دکتر اعظم محمدزاده
-
معرفی
بسیاری از سری های زمانی اقتصادی و مالی به ویژه قیمت های سهام مراحلی را گذرانده اند که به نظر می رسد رفتار آن ها در آن مراحل به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است. علاوه بر این مطلب، توجه به ارتباط بین بازارهای مختلف به ویژه ارتباط بازارهای داخلی و بین المللی برای بررسی رفتار متغیرهای مختلف اقتصادی و سری های زمانی آن ها حایز اهمیت است. با وجود اهمیت بررسی رابطه بین سه متغیر قیمت نفت خام، قیمت طلا و شاخص قیمت سهام، متاسفانه در داخل کشور تاکنون مطالعات کافی در این مورد انجام نشده است.
متدولوژیهدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین قیمت طلا، نفت و شاخص قیمت سهام بازار بورس اوراق بهادار تهران در تناوب ها و دامنه های زمانی مختلف است. بنابراین در این پژوهش همبستگی بین بازار سهام، نفت خام و طلا با چارچوب چندمتغیره بررسی شده است که در این چارچوب همبستگی تناوب های زمانی نیز در نظر گرفته شده است. علاوه بر این با توجه به اینکه مطالعات پیشین بیشتر بر اثرات نااطمینانی یک متغیر بر متغیرهای دیگر به صورت مجزا تاکید داشته اند و به بررسی اثرات هم زمان چندین متغیر بر متغیر دیگر نپرداخته اند در این مطالعه تلاش شده است ارتباط بین سه متغیر فوق، در قالب ارتباط هم زمان و با استفاده از تحلیل موجک بررسی شود. بعبارتی هدف اصلی این مقاله بررسی این مطلب است که آیا شاخص قیمت سهام بازار بورس تهران با قیمت دارایی های بین المللی نفت و طلا ارتباط دارد یا خیر؟ و آیا رابطه مقطعی بین سه متغیر مذکور در زمان های مختلف و مناطق مختلف زمانی تغییر کرده است.در راستای هدف مقاله، علاوه بر استفاده از تحلیل موجک و بررسی هم بستگی چندگانه[1]، از روش آزمون های علیت گرنجر و هم انباشتگی نیز استفاده شده است. به منظور بررسی هم انباشتگی از آزمون هم انباشتگی جوهانسون استفاده شده است. متغیرهای استفاده شده در این پژوهش داده های روزانه سری های زمانی قیمت طلا، قیمت نفت خام و شاخص قیمت سهام بازار بورس تهران از ژانویه 2003 تا می 2016 است.
یافته هانتایج بدست آمده از این تحقیق (تحلیل های حاصل از نرم افزار R) بدین صورت است: 1- سه سری زمانی فوق، در سرتاسر دوره همبستگی معنی داری دارند. 2- رابطه بین بازار سهام در ایران و بازارهای بین المللی نفت خام و طلا در مقیاس های زمانی مختلف تغییر کرده است. 3- بر اساس نتایج هم بستگی موجک شاخص قیمت سهام و قیمت نفت خام، در تناوب های بالای 128 تا 1024 روز در تمام دوره (سال های 2003 تا 2016) همبستگی بالایی وجود دارد این موضوع نشان از هم بستگی موقت بین شاخص قیمت سهام و قیمت نفت خام است که در کوتاه مدت نوسان می کند. 4- بر اساس نتایج هم بستگی موجک شاخص قیمت سهام و قیمت طلا، نواحی هم بستگی زیادی در تناوب های بالای 128 تا 1024 روز در کل دوره وجود دارد این موضوع نشان از هم بستگی موقت بین شاخص قیمت سهام و قیمت طلا است که در کوتاه مدت نوسان می کند.
نتیجهبنابراین با توجه به نتایج این تحقیق می توان نتیجه گرفت دارایی نفت و طلا برای پوشش ریسک شاخص قیمت سهام مناسب نیستند و ساخت پورتفوی متشکل از این سه دارایی، پورتفوی مناسبی نیست چرا که تغییرات قیمت این متغیرها همبستگی معنی داری دارد. علاوه بر این موارد می توان نتیجه گرفت در دنیای واقعی عوامل دیگری بر شاخص قیمت سهام اثرگذارند که شناسایی آن ها و بررسی آن ها در تحقیقات آتی پیشنهاد می شود. [1] . Multiple wavelet coherence
کلید واژگان: شاخص قیمت سهام, قیمت طلا, تحلیل موجک, هم بستگی چندگانه موجکINTRODUCTIONMany economic and financial time series, especially stock prices, have gone through stages in which their behavior seems to have changed significantly. This change in behavior in time series may be over time in terms of the mean value, variance, or covariance of the current values of the time series with its past values. Today, the analysis of a market separately from other markets is almost invalid and analysts need to conduct their analysis based on the relationships between different markets. In addition, it is important to pay attention to the relationship between different markets especially the relationship between domestic and international markets to study the behavior of different economic variables and their time series.
METHODOLOGYOil, gold and stock markets are complex, time-varying, nonlinear and multivariate economic systems that are affected by various factors such as political, military, economic, and supply and demand factors. And these few studies have focused on GARCH, VAR,… econometric methods that are based on linear regressions. Despite the importance of examining the relationship between the three variables of crude oil price, gold price, and stock price index, unfortunately insufficient studies have been done in this country. Given that the time series of crude oil, gold prices, and stock price indices are a combination of components of different cycles, the relationship between these variables has changed over time, and examining these variables separately provides only partial and perhaps misleading information. Therefore, in contrast to previous research, the correlation between the stock market, crude oil and gold has been investigated with a multivariate framework, in which the correlation of time intervals has been considered. In addition, due to the fact that previous studies have emphasized the effects of uncertainty of one variable on other variables separately and have not examined the simultaneous effects of several variables on another variable, in this study, the relationship between the three variables has been investigated in the form of simultaneous communication using wavelet analysis. The main purpose of this study is to investigate the relationship between the price of gold, oil and the stock price index of the Tehran Stock Exchange in different periods and time periods. In other words, in this research, we seek to answer these questions whether the stock price index of Tehran Stock Exchange is related to the price of international oil and gold assets and whether the cross-sectional relationship between the three variables has changed at different times and in different time zones. In line with the purpose of this article, in addition to using wavelet analysis and multiple correlation analysis, Granger causality and co-integration tests have also been used. The Johansson co-integration test was used to examine co-integration. The variables used in this research are daily time series data of gold price, crude oil price and stock price index of Tehran Stock Exchange from January 2003 to May 2016.
FINDINGSThe results obtained from this research (from R software) are as follows: 1- The above three time series have a significant correlation throughout the period. 2- The relationship between the stock market in Iran and the international markets of crude oil and gold has changed at different time scales. 3- Based on the results of the wavelet correlation of stock price index and crude oil price, in periods higher than 128 to 1024 days in the whole period (2003 to 2016) there is a high correlation. This issue indicates a temporary correlation between stock price index and crude oil price that fluctuates in the short term. 4- Based on the results of the correlation between the stock price index and the gold price, there are large correlation zones at intervals above 128 to 1024 days throughout the period. This issue indicates a temporary correlation between the stock price index and the gold price, which fluctuates in the short term.
CONCLUSIONTherefore, according to the results of this study, it can be concluded that oil and gold assets are not suitable to cover the risk of stock price index and building a portfolio consisting of these three assets is not a good one because the price changes of these variables have a significant correlation. In addition, it can be concluded that in the real world, other factors affect the stock price index, which are suggested to be identified and studied in future research.
Keywords: stock price index, Gold price, Wavelet Analysis, Multiple Wavelet Coherency -
بررسی عوامل اثرگذار بر پس انداز از موضوعاتی است که همواره در مطالعات اخیر برای کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به آن توجه شده است. هدف اصلی این مقاله بررسی رابطه بین شوک های تجاری و پس انداز خصوصی سرانه در کشور ایران در فاصله سال های 1341 تا 1393 است. بدین منظور با استفاده از دو روش GMM و OLS مدل های مربوطه برآورد شده است. به منظور وارد کردن شوک های تجاری در مدل از فیلتر هودریک پرسکات استفاده شده است، با استفاده از این فیلتر شوک های تجاری (رابطه مبادله) به شوک های دائمی و زودگذر تفکیک شده و اثرات آنها بر پسانداز سرانه بخش خصوصی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از تخمین مدل ها نشان می دهد که پس انداز دوره قبل و شوک های تجاری بر پس انداز اثر معناداری دارند بطوریکه 78 درصد تغییرات پس انداز توسط این متغیرها قابل توضیح است. نتایج تخمین حاکی از این است که شوک های تجاری اثر مثبت و نوسانات شرایط مبادله اثر منفی بر پس انداز دارند بطوریکه جزء زودگذر شرایط مبادله اثر بیشتری بر پس انداز دارد تا جزء دائمی.کلید واژگان: پس انداز خصوصي سرانه, شوک هاي تجاري, رابطه مبادله, روش GMMInvestigation factors affecting the savings is one of the issues that has been noted in developed and the developing countries in recent studies. The main Purpose of this paper is to examine the relationship between trade shocks and private savings per capita in the Iran’s country between the years 1963 to 2015. Therefore, the models have been estimated using the GMM and OLS method. In order to enter trade shocks in the model was used standard Hodrick–Prescott (HP) filter. With this filter separated trade shocks (terms of trade) permanent and temporary shocks and is analyzed their effects on per capita private savings. The results of the model estimation show that savings previous period and trade shocks have a significant effect on savings so that these variables explained 78 percent of variance in savings. The estimation results suggest that the trade shocks have positive effect on savings and fluctuations in the terms of trade have a negative effect on savings. Temporary shocks have a greater effect on the savings to permanent component.Keywords: private savings per capita, trade shocks, terms of trade, GMM Method
-
امروزه اهمیت ارزیابی عملکرد و عوامل موثر بر عملکرد شرکت ها یکی از مهم ترین حوزه های اقتصاد مالی را تشکیل می دهد بطوری که در این باره تحقیقات زیادی صورت گرفته است در همین راستا، هدف اصلی این تحقیق بررسی عوامل موثر بر عملکرد شرکت های بورسی با تاکید بر سیاست های پولی است. بر خلاف تحقیقاتی که در گذشته انجام شده است و برای عملکرد شرکت ها تنها به یک شاخص همچون سود یا درآمد اکتفا شده است در این تحقیق از شاخص جامع اف پیوتروسکی برای سنجش عملکرد شرکت ها استفاده شده است. داده های استفاده شده در این تحقیق، داده های سالانه دوره 1385 تا 1392 و برای 94 شرکت پذیرفته شده در بورس است و ابزارهای سیاست پولی شامل نرخ رشد تسهیلات اعطایی بانک ها، نرخ رشد نقدینگی، و نرخ سپرده قانونی است. نتایج تخمین مدل با روش GMM پانل پویای دیتا نشان می دهد که بین متغیرهای پولی و عملکرد شرکت ها رابطه معناداری وجود دارد. با افزایش تسهیلات اعطایی بانک ها و افزایش حجم نقدینگی مقدار شاخص پیوتروسکی نیز افزایش می یابد که نشان دهنده افزایش و بهبود عملکرد شرکت است. علاوه بر این کاهش نرخ سپرده قانونی بانک ها نزد بانک مرکزی نیز که یک ابزار سیاست پولی انبساطی است، باعث افزایش شاخص پیوتروسکی شده و عملکرد شرکت را بهبود می بخشد. بنابراین با توجه به اثرگذاری مستقیم سیاست های پولی بر شاخص های عملکردی شرکت ها، سیاست گذاران باید با دقت عمل بیشتری نسبت به اعمال هر گونه سیاستی اقدام نمایند.کلید واژگان: شاخص پيوتروسکي, عملکرد شرکت, متغير کلان اقتصادي, سياست پوليToday the importance of evaluating performance and factors affecting corporate performance is one of the most important areas of the financial Economics So that research has been done on this. In this regard, the main purpose of this research is to examine the factors affecting the performance of Bourse companies with an emphasis on monetary policy. Contrary to previous research that for corporate performance has been captured only an indicator such as profit or income In this research, FPT Comprehensive Index has been used to measure the performance of companies. The data used in this research is annual data for the period from 1385 (2006) to 1392 (2013) and for 94 companies admitted to the stock exchange. And monetary policy instruments include the growth rate of bank's loan facilities, liquidity growth rates, and legal deposit rates. The results of model estimation using GMM dynamic data panel show that there is a Significance relationship between monetary variables and firm performance. With the increase in bank facilities and the increase in liquidity, the Piotroski F-Score index is also increasing which reflects an increase and improvement in the company's performance. Therefore, given the direct impact of monetary policies on corporate performance indicators, policymakers should be more careful about acting any other policy.Keywords: Piotroski F, Score index, Corporate Performance, Macroeconomic variable, Monetary policy
-
یکی از مهم ترین مسائل اقتصاد مالی که سال هاست مورد توجه اقتصاددانان حوزه مالی قرار گرفته است، سوالاتی پیرامون تغییر زمانی و مقطعی در صرف ریسک است.یکی از روش هایی که به این سوالات جواب می دهد بررسی ارتباط بین بازارهای مالی و اقتصاد کلان است. در همین راستا هدف این مقاله بررسی ارتباط بین متغیرهای کلان و بازده سهام در ایران است. بدین منظور با استفاده از مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مصرف (CCAPM) شرطی به بررسی متغیرهای اثرگذار بر بازده 18 صنعت منتخب بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شده است. در مدل CCAPM پایه، متغیر نرخ رشد مصرف مهم ترین عامل اثرگذار بر بازده است و در این مقاله مدل CCAPM شرطی شامل متغیرهای نرخ رشد مصرف سرانه، P/E (نسبت قیمت به درآمد سهام) و متغیر شرطی coin است. متغیر شرطی coin برای معرفی ریسک کلان اقتصادی استفاده شده است، این متغیر شرطی حاصل رابطه هم انباشتگی بین متغیرهای کلان اقتصادی (نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم، تفاضل نرخ بهره کوتاه مدت و بلندمدت) است. رابطه هم انباشتگی بین متغیرهای مذکور با روش جوهانسن مورد بررسی قرار گرفته و پس از بدست آوردن این متغیر شرطی، مدل CCAPM شرطی با روش GMM و با استفاده از داده های دوره 1379 تا 1392 تخمین زده شده است. نتایج تخمین مدل ها نشان می دهد که ضرایب مدل معنادار بوده و در مدل تخمینی CCAPM شرطی، متغیر شرطی (نماینده ای از ریسک های کلان اقتصادی) بهمراه نرخ تغییرات مصرف سرانه و نسبت P/E در پیش بینی مازاد بازده سهام صنایع نقش مهمی دارند.کلید واژگان: هم انباشتگی, مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مصرف, روش گشتاورهای تعمیم یافته, ریسک کلان اقتصادی, صرف ریسک سهامOne of the most important issues in the financial economics that has long been of interest to financial economists is questions about cross-sectional variation and time variation in the risk premium. One of the ways that answer to these questions is to examine the relationship between financial markets and the macroeconomy. The purpose of this article is to examine the relationship between macroeconomic variables and stock return in Iran. For this purpose we use consumption-based capital assets pricing (CCAPM) to examine variables affecting on returns in the 18 selected industries of the Stock Exchange in Tehran. On the CCAPM model the consumption growth rate is the most important factor affecting returns. In this article the conditional CCAPM model contains variables per capita consumption growth rate, P/E (price-earnings ratio of shares) and conditional variable (coin). To introduction macroeconomic risk, is used of conditional variable, the condition variable is obtained of co-integration relation between macroeconomic variables (GDP growth rate, inflation rate, the difference between short-term and long-term interest rates). Co-integration relation between these variables is studied with Johansen method, after obtaining this condition variable as coin, is estimated the conditional CCAPM using seasonal data of 1379 to 1392. The results show that the coefficients of conditional CCAPM model are significant and in the conditional CCAPM model, in the estimated conditional CCAPM, conditional variable (representing the macro-economic risks) as well as the rate of change in per capita consumption and P/E ratio play an important role in the excess stock returns industries.Keywords: Co, integration, Consumption Capital Assets pricing Model, Generalized Method of Moments, macroeconomic risks, Equity risk premium
-
یکی از موضوعات مهم در اقتصاد مالی، توجه به ریسک و رابطه آن با بازده است. یکی از روش های بررسی رابطه بین ریسک و بازده، استفاده از مدل های قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای است. از این رو این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته و با استفاده از تعدیلاتی در مدل قیمت گذاری های دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مصرف (CCAPM)، رابطه بین بازده و ریسک در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی نموده است. این تعدیلات شامل تغییراتی در تابع مطلوبیت کلاسیک است. با وارد کردن متغیرهای جدید به تابع مطلوبیت و دنبال کردن فرایند بهینه سازی رفتار مصرف کننده و ساخت روابط اویلر مربوطه، مدل ها با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) برآورد شده اند. در این راستا چهار مدل CCAPM، مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر پس انداز (SCCAPM)، مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مخارج مصرفی بخش مسکن (HCCAPM) و مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای بر اساس شکل گیری عادات، مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته اند. معناداری پارامتر میل به پس انداز در مدل SCCAPM بدین معنی است که ورود پس انداز به تابع مطلوبیت معنادار است. نتایج برآورد مدل ها نشان می دهد پس انداز، مخارج مصرفی و اجزاء آن در توضیح بازده سهام در دوره 91-1367 موفق بوده اند. علاوه بر این نتایج مقایسه عملکرد مدل ها با استفاده از معیار هنسن- جاناتان (HJ) نشان می دهد که کاراترین مدل در توضیح بازده سهام مدل SCCAPM است.کلید واژگان: قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای, شکل گیری عادات, قیمت گذاری مبتنی بر مصرف, روش GMMOne of the most important issues in financial economics is attention to risk and its relation to returns. One way to examine the relationship between risk and return is using the capital asset pricing model. In this regard this article examines this issue and with the adjustments in consumption-based Asset pricing models (CCAPM), has examined the relationship between return and risk in the Tehran Stock Exchange. These adjustments include changes in the classic utility function. By introducing new variables to utility function and following process optimization for consumer behavior and derivation the corresponding Euler equation, these models are estimate using Generalized Method of Moments (GMM). In this regard, four models were evaluated and compared. The four models include basic CCAPM model, SCAPM, HCCAPM and pricing based on habit formation. The taste for saving parameter in the model SCCAPM means that it can be concluded preferences for savings is significant. The results indicate that consumer spending and its components have been successful in explaining stock returns in the period1367 to 1391. After estimation of the model parameters, using standard Hansen- Jonathan (HJ) compare the performance of the models. The comparison of models suggests that the most efficient model is SCCAPM model in explaining stock returns.Keywords: Capital asset pricing, Habit formation, Asset pricing based consumption, GMM Method
-
بودجه های جاری و عمرانی استانی از مهم ترین ابزارهای اقتصادی بخش عمومی است که با کمک آن می توان نابرابری ها و ناتوازنی های منطقه ای را در کشور کاهش داد. در این پژوهش به بررسی ابعاد مختلف این موضوع و میزان اثرگذاری متغیرهای مختلف اقتصادی بر میزان پراکندگی و توزیع بودجه های جاری و عمرانی در استان های کشور پرداخته شده است. متغیرهای توضیحی سرانه تولید ناخالص داخلی بدون نفت، سهم نفت در تولید ناخالص داخلی، تراکم جمعیت و مجموع مخارج عمرانی تخصیص یافته به استان های کشور است. به این منظور با استفاده از داده های پانل دوره 1392-1384 به برآورد مدل تجربی پرداخته شده است. ضمن بررسی مدل از حیث اثرات ثابت یا متغیر و تخمین آزمون هاسمن، نتایج نشان می دهد بین متغیرهای سرانه تولید ناخالص داخلی بدون نفت، تراکم جمعیتی و مجموع مخارج عمرانی تحقق یافته استان ها رابطه مثبت برقرار است. سهم نفت در تولید ناخالص داخلی بر اعتبارات استانی اثر منفی و معناداری دارد. ضریب متغیر تولید ناخالص داخلی سرانه بیانگر کشش درآمدی بودجه های عمومی استانی است و درواقع نشان دهنده تبادل کارایی برابری در مدل است. ضریب به دست آمده برای این متغیر 359/0 است. به این معنا که هرچند رفتار بودجه ریزی دولت در ایران به طور مطلق کارایی محور نیست؛ اما بیشتر متمایل به تخصیص به استان هایی است که تولید بالاتر دارند تا استان هایی که از فقر بیشتر رنج می برند.کلید واژگان: بودجه, توزیع بودجه های جاری و عمرانی, تولید ناخالص داخلی سرانه, تراکم جمعیتی, مخارج عمرانیProvinces-related current and developmental budgets are among the most important economic tools controlled by public sector which can decrease regional inequalities and imbalances in the country. Therefore, this study investigates different aspects of this issue and the impact of different economic variables on the distribution of current and developmental budgets in the provinces. The explanatory variables used in this study consist of non-oil GDP per capita, share of oil in GDP, population density and total expenditure allocated to the provinces of the country.
In doing so, using panel data 1384-92, we estimate the empirical model through econometric tests. The model has been applied in terms of both variable and fixed effects and estimation by "Housman test". The results show that there is positive relationship between the variables of non-oil GDP per capita, population density and total expenditure. The share of oil in GDP has negative and significant effect on provincial credits. Coefficient of GDP per capita represents income elasticity of provinces-related public budget and, in fact, reflects the exchange efficiency and equity in the model. Obtained coefficient for this variable is 0.359. meaning that although the behavior of the Iranian government's budget is not based on absolute performance but is allocated to the provinces that have higher production rather than the provinces that suffer most from poverty.Keywords: Budget, Distribution of Current, Developmental Budgets, GDP Per Capita, Population Density, Construction Expenditures -
یکی از مهمترین شاخه های علم مالی، الگوسازی و ارزیابی نحوه قیمت گذاری دارایی ها است. به همین دلیل در این راستا الگوهای بسیاری در تبیین نحوه قیمت گذاری دارایی ها ارائه شده است. مطالعات دو دهه اخیر، بر وجود محدودیت هایی در مدل های مربوطه اشاره دارند. از جمله می توان به ایجاد مسائلی همچون معمای صرف ریسک سهام اشاره کرد. در این مقاله ضمن معرفی و تبیین مبانی نظری معمای صرف ریسک سهام، به بررسی تجربی این پدیده با کمک داده های فصلی سال های 1367 تا 1391 بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شده است. برای بررسی این معما علاوه بر روش مهرا و پرسکات (1985)، از تخمین مدل S-CCAPMبا روش GMMنیز استفاده شده است. مدل S-CCAPM تعدیلی بر مدل CCAPM می باشد که با ورود پس انداز به تابع مطلوبیت ایجاد شده است.نتیجه برازش مدل ها نشان می دهد که: با توجه به روش اول مقدار صرف ریسک سهام 7/5 بدست آمده است و این رقم نشان از وجود معمای صرف ریسک سهام در اقتصاد ایران دارد چرا که با استفاده از داده های تجربی مقدار صرف ریسک 129/0 است. اما در روش دوم، مقدار صرف ریسک سهام 4/0 بدست آمده است و این امر دلالت بر این دارد که با تعدیلاتی در مدل CCAPM پایه می توان به حل این معما کمک کرد.کلید واژگان: معمای صرف سهام, بازده بدون ریسک قیمت گذاری دارایی ها, مدلCCAPM, مدلS, CCAPMOne of the most important branches of finance is modeling and evaluation of assets pricing. For this reason, many models have been proposed to explain the pricing of assets. Studies of last two decades refer to limits on the models. Such issue is equity risk premium puzzle. In this paper was investigated the theoretical equity risk premium puzzle with the experimental study of this phenomenon using data of years 1367 to 1391 seasonally from the Stock Exchange in Tehran .To investigate this puzzle addition to Mehra and Prescott (1985) method is used estimation of S-CCAPM model using GMM method. S-CCAPM model is adjustment of CCAPM model that was created with the import savings to utility function. Models results show that according to Mehra and Prescott method equity risk premium is obtained 5.7. This value shows that there is risk premium puzzle in the economy of Iran because with the use of empirical data equity risk premium is 0.129. But at second method, equity risk premium gained 0.4. This implies that the adjustment in the base CCAPM can be helped to solve the puzzle. This implies that the adjustment in the base CCAPM can be helped to solve the puzzle.Keywords: Equity risk premium puzzle, Risk, free return, CCAPM model, S, CCAPM model
-
یکی از مدل های قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مدل CCAPM است که اولین بار توسط بریدن (1979) ارائه گردید. در مدل استاندارد و پایه CCAPM یک رابطه خطی بین بتای مصرف و مازاد بازده دارایی ها برقرار است ولی متاسفانه CCAPM خطی باعث ایجاد «معمای صرف سهام» شده است. پس از ارائه معماهایی همچون صرف سهام، تعدیلاتی در مدل CCAPM صورت پذیرفت. به همین منظور در این مقاله نیز تعدیلاتی در مدل پایه CCAPM صورت پذیرفته بطوری که به استخراج نوع جدیدی از ترجیحات برای قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای پرداخته شده است. این نوع ترجیحات اولین بار توسط مارشال ارائه شد که در آن تابع مطلوبیت نه تنها به مصرف بلکه به پس انداز نیز بستگی دارد. در این مقاله پس از مدل سازی ترجیحات بر اساس پس انداز به استخراج معادلات اویلر مربوطه پرداخته و با روش GMM پارامترها برآورد شده است. به منظور تخمین مدل های CCAPM و SCCAPM، داده های فصلی سال-های 1367 تا 1389 مورد بررسی قرار گرفته است. مدل های برآوردی معنادار بوده بعبارت دیگر می توان نتیجه گرفت متغیر مصرف و پس انداز در توضیح بازده سهام در دوره فوق موفق بوده اند. براساس مقادیر تخمینی در دو مدل می توان نتیجه گرفت که عامل تنزیل ذهنی زمان (β) عدد بزرگتر از 8/0 دارد و ترجیحات در تابع پس انداز معنادار است اما ضریب تاثیر گذاری بالایی ندارد. علاوه بر این نتایج حاکی از آن است که عاملان اقتصادی ریسک گزیر می باشندکلید واژگان: قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای, ترجیحات, پس انداز, قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای بر اساس پس اندازOne of the capital asset pricing models is CCAPM model that first time were presented by Breeden (1979). In the standard and the basic CCAPM establishes a linear relationship between consumptions beta and excess return on assets but unfortunately, linear CCAPM made The Equity Premium Puzzle. After presenting puzzles like equity premium puzzle, adjustments were made in the CCAPM. For this purpose in this paper, adjustments have been made in the preferences as explores the implications of a novel class of preferences for the behavior of asset prices. This class of preferences was suggested first time by Marshall (1920), that according to it, people derive utility not only from consumption, but also from the very act of saving.
In this paper, we derive the Euler equations after modeling preferences based on the savings and consumption estimate them with GMM. In order to estimate the models, is examined quarterly data of 1977 to 2010. The models are significant in the other words it can be concluded that consumption and saving are successful in explaining stocks returns. Based on the estimated parameters in the models we can conclude that β is greater than 0.8 and savings is significant in preferences function but dont have high value. In addition, these results indicate that economic agents are risk averse.Keywords: Capital Asset Pricing, Preferences, Saving, Saving, Based Asset, Pricing -
خرما یکی از اقلام مهم تولیدی بخش کشاورزی ایران است بطوری که سهم ایران از تولید جهانی این محصول در سال 2012، 1/14 درصد بوده است که در جایگاه دوم تولید جهان قرار گرفته است. با توجه به اهمیت این صنعت در کشور و مسائلی که همواره در بازاریابی و بازاررسانی محصولات کشاورزی در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران مطرح است این مقاله بر آن است تا به سنجش حاشیه بازاریابی در این صنعت با توجه به قدرت بازاری و نااطمینانی قیمت محصول بپردازد و برای دستیابی به این هدف، ایده اصلی این مقاله مبتنی بر مطالعه برارسن و همکاران (11) قرار داده شده است. از این رو در این مقاله سعی شده تا با استفاده از یک چارچوب مفهومی و تجربی به تجزیه و تحلیل حاشیه بازاریابی در بازار خرما که با نااطمینانی قیمت محصول رو به رو است، پرداخته شود. پژوهش حاضر حاشیه بازاریابی خرما را بر اساس اجزای هزینه نهایی صنعت فرآوری، انحراف قیمت انحصار چند جانبه فروش به خرید و ریسک قیمت محصول مورد ارزیابی قرار داده است. بدین منظور داده های مربوط به سال های 1361 تا 1391 مورد استفاده قرار گرفته است. یافته های تحقیق موید آن است که حاشیه بازاریابی در حدود 33 درصد بوده و ضریب انحصار چندجانبه فروش بیش از ضریب انحصار چندجانبه خرید است. بعبارت دیگر قدرت انحصاری نامتقارن در میان خریداران و فروشندگان در این بازار وجود دارد. همچنین بررسی اثر ریسک قیمتی بر حاشیه بازاریابی بر مبنای روش GARCH نمایی نشان می دهد که در صورت ثابت بودن سایر عوامل یک درصد افزایش در ریسک قیمتی، حاشیه بازاریابی را در حدود 07/0 درصد افزایش خواهد داد. بنابراین در راستای ایجاد تقارن در قدرت بازاری و کاهش ریسک قیمتی، توجه به ابزارهای مدیریت ریسک در این بازار الزامی است. از مهمترین سیاست ها، می توان به فعال نمودن بورس کالایی در این زمینه و ارائه ابزارهای مشتقه متنوع مانند فیوچر، آپشن و فوروارد اشاره نمود.کلید واژگان: حاشیه های بازاریابی, ریسک, قدرت بازار, قیمت خرماDate is as one of the important items of the agricultural production in Iran as Iran's share of global production was 14.1% in 2012 and rank of production increased to second in the world too. In recent years, price uncertainty in date market has increased due to changes in government policies on date prices pattern, from a guaranteed buying pattern to negotiated price pattern. According to the importance of this industry in the country and issues that are always in marketing and market making of agricultural products in developing countries, This paper seeks to measure marketing margins in the industry due to the product's market power and price volatility, and to achieve this goal, the main idea of this paper based on the study Brorsen et al (11). This paper provides a conceptual and empirical framework for analyzing marketing margins in a date market facing output price uncertainty in Iran. Present study evaluated marketing margins into component reflecting the marginal cost of the processing industry, oligopoly price distortions, and an output risk component. The empirical finding is that, while marketing margin is about 33%, the coefficient for oligopoly is more than the coefficient for oligopsony. In the other words, there is an asymmetric monopoly power among buyers and sellers, Also the estimated coefficient for price risk based on exponential GARCH approach indicates, this factor would affect the marketing margin about 7 percent, if all other factors remain constant.Keywords: date prices, marketing margins, market power, risk
-
یکی از مهم ترین مسائل مهم در حوزه اقتصاد مالی، قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای است. به طوری که در این زمینه مدل های گوناگونی معرفی شده و در اقتصادهای مختلف مورد آزمون قرار گرفته است. از جمله این مدل ها مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مصرف (CCAPM) است که در آن تغییراتبازدهسهمبهتغییرات مخارج مصرفی ارتباط دارد. مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای مبتنی بر مصرف مسکن (HCCAPM) یکی از مشتقات مدل CCAPM است که در سال 2007 توسط پیازسی و همکاران معرفی شده است. در این مدل مخارج مصرفی به دو بخش مخارج مصرفی بخش مسکن و سایر مخارج مصرفی تفکیک شده است. هدف اصلی این مقاله مقایسه مدل های HCCAPM وCCAPM برای داده های فصلی دوره 1367 تا 1391 بورس اوراق بهادار تهران با روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) و روش فاصله هنسن- جاناتان است. نتایج تخمین مدل ها نشان می دهد که مخارج مصرفی بخش مسکن و کل مخارج مصرفی بر بازده سهام اثر معنی داری دارند. تخمین پارامترهای دو مدل حاکی از شکیبا بودن عوامل اقتصادی (افراد مصرف آتی را به مصرف کنونی ترجیح می دهند) و ریسک گریزی بالای آن ها است. مقایسه مدل ها با روش فرم کاهشی لگاریتم خطی و تابع فاصله هنسن- جاناتان نشان می دهد که مدل CCAPM نسبت به مدلHCCAPM در توضیح بازده سهام کاراتر عمل می کند.کلید واژگان: قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای, مدل CCAPM, مدل HCCAPM, مخارج مصرفی بخش مسکن, روش GMMOne of the most important issues in financial economics is the capital asset pricing since in this context various models have been introduced and tested in different economies. One of these models is consumption-based capital asset pricing model (CCAPM) which in this model changes in stock returns related to changes in consumption. Housing CCAPM (HCCAPM) is a derivative of CCAPM model that was introduced in 2007 by Piazzesi et al (2007). In this model representative agents utility is function of aggregate of non-housing consumption and housing service consumption while in the model CCAPM, total consumer expenditure considered as a macroeconomic variable. The main purpose of this paper is to investigate effect of housing services and a nonhousing consumption good on stock returns. In this paper HCCAPM and CCAPM model is estimated for quarterly data 1367 to 1391 period of the Iran with generalized method of moments (GMM). The results show that all parameters are significant. Estimation of parameters in both models indicates economic factors are patient and very risk-averse. Comparison of these models using loglinear reduced formandHansen and Jagannathan (HJ)-distance function indicate that CCAPM model explains stock returns more better than HCCAPM model.Keywords: Capital asset pricing, CCAPM model, HCCAPM model, GMM method
-
صنایع فرآوری مواد غذایی از مهم ترین گروه های صنعتی کشورهای درحال توسعه می باشد که نقش موثری در توسعه اقتصادی این نوع کشورها بازی می کند. این مقاله به بررسی ساختار بازار، درجه قدرت بازاری و ضریب تبانی صنایع غذایی و آشامیدنی ایران براساس روش سازمان صنعتی نوین (NEIO) و با رویکرد برسناهان و لئو (12) می پردازد. برای این منظور از داده های کد چهار رقمی ISIC طی سال های 1390- 1374 برای بررسی 19 صنعت استفاده می شود. علاوه بر این با توجه به شاخص هرفیندال- هیرشمن نیز به بررسی ساختار بازار در صنعت مورد نظر پرداخته شده است.نتایج نشان می دهد که شرایط غیر رقابتی برای 18 صنعت معنادار شده است. درجه قدرت بازاری بین 43/0 و 24/2 است. 12 صنعت دارای بازار انحصار چندجانبه و تولید روغن و چربی دارای بازار انحصار نزدیک به کامل است.تغییرات حدسی برای دو صنعت آرد و غلات و حبوبات و چای سازی بسیار بالا و به ترتیب برابر با 24/2 و 14/2 است. به طور خلاصه، صنایع با درجه بالای تبانی شامل، عمل آوری و حفاظت میوه، تولید قند و شکر، نانوایی، کشتار دام و طیور می شود. صنایع با درجه تبانی پایین شامل: تولید روغن و چربی حیوانی و نباتی، چای سازی، تولید ماتاء و ماء الشعیر می شود. صنایع پیرو از الگوی کورنو شامل صنعت چای سازی می شود. صنایع با ضریب تبانی بین 2 تا 5 شامل، عمل آوری و حفاظت ماهی، تولید فرآورده های لبنی، تولید خوراک دام، تولید قند و شکر، نانوایی،نان شیرینی و بیسکویت، نوشابه های الکلی گازدار می شود و در نهایت در صنعت درجه بندی خرما الگوی رقابتی به چشم می خورد.بنابراین توصیه می شود ساختار و روابط بین بنگاه ها در بخش هایی که ضریب تبانی بالایی دارند به خوبی مورد بررسی قرار گیرد و در صورت لزوم از ابزار نظارتی و در بعضی موارد و موقعیت های جغرافیایی، با توجه به تمرکز بنگاه ها در آن منطقه به کنترل مستقیم از سوی شورای رقابت اقدام گردد.
کلید واژگان: انحصار چندجانبه, صنعت, قدرت بازاری, کشش تغییرات حدسیIntroductionFood processing industries are one of the major industrial groups in developing countries which play an important role in the economic development of these countries. With the Developed and Developing Food Industry on the other hand، food security and providing food are very important in each country. In an overview، markets are divided into two groups: The first group is a market with perfect competition. And second group is markets with monopoly structure. One of the important features of markets that determine its type is the ability of the firms in the pricing and determiningof the amount of production. If the firms do not have any effect on these two factors، themarket has perfect competition. If the firms have the ability to influence price of productions، this market is non-competitive and a concept called market power emerges. In general، not only market power is the ability of firm in determination of price above the competitive situation، but also it does not let its share of sale to decrease. The existence of collusion in markets can makethem distantfrom perfect competition and make them incomplete. In economics and particularly in industrial organization، market power is the ability of a firm to profitably raise the market price of a good or service over marginal cost. In perfect competitive markets، market participants have no market power. A firm with total market power can raise prices without losing any customers to competitors. Firms that have power to set price are referred to as «price makers» or «price setters»، while those without itare sometimes called «price-takers». Significant market power occurs when prices exceed marginal cost and the long run average cost، so the firm makes economic profits. A firm with market power has the ability to individually affect either the total quantity or the prevailing price in the market. Price makers face a downward slopingdemand curve، such that increases in price leads to a lower quantity of demand. The decrease in supply as a result of the exercise of market power creates an economic deadweight loss which is often viewed as socially undesirable. As a result، many countries have anti-trustor other legislation to limit the ability of firms to create market power. Such legislation often regulates mergers and sometimes introduces a judicial power to compel divestiture. A firm usually has market power by virtue of controlling a large portion of the market. In extreme cases—monopoly and monopsony—the firm controls the entire market. However، market size alone is not the only indicator of market power. Highly concentrated markets may be contestable if there are no barriers to entry or exit، limiting the incumbent firm''s ability to raise its price above competitive levels. Market power gives firms the ability to engage in unilateral anti-competitive behavior. [1] Some of the behaviors that firms with market power are accused of engaging in include predatory pricing، product tying، and creation of overcapacity or other barriers to entry. If no individual participant in the market has significant market power، then anti-competitive behavior can take place only through collusion، or the exercise of a group of participants'' collective market power. The Lerner index and Herfindahl index may be used to measure market power. Examination of market power of different industries provides possibility that policymakers design and deliver model for processing food and beverage producers to guide them to the product that has the most social benefits.
Materials And MethodsThe main purpose of this study is to assess and identify market structure and market power and estimate coefficient of collusion in the food and beverage industry. Estimates of market power in the food and beverage industry in Iran are few when compared with similar studies overseas. For local studies we can cite papers such as Alijani&Sabuhi (4)، Sheikh zeinodin&Bakhshude (3)، Safdarhoseiniet all (2)، Mazhari&Yazdani. Yet،foreign studies conducted in this area are varied in different sectors. For example، the studies Angelini&cetorell (15) andRezitis (24) in the banking system can be mentioned. Of the other foreign studies Leo (21)، Bresnahan (12)، Abayasiri (8)، Boyle & Hall (14)، Saitone& etal. (25)، Koontz (20)، Duravall (17)، Steen (29)، Salhofer and etAl. (28)، Allender (10)، Siton and et al. (25)، Rigoberto et all (22)، Lopez & etal. (22)، Oustapassidis& etal. (23) can be cited. The model in this paper to estimate market power used for the food and beverage industries has been developed by Bresnahan& Leo. In this model،by considering demand and supply market powercan be investigated. In the next step، marginal cost (cost function is Translog cost) and marginal revenue will be obtained. In the final step،by estimatingthe final equation market power can be calculated. The type of industrial classification used in this study is the International Standard Industrial Classification (ISIC). This kind of classification is widely used for empirical studies because of lack of industrial data on the basis of other classifications. We use firm level data aggregated to the4- digit ISIC code of industries. The purpose of this study is to estimate the market structure and market power of the food and drink industry in Iran. For estimating market power، conjectural variation is used.
Results And DiscussionIn oligopoly theory، conjectural variation is the belief that one firm has about the way its competitors may react if it varies its output or price. The firm forms a conjecture about the variation in the other firm''s output that will accompany any change in its own output. For example، in the classic Cournot model of oligopoly، it is assumed that each firm treats the output of the other firms as given when it chooses its output. This is sometimes called the «Nash conjecture» as it underlies the standard Nash equilibrium concept. However، alternative assumptions can be made. Suppose you have two firms producing the same good، so that the industry price is determined by the combined output of the two firms (think of the water duopoly in Cournot''s original 1838 account). Now suppose that each firm has what is called the «Bertrand Conjecture» of −1. This means that if firm A increases its output، it conjectures that firm B will reduce its output to exactly offset firm A''s increase، so that the total output and hence price remain unchanged. With the Bertrand Conjecture، the firms act as if they believe that the market price is unaffected by their own output، because each firm believes that the other firm will adjust its output so that total output will be constant. At the other extreme is the Joint-Profit maximizing conjecture of +1. In this case each firm believes that the other firm will imitate exactly any change it makes in output، which leads (with constant marginal cost) to the firms behaving like a single monopoly supplier. The results show that it is significant uncompetitive pattern for 18 of the 19 industries. Existence of oligopoly industry for 12 shows the non-competitiveness of this industry. The flour and cereals production industry has 2. 24 degrees of collusion and the tea industry has 2. 14 degrees of collusion. Degree of conjectural variation is between 0. 43 and 2. 24. These numbers are related to carbonated soft drinks industry and production of flour and cereals.
ConclusionThis paper discusses the Market Structure and the Degree of Market Power and Collusion Index of Food and Beverage industry on the basis of Modern Industrial Organization (NEIO) with Bresnahan- Leo (1982) Approach. For this Purpose، data of ISIC Four- Digit Code is used to investigate the 19 industries for the years 2005-2011. The result showsthat competitive conditions for 18 Industriesaresignificant. The degree of Market Power is between 0. 43 and 2. 24. 12. The industry has Oligopolistic Market and Production of Oil and Fat Industry has a Monopoly Market close to perfect. Conjectural Variation for the Industry of Flour and Tea isvery high، with 2. 42 and 2. 14، respectively. Except malt and alcohol-free beer industry، uncompetitive model is significant for other industries. In summary، industries with a high degree of collusion will include: processing and preserving of fruit، sugar production، bakery، livestock slaughtering and poultry. Industries with a low degree of collusion will include: production of animal and vegetable oils and fats، tea making، producing Malt and alcohol free beer. Industries that follow Cournot Model will include tea making. Industries with coefficient of collusion between 2 and 5 will include: processing and preserving of fish، dairy products، animal feed production and the production of sugar، bakery، bread، pastries، biscuitsand soft drinks. Industries with a competitive model will include date palm sorting.
Keywords: Conjectural elasticity, Industry, Market power, Oligopoly -
در این مقاله با استفاده از روش ایواتا، کشش تغییرات حدسی در صنعت مواد غذایی و آشامیدنی ایران بررسی شده است و با توجه به اطلاعات بخش عرضه و تقاضا و فرآیند بهینه سازی رفتار تولید کننده، تابع سنجش کشش تغییرات حدسی استخراج شده است. مقادیر تجربی کشش تغییرات حدسی با استفاده از داده های تخمین زده شده کشش قیمتی تقاضا، کشش هزینه و هزینه نهایی برای صنایع مذکور به دست آمده است. در این تحقیق برای به دست آوردن کشش قیمتی از تابع تقاضای AIDS استفاده شده است. تابع AID به وسیله شاخص استون به روش رگرسیون های به ظاهر غیرمرتبط (SUR) برآورد شده و کشش قیمتی تقاضا براساس رابطه کالفنت محاسبه شده است. یافته های مقاله موید آن است که صنعت تولید روغن نباتی و حیوانی با 37/19 بیش ترین کشش تغییر حدسی را در بین صنایع مواد غذایی و آشامیدنی دارا می باشد)هر چه مقدار کشش تغییرات حدسی اختلاف بیش تری با صفر داشته باشد نشان دهنده رفتار انحصاری در صنعت می باشد(. پس از آن صنعت فرآورده های لبنی، صنعت قند و شکر و تولید مالتا و ماءالشعیر به ترتیب با ارقام 01/18، 18/17 و 51/10 بیش ترین تغییرات حدسی را دارا بوده اند.
کلید واژگان: کشش تغییرات حدسی, انحصار چندجانبه, قدرت بازاری, صنعتIn this paper، we investigate Conjectural Variations elasticity in Iranians Food and Beverage industry using Iwata approach، The conjectural variation function is extracted from demand and supply information also optimization process on producers’ behavior. The experimental estimates of conjectural variation elasticities were obtained based on price elasticity of demand، cost elasticity and marginal cost elasticity for the selected industries. In this research demand function AIDS was used to obtain the price elasticity. The AIDS function was estimated using SUR and the demand price elasticity is calculated by calfent. The results show that «Vegetable oils and animal» industry with 19. 37 have the most conjectural variation elasticity among the selected industries (The more divergent the conjectural variation elasticity is from zero the more likely the monopoly exists). In addition، dairy، sugar and malt industries have the most conjectural variation elasticity with 18. 01، 17. 18، and 10. 51 respectively.Keywords: Conjectural Variation elasticity, Oligopoly, Market Power, Industry
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.