به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

davood barari tari

  • اولیا اسحاقی گرجی، هرمز فلاح، یوسف نیک نژاد، داوود براری تاری *

    بهره گیری از رابطه همزیستی گیاهان با قارچ های آربوسکولار میکوریز و باکتری های محرک رشد، یکی از راهکارهای کاهش تنش خشکی در گیاهان است. پاسخ گیاه بادرنجبویه به تلقیح با قارچ Glomus mosseae، باکتری محرک رشد Azospirillum brasilense، و ترکیب قارچ + باکتری تحت شرایط تنش خشکی مورد ارزیابی قرار گرفت. این پژوهش در سال 1399 در گلخانه دانشگاه آزاد اسلامی-واحد آیت الله آملی به-صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تکرار انجام شد. نتایج تحقیق حاضر نشان دادند که تنش خشکی با کاهش محتوای آب نسبی (8/17 درصد)، باعث کاهش نسبت تعرق (2/62 درصد)، هدایت روزنه ای (8/36 درصد)، غلظت دی اکسید کربن زیر روزنه ای (5/22 درصد) و میزان فتوسنتز گیاه (5/48) نسبت به تیمار شاهد شد. تنش خشکی همچنین با افزایش تجمع پراکسید هیدروژن (1/2 برابر) و متیل گلی اکسال (2 برابر)، باعث القای تنش اکسیداتیو و در نتیجه، آسیب به غشاءهای زیستی و دستگاه فتوسنتزی گیاه بادرنجبویه نسبت به تیمار شاهد شد. با این حال، تلقیح با قارچ و باکتری، به ویژه تلقیح توام قارچ و باکتری، با افزایش محتوای پرولین و محتوای آب نسبی برگ، باعث بهبود نسبت تعرق، هدایت روزنه ای، غلظت دی-اکسید کربن زیر روزنه ای و فتوسنتز تحت تنش خشکی شدند. تلقیح گیاه با قارچ و باکتری سبب افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی و سیستم گلی اکسالاز، و درنتیجه، تقلیل تنش اکسیداتیو در شرایط تنش خشکی شدند که با محافظت از غشاهای زیستی و رنگیزه های فتوسنتزی، باعث بهبود رشد گیاه بادرنجبویه تحت تنش خشکی شدند. بنابراین، نتایج ثابت کردند که کاربرد قارچ G. mosseae و باکتری محرک رشد A. brasilense سبب تعدیل اثرات منفی تنش خشکی بر گیاه بادرنجبویه گردید.

    کلید واژگان: Glomus Mosseae, کلروفیل, محتوای نسبی آب برگ, آنزیم های آنتی اکسیدانی, سرعت فتوسنتز, Azospirillum Brasilense
    Olia Eshaghi Gorgi, Hormoz Fallah, Yousof Niknejad, Davood Barari Tari *

    The use of plant symbiosis with arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) and Plant-growth-promoting rhizobacteria (PGPR) is one of the ways to reduce drought stress that has recently been used in agriculture. In the present study, the response of lemon balm (Melissa officinalis L.) plants to microbial inoculation of plant growth-promoting rhizobacteria (PGPR, Azospirillum brasilense) and arbuscular mycorrhizal fungus (AMF, Glomus mosseae) and co-inoculation (AMF+PGPR) under well-irrigated (100% field capacity) or drought stress (50% field capacity) conditions were investigated. This study was conducted in 2020 in the greenhouse of Ayatollah Amoli Branch, Islamic Azad University, Amol, Iran as a factorial experiment based on a completely randomized design with five replications. The results of the present study showed that drought stress by reducing the relative water content (RWC, 17.8%), declined transpiration rate (E, 62.2%), stomatal conductance (gs, 36.8%), intercellular CO2 concentration (Ci, 22.5%), and net photosynthesis (Pn, 48.5%) of the plant compared to control plants. Drought stress also induced oxidative stress by increasing the accumulation of hydrogen peroxide (2.1-fold) and methylglyoxal (2-fold), resulting in damage to bio-membranes and photosynthetic apparatus and reduced growth of lemon balm. However, microbial inoculation, especially co-inoculation of PGPR and AMF, by improving the proline content and RWC, restored Ci, E, gs and Pn under drought stress. Microbial treatments by increasing the activity of antioxidant enzymes and the glyoxalase system reduced the level of hydrogen peroxide and methylglyoxal and alleviated drought stress-induced oxidative stress, which increased the growth of lemon balm under drought stress by protecting bio-membranes and photosynthetic pigments. Therefore, the results showed that the application of G. mosseae and A. brasilense alleviated the negative effects of drought stress on lemon balm.

    Keywords: Chlorophyll, Glomus Mosseae, Relative Water Content, Antioxidant Enzymes, Transpiration Rate, Azospirillum Brasilense
  • الهام مدیری، داود براری تاری*، ابراهیم امیری، یوسف نیک نژاد، هرمز فلاح آملی
    هدف

    به منظور شبیه سازی عملکرد، سطح برگ و مقدار نیتروژن گیاه برنج با استفاده از مدل ORYZA2000 در مقادیر مختلف کود نیتروژنه و شیوه های متفاوت تقسیط کود، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی واقع در استان مازندران (بابل) طی سال های 1396 و 1397 به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد.

    روش پژوهش:

     عامل اول شامل چهار سطح کود نیتروژنه (50، 90، 130 و 170 کیلوگرم در هکتار، از منبع اوره) و عامل دوم شیوه های متفاوت تقسیط کود (T1: 70 درصد پایه+ 30 درصد پنجه زنی، T2: 33/33 درصد پایه+ 33/33 درصد پنجه زنی+ 33/33 درصد ظهور خوشه آغازین، T3: 25درصد پایه+ 50 درصد پنجه زنی+ 25 درصد ظهور خوشه آغازین، T4: 25 درصد پایه+ 25 درصد پنجه زنی+ 50 درصد ظهور خوشه آغازین) بودند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مدل، عملکرد دانه، زیست توده، نیتروژن دانه و نیتروژن کل (مجموع دانه، ساقه و برگ) را به ترتیب با ریشه میانگین مربعات خطای نرمال شده چهار، چهار، نه و شش درصد در مرحله کالیبراسیون و پنج، چهار، چهار و هشت درصد در مرحله اعتبارسنجی به خوبی شبیه سازی نمود. میانگین مربعات خطا برای شاخص سطح برگ به میزان 5/0 و 4/0 به ترتیب در کالیبراسیون و اعتبارسنجی مدل مشاهده شد.  

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده مدل ORYZA2000 می تواند به عنوان یک مدل شبیه سازی مطلوب برای انتخاب مناسب ترین استراتژی جهت بهبود عملکرد برنج در مدیریت مختلف کود نیتروژن در مناطق برنج خیز شمال کشور استفاده شود.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی, تقسیط کود نیتروژن, سطح برگ, شبیه سازی, عملکرد
    Elham Modiri, Davood Barari Tari *, Ebrahim Amiri, Yousef Niknejad, Hormoz Fallah Amoli
    Objective

    In order to simulate yield, leaf area, and nitrogen content in rice plant by using the ORYZA2000 model under different nitrogen fertilizer amounts and various splitting approaches, a factorial experiment based on a randomized complete block design with three replications was carried out at a research farm located in the Mazandaran Province (Babol) during 2017-18.

    Methods

    The first factor comprised four nitrogen fertilizer rates (50, 90, 130, and 170 Kg n ha−1, supplied as urea) and the second factor comprised various fertilizer splitting appraoches (T1: 70% basal+ 30% in tillering stage; T2: 33.33% basal+ 33.33% in tillering stage+ 33.33% in panicle initiation stage; T3: 25% basal+ 50% in tillering stage+ 25% in panicle initiation stage; T4: 25% basal+ 25% in tillering stage+ 50% in panicle initiation stage).

    Results

     The results demonstrated that the model successfully simulated grain yield, biomass, grain nitrogen, and total nitrogen with RMSEn of four, four, nine, and six percent in calibration, and five, four, four, and eight percent in validation, respectively. The mean square error for the leaf area index was 0.5 and 0.4 in the model’s calibration and validation, respectively.

    Conclusion

    Based on the results obtained, the ORYZA2000 model can be used as a suitbale simulation model for selecting the best strategy for enhancing rice yield under different nitrogen fertilizer management in the rice-rich regions of northern Iran.

    Keywords: Leaf Area, Simulation, Splitting Of Nitrogen Fertilization, Validation, Yield
  • جواد صلواتی، هرمز فلاح *، یوسف نیک نژاد، داوود براری تاری

    سرب (Pb) نه تنها رشد و عملکرد گیاه را تغییر می دهد بلکه ممکن است خطرات بالقوه سمی برای سلامتی انسان داشته باشد. در تحقیق حاضر، تاثیر غلظت های مختلف سرب (150 و 300 میکرومولار) بر رشد و فرآیندهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاه برنج تحت شرایط هیدروپونیک مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که تیمارهای سرب با تاثیر منفی بر متابولیسم کلروفیل، باعث کاهش رنگیزه های فتوسنتزی و در نتیجه، کاهش رشد و بیومس گیاه برنج شد. تنش سرب با افزایش تجمع پراکسید هیدروژن و متیل گلی اکسال، باعث القای تنش اکسیداتیو و آسیب به غشاهای زیستی شد. افزایش غلظت سرب باعث افزایش تجمع سرب در گیاه برنج شد که با افزایش تجمع پرولین و فیتوکلاتین ها همراه بود. فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان و چرخه گلی اکسالاز در برگ گیاه برنج تحت سمیت سرب افزایش یافت. تیمارهای سرب باعث تغییر سطح ترکیبات آنتی اکسیدان غیرآنزیمی (گلوتاتیون و آسکوربیک اسید) در برگ گیاه برنج شد بطوری که باعث کاهش نسبت های آسکوربیک اسید احیاشده به اکسید شده و گلوتاتیون احیاشده به اکسیده شده نسبت به گیاهان شاهد شد. بنابراین، غلظت های 150 و 300 میکرومولار سرب در خاک می تواند تاثیرات منفی بر فرآیندهای فیزیولوژیکی و متابولیک های مهم گیاه برنج القا کند که باعث کاهش رشد و بیومس گیاه شود.

    کلید واژگان: برنج, تنش اکسیداتیو, تنش سرب, متابولیسم پرولین, متابولیسم کلروفیل
    Javad Salvati, Hormoz Fallah *, yousof niknejad, Davood Barari Tari

    Lead (Pb) not only negatively alters plant growth and yield but may also have potentially toxic risks to human health. In the present study, the effects of different concentrations of Pb (150 and 300 μM) on growth, physiological and biochemical attributes of rice under hydroponic conditions were investigated. The results showed that Pb treatments with negative effects on chlorophyll metabolism reduced photosynthetic pigments and, consequently, diminished the growth and biomass of rice plants. Pb stress induced oxidative stress and damage to bio-membranes by increasing the accumulation of hydrogen peroxide and methylglyoxal. The activity of antioxidant enzymes and glyoxalase cycle was upregulated in rice leaves under Pb toxicity. Pb treatments altered the levels of non-enzymatic antioxidant compounds (glutathione (GSH) and ascorbic acid (ASA)) in the leaves of rice plants by reducing the ratios of reduced ASA to oxidized ASA and reduced GSH to oxidized GSH compared to control plants. Therefore, concentrations of 150 and 300 μM Pb in the soil can induce negative effects on important physiological and metabolic processes of rice, which reduce plant growth and biomass.

    Keywords: Lead stress, Rice, Proline metabolism, Oxidative stress, Chlorophyll metabolism
  • فرزاد دهپوری، داود براری تاری*، یوسف نیک نژاد، هرمز فلاح، ابراهیم امیری
    سابقه و هدف

    گسترش سریع سیستم های اطلاعاتی مبتنی بر کامپیوتر بعد جدیدی در علوم کشاورزی فراهم آورده است. مدل شبیه سازی گیاهی، نمایش ریاضی فرایندهای مختلف فیزیولوژیک رشد و نمو گیاهان است. با توجه به قابلیت شبیه سازی فرایندهای مختلف گیاهان زراعی، مدل های شبیه سازی در مطالعات بسیاری که هدف از انجام آن ها آنالیز کمی اثر پارامترهای مختلف محیطی و مدیریتی بوده است بکار برده شده اند. ازآنجایی که اطلاعات محدودی در زمینه توانمندی مدل CERES - Maize در شبیه سازی خصوصیات ذرت تحت تیمارهای مختلف مدیریت نیتروژن در منطقه مازندران موجود است، این مطالعه به منظور واسنجی مدل CERES - Maize در شبیه سازی عملکرد و خصوصیات فیزیولوژیکی این گیاه به دو شکل گرافیکی و آماری در شهرستان قایم شهر صورت پذیرفت.

    مواد و روش ها

    به منظور بررسی شبیه سازی برخی ویژگی های فیزیولوژیکی گیاه ذرت با استفاده از مدلCERES - Maize در شرایط مختلف مصرف نیتروژن، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی مازندران، ایستگاه قراخیل طی سال های 1397 و 1398 به صورت بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار اجرا شد. 10 تیمار به کاربرده شده در این تحقیق شامل: N1: عدم مصرف کود (شاهد)، N2: مصرف 60 کیلوگرم نیتروژن در هکتار پیش از کاشت، N3: مصرف 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار پیش از کاشت، N4: مصرف 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار پیش از کاشت، N5: مصرف 60 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در دو مرحله (50% پیش از کاشت + 50 درصد در مرحله R1)، N6: مصرف 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در دو مرحله (50% پیش از کاشت + 50 درصد در مرحله R1)، N7: مصرف 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در دو مرحله (50% پیش از کاشت + 50 درصد در مرحله R1)، N8: 60 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در 3 مرحله (یک سوم پیش از کاشت + یک سوم در مرحله R1 + یک سوم در مرحله R3)، N9: 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در 3 مرحله (یک سوم پیش از کاشت + یک سوم در مرحله R1 + یک سوم در مرحله R3) N10: 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در 3 مرحله (یک سوم پیش از کاشت + یک سوم در مرحله R1 + یک سوم در مرحله R3) بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مدل توانست عملکرد، بیوماس روز برداشت و میزان نیتروژن کل اندام هوایی را با دقت قابل قبولی شبیه سازی کند. همچنین نتایج نشان داد که مدل صفت شاخص سطح برگ را به خوبی دیگر صفات شبیه سازی نمی کند. نتایج حاصل از تجزیه رگرسیون خطی بین مقادیر شاخص سطح برگ شبیه سازی و اندازه گیری شده نشان داد که ضریب R2 به ترتیب برای داده های واسنجی و اعتبارسنجی مدل برابر با 69/0 و 57/0 بود. ضریب تبیین برای داده های عملکرد در واسنجی برابر 79/0 و برای اعتبارسنجی مدل برابر 81/0 بود. نتایج در ارتباط با داده های دوساله نشان داد که مقادیر شبیه سازی شده نیتروژن در سطح احتمال 95/0 اختلاف معنی داری با مقدار اندازه گیری شده ندارند. تجزیه رگرسیون خطی بین نیتروژن اندام هوایی شبیه سازی و اندازه گیری شده با ضریب تبیین 87/0 طبق داده های دوساله که نشان دهنده مناسب بودن مدل در شبیه سازی نیتروژن کل اندام هوایی بود.

    نتیجه گیری

    بیشترین عملکرد در این تحقیق در سال های 1397 و 1398 در تیمار مصرف 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به صورت مصرف 50 درصد پایه + 50 درصد در مرحله R1 حاصل گردید. با توجه به نتایج به دست آمده، مدل CERES - Maize می تواند به عنوان یک مدل شبیه سازی مطلوب برای انتخاب مناسب ترین استراتژی برای بهبود عملکرد ذرت در مدیریت مختلف کود نیتروژن استفاده شود. همچنین می توان در تفسیر داده های اقلیمی برحسب تولید بالقوه، محدودیت ها و کاهش آزمایش های درازمدت مزرعه ای در منطقه شمال کشور جهت حصول نتایج قابل تعمیم از این مدل استفاده کرد.

    کلید واژگان: اعتبارسنجی, زیست توده, شبیه سازی, عملکرد, کالیبراسیون
    Farzad Dehpouri, Davood Barari Tari *, Yousof Niknejad, Hormoz Fallah, Ebrahim Amiri
    Background and objectives

    A new dimension in agricultural science has been opened up by the rapid development of computer-based information systems. Physiological processes of plant growth and development can be represented mathematically with a plant simulation model. Many studies have used simulation models to quantitatively analyze the effects of different environmental and management factors on the processes of agricultural plants due to the capability to simulate different processes. Since there is limited data on the ability of CERES-Maize to simulate maize under different nitrogen management treatments in Mazandaran, It took place in Qaemshahr city, and involved recalibration of the CERES-Maize model based on graphical representations and statistical analyses of the performance and physiological traits of this crop.

    Material and methods

    In order to simulate the physiological traits of maize using CERES-Maize model in different nitrogen treatments, an experiment was carried out in Qarakhil, a research farm of Mazandaran Agricultural Research Center, during 2017 and 2018 as randomized completely block design in four replications. The 10 treatments used in this research included: N1: not use of nitrogen (control), N2: use of 60 kg n ha-1 before planting, N3: use of 120 kg n ha-1 before planting, N4: use of 180 kg n ha-1 before planting, N5: Use of 60 kg n ha-1 in two stages (50% before planting + 50% in stage R1), N6: Use of 120 kg n ha-1 in two stages (50% before planting + 50% in R1), N7: use 180 kg n ha-1 in two stages (50% before planting + 50% in R1), N8: 60 kg n ha-1 in 3 stages (one third before planting + one third in stage R1 + one third in stage R3), N9: 120 kg n ha-1in 3 stages (one third before planting + one third in stage R1 + one third in stage R3), N10: 180 kg n ha-1in 3 stages ( One third was before planting + one third at R1 stage + one third at R3 stage).

    Results

    It was shown that the model had an acceptable accuracy in simulating the yield, biomass and nitrogen level of a shoot at harvest time. It has also been shown that the trait model does not accurately simulate the leaf area index as well as other traits. According to linear regression analysis, R2 coefficients for the calibration and validation data of the model were 0.69 and 0.57, respectively,. Model validation showed a coefficient of explanation of 0.81, while calibration showed a coefficient of explanation of 0.79. Based on the two-year data, the simulated nitrogen value does not differ significantly from the measured value at 0.95 probability level. The model provided a 0.87 explanation coefficient for the difference between simulated and measured shoot nitrogen, thus indicating its accuracy in simulating total shoot nitrogen over the two-year period.

    Conclusion

    As a result of this research, the highest yield was achieved in the years 2017 and 2018 with 120 kg n ha-1 applied to the soil as 50% of the base + 50% in R1 stage. In view of the obtained results, the CERES-Maize model can be used as a suitable simulation model to find the optimal nitrogen fertilizer management strategy for maize. For generalizable results, this model can also be applied to interpreting climate data in the northern region of the country in terms of potential production, limitations, and reduction of long-term field experiments.

    Keywords: Biomass, Calibration, simulation, validation, Yield
  • حسن یحیی پور، یوسف نیک نژاد*، هرمز فلاح، سلمان دستان، داوود براری تاری
    ه منظور بررسی اثر اصلاح کننده های خاک بر اجزای عملکرد، عملکرد و درصد روغن دانه کلزا (Brassica napus L.)، آزمایشی به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه کشاورز واقع در شهرستان آمل در سال 1400 اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل کاربرد اصلاح کننده های خاک در هشت سطح شاهد یا عدم مصرف اصلاح کننده، مصرف بیوچار، مصرف نانوذرات سیلیکون، مصرف نانوذرات روی، مصرف بیوچار + نانوذرات سیلیکون، مصرف بیوچار + نانوذرات روی، مصرف نانوذرات سیلیکون + نانوذرات روی و مصرف بیوچار + نانوذرات سیلیکون + نانوذرات روی بودند. نتایج نشان داد که کاربرد تمامی اصلاح کننده های خاک موجب بهبود اجزای عملکرد، عملکرد و محتوای روغن دانه کلزا در مقایسه با تیمار شاهد یا عدم مصرف اصلاح کننده ها شدند. به طور کلی، کاربرد ترکیبی اصلاح کننده ها اثرات بهتری بر صفات مورد مطالعه نسبت به کاربرد جداگانه هر یک از اصلاح-کننده ها داشت و هم چنین در بین تیمارهای انفرادی، مصرف نانوذرات اکسید روی بیشترین تاثیر را در بهبود اجزای عملکرد و عملکرد دانه نشان داد. حداکثر ارتفاع بوته (144/33 سانتی متر)، تعداد خورجین در بوته (240 عدد) و عملکرد دانه (3263/7 کیلوگرم در هکتار) زمانی حاصل شد که هر سه اصلاح کننده به طور همزمان مورد استفاده قرار گرفتند. بین تیمارهای انفرادی و ترکیبی اصلاح کننده ها از نظر محتوای روغن دانه اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد. با توجه به نتایج مطالعه حاضر، کاربرد همزمان اصلاح کننده های خاک می تواند نقش موثری در بهبود خصوصیات کمی و کیفی دانه کلزا داشته باشد.
    کلید واژگان: بیوچار, روی, سیلیس, عملکرد دانه, کلزا
    Hasan Yahyapoor, Yousof Niknezhad *, Hormoz Fallah, Salman Dastan, Davood Barari Tari
    In order to investigate the effect of soil amendments on yield components, yield and oil percentage of rapeseed (Brassica napus L.), a field experiment was conducted as a randomized complete block design with three replications at the farmer's field located in Amol during 2021. The experimental treatments include the application of soil amendments at eight levels of control or non use of amendments, biochar, silicon nanoparticles, zinc nanoparticles, biochar + silicon nanoparticles, biochar + zinc nanoparticles, silicon nanoparticles + zinc nanoparticles, and the application of biochar + silicon nanoparticles + zinc nanoparticles. The results indicated that the application of all soil amendments improved the yield components, yield and oil content of rapeseed compared with the control treatment or non-use of amendments. In general, the combined application of amendments had better impacts on the studied traits than the individual application of each amendment. Also, among the individual treatments, the application of zinc oxide nanoparticles had the greatest effect in improving yield components and seed yield. The highest plant height (144.33 cm), number of silique per plant (240) and seed yield (3263.7 kg.ha-1) were obtained when all three amendments were used simultaneously. No statistically significant difference was observed between individual and combined treatments of amendments in terms of seed oil content. According to the results of the present study, the simultaneous use of soil amendments can have an effective role in improving the quantitative and qualitative characteristics of rapeseed.
  • Jaber Mehdiniya Afra *, Yousef Niknejad, Hormoz Fallah Amoli, Davood Barari Tari

    A factorial experiment was performed as a randomized complete block design with three replications in Sari Research Farm during 2016-2017. Three levels of stress, including drought stress on the time of tillering initiation (15 days after transplanting), in remobilization stage (the end of flowering and the beginning of grain filling stage), and no drought stress (control), were considered as the main factors. Four fertilizer sources, including vermicompost, Azolla compost, humic acid, and chemical fertilizers of nitrogen, phosphorus, potassium, along with two local Tarom and Shirodi cultivars, were considered as the sub-factor. The maximum paddy seed yield was obtained in the non-stress condition using humic acid in Shirodi and local Tarom cultivars. The highest harvest index in the first year under non-stress conditions was obtained from the use of humic acid fertilizer resources in the Shirodi cultivar (54.08%), and the maximum concentrations of chlorophylls a, b, and total chlorophyll were obtained under non-stress conditions. With applying stress, especially drought stress at the complete heading stage, the chlorophyll concentration significantly reduced, so that under drought stress at the heading stage, chlorophyll a, b, and total chlorophyll concentrations reduced by 3.8, 2.6, and 3.3, respectively, compared with the control. the use of humic acid is recommended to obtain the maximum functional and physiological traits of the studied rice cultivars under drought stress.

    Keywords: cultivar, Drought stress, Physiological properties, Paddy grain yield, Fertilizer resources
  • سید رضا موسوی، یوسف نیک نژاد*، هرمز فلاح، داوود براری تاری

    سمیت آرسنیک می تواند تهدیدی خطرناک برای کشاورزی پایدار و سلامت انسان باشد. به منظور بررسی اثر غلظت های مختلف آرسنیک بر صفت های فیزیولوژیکی و بیان ناقلینهای درگیر در انتقال آرسنیک و آهن در برنج رقم های طارم هاشمی و فجر، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت گلخانه ای در سال 1399 در دانشگاه آزاد اسلامی آیت الله آملی شهرستان آمل انجام شد. تیمارهای آرسنیک شامل صفر، 25 و 50 میکرومولار بودند. نتایج تحقیق نشان داد تنش آرسنیک با افزایش سطح بیان ژن های Lsi1، Lsi2 و Lsi6 باعث افزایش جذب و تجمع آرسنیک در ریشه و برگ هر دو رقم برنج شد. سمیت آرسنیک با تاثیر منفی بر بیان ناقلینهای درگیر در انتقال آهن به اندام هوایی، باعث کاهش تجمع آهن در برگ و در نتیجه کاهش رنگیزه های کلروفیل در هر دو رقم برنج شد. تنش آرسنیک با القای تجمع پراکسید هیدروژن و کاهش محتوای آسکوربیک اسید و گلوتاتیون باعث القای تنش اکسیداتیو و در نتیجه کاهش رشد در هر دو رقم برنج شد. با اینحال، فعالیت بیشتر آنزیم های آنتی اکسیدانت در رقم طارم هاشمی، باعث کاهش سطح پراکسید هیدروژن و مالون دی آلدیید نسبت به رقم فجر بود. همچنین سطح بالاتر بیان ژن های Lsi1، Lsi2، Lsi6، YSL2 و FRDL1 در ریشه طارم هاشمی باعث جذب کمتر آرسنیک و تجمع بیشتر آهن در برگ نسبت به رقم فجر شد که در بهبود رشد طارم هاشمی تحت سمیت آرسنیک نقش مهمی دارد. یافته های تحقیق حاضر بیان کرد که برنج رقم طارم هاشمی با سیستم دفاعی قوی تر و تنظیم بیان ژن های درگیر در جذب و انتقال آرسنیک و آهن، تحمل بیشتری به آرسنیک نسبت به رقم فجر داشت.

    کلید واژگان: آرسنیک, برنج, ترانسپورتر آرسنیک, تنش اکسیداتیو, طارم هاشمی, فجر
    Seyed Reza Mousavi, Yosoof Niknejad*, Hormoz Fallah, Davood Barari Tari

    Arsenic (As) toxicity can be a hazardous threat to sustainable agriculture and human health. In order to investigate the effect of As (0, 25 and 50 µM) on growth, physiological traits and expression of As and Fe transporters in Tarom hashemi and Fajr rice cultivars, a factorial experiment based on a completely randomized design was conducted in 2020 in greenhouse conditions at Ayatollah Amoli Branch, Islamic Azad University, Amol, Iran. As treatments included 0, 25 and 50 μM. The results showed that As stress enhanced the uptake and accumulation of As in the roots and leaves of both rice cultivars by increasing the expression of Lsi1, Lsi2 and Lsi6 genes. As toxicity downregulated the expression of genes involved in Fe translocation to the shoot, declined the Fe accumulation in the leaves and, consequently, reduced chlorophyll content in both rice cultivars. As stress induced oxidative stress by inducing the accumulation of hydrogen peroxide and reducing the ascorbic acid and glutathione content, resulting in lessened growth in both rice cultivars. However, higher activity of antioxidant enzymes in T. hashemi reduced the level of hydrogen peroxide and malondialdehyde compared to Fajr. Higher expression of Lsi1, Lsi2, Lsi6, YSL2 and FRDL1 genes in T. hashemi caused lower As uptake and higher Fe accumulation in leaves than Fajr, which can play an important role in improving T. hashemi growth under As toxicity. Our findings showed that T. hashemi showed more tolerance to As phytotoxicity than Fajr cultivar with a more effective defense system and regulation of the expression of genes involved in the uptake and translocation of As and Fe.

    Keywords: Arsenic, Oryza sativa L., Tarom hashemi, Fajr, Arsenic transporter, oxidative stress
  • سید تقی ساداتی ولوجائی، یوسف نیک نژاد*، هرمز فلاح، داوود براری تاری

    مصرف بهینه کود در افزایش عملکرد برنج و سایر محصولات زراعی نقش کلیدی دارد. استفاده از نانوکودها می‏تواند گامی موثر در مصرف بهینه کود در سیستم‏های زراعی و دست یابی به کشاورزی پایدار باشد. اثر محلول پاشی نانوکودها و مقایسه آنها با کودهای شیمیایی رایج N.P.K بر صفات مورفولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد برنج در دو سال زراعی 1395 و 1396 در شهرستان ساری، استان مازندران بررسی شد. آزمایش به‏صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک‏های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. عامل اصلی شامل دو رقم برنج (طارم محلی و شیرودی) و عامل فرعی تیمار کودی در 10 سطح شامل شاهد (بدون مصرف کود)، کودهای رایج نیتروژن (N)، فسفر (P)، پتاسیم (K) و کود کامل (NPK) و نانو کودهای: نیتروژن (Nano-N حاوی 17 درصد کلات نیتروژن)، فسفر (Nano-P حاوی 17 درصد کلات فسفر)، پتاسیم (Nano-K حاوی 27 درصد کلات پتاسیم) و کود کامل (Nano-NPK) و همچنین کاربرد همزمان NPK و Nano-NPK (NPK+Nano-NPK) بودند. نتایج نشان داد در هر دو رقم مورد بررسی، استفاده از کودهای رایج و نانوکودها از جمله کاربرد NPK و Nano-NPK صفات رویشی و عملکرد و اجزای عملکرد برنج را افزایش دادند. در اکثر سطوح کودی (کودهای نیتروژن، پتاسیم و کود کامل) در رقم طارم محلی و فسفر، پتاسیم و کود کامل در رقم شیرودی) استفاده از نانوکود در مقایسه با مصرف کود رایج اثر بهتری داشته و عملکرد شلتوک را افزایش دادند، هرچند این افزایش فقط در کاربرد Nano-NPK نسبت به NPK معنی‏دار بوده و در رقم طارم محلی و شیرودی به‏ترتیب برابر 54/22 و 12/10 درصد بود. از آنجایی که کاربرد کودهای شیمیایی برای به دست آوردن عملکرد مناسب در گیاهان انکارناپذیر است، از این رو استفاده از نانوکودها به ویژه تیمار Nano-NPK می‏تواند راهکار مناسبی برای بهینه کردن مصرف کود در مزارع برنج باشد.

    کلید واژگان: اجزای عملکرد, برنج, صفات مورفولوژیک, کود رایج, نانوکود
    Seyed Taghi Sadati Valojai, Yousef Niknejad *, Hormoz Fallah, Davood Barari Tari

    Optimum use of fertilizer plays a key role in enhancing the yield of rice and other crops. The use of nano-fertilizers can be an effective strategy in optimizing fertilizer use in croping systems and achieving sustainable agriculture. This research was carried out to study the effect of nano-fertilizers spraying compared with common chemical N.P.K fertilizers use on morphological traits, yield and yield components of rice in Sari, Mazandaran province for two years (2016 and 2017). A split plot experiment, based on randomized complete block design with three replications was conducted. The main factors were two rice cultivars (Tarom and Shiroudi) and a sub plots including fertilizer treatments in 10 levels, consisting of control (without fertilizer), common fertilizers of nitrogen (N), phosphorus (P), potassium (K) and NPK, and nano-fertilizers of nitrogen (Nano-N; chelated nitrogen 17%), phosphorus (Nano-P; chelated phosphorus 17%), potassium (Nano-K; chelated potassium 27%) and NPK (Nano-NPK), plus simultaneous application of NPK and Nano-NPK (NPK+Nano-NPK). The results showed that, use of conventional fertilizers and nano-fertilizers, including the use of NPK and Nano-NPK, increased the yield and yield components of both rice cultivars. Most of the fertilizer levels (N, K, NPK fertilizers in Tarom and P, K and NPK fertilizers in Shiroudi), the use of nano-fertilizers was more affective than conventional fertilizer and increased seed yield. Application of Nano-NPK increase yield of Tarom and Shirodi cultivars by 22.54% and 12.12%, respectively as compared to the use of NPK. Since the application of chemical fertilizers is indispensable for obtaining proper yield in plants, the use of nano-fertilizers, especially Nano-NPK treatments, can be a good strategy to optimize the use of fertilizers in rice fields.

    Keywords: Common fertilizer, Morphological treats, nano-fertilizer, Rice, Yield components
  • فاطمه عبدی، یوسف نیک نژاد*، هرمز فلاح، سلمان دستان، داود براری تاری

    کودهای زیستی به عنوان نهاده های بوم سازگار می توانند باعث کاهش مصرف کودهای شیمیایی و بهبود حاصلخیزی خاک شوند. مصرف کودهای زیستی و سیلیسیم به ویژه محلول پاشی نانوسیلیس می تواند در دستیابی به عملکرد مطلوب و پایدار و همچنین کاهش آلودگی محیط زیستی موثر باشد. از این رو، این پژوهش با هدف بررسی برهمکنش منابع کودی سیلیسیم و فسفر بر شاخص های مرتبط به خوابیدگی بوته و مولفه های کمی و کیفی برنج در منطقه آمل طی سال های 1396 و 1397 انجام شد. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. منابع مختلف کود سیلیس شامل شاهد (عدم مصرف)، سیلیکات کلسیم و سیلیکات پتاسیم به صورت خاک مصرف و محلول پاشی نانوسیلیکون به عنوان عامل اصلی و منابع مختلف کود فسفر شامل شاهد (عدم مصرف)، سوپرفسفات تریپل (100 کیلوگرم در هکتار)، باکتری هرباسپیریلوم + 50 کیلوگرم سوپرفسفات تریپل در هکتار و قارچ مایکوریز + 50 کیلوگرم سوپرفسفات تریپل در هکتار به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد هیچ کدام از صفات مورد مطالعه در آزمون بارتلت معنی دار نشدند که برای این صفات تجزیه واریانس مرکب انجام شد. کمترین شاخص خوابیدگی با محلول پاشی نانوسیلیس حاصل شد. بالاترین میزان عملکرد شلتوک (5147 کیلوگرم در هکتار) در اثرمتقابل محلول پاشی نانوسیلیس و مصرف ترکیبی فسفر + تلقیح باکتری به دست آمد که از این نظر نیز مصرف خالص فسفر و مصرف کود + تلقیح قارچ به ترتیب در رتبه های بعدی قرار گرفتند. بنابراین، محلول پاشی نانوسیلیس و مصرف ترکیبی کود + تلقیح بذر با باکتری می تواند موجب افزایش عملکرد کمی و کیفی و کنترل بلاست برنج شود.

    کلید واژگان: باکتری هرباسپیریلوم, برنج, کارایی استفاده از عناصر, قارچ مایکوریز, نانو سیلیس
    Fatemeh Abdi, Yosoof Niknezhad *, Hormoz Fallah, Salman Dastan, Davood Barari Tari
    Introduction

    The major problem of paddy fields in Mazandaran province is the low solubility and uptake of phosphorus. This essential macro-element for plants is added to the soil as phosphorus fertilizer; but, the major part of this element is immobilized due to fixation in the soil and is unavailable for the crop plant (Zhu et al., 2011). The consequence is that farmers are turning to intensive farming and high consumption of chemical inputs (Ramezani & Hanifi, 2011). Therefore, to solve this problem, the plant growth promoting rhizobacteria (PGPB) and plant growth promoting fungi (PGPF) in the rhizosphere as well as insecure phosphate solubilizing bacteria (PSB) and phosphate solubilizing fungi (PSF) can be considered as a solution for providing consuming phosphorus for the crops (Lavakush et al., 2014). Other key solutions to solving this problem is the consumption of silicon fertilizer sources, which can be very beneficial. In fact, silicon increases phosphate uptake due to convergence with phosphorus. In addition, silicon consumption reduces plant lodging index and pests and diseases of crops (Datnoff, 2011). Therefore, this research was conducted with the aim of investigating the interaction of silicon and phosphorus fertilizer resources on the lodging indices and quantitative and qualitative parameters of rice.

    Material and Methods

    The experiments was conducted as split plots based on a randomized complete blocks design (RCBD) with three replications in Amol region during 2017 and 2018. Four levels of silicon fertilizer including control (non-consumption), spray of nano-silicon, soil consumption of potassium silicate and soil consumption of calcium silicate were used as main plots and four levels of phosphorous fertilizer including control (non-consumption), chemical fertilizer (100 kg P2O5 ha-1), 50 kg P2O5 ha-1 + Herbaspirillum seropodicae bacteria inoculation and 50 kg P2O5 ha-1 + mycorrhiza fungi (Gholusmosseae) inoculation were used as sub plots. During the growth period, after the removal of marginal effect, traits were randomly measured according to the Standard Evaluation System (SES) of the International Rice Research Institute (IRRI). All statistical analysis was performed using the SAS software. A two-way analysis of variance (ANOVA) was used by GLM procedure and the least significant difference (LSD) test was used to compare the differences among treatment means at a 5% probability level.

    Results and Discussion

    In order to investigate the effect of silicon and phosphorous consumption on rice in the two years, firstly the data were measured by using the Bartlett method of variance homogeneity test. The results demonstrated that all the investigated traits were non-significant in the Bartlett's test, for which combined analysis of variance was performed. The lowest lodging index was obtained by spraying nano-silicon. But, the lodging index with phosphorus treatment was vs silicon usage that the highest lodging index was obtained by using chemical fertilizer + bacteria inoculation. The highest paddy yield (5147 kg ha-1) was obtained at interaction of nano-silicon spraying and using chemical fertilizer + bacteria inoculation, in this regard, chemical fertilizer treatment along with using chemical fertilizer + fungi inoculation got ranks next, respectively. Spray of nano-silicon leads to higher uptake of nutrient (Si, N, P and K) and improving qualitative and quantitative product compared to soil consumption of potassium silicate and calcium silicate, in this regards potassium silicate and calcium silicate stood ranks second and third, respectively. In addition, combined consumption of phosphorus + bacterial inoculation had higher positive effect on nutrients (Si, N, P and K) uptake than chemical phosphorous uptake along with phosphorus + fungi inoculation.

    Conclusion

    According to findings, it can be concluded that spray of nano-silicon along with consumption of chemical fertilizer + seed inoculation with bacteria can increase the quantitative and qualitative yield of rice and control the blast disease in the paddy fields.

    Keywords: Herbaspirillum bacteria, Mycorrhiza fungi, Nano-silicon, Nutrient utilization efficiency, rice
  • جابر مهدی نیا افرا، یوسف نیک نژاد*، هرمز فلاح آملی، داوود براری تاری

    به منظور بررسی اثرات سیستم های تغذیه ای شیمیایی و آلی بر عملکرد، بهره وری آب مصرفی ارقام برنج تحت تنش کم آبیاری، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در در مزرعه شرکت زراعی دشت ناز واقع در شهرستان ساری در سال 1395 اجرا شد. تیمارهای تنش کم آبیاری در سه سطح: تنش در زمان آغاز پنجه دهی (15روز بعد از نشاکاری)، مرحله رشدی انتقال مجدد (پایان گلدهی و شروع پر شدن دانه ها) و عدم تنش (شاهد) به عنوان عامل اصلی به صورت قطع آبیاری و آبیاری مجدد پس از ظهور ترک مویی انجام شد. نوع سیستم تغذیه ای در چهار سطح ورمی کمپوست و کمپوست آزولا به ترتیب به مقادیر 6 و 8 تن در هکتار، اسید هیومیک (5/4 در هزار)، کود رایج شیمیایی نیتروژن، فسفر، پتاسیم و رقم در دو سطح (شیرودی و طارم محلی) به صورت فاکتوریل به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد تفاوت معنی داری بین ارقام شیرودی و طارم از نظر عملکرد شلتوک در سطوح مختلف تنش کم آبیاری و سیستم های تغذیه ای وجود داشت. در شرایط آبیاری متداول، بیشترین عملکرد شلتوک، در رقم شیرودی و طارم محلی به ترتیب 9/6577 و 4/3776 کیلوگرم در هکتارحاصل گردید. تنش کم آبیاری در مرحله رشدی آغاز پنجه دهی سبب کاهش عملکرد به میزان 87/6 و 67/1 درصد و در مرحله انتقال مجدد سبب کاهش عملکرد به میزان 65/17 و 97/2 درصد به ترتیب برای ارقام شیرودی و طارم در مقایسه با شرایط عدم تنش گردید. با کاربرد اسید هیومیک، کمپوست آزولا و ورمی کمپوست، عملکرد شلتوک به ترتیب به مقدار 12/16، 02/9 و 62/3 درصد در مقایسه با مصرف کود رایج شیمیایی در رقم شیرودی و هم چنین به میزان 85/7، 47/3 و 21/2 درصد نسبت به کود شیمیایی در رقم طارم محلی افزایش یافت. بیشترین میزان بهره وری آب مصرفی در ارقام شیرودی و طارم به ترتیب با میانگین های 1050/0 و 8016/0 کیلوگرم بر مترمکعب (بدون احتساب بارندگی، رواناب خروجی و آب خاک ورزی)تحت شرایط عدم اعمال تنش مشاهده گردید. در مجموع نتایج نشان داد بیشترین عملکرد شلتوک برای هر دو رقم شیرودی و طارم تحت شرایط عدم تنش در سیستم تغذیه ای اسید هیومیک حاصل گردید.

    کلید واژگان: آزولا, اسید هیومیک, رقم شیرودی, ورمی کمپوست
    Jaber Mehdiniya Afra, Yousof Niknejad*, Hormoz Falah Amoli, Davood Barari Tari

    In order to investigate the effects of chemical and organic nutritional systems on yield, water utilization in rice cultivars under irrigation stress, a split Plot factorial experiment was conducted in a randomized complete block design with three replications at Dasht-e Naz Agricultural Company, located in the city of Sari in 2016 Irrigation stress treatments were performed in three levels: the stress at the time of the beginning of the tillering (15 days after the installation of the work), the developmental stage of the transfer (the end of flowering and grain filling start) and the lack of stress (controls) as the main factor, through irrigation cut and irrigation again after the appearance of surface cracks The type of feeding system was considered in four levels of Vermicompost and compost azolla (6 and 8 t.ha-1 respectively), humic acid (4.5 L.ha-1) and the common chemical fertilizers Nitrogen, Phosphor, Potassium and cultivars were considered on two levels (Shirodi and local Tarom) in factorial form as a subagent The results variance analysis showed that there was a significant difference between Shiroudi and Tarom cultivars in terms of rice paddy yield in different levels of irrigation stress and nutritional systems. Under common irrigation conditions, the most biological functions of Paddy yield in the varieties of Shirodi and local Tarom, was obtained 6577.9 and 3776.4, Kg.ha-1, Respectively. Low irrigation stressin the developmental stage of the beginning of the tilleringreduced the rice paddy yield by 6.87 and 1.67 andin the remobilization stage, reduced the rice paddy yield by 17.65% and 2.97%, compared to non-stressed conditions With application of humic acid nutrition system, improvement of rice yield was observed in Shiroudi (6563.1 Kg.ha-1) and local Tarom (3878.77 Kg.ha-1) in compared with other nutrition systems.by using the humic acid, azolla compost and Vermicompost in Shirodi variant, the rice paddy yield increased 16.12, 9.02 and 3.62 Percent and in local Tarom 7.85, 3.47 and 2.21 percent respectively, compared with the chemical fertilizer. The highest Water Use Efficiency in the cultivars was observed with the average of 0.1050 and 0.8016 Kg/m3No rainfall, outlet runoff and tillage water were observed under conditions of non-stress. Totally, the results showed highest yield of Paddy was obtained for both Shirodi and Tarom cultivars under non-stress conditions in the humic acid nutrition system.

    Keywords: Azolla, Humic acid, Shirodi cultivar, vermicompost
  • داود براری تاری*، ابراهیم امیری

    این تحقیق، در دو سال زراعی 1393 و 1394، در مزرعه موسسه تحقیقات برنج کشور به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور، مقدار کود نیتروژن (40، 80، 120 و 160 کیلوگرم در هکتار) و شیوه تقسیط آن (در چهار سطح T1: مصرف 50% نیتروژن به صورت پایه+ 50% در زمان پنجه زنی، T2: % 33/33 ابتدای نشاکاری+ % 33/33 مرحله پنجه زنی+ % 33/33 مرحله ظهور خوشه آغازین، T3: % 25 ابتدای نشاکاری+% 5/37 مرحله پنجه زنی+ % 5/37 مرحله ظهور خوشه آغازین، T4: 25% ابتدای نشاکاری+ 25% مرحله پنجه زنی+ 50% مرحله ظهور خوشه آغازین)، در سه تکرار اجرا گردید.نتایج نشان داد، اثر تیمارهای به کاررفته بر کلیه صفات مورد بررسی در برگ پرچم، معنی دار بود. همچنین اثر متقابل فاکتورها بر شاخص کلروفیل برگ پرچم، زیستتوده گیاه و عملکرد دانه، معنی دار بود. بیشترین شاخص کلروفیل برگ پرچم (9/35) در مصرف 160 کیلوگرم نیتروژن در هکتار طی سطح چهارم تقسیط (T4)، به دست آمد.کمترین عملکرد دانه (5490 کیلوگرم در هکتار)، در سطح اول تقسیط (T1) با مصرف مقدار 40 کیلوگرم نیتروژن در هکتار، حاصل شد. با توجه به نتایج به دست آمده برای حصول خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی مطلوب پرچم و عملکرد بالاتر در رقم شیرودی برنج، مصرف 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در سطح سوم (T3) و سطح چهارم (T4) تقسیط توصیه می گردد.

    کلید واژگان: برگ پرچم, زیستتوده روز برداشت, عملکرد, کلروفیل, برنج
    Davood Barari Tari *, Ebrahim Amiri

    This experiment was conducted at Rice Research Institute of Mazandaran in 2014 & 2015 as a factorial based on randomized complete block design with three replications, the factors were nitrogen amount (40, 80, 120 and 160 kg ha-1) and splitting time application (T1: 50% basal+ 50% tillering stage); (T2: 33.33% basal + 33.33% tillering stage+ 33.33% panicle initiation stage); (T3: 25% basal+ 37.5% tillering stage+ 37.5% panicle initiation stage); (T4:25% basal + 25% in maximum tillering stage + 50% in panicle initiation). Results showed a significant effect of treatments on flag leaf all morphophysiological and evaluated traits. Also, the chlorophyll index, plant biomass, and grain yield influenced significantly by the interaction of nitrogen amount and splitting time. Most flag leaf chlorophyll index (35.9) was obtained through application of 160 kg N ha-1. Least grain yield (5490 kg ha-1) was obtained at the T1 splitting and nitrogen application of 40 kg ha-1. According to results, use of 120 kg N ha-1 with splitting time application of T3 and T4 were recommended for obtaining the best desired morphophysiological traits of flag leaf and higher yield in Shiroudi cultivar.

    Keywords: biomass in harvesting day, Chlorophyll, flag leaf, yield, rice
  • داود براری تاری*، امین فتحی، هرمز فلاح آملی، یوسف نیک نژاد
    به منظور بررسی خاک ورزی و همچنین مدیریت کود شیمایی در بهبود عملکرد کمی و کیفی ذرت، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار طی سال های زراعی 1394-1395 و 1395-1396 در منطقه دره شهر از توابع استان ایلام انجام پذیرفت. تیمارهای آزمایش شامل سه سطح خاک ورزی (بدون خاک ورزی شامل کاشت مستقیم بذر، خاک ورزی حفاظتی شامل استفاده از خاک ورز مرکب به همراه فاروئر و خاک ورزی مرسوم شامل گاوآهن برگردان دار+ دو بار دیسک+ ماله و فاروئر) و کود شیمیایی نیتروژن، فسفر و پتاسیم (NPK) در سه سطح عدم مصرف کود های شیمیایی (NPK)0 و 50 درصد میزان توصیه شده (NPK)50 و 100 درصد میزان توصیه شده (NPK)100 بود. نتایج مقایسات میانگین نشان داد بیشترین بهره وری نیتروژن به ازای عملکرد دانه در تیمار خاک ورزی حفاظتی و بدون مصرف کود شیمیایی به میزان 15/30 کیلوگرم بر کیلوگرم حاصل گردیده است که بیشتر از تیمار بدون خاک ورزی و مصرف (NPK)100 به میزان 6/17 کیلوگرم بر کیلوگرم بوده است. همچنین در صفت عملکرد دانه بیشترین عملکرد در تیمار خاک ورزی حفاظتی به همراه مصرف (NPK)100 به میزان 8401 کیلوگرم در هکتار به دست آمد اما کمترین میزان عملکرد دانه در تیمار بدون خاک ورزی و عدم مصرف کود شیمیایی (NPK)0 به میزان 5239 کیلوگرم در هکتار حاصل گردید. خاک ورزی حفاظتی نسبت به سیستم بدون خاک ورزی اثرات مثبتی برافزایش عملکرد، اجزای عملکرد و بهره وری عناصر غذایی داشته است که این افزایش در مقادیر به دست آمده حتی از به کارگیری خاک ورزی متداول نیز در بعضی صفات بیشتر بوده است.
    کلید واژگان: بهره وری عناصر, خاک ورزی, ذرت, عملکرد دانه, کود شیمیایی
    Davood Barari Tari *, Amin Fathi, Hormoz Fallah, Yousof Nicknejad
    In order to investigate tillage system and fertilization management in improving the quantitative and qualitative traits of corn, a split-plot experiment was laid out in the base of RCBD with four replications in Darrehshahr (Ilam province) during 2016 – 2017. Experimental treatments consisted of three levels of tillage [zero-tillage (direct sowing), conservative tillage (using compound and furrower), conventional tillage (Moldboard plow + double discs + pellets furrower)] and nitrogen, phosphorus, potassium (NPK) in three levels [included not use of chemical fertilizer (NPK)0, 50% recommended NPK (NPK)50, 100% recommended NPK (NPK)100]. The results of mean comparisons showed that the highest nitrogen yield per grain (30.15 kg.kg-1) was obtained in conservative tillage which is more than the no-tillage system with the use of (NPK) 100. The highest grain yield (8401 kg.ha-1) was obtained in conservative tillage treatment with use of (NPK)100 while least grain yield (5239 kg ha-1) was obtained in no-tillage with use of (NPK)0. It can be concluded that conservative tillage improves the absorption of elements which has increased the nutrient use efficiency. Conservative tillage against no-tillage system had a positive effect on yield, yield components, and nutrient efficiency while in some traits, this increase was more than a conventional system.
    Keywords: Elemental productivity, Tillage, corn, Grain Yield, Chemical Fertilizer
  • ابراهیم حبیبی، یوسف نیک نژاد*، هرمز فلاح، سلمان دستان، داود براری تاری

    مستندسازی فرآیند تولید در کشاورزی شامل تهیه کلیه اطلاعات و فعالیت هایی است که سیر تولید یک محصول از مرحله تهیه بستر بذرتا برداشت را نشان می دهد. لذا، هدف از این پژوهش، برآورد خلا عملکرد ارقام محلی برنج به روش تحلیل مقایسه کارکرد (CPA) بود. در این پژوهش تمامی عملیات های مدیریتی انجام شده از مرحله تهیه بستر بذر تا برداشت برای ارقام محلی برنج از طریق مطالعات میدانی در منطقه آمل واقع در استان مازندران و منطقه رشت در استان گیلان طی سال های 1395 و 1396 ثبت شد. برای تعیین مدل عملکرد (تولید)، رابطه بین تمامی متغیرها و عملکرد شلتوک از طریق رگرسیون گام به گام بررسی شد. خلا عملکرد نیز از تفاضل پتانسیل عملکرد و عملکرد واقعی به دست آمد. نتایج نشان داد از حدود 155 متغیر مورد بررسی، مدل نهایی در منطقه آمل و رشت به ترتیب با هفت و شش متغیر مستقل انتخاب شد. متوسط عملکرد واقعی ثبت شده در دو منطقه آمل و رشت به ترتیب برابر 4821 و 4467 کیلوگرم در هکتار بود. در معادله تولید منطقه آمل، متوسط و حداکثر عملکرد به ترتیب 4798 و 6505 کیلوگرم در هکتار تخمین زده شد که کل خلا عملکرد برابر 1707 کیلوگرم در هکتار بود. در معادله تولید منطقه رشت، متوسط و حداکثر عملکرد به ترتیب 4443 و 6377 کیلوگرم در هکتار به دست آمد که کل خلا عملکرد برآورد شده برابر 1934 کیلوگرم در هکتار بود. در منطقه آمل، میزان افزایش عملکرد مربوط به متغیرهای تاریخ نشاکاری، تعداد دفعات مصرف سرک و نیتروژن بعد از گلدهی به ترتیب برابر 364، 292 و 416 کیلوگرم در هکتار سهمی معادل 21، 17 و 24 درصد از کل خلا عملکرد را شامل شدند. همچنین، متغیرهای تناوب زراعی، ضدعفونی بذر و برداشت با کمباین از نظر خلا عملکرد در رتبه های بعدی قرار گرفتند. در منطقه رشت، میزان افزایش عملکرد مربوط به متغیرهای مصرف پتاسیم، نیتروژن قبل از نشا و نیتروژن بعد از گلدهی به ترتیب با 644، 325 و 730 کیلوگرم در هکتار خلا عملکرد سهمی معادل 33، 17 و 38 درصد از کل را نشان دادند. بنابراین، بر اساس برازش رابطه بین عملکرد مشاهده شده و عملکرد پیش بینی شده می توان بیان کرد که دقت مدل (معادله تولید) مناسب بوده و می تواند برای برآورد میزان خلا عملکرد و تعیین سهم هر یک از متغیرهای محدود کننده عملکرد به کار گرفته شود.

    کلید واژگان: پتانسیل عملکرد, رقم, عملکرد نسبی, مدیریت مزرعه, مستندسازی
    Ebrahim Habib, Yosoof Niknezhad *, Hormoz Fallah, Salman Dastan, Davood Barari Tari
    Background and Objectives

    Rice (Oryza sativa L.) is the staple food of more than half of the world’s population and has an important role in feeding, income and job creation in the world, especially Iran. Yield gap analysis provides little estimation of increased production capacity which is an important component in designing food-providing strategy in regional, national and global scales. The existing heated discussions regarding food security have increased the number of necessary studies that estimate the quantity of yield gap and the reasons behind it through appropriate statistical methods in Iran and the rest of the world. It seems that by defining the effectiveness of each management parameter regarding the amount of presented yield gap and, consequently, the farmer’s knowledge on that matter the distance between actual yield and attainable yield can be reduced. In this research, estimation of potential yield, yield gap, and determining yield restricting factors and each of their portions in creating rice yield gap have been investigated.

    Materials and Methods

    Research was done in 100 paddy fields in Amol and Rasht regions in 2016 and 2017. All managerial practices from nursery preparation to harvest for local rice cultivars were recorded through fields monitoring. Field selection was done in a way that included all main production procedures with variation in management viewpoint. To define yield model, the relationship between all measured variables and the final model was designed by controlled trial and error method, which could quantify the effect of yield limitations. The average yield was calculated by placing the observed average variables (Xs) in the fields under study in the yield model. Thereafter, by putting the best observed value of the variables in the yield model the maximum obtainable yield was calculated. The difference between these two has been considered yield gap. Different procedures of the software SAS version 9.1 were used for analysis.

    Results

    Data analysis revealed that from 155 variables under study, the final model in Amol and Rasht regions with seven and six independent variables was chosen. In Amol yield model, maximum and average yield were 4798 and 6505 kg ha-1, respectively that estimated yield gap was 1707 kg ha-1. In Rasht yield model, maximum and average yield were 4443 and 6377 kg ha-1, respectively, which estimated that yield gap was 1934 kg ha-1. In Amol region, the amount of increased yield related to transplanting date, top-dressing and nitrogen after flowering variable was 364, 292 and 416 kg ha-1 which equals to 21, 17 and 24 percent of total yield increase. In Rasht region, the yield increase related to the effect of potassium and nitrogen before transplanting, and N after flowering was 644, 325 and 730 kg ha-1 which equals to 33, 17 and 38 percent.

    Discussion

    According to the findings, we suggest that the model precision is appropriate and can be applied for both estimating the quantity of yield gap and determining the portion of each constraints yield variables. Furthermore, considering the fact that the calculated yield potential is reached through actual data in each paddy field, it is suggested that this yield potential is attainable.

    Keywords: Cultivar, Documentation, Field management, Potential yield, Relative yield
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال