به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

h. mehdizadeh

  • مهناز جعفری، حسین مهدی زاده، نعمت الله شیری*

    اگرچه زنان به ویژه زنان روستایی نقش مهمی در پیشرفت کشورهای در حال توسعه دارند؛ ولی متاسفانه به مسایل، مشکلات و فعالیت های اقتصادی آنان توجه چندانی نمی شود. در این راستا، نظر به اینکه صندوق های اعتبارات خرد زنان روستایی می تواند بستری را برای توسعه کارآفرینی اجتماعی و در نتیجه حل مسایل و مشکلات زنان روستایی فراهم کند؛ بنابراین، توجه به توسعه فعالیت های کارآفرینی اجتماعی در قالب صندوق های اعتبارات خرد زنان روستایی از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است. هدف کلی پژوهش حاضر، طراحی الگویی برای توسعه کارآفرینی اجتماعی در بین زنان روستایی عضو صندوق های اعتبارات خرد شهرستان ایوان (استان ایلام) بود. این پژوهش از لحاظ پارادایم، کیفی و به لحاظ هدف، کاربردی بود که با بهره گیری از روش نظریه داده بنیان انجام شد. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش شامل متخصصان حوزه کارآفرینی اجتماعی و زنان عضو صندوق های اعتبارات خرد روستایی در شهرستان ایوان بودند. نمونه های مورد مطالعه ابتدا به صورت هدفمند و در ادامه به صورت نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش مصاحبه های عمیق انفرادی بود. پس از انجام 19 مصاحبه، اشباع نظری حاصل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک های کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که دانش و اطلاعات، تلاطم های فردی، سرمایه اجتماعی، مسیولیت پذیری اجتماعی، داشتن الگوی نقش، خصیصه های روانشناختی، آگاهی اجتماعی، ماهیت صندوق های اعتبارات خرد و ویژگی های جمعیت شناختی، مولفه های تبیین کننده الگوی توسعه کارآفرینی اجتماعی در بین زنان روستایی بودند. بر اساس یافته های پژوهش، راهکارهایی نظیر حمایت اقتصادی، حمایت آموزشی، سیاست های مالی- حمایتی، الگوسازی و تیم سازی اثربخش برای توسعه کارآفرینی اجتماعی در بین زنان روستایی پیشنهاد داده شد.

    کلید واژگان: کارآفرینی اجتماعی, مسئولیت پذیری اجتماعی, توانمندسازی زنان, صندوق های اعتبارات خرد
    M. Jafary, H. Mehdizadeh, N. Shiri *

    Although women, especially rural women, play an important role in the development of developing countries; But unfortunately, not much attention is paid to their problems and economic activities. In this regard, rural women microcredit funds can provide a platform for the development of social entrepreneurship and thus solve the problems of rural women; therefore, paying attention to the development of social entrepreneurship activities in the form of rural women micro-credit funds is of great importance and necessity. The aim of this study was to designing a model for the development of social entrepreneurship among the rural women member of microfinance funds in Ivan Township. This research was qualitative in terms of paradigm and applied in terms of purpose, which was done using grounded theory. The study statistical population includes experts in the field of entrepreneurship and social entrepreneurship and managers and women members of rural microfinance funds in Ivan Township. The studied samples were first selected purposefully and then selected as a theoretical sample. After 19 interviews, theoretical saturation was obtained. In order to analyze the data, open, axial and selective coding were performed. The findings showed that knowledge and information, personal turmoil, social capital, social responsibility, role modeling, psychological characteristics, social awareness, the nature of microcredit funds and demographic were the components of model of social entrepreneurship development among rural women. Result showed that social entrepreneurship development strategies among rural women microcredit funds including economic support, educational support, financial-supportive policies, modeling and team building were effective.

    Keywords: Social Entrepreneurship, Social Responsibility, Women's Empowerment, microfinance funds
  • حسین مهدی زاده*، مریم اسلام پناه، دلشاد پیاب

    این پژوهش، با هدف تعیین میزان تاثیر کاربرد ترسیم نقشه های مفهومی رایانه ای در مقایسه با روش رایج ترسیم نقشه های مفهومی(قلم - کاغذی)، در افزایش سطح یادگیری و یادداری دانش آموزان در درس زمین شناسی دوره دبیرستان انجام گرفته است. پژوهش به شیوه شبه آزمایشی بود که در آن دانش آموزان دو کلاس در دو گروه جای گرفتند (گروه اول: نقشه های مفهومی رایج (قلم - کاغذی) گروه دوم : نقشه های مفهومی رایانه ای با ابتدا پیش آزمون اجرا شده و به دنبال آن دانش آموزان هر دو گروه توسط خود پژوهشگر به مدت 6 جلسه 2 ساعته .(Cmap) استفاده از نرم افزار تحت آموزش با توجه به نقشه ی مفهومی رایانه ای و قلم - کاغذی با محتوای آموزشی یکسان قرار گرفتند. بعد از آموزش ها پس آزمون انجام گرفت. سپس با سه هفته تاخیر پس آزمون دوم اجرا گردید. برای جمع آوری داده ها از یک آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته استفاده شد. تعداد پرسش ها در تمام آزمون ها 25 پرسش بوده، که در پس آزمون تعداد ده پرسش از پرسشها با پیش آزمون مشترک بود. پرسشهای آزمون یادداری نیز 0 است. نتایج با استفاده از / ترکیبی از پیش آزمون و پس آزمون بود. پایایی آزمون با روش بازآزمایی بر اساس ضریب همسانی درونی آلفای کرونباخ 79 وتحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. بر اساس نتایج می توان گفت که در هر دو متغیر وابسته ی مورد نظر این پژوهش، t آزمون بر روش قلم کاغذی برتری دارد با توجه به اینکه نتایج دو گروه آزمایشی متفاوت است، لذا Cmap روش ترسیم نقشه ی مفهومی با استفاده از نرم افزار نوع نرم افزار و نحوه طراحی آن می تواند در یادگیری یا عدم یادگیری دانش آموزان در ترسیم نقشه های مفهومی به کمک رایانه موثر باشد.

    کلید واژگان: نقشه ی مفهومی قلم - کاغذی, نقشه مفهومی رایانه ای, نرم افزار, ساختن گرایی, زمین شناسی, Cmap
    H. Mehdizadeh *, M. Eslampanah, D. Payab

    this study is carried out to investigate the effect of application of computer-assisted concept mapping on high school students’ immediate and long-term geology learning compared to conventional (Paper & pen) method. “pretest-post-test” semi experimental design with control group has been used at the study. Two classes of G11 grade students were randomly assigned to experimental and control groups. Participants in Experimental group were asked to create several concept-maps with use of C-map software on Geology topics and students in control group were asked to do the same with conventional (Paper & Pen) method of concept mapping. After performing pre-test, students in both groups were asked to create concept map diagrams for 6 sessions (2 hours length), and then immediately the first post-test and after three weeks the second post-test were performed to assess their immediate and long-term learning on geology concepts and topics. Three teacher-made tests each contain 25 questions were used to assess students’ learning. The cronbach alpha reliability coefficient was 0.79. Analysis of covariance and t-test were performed to analyze the data. Results revealed that the mean scores of both students’ immediate and long-term learning in experimental group were significantly higher than the control group. Considering Eta square coefficient indicates that implementing computer-assisted concept mapping in geology education can account for 33 percent of students’ immediate and 49 percent of their longterm learning. It can be concluded that computer-assisted mapping can improve students’ learning.

    Keywords: Conventional (Paper & Pen) Concept Mapping, Computer-Assisted Concept Mapping, C-map Software, Constructivism, Geology
  • حسین مهدی زاده*، فریبا لطفی، مریم اسلام پناه

    هدف اصلی این مقاله شناخت و تعیین میزان تاثیر آموزش با استفاده از نقشه های استدلالی بر بهبود میانگین نمرات تفکر انتقادی دانش آموزان بود. این پژوهش در قالب یک طرح آزمایشی چند گروهی با پیش آزمون و پس آزمون انجام یافته و داده های تحقیق با استفاده از آزمون ساده شده تفکر انتقادی واتسون گلیزر گردآوری شده است. در این راستا60 نفردانش آموز دختر و 60 نفر دانش آموز پسر از میان دانش آموزان پایه دوم راهنمایی شهرستان ایوان در سال تحصیلی 90-89 انتخاب شدند و با رعایت اصل انتساب تصادفی در چهار گروه جای گرفتند. دانش آموزان طی 7 جلسه ی 90 دقیقه ای با استفاده از نقشه های استدلالی مورد آموزش و در معرض تجربیات و تکالیف یادگیری قرار گرفتند. دو هفته پس از پایان اجرای طرح مجددا از همه آزمودنی ها آزمون تفکر انتقادی به عمل آمد. سپس فرضیات تحقیق با استفاده از آمار استنباطی شامل تجزیه و تحلیل واریانس، کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که اجرای روش نقشه های استدلالی در کلاس در مباحث علوم بر افزایش میانگین نمرات تفکر انتقادی در دانش آموزان دختر و پسر موثر واقع شد ه است.

    کلید واژگان: تفکر انتقادی, نقشه های استدلالی, پیش آزمون و پس آزمون, آزمون تفکر انتقادی واتسون گلیزر, علوم
    H. Mehdi Zadeh *, F. Lotfi, M. Eslam Panah

    The main purpose of this paper is identification and determination effects of the using education by argumentation maps on improvement the average grades of the Critical thought in the students. This research ‎is modeled in a multi-group semi-experimental project with pre and post examination. Data of ‎done this project، in order to consideration the rate of think and logic testing’s، the test is done ‎using Watson Glaser Critical thought. The sample of research was ‎included of the 60 girls and 60 boys students at EIVAN Township have been done، who are studying in ‎the second grade in guidance school at academic year 89-90. In ‎part of the four groups is considered، which are selected using random sampling from students ‎in the second grade of guidance school. Thence forth the experimentally group during ‎‎7convocation 90 minutes’ by using argumentation maps was exposed on the experiments and ‎responsibilities learning. After two weeks the end of the project، the Critical thinking from all ‎testing’s is done again. The data of research are briefed and classified using qualified statistically ‎index such as: average، variance، amplitude and percent of amplitude. Then the assumptions of ‎research are analyzed using test (t)، variance and covariance analyses. The analyses of the ‎obtained data shown that carrying out of the argumentation maps in the class at science subjects ‎are more effective on increment of the grad averages of Critical thought for girls and ‎ boys students.‎

    Keywords: Critical Thought, Argumentation Maps, ‏Pre, Post Examination, Watson Glaser Critical Thought, ‎Science Subjects
  • نورالله رضایی، حکیمه مهدیزاده، علیرضا خلیلیان
    سابقه و هدف

    در بیمارستانها یا سایر موسسات بهداشتی که با حیات مهمترین منبع اقتصادی یک کشور یعنی نیروی انسانی سروکار دارند عمده اطلاعات لازم برای برنامه ریزی و تصمیم گیری موثر و کارساز، توسط بخش مدارک پزشکی در قالب گزارشات و نمودارها به مدیران ارائه می گردد. این تحقیق به منظور بررسی میزان آگاهی مدیران بیمارستانهای آموزشی- درمانی و درمانی استانهای مازندران و گلستان نسبت به بخش مدارک پزشکی انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

    جامعه مورد بررسی، کلیه مدیران بیمارستانهای آموزشی- درمانی و درمانی استانهای مازندران (24 مورد) و گلستان (12 مورد) می باشد. تحقیق به روش توصیفی انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود وسوالات پرسشنامه به صورت باز و بسته تهیه شده و توسط مدیر هر بیمارستان تکمیل شده است.

    نتایج

    تحقیق نشان داد که: 1- 6/66درصد (15/10نفر)از مدیران بیمارستانهای آموزشی- درمانی و4/90 درصد (21/19نفر) از مدیران بیمارستانهای درمانی میزان آگاهی شان نسبت به بخش مدارک پزشکی ضعیف و یا خیلی کم بوده است. میزان آگاهی مدیران آموزشی- درمانی به بخش مدارک پزشکی بیشتر از مدیران درمانی است. آزمون x2 نشان داد که این اختلاف در میزان آگاهی مدیران از لحاظ آماری معنی دارمی باشد (p<0.05).2- 86 درصد (36/31نفر)از مدیران جامعه مورد بررسی دارای تحصیلات دانشگاهی در رشته غیرمدیریتی و8/13 درصد (36/5نفر) دارای تحصیلات دانشگاهی درسایررشته های مدیریتی به جز مدیریت اداره امور بیمارستانها می باشند.3- سابقه کاری 1/72 درصد (36/26نفر) از مدیران و نیز سابقه مدیریتی5/80 درصد(36/29نفر) آنان یک الی دو سال می باشد. 4- 8/13 درصد (36/5 نفر) از مدیران دارای مدرک تحصیلی دیپلم و فوق دیپلم و بقیه لیسانس و بالاتر می باشند. 5- 8/55 درصد (34/19نفر) از مسئولان مدارک پزشکی بیمارستانهای موردمطالعه دیپلم و زیر دیپلم می باشند. 6- مهمترین ضعف بخش مدارک پزشکی عدم توجه همکاران پزشک وپیراپزشک می باشد و مهمترین علت عدم تشکیل کمیته مدارک پزشکی در این مراکز عدم درخواست از سوی مسئول مدارک پزشکی می باشد

    استنتاج

    :برای بالا بردن بهره وری بیمارستانی بهتر است مدیران بیمارستانها از دانش آموختگان در رشته مدیریت امور بیمارستانها انتخاب شوند. همچنین از طریق برگزاری کارگاه های آموزشی و آموزش کوتاه مدت آگاهی مدیران فعلی بیمارستانها را نسبت به مدارک پزشکی می توان افزایش داد. و به منظور پویایی بخش مدارک پزشکی و ارسال گزارشات و اطلاعات و آمار درست و قابل اعتماد به پزشک و مدیر بیمارستان شایسته است مسئولان بخش مدارک پزشکی از رشته مدارک پزشکی ترجیحا کارشناسی یا بالاتر باشند.

    کلید واژگان: آگاهی مدیران, مدارک پزشکی, بیمارستان
    N. Rezaie, H. Mehdizadeh, A.R. Khalilian

    Background and

    Purpose

    Ïn hospitals or the other health service centers which deal with the life of the human resources who are the main economical resources, the main required information for planning and effective decision making are provided to managers by Medical Record Department in format and chart. This study was designed and performed in order to determine the rate of Medical record knowledge of the Managers in hospitals and the other health service centers under studying.

    Materials And Methods

    This study was descriptive and done on 24 and 12 managers from Mazandaran and Golestan provinces respectively. The data were collected in closed and open questionnaires filled by the managers.

    Results

    This study showed that 10.15 (66.6%) managers of educational- treatment centers and 12.9 (90.4%) managers of treatment centers had weak or very less knowledge of Medical record, but the rate of the knowledge of the managers in Ëducational-Treatment centers was more than in treatment centers. The data were analyzed by X2 test which showed statistically significant differences (P<0.05). 31.36 (86%) of the managers had non-management Üniversity degree. 5.36(13.8%) of managers had management Üniversity degree, but none of hospital management. The jop service of 26.36 (72.1%) and management experience of 29.39 (80.5) of the managers was one to two years. 5.36 (13.8%) of them were diploma or completed two-year university course and the rest had bachelor degree or higher. 19.34 (55.8%) of the administrators Medical record had diploma or under diploma. The main inefficiency of medical record was due to ignorance of the physicians and paramedical staff. Ând the main reson of unestablished medical record committee in these two stats was due to no request from the medical record administrators. Çonclusion: For inhancing the optimization of hospital it is better to appoint those who are qualified in general management or hospital management and also the selected managers attend different workshop, and the present managers abserne different short courses on medical record subject. Ïn order to increase the efficiency of medical record in order to receive proper records the medical record staff preferably be selected from the bachelor degreee or the higher.

    Keywords: Manager's knowledge, Medical record Hospitals
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال