به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

dr. a. khosravi

  • H. Raeesi, A. Khosravi *, P. Sarhadi
    The field of autonomous vehicles (AV) has been the subject of extensive research in recent years. It is possible that AVs could contribute greatly to the quality of daily lives if they were implemented. A safe driver model that controls autonomous vehicles is required before this can be accomplished. Reinforcement Learning (RL) is one of the methods suitable for creating these models. In these circumstances, RL agents typically perform random actions during training, which poses a safety risk when driving an AV. To address this issue, shielding has been proposed. By predicting the future state after an action has been taken and determining whether the future state is safe, this shield determines whether the action is safe. For this purpose, reachable zonotopes must be provided, so that at each planning stage, the reachable set of vehicles does not intersect with any obstacles. To this end, we propose a Safe Reinforcement Learning by Shielding-based Reachable Zonotopes (SRLSRZ) approach. It is built around Twin Delayed DDPG (TD3) and compared with it. During training and execution, shielded systems have zero collision. their efficiency is similar to or even better than TD3. A shield-based learning approach is demonstrated to be effective in enabling the agent to learn not to propose unsafe actions. Simulated results indicate that a car vehicle with an unsafe set adjacent to the area that provides the greatest reward performs better when SRLSRZ is used as compared with other methods that are currently considered to be state-of-the-art for achieving safe RL.
    Keywords: Safe Reinforcement Learning, Shielding, Reachable Set, Autonomous Vehicles
  • انور خسروی*، نادیا محمدی سراب
    پیشینه و اهداف

    متنوع سازی محصولات یکی از راهبردهای بنگاه های اقتصادی در راستای کاهش ریسک، افزایش قدرت برند، تسلط پایدار بر بازار، حداکثر استفاده از منابع، افزایش درآمد و سودآوری است. بحث در خصوص تنوع بخشی موضوع جدیدی نیست و آنچه در این خصوص جدید است مطالعاتی است که به کمی کردن فرایند متنوع سازی و بررسی دقیق تر این موضوع می پردازد. در این راستا هدف مقاله شناسایی سه گروه محصول برای شرکت های بیمه شامل رقابت پذیر یا فعال، دارای پتانسیل رقابت پذیری یا بالقوه فعال و فاقد پتانسیل رقابت پذیری یا غیرفعال و در نهایت تعیین توالی محصولات بالقوه فعال براساس راهبردهای حریصانه، حداکثری، درجه بالا، درجه پایین و ترکیبی در راستای افزایش متنوع سازی فعالیت های بیمه ای شرکت ها بوده است.

    روش شناسی: 

    مطالعه حاضر از نظر روش، تحلیلی- توصیفی و از نظر هدف کاربردی است. ابتدا با استفاده از میانگین پنج ساله داده های (2021-2017) حق بیمه دریافتی 29 شرکت مورد بررسی، مزیت نسبی آشکارشده به تفکیک 16 رشته فعالیت بیمه ای، محاسبه شده است. در مرحله بعد با تشکیل ماتریس شرکت- محصول تنوع شرکت های بیمه اندازه گیری و از این ماتریس برای محاسبه شاخص مجاورت و سپس ترسیم شبکه محصولات بیمه کشور استفاده شده است. فضای محصول 29 شرکت بیمه مورد بررسی ترسیم و جایگاه هر شرکت به لحاظ تعداد محصولات متنوع، تعداد محصولات تنوع پذیر و تعداد محصولاتی که امکان تنوع پذیری ندارند، تعیین شده است. در گام بعد, احتمال تنوع پذیری محصولاتی که دارای مزیت نسبی آشکارشده نبوده اند محاسبه و در نهایت با کاربرد علم شبکه براساس راهبردهای مختلف اولویت محصولات برای متنوع سازی و رقابت پذیری تعیین شده است.

    یافته ها

    برای 29 شرکت مورد بررسی مشخص شد که هر شرکت در ارائه کدام فعالیت بیمه ای رقابت پذیر، پتانسیل رقابت پذیری را دارند یا فاقد پتانسیل رقابت پذیری هستند. فضای محصول برای تمامی شرکت های بیمه ترسیم و با بهره گیری از علم شبکه نقشه راه متنوع سازی رشته فعالیت های بیمه ای شرکت ها بر مبنای راهبردهای مختلف تعیین شده است.

    نتیجه گیری

    از سال 2002 فرایند خصوصی سازی صنعت بیمه در ایران اغاز شده که این فرایند تاثیرات درخور ملاحظه ای بر ساختار صنعت بیمه و رفتار شرکت ها گذاشته است. یکی از راهبردهای شرکت های بیمه در راستای رقابت پذیری و افزایش سودآوری متنوع سازی محصولات است. در این مطالعه ابتدا تعداد محصولات متنوع 29 شرکت بیمه محاسبه و مشخص شد شرکت بیمه البرز با 10 محصول بیشترین تنوع را دارند، شرکت های بیمه خاورمیانه، کیش، آسماری و قشم با دارا بودن تنوع در یک محصول دارای کمترین تنوع در محصولات بیمه ای هستند. در گام بعد احتمال فعال سازی محصولاتی که شرکت های بیمه در عرضه آنها دارای مزیت نسبی آشکارشده یا فعال نیستند اندازه گیری شد و به این ترتیب محصولات بیمه ای هر شرکت به سه دسته فعال، بالقوه فعال و غیرفعال تقسیم شد. سپس فضای تولید 29 شرکت بیمه ترسیم و در این فضا محصولات فعال، بالقوه فعال و غیرفعال شرکت های بیمه مشخص شد. در نهایت با کاربرد علم شبکه مسیر و نقشه راه متنوع سازی شرکت های بیمه براساس چهار راهبرد حداکثری، حریصانه، درجه بالا، درجه پایین و نیز راهبرد ترکیبی (با روش های بردا و کپ لند) مشخص و تعیین شد. در راهبرد حداکثری طی هر مرحله محصول با بیشترین اتصال به محصولات فعال انتخاب شدند. براساس این راهبرد به طور مثال برای شرکت بیمه تجارت نو به منظور متنوع سازی، بیمه زندگی در اولویت اول، سایر انواع بیمه در اولویت دوم و حوادث راننده و شخص ثالث در اولویت سوم قرار گرفتند. در راهبرد حریصانه در هر مرحله محصول با بالاترین احتمال فعال سازی به ترتیب زمان فعال سازی کمتر انتخاب می شود. در راهبرد درجه بالا در هر مرحله محصولی برای متنوع سازی انتخاب می شود که در شبکه بیشترین ارتباط را با سایر محصولات داشته باشد اما در راهبرد درجه پایین طی هر مرحله محصول با کمترین ارتباط با سایر محصولات در شبکه برای فعال سازی برگزیده می شود. در راهبردهای درجه بالا و حداکثری رشته فعالیت هایی برای رقابت پذیری انتخاب می شوند که در آینده امکان رقابت پذیر شدن محصولات بیشتری را در شبکه محصولات فراهم آورند. درحالی که در صورت انتخاب راهبرد های حریصانه و درجه پایین امکان رقابت پذیری رشته فعالیت های کمتری در آینده وجود خواهد داشت . براساس یافته های این مطالعه مشخص شد که الزاما مسیر و نقشه راه متنوع سازی محصولات برای تمامی شرکت های بیمه یکسان نیست و شرکت ها می توانند در راستای تنوع بخشی به محصولات، راهبردهای کوتاه مدت (حریصانه و درجه پایین)، بلندمدت (درجه بالا و حداکثری) یا ترکیبی از آنها را انتخاب کنند.

    کلید واژگان: شرکت های بیمه, علم شبکه, فضای محصول, متنوع سازی
    A. Khosravi *, N. Mohammadi Sarab
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Product diversification is a common strategy used by economic enterprises to reduce risk, increase brand strength, maintain market dominance, optimize resource utilization, and increase income and profitability. Although diversification is not a new concept, there is a need for studies that quantitatively analyze the diversification process in more detail. This study aims to categorize products for insurance companies into three groups: competitive or active products, products with competitive potential or active potential, and products without competitive potential or inactive potential. In addition, the study aims to determine the order of potentially active products using greedy, maximum, high grade, low grade and combined strategies to improve the diversification of insurance activities within companies.

    METHODS

    The present study uses an analytical-descriptive approach in terms of method and a practical approach in terms of purpose. First, the study calculates the revealed relative advantage using five-year average data (2017-2021) of insurance premiums of 29 analyzed companies in 16 areas of insurance activities. It then assesses the diversity of insurance companies by creating a company-product matrix. This matrix is used to calculate the proximity index and visualize the network of insurance products within the country. The product space of the 29 insurance companies is mapped and the position of each company is determined based on the number of different products, diversifiable products and non-diversifiable products. The study then calculates the probability of diversification for products that do not have a relative advantage. Finally, the study uses network science to determine the prioritization of products for diversification and competitiveness based on different strategies.

    FINDINGS

    The study found that each of the 29 companies studied had different levels of competitive potential in offering insurance activities. A product space encompassing all insurance companies was visualized, and a roadmap for diversifying the scope of insurance activities of these companies based on different strategies was established by applying network science.

    CONCLUSION

    Privatization of the Iranian insurance industry started in 2002 and had a significant impact on the structure of the industry and the behavior of the companies. Product diversification is proving to be a key strategy for insurance companies seeking to increase their competitiveness and profitability. In this study, the number of different products offered by the 29 insurance companies was calculated. It was found that Alborz Insurance Company has the greatest product diversity with 10 products, while the Middle East, Kish, Asmari and Qeshm insurance companies have the least diversity with only one product each. In the study, the insurance products were categorized into active, potentially active and inactive products based on the relative advantage or inactivity of the companies. The product space of the 29 insurance companies was mapped to identify active, potentially active and inactive products. Using path network science and a roadmap, the study identified diversification strategies for insurance companies based on four main approaches: Maximum strategy, greedy strategy, high degree strategy, low degree strategy and a combined strategy (using Berda and Copeland''s methods). The maximum strategy prioritized the products with the strongest links to active products at each stage. For example, New Trade Insurance Company selected life insurance as the top priority for diversification, followed by other types of insurance and driver and liability accident insurance. The greedy strategy selected the products with the highest probability of activation in order of shortest activation time in each phase. The high-grade strategy focused on selecting products with the most connections to other products in the network for diversification, while the low-grade strategy opted for products with the fewest network connections for activation in each stage. The high-level and maximum strategies prioritized activities that would increase competitiveness and allow more products to compete in the product network in the future. Conversely, the greedy and low-degree strategies could lead to lower competitiveness in future activities. The study suggests that the path and roadmap for product diversification may vary across insurance companies, so they may pursue short-term strategies (greedy and low degree), long-term strategies (high degree and maximum), or a combination of both.If one opts for a greedy strategy with a low degree, it is less likely to be competitive in the product network in the future.

    Keywords: Diversification, Insurance Companies, Network Science, Product Space
  • محبوبه شریفی، فاطمه بازرگانی پور، سید عبدالوهاب تقوی، احمد خسروی، صدیقه ابراهیمی، علی منتظری، شکیبا امیرجانی، نازافرین حسینی
    زمینه و هدف

    اگر چه ابزارهای سنجش فرسودگی شغلی در ایران روان سنجی شده است، ولی وجود ابزاری که برای جامعه عمومی‌قابلیت استفاده داشته باشد ضروری به نظر می‌رسد. مقیاس فرسودگی شغلی کویید 19 (COVID-19-BS) تنها ابزار موجود جهت ارزیابی فرسودگی متعاقب کووید 19 در جمعیت عمومی‌می‌باشد. لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی نسخه ایرانی مقیاس فرسودگی شغلی کویید 19 (COVID-19-BS) بود.

    روش بررسی

    این یک مطالعه توصیفی مقطعی می‌باشد که در سال 1400 بر روی 137 شرکت‌کننده در شهر یاسوج انجام شد. پس از اعتبار سنجی زبانی نسخه ایرانی COVID-19-BS، پانل خبرگان سوالات پرسشنامه را با ارزیابی شاخص اعتبار محتوا (CVI) و نسبت اعتبار محتوا (CVR) ارزیابی کردند. سپس یک مصاحبه نیمه ساختاریافته برای ارزیابی روایی صوری انجام گردید. تحلیل عاملی اکتشافی (EFA) و تحلیل عاملی تاییدی (CFA) برای نشان دادن سازه‌های پرسشنامه انجام شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمون همسانی درونی و تجزیه و تحلیل آزمون بازآزمون مورد سنجش قرار گرفت. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون‌های آماری آلفای کرونباخ، ضریب هم بستگی پیرسون، تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته‌ها: 

    شاخص اعتبار محتوا (CVI) و نسبت اعتبار محتوا (CVR) برای COVID-19-BSبه ترتیب 90/0 و 94/0 بود. ساختار دو عاملی (علایم فرسودگی جسمی‌و روانی) در آزمون EFA ظاهر شد که مسیول 51/67 درصد از واریانس مشاهده شده بود. نتایج CFA برای ساختار دو عاملی استخراج شده تناسب قابل قبولی نشان داد. هم‌چنین نتایج قابل قبولی برای همسانی درونی (آلفای کرونباخ از 89/0 تا 73/0) و ضرایب همبستگی درون طبقاتی (بین 72/0 تا 80/0) نشان داده شد.

    نتیجه‌گیری: 

    نتایج پژوهش حاضر روان‌سنجی اولیه مطلوبی از COVID-19-BS را در جمعیت ایرانی نشان داد. پرسشنامه COVID-19-BS اولین پرسشنامه معتبر به زبان فارسی در رابطه با فرسودگی شغلی متعاقب کویید19 در جمعیت عمومی‌است که ممکن است برای سایر کشورهای فارسی زبانی که در معرض فرسودگی شغلی کویید 19 هستند مفید باشد.

    کلید واژگان: کووید19, فرسودگی شغلی, پرسشنامه, ایران, پایایی, روایی
    M .Sharifi, F .Bazarganipour, SAV .Taqvi, A .Khosravi, S .Ebrahimi, A .Montazeri, SH. Amirjani, N .Hosseini
    Background & aim

    Although tools for measuring job burnout have been psychometrically tested in Iran, it seems crucial to have an instrument that can be used by the general society. The Covid-19 burnout scale (COVID-19-BS) is the only tool available to assess the burnout following Covid-19 in the general population. Therefore, the purpose of the present study was to determine and examine the psychometric properties of the Iranian version of the Covid-19 Burnout Scale (COVID-19-BS).

    Methods

    The present cross-sectional descriptive study was conducted in 2021 on 137 participants in Yasuj, Iran. After the linguistic validation of the Iranian version of COVID-19-BS, the panel of experts evaluated the questionnaire questions by evaluating the content validity index (CVI) and content validity ratio (CVR). At that point, a semi-structured interview was conducted to assess face validity. Exploratory factor analysis (EFA) and confirmatory factor analysis (CFA) were performed to show the constructs of the questionnaire. The reliability of the questionnaire was measured using the internal consistency test and test-retest analysis. The collected data were analyzed using Cronbach's alpha, Pearson's correlation coefficient, exploratory and confirmatory factor analysis.

    Results

    Content Validity Index (CVI) and Content Validity Ratio (CVR) for COVID-19-BS were 0.90 and 0.94, respectively. A two-factor structure (physical and mental burnout symptoms) appeared in the EFA test, which was responsible for 67.51% of the observed variance. CFA results for the extracted two-factor structure showed an acceptable fit. Also, acceptable results were shown for internal consistency (Cronbach's alpha from 0.89 to 0.73) and intraclass correlation coefficients (between 0.72 and 0.80).

    Conclusion

    The results of the present study indicated a favorable preliminary psychometric test of COVID-19-BS in the Iranian population. The COVID-19-BS questionnaire is the first valid questionnaire in Farsi language regarding job burnout following Covid-19 in the general population, which may be useful for other Farsi-speaking countries that are exposed to job burnout due to Covid-19.

    Keywords: Covid-19, Job burnout, Questionnaire, Iran, Reliability, Validity
  • باسل علی، ابوالفضل خسروی*، مرتضی سلطانی، محمدرضا فتحی

    پیشینه و اهداف:

     مدیریت تجربه مشتری، امکان حفظ مشتریان ارزشمند و باسابقه را برای شرکت بیمه فراهم می کند و یک دید آینده نگر از آنچه مشتریان از حامیانشان انتظار دارند به دست می دهد. این رویکرد مدیریتی در هر یک از بخش های شرکت بیمه چارچوبی ایجاد می کند تا بتوانند هنگام تصمیمگیری به صدای مشتری توجه نمایند. در این راستا، هدف اصلی این پژوهش طراحی الگوی مدیریت تجربه مشتریان در بیمه اشخاص است.

    روش شناسی:

     به منظور دستیابی به این هدف، عوامل و شاخص های موثر بر مدیریت تجربه مشتریان در بیمه اشخاص با استفاده از الگوی داده بنیاد اشتراوس و کوربین شناسایی و دسته بندی شدند. زیرا، هدف این پژوهش ترکیبی، اکتشافی از نوع متوالی و الگوی ابزارسازی، طراحی و تدوین الگو بر اساس معیارهای مورد طراحی الگو بود. لذا، از روش داده بنیاد و مصاحبه نیمه ساختارمند با خبرگان برای تدوین معیارهای الگوی تحقیق استفاده گردید. به این صورت که با انجام مصاحبه و بررسی مطالعات پیشین، مقوله های زیربنایی مدیریت تجربه مشتریان در صنعت بیمه شناسایی شدند.

    یافته ها

    17 مقوله و 104 مفهوم به عنوان عوامل و شاخص های موثر بر مدیریت تجربه مشتریان در بیمه اشخاص شناسایی و استخراج شدند. درنهایت نیز پیامدها، نتایج و حاصل راهبردها مشخص شدند. در مجموع، الگوی به دست آمده به ترتیب اولویت مشتمل بر 6 بعد، 17 مولفه و 104 شاخص است. در این پژوهش، مقوله "الگوی مدیریت تجربه مشتریان در بیمه اشخاص" در تمام مصاحبه ها تقریبا مورد اشاره قرار گرفته و نقش محوری ایفا نموده است. در الگوی پیشنهادی، شش کد محوری"مدیریت زمان"، "مدیریت هزینه"، "مدیریت فراغت"، "تصمیم گیری مناسب"، "رفاه و آسایش" و "شرایط اجتماعی" به عنوان شرایط علی در نظر گرفته شده اند.

    نتیجه گیری

    شرکت ها همواره به دنبال فرصت های جدید برای توسعه کسب وکار خود هستند و شناسایی نیازهای مشتریان، ضمن خلق و فراهم سازی فرصت های جدید، به آنها امکان می دهد تا بهره وری خود را افزایش دهند. به عبارتی، آنها برنامه رشد خود را با تامین نیازها و حل مشکلات مشتریان دنبال می کنند و در این راستا، توجه و حرکت به سمت بهره وری در زنجیره ارزش ضمن ارتقای کیفیت، به آنها کمک می کند از طریق افزایش تولید محصولات، دسترسی به بازارهای جدید و کاهش هزینه ها از طریق افزایش نوآوری، نیازهای مشتریان را بهتر برآورده سازند و با خلق ارزش های آنها را حفظ نمایند.

    کلید واژگان: بیمه اشخاص, تکنیک داده بنیاد, مدیریت تجربه مشتریان, مزیت رقابتی
    B. Ali, A. Khosravi *, M. Soltanee, M.R. Fathi
    Objective

    The main purpose of this research is the customer experience management model in personal insurance.

    Methodology

    To achieve this goal, first the effective factors and indicators affecting the management of customer experience in personal insurance based on the data model of the foundation are identified and then these factors and indicators are categorized. Case study and semi-structured interviews with experts and professors led to the development of research model criteria. Based on the interviews conducted and reviewing previous studies, the factors affecting human resource development strategies in domestic and foreign categories have been identified.

    Results

    A total of 17 categories and 104 concepts were identified and extracted, and finally the consequences, results and results of strategies or actions are reactions. In total, the model obtained in the present study consists of 6 dimensions, 17 components and 104 indicators, respectively. In this study, the category of "customer experience management model in personal insurance" is mentioned in almost all interviews and plays a pivotal role. Causal conditions In the proposed model, the six central codes of "time management", "cost management", "leisure management", "appropriate decision making", "welfare and comfort" and "social conditions" are considered as causal conditions.

    Conclusion

    The final finding and achievement of the present study is a relatively comprehensive and complete model based on the customer experience management model in personal insurance and is more appropriate than other models provided by experts in that they have been developed for non-service communities.

    Keywords: Competitive advantage, customer experience management, data foundation technique, Personal Insurance
  • سعید دانش یار، امیر خسروی، فاطمه امیدعلی، سعید شوکتی بصیر
    هدف

    مطالعات نشان داده اند که آتوفاژی (فرایند خود تجزیه ای وابسته به لیزوزوم) در بافت چربی افراد چاق دارای تغذیه پرچرب افزایش تنظیمی می یابد. پروتیین های مرتبط به آتوفاژی یعنی ATG5و ATG7 در مراحل اولیه فرایند آتوفاژی نقش کلیدی ایفا می کنند. از طرف دیگر نشان داده شده است که تمرینات ورزشی ، بدعملکردی یا بدسازگاری بافت چربی، که در افراد چاق بروز مییابد، را از طریق سازوکارهای سلولی مختلف اصلاح می کنند. از این رو، این سوال مطرح می شود که آیا تمرینات ورزشی می تواند بیش تنظیمی آتوفاژی، که در بافت چربی افراد چاق و دارای تغذیه پرچرب بروز می یابد، را تعدیل نماید. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرین منظم ورزشی بر بیان ژن های  5GTA و 7GTA  در بافت چربی سفید موشهای دارای تغذیه پرچرب است.

    مواد و روش ها

    12 سر موش سوری نر نژاد 6/LB57C با سن تقریبی چهار هفته و با وزن تقریبی 12 گرم از مرکز مطالعات تجربی و مقایسه ای دانشگاه علوم پزشکی ایران خریداری شدند. این موش ها به صورت تصادفی در سه گروه؛ کنترل (هفت سر)، تغذیه پرچرب (هفت سر) و تمرین ورزشی -تغذیه پرچرب (هفت سر) جای گرفتند. موشهای گروه تغذیه پرچرب، بهمدت 21 هفته رژیم غذایی پرچرب (24 درصد) دریافت کردند. موش های گروه تمرین ورزشی-تغذیه پرچرب، علاوه بر اینکه رژیم غذایی پرچرب دریافت می کردند، بهمدت شش هفته، تحت تمرین استقامتی تداومی بر روی نوارگردان قرار گرفتند. پس از پایان مداخله پژوهش، موش ها بی هوش شدند و بافت چربی احشایی منطقه اپیدیدیمال برای اندازه گیری آزمایشگاهی با جراحی خارج شد. برای اندازه گیری بیان نسبی ژن های یعنی 5GTA و 7GTA از روش RCP-emiT laeR استفاده شد. داده های پژوهش از طریق آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل آماری شدند.  

    نتایج

    داده های این پژوهش نشان داد که بیان mRNAی ژن های  ATG5 و ATG7  در بافت چربی گروه تغذیه پرچرب در مقایسه با گروه کنترل بیش از دو برابر بیشتر بود (p<0.05). همچنین بیان mRNA ی این ژنها در گروه تغذیه پرچرب-تمرین ورزشی در قیاس با گروه کنترل بیشتر بود (10.0>p). مهم تر اینکه بیان ژن 7GTA در گروه تغذیه پرچرب-تمرین ورزشی در قیاس با گروه تغذیه پرچرب 5/1 برابر بیشتر بود (50.0>p). با این حال، بیان ژن 5GTA  در گروه تغذیه پرچرب-تمرین ورزشی در قیاس با گروه تغذیه پرچرب تفاوت معنی دار نداشت (50.0<p). 

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش دلالت بر این دارد که تغذیه پرچرب در طولانی مدت موجب افزایش بیان ژنهای عوامل دخیل در مرحله اولیه فرایند آتوفاژی (یعنی 5GTA و 7GTA) در بافت چربی سفید می شود و تمرین منظم ورزشی، افزایش بیان ژن 7GTA ناشی از تغذیه پرچرب را تقویت می کند، اما این تمرین، میزان بیان افزایش یافته 5GTA ناشی از تغذیه پرچرب را تغییر نمی دهد. بر این اساس می توان استدلال کرد که توام شدن تمرین ورزشی و تغذیه پرچرب موجب تحریک بیشتر سازوکار آتوفاژی در بافت چربی سفید میشود که احتمالا سازگاری مثبتی در جهت نمو بافت چربی باشد.

    کلید واژگان: آتوفاژی, بافت چربی, ATG5, ATG7, تمرین ورزشی, تغذیه پرچرب
    S .Daneshyar, A. Khosravi, F. Omidali, S. Shokati Basir
    Aim

    Previous studies have shown that Autophagy (lysosome-dependent self-degradation) is upregulated in white adipose tissue of obese subjects. Autophagy-related proteins i.e ATG5 and ATG7 play an essential role in the early stage of the autophagic process. On the other hand, it was found that exercise training modified the bad regulation and maladaptation of white adipose tissue by many molecular mechanisms. Therefore, a question remains to be elucidated whether exercise training can modulate the upregulation of Autophagy induced by a high-fat diet and Autophagy seen in obese subjects. Thus, the present study aimed to survey the effect of regular exercise training on gene expressions of ATG5 and ATG7 in white adipose tissue of mice fed a high-fat diet.

    Material and Methods

    Twenty-one C57BL/6 male mice (age of four weeks; Approximate body weight of 12 grams) were purchased from the experimental and comparative studies center of Iran University of Medical Sciences. The mice were randomly assigned to three groups: Control (C, n=7), 2) High-fat diet (HFD, n=7), and  High-fat diet with exercise training (HFD-ET, n=7). The mice of the HFD group were fed a high-fat diet (42% kcal of fat) for 12 weeks. The mice of the HFD-ET group were submitted to continuous running on a treadmill for six weeks along with feeding HFD. After the experiment, mice were sacrificed, and visceral adipose tissue pads (epididymal fat) were surgically collected. The Real-Time–PCR methods were used to measure the mRNA expression of ATG5 and ATG7. Data of research were statically analyzed by One-way Analysis of Variance (ANOVA) followed by Tukey's post hoc test.

    Results:

     Data showed that the mRNA expression of ATG5 and ATG7 were higher over two-fold in the HFD group as compared to the control group (p<0.05). Further, the mRNA expression of these genes was higher in the HFD-ET group compared to the control group (p<0.01). Interestingly, the mRNA expression of ATG7 was 1.5 fold higher in the HFD-ET group compared to the HFD group (p<0.05). However, the mRNA expression of ATG5 was not significantly changed in the HFD-ET group as compared to the HFD group (p>0.05).

    Conclusion:

    These results indicate that long-term feeding high-fat diet causes upregulating of the gene expression of key factors involved in the early stage of the autophagy process (i.e ATG5 and ATG7). Regular exercise training could augment the HFD-induced upregulation of ATG7 gene expression. However, it could not change the HFD-induced upregulation of ATG5 gene expression. Based on the results could be speculated that exercise training accompanied by a high-fat diet may more stimulate the autophagy mechanism in white adipose tissue, probably resulting in a positive adaptation in white adipose tissue development.

    Keywords: autophagy, Adipose tissue, ATG5, ATG7, Exercise training, High fat diet
  • ابوالفضل خسروی، زهرا شفیعی زاده، محمدرضا فتحی، امیرحسین بهروز

    هدف از پژوهش پیش رو شناسایی عواملی است که موجب وفاداری مشتریان سهام دار الستیک در بورس تهران می شود. این تحقیق از حیث هدف کاربردی و بر اساس ماهیت داده ها، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق شامل سرمایه گذاران و فعالان بازار سرمایه سهام الستیک در بازار بورس است. نمونه گیری به صورت تصادفی از طریق توزیع پرسشنامه ای شامل 18 سوال بین 385 نفر از سرمایه گذاران انجام شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از دو روش تحلیل رگرسیون چندمتغیره و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. از بررسی داده های حاصل می توان نتیجه گرفت که بین رضایت مندی و تصویر مطلوب از برند و هزینه های جابجایی مشتری با وفاداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به عالوه در بین عوامل ذکر شده، رضایت مندی از بیشترین اثر گذاری نسبت به سایر عوامل برخوردار است. این مساله با نتایج حاصل از تحقیقات پیشین، در رابطه با وفاداری مشتری صنایع خدماتی مطابقت دارد. مدیران شرکت های کارگزاری می توانند از این یافته ها برای بهبود روابط خود را مشریان و افزایش وفاداری آن ها بهره مند شوند

    کلید واژگان: وفاداری مشتری, رضایت مشتری, تصویر برند, هزینه های جابجایی
    A.khosravi, Z.shafeizade, M.fathi, A.Behroz

    The purpose of this study is to identify the factors that lead to the customer loyalty of Rubber Shareholder Customers. This study is an applied type of research due to the purpose, with a descriptive survey approach due to data. Statistical population of this research contains Iranian Capital Market investors and activists in the fall 1995. Sampling was done randomly by distributing a questionnaire consisting of 18 questions among 385 investors. For data analysis, multivariate regression analysis and Pearson correlation coefficient have been used. The results indicate that there is a positive and significant relationship between customer satisfaction, brand image and switching costs with customer loyalty. In addition, among the mentioned factors, customer satisfaction has the most impact in terms of customer loyalty. The results are corresponded with the findings of previous studies, in relation to customer loyalty of service industries. The managers of the stock brokerage companies can use these results in order to improve customer relations and increase their loyalty.

  • احمد خسروی*
    آب، نقش بنیادینی در زیست انسان دارد؛ به گونه ای که نه تنها عملکرد درست بدن به آن وابسته است، بلکه حقی تاثیرگذار بر حق های دیگر انسان است. با تصویب نظریه تفسیری شماره 15 از سوی کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی، حقوق دانان، دسترسی به آب را، به ویژه در دهه های اخیر، به عنوان یک حق بشری شناسایی کرده اند. علم اقتصاد، به دلایلی ازجمله محدودیت منابع، دور از دسترس بودن، هزینه بر بودن خدمات جمع آوری، و سرانجام، ناتوانی دولت ها در تامین، آب را به عنوان یک کالا درنظر گرفته و بحث خصوصی سازی آن را مطرح کرده است. با توجه به اینکه خصوصی سازی به تجاری سازی و اقتصادی شدن آب می انجامد، آیا می تواند ویژگی ها و الزامات حق بر آب را اجرایی کند؟ به منظور پاسخ به این پرسش در این پژوهش سعی شده در قالب روش کیفی و بصورت کتابخانه ای، با مطالعه میان رشته ای حقوق و اقتصاد، ماهیت، ویژگی ها، و الزامات حق بر آب از منظر اسناد بین المللی بررسی و سپس، با توجه به این ویژگی ها و ماهیت خصوصی سازی، جنبه اقتصادی این مسئله واکاوی شود.یافته های تحقیق نشان می دهد که خصوصی سازی آب، بدون توجه به بعد حقوق بشری آب، با تجاری تلقی کردن آن حق بر آب انسان ها و به تبع آن سایر حق های انسان را تحت تاثیر قرار می دهد و ضرورت دارد تا خصوصی سازی آب تا بدانجا باشد که باعث نادیده انگاشتن حق های بشری نشود.
    کلید واژگان: حقوق بشر, حق بر آب, نظریه تفسیری شماره 15, خصوصی سازی
    A. Khosravi *
    Water plays a vital role in human life, affecting not only the functioning of the body but also other human rights. For this reason, in recent decades, international bodies, including the Committee on Economic, Social and Cultural Rights by approving Comment No. 15, have identified the access to water as a human right. But it is not easy to enjoy this right because of limited water resources, its non-availability, contaminated surface waters and the like, and it always creates problems for people, their families and even the community. Governments as the primary bound of this right have also sought to privatize water, because of the expense involved in collecting, storing and supplying water. But the question that arises is that, given that privatization leads to commercialization and economization of water, can it meet the characteristics and requirements of the right to water? Although there is no single global or regional model for this, the paper attempts to answer this question first by examining the nature and characteristics and requirements of the right to water from the perspective of international documents, especially the interpretative theory, and then characteristics and nature of privatization in this regard.
    Keywords: human rights, right to water, General Comment No. 15, Privatization
  • محمد ساسانی پور، اردشیر خسروی، مهیار محبی میمندی*
    مقدمه و اهداف

    با توجه به سهم بالای حوادث غیرعمدی از علل مرگ به ویژه برای مردان در کشور و همچنین تغییرات آن در دهه اخیر، این مقاله در تلاش است تا سهم حوادث غیرعمدی در تفاوت جنسی امیدزندگی در بدو تولد در کشور در دهه اخیر را موردبررسی قرار دهد.

    روش کار

    داده های مرگ برای سال های 1385 تا 1394 از سامانه ثبت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اخذشده است. سپس میزان مرگ کودکان با استفاده از روش رویکرد نسلی بین دو سرشماری و مرگ بزرگ سالان با استفاده از روش بنت - هوریوشی اصلاح شده است. سپس نقش تغییرات مرگ ناشی از حوادث غیرعمدی در فزونی امیدزندگی زنان در کشور با استفاده از روش تجزیه آریاگا محاسبه شده است.

    یافته ها:

     تفاوت جنسی امیدزندگی در سال 1385 حدود 3.5 سال بوده است که در سال 1390 به 2.9 سال کاهش و سپس با اندکی افزایش در سال 1394 به 3 سال افزایش می یابد. حوادث غیرعمدی در هر سه دوره نقش مسلط در تفاوت جنسی مرگ داشتند اما سهم آن در طول زمان به طور قابل توجهی کاهش یافته و از 60 درصد به حدود 42 درصد در فاصله سال های 1385 تا 1394 رسیده است.

    نتیجه گیری: 

    با توجه به کندشدن روند افزایش امیدزندگی در بدو تولد در ایران طی دهه های اخیر، توجه به مرگ افتراقی ازجمله تفاوت های جنسی مرگ و شناسایی پتانسیل های افزایش امیدزندگی برحسب گروه های مختلف می تواند منجر به افزایش امیدزندگی در کشور شود.

    کلید واژگان: امیدزندگی, جنس, علل مرگ, حوادث غیرعمدی, حوادث ترافیکی
    M .Sasanipour, A. Khosravi, M .Moheby Meymandi*
    Background and objectives

    Considering the high contribution of unintentional accidents to mortality, particularly in males in Iran, and their changes over the last decade, a study was conducted to review the share of deaths due to unintentional accidents in sex difference in life expectancy at birth in the country over the last decades.

    Methods

    The mortality data for the years 2006 to 2015 were obtained from the Ministry of Health and Medical Education. Then, the child mortality was corrected using the intercensal generational method and adult mortality was corrected for underreporting based on the Bennett-Horiuchi method. The contribution of mortality changes due to unintentional accidents to increase in females’ life expectancy was calculated using the ARIAGA decomposition method.

    Results

    The sex differential in life expectancy was about 3.5 years in 2006 in Iran, which decreased to 2.9 years in 2011 and increased to 3 years in in 2015. The unintentional accidents in all three periods played a dominant role in sex differential mortality, but its contribution over time was significantly reduced, with a contribution of 60% to around 42% between 2006 and 2015.

    Conclusion

    Due to the slowdown in the increase in life expectancy at birth in Iran in recent decades, attention to differential mortality, including sex difference in mortality and identification of potentials to increase life expectancy according to different groups, can increase life expectancy.

    Keywords: Life expectancy, Sex differential causes of death, Unintentional accidents, Traffic accidents
  • انور خسروی، سعید دائی کریم زاده*، بهروز شاهمرادی، هیرش سلطانپناه

    صنعت محصولات پلاستیکی طیف وسیعی از محصولات پایه تا واسطه ای و نهایی را شامل می شود.گسترش و نفوذ محصولات پلاستیکی به صنایع مختلف و نیز تامین نیاز خانوارها سبب شده این صنعت جزو صنایع پیشرو به شمار آید و تنوع صادراتی در آن برای کشورها اهمیت یابد. بدین منظور هدف از پژوهش فعلی استفاده ازکلانداده پیچیدگی اقتصادی و ارایه نتایج آن در راستای افزایش متنوع سازی محصولات صنعت پلاستیک ایران می باشد. مقاله با تحلیل داده های تجارت جهانی بر اساس کدهای شش رقمی HS برای 128 کشور طی سال های 2014-2018 با رویکرد ساختارگرایان جدید و بهره گیری از تیوری فضای محصول و علم شبکه محصولاتی را جهت افزایش تنوع صادراتی ایران در صنعت پلاستیک معرفی و توالی فعال سازی این محصولات را مشخص نموده است. نتایج پژوهش دلالت بر آن دارد که ایران از میان 122 کد محصول پلاستیکی در صادرات 14 محصول دارای مزیت نسبی آشکار شده، 47 محصول دارای مزیت نسبی پنهان و 61 محصول فاقد مزیت نسبی آشکار و پنهان می باشد. در مرحله بعد با لحاظ نمودن این که شاخص منفعت فرصت بزرگتر یا برابر با صفر باشد، محصولات دارای مزیت نسبی پنهان از 47 به 12 کاهش و نهایتا توالی فعال سازی این 12 محصول با استراتژی های مختلف و نیز استراتژی ترکیبی با روش های بردا و کپ لند تعیین گردید. بر اساس استراتژی ترکیبی، صادرات لوله پلی وینیل کلرید،سفت و سخت، کیسه های پلیمرهای اتیلن و لوله های پلاستیکی انعطاف پذیر بخش عمده فرصت های صادراتی ایران را تشکیل می دهند.

    کلید واژگان: صنعت پلاستیک, ساختارگرایان جدید, علم شبکه, فضای محصول, پیچیدگی
    A. Khosravi, S. Dae-karimzadeh*, B. Shahmoradi, H. Soltanpour

    The plastic products industry comprises a wide range of products from basic products to intermediate and final products. The expansion and application of plastic products in various industries, as well as the satisfaction of the needs of households, has made this industry one of the main industries and its export diversification is important for the countries. Using new structuralists approach, product space theory and product network science, this paper uses six-digit HS codes for 128 countries over the period 2018-2014 to represent the increase in the diversity of Iranian exports in the plastics industry and determine their sequence of activation. The findings indicate that out of 122 plastic product codes, Iran has 14 products that have an revealed comparative advantage in exports, 47 products with a implied comparative advantage, and 61 products with no revealed and implied comparative advantage. In the next step, considering the positive opportunity gain index, products with implied comparative advantage were reduced from 47 to 12. Finally, using different strategies and applying a combined strategy of Borda and Copeland methods, the activation sequence of these 12 products were identified. According to the combined strategy, the export of rigid polyvinyl chloride pipes, ethylene polymer bags and flexible plastic pipes constitute the major part of Iran's export opportunities.

    Keywords: New structuralists, plastic industry, network science, product space, Complexity
  • A. Aryanfar, A. Gholami, M. Pourgholi *, M. Zandi, A. Khosravi
    The current work proposed a novel fuzzy-based multi-criteria decision-making method to assess the development potential of wind power plants in a country. Type-2 fuzzy logic was utilized to investigate the simultaneous effects of several technical criteria such as wind conditions, ambient temperature, and dust activities in a site. Iran was chosen as the case study, considering the various environmental conditions and the lack of thorough investigations in the country. The proposed method could be easily extended to apply to any region. The related technical data for all the 559 Synoptic meteorological stations in the country were collected and used as the inputs for the proposed method. Applying two-step interviews with local experts and reviewing the literature, the leading indicators and their effectiveness were defined. After developing the fuzzy rules and sets, all the sites were scored and ranked using type-2 fuzzy logic in the proposed method. Based on the final standings, priority tables were provided and the top fifty sites for implementing offshore and onshore wind power plants were introduced. Moreover, primary analysis of the collected data indicated that the provinces with high energy consumption and high PM 2.5 levels are in critical environmental conditions. Thus, these provinces need strict attention and planning for sustainable energy supply using renewable energy systems. Based on the results, several recommendations and suggestions were also mentioned to organize investment resources for a more efficient and proper power plant development as well as future studies.
    Keywords: Potential Assessment, Type-2 Fuzzy, wind energy, Multi-Criteria Decision-Making, Technical
  • پریسا محققی، افسانه کرامت، رضا چمن، احمد خسروی، سید عباس موسوی، سیده سعیده موسوی*
    زمینه و هدف

    زایمان زودرس برای مادران یک تجربه فوق العاده استرس زا است. در این مطالعه برآنیم که تاثیر اجرایی شدن مداخلات حمایتگرانه زود هنگام مبتنی بر شواهد را بر استرس مادران نوزادان نارس در NICU ارزیابی نماییم.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه تجربی در بخش های نوزادان بیمارستان های شهید اکبرآبادی و مهدیه شهر تهران، از 25 بهمن 1394 تا 25 اردیبهشت 1395 که به طور تصادفی به سایت های مداخله و کنترل اختصاص داده شدند، انجام شد. بر اساس معیارهای ورود/ خروج، 68 نوزاد و مادر در بیمارستان شهید اکبرآبادی (کنترل) و 75 نوزاد و مادر در بیمارستان مهدیه (مداخله) وارد مطالعه شدند. در زمان ترخیص، استرس مادر توسط ابزار استرس والدین: واحد مراقبت ویژه نوزادان (PSS-NICU: Parental Stressor Scale: Neonatal Intensive Care Unit) اندازه گیری شد. در گروه مداخله، در حمایت اطلاعاتی، معنوی، تکریمی و عاطفی از مادران در NICU، مداخلات مختلفی پیش بینی شده بود که به تدریج از ابتدای ورود نوزاد به NICU، شروع و در سراسر اقامت در واحد نوزادان ادامه یافت و تا سه ماه از زمان تولد نوزاد پی گیری شد. گروه کنترل تحت مراقبت معمول قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نسخه 13 نرم افزار STATA و با استفاده از آزمون های تی، مجذور کای و وزن دهی درمانی احتمالی معکوس Inverse Probability Treatment Weights (IPTW) تحلیل شدند.

    یافته ها: 

    پس از تعدیل متغیرهای قبل از درمان توسط IPTW، اختلاف میانگین تعدیل شده در نمره استرس نسبت به محیط NICU، 55/0 (89/0 تا 2/0) با (001/0> P) و نسبت به تغییر در نقش مادری، 37/0 (68/0 تا06/0) با (02/0= P)، نسبت به ظاهر و رفتار و درمان نوزاد، 29/0 (43/0- تا37/0) با (89/0= P) و نمره استرس کل 25/0 (58/0 تا 07/0) با (13/0= P) بود که نمره استرس نسبت به محیط NICU و تغییر نقش مادری، در گروه مداخله، نسبت به کنترل به شکل معنی داری کمتر بود.

    نتیجه گیری کلی:

     با توجه به اجرای موفقیت آمیز مداخلات در خصوص برخی زمینه های استرس مادری، پیشنهاد می شود سیاست گذاران نسبت به اجرایی نمودن این مداخلات مبتنی بر شواهد، در قالب مدل هایی خانواده محور، حمایت گر و خوشامدگو در NICU اهتمام ورزند.

    کلید واژگان: مراقبت ویژه نوزادان, نوزاد نارس, مادر, استرس
    P .Mohagheghi, A .Keramat, R. Chaman, A .Khosravi, SA. Mousavi, SS .Mousavi*
    Background & Aims

    During pregnancy, women have expectations of their future baby, and preterm delivery may negatively affect such expectations. On the other hand, postpartum maternal stress is a well-established issue, which intensifies with the birth of a premature infant. Preterm birth is an unexpected experience and a multifaceted incident that leads to two main consequences, which are the medical and neurophysiological complications of the infant (especially in very-low-birth-weight infants weighing less than 1,500 grams and aged less than 32 weeks) and the adverse effects on the mother-infant relationship due to the prolonged admission of the infant to the neonatal intensive care unit (NICU). If the infant is not discharged, the mother will be unable to fully assume their maternal role. Therefore, proper intervention protocols help reduce maternal stress and empower mothers to cope with the complex and technological environment of the NICU. The present study aimed to evaluate the impact of evidence-based early supportive interventions on the maternal stress caused by preterm birth.

    Materials & Methods

    This quasi-experimental study was performed at the NICUs of Mahdieh Hospital and Shahid Akbarabadi Hospital in Tehran, Iran. Sampling started on February 14, 2016 and continued until May 14, 2016. Both centers were teaching, referral hospitals with three levels of NICUs. NICU level one is designed for generally ill and low-birth-weight infants who do not require intensive care (minimal care and basic care following delivery), NICU level two is considered for the infants who need other intensive care than ventilator support and surgical care, and NICU level three is designed for the critically ill infants who require life-sustaining therapies, particularly auxiliary ventilation and optimally tailored neonatal intensive care. In this study, the hospitals were considered as random allocation units, with Mahdieh Hospital assigned to the intervention site and Shahid Akbarabadi Hospital assigned to the control site. The sample population included mothers with premature infants. Preterm infants and their mothers were selected within three months based on the inclusion and exclusion criteria of the study. The inclusion criteria were having an infant with the gestational age of less than 37 weeks, birth weight less than 2,500 grams, and high probability of survival, maternal consent for enrollment, Iranian nationality, and the ability to communicate verbally. The exclusion criteria were infants with abnormalities or severe debilitative conditions (e.g., grade III or IV intraventricular hemorrhage). During the study period, 75 mothers and infants were classified as the intervention group, and 68 mothers and infants were assigned to the control group. The intervention was designed based on the model of the support system of mothers with premature infants. In this model, parents and infants are at the center of the support model and should be supported during critical transitional periods, including pre-fertilization, before delivery, NICU admission, discharge, and at home. Based on the model, various interventions were provided to the mothers at the NICUs, which gradually started upon the admission of the premature infant to the NICU, continued throughout the admission, followed-up the subjects until three months since the birth of the infant. In the intervention group, the mothers were provided with continuous informational support (emphasis on the continuous provision of information to the mothers about the infantschr('39') illness, treatment, growth and care, infantschr('39') emotional and behavioral needs and responses, and maternal rights and responsibilities during admission). Furthermore, we provided spiritual support (in an illness crisis, spirituality may be essential to coping and have a positive impact on the response of individuals since reliance upon a higher power could become a source of hope for a positive outcome. Fostering spiritual values protects individualschr('39') integrity and gains spiritual perseverance to encounter hardships), appraisal support (strengthening and supporting the maternal role and encouraging mothers to strengthen their relationship with their infants and actively partake in their care since doing their best in the care of the infant makes them feel better. In fact, encouraging mothers to participate in care of preterm infants allows them to conceive their maternal role), and emotional support (addressing the feelings and concerns of the mothers and showing concern for their health and the health of the newborn so that they could adopt to the infantchr('39')s illness and the other affected aspects of their lives). The control group received routine care. Upon discharge, maternal stress was measured using the parental stressor scale: neonatal intensive care unit (PSS-NICU). The main sources of maternal stress included the NICU environment, infantchr('39')s appearance, special behaviors of treatment of the infant, mother-infant relationship, and maternal role. Data analysis was performed in the STATA software version 13 using t-test, Chi-square, and inverse probability of treatment weighting (IPTW).

    Results

    After adjusting the pre-treatment variables by the IPTW, the mean difference in the adjusted stress score regarding the NICU environment was estimated at 0.55 (range: 0.89-0.2) (P<0.001), while it was 0.37 (range: 0.68-0.06) regarding the changes in the maternal role (P=0.02), and 0.29 (-0.43-0.37) regarding the infantchr('39')s appearance and behavior and treatment of the infant (P=0.89). In addition, the total stress score was estimated at 0.25 (range: 0.58-0.07) regarding the NICU environment (P=0.13), and the stress score of the intervention group was significantly lower compared to the control group regarding the changes in the maternal role.

    Conclusion

    For the successful implementation of interventions designed based on scientific evidence and facilities, it is suggested that policy-makers implement these evidence-based interventions to improve the quality of care of premature infants and reduce maternal stress in the form of family-centered support models in NICUs. Furthermore, it is recommended that similar investigations be performed on fathers. Although the results of this study confirmed the effects of the intervention on reducing maternal stress regarding the technological NICU environment and changes in the maternal role, it may not lead to the significant reduction of total stress and stress about infantschr('39') appearance, behavior, and treatment in mothers. As such, detailed studies should be conceived based on effective interventions in this regard.

    Keywords: Intensive Care, Neonatal, Infant, Premature, Mother, Stress
  • سعید دانش یار*، علیرضا پوینده روان، امیر خسروی، یزدان فروتن
    زمینه و هدف

     کراتین کیناز میتوکندری در گرمازایی مستقل از پروتئین غیر جفت کننده نقش دارد. تصور می شود، این عامل بر اثر تغذیه و ورزش متاثر شود. هدف از این پژوهش تعیین اثر مصرف طولانی مدت غذای پرچرب و تمرین ورزشی منظم هوازی بر بیان ایزوفرم های یک و دو کراتین کیناز میتوکندری (CKmt1,2) در بافت چربی سفید موش سوری بود.

    مواد و روش ها

     در این مطالعه تجربی، 28 سر موش سوری نر (C57BL/6 ) در چهار گروه کنترل (7 سر)، غذای پرچرب (7 سر)، تمرینی (7 سر) و غذای پرچرب- تمرینی (7 سر) تقسیم شدند. موش های گروه های غذای پرچرب به مدت 12 هفته، با غذای پرچرب (40 درصد) تغذیه شدند. موش های گروه های تمرینی، به مدت شش هفته، تحت تمرین تداومی قرار گرفتند. برای اندازه گیری بیان نسبی ژن های CKmt1 و CKmt2 از روش Real time PCR استفاده شد. برای تحلیل آماری داده ها از آزمون  ANOVA دو طرفه استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج این مطالعه نشان داد که غذای پرچرب (324/0 =P)و تمرین ورزشی (136/0=P)تاثیر معنی داری در بیان ژن CKmt1 ندارد. با این حال، بیان ژن CKmt2 بر اثر غذای پرچرب، کاهش معنی دار (043/0 =P)و بر اثر تمرین ورزشی افزایش معنی داری (001/0 =P) نسبت به گروه پرچرب داشت.

    نتیجه گیری

     یافته های این مطالعه دلالت بر این دارند که مصرف طولانی مدت غذای پرچرب و تمرین منظم به ترتیب از طریق کاهش و افزایش بیان کراتین کیناز میتوکندری احتمالا می توانند گرمازایی غیرلرزشی در بافت چربی سفید را متاثر سازند.

    کلید واژگان: چاقی, غذای پرچرب, گرمازایی, بافت چربی سفید, موش سوری
    S. Daneshyar*, A. Pouyandeh Ravan, A. Khosravi, Y. Fourotan
    Background and Objectives

     Mitochondrial creatine kinase involves in UCP-independent thermogenesis. It isthought that the agent can be affected by nutrition and exercise. The aim of this study was to investigate the long-term effect of high fat diet and regular aerobic exercise training on gene expression of mitochondrial creatine kinase 1 (CKmt1) and mitochondrial creatine kinase 2 (CKmt2) in white adipose tissue of mice.

    Materials and Methods

     In this experimental study, 28 male C57BL/6 mice were divide into four groups including control (n=7), high fat diet (HFD) (n=7), exercise training (ET) (n=7) and HFD-exercise training (HFD-ET) (n=7). The subjects of the HFD groups were fed a high-fat diet (fat: %40) for a period of 12 weeks. The subjects of the training groups underwent continuous training for six weeks. The Real Time–PCR method was used to measure the expression levels of the Ckmt1and Ckmt2 genes. The two-way ANOVA was applied to analyze data.

    Results

     Data showed that the HFD (p=0.324) and ET (p=0.136) did not significantly affect the gene expression level of CKmt1. However, the gene expression level of CKmt2 was significantly decreased and increased by HFD and ET versus high fat diet group, respectively (p=0.043; p=0.001, respectively).

    Conclusion

    The findings of this study indicated that the long term feeding of high fat diet and regular aerobic training could probably affect the non-shivering thermogenesis at white adipose tissue by decreasing and increasing the expression of mitochondrial creatine kinase 2 (CKmt2), respectively. 

    Keywords: Obesity, High fat diet, Thermogenesis, White adipose tissue, C57BL, 6 mice
  • Ehsan Lotfi *, S. Babrzadeh, A. Khosravi
    Sensitivity analysis (SA) is a vital task for decision making in economic management. In this paper, a novel fuzzy sensitivity analyzer (FSA) is proposed to analyze the sensitivity of economic variables. The proposed FSA algorithm consists of an adaptive neuro-fuzzy inference system (ANFIS) that is adjusted for forecasting economic time series. Based on the output of ANFIS, FSA can determine the importance degree of parameters. In the numerical studies, the proposed method is applied for the sensitivity analysis of oil and gold time series. According to the results, FSA indicates that oil price is highly dependent upon the inflation rate, dollar index and market index while OPEC production level and gold price have less impact. Furthermore, in the gold price modeling, the highest sensitivity is obtained from silver price while demand for gold is more a function of market index and inflation rate. The proposed method can be used in many SA applications.
    Keywords: Fuzzy forecast, economic time series, sensitivity analysis, Soft computing
  • سعیده آقامحمدی، اردشیر خسروی، الهه کاظمی، عزیزالله عاطفی*
    مقدمه و اهداف

    بخش اعظم منبع تشخیص سبب های مرگ در ایران، بیمارستان ها هستند که بررسی این علت ها و شناسایی سبب های نامناسب ثبت شده می تواند منجر به شناسایی مشکلات در زمینه ثبت سبب های مرگ شده و به ارتقای این نظام ثبتی کمک شایانی نماید. این مطالعه با هدف بررسی کیفیت سبب های مرگ ثبت شده در بیمارستان های ایران در سال 1395 انجام شده است.

    روش کار

    جمعیت مطالعه، تمامی مرگ های ثبت شده در سامانه ثبت و طبقه بندی سبب های مرگ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در سال 1395 بوده است. برای تحلیل کیفی داده های سبب های مرگ از ابزار سازمان جهانی بهداشت (ANACONDA) استفاده شد.

    یافته ها

     بر اساس یافته های این بررسی 24درصد سبب های مرگ های ثبت در بیمارستان دارای خطای طبقه بندی (Miscalssification) بوده و در گروه سبب های پوچ مرگ قرار گرفته اند. در میان گروه های سنی، بیش ترین درصد گروه علت های پوچ مرگ در گروه سنی بالای 70 سال و بیش ترین درصد سبب های درست مرگ متعلق به گروه سنی زیر یک سال بوده است و بین 5 گروه سبب های پوچ مرگ، گروه سبب های فاقد جزییات کافی در طبقه بندی بین المللی بیماری ها، دارای بیش ترین درصد اشت.

    نتیجه گیری

     حدود 25 درصد از سبب های مرگ های تشخیص داده شده در بیمارستان های ایران در گروه علت های پوچ قرار گرفته اند که برای برنامه ریزی و سیاست گذاری ها قابل استفاده نیستند. بنابراین لازم است برای ارتقای همه جانبه نظام ثبت علت های مرگ در بیمارستان های کشور مداخله هایی از جمله اجرای برنامه های ارزیابی فرایندها و آموزش های مستمر برای پزشکان و کدگذاران علت های مرگ پیش بینی و اجرا شود.

    کلید واژگان: علت های مرگ, کیفیت, بیمارستان, ایران
    S .Aghamohamadi, A. Khosravi, E. Kazemi, A. Atefi*
    Background and Objectives

    A large proportion of the data of cause of death is registered in hospitals in Iran. Assessment of the death data can help to identify the problems of cause of death registration system and improve it. Therefore, this study was conducted to review the quality of cause of death registration in Iranian hospitals in 2016.

    Methods

    All hospital deaths in 2016 were reviewed and classified by age group and sex using the Ministry of Health’s death registration system. Analysis of Causes of National Deaths for Action (ANACONDA) was used to evaluate the quality of the data of cause of death.

    Results

    About 24% of the recorded hospital deaths were assigned to garbage code categories. The highest percentage of this group was seen in the age group over 70 years old and the highest percentage of well-defined causes of death was seen in the age group below one year. Moreover, among the five groups of garbage code causes of death, the group with insufficient details of the cause of death based on ICD classification had the highest percentage in all age groups.

    Conclusion

    Since a substantial proportion of the causes of deaths registered in the Iranian hospitals are categorized in the garbage code categories and cannot be used for planning and health policy making, it is necessary to design a comprehensive plan to implement interventions such as implementation of process evaluation programs and training programs for physicians and coders.

    Keywords: Causes of death, Quality, Hospital, Iran
  • صدیقه طاهرزاده، مهدی مقرنسی*، بهرام رسولیان، آیت کائیدی، امیر خسروی
    زمینه و هدف

    زیره سیاه یکی از گیاهانی است که به طور سنتی برای کاهش وزن استفاده می شود. هدف مطالعه حاضر تعیین تاثیر 6 هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی دانه زیره سیاه بر بیان ژن CTRP12، تغییرات وزن بدن و چربی زیرجلدی موش های صحرایی نر چاق بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، از 24 سر موش صحرایی نر چاق شده، به وسیله 12 هفته رژیم غذایی پرچرب استفاده شد، که به طور تصادفی به 4 گروه 1-کنترل رژیم پرچرب، 2-رژیم پرچرب + تمرین، 3-رژیم پرچرب + عصاره زیره سیاه و 4-گروه رژیم پرچرب + تمرین + عصاره زیره سیاه تقسیم شدند. گروه های تمرین 5 روز در هفته به مدت 6 هفته تمرین هوازی (تقریبا معادل 70-50 درصد VO2max) انجام دادند. بیان نسبی mRNA ژن CTRP12 با کمک Real-time polymerase chain reaction (Real-time PCR) و تغییرات وزن بدن و میزان بافت چربی زیرجلدی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی Tukey تحلیل شدند.

    یافته ها

    بیان نسبی mRNA ژن CTRP12 پس از 6 هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره به طور معنی داری در گروه 4 نسبت به گروه 1 و 3، در گروه 1 نسبت به گروه 2 افزایش و وزن حیوانات و وزن چربی زیرجلدی در گروه 4، 3 و 2 به طور معنی داری نسبت به گروه 1 کاهش یافت.

    نتیجه گیری

    با توجه نتایج این مطالعه پیشنهاد می شود جهت کاهش خطر ابتلاء به چاقی و در راستای کاهش وزن از تمرینات هوازی با شدت متوسط و زیره سیاه استفاده شود.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, زیره سیاه, CTRP12, چربی زیرجلدی, رژیم غذایی پرچرب, موش صحرایی, چاقی
    S. Taherzadeh, M. Mogharnasi*, B. Rasoulian, A. Kaeidi, A. Khosravi
    Background and Objectives

    Caraway (Carum carvi) is one of the medicinal plants which is traditionally used for weight loss. The purpose of the present study was to determine the effect of 6 weeks aerobic training and aqueous extract of caraway seed (carum carvi) on expression of CTRP12 gene, body weight changes and subcutaneous adipose tissue in obese male rats.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 24 fat male rats were provided a high-fat diet for 12 weeks to induce obesity, following which they were divided randomly into four groups: 1. high-fat control diet, 2. high-fat diet+ exercise, 3. high-fat diet+caraway, 4. high-fat diet+exercise+caraway. The training groups performed aerobic exercise 5 days in week for 6 weeks (approximately 50-70% VO2max). Relative expression of CTRP12 mRNA was measured using real-time polymerase chain reaction (real-time PCR), body weight changes and subcutaneous adipose tissue. Data were analyzed using one-way ANOVA and Tukey’s post hoc test.

    Results

    Relative expression of CTRP12 mRNA significantly increased after 6 weeks of aerobic training and consumption of carum carvi extract in group 4 compared to groups 1 and 3, in group 1 compared to group 2, and animal weight and subcutaneous fat weight in groups 4, 3 and 2 significantly decreased compared to group 1.

    Conclusions

    Considering the results of the present study, it is recommended to use moderate aerobic exercise and carum carvi to reduce the risk of obesity and weight.

    Keywords: Aerobic training, Caraway, CTRP12, Subcutaneous fat, High-fat diet, Rat, Obesity
  • ایمان مهرابی دستنایی، مریم مومنی شهرکی، علی خسروی*

    در این پژوهش، مسئولیت مدنی فرمانده کشتی در قانون دریایی ایران و به تبع آن، معاهدهی لاهه و نیز کنوانسیون رتردام بررسی و با یکدیگر مقایسه شده است. از آنجایی که فرمانده کشتی جزء کارگزاران زیرمجموعه متصدی حمل و نقل دریایی به حساب می آید، هر مسئولیتی که داشته باشد، به متصدی حمل و نقل دریایی نیز منتقل میشود. در مورد مبنای مسئولیت متصدی حمل و نقل دریایی (و به تبع آن، در بسیاری از موارد، فرمانده کشتی) در معاهدهی لاهه تفاوت دیدگاه وجود دارد؛ برخی آن را مبتنی بر تقصیر و برخی دیگر مبتنی بر اماره مسئولیت میدانند که دیدگاه گروه دوم در این پژوهش مورد تاکید قرار میگیرد. یکی از مواردی که در این پژوهش به آن تاکید شد این است که قانون دریایی ایران که برگرفته از مقررات لاهه است، امکان معافیت غیر متعارف فرمانده کشتی از برخی از مسئولیتهای خود را فراهم میسازد در حالی که در کنوانسیون رتردام، با محدود شدن موارد معافیت متصدی حمل و نقل دریایی و شفاف شدن حدود مسئولیت های وی، ضمن تطابق بیشتر موارد معافیت با واقعیت های فنی امروز، حقوق فرستندگان کالا بیشتر رعایت میشود. با این وجود، پیشنهاد شد تا نکات مثبت قانون فعلی دریایی ایران، مانند ماده 9 که بر ضرورت اهتمام مالکان کشتی به آموزش کارکنان ایرانی منتخب جهت جایگزینی با فرماندهان با ملیت غیر ایرانی تاکید دارد، محفوظ بماند.

    کلید واژگان: آموزش دریانوردی, حقوق دریایی, متصدی حملو نقل دریایی, مسئولیت, فرمانده کشتی
    I Mehraby Dastenay, M Momeni Shahraki, A Khosravi *

    In this study, the civil responcble of the shipmaster, hereafter master, in Iranian maritime law, Hague convention, and Rotrdom convention are studed and compared. Althou, Iran approved its maritme law in full compliance with Hague Treaty, hence, it never joined subsequent maritime treaties, such as The HagueWiesbad, Hamburg and Rotterdam. Since the master is one of the maritime carrier brokers, any responsibility that he has is also transferred to the maritime carrier. There is a difference of view on the basis of the responsibility of the maritime carrier (and consequently, in many cases, the master) in the Hague Treaty; some find it to be faultbased and the others to liability. The second group's point of view is emphasized in this study. One of the highlights of current study is that Iranian maritime law, derived from Hague regulations, provides masters to be exempt unconventionally from some of his responsibilities, while In the Rotterdam Convention, by limiting the exemptions of the maritime carrier and clarifying the scope of his responsibilities, the rights of consignors are more complied with in the context of today's technical facts.

    Keywords: Maritme Law, Maritme transportation, Seamaster, Responsible, Maritime Carrier
  • رزیتا فتحی*، معصومه باقرسلیمی، معصومه ناظمی، عابدین خسروی
    هدف
    دی پپتیدیل پپتیداز-4 (DPP-4) به عنوان پل ارتباطی بین چاقی و مقاومت به انسولین مطرح شده است. هدف از این پژوهش، بررسی تغییرات سطوح سرمی DPP-4 و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA2-IR) پس از هشت هفته تمرینات پیاده روی تناوبی و تداومی در دختران چاق11-9ساله بود.
    روش شناسی
    32 دختر چاق (با میانگین سنی 0/75±9/62 سال و صدک شاخص توده بدنی1/40±97/38درصد) به صورت داوطلبانه در پژوهش حاضر شرکت کردند و در گروه های تمرین تناوبی (12نفر)، تمرین تداومی (11نفر) و کنترل (9نفر) قرارگرفتند. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، 3 جلسه در هفته (30 دقیقه پیاده روی به ترتیب در گروه تداومی و تناوبی با شدت HRmax %60-75 و HRmax %70-85) پرداختند. پیاده روی تناوبی شامل 2 دقیقه پیاده روی و 1 دقیقه استراحت فعال بود. پس از 10 ساعت ناشتایی، نمونه گیری خون در قبل از شروع تمرینات و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. برای بررسی تغییرات درون گروهی از آزمون آماری t همبسته و برای بررسی تغییرات بین گروهی، پس از محاسبه اختلاف بین پیش آزمون و پس آزمون از آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد.
    یافته ها
     هشت هفته تمرینات تداومی و تناوبی نسبت به گروه کنترل، تغییر معنی داری در سطوح DPP-4، انسولین، گلوکز و HOMA2-IR ایجاد نکرد. نسبت به گروه کنترل، تمرین تناوبی موجب بهبودی وزن، شاخص توده بدنی و صدک شاخص توده بدنی (به ترتیب p=0/004,p=0/019 و p=0/022) شد در حالی که فقط شاخص توده بدنی در گروه تمرین تداومی تمایل به کاهش داشت (p=0/077).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که بهبودی ترکیب بدن ناشی از پروتکل تمرینی مورد استفاده در این پژوهش، برای ایجاد تغییرات معنی دار HOMA2-IR و DPP-4 در دختران چاق نابالغ، کافی نبوده است.
    کلید واژگان: چاقی, مقاومت به انسولین, بلوغ, دی پپتیدیل پپتیداز-4, پیاده روی
    R Fathi *, M Baghersalimi, M Nazemi, A Khosravi
    Aim
    Dipeptidyl-peptidase-4 (DPP-4) has been proposed as a bridge between obesity and insulin resistance (IR). The aim of this study was to investigate the changes in serum levels of DPP-4 and HOMA2-IR after eight weeks of interval and continuous-walking in 9-11 year-old obese girls.
    Method
    thirty two-obese girls (age: 9.62±0.75 years and BMI-percentile: 97.38±1.40%) volunteered in this study and were assigned to interval (n=12), continuous (n=11) and control (n=9) groups. The training were performed for 8-weeks, 3-sessions per week (30-min walking in the continuous and interval groups with 60-75%HRmax and 70-85%HRmax, respectively). Interval-walking included 2-min of walking and 1-min of active rest. After 10-hours of fasting, blood sampling was performed before the beginning of training and 72-hours after the last session. The paired t-test was used to examine the within-group changes.
    Results
    Eight weeks of continuous and interval training did not significantly change the levels of DPP-4, insulin, glucose, and HOMA2-IR compared to the control group. Compared to the control group, the interval training resulted in improvement of the body weight, BMI, and BMI percentile (p=0.004, p=0.019, p=0.022), while the BMI only tended to decrease in the continuous training group (p=0.077).
    Conclusion
    It seems that the improvement of the body composition due to the protocol used in this study was not sufficient to make significant changes in the HOMA2-IR and DPP-4 in early-pubertal obese girls.
    Keywords: Obesity, Insulin resistance, Puberty, Dipeptidyl-peptidase-4, Walking
  • عابدین خسروی، رزیتا فتحی*، مرضیه ثاقب جو
    هدف
    پروتئین های شبه آنژیوپوئیتین که در تنظیم متابولیسم چربی درگیر هستند، می توانند به طور بالقوه در درمان سندرم متابولیک مورد استفاده قرار بگیرند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی و تداومی بر سطوح سرمی پروتئین شبه آنژیوپوئیتین 8 (ANGPTL8) و نیم رخ لیپیدی دختران چاق 11-9 سال بود.  روش شناسی:  32 دانش آموز دختر 9 تا 11 ساله با صدک شاخص توده بدنی بیش از 90 درصد به صورت تصادفی در گروه های کنترل (9 نفر)، تمرین تداومی (11 نفر) و تمرین تناوبی (12) قرار گرفتند. تمرینات شامل هشت هفته پیاده روی تداومی و تناوبی (3 جلسه در هفته) بود. آزمودنی ها در گروه تمرین تداومی در چهار هفته اول با شدت %75-60 ضربان قلب بیشینه و در چهار هفته دوم با شدت %75-70 ضربان قلب بیشینه و در گروه تمرین تناوبی در چهار هفته اول با شدت %80-75 ضربان قلب بیشینه و در چهار هفته دوم با شدت %85-80 ضربان قلب بیشینه پیاده روی نمودند. اندازه گیری سطوح سرمی ANGPTL8، HDL، LDL، TG، TC و گلوکز ناشتا در دو نوبت پیش آزمون و پس آزمون انجام شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش حاضر نشان داد در گروه تناوبی، متغیرهای ANGPTL8، TC و گلوکز افزایش (0/05>p) و شاخص توده بدن و صدک شاخص توده بدن کاهش (0/05>p) یافت. در گروه تداومی، سطوح ANGPTL8 و TC افزایش (0/05>p) و شاخص توده بدن کاهش (0/05>p) یافت. مقایسه بین گروهی نیز نشان داد که مقادیر گلوکز و ANGPTL8 در دو گروه تمرین، تفاوتی نداشتند.
    نتیجه گیری
    افزایش سطوح پروتئین شبه آنژیوپوئیتین 8 پس از هشت هفته تمرینات تناوبی و تداومی مستقل از نوع تمرین بود. به نظر می رسد شاید یکی از دلایل اصلی آن، افزایش سطوح گلوکز و TC باشد، که پیشنهاد دهنده پتانسیل درمانی پروتئین شبه آنژیوپوئیتین 8 در کاهش این عوامل از طریق مهار آن است
    کلید واژگان: پروتئین شبه آنژیوپوئیتین 8, تری گلیسرید, کلسترول, تمرین تناوبی, تمرین تداومی, دختران چاق
    A Khosravi, R Fathi *, M Saghebjoo
    Aim
    Angiopoietin-like proteins that be involved in the regulation of lipid metabolism, can be potentially utilized in therapies for metabolic syndrome. The purpose of this study was to investigate the effect of eight weeks intermittent and continuous exercise training on serum angiopoietin-like protein 8 levels and lipid profile in 9-11 years old obese girls.
    Method
    Thirty students aged 9 to 11 years old with a percentile of body mass index more than 90% were randomly assigned to control (n = 9), continuous training (n = 11), and intermittent exercise (12). The exercises included eight weeks of continuous and intermittent walking (3 sessions per week). The subjects underwent continuous training in the first four weeks with 60-75% HRmax and in the second four weeks with of 70-75% HRmax, and subjects with intermittent exercises in the first four weeks with intensity of 75-80% HRmax and in the second four weeks with of 80-85% HRmax. Serum levels of ANGPTL8, HDL, LDL, TG, TC and glucose was measured in pre-test and post-test.
    Results
    The results of this study showed that in the intermittent group, ANGPTL8, TC, glucose increased (p< 0.05), and BMI and percentile of body mass index decreased (p<0.05). In the continuous group, the levels of ANGPTL8 and TC increased (p< 0.05) and BMI decreased (p<0.05). Comparison between groups showed that glucose and ANGPTL8 were not significantly different in two groups.
    Conclusion
    The increased of angiopoietin-like protein 8 after eight weeks of continuous and intermittent exercises was independent of the type of exercise. It seems that, one of the main reasons  is the increase of glucose and TC, which suggests the therapeutic potential of angiopoietin-like protein 8 in reducing these factors by inhibiting it.
    Keywords: Angiopoietin-like protein 8, triglyceride, Cholesterol, continuous training, intermittent training, obese girls
  • M. Mirzaee Azandaryani *, A. Khosravi
    In this paper we get some results and applications for duals and approximate duals of g-frames in Hilbert spaces. In particular, we consider the stability of duals and approximate duals under bounded operators and we study duals and approximate duals of g-frames in the direct sum of Hilbert spaces. We also obtain some results for perturbations of approximate duals.
    Keywords: Frame, g-frame, duality, approximate duality
  • حسن وثوقی نیا، علی بهاری، کامران غفارزاده گان، حسن سعادت نیا، احمد خسروی، علی مختاری فر*، عباس اسمعیل زاده، میترا احدی، محمد خواجه دلویی، سارا لاری، فرزاد سعادت نیا، الهام مختاری امیرمجدی
    مقدمه

    با توجه به اینکه اغلب بیماران سندرم روده تحریک پذیر (IBS) به درمانهای موجود پاسخ مناسبی نمی دهند به نظر می رسد که پاتوژنز بیماری به طور کامل شناخته نیست. اخیرا دانشمندان به نقش ماستوسیتها در بیماری زایی بسیاری از اختلالات گوارشی نظیر سندرم روده تحریک پذیر توجه کرده اند. این مطالعه برای بررسی وضعیت ارتشاح ماستوسیتها در مخاط کولون بیماران IBS با غلبه اسهال و اثربخشی درمان ضدماستوسیت بربهبود علائم، طراحی شد.

    روش کار

    این مطالعه مقطعی در سال 1390-1391 در بیمارستان امام رضا و قائم مشهد انجام شده است. پس از اخذ شرح حال شامل مشخصات دموگرافیک، علائم بالینی، سوابق فردی و خانوادگی از 57 بیمار IBS با غلبه اسهال (بر اساس مولفه های ROME III)، برای این بیماران کولونوسکوپی انجام و در صورت طبیعی بودن، نمونه هایی از کولون چپ و راست گرفته شد. تعداد 48 نمونه بیوپسی بازیابی گردید. رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی برای تریپتاز ماستوسیتها بر آنها انجام شده و تعداد ماستوسیتها شمرده شد. شیوع بیماران با ماستوسیت 20< در هر hpf تعیین شد. علائم بالینی بیماران با ماستوسیت بیشتر و کمتر از 20 با هم مقایسه شد.کلیه اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تی مقایسه و تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    از 48 بیمار، 3 نفر(8/5%) 20 < ماستوسیت در هر hpf (انتروکولیت ماستوسیتیک) داشتند. شدت علائم بالینی بیماران براساس تعداد ماستوسیتها تفاوت معنی داری با هم نداشت (05/0 p>).

    نتیجه گیری

    شیوع انتروکولیت ماستوسیتیک نسبت به مطالعات دیگر بیشتر نبود. شدت علائم بالینی با شمارش ماست سلها ارتباطی نداشت.

    کلید واژگان: سندرم روده تحریک پذیر, اسهال, انتروکولیت ماستوسیتیک, ماست سل
    H. Vossoughinia, A. Bahari, K. Ghafarzadehgan, H. Saadatnia, A. Khosravi, A. Mokhtarifar, A. Esmailzadeh, M. Ahadi, M. Khajehdaluei, S. Lari, F. Saadatnia, E. Mokhtari Amirmajdi
    Background

    Most patients with irritable bowel syndrome (IBS) do not respond to existing treatments. It seems that the pathogenesis is not fully understood. Trying to clear this condition، scientists have focused on the role of mast cells in the pathogenesis of IBS and many gastrointestinal disorders.

    Materials And Methods

    After taking history including demographic، clinical، familial and personal history of 57 patients with diarrhea-predominant IBS (criteria ROME III) colonoscopy done and in case of normal colonoscopy، samples of left and right colon were taken. Overall 48 samples could be retrieved. Immunohistochemical staining for mast cell tryptase was done and mast cells were counted. The prevalence of patients with mast cells > 20 / HPF was determined. The patients were divided into three categories: < 10/HPF، 10- 20 and > 20 / HPF and symptoms of three groups were compared. In addition to their traditional treatment regimen، all patients received Ranitidine and Cetrizine. Clinical responses were also compared in the three groups.

    Results

    A total of 3 out of 48 patients (5. 8%) had >20 mast cells in each HPF (mastocytic enterocolitis). Distribution and severity of clinical symptoms of the patients in three groups were not significantly different. Respond to treatment with antihistamines was not significantly different in each of these groups of patients.

    Conclusions

    Mastocytic enterocolitis in our patients was not as frequent as other studies. Mast cells count was not associated with clinical symptoms.

    Keywords: Iritable bowel syndrome, IBS, Diarrhea, Mastocytic enterocolitis, Mast cell
  • علی اکبر خسروی بابادی، شیرین کوشکی، ابراهیم باقری

    در پژوهش حاضر عملی بودن، اعتبار، روایی ونرم یابی پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ- واگنر بر روی کارکنان شرکت گازاستان خراسان رضوی ورابطه آن با رضایت شغلی بررسی شده است. گروه نمونه با حجم 194 نفربه روش تصادفی انتخاب شد.پرسشنامه سبک های تفکرکه بر پایه طیف لیکرت 7درجه ای نمره گذاری شده، شامل 104 پرسش و پرسشنامه رضایت شغلی که برپایه طیف لیکرت 5 درجه ای نمره گذاری شده و شامل 37 پرسش می باشد به اجرا گذاشته شدند. اعتبار پرسشنامه سبک های تفکرورضایت شغلی از طریق فرمول کلی ضریب 0 به دست آمد وهیچ سوالی از پرسشنامه ها حذف نشد. برای بررسی / 0 و 936 / آلفای کرونباخ به ترتیب برابر 995 روایی سازه از روش تحلیل مولفه های اصلی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی نشان می دهد که 13 عامل استخراج 0کل واریانس متغییرها را تبیین می کنند، این 13 عامل عبارتند از:اجرایی، نوآورانه، برون نگر، کل نگر، / شده 55 قضاوتی، پایورسالار، جرگه سالار، قانون گذار، محافظه کار، فردسالار، آزاداندیش ودرون نگر. سایر نتایج استخراج شده به شرح زیر است: کارکنان شرکت گاز از شغل خود رضایت دارند وسبک های پایورسالار، 0 دارند وسایر سبک ها همبستگی / 0 و 140 /149 ،0/ نوآورانه وآزاداندیش با رضایت شغلی به ترتیب همبستگی 314 ندارند. همچنین حوزه های مختلف سازمانی، میزان تحصیلات وسابقه کاربررضایت شغلی کارکنان اثرگذار نیست.

    کلید واژگان: سبک تفکر, رضایت شغلی, عملی بودن, اعتبار, روایی و نرم یابی
    A.Khosravi, SH.Kooshki, F.Bagheri

    The present research studies feasibility, validity, reliability and norm finding of Sternberg-Wagner’s thinking styles questionnaire on personnel of Gas Company of Khorasan Razavi province and its relation with job satisfaction. Sample group of the size of 194 subjects was selected by randomized method. Thinking styles questionnaire rated on the basis of 7-point Likert scale, including 104 items, and job satisfaction questionnaire rated on the basis of 5-point Likert scale, including 37 items were administered. Validities of thinking styles and job satisfaction questionnaires as calculated by general formula of Cronbach’s alpha coefficient were 0.995 and 0.936, respectively; and no item of the questionnaires was omitted. Principal components analysis method was used to study reliability of the structure. The results of factor analysis show that 13 extracted factors account for 55% of the total variables variance. These 13 factors include executive, innovative, outward looking, holistic, judgmental, hierarchic, oligarchic, legislative, conservative, individualist, liberal and inward looking. Other results extracted are as follows: the personnel of the Gas Company are satisfied with their job, and hierarchic, innovative and liberal have 0.314, 0.149 and 0.140 correlations with job satisfaction, and other styles has not any correlation. Also, different organizational areas, education level and work experience have no impact on job satisfaction of personnel.

    Keywords: thinking style, job satisfaction, feasibility, validity, reliability, normfinding
  • علی خسروی*، فتح الله بلداجی، بهروز دستار، سعید حسنی

    به منظور بررسی اثرات استفاده از افزودنی های پروتکسین، اسید پروپیونیک و مخلوط آنها بر عملکرد جوجه های گوشتی، آزمایشی با 320 قطعه جوجه ی یک روزه ی مخلوط دو جنس نر و ماده ی سویه ی کاب در 4 تیمار و 5 تکرار که هر تکرار مشتمل بر 16 قطعه جوجه بود، در قالب یک طرح کاملا تصادفی به مدت 42 روز انجام گردید. جیره های آزمایشی عبارت بودند از 1) جیره ی پایه بدون افزودنی، 2) جیره ی پایه با 01/0 درصد پروتکسین، 3) جیره ی پایه با 2/0 درصد اسید پروپیونیک 3) جیره ی پایه با 01/0 درصد پروتکسین و 2/0 درصد اسید پروپیونیک. فراسنجه های افزایش وزن روزانه، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که استفاده از پروتکسین باعث بهبود افزایش وزن در هفته ی اول می شود. در هفته ی چهارم، گروه مصرف کننده ی تیمار حاوی اسید پروپیونیک، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی پایین تری نسبت به سایر گروه های آزمایشی داشت. در هفته ی پنجم، جوجه های دریافت کننده ی تیمارهای حاوی پروتکسین و مخلوطی از پروتکسین و اسید پروپیونیک، ضریب تبدیل غذایی بهتری نسبت به بقیه ی گروه های آزمایشی داشتند. جوجه های دریافت کننده ی تمامی تیمارهای حاوی مواد آزمایشی، خصوصا تیمار حاوی اسید پروپیونیک، انرژی مصرفی و بازده انرژی مصرفی بهتری در مقایسه با تیمار شاهد داشتند. بر اساس نتایج به دست آمده در این آزمایش، می توان استفاده از این افزودنی ها، خصوصا اسید پروپیونیک را به عنوان افزودنی های محرک رشد مناسب، در تغذیه ی جوجه های گوشتی پیشنهاد کرد.

    کلید واژگان: اسید پروپیونیک, پروتکسین, جوجه گوشتی, عملکرد, مواد افزودنی
    By: A.Khosravi, Boldaji F., Dastar B., Hasani S

    This experiment was conducted to investigate the effects of using protexin، propionic acid growth promoters، and a blend of them on broilers performance. In a completely randomized design، three hundreds and twenty unsexed 1-d-old chicks were divided into four groups. Dietary treatments were consisted of 1) control diet without any supplement، 2) the control diet + 0. 01 % protexin، 3) the control diet + 0. 2 % propionic acid، 4) the control diet + 0. 01 % protexin + 0. 02 % propionic acid. Body weight gain and feed intake were measured weekly. In the first week، the use of protexin and propionic acid increased body weight. In the fourth week، the group fed a diet supplemented with propionic acid had lower feed intake and feed conversion ratio than the others groups. In the fifth week، the broilers fed with protexin and a blend of protexin and propionic acid had better feed conversion ratio compared to the others experimental units. The birds fed with all of the feed additives، especially propionic acid، had betted energy intake and energy efficiency ratio than control diet. Based on the results of this experiment، these feed additives، especially propionic acid، can be suggested as suitable growth promoters in broiler chickens nutrition.

  • زهره مسگری، مهرناز قراگوزلو *، علیرضا خسروی، کمال الدین قرنجیگ

    در این تحقیق، نانوکامپوزیت هیبریدی جدید حاوی نانوذرات تیتانیوم دی اکسید اصلاح شده با فلز آهن و رنگدانه آلی تترا ایزوایندول سنتز و شناسایی شد. مشخصه یابی و شناسایی نانوذرات اصلاح شده و نانوکامپوزیت هیبریدی سنتز شده با به کارگیری آزمون های پراش اشعه X (XRD)، طیف سنجی FT-IR، آزمون EDX، آزمون تعیین سطح ویژه BET، طیف سنجی انعکاسی، گرماسنجی هم زمان (TG، DTA) و میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) انجام شد. نتایج حاصل تشکیل نانوکامپوزیت هیبریدی حاوی نانوذرات تیتانیوم دی اکسید اصلاح شده و رنگدانه آلی تترا ایزوایندول با فاز خالص آناتاز را تایید می کند. میکروگراف TEM اندازه ذرات نانوکامپوزیت هیبریدی را در حدود nm25 نشان داد. انرژی شکاف نوار نانوکامپوزیت هیبریدی حاصل eV 2.53 به دست آمد که در مقایسه با نانوذرات تیتانیوم دی اکسید اصلاح شده(eV 3.10) و تیتانیوم دی اکسید خالص (eV 3.66) کاهش قابل توجهی داشته است. در نتیجه، نانوکامپوزیت هیبریدی سنتز شده به دلیل دارابودن لبه جذب در ناحیه مرئی برای کاربردهای نوری فتوکاتالیستی و فتوولتایک تحت تابش نور خورشید بسیار مناسب است.

    کلید واژگان: نانوکامپوزیت هیبریدی, نانوذرات, تیتانیوم دی اکسید, رنگدانه آلی, تترا ایزوایندول
    Z. Mesgari, M. Gharagozlou, A. Khosravi, K. Gharanjig

    In this research, novel hybrid nanocomposite containing iron modified titanium dioxide and tetraisoindole organic pigment has been synthesized and characterized. Modified nanoparticles and hybrid nanocomposite have been characterized by X-ray diffraction (XRD), FT-IR spectroscopy, energy dispersive X-ray (EDX) analysis, BET surface area determination, diffuse reflectance spectroscopy, simultaneous thermal analysis (TG, DTA) and transmission electron microscopy (TEM). The results confirmed the formation of the hybrid nanocomposite containing iron modified titanium dioxide and tetraisoindole organic pigment with the pure anatase phase. The TEM micrograph displayed that particle sizes of the hybrid nanocomposite were about 25 nm. The band gap energy of the hybrid nanocomposite was about 2.53 eV that has been decreased significantly in comparison with modified titanium dioxide nanoparticles (3.10 eV) and pure titanium dioxide (3.66 eV). Hence, synthesized hybrid nanocomposite with absorption edge in the visible region is much appropriate for optical applications of photocatalyst and photovoltaic under solar light irradiation.

  • علی اکبر خسروی، کامبیز پوشنه، ابوالفضل کیانی بختیاری*

    توسعه آموزش فناوری در آموزش عمومی یکی از شاخص های مهم در راستای توسعه کشور ها محسوب می شود. چندین دهه است که رشته ای بنام آموزش فناوری در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در برخی از کشورها با رویکردی بین رشته ای راه اندازی شده است. آموزش فناوری یک زمینه علمی و مطالعاتی است که توانایی انسان را در شکل دهی و تغییر دنیای فیزیکی در راستای تحقق نیازها از طریق دستکاری مواد و ابزار به کمک فن و تکنیک بالا می برد. به عنوان یک رشته آموزشی ، هدف آموزش فناوری، یاد دهی دانش و فنونی است که توسعه سواد فناوری را از طریق ارتقاء فعالیت های عملی و آزمایشگاهی برای دانش آموزان ایجاد نماید. آموزش فناوری در بسیاری از کشورهای توسعه یافته در قالب یک درس همجوار در آموزش عمومی از مقطع پیش دبستان آغاز می شود و تا مراحل تحصیلات عالیه ادامه می یابد. به کمک آموزش فناوری، روش های حل مساله، روش های پرورش خلاقیت، ایجاد و تقویت ذهن تحلیل گر و تمامی عادات و مهارت های مفید و اثر گذار در زندگی آموزش داده می شود. آموزش فناوری بصورت درس مجزا و یا همجوار در آموزش عمومی از منطق و پشتوانه علمی فلسفی و روانشناختی برخوردار است. از نظر روانشناختی آموزش فناوری یک زمینه علمی هوشمند است که می باید از طریق در گیر کردن ذهن فراگیران و پرورش فنون حل مساله، فن های خلاقیت، تفکر و یادگیری، آنها را وادار به انجام فعالیت نماید تا از طریق این فعالیت ها بتواند به شکل دهی محیط پیرامون و اثر گذاری بر محیط مبادرت ورزند. از نظر فلسفی نیز آموزش فناوری، مهارت آموزی صرف نیست. یکی از لوازم اساسی در ایجاد فهم و نگرش درست نسبت به رابطه متقابل فناوری با امور فرهنگی و اجتماعی است. این مقاله بدنبال آن است تا با بیان این مبانی توجه سیاست گذاران و برنامه ریزان فناوری را به اهمیت آموزش فناوری جلب نماید.

    کلید واژگان: فناوری, آموزش فناوری, تاریجچه آموزش فناوری, مبانی روانشناختی فناوری, مبانی فلسفی فناوری, رفتار فناور
    A. Khosravi, K. Poshaneh, A. Kiani Bakhtiari*

    Technology Education and its promotion in public education is considered as one of important factors towards development of a country. During recent decades a field of study referred to as technology education, offered at different academic levels including four year college, MA and doctorate levels, has been initiated in developed countries within the context of an interdisciplinary education. As a Scientific and research discipline Technology Education promotes the technological literacy of learners to cope with their needs by manipulating the materials through experimental techniques and innovative approaches. According to psychological researches, technology education as an intelligent discipline organizes the mind of learners through problem solving and creativity promotion skills to impact their surrounding environments. In terms of educational philosophy, technology education beyond its role in development of certain skills is an approach to improve the attitude of learners regarding the reciprocal affects of technology and sociocultural affairs. Technology training as a course offering along with general education is initiated from the preschool and continues to higher education by special technology resources and professional teachers. With the help of technology education, methods of problem solving, innovative approaches and all useful and effective habits and life skills are taught. Technology training whether as a separate discipline or as an integrated with general public education, is enriched with scientific, philosophical and psychological bases. In this paper while describing some of these bases, we try to draw the attention of technology policy makers, curriculum developers and educationalists towards technological training.

    Keywords: Technology, Technology Education, History of Tech, Ed, Tech, Ed Philosophical Bases, Tech – Ed Psychological Bases
  • حامد مومن زاده، علیرضا خسروی، علیرضا تهرانی بقاء *، کمال الدین قرنجیگ

    امولسیونی از نانو ذرات کیتوسان از طریق افزایش تدریجی محلول پلی فسفات سدیم (SPP) به محلول کیتوسان (CS) تهیه شد. نتایج نشان داد که جذب رنگزای راکتیو آبی 19 (RB19) بر روی امولسیون کیتوسان حاوی نانو ذرات تحت تاثیر زمان تماس، غلظت اولیه ماده رنگزا، pH و دما می باشد. در یک غلظت اولیه ppm 160 و دمای 25 درجه سانتی گراد تحت شرایط بهینه (4=pH و نسبت کیتوسان به سدیم پلی فسفات برابر 2.85)، نانو امولسیون کیتوسان ظرفیت جذب بسیار بالاتری نسبت به کیتوسان معمولی دارد. درصد حذف رنگزای RB19 در شرایط بهینه به ترتیب برای کیتوسان و نانو امولسیون کیتوسان برابر با 60% و 100% بود.

    کلید واژگان: امولسیون کیتوسان, پساب, رنگزای راکتیو, حذف مواد رنگزا, جذب
    H. Momenzadeh, A. Khosravi, A. R. Tehrani-Bagha, K. Gharanjig

    The chitosan emulsion containing nano-particles has been prepared in a suspension form by adding drop-wise sodium polyphosphate (SPP) solution into a chitosan solution (CS). The results showed that the adsorption of C. I. Reactive Blue 19 (RB19) on chitosan emulsion was affected by contact time، initial dye concentration، pH، and temperature. For an initial dye concentration of 160ppm and 25°C in the optimum conditions (pH=4، [CS] / [SPP] =2. 85)، the chitosan nano-emulsion has much higher dye adsorption capacity. The RB19 removal in optimum condition was 60% and 100% for conventional chitosanand chitosan nano-emulsion respectively.

نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال