به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب gity sotodeh

  • زهرا کلانتر، مریم محمودی، گیتی ستوده، آناهیتا منصوری، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان، فریبا کوهدانی*
    زمینه و هدف
    اختلال لیپید از مشکلات اصلی افراد مبتلا به دیابت نوع 2 و از دلایل اصلی بیماری های قلبی و عروقی می باشد. در این مطالعه ارتباط بین پلی مورفیسم CETPTaq1Bو HDL-c در افراد دارای اختلال لیپیدی و طبیعی مبتلا به دیابت نوع 2 ساکن تهران با دریافت های مختلف چربی بررسی شد.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعیمقایسه ای 184 نفرمبتلا به دیابت نوع 2 بررسی شدند. اطلاعات از تکمیل پرسشنامهبسامد خوراک، انجام بررسی های تن سنجی و اندازه گیری سطوح لیپیدی سرمبدست آمد. پلی مورفیسم با روشPCR-RFLP بررسی شد. از آزمون هایChi-Square، ANOVA و ANCOVAجهت تجزیه و تحلیل آماری استفاده شد.
    یافته ها
    فراوانی ژنوتیپB1B1بر اساس وضعیت پروفایل لیپید افرادتفاوت معنی دار داشت( 0.01=P). بین پلی مورفیسم و سطح HDL-c ارتباط معنی داری دیده نشد. ارتباط متقابل بین پلی مورفیسم و مقدار مصرف چربی کل بر سطحHDL-c در افرادبدون اختلال لیپید وجود داشت (0.02 Pinteraction=)، اما در افراددارای اختلال لیپید ارتباط متقابلی دیده نشد. در افرادی که چربی کل پایین تری دریافت می کردند، در ژنوتیپ B2B2نسبت به ژنوتیپB1B1سطحHDL-c به طور معنی داری بالاتر بود(0.03 P=).
    نتیجه گیری
    ژنوتیپB1B1احتمال ابتلا به اختلال لیپید در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 را بالا می برد. دریافت چربی کل رژیم غذایی بر ارتباط بین پلی مورفیسمCETPTaq1B و سطح HDL-cدر بیماران بدون اختلال لیپید موثر است.
    کلید واژگان: اختلال لیپید, پلی مورفیسمCETPTaq1B, چربی دریافتی از رژیم, HDLکلسترول, دیابت نوع 2}
    Zahra Kalantar, Maryam Mahmoodi, Gity Sotodeh, Anahita Mansoori, Mahmoud Djalali, Mohammad Reza Eshraghian, Fariba Koohdani *
    Background And Objectives
    Dyslipidemia is a major problem in T2DM causing atherosclerosis diseases. We investigated the relationship between CETP Taq1B polymorphism and HDL-c concentrationsconsidering dietary fat intake in Tehranian dyslipidemic and normolipidemic T2DM patients.
    Material and
    Methods
    In the presentcross-sectional study 184 T2DM patients were investigated. We used FFQ questionnaire, anthropometric measurements and biochemical tests. PCR-RFLP was used todetermine polymorphism. We performed Chi-square and ANOVA and ANCOVA for statistical analysis.
    Results
    The frequency of B1B1 genotype was significantly different according to patients’ lipid profile status (P=0.01). There was no significant relationship between genotype and HDL-c concentrations. The interaction between CETP Taq1B polymorphism and total fat intake was significant in normolipidemic patients (Pinteraction= 0.02). There were no such a relationship in dyslipidemic patients. In addition, patients with B2B2 genotype and low total fat intake had significantly higher HDL-c concentrations in comparison with B1B1 genotype (P=0.03).
    Conclusion
    Patients with B1B1 genotype were more likely to be dyslipidemic. The relationship between CETP Taq1B polymorphism and HDL-c concentrationswas affected by dietary total fat intake in normolipidemic T2DM patients.
    Keywords: lipid disorder_CETP Taq1B polymorphism_dietary fat intake_HDL_c_type 2 diabetes}
  • مرجان قانع بصیری، گیتی ستوده، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان، ندا نورشاهی، معصومه رفیعی، روناک نیک بزم، زینب کریمی، فریبا کوهدانی
    زمینه و هدف
    مطالعات اندکی رابطه الگوهای غذایی با چاقی عمومی و شکمی را در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بررسی کرده است. هدف این مطالعه، تعیین این رابطه در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 ساکن شهر تهران بود.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی، 728 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 از مناطق مختلف شهر تهران شرکت کردند. دریافت غذایی معمول افراد در طول یک سال گذشته با استفاده از پرسش نامه ی نیمه کمی بسامد خوراک معتبر، گردآوری شد. چاقی عمومی به صورت ≤30 kg/m2 شاخص توده بدنی (BMI-(Body Mass Index و چاقی شکمی به صورت دور کمر≤ 88 سانتی متر در زنان و102 ≥ سانتی متر در مردان تعریف شد. الگوهای غذایی غالب با روش تحلیل عاملی تعیین شد. رابطه بین الگوهای غذایی و انواع مختلف چاقی توسط آزمون رگرسیون لجستیک سنجیده شد.
    یافته ها
    دو الگوی غذایی غالب شناسایی شد: الگوی غذایی سالم و الگوی غذایی ناسالم. پس از تعدیل اثر عوامل مخدوش کننده، قرار داشتن در بالاترین پنجک امتیاز الگوی غذایی ناسالم نسبت به پایین ترین پنجک، خطر ابتلا به چاقی عمومی را 23/2 برابر (OR=3.2، 95% CI=1.7-5.8) و ابتلا به چاقی شکمی را 1/8 برابر (OR=1.8، 95% CI=1.05-3) افزایش داد در حالی که قرار داشتن در بالاترین پنجک امتیاز الگوی غذایی سالم نسبت به پایین ترین پنجک، شانس ابتلا به چاقی عمومی را 56 درصد کاهش داد (OR=0.44، 95% CI= 0.25-0.76).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که الگوی غذایی سالم ارتباط معکوسی با چاقی عمومی و الگوی غذایی ناسالم ارتباط مستقیمی با چاقی عمومی و شکمی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 دارد.
    کلید واژگان: الگوی غذایی, چاقی عمومی, چاقی شکمی, تحلیل عاملی, دیابت نوع 2}
    Marjan Ghaneh Basiri, Gity Sotodeh, Mahmood Jalali, Mohammad Reza Eshraghian, Neda Noorshahi, Masoomeh Rafiee, Ronak Nikbazm, Zeinab Karimi, Fariba Koohdani
    Introduction
    Few studies have investigated the association between dietary patterns, general and central obesity in type 2 diabetic patients. The aim of this study is to determine this relation among type 2 diabetic patients living in Tehran.
    Methods
    In this cross-sectional study, 728 patients with type 2 diabetes from the Tehran diabetes centers were participated. Usual dietary intake was assessed by using a validated semi-quantitative food frequency questionnaire (FFQ) during the last year. General obesity was defined as a BMI ≤ 30 kg/m2 and central obesity was defined as waist circumference (WC) ≤ 88 in women and WC≤ 102 in men. Factor analysis was used to identify major dietary patterns. The association between dietary patterns and different types of obesity were assessed by logistic regression analysis.
    Findings
    Two maijor dietary patterns were identified: Healthy and Unhealthy dietary pattern. After adjustment for confounding variables, we observed a relative risk of 3.2 (OR=3.2, 95% CI=1.7-5.8) and 1.8 (OR=1.8, 95% CI=1.05-3) for general and central obesity when comparing the highest to lowest quintiles of the unhealthy dietary pattern, while subjects in the highest quintile of the healthy dietary pattern scores, had a 56% decreased risk of general obesity compared to those in the lowest (OR=0.44, 95% CI= 0.25-0.76).
    Conclusion
    The result of this study indicate that healthy dietary pattern was inversly associated with a risk of general obesity and unhealthy dietary pattern was positively associated with general and central obesity risk.
    Keywords: Dietary pattern_Genaral obesity_Central obesity_Factor analysis_Type 2 diabetes}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال