به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

afshin partovi

  • زهرا گرامی*، حمیدرضا پیروان، افشین پرتوی

    مناطق خشک و نیمه خشک با بارندگی بسیار متغیر و دوره های خشکسالی یا سیل غیرقابل پیش بینی زندگی ساکنین را به شدت تحت تاثیر کمبود آب قرار داده است و اغلب ازنظر معیشتی مناطقی ناامن هستند. سامانه های سطوح آبگیر باران از راه حل های موجود برای غلبه بر کمبود آب و مدیریت رواناب در این مناطق است. رواناب سطحی منبع آب بالقوه ای است که با مدیریت درست آن به کمک روش های استحصال آب باران، می توان از آن برای تامین تقاضا در بخش های مختلف ازجمله کشاورزی و شرب مفید باشد. این پژوهش باهدف معرفی مکان های مناسب ایجاد سامانه سطوح آبگیر باران در حوزه آبخیز لتیان انجام شد. نقشه های مورد نیاز حوضه برای این پژوهش شامل نقشه های ضریب پوشش سطح زمین، نفوذپذیری سازندها و خاک، میانگین بارش بلندمدت، شیب، کاربری اراضی و شبکه زهکشی تهیه شدند. نقشه های مذکور هرکدام به پنج طبقه تقسیم شدند و با روی هم گذاری لایه ها در محیط ARC/GIS 10.7.2، در نهایت مکان های مناسب حوضه برای تولید رواناب جهت ایجاد سطوح آبگیر باران به دست آمد. نتایج نشان داد که درصد شیب، نوع کاربری، NDVI و اقلیم در این حوضه، عواملی موثر برای تولید رواناب بوده اند. همچنین نقشه طبقات پتانسیل تولید رواناب نشان داد درصد فراوانی مربوط به طبقات پتانسیل تولید رواناب خیلی زیاد، زیاد، متوسط و کم به ترتیب 2/3، 22، 6/33 و 5/23 درصد بوده است. برای احداث این سامانه ها اولویت با مناطقی است که ازنظر تولید رواناب، پتانسیل و فراوانی طبقه بالاتری دارند که مناطق با پتانسیل تولید رواناب متوسط این ویژگی را دارند. معرفی محل های مناسب برای ایجاد سطوح آبگیر باران، احتمال موفقیت طرح های استحصال آب باران را می تواند به حداکثر برساند.

    کلید واژگان: استحصال آب باران, رواناب, شیب, نفوذپذیری, NDVI
    Zahra Gerami*, Hamid Reza Peyrowan, Afshin Partovi

    Arid and semi-arid regions with highly variable rainfall and periods of drought or unpredictable floods have severely affected residents' water shortages and they are often living in insecure areas. Rainwater catchment systems are one of the available solutions to overcome water shortage and runoff management in these areas. Surface runoff is a potential source of water that, with proper management and rainwater extraction methods, can be used to meet demand in various sectors, including agriculture and drinking. This study was conducted with the aim of introducing suitable places for establishing rainwater catchment systems in Latyan Watershed. Essential maps of the watershed for this study included land cover coefficient, permeability of formations and soil, average long-term rainfall, slope, land use, and drainage network were prepared. The mentioned maps were each divided into five categories and by overlaying in ARC/GIS 10.7.2 environment, finally suitable places for runoff production of the watershed were obtained to create catchment levels. The results showed that slope percentage, type of land use, NDVI and climate in this watershed were effective factors for runoff production. In addition, the map of runoff production potential classes showed that the frequency percentages related to runoff production potential classes were very high, high, medium, and low, respectively 3.2, 22, 33.6 and 23.5%. For the construction of these systems, priority is given to areas that have the potential and frequency of upper class in terms of runoff production, which areas with medium runoff production potential have this feature. Introducing suitable places to establish rainwater catchment systems can maximize the probability of success of rainwater harvesting projects.

    Keywords: Rainwater harvesting, Runoff, Slope, Infiltration, NDVI
  • Mazyar Hashemilar *, Afshin Partovi, Nasrin Forghani, Ehsan Sharifipour
    Background
    Atherosclerotic involvement of large and small cerebral arteries leading to infarction is among the most prevalent subtypes of stroke worldwide. The hemodynamic changes due to these arterial pathologies can be studied non-invasively and in real-time by using transcranial Doppler (TCD) techniques. TCD indices of the studied arteries may guide the clinician in differentiating these two underlying arterial pathologies.
    Methods
    A cross-sectional study of patients with small and large vessel types of cerebral infraction based on the Trial of ORG 10172 in Acute Stroke Treatment (TOAST) stroke classification was undertaken in the inpatient population of neurology service of Razi Hospital, Tabriz, Iran, from October 2018 to October 2019. After clinical diagnosis, all cases underwent TCD studies, brain magnetic resonance imaging (MRI), and brain and cervical four-vessel magnetic resonance angiography (MRA). The results of TCD indices related to major arteries of the circle of Willis were tabulated and compared between large and small vessel subtypes of cerebral infarction.
    Results
    A statistically significant difference between right middle cerebral artery (MCA) pulsatility index (PI), left MCA PI, right internal carotid artery (ICA) PI, end-diastolic velocity (EDV), left ICA PI, left ICA EDV, left anterior cerebral artery (ACA) PI, and right vertebral artery (VA) PI measures of the two groups was seen (P < 0.05). In comparison to the large vessel group, left ACA, right VA, and bilateral MCAs and ICAs in the small-vessel stroke group demonstrated an elevated PI.
    Conclusion
    A significant increase of PI occurs in the majority of intracranial arteries of patients with small vessel stroke. This makes PI a valuable marker for differentiating strokes with different underlying pathophysiologies.
    Keywords: Cerebrovascular Disorders, Ischemic Stroke, Atherosclerosis, Diagnostic Imaging, Transcranial Sonography
  • مجید صوفی*، رضا بیات، افشین پرتوی
    بخشی از طرح ملی طبقه بندی مورفوکلیماتیک آبکندهای ایران در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری به مقدار تولید رسوب و اقدامات احیایی برای کاهش خسارت ناشی از گسترش آن ها پرداخته است. نتایج این پژوهش، نشان داد که آبکندهای ایران در دو طبقه آبکندهای کوچک (عمق کوچک تر از یک متر) و متوسط (عمق یک تا 10 متر) قرار دارند. به طور متوسط، هر متر از آبکندهای ایران حدود 19 مترمکعب رسوب تولید کرده است. آبکندهای ایران عموما در اراضی زراعی دیم و مراتع و در خاک های با بافت لوم، لوم شن و لوم رس پراکنش دارند. تخریب مراتع، تبدیل اراضی مرتعی به زراعی و باغ، ساخت راه ها و آبگذرهای جاده ای غیراصولی از مهمترین علل اصلی ایجاد و گسترش آبکندهای ایران هستند. پژوهش حاضر نشان داد که بالغ بر 50 درصد از آبکندهای ایران فاقد اقدامات مدیریتی و احیایی بوده، به طوری که در برخی از استان ها، 90 درصد آبکندها فاقد اقدامات و در برخی دیگر، 30 تا 50 درصد هیچ گونه اقدام حفاظتی دریافت نکرده اند. در بیشتر استان ها از اقدامات سازه ای مانند سدهای اصلاحی خشکه چین، سنگ و سیمانی و توری سنگی استفاده شده که بیشتر با هدف کنترل رسوب بوده است. بیشتر اقدامات در آبکندهای کوچک و تعدادی نیز در آبکندهای متوسط صورت گرفته است. اقدامات مدیریتی برای پیش گیری از ایجاد آبکند مخصوصا در اراضی دیم بسیار ناچیز بوده است و توجه جدی به طراحی و ساخت آبگذرهای جاده ای و راه های مناطق کوهستانی و پرشیب ضروری است. در ایران، از روش های گیاهی و بلانکت و سنگریزه کمتر استفاده شده است. تخریب و رهاسازی آب انبارهای قدیمی نیز در ایجاد و گسترش آبکندها نقش داشته است.
    کلید واژگان: ایجاد آبکند, بلانکت, کنترل رسوب, تخریب مراتع, سدهای اصلاحی
    Majid Soufi *, Reza Bayat, Afshin Partovi
    Some parts of “morpho-climatic classification of Iran's gullies” national project in Soil Conservation and Watershed Management Research Institute, refer to the amount of produced sediments and reclamation measures for their management and the amount of damages resulting from their development. The results of this research indicate that Iran's gullies are categorized in two classes, small (<1 m) and medium gullies (1-10 m). One meter of gully has produced 19 m3 of sediment. Generally, they are distributed in rainfed lands and rangelands with loam, sandy loam and clay loam soil textures. The most important causes of gully formation and development are rangeland destruction, rangeland change to cropland and garden, and non-proper road and culvert construction. The present research showed that more than 50% of Iranian gullies had no management and reclamation measures, so that in 90% of some provinces and 30-50% in other areas, no management measures have been taken. More mechanical measures such as loose rock dams, rock and cement dams and gabions dams with the aim of sediment trapping are taken in Iran's provinces. Most measures are taken in small gullies, but just a few in medium ones. Management measures for prevention of gully formation are negligible in rainfed lands and serious attention is recommended to be paid to the design and construction of culverts and roads in mountainous and steep areas. Biological methods, blankets and rip-rap methods are used less in Iran. Demolition and abandoned old Ab-anbars had a role in have gully formation and development.
    Keywords: Blanket, Check dams, Gully initiation, Range degradation, Sediment control
  • افشین پرتوی*، حمیدرضا پیروان، صمد شادفر، فاضل ایرانمنش
    پوشش سطح زمین و تغییرات آن از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تغییرات زیست محیطی به حساب می آید. از این رو، درک و پیش بینی علل، فرایندها و نتایج تغییرات پوشش زمین به یک چالش عمده بر روی سطح کره زمین تبدیل شده است. امروزه سنجش از دور و داده های ماهواره ای به طور موثر برای شناسایی و تعیین مقدار تغییرات پوشش زمین و اثرات آن بر محیط زیست استفاده می شوند. در این تحقیق، با استفاده از محصول اطلاعاتی MCD12Q1 تغییرات  زمانی-مکانی پوشش سطح زمین در سطح کشور با دقت مکانی 500 متر در بازه های زمانی پنج ساله از سال 2001 تا 2015 میلادی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. این بررسی نشان داد، در دوره زمانی مورد مطالعه، اراضی بدون پوشش و خاک لخت بالغ بر 60 درصد از سطح کشور را در بر دارند. سطح اراضی جنگلی، زراعی و پوشش علفی به ترتیب از 0.8، 4.8 و 421.4 درصد در سال 2001 به 0.6، 4.5 و 20.9 درصد در سال 2015 تقلیل یافته است. همچنین، ماتریس ارزیابی تغییرات نشان داد که در بازه های زمانی 2005-2001، 2010-2005 و 2015-2010 پوشش سطح زمین با روندی صعودی به ترتیب در 2.13، 3.25 و 3.30 درصد از سطح  کل کشور تغییر یافته است و در مجموع از سال 2001 تا 2015 میلادی مجموع اراضی تغییر یافته معادل 6.08 درصد از سطح کشور برآورد شده است.
    کلید واژگان: تغییرات پوشش زمین, تغییرات زیست محیطی, طبقه بندی, محصول MCD12Q1, IGBP
    Afshin Partovi *, Hamidreza Peyrowan, Samad Shadfar, Fazel Iranmanesh
    Land cover change is one of the most effective factors of environmental change. So, understanding and predicting the causes, processes and consequences of land cover has become a major challenge. The remote sensing and satellite data technologies can be used effectively to detect and quantify land cover changes and its effects on the environment. This research used the MODIS MCD12Q1 yearly data at 500 m resolution to evaluate the spatio-temporal changes in the national land cover of Iran from 2001 to 2015 in five years periods. Land cover maps of Iran were generated based on 12 classes for years of 2001, 2005, 2010 and 2015 and then evaluated using “Landcover Change Matrix”. Areal distribution analysis showed that the most parts of Iran covered by barren areas (more than 60%). The area of forests, croplands and grasslands were reduced from 0.8, 4.8 and 21.4 percent respectively in the year of 2001 to 0.6, 4.5 and 20.9 percent of Iran’s area in 2015. Furthermore, to evaluate land cover changes in five years’ period, the land cover map of the first and last years of each period were compared using “Landcover Change Matrix”. Results showed that in the five years periods of 2001-2005, 2005-2010 and 2010-2015 land cover of Iran changed increasingly as 2.13, 3.25 and 3.30 percent respectively of Iran’s area. And the overall changes of land cover in Iran from 2001 to 2015 is 6.08 percent of Iran’s area.
    Keywords: Classification, IGBP, land cover changes, MCD12Q1, MODIS Land Products
  • یحیی پرویزی *، محمد قیطوری، رضا بیات، علیرضا شادمانی، افشین پرتوی
    ترسیب کربن از اتمسفر در اکوسیستم های زمینی رهیافتی پایدار جهت مقابله و سازگاری با تهدید تغییرات اقلیمی در عصر حاضر تلقی می شود. این پژوهش با هدف بررسی ظرفیت روش های مختلف مرتع کاری در مناطق مختلف اقلیمی و جغرافیایی کشور در ترسیب کربن اتمسفری انجام شد. برای این کار، در استان های لرستان، فارس، کرمانشاه، خراسان رضوی، مازندران، کردستان، کرمان، مرکزی و اصفهان سایت های معرف عملیات مرتع کاری انتخاب شد. سپس با عملیات میدانی،ضمن ثبت ویژگی های سایت های انتخاب شده، نمونه برداری خاک، زیست توده هوایی و ریشه و لاشبرگ به صورت سیستماتیک تصادفی در سایت های مطالعاتی و شاهد انجام شد. نتایج نشان داد که عملیات مرتع کاری اجراء شده در مناطق جنگل های نیمه خشک واقع در دامنه های زاگرس مرکزی بیشترین ظرفیت ترسیب کربن را نشان دادند. عملیات بذرکاری، بذرپاشی و کپه کاری گراس ها و لگوم های چندساله نظیر فستوکا، یونجه، جاشیر و اسپرس اجرا شده در این مناطق موفق به ترسیب 4/17 تا 80 تن کربن در هکتار شده است. همچنین سهم ترسیب کربن در خاک از کل کربن ترسیب یافته در این مناطق کمینه 93 درصد از کربن ذخیره شده را شامل می شد. عملیات مرتع کاری همراه با قرق، ترسیب کربن را تا حدود دو برابر افزایش داده بود. در این مناطق کپه کاری موفق تر از سایر اشکال عملیات بود. در مناطق هیرکانی، عملیات بذرکاری گراس های مرتعی حدود 18 تن کربن ترسیب نموده و از نظر ظرفیت ترسیب کربن در ایران پس از عملیات مرتع کاری در دامنه های زاگرس مرکزی در رده دوم قرار داشت. عملیات مرتع کاری اجرا شده در مناطق خشک و نیمه خشک مرکز و نیمه شرقی کشور در قیاس با دیگر مناطق ذکر شده فوق تاثیر چندانی در افزایش ظرفیت ترسیب کربن در عرصه نداشته اند. بیشترین کمیت ترسیب کربن را قرق مراتع در دو حوزه کارده مشهد و شمس آباد اراک به ترتیب با ترسیب 63/5 و 51/6 تن کربن در هکتار به خود اختصاص داده اند. تغییر کاربری دیمزار به مرتع در حوزه کارد ه مشهد منجر به ترسیب 7/4 تن کربن در هکتار شده است.
    کلید واژگان: گرمایش جهانی, ترسیب کربن, کپه کاری, مدیریت اراضی, بذرکاری
    Yahya Parvizi *, Mohammad Qeytouri, Reza Bayat, Alireza Shadmani, Afshin Partovi
         This research was conducted to evaluate the potential of different rangeland planting practices for carbon sequestration in various climatic and geographical regions of the country. For this purpose, the key sites of rangeland planting practices were selected in the Lorestan, Fars, Kermanshah, Khorasan Razavi, Mazandaran, Kordestan, Kerman, Markazi, and Esfahan. Then, the characteristics of the sites selected were recorded and sampling of soil, aerial biomass, and root was performed in a random-systematic manner. The results showed that rangeland planting practices in the semi-arid forests of central Zagros slopes had the highest carbon sequestration capacity. The seeding and pit-seeding of perennial legumes and grasses such as festuca, alfalfa, sainfoin and onobrichis could sequester up to 17.4 to 80 tons of carbon per hectare. The contribution of soil in carbon sequestration was at least 93 percent of the total carbon stock of the study area. Rangeland planting practices together with exclosure caused to increased carbon sequestration up to two times. In these areas, pit-seeding was more successful than the other practices. In the Hyrcanian regions, the seeding of perennial legumes and grasses could sequester 18 tons carbon, ranked second after range planting practices in the central Zagros slopes. Rangeland planting practices in arid and semi-arid areas of the central and the eastern part of the country showed little effect on increasing the carbon sequestration capacity compared to other areas mentioned above. The highest carbon sequestration was recorded to be 5.63 and 6.51 tons carbon per hectare for the exclosure rangelands in Kardeh and Shamsabad watershed, respectively. Land use change from dry farming to rangeland in Kardeh watershed resulted in carbon sequestration of 4.7 tons per hectare.
    Keywords: Global warming, carbon sequestration, planting, Land management, range culture
  • محسن شریعت جعفری*، محمدهادی داودی، مهرداد صفایی، افشین پرتوی
    استقرار و توسعه گیاهان سریع الرشد با سیستم ریشه ای موثر اقدامی مثبت در کاهش فرسایش توده ای زمین در شیب های ناپایدار است. تاثیر سیستم های ریشه ای گونه های مختلف در مقاوم سازی خاک ها و کاهش فرسایش تابع ویژگی های فیزیولوژیکی و اکولوژیکی ریشه ها است. در پژوهش انجام شده بر روی یکی از گونه های غالب جنگل های شمال ایران به نام کلهو یا خرمندی (Diospyros lotus) برای اولین بار تاثیر سیستم ریشه ای گونه مذکور در مقاوم سازی خاک با انجام بررسی های میدانی، نمونه برداری از خاک مسلح با ریشه گیاه و انجام تست های آزمایشگاهی بررسی شد. بر اساس نتایج اخذ شده چسبندگی و مقاومت برشی خاک مسلح به ریشه در یک گونه، به طور عمده تابع تراکم و قطر ریشه ها است. ارزیابی نتایج آزمایشات انجام شده با دو شاخص RDR و RDDI نشان می دهد، سیستم ریشه ای گونه جنگلی کلهو باعث افزایش چسبندگی و مقاومت برشی خاک به ترتیب به بیش از 207 و 350 درصد شده و این فرایند نقش موثری در مقاوم سازی خاک و کنترل فرسایش توده ای به ویژه زمین لغزش های کم عمق دارد.
    کلید واژگان: خاک مسلح, زمین لغزش, گونه جنگلی, مقاومت برشی خاک, lotus Diospyros
    Mohsen Shariatjafari*, Mohammad Hadi Davoudi, Mehrdad Safaee, Afshin Partovi
    The establishment and development of fast-growing trees with effective root systems and avoidance of deforestation are effective ways for slope stability and to reduce landslides. Soil reinforcement and reduction of erosion by tree root systems are influenced by physiological and ecological characteristics of roots. In this research, root reinforcement of Diospyros lotus, one of dominant species in the forests of northern Iran, was investigated by reinforced soil sampling and laboratory testing. Based on the results, shear strength of reinforced soil is related to two factors of root density and diameter. Evaluating test results by RDR and RDDI indexes showed that soil cohesion and shear strength of reinforced soil by Diospyros lotus roots increased by 207 and 350 percent respectively compared to unreinforced soil and this process has an effective role in Soil reinforcement and massive erosion control, especially in shallow landslides.
    Keywords: Diospyros lotus, ýþ þForest species, Landslide, Shear strength, Soil reinforcement
  • افشین پرتوی*
    استفاده از داده های سنجش از دور، روز به روز بیش تر مورد توجه قرار می گیرد و محققان برای ایجاد سامانه های اطلاعاتی خود نیاز به داده هایی با دقت مکانی بالا دارند. یکی از راه های نیل به این هدف، اخذ و استفاده از تصاویر ماهواره ای است. از مزایای این گونه داده ها این است کهبا توجه به دقت مکانی آن ها، هیچ گونه اطلاعات زمینی حذف نشده، تمامی داده ها ذخیره می شوند. ولی نکته ای که معمولا در مورد استفاده از این داده ها مد نظر قرار نمی گیرد، پدیده جا به جایی ناشی از ارتفاع عوارض است که باعث پایین آمدن دقت مکانی این داده ها می شود. این مسئله خود را وقتی بیش تر نشان می دهد که داده های ماهواره ای با نقشه های توپوگرافی تلفیق شود و یا امتزاج اطلاعات انجام گیرد. تحقیقات زیادی در این مورد صورت گرفته که بیش تر آن ها به روش Ortho Photo اثر ارتفاع را حذف و جا به جایی موجود در موقعیت مکانی نقاط را اصلاح نموده اند. در این تحقیق، روشی پیشنهاد شد تا شمال جغرافیائی تصاویر استریو مسیر حرکت سنجنده طوری همانندسازی شوند که عوارض متناظر در دو تصویر در امتداد ردیف های مشابه قرار گرفته، یک مدل استریو Epipolar Stereopair ایجاد کنند. با تولید این مدل ضمن حذف جا به جایی در ردیف های آن، استخراج اطلاعات ارتفاعی منطقه با استفاده از رابطه بین ارتفاع و جا به جایی ستون ها (ناشی از ارتفاع عوارض) انجام شد و بر اساس آن خطوط تراز ارتفاعی منطقه با فواصل100 متر به طور دستی رقومی شد. مقایسه منحنی های رقومی شده با نقشه های رقومی توپوگرافی موجود منطقه با مقیاس 1:25000 وجود جا به جایی سرتاسری را در کل منطقه مورد مطالعه نشان داد که می توانست ناشی از زاویه دید جانبی و ارتفاع عوارض در داده های ASTER باشد. بنابراین، ژئومتری این داده ها مورد بررسی قرار گرفت. سپس با در نظر گرفتن عوامل تاثیرگذار و به کارگیری آن ها، روابط مورد نیاز برای تصحیح جا به جائی در نرم افزار Excel طراحی شد. نتایج نشان داد که مقدار جا به جایی در این داده ها بنا به ارتفاع عوارض، موقعیت مکانی آن ها در تصویر و زاویه تصویربرداری متغیر است و روابط طراحی شده قادر است با درنظرگرفتن عوامل فوق و با حفظ همانندی مقدار جا به جایی را محاسبه و موقعیت مکانی دقیق عوارض را بدون هیچ تغییر در خصوصیات رادومتریک آن تصحیح و تعیین کند.
    کلید واژگان: اطلاعات زمینی, امتزاج اطلاعات, جا به جایی عوارض, سنجش از دور, همانندسازی
    Afshin Partovi*
    Remotely sensed data is now being acquired and it is hoped the earth’s surface will be imaged more and more precisely to support their information systems by accurate data with high spatial resolution. The most advantage of this technique can be mentioned to acquire earth surface data with all of its details depend on the spatial resolution of satellite imagery. Due to remote sensing applications, there are some factors with efficient effects on the accuracy of the obtained results. Such that, there is not avoidable Relief Displacement correction in DEM generation or data fusion works. A lot of researches have been done to remove Relief Displacement caused by imaged feature’s height and scanning array by different algorithms of Ortho Photo rectification. In this approach the geometry of 1A and 1B level products of ASTER images was studied to develop a method based on rotation re sampling for Epipolar Stereo Pair Model generation in Non-Photogrametric software. Then the generated model was used to digitize contour lines with 100 meters interval of constant parallax (in row-parallax on the screen, i.e. col= 0). The result of comparison shows a consistent shift in georeference of digitized contour map with respect to the existing contour map and ground control points that can be caused by the effect of side ward looking angle and height of feature. Thus, the effective parameters such as pointing angle and height of feature were applied to develop a mathematical formula in Excel software to measure amount of shifts and finally correct it. The research show the amounts of shift are varying depends on position of the points in the image and its heights. Furthermore, the developed formula enables us to remove Relief Displacement without any changes on the radiometric properties of image data.
    Keywords: Data fusion, Earth surface data, Relief displacement, Remote sensing, Re sampling
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال