به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

asadollah jodaki azizi

  • فاطمه مختاری*، اسدالله جودکی عزیزی، سیدرسول موسوی حاجی
    محور تاریخی شهر بم، مجموعه موسوم به «ارگ بم» است که در جبهه شمال شرقی شهر واقع شده است. علی رغم پژوهش های متعدد و متنوعی که تاکنون در حوزه های باستان شناسی و معماری و در ارتباط با ساختار و سیمای این شهر در سده های نخستین دوران اسلامی انجام گرفته است، هنوز هم پرسش های مهم و کلیدی وجود دارند که به آنها پاسخ های مناسب و متقنی داده نشده است. در پژوهش حاضر که، براساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و، براساس ماهیت و روش، از نوع تحقیقات تاریخی است، تلاش می شود به این پرسش اساسی که سیمای شهر بم در سده های نخستین دوران اسلامی به چه صورت بوده است؟ پاسخ داده شود.گردآوری داده ها به دو شیوه اسنادی (کتابخانه ای) و میدانی صورت گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهند که شهر بم در سده های نخستین اسلامی دارای سه بخش ارگ، شارستان و ربض بوده است. در این دوره مجموعه ارگ بم، هسته مرکزی شهر بوده و شارستانی محصور با چهار دروازه آنرا محاط کرده است. ربض شهر بارو نداشته و دو رودخانه در شمال و جنوب به صورت فیزیکی بخش بزرگی از آن را از بدنه شارستان جدا ساخته است. موانع طبیعی در شمال و شرق باعث شدند تا شهر در جهات جنوب و غرب توسعه پیدا کند. مساحت تقریبی شارستان 260 هکتار (که با ربض و باغات و مزارع جمعا مساحتی بیش از 900 هکتار)بوده و شهر سه مسجد جامع داشته یکی در درون مجموعه ارگ و دوتای دیگر در عرصه شارستان.
    کلید واژگان: سده های نخستین اسلامی, شهر اسلامی, کرمان, بم, ارگ بم
    Fatemeh Mokhtari *, Asadollah Jodaki Azizi, Seyed Rasool Mousavi Haji
    The historical center of the city of Bam, known as the Citadel of Bam, is located on the northeast side of the city. Despite the numerous and varied research done so far in the field of archeology and architecture in relation to the structure and landscape of this city in the first centuries of the Islamic era, there are still important and key questions to which appropriate and concise answers have been given. Not yet. In this research, which is based on the purpose of fundamental research and, by nature and method, a historical research, the main question: What was the landscape of Bam in the early centuries of Islam? The data has been collected in two ways: documentary and fieldwork. The results of this research show that the city of Bam in the early islamic centuries had three parts: Arg (Citadel), Sharestan (the main part of the city) and Rabaz (suburb(.During this period,Arg- e Bam (the citadel of Bam) was the central core of surrounded by a four-gate enclusure. The Rabaz, was not enclosed and two rivers to the north and south have physically separated a large part of it from thebody of Sharestan. The natural barriers that existed in the north and east of the city of Bam caused the city to expand in the south and west. The approximate area of Sharestan was 260 hectares and the total area of the city (Rabaz, gardens and farms) was over 900 hectares and the city had three mosques, one within Arg (the Citadel) and the other two in Sharestan
    Keywords: Early Islamic Centuries_Islamic City_Kerman_Bam_Arg- e Bam (Bam Citadel)
  • اسدالله جودکی عزیزی، سیدرسول موسوی حاجی*
    معماری دوره ی هخامنشی یکی از دوران درخشان معماری ایران زمین است. شوش و تخت جمشید در کنار پاسارگاد در مقام مهمترین شهرهای این دوره، آثار شاخص معماری را در خود جای داده اند. با استناد به کتیبه های برجای مانده از دوره ی هخامنشی، تعداد قابل توجهی از آثار معماری موجود در محل های مذکور با نام مشخصی معرفی شده اند. «تچر» و «هدیش» از جمله ی این نام ها هستند. به رغم انجام پژوهش های بسیار در این باره، هنوز در علت نامگذاری و کارکرد عماراتی که با نام تچر و هدیش معرفی شده اند؛ پرسش های زیادی مطرح است که پاسخ درخوری نیافته اند. در این پژوهش که بر اساس روش از نوع تحقیقات تاریخی- توصیفی است، سعی بر آن است تا با استناد به قرائن تاریخی و ادبی و کنکاش در شواهد معماری و باستان شناختی به این مهم پرداخته شود. نتایج تحقیق نشان می دهد، عماراتی که در کتیبه ها با نام تچر یا هدیش خوانده شده اند، ساختاری «درونگرا» داشته و به گونه ای طراحی شده اند که با فضاهای عمومی کمترین وابستگی را داشته باشند. هدیش/نشیمن یا «خدیش» به معنای کدبانو و شهبانو با تچر/نهانخانه کارکرد برابری داشته است، به همین دلیل، در کتیبه ها یا با هم و یا به جای هم آمده اند. تچرها و هدیش ها درواقع «شبستان های ویژه» و «اندرون» شاهنشاهان هخامنشی بوده اند.
    کلید واژگان: معماری دوره ی هخامنشی, اندرونی, شوش, تخت جمشید, تچر, هدیش
    Asadollah Jodaki Azizi, Seyyed Rasool Mousavi Haji*
    Undoubtedly, Achamenid architecture is one of remarkable periods of Iranian architecture, which is apparent in their three cities of Susa, Pasargadae, and Persepolis. Differently, some of the structures have especial labels in inscriptions in Achamenid period. There are considerable numbers of "Tachar" and "Hadish" in Susa and Persepolis, where Achamenid kings characteristically used to call some structures. There have been various researches to recognize architecture of the period, with burdens of linguists to understand ancient Persian; however, there have not been appropriate answers to raised questions, for which researchers explain varieties of reasons and definitions.Some functionally involved in the problem as such, while the others only regard planning patterns. One of the researchers knows "Tachar" predecessor of "Tazar" of modern Persian, while reasons southward plan of the structure accordingly; another one consider "Tachar" as a single object and equals it to palace, at the same time, the other one knows it closet or next house. Several researchers know "Hadish" as residence or home, while the others believe it as predecessor of "Khadish" as dame or queen.However, there is lack comprehensive reasoning on the subject,which is because lack of independent and holistic research. Here, there is an attempt to investigate architectural plan of the structures in order to compare the structures to their labels, and then investigate comprehensively the reason of naming. Methodologically, the paper involves historically and descriptively in whatever data collected bibliographically. The basic question is what is reasoned relation between function and label of the structures?Conclusions indicate that buildings with "Tachar" in their inscriptions are structurally interiorized. However, structural plan is unknown, in some cases, or with ambiguities, they have common structural features. Several scholars suggest a seasonal function for the structures, but it is doubtful while locating in same climate, they face to north, south, and east. Few dictionaries suggest "treasure" for the structures, which is compatible to interiority of the structure. "Hadish" is the ancient Persian form of "Khadish" in Dari Persian as Deam or queen, which functionally is equal to Tachar, accordingly, they usually come one after another in inscriptions. Hadish means residence or seraglio, while Tachar means treasure or closet; they have similar implication and function.That is the reasonthat both used in labeling structures that were residences or courts.Hadish is functionally against Apadana; present paper suggests seraglio or sanctuary as the same function. They were specially used for seclusion of kings or queens of the period, at the same time; it was probably especial residence of queen mother. Present paper indicates that northern half of the Susa and Persepolis complexes worked as exterior and public part, while structure at southern half, especially at western part of Persepolis, and several buildings of southern district worked as seraglio for Achamenis kings
    Keywords: Achamenid architecture, Susa, Persepolis, Tachar, Hadish
  • اسدالله جودکی عزیزی، سیدرسول موسوی حاجی*، افشین ابراهیمی
    شهر گور یا فیروزآباد یکی از مهم ترین شهرهای دوره ساسانی است که به دستور بنیانگذار این سلسله، اردشیر بابکان، ساخته شده است. به رغم انجام پژوهش های بسیار درباره این شهر و ساختار فضایی- کالبدی آن، هویت برخی از آثار معماری آن همچنان در هاله ای از ابهام قراردارد. یکی از این آثار، بنای موسوم به «تخت نشین» است که درباره کاربری و زمان ساخت آن اظهارنظرهای مختلفی شده است. برخی آن را مقبره ای متعلق به دوره هخامنشی و برخی دیگر، آن را چهارتاق یا آتشکده ای از دوره ساسانی دانسته اند. در این پژوهش که براساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی و توصیفی-تحلیلی است، داده های مورد نیاز به دو شیوه اسنادی و میدانی گردآوری شده است. با تطبیق نتایج آن ها با یکدیگر و بهره مندی از چارچوب نظری موسوم به رهیافت تاریخی، به تجزیه و تحلیل داده ها و یافته های حاصل از پژوهش پرداخته شده است. آنچه این پژوهش بدان دست یافته، نشان می دهد که الگوی ساخت تخت نشین را باید در گروه بناهای «نه گنبد» با کارکرد تشریفاتی دوره ساسانی طبقه بندی کرد.
    کلید واژگان: نه گنبد, طربال, معماری ساسانی, شهرگور, تخت نشین
    Asadollah Jodaki Azizi, Seyyed Rasool Mousavi Haji *, Afshin Ebrahimi
    Firuz Abad or Shahr-e Gur is an important city founded by Ardashir Papakan. Despite of researches on Gur and spatial structure of the city, there is ambiguity about function of its architecture especially one which is called "Takhtneshin". Some believe that it may be an Achamenid tomb, while others suggest it to have been functioned as Sassanid fire temple or Chartagh. For a comprehensive study, this research uses field material, historical written resourses as well as descriptive-analytical approaches. Data analysis indicated that the structural patterns of so-called Takhtneshin categorized here as "nine domes structures, can be regarded as a ceremonial building functioning throughout the Sassanid period.
    Keywords: Nine dome Structure, Sasanid Architecture, Shahr-e Gur, Takhtneshin, Tarbal
  • اسدالله جودکی عزیزی*، سید رسول موسوی حاجی، رضا مهرآفرین

    معماری ایرانی به لحاظ شکلی از الگو های متنوعی پیروی می کند که بسیاری از آنها قبل از آنکه در معماری عرضه شوند؛ در آثار هنری تجربه شده اند. با نگاهی عمیق به این آرایه ها در آثار هنری و طرح های معماری، رگه هایی از تصورات کیهانی سازندگان به چشم می خورد. تقسیمات «نه بخشی» شکل مربع، طرح «چهارباغ» و «چهارصفه» از مهمترین این الگوها به شمار می روند. پژوهش حاضر سعی دارد تا طرح چهارصفه را که بیشتر با نام «چهارایوانی» معرفی و مطالعه شده است؛ مورد بررسی قرار دهد. علی رغم پژوهش های مهم، متنوع و متعددی که در معماری ایرانی انجام گرفته است؛ تاکنون مطالعات درخور توجه و جدی که به شناخت کامل و رسا از پلان های چهارصفه/ چهارایوان بیانجامد؛ صورت نپذیرفته و به تبع آن، گونه شناسی دقیقی نیز از این طرح ارایه نشده است. نتایج این پژوهش که با توجه به هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و با توجه به ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی- توصیفی است؛ آشکارا نشان می دهد که در ورود این طرح به آثار هنری و معماری، غیر از ملاحظات اقلیمی، نوعی جهان بینی کهن نیز تاثیر داشته است.
    تقسیم چهاربخشی جهان در کیهان شناسی سنتی از یک سو و از سویی دیگر، تصورات کهنی که زمین را به چهارتاقی تشبیه کرده و در عین توجه به چهارسو به مرکز، گرایش ویژه ای داشته است؛ در شکل گیری و رونق این طرح و طرح های مشابه موثر بوده اند. طرح چهارصفه که به خوبی با معماری ایرانی منطبق شده بود؛ علاوه برآنکه به کارکردهای گوناگون پاسخ مناسب داده است؛ نیازهای اقلیمی و محیطی سازندگان را نیز به شایستگی مرتفع ساخته است. گونه شناسی این طرح را می توان در دو دسته ی کلی جای داد؛ پاره ای دارای میانسرا و دسته ای دیگر، فاقد میانسرا هستند. گروه اول در یک استاندارد مشخص، از ابتدای شکل گیری تا سده های اخیر در پلان های موسوم به چهارایوانی پایدار مانده اند و گروه دوم، خود به دو نوع مشخص تقسیم می شوند؛ در تعدادی، طرح کلی در عدد پنج تقسیم می شود و گروهی دیگر، کالبد بنا را در تقسیم نه بخشی نمایش می دهند که با الگوی «نه گنبد درونگرا» در تباین هستند.

    کلید واژگان: معماری ایرانی, چهارصفه, چهارچفته و چهار ایوان
    Asadollah Jodaki Azizi *, Seyyed Rasool Mousavi Haji, Reza Mehrafarin

    Iranian architecture follows various formal patterns, mostly had been worked in artistic pieces then worked to architectural structures. Deeply looking at motifs in artistic works and architectural plans, streaks of cosmological beliefs can be traced. Nonagon division of squares, "Chaharbagh" or "Chaharsofeh" plans can be among important ones. It seems that these patterns have been primarily used in the artistic motives such as pottery decorations before being evolved in the architectural forms. Nonagon division of square which was lately emerged in form of “nine-bay” plans can be found on the primitive motifs of Neolithic pottery decorations. Chaharbagh –four gardens- plan has been already illustrated on the Chalcolithic potteries which were found in Samarra before being used in landscape design of the historical era. However, proficiency of the Samarra potters in geometry and their awareness about the anatomy of some of the animals has been reflected in motives which were designed at the centre of the internal surface of the dishes. Some of these motives reminds the Chaharsofeh or four Ivan plans which is a typical design of the Iranian architecture in the later historical periods used in several palaces, caravanserais, schools and houses.
    The present paper attempts to investigate mostly known Chaharsofeh plan. Although there have been varieties of studies in Iranian architecture, but there is not appropriate research on Chaharsofeh plan that resulted to lack of sufficient knowledge on relevant typology. As a fundamental research, present study naturally can be counted a historic-descriptive investigation, where data collected bibliographically. Collections of evidence were comparatively studied, analyzed, and interpreted. Conclusions indicate that there were ancient cosmology in such design and architecture, except ecological considerations. From one hand, cosmological Tetragonal division of the world, and on the other hand ancient beliefs that resemble the earth as "Chahartagi" that tended to center despite of regarding cardinal orientations formed and flourished the design and similar ones. Studies on several valid historic texts indicate that "Chahartagh" label has been used for various monuments, however, it explain and describe an architecture embodiment, but as architectural pattern or a design label it never signal evidences. Chaharsofeh design is appropriately compatible to Iranian architecture and responded to varieties of functions, and at the same time, covered ecological and environmental requirements of architects. It is categorized within two groups first with yard and second without it. First group remained as "four porticos" design in characteristic standard from earlier formation to recent centuries. First samples of such designs were presented at Achamenid architecture at "Treasure' section of Persepolis and "No. 3 Building" at Dahaneh Qolaman. Later, it was worked at Parthian period at Assyria Palace with a vaulted type and at Sassanid period as well. During the Islamic period and specifically in 14th century, this plan was so common that a mosque could not be imagined otherwise. It was dominant model in numerous Iranian houses, caravanserais and schools in Iranian central plateau and introduced "Chaharsofeh Style" to Iranian architecture. Several schools and tombs somewhat followed the design. The other grope subdivided to two groups firstly, the general design multiply at number 5, while the other signals the structure embodiment in a nonagon division. Known domical structures generally related to first group. It was experienced firstly at formalities hall of Bishapur Palace, dated to earlier Sassanid times, and vastly was used at domical structures of later Islamic buildings of medieval periods. The second group is in difference with "introvert nonagon domes" pattern and multiplied at nine. It divided to two itself: some vary functionally with a focal dome and peripheral chambers and small Chaharsofehs, where from exterior there can be seen a small dome from each angle. Although designs on some Sassanid vessels confirm usage of the design in elite architecture of the period, the first examples of such designs come from Sassanid fire temples. It used at some mosques' plan, several baths, several pavilions and tombs in Islamic periods. Although, this architectural standard was developed in Sassanid period, glorious evolution of this architecture occurred in later Islamic period in a way that was never experienced before. Architects and designers of the Othmanid period, specifically “Senan” developed this style in the most magnificent way. Symbolic and advertising features of this architectural style of Othmanid period is significantly sensible in the mosques such as “Shahzadeh” and “Sultan Ahmad” and developed unique masterpieces in the introvert style. Examples of this style have been found with four domes at the four corners while the buildings structure has been divided into five sections. Symbolic examples of this type are the tombs of Samanid governors in Bukhara.
    At second group, nonagon type, there is relatively big Chaharsofeh with four vaulted chambers around central dome house. Several mountainous castles mountainous, plain and coastal Karvanisarais, and small road cafes also constructed on the design.

    Keywords: Iranian architecture, Chaharsofeh, Chaharchefteh, 4 porticos (Chahar Ivan)
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال