فهرست مطالب نویسنده:
barkhordari a
-
مقدمهبروز خطای انسانی در بسیاری از محیط های شغلی نظیر نیروگاه ها، صنایع نظامی، شیمیایی و صنایع هسته ای امری اجتناب ناپذیر می باشد که می تواند به یک فاجعه تبدیل شده و خسارات جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد. به همین دلیل این پژوهش با هدف شناسایی و پیش بینی خطای انسانی و ارائه راهکارهای کنترلی برای کاهش خطای انسانی با استفاده از تکنیک SHERPA در نیروگاه سیکل ترکیبی انجام گرفت.روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی مقطعی می باشد که در اتاق کنترل نیروگاه سیکل ترکیبی یزد اجرا شده است. برای تکمیل برگه های SHERPA از روش مشاهده، مصاحبه با متخصصین فرآیند و اپراتورهای اتاق کنترل و آنالیز سلسله مراتبی وظیفهHTA که مقدمه ای بر انجام آنالیز خطای انسانی می باشد استفاده شده است.رویکرد پیش بینی و کاهش خطای انسانی برای شناسایی خطاهای انسانی بالقوه در هر یک از وظایف اتاق کنترل استفاده گردید و راهکارهای کنترلی ارائه شد.یافته هاتجزیه وتحلیل برگه های SHERPA نشان داد که تعداد کل خطاهای انسانی شناسایی شده در وظایف شغلی 115 خطا می باشد که از این تعداد 38/08% خطاها از نوع عملکردی، 39/42% بازدیدی، 8/61% بازیابی و 13/89% خطا مربوط به تبادل اطلاعات می باشد.
نتیجه گیریبارزترین خطایی که در اتاق کنترل واحد بخار اتفاق می افتد مربوط به خطای عملکردی و بازدید می باشد.لذا آموزش کارکنان و تدوین و ترجمه دستورالعملهای کاری جهت نظارت و بازرسی دقیق اپراتورها و انجام اقدام مناسب در صورت بروز نقص در واحد، در اولویت اقدامات اصلاحی قرار گرفت.
کلید واژگان: خطای انسانی, SHERPA, نیروگاه سیکل ترکیبیIntroductionHuman error incidence is inevitable in many occupational situations such as power plants, military industries, and chemical and nuclear industries and can cause disaster and damage. This study was, therefore, aimed to assess human errors in combined-cycle power-plant control room and to offer control solution using SHERPA technique.MethodsThis cross-sectional study was performed in Yazd combined-cycle power plant. At first, all different activities of the unit were considered after interviewing the workers and consulting with supervisors, line managers and also by HTA hierarchical analysis. SHERPA systematic prediction approach was applied to identify potential human errors.Results115 errors analyzed through SHERPA approach, The results indicated that among checking errors were the highest with 39.04%. This was followed by action errors with 38.08%, communication errors, 13.89%, and retrieval errors, 8.61%.ConclusionIt can thus be concluded that the most prevalent errors are checking and action errors. Therefore, it is suggested that work instructions, staff training and translation of instructions as well as employing inspection operators to monitor the performances should be considered as a priority.Keywords: Human error, SHERPA, Combined, cycle power plant -
مقدمهکم خونی مادر در طول حاملگی یک عامل خطر قابل توجه برای مادر و جنین می باشد. علایم قلبی- عروقی و کاهش ذخایر خونی از پیامدهای مادری و کاهش رشد احتمالی، تولد زودرس و مرگ داخل رحمی از پیامدهای جنینی آن ذکر شده اند. مطالعات متعددی ارتباط بین هموگلوبین پایین مادر و وزن کم تولد را گزارش کرده اند و تعدادی نیز این ارتباط را رد کرده اند. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر کم خونی فقر آهن مادر در طول حاملگی و کورتیزول خون بند ناف بر قد و وزن تولد نوزاد انجام گردیده است.روشمطالعه به صورت مقطعی روی 500 مادر باردار مراجعه کننده برای انجام سزارین انتخابی انجام گرفت. ابتدا نمونه خون کلیه افراد برای تعیین میزان هموگلوبین (Hb)گرفته و سپس در افرادی که Hb< 11 g/dl داشتند، نمونه خون برای اندازه گیری شاخص های فقر آهن گرفته شد و افرادی که فاقد این شاخص ها بودند و کم خونی به دلایل دیگری داشتند از مطالعه حذف گردیدند. پس از تولد نوزاد و خروج جفت نمونه خون بند ناف برای تعیین میزان کورتیزول گرفته شد. پس از انجام آزمایشات داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 20 تجزیه و تحلیل شد.یافته هادر مادران با Hb طبیعی در مقایسه با مادران با Hb بالا و پایین وزن و قد تولد به طور معنی داری بیشتر بود. (به ترتیب 039/0P=، 030/0P=). ارتباط کورتیزول خون بند ناف با وزن وقد تولد معنی دار بود. (به ترتیب 001/0P=، 001/0P=) اما بین میزان Hb مادر و کورتیزول خون بند ناف ارتباط معنی داری مشاهده نشد.نتیجه گیریکم خونی مادر با تغییر دادن آنژیوژنز در عروق جفت و همچنین با ایجاد استرس در مادر و افزایش CRH منجر به کاهش رشد جنین و افزایش تعدادی از عوارض بارداری می گردد و همچنین با افزایش کورتیزول خون بند ناف باعث مهار رشد طولی جنین می شود. با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه و مطالعات قبل اهمیت توجه جدی بر نگه داشتن سطح هموگلوبین در محدوده ی طبیعی با تجویز آهن برای جبران کم خونی فقر آهن و حذف عوامل تاثیر گذار بر افزایش غیر طبیعی هموگلوبین بیش از پیش مشاهده می شود. و هم چنین با توجه به معنی دار بودن رابطه بین کورتیزول خون بند ناف بر وزن (ارتباط مستقیم) و قد (ارتباط معکوس) انجام مطالعات بیشتری در زمینه ارتباط کم خونی مادر،سطح کورتیزول خون مادر و سایر عوامل احتمالی بر سطح کورتیزول خون بند ناف پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: کم خونی فقر آهن مادر, کورتیزول خون بند ناف, قد و وزن تولدBackground and AimsMaternal anemia in pregnancy is a considerable risk factor for both mother and fetus. Growth retardation, intra uterine fetal death, maternal cardiovascular symptoms and reduction in blood supply are among outcomes of maternal anemia. Since there are different reports about the relationship between low maternal hemoglobin level and low birght weight, the precent study was designed to determine the relationship of maternal iron deficiency in pregnancy and umbilical cord cortisol level with neonatal weight and length.MethodsThis cross-sectional study was done on 500 pregnant women reffered for elective cesarean. At first, blood sample was taken for determining hemoglobin level. Then, in anemic ones (Hb<11), blood sample was taken to determin iron deficiency indices. After cesarean, blood sample was taken for determining the umbilical cord cortisol level. Data were analyzed through SPSS 20.ResultsIn mothers with normal hemoglobin, neonate’s weight and length were significantly higher (P=0.030, P=0.039). Umbilical cortisol level had a significant relationship with birth weight and length (P=0.001, P=0.001), but there was no significant correlation between maternal hemoglobin level and umbilical cord cortisol level.ConclusionMaternal anemia changes the angiogenesis in placental vessels and causes growth retardation and pregnancy complications due to creating stress in mother and increasing CRH. The results of this study highlight the importance of maintaining the hemoglobin level in normal range with prescription of iron products in iron deficiency anemia and removing the risk factors of maternal hemoglobin increment. Due to the meaningful relation between umbilical cord cortisol with birth weight (direct relation) and length (indirect relation), more studies about the maternal anemia, maternal cortisol and another factors influencing on umbilical cord cortisol level are suggested.Keywords: Anemia, Hydrocortison, Pregnancy, Infant, Birth weight, Birth length -
زمینه و هدفدر میان عوامل خطرساز بیماری کرونری قلب، هیپرلیپیدمی از عوامل خطرساز اصلی می باشد. با توجه به نقش هیپرلیپیدمی در بیماری های قلبی- عروقی به عنوان اولین عامل مرگ و میر انسان و انجام مطالعات بسیار کم روی پلی مورفیسم های ژن کلسترول استر ترانسفر پروتئین در ایران، ما در این مطالعه پلی مورفیسم G/A 971- این ژن را در بیماران هیپرلیپیدمی اولیه بررسی نمودیم.روش بررسیدر این مطالعه مورد- شاهدی، تعداد 200 بیمار دارای هیپرلیپیدمی اولیه و 200 فرد سالم به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. قطعات ژنی واجد تغییرات ژنتیکی با استفاده از تکنیک واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) تکثیر و ژنوتیپ های پلی مورفیسم G/A 971- با تکنیک Restriction Fragment Length Polymorphism (RFLP) تعیین گردید. فعالیت ژن کلسترول استر ترانسفر پروتئین به وسیله کیت فلوریمتر و با استفاده از دستگاه Fluorescence spectrometer اندازه گیری گردید.یافته هافراوانی ژنوتیپ ها و آلل ها بین دو گروه شاهد و بیمار اختلاف معنی داری نداشت (در گروه کنترل: AA 24 درصد، GA 5/47 درصد و GG 5/28 درصد و در گروه بیمار: AA 18 درصد، GA 51 درصد و GG 31 درصد) (05/0P>). در گروه بیمار افراد هموزیگوت واجد آلل A (ژنوتیپ AA) دارای کلسترول و HDL-C بالاتری نسبت به سایر افراد (ژنوتیپ های GG و GA) بودند. در هر دو گروه بیمار و کنترل، افراد واجد ژنوتیپ AA، CETP کم تری داشتند.نتیجه گیریپلی مورفیسم G/A 971- در پروموتور ژن CETP می تواند الگوی لیپیدی و فعالیت CETP را در جمعیت مورد مطالعه تحت تاثیر قرار دهد.
کلید واژگان: کلسترول استر ترانسفر پروتئین, پلی مورفیسم G, A 971, هیپرلیپیدمی اولیهBackgroundCoronary heart disease (CHD) is a leading cause of death worldwide and hypertriglyceridemia and hypercholesterolemia are major risk factors for the disease. Considering the role of hyperlipidemia as the underlying cause of cardiovascular mortalities and morbidities, and the limited and conflicting results of studies on CETP gene polymorphisms in Iran, we aimed to study -971 G/A polymorphism of cholesterol ester transfer protein gene in patients with primary hyperlipidemia.MethodsIn this case-control study performed in Hamadan University of Medical Sciences (from May 2010 to April 2011), we recruited 200 patients with primary hyperlipidemia (total cholesterol >250 mg/dl and/or triglyceride >200 mg/dl) as the cases and 200 healthy individuals with normal cholesterol and triglyceride as the control group. Gene segments were replicated by polymerase chain reaction (PCR) and -971 G/A polymorphism genotypes were identified by RFLP technique. Subsequently, plasma CETP activity was measured enzymeatically by a kit in a fluorescence spectrometer.ResultsThe allele and genotype frequencies were not significantly different (P>0.05) between the two groups (in the control group: AA 24%, GA 47% and GG 28.5% and in the case group: AA 18%, GA 51% and GG 31%). In the case group, homozygous individuals with A alleles (AA genotype) had greater cholesterol and HDL-c concentrations than those with other alleles (GG and GA). In both cases and controls, individuals with AA genotype had lower CETP concentrations.ConclusionWe conclude that -971 G/A polymorphism in CETP gene promoter can affect lipid profile and alter CETP activity.Keywords: cholesteryl ester transfer protein, hyperlipidemia, polymorphism -
سابقه و اهدافاختلالات اسکلتی- عضلانی مرتبط با کار عمدتا ناشی از وضعیت های بدنی نامناسب،بلند کردن و حمل دستی بار، حرکات تکراری و عدم طراحی مناسب فضا و پست های کاری می باشند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی ناشی از کار در کارگران یک صنعت قطعه سازی خودرو انجام گردید.روش بررسیدر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی و به روش مقطعی(Cross-sectional)، میزان شیوعاختلالات اسکلتی- عضلانی ناشی از کار 1383 نفر از کارگران دو مجتمع از بزرگترین صنعت قطعه سازی خودرو کشور با استفاده از پرسشنامه استاندارد نوردیک مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت.یافته هابر اساس نتایج حاصل از مطالعه، 2/81 درصد از کارگران مورد بررسی اظهار نمودند کهطی یک سال گذشته، حداقل در یکی از نواحی 9 گانه بدن خود، دچار اختلالات اسکلتی- عضلانی بوده اند، به طوری که بیشترین اختلالات به ترتیب مربوط به ناحیه کمر (8/61 درصد)، دست/مچ دست (2/59 درصد) و آرنج (7/48 درصد) می باشد.نتیجه گیرینتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که میزان شیوع اختلالات اسکلتی- عضلانی ناشی از کار در کارگران صنعت قطعه سازی خودرو مورد مطالعه، بسیار بالا می باشد. لذا جهت بهبود شرایط کار، اجرای برنامه های پیشگیری از وقوع این اختلالات و طراحی ارگونومیک محیط کار، شکلی کاملا ضروری به خود می گیرد.
کلید واژگان: اختلالات اسکلتی, عضلانی ناشی از کار, پرسشنامه نوردیک, صنعت قطعه سازی خودروBackgroundWork-related musculoskeletal disorders (WMSDs) mainly caused by awkward postures، manual lifting and carrying the load، repetitive movements and lack of appropriate work station design. To identify the prevalence rate of work-related musculoskeletal disorders in auto parts-manufacturing plants’ workers، this study was conducted.MethodIn a cross-sectional study، we calculated the prevalence rate of WMSDs in 1383 workers of two largest auto parts-manufacturing plants، using Nordic questionnaire in Iran.ResultAccording to the results، 81. 2% of the workers mentioned that they have experienced musculoskeletal disorders at least in one of their nine body regions during last year. The most common body regions affected were lower back (61. 8%)، hand and wrist (59. 2%) and elbow (48. 7%)، respectively.ConclusionResults of this study show that the prevalence rate of WMSDs is very high in workers studied. Therefore، for improving working conditions، it is necessary to set ergonomics preventive programs and workplaces design.Keywords: Work, related Musculoskeletal Disorders, Nordic Questionnaire, Auto Parts, manufacturing Plants -
سابقه و اهدافبنزن، به عنوان یکی از ترکیبات آلی فرار و سرطانزا، می تواند از انواع فوم ها و پلاستیک های موجود در کابین خودرو آزاد گردد. هدف از انجام این مطالعه تعیین میزان غلظت بنزن موجود در کابین تاکسی های شهر یزد می باشد.روش بررسیمطالعه حاضر از نوع توصیفی بوده و در فصل بهار انجام شده است. که به شیوه طبقه ای-تصادفی تعداد30 تاکسی انتخاب و از هوای داخل کابین توسط پمپ نمونه برداری فردی و کیسه تدلار نمونه گیری گردید و نمونه ها با روش میکرواستخراج از فاز جامد استخراج و با استفاده از دستگاه گاز کروماتوگرافی با دتکتور یونش شعله ای تجزیه و تعیین مقدار گردیدند.یافته هابا توجه به نتایج، میانگین غلظت بنزن در کلیه تاکسی ها در وضعیت توقف بیشتر از وضعیت حرکت بود بطوری که میزان آن در وضعیت توقف 905 و در وضعیت حرکت 309 میکروگرم گرم بر متر مکعب بود و اختلاف میانگین ها نیز از لحاظ آماری معنی دار می باشد. همچنین بالاترین و پایین ترین غلظت بنزن داخل کابین در حالت توقف g/m3μ3200 و 122 و در وضعیت حرکت به ترتیبg/m3 μ1000 و g/m3μ57 بود. با توجه به یافته ها، میانگین غلظت بنزن در تاکسی های با عمر بیشتر از 6 ماه (g/m3μ82± 1138) بیشتر از تاکسی های با عمر کمتراز 6 ماه (g/m3μ 687± 671) می باشد ولی اختلاف میانگین ها در دو وضعیت توقف و حرکت از لحاظ آماری معنی دار نمی باشد(05/0P>).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که غلظت بنزن داخل کابین تاکسی های مورد مطالعه بالا بوده و از حد استاندارد نیز بالاتر می باشد. با توجه به این که در فصل تابستان درجه حرارت در اکثر نقاط کشور بالاتر می باشد و با توجه به این که در اکثر نقاط پارکینگ مسقف پیش بینی نشده و یا تعداد آن ها کم می باشد لذا خودروها عمدتا در فضای باز و زیر آفتاب پارک می شوند و احتمال متصاعد شدن ترکیبات فرار و به ویژه بنزن افزایش می یابد.
کلید واژگان: بنزن, میکرواستخراج فاز جامد, تاکسی, آلودگی هوا, ارزیابی تماسBackgroundTo establish a method for determination of in-cabin benzene and evaluate the occupational exposure, a cross-sectional study was conducted.MethodsIn this descriptive study, 30 taxi-cabs were selected and the concentrations of benzene was measured in stopping and driving conditions using solid phase microinstruction (SPME) method.ResultsThe overall average concentration of benzene in all brands was 905 and 309µg/m3 under stopping and driving conditions, respectively. Under stopping condition, the highest and lowest average concentrations were 3200 and 122µg/m3 respectively. After 15 minutes of driving, the levels lowered to 1000 and 57µg/m3, respectively. The concentration of benzene decreased rapidly and significantly, after 15 minutes of driving with opened windows (p<0.05). In both stopping and driving conditions, the concentration of benzene in taxi-cabs with more than six months life time (1138 and 393µg/m3) was higher than those of less than six month life time (671 and 225µg/m3). However, no significant variation was observed.ConclusionThe concentration of benzene measured herein in this study, markedly exceeds the proposed indoor benzene NHMRC standard. The results indicate that opening the windows before driving reduces the exposure of drivers to benzene. The result of this study could also be useful for further monitoring program of in-vehicle air quality. -
BackgroundHypercholesterolemia is considered a major risk factor for pancreatitis, atherosclerosis and coronary heart disease. Cholesteryl ester transfer protein gene polymorphisms are known to be associated with changes in lipid levels. We investigated the association between a polymorphism in the CETP gene (D442G) with plasma lipid levels and CETP activity in patients with hypercholesterolemia.MethodsThis case/control study that be done in Hamadan university of medical sciences (from October 2008 to September 2009), included 102 patients with hypercholesterolemia and 200 healthy individuals. Polymerase chain reaction and restriction fragment length polymorphisms were used to determine genotypic distribution and allelic frequencies of polymorphisms. The plasma CETP activity was measured by a kit in a fluorescence spectrometer. Lipid concentrations were measured by routine biochemical and enzymatic assays.ResultsPlasma cholesteryl ester transfer protein activity was significantly higher in the cases than the controls (P<0.05). The genotypic and allelic frequencies for this polymorphism were not statistically different between the patients with hypercholesterolemia and the controls (in controls: DD 96%, DG 4%, GG 0% and in cases: DD 86%, DG 10%, GG 4%), (P>0.05). Plasma HDL-C, LDL-C and TC were higher in both groups with GG and DG genotypes than with DD genotype, whereas serum CETP activity was lower in GG genotype compared with other genotypes (GD or DD), (P<0.05).ConclusionThe results showed that D442G polymorphism of CETP gene was associated with changes in lipid profile and plasma CETP activity in the selected population and it might have a role in contributing to a genetic risk for developing coronary artery disease.
-
مقدمهاختلالات اسکلتی- عضلانی مرتبط با کار(WMSDs) یک مشکل سلامتی رایج و یکی از دلایل اصلی از کارافتادگی می باشند. به منظور کنترل ریسک اختلالات اسکلتی عضلانی، فهم چگونگی ایجاد و آشکار شدن این اختلالات در جامعه بسیار مهم است. این مطالعه جهت ارزیابی وضعیت های بدنی کارگران، به منظور برآورد میزان مواجهه با ریسک این اختلالات و فراهم کردن زمینه مداخلات ارگونومیکی، در کارخانه فرو آلیاژ کرمان انجام شده است.روش بررسیدر یک مطالعه توصیفی- مقطعی، به منظور ارزیابی خطر بروز آسیب های اسکلتی- عضلانی در کارگران از سه روش QEC، RULA و OWASاستفاده گردید.یافته هانتایج مطالعه نشان می دهد که وظایف شغلی کارگران خرد کننده سنگ معدن، تمیز کننده ناودان تخلیه بار، تمیز کننده بیرون کارخانه و اپراتور کوره ذوب جزء مخاطره آمیزترین وظایف در این کارخانه می باشند که باید نسبت به اصلاح ایستگاه کاری، کاهش بار وارده به کارگران و طراحی مناسب ایستگاه های کاری برای این مشاغل اقدام نمود.نتیجه گیرینتایج ارزیابی روش های QEC وRULA دارای ارتباط و همبستگی خوبی می باشند بنابراین توصیه می شود در ارزیابی پوسچر کارگران این گونه مشاغل، از این دو روش استفاده شود.
کلید واژگان: RULA, QEC, OWAS, کارخانه فرو آلیاژ کرمان, ارزیابی وضعیت بدنیBackgroundWork-related musculoskeletal disorders(WMSDs) are a common health problem and a major cause of disability. In order to control of musculoskeletal disorder risk, it is so important to understand how these disorders develop and manifest themselves in society. In order to assess exposure to risks for WMSDs and provide a basis for ergonomic interventions, this study was done for posture evaluation in FRO- ALEAGE factory workers of Kerman.Methodsthis is a descriptive cross-sectional study that accomplished using OWAS, RULA, QEC software method for evaluation of incidence of MSDS.Resultsfinding of this study showed that the duties"mineral stone breaker, spout cleaner, outside cleaner and stoker" are the most hazardous tasks. Adjustment of work station, work load reduction and designing of suitable work stations are our recommendation for improvement of work conditions.Conclusionassessing results of RULA and QEC revealed strong relation and correlation between twomethods. So we recommend using these 2 methods for posture evaluation of workers in similar tasks. -
مقدمهحوادث شغلی یکی از معضلات بزرگ مطرح در جهان می باشد که بیشترین غرامت های انسانی را به دنبال دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی با حوادث ناشی از کار انجام پذیرفته است.روش بررسیاین مطالعه از نوع مورد- شاهدی بوده و گروه مورد 113 نفر از افراد حادثه دیده ناشی از کار در پروژه سد و نیروگاه آبی رودبار لرستان طی سالهای 88-1384 بوده و گروه شاهد نیز 113 نفر که از نظر سن با گروه مورد همسان سازی شده و برای آنها حادثه ناشی از کار رخ نداده بود می باشد. ابزار پژوهش پرسشنامه کیفیت زندگی(SF36) گونه ایرانی است. داده ها به کمک نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج این مطالعه نشان داد که میانگین نمرات ابعاد کیفیت زندگی در گروه مورد و شاهد به ترتیب در بعد عملکرد فیزیکی کیفیت زندگی 20/21 ± 23/86 و 87/17 ± 17/90، در بعد محدودیت نقش، به علت مشکلات جسمانی 24/38 ± 50/60 و 77/32 ± 76/78، بعد درد بدنی 74 /30 ± 04/ 63 و 96/21 ± 65/83، بعد سلامت عمومی7 /19 ± 55/61و 1/17 ± 61/58، بعد نشاط 72/20 ± 32/61و 16/14 ± 31/63، بعد عملکرد اجتماعی 53/15 ± 33/50 و 02/11±90/46، محدودیت نقش به علت مشکلات روحی 59/38 ± 57/54 و 36/37 ± 20/70 و در بعد سلامت روان 61/18 ± 65/62 و 26/16 ± 2/65به دست آمد.نتیجه گیرینتایج نشان می دهد امتیاز مؤلفه سلامت جسمی کیفیت زندگی کارگران حادثه دیده در مقایسه با گروه کنترل (افراد حادثه ندیده) اختلاف معنی دار(005/0P) بوده ولی در امتیاز مؤلفه سلامت روانی اختلاف معنی دار یافت نشد. شرایط بد و ناایمن کاری و آسیب های شغلی می تواند سلامتی افراد را تحت تاثیر قرار دهد و باعث کاهش کیفیت زندگی گردد.
کلید واژگان: کیفیت زندگی, حوادث, پرسشنامه SF, 36, سد سازیBackgroundOccupational accidents are one of the great problems in the world and they created greatest and most hardship damages, because the damage of accidents can affect on peoples mental and body health then this study have been performed intending to understanding relationship of quality of life and occupational accidents.MethodsThis study is case-control and sample size of case group were 113 worker which consist of affected persons by occupational accidents in RudbarLorestan Dam & plant during of 1384-88 and sample size of control group are 113 which these were matched with the case group by age and they didnt expose to occupational accidents. Search tools is quality of life questionnaire-SF36- have been translated to Persian that its reliability and validity have been approved. The workers were asked fill in questionnaire. The date were analized by SPPS-17 and by Kruskal-Wallis and Man-Whitney tests and spearman correlation coefficient.ResultsThis study results indicated that average scores of quality of life dimensions in case and control group were physical functioning 86.23±21.20 and 90.17±17.87, role limitation due to physical problem 61.50±38.24 and 78.76±32.77, bodily pain 63.04±30.7 and 83.65±21.96, general health 61.55±19.7 and 58.61 ±17.1, vitality 61.32±20.7 and 63.31±14.16, social functioning 50.33±15.53 and 58.61±17.1,role limitations due to emotional problems 54.57 ±38.59 and 70.2±37.36, mental health 65.65± 18.61 and 65.2±16.2, respectively.ConclusionAccording to the obtained results, physical component summary of injured workers had significant differences (p<0.005) in comparison to control group(non- injured subjects), but in mental component summery of life quality were not founded significant different. Unhealthy and unsafe work conditions and occupational injuries can affect and reduce quality of life. -
BackgroundThe aim of this study was to identify the hazards, evaluate their risk factors and deter mine the measure for promotion of the process and reduction of ac cidents in the chemical unit of the power station.MethodsIn this case and qualitative study, HAZOP technique was used to recognize the hazards and problems of operations on the chemical section at power station. To tally, 126 deviations were docu mented with various causes and consequences.ResultsRanking and evaluation of identified risks indicate that the majority of de viations were cate gorized as "acceptable" and less than half of that were "unaccept able". The highest calculated risk level (1B) related to both the interruption of acid entry to the discharge pumps and an increased density of the acid. About 27% of the deviations had the lowest risk level (4B).ConclusionThe identification of hazards by HAZOP indicates that it could, sys temically, assess and criticize the process of consumption or production of acid and alkali in the chemical unit of power plant.
-
مقدمهروش های درمانی معمول برونشیت مزمن علاوه بر برونکودیلاتورها، آنتی بیوتیک درمانی می باشد. از آنجایی که سولفورموستارد با اختلال در سیستم های دفاعی بدن و انسداد در راه های تنفسی، فرد را مستعد به رشد میکروارگانسیم های مختلف می گرداند. لذا، احتمال وجود مقاومت میکروبی نسبت به آنتی بیوتیک ها وجود دارد. از این رو، هدف این مطالعه بررسی مقاومت آنتی بیوتیکی باکتری های جدا شده از ریه مصدومین شیمیایی است.مواد و روش کاردر این مطالعه تعداد 214 نفر از مصدومین شیمیایی و غیرشیمیایی با برونشیت مزمن که تحت درمان با آنتی بیوتیک ها قرار داشتند، از نظر میکروارگانیسم های شایع و مقاومت آنتی بیوتیکی مورد مطالعه قرار گرفت. افراد مورد مطالعه به دو گروه مصدوم با سولفورموستارد (117 نفر) و بیماران با برونشیت مزمن غیرشیمیایی (97 نفر) تقسیم گردیدند. سپس با استفاده از نتایج کشت باکتریولوژی، استرپتوکوک گروه A، استرپتوکوک گروه D، استرپتوکوک غیر A و D، استافیلوکوک اورئوس، استافیلوکوک اپیدرمیدیس، انتروباکتر، سودوموناس، E.Coli، کلبسیلا، سیتروباکتر در هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند.نتایجمطالعه در مورد مقاومت به آنتی بیوتیک ها بر روی 3 میکروارگانیسم شایع در کشت بیماران انجام گرفت که به ترتیب عبارتند از: 9/57 درصد استرپتوکوک غیر A و D (50 درصد شیمیایی و 50 درصد غیرشیمیایی)، 3/10 درصد استافیلوکوک اورئوس (6/63 درصد شیمیایی و 4/36 درصد غیرشیمیایی) و 3/9 درصد سودوموناس آئروژینوزا (70 درصد شیمیایی و 30 درصد غیرشیمیایی). از نظر مقاومت سودوموناس آئروژینوزا نسبت به داروهای مورد استفاده در گروه شیمیایی 12 مورد (7/85 درصد) حساس و 2 مورد (3/14 درصد) غیرحساس به سیپروفلوکساسین خوراکی و در گروه غیرشیمیایی 6 مورد (100 درصد) حساس و هیچ گونه مقاومتی نسبت به سیپروفلوکساسین گزارش نشد. همچنین، در گروه شیمیایی 8 مورد (1/57 درصد) حساس و 4 مورد (6/28 درصد) غیرحساس به آمیکاسین و در گروه غیرشیمیایی 4 مورد (7/66 درصد) حساس و هیچ گونه مقاومتی نسبت به آمیکاسین مشاهده نشد. در مورد مقاومت استافیلوکوک اورئوس نسبت به داروها در گروه شیمیایی و غیرشیمیایی هیچ گونه مقاومتی به سیپروفلوکساسین دیده نشد و نسبت به وانکومایسین در گروه شیمیایی 12 مورد (7/85 درصد) مقاوم و 2 مورد (3/14 درصد) حساس و در گروه غیرشیمیایی 8 مورد (100 درصد) حساس به دارو و هیچ گونه مقاومتی نسبت به آن دیده نشد. از نظر استرپتوکوک غیر A و D در گروه شیمیایی 46 مورد (2/90 درصد) حساس و 2 مورد (9/3 درصد) غیرحساس و در گروه غیرشیمیایی 39 مورد (2/72 درصد) حساس و 7 مورد (13 درصد) غیرحساس نسبت به سیپروفلوکساسین دیده شد.
بحث: نظر به این که میزان پاسخ بیماران به سیپروفلوکساسین در هر دو گروه و در هر 3 باکتری شایع نسبت به بقیه بالاتر بوده است. بنابراین، به احتمال زیاد می توان سیپروفلوکساسین را یک داروی خوب در درمان برونشیت مزمن ناشی از عوامل شیمیایی یا غیرشیمیایی دانست که البته جهت تایید آن نیاز به مطالعات تحلیلی بیشتری است.
کلید واژگان: سولفور موستارد, ضایعات مزمن ریوی, آنتی بیوتیکAims. The routine treatment of chronic bronchitis is bronchodilator drugs and antibiotics. Sulfur mustard is cytotoxic and compromises the immune system, rendering the patient prone to various microorganisms as a result, there is a possibility of microbial resistance to antibiotics. This study aimed at assessing common microorganisms and microbial resistance to antibiotics. Methods. In this study 214 patients treated with antibiotics for chronic bronchitis induced by chemical and non-chemical agents. The subjects were divided into two groups based on the cause of infection: 117 cases induced by sulfur mustard and 97 cases caused by non-chemical agents. Streptococci A, streptococci D and streptococci non A.D, staphylococcus aurous, streptococci epidermitis, Entrobacter, Pseudomonas, E. coli, klebsiella and citrobacter were evaluated in the two groups Results. The most common microorganism in both groups culture were: 57.9% Streptococci non A non D (50% in chemical victims and 50% in non chemical victims), 10.3% staphylococcus aurous (63.6% in chemical victims and 36.4% in non chemical victims), 9.3% pseudomonas aeroginosa (70% in chemical victims and 30% in non chemical victims). In pseudomonas aeroginosa group: in chemical victims 12 patients (85.7%) were sensitive and 2 patients (14.3%) were resistance to ciprofloxacin, in non chemical victims 6 patients (100%) were sensitive and no resistance to ciprofloxacin were reported. also in chemical victims 8 patients (57.1%) were sensitive and 4 patients (28.6%) were resistance to amikacin, in non chemical victims 4 patients (66.7%) were sensitive and no resistance to amikacin were reported. In staphylococcus aurous group: in both groups no resistance to ciprofloxacin were reported. also in chemical victims 2 patients (14.3%) were sensitive and 12 patients (85.7%) were resistance to vancomycin, in non chemical victims 8 patients (100%) were sensitive and no resistance to vancomycin were reported. In streptococci non A non D group: in chemical victims 46 patients (90.2%) were sensitive and 2 patients (3.9%) were resistance to ciprofloxacin, in non chemical victims 39 patients (72.2%) were sensitive and 7 patients (13%) were resistance to ciprofloxacin. Conclusion. Since, the patient\'s response to ciprofloxacin was higher in both groups and also against all three common bacteria this study could be considered a good medication in treatment of chemical or non chemical chronic bronchitis. However further analytic studies are needed to confirm this results.
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.