نسبی بیماری ام اس در استان خراسان جنوبی کمتر از نصف خراسان رضوی است. عفونت با ویروس لنفوسیتی تیموس انسانی 1 در جمعیت زنان استان خراسان رضوی 10 برابر زنان خراسان جنوبی است. تفاوت قابل توجهی در توزیع فراوانی این دو بیماری در قلمرو خراسان وجود دارد.
    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس - ویروس لنفوسیت تیموس انسانی 1, بروز, خراسان}
    Morteza Saeeidi, Mohammad Mehdi Etemadi, Hamidreza Riasi, Kavian Ghandehari, Ali Shoeibi, Amir Reza Boroumand, Mohsen Foroughipour
    Introduction
    HTLVI infection is an endemic disease of Khorasan state in Iran. Distribution of Multiple Sclerosis (MS) is different around the world. Methods and Materials: Data of MS patients were taken of MS registries for interferon prescription in Razavi, Northern and Southern Khorasan provinces. MS was diagnosed by neurologists based on McDonald criteria. Records from clinics and hospital based researches consitituted data of distribution of patients infected with HTLV1 with or without spastic paraparesis in Razavi and Southern Khorasan provinces. Serologic tests of blood and/or CSF for HTLV1 and neuroexam by neurologists formed the methodology of HTLV1 investigation. Statistical centers of health deputy of medical universities in the Khorasan provinces provided the population data.
    Results
    Total Prevalence of MS in Razavi, Northern and Southern Provinces of Khorasan is 12.9, 8.7 and 5.3 cases per 100000 population respectively. Prevalence of MS in female population of Razavi, Northern and Southern provinces of Khorasan is 19.9, 11.2 and 8.3 cases per 100000 women respectively. Prevalence of MS in male population of Razavi, Northern and Southern Provinces of Khorasan is 5.9, 6.2 and 2.5 cases per 100000 men respectively. Total prevalence of HTLV1 infection in Razavi and Southern provinces of Khorasan is 2.4 and 0.5 cases per 100000 population respectively. Prevalence of HTLV1 infection in female population of Razavi and Southern provinces of Khorasan is 2.9 and 0.3 cases per 100000 women respectively. Prevalence of HTLV1 infection in male population of Razavi and Southern provinces of Khorasan is 1.9 and 0.6 cases per 100000 men respectively. Spastic paraparesis was found in 46 % and 50% of cases infected with HTLV1 in Razavi and Southern provinces of Khorasan respectively.
    Conclusion
    Frequency rate of MS is less than half in Southern province compared to Razavi province of Khorasan. HTLVI infection is 10 times more frequent in female population of Razavi compared to Southern province. There is considerable difference in geographical distribution of MS and HTLV1 cases in Khorasan territory.
  • کاویان قندهاری، کریم نیکخواه، امیررضا برومند، سیدجواد حسینی نژاد، سیاوش درخشان، علی ملت اردکانی، قاسم فتاح زاده
    سابقه و هدف
    سکته مغزی درحال پیشرفت و حملات گذرای ایسکمی افزایش یابنده به عنوان اندیکاسیون های ثابت نشده درمان ضدانعقادی فوریتی پذیرفته شده اند. در طبابت روزمره نیز درمان با هپارین وریدی در این بیماران بدون اثبات قطعی فایده آن ادامه دارد.
    روش بررسی
    بیماران پی در پی با سکته مغزی پیشرونده و حملات گذرای ایسکمی مغزی افزایش یابنده که در بیمارستان قائم مشهد در سالهای 2008- 2007 بستری شده اند در یک مطالعه مشاهده ای آینده نگر قرار گرفتند. بیماران فوق تحت درمان با 1000 واحد در ساعت هپارین وریدی بدون دوز اولیه به مدت حداقل سه روز قرار گرفتند. بیمارانی که کونترااندیکاسیون درمان وریدی با هپارین را داشتند نیز 80 میلیگرم آسپرین روزانه دریافت کردند. سیر بالینی زودرس پس از سه روز شامل بهبودی تثبیت و وخامت و ایجاد سکته مغزی برجای مانده در دو گروه درمانی از بیماران فوق بررسی شد.
    یافته ها
    170 بیمار (103 مرد و 67 زن) با سکته مغزی در حال پیشرفت و میانگین سنی 3/12 ± 4/60 سال و 88 بیمار (50 مرد و 38 زن) با حملات گذرای ایسکمی مغزی افزایش یابنده و میانگین سنی 8/6 ± 1/60 سال بررسی شدند. 141 بیمار با سکته مغزی در حال پیشرفت و 64 بیمار با حملات گذرای ایسکمی مغزی افزایش یابنده درمان کوتاه مدت با هپارین وریدی را دریافت نمودند. توزیع فراوانی انواع سیر بالینی زودرس بین دو گروه درمانی از بیماران با سکته مغزی در حال پیشرفت و حملات گذرای ایسکمی مغزی افزایش یابنده تفاوت معنی دار داشت بترتیب X2=10.487، df=2، p=0.005 و X2=6.72، df=2، p=0.035. توزیع فراوانی سکته مغزی برجای مانده در دو گروه درمانی از بیماران با سکته مغزی در حال پیشرفت و حملات گذرای ایسکمی مغزی افزایش یابنده تفاوت معنی داری نداشت بترتیب X2=1.443، df= 1، p=0.23، OR=0.557 (0.212-1.462) و X2=1.01، df=1، p=0.315، OR=0.617 (0.24-1.587).
    نتیجه گیری
    بیماران با سکته مغزی در حال پیشرفت و حملات گذرای ایسکمی مغزی افزایش یابنده که تحت درمان با هپارین وریدی هستند احتمال بیشتری از بهبود و احتمال کمتری از بدتر شدن در سیر زودرس خود را دارند.
    کلید واژگان: سکته مغزی, پیشرونده, حمله, ایسکمی, هپارین}
    Kavian Ghandehari, Karim Nikkhah, Amirreza Boroumand, Seyyed Javad Hosseini Nezhad, Siavash Derakhshan, Ali Mllat Ardakani, Ghasem Fattah Zadeh
    Introduction
    Progressing stroke (PS) and Crescendo Transient Ischemic Attacks (CTIA) are generally accepted, though unproven, indications for urgent anticoagulation and there remains evidence-free practice of intravenous heparin therapy in these patients. Methods and Materials: Consecutive PS and CTIA patients admitted in Mashhad Ghaem hospital during 2007- 2008, enrolled in a prospective observational study. PS and CTIA patients underwent intravenous heparin therapy 1000 units per hour for 3 days without bolus dose. PS and CTIA patients who had a contraindication of intravenous heparin therapy received 80 mg Aspirin per day. Early clinical courses including improvement, stabilization, deterioration and development of residual stroke were evaluated in two therapeutic groups of PS and CTIA patients..
    Results
    170 PS patients (103 males, 67 females) with mean age 60.4±12.3 years and 88 CTIA patients (50 males, 38 females) with mean age 60.1± 6.8 years were investigated. 141 PS and 64 CTIA patients received a short period of intravenous heparinization. The distribution of subtypes of early clinical course into two therapeutic groups of PS and CTIA patients was significantly different X2=10.487, df=2, p=0.005 and X2=6.72, df=2, p=0.035 respectively. Distribution of residual stroke in two therapeutic groups of PS and CTIA patients was not significantly different X2=1.443, df=1, p=0.23, OR=0.557 (0.212-1.462) and X2=1.01, df=1, p=0.315, OR=0.617 (0.24-1.587) respectively.
    Conclusion
    PS and CTIA patients who received a short period of intravenous heparin therapy have significantly more probability of improvement and less probability of deterioration in their early clinical course.
  • کاویان قندهاری، مرتضی سعیدی، پیام ساسان نژاد، فهیمه احمدی، آزاده افضل نیا، مجتبی خزایی، محسن کلهر
    سابقه و هدف
    اعمال جراحی یک درمان معمول در بیماران با خونریزی ساب آراکنوئید است ولی تاثیر جراحی آنوریسم در کشور های درحال توسعه ممکن است با کشورهای توسعه یافته متفاوت باشد. تصمیم گیری برای اقدام جراحی در بیماران با خونریزی داخل مغز یک موضوع شک برانگیز است.
    روش بررسی
    بیماران پی در پی با خونریزی زیر عنکبوتیه و یا خونریزی داخل مغزی بستری در بیمارستان قائم مشهد در سال های 1384-1388 در این مطالعه آینده نگر بالینی وارد شدند. تشخیص و اقدامات کمک تشخیصی برای خونریزی زیر عنکبوتیه و داخل مغزی توسط متخصص بیماری های اعصاب و تصمیم گیری در مورد جراحی آنوریسم و یا تخلیه هماتوم توسط جراح اعصاب بود. تمامی بیماران فوق درمان طبی نگهدارنده استاندارد را نیز دریافت کردند. فراوانی نسبی عوارض و مرگ و میر در دو گروه درمانی طبی و جراحی از بیماران فوق مقایسه شد.
    یافته ها
    120 بیمار (52% زن) با خونریزی زیر عنکبوتیه و میانگین سنی 6/50 سال بررسی شده و 6/46% آنان تحت جراحی آنوریسم قرار گرفتند. تاثیر روش درمانی بر مرگ و میر این بیماران معنی دار نبود (X2=1.8، df=1، p=0.17). تفاوت در توزیع فراوانی خونریزی مجدد در دو گروه درمانی از بیماران فوق نیز معنی دار نبود (X2=0.37، df=1، p=0.54). 193بیمار (52% زن) با خونریزی داخل مغزی و میانگین سنی 3 ± 61 سال در مطالعه وارد گردیده و 7/62% آنان جراحی شدند. توزیع فراوانی مرگ و میر در دو گروه درمان طبی و جراحی از بیماران فوق تفاوت معنی داری نداشت (X2=2.34، df=1، p=0.126). تاثیر نوع درمان بر مرگ و میر بیماران با خونریزی داخل مغزی در انواع لوبر و پوتامینال و مخچه و تالاموس نیز معنی دار نبود بترتیب (X2=0.16، df=1، p=0.77) و (X2=2.34، df1، p=0.126) و (X2=0.01، df=1، p=1) و (X2=3.09، df=1، p=0.08).
    نتیجه گیری
    تاثیر جراحی آنوریسم بر بوزیع فراوانی مرگ در بیماران با خونریزی زیر عنکبوتیه بارز نیست که می تواند ناشی از تاخیر در انجام جراحی در مراکز جراحی اعصاب ایران باشد. تاثیر جراحی بر فراوانی مرگ در بیماران با خونریزی داخل مغزی معنی دار نیست. درمان جراحی برای بیماران با خونریزی لوبر و پوتامینال و مخچه مفید نبوده و حتی در بیماران با خونریزی تالانوس ممکن است مضر باشد.
    کلید واژگان: مرگ, زیر عنکبوتیه, داخل مغزی, خونریزی, جراحی}
    Md Kavian Ghandehari Morteza Saeeidi Payam Sasan Nezhad Fahimeh Ahmadi Azadeh Afzal Nia Mojtaba Khazaee Mohsen Kalhor
    Introduction
    Surgical intervention is a routine treatment in patients with Subarachnoid Hemorrhage (SAH). However influence of aneurysm surgery in the developing counties may be different than developed countries. Decision for surgical intervention in patients with Intracerebral Hemorrhage (ICH) is a subject of controversy. Methods and materials: Consecutive patients with SAH or ICH admitted in Ghaem hospital, Mashhad during 2005-2009 enrolled in a prospective clinical study. Diagnosis and work up of SAH and ICH was performed by neurologists. Decision for performing aneurysm surgery and evacuation of hematoma was made by neurosurgeons. All of the SAH or ICH patients received a standard conservative medical management. Frequency of complications and mortality was compared in medical and surgical groups of SAH patients.
    Results
    120 SAH patients (52% females) with mean age of 50.6±7 years were evaluated and 46.6% of them underwent aneurysm surgery. The effect of therapeutic type on mortality of SAH patients was not significant X2=1.8, df=1, p=0.17. Difference in frequency of rebleeding in two therapeutic groups of our patients was not significant X2=0.37, df=1, p=0.54. The influence of rebleeding in mortality of our patients was significant X2=4.50, df=1, p=0.048. 193 ICH patients (52% females) with mean age of 61±3 years enrolled the study and 62.7% of them underwent surgery. Frequency of mortality was not significantly different in two therapeutic groups of ICH patients X2=2.34, df=1, p=0.126. The influence of surgery on mortality of the ICH patients was not significant in lobar, putaminal, cerebellar and thalamic subtypes of our patients (X2=0.16, df=1, p=0.77), (X2=2.34, df=1, p=0.126), (X2=0.01, df=1, p=1) and (X2=3.09, df=1, p=0.08) respectively.
    Conclusion
    Influence of aneurysm surgery in frequency of death is not significant in Iranian patients with SAH which could be due to delay in performance of surgery in Iranian neurovascular centers. Influence of surgery in frequency of death is not significant in our patients with ICH. Surgical intervention is not usefull in patients with lobar, putaminal and cerebellar hemorrhage and may be harmful in patients with thalamic hemorrhage.
  • کاویان قندهاری، هادی محقق
    زمینه و هدف
    اندآرترکتومی کاروتید در بیمارانی که تنگی علامت دار و بعضا بدون علامت کاروتید دارند در مراکزی که عوارض حین عمل اندکی دارند توصیه می شود.
    روش کار
    مطالعه گذشته نگر در بیمارانی که در سه مرکز جراحی عروق در تهران و دو مرکز در مشهد تحت جراحی اندآرترکتومی کاروتید قرار گرفته اند انجام شد. انتخاب بیماران و روش تعیین تنگی کاروتید و روش بیحسی و تکنیک جراحی و عوارض حین جراحی در بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    388 جراحی اندآرترکتومی در 345 بیمار که 65% آنان را مردان شامل شده بود انجام شد. میانگین سنی بیماران 8/66 سال و محدوده آن از 46 تا 84 سال بود.در 90% افراد متقاضی جراحی اندآرترکتومی تعیین تنگی کاروتید توسط یک دوپلکس سونوگرافی کاروتید صورت گرفت. احتمال مرگ و سکته مغزی ناشی از جراحی در مراکز جراحی عروق فوق بطور کلی 4/6% است. عوارض مرگ و سکته مغزی ناشی از جراحی در بیمارستان امام رضا و رضوی و شهدای تجریش و طالقانی و ایران مهر بترتیب 4/2%و 0% و 8/4% و 2/10% و 2/10% گزارش شد.
    نتیجه گیری
    در ایران جراحی اندآرترکتومی کاروتید فقط در بیماران با تنگی علامت دار بیشتر از 70% شریان کاروتید داخلی توصیه می شود. روش تعیین تنگی کاروتید در مراکز جراحی عروق ایران باید اصلاح شود
    Md Kavian Ghandehari Hadi Mohaghegh
    Introduction
    Carotid Endarterectomy (CEA) is recommended in patients with symptomatic and some times asymptomatic carotid stenosis in vascular surgery centers with low perioperative complication rate.
    Methods
    A retrospecticve study was carried out in patients who underwent CEA in 3 vascular surgery centers in Tehran and 2 centers in Mashhad. Patients selection criteria, methods of detection of carotid stenosis, method of anesthesia, surgical techniques and perioperative complications were evaluated.
    Results
    388 CEA in 345 patients (65% males) with mean age of 66.8 years ranged 46-84 years were evaluated. Detection of carotid stenosis was made by one carotid duplex ultrasound in 90% of CEA candidates. The whole perioperative stroke and death rate in reported Iranian vascular surgery centers is 6.4%. Perioperative stroke and death rate in Emam Reza, Razavi, Shohada Tajrish, Taleghani and Iranmehr hospitals was 2.4%, 0%, 4.8%, 10.2% and 10.2% respectively.
    Conclusion
    In Iran, CEA is recommended only in patients with symptomatic ≥70% ICA stenosis and preferably in patients with symptomatic ≥90% ICA stenosis. Method of detection of carotid stenosis in Iranian vascular surgery centers should be corrected.
  • کاویان قندهاری*
    مقدمه
    امروزه کشورهای مترقی برای ارتقاء و بهبود کیفی آموزش پزشکی و تربیت پزشکان مجرب به طور مکرر به ارزیابی کیفیت آموزش بالینی خود می پردازند. ارزشیابی کاربرد عملی مطالب آموخته شده در آموزش بالینی، منجر به تعیین اهمیت هر درس در طبابت می شود. این پژوهش با هدف بررسی ارزش کاربرد عملی هر موضوع و کفایت بالینی پزشکان عمومی در مباحث مصوب آموزشی نورولوژی انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی - مقطعی، بر روی50 پزشک عمومی شاغل در مراکز و خانه های بهداشتی و 50 پزشک عمومی که در بخش های اورژانس بیمارستان های استان خراسان رضوی انجام گرفت. روش نمونه گیری تصادفی با ترتیب خاص بود. ارزش کاربرد عملی سرفصل های مصوب آموزشی بیماری های اعصاب و کفایت بالینی پزشکان بصورت کم و متوسط و زیاد مشخص شد. ارزش کاربرد عملی و کفایت حرفه ای هر یک از مباحث تدریس شده بین دو گروه پزشکان شاغل در رسته بهداشتی و درمانی مقایسه شد.
    یافته ها
    نظرات 100پزشک (64 مرد و 3 6 زن) با میانگین سابقه کار 2/2 ± 5/4 سال بررسی شدند. سرفصل های آموزشی شرح حال و معاینه عصبی، سردرد، کوما و صرع به ترتیب بیشترین کاربرد عملی را برای آنان داشته است. ارزش کاربردی مباحث کوما و حوادث عروقی مغز به طور معنی داری در پزشکان رسته درمانی بیشتراز پزشکان رسته بهداشتی بود. کفایت حرفه ای پزشکان رسته درمانی در موضوع کوما نسبت به پزشکان رسته بهداشتی به طور معنی داری بیشتر بود (p=0.001).
    نتیجه گیری
    اگرچه وضعیت کفایت حرفه ای پزشکان در 85 درصد سرفصل های مصوب آموزشی بیماری های مغز و اعصاب در حد متوسط و کم بوده ولی در سر فصل های آموزشی مورد استفاده در اورژانس، کمبود کفایت بالینی آنان بیشتر مشهود است.
    کلید واژگان: آموزش, بالینی, کاربرد, کفایت}
    Introduction
    Evaluation of clinical competencies continuously، is an effective experience to improve medical educations quality that was applied by developed countries.
    Methods
    50 general practitioners of health care centers and 50 general practitioners in hospital of Khorasan Razavi province participated. In this cross sectional descriptive study، they were selected randomly by systematic sampling. Significant of practical application of each title in neurology and their clinical competencies was determined as high، moderate. Low and compared between two groups.
    Results
    100 general practitioners (64 males and 36 females) with 4. 5 ± 2. 2 years of services participated in this study. The procedures such as: history taking، physical exam of N. S، headache، comma and epilepsy were the most applicable subjects. Subjects of comma and cerebrovascular accidents in hospitals practitioners were important than in health care practitiners. There was a significant different in professional competencies between two groups.
    Conclusion
    based on results، medical doctor''s clinical competencies in 85% of neorologic educational titles were moderate or low، but weaknesses of clinical competencies in emergency part was more evident.
    Keywords: Education, Clinical, Application, Compitance}
  • کاویان قندهاری، حمیدرضا ریاسی
    سابقه و هدف
    دمانس عروقی از عوارض سکته های مغزی بوده و منجر به افزایش ناتوانی و وابستگی بیمار می شود. این مطالعه به منظور بررسی فراوانی نسبی دمانس عروقی و رابطه آن با محل ضایعات عروقی مغز و سبب شناسی سکته مغزی انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه آینده نگر کلیه بیماران با سکته مغزی ایسکمیک بستری در بیمارستان ولیعصر بیرجند از 1/1/1385 لغایت 29/12/1385مورد بررسی قرار گرقتند. تشخیص سکته مغزی ایسکمیک و تعیین موضع ضایعات مغزی و سبب شناسی آن توسط نورولوژیست و به روش استاندارد انجام شد. سبب شناسی سکته به انواع آترواسکلروتیک، کاردیوآمبولیک، ناشایع و نامشخص و مختلط تقسیم شد. دمانس عروقی ایسکمیک در تمامی بیماران با معیار DSMIV مشخص شد. موضع ضایعات مغزی در دمانس عروقی توسط سی تی اسکن انجام شده به انواع قشری، زیر قشری و مختلط طبقه بندی گردید.
    یافته ها
    از 342 بیمار سکته مغزی 21 نفر (1/6%) دمانس عروقی داشتند. انواع قشری 7 نفر، زیر قشری 7 نفر و مختلط 6 نفر موارد دمانس عروقی را شامل شدند. دمانس عروقی فراوانی نسبی بیشتری در بیماران با آنفارکت در هر دو قلمرو کاروتید و ورتبرو بازیلر داشت (0.0001>p). دمانس عروقی در 6/13% بیماران با مکانیسم کاردیوآمبولیک و در 8/3% سایر بیماران یافت شد که تفاوت معنی داری دارد (0.001=OR= 3.94، p).
    نتیجه گیری
    دمانس عروقی از تظاهرات غیر شایع سکته های مغزی است. دمانس عروقی در بیماران مبتلا به سکته مغزی با اتیولوژی کاردیو آمبولیک بعلت تنوع قلمرو عروق درگیر فراوانی بیشتری دارد.
    کلید واژگان: دمانس, مغز, سکته}
  • کاویان قندهاری، اشفق شعیب، قاسم فتاح زاده اردلانی
    زمینه و هدف
    کاردیوآمبولیسم یکی از مهمترین علل سکته ایسکمیک مغزی در تمام مناطق جهان را تشکیل می دهد. یک مطالعه پایلوت دو مرکزی فراوانی نسبی انواع کاردیوآمبولیسم را در بیماران سکته مغزی در دو زیرگونه نژادی متفاوت بررسی نموده است.
    روش بررسی
    این مطالعه بالینی آینده نگر در 100 بیمار پی در پی با سکته مغزی بستری در بیمارستان مکنزی کانادا و در 100 بیمار پی در پی سکته که از نظر سن وجنس با گروه قبل مشابه بوده و در بیمارستان قائم ایران بستری بودند در سال 2007 صورت گرفت. همه بیماران کانادایی از نژاد سفید پوست آمریکای شمالی و همه بیماران ایرانی نیز از نژاد سفید پوست پارسی انتخاب شدند. تشخیص سکته ایسکمیک مغزی توسط نورولوژیست عروقی انجام شد. بررسی مکانیسم کاردیوآمبولیسم بروش استاندارد در تمامی بیماران انجام شد. فراوانی نسبی بیماری ایسکمیک قلب و نارسایی احتقانی قلب و فیبریلاسیون دهلیزی و بیماری روماتیسمی دریچه میترال در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. آزمون های کای اسکوار و فیشر برای تحلیل آماری بکار رفته و پی کمتر از 5 0/0 معنی دار تلقی شد.
    یافته ها
    92 مرد و 108 زن با سکته مغزی بررسی شدند. تاثیر نژاد بر فراوانی نسبی بیماری ایسکمیک قلب و نارسایی احتقانی قلب و فیبریلاسیون دهلیزی و در دو گروه ایرانی و کانادایی معنی دار نبود، 05/ 0 p>. بیماری روماتیسمی دریچه میترال طور معنی داری در بیماران ایرانی شایعتر از کانادایی بود 1=df، 05/0P>.، تفاوت معنی داری بین فراوانی نسبی سایر مکانیسم های کاردیوآمبولیسم در دو گروه مورد مطالعه بر اساس جنس نیز وجود نداشت 05/0P>. ولی بیماری ایسکمیک قلبی بطور معنی داری در زنان کانادایی شایعتر از زنان ایرانی بود 03/0=p و 1=df.
    نتیجه گیری
    تفاوت معنی داری بین فراوانی نسبی انواع مکانیسم های کاردیوآمبولیسم به استثنای بیماری روماتیسمی دریچه میترال در بیماران سکته با دو نژاد سفید پوست پارسی و آمریکای شمالی وجود ندارد.
    کلید واژگان: کاردیوآمبولیسم, سکته, نژاد}
    Kavian Ghandehari, Ashfagh Shoaib, Ghasem Fatahzadeh Ardalani
    Introduction
    ardioembolism is among the most important causes of ischemic stroke around the world. A pilot double-center study evaluated subtypes of cardioembolic mechanisms in stroke patients in two different racial subtypes.
    Methods
    This prospective clinical study was conducted on 100 consecutive stroke patients in Mackenzie hospital, Canada and 100 consecutive stroke patients whom were age and sex matched in Ghaem hospital, Iran in 2007. All of the Canadian patients consisted of white North American race and all of the Iranian patients were white Persian race. Diagnosis of ischemic stroke was made by stroke neurologists. Assessment of the cardioembolic mechanisms was maded based on the standard method. The frequency rate of ischemic heart disease, congestive heart failer and atrial fibrillation, was detected in the two studied groups. Chi-Square and Fisher tests served for statistical analysis and p<0.05 was declared as significant.
    Results
    92 males and 108 females with ischemic stroke were investigated. The influence of race on the frequency rate of ischemic heart disease, congestive heart failer and atrial fibrillation was insignificant, p>0.05. However rheumatic mitral valve disease was significantly more frequewnt in the Iranian group, df=1, p=0.037. The effects of race on frequency rate of other cardioembolic mechanisms was not significant in each gender separately, p>0.05. However ischemic heart disease was significantly more frequent in Canadian females, df=1, p=0.03.
    Conclusions
    There is no significant difference in frequency rate of cardioembolic mechanisms between North American and Persian stroke patients except of rheumatic mitral valve disease
  • کاویان قندهاری، زهرا ایزدی مود
    مقدمه
    مشاهده سیگنالهای میکروآمبولی توسط فن آوری داپلر ترانس کرانیال در عروق مغزی بیماران دارای دریچه مکانیکی قلب یافته بسیار شایعی است. تقریبا تمامی این سیگنالها بدون علائم و نشانه های بالینی هستند. هدف از این مطالعه، ارزیابی داپلر ترانس کرانیال در تعیین احتمال سکته مغزی بیماران با دریچه مکانیکی قلب است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی، بر روی 22 بیمار دریچه میترال از نوع سن جود در سال 1384 انجام شد. شیوع و INR فرکانس سیگنالهای میکروآمبولی در مدت یک ساعت و مونیتورینگ شریان مغزی میانی و زمان پروترومبین و بیماران در زمان مونیتورینگ بررسی شده است. رابطه وقوع سکته مغزی (International Normalized Ratio) بعد از تعویض دریچه، شدت درمان ضدانعقادی و فیبریلاسیون دهلیزی بر میانگین رتبه فرکانس سیگنالهای فوق 0 معنی دار / کمتر از 05 P برای تجزیه تحلیل آماری بکار گرفته شد و Mann-Whitny مورد توجه قرار گرفت. آزمون تلقی شد.
    نتایج
    77 % از بیماران سیگنالهای میکروآمبولی را در مونیتورینگ عروقی داشتند. میانگین رتبه فرکانس سیگنالهای 11 بود / 14 و در سایر بیماران 23 / میکروآمبولی در بیماران با سابقه سکته مغزی بعد از تعویض دریچه میترال، 25 2 میانگین رتبه فرکانس / بزرگتر از 5 INR کمتر از 22 و PT که تفاوت آن معن یدار نم یباشد. در 6 نفر از بیماران با 10 بوده / 2 میانگین رتبه فوق 97 / کمتر از 5 INR کمتر از ثانیه و PT 12 و در 16 نفر با / سیگنالهای میکروآمبولی 92 است که تفاوت آن معنی دار نیست. در 13 نفر از بیماران ما با فیبریلاسیون دهلیزی میانگین رتبه فرکانس سیگنالهای 10 بود که تفاوت معنی داری ندارد. / 11 و در 9 نفر بدون فییریلاسیون دهلیزی میانگین رتبه آن 94 / میکروآمبولی 88
    نتیجه گیری
    سیگنالهای میکروآمبولی ثبت شده در عروق مغزی بیماران دارای دریچه مکانیکال قلب، ماهیت فیبرینی نداشته و فرکانس این سیگنالها نیز بیانگر خطر ایجاد سکته مغزی در این بیماران نم یباشد. بنابراین انجام داپلر ترانس کرانیال در این بیماران ارزش بالینی نداشته و نم یتواند راهنمای پزشک در مورد شدت درمانهای ضدانعقادی در این بیماران باشد.
  • کاویان قندهاری*، اشفق شعیب
    زمینه و هدف
    تنگی آترواسکلروتیک قلمرو شریان کاروتید و شاخه های آن شایع ترین علت سکته مغزی می باشد. فراوانی نسبی بسیاری از تنگی شریان های داخل جمجمه ای در نژادهای آفریفایی و خاور دور در مطالعات قبلی گزارش شده است.
    روش کار
    این مطالعه بصورت دو مرکزی و آینده نگر در 304 بیمار سالمند بستری در بیمارستان مکنزی کانادا مبتلا به سکته مغزی در قلمرو کاروتید و سپس همان تعداد بیمار سالمند با نسبت جنسی مشابه بستری در بیمارستان ولیعصر بیرجند در سال های 84-1383 انجام شد. تشخیص سکته مغزی در قلمرو کاروتید در دو مرکز توسط نورولوژیست، عروقی بود. در تمامی بیماران داپلر کاروتید و ترانس کرانیال بروش استاندارد توسط یک نفر نوروسونولوژیست انجام گرفت. توپوگرافی تنگی آترواسکلروتیک قلمرو کاروتید دو طرف در بیماران بررسی شد. تست دقیق فیشر برای تحلیل آماری بکار رفته و (p<0/05) معنی دار تلقی شد.
    یافته ها
    در گروه بیماران ایرانی 71 نفر (23/3%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی 83 نفر (27/3%) تنگی شریان کاروتید داخلی در ناحیه گردن را داشتند که تفاوت فراوانی نسبی آن معنی دار نمی باشد p=0/3، df=1، OR=0/81،%95 CI(0/56-1/17 تنگی شدید بیشتر یا مساوی 70 % در 14 بیمار ایرانی (6/ 4%) و 23 بیمار آمریکای شمالی (7/5%) یافت شد که تفاوت توزیع فراوانی آن معنی دار نیست p=0/17، df=1، OR=0/59، %95 CI (0/3-1/77. در گروه بیماران ایرانی 14 نفر (4/6%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی نیز 5 نفر (1/6%) تنگی شاخه های داخل جمجمه ای قلمرو عروقی کاروتید را داشتند که تفاوت آن معنی دار است (8/1-1)p=0/038، df=1، OR=2/9،%95 CI. تنگی توام شاخه های داخل و خارج جمجمه ای قلمرو کاروتید نیز در دو بیمار ایرانی و 1 بیمار آمریکای شمالی مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    تنگی آترواسکلروتیک قلمرو داخل جمجمه ای شریان کاروتید در افراد ایرانی فراوانی بیشتری از ساکنان آمریکای شمالی دارد.
    کلید واژگان: آترواسکلروز, کاروتید, آمریکالی شمالی, نژاد ایرانی, داپلر سونوگرافی}
    Ghandehari K.*, Shuaib A
    Background and Objectives
    Atherosclerotic stenosis of carotid territory is the most common cause of ischemic stroke. A higher frequency rate of intracranial arterial stenosis in African and Far East races has been reported.
    Methods
    This double center and prospective study was carried out in 304 geriatric ischemic stroke patients admitted in Mackenzie Hospital, Canada and the same number of geriatric ischemic stroke patients with similar sex ratio admitted in Valie-Asr Hospital, Birjand during 2003-2005. The cause of brain infarction in carotid territory was made by neurologists was vasular origin. All of the patients underwent transcranial and carotid doppler studies based on the standard method by a neurosonologist. Topography of arteriosclerotic stenosis in bilateral Internal Carotid Artery (ICA) territories was determined. Fisher exact test served for statistical analysis and p<0.05 declared as significant.
    Results
    In Iranian group; 71 patients (23.3%) and in North American group 83 patients (27.3) had extracranial ICA stenosis without a significant difference; p=0.3, df=1, OR=0.81, 95%CI(0.56- 1.17). Sever ³70% extracranial ICA stenosis was found in 14 Iranian patients (4.6%) and 23 North American patients (7.5%) without a significant difference. p=0.17, df=1, OR=0.59, 95%CI(0.3-1.77). In Iranian group, 14 cases (4.6%) and in North American group 5 cases (1.6%) had intracranial ICA territory stenosis which had a significant difference p=0.038, df=1, OR=2.9, 95%CI(1-8.1). Mixed intracranial and extracranial ICA territory stenosis was found in 2 Iranian and 1 North American patients.
    Conclusion
    Atherosclerotic stenosis of intracranial ICA territory is more common in Iranian than in North American populations.
    Keywords: Atherosclerosis, Carotid, Iranian, North American Race, Doppler Ultrasound}
  • کاویان قندهاری، زهرا ایزدی مود
    زمینه و هدف
    یافته های بالینی تاثیرگذار بر ناتوانی بیماران سکته مغزی حائز اهمیت است. زیرا وجود این عوامل می توانند در پیش آگهی و بهبودی بعدی بیمار تاثیرگذار باشند. در این مطالعه رابطه وجود اختلال حسی، نگلکت و همی آنوپسی با شدت ناتوانی ایجاد شده در بیماران سکته مغزی بررسی شد.
    روش بررسی
    این مطالعه آینده نگر روی بیماران مبتلا به سکته مغزی بستری در بیمارستان ولیعصر بیرجند در سال 1384 انجام گرفت. وجود همی هیپوستزی، همی آنستزی، همی نگلکت و همی آنوپسی همنام در بیماران بررسی شد. مرتبه ناتوانی بیمار 72 ساعت بعد از سکته براساس معیار رانکین تعیین شد. آزمون تی و فیشر برای تحلیل آماری میانگین مرتبه ناتوانی به کار رفت و 05/0P< معنی دار تلقی شد.
    یافته ها
    329 بیمار سکته مغزی بررسی شدند. در گروه مورد مطالعه 4/37درصد همی هیپوستزی، 8/13درصد همی آنستزی، 9/7درصد همی نگلکت و 3/7درصد همونیموس همی آنوپسی داشتند. میانگین ناتوانی در بیماران با همی آنستزی به طور معنی داری بیشتر از سایر بیماران بود (05/0P<). میانگین ناتوانی در افراد با همی هیپوستزی یا همی نگلکت یا همی آنوپسی همنام نسبت به افراد بدون آن تفاوت معنی داری نداشت. میانگین ناتوانی بیماران با تریاد همی آنستزی، همی نگلکت و همی آنوپسی همنام به طور معنی داری بیشتر از سایرین بود (05/0P<).
    نتیجه گیری
    همی آنستزی موثرترین یافته بالینی تاثیرگذار بر ناتوانی مبتلایان به سکته مغزی است. وجود تریاد بالینی فوق تشدید کننده میانگین ناتوانی در این بیماران است.
    کلید واژگان: حسی - نگلکت - آنوپسی - ناتوانی, سکته}
    Ghandehari K., Ghandehari Z
    Background and Objective
    Clinical findings effective on disability of stroke patients have importance due to their effects on prognosis and future recovery following rehabilitation.
    Materials and Methods
    Consecutive stroke patients admitted in Valie-Asr hospital, Khorasan enrolled in a prospective study in 2005. Hemihyposthesia, hemianesthesia, hemineglect and homonymous hemianopsia were evaluated in the patients. Disability score was determined based on the Rankin scale at 72 hours post stroke. Mean of Rankin Disability Score (MRDS) was analysed by T and Fisher tests and p<0.05 declared as significant.
    Results
    329 stroke patients were investigated. Hemihyposthesia, hemianesthesia, hemineglect and homonymous hemianopsia were found in 37.4%, 13.8%, 7.9% and 7.3% respectively. MRDS was significantly higher in patients with hemianesthesia than other stroke patients, p<0.05. MRDS of patients with each of hemihypoestheisa, hemineglect and homonyous hemianopsia was not signigicantly different than patients without these abnormalities respectively. Patients with triad of hemianesthesia, hemineglect and homonymous hemianopsia had significantly higher MRDS than others, p<0.05.
    Conclusion
    Hemianesthesia is the most important clinical effector on MRDS of the stroke patients. Presence of above triad predicts the highest MRDS in these patients.
    Keywords: Sensory, Neglect, Anopsia, Disability, Stroke}
  • کاویان قندهاری، سید هادی اخباری
    از نظر بالینی تفاوتی بین ویژگی های انواع سردرد در سالمندان و سایر افراد وجود ندارد. ولی تشخیص افتراقی اورای میگرنی از حملات گذرای ایسکمی مغزی سالمندان که معمولا ریسک فاکتورهای عروقی را نیز دارند مشکل است. سالمندان کمتر از جوانان دچار سردرد می شوند. سردرد تنشی مزمن، شایع ترین سردرد اولیه در سالمندان است. درد گاه گاهی نیمه سر و سردرد ناشی از آرتریت سلول ژیانت ویژه سالمندان است. سردردهای ثانویه مانند سردرد ناشی از اسپوندیلوز گردنی و تومورهای مغزی در سالمندان شایعتر از جوانان است. سالمندان داروهای سردرد مانند ارگوتامین و تریپتان ها و تری سیکلیک ها را به خوبی تحمل نمی کنند. نورالژی تری ژمینال اغلب در سالمندان دیده می شود و درمان دارویی آن در افراد مسن مشکل است. سردرد می تواند تظاهر اصلی افسردگی در سالمندان باشد. سردردهای ناشی از اختلالات طب داخلی مانند هیپرتانسیون و بیماری های انسدادی مزمن ریه در افراد پیر اهمیت دارند. در هر سالمند با سردرد ناگهانی و بسیار شدید باید به فکر خونریزی ساب آراکنوئید باشیم. به ویژه اگر با کاهش هوشیاری و ردور گردن همراه باشد. افراد پیر به علت ابتلا به بیماری های متعدد کلکسیونی از داروها را مصرف نموده و سردردهای ناشی از مصرف دارو در آن ها شایع است. در بیمار سالمندی که بدون سابقه قبلی دچار سردرد شدید شده و اختلالات طبی و مصرف داروی مسبب آن را ذکر نمی کند برای بررسی ضایعات ساختمانی داخل جمجمه باید تصویربرداری از مغز انجام شود. عده ای از سالمندان هم پوشانی چند نوع از سردرد را دارند.
    کلید واژگان: سالمند, سردرد, میگرن, مشکل, تشخیص}
    Kaviyan Ghandehari, Seyed Hadi Akhbari
    There is no difference in clinical characteristics of headache between old individuals and younger’s. However, differential diagnosis of migrainous aura and transient ischemic attacks may be difficult in old people who frequently have vascular risk factors. Old people have less headache than the young’s. Chronic tension headache is the most common primary type of headache in the elderly. Chronic paroxismal hemicrania and headache due to giant cell arterities are specified to the elderly, Secondary headaches; e.g headache due to cervical spondylosis and brain tumors is more common in the old people than young. Old people poorly tolerate headache drugs, i.e. Ergotamine, Triptans and Tricyclics. Trigeminal neuralgia is often seen in the elderly and is resistant to medical therapy in the old people. Headache could be the main manifestation of depression in old people. Headaches secondary to disorders of internal medicine; i.e. hypertension and chronic obstructive pulmonary disease have importance in the elderly. Subarachnoid hemorrhage is considered in every old person with sudden onset explosive headache especially in cases with decreased consciousness and neck stiffness. Old individuals use a collection of different drugs due to suffering various diseases and commonly have drug induced headaches. Neuroimaging should be performed in a geriatric patient with new onset sever headache without medical disorder or consumption of drug induced headache. Some of the old people suffer of multiple types of headache.
    Keywords: Geriatric, Headache, Migraine, Problem, Diagnosis}
  • کاویان قندهاری، اشفق شعیب
    مقدمه
    تنگی آترواسکلروتیک شریان کاروتید و شاخه های آن شایع ترین علت سکته مغزی می باشد. مطالعات قبلی نشان داده که در نژادهای آفریقایی و خاور دور تنگی شریانهای داخل جمجمه ای شایع تر است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع بالینی و به روش آینده نگر بر روی دو گروه 304 نفری از سالمندان بستری در بیمارستان مکنزی کانادا که مبتلا به آنفارکت مغزی در قلمرو کاروتید بودند و سپس همان تعداد بیمار سالمند با نسبت جنسی مشابه بستری در بیمارستان ولیعصر ایران طی سالهای 1383-1381 از نظر تنگی آترواسکلروتیک کاروتید به صورت دومرکزی و آینده نگر بررسی شدند. تشخیص آنفارکت مغزی در قلمرو کاروتید در دو مرکز توسط نورولوژیست عروقی بوده و در تمامی بیماران داپلر کاروتید و ترانس کرانیال به روش استاندارد توسط یک نفر نوروسونولوژیست انجام گرفت. تست دقیق فیشر برای تحلیل آماری به کار رفته و pvalue کمتر از5 0/0 معنی دار تلقی شد.
    نتایج
    در گروه بیماران ایرانی 71 نفر (3/23 %) و در گروه بیماران آمریکای شمالی 83 نفر (3/27%) تنگی شریان کاروتید داخلی در ناحیه گردن را داشتند که تفاوت فراوانی نسبی آن معنی دار نمی باشد(p=0.305، df=1). تنگی شدید بییشتر یا مساوی 70 % در 14 بیمار ایرانی(6/ 4%) و 23 بیمار آمریکای شمالی (5/7%) یافت شد که تفاوت توزیع فراوانی آن معنی دار نیست(p=0.174، df=1). در گروه بیماران ایرانی 14 نفر (6/4%) و در گروه بیماران آمریکای شمالی نیز 5 نفر (6/1%) تنگی شاخه های داخل جمجمه ای قلمرو عروقی کاروتید را داشتند که تفاوت آن معنی دار است ((p=0.038، df=1. تنگی توام شاخه های داخل و خارج جمجمه ای قلمرو کاروتید نیز در دو بیمار ایرانی و 1 بیمار آمریکای شمالی مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    تنگی آترواسکلروتیک شاخه های داخل جمجمه ای قلمرو شریان کاروتید در افراد ایرانی، فراوانی بیشتری از ساکنان آمریکای شمالی دارد.
    کلید واژگان: آترواسکلروزیس کاروتید, آنفارکت مغزی, نژاد}
    K. Ghandehari*, A. Shoayb
    Introduction
    Atherosclerotic stenosis of carotid territory is the most common cause of ischemic stroke. A higher frequency of intracranial arterial stenosis has been reported in Africa and the Far East.
    Methods
    304 geriatric ischemic stroke patients admitted in Mackenzie hospital, Canada and the same number of geriatric ischemic stroke patients with similar sex ratio admitted in Valie-Asr hospital, Iran during 2003-2005 were enrolled in a double center and prospective study. Diagnosis of brain infarction in the carotid territory was made by stroke neurologists. All of the patients underwent transcranial and carotid doppler studies. Doppler studies performed were based on the standard method by a neurosonologist. Fisher exact test served for statistical analysis and p<0.05 was declared significant.
    Results
    In Iranian group 71 patients (23.3%) and in North American group 83 patients (27.3%) had extracranial ICA stenosis without a significant difference df=1, p=0.305. Sever ³70% Extracranial ICA stenosis was found in 14 Iranian patients (4.6%) and 23 North American patients (7.5%) without a significant difference. df=1, p=0.17. In Iranian group, 14 cases (4.6%) and in North American group 5 cases (1.6%) had intracranial stenosis in carotid territory which was significantly different df=1, p=0.038. Mixed intracranial and extracranial carotid territory stenosis was present in 2 Iranian and 1 North American patient.
    Conclusion
    Atherosclerotic stenosis of intracranial branches of carotid territory is more common in Iranian than North American populations.
    Keywords: Carotid Atherosclerosis, Brain Infarction, Race}
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال