farideh kouchak
-
زمینه و اهداف
مطالعات نشان داده اند، استفاده زیاد از شبکه های اجتماعی می تواند باعث بروز اختلالات روانی شود. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین میزان استفاده از شبکه های اجتماعی تلفن همراه با سلامت روان انجام شد.
مواد و روش هایک مطالعه مقطعی در سال 1401 انجام شد. 250 نفر از کارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی گلستان در مطالعه شرکت نمودند. روش نمونه گیری به روش طبقه ای تصادفی متناسب بود. ابزار جمع آوری داده ها، چک لیست متغیرهای جمعیت شناختی و همچنین، پرسشنامه های روا و پایا شده میزان استفاده از شبکه های اجتماعی تلفن همراه و سلامت روان بودند. داده ها به کمک آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS نسخه 24 و سطح معناداری 0/05 تحلیل شد. رعایت ملاحظات اخلاقی در تمام مراحل اجرای مطالعه درنظر گرفته شد.
یافته هامیانگین سنی کارکنان 6/8 ±41/07 سال و میانگین سابقه کار آنها 6/93 ±15/04 سال بود. 56/8 درصد زن و بقیه مرد بودند. بیشترین شبکه اجتماعی مورد استفاده کاربران، واتس آپ (44/8 درصد) بود. میانگین نمره استفاده از شبکه اجتماعی و سلامت روان به ترتیب 5/74 ±21/81 و 6/2 ±35/17 بود. میزان استفاده از شبکه های اجتماعی با نمره کل سلامت روان ارتباط معناداری داشت (P<0/001).
نتیجه گیریمیزان استفاده از شبکه های اجتماعی در سطح پایینی گزارش شد و سلامت روان کارکنان نیازمند مداخلات جدی است. با توجه به وجود ارتباط بین میزان استفاده از شبکه های اجتماعی با سلامت روان، استفاده منطقی و کنترل شده شبکه های اجتماعی می تواند مانع به مخاطره افتادن سلامت روان کارکنان گردد.
کلید واژگان: شبکه های اجتماعی, تلفن همراه, اینترنت, اختلالات روانی, سلامت روانBackground and AimsStudies have shown that excessive use of social networks may cause mental disorders. This study was conducted to elucidate the relationship between the use of cell phone’s social networks and mental health.
Materials and MethodsA cross-sectional study was conducted in 2022, in which totally 250 staff members of Golestan University of Medical Sciences participated. Proportional random stratified sampling method was used. The data collection tool was a checklist of demographic variables. Additionally, valid and reliable questionnaires on the use of mobile cell phone’s social networks and mental health were exploited. The data was analyzed with the help of descriptive and inferential statistics in SPSS software (v.24) and statistical tests were considered significant at P<0.05. Compliance with ethical considerations was considered in all stages of the study implementation.
ResultsThe average age of employees was 41.07±6.8 years and their average work experience was 15.04±6.93 years. About 56.8% of participants were women and the rest were men. WhatsApp was the most commonly used social network by study participants (44.8 percent). The average score of using mobile social network and mental health was 21.81±5.74 and 35.17±6.20 respectively. The use of social networks revealed a statistically significant association with the total score of mental health (P < 0.001).
ConclusionThe amount of social networks use was reported at a low level and the mental health of employees needs serious interventions. Considering the existence of a relationship between the engagement in social networks and mental health, the controlled use of social networks can prevent employees' mental health from being compromised.
Keywords: Social Networks, Mobile Phone, Internet, Mental Disorders, Mental Health -
سابقه و هدف
مخاطرات شغلی در پرستاران، منجر به افزایش غیبت از محل کار، مراجعه بیشتر به پزشک، کاهش ارایه خدمات، اتلاف ساعات کاری و ناتوانی می گردد. همچنین، جو ایمنی نامناسب می تواند یکی از دلایل بروز حوادث شغلی باشد. هدف این مطالعه، تعیین شیوع و علل مخاطرات شغلی و جو ایمنی موجود از دیدگاه پرستاران بود.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی و در بیمارستان های آموزشی درمانی شهرستان گرگان انجام شد. 267 نفر از پرستاران به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی در مطالعه شرکت کردند. داده ها به وسیله پرسش نامه های روا و پایاشده فراوانی مخاطرات شغلی، دلایل مخاطرات شغلی و جو ایمنی جمع آوری و با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی و کروسکال والیس تحلیل گردید.
یافته هادر بعد آسیب های جسمی، 94 درصد پرستاران به عارضه اسکلتی عضلانی مبتلا شده بودند. 3/90 درصد ابراز نمودند که از طرف بیمار و همراهان با تهدید و حمله کلامی و فیزیکی مواجه شدند. حجم زیاد کارهای پرستاری (61 درصد)، اصلی ترین و بیشترین علت وقوع آسیب های شغلی در محل کار پرستاران بود. میانگین نمره جو ایمنی موجود 6/0 ± 10/3 بدست آمد.
نتیجه گیریدرصد بالایی از پرستاران، آسیب های جسمی و روانی ناشی از کار را گزارش نمودند و وضعیت جو ایمنی موجود در پرستاران، در وضعیتی نسبتا متوسطی قرار داشت. جهت کاهش آسیب های جسمی لازم است که مدیران پرستاری، روش های پیشگیری از آسیب و نحوه برخورد با این مشکل را مورد توجه قرار دهند.
کلید واژگان: مخاطرات شغلی, آسیب شغلی, جو ایمنی, پرستاران, بیمارستانBackground and Objectiveoccupational hazards in nurses are very high, which leads to increased absenteeism from the workplace, more visits to the doctor, reduced service provision, loss of working hours and disability. Improper safety climate can be one of the causes of occupational accidents. This study was conducted to determinate the prevalence, causes of occupational hazards and the existing safety climate in Gorgan educational hospitals from the nurses' point of view.
Materials and MethodsThis was a cross-sectional study and was conducted in teaching hospitals of Gorgan city. 267 nurses participated in the study by stratified random sampling. The data were collected using valid and reliable questionnaires on the frequency of occupational hazards, causes of occupational hazards, and safety climate and were analyzed using Spearman, Mann-Whitney, and Kruskal-Wallis correlation coefficient tests.
ResultsIn terms of physical injuries, 94% of nurses had suffered from musculoskeletal disorders. 90.3% expressed that they were threatened and verbally and physically attacked by the patient and his companions. The large amount of nursing work (61%) was the main and most common cause of occupational injuries in the workplace of nurses. The average score of the existing safety climate was 3.10 ± 0.6.
ConclusionA high percentage of nurses reported physical and mental injuries caused by work, and the safety atmosphere among nurses was relatively moderate. To reduce physical injuries, nursing managers must pay attention to injury prevention methods and how to deal with this problem.
Keywords: Occupational hazards, Occupational injury, Safety climate, Nurses, Hospital -
مقدمه
ارزیابی دقیق و عینی صلاحیت بالینی به عنوان یکی از مهمترین جنبه های آموزش بالینی دانشجویان پزشکی تلقی می شود که در آن توانمندی های دانشجو برای حل مشکلات بیماران اندازه گیری می شود. استفاده از راهنماهای بالینی به عنوان منابع استاندارد و به روز در جهت مدیریت ییماری ها، باید با در نظر گرفتن آموزش مناسب، تمرین منظم و به روز رسانی مداوم همراه باشد تا مفید واقع شود. این مطالعه با هدف به کارگیری راهنماهای بالینی پزشک خانواده در کارورزی پزشکی اجتماعی و خانواده به منظور ارتقاء صلاحیت بالینی کارورزان پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان در سال 1397انجام شد.
روش کاراین مطالعه از نوع نیمه تجربی می باشد. تعداد دانشجویان در این مطالعه 50 نفر به صورت سرشماری بر اساس برنامه ریزی امور آموزش دانشکده پزشکی در سال 1397 در دانشگاه علوم پزشکی گلستان بوده است. کارورزان بر اساس انتخاب بخش پزشکی اجتماعی در 4 ماه به صورت دوره ای در این مطالعه شرکت کردند. کارگاه دو روزه ای به منظور آشنایی با مباحث دوره، اهداف دانشی، نگرشی، مهارتی و روش های آموزشی حل مساله و تکنیک های بارش فکر برگزار گردید. سپس کارورزان وارد دو مرکز جامع سلامت انتخاب شده توسط معاونت آموزشی دانشگاه شدند و بقیه دوره را در این مراکز با هدف مساله یابی و ارایه راهکار، استفاده از راهنماهای بالینی و مدیریت بیماران گذراندند. در این مطالعه از یک پرسشنامه در قالب 13 سوال در حیطه های " تاثیر تدریس راهنمای بالینی بر یادگیری و قدرت تصمیم گیری"، "طراحی سناریو" و "فعالیت های گروهی" با پاسخ هایی در طیف لیکرتی چهارگزینه ای از کاملا موافقم تا کاملا مخالفم با نمره 0 تا 3، استفاده شد.اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی در نرم افزار آماری excel مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجدر این مطالعه 50 نفر از کارورزان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان شرکت کردند. 80 درصد موافق بودند که تدریس راهنمای بالینی موجب یادگیری ماندگارتری در موضوع مربوطه می گردد. 90 درصد موافق با تاثیر راهنمای بالینی در درمان گام به گام بیماران بودند. کارورزان خواهان توجه بیشتر به ویزیت پزشک خانواده، توجه بیشتر به راهنماهای بالینی و الگوریتم ها در مدیریت بیماران تحت پوشش مراکز و کاربردی تر کردن مطالب دوره بودند.
نتیجه گیریآموزش راهنماهای بالینی به دانشجویان و تاکید بر اهمیت آن می تواند، نقش مهمی در افزایش مهارت و توانمندی آنها در درمان گام به گام بیماری ها داشته باشد. در نتیجه کاربردی کردن آموزش مدیریت بیماری ها می تواند موجب یادگیری عمیقتر در کارورزان شود..
کلید واژگان: راهنمای بالینی, پزشک خانواده, کارورزی پزشکی - اجتماعیIntroductionAccurate and objective evaluation of clinical competence is considered as one of the most important aspects of clinical education of medical students It is where the student's abilities to solve patients' problems are measured. The use of clinical guidelines as standard and up-to-date resources for the management of diseases should be accompanied by appropriate training, regular practice and constant updating to be useful. The aim of this study was to apply the clinical guidelines of family physicians in Social and Family Medicine Internship in to improve clinical competency of medical interns in Golestan University of Medical Sciences in 2019.
Materials & MethodsThis study is a quasi-experimental study. The number of students in this study was 50 according to the census based on the planning of educational affairs of the medical school in 2019 in Golestan University of Medical Sciences. Interns participated in this study periodically for 4 months based on the selection of the social medicine department. A two-day workshop was held to get acquainted with the topics of the course, knowledge goals, attitudes and skills and educational methods of problem solving and brainstorming techniques. The interns then entered two comprehensive health centers selected by the Vice Chancellor for Education and spent the rest of the course in these centers with the aim of finding problems and providing solutions, using clinical guidelines and patient management. In this study, we used a questionnaire in the form of 13 questions in the areas of "The effect of clinical instruction teaching on learning and decision-making power, scenario design and group activities with answers in a four-choice Likert scale from strongly agree to strongly disagree with a score of 0 to 3.collected information was analyzed with using descriptive statistics in the software excel.
Results50 medical interns of Golestan University of Medical Sciences participated in this study. Eighty percent agreed that teaching clinical guidance would lead to more lasting learning on the subject. 90% agreed that it is also effective in the step-by-step treatment of patients. Interns wanted more attention to accompany interns with family doctor visits, more attention to clinical guidelines and algorithms in the management of patients covered by the centers, to make the course content more practical.
ConclusionTeaching clinical guides to students and emphasizing its importance can play an important role in increasing their skills and abilities in the step-by-step treatment of diseases. As a result, applying disease management training can lead to deeper learning in interns
Keywords: Clinical guide, family doctor, medical-social internship -
مقدمه
زنجیره ارجاع و کارایی آن در سطوح مختلف سیستم بهداشتی درمانی موجب استفاده بهینه از نیروی انسانی و تجهیزات می شود. هدف از انجام این مطالعه تبیین چالش های مدیریتی در استقرار نظام ارجاع الکترونیک بود.
مواد و روش هامطالعه ای کیفی در استان گلستان (ایران) در سال 1398 با رویکرد تحلیل محتوای استقرایی انجام شد. مشارکت کنندگان در مطالعه، پزشکان خانواده و متخصص، مدیران و کارشناسان مسیول نظام ارجاع الکترونیک در معاونت بهداشتی، معاونت درمان، اداره آمار و فناوری اطلاعات، اداره کل بیمه سلامت استان بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده ها در طی 39 مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید و به روش تحلیل محتوا و با استفاده از نرم افزار Atlas.ti 8 تحلیل گردید.
نتایجچالش های مدیریتی نظام ارجاع استان گلستان در 5 طبقه اصلی (برنامه ریزی، هماهنگی، سازماندهی، رهبری و انگیزش، کنترل و نظارت) و 28 عنوان فرعی طبقه بندی گردید.
نتیجه گیریلزوم توجه بیشتر به چالش های مدیریتی حاصل از مطالعه و انتخاب استراتژی های مناسب جهت بهبود وضعیت موجود، می تواند منجر به ارتقای کمی و کیفی نظام ارجاع بیمار گردد.
کلید واژگان: چالش, مدیریت, نظام ارجاع الکترونیک, پیاده سازیIntroductionReferral chain and its efficiency in different levels of health care system leads to optimal use of manpower and equipment. The purpose of this study was to explain the management challenges in establishing an electronic referral system.
Materials and MethodsA qualitative study was conducted in Golestan province (Iran) in 2009 with inductive content analysis approach. Participants in the study were family physicians and specialists, managers and experts in charge of electronic referral system in the Deputy of Health, Deputy of Treatment, Department of Statistics and Information Technology, General Department of Health Insurance of the province who were purposefully selected. Data were collected during 39 semi-structured interviews and analyzed by content analysis using Atlas.ti 8 software.
ResultsThe management challenges of Golestan province referral system were classified into 5 main categories (planning, coordination, organization, leadership and motivation, control and supervision) and 28 sub-categories.
ConclusionThe need to pay more attention to the management challenges resulting from the study and selection of appropriate strategies to improve the current situation, can lead to a quantitative and qualitative improvement of the patient referral system.
Keywords: Challenge, Management, Electronic Referral System, Implementation -
IntroductionGiven the role of evidence-based practice (EBP) in the improvement of patient care including midwifery care, the current study aimed at investigating knowledge and practice of midwives worked in health centers in terms of EBP in Golestan Province, North of Iran.MethodsThe current cross sectional study was conducted in Golestan Province, North of Iran in 2014. Of 389 midwives worked in family health centers of Golestan Province, 262 subjects were selected using census sampling method. Data collection tool was a self-report questionnaire consisted of three parts: 1) Demographic characteristics; 2) Participants's knowledge about EBP; 3) Participant's practice of EBP. Data were finally analyzed with SPSS version 16. P-value < 0.05 was considered as the level of significance.ResultsThe mean score of the study subjects in knowledge and use of EBP were 13.2 ± 6.3 and 2.1 ± 1.2, respectively. In other words, 90% of midwives got the score < 22. Significant relationships were found between knowledge and participants’ age (P = 0.001), marital status (P = 0.008), and level of education (P = 0.039). Also, there was a significant relationship between use of EBP and type of recruitment (P = 0.014), workplace (urban or rural) (P ≥ 0.05), and age (P < 0.05). According to Spearman test, there was a remarkable, linear relationship between knowledge and use of EBP (r = 0.437).ConclusionsKnowledge and use of EBP in daily practice among midwives was poor. Given the role of EBP in the improvement of patient care, it is necessary to improve the level of knowledge and utilize EBP efficiently and effectively among healthcare workers using appropriate plans designed by health policymakers.Keywords: Evidence based practice, Knowledge, Midwifery, Iran
-
زمینه و هدفمولرهای اول دائمی به دلیل شکل آناتومیک خاص، رویش زود هنگام و عدم اطلاع والدین از دائمی بودن آنها مستعد پوسیدگی هستند. این مطالعه به منظور تعیین شاخص پوسیدگی دندان مولر اول دائمی (DMF6) و برخی از عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان انجام شد.روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی روی 400 دانش آموز 12 ساله (200 دختر و 200 پسر) به روش نمونه گیری ترکیبی (طبقه ای و خوشه ای) از مدارس دولتی و غیردولتی در شهرستان گرگان طی سال های 95-1394 انجام شد. معاینه دندان مولر اول دائمی انجام گردید. سطح تحصیلات والدین، تعداد دفعات مسواک زدن و مصرف روزانه میان وعده های غذایی حاوی مواد قندی در پرسشنامه ای ثبت شد. به هر دندان مولر اول دائمی پوسیده، کشیده و پرشده عدد یک داده شد. این اعداد برای محاسبه شاخص DMF6 در هر فرد با هم جمع شدند.یافته هاشاخص DMF6 مساوی صفر در 19.5% و شاخص DMF6 با مقادیر یک الی چهار در 80.5% از کودکان تعیین شد. میانگین شاخص DMF6 2.23+-0.07 و به طور معنی داری در دخترها 2.39+-0.10 بیش از پسرها 2.07+-0.11 بود (P<0.05). با افزایش سطح تحصیلات پدر و مادر و تعداد دفعات مسواک زدن و کاهش مصرف میان وعده های قندی، شاخص DMF6 کاهش یافت.نتیجه گیریوضعیت پوسیدگی در دانش آموزان 12 ساله گرگان بیشتر از حد استاندارهای جهانی تا سال 2020 بود. جنس کودک، میزان تحصیلات والدین، تعداد دفعات مسواک زدن و مصرف میان وعده های قندی نقش مهمی در میزان پوسیدگی دندان دارند.کلید واژگان: شاخص DMF, مولر اول دائمی, مسواک زدن, میان وعده های غذایی حاوی مواد قندیBackground And ObjectivePermanent first molars are susceptible to caries due to their particular anatomical form, early development and lack of knowledge of parents about their permanence. This study was conducted to determine the index of first permanent dental careis (DMF6) and some of its related factors in 12 year-old students.MethodsThis descriptive-analytical study was carried out on 400 students (200 females and 200 males) using combined method (stratified and cluster sampling) from public and non-governmental schools in Gorgan, northern Iran during 2015-16. First permanent molar examination was carried out. The parent's education level, frequency of toothbrushing and daily consumption of sugar-containing snack foods was recorded in a questionnaire. Each decayed, missing and filled first permanent molar tooth was given number one. These numbers were combined to compute the DMF6 index for each individual.ResultsThe DMF6 index was zero in 19.5% and the DMF6 index was determined to be between 1 and 4 in 80.5% of the children. The mean DMF6 index was 2.23±0.07 and significantly higher in girls (2.39±0.10) than in boys (2.07±0.11) (PConclusionDental caries prevalence among 12-years-old students in north of Iran is higher (2.23) than global standard until 2020 (lower than 1). Gender of child, parents education, frequency of toothbrushing and consumption of sugar-containing snack foods plays an important role in the rate of dental caries.Keywords: DMF index, First permanent molar, Toothbrushing, Sugar-containing snack foods
-
BackgroundEvaluate the adherence to facility management and safety standards among governmental and non-governmental hospitals in Shiraz, Iran.MethodsIn this cross sectional study, 22 hospitals of the 33 hospitals in Shiraz, Iran including 13 governmental and 9 non-governmental facilities were surveyed. A 74-item self-administered questionnaire was used. Collected data were entered to SPSS Version 15.0 software. The level for statistical significance was set at 0.05.ResultsAdherence to facility management and safety standards was 65.17% in governmental and 72.79% in non-governmental hospitals. Compliance by governmental hospital in the areas of leadership and planning, safety and security, emergency management, medical equipment, utility system and staff education ranged from 60% to 86%. However, hazardous materials and fire safety adherence was below 50%. For non-governmental hospitals standard compliance for all areas ranged from 60% to 86%. Compliance rates between governmental and non-governmental hospitals in the areas of hazardous materials and staff education standards were statistically significantly different (p=0.02 and p=0.05 respectively).ConclusionsTo achieve more effective functional health care services, additional studies must be undertaken to assess the nature and extent of problem areas that exist in planning, implementing and monitoring of facility management and safety programs.Keywords: Facility management, Safety, Hospital, Standard
-
BackgroundInformed consent is an important part of the patients’ rights and hospitals are assigned to obtain informed consent before any diagnostic or therapeutic procedures. Obtaining an informed consent enables patients to accept or reject their care or treatments and prevent future contentions among patients and medical staff.MethodsThis survey was carried out during 2011-2. We assessed adherence of 33 Shiraz hospitals (governmental and non-governmental) to informed consent standards defined by Joint Commission International (JCI) Accreditation, USA. The questionnaire was designed using the Delphi method and then filled out by hospital matrons. We calculated valid percent frequency for each part of the questionnaire and compared these frequencies in governmental and non-governmental hospitals using analytical statistics.ResultsConsidering 63% of the hospitals that filled out the questionnaire, no statistically significant difference was observed between the governmental and non-governmental hospitals in adherence to informed consent standards.ConclusionThis study shows a relatively acceptable adherence to standards about informed consent in Shiraz hospitals but the implementation seems not to be as satisfactory.Keywords: Informed Consent, Shiraz Hospitals, Standards
-
BackgroundTo compare the level of knowledge, the attitudes, and practices with regards to tobacco use between Iranian students at a public (PBU) and Islamic Azad (IAU) university.MethodsA cross‑sectional design was used in this study. As the number of students at the IAU were three times greater than that of the PBU, we selected 150 students from the PBU and 450 students from the IAU using simple random sampling. A 57‑item survey instrument was utilized for this study. The collected data were recorded by SPSS version 15 software and then it underwent statistical analysis using descriptive statistics and ANOVA to compare the difference between means of knowledge, attitude and practice scores. Logistic regression analysis was conducted to identify variables that have an independent association with students smoking and to describe possible variations in these relationships. The P value level for statistical significance was set at 0.05.ResultsFrom participants, 46.8% were females, 10% of 327 students reported being daily smokers; of these, 84% were from the IAU. Totally, among the 107 smokers, 61 (57%) and 29 (27.1%) were water pipe and cigarettes smokers, respectively. Ninety‑three IAU students (21.7%) and 30 PBU students (20.7%) reported smoking during the past 30 days. The mean of the knowledge items between the students of IAU was lower than PBU students. Female gender, smoking in the home, and allowing visitors to smoke in the home were significant predictors of smoking in the past 30 days in PBU, respectively. In IAU, female gender, smoking by friends, and health status were predictors for smoking in the past 30 days.ConclusionsFuture studies should assess the factors affecting smoking initiation, as well as effective techniques for the prevention of smoking initiation and substance abuse in Iranian adolescents and young adults.Keywords: Engineering students, smoking, tobacco use, university
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.