به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ali rasouli

  • علی رسولی*

    خخاندان های محلی، به ویژه در دوره های فترت، از عوامل مهم تاثیرگذار در تحولات تاریخی جنوب ایران و خلیج فارس بوده اند. پژوهش حاضر به یکی از شیوخ کمتر شناخته شده ی دوره ی فترت میان فروپاشی دولت افشار و تثبیت دولت زند به نام  شیخ حجر کنگانی می پردازد که در بندر کنگان اقتداری محلی به دست آورد. پژوهش بر این پرسش ها متمرکز است: بندر کنگان بنا به چه دلایلی بستری برای شکل گیری قدرتی محلی توسط شیخ حجر شد؟ قدرت وی چه فراز و فرودی را طی کرد و چگونه با قدرت های خارجی حاضر در خلیج فارس و کریم خان زند مواجه شد؟ بررسی شواهد موید این است که بندر کنگان به واسطه ی افزایش ناامنی در سایر بنادر و موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی مهم خود در پرتو اقدامات شیخ حجر به برتری نسبی در رونق تجاری رسید و به عنوان یکی از نقاط اتصال شیراز با خلیج فارس واجد اهمیت شد. بر بستر این رونق اقتصادی شیخ حجر به یک قدرت محلی مهم تبدیل شد. اما تنش وی با انگلیسی ها، خودداری از مشارکت در جنگ با میرمهنا و مقاومت در برابر خواسته های مالیاتی دولت زند، به تیرگی مناسبات شیخ حجر با دولت زند و حمله ی نظامی سپاه زند به کنگان و پایان کار وی انجامید. روش این پژوهش تاریخی با رویکرد توصیفی تحلیلی است و گردآوری اطلاعات عمدتا با شیوه ی کتابخانه ای و حسب مورد با استفاده از تاریخ شفاهی و پیمایش آثار انجام شده است.

    کلید واژگان: بندر کنگان, خلیج فارس, شیخ حجر, کریم خان زند
    Ali Rasouli *

    Local dynasties, especially in the periods of intercession, have been important influential factors in the historical developments of southern Iran and the Persian Gulf. The current research deals with one of the lesser known Sheikhs of the interval between the collapse of the Afshar government and the establishment of the Zand government, Sheikh Hajar Kangani, who gained local authority in Kangan port. The research focuses on: "Why did Kangan Port become a platform for the formation of local power by Sheikh Hajar? What ups and downs did his power go through and how did he face the foreign powers present in the Persian Gulf and Karim Khan Zand?" Studying the evidence confirms that Kangan port achieved relative superiority in commercial prosperity due to increased insecurity in other ports, its geographical and strategic location in the light of Sheikh Hajar's actions became important as one of the connection points between Shiraz and the Persian Gulf. So Sheikh Hajar became an important local power. But his tension with the British, refusing to participate in the war with Mir Mahna and resisting the tax demands of the Zand government led to the darkness of Sheikh Hajar's relations with it, Zand Corps’ military attack to Kangan and the end of his work. The method of this historical research is descriptive and analytical. Data Collection done mainly in a library style, and as the case, using oral history and surveying works.

    Keywords: Persian Gulf, Kangan port, Sheikh Hajar, Karim Khan Zand
  • علی رسولی، فاطمه نعمتی*، مهشید سادات اصلاحی

    متون جغرافیای تاریخی حاوی اطلاعات اجتماعی، فرهنگی و زبانی ارزشمندی هستند. احسن التقاسیم فی المعرفه الاقالیم اثر ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی یکی از این متون است که توصیفات دقیقی درباره زبان های جوامع مسلمان در سده چهارم هجری دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی ارزش این اثر در شناخت وضعیت زبان شناسی اجتماعی جوامع اسلامی آن دوره است و به این پرسش ها می پردازد که گزارش های مقدسی چه ارزش  زبا ن شناختی دارد و چگونه به شناسایی کاربرد اجتماعی، پراکندگی و تنوع زبانی جوامع مسلمان کمک می کند. بدین منظور، با روش پژوهش توصیفی-تحلیلی، محتوای گزارش های زبانی مذکور از منظر زبان شناسی اجتماعی-تاریخی بررسی گردید و بر اساس مضامین زبان شناسی اجتماعی شناسایی شده، طبقه بندی و تفسیر شدند. بررسی محتوای اثر نشان می دهد که مقدسی بر اساس طرحی ازپیش اندیشیده و نظام مند به وضعیت زبانی سرزمین های اسلامی توجه کرده است و مشاهدات وی تصویر نسبتا روشنی از جغرافیای زبانی، تفاوت های گویشی، انتخاب زبان ها و گویش ها در موقعیت های کاربردی مختلف و نگرش اجتماعی به آنها مخصوصا در یخش شرقی جهان اسلام در سده چهارم ارایه می دهد. همچنین، این پژوهش از یک سو اهمیت توصیف های جامع و طبقه بندی شده جغرافیایی تاریخی زبان ها و از سوی دیگر، ضرورت واکاوی متون جغرافیای تاریخی برای شناخت وضعیت اجتماعی-تاریخی زبان های ایرانی را بیش از پیش آشکار می نماید.

    کلید واژگان: احسن التقاسیم فی المعرفه الاقالیم, زبان شناسی اجتماعی-تاریخی, پراکندگی زبانی, گویش های محلی, نگرش زبانی, انتخاب زبانی, زبانشناسی اجتماعی
    Ali Rasouli, Fatemeh Nemati *, Mahshid Sadat Eslahi

    Historical geographical manuscripts are crucial for social, cultural, and linguistic research. One such significant text is "Ahsan Al-Taqɑsim fi Maʔrefat Al-Aqɑlim" by Abuʔabdallɑh Moḥammad bin Aḥmad al-Maqdesi, which provides a detailed description of languages and dialects in Muslim communities in the 10th century. We aimed to investigate the significance of this manuscript in understanding the sociolinguistic status of Islamic communities in that era through these research questions: what is the linguistic value of Maqdesi’s reports? How do they aid in recognizing the language usage, distribution and variation in Muslim communities? A descriptive-analytic analysis was conducted on the linguistic reports from a historical sociolinguistic perspective to identify sociolinguistic themes and classify the relevant content for further interpretation. The analysis revealed that Maqdesi has studied the linguistic status of the Islamic world in a systematic and well-thought plan, and, his observations yielded a relatively clear picture of the linguistic landscape, dialectal differences, language choices and usages, and social attitude towards languages, especially in the eastern regions of the Islamic world in the 10th century. Furthermore, this research highlights the importance of comprehensive and well-categorized historical-geographical language descriptions and the necessity of reanalyzing historical-geographical manuscripts to better understand the historical sociolinguistic status of Iranian languages.

    Keywords: historical sociolinguistics, Ahsan Al-Taqɑsim fi Maʔrefat Al-Aqɑlim, language distribution, regional dialects, linguistic attitude, language choice, sociolinguistics
  • علی رسولی، جعفر حسنی*، اسفندیار آزاد مرزآبادی، جنیفر جکسون
    زمینه

    تجربه بیماری های قلبی - عروقی بر ابعاد مختلف جسمانی، روانشناختی، اجتماعی و وجودی بیمار تاثیرگذار است، اما پس از بررسی پیشینه پژوهشی مشخص شد هرکدام از مطالعات انجام شده صرفا یکی از این مولفه ها را مطاله کرده اند. بنابراین عدم وجود پژوهشی که تمام مولفه های ذکر شده را در ارتباط با یکدیگر مورد بررسی قرار دهد، نشان دهنده وجود خلا علمی در این زمینه است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مطالعه ی چگونگی «تجربه ی بیماری» در افراد مبتلا به بیماری های قلبی - عروقی انجام شد.

    روش

    در پژوهش کیفی حاضر از روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شد. نمونه گیری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند صورت گرفت و برای گردآوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته مبتنی بر محورهای پیشنهادی اسپرادلی (2016)، با 16 بیمار قلبی - عروقی به صورت انفرادی انجام شد. داده ها بر اساس راهبرد 6 مرحله ای اسمیت، لارکین و فلاورز (2021) و در محیط نرم افزار MAXQDA-2020 مورد تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    از تحلیل یافته ها، مقوله ی مرکزی "دگرگونی های بیماری خاست" شناسایی شد که شامل پنج مقوله ی اصلی پدیدارشوندگی بدن، مانع عاملیت، تداخل ارتباطی، تجارب هیجانی دشوار و چالش های وجودی است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت در مواجهه با بیماری های قلبی - عروقی ابعاد مختلفی از زندگی شخصی و اجتماعی بیماران دچار دگرگونی های عمیق می شود. استفاده از مقوله های شناسایی شده در پژوهش حاضر می تواند راهنمایی برای متخصصان در ارزیابی این مورد باشد که بیمار قلبی - عروقی در کدام یک از مقوله های "دگرگونی های بیماری خاست" دچار مشکلات جدی تری است و در نتیجه می تواند متخصصان را در طراحی و اجرای مداخلات متناسب با همان مقوله یاری کند.

    کلید واژگان: بیماری قلبی - عروقی, تجربه ی بیماری, دگرگونی بیماری خاست, پدیدارشناسی
    Ali Rasouli, Jafar Hasani*, Esfandiar Azad Marzabadi, Jennifer Jackson
    Background

    The experience of cardiovascular diseases affects various physical, psychological, social and existential aspects of the patient. But, after studying the research background, it was found that Each of the conducted studies have studied only one of these dimensions. Therefore, the absence of a research that examines all the mentioned components in relation to each other is a sign of the existence of a scientific gap in this field.

    Aims

    The present research was conducted with the aim of studying the "disease experience" in people suffering from cardiovascular diseases.

    Methods

    In this qualitative research, interpretive phenomenological method was used. Sampling was done using the purposeful sampling method and in order to collect data, a semi-structured interview based on the axes proposed by Spradley (2016) was conducted individually with 16 cardiovascular patients. The data were analyzed based on the 6-step strategy of Smith, Larkin and Flowers (2021) and using MAXQDA-2020 software.

    Results

    From the analysis of the findings, the central category of "Disease-caused Transformations" was identified, which includes five main categories of phenomenal body, agency barrier, communication interference, difficult emotional experiences, and existential challenges.

    Conclusion

    According to the obtained results, it can be said that cardiovascular diseases cause profound changes in various aspects of the patients' personal and social life. Using the categories identified in the current research can be a guide for specialists to evaluate that In which of the categories of "pathological changes" does the cardiovascular patient have more serious problems and as a result, it can help specialists in designing and implementing interventions according to the same category.

    Keywords: cardiovascular disease, illness experience, Disease-caused Transformations, phenomenology
  • Farid Sharifi, Omid Banafshi, Ali Rasouli, Shadi Ghoreishi, Samrand Saeedi, Mahmood Khalesi, Afshar Rezai, Eslam Moradi Asl, Bushra Zareie, Nasrollah Veisi Khodlan, Arshad Veysi
    Background

    Mosquitoes (Diptera: Culicidae) have always been considered as the vector/s of viral and parasitic diseases. This study aimed to conduct a comprehensive survey on the species composition, spatial distribution, and biodiversity indices of mosquitoes in Kurdistan Province, western Iran.

    Methods

    This study was carried out in 10 counties of Kurdistan Province. The immature stages of mosquitoes were collected monthly from June to September. ArcGIS software was used to spatial analysis and create maps. Alpha diversity indices were calculated using the related formula.

    Results

    Totally, 5831 larvae belonging to the family Culicidae were collected. Twelve species were identified including: Anopheles claviger, An. maculipennis s.l, An. superpictus s.l, Culiseta. longiareolata, Cs. subochrea, Culex hortensis, Cx. mimeticus, Cx. perexiguus, Cx. pipiens, Cx. theileri, Cx. modestus and Cx. territans. Based on this analysis, the high-risk areas of the province are determined as Anopheles in the west, Culex in the north, and the Culiseta in the south of the province. Analyzing the Alpha biodiversity indices showed Baneh and Sarabad had the maximum and Bijar had the minimum mosquito biodiversity.

    Conclusion

    The western counties of the province are regarded as the hotspots for anopheline mosquitos. Moreover, reporting of malaria cases in the past, bordering with Iraq and the high traffic of travelers have made these areas as potential foci for malaria transmission. So that, routine entomological inspections are proposed to detect any suspicious vector or case entrance.

    Keywords: Mosquitoes, GIS, Diversity, Diptera, Larvae
  • علی رسولی، محمود نراقی آرانی، اکبرعلی اصغرزاده، باقر فرهود*

    میدان های تابشی مجاورهم در برخی از روش های پرتودرمانی استفاده می شوند. هنگام استفاده از میدان های تابشی مجاورهم، امکان خطاهای دز قابل توجهی در محل اتصال میدان ها محتمل است. بنابراین، صحت محاسبه دز در سیستم طراحی درمان باید کافی باشد. بر همین اساس، در مطالعه حاضر، به ارزیابی صحت محاسبه دز سیستم طراحی درمان ISOgray برای میدان مجاورهم پرداخته شد. برای ارزیابی صحت محاسبات دز، ابتدا پروفایل های دز با استفاده از دزیمتر Semiflex مدل TM31010 در فانتوم آب PTW-MP3 در عمق های 1، 5/1، 5 و 10 سانتی متری در ابعاد میدان های تابشی مختلف (6 × 6، 10 × 10 و 20 × 20 سانتی متر مربع) اندازه گیری شدند. در مرحله بعدی، محاسبات دز توسط سیستم طراحی درمان ISOgray انجام شد. در نهایت، پروفایل های دز اندازه گیری شده و محاسبه شده با استفاده از شاخص گاما با یکدیگر مقایسه شده و صحت محاسبات سیستم طراحی درمان ISOgray مورد ارزیابی قرار گرفت. صحت کلی محاسبات سیستم طراحی درمان در منطقه انبوهش دز (با معیار پذیرش 5 %DD=   و mm 3 DTA=) و ناحیه بعد از منطقه انبوهش دز (با معیار پذیرش 5 %DD=   وmm  3 DTA=) در محدوده ی قابل قبول بود. علاوه بر این، صحت کلی محاسبات دز تحت تاثیر ابعاد میدان قرار نگرفت. تجزیه و تحلیل یافته ها در محل اتصال میدان ها (match-line) نشان داد که صحت محاسبات دز برای پروفایل های دز در عمق 1 سانتی متری در محدوده قابل قبولی بود. به هرحال، صحت محاسبات دز برای عمق های دیگر کاهش یافت. یافته ها نشان دادند که صحت محاسبات دز کلی سیستم طراحی درمان ISOgray برای میدان های تابشی مجاورهم قابل قبول است. با این حال، صحت محاسبات دز ناحیه match-line برای عمق های پس از ناحیه انبوهش دز در محدوده قابل قبولی نبود.

    کلید واژگان: پرتودرمانی, سیستم طراحی درمان, صحت محاسبه دز, ایزوگری, میدان های تابشی مجاورهم
    Ali Rasouli, Mahmud Naraqi Arani, Akbar Aliasgharzadeh, Bagher Farhood *

    Adjacent radiation fields are applied in some radiotherapeutic cases. When using these radiation fields, considerable dose errors across the junction of radiation fields are possible. Therefore, it is necessary to evaluate the accuracy of the dose calculated by the treatment planning system (TPS) when using the adjacent radiation fields. The present study aimed to quantify the dose calculation accuracy of ISOgray TPS for the photon-photon adjacent fields. To assess the accuracy of dose calculations, the dose profiles were first measured by a Semiflex TM31010 at 1, 1.5, 5, and 10 cm depths for different field sizes (6 × 6, 10 × 10, and 20 × 20 cm2). In the second step, corresponding data were extracted from the ISOgray TPS. Finally, the dosimetric performance of TPS was evaluated using a gamma index analysis. The overall dose calculation accuracy of ISOgray TPS was within the acceptable range for the build-up region (with acceptance criteria of dose difference (DD) = 15% and distance to agreement (DTA) =3 mm) and the depths after the build-up region (with acceptance criteria of DD = 5% and DTA = 3 mm). Moreover, the overall accuracy of dose calculations was not affected by the field size. A more detailed analysis of the findings revealed that the accuracy of dose calculations in the match line regions of the adjacent radiation fields for 1cm beam profiles was within the acceptable range; however, it declined for other depths. The findings showed that the overall dose calculation accuracy of ISOgray TPS was acceptable for evaluated adjacent radiation fields. However, the accuracy of dose calculations in the match line regions of the adjacent radiation fields for the depth after build-up was not within the acceptable range.

    Keywords: Radiotherapy, Treatment planning system, Dose calculation accuracy, ISOgray, Adjacent radiation field
  • همام نفاخ موسوی*، علی رسولی

    در این پژوهش اتصال هم جنس سیم های آلیاژ حافظه دار NiTi مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از سیم های آلیاژ حافظه دار NiTi با سطح مقطع دایره ای شکل و با ساختار مارتنزیتی در دمای محیط استفاده گردید. با استفاده از جوشکاری لیزر Nd:YAG ضربانی و بهینه سازی پارامترهای آن، یک اتصال سالم از نظر ظاهری و متالورژیکی به دست آمد و سپس اثر مدت زمان های مختلف اعمال پالس لیزر، بر خواص اتصال هم جنس این آلیاژ بررسی شد. ریزساختار حاصل، با استفاده از میکروسکوپ نوری و میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به آنالیز شیمیایی(EDS) مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین نمونه های با زمان های مختلف اعمال پالس لیزر، تحت آزمون های مکانیکی کشش و میکروسختی سنجی ارزیابی شدند. با بررسی نتایج آزمون ها مشخص شد که گرمای ورودی بالاتر، سبب بزرگ تر شدن دانه ها، انحلال رسوبات، کاهش سختی و استحکام شکست در منطقه اتصال می گردد.

    کلید واژگان: جوشکاری لیزر Nd:YAG ضربانی, آلیاژ حافظه دار, نیکل تیتانیم, ریزساختار
    Homam Naffakh-Moosavy*, Ali Rasouli

    In this research similar joining of NiTi shape memory alloy was studied. For this purpose, NiTi alloy in the form of wires with circular cross section possessing martensitic phase structure at room temperature was used. By utilizing Nd:YAG pulsed laser welding method followed by optimizing its technical parameters, a defectless joint in terms of appearance and metallurgical properties was obtained. In the next step, the effect of various pulsed laser duration time on properties of the obtained similar joint of NiTi was investigated. Moreover, the resultant microstructures were studied using optical microscope (OP) and Scanning Electron Microscope (SEM) equipped with chemical analysis of EDS. Furthermore, the samples prepared under different pulsed laser duration time conditions were characterized by using tensile and micro-hardness tests. Investigating the results of the performed evaluations revealed that higher levels of heat input has resulted in grain growth, dissolution of precipitations as well as reduction in hardness and ultimate tensile strength of the samples in the joint zone.

    Keywords: Pulsed Nd:YAG laser welding, Shape memory alloy, NiTi, Microstructure
  • Ali Shekarifard *, Ali Rasouli, Manocher Daryabandeh, Mehrab Rashidi
    The oil shale is a prodigious immature kerogen-rich resource, which represent an outstanding potential of oil generation through thermochemical processing at ~350-530°C depending on kerogen peculiarities. Kinetic investigation is one of the fundamental approaches for quantifying and evaluation of this process. The main aim of this study is thermal and kinetic investigation on the Garau oil shale (Early Cretaceous) from Lorestan province of Iran using TGA-DTG analysis (Thermogravimetry Analysis; TGA and Differential Thermogravimetry Analysis; DTG) under three constant 5, 10, 15 °C/min heating rate from 20°C up to 900 °C. The FTIR (Fourier transform infrared spectroscopy) analysis was used to evaluate the evolved gases during thermochemical decomposition of the Garau oil shale. The results show the combustion process of the representative sample from the Garau oil shale involves two main peaks of mass loss, which reveal two main reaction regions. The first reaction region is originated from organic matter (bitumen & kerogen) decomposition and the second reaction region is occurred as the result of calcite thermal breaking down. According to the average activation energy calculated for the organic matter decomposition (~183 kJ/mol), the Garau oil shale corresponds to medium-fast reaction rate kerogens, in consistent with IIS-kerogen reaction rate (144-218 KJ/mol).
    Keywords: TGA-FTIR analysis, kinetic, Oil Shale, Garau formation, Iran
  • علی صیادانی*، علی خالقی، علی رسولی

    . فرمالیسم در ادبیات ملل گوناگون ظهور بزرگانی چون یاکوبسن، شکلوفسکی و... جلوه گر است و در ادبیات عرب وامدار تلاش های لفظ محور بزرگانی چون جاحظ و قدامه بن جعفر و عبدالقاهر جرجانی است و نشانه های آن در ادبیات معاصر عرب در آثار بزرگانی چون امین نخله، صلاح عبدالصبور و... قابل مشاهده است، که پژوهش حاضر، سروه های دو شاعر معاصر عربی و فارسی یعنی مطران و سپهری را از نظرگاه نقد صورتگرایانه از منظر آشنایی زدایی و هنجارگریزی مورد بررسی و نقد قرار می دهد؛ از آنروی که شاخصه اصلی شعر هر دو شاعر کاربست شگردهای یاد شده می باشد، بررسی متن شعری این دو شاعر نشان از آن دارد که شعر سهراب؛ آب حیاتی در رگ سنت های تکراری ادبیات بود و مبانی جدیدی برای علوم ادبی ایجاد کرد، اما زبان شعری مطران، زبانی ورای زبان عادی و معمولی است، بلکه در کنار آشنایی زدایی از زبان مانوس، جانب رسانگی را نیز رعایت کرده است، یعنی خواننده بعد از تامل، معنی مکتوم را کشف می کند.

    کلید واژگان: شعر معاصر فارسی و عربی, آشنایی زدایی, هنجار گریزی, مطران, سپهری
    Ali Sayadani*, Ali Rasouli, Ali Khaleghi

    Text-based approaches in the study of literary texts of the early twentieth century emerged under the influence of linguistics-based approaches in which The Russian linguists and the school formalism had the most contribution in the changes in literary criticism of twentieth-century. In the way that in the analysis of literary texts they believed that all the valuable things of a literary work are hidden in itself and factors such as historical containers, construction of a literary work or the purpose of it and the importance of the poet's life are the later priorities. Formalism is manifested in the literature of different nations, especially in Russian literature with the advent of great figures such as Jakobson,Shklovsky etc. and in Arab literature owes to the term oriented efforts of great figures such as Jahez and Ghodame ebne Jafar and Abdul Ghaher Jurjani. And its signs in contemporary Arab literature are visible in the works of great figures such as Amin Nakhla, SalahAbdul Saboor etc

    Keywords: formalism, Defamiliarization, Deviation, Matran, Sepehri
  • علی رسولی، رزیتا فتحی*، مریم کوشکی جهرمی
    سابقه و هدف

    سطوح اسیدهای آمینه شاخه دار در افراد چاق افزایش می یابد و با مقاومت به انسولین و دیابت نوع 2 مرتبط است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین مقاومتی دایره ای بر سطوح پلاسمایی اسیدهای آمینه ی شاخه دار و مقاومت به انسولین در پسران نوجوان چاق بود.

    مواد و روش ها

    33 پسر نوجوان چاق (30≤BMI) با دامنه سنی 17-14 سال به صورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی دایره ای (16 نفر) و کنترل (17 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی دایره ای به مدت 8 هفته، سه جلسه در هفته اجرا گردید. برنامه تمرینی شامل 11 ایستگاه بود. تمرین در 4 هفته اول طی 2 ست با 70%-75 یک تکرار بیشینه، 10-12 تکرار و در 4 هفته دوم طی 4 ست با %75-80 یک تکرار بیشینه، 6-8 تکرار اجرا شد. فاصله استراحتی بین ایستگاه ها و ست ها به ترتیب 30 و 180 ثانیه بود. برای اندازه گیری سطوح پلاسمایی اسیدهای آمینه شاخه دار از روش HPLC استفاده شد.

    یافته ها

    در مقایسه با گروه کنترل، تمرین مقاومتی موجب کاهش وزن (001/0P<)، BMI (001/0P<)، گلوکز (035/0P=)، والین (007/0P=) و مجموع اسیدهای آمینه شاخه دار (007/0P=) گردید و کاهش شاخص مقاومت به انسولین به سطح معنادار نرسید (083/0P=).

    نتیجه گیری

    تمرینات مقاومتی دایره ای در نوجوانان چاق منجر به بهبود سطوح اسیدهای آمینه شاخه دار پلاسما، گلوکز و مقاومت به انسولین می شود. با توجه به اینکه کودکان و نوجوانان چاق بیشتر در معرض ابتلا به بیماری های مختلف نظیر دیابت هستند، احتمالا تمرین مقاومتی دایره ای بتواند از ابتلا به اختلالات متابولیک مرتبط با چاقی پیشگیری کند.

    کلید واژگان: نیمرخ متابولومیک, متابولیت ها, چاقی, تمرینات دایره ای
    Ali Rasouli, Rozita Fathi *, Maryam Koushkie -Jahromi
    Background & Purpose

    The levels of branched-chain amino acids, an increase in obese subjects and associated with the risk of insulin resistance, and type 2 diabetes. The purpose of this study was to investigate the effect of circuit resistance training on the plasma levels of branched-chain amino acids and insulin resistance in in obese adolescents boys.

    Methodology

    33 obese adolescent boys (BMI≥30) with 14 to 17 years of age were randomly divided into two groups: Circuit resistance training group (n=16) and control group (n=17). The circuit resistance training was performed for eight-weeks, three sessions per week. The training program included 11 stations. The exercise was performed in the first 4 weeks with 2 sets with 70 -75% one repetition maximum, 10-12 repetitions, and in the second 4 weeks with 4 sets with 75-80% one repetition maximum, 6-8 replications. The rest between stations and sets was 30 and 180 seconds, respectively. HPLC method was used to measure the plasma levels of branched-chain amino acids.

    Results

    resistance training reduced weight (P <0.001), BMI (P <0.001), glucose (P = 0.035), valine (P = 0.007) and sum of branched-chain amino acids (P = 0.007) and insulin resistance index did not reach significant level (P = 0.083).

    Conclusion

    The circuit resistance training in obese adolescents improved levels of branched-chain amino acids, glucose, and insulin resistance. Given that obese children and adolescents are more at risk for various diseases, such as diabetes, circuit resistance training may prevent metabolic disorders associated with obesity.

    Keywords: Metabolomics Profile, Metabolites, Obesity, Circuit Training
  • علی رسولی، حسین توکلی عنبران*
    هدف این پژوهش تخمین دز رسیده به بافت ها و ارگان های سالم اطراف تومور کبد حین رادیوتراپی و برآورد ارگان هایی با احتمال بالای سرطان های القایی ثانویه است. این مطالعه به روش مونت کارلو انجام شده است. فانتوم استفاده شده، فانتوم ORNL مربوط به یک خانم بزرگسال می باشد. حجم تومور به صورتی است که 30 درصد بافت کبد را پوشش داده است. در گام اولیه ی این تحقیق سر شتابدهنده ی خطی مدل 6 مگا ولتی واریان 2100 شبیه سازی شد و با مقایسه ی نتایج خروجی با مقادیر محاسبه شده از نتایج خود اطمینان حاصل شد و در مرحله ی بعد، تصحیحات مدنظر در فانتوم صورت گرفته و رادیوتراپی به روش مونت کارلو انجام شد. محاسبات مربوط به دز برای 38 ارگان انجام گرفت. با توجه به نتایج حاصله در این شبیه سازی درصد دز کل رسیده به سایر بافت ها نسبت به تومور در محدوده ی (%07/13-%01/0) قرار داشت و در بین ارگان های بررسی شده بافت سالم کبد، کلیه، بافت استخوانی قفسه ی سینه سمت راست، بافت استخوانی قفسه ی سینه سمت چپ، غده ی فوق کلیوی، پانکراس و ریه به ترتیب دز 88، 5/24، 2/24، 8/18، 9/15، 7 و 5 سانتی گری بر ثانیه دریافت کرده اند. با توجه به رابطه ی خطی بین دز دریافتی در هر ارگان و احتمال سرطانی شدن ارگان مربوطه، در مدل BEIR کلیه ها خطر ایجاد سرطان های ثانویه ی بالاتری نسبت به سایر ارگان ها دارند. در محاسبه خطر به روش مونت کارلو در یک زمان مشخص با توجه به نتایج نشان داده شده بخش سالم تومور کبد بیش ترین خطر القای سرطان های ثانویه را دارا می باشد و مقادیر مربوط به خطر القای سرطان های ثانویه برای کلیه و استخوان قفسه سینه سمت راست و چپ و غده فوق کلیوی به ترتیب 81، 48، 36 و 18 درصد به دست آمد. این احتمال برای بیمارانی که برای رادیوتراپی موثرتر مجبور به انجام تراپی های بیش تری می باشند بالاتر از سایر بیماران خواهد بود.
    کلید واژگان: رادیوتراپی, شتابدهنده ی خطی, ORNL, مونت کارلو
    Ali Rasouli, Hossein Tavakoli, Anbaran*
    The aim of this study was to estimate the delivered doses to tissues and organs around the liver tumor during radiotherapy and to determine organs with a high probability of secondary induction cancers. This study was carried out using Monte Carlo method.
    The used Phantom, the ORNL phantom is for an adult female. The volume of the tumor is as much as 30% of the liver tissue.In the initial step of this study, we will focus on simulating the linear accelerator of Varian 2100 6MV and by comparing the output results with the calculated values;​​ we will make sure that the results of MCNPX code are sufficiently accurate. In the next step, the corrections are considered in phantom and Monte Carlo technique was used for radiotherapy. The dose calculations was done for 38 organs. According to the obtained results in this simulation, the reached doses to other tissues surrounding tumor was in the range of 0.01-13.07%. Among the examined organs, the healthy tissue of the liver, kidney, the left part of bone_rib cage, the right part of bone_rib cage, adrenals pancreas and lung have received 88, 24.5, 24.2, 18.8, 15.9, 7, 5 cGy, respectively. Due to the linear relationship between the dose received in each organ and the risk of cancer of the organ in subsequent years, in the BERT model, the kidneys have a higher risk of secondary cancers than other organs. In calculating of the risk by Monte Carlo method at a given time, the healthy part of the liver has the highest risk of inducing secondary cancers, and the risk of inducing secondary cancers for kidney, the right part of cage, the left part of cage and adrenal glands were 81, 48, 36 and 18 percent, respectively. Secondary cancer induction is more likely for patients who require more therapy for effective radiotherapy than other patients.
    Keywords: Radiotherapy, linear accelerator, ORNL, Monte Carlo
  • علی رسولی، مهدی حسین زاده یزدی
    رویکرد زمانی مدرنیته، همان است که ارسطو در کتاب چهارم فیزیک، بیان داشته: "زمان زنجیره ای از اکنون هاست". در مقابل هایدگر معتقد است این فهم از زمان، هستی را در اکنونیت گسسته از گذشته و آینده قرار داده و گویی تمامیت آن در دسترس است تا در فراشد ابژکتیوسازی تحت استیلا قرار گیرد. نتیجه این فرایند آن است که هستی از آشکارگی بازمانده و جهان نارخداد تجسم می یابد. با این حال، پیشنهاد هایدگر برای برون شد از این وضعیت (جهان نارخداد) ، نه تجویز تلاشی مبارزه جویانه بلکه رها کردن امور به حال خود آنچنان که در ذات خویش هستند، می باشد. هایدگر این رها کردن را با اصطلاح ((گلاسنهایت) ) بیان می دارد. برخی از پژوهشگران از ((گلاسنهایت) ) هایدگر، نوعی بی عملی را نتیجه گرفتند. ما در پژوهش حاضر نشان خواهیم داد که ((گلاسنهایت) ) نه عرصه بی عملی که خود متضمن کنشگری است؛ اما در زمان حاضری که عرصه تلاقی گذشته و آینده باشد و هایدگر از آن با نام "لحظه اصیل" یاد می کند؛ همان لحظه مصمم بودگی که باید انتظارش را کشید و به زمان حادث شدنش رویداد مستتر در بطن آن را از آن خود کرد. اصطلاح ((گلاسنهایت) )، در برابر فراشد مدرنیته، نوعی فرایند به تاخیر انداختن را پیشنهاد می کند.
    کلید واژگان: مدرنیته, هستی, رخداد, گلاسنهایت
    Ali Rasouli, Mahdi Hoseinzadeh
    Abstract: The modern times approach is the same as Aristotle has written in the fourth book of physics: ((The 'now' is the link of time)). While Heidegger believes this understanding of time, puts the being as something present at hand for Manipulation, because the being is in now Discrete from the past and the future, and it seems that its totality is available for to be dominated. As a result of this process being is not able to revealing and uneventful world is embodied. However, in Heidegger's philosophy, something must have happened before thinking and acting in a genuine and meaningful way. But, Heidegger's suggestion for to get out of this problematic situation (uneventful world), is not the prescription of a struggle, but the abandonment of things to oneself as they are. Heidegger expresses this abandonment with the term "Gelassenheit". Some researchers from Heidegger's term "Gelassenheit" concluded some kind of inaction and numbness. However, in the present study, we will show that "Gelassenheit" is not space neutral and inaction arena, But also is itself involves activism, But at the time it belongs, The present time that is realm of past and future confluence, And Heidegger calls it the name "genuine moment", a determined moment that should be expected, And when it happened, identified the hidden event in it. The term "Gelassenheit" suggests a delayed process and thus, in the face of the objectification process in modernity.
    Keywords: Modernity, Being, Event, Gelassenhei
  • مرجان رسولی *، علی رسولی، ناصر کلهر
    مقدمه
    آموزش با رویکردهای یادگیری فعال و دانشجو - محور در بهبود مهارت حل مساله موثر است. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش به شیوه مبتنی بر حل مسئله و سخنرانی بر آگاهی و عملکرد دانشجویان پرستاری اجرا شد.
    روش کار
    این مطالعه ی نیمه تجربی دو گروهه با طراحی پیش و پس آزمون در سال 1394 بر روی 64 دانشجوی نیم سال سوم رشته پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی قم که درس بررسی وضعیت سلامت را انتخاب نموده بودند، صورت گرفت. دانشجویان بصورت تصادفی به دو گروه (32 نفره) تقسیم شدند. پس از آموزش به دو شیوه حل مسئله و سخنرانی، میزان آگاهی و عملکرد در هر دو گروه، به ترتیب با استفاده از پرسشنامه و چک لیست دو ماه پس از آموزش اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون میانگین، انحراف معیار، فیشر، تی مستقل و زوجی تجزیه و تحلیل با سطح معنی داری (0/05=p) انجام شد.
    یافته ها
    آموزش سبب افزایش معناداری در میانگین نمرات آگاهی (92/1±66/9) و عملکرد (41/1±16/4) در گروه یادگیری بر اساس حل مسئله نسبت به گروه سخنرانی با میانگین (9/1 ± 28/6) برای آگاهی و (71/1 ± 81/2) برای عملکرد شد. تفاوت معنی داری بین گروه سخنرانی و حل مسئله قبل از مداخله به لحاظ میزان آگاهی وجود نداشت (574/0 p=).
    نتیجه گیری
    اگرچه هر دو شیوه ی آموزشی موثر بودند اما روش حل مسئله در ارتقاء آگاهی و عملکرد، موثرتر از روش سخنرانی نشان داده شد؛ از آن جایی که، مدرس در این روش روند بحث را مدیریت کرده، بازخورد مثبت می دهد و در نهایت خلاصه سازی می کند، به نظر موثرتر است
    کلید واژگان: یادگیری مسئله محور, سخنرانی, دانشجوی پرستاری
    Marjan Rasouli *, Ali Rasouli, Nasser Kalhor
    Introduction
    Training with active learning approaches and student - centered are more effective to strengthen problem-solving skills in nurses. The aim of this study was to determine the effect of PBL method and lecture on nursing student's knowledge and performance in Qom Islamic Azad University.
    Methods
    This quasi-experimental study with two groups of pre-post test method was conducted during 2015 on 64 nursing students (in their third semester) who had chosen evaluation of health status course in Qom Islamic Azad University. The students were randomly divided into two groups of cases (32 persons). Having applied PBL and lecture during 2 week, knowledge and performance were evaluated via one questioner and checklist at the end of two months after the course. Data was analyzed using mean, standard deviation, Fisher, dependent and independent t-Test. The level of significance was 0.05.
    Results
    Learning significantly increased the mean scores of knowledge (9.66 ± 1.92) and performance (4.16 ± 1.41) in the learning group based on problem solving in relation to the lecture group with (6/28± 1/9) for knowledge and (2/81 ± 1/71) for performance
    There was no significant difference between the lecture group and the problem solving before the intervention in terms of level of knowledge (P = 0.574).
    Conclusions
    our results suggest that although both forms of teaching were effective, PBL seemed to be more effective than Lecture in improving knowledge and performance; because the instructor manage the process of discussion, give positive feedback, and conduct a summary.
    Keywords: Problem-Based Learning (PBL), Lecture, Nursing students
  • یوسف پناهی، احسان صبوری*، علی رسولی، گودرز صادقی هشجین، شیوا روشن میلانی، لیلا درفش پور
    زمینه و هدف
    هدف از این مطالعه، بررسی اثر غلظت های مختلف مورفین و نالوکسان بر فعالیت های صرعی ایجاد شده در برش های زنده مغزی تهیه شده از نوزاد موش های سوری وابسته به مورفین و کنترل بود.
    مواد و روش ها
    40 سر نوزاد موش سوری به طور تصادفی انتخاب شدند. برای ایجاد وابستگی، 2، 4، 8، 16 و 32 میلی گرم بر کیلوگرم مورفین یک بار در روز (1/0 سی سی) به مدت 5 روز متوالی از روز چهاردهم تا هجدهم پس از تولد به صورت زیر جلدی تزریق شد. در روز نوزدهم و بیستم بعد از تولد، برش های مغزی از موش ها تهیه شد و فعالیت های شبه صرعی از طریق پرفوزیون مایع مغزی نخاعی با منیزیم کم ایجاد شد و اثر غلظت های 10، 100 و 1000 میکرومولار مورفین و 10 میکرومولار نالوکسان بر روی فعالیت ها بررسی شد. تغییر در تعداد، زمان شروع و دامنه فعالیت ها به عنوان شاخص تعیین کننده کمیت اثر در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که مورفین 100 میکرومولار باعث افزایش و مورفین 10 و 1000 میکرومولار و نالوکسان 10 میکرومولار باعث کاهش فعالیت ها در هر دو گروه شد و نالوکسان فعالیت تشنج زایی مورفین را کاهش داد، ولی اثر ضد تشنجی مورفین را نتوانست احیا کند.
    نتیجه گیری
    مورفین به صورت وابسته به غلظت دارای اثرات 2 فازی در فعالیت شبه صرعی دوره شیرخواری است، به طوری که دوز کم و زیاد آن فعالیت های صرعی را مهار می کند، ولی دوز متوسط آن باعث تقویت فعالیت های صرعی می شود، نالوکسان دارای اثرات ضد تشنجی است.
    کلید واژگان: برش مغزی, مورفین, نالوکسان, تشنج, موش سوری
    Yousef Panahi, Ehsan Sabori*, Ali Rasouli, Goodarz Sadeghi Hashjin, Shiva Roshan Milani, Leila Derafshpour
    Background
    The aim of this study was to evaluate the effects of different concentrations of morphine and naloxone on epileptic activity in live brain slices taken from morphine-dependent and control infant mice.
    Materials And Methods
    Forty neonatal mice were randomly selected. To establish dependency, 2, 4, 8, 16 and 32 mg / kg morphine was injected subcutaneously once daily (0.1 cc) for 5 consecutive days from day 14-18 after birth. On postnatal days 19-20, brain slices were prepared and cerebrospinal fluid was perfused with low magnesium to induce experimental- epiletform activity. The effects of 10, 100 and 1000 µM concentrations of morphine and 10 µM naloxone were investigated on epileptic activity. Chenges in the number as well as onset and amplitude of activities were considered as an indicator to determine the quantity of their effect.
    Results
    The results showed that morphine 100 µM increased the activity while 10 and 1000 µM concentrations of morphine and 10 µM naloxone attenuated epileptic activity in both groups. Naloxone reduced pro-seizure effect of morphine, but anti-seizure effect of morphine couldnt restored by naloxone.
    Conclusion
    Morphine has a two-phase concentration-dependent effect on epileptic activity in the infant mice; so that low and high concentrations of morphine inhibit epileptic activity, but its moderate concentration potentiates the epileptic activity. Naloxone has an anti-seizure effect.
    Keywords: Brain slices, Mice, Morphine, Naloxone, Seizure
  • Reyhaneh Kheyri, Mohammad Kazem Koohi, Goudarz Sadeghi, Hashjin, Hadiseh Nouri, Noushin Khezli, Mohsen Aghamohammad Hassan, Fatemeh Hoomani, Gholamreza Shams, Ali Rasouli, Majid Motaghinejad
    Iron oxide is an important biological agent that has a key role in medical processes; however, the mechanism whereby it provides iron for human and animal cells and its biological uses remains unclear. We aimed to evaluate the effects of oral iron oxide on serum iron status and compare the results with those of iron sulfate as a reference salt. Fifteen adult rabbits were divided into 3 groups of 5 each: control group, iron sulfate group, and iron oxide group. The groups received doses of 3.3, 10, and 33 mg/kg in 3 experiments. Venous blood samples were obtained just before the oral administration of iron sulfate and iron oxide (3.3 mg/kg). More blood samples were taken 3 times at the time points of 1, 6, and 12 hours after the administration of the solutions. Serum was separated for the measurement of iron (Fe) and total iron-binding globulin (TIBG) with routine methods. One week later, the same experiment was repeated with 10 mg/kg of iron sulfate and iron oxide; and 1 week later after the second experiment, again the same experiment was repeated with 33 mg/kg of iron sulfate and iron oxide. The results showed that 33 mg/kg of iron sulfate 1 hour after treatment caused a significant difference in the Fe and TIBG levels between all the groups (P=0.014 for Fe and P=0.027 for TIBG). Our data showed that the absorption of iron oxide was similar to that of ferrous sulfate and in high doses was as useful as iron supplement.
    Keywords: Ferric oxide, Rabbit, Blood iron, Ferrous sulfate
  • علی رسولی، حسین توکلی عنبران
    هدف از این پژوهش گزینش بهترین مکان آشکارساز نسبت به حفاظ و چشمه ی گاما است که کمترین ضریب انباشت شار فوتون را داشته باشیم. در این کار تحقیقی ضریب انباشت شار پرتوهای گامای چشمه های سیلندری Cs137، Co60، N16 هم محور با حفاظ هایی از جنس آلومینیوم، آهن و سرب با ضخامت ثابت cm55/1 در آشکارسازCsI(Tl) با استفاده از کد MCNP-4Cمحاسبه گردید. بدین منظور آشکارساز به ترتیب در فواصل مختلف از 9 الی 18 سانتی متر و زوایای متفاوت نسبت به محور چشمه از 30 الی 150 درجه قرار گرفت. در این تحقیق سعی بر آن بوده است تا وابستگی ضریب انباشت به عدد اتمی ماده، انرژی پرتو گاما فاصله نسبی آشکارساز- ماده- چشمه و زاویه ی آشکارساز مورد بررسی قرار گیرد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که ضریب انباشت در گستره ی وسیعی از1 تا 3.5 تغییر می کند. با توجه به نتایج حاصل از شبیه سازی ها، پیشنهاد می گردد چنانچه هدف کاهش ضریب انباشت باشد لازم است چشمه، حفاظ و آشکارساز هم محور باشند. در غیر این صورت هر چه انحراف آشکارساز از محور مرکزی بیشتر باشد ضریب انباشت شار پرتوهای فوتونی در آشکارساز بیشتر می گردد.
    کلید واژگان: ضریب انباشت شار, چشمه ی گاما Cs137, Co60و N16, آشکارساز CsI(Tl), روش مونت کارلو
    Ali Rasouli, Hossein Tavakoli-Anbaran
    The purpose of this study is to select the best place for the detector towards shield and the gamma source which have the least flux buildup factor of the photon. In this research, the flux buildup factor of gamma rays was calculated by using of MCNP-4C code for cylindrical sources 137Cs, 60Co, 16N coaxial shields made up of aluminum, iron and lead with a constant thickness 1.55 cm in detector CsI (Tl). For this purpose, detector was respectively placed at different distances from 9 to 18 cm and different angles from 30 to 150 degrees with respect to the axis of the source. In this study, we tried to assess the dependency of the buildup factor with material atomic number, gamma-ray energy, relative distance of detector-material-source and angle of detector to source. The obtained results showed that the buildup factor values are variable in a wide range from 1 to 3.5. According to the results of simulation, if the aim is reduction of the buildup factor source, shield and detector should be designed parallel and coaxial. Otherwise, whatever deviation of detector from the central axis is increased, the gamma-rays buildup factors are greater in detector.
    Keywords: Flux buildup factor, Monte Carlo method, Isotopic gamma sources, 60 Co, 137 Cs, 16 N, CsI (Tl) detector
  • علی رسولی
    جغرافیای تاریخی سواحل خلیج فارس، با وجود پژوهش های صورت گرفته، هنوز جنبه های ناشناخته ای دارد که پژوهش در آن ها، به کسب آگاهی های تازه درباره تاریخ تعاملات فرهنگی و تمدنی این منطقه می انجامد؛ مانند اصطلاح سیف (sīf) که در تعدادی از متون جغرافیای تاریخی، برای توصیف بخش های بزرگی از سواحل شمالی خلیج فارس به کار رفته است و فرهنگ های لغت آن را واژه ای عربی فرض کرده اند. مقاله حاضر با این پیش فرض که منشا یک جای نام را در گام نخست، باید در ارتباط با جغرافیای تاریخی منطقه مربوط جستجو کرد، به طرح این پرسش پرداخته که اصطلاح سیف چه ارتباطی با جغرافیای تاریخی سواحل شمالی خلیج فارس داشته و از نظر مصداقی، در گذر زمان، دچار چه تغییراتی شده است؟ بررسی شواهد جغرافیایی و تاریخی و زبانی نشان می دهد که اصطلاح سیف ریشه در جغرافیای تاریخی سواحل خلیج فارس و زبان فارسی دارد و از قرن چهارم قمری/دهم میلادی به بعد، از نامی برای کل سواحل فارس قدیم، به نامی برای ناحیه ساحلی شیف، در شمال بوشهر امروزی، تغییر یافته است. این پژوهش با روش تاریخی انجام شده و در گردآوری اطلاعات، از تکنیک کتابخانه ای و پژوهش های شفاهی استفاده شده است.
    کلید واژگان: سیف, شیو, جلندی ها, خلیج فارس
    Ali Rasouli
    Historical geography of Persian Gulf has still unknown points despite of conducted researches. The texts of Sif can be offered the new information about cultural interaction history of this region. Term Sif has been utilized for description of northern coasts of Persian Gulf. In other words, this term has been mentioned as Arabic word in encyclopedia.
    The present study investigates not only the relationship between Sif term and the historical geography of northern coasts of Persian Gulf due to the necessity of the role of historical geography in researches related to the terms but also the examination of changes of Sif. The evidences based on linguistic, historical and geographical data reveal that term "sif" has origin in historical geography of Persian Gulf coasts and Persian language. From the 10th century, the term ''Sif'' has been altered from a term for all coasts of ancient Persia to a name for Shif district in Bushehr. This study is based on library information and oral studies with historical approach.
    Keywords: Sif, Shiv, Jolandies, Persian Gulf
  • Sairan Nili, Ali Rahimi, Ali Rasouli, Mohammad Karimi, Jamalledin Hasanzadeh, Ghobad Moradi
    Background
    Because of the long incubation period of leprosy and disability caused by it, even mother to fetus transmission has been reported. Thus, this disease causes much alarm. Kurdistan Province, which is located in the Western part of Iran, is one of the regions that have previously suffered from endemic leprosy. The aim of the present study was to investigate the effects of the leprosy elimination campaign (LEC) on leprosy case finding in Baneh, Iran, in 2012.
    Methods
    This case series study was conducted in Baneh District. Case finding was performed via LEC method, which is a recommended method for leprosy case finding in endemic areas. The performed steps included public education, and screening families of ex-patients through careful examination, identification of suspected cases, and diagnosis based on specialist’s examination.
    Results
    The families of ex-patients were assessed and 76 people who had prolonged exposure to ex-patients were invited to be examined by a trained general physician. Subsequently, 50 people were referred to a dermatologist for further examinations, 5 of whom and 1 unexposed person underwent bacteriological test for further evaluation. The results of all the tests were negative.
    Conclusion
    Active leprosy case finding and use of LEC method require a great deal of money and efforts to identify a small number of patients. Because a district like Baneh is in the process of eliminating leprosy and since the economic and social situation has changed greatly over the past two decades, LEC method is no longer cost effective.
    Keywords: Leprosy, Case Series, Iran
  • عابدین ثقفی پور، محرم کرمی جوشین، غلامرضا شریفی راد، مهدی اسدی، علی رسولی، سیامک محبی*
    زمینه و هدف
    سبزیجات با وجود این که نقش مهمی در رژیم غذایی افراد دارند، در صورت آلودگی به میکروب ها، به عنوان منبعی برای انتقال انواع بیماری های روده ای از جمله وبا عمل می کنند. این مطالعه با هدف ارزیابی وضعیت سالم سازی سبزیجات و عوامل موثر قابل تعدیل بر آن طی طغیان وبا در شهر قم در سال 1390 صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی تحلیلی، وضعیت سالم سازی سبزیجات توسط 544 نفر از زنان خانه دار ساکن شهر قم و عوامل موثر قابل تعدیل بر آن در سال1390 مطالعه شد. روش نمونه گیری چند مرحله ای بوده و داده ها توسط پرسشنامه محقق ساخته که روایی و پایایی آن به اثبات رسیده بود به روش مصاحبه سازمان یافته گردآوری گردید. بدین منظور پرسشنامه ای محقق ساخته مشتمل بر 85 سئوال به وسیله افراد مورد مطالعه تکمیل گردید. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 19 با استفاده از شاخص های آمار مرکزی و توزیع فراوانی و نیز آزمون ضریب همبستگی پیرسون با سطح اطمینان 95% تحلیل گردید.
    یافته ها
    میانگین و انحراف معیار سنی زنان مورد مطالعه 31.24+-8.45 سال بود. میانگین و انحراف معیار نمره آگاهی در خصوص استفاده از ضد عفونی کننده های سبزیجات در این مطالعه 71.5+-11.65 نمره بود. در این مطالعه تنها 15/99% (87 نفر) زنان خانه دار مراحل کامل سالم سازی سبزیجات را گزارش کردند. بیش ترین ارتباط عملکرد سالم سازی سبزیجات با موانع درک شده بود و این ارتباط بر اساس نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معکوس معنی دار داشت.
    (r=-0.567، p=0.019).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه عملکرد زنان خانه دار در سالم سازی سبزیجات ضعیف می باشد و سبزیجات خام که مراحل سالم سازی آنها به طور کامل انجام نمی شود هم چنان به عنوان یک معضل بهداشتی در اشاعه بیماری های روده ای مثل وبا عمل می کنند.
    کلید واژگان: وبا, سالم سازی سبزیجات, طغیان, زنان خانه دار
    Abedin Saghafipour, Moharram Karami Jovshan, Gholamreza Sharifirad, Mehdi Asadi, Ali Rasouli, Siamak Mohebbi*
    Background
    Although vegetables have important role to our diets but in case of infection with microbes they can act as a source of infection for variety of intestinal diseases namely cholera. Present study aimed to figure out the status of vegetable disinfection behavior and its modifiable determinants during cholera outbreak in Qom province in 2011.
    Material and Methods
    In a descriptive-analytic study on 554 women (who were household-keeper), vegetable disinfection behavior and its determinants were investigated. In this study, the multistage sampling method was used. A researcher-tailored questionnaire was used to gather data. The valid and reliable questionnaire was comprised of 85 questions and was completed by subjects. Then, the collected data was analyzed by SPSS software (version 19) and using Pearson correlation coefficient (CI=95%).
    Results
    The mean and standard error (SE) of age of subjects were about 31.24+-8.45 Women’s knowledge score on use of vegetable disinfectants had a mean and SE of 71.5+-11.65. Altogether, only 15.99% of women (87 persons) reported a complete disinfection of vegetables. The strongest relationship was found between Vegetable disinfection behavior and the perceived barriers that based on Pearson correlation coefficient was a significant but reverse relationship. (r=-0.567, p=0.019).
    Conclusion
    Our findings showed that house-keeping women had a poor behavior regarding vegetable disinfection. Consequently, poorly-disinfected vegetables are still a prominent health problem respecting spread of intestinal diseases especially cholera.
    Keywords: Cholera, Vegetable disinfection, Outbreak, Household, keeper
  • محمود پرهام، علی رسولی، روح الله صفایی پور، سیامک محبی
    زمینه و هدف
    دیابت یکی از نگرانی های عمده هزاره سوم میلادی به شمار می رود که هر روز بر شمار مبتلایان به آن افزوده می شود. در این بین مهم ترین راهکار کنترل و پیشگیری از عوارض دیابت، خودمراقبتی می باشد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت خودمراقبتی در بیماران دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر قم در سال 1392 صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 251 بیمار دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر قم به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. در این مطالعه از پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد SDSCA و نیز برگه ثبت اطلاعات استفاده شد. داده توسط نرم افزار SPSS 18 در سطح معنی داری 05/0> تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که 99/32% نمونه ها هیچ گونه فعالیت خودمراقبتی در برابر بیماری دیابت نداشته و تنها 97/7% آنان در طول ایام هفته، هر روز از تمام فعالیت های خودمراقبتی تبعیت می کردند. میزان FBS در این بیماران mg/dl 74/157 و میزان HbA1c، mg/dl 74/7 و نیز میانگین نمره خودمراقبتی 53/46 نمره بود. نتایج نشان داد بین خودمراقبتی و میزان FBS و نیز HbA1c ارتباط معکوس معنی داری وجود دارد (006/0>P و 024/0>P).
    نتیجه گیری
    وضعیت خودمراقبتی در بیماران تحت بررسی در شرایط نامطلوبی قرار دارد به صورتی که بیماران اعمال خودمراقبتی که شامل رعایت رژیم غذایی، فعالیت جسمانی مناسب، کنترل قندخون، مراقبت از پاها و نیز مصرف داروها یا تزریق انسولین می شود را به طور کامل و مرتب انجام نمی دهند. به تبع این موضوع میزان FBS و HbA1c در این بیماران هم شرایط مطلوبی را نشان نمی دهد.
    کلید واژگان: دیابت, خودمراقبتی, FBS, HbA1c
    Mahmod Parham, Ali Rasouli, Rohollah Safaee Pour, Siamak Mohebbi *
    Background
    Diabetes is considered as one of the most important health issues in 3rd millenary that the number of the patients is increasing. Self-care has been known as one of the most effective method for The prevention and control of diabetes complications. This research was performed to assess the self-caring grades in diabetic patients who come to Qom diabetes community in 1391.
    Materials And Methods
    this cross-sectional descriptive and analytic study was conducted on 251 diabetic patients referring to the Qom diabetes community and was selected randomly. Demographic and information record checklist and also standard SDSCA questionnaire were used to collect data. Obtained information was analyzed through SPSS software 18 and p value lower than 0.05 was considered as significant level.
    Results
    Results showed a proportion of 32.99% have never performed any self-caring activity and only 7.97% of them followed these every day. The mean values of FBS and HbA1c were 157.74 mg/dl and 7.74 mg/dl, respectively and also self-caring score was 46.53. There was observed a significant reverse association between FBS and HbA1c values.
    Conclusion
    Self-caring is substantially unacceptable in diabetic patients who are under covered of Qom diabetes community and they don’t perform some self-caring actions like diary regime, appropriate exercise, control of blood glucose, foot caring and also taking medicine or insulin injection completely and regular. For this reason, these patients had inappropriate values of FBS and HbA1c.
    Keywords: Diabetes, Self, care, FBS, HbA1c
  • منصوره رنگرز جدی، سمیه مومنیان، علی رسولی، زینب سیف زاده، عاطفه هدایتی زاده
    مقدمه
    به طور متوسط 10 تا 40 درصد زنان، دچار بی اختیاری ادراری پس از زایمان می شوند. این مسئله باعث مختل شدن کیفیت زندگی آن ها و صرف هزینه های بسیار برای درمان می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین شدت بی اختیاری ادراری با تعداد زایمان در زنان مولتی پار انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1391 بر روی 192 زن که جهت درمان بی اختیاری اداری به درمانگاه ایزدی، الزهراء و مطب متخصص زنان در شهر قم مراجعه کرده بودند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، 2 پرسشنامه علایم ادراری (UDI-6) و کیفیت زندگی (IIQ-7) بود که با توجه به اهداف پژوهش، متغیر های نوع زایمان، تعداد فرزند و سن مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمون ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    از 192 زن مورد مطالعه، 105نفر (7/54%) زایمان طبیعی، 59 نفر (8/30%) زایمان سزارین و بقیه هر دو زایمان را تجربه کرده بودند. همچنین 66 نفر (4/34%) از افراد مولتی پار 2 فرزند، 35 نفر (2/18%) 3 فرزند و بقیه بیش از 3 فرزند داشتند. بین شدت بی اختیاری ادراری با کیفیت زندگی (001/p<0) و تعداد فرزندان (04/0=p) ارتباط معنی داری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    افزایش تعداد فرزندان با کیفیت زندگی مغایرتی ندارد، اما باعث آسیب هایی در دستگاه ادراری- تناسلی زن می شود که لازم است جهت جلوگیری از کاهش سطح کیفیت زندگی، قبل از افزایش تعداد فرزندان، تدابیری جهت افزایش قدرت عضلات لگنی مانند تمرینات ورزشی مرتبط با کاهش بی اختیاری ادراری و حفظ سلامت دستگاه ادراری اندیشید.
    کلید واژگان: بی اختیاری ادراری, تعداد زایمان, کیفیت زندگی
    Masoumeh Rangraz Jeddi, Somayeh Momenyan, Ali Rasouli, Zeinab Seyfzadeh, Atefeh Hedayatizadeh
    Introduction
    Postpartum urinary incontinence affects an average of 10 to 40 percent of pregnant women after childbirth. This problem leads to lowering of their quality of life and spending high cost for treatment. The aim of this study was investigation the relationship between the severity of postpartum urinary incontinence and parity in multiparous women.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted on 192 women who referred to AL-Zahra and Izadi clinic of Qom، Iran in 2012 for treatment of postpartum urinary incontinence. Data gathering tools were two questionnaires named UDI-6 (Urogenital Distress Inventory) and IIQ-7 (Incontinence Impact Questionnaire). Based on the research''s aims، variables such as delivery type، number of children and age were evaluated. Data were analyzed using SPSS software version 18 and Pearson Correlation Coefficient test. P value less than 0. 05 was considered significant.
    Results
    From 192 studied women، 105 women (54. 7%) experienced natural delivery، and 59 women (30. 8%) experienced cesarean section and the rest were experienced both types of delivery. 66 women (34. 4%) had two children، 35 women (18. 2%) had three children and the rest had more than three children. There was a significant relationship between the severity of urinary incontinence and quality of life (p<0. 001) and the number of children (p=0. 04).
    Conclusion
    Increase in the number of children is not inconsistent with the quality of life، but causes some problems in woman urogenital system. Therefore there is a need to think about increasing the power of the pelvic muscles in order to maintaining the quality of life by exercises before increasing the number of children.
    Keywords: Parity, Quality of Life, Urinary Incontinence
سامانه نویسندگان
  • دکتر علی رسولی فشتمی
    دکتر علی رسولی فشتمی
    دانش آموخته دکتری روانشناسی دانشگاه آزاد اردبیل، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران
  • علی رسولی بزچلوئی
    علی رسولی بزچلوئی
    دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیک پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
  • علی رسولی
    علی رسولی
    استادیار تاریخ، گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال