به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

abbasali hossein khanzadeh

  • زهرا داودآبادی، محبوبه طاهر، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    اختلالات سوءمصرف مواد، به ویژه اعتیاد به تریاک، چالش های بزرگی را برای افراد و سیستم های بهداشتی ایجاد می کنند. استراتژی های درمانی موثر برای بهبود خودکارآمدپنداری ترک و کاهش نرخ عود ضروری هستند. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی دو رویکرد درمانی، شامل درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر مدل مارلات (CBTMM) و تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز (tDCS)، بر خودکارآمدپنداری ترک در مردان دارای اختلال سوءمصرف تریاک تحت درمان نگهدارنده با متادون بود.

    روش و مواد

     این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده بود که شامل 60 مرد دارای اختلال سوءمصرف تریاک تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. شرکت کنندگان به طور تصادفی در سه گروه 20 نفره (CBTMM، tDCS، و کنترل) قرار گرفتند. مداخلات شامل 12 جلسه 75 دقیقه ای بود که به صورت هفتگی برگزار شد. داده ها در سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه) با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدپنداری ترک جمع آوری و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون های تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هر دو رویکرد درمانی CBTMM و tDCS به طور معناداری خودکارآمدپنداری ترک را در مقایسه با گروه کنترل افزایش دادند. میانگین نمره خودکارآمدپنداری ترک در گروه CBTMM از 44.60 (انحراف معیار = 7.64) در پیش آزمون به 58.80 (انحراف معیار = 8.98) در پس آزمون و سپس به 61.85 (انحراف معیار = 8.48) در پیگیری افزایش یافت. در گروه tDCS نیز بهبود معناداری مشاهده شد، هرچند کمتر از گروه CBTMM.

    نتیجه گیری

    ین یافته ها می تواند به توسعه و بهبود برنامه های درمانی برای بیماران وابسته به مواد مخدر کمک کند و راهکارهای جدیدی برای بهبود وضعیت روانی و شناختی این بیماران ارائه دهد.

    کلید واژگان: خودکارآمدپنداری ترک, درمان شناختی-رفتاری, مدل مارلات, تحریک الکتریکی فراجمجمه ای, سوءمصرف مواد, متادون
    Zahra Davoudabadi, Mahboobe Taher, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh, Niloofar Mikaeili
    Background and Objective

    Substance use disorders, particularly opiate addiction, pose significant challenges for individuals and public health systems. The objective of this study was to compare the effectiveness of two therapeutic approaches, Cognitive-Behavioural Therapy based on Marlatt's Model (CBTMM) and transcranial Direct Current Stimulation (tDCS), on abstinence self-efficacy in men with opiate use disorder under methadone maintenance treatment. Methods and Materials:

    This study was a randomized controlled trial including 60 men with opiate use disorder under methadone maintenance treatment. Participants were randomly assigned to three groups of 20 each (CBTMM, tDCS, and control). The interventions consisted of 12 weekly sessions of 75 minutes each. Data were collected at three time points (pre-test, post-test, and two-month follow-up) using the Abstinence Self-Efficacy Questionnaire and analysed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests.

    Findings

    The results indicated that both CBTMM and tDCS significantly increased abstinence self-efficacy compared to the control group. The mean abstinence self-efficacy score in the CBTMM group increased from 44.60 (SD = 7.64) at pre-test to 58.80 (SD = 8.98) at post-test and further to 61.85 (SD = 8.48) at follow-up. Significant improvement was also observed in the tDCS group, although to a lesser extent than in the CBTMM group.

    Conclusion

    The findings of this study demonstrate that both CBTMM and tDCS are effective in improving abstinence self-efficacy, with CBTMM showing greater efficacy.

    Keywords: Abstinence Self-Efficacy, Cognitive-Behavioural Therapy, Marlatt's Model, Transcranial Electrical Stimulation, Substance Use Disorder, Methadone
  • سمیه محبی، ایرج شاکری نیا، مهناز خسروجاوید*، عباس ابوالقاسمی، عباسعلی حسین خانزاده
    هدف
    این پژوهش با هدف طراحی برنامه آموزش ذهن شفقت گرا برای نوجوانان با استفاده از رویکرد نقشه نگاری مداخله انجام شد. نقشه نگاری مداخله، رویکردی است که به طور تکراری و تجمعی برای توسعه مداخلات سلامت محور مبتنی بر نظریه، شواهد و عمل، به کار می رود.
    روش
    در این مطالعه، علاوه بر بررسی دانش نظری و تجربی در زمینه شفقت ورزی، نظرات خبرگان در دو حوزه روان شناسی مثبت و تحولی نیز لحاظ شد. هدف اصلی این بود که پروتکلی بافت محور برای آموزش ذهن شفقت گرا در نوجوانان طراحی شود.
    یافته ها
    پژوهش نشان داد که دستیابی به ذهن شفقت گرا از طریق این پروتکل آموزشی با مفاهیمی مانند ابرازگری هیجانی، والدگری کمال جویانه، محیط سرزنش گر، رسانه های اجتماعی، نیاز های اساسی و خودمراقبتی در ارتباط است. این یافته ها تاکید می کند که رویکرد تک بعدی به مقوله شفقت ورزی کافی نیست و لازم است به ابعاد مختلف اجتماعی، خانوادگی و فردی توجه شود.
    نتیجه گیری
    در نتیجه، ساده سازی بیش از حد مفهوم شفقت ورزی و تمرکز صرف بر یک جنبه خاص، نه تنها باعث درک ناقص این سازه می شود، بلکه می تواند در توسعه مداخلات نیز به نتایج محدودی منجر شود. بنابراین، لازم است که مداخلات شفقت ورزی به صورت چندبعدی و با نگاهی جامع به جنبه های مختلف این سازه طراحی و اجرا شود.
    کلید واژگان: شفقت ورزی, نقشه نگاری مداخله, نوجوان, توسعه مداخله
    Somayeh Mohebi, Iraj Shakerinia, Mahnaz Khosrojavid *, Abbas Abolghasemi, Abbasali Hosseinkhanzadeh
    Aim
    This study aimed to design a compassion-based mindfulness training program for adolescents using the intervention mapping approach. 
    Method
    Intervention mapping is a method that employs a repetitive and cumulative process to develop health-oriented interventions grounded in theory, evidence, and practice. This research involved reviewing theoretical and empirical knowledge on compassion, as well as incorporating expert opinions from the fields of positive psychology and developmental psychology. The primary goal was to create a context-specific protocol for teaching compassion-based mindfulness to adolescents. 
    Results
    The results indicated that achieving compassion-based mindfulness through this educational protocol is linked to factors such as emotional expression, perfectionistic parenting, blame-oriented environments, social media influences, basic needs, and self-care. These findings highlight that a one-dimensional approach to compassion is insufficient and that various social, familial, and individual dimensions must be considered. 
    Conclusion
    Oversimplifying the concept of compassion by focusing on a single aspect leads to a limited understanding and less effective interventions. Compassion interventions should be designed and implemented in a multidimensional manner, taking into account the diverse aspects of this construct.
    Keywords: Compassionate, Intervention Mapping, Adolescent, Intervention Development
  • سجاد علی زاده اصلی، عباسعلی حسین خانزاده *، مهناز خسروجاوید، سیده زهرا سیدنوری

    اختلال طیف اوتیسم اختلالی عصبی تحولی است که موجب نارسایی در تعامل ارتباطی، اجتماعی و رفتارهای کلیشه ای می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تمرینات یکپارچگی حسی-حرکتی بر عملکرد تعادلی در کودکان با اختلال طیف اوتیسم انجام شد. طرح پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش تمام دانش آموزان شهر رشت بود که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 30 کودک (پسر و دختر) بودکه با روش نمونه گیری در دسترس و براساس معیارهای ورود و خروج پژوهش انتخاب و با روش تصادفی به دوگروه 15 نفره آزمایش و گواه جایدهی شدند.ابزار آزمون رشد حرکتی درشت اولریخ نسخه دوم (2000) بود.کودکان گروه آزمایش به مدت 12جلسه 45 دقیقه ای تحت مداخله با بسته تمرینات یکپارچگی حسی-حرکتی قرار گرفتند درحالی که گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با روش های تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری در نرم افزار 25 SPSS تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد تمرینات یکپارچگی حسی-حرکتی، عملکرد تعادلی را در کودکان اختلال طیف اوتیسم بهبود می دهد (001/0>P). در مجموع می توان گفت مداخله مورد نظر با تاثیر بر بهبود انسجام حسی و از بین بردن مشکلات مربوط به حساسیت کمتر یا بیشتر از حد حسی، موجب بهبود نارسایی کودک در مهارت عملکرد تعادلی، شده است؛ بنابراین پیشنهاد می شود از برنامه مداخله ای به کار گرفته شده در این پژوهش برای بهبود عملکرد تعادلی کودکان با اختلال طیف اوتیسم استفاده شود.

    کلید واژگان: اختلال طیف اوتیسم, تمرینات یکپارچگی حسی- حرکتی, عملکرد تعادلی
    Sajjad Alizadeh Asli, Abbas Ali Hossein Khanzadeh *, Mahnaz Khosrowjavid, Seyyed Zahra Sidnoori

    Autism spectrum disorder is a neurodevelopmental disorder that causes failure in communication, social interaction and stereotyped behaviors. The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of sensory-motor integration exercises on balance performance in children with autism spectrum disorder. The quasi-experimental research design was pre-test and post-test with a control group. The statistical population of the research was all the students of Rasht who were studying in the academic year of 1402-1403. The sample consisted of 30 children (boys and girls) who were selected by the available sampling method and based on the entry and exit criteria of the study and randomly assigned to two groups of 15 people. The children of the experimental group were subjected to an intervention with a package of sensory-motor integration exercises for 12 sessions of 45 minutes, while the control group did not receive any intervention. Data were analyzed by multivariate and univariate covariance analysis methods in SPSS 25 software. The research findings showed that sensory-motor integration exercises improve balance performance in children with autism spectrum disorder (P<0.001). In general, it can be said that the desired intervention has improved the child's deficiency in balance performance by affecting the improvement of sensory coherence and eliminating the problems related to less or more sensitivity than the sensory limit; Therefore, it is suggested to use the intervention program used in this research to improve the balance performance of children with autism spectrum disorder.

    Keywords: Autism Spectrum Disorder, Sensory-Motor Integration Exercises, Balance Function
  • فاطمه مونسی تنیانی، عباسعلی حسین خانزاده*، سید موسی کافی ماسوله

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش تنطیم هیجان بر خودپنداشت و کمرویی کودکان با اختلال لکنت بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی کودکان 7 تا 9 سال مبتلا به اختلال لکنت مراجعه کننده به مراکز گفتاردرمانی شهرستان رشت در سال تحصیلی1401- 1402 بودند. نمونه پژوهش شامل 22  نفر از کودکان با اختلال لکنت که با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش (11نفر) و گواه (11نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش، بسته آموزش تنظیم هیجان در 8 جلسه هفتگی و هر جلسه 45 دقیقه دریافت کردند. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه خودپنداشت (CSCS) پیرز _ هریس (1969) و کمرویی (RSS) چک و بریگز (1990) بود. داده های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودپنداشت و کمرویی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. نتایج بیانگر این مطلب است که آموزش تنظیم هیجان به عنوان راهبردی موثر در جهت ارتقا خودپنداشت و کاهش کمرویی است.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, خودپنداشت, کم رویی, لکنت
    Fatemeh Mounesi Taniyani, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh*, Seyyed Mousa Kafi Masouleh

    The current investigation aimed to assess the effectiveness of emotion regulation training on the self-concept and shyness of children with stuttering disorder. The research method was quasi-experimental with a pre-test-post-test design and control group. The research sample included 22 children 7 to 9 years old with stuttering disorder who visited speech therapy centers in Rasht city in the academic year of 2022-2023, who were selected by available sampling and randomly assigned to two experimental (11 people) and control (11 people) groups. the experimental group received an emotion regulation training package in 8 weekly sessions 45 minutes each. Research tools were self-concept (CSCS) by Peirs-Harris questionnaire (1969) and shyness (RSS) by Cheek and Briggs (1990) questionnaire. The research data were analyzed by multivariate analysis of variance test.  The finding showed that by controlling the pre-test effect, there was a significant difference between the average post-test self-concept and shyness in the two experimental and control at level 0/05. The findings suggest that Emotion regulation training is an effective strategy the heart is self-centered and shy.

    Keywords: Emotion Regulation, Self-Concept, Shyness, Stuttering
  • امیررضا فلاحت گر مطلق، عباسعلی حسین خانزاده*، عباس ابوالقاسمی
    زمینه و هدف

    نارسانویسی، مهارت نوشتن را که فعالیتی انتزاعی و پیچیده تلقی می شود با مشکلاتی جدی همراه می کند. با توجه به رابطه نارسانویسی با کنش های شناختی مختلف، این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی بر کنش های اجرایی دانش آموزان نارسانویس انجام شد.

    روش

    این پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان 8 تا 12 ساله با اختلال نارسانویسی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری شهر رشت در سال 1403-1402 تشکیل می دادند که از بین آنها 26 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و با روش تصادفی در گروه آزمایش (13 نفر) و گواه (13 نفر) جایدهی شدند. دانش آموزان گروه آزمایش مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای آموزش برنامه مهارت های ادراکی-حرکتی ورنر- رینی را دریافت کردند، این در حالی است که دانش آموزان گروه گواه، آموزش های معمول مرکز اختلالات یادگیری را دریافت کردند و در پایان مطالعه خلاصه ای از مداخله روی آنها اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون مهارت دست نویس مینه سوتا (1993)، مقیاس نارسایی ها در کنش های اجرایی کودک و نوجوان بارکلی (2012) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در محیط SPSS-26 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل داده ها نشان داد آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی سبب بهبود کنش های اجرایی (05/0P<، 87/28F=) و مولفه های خودمدیریتی زمان (05/0P<، 21/8 F=)، خودسازماندهی- حل مسئله (05/0P<، 77/5F=)، خودمهارگری- بازداری (05/0P<، 50/6F=)، خودانگیزشی (05/0P<، 04/11F=)، و خودنظم جویی هیجانی (05/0P<، 17/5 F=) در دانش آموزان نارسانویس شده است (05/0<p).

    نتیجه گیری

    آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی با تحریک مسیرهای عصبی مغز، تحول و نمویافتگی مغز را بهبود می دهد و با افزایش عملکرد سیستم عصبی، سبب بهبود کنش های اجرایی مختلف مانند خودمدیریتی زمان، خودسازماندهی- حل مسئله، و خودمهارگری- بازداری، خودانگیزشی، و خودنظم جویی هیجانی دانش آموزان نارسانویس شده است؛ بنابراین می تواند به عنوان یکی از محورهای مداخله در توان بخشی این دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: کنش های اجرایی, مهارت های ادراکی- حرکتی, نارسانویس
    Amirreza Falahatgar Mutlaq, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh*, Abbas Abolghasemi
    Background and Purpose

    Dysgraphia causes some serious problems in writing which is an abstract and complex activity. Given the relationship between dysgraphia and various cognitive functions, this study aimed to evaluate the effectiveness of perceptual-motor skills training on the executive functions in students with dysgraphia.

    Method

    This research was a quasi-experimental study with pretest-posttest control group design. The population included all the students with dysgraphia and aged 8 to 12 who had referred to the learning disability centers in Rasht during the academic year 2023-2024. From this population, a sample of 26 students was selected by convenience sampling and then randomly assigned to the experimental (n=13) and control group (n=13). The experimental group received twelve 45-min sessions of the Werner-Rini perceptual-motor skills program training, while the control group underwent the routine training provided by the learning disability center; however, they received a summary of the intervention at the end of the study. Data were collected by Minnesota Handwriting Test (1993) and Barkley Deficits in Executive Functioning Scale--Children and Adolescents (BDEFS-CA) (2012). The data were analyzed using analysis of covariance in SPSS-26.

    Results

    The results of the data analysis indicated that perceptual-motor skills training led to the improvement of executive functions (F=28.87, P<0.05) and its components, including self-management of time (F=8.21, P<0.05), self-organization/problem-solving (F=5.77, P<0.05), self-control/inhibition (F=6.50, P<0.05), self-motivation (F=11.04, P<0.05), and emotional self-regulation (F=5.17, P<0.05) in the students with dysgraphia (P<0.05).

    Conclusion

    Perceptual-motor skills training can enhance brain growth and development by stimulating neural pathways. Also, it can lead to the improvement of executive functions such as self-management of time, self-organization/problem-solving, self-control/inhibition, self-motivation, and emotional self-regulation in students with dysgraphia by increasing the function of the neural system. Therefore, it can be considered as one of the key intervention strategies for the rehabilitation of these students.

    Keywords: Executive Functions, Perceptual-Motor Skills, Dysgraphia
  • سوری محرم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    امروزه آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری بر خوددلسوزی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای از مهمترین حوزه های پژوهشی است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری بر خوددلسوزی دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد.

    روش

    این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی،از نظر ماهیت داده ها شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان پسر پنجم و ششم ابتدایی منطقه 9 تهران در سال تحصیلی 99-1398 بودند که 45 نفر با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه های آزمایش تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماند. ابزارهای مورد استفاده مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان (هومرسن و همکاران، 2006) و خوددلسوزی (نف، 2003) بودند که در پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفتند. داده ها به روش تحلیل کوواریانس یکراهه در محیط نرم افزار Spss نسخه 23 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد گروه های دریافت کننده برنامه آموزشی بر خوددلسوزی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخش بوده است (5/0<p) همچنین آموزش مدیریت خشم وفرزند پروری بر خوددلسوزی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر یکسانی داشت .

    نتیجه گیری

    بنابراین، بکارگیری آموزش های فرزندپروری و مدیریت خشم در کنار دوره های تحصیلی برای دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای می تواند از بروز، تشدید و تبدیل علائم اختلال نافرمانی مقابله ای به سایر اختلال ها پیشگیری کند و باعث افزایش خوددلسوزی در دانش آموزان گردد.

    کلید واژگان: مدیریت خشم, فرزند پروری, خوددلسوزی, اختلال نافرمانی مقابله ای
    Souri Moharramzadeh, Mahboobe Taher *, Hakimeh Aghaei, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background and Purpose

      The aim of this study was to compare the effectiveness of anger management and parenting training on response inhibition, self-pity and selective attention in students with Oppositional Defiant Disorder.

    Method

    In terms of applied purpose, and in terms of the nature of the data, this study was a quasi-experimental design of pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of the study was all fifth and sixth grade male students in District 9 of Tehran in the academic year of 2009-2010. 45 people were selected by convenience sampling method and randomly divided into two experimental groups and one control group. The experimental groups were trained and the control group remained on the waiting list. The instruments used were the confrontational disobedience disorder rating scale in children (Homersen et al., 2006) and self-pity (Nef, 2003), which were used in pre-test and post-test. Data were analyzed by one-way analysis of covariance in Spss software version 23.

    Findings

    The results showed that the group receiving the anger management and parenting training program on Self-compassion in students with Oppositional Defiant Disorder are not only showed more effectiveness than the control group. Self-compassion and selective attention of students with Oppositional Defiant Disorderare had the same effect as parenting department.

    Conclusion

    Therefore, the use of parenting and anger management training along with educational courses for students with confrontational disobedience disorder can prevent the occurrence, exacerbation and conversion of symptoms of confrontational disobedience disorder. 

    Keywords: Anger Management, Parenting Training, Self-Compassion, Oppositional Defiant Disorder
  • آیدا چوبساز، محبوبه طاهر*، سید موسی طباطبایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجان محور بر اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی - بی اختیاری انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون و پیگیری) با گروه کنترل بود. جامعه آماری پرستاران شاغل در بیمارستان تامین اجتماعی البرز در سال 1400-1401 بودند. نمونه آماری شامل 13 نفر گروه آزمایشی و 13 نفر گروه کنترل از پرستاران شاغل در بخش کرونا بودند که در پرسشنامه شخصیتی پنجمین راهنمای آماری تشخیصی و اضطراب مرگ تمپلر، نمره متوسط داشتند که به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 13 نفر) گمارش تصادفی شدند. از مقیاس اضطراب مرگ تمپلر جهت سنجش متغیر پژوهش در مرحله قبل و بعد از درمان استفاده شد.گروه آزمایش به مدت 10 جلسه120 دقیقه ای تحت درمان طرحواره درمانی هیجانی قرار گرفتند. گروه کنترل درمان  دریافت نکرد. با پایان دوره درمان، پس آزمون اجرا شد. داده ها به کمک نرم افزار SPSS-24 به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل نشان داد که این مداخله درمانی موجب کاهش اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی شاغل در بخش کرونا  می شود. (0/01>P  )

    نتیجه گیری

    مداخله طرحواره درمانی هیجانی می تواند یکی از راهکار های درمانی موثر جهت بهبود اضطراب مرگ پرستاران مبتلا به صفت شخصیت وسواسی باشد. لذا برگزاری دوره های آموزشی در این زمینه توصیه می گردد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجانی. پرستاران. اضطراب مرگ
    Aida Choobsaz, Mahboobe Taher*, Seyed Mosa Tabatabaee, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    background

    The present study was conducted to investigate the effectiveness of emotion-oriented schema therapy on death anxiety in nurses with obsessive-compulsive personality traits.

    methods

    This research was practical and semi-experimental (pre-test, post-test, and follow-up) with a control group. The statistical population was nurses working in social security hospitals from 2021. The statistical sample consisted of 13 people in the experimental group and 13 people in the control group from nurses working in the Corona department, who had an average score on the personality questionnaire of the fifth diagnostic statistical guide and Templer's death anxiety. Experiment and control (13 people in each group) were randomly assigned. Templer's death anxiety scale was used to measure the research variable in the pre- and post-treatment stages.The experimental group was treated with emotional schema therapy for 10 sessions of 120 minutes. The control group did not receive treatment. At the end of the treatment period, the post-test was performed. The data were analyzed with the help of SPSS-24 software and by the variance analysis method with repeated measurements. 

    Result

    The results of the analysis showed that this therapeutic intervention reduces the death anxiety of nurses with obsessive-compulsive personality traits working in the Corona ward. P < 0.01

    Conclusion

    emotional schema therapy intervention can be one of the effective treatment strategies to improve the death anxiety of nurses with obsessive personality traits. Therefore, holding training courses in this field is recommended.

    Keywords: Emotional Schema Therapy. Nurses. Death Anxiety
  • Marjan Dashtipour, Mahbobeh Taher *, Hamid Vahedi, Abbas Ali Hossein Khanzadeh
    Background

    Dyslexia affects the brain's capacity to receive, store, and respond to information, and it is necessary to apply timely and appropriate treatment measures to prevent or improve students' problems. This study aimed to investigate and compare the effectiveness of techniques for brain rehabilitation, intervention based on Barclay's model, and neurofeedback on improving executive Functions, reading performance, and attitude towards reading in children with dyslexia.

    Methods

    This study falls under semi-experimental research with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population included all 8-12-year-old students with dyslexia in Shahood city during 2023, alongside their parents and teachers. Out of these, 60 students were chosen through purposive sampling and randomly assigned to four groups (one control group and three experimental groups). Data collection tools comprised the Behavioral Rating Inventory of Executive Function (BRIEF), the Official Reading and Dyslexia Test (NAMA), and the Attitude Test by McKenna and Kerr (1990). The data were subjected to a multivariate analysis of covariance using SPSS26 software.

    Results

    According to the obtained results, two methods of intervention based on the Barclay model and cognitive rehabilitation were effective in improving the reading performance of children with dyslexia, but the intervention based on the Barclay model was more effective than other methods for improving their reading performance; Because the timely strengthening of children's reading skills by parents who spend a long time with their children will be highly effective in improving the learnability of this group. Therefore, from a practical point of view, it can be considered essential and basic skills needed by dyslexic students in the early stages and lower levels of education to have better preventive results.

    Conclusions

    According to the results, proper planning should be done to identify children with problems and take appropriate action to prevent problems in them.

    Keywords: Cognitive Rehabilitation, Intervention Based On Barclay Model, Neurofeedback, Executive Functions, Reading Performance, Attitude Towards Reading, Dyslexia
  • مهدیه حسین زاده، عباسعلی حسین خانزاده*، عباس ابوالقاسمی

    مهم ترین شاخص نارساخوانی، اختلال در مهارت های خواندن است که موجب کاهش انگیزه تحصیلی می شود. این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر بر مهارت های خواندن و انگیزش تحصیلی کودکان نارسا خوان انجام شد. طرح پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمامی کودکان 7 تا 11ساله  نارساخوان شهر رشت بودند که در سال 1402  به مراکز اختلالات یادگیری مراجعه کردند. نمونه 30 کودک نارساخوان که با روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش  و کنترل جای دهی شدند. گروه آزمایش برنامه آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر را طی 12 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند. در طی این مدت گروه کنترل فقط ابزار ها را در مرحله پیش و پس آزمون تکمیل کردند. ابزار مورد استفاده شامل  آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی نما، مقیاس سنجش و برآورد هوش های چندگانه عابدی، و مقیاس انگیزش پیشرفت هرمنس بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تحلیل شد؛ نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر به عنوان زبان یادگیری، باتکیه بر توانایی های هوشی، در ارتقای مهارت های خواندن و انگیزش تحصیلی کودکان نارساخوان نقش معناداری داشت؛ بنابراین استفاده از آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: آموزش مبتنی بر هوش چندگانه گاردنر, انگیزش تحصیلی, مهارت های خواندن, نارساخوانی
    Mahdiyeh Hosseinzadeh, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh *, Abbas Abolghasemi

    The most important indicator of dyslexia is reading skills disorder, which reduces academic motivation. This study  aimed to investigate the effect of education based on Gardner's multiple intelligences on reading skills and academic motivation in  children with dyslexia. The research was a quasi-experimental study with pretest-posttest and control group design. The statistical population was all 7 to11-year-old children with dyslexia in Rasht who referred to learning disorders centers in 2023.By convenience sampling, 30 children with dyslexia were selected and randomly assigned  to experimental and control groups. The experimental group received education based on Gardner's multiple intelligences during twelvet 45-minute sessions. During this period, the control group only completed the tools in  pre and post  stages. The instruments were Reading and dyslexia test- NEMA, Abedi multiple intelligences inventory and Hermans measure of achievement motivation. The data were analyzed by the analysis of covariance test. The results showed that education based on Gardner's multiple intelligences as learning language, by basing on intellectual abilities, played a role in promoting the reading skills and academic motivation in children with dyslexia; therefore, the use of education based on Gardner's multiple intelligences is recommended.

    Keywords: Academic Motivation, Dyslexia, Education Based On Gardner's Multiple Intelligences, Reading Skills
  • Marjan Dashtipour, Mahboobe Taher*, Hamid Vahedi, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background

     The present study aimed to investigate the effectiveness of cognitive rehabilitation on improving executive actions, performance, and attitude toward reading in children with dyslexia.

    Methods

     In terms of nature, the research method is practical and semi-experimental. The research design was pre-test-post-test with the control group. The statistical population includes all male and female students between the ages of 8 and 12 who were dyslexic and referred to learning disabilities centers in Shahroud City in 2023, from which a sample of 30 people was selected purposefully. The data collection tool was the behavioral rating questionnaire of executive actions, the official test of reading and dyslexia (Karma Nouri and Moradi, 2017), and the attitude test toward reading (McKenna and Kerr, 1990). The experimental group underwent cognitive rehabilitation training for children with dyslexia using working memory software for 11 sessions of 60 minutes, and the control group did not receive training during this period. For data analysis, univariate and multivariate analysis of covariance and Bonferroni post hoc test were used with the help of SPSS26 software.

    Results

     The results showed that cognitive rehabilitation training improved executive actions, reading performance, and attitude toward reading in dyslexic children. Therefore, it is suggested to use computer-aided cognitive rehabilitation due to its attractive environment and sound, image, and video for children with special needs who have a low threshold of patience and attention.

    Conclusions

     Because these children get tired and bored during training and need a strong stimulus to continue training, it is necessary to provide rewards at the time of success and by giving immediate feedback at the moment of failure.

    Keywords: Cognitive Rehabilitation, Executive Function, Reading Performance, Attitude Towards Reading, Dyslexic Children, Learning Disability
  • عباسعلی حسین خانزاده*، نیوشا میهن دوست، موسی کافی
    هدف

    سبک اسنادی و انگیزش خواندن از جمله عوامل مهم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر آموزش سبک اسنادی مثبت بر انگیزش در دانش آموزان نارساخوان است.

    روش

    روش این پژوهش، آزمایشی و از طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه استفاده شده است. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمام دانش آموزان نارساخوان شهر رشت بود که در سال تحصیلی 1399 - 1398 در مرا کز اخت الل یادگیری مشغول تحصیل بودند. از این جامعه آماری بر حسب شرایط ورود و خروج افراد نمونه، 30 دانش آموز انتخاب شده و سپس به دو گروه آزمایشی و گواه به طور تصادفی جایدهی شدند. در این مطالعه آزمون خواندن و نارساخوانی کرمی نوری و مرادی) 1387 (جهت تشخیص نارساخوانی اجرا شد، آنگاه پرسشنامه ویگفلد و گاتری) 1997 (جهت اندازه گیری سطح انگیزش خواندن استفاده شد که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه اجرا شد. گروه آزمایشی برنامه بازآموزی سبک اسنادی مثبت را طی 11 جلسه 45 دقیقه ای به مدت 6 هفته دریافت کردند. ولی گروه گواه بجز برنامه متداول آموزشگاه، برنامه دیگری دریافت نکردند. در نهایت داده های به دست آمده با روش های آماری آزمون t مستقل و تحلیل کواریانس چندمتغیری تحلیل شد.

    یافته ها

    تحلیل داده ها نشان داد که مداخله بازآموزی اسنادی موجب بهبود انگیزش خواندن در دانش آموزان نارساخوان شد. یعنی نشان دهنده افزایش معنا دار انگیزش دانش آموزان نارساخوان گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه است (P> 0.05)

    نتیجه گیری

    درمان بازآموزی اسنادی با ایجاد اسنادهای مثبت باعث تامین سالمت روانی دانش آموزان نارساخوان می شود. بدین نحو می توان از هدر رفتن وقت، انرژی و هزینه های گزاف ناشی از مداخله های درمانی این گروه، تا حدودی پیشگیری کرد.

    کلید واژگان: انگیزش خواندن, سبک اسنادی, نارساخوان
    Abbas Ali Hosseinkhanzadeh*, Neusha Mihandoost, Mosa Kafi
    Background and Purpose

    Attribution style and reading motivation are among the important factor of students' academic achievement. The aim of this study was to investigate the effect of teaching positive attribution style on motivation in students with dyslexia.

    Methods

    The method of this research is experimental and pre-test and post-test design with control group. The statistical population in this study consisted of all students in the city of Rasht, who were studying at the learning disability centers in the school year of 1398 – 99. Thirty students were selected from this statistical population, according to the conditions of entering and exiting to/from in the study which were randomly assigned to the experimental and control groups. In this study, the reading and dyslexia test of Kerami Nouri and Moradi (1387) was implemented to diagnose dyslexia, then the Wiegfeld and Guthrie (1997) questionnaire was used to measure the level of reading motivation, which was implemented in the pre-test and post-test phases on both groups the experimental group received a positive attribution style retraining program in 11 sessions of 45 minutes for 6 weeks. However, the control group did not receive any program other than the usual school program and finally data were compared with the statistical method of independent t-test and Multivariate analysis of covariance.

    Results

    Data analysis showed that attributional retraining intervention improved reading motivation in dyslexia students. That is, it shows significant increase in motivation of students with dyslexia in the experimental group compared to the control group (P> 0.05)

    Conclusion

    Attributional retraining program provides students with mental health by creating positive attribution style. In this way, it partially prevented the waste of time, energy and exorbitant costs caused by the group's medical interventions.

    Keywords: Attribution style, Dyslexia, Reading motivation
  • Shahla Akbari, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh, Bahman Akbari
    Objective

     This study aimed to determine the effectiveness of a comprehensive intervention program based on the World Health Organization's functional assessment outcomes on the functional levels and adaptive skills of adolescents with intellectual disabilities.

    Methods and Materials: 

    The research method was a quasi-experimental pre-test – post-test design with a control group. The research population included all male adolescents with mild intellectual disabilities in Gilan province during 2020-2021. The sample consisted of 30 adolescents with mild intellectual disabilities living in small group homes under the supervision of the Welfare Organization, who were conveniently selected and randomly assigned to experimental and control groups. Participants in each group responded to a pre-test before the start of the sessions, then the experimental group underwent a comprehensive intervention based on the World Health Organization's functional assessment outcomes for 17 sessions of 90 minutes each, while the control group remained on a waiting list and received no intervention until the post-test. Data collection tools included the World Health Organization Disability Assessment Schedule 2 (2012) and the Vineland Adaptive Behavior Scale (1980). Data were analyzed using univariate and multivariate analysis of covariance with SPSS 22 software.

    Findings

      The findings indicated that the comprehensive intervention program based on the World Health Organization's functional assessment outcomes was effective on the components of personal care, interaction and coping, and activities of life functional levels and on the components of self-help in eating, self-help in dressing, self-direction, occupational issues and engagements, movement, communication, and socialization adaptive skills of adolescents with intellectual disabilities (P<0.001), leading to their improvement; however, it had no significant effect on the components of understanding and communication, mobility and relocation, participation in society, and general self-help.

    Conclusion

      It can be concluded that the comprehensive intervention program based on the World Health Organization's functional assessment outcomes was effective on the functional levels and adaptive skills of adolescents with intellectual disabilities.

    Keywords: Functional levels, Adaptive behaviors, Intellectual disability
  • عباسعلی حسین خانزاده*، حکیمه خیری
    زمینه و هدف

    پژوهش مروری حاضر با هدف بررسی مطالعه تحلیلی انتقادی رویکردهای مختلف در درمان اضطراب کودکان و نوجوانان انجام شد.

    روش

    در پژوهش حاضر، با استفاده از جستجوی کلیدواژه های تخصصی A nxiety, Disorders, Treatment Randomized Controlled Trial, children and adolescents 3 to 19 years old در پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی Google Scholar، PubMed، Scopus دربازه زمانی 2020)از ماه ژانویه(تا 2021)تا ماه دسامبر (مورد جستجو قرار گرفتند.

    یافته ها

    بررسی های انجام شده، حا کی از تاثیر درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر هدف و درمان های چهره به چهره و حضوری بر کاهش اضطراب کودکان و نوجوانان با اخت اللات اضطرابی بود. همچنین درمان آموزش کنترل توجه و تعدیل سوگیری توجه در کاهش اضطراب کودکان و نوجوانان مقاوم به درمان شناختی رفتاری، موثر بود. داروی ضدافسردگی سرترالین نیز موجب کاهش اخت الل اضطرابی نشد. روش های حواس پرتی مختلف مانند کارت های حواس پرتی، واقعیت مجازی، بازی های ویدیویی، حواس پرتی سمعی و بصری با هد ست، آمادگی روان شناختی قبل از عمل جراحی از طریق کتابچه و تصویر، و بازی های آموزشی و هنردرمانی مانند نقاشی و موسیقی درمانی نیز در کاهش اضطراب موقعیتی موثر بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش، درمان های متنوعی را با توجه به سن و شرایط مراجع، برای کاهش اضطراب کودکان می توان به کاربست.

    کلید واژگان: اختلالات, اضطراب, درمان, کودکان و نوجوانان, مطالعه مروری نظام مند
    Abbas Ali Hosseinkhanzadeh*, Hakimeh Kheiry
    Background and Purpose

    The present review research was conducted with the aim of examining the critical analytical study of different approaches in the treatment of anxiety in children and adolescents.

    Method

    In the present study, using the keywords treatment, anxiety, disorder, randomized controlled trial, 3 to 19 years old, in English databases such as Google Scholar, PubMed, Scopus in the period 2020 (January) to 2021 (to December), were searched.

    Results

    The studies indicated the effect of cognitive behavioral therapy, goal-based therapy, and faceto- face therapies on reducing anxiety in children and adolescents with anxiety disorders. Also, the treatment of attention control training and modulation of attention bias was effective in reducing the anxiety of children and adolescents resistant to cognitive behavioral therapy. The antidepressant sertraline also did not reduce anxiety disorder. Various distraction methods such as distraction cards, virtual reality, video games, audiovisual distraction with a headset, psychological preparation before surgery through booklets and pictures, and educational games and art therapy such as painting and music therapy were also effective in reducing situational anxiety.

    Conclusion

    According to the results of the research, various treatments can be used to reduce children's anxiety according to the age and conditions of the clients.

    Keywords: Anxiety, children, adolescents, disorders, systematic review, treatment
  • سوری محرم زاده، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش های مدیریت خشم و فرزند پروری  بر توجه انتخابی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد.

    روش

    این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، و از نظر ماهیت داده ها  نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان پسر پنجم و ششم  ابتدایی مدارس دولتی منطقه 9 شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 بود که از بین آنها تعداد 45  نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش مدیریت خشم مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری 8  جلسه  5/1 ساعته و گروه آزمایش  فرزندپروری  9 جلسه  5/1ساعته تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای در کودکان (هومرسن و همکاران، 2006) مصاحبه بالینی ساختار یافته  و آزمون رنگ واژه استروپ برای سنجش توجه انتخابی  بودند که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفتند.

    یافته ها

    تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار SPSS-V24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد گروه دریافت کننده برنامه آموزشی مدیریت خشم و فرزند پروری بر توجه انتخابی در دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای نسبت به گروه کنترل اثربخشی بیشتری داشته است، همچنین گروه آموزشی مدیریت خشم بر توجه انتخابی دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر یکسانی باگروه آموزشی فرزندپروری داشتند. به نظر می رسد درمانگران، پژوهشگران و رواندرمانگران حوزه کودک و نوجوان از برنامه های آموزشی پژوهش حاضر می توانند برای افزایش توجه انتخابی یادگیرندگان استفاده کنند.

    کلید واژگان: نافرمانی مقابله ای, مدیریت خشم, فرزند پروری, توجه انتخابی
    Souri Moharramzadeh, Mahboobe Taher, Hakimeh Aghaei, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh

    Objective:

     The aim of this study was to compare the effectiveness of anger management and parenting training on selective attention in students with oppositional defiant disorder.

    Method

    This research was applied in terms of purpose, and quasi-experimental design of pre-test and post-test design with a control group in terms of the data nature. The statistical population included all fifthand sixth-grade elementary school students in District 9 of Tehran City in the academic year of 2019-2020, of which 45 were selected by available sampling method and randomly divided into two experimental groups and one control group. The anger management experimental group based on cognitive-behavioral approach was trained in eight 1.5hr sessions, the parenting experimental group was trained in nine 90min sessions, and the control group remained on the waiting list. The instruments used in the present study included the Scoring Scale for Oppositional Defiant Disorder in Children (Homersen et al., 2006) and the word “Stroop” color test for selective attention, which were used in two stages: pre-test and post-test.

    Results

    The analysis of data obtained from the questionnaire was performed through the SPSS-V24 software in two descriptive and inferential sections (analysis of covariance).

    Conclusion

    The results revealed that the groups receiving the anger management and parenting training programs showed greater effectiveness on selective attention in students with oppositional defiant disorder than the control group. Coping had the same effect in the two groups of “anger management” and “parenting”. It seems that therapists, researchers and psychotherapists in the field of children and adolescents can use the educational programs of the present study to increase the selective attention of learners.

    Keywords: Oppositional defiant disorder, Anger management, Parenting, Selectiveattention
  • مریم ابراهیمی، محبوبه طاهر*، عباسعلی حسین خانزاده

    اختلالات طیف اوتیسم اثرات نامطلوبی بر زندگی خانوادگی می گذارد. بر این اساس این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود بر نگرش به فرزندآوری مادران دارای فرزند با اختلالات طیف اوتیسم انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به اوتیسم شهر ساری در سال 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جای دهی شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود را طی دو ماه در 8 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه مورداستفاده در این پژوهش شامل مقیاس نگرش به باروری و فرزندآوری سودربرگ و همکاران (2013) بود. نتایج آزمون نشان داد که واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود بر نگرش به باروری و فرزندآوری مادران فرزند با اختلالات طیف اوتیسم تاثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش واقعیت درمانی مبتنی بر پذیرش مثبت بی قیدوشرط خود با بهره گیری از آموزش روش های مناسب برای پذیرش واقعیت و انتخاب های اخلاقی و مسیولانه می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود نگرش به باروری و فرزندآوری مورداستفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, نگرش به باروری و فرزندآوری, مادران, اختلالات طیف اوتیسم
    Maryam Ebrahimi, Mahboobe Taher *, Abbasali Hossein Khanzadeh

    Autism spectrum disorders have adverse effects on family life. Based on this, this research was conducted with the aim of investigating the Effectiveness of Reality Therapy Based on Unconditional Positive Self-Acceptance on the Attitude towards Childbearing in Mothers of Children with Autism Spectrum Disorders. The present study was an experiment with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population of the research was made up of all mothers of children with autism in Sari City in 2021-2022, from which a sample of 30 people was selected using the available sampling method and randomly divided into two groups (15 people in the experimental group and 15 people were placed in the control group. The people in the experimental group received reality therapy intervention based on unconditional positive acceptance for two months in 8 sessions of 60 minutes. The questionnaire used in this research included Soderberg et al.'s (2013) attitude scale towards fertility and childbearing. The results of the test showed that reality therapy based on unconditional positive self-acceptance has a significant effect on the attitude towards fertility and childbearing of mothers of children with autism spectrum disorders. Based on the findings of the present research, it can be concluded that reality therapy training based on unconditional positive self-acceptance, with the benefit of teaching appropriate methods for accepting reality and making moral and responsible choices, can be used as an efficient method to improve the attitude towards fertility and childbearing.

    Keywords: Reality Therapy, attitude to fertility, childbearing, mothers, Autism Spectrum Disorders
  • فریده امیرالسادات هفشجانی، بهمن اکبری*، عباسعلی حسین خانزاده، عباس ابوالقاسمی
    زمینه و هدف

     اضطراب از اختلالات شایع دوران کودکی است که علاوه بر درمان های دارویی از مداخلات و درمان های روان شناختی جهت کاهش آن استفاده شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی فراتحلیل درمان های موثر در کاهش اضطراب کودکان اجرا شد.

    روش

     در این فرا تحلیل، جامعه آماری شامل پژوهش های در دسترس مرتبط با مداخلات درمانی غیر دارویی اضطراب کودکان در داخل و خارج کشور ایران بوده است که در سال های 2010 تا 2020 در پایگاه های علمی (Google scholar, pub Med, since Direct, NCBI, Taylor & Francis Online, SID Magiran, ensani) منتشر شده اند و با کلیدواژه های اختلال اضطراب، اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی، فوبی خاص، اضطراب کودک، اضطراب فراگیر، درمان شناختی- رفتاری، بازی درمانی، رفتار درمانی، قصه درمانی، هنر درمانی، درمان پذیرش و تعهد، و درمان ذهن آگاهی جستجو شدند. نمونه آماری شامل پژوهش هایی از جامعه آماری بود که با توجه به چک  لیست فرا تحلیل، ملاک های ورود به پژوهش را داشته باشند که بر این اساس، 65 پژوهش ملاک های ورود را داشتند و به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش تجزیه تحلیل داده ها، روش فراتحلیل بود که با استفاده از نرم افزار CMA2 انجام شد.

    یافته ها

     فراتحلیل بر روی پژوهش های اولیه در هشت گروه درمان انجام شد که نشان داد اندازه اثر ترکیبی به دست آمده از پژوهش های مرتبط با هر درمان، نشان دهنده اثربخشی همه مداخلات مذکور بر اضطراب کودکان بود. بر اساس میزان اندازه اثر ترکیبی اثربخشی درمان های پذیرش و تعهد (755/0)، قصه درمانی (655/0)، درمان مبتنی بر دلبستگی (598/0)، بازی درمانی (575/0)، شناختی رفتاری (569/0)، درمان تعامل والد کودک (565/0)، ذهن آگاهی (539/0) و هنر درمانی (496/0) به ترتیب بیشترین تاثیر را بر کاهش اضطراب کودکان داشته است که نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که تفاوت بین آنها معنادار نیست (355/0P=، 132/1=65,7F).

    نتیجه گیری

     اندازه اثر به دست آمده، اثربخش بودن مداخلات مذکور در کاهش اضطراب کودکان را نشان داد و با توجه به معنادار نبودن تفاوت میزان اثربخشی این درمان ها، تمامی درمان های بیان شده می توانند در درمان اضطراب کودک به تنهایی یا به صورت تلفیقی مورد استفاده قرار گیرند.

    کلید واژگان: فراتحلیل, درمان, اضطراب, کودک
    Farideh Amiralsadat Hafshejani, Bahman Akbari*, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh, Abbas Abolghasemi
    Background and Purpose

     Anxiety is one of the common disorders of childhood, in addition to drug treatments, psychological interventions and treatments have been used to reduce it. The present study was conducted with the aim of meta-analysis of effective treatments in reducing children's anxiety.

    Method

     In this meta-analysis, the statistical population includes available research related to non-pharmacological interventions for children's anxiety inside and outside of Iran, which were published in scientific databases from 2010 to 2020 (Google Scholar, Pub Med , since Direct, NCBI, Taylor & Francis Online, SID Magiran, ensani) have been published with the keywords of anxiety disorder, separation anxiety, social anxiety, specific phobia, child anxiety, generalized anxiety, cognitive-behavioral therapy, play Therapy, behavior therapy, story therapy, art therapy, acceptance and commitment therapy, and mindfulness therapy were searched. According to the criteria for entering the research, out of 77 available studies, 65 studies were analyzed. The method of data analysis was the meta-analysis approach, which was done using CMA2 software.

    Results

     Meta-analysis was performed on the primary studies in eight treatment groups, which showed that the combined effect size obtained from the studies related to each treatment indicated the effectiveness of all the mentioned interventions on children's anxiety. Based on the combined effect size, the effectiveness of acceptance and commitment therapies (0.755), story therapy (0.655), attachment-based therapy (0.598), play therapy (0.575), cognitive behavioral therapy (0.569), child-parent interaction therapy (0.565), mindfulness (0.539) and art therapy (0.496) respectively had the greatest effect on reducing children's anxiety, which the results of the one-way analysis of variance test showed, this difference is not meaningful (P=0.355, F=65.7 1.132).

    Conclusion

     The obtained effect size showed the effectiveness of the mentioned interventions in reducing children's anxiety, and considering the non-significance of the difference in the effectiveness of these treatments, all the mentioned treatments can be used alone in the treatment of children's anxiety.

    Keywords: Meta-analysis, treatment, anxiety, child
  • مژگان نقدی، محبوبه طاهر*، حکیمه آقایی، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه

    سالمندی به عنوان پدیده طبیعی تحول، دارای جنبه های مثبت و منفی است و تغییرات جدیدی در وضعیت اجتماعی و روانی فرد ایجاد می کند. بنابراین مداخلات روانشناختی می تواند کمک شایانی به آسیب های فردی، اجتماعی و اقتصادی در سالمندان کند. در همین راستا شناسایی مداخلات کارآمدتر ضروری به نظر می رسد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی سالمندان انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی سالمندان شهر تهران در سال 1400 بود که 45 نفر از میان سالمندان به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس احساس تنهایی (دی توماسو و همکاران، 2004) استفاده شد. در پژوهش حاضر از روش های مداخله معنادرمانی (فرانکل، 1963) و روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، 2004) استفاده شد و درحالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک و چندمتغیری تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین گروه های معنادرمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گواه از لحاظ احساس تنهایی در مرحله پس آزمون با تعدیل نمرات پیش آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (05/0=<p) و دو گروه مداخله نسبت به گروه گواه، بر متغیر احساس تنهایی و مولفه های آن تاثیرگذار بوده اند اما اثربخشی دو گروه مداخله با هم تفاوت معناداری نداشت (05/0 <p).

    نتیجه گیری

    درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنادرمانی با وجود استفاده از تکنیک های منحصربه فرد خاستگاه و ویژگی های مشنرک کارآمد و کاربردی دارند که احساس تنهایی را در سالمندان به یک اندازه کاهش می دهند.

    کلید واژگان: معنادرمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, احساس تنهایی, سالمندان
    Mojgan Naghdi, Mahboobe Taher*, Hakime Aghaei, Abbas Ali Hossein Khanzadeh
    Background

    As a natural process of maturation, aging has both positive and negative aspects and causes new alterations in a person's social and psychological standing. Therefore, psychological therapy can assist the elderly in recovering from their individual, societal, and economic impairments. In this context, it appears crucial to identify more effective therapies.

    Aims

    The purpose of the present study was to compare the efficacy of logotherapy with acceptance and commitment therapy in reducing elderly loneliness.

    Methods

    The research design was quasi-experimental and consisted of a pre-test, a post-test, and a control group. The statistical population comprised all elderly residents of Tehran in 2021, 45 of whom were randomly assigned to two experimental groups and one control group from among the elderly residing in health homes in Tehran. Data was collected using Adult social and emotional loneliness scale (ELS; DiTommaso et al., 2004). In the current study, the first experimental group received logotherapy (Frankel, 1963), while the second experimental group received acceptance and commitment therapy (ACT; Hayes, 2004). The control group did not get any intervention. Finally, the collected data were analyzed using one-way and multivariate covariance analysis.

    Results

    Adjusting the pre-test scores revealed a significant difference between the groups of logotherapy, acceptance and commitment therapy, and control in terms of loneliness at the post-test stage (P<0.05), and the two intervention groups compared to the control group had a significant effect on loneliness and its components, But the effectiveness of the two intervention groups was not significantly different (P<0.05).

    Conclusion

    Acceptance and commitment therapy and logotherapy, despite the use of unique techniques, have efficient and practical origins and features that reduce the feeling of loneliness in the elderly.

    Keywords: Logotherapy, acceptance, commitment therapy, loneliness, elderly
  • عباسعلی حسین خانزاده*، فرزین باقری شیخانگفشه، سیده زهرا سیدنوری، مهرناز توحیدی مقدم، مژگان وکیلیان
    با توجه به اینکه دستیابی به سازگاری زناشویی مستلزم وجود مجموعه ای از آگاهی ها در زمینه انتخاب همسر است، بنابراین ضرورت آموزش های پیش از ازدواج برای کمک به افراد احساس می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش آموزش ها و مشاوره های پیش از ازدواج بر شکل گیری نگرش مثبت نسبت به ازدواج و کامیابی زناشویی از دیدگاه جوانان و مشاورین خانواده انجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی (زمینه یابی) بود. جامعه آماری این پژوهش همه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1400 1401 بود که از میان آن ها نمونه ای به اندازه 461 نفر به روش نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس انتخاب شد، همچنین از متخصصین و مشاورین روانشناسی شاغل در موسسه های آموزشی و پژوهشی استان گیلان، 95 متخصص باتجربه درباره علوم روانشناسی و مشاوره به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته دربرگیرنده دو بخش جمعیت شناختی و مطالعه دیدگاه های جوانان و مشاورین خانواده استفاده شد. از دیدگاه جوانان برجسته ترین عامل در رابطه با نگرش مثبت نسبت به ازدواج، گستره عوامل تاثیرگذار بر آموزش با میانگین 71/3 و از دیدگاه متخصصین میزان نگرش مثبت نسبت به ازدواج دارای میانگین 64/3 بود؛ به گفته ای، میزان نگرش پاسخگویان متخصص از حد میانه بالاتر بود. جوانان به ترتیب ابعاد عوامل تاثیرگذار بر آموزش، ضرورت و پیامد آموزش و مشاوره، محتوای آموزشی و درنهایت ارایه آموزش را اولویت بندی نمودند. متخصصین به ترتیب ابعاد عوامل تاثیرگذار بر آموزش، ضرورت و پیامد آموزش و مشاوره، ارایه آموزش و درنهایت محتوای آموزشی را اولویت بندی نمودند. در بلندمدت نیز اجباری کردن مشاوره های پیش از ازدواج می تواند نشان دهد به چه میزان در کامیابی زناشویی و استحکام خانواده نقش خواهد داشت.
    کلید واژگان: آموزش ها و مشاوره های پیش از ازدواج, نگرش مثبت نسبت به ازدواج, کامیابی زناشویی, جوانان, مشاورین
    Abbas Ali Hosseinkhanzadeh *, Farzin Bagheri Sheykhangafshe, Seyyedeh Zahra Seyyed Noori, Mehrnaz Tohidi Moghadam, Mozhgan Vakilian
    Background
    Considering that achieving marital compatibility requires a set of awareness in the field of choosing a spouse, the necessity of pre-marriage education is felt to help people.
    Objective
    The present study aimed to investigate the role of premarital education and counseling in the formation of a positive attitude toward marriage and marital success from the perspective of youth and family counselors.
    Method
    The design of the present study was a descriptive survey. The statistical population of this study included all students of the University of Guilan in 2021, from which a sample of 461 people was selected by available sampling, as well as psychologists working in institutions. Education and research of Guilan province, 95 experienced specialists in psychology and counseling were purposefully selected. To collect the data, a researcher-made questionnaire including two sections on demography and studying the views of young people and family counselors was used. To collect the data, a researcher-made questionnaire including two sections on demography and studying the views of young people and family counselors was used.
    Findings
    From the perspective of young people, the most important factor concerning a positive attitude towards marriage was the range of factors affecting education with an average of 3.71. From the experts' point of view, the positive attitude towards marriage had an average of 3.64, in other words, the attitude of expert respondents was higher than average. The youth prioritized the dimensions of the factors affecting education, the necessity, and outcome of education and counseling, educational content, and finally the provision of education. Specialists prioritized the dimensions of the factors affecting education, the necessity, and outcome of training and counseling, training delivery, and finally training content.
    Conclusion
    In the long run, mandating premarital counseling can show how much it will contribute to marital success and family strength.
    Keywords: premarital education, counseling, positive attitude towards marriage, marital success, youth, family counselors
  • عباسعلی حسین خانزاده*، ساناز حسینی
    زمینه و هدف

    با توجه به احساس نیاز به مهار و مدیریت چالش بزرگ همه گیری کووید- 19 در بهداشت عمومی اغلب کشورها و اثرات روان شناختی نامطلوب شیوع این بیماری در کودکان با نیازهای ویژه و مراقبان آنها، توجه بیشتر صاحب نظران برای وا کسیناسیون این کودکان ضرورت پیدا می کند؛ اما چون وا کسینه شدن کودکان، مشروط به رضایت والدین است، بدین ترتیب برنامه ریزی برای آماده سازی اذهان مراقبان، کمک زیادی به رفع این چالش می کند. هدف مطالعه بررسی ویژگی های جمعیت شناختی و نگرش والدین به وا کسینه شدن در برابر کووید- 19 بود.

    روش

    با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، 187 نفر از والدین کودکان با نیازهای ویژه زیر 12 سال، به صورت آنلاین یک نظرسنجی مقطعی را در بازه زمانی سه ماهه تکمیل کردند و درنهایت ارزیابی جمعیت شناختی و ارتباط آن با دیدگاه والدین کودکان با نیازهای ویژه در مورد تزریق وا کسن با استفاده از نرم افزار SPSS و تحلیل های توصیفی و مدل تحلیل واریانس و آزمون خی دو صورت گرفت.

    نتایج

    نتایج نشان داد تقریبا 67 درصد از والدین قصد داشتند کودک خود را در برابر کووید- 19 وا کسینه کنند. در این مدل تحلیلی، اعتقاد مثبت به وا کسن، عدم اعتقاد به آسیب وا کسن، اعتماد به ارایه دهنده مراقبت های بهداشتی و وضعیت وا کسیناسیون والدین با قصد وا کسیناسیون ارتباط عکس داشت.

    نتیجه گیری

    علیرغم اعتماد والدین به توصیه های ارایه دهندگان مراقبت های بهداشتی کودکان، یافته ها نشان داد که تکیه بر روابط قابل اعتماد به تنهایی ممکن است کافی نبوده و به آموزش اضافی برای تقویت اعتماد به وا کسن نیاز باشد.

    کلید واژگان: دیدگاه والدین, کودکان استثنایی, وا کسن کووید- 19, ویروس کرونا
    Abbasali Hosseinkhanzadeh*, SANAZ Beigom HOSSEINI
    Background and purpose

    Considering the need to contain and manage the great challenge of the Covid-19 pandemic in the public health of most countries and the adverse psychological effects of the spread of this disease in children with special needs and their caregivers, it is necessary for experts to vaccinate these children. ; But because children's vaccination is subject to parents' consent, planningto prepare caregivers' minds helps a lot to solve this challenge. The aim of the study is to investigate the demographic characteristics and attitude of parents to be vaccinated against covid-19.

    Method

    Using available sampling method, 187 parents of children with special needs under 12 years of age completed a cross-sectional survey online in a period of three months. Finally, the demographic evaluation and its relationship with the parents' views of children with special needs regarding injection were done using SPSS software and descriptive analysis and variance analysis model and chi-square test.

    Findings

    The results showed that almost 67% of parents planned to vaccinate their child against Covid-19. In this analytical model, positive beliefs about vaccines, lack of beliefs about vaccine harm, trust in health care providers, and parents' vaccination status were inversely related to vaccination intention.

    Conclusion

    Despite parents' trust in the recommendations of children's health care providers, the findings showed that relying on trusted relationships alone may not be enough and additional education is needed to strengthen vaccine trust.

    Keywords: Corona virus, COVID-19 vaccine, exceptional children, parental perspective
  • Elahe Rezaei, Mahboobe Taher, Zahra Shabani, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background

     In a successful marriage, many psychological and physical needs can be met in a safe environment. Choosing a mate is the first and most important step in the marriage process. Towards this end, the present study examined the effect of a mental health literacy program on improving emotion regulation and attitudes towards the selection of a mate in individuals on the verge of marriage. 

    Methods

     The present study applied research in terms of a quasi-experimental research method of pre-test-post-test with a control group. The statistical population of this study included all girls and boys on the eve of marriage in Shahroud in 1400. The scales of the Mate Selection Attitudes Questionnaire (Shahabi Farahani, 2018) and the Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefski and Kraaij, 2006) were used to collect data. The data were analyzed using a multivariate analysis of covariance. 

    Results

     The results of covariance analysis showed that the mental health literacy program led to the improvement of emotion regulation and attitudes towards choosing a mate in people on the verge of marriage (P<0.01).

    Conclusion

    Considering the results of this study, it is believed that a mental health literacy program will help not only with emotion regulation but also with modifying mate selection attitudes.

    Keywords: Mental Health Literacy, Mental Health, Emotion Regulation, Mate Selection Attitudes
  • Elahe Rezaei, Mahboobe Taher, Zahra Shabani, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background

     A successful marriage is essential to the formation of a healthy family. Choosing a spouse is the first and most crucial step in establishing a successful marriage. This study aimed to develop and validate a mental health literacy-based premarital education program.

    Methods

     To conduct a qualitative inquiry, the current study used the Delphi technique. The statistical population of this study consists of psychologists and premarital counseling professionals. The present study's sample consists of 47 individuals who were recruited using a method of purposive sampling. Using a questionnaire developed by the researchers, the components of the concept of mental health literacy were examined. Using Kendall's coordination coefficient, the level of consensus among Delphi method participants was determined. Then, Lawshe's content validity ratio was utilized to assess the content validity of the program based on this component.

    Results

     Seven components of physical and physiological health, mental and cognitive health, emotional and mental health, social and communication health, economic and financial health, spiritual and religious health, and mental health literacy were identified based on the results of two questionnaire stages using the Delphi method. In addition, the results reveal that the value of Kendall's coefficient for all components is 0.29 and the significance level for Kendall's coordination coefficient is 0.05, indicating that there is a significant level of agreement among the Delphi method participants. The index of content ratio (CVR) for the educational program was greater than the value calculated using the Lawshe method (0.85). Therefore, the content validity of the mental health literacy educational program is satisfactory.

    Conclusions

     Considering the validity of the educational program, it is recommended that it be implemented in family education centers.

    Keywords: Premarital education, Educational program, Mental health literacy
  • علیرضا محمدی سنگاچین دوست، عباسعلی حسین خانزاده*، مریم کوشا، اشکان ناصح
    زمینه و هدف

    اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی یکی از رایج ترین اختلال های دوره کودکی با میزان شیوع نسبتا بالا است که می تواند مشکلات فراوانی به علت رفتارهای تکانشی، فزون کنشی، و نارسایی توجه برای فرد مبتلا، همسالان، معلمان، و والدین در زمینه های مختلف آموزشی ، اجتماعی، و خانوادگی ایجاد کند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش شفقت به خود بر حرمت خود و تنیدگی ادراک شده مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد.

    روش

    در این پژوهش از روش شبه تجربی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه استفاده شده و جامعه آماری آن شامل مادران کودکان 5 تا 11 سال با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شهر رشت در سال 1400-1399 بود. نمونه مورد مطالعه نیز شامل 28 مادر از جامعه آماری مذکور بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و در دو گروه آزمایش و گواه به شیوه تصادفی جایدهی شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه هفتگی در دوره آموزشی شفقت به صورت گروهی شرکت داده شدند، ولی گروه گواه در این مدت هیچ مداخله ای را دریافت نکردند و فقط جلساتی جهت پاسخدهی به برخی سوالات نامرتبط با حوزه شفقت ورزی برای آنها برگزار شد. هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه حرمت خود سورنسن (2006) و پرسشنامه تنیدگی ادراک شده کوهن و همکاران (1983) ارزیابی شدند. تحلیل داده ها نیز با آزمون t مستقل با نمرات افتراقی نرم افزار SPSS26 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج مداخله آموزش شفقت در مرحله پس آزمون حاکی از آن بود که به طور معناداری نمرات حرمت خود گروه آزمایش، افزایش (001/0 p<، 571/11-=t) و نمرات تنیدگی ادراک شده، کاهش (001/0p<، 642/9-=t) یافته است.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که آموزش شفقت با تاکید بر موفه هایی همچون مهربانی با خود در زمان تنش و سختی ها، اشتراکات انسانی، ذهن آگاهی و حضور در لحظه، و همچنین با قرارگیری در گروه همنوعان خود باعث بهبود سطوح حرمت خود و کاهش تنیدگی ادراک شده مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شده است. بنابراین می تواند به عنوان یکی از محورهای آموزش والدین، توسط متخصصان حوزه های مختلف اجرا شود.

    کلید واژگان: اختلال نارسایی توجه, فزون کنشی, شفقت به خود, حرمت خود, تنیدگی ادراک شده, مادران
    Alireza Mohammadi Sangachin Doost, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh*, Maryam Koosha, Ashkan Naseh
    Background and Purpose

    Attention deficit/hyperactivity disorder (ADHD) is a prevalent childhood disorder that can result in a range of difficulties for the individual, as well as their peers, teachers, and parents, across various educational, social, and familial settings. The disorder is characterized by impulsive, hyperactive, and attention deficit behaviors. The current investigation aimed to assess the efficacy of self-compassion training on the self-esteem and perceived stress of mothers of children with ADHD.

    Method

    The present study employed a quasi-experimental methodology utilizing a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population consisted of mothers of 5–11 year old boys and girls diagnosed with ADHD in Rasht City during the 2020–2021 academic year. The research sample consisted of 28 mothers who were selected from the aforementioned statistical population using the convenience sampling method. These participants were then randomly assigned to either the experimental or control groups The experimental group underwent an 8-weekly session of the compassion training program, while the control group did not receive any intervention during this period of time. The control group was only engaged in meetings where they were asked questions that were not related to the domain of compassion. The study involved the assessment of two groups using Sorensen's Self-Esteem Questionnaire (2006) and Cohen et al.'s Perceived Stress Questionnaire (1983) during the pre-test and post-test stages. The data analysis was also analyzed by independent t-test with differential scores and SPSS26 software.

    Results

    The post-test stage of the compassion training intervention showed that the experimental group's self-esteem scores significantly increased (t=-11.571, P<0.001) and its perceived stress levels were reduced (t=-9.642, P<0.001).

    Conclusion

    The results showed that compassion training, emphasizing components such as self-kindness during stress and hardships, human commonality, mindfulness, and being present at the moment, as well as being in peer groups, leads to improved levels of self-esteem and decreased perceived stress of mothers of children with ADHD. Therefore, it can be implemented as one of the parent education axes by professionals in various fields.

    Keywords: Attention deficit, hyperactivity disorder, self-compassion, self-esteem, perceived stress, mothers
  • فاطمه ایلاتی زاده*، ایرج شاکری نیا، عباسعلی حسین خانزاده
    زمینه و هدف 

    مادران دانش آموزان با نیازهای ویژه در امر مراقبت از فرزندان و تحصیل آنان، سطح بالایی از استرس و اضطراب را از خود بروز می دهند، که این موضوع در دوران همه گیری کووید- 19 بیش از پیش حایز اهمیت می باشد و نه تنها بر س المت روانی آنان آثار منفی دارد، بلکه تاثیرات مخربی بر س المت کودکان نیز می گذارد. در همین راستا، هدف مطالعه حاضر، مقایسه نشخوارفکری و اضطراب در مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه در دوران همه گیری کووید- 19 است.

    روش 

    طرح پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه ای بود که در سال تحصیلی 1401 - 1400 در مدارس ابتدایی غرب استان گی الن مشغول تحصیل بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 68 نفر از مادران دانش آموزان با نیازهای ویژه)در گروه های کم توان ذهنی، اخت الل طیف اتیسم، اخت الل یادگیری ویژه و آسیب شنوایی(و 83 نفر از مادران دانش آموزان بدون نیازهای ویژه بود که به روش نمونه گیری دردسترس و برحسب شرایط ورود و خروج انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل مقیاس پاسخ نشخواری نولن هوکسما و مارو) 1991 (و پرسشنامه اضطراب کتل) 1905 (بودند.

    یافته ها

    نتایج نشان دادند که بین میانگین نمرات مولفه های اضطراب در گروه مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه تفاوت معناداری وجود ندارد اما بین نمرات نشخوار فکری در گروه مادران در سطح 05 / 0 تفاوت معناداری وجود دارد) 05 / .)P>0

    نتیجه گیری

    این پژوهش تفاوت معنادار بین نشخوارفکری در مادران دانش آموزان با و بدون نیازهای ویژه در دوران همه گیری کووید 19 را نشان داد. بنابراین مربیان و معلمان مدارس استثنایی می توانند از نتایج این پژوهش در برنامه های آموزشی خود استفاده کنند.

    کلید واژگان: اضطراب, مادران, نشخوار فکری, همه گیری کووید-19
    Fatemeh Ilatizadeh*, Iraj Shakerinia, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh

    Introduction Mothers of students with special needs in caring for their children and their education show a high level of stress and anxiety, which is more important during the Covid-19 pandemic and not only has negative effects on the mental health of mothers. It has, but it also has harmful effects on children's health. In this regard, the aim of the present study is to compare rumination and anxiety in mothers of students with and without special needs during the Covid-19 pandemic. Method The design of the current research was causal-comparative. The statistical population included all mothers of students with and without special needs who were studying in primary schools in the west of Gilan province in the academic year of 1400-01. The studied sample included 68 mothers of students with special needs (in the groups of mentally retarded, autism spectrum disorder, Specific learning disorders, and hearing impairment) and 83 mothers of students without special needs, who were selected by available sampling and according to the entry and exit conditions. became The tools used in the research included Nolen Hoeksma and Maro rumination response scale (1991) and Kettle anxiety questionnaire (1905). Findings The results showed that there is no significant difference between the average scores of anxiety components in the group of mothers of students with and without special needs, but there is a significant difference between the scores of rumination in the group of mothers at the 0/05 level (P<0/05). Conclusion This research has shown a significant difference between Rumination in mothers of students with and without special needs during the Covid-19 pandemic. Therefore, coaches and teachers of exceptional schools can use the results of this research in their educational programs.

    Keywords: anxiety, covid19pandemic, mothers, rumination
  • مهسا کاشفی زاده، محبوبه طاهر، عباسعلی حسین خانزاده، نرگس حاج ابوطالبی

    سوءمصرف مواد مخدر در صدر تهدیدها و آسیب‌های اجتماعی و از غم‌انگیزترین معضلات جوامع امروزی است که منشا بسیاری از کج‌رفتاری‌ها و جرایم محسوب شده و تحت‌تاثیر عوامل روان‌شناختی بسیاری قرار دارد. ازاین‌رو هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودتنظیمی ارادی، تحمل پریشانی و انعطاف‌پذیری روان‌شناختی در افراد دارای اختلال سوء مصرف مواد تحت درمان نگهدارنده بود. پژوهش حاضر نیمه‌تجربی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مردان 20 تا 45 ساله دارای اختلال سوءمصرف مواد تحت درمان نگهدارنده مراجعه‌کننده به مراکز درمان اعتیاد ‌شهر رباط کریم، از اسفند 1399 تا خرداد 1400بودند. که از بین آن‌ها نمونه‌ای به حجم 36 نفر با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب شده و در دو گروه (18 نفر در گروه آزمایش و 18 نفر در گروه گواه) به تصادف جایگزین شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها در پژوهش حاضر شامل پرسش‌نامه خودتنظیمی ارادی (فروند و بالتز، 2002)، پرسش‌نامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و پرسش‌نامه پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011) بود. گروه آزمایش تحت 10 جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، 2004) قرار گرفتند. تحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در محیط SPSS22 انجام شد. یافته‌ها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در هر سه متغیر خودتنظیمی ارادی، تحمل پریشانی و انعطاف‌پذیری روان‌شناختی در گروه آزمایش تاثیرگذار است (0001/0p<) و میانگین گروه آزمایش در پس‌آزمون، به‌صورت معناداری بیشتر از میانگین گروه گواه است (0001/0>p). نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در بهبود خودتنظیمی ارادی، تحمل پریشانی و انعطاف‌پذیری روان‌شناختی افراد دارای اختلال سوءمصرف مواد تحت درمان نگهدارنده اثربخش است؛ بنابراین می‌توان از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کنار سایر رویکردهای درمانی موجود به‌عنوان گزینه مناسبی برای افراد دارای سوءمصرف مواد و درنتیجه کاهش بزهکاری و هزینه‌های مادی و معنوی نهادهای نظامی و قضایی بهره برد.

    کلید واژگان: اختلال سوء مصرف مواد, انعطاف پذیری روان شناختی, تحمل پریشانی, خودتنظیمی ارادی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
    Mahsa Kashefizadeh, Mahboobeh Taher, Abbasali Hossein Khanzadeh, Narges Haj Abutalebi

    Drug abuse is at the top of threats and social harms and is one of the saddest problems of today's societies, which is the source of many misbehavior and crimes and is influenced by many psychological factors. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of acceptance and commitment-based treatment on voluntary self-regulation, distress tolerance and psychological flexibility in people with substance abuse disorder undergoing maintenance treatment. The current research was semi-experimental with a pre-test and post-test design with experimental and control groups. The statistical population of the study included all men aged 20 to 45 with substance abuse disorder under maintenance treatment who referred to addiction treatment centers in Rabat Karim city from March 2020 to June 2021.Among them, a sample of 36 people was selected using cluster random sampling method and randomly replaced in two groups (18 people in the experimental group and 18 people in the control group). The data collection tools in the present study included voluntary self-regulation questionnaire (Freund and Baltz, 2002), distress tolerance questionnaire (Simmons and Gaher, 2005) and acceptance and action questionnaire (Bond et al., 2011). The experimental group underwent 10 sessions of therapy based on acceptance and commitment (Hayes, 2004). Data analysis was done using covariance analysis in SPSS22 environment. The findings showed that the treatment based on acceptance and commitment is effective in all three variables of voluntary self-regulation, distress tolerance and psychological flexibility in the experimental group (p<0.0001) and the average of the experimental group in the post-test is significantly higher than the average of the control group ( p<0.0001).The results showed that the treatment based on acceptance and commitment is effective in improving voluntary self-regulation, distress tolerance and psychological flexibility of people with substance abuse disorder under maintenance treatment; Therefore, the treatment based on acceptance and commitment can be used along with other existing treatment approaches as a suitable option for people with substance abuse and as a result reduce delinquency and the material and spiritual costs of military and judicial institutions.

    Keywords: Substance Abuse Disorder, Psychological Flexibility, Tolerance of Distress, Voluntary Self-Regulation, Acceptance, Commitment Therapy
  • آزاده فرکت، بهمن اکبری گوابری*، عباسعلی حسین خانراده
    زمینه و هدف

     امروزه زنان و دختران نوجوان به واسطه تحول شرایط اجتماعی، جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و مرحله ای از تحول که در آن قرار دارند، در جهانی پیچیده تر و چالش برانگیزتر از گذشته زندگی می کنند. هدف پژوهش حاضر، تعیین الگوی ارتباطات مهارت های اجتماعی و مهار هیجان با آسیب به خود در زنان 20تا25ساله با نقش میانجی افسردگی و تجربه خشونت بود.

    روش بررسی

     روش پژوهش، توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی ازطریق مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان 20تا25 سال شهر کرج در سال 1399 تشکیل دادند که 350 نفر از آنان به روش نمونه گیری هدفمند وارد پژوهش شدند. به منظور گردآوری داده ها، از پرسش نامه آسیب به خود (سانسون و سانسون، 2010)، پرسش نامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1996)، پرسش نامه مهارت های اجتماعی نوجوانان (ایندربیتزن و فوستر، 1992)، پرسش نامه مهار هیجان (راجر و نجاریان، 1989) و پرسش نامه سنجش خشونت نسبت به زنان (حاج- یحیی، 2003) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی ازطریق مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و AMOS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت. برای تحلیل روابط واسطه ای، روش بوت استرپ به کار رفت.

    یافته ها

     مهارت های اجتماعی (0٫001>p، 0٫450-=β) و مهار هیجانی (0٫003=p، 0٫183-=β) دارای اثر منفی و مستقیم بر آسیب به خود و افسردگی (0٫001>p، 0٫440=β) و تجربه خشونت (0٫001>p، 0٫372=β) دارای اثر مثبت و مستقیم بر آسیب به خود بودند. اثرات غیرمستقیم مهارت های اجتماعی بر آسیب به خود با نقش واسطه ای افسردگی و تجربه خشونت به ترتیب برابر با 0٫2244- و 0٫2812- به دست آمد (0٫001>p). اثرات غیرمستقیم مهار هیجانی بر آسیب به خود با نقش واسطه ای افسردگی و تجربه خشونت به ترتیب برابر با 0٫1628- (0٫001>p) و 0٫0962- (0٫003=p) بود. شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب الگو با داده های گردآوری شده حمایت کردند (0٫545=PCFI، 0٫530=PNFI، 2٫82=/dfχ2، 0٫072=RMSEA، 0٫908=IFI، 0٫907=CFI، 0٫911=GFI).

    نتیجه گیری

     براساس نتایج پژوهش، با تقویت مهارت های اجتماعی و کنترل هیجان می توان به کم شدن رفتارهای آسیب به خود در زنان کمک کرد و افسردگی و تجربه خشونت، این رابطه را تضعیف می کنند.

    کلید واژگان: رفتارهای آسیب به خود, افسردگی, تجربه خشونت, مهارت های اجتماعی, کنترل هیجان
    Azadeh Forket, Bahman Akbari Govaberi *, Abbas Ali Hosseinkhanzadeh
    Background & Objectives

    Today, adolescent women and girls live in a complex and challenging world compared to the past due to social, geographical, cultural, and economic evolution, and consequently, their social needs and desires have changed. Adolescence is one of the most influential and important stages in a person's life. It is associated with psychological and physical changes. One of the prevalent and high–risk behaviors, which is more prevalent in adolescence, is self–harming. This behavior can have numerous psychological and physical consequences for individuals and society; most people do not approve of it. This study aimed to determine the pattern of social skills, communication, and controlling emotion with self–harm in women aged 25–20, considering the mediating role of depression and experience of violence.

    Methods

    The method of the present study was descriptive–analytical using structural equation modeling. The statistical population comprised all women aged 20–25 years living in Karaj City, Iran, in 2020. Of whom 350 were enrolled in the study by purposeful sampling according to the inclusion and exclusion criteria. After a complete and clear explanation of the study objectives and procedure and observing ethical considerations such as confidentiality of samples' information and names, the researcher asked the participants to answer the questionnaires carefully. The inclusion criteria were as follows: having normal intelligence, willingness and informed consent to cooperate and participate in research, and having self–harm behaviors at a significant level based on Self–Harm Inventory results (Sansone & Sansone, 2010). The exclusion criterion was not answering the questions accurately. To collect data, we used Self–Harm Inventory (Sansone & Sansone, 2010), Beck Depression Inventory (Beck et al., 1996), the Teenagers Social Skills Inventory (Inderbitzen & Foster, 1992), Emotion Control Questionnaire (Roger & Najarian, 1989), and Violence against Women Inventory (Haj–Yahia, 2003). The proposed model was evaluated by structural equation modeling using SPSS26 and AMOS24 software at a significance level 0.05. The bootstrap method was used to analyze the intermediate relationships.

    Results

    Results showed that social skills (p<0.001, β=–0.450) and emotional control (p=0.003, β=–0.183) had direct and negative effects on self–harm. Also, depression (p<0.001, β=0.440) and the experience of violence (p<0.001, β=0.372) had positive and direct effects on self–harm. The indirect effects of social skills on self–harm with the mediating role of depression and experience of violence were –0.244 and –0.2812, respectively (p<0.001). The indirect effects of emotional control on self–harm with the mediating role of depression and experience of violence were –0.1628 (p<0.001) and –0.0962 (p=0.003), respectively. In addition, good fit indices supported the optimal fit of the model with the collected data (PCFI=0.545, PNFI=0.530, χ2/df=2.82, RMSEA=0.072, IFI=0.908, CFI=0.907 and GFI=0.911).

    Conclusion

    Based on the results of the present study, it is possible to identify some predictive conditions of self–harming behaviors in women. By strengthening social skills and emotion control, it is possible to reduce self–harming behaviors in women, and depression and the experience of violence weaken this relationship. Considering these conditions, measures can be taken to reduce self–harming behaviors in women.

    Keywords: Self–harm behaviors, Depression, Experience of violence, Social skills, Emotion control
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر عباسعلی حسین خانزاده
    حسین خانزاده، عباسعلی
    استاد تمام گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه گیلان، دانشگاه گیلان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال