فهرست مطالب یحیی ژند
-
International Journal of Reproductive BioMedicine، سال هفدهم شماره 1 (پیاپی 108، Jan 2019)، صص 51 -56مقدمهدر برخی از بیماران با سابقه خانوادگی بیماری وابسته به جنس، تشخیص جنسیت جنین در سه ماهه اول بارداری بسیار اهمیت دارد در بیماری های وابسته به جنس که در اثر موتاسیون در کرموزوم X تنها جنین های مذکر درگیر می شوند. همچنین هایپرپلازی مادرزادی آدرنال تنها جنین های مونث را متاثر می سازد، بنابراین تشخیص زود هنگام جنسیت جنین اهمیت پیدا می کند.هدفهدف تعیین دقت اندازه گیری AGD جنین به روش سونوگرافی در سه ماهه اول برای پیش بینی جنسیت جنین بود.موارد و روش ها316 در این مطالعه آینده نگر 316 زن با بارداری تک قلو در فاصله زمانی یک سال تحت سونوگرافی برای تعیین AGD و CRL قرار گرفتند، نتیجه حاصل با جنسیت قطعی جنین بعد از تولد مقایسه شد.نتایج316 زن ارزیابی شدند، بهتر Cutoff برای سن بارداری 11 هفته تا 11 هفته و 6 روز، 4/5 میلی متر، برای سن بارداری 12 هفته تا 12 هفته و 6 روز، 4/9 میلی متر و برای سن بارداری 13 هفته تا 13 هفته و 6 روز، 4/8 میلی متر بدست آمد.نتیجه گیریAGD به عنوان یک علامت سونوگرافیک جهت تعیین زود هنگام جنسیت جنین در سه ماهه اول به ویژه بعد از هفته 12 کمک کننده است.کلید واژگان: اولتراسونوگرافی, جنسیت, مذکر, مونث, سه ماهه بارداری, اول}BackgroundIn some patients with a family history of the gender-linked disease, determination of the fetal gender in the first trimester of pregnancy is of importance. In X-linked recessive inherited diseases, only the male embryos are involved, while in some conditions, such as congenital adrenal hyperplasia, female embryos are affected; hence early determination of fetal gender is important.ObjectiveThe aim of the current study was to predict the gender of the fetus based on the accurate measurement of the fetal anogenital distance (AGD) by ultrasound in the first trimester.Materials and MethodsTo determine the AGD and crown-rump length in this cross-sectional study, 316 women with singleton pregnancies were exposed to ultrasonography. The results were then compared with definitive gender of the embryos after birth.ResultsThe best cut-off for 11 wk to 11 wk, 6 days of pregnancy was 4.5 mm, for 12 wk to 12 wk, 6 days was 4.9 mm, and for 13 wk to 13 wk, 6 days was 4.8 mm.ConclusionAGD is helpful as an ultrasonographic marker that can determine fetal gender in the first trimester, especially after 12 wks.Keywords: Sonography, Gender, Female, Male, Pregnancy, First trimester}
-
سابقه و هدفصرع یکی از بیماری های رایج مغزی است که به دلیل مقاومت دارویی در بیماران صرعی حدود 40-30 درصد مجددا تشنج می کنند. اخیرا اثرات مفید اورسوداکسی کولیک اسید (Ursodeoxycholic Acid=UDCA) بر روی بیماری های مغزی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر UDCA بر روندکیندلینگ شیمیایی القا شده به وسیله پنتیلن تترازول (PTZ) و اختلال حافظه و یادگیری در ماز آبی موریس می باشد.مواد و روش هااین مطالعه تجربی بر روی 32 سرموش نر نژاد ویستار در چهار گروه انجام شد. گروه اول (7=n) و دوم (9=n) به ترتیب سه بار 0/5 میلی لیتر محلول NaCl و یا 50 میلی گرم بر کیلوگرم UDCA و گروه سوم(7=n) و چهارم (9=n) به ترتیب 15 بار 0/5 میلی لیتر محلول NaCl و یا 50 میلی گرم بر کیلوگرم UDCA را به شکل داخل صفاقی (هر 48 ساعت یکبار) دریافت کردند. کیندلینگ شیمیایی در تمامی گروه ها پس از سه بار تزریق شروع گردید. 24 ساعت پس از آخرین تزریق حافظه فضایی موشها در ماز آبی موریس مورد بررسی قرار گرفت.یافته هاپانزده بار تزریق UDCA به شکل معنی داری سبب کاهش مرحله حمله از0/17±3/5 به0/11±3/08 و زمان باقی ماندن در مرحله پنج تشنج از 1/2±12/38 به 0/58±8/61 و افزایش زمان رسیدن به مرحله پنج تشنج از 72/07±1021/65 به 49/63±1252/41 در مقایسه با سالین شد. از طرف دیگر سه بار تزریق UDCA به شکل معنی داری سبب افزایش حافظه رفرانس از 1/2±18/72 به 1/8±26/11 گردید.نتیجه گیریاورسوداکسی کولیک اسید سبب مهار کیندلینگ شیمیایی و بهبود اختلال حافظه ناشی از آن می گردد.کلید واژگان: ارسودئوکسی کولیک اسید, پنتیلن تترازول, صرع, یادگیری فضایی}Background And ObjectiveEpilepsy is one of the most common diseases of the brain. Because of the drug resistance, finding new drugs is important. Recently, the beneficial effects of Ursodeoxycholic acid on brain disorders have been considered. The aim of this study was to evaluate the effect of Ursodeoxycholic acid(UDCA)on the Pentylenetetrazole (PTZ) induced kindling, and related learning and memory impairments on Morris water maze.MethodsThis research is an experimental study. In this study animals were divided into 4 groups. The first (n=7) and the second (n=9)groups have received three injections of 0.5 ml NaCl or 50 mg/kg of UDCA respectively and third (n=7) and fourth (n=9) groups have received fifteen injections of 0.5 ml NaCl or 50 mg/kg of UDCA respectively. All injections were given intraperitoneally(ip)(every 48 hours). In all groups, chemical kindling were started after third injections. Twenty-four hour after the last injection, spatial memory was investigated in the Morris water maze.
FINDING: Fifteen injections of UDCA significantly reduced the seizure stage from 3.5±0.17 to 3.08±0.11 and duration of stages five from 12.37±1.21 to 8.43±1.09 and increased time to reach the stage five seizures from 1021.65±72.07 to 1252.41±49.63 as compared to control group. However, three injections of UDCA have no effect on the kindling process. Three and fifteen injections of UDCA had no effect on spatial learning. In contrast to a 15 injections group, three time administration of UDCA significantly increased reference memory from 18.72±1.2 s to 26.11±1.8 s.ConclusionUrsodeoxycholic acid inhibits chemical kindling and improves kindling induced memory impairment.Keywords: Keywords: Epilepsy, Pentylenetetrazole, Spatial learning, Ursodeoxycholic acid} -
سابقه و هدفمس یکی از ریزمغذی های اصلی بدن می باشد، اختلال در هموستاز مس سبب ایجاد بیماری هایی مانند منکز و ویلسون می گردد که از عوارض این بیماری ها تشنج و اختلال در یادگیری و حافظه می باشد. مصرف غلظت های بالای مس می تواند سبب ایجاد آسیب های دائمی به سلول ها و آسیب نورونی گردد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات سمی مصرف خوراکی سولفات مس بر روی یادگیری در ماز آبی موریس در موش صحرایی می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی از 39 سر موش صحرایی نژاد ویستار در دو گروه نر (21 سر) و ماده (18 سر) استفاده شد. هر کدام از گروه های نر و ماده نیز به سه گروه تقسیم شدند. گروه کنترل از آب مقطر و دو گروه دیگر از 1و 5/1 میلی مولار سولفات مس محلول در آب مقطر به مدت یک ماه به عنوان آب مصرفی استفاده نمودند. پس از این مدت، حافظه فضایی موش ها با استفاده از ماز آبی موریس مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هادر موش های نر سولفات مس اضافه شده به آب آشامیدنی سبب تغییر معنی داری در مسافت طی شده برای یافتن سکو (3/01±24/09% در گروه کنترل، 2/95±26/06% گرو 1 میلی مولارسولفات مس، 1/82±25/68% گروه 1/5 میلی مولار سولفات مس)، زمان لازم (2/87±23/93 در گروه کنترل، 3/47±25/54 گروه 1 میلی مولار سولفات مس و 1/92±25/33 در گروه 1/5 میلی مولار سولفات مس) برای پیدا کردن سکو و یا سرعت شنا کردن موش ها نشد. مقایسه گروه های مختلف موش های ماده نیز نشان داد که غلظت های 1 و 1/5 میلی مولار سولفات مس نتوانستد به شکل معنی داری سبب اختلال در یادگیری موش ها گردند.نتیجه گیرینتایج این تحقیق نشان داد که اضافه شدن سولفات مس به آب آشامیدنی سبب ایجاد اثرات تخریبی بر روی حافظه و یادگیری موش های نر و ماده نمی گردد.
کلید واژگان: سولفات مس, یادگیری فضایی, ماز آبی موریس, موش صحرایی}Background And ObjectiveCopper is one of the main micronutrients in the human body. Malfunction in copper homeostasis results in Menkes syndrome and Wilson’s disease, which are associated with complications such as seizure and impairments in learning and memory. Use of high copper concentrations can cause permanent damage to the cells and neurons. The aim of this study was to examine the toxic effects of orally administered copper sulfate on rats’ learning in Morris water maze.MethodsIn this experimental study, 39 Wistar rats were divided into male (n=21) and female (n=18) groups. These two groups were each randomly divided into three sub-groups. The control group received distilled water, while the other two groups were administrated 1 and 1.5 mM of copper sulfate, dissolved in distilled water for a period of one month. After this period, the Morris water maze was incorporated to evaluate the spatial memory of rats.FindingsIn male rats, copper sulfate, which was added to drinking water, made no significant changes in the distance traveled to find the platform (24.09%±3.01 in the control group, 26.06%±2.95 in the 1 mm copper sulfate group, and 25.68%±1.82 in the 1.5 mM copper sulfate group), the time spent to find the platform (23.93±2.87 in the control group, 25.54±3.47 in the 1 mM copper sulfate group, and 25.33±1.92 in the 1.5 mM copper sulfate group), or the swimming speed. The comparison of female groups showed that 1 and 1.5 mM concentrations of copper sulfate could not cause any significant impairments in learning of rats.ConclusionThe results showed that the addition of copper sulfate to drinking water have no detrimental impacts on the memory or learning of male and female rats.Keywords: Copper Sulfate, Spatial Learning, Morris Water Maze, Rats} -
زمینه و هدف
در مطالعات متعددی مشاهده شده است که میزان فاکتورهای التهابی در زنان سالم، تحت تاثیر سیکل های قاعدگی تغییر می یابد. هدف از این مطالعه مقایسه میزان فاکتورهای التهابی خون در زنان دچار آپاندیسیت در فازهای متفاوت سیکل قاعدگی می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه مورد-شاهدی، تعداد 70 زن و 12 مرد مبتلا به آپاندیسیت و 61 زن سالم براساس معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. پارامترهای التهابی شامل پروتئین واکنشی فاز حاد، میزان رسوب اریتروسیتی و فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا و تعداد لکوسیت ها مورد سنجش قرار گرفته و بر اساس فاز سیکل ماهیانه در گروه آپاندیسیت و گروه شاهد با آزمون های مقایسه میانگین و آنالیز واریانس یک طرفه، با یکدیگر مقایسه شدند.
یافته هانتایج این مطالعه نشان داد تغییرات معنی داری در میانگین میزان پارامترهای التهابی و تعداد لکوسیت های خون در فازهای مختلف قاعدگی در زنان مبتلا به آپاندیسیت حاد وجود ندارد. هم چنین میانگین تعداد لکوسیت ها و غلظت CRP در گروه مبتلا به آپاندیسیت در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری بالاتر بود.
نتیجه گیریاین نتایج نشان می دهد که میزان فاکتورهای التهابی در زنان دچار آپاندیسیت در طی فازهای مختلف سیکل قاعدگی تفاوت معنی داری با یکدیگر ندارند. به نظر می رسد تغییرات روزانه هورمونی در طی سیکل قاعدگی باعث نظرات متناقض در مورد میزان فاکتورهای التهابی در زنان در طی فازهای متفاوت سیکل ماهانه شده است. لذا توصیه می شود که مطالعه ای با همسان سازی روز دقیق سیکل ماهانه و هم چنین ساعت نمونه گیری و شدت آپاندیسیت انجام گیرد.
کلید واژگان: آپاندیسیت حاد, پروتئین واکنشی فاز حاد, لکوسیت, سیکل قاعدگی}BackgroundSeveral studies have demonstrated that the levels of inflammatory markers in healthy women are under the influence of menstrual cycle changes. The aim of this study was to compare blood levels of inflammatory markers in women with appendicitis in different phases of menstrual cycle.
Materials And MethodsIn this case-control study, 70 female and 12 male patients with appendicitis, and 61 healthy women were enrolled based on inclusion and exclusion criteria. Inflammatory markers, such as leukocyte count, CRP, ESR, and TNF-α were measured and compared using student t-test and one-way ANOVA based on different phases of menstrual cycle.
ResultsThere were no significant changes in the ESR, CRP, and TNF-α concentrations and the number of peripheral blood leukocytes in different phases of the menstrual cycle in women with appendicitis. The mean number of leukocytes and CRP concentrations were significantly higher in patients with appendicitis compared with the control group.
ConclusionThe findings show that there are not significant differences in the inflammatory markers in women with appendicitis during the different phases of menstrual cycles. It seems that day to day variation of sexual hormones in the menstrual cycle have led to very different conclusions about the change of inflammatory markers in different phases of menstrual cycle. Therefore, studies investigating inflammatory markers in women with acute appendicitis based on day of menstrual cycle, time of sampling in the day, and severity of appendicitis are suggested.
-
زمینه و هدفپانکراتیت حاد یکی از علل شایع درد شکم می باشد که علامت یا نشانه اختصاصی و روش تشخیصی استاندارد طلایی برای آن وجود ندارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی ارزش تشخیصی نوار ادراری و مقدار کمی تریپسینوژن-2 ادرار در تشخیص پانکراتیت حاد می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، 76 بیمار که با تشخیص افتراقی پانکراتیت حاد در اورژانس بیمارستان ولیعصر(عج) اراک بستری شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. در 46 بیمار تشخیص پانکراتیت قطعی شد(گروه پانکراتیت)، و در 28 نفر تشخیص پانکراتیت رد گردید(گروه شاهد) و 2 نفر نیز اط مطالعه حذف شدند. در هر دو گروه سطح آمیلاز، لیپاز، پروتئین واکنشی فاز حاد و تریپسینوژن-2 کمی و کیفی ادرار سنجیده و حساسیت و ویژگی آزمون ها تعیین گردید. داده های جمع آوری شده نیز با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هاسنجش تریپسینوژن-2 ادرار به وسیله نوار ادراری در 36 بیمار از 45 نفر (حساسیت80 درصد) و در گروه شاهد، در 2 نفر از 28 نفر مثبت بود (ویژگی8/92 درصد). سنجش میزان کمی تریپسینوژن ادرار در 41 نفر از 45 بیمار (حساسیت1/91 درصد) و در 4 نفر از 28 نفر در گروه شاهد مثبت بود (ویژگی 89 درصد). حساسیت و ویژگی آمیلاز به ترتیب 6/82 و 75 درصد و لیپاز 76 و 7/85 درصد محاسبه شد.نتیجه گیریبرای تشخیص پانکراتیت حاد می توان از اندازه گیری تریپسینوژن-2 ادرار با نوار ادراری استفاده کرد. این آزمون علاوه بر سریع و راحت بودن، دارای دقت بالایی است و از آن می توان در اورژانس ها و مراکز مراقبت های بهداشتی اولیه که امکانات تشخیصی محدودی دارند، استفاده کرد.
کلید واژگان: پانکراتیت حاد, آمیلاز, لیپاز, تریپسینوژن, 2 ادرار}BackgroundAcute pancreatitis is a common cause of abdominal pain, without any characteristic signs, symptoms, or a gold standard diagnostic modality. The purpose of this study was to evaluate the diagnostic value of urine trypsinogen-2 strip test in acute pancreatitis.Materials And MethodsIn this cross-sectional study, 76 patients with abdominal pain suspected to acute pancreatitis who were admitted to the Emergency ward of Valiasr Hospital, Arak, were evaluated. In 46 patients, acute pancreatitis was confirmed (pancreatitis group), whereas in 28 patients, acute pancreatitis was ruled out (control group). In both groups serum levels of amylase, lipase, CRP, and urine trypsinogen-2 were measured by quantitative and qualitative methods. Sensitivity and specificity of the tests were determined and data were analyzed using SPSS software.ResultsUrine trypsinogen-2 dipstick was positive in 36 of the 45 patients in the pancreatitis group (sensitivity: 80%) and in 2 of the 28 patients in the control group (specificity: 92.8%). Urine trypsinogen-2 ELISA test was positive in 41 of the 45 patients in the pancreatitis group (sensitivity: 91.1%) and in 4 of the 28 patients in the control group (specificity: 89%). Amylase sensitivity and specificity were equal to 82.6% and 75%, respectively. Lipase sensitivity and specificity were 76% and 85.7%, respectively.ConclusionUrine trypsinogen-2 dipstick can be used to differentiate acute pancreatitis from other causes of abdominal pain. This rapid, easy-to-use, and accurate test can be used in emergency wards and primary health care units with limited diagnostic facilities. -
زمینه و هدفتشخیص آپاندیسیت یکی از چالشهای تشخیصی مهم جراحان در اورژانس میباشد. معیارهای آلوارادو، جهت تشخیص آپاندیسیت حاد توصیه شدهاند ولی در تعیین آنها محدودیتهایی مانند سن و جنس و ویژگی های نژادی اعمال نشده است. هدف ما از این مطالعه بررسی میزان اثربخشی معیارهای آلوارادو در تشخیص آپاندیسیت حاد بر حسب سن و جنس میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، تعداد 407 بیمار که در طول یک سال با تشخیص آپاندیسیت، تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، وارد مطالعه شدند. اطلاعات بیماران توسط مجریان طرح ثبت گردید. حساسیت و ویژگی به وسیله تعیین بهترین نقطه برش در نمودار تحلیلی راک با استفاده از نرم افزار Med Calc 10.2.0.0 تعیین گردید.
یافته ها: بهترین نقطه برش برای معیارهای آلوارادو در گروه زنان پایینتر از گروه مردان بود (6 در مقابل 7). درصد آپاندکتومی منفی در گروه با معیارهای آلوارادو 9 و10 برابر با 8/11 درصد بود در حالیکه در دو گروه دارای معیارهای 7 و 8 و معیارهای 5 و 6 این درصد به ترتیب برابر با 9/29 درصد و 8/52 درصد بود.
نتیجه گیری: ارزش تشخیصی معیارهای آلوارادو در نمرات 8 و پایینتر از آن کمتر از قضاوت بالینی مبتنی بر تندرنس شکمی به تنهایی میباشد. همچنین نقطه برش مناسب برای تشخیص آپاندیسیت در زنان باید پایینتر در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، نقطه برش مناسب برای تشخیص آپاندیسیت در گروه اطفال و بالغین جوان بالاتر از گروه بالغین است.
کلید واژگان: آپاندیسیت حاد, منحنی راک, حساسیت, ویژگی}BackgroundDiagnosis of acute appendicitis is one of the challenges that surgeons face in the emergency ward. Although Alvarado score has been recommended in the diagnosis of acute appendicitis, this criterion has some limitations in terms of age, sex, and race. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of Alvarado score in the diagnosis of acute appendicitis based on the age and gender.Materials And MethodsIn this cross-sectional study, 407 patients who underwent operation with the preoperative diagnosis of acute appendicitis from June 2008 to August 2009 were included in the study. The patients’ data were recorded by the investigators. The data were compared by parametric tests. The sensitivity and specificity were determined by the optimal cut-off point on ROC curve using MedCalc software version 10.2.0.0.ResultsThe optimal cut-off point for women was lower than men (6 and 7, respectively). The rate of negative appendectomy in the group with Alvarado scores 9 and 10 was 11.8%, while the negative appendectomy rate in the other two groups with Alvarado scores 7 and 8 and 5 and 6 were 29.9% and 52.8%, respectively.ConclusionThe diagnostic value of Alvarado score of 8 and less in physical examination is lower than the abdominal tenderness exam alone. Also, the cut-off point for the diagnosis of acute appendicitis in women should be considered lower than that in men. On the other hand, the cut-off point in adolescents and children is higher than adults -
زمینه و هدفامروزه استفاده از بیومارکرهای التهابی در تشخیص آپاندیسیت در حال افزایش است، از طرف دیگر نقش رادیکالهای آزاد اکسیژن در وضعیتهای التهابی گوناگون شناخته شده است. با توجه به گستردگی بالای آپاندکتومی منفی(2/22-3/9 درصد)، هدف از این مطالعه تعیین سطح تام آنتی اکسیدانهای خون به عنوان بیومارکری جهت تشخیص زودرس آپاندیسیت حاد میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی تحلیلی آینده نگر، تعداد 407 بیمار که در طول یک سال با تشخیص آپاندیسیت، تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، وارد مطالعه شدند. پس از سنجش ظرفیت تام آنتی اکسیدانی، داده ها به وسیله منحنی تحلیلی راک و آزمونهای پارامتریک مقایسه میانگین آنالیز شدند.
یافته ها: از کل بیماران تعدا 298 بیمار دارای آپاندیسیت بودند. میزان ظرفیت تام آنتی اکسیدانی در گروه زنان بالغ برابر با 75/164±90/663 و در گروه مردان بالغ برابر 37/167±58/752 میکرومولار بر لیتر بود که اختلاف معنیداری با یکدیگر داشتند(0001/0>p) همچنین میانگین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی در زیرگروه آپاندیسیت پرفوره در بین کودکان به طور معنیداری بالاتر از انواع گانکرن و چرکی بود.نتیجه گیریمیزان ظرفیت تام آنتی اکسیدانی می تواند به عنوان فاکتور پیشگویی کننده برای موارد پرفوره در اطفال استفاده شود ولی نمی توان آن را به عنوان بیومارکری جهت تشخیص آپاندیسیت به کار گرفت. با توجه به اختلاف میزان ظرفیت تام آنتی اکسیدانی در مردان و زنان توصیه به انجام مطالعاتی میگردد که در آن میزان فاکتورهای التهابی با در نظر گرفتن فازهای سیکل ماهیانه در زنان سنجیده شود.
کلید واژگان: آپاندیسیت حاد, آنتی اکسیدان, رادیکال آزاد اکسیژن, منحنی راک}BackgroundNowadays, the use of inflammatory biomarkers in the diagnosis of appendicitis is on the rise. On the other hand, the role of oxygen free radicals in various inflammatory states has been verified. Noticing the high prevalence of negative appendectomy (9.3-22.2%), the aim of this study was to investigate the level of blood total antioxidant capacity (TAC) as a biomarker for early diagnosis of acute appendicitis.Materials And MethodsIn this prospective analytical trial, over a one-year period, 407 patients, with preoperative diagnosis of acute appendicitis who had undergone operation, were studied. After measuring the TAC level, data were analyzed through the analytic ROC curve and parametric mean comparison tests.ResultsOf all the patients, 298 were identified with appendicitis. TAC levels in adult female and male groups were respectively 663.9±164.75 and 752.58±167.37 µm/L which revealed a significant difference (p<0.0001). Also, in children, the mean of TAC level in perforated appendicitis sub-group was significantly greater than those in gangrenous and suppurative groups.ConclusionTAC level can be used as a predictive factor for the diagnosis of perforated appendicitis in children; however, it cannot be used as a biomarker for the diagnosis of appendicitis. Because of the significant difference existing between the level of TAC in male and female patients, further studies are suggested to investigate the level of inflammatory biomarkers with respect to menstrual cycle in women. -
زمینه و هدف
مولتیپل اسکلروزیس از دسته بیماری های خود ایمن مزمن سیستم عصبی مرکزی با اتیولوژی ناشناخته است. ویتامین D3 توان تعدیل سیستم ایمنی را دارد. نیتریک اکساید یکی از عوامل مخرب سیستم ایمنی و یک فاکتور مهم در تخریب میلین است. در این مطالعه اثر مصرف کوتاه مدت ویتامین D3 بر میزان نیتریک اکساید در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش هادر مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور حاضر 60 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه شاهد(30 بیمار) درمان رایج و گروه مورد (30 بیمار) علاوه بر درمان رایج، ماهانه مقدار 300000 واحد ویتامین D3 به صورت تزریقی به مدت 6 ماه دریافت نمودند. میزان نیتریک اکساید قبل و بعد از درمان در هر دو گروه اندازه گیری شد.
یافته هانتایج نشان داد که سطح نیتریک اکساید در گروه تحت درمان با ویتامین D3 نسبتا کاهش می یابد (از 1/11±4/12 به 9/8±8/9 میکرومول در لیتر) ولی این کاهش معنی دار نمی باشد. در حالی که در گروه کنترل میزان نیتریک اکساید افزایش می یابد (از 07/17±4/18 به 8/16±07/22 میکرومول در لیتر).
نتیجه گیریویتامین D3 هر چند تولید نیتریک اکساید را کاهش داده ولی این کاهش معنی دار نیست. لازم است مطالعات بیشتری به منظور ضرورت استفاده از ویتامین D3 در درمان بیماری انجام شود.
کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, نیتریک اکساید, ویتامین D3}BackgroundMultiple sclerosis (MS) is a chronic, autoimmune disease of the central nervous system (CNS) of unknown etiology. Vitamin D3 (1,25(OH)2D3) has strong immune modulating potential. Nitric Oxide (NO) has been identified as one of the most destructive products of the immune system and is an important factor in demyelination. The effect of short-term vitamin D3 supplementation on NO level was assessed in MS patients.
Materials And MethodsThe study included 60 MS patients (male and female). Patients were randomized independently, in a double blind design, into one of two treatment groups. Controls (n=30) received current treatment. Vitamin D treated (n=30) individuals received current treatment plus 300000 IU vitamin D3. Vitamin D3 injection was repeated monthly for 6 months. Nitric oxide (NO) production was estimated by Griess reaction.
ResultsNO levels decreased following vitamin D3 treatment but the differences did not reach significance (12.411.1 μmol/L to 9.88.9 μmol/L). Control group was also associated with an increase in NO levels but not statistically significant (18.417.07 μmol/L to 22.0716.8 μmol/L).
ConclusionVitamin D3 has not significant effect on the level of nitric oxide. However, further studies should be done to evaluate the potential of vitamin D as an immune modulator in management of MS.
-
مقدمهاگر چه نقش هورمون های استروئیدی در فعال شدن و حفظ اعمال تولید مثلی به خوبی ثابت شده است، شواهد روز افزون حکایت از تاثیر این هورمون ها بر روی حافظه و یادگیری دارند. این اثرات پیچیده بوده و بستگی به نوع یادگیری، جنس، سن و نیز محلی که در معرض هورمون های استروئیدی قرار می گیرد دارند. این مطالعه جهت تعیین نقش تجویز پروژسترون به موش های تازه متولد شده بر روی توانایی یادگیری آنها در ماز آبی موریس پس از بلوغ طراحی شده است.روش کاراین تحقیق تجربی بر روی 36 موش صحرایی نر و ماده تازه متولد شده نژاد ویستار انجام گرفت. موش ها به شکل تصادفی به شش گروه تقسیم شدند که عبارت بودند از: موش های ماده با تزریق پروژسترون، موش های نر با تزریق پروژسترون، موش های ماده با تزریق روغن کنجد، موش های نر با تزریق روغن کنجد و موش های نر و ماده کنترل. سپس گروه های پروژسترونی، هورمون را با غلظت 100 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن حیوان و گروه های روغن کنجدی هم حجم پروژسترون، روغن کنجد را در روزهای 1 و یا 2 بعد از تولد دریافت کردند. 60 روز پس از تزریق حافظه فضایی آنها در ماز آبی موریس مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.نتایجتجویز روغن کنجد به موش های ماده تازه متولد شده (ولی نه موش های نر) سبب افزایش میزان حافظه فضایی در آنها نسبت به گروه کنترل و پروژسترون گردید(05/0p<). اضافه کردن پروژسترون به روغن کنجد سبب شد یادگیری آنها تا سطح گروه کنترل کاهش یابد.نتیجه گیرینتایج تحقیق این فرضیه را که پروژسترون سبب اختلال در حافظه فضایی مرجع در موش های ماده می گردد تایید می نماید.کلید واژگان: ماز آبی موریس, حافظه فضایی, روغن کنجد, پروژسترون}BackgroundAlthough the roles of steroid hormones in the activation and maintenance of reproductive function are proved well, emerging evidence indicated that these steroids influence on performance of learning and memory. These effects are complex and vary with task, gender, and age, as well as the regimens of steroid exposure. This study was carried out in order to assess the role of progesterone administration in newborns rats on Morris water maze learning ability after adolescence. Methods and Materials: This experimental study was carried out on 36 newborns Wistar rats. Rats were divided randomly into 6 groups; female progesterone, male progesterone, female sesamoide, male sesamoid rats and male and female control rats. Progesterone groups were treated with a single injection of progesterone (100 mg/kg) and sesamoid groups were received the same volume of sesamoid oil as the progesterone vehicle in day 1 or 2 after brith, 60 days later, spatial memory ability was determined in Morris water maze.ResultsThe results of this study show that water maze learning can enhance by administration of sesamoid oil in newborn female pups in compared to progesterone and control groups (p<0.05). In addition, adding progesterone to sesame oil reduce water maze learning to control level.ConclusionThe hypothesis that progesterone impaired spatial reference memory in female rats was supported by this experiment.
-
چکیده: امروزه کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول به عنوان یکی از مدل های ایجاد صرع به شکل وسیعی مورد استفاده قرار می گیرد. برای رسیدن به کیندلینگ در حیوانات، نیاز به تزریقات مکرر دارو در طی زمان وجود دارد. در این مقاله، نتایج حاصل از آزمایشاتی ارائه شده که این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهند که پس از چهار بار تزریق ابتدایی پنتیلن تترازول فقط گذشت زمان می تواند سبب پیشرفت کیندلینگ گردد.مقدمهاین تحقیق تجربی بر روی 32 موش نر نژاد ویستار انجام گرفته است. موش ها به دو گروه تقسیم شدند، گروه کنترل که با تزریق پشت سر هم پنتیلن تترازول (دوز 5/37 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن حیوان، هر 48 ساعت یک بار) کیندل شدند و گروه آزمون که پس از دریافت 4 دوز پنتیلن تترازول برای مدت 32 روز، وارد استراحت زمانی بدون تزریق دارو شدند. در انتها دو گروه دوزهای یکسانی از پنتیلن تترازول را به شکل هم زمان دریافت کرده و متغیرهای تشنجی در دو گروه ثبت شده و داده ها با استفاده از آزمون تی دانش آموزی و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون توکی مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش کارپنتیلن تترازول، کیندلینگ، موش صحرایی، زمان، تشنجنتایجنتایج نشان داد که بین گروه های کنترل و آزمون در پارامترهای تشنجی همانند مرحله حمله (کنترل26/0±75/4، آزمون 29/0 ± 75/4) مدت زمان لازم برای رسیدن حیوان به مرحله دوم تشنج (کنترل60/16±72/165، آزمون 68/38±22/216)، مدت زمان رسیدن حیوان به مرحله پنجم تشنج (کنترل38/0±13/2، آزمون 64/0±47/3) و مدت زمانی که حیوان در مرحله پنج تشنج بسر می برد(کنترل42/2 ± 15/21، آزمون 20/1±42/23) اختلاف معنی داری وجود ندارد.
نتیجه گیرینتایج این تحقیق درک جدیدی را در پیشرفت کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول در طول زمان ارائه می کندBackgroundpentylenetetrazole Kindling is widely used as a model for epileptogenesis. The achievement of kindling criterion is known to require repeated drug injection during time to develop. In this article a series of experiments aimed to examin the hypothesis that after 4 primary injections only time is needed to induced kindling in wistar rats. Methods and Materials: In this experimental research, 32 male Wistar rats were divided in two groups. Control Group were kindled by repeated injections of pentylenetetrazole (PTZ; 37.5 mg/kg;i.p. 48 h interval), in case group were done 4 repeated injections of pentylenetetrazole and have 32 days time lapse, at the end of experiment two groups received same dose of PTZ simultaneously and seizure parameters were assessed. Data were analyzed using student’s t-test and one way ANOVA and Turkey’s test.ResultsResults showed there isn’t significant differences in seizure parameters such as seizure stage (control; 4.75±0.26, case; 4.75±0.29), stage 2 latency (control; 165±16.6, case; 216±38.68), stage 5 latency (control; 2.13±0.38, case; 3.47±0.64) and stage 5 duration (control; 21.15±2.42, case; 23.42±1.20) between two groups.ConclusionResuits of this experiment introduces the new critical time window for PTZ kindling. -
زمینه و هدفدر افراد مستعد به صرع، کاهش مهار وابسته به گابا می تواند یکی از مکانیسم های ایجاد حملات تشنجی باشد. نورواسترویید های درونی همانند پروژسترون با اثر بر روی گیرنده های گابا A و افزایش هدایت یون کلر سبب مهار تشنج می گردند. با توجه به شیوع و عوارض حملات صرعی و اهمیت مهار آن ها، تحقیق حاضر به منظور بررسی تاثیر تزریق داخل صفاقی پروژسترون به موش های تازه متولد شده بر روی استعداد آن ها برای ایجاد کیندلینگ با پنتیلن تترازول انجام گرفت.روش بررسیاین تحقیق تجربی بر روی 32 موش نر و ماده تازه متولد شده نژاد ویستار(Wistar) انجام گرفت. در این تحقیق موش ها به شکل تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند که عبارت بودند از: موش های ماده با تزریق پروژسترون، موش های نر با تزریق پروژسترون، موش های ماده با تزریق سزامویید و موش های نر با تزریق سزامویید. پروژسترون با غلظت 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن حیوان به موش های تازه متولد شده تزریق شد و60 روز پس از تزریق میزان استعداد آن ها برای کیندلینگ شیمیایی با تزریق پنتیلن تترازول مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هانتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تزریق پروژسترون به موش های نر و ماده پس از تولد می تواند در دراز مدت استعداد ابتلا به کیندلینگ در موش های ماده را به شکل معنی داری افزایش دهد در حالی که بر روی استعداد ابتلا به کیندلینگ در موش های نر تاثیری ندارد.نتیجه گیریتزریق پروژسترون در دراز مدت می تواند استعداد ابتلا به کیندلینگ را در موش های ماده افزایش دهد که این اثر بر خلاف اثرات کوتاه مدت آن است.
کلید واژگان: کیندلینگ شیمیایی, پنتیلن تترازول, پروژسترون}Background and ObjectiveRegarding the high prevalence of epileptic seizures, its complications and the necessity to control them, this study was carried out in order to assess the role of progesterone administration in newborn rats on Pentylenetetrazol (PTZ) kindling susceptibility after maturity.Materials and MethodsThis experimental study was carried out on 32 newborn Wistar rats. Rats were randomly divided into four groups, which are as follows: progesterone-injected females, progesterone-injected males, sesamoid-injected females and sesamoid-injected males. Progesterone and sesamoid groups were injected with progesterone (100 mg/Kg) and sesamoid (100 mg/Kg) respectively. Sixty days after injection chemical kindling in the rats was analyzed by PTZ administration.ResultsProgesterone significantly increased the susceptibility for PTZ kindling in female rats however it did not have a significant effect on seizure parameters in male rats.ConclusionThe results of this study suggest that chronic administration of progesterone can only increase susceptibility for chemical kindling in female rats and not in the males.Keywords: Chemical Kindling, Pentylenetetrazol, Progesterone} -
مقدمهعدم تعادل بین تولید رادیکال های آزاد و سیستم دفاع آنتی اکسیدانی را استرس اکسیداتیو گویند. یکی از منابعی که حاوی رادیکال های آزاد فراوانی است و به نظر می رسد استرس اکسیداتیو را القا می کند سیگارمی باشد.روش کاراین پژوهش یک مطالعه مقطعی تحلیلی بود که در آن از پرسش نامه ای که حاوی اطلاعاتی در مورد سن، جنس، میزان تحصیلات، سابقه استعمال سیگار، تعداد سیگار مصرفی در روز و ابتلابه بیماری های خاص بود، استفاده شد. گروه مورد را 43 نفر سیگاری با سابقه استعمال سیگار بیش از پنج سال و میانگین سنی 7/37 سال و گروه شاهد را نیز43 نفر تشکیل می دادند که از نظر سن و جنس با گروه مورد همسان شده بودند. جهت بررسی پارامترهای استرس اکسیداتیو آزمایشاتی شامل سنجش ظرفیت تام آنتی اکسیدان های پلاسما، گروه های تیول، پراکسیداسیون لیپیدی و فعالیت آنزیم گاماگلوتامیل ترانسفراز انجام گرفت.نتایجیافته ها نشان داد که میزان ظرفیت آنتی اکسیدان های تام پلاسما در افراد سیگاری 0.03±1.89 میکرو مول بر میلی لیتر و در افراد غیر سیگاری 0.04±2.24 میکرومول برمیلی لیتراست. هم چنین میزان گروه های تیول پلاسما در افراد غیر سیگاری 0.48±0.81 میکرو مولار و در افراد سیگاری 0.08±0.22 میکرو مولار است. میزان p در داده های فوق برابر با 01/0 بود. فعالیت آنزیم گاما گلوتامیل ترانسفراز و میزان پراکسیداسیون لیپیدی در افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیر سیگاری افزایش نشان داد اما این افزایش معنی دار نبود. هم چنین ارتباط بین سابقه استعمال سیگار و پارامترهای استرس اکسیداتیو بررسی شد که این ارتباط معنی دار نبود.نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصله میزان استرس اکسیداتیو در افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیر سیگاری افزایش نشان داد که نمایان گر افزایش رادیکال های آزاد در افراد سیگاری است. به این ترتیب به نظر می رسد تقویت سیستم آنتی اکسیدانی در افراد سیگاری در کاهش آسیب ناشی از رادیکال های آزاد موثر باشد.کلید واژگان: سیگار کشیدن, استرس اکسیداتیو, رادیکال های آزاد, آنتی اکسیدان}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.