به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

hamidreza momtaz

  • الهام حبیبی، راضیه لک، حسین ترابی گلسفیدی*، شهلا محمودی، حمیدرضا ممتاز

    با توجه به بحران زیست محیطی دو دهه اخیر و خشک شدن بخش هایی از دریاچه ارومیه و تاثیرگذاری آن بر زمین های کشاورزی اطراف، این مطالعه با هدف شناسایی کانی ها در خاک های متاثر از مواد مادری مختلف به منظور درک ارتباط متقابل خاک با مواد مادری و پیش بینی روند تغییرات آنها انجام شد. در این پژوهش 26 خاکرخ بر روی مواد مادری مختلف حفر و تشریح گردید واز بین آنها 13 خاکرخ شاهد مورد بررسی دقیق قرار گرفتند. نتایج کانی شناسی رس حاکی از حضور کانی های رسی ایلایت، اسمکتیت، کلریت، کایولینیت، ورمی کولیت و پالیگورسکیت در این منطقه می باشد. حضور پالیگورسکیت در خاکرخ ها دارای دو منشا پدوژنیک و به ارث رسیده از مواد مادری می باشد. همچنین کانی های کایولینیت و کلریت به دلیل عدم شرایط لازم برای تشکیل پدوژنیک، به ارث رسیده از مواد مادری است. ایلایت در بیشتر خاک ها منشا موروثی داشته و درخاکرخ هایی که کاربری زراعی داشتند، جذب پتاسیم توسط کانی های انبساط پذیر انجام شده و در سطح خاک تغییر شکل یافته و ایلایت را تشکیل دادند. منشاء اسمکتیت نیز در برخی از خاک های این منطقه پدوژنیکی بوده و احتمالا از هوازدگی ایلیت به وجود آمده است و در برخی دیگر توارثی است، چون در سنگ بستر آنها نیز مشاهده شده است. ورمیکولیت های موجود در این منطقه نیز اغلب منشا پدوژنیکی دارند و حاصل از هوا دیدگی میکا و کلریت می باشند. نتایج تحقیق حاکی از این است که مواد مادری متفاوت، تاثیر زیادی در خصوصیات فیزیکوشیمیایی و مقدار نسبی کانی های خاک در این منطقه داشته است.

    کلید واژگان: خاکرخ, اسمکتیت, ایلایت, کائولنیت, پالیگورسکایت
    Elham Habibi, Raziyeh Lak, Hossein Torabi Golsefidi *, Shahla Mahmodi, Hamidreza Momtaz

    According to the environmental crisis of the last two decades and the drying of some parts of the Urmia Lake and its impact on the surrounding agricultural lands, this study aimed to identify minerals in soils in different parent materials in order to understand the interaction of soils with parent materials and to predict their change trends. Twenty six soil profiles were described on different parent material and thirteen were selected as index profiles and studied precisely. Clay mineralogy results indicated the presence of clay minerals of illite, smectite, chlorite, kaolinite, vermiculite and palygorskite in this area.The presence of palygorskite in the profiles had two origins, pedogenic and inherited from parent material. Also, kaolinite and chlorite minerals are inherited from parent materials due to the lack of conditions for pedogenic formation. Illite was inherited in most soils and in profiles with agricultural use, potassium adsorption was carried out by expanded minerals and formed the illite on the soil surface. The origin of smectite was also pedogenic in some soils of this region, probably due to illite weathering, and in others it was hereditarym, Because they have also been observed in their parent rocks.Vermiculites in this area were also often of pedogenic origin and are derived from mica and chlorite. The results showed that different parent materials have a high effect on soil physicochemical and the amount of minerals in this area.

    Keywords: Soil Profiles, Smectite, Ilite, Kaolinite, Palygorskite
  • ژاله افرا*، حمیدرضا ممتاز، وحید رضاوردی نژاد
    زمانی به کشاورزی پایدار دست خواهیم یافت که استفاده از اراضی، مبتنی بر ظرفیت خاک و آب باشد. در غیر این صورت، اراضی با فرآیند های تخریبی و فرسایشی روزافزون مواجه خواهند شد. این تحقیق، با هدف ارزیابی تناسب اراضی 200 هکتار از اراضی باغی جنوب دشت ارومیه (سری خاک دربرود) و ارایه مدل آبیاری مناسب توسط مدل کراپ وات، با توجه به شرایط حاکم بر منطقه (کم آبی و عدم زهکشی مناسب) برای سیب که محصول باغی غالب منطقه (55 درصد) می باشد، صورت گرفت. مطالعات اقلیمی با توجه به آمار ده ساله (1394-1384) منطقه تعیین و ارزیابی شاخص زمین به روش پارامتریک (ریشه دوم) صورت گرفت. نتایج ارزیابی نشان داد که زیر کلاس زمین و خاک منطقه به علت محدودیت زهکشی درجه S3w بوده و از لحاظ تناسب اقلیم و درجه حرارت ، فاکتور میانگین دمای حداقل شبانه روز در طول یک ماه قبل از برداشت ، کلاس اقلیم منطقه را به S2 تقلیل داد. همچنین از کراپ وات و توانایی این مدل در برآورد عملکرد محصولات باغی مهم منطقه تحت مدیریت کم آبیاری در اقلیم ارومیه از طریق مقایسه نتایج مدل با نتایج حاصل از ارزیابی مدل فایو استفاده گردید. نتیجه این تحقیق نشانگر بیش آبیاری بدون تاثیر مثبت بر عملکرد محصول و توجیه اقتصادی آن بود . ارایه پروژه های آبیاری بر اساس یک مدل آبی مناسب ، بهره وری مصرف آب را افزایش خواهد داد .
    کلید واژگان: ارزیابی کیفی, عملکرد محصول, مدل آبی, جنوب دشت ارومیه
    Jaleh Afra *, Hamidreza Momtaz, Vahid Rezaverdinejad
    Sustainable agriculture will be achieved only when land is used, essentially based on soil and water capacity. Otherwise, agricultural lands will influenced by increasing degradation and erosion. Therefore, this study aimed to evaluate the land suitability of orchard (200 hectares) located on the southern Urmia plain (Darbrud soil series) and also provide a suitable irrigation model using CROPWAT considering irrigation water shortage and lack of adequate drainage for apples as a main crop in this area (%55). Ten years of climate data was collected, and the land index was evaluated by parametric method (square root method). Limitation in drainage status resulted in (S3w) for land subclass, while for climate and temperature suitability, the minimum average temperature during the month before harvest, reduced the subclass to S2. Moreover, CROPWAT model was used to estimate the efficiency of model for important horticultural crops under a proper-irrigation management in the study area through comparing the results of the model with those from the FAO model. The result of this study indicates that an excessive or over irrigation regime has occurred in the studied fields which have no positive effect on the crop yield or economic benefits. Providing irrigation projects based on a suitable water model will increase the water use efficiency.
    Keywords: Qualitative Evaluation, Product performance, Model of water, South of Urmia plain
  • کمال خسروی اقدم، حمیدرضا ممتاز*، فرخ اسدزاده
    فرسایش پذیری خاک، خصوصیتی پویاست که با زمان، رطوبت خاک، شخم، فعالیت حیوانات و فاکتورهای شیمیایی و زیستی تغییر می کند، در نتیجه افزایش آن، تهدیدی عمده برای پایداری و ظرفیت تولید زمین های کشاورزی محسوب می شود. این عامل که در مدل USLE به صورت فاکتور K یا عامل فرسایش پذیری نشان داده می شود پارامتری اثرگذار در فرسایش آبی است و تابعی از توزیع اندازه ذرات، ماده آلی، ساختمان و نفوذپذیری است. در پژوهش حاضر توزیع مکانی مقادیر فاکتور فرسایش پذیری مدل USLE، در بخشی از حوزه آبخیز نازلو چای ارومیه با استفاده از زمین آمار مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور نمونه برداری از خاک با فواصل منظم یک کیلومتری و در 64 نقطه انجام و بر اساس رابطه K در مدل USLE، مقدار آن محاسبه شد. نتایج نشان دادکه مقدار عامل K در محدوده 079/0 - 029/0 تن ساعت بر مگا ژول میلی متر متغیر است. تغییرات مکانی فاکتور K از مدل نمایی تبعیت نموده و استحکام فضایی متوسطی دارد. خاک های منطقه از نظر فرسایش پذیری در کلاس های فرسایش پذیری کم و خیلی کم قرار دارند. مقادیر کمی فرسایش پذیری در کلاس های شیب مختلف متفاوت بوده و حداکثر آن در کلاس شیب 5 تا 8 درصد که مربوط به کاربری دیم می باشند مشاهده شد. همچنین مقادیر K در گروه های هیدرولوژیکی مختلف، متفاوت بوده و در گروه A کمترین مقدار و در گروه D بیشترین مقدار آن مشاهده شد. به نظر می رسد که مدیریت ناصحیح خاک در اراضی شیب دار و دیم، یکی از عوامل اصلی تخریب خاک و در نتیجه افزایش عامل فرسایش پذیری می باشد.
    کلید واژگان: زمین آمار, فرسایش خاک, گروه های هیدرولوژیکی خاک, پهنه بندی
    Hamid Reza Momtaz *, Farrokh Asadzadeh
    Soil erodibility is a dynamic aspect that varies over time and with plough, animal’s activities and biochemical factors resulting in a major environmental threat to the sustainability and productive capacity of agricultural areas. In Universal Soil Loss Equation (USLE), soil erodibility factor (K-factor), as an effective parameter in water erosion is a function of particle size distribution, organic matter, structure and permeability. In the present study, the spatial distribution of the amount of K-factor was investigated in the Nazlou Chai Watershed in Urmia, West Azerbaijan using geostatistics. Then soil samples were taken from 1 km by 1 km square grid over 64 location, and the amount of K-factor was calculated in the USLE model. The results showed that K-factor was ranged from 0.029 to 0.079 (T h MJ-1 mm -1). The spatial variation of K-factor was best fit to the exponential model and showed a moderate spatial structure. The studied soils were categorized in low and very low erodibility classes. The quantitative amounts of erodibility were categorized based on slope classes and the highest value observed for 5-8% slope that belongs to dry farming land use. Also K-factor showed various values in different hydrological groups, where group A showed the least and group D showed the highest amount. It seems that inappropriate soil management in both hilly areas and dry farming lands is one of the main causes of soil damage and an increase of soil erodibility.
    Keywords: Geostatistics, Soil Erosion, Soil Hydrological Groups, Mapping
  • پیمان شاکر شهماربیگلو، حبیب خداوردیلو*، حمیدرضا ممتاز
    هدایت هیدرولیکی نزدیک اشباع (Ks) خاک از ویژگی های کلیدی برای اهداف مختلف از جمله شبیه سازی فرایندهای هیدرولوژیکی، تعیین تابع هدایت هیدرولیکی غیراشباع خاک و مدل سازی جریان آب و انتقال املاح است. چون Ks یک ویژگی وابسته به ساختمان خاک است، برای به حداقل رساندن دست خوردگی حجم خاک نمونه برداری شده معمولا از روش های اندازه-گیری صحرایی استفاده می شود. به دلیل تغییرپذیری بالای مکانی- زمانی Ks، اندازه گیری های (تکرار) زیادی لازم است؛ بنابراین روش مورد استفاده، همانند روش بار افتان ساده سازی شده (SFH)، بایستی به اندازه کافی سریع و ساده باشد. همچنین می توان از توابع انتقالی خاک (PTFs) برای برآورد غیرمستقیم Ks از طریق دیگر ویژگی های خاک بهره برد. هدف از این پژوهش، آزمودن ورودی های جدید برای برآورد Ks خاک در خاک های متاثر از نمک حاشیه دریاچه ارومیه بود. از استوانه ای با قطر 32 سانتی متر برای اندازه گیری Ks با روش SFH در خاک هایی با سطوح مختلف شوری (هدایت الکتریکی عصاره اشباع، dS/m 95-1/0ECe =) سدیم (درصد سدیم تبادلی، %80-4ESP =) استفاده شد. در کل 190 نمونه با روش SFH اندازه گیری شد و از همسایگی نزدیک هر نقطه، تعدادی نمونه خاک دست نخورده (با استوانه ای به قطر 5 سانتی متر و ارتفاع 5 سانتی متر) و دست خورده به صورت تصادفی از خاک سطحی جمع آوری و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی آن ها تعیین شدند. خاک های مورد مطالعه عمدتا دارای Ks متوسط (تقریبا 40 درصد از خاک ها) تا نسبتا تند (تقریبا 48 درصد) بودند. تجزیه همبستگی و رگرسیون گام به گام نشان داد که Ks با جرم ویژه ظاهری (b) (205/0- r =)، شاخص سله بندی (Ic) (180/0- r =) و درجه تراکم خاک (SDC) (206/0- r =) همبستگی منفی (01/0P≤) و با شاخص پایداری ساختمان خاک (SSI) (184/0r =) و میانگین هندسی قطر خاکدانه ها (GMD) (157/0r =) همبستگی مثبت (05/0P≤) داشت. افزون بر این، Ks با ECe و ESP خاک ارتباطی منفی داشت.
    کلید واژگان: بار افتان ساده سازی شده, تغییرپذیری مکانی, توابع انتقالی خاک, هدایت هیدرولیکی خاک
    Peyman Shaker Shahmarbeigloo, Hamidreza Momtaz, Habib Khodaverdiloo *
    Near-saturated soil hydraulic conductivity (Ks) is a key property for several purposes including simulation of hydrological processes, determination of unsaturated soil hydraulic conductivity function and modelling water flow and solute transport. Since it is soil structure-dependent, field measurement techniques should be used to minimize disturbance of the sampled soil volume. Because of high spatiotemporal variability of Ks, replicated measurements need to be carried out, so that, the method to be applied should be simple and rapid enough as the simplified falling head (SFH) technique is. Alternatively, pedotransfer functions (PTFs) could also be utilized for indirect prediction of Ks through the surrounding soil attributes. The objective of this study was to test some new inputs to predict the Ks of salt-affected soils adjacent to Lake Urmia. A 32 cm diameter ring was used to determine Ks by the SFH technique in soils with different salinity (electrical conductivity of saturated extract, ECe = 0.1 – 95.3 dS/m) and sodicity (exchangeable sodium percentage, ESP = 4 – 70.9 %) levels. A total of 190 SFH runs were carried out, adjacent to each of which, some undisturbed soil cores (5 cm in height by 5 cm in diameter) and disturbed soil samples were randomly collected from the surface soil and were analyzed for their physicochemical properties. The studied soils mainly had moderate (≈ 40%) to moderately rapid (≈ 48%) conductivities. Correlation and stepwise regression analysis showed that Ks was correlated negatively with bulk density (ρb) (r = -0.205), index of crusting (Ic) (r = -0.180), and degree of compaction (SDC) (r = -0.206) (P ≤ 0.01) and positively with structural stability index (SSI) (r = 0.184) and geometric mean diameter of soil aggregates (GMD) (r = 0.157) (P ≤ 0.05). Furthermore, the Ks had negative correlation with both soil ECe and ESP.
    Keywords: Simplified falling head (SFH, Soil hydraulic conductivity, Spatial variability, Pedotransfer functions
  • ابراهیم سپهر *، جواد بیاض زاده، حمیدرضا ممتاز، بهنام دولتی
    ففسفر یکی از عناصر غذایی ضروری برای تغذیه گیاه است که میزان جذب آن توسط گیاه به وسیله واکنش های انحلال، رسوب و جذب و واجذب کنترل می شود. به منظور بررسی رفتار جذب فسفر در خاک های منطقه خوی، آزمایشات جذب به صورت بچ (Batch) با 60 نمونه خاک زراعی و 9 غلظت اولیه فسفر بین mg L-1 0-30 در قدرت یونی 01/0 مولار CaCl2 انجام گرفت. پس از تعادل، مقدار فسفر باقیمانده در محلول اندازه گیری و داده های آزمایشی با مدل های لانگ مویر، فروندلیچ و تمکین برازش یافتند. بر اساس ضریب تبیین (R2) و خطای استاندارد برآورد (SE) ، مدل لانگ مویر در مقایسه با مدل های فروندلیچ و تمکین برازش نسبتا خوبی با داده های آزمایشی نشان داد. میزان حداکثر جذب تک لایه ای لانگ مویر (qmax) بین 135 تا 486 mg kg-1 و پارامتر انرژی جذب لانگ مویر (KL) بین 09/0 تا 52/0 L mg-1 متغیر بود. همچنین پارامترهای ظرفیت (KF) و شدت جذب (n) فروندلیچ نیز متفاوت بود و بین 4/123-0/16 mg kg-1 و 4/2-1/1 و پارامتر های A و KT تمکین نیز به ترتیب بین 3/196-3/10 mg kg-1 و 7/88-3/17 L kg-1 قرار گرفتند. بیشترین مقدار qmax، KF و A در خاک هایی با درصد رس و کربنات کلسیم زیاد مشاهده شد و بین پارامترهای جذب معادلات با میزان رس (r=0. 70**) و کربنات کلسیم (r=0. 65**) همبستگی معنی داری بدست آمد. نتایج نشان داد که مقدار غلظت تعادلی فسفر (EPC) در دامنه ی 89/0-01/0 mg L-1 با مقدار متوسط 35/0 mg L-1 قرار داشت. همچنین بین EPC و فسفر قابل استخراج با بی کربنات سدیم بیشترین همبستگی معنی دار وجود داشت (r=0. 90**). مقدار ظرفیت بافری فسفر (PBC) نیز در دامنه ی 2/3 تا4/122 mg kg-1 با متوسط مقدار 5/33 قرار داشت. تجزیه ی آماری نشان داد که PBC با میزان رس (r=0. 80**) و کلسیم کربنات (r=0. 43**) ارتباط مثبت و معنی دار دارد.
    کلید واژگان: ویژگی های جذبی فسفر, مدل های جذب, پارامترهای جذب فسفر
    Ebrahin Sepehr*, Javad Bayazzade, Hamidreza Momtaz, Behnam Dovlati
    Phosphorus (P) is an essential nutrient that its bioavailability controlled by sorption and desorption process. To study the behavior of phosphorus (P) sorption in agricultural soils of Khoy region, bath experiments were carried out with 60 cultivated soil samples and 9 initial P concentrations from 0 to 30 mg L-1 in 0.01M CaCl2 as a background solution. After equilibrium, remaining amount of P in solution was measured and the experimental sorption data were fitted to Langmuir, Freundlich and Temkin models. Based on coefficient of determination (R2) and standard error of estimate (SE), Langmuir isotherm models, is relatively better fitted to experimental data compared with Freundlich and Temkin models. The maximum mono layer sorption of Langmuir (qmax) varied from 135 to 486 mg kg-1 and energy parameter of Langmuir (KL) varied from 0.09 to 0.52 L mg-1. Also, Freundlich sorption capacity (KF) and intensity (n) parameters was varied from 16.0 to 123.4 mg kg-1 and 1.1 to 2.4 respectively, and Temkin equation constants, A and KT varied from 10.3 to 196.3 mg kg-1 and 17.3 to 88.7 L mg-1, respectively. The soils with high clay and CaCO3 showed maximum qmax, KF and A, and mentioned sorption parameters significantly correlated with clay and CaCO3. The result showed that the amount of equilibrium P concentration (EPC) values varied from 0.01 to 0.89 mg l-1, 0.35 mg l-1 on average for the cultivated soils. Also, there was a highest significant correlated between EPC and extractable phosphorus with sodium bicarbonate (r = 0.90**). The Potential buffering capacity (PBC) values was from 3.2 to 122.4 and 33.5 mg kg-1 on average. PBC significantly correlated with soil clay content (r= 0.80**) and amount of calcium carbonate (r=0.43**).
    Keywords: Phosphorus adsorption characteristics, Adsorption models, P adsorption parameters
  • مسلم ثروتی، حمیدرضا ممتاز
    در دهه های اخیر اندازه گیری غیرمستقیم ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) با استفاده از توابع انتقالی مختلف موفقیت آمیز بوده است. شبکه عصبی مصنوعی (ANN) نسبت به روش های رگرسیون آماری دارای نتایج مناسب تری بوده ولی با داده های اندک کارایی بالایی نداشته و از سوی دیگر فاقد یک روش استقرایی جامع در انتخاب الگوریتم یادگیری شبکه و توقف در حداقل محلی است. در این راستا استفاده از الگوریتم های بهینه سازی ضروری به نظر می رسد. هدف از این تحقیق، ارزیابی کارایی الگوریتم های کرم شب تاب (FA) و ژنتیک (GA) در تخمین CEC با استفاده از ANN است. برای نیل به اهداف فوق 220 نمونه از منطقه گلفرج به صورت تصادفی برداشته شد. سپس مدل سازی با سه مدل ANN، شبکه عصبی مصنوعی-ژنتیک (ANN-GA) و شبکه عصبی مصنوعی-کرم شب تاب (ANN-FA) انجام شد. در این تحقیق شبکه های عصبی با ساختار پرسپترون چندلایه، با الگوریتم پس انتشار خطا، تابع آموزشی بایزین و تابع محرک سیگموئید آکسون با 5 نرون مناسب ترین ساختار بوده است. نتایج نشان داد که مدل ANN-FA دارای بیشترین کارایی بوده، به طوری که ضریب تبیین و میانگین انحراف مربعات خطا و ضریب نش- ساتکلیف به ترتیب در مرحله آموزش 94/0، 31/1 و 53/0 و در مرحله آزمون 97/0، 06/1 و 59/0 بوده و مدل ANN-GA در مقام دوم از نظر کارایی بوده است. میانگین هندسی نسبت خطا 84/0 برای مدل ANN-FA بوده که نشان دهنده بیش برآوردی نسبی آن است. نهایتا مدل پیشنهادی برای تخمین ویژگی خروجی مناسب بوده و کاربرد الگوریتم بهینه سازی کرم شب تاب و ژنتیک، حاکی از کاربردی بودن این الگوریتم ها در فرآیندهایی با طبیعت پیچیده و غیرخطی است.
    کلید واژگان: الگوریتم تلفیقی, بهینه سازی, ویژگی های زود یافت
    Moslem Servati, Hamidreza Momtaz
    Introduction
    Cation Exchange Capacity (CEC) refers to the amount of negative charges available on the soil colloids surface. Clay and organic colloids carry a negative charge on their surfaces. Cations are attracted to the colloids by electrostatic bonds. Therefore, the charge of the soil is zero. For fertility map planning and commonly indicator of soil condition, CEC is an essential property. CEC is commonly measured on the fine earth fraction (soil particles less than 2 mm in size). CEC could be obtained directly but its measurement is difficult and expensive in the arid and semi-arid regions with high amounts of gypsum and lime. Pedotransfer functions (PTFs) are appropriate tools to estimate CEC from more readily measured properties such as texture, organic carbon, gravel, pH and etc. Regression PTFs, artificial neural networks (ANN), and hybrids technique (HA) could be used to developing pedotransfer functions. The prior research revealed that could provide superior predictive performance when developed ANN model. Furthermore, ANN technique has no comprehensive method to select network learning algorithm and stopping algorithm in the minimum local. Therefore, application of optimization algorithms such as Genetic (GA) and firefly (FA) is necessary. The Purpose of the present study was to evaluate the performance of FA and GA to predict the soil cation exchange capacity by ANN technique based on easily-measured soil properties.
    Materials And Methods
    220 soil samples were collected from 39 soil profiles located in Golfaraj (Jolfa) area of East Azarbaijan province. The study site lies from 45° 30ʹ to 45° 53ʹ east longitudes and from 38° 42ʹ to 38° 46ʹ north latitudes. Then, soil samples were air-dried and passed through a 10 mesh sieve for removing gravels and root residues. Soil textural class, organic matter content and CEC were, respectively, determined by hydrometer, Walkley and Black, and bower methods. The artificial neural network (ANN), artificial neural network-Genetic algorithm (ANN-GA) and artificial neural network-Firefly algorithms (ANN-FA) models were applied to predict the soil cation exchange capacity on the basis of the easily-measured soil properties. In ANN-GA and ANN-FA models, soil CEC was estimated via an artificial neural network and were then optimized using a genetic algorithm and firefly algorithm. The Genetic algorithms are commonly used to generate high-quality solutions to be optimized by relying on crossover, mutation and selection operators. The firefly algorithm is modeled by the light attenuation over fireflies’ mutual gravitation, instead of the phenomenon of the fireflies light. The schema of flashes is frequently unique for specific types. The techniques’ results were then compared by four parameter, i.e., correlation coefficient (R2), root mean square errors (RMSE), Nash–Sutcliffe (NES) and Geometric mean error ratio (GMRE).
    Results And Discussion
    The correlation coefficients of soil characteristic factors with CEC were analyzed through correlation matrix analysis. According to this analysis, the factors which had insignificant influence on the CEC were excluded. The clay, silt, sand and organic matter content were selected as input data. The parameter of the best deployment for MLP network could be used to predict CEC in the studied site. This model comprised 4 neurons (sand, silt, clay percentage and OM) in input layer. The optimum number of neurons in hidden layer was estimated to be 5. Additionally, the most efficient activity function in hidden layer was Axon sigmoid. Results showed that three CEC models performed reasonably well. ANN-FA model had the highest R2 (0.94), lowest RMSE (1.31 Cmol Kg-1) and highest Nash–Sutcliffe coefficient (0.53) in training stage and high R2 (0.97), lowest RMSE (1.06 Cmol Kg-1) and highest Nash–Sutcliffe coefficient (0.59) in test stage. ANN-GA model had also higher R2 (0.91), lower RMSE (1.77 Cmol Kg-1) and higher Nash–Sutcliffe coefficient (0.45) in training stage and higher R2 (0.93), lower RMSE (1.50 Cmol Kg-1) and higher Nash–Sutcliffe coefficient (0.48) in test stage indicating good performance of the model as compared with ANN models. The results showed that both ANN and Hybrid algorithm methods performed poorly in extrapolating the minimum and maximum amount of CEC soil properties data. In addition, the comparison of ANN-FA, ANN-GA results with ANN models revealed that ANN-FA was more efficient than the others.
    Conclusions
    The results of present study illustrated that ANN model can predict CEC with acceptable limits. Therefore, FA and GA algorithms provide superior predictive performance when is combined with ANN model. Firefly algorithm as a new method is utilized to optimize the amount of the weights by minimizing the network error. Final results revealed that this suggested technique improves the modeling performance.
    Keywords: Easily-measured properties, Hybrid algorithm, Optimizations
  • پریسا فرزام نیا، شهرام منافی، حمیدرضا ممتاز
    رس ها از فعال ترین اجزای خاک ها هستند. نوع و فراوانی کانی های رسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی خاک را تحت تاثیر قرار داده، در تعیین نوع کاربری اراضی موثر می باشد و می توانند بعنوان شواهدی از تغییرات اقلیم مورد استفاده قرار گیرند. در تحقیق حاضر کانی شناسی رس خاک های متشکله در رسوبات کواترنر شمال شرق اورمیه بررسی شد. ایلایت، اسمکتایت، کائولینایت، کلرایت، ورمی کولایت و ورمی کولایت با هیدروکسی بین-لایه ای (HIV) کانی های رسی خاک های این منطقه بودند. منشا ایلایت، کلرایت و کائولینایت به توارث از مواد مادری نسبت داده شد. با توجه به حضور اسمکتایت در مواد مادری خاک ها، بخشی از اسمکتایت های این خاک ها از مواد مادری به ارث رسیده اند. با وجود این گمان می رود قسمت اعظم اسمکتایت ها در این خاک ها منشا پدوژنیک داشته، از تغییر شکل ایلایت و همچنین نوتشکیلی از محلول خاک بوجود آمده اند. ورمی کولایت ها نیز دارای منشا پدوژنیک بوده و در خلال تغییر شکل ایلایت به اسمکتایت تولید شده اند. کانی HIV به مقدار کم در افق های مدفون حضور داشت و با توجه به عدم حضور آن در مواد مادری، احتمالا در شرایط مرطوب تر گذشته بصورت پدوژنیک تشکیل شده است. تغییر شکل ایلایت به اسمکتایت در افق های زیرین نیازمند رطوبت بالایی است و با توجه به اقلیم نیمه خشک فعلی منطقه، رطوبت کافی جهت این فرآیند در اعماق زیاد خاکرخ ها و افق های مدفون مهیا نیست. لذا احتمالا تغییر شکل ایلایت به اسمکتایت در افق های مدفون و اعماق زیاد خاک ها در یک اقلیم مرطوب تر گذشته رخ داده است. لذا می توان نتیجه گرفت که اسمکتایت ها و HIV در این خاک ها شواهدی مبنی بر حاکم بودن اقلیم های مرطوب تر گذشته در این منطقه می باشند.
    کلید واژگان: اسمکتایت, افق مدفون, تغییر اقلیم, نوتشکیلی, HIV
    Parisa Farzamnia, Shahram Manafi, Hamidreza Momtaz
    Introduction
    Minerals are one of the main components of soils which play different roles in the soils. Minerals make up about 50% of the volume of most soils. They provide physical support for plants, and create the water- and air-filled pores that make plant growth possible. Mineral weathering releases plant nutrients which are retained by other minerals through adsorption, cation exchange, and precipitation. Minerals are indicators of the amount of weathering that has taken place, and the presence or absence of particular minerals gives clues to how soils have been formed. The physical and chemical characteristics of soil minerals are important consideration in planning, constructing, and maintaining of buildings, roads, and airports. Clay minerals can be used for understanding of soil formation, optimum management of dry and wet lands and interpretation of paleo environments. Moreover, clay minerals can provide some valuable information such as the origin of sediments, transportation and precipitation of sediments and also some information about intercontinental weathering regimes. Quaternary sediments have occupied most of the agricultural and natural resources of Urima plain and recognition of mineralogical of these soils is essential to optimum and stabile use of these soils. Additionally, caly mineralogical investigation can provide some information about the intensity of weathering processes and climate change in this area. Thus, in this study clay minerals of quaternary sediments in northeast of Urmia and the mechanisms of their formation and also tracing probable climate change in this area were investigated.
    Materials And Methods
    This study was performed in theUrmia plain in west Azerbaijan Province. The study area is located on quaternary sediments and physiographically, this area is a part of a river alluvial plain with the gentle slope toward Urmia Lake. The mean annual precipitation and temperature of this area are 345.37 mm and 10.83 °C respectively and the soil moisture and temperature regimes are dry xeric and mesic respectively. In this study, eight soil profiles in quaternary sediments were dug and sampled and the morphological, physical, chemical and mineralogical properties were determined using standard methods.
    Results And Discussion
    According to the results, Illite, smectite, Kaolinite, chlorite, vermiculite and hydroxy interlayer vermiculite (HIV) were the dominant clay minerals in these soils. The origin of illite, chlorite and kaolinite were related to inheritance from parent material. Regarding to the present of some smectite in the parent material of these soils, some of smectites have been inherited from parent material. Nevertheless it seems that, the most of smectites in these soils have pedogenic origin. Based on mineralogical results and trends variation of smectite and illite along studied profiles, we concluded that some of smectites in these soils have been formed from illite transformation. In profiles 4 and 6, regarding to low depth water table and consequently poor drainage, high pH and high values of calcium and magnesium cations, provide suitable conditions for the neoformation of smectit and so, some of smectites have been formed via neoformation from soil solution. In these soils, vermiculites were pedogenic and have been formed during transformation of illite to smectite. Small amounts of hydroxy interlayer vermiculites were present in buried horizons and regarding that they were not present in parent material, it might be because these minerals are pedogenic and have been formed in a past wetter climate. The transformation of illite to smectite in lower horizons needs high moisture and regarding to recent semiarid climate of study area, the suitable amount of moisture for this transformation, especially in lower depths and also in buried horizons, is not present. Thus, it seems the transformation of illite to smectite in lower depths and buried horizons has been taken place in a wetter past climate. So we concluded that smectite and hydroxy interlayer vermiculite are evidences of a wetter past climate in this area.
    Conclusion
    In this study the origin of smectite in buried horizons was related to transformation of illite. According to high moisture condition which is necessary for the weathering of illite, the occurrence of this process related to more humid climate of the past. Additionally, the presence of hydroxy interlayer vermiculites was related to previously wetter climate as well. So results of this study can be used for recognition of climatic change in the study area.
    Keywords: Buried horizon, Climate change, Neoformation, Smectite
  • حسن پیغامی خوشه مهر، ابراهیم سپهر، حمیدرضا ممتاز
    به منظور مقایسه رفتار جذب پتاسیم در خاک های زراعی و غیر زراعی در منطقه خوی، آزمایشات جذب به صورت بچبا 10 نمونه خاک زراعی و 10 نمونه خاک غیرزراعی در سری غلظتی پتاسیم mg L-1)150-0) در قدرت یونی 01/0 مولار CaCl2 انجام گرفت. پس از تعادل، مقدار پتاسیم باقی مانده در محلول اندازه گیری و منحنی های کمیت به شدت (Q/I) رسم و پارامترهای ظرفیت بافری بالقوه پتاسیم ((PBCK، نسبت فعالیت تعادلی پتاسیم (AReK)، پتاسیم آسان قابل تبادل (∆K0)، نیاز استاندارد پتاسیم (SKR)، غلظت تعادلی پتاسیم (EKC)، پتاسیم سخت قابل تبادل (KX) و انرژی تبادلی پتاسیم (EK) از روی منحنی های کمیت-شدت (Q/I) محاسبه شدند. نتایج مقایسه میانگین پارامترهای خاک های زراعی و غیرزراعی نشان داد که مقادیر پارامترهایEKC، AReK و ∆K0 در خاک های زراعی نسبت به مقدار آن ها در خاک های غیرزراعی مجاور کاهش معنی داری (p≤0.01) داشتند، به طوری که با روند کشت، میانگین مقدار AReK از 0188/0 به 0048/0 0.5(mol.L-1) و میانگین ∆K0 از 117/0 به 057/0 cmolc.kg-1 کاهش یافتند. مقدار متوسط پارامتر EKC در خاک های غیرزراعی و زراعی به ترتیب 91 و 34 میلی گرم بر لیتر و میانگین PBCKبرای خاک های زراعی 8/11 و غیرزراعی 7/7 cmolc.kg-1/(mol.L-1)0.5 به دست آمد. در نهایت می توان نتیجه گیری کرد که خاک های منطقه مورد مطالعه، به طور نسبی دارای پتاسیم بالایی می باشند، ولی مدیریت کشت منطقه و نحوه مدیریت کودی زارعین منجر به کاهش میزان پتاسیم در خاک و در نتیجه افزایش پارامترهای جذب در خاک های زراعی شده است.
    کلید واژگان: هم دما های جذب, پتاسیم, روابط کمیت به شدت, ظرفیت بالقوه بافری پتاسیم
    Hasan Peyghami Khoshemehr, Ebrahim Sepehr, Hamidreza Momtaz
    The present study was conducted to study of potassium sorption behavior of soil in Khoy region. Sorption isotherm was constructed in the laboratory by equilibrating and shaking 2.5 g soil with 25 ml of 0.01 mM CaCl2 containing 0-150 mg K L-1 as KCl for 24 h. After equilibrium, remaining concentration of potassium measured and potassium Quantity-Intensity (Q/I) curves and their parameters such as potassium buffering capacity (PBCK¡( potassium activity ratio at equilibrium (AReK), readily exchangeable K (∆K0), standard potassium requirement (SKR), equilibrium potassium concentration (EKC) and energy of exchange (EK) were calculated. Mean comparison of paired soil samples indicated that the AReK, EKC and ∆K0 values of cultivated soils were significantly (p≤0.001) lower than those of virgin soils, indicating decreasing of potassium in the cultivated soils. As with cultivation, AReK mean decreased from 0.0188 to 0.0048 (mol.L-1)0.5 and ∆K0 mean decreased from 0.117 to 0.057 cmolc kg-1. Mean of equilibrium potassium concentration (EKC) in virgin and cultivated soils was 91 and 34 mg.l-1 respectively and PBC mean for cultivated and virgin soils measured 11.8 and 7.7 cmolc.kg-1/(mol.L-1)0.5 respectively. It was concluded that soils of studied region have relatively sufficient potassium for plants but cultivation and fertilizer management lead to a reduction in the amount of potassium in soils and increasing the adsorption parameters.
    Keywords: Adsorption isotherms_Potassium_Quantity – intensity relationship_Potassium buffering
  • پریسا فرزام نیا، شهرام منافی، حمیدرضا ممتاز
    رسوبات کواترنر بخش عمده عرصه های کشاورزی و منابع طبیعی منطقه ارومیه را به خود اختصاص داده اند. به منظور بهره برداری بهینه و پایدار از این اراضی، چگونگی تشکیل، شناخت خصوصیات فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی این خاک ها ضروری است. در این مطالعه 8 خاکرخ در خاک های متشکله بر رسوبات کواترنر منطقه ارومیه مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که این خاک ها به علت فرایندهای متوالی فرسایش ورسوب گذاری دارای ضخامت و تحول کمی می باشند. توالی فرایندهای فرسایش-رسوب گذاری و خاکسازی در دوره های مختلف منجر به تشکیل توالی افق های کلسیک و لایه های رسوبی در اعماق زیاد این خاکرخ ها شده است و این افق های مدفون احتمالا بیانگر تغییرات اقلیمی در طول کواترنر هستند که در خلال نوسانات اقلیمی در دوره های مرطوب، انحلال و جابجایی کربنات و در دوره های خشکی، رسوب و تجمع کربنات رخ داده است. نتایج کانی شناسی رس نشان داد که کانی های غالب منطقه مورد مطالعه عمدتا شامل، اسمکتایت، کائولینایت، ایلایت، کلرایت و ورمی کولایت می باشند. ایلایت، کلرایت و کائولینایت عمدتا منشا موروثی و ورمی کولایت منشا پدوژنیک داشت. همچنین کانی اسمکتایت دارای هر سه منشا، موروثی، نوتشکیلی و تغییر شکل بود و فراوانی آن با عمق افزایش یافت. منشا اسمکتایت در افق های مدفون به تغییر شکل ایلایت نسبت داده شد و با توجه به لزوم شرایط رطوبتی نسبتا زیاد برای هوازدگی ایلایت، وقوع این فرایند به اقلیم مرطوب تر گذشته نسبت داده شد. بنابراین نتایج بدست آمده از این تحقیق می تواند راهنمایی برای شناسایی تغییرات اقلیمی وقوع یافته در منطقه مورد مطالعه باشد.
    کلید واژگان: کواترنر, کانی شناسی, تغییر اقلیم, دشت ارومیه
    Parisa Farzamnia, Shahram Manafi, Hamidreza Momtaz
    Quaternary sediments have occupied most of the agricultural and natural resources of urmia region. Recognition of physicochemical and mineralogical properties of these soils is essential to optimum and stable use of these lands. In this study, eight soils profiles excavated on Quaternary sediments of Urmia region were investigated. The results showed that little thickness and evolution of studied soil was possibly due to the sequential soil erosion and sedimentation processes.Consecutive erosion-deposition processes at different periods led to the formation of calcic horizons and sedimentary layers in lower depths indicating climatic fluctuation, along with dissolution and translocation of carbonate in wetter periods as well as its deposition and accumulation in drier periodsClay mineralogical results revealed smectite, kaolinite, illite, chlorite and vermiculite as dominant clay minerals in the study area. Illite, cholorite and kaolinite mainly considered as inheritance fromthe parent materials while pedogenic formation explain the presence of vermiculite. Moreover, smectites was found to have three origins of inheritance, neoformation and transformation and its abundance was increased with depth. The origin of smectite in the buried horizons was attributed to the illite transformation. According to the heavy moisture demand on illite weathering, the occurrence of this process can be associated with more humid condition during the past climate. So the achieved results of present study can be a clue to recognize the climatic changes in the study area.
    Keywords: Quaternary, Clay mineralogy, Climate change, Urmia plain
  • مسلم ثروتی، حمیدرضا ممتاز، بهنام ذالی ورگهان، حسن محمدی
    برای شناخت محدودیت های محیطی تولید و برنامه ریزی صحیح کشت، ارزیابی تناسب اراضی و تخمین پتانسیل امری ضروری است. یکی از پرکاربردترین روش ها در ارزیابی تناسب اراضی و محاسبه پتانسیل تولید روش فائو است. این تحقیق به منظور مقایسه شاخص های اصلاح نشده و اصلاح شده اراضی برای تعیین پتانسیل تولید ذرت دانه ای انجام گردید. جهت نیل به اهداف، داده های مزرعه ای و آزمایشگاهی از 16 واحد اراضی اخذ گردید، سپس بر اساس مدل AEZ ابتدا تولید پتانسیل یا پتانسیل حرارتی- تابشی تولید برآورد و سپس شاخص خاک به روش های استوری و ریشه دوم که موید اثر مشخصات محدود کننده آن در کاهش تولید می باشد، محاسبه گردید. نهایتا پتانسیل تولید اراضی به روش فائو از ضرب شاخص های خاک در تولید پتانسیل حاصل گردید. نتایج نشان داد که در روش های پارامتریک (فرمول استوری و ریشه دوم) شاخص های اصلاح نشده اراضی نسبتا پایین تر از حد قابل انتظار بود. برای رفع این مشکل شاخص های اراضی اصلاح گردید که نتایج باعث بهبود
    کلاس های تناسب اراضی گردید. ضرایب تشخیص روابط رگرسیونی بین پتانسیل تولید اراضی و عملکرد مشاهده شده، به ترتیب 79/0، 84/0، 86/0 و 9/0 برای مدل های استوری اصلاح نشده، ریشه دوم اصلاح نشده، استوری اصلاح شده و ریشه دوم اصلاح شده می باشد. با توجه به نتایج فوق می توان نتیجه گیری کرد که مدل ارائه شده به روش ریشه دوم اصلاح شده با توجه به ضریب تشخیص بالاتر و خطای پایین تر نسبت به سایر روش ها، عملکرد مشاهده شده را بهتر پیش بینی می کند.
    کلید واژگان: پتانسیل تولید, ذرت دانه ای, شاخص های اصلاح شده اراضی, فائو
    Moslem Servati, Hamidreza Momtaz, Behnam Zali Vargahan, Hassan Mohammadi
    Maize is one the major utilization type in Gobadloo region where placed in East Azarbaijan porivince, North-West of Iran, so performance of land suitability evaluation and land production potential prediction are very important for knowing environmental limitations and planning proper cultivation. FAO guidelines on the land evaluation system were widely used for the land suitability, so soil morphological and analytical data were carried out for 16 land units. Then, based on AEZ model, radiation thermal production potential for Maize was estimated and then soil indices which indicate the extent of soil limitations effectiveness on production reduction, was calculated by the square root formulas. Finally land production potential was calculated by multiplication of the soil indices and radiation thermal production potential. The results reaveald that parametric methods (square root and storie formulas) uncorrected land indices had lower values than which what it was expected in real conditions. For solving this problem land indices were corrected and the results improved land suitability classes. Coefficient of correlation values between land production potential and observed yield were 0.79, 0.84, 0.86 and 0.9 for uncorrected storie, uncorrected root mean square, corrected storie and root mean square models respectively. Based on the results, can conclude that Mean Absolute Error is able to predict yield better than that other methods because of higher regression coefficient and lower error.
    Keywords: Production potential, FAO, Corrected land indices, Maize
  • مسلم ثروتی، حمیدرضا ممتاز، منصور عمرانی، حسن محمدی
    چغندرقند در درجه اول برای تولید ساکاروز استفاده می شود و یک منبع غذایی سالم و پر انرژی است. شناسایی مکان های مناسب برای تولید این گیاه با ارزش از اهمیت فراوانی برخوردار است که در این میان ارزیابی تناسب اراضی و مخصوصا« سیستم مدیترانه ای (میکرولیز) می تواند یکی از ابزارهای مهم و اساسی باشد. هدف از این تحقیق کاربرد سیستم مدیترانه ای برای ارزیابی تناسب اراضی برای کشت چغندرقند در منطقه ای به وسعت 7990 هکتار واقع در استان آذربایجان شرقی (گلفرج جلفا) بود. بدین منظور، داده های مزرعه ای و آزمایشگاهی از 17 واحد اراضی اخذ و به ترتیب محدودیت های زیست اقلیمی، کلاس قابلیت، ارزیابی تناسب اراضی برای تیپ بهره وری چغندرقند تعیین شد. با استفاده از پارامترهای موثر در هر مدل از سیستم مدیترانه ای (ترازا، سرواتانا و آلماگرا)، به ترتیب محدودیت های بیواقلیمی، کلاس های قابلیت و ارزیابی کیفی اراضی تعیین شدند. نتایج مدل ترازا موید این مطلب است که کشت دیم چغندرقند با کاهش عملکرد 20 تا 40 درصدی امکان پذیر است. همچنین رعایت برخی توصیه های مدیریتی مانند تعیین زمان حساس گیاه به آب آبیاری موجب صرفه جویی در مصرف آب بدون هرگونه تاثیر منفی در میزان عملکرد سالانه محصول می شود و نیاز به کشیدن نایلون بر روی گیاه در ماه های سرد سال ضروری می باشد. بر اساس نتایج مدل سرواتانا همه اراضی برای اهداف کشاورزی مستعد تشخیص داده شدند. ارزیابی کیفی تناسب اراضی مستعد برای تیپ بهره وری چغندرقند با استفاده از مدل آلماگرا نشان داد که به ترتیب 3/24، 9/39، 1/8 و 7/27 درصد اراضی به ترتیب در کلاس های عالی، مناسب، نسبتا مناسب و نا مناسب به دلیل محدودیت های بافت و کربنات طبقه بندی شدند. در کل به نظر می رسد که سیستم مدیترانه ای به تواند در منطقه مطالعاتی، جهت فرموله کردن کشاورزی پایدار مفید باشد.
    کلید واژگان: چغندرقند, تناسب اراضی, کشاورزی پایدار, مدیترانه ای
    Moslem Servati, Hamidreza Momtaz, Mansour Omrani, Hassan Mohammadi
    Sugar beets are used primarily for production of sucrose, a high energy pure food. The identification of suitable locations for the production of this valuable plant is of crucial importance. In this regard, land evaluation suitability determination spatial Mediterranean land evaluation method is one of the main management procedures in sustainable agriculture for planning. The purpose of this research is using Mediterranean land evaluation to land suitability evaluation for sugar beet in an area with 7990 ha extension, which is located in North of East Azerbaijan province (Golfaraj-Jolfa). The goal of this study is land planning of Golfaraj (Jolfa), thus soil morphological and analytical data were carried out for 17 land units. Based on each model effective parameters, bioclimatic deficiency, land capability and qualitative land suitability were determined using above mentioned models. The result of Terraza model showed that rainfed cultivation is possible with 20-40 percentages in yield for sugar beet. Also, considering some of the management recommendation such as identifying the sensitive time of crops for irrigation, reduce the water consumption without any negative impacts on annual yield. According to Cervatana model results, total area was distinguished as good. Therefore, qualitative land suitability evaluation of susceptible lands using Almagra model revealed that 24.3, 39.9, 8.1 and 27.7 of total area can take place in excellent (S1), suitable (S2), moderately suitable (S3) and unsuitable (S4,S5) respectively by soil texture and carbonate. In summary, MicroLEIS DSS tool appears to be useful in semi-arid regions, such as Golfaraj area located in East Azerbaijan (Iran), to formulate sustaining agro-ecological systems.
    Keywords: Land suitability, MicroLEIS, Sugarbeet, Sustainable agriculture
  • سیده محبوبه موسوی فرد، حمیدرضا ممتاز، حبیب خداوردیلو
    طراحی و اجرای برنامه های حفاظت خاک نیازمند پهنه بندی دقیق و بهینه ویژگی های خاک است. از جمله عوامل بسیار موثر در پهنه بندی ویژگی های خاک، روش درون یابی کاربردی است. هدف از این پژوهش، ارزیابی کارایی شماری از روش های رایج درون یابی به منظور تخمین و پهنه بندی برخی ویژگی های کیفی خاک سطحی شامل درصد رس، هدایت الکتریکی، درصد کربنات کلسیم معادل و کربن آلی در اراضی زراعی منطقه نقده واقع در استان آذربایجان غربی با مساحتی حدود 8300 هکتار بود. به این منظور تعداد 282 نمونه خاک سطحی (30-0 سانتیمتری) به صورت تصادفی جمع آوری و مورد تجزیه آزمایشگاهی قرار گرفت. روش های قطعی (توابع پایه شعاعی و چند جمله ای فراگیر) و زمین آماری (کریجینگ معمولی) به منظور پهنه بندی ویژگی های خاک بکار گرفته شدند. هدایت الکتریکی بیشترین (14/90) و رس کمترین (97/28) میزان تغییرپذیری را نشان دادند. مدل های نمایی، گوسی و کروی بر تغییرنما های تجربی برازش داده شدند. رس و هدایت الکتریکی با مدل نمایی، کربنات کلسیم معادل با مدل گوسی و کربن آلی با مدل کروی بهترین برازش را داشتند. نتایج نشان داد که روش کریجینگ معمولی دارای کمترین مقدار شاخص توازن خطا– واریانس (BVTO) برای تخمین مقدار رس، شوری، آهک و کربن آلی بود و روش توابع پایه شعاعی با مدل نواری کم ضخامت بیشترین مقدار خطا را در برآورد این متغیرها داشت. در نهایت با در نظر گرفتن بهترین روش درون یابی، نقشه های پهنه بندی ویژگی های خاک در محیط GIS تهیه گردید.
    کلید واژگان: ویژگی های کیفی خاک, زمین آمار, روش های درون یابی, کریجینگ
    Seyedeh Mahbube Mousavifard, Hamid Reza Momtaz, Habib Khodaverdiloo
    For design and implementation of soil conservation programs, accurate and optimized mapping of soil properties is required. The type of interpolation method is one of the most important issue involved in mapping soil properties. Six ordinary methods of spatial interpolation were compared to determine their suitability for estimating some quality properties of topsoil including clay content, electrical conductivity, equivalent calcium carbonate and organic carbon in the Naqade region farmlands located in west Azerbaijan. The area of study region was about 8300 ha. For this purpose, 282 topsoil samples were collected randomly and tested for laboratory analysis. Deterministic methods (radial basis function and global polynomial interpolation) as well as geostatistical estimators (ordinary Kriging) were utilized to map related soil properties. The highest and lowest CV was obtained for EC and clay content variables, respectively. For clay and electrical conductivity, the exponential model, for equivalent calcium carbonate the Gaussian model, and for organic carbon the spherical were the best fitting models to calculate the experimental variogram. According to the results, the ordinary Kriging approach characterized with the minimum error indicator of bias-variance trade-off (BVTO) for evaluating clay, electrical conductivity, equivalent calcium carbonate and organic carbon. The thin plat spline model of radial basis function showed the maximum error in assessment of studied attributes. Eventually, the interpolation maps were generated regard to the most appropriate interpolators.
    Keywords: geostatistics, interpolation techniques, Kriging, soil quality properties
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال