به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب dr. r. heshmat

  • راضیه راستی، حامد پور آرام*، احمدرضا درستی مطلق، رامین حشمت
    مقدمه و اهداف

    ناامنی غذایی مشکل عمده سلامت عمومی است. بارداری برنامه ریزی نشده پیامدهای نامطلوب بر سلامت جسمی و روحی مادر و جنین می گذارد. این مطالعه با هدف مقایسه ارتباط ناامنی غذایی و برخی ویژگی های دموگرافیک، اجتماعی، اقتصادی، باروری و بارداری در بارداری های با برنامه و بدون برنامه فلاورجان در سال 1393 انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه مورد- شاهدی روی دو گروه 200 نفره بارداری بدون برنامه (گروه مورد) و بارداری با برنامه (گروه شاهد) با انتخاب تصادفی سیستماتیک انجام شد.. اطلاعات مورد نیاز با پرسشنامه های خود ساخته و امنیت غذایی (USDA)، طی مصاحبه با مادران جمع آوری و داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمون های مربع کای، t، مان ویتنی ، ضریب همبستگی و رگرسیون لجستیک، آنالیز شد.

    نتایج

    فراوانی ناامنی غذایی گروه مورد (51 درصد) به طور معنی داری بیش تر از گروه شاهد (37 درصد) بود. ناامنی غذایی شانس بارداری برنامه ریزی نشده را 15/1 برابر افزایش داد.(CI 95% for OR 1.08-1.22 شانس بارداری برنامه ریزی نشده در شرایط ناامنی غذایی بدون گرسنگی نسبت به شرایط امن غذایی 324/0 برابر بود(.(CI 95% for OR 0.181-0.58 این شانس در وضع ناامنی غذایی با گرسنگی بیش تر شد. در هر دو گروه ویژگی های دموگرافیک (به جز سن سرپرست درگروه شاهد)، باروری و بارداری رابطه ی مستقیم، وضع اقتصادی و اجتماعی رابطه ی معکوس معنی دار با امنیت غذایی داشتند.

    نتیجه گیری

    ناامنی غذایی با ویژگی های دموگرافیک، اقتصادی، اجتماعی و سوابق باروری و بارداری رابطه داشته و به همراه نداشتن برنامه ریزی برای بارداری، حاصل بارداری و سلامت نسل آینده را به خطر می اندازد.

    کلید واژگان: امنیت غذایی, بارداری برنامه ریزی شده, ناامنی غذایی, فلاورجان}
    R. Rasty, H. Pouraram, A. Dorosty Motlagh, R. Heshmat
    Background And Objectives

    Food insecurity is a major public health problem. The impact of unplanned pregnancy on the physical and mental health of the mother and the fetus is unfavorable. This study was conducted to compare the relationship between food insecurity and some demographic and socioeconomic characteristics, fertility, and pregnancy in women with planned and unplanned pregnancy in Falavarjan in 1393 (2014).

    Methods

    This case-control study was performed on 200 women with unplanned pregnancy (cases) and 200 women with planned pregnancy (controls) using systematic random selection. Information was collected through researcher-made and Food Security questionnaires (USDA) through interviews with the mothers. Data was analyzed with the SPSS software version 16.0 and chi-square, t-test, Mann-Whitney test, correlation coefficient, and logistic regression.

    Results

    The prevalence of food insecurity was significantly higher in cases (51%) than in controls (37%). Food insecurity increased the risk of unplanned pregnancy by 1.15 times (CI 95% for OR 1.08-1.22). The risk of unplanned pregnancy, in terms of food insecurity without hunger was 0.324 times more than food security conditions. The odds increased in the state of food insecurity with hunger. In groups, demographic characteristics (except for the age of the household head in the control group), fertility and pregnancy had a significant direct relationship and socioeconomic status had a significant inverse relationship with the household food security.

    Conclusion

    Food insecurity is associated with demographic and socioeconomic characteristics and the history of fertility and pregnancy. Unplanned pregnancy endangers the outcome of pregnancy and the health of the future generations.

    Keywords: Food Security, Pregnancy planned, Food Insecurity, Falavarjan}
  • ندا ولی زاده، حمیدرضا ذاکری، عباس شفیعی، پریسا سرخیل، رامین حشمت، باقر لاریجانی *
    مقدمه

    عصاره ی گیاه سیاهدانه از سال ها قبل به عنوان یک داروی گیاهی بی خطر برای مقاصد درمانی استفاده می شده است. در مطالعه های حیوانی، سیاهدانه تاثیر سودمندی در درمان استئوپنی ناشی از دیابت و افزایش ترمیم استخوانی داشته است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر عصاره ی سیاهدانه بر مارکرهای استخوانی در زنان یائسه ی مبتلا به استئوپنی بود.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی، 30 زن یائسه ی مبتلا به استئوپنی در محدوده ی سنی 49 تا 72 سال انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. به گروه اول عصاره ی سیاهدانه به میزان 05/0 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و به گروه دوم دارونما با همان دوز و به مدت 3 ماه داده شد. هر دو گروه در مدت مطالعه روزانه یک عدد قرص کلسیم د دریافت کردند. قبل از شروع مطالعه و در پایان 3 ماه آزمون های هماتولوژی، عملکرد کلیه و کبد، کلسیم و فسفر و مارکرهای تشکیل استخوان (شامل استئوکلسین و ALP استخوانی) و مارکر تجزیه ی استخوان (CTX) از تمام افراد به عمل آمد.

    یافته ها

    از 22 زن یائسه که دوره ی 3 ماهه ی مطالعه را تا پایان طی کردند 9 نفر در گروه سیاهدانه و 13 نفر در گروه دارونما بودند. زنان گروه دارونما نسبت به گروه سیاهدانه BMI به نسبت بالاتری داشتند. میانگین سن و سطح سرمی مارکرهای استخوانی در دو گروه در شروع مطالعه تفاوت آماری معنی دار نداشت. در پایان 3 ماه بین غلظت های سرمی مارکرهای تشکیل استخوان مانند استئوکلسین و ALP استخوان و نیز CTX که مارکر تجزیه استخوان می باشد در دو گروه دارونما و سیاهدانه تفاوت معنی دار از نظر آماری وجود نداشت. هم چنین، تفاوت تغییرات حاصل در سطح مارکرهای استخوانی (تفاوت در سطح سرمی آنها در هفته های 12 و 0) نیز بین دو گروه معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    در این مطالعه عصاره ی سیاهدانه در دوره ی کوتاه مدت زمانی بر مارکرهای استخوانی اثر سودمندی نداشت. اگرچه این عصاره با عارضه ی جانبی همراه نبود ولی براساس یافته های حاصل، استفاده از آن برای پیشگیری از کاهش توده ی استخوانی توصیه نمی شود. برای بررسی دقیق تر، مطالعه های بیشتر با حجم نمونه ی وسیع تر توصیه می شود.

    کلید واژگان: سیاهدانه, مارکرهای استخوانی, استئوپنی}
    N. Valizadeh, Hr Zakeri, A. Shafiee, P. Sarkheil, R. Heshmat, B. Larijani
    Introduction

    The extract of the seeds of Nigella sativa (Ns) has been used therapeutically for centuries as a safe herbal medicine, and has been reported to have beneficial effects in the treatment of diabetic osteopenia and bone healing in animal models. In the present study, we examined the effect of Ns seed oil extract on biochemical bone markers in osteopenic postmenopausal women.

    Materials And Methods

    In a placebo controlled clinical trial, 30 osteopenic postmenopausal women, aged 49-72 years, were randomized to either 3-month Ns (oil) treatment (3cc, 0.05 cc/kg/day p.o.) or placebo groups. In all subjects, calcium-D supplements (1 tab per day) were administered during the 3 month study period. At baseline and after 3 months CBC diff, liver and kidney function tests, and serum levels of calcium and phosphate and plasma levels of bone markers (including CTX,Osteocalcin and Bone-ALP) were measured.

    Results

    Twenty-two participants completed the 3 month study period (9 in the Ns group and 13 in the placebo group). Women in the placebo group had relatively higher BMI in comparison with those in the Ns group. Other characteristics and bone markers levels were similar between two groups at the baseline. Plasma levels of bone markers including CTX, Osteocalcin and Bone ALP did not differ significantly between the Ns and placebo groups at the end of the 3 months neither did changes in bone markers over the course of study show statistically significant differences between the two groups.

    Conclusion

    Although Ns oil was safe, no reports of adverse reactions were observed in this study, we found no beneficial effect of Ns treatment on bone turnover markers. Based on our results, we do not recommend it for the prevention or treatment of bone loss. However this needs to be further investigated in the long-term clinical trials and with larger sample sizes.

    Keywords: Nigella sativa, Bone markers, Osteopenia}
  • حسین محمودزاده، مهناز لنکرانی، نغمه پورپزشک، وحید حق پناه*، رامین حشمت، بابک سلیمانپور، شهریار آقاخانی، پیمان شوشتری زاده
    مقدمه

    درباره بروز هیپوتیروییدی درپی عمل جراحی توافق نظر وجود ندارد. گاه پس از انجام جراحی ساب توتال تیروییدکتومی بدون تجویز هورمون جایگزین بیمار بی علامت باقی می ماند و گاه پس از لوبکتومی ایسمکتومی تا 36%. هیپوتیروییدی دیده می شود. هدف از این مطالعه بررسی میزان بروز هیپوتیروییدی و عوامل خطرساز آن پس از تیروییدکتومی است.

    مواد و روش ها

    102 بیمار که مبتلا به سرطان تیرویید نبودند و تحت جراحی های لوبکتومی ایسمکتومی ساب توتال و نزدیک توتال (near total) تیروییدکتومی قرار گرفته بودند، به مدت یک سال بدون تجویز هورمون جایگزین تحت نظر گرفته شدند. پس از عمل جراحی، آزمایش عملکرد تیرویید به عنوان پایه و پس از آن هر 3 ماه تا یک سال بررسی شد و در صورت بروز هیپوتیروییدی، هورمون جایگزین تجویز شد تا آزمایش عملکرد تیرویید طبیعی شود. پس از طبیعی شدن TSH، برای 3 ماه دارو تجویز شد و سپس برای یک ماه دارو قطع شد تا گذرا یا پایدار بودن هیپوتیروییدی بررسی شود.

    یافته ها

    در این مطالعه 30 مرد (29?) و 72 زن (71?) شرکت داشتند. متوسط سن تمامی افراد 39±13.6 سال (زنان 38.4±5.1 و مردان 40.5±14.2 سال) بود. 36 نفر از کل بیماران با زمان متوسط بروز حدود 5±3.2 ماه، به هیپوتیروییدی مبتلا شدند (35.2%). در میان متغیرهای مورد بررسی، افزایش سن، نوع عمل جراحی (تیروییدکتومی نزدیک توتال)، گزارش آسیب شناسی (گریوز و گواتر آدنوماتوز)، نوع بیماری اولیه (گواتر مولتی ندولر سمی و گریوز)، انفیلتراسیون لنفوستیک در لام پاتولوژی، افزایش طول مدت بیماری اولیه و مصرف لووتیروکسین قبل از عمل جراحی، موارد معنی دار در ارتباط با بروز هیپوتیروییدی پس از تیروییدکتومی بودند. در صورتی که جنس، درجه تیرومگالی قبل از عمل جراحی، عوارض پس از عمل و متوسط میزان TSH که بلافاصله پس از عمل چک شد، ارتباط معنی داری با بروز هیپوتیروییدی پس از عمل نداشت.

    نتیجه گیری

    پس از تیروییدکتومی الزاما نیازی به تجویز هورمون تیرویید نیست؛ این در صورتی است که لزومی به درمان هیپوتیروییدی نباشد و بتوان با معاینات و آزمایش های متوالی بیمار را از نظر برگشت بیماری اولیه تحت نظر داشت. با توجه به درصد بالای هیپوتیروییدی در پی ابتلا به بیماری گریوز و انفیلتراسیون لنفوستیک در بررسی آسیب شناختی، این بیماران باید مورد توجه خاص قرار گیرند.

    کلید واژگان: تیروئید کتومی, هیپوتیروئیدی, عوامل خطر, میزان بروز}
    H. Mahmoodzadeh, M. Lankarani, N. Poorpezeshk, V. Haghpanah, R. Heshmat, B. Soleimanpour, Sh Aghakhani, P. Shooshtarizadeh
    Introduction

    The issue of hypothyroidism following thyroidectomy is still under debate. Currently all patients receive thyroid hormones while most of them really do not require such treatment. This study looks at the incidence of hypothyroidism among patients who underwent thyroidectomy in a major referral hospital and examines possible risk factors.

    Materials And Methods

    102 patients who underwent thyroidectomy in Shariati Hospital were investigated for their thyroid function profile on five occasions: just before surgery and after surgery and then three times, on a 3-monthly interval, for one year. All patients whose tests indicated hypothyroidism, were given hormone replacement therapy. The treatment continued for 3 months after normalization of the tests.

    Results

    Thirty men and 72 women were included in this study. Mean age of participants was 39±13.6 years (males: 40.5±14.2 and females: 38.4±5.1 years). Thirty-six patients developed hypothyroidism (35.2%) occurring on an average 5±3.2 months after surgery. Increased weight, operation type, histopathologic type (Grave's disease and adenomatous goiter), underlying diseases (Grave's disease and toxic multinodular goiter) and their duration, lymphocytic infiltration and use of levothyroxine before surgery were found to be associated with the incidence of hypothyroidism. On the contrary, no association between the occurrence of hypothyroidism and gender, grade of thyromegaly, post-surgical complications or immediate pre-surgical TSH level was seen.

    Conclusion

    The investigation can serve as a pilot study for more extensive studies examing the issue in the future. Indicators such as Grave's disease and lymphocytic infiltration in pathologic specimens may be used to predict the occurrence of hypothyroidism in patients undergoing thyroidectomy and limit the unnecessary usage of thyroid hormones.

  • حسین فخرزاده، پانته آابراهیم پور، معصومه نوری، رسول پور ابراهیم، رامین حشمت، پیمان شوشتری زاده، باقر لاریجانی *
    مقدمه

    سندرم متابولیک شامل مجموعه ای از عوامل شامل چاقی، هیپرتری گلیسریدمی، عدم تحمل گلوگز، فشار خون بالا و اختلالات لیپیدها است. خطر بیماری های قلبی- عروقی در مبتلایان به این سندرم بیشتر از خطر هر عاملی به تنهایی است. با توجه به مرگ و میر بالای ناشی از این بیماری ها و بار عظیم اقتصادی ناشی از آنها، توجه به این عوامل خطرزا از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    روش ها

    این مطالعه در ساکنین 25 تا 64 ساله پایگاه تحقیقات جمعیتی دانشگاه علوم پزشکی تهران (منطقه 17 تهران) و بر اساس طرحMONICA سازمان بهداشت جهانی انجام شده است. تشخیص سندرم متابولیک بر اساس معیارهایATP III صورت گرفت. پنج عامل دور کمر، HDL-C، قند خون ناشتا، فشار خون و تری گلیسرید به این منظور بررسی شدند.

    یافته ها

    شیوع خام سندرم متابولیک 29.9%و شیوع تطبیق داده شده با سن 27.5% بود. شیوع سندرم متابولیک با افزایش سن در هر دو جنس زیاد می شد. بالاترین شیوع در بین گروه های سنی مختلف، در زنان 64-55 ساله دیده شد. شایع ترین اختلال متابولیک در بین جمعیت، شامل سطوح بالای تری گلیسریدها و فشار خون بالا بود که بیش از نیمی از جمعیت تحت مطالعه را درگیر می ساخت. مبتلایان به سندرم متابولیک از نمایه توده بدنی بالاتری نسبت به سایر جمعیت برخوردار بودند.

    نتیجه گیری

    این مطالعه در مجموع بیانگر شیوع بالای سندرم متابولیک در بین جمعیت مطالعه شده و به ویژه در زنان است. با توجه به ارتباط این سندرم با بروز بیماری های قلبی- عروقی، مبتلایان به این سندرم در اولویت اقدامات مداخله گر جهت پیشگیری از بیماری های عروق کرونر قرار می گیرند. در این راستا از عوامل مختلفی نظیر بهبود رژیم غذایی، تغییر شیوه زندگی و نیز افزایش فعالیت بدنی می توان سود جست.

    کلید واژگان: سندرم متابولیک, عوامل خطر, بیماری های قلبی عروقی, شیوع}
    H. Fakhrzadeh, P. Ebrahim Pour *, M. Nouri, R. Pourebrahim, R. Heshmat, P. Shoushtarizadeh, B. Larijani
    Introduction

    Metabolic syndrome includes obesity, hypertriglyceridemia, glucose intolerance, hypertension and lipid profile abnormalities. The risk of cardiovascular diseases with this syndrome is higher than every components alone. In view of its burden and high mortality rate, this syndrome should be noted.

    Methods

    The 25-64 aged individuals in 17th zone of Tehran were studied. It was designed according to the WHO MONICA (Multinational Monitoring of Trends and Determinants in Cardiovascular Disease) project using the ATP III criteria. The parameters have been used for the risk analysis were Waist Circumference (WC), fasting serum triglycerides (TG), high density lipoprotein-cholesterol (HDL-C), blood pressure (BP) and fasting plasma glucose (FPG).

    Results

    The crude prevalence rate of the metabolic syndrome was 29.9% and the age-adjusted prevalence was 27.5%. The prevalence increased with age. The highest prevalence among different age-groups was seen in women aged 55-64 years. In the whole population, the most metabolic abnormalities were hypertriglyceridemia and hypertension that were present in more than half of the population. The people with metabolic syndrome had higher BMI than rest.

    Conclusion

    Results demonstrate high metabolic syndrome rate among target population specially in women. In view. of correlation between metabolic syndrome and cardiovascular disease, it must be the priority of interventional preventive measures. Improving the diet, changing the lifestyle and increasing physical activity can be helpful.

    Keywords: metabolic syndrome}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال