hasan boskabadi
-
مقدمه و هدف
علیرغم نقش بسیار مهمی که شیر مادر در پیشگیری از مرگ و میر نوزادان نارس دارد، کاهش حجم شیر مادر در مادران دارای نوزاد نارس شایع است. طب فشاری یک راه حل غیر دارویی برای افزایش حجم شیر مادر است. هدف از مطالعه حاضر مروری بر تاثیر طب فشاری برحجم شیر مادران دارای نوزاد نارس میباشد.
مواد و روش هادر این مطالعه مروری روایتی، جهت یافتن مطالعات مرتبط، پایگاه های اطلاعاتی Google Scholar، PubMed، Science Direct، Proquest، Magiran، SID، Scopus، Researchgate، و Elsevier با استفاده از کلید واژه های طب فشاری، حجم شیر، نوزاد نارس، بخش مراقبت های ویژه نوزادان و ترکیب آن ها با کمک عملگرهای AND و OR به زبان های فارسی و انگلیسی از سال 2010 تا 2023 مورد جستجو قرار گرفت.
یافته هادر این مطالعه مروری روایتی، 6 مقاله وارد مطالعه شد. نتایج مطالعات مورد بررسی در مطالعه حاضر نشان داد که طب فشاری در افزایش حجم شیر مادران موثر است. لازم به ذکر است مطالعات یافت شده در مورد تاثیر طب فشاری برحجم شیرمادر همگی موید تاثیر طب فشاری بر افزایش شیر مادر بوده و تنها در میزان تاثیرگذاری متفاوت می باشند.
نتیجه گیریبر اساس نتایج مطالعات مورد بررسی در مطالعه حاضر، طب فشاری در دوره پس اززایمان در افزایش حجم شیر مادران با نوزاد نارس موثر می باشد، لذا توصیه می شود که طب فشاری در بخش های مراقبت ویژه نوزادان به مادران در دوره پس از زایمان آموزش داده شود.
کلید واژگان: طب فشاری, حجم شیر, نوزاد نارسNavid no, Volume:26 Issue: 86, 2023, PP 57 -65Background and AimDespite the very important role of breastfeeding in preventing the mortality of premature infants, the decrease in the volume of breast milk in mothers with premature infants is common. Acupressure is a non-pharmacological solution to increase milk volume. The aim of the present study was to review the effect of acupressure on the milk volume of mothers with premature infants.
Materials and MethodsIn this narrative review, in order to find related studies, databases of Google Scholar, PubMed, Science Direct, Proquest, Magiran, SID, Scopus, Researchgate, and Elsevier were searched using the keywords of acupressure, milk volume, premature infant, neonatal intensive care unit and their combination with AND and OR operators in Persian and English languages from 2010 to 2023.
ResultsIn this review study, 6 articles were included. The results of the studies investigated in the present study showed that acupressure is effective in increasing the volume of breast milk. It should be noted that all the studies reviewed in this study indicated on the effect of acupressure on the volume of breast milk and differ only in the degree of effectiveness.
Keywords: Acupressure, Milk volume, premature infant -
مقدمه
بیماری های مادر در دوران بارداری، اثرات متعددی بر روی جنین و زندگی پس از تولد آن داشته و از طرفی مشکلات تنفسی و عفونی در نوزادان نارس بسیار شایع است، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه این دو مشکل شایع در مادران با حاملگی دارای مشکل و نرمال انجام شد.
روش کار:
در این مطالعه توصیفی گذشته نگر نوزادان نارس بستری در بخش NICU بیمارستان قایم (عج) مشهد طی سال های 1400-1393 مورد بررسی قرار گرفتند و اطلاعات مربوط به مطالعه شامل اطلاعات مادری (سن مادر، نوع زایمان، بیماری های مادر و عوارض بارداری) و نوزادی (مشکلات تنفسی، کشت خون، شمارش کامل سلولی، CRP و ESR) ثبت گردید. سپس مشخصات نوزادان در دو گروه مادران سالم و مادران مبتلا به بیماری های شایع بارداری با یکدیگر مقایسه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 26) و آزمون های تی تست مستقل و کای دو انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هادر بررسی 982 مادر و نوزاد، در گروه مادران سالم و مبتلا به بیماری به ترتیب متوسط سن حاملگی 93/31 و 95/30 هفته، بروز سندرم زجر تنفسی در 39 (5/32%) و 357 (9/56%) نوزاد، دیسترس تنفسی غیراختصاصی در 13 (8/7%) و 105 (9/12%) نوزاد، افزایش فشار ریوی اولیه در صفر و 22 (7/2%) نوزاد، سپسیس در 37 (4/22%) و 219 (8/26%) نوزاد و بروز مننژیت در 2 (2/1%) و 15 (8/1%) نوزاد گزارش گردید (001/0>p).
نتیجه گیرینارسی، شدت آن و مشکلات همراه آن در نوزادان مادران همراه با مشکلات دوران بارداری افزایش می یابد و مشکلات تنفسی، عفونی و حمایت تنفسی و مراقبت های لازم نیز بیشتر می گردد.
کلید واژگان: سپسیس, سندرم دیسترس تنفسی, عوارض حاملگی, مننژیت, نارسیIntroductionMaternal diseases during pregnancy have many effects on the fetus and infant, and on the other hand, respiratory and infectious problems are very common in premature neonates, so this study was performed with aim to compare these two common problems in mothers with normal and problematic pregnancies.
MethodsIn this retrospective descriptive study, the premature neonates hospitalized in the NICU of Ghaem Hospital, Mashhad during 2014-2022 were examined, and the information related to the study, including maternal information (mother's age, type of delivery, maternal diseases and pregnancy complications) and newborn information (respiratory problems, blood culture, complete blood cell count, C-reactive protein(CRP) and Erythrocyte Sedimentation Rate ( ESR)) were recorded. Then the neonates' characteristics in the two groups of healthy mothers and mothers with common pregnancy diseases were compared. Data were analyzed by SPSS (version 26) and Independent t-test and Chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsFrom a total of 982 mothers and newborns, mean gestational age in the group of healthy and diseased mothers was 31.93 and 30.95 weeks, the incidence of respiratory distress syndrome was reported in 39 (32.5%) and 357 infants (56.9%), non-specific respiratory distress in 13 (7.8%) and 105 infants (12.9%), primary pulmonary hypertension in 0 and 22 infants (2.7%), sepsis in 37 (22.4%) and 219 infants (26.8%), and the incidence of meningitis in 2 (1.2% ) and 15 infants (1.8%), respectively (P<0.001)
ConclusionPrematurity, its severity and related problems increase in infant of mothers with problems during pregnancy. Respiratory and infectious problem, respiratory support and necessary care also increase.
Keywords: Meningitis, Pregnancy complications, Prematurity, respiratory distress syndrome, Sepsis -
مقدمه:
سپسیس، یک علت مهم مرگ و میر نوزادی است که تشخیص سریع و درمان مناسب آن می تواند از مشکلات نوزادان بکاهد. هدف ما، مقایسه ی CRP High sensitive (CRP با حساسیت بالا) و (C-reactive protein) CRP در نوزادان مبتلا به سپسیس و نوزادان غیرعفونی می باشد.
روش هادر فاصله ی زمانی آذرماه 1397 تا اردیبهشت ماه 1399، تعداد 173 نوزاد دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشتمل بر 85 نوزاد دارای علایم سپسیس با کشت مثبت (گروه مورد) و 88 نوزاد فاقد علایم سپسیس به عنوان گروه شاهد وارد این مطالعه ی هم گروهی آینده نگر شدند. از تمام نوزادان، مقدار 1 سی سی خون جهت hs-CRP و نیز نمونه های CBC و کشت خون، مایع نخاع و ادرار در صورت نیاز گرفته شده است. برای CRP و hs-CRP از کیت های لاتکس و برای کشت میکربی از محیط کشت Macconkey استفاده شده است. مشخصات بیماران و جواب آزمایشات ثبت گردید.
یافته هامیانگین hs-CRP و CRP به طور معنی داری در گروه مورد نسبت به گروه شاهد بالاتر بود. در مقایسه ی درون گروهی، میانگین CRP در دو گروه مورد مطالعه در زمان های قبل، حین و بعد از عفونت، باهم تفاوت معنی داری داشتند.
نتیجه گیریبر اساس نتایج مطالعه ی ما hs-CRP و CRP در تشخیص سپسیس دیررس نوزادی کمک کننده می باشند. ولی hs-CRP از نظر ویژگی و ارزش اخباری مثبت بر CRP، برتری دارد.
کلید واژگان: نوزاد, سپسیس, تست تشخیصی, اعتبار تشخیصی, CRPBackgroundNeonatal sepsis is an important cause of death in neonatal intensive care units where rapid diagnosis and appropriate treatment can reduce neonatal complications. Our aim is to compare. High-sensitivity C-reactive Protein (hs-CRP) and CRP (C-reactive protein) in neonates with sepsis and non-infectious neonates.
MethodsBetween December 2019 and May 2020, 173 neonates of Mashhad University of Medical Sciences, including 85 neonates with positive blood culture (case group) and 88 uninfected for the control group were included in this prospective cohort study. One ml of blood was taken from all infants for hs-CRP as well as CBC (Complete blood count) samples and culture of blood, spinal fluid and urine if needed. Latex kits were used for CRP and hs-CRP and MacConkey culture medium was used for microbial culture.
FindingsThe mean of hs-CRP and CRP was significantly higher in the case group compared to the control group (P > 0.05). Comparison within the group, the mean CRP in the two groups prior to, during and after infection were significantly different (P < 0.05).
ConclusionThe results of this study showed that hs-CRP and CRP are helpful in diagnosing late neonatal sepsis, and hs-CRP is superior to CRP in terms of specificity and positive predictive value.
Keywords: Newborn, Sepsis, C-Reactive Protein, Diagnostic tests, Validities epidemiology -
مقدمه
سپسیس نوزادی یکی از رایج ترین علت مرگ و میر نوزادان به شمار می آید. مطالعه حاضر با هدف بررسی جامع شیوع علایم بالینی، فاکتورهای خطر مادری و نوزادی سپسیس در نوزادان مبتلا به سپسیس قطعی بستری شده در بخش مراقبتهای ویژه انجام شد.
روش کاراین مطالعه کوهورت گذشته نگر در سال 90-1398 بر روی 285 نوزاد بستری شده در بخش نوزادان بیمارستان قایم (عج) انجام شد. نوزادانی که کشت خون مثبت به علاوه حداقل یک علامت بالینی عفونت و یک علامت آزمایشگاهی داشتند، به عنوان سپسیس قطعی وارد مطالعه شدند. پس از تایید سپسیس در نوزادان بر اساس نتیجه کشت خون و نتایج آزمایشگاهی، چک لیست پژوهشگر ساخته حاوی مشخصات مادری، نوزادی و آزمایشگاهی نوزادان تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 23) و آزمون های تی مسقل و کای اسکویر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هادر این مطالعه 44/35% از موارد به سپسیس زودرس و 64/66% به سپسیس دیررس مبتلا بودند. شایع ترین علت خطر جنینی سپسیس زودرس نوزادی، پره ترم (86%) و شایع ترین عوامل خطر مادری سپسیس زودرس نوزادی، پارگی زودرس کیسه آب (6/19%)، پره اکلامپسی (08/15%)، هایپرتانسیون (36/7%)، کوریوآمنیوتیت (6/6%) و دیابت (56/4%) بود. طول مدت بستری در بیمارستان، مدت تهویه مکانیکی و طول مدت اکسیژن تراپی از عوامل خطر سپسیس دیررس بودند. شایع ترین علایم بالینی و آزمایشگاهی سپسیس شامل دیسترس تنفسی، کاهش فشارخون، افت SPO2، آپنه، زردی، دیستاسیون شکمی، تاکی کاردی، تشنج، CRP بالا (77%)، ترمبوسیتوپنی (53%)، لوکوسیتوز (38%)، اختلال انعقادی (36%) و ESR بالا (3/22%) بودند.
نتیجه گیریشایع ترین ریسک فاکتور سپسیس زودرس نوزادی، تولد قبل از موعد و پارگی زودرس کیسه آب بود، لذا کنترل و حذف عوامل مستعد کننده نارسی و PROM ممکن است از بروز سپسیس نوزادی بکاهد. شایع ترین علامت بالینی، دیسترس تنفسی و شایع ترین علامت آزمایشگاهی، CRP مثبت بود.
کلید واژگان: سپسیس دیررس نوزادی, سپسیس زودرس نوزادی, علائم کلینیکی, فاکتورهای خطر, نوزادIntroductionNeonatal sepsis is one of the most common causes of neonatal mortality. This study was performed with aim to evaluate the clinical symptoms, maternal and neonatal risk factors of definitive sepsis in neonates admitted to the neonatal intensive care unit.
MethodsThis retrospective cohort study was conducted in 2011-2019 on 285 infants admitted to the NICU of Ghaem Hospital in Mashhad. Neonates with positive blood culture and at least one clinical symptom and laboratory result of sepsis were considered as definitive sepsis and entered the study. After confirming the diagnosis based on the blood culture and laboratory report, the researcher-made checklist containing maternal, neonatal, and laboratory characteristics of the neonates was completed. Data were analyzed by SPSS software (version 23) and independent t-test and Chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsIn this study, 35.44% of cases were diagnosed as early sepsis and 64.66% as late sepsis. The most common cause of fetal risk of early neonatal sepsis was preterm (86%) and the most common maternal risk factors for early neonatal sepsis were premature rupture of membrane (19.6%), preeclampsia (15.08%), hypertension (7.36%), chorioamnionitis (6.6%), and diabetes mellitus (4.56%). Duration of hospitalization, duration of mechanical ventilation, and duration of oxygen therapy were the risk factors for late sepsis. The most common clinical and laboratory symptoms were respiratory distress, hypotension, SPo2 loss, apnea, jaundice, abdominal distention, tachycardia seizures, high CRP (77%), thrombocytopenia (53%), leukocytosis (38%), coagulopathy (36%), and high ESR (22.3%).
ConclusionThe most common risk factor for early neonatal sepsis was prematurity before PROM. Therefore, controlling and eliminating the predisposing factors of PROM and prematurity may reduce the incidence of neonatal sepsis. The most common clinical symptom was respiratory distress and the most common laboratory symptom was positive CRP.
Keywords: clinical signs, Early Neonatal Sepsis, late neonatal sepsis, neonate, Risk factors -
Background
Neonates have limited reserves of energy. In esophageal atresia (EA) repair surgery, there were concerns about feeding initiation due to the location of the surgery.
AimTo determine the effect of early enteral feeding on feeding tolerance and the duration of hospital stayin neonates with esophageal atresia.
MethodIn this randomized clinical trial, 48 neonates who underwent type-C esophageal atresia surgery at Dr. Sheikh (a subspecialty centers in eastern Iran), July 2015 - November 2017 were randomly divided into the intervention and control groups. In the intervention group, 48 hours after surgery, feeding was initiated once the absence of anastomotic leakage was confirmed by a chest X-ray. The control group received routine feeding from the fifth day after surgery. Feeding tolerance and length of hospital stay (LOS) were compared. Data were analyzed in SPSS-16 using Fisher's exact and Independent sample T tests.
ResultsThe mean weight before intervention was 2550.1±523.4 grams in control and 2540.6±856.0 grams in intervention groups. Results revealed no significant differences between the intervention and control groups in the frequency of feeding volume tolerance (P=0.48). The mean duration of NGT feeding , time to achieve complete oral feeding and LOS were significantly lower in the intervention group (P<0.05).
Implications for Practice:
In EA repair surgery early enteral feeding improved feeding tolerance and decreased LOS. So the approach to feeding after EA repair surgery is recommended to be reviewed, and considering patient’s condition, can be started earlier even from 48th hours after surgery.
Keywords: Enteral Nutrition, Esophageal atresia, New Born Infant, Surgery -
BackgroundA fault in chromosome distribution during cell division leads to aneuploidy, which can be associated with thrombocytopenia. Various hematological abnormalities have been reported among neonates with Down syndrome (DS). Neutrophilia, thrombocytopenia and polycythemia were the most common hematological abnormalities observed among neonates with Down syndrome. In particular, thrombocytopenia below 150×109/L was found approximately in two-third of DS and 6% of counts below 50,000 was detected during the first week of life.The exact mechanism remains unknown, but is thought to be due to decreased platelet production from chronic fetal hypoxia. fetal hypoxia also leads to intrauterine growth retardation and suboptimal response of thrombopoitin system (TPO) to thrombocytopenia in DS during the neonatal period. Few cases of alloimmune thrombocytopenia with DS due to anti-HPA antibody were reported.MethodsData from multihospital healthcare systems shows large two case series of infants with cytogenetically confirmed DS and a reference group infants without birth defects all born during the period 2009-2015. During this period, 145,522 live births were recorded at 18 hospitals. Down syndrome was recognized in 226 newborn (1 in 644). Data were analyzed using multivariate logistic regression analysis expressed as adjusted odds ratio (aORs) with 95% confidence intervals (95% CIs).Results & ConclusionInfants with DS had a significantly higher risk for thrombocytopenia (aOR = 32.4). Platelet counts in DS averaged 104600 per microliter. The mean platelet volume did not correlate with the platelet count, but tended to run slightly large (9.2 +/- 1.3 fl). Persistence of thrombocytopenia beyond 8 to 12 weeks after birth should warrant a hematology consult. Thrombocytopenia can be seen associated with some types of congenital heart defects. Karyotype testing should be done in all obviously dysmorphic infants with thrombocytopenia. It seems reasonable to recommend that one or more CBCs be obtained on all neonates with Down syndrome.Keywords: Down syndrome, Thrombocytopenia, neonate, CBC
-
سابقه و هدفمعمولی ترین فرایندهای دردناک در نوزادان نمونه گیری خون و واکسیناسیون است. علی رغم این که درد ناشی از واکسیناسیون کوتاه و خفیف است، می تواند عوارض طولانی مدت داشته باشد. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر سرمای موضعی و مکیدن غیر مغذی بردرد ناشی ازواکسیناسیون درنوزادان صورت گرفت.مواد و روش هامطالعه کارآزمایی بالینی روی 113 نوزاد ترم انجام گردید. نوزادان به روش تصادفی ساده به سه گروه تقسیم شدند. گروه اول، ژل خنک کننده طی90 ثانیه بر روی موضع قرارداده وتزریق واکسن انجام شد. درگروه دوم، عمل مکیدن انگشت به مدت2 دقیقه قبل وحین تزریق تامین شد. گروه کنترل طبق برنامه معمول واکسیناسیون صورت گرفت. بررسی شدت درد با معیار NIPS و مدت زمان گریه از کورنومتر استفاده شد. تحلیل داده ها توسط آزمون های من ویتنی، مجذور کای،t مستقل و سیر زمانی (Repeated measure) با نرم افزار SPSS ویرایش 16 انجام شد.یافته هاسه گروه از نظر شدت درد در لحظه ورود سوزن (p=0/002) و فاصله 30 ثانیه از لحظه ورود سوزن به داخل عضله اختلاف معنی داری داشتند (p=0/0001). این تفاوت بین گروه های ژل خنک کننده با کنترل ومکیدن غیرمغذی با کنترل می باشد. بین سه گروه از نظر مدت گریه ناشی از ورود سوزن داخل عضله اختلاف معنی دار وجود ندارد (0/454=P) هرچند میانگین مدت گریه درگروه ژل خنک کننده (8/39 ثانیه) نسبت به گروه های مکیدن غیرمغذی (42/3 ثانیه) و کنترل (52/7 ثانیه) کم تر است. استنتاج: هردو روش استفاده از سرمای موضعی ومکیدن غیر مغذی در کاهش شدت درد موثر است. این مداخله کاربردی و آسان است و با به کارگیری می توان تاثیر منفی درد در نوزادان را به حداقل رساند.کلید واژگان: درد, سرمای موضعی, مکیدن غیر مغذی, نوزاد, واکسیناسیونBackground and purposeThe most common painful procedures in neonates is blood sampling and vaccination. The pain of vaccination is short and mild, but it could have long-term complications. This study aimed at comparing the effects of local cold and non-nutritive sucking on pain caused by vaccination in neonates.Materials and methodsA clinical trial was performed in 113 term neonates. They were randomly divided into three groups. In first group, cooling gel was placed on the local site for 90 seconds and vaccination was done thereafter. In second group, sucking of finger was performed for two minutes before injection. Vaccination in control group was carried out without any intervention. Neonatal infant pain scale (NIPS) was used to measure pain and crying time was evaluated using a chronometer. Data were analyzed by Mann-Whitney, Chi-square, independent t-test, and repeated measure using SPSS V16.ResultsThere were significant differences between the three groups in pain intensity at the time of needle insertion (P= 0.002) and within 30 seconds (P= 0.0001). This difference was seen between the group with cooling gel and controls and non-nutritive sucking group and controls. There was no significant difference between the three groups in duration of crying (P= 0.454). However, the mean crying time in the cooling gel group (39.8 seconds) was lower than non- nutritive sucking group (42.3 seconds) and controls (52.7 seconds).ConclusionBoth methods of local cold and non-nutritive sucking are helpful in reducing pain intensity. This intervention is practical and easy which could minimize the negative impact of pain in neonates.Keywords: pain, cryotherapy, non-nutritive sucking, neonates, vaccination
-
BackgroundInfant jaundice is one the most common causes of hospitalization in infant in the first month of birth, which is defined an abnormal increase in blood bilirubin levels. Exchange transfusion is the recommended treatment for neonatal jaundice who do not respond to phototherapy and experience dangerous complication of jaundice and signs of kernicterus. However, this treatment may lead to complications such as thrombocytopenia. This study aimed to investigate the severity and duration of thrombocytopenia following the exchange transfusion in neonatal jaundice. Material andMethodsThis cross section study was performed on 217 infants. Infants with a gestational age of 35 to 42 weeks and bilirubin levels of above 17 mg/dl, who were undergoing treated with exchange transfusion, entered in this study. This study was conducted from 2012 to 2018 in the Ghaem Hospital (Mashhad, Iran). The samples were selected by convenience sampling. The platelet count was measured before exchange transfusion, right after exchange transfusion, 6 hours after exchange transfusion, and platelet count continued until platelet level was normal. At the time of discharge, platelet levels were re-measured.ResultsAmong the samples, 104(53.8%) were males and 89 (46.2%) females. Of the infants who were transfused, 15 % had thrombocytopenia. After the exchange transfusion, 80 % of infants had thrombocytopenia. The mean platelet count before the exchange transfusion was 299,180 per mm3 of blood, and it was 105.140 per mm3 of blood after the exchange transfusion. With respect to severity of this complication, 86 % of the thrombocytopenia after exchange transfusion was mild to moderate.ConclusionIn this study, nearly one-sixth of the infants who needed exchange transfusions had thrombocytopenia that most of them had platelet of more than 100000. Thrombocytopenia is associated with jaundice and can be exacerbated by phototherapy.Keywords: Exchange Transfusion, Hyperbilirubinemia, Infant, Jaundice, Platelet, Thrombocytopenia
-
مقدمهیکی از مهم ترین علت مرگ نوزادان نارس، عفونت های بیمارستانی می باشد و پوست نیز می تواند یکی از راه های ورود عفونت به بدن باشد. با توجه به نقش روغن آفتاب گردان همراه با ماساژ در کاهش عفونت های بیمارستانی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر موضعی روغن آفتاب گردان در پیشگیری از عفونت های بیمارستانی در نوزادان نارس انجام شد.روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1395 بر روی 60 نوزاد نارس (کمتر از 34 هفته حاملگی) بستری در بخش NICU بیمارستان قائم (عج) مشهد در دو گروه ماساژ با روغن آفتاب گردان (27 نفر) و گروه کنترل (33 نفر) انجام شد. سطح بدن این نوزادان روزانه 3 بار تا 2 هفته و سپس 2 بار تا 28 روز با روغن آفتاب گردان پوشیده شد. کشت خون، میزان پلاکت و گلبول های سفید خون در موقع بدحال شدن نوزاد سنجیده شد. همچنین بررسی وضعیت پوست در روزهای 1، 3، 7، 14، 21 و 28 بعد از چرب کردن پوست ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون کای اسکوئر و تی تست انجام گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هانتایج کشت خون اولیه مثبت (67/0=p) و کشت خون ثانویه مثبت (15/0=p) در دو گروه ماساژ با روغن آفتاب گردان و کنترل تفاوت معنی داری نداشت. وضعیت بالینی پوست نوزادان گروه مداخله در تمام مدت مطالعه به شکل معنی داری بهتر از نوزادان گروه کنترل (05/0>p) و میانگین مدت بستری در گروه مداخله حدود 4 روز کمتر از گروه کنترل (039/0=p) بود.نتیجه گیریدر این مطالعه استفاده از روغن آفتاب گردان، کاهش محسوسی در پیشگیری از عفونت های بیمارستانی نداشت، ولی با توجه به وضعیت پوست بهتر و مدت بستری کمتر نوزادان گروه مداخله، مصرف روغن آفتاب گردان به طور معمول می تواند سودمند باشد.کلید واژگان: روغن آفتاب گردان, عفونت بیمارستانی, ماساژ, نوزاد نارسIntroductionOne of the most important causes of death in premature infants is nosocomial infections, and skin can be one of the ways of infections enter to the body. Considering the role of sunflower oil with massage in reducing nosocomial infections, the present study was performed with aim to determine the effects local sunflower oil on the prevention of nosocomial infections in premature infants.MethodsThis clinical trial was performed in 2016 on 60 premature infants (less than 34 weeks of gestation) admitted to the NICU department of Ghaem Hospital in Mashhad. The subjects were placed in two groups: sunflower massage (n=27) and control group (n=33). The body surface of these infants was covered with sunflower oil three times a day for 2 weeks and then twice for up to 28 days. When the baby is getting sick, blood counts, platelet count and white blood cells were measured. Also, after oiling the skin, the skin condition was evaluated on days 1, 3, 7, 14, 21 and 28. Data were analyzed by SPSS software (version 21) and with t-test and Chi-square test. P<0.05 was considered statistically significant.ResultsThere was no significant difference between two groups of sunflower massage and control in terms of the results of primary blood culture (P = 0.67) and secondary positive blood culture (P = 0.15). The clinical status of the neonates' skin in the intervention group was significantly better in the whole period of the study than the control group (P<0.05). The mean hospital stay in the intervention group was about four days less than the control group (P = 0.039).ConclusionIn this study, the use of sunflower oil did not have a significant reduction in the prevention of nosocomial infections. However, due to the better condition of skin and less hospital stay in newborns of the intervention group, the routine use of sunflower oil can be helpful.Keywords: Massage, Nosocomial infection, premature infant, Sunflower oil
-
مقدمه
از روش آموزشی مادران و درگیر کردن آنها در فرآیند مراقبت از نوزاد نارس تلهنرسینگ و مولتی مدیا میباشد. موفقیت شیردهی توانایی مادر در انجام شیردهی نوزاد را نشان میدهد. هدف از انجام این پژوهش تاثیر آموزش بعد از ترخیص از طریق تلهنرسینگ و مولتیمدیا بر موفقیت شیردهی نوزادان 35-37 هفته بود.
روش کارپژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی بر روی مادران و نوزادان35-37 هفته بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان و زنان مامایی بیمارستان امام رضا، قائم و ام البنین مشهد که تغذیه غالب آنها شیر مادر بود به مدت 6 ماه انجام شد. نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه مداخله (هر گروه30 نوزاد) قرار گرفتند و آموزش به دو روش تلهنرسینگ و مولتی مدیا بر موفقیت شیردهی در هر دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت و از ابزارIBFAT وBEET استفاده شد و تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS- 19 و روش آمار توصیفی و استنباطی (کای اسکوئر و تی مستقل) انجام شد.
یافته هابین دو گروه آموزش، میانگین تغذیه با شیر مادر نوزاد در دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>p). وضعیت مکیدن نوزاد در دو گروه آموزشی با هم تفاوت معنیداری نداشتند (05/0<P). وضعیت جریان شیر مادر در دو گروه آموزشی با هم تفاوت معنیداری داشتند (05/0>P). میانگین وزن قبل و بعد از مداخله در دو گروه آموزش تفاوت معنیداری نداشت (05/0<P). اما در دو گروه آموزش تله نرسینگ و مولتی مدیا قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی داری داشتند (05/0>P).
نتیجه گیرییافته ها نشان دادند که آموزش به هر دو روش بر رفتار مادر و نوزاد در شیردهی (بر اساس ابزارBEET) ، تغذیه موثر نوزاد، تعداد دفعات و مدت زمان شیردهی تاثیر یکسان داشته است.
کلید واژگان: آموزش تلهنرسینگ مولتی مدیا موفقیت شیردهی نوزادIntroductionTelenursing and Multimedia are the educational methods for mothers and it seeks to involve them into the process of caring the premature newborns. Being succeeded in breastfeeding represents the mother's ability to breastfeed the baby. This study aimed to investigate the effect of post-discharge education through Telenursing and Multimedia methods on the success in breastfeeding the newborns aged 35-37 weeks.
MethodsA six -month clinical trial was conducted on mothers and newborns in the rage of 35-37 weeks who were fed with breast milk and admitted to the Neonatal and obstetric intensive care unit of Emam Reza Hospital, Ghaem and Um-ol-Benin Hospital of Mashhad. The samples were randomly divided into two intervention groups (each group included 30 newborns). The effect of Telenursing and Multimedia methods on the success of lactation was compared in both groups. The data were analyzed using IBFAT and BEET tools, SPSS 19 and descriptive and inferential statistics (Chi-square and independent t-test)
ResultsThe results suggested a significant difference between the means of breast feeding in both educational groups (p <0.05). There was no significant difference in terms of sucking in both educational groups (P>0.05). Breastfeeding status was significantly different (P<0.05). There was no significant difference between the means of weight before and after intervention (P >0.05). But telenursing and multimedia methods differed significantly before and after the intervention (P<0.05)
ConclusionsThe findings represented that both educational methods had similar effects on the behavior of mother and baby in breastfeeding (based on BEET TOOL), effective nutrition of infant, frequency and the period of breastfeeding.
Keywords: Education TeleNursing Multimedia Succesful lactation Newborn -
BackgroundNeonates are more sensitive to pain and likely to suffer from its long-term complications. Therefore, various methods including non-nutritive sucking, sensory stimulations, and various supportive interventions are employed to relieve pain in newborns.
Aim: This study aimed to compare the effects of Yakson therapeutic touch and heel warming on pain caused by heel stick procedure, vital signs, and cry duration in full-term neonates.MethodThis randomized clinical trial was conducted among 78 full-term newborns referred to healthcare centers in Mashhad, Iran, 2017. They were assigned into three groups of Yakson theraputic touch, heel warming using a hot-water bottle with the temperature of 40°C, and control receiving routine care, through randomized block method. Then, vital signs before and after and pain intensity after heel-stick procedure were measured using Neonatal Infant Pain Scale (NIPS). Data analysis was performed using Kruskal-Wallis and Wilcoxon tests in SPSS software, version 16.ResultsThe study groups were homogeneous considering demographic characteristics. The results of Kruskal-Wallis test showed a significant difference between the groups regarding the mean scores of the NIPS at the post-intervention phase (P=0.02). However, no significant difference was observed between pre- and post-intervention phases in the groups considering respiratory and heart rates. Additionally, cry duration significantly reduced in the group that received Yakson therapeutic touch (P=0.03).
Implications for Practice: The use of Yakson therapeutic touch could relieve pain, soothe the neonates, and shorten cry duration in newborns after heel stick procedure. Nevertheless, heel warming only increased up blood flow for easier blood sampling.Keywords: Heel stick, Heel warming, infant, pain, Yakson therapeutic touch -
نشریه گام های توسعه در آموزش پزشکی، سال سیزدهم شماره 1 (پیاپی 33، فروردین و اردیبهشت 1395)، صص 10 -19زمینه و هدفبا وجود اهمیت استانداردهای آموزشی بومی برای اجرا و ارزشیابی صحیح برنامه های درسی آموزش عالی، بررسی ها نشان می دهد که چنین استانداردهایی در مقطع کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان وجود ندارد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف کلی تدوین استانداردهای آموزشی پایه برای ارزشیابی و اعتبارسنجی برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان انجام شد.روش کارمطالعه حاضر از نوع توصیفی- پیمایشی بود و به روش Delphi در سال 1393 انجام گرفت. تعداد 20 صاحب نظر شامل متخصصان نوزادان و آموزش پزشکی، مدیران گروه آموزشی، استادان گروه کودکان، سرپرستاران بخش مراقبت ویژه نوزادان و دانشجویان و دانش آموختگان دوره کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان به روش مبتنی بر هدف انتخاب شدند. در مرحله اول، گویه های مرتبط با استانداردهای آموزشی پایه از طریق مرور گسترده پایگاه های اطلاعاتی استخراج گردید. در مرحله دوم با تشکیل سه جلسه حضوری صاحب نظران در دو دور، استانداردهای آموزشی پایه در حوزه ارزشیابی برنامه برای دوره کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان بر اساس اتفاق نظر تدوین شد. شاخص های اعتبار محتوا و نسبت اعتبار محتوا جهت تحلیل نظرات مورد استفاده قرار گرفت.یافته هادر نهایت، 20 گویه به عنوان استانداردهای آموزشی پایه برای ارزشیابی برنامه دوره کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان پیشنهاد گردید. بدین ترتیب که در دور اول از مجموع 41 گویه، 25 گویه مورد توافق صاحب نظران قرار گرفت. نتایج آماری در دور دوم نشان داد که شاخص اعتبار محتوا در قسمت بیان واضح بودن، اهمیت داشتن و قابلیت دستیابی به ترتیب 94/0، 92/0 و 87/0 بود.نتیجه گیریبا توجه به این که چک لیست استانداردهای حاضر با نظرسنجی از صاحب نظران رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان تهیه شد، امید است از مقبولیت بالایی برخوردار باشد و بتواند به عنوان الگوی مناسبی برای ارزشیابی برنامه کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان در دانشکده های مجری آن مورد استفاده قرار گیرد.کلید واژگان: استاندارد آموزشی پایه, ارزشیابی برنامه, کارشناسی ارشد رشته پرستاری مراقبت ویژه نوزادان, روش DelphiBackground and ObjectiveDespite the importance of local educational standards for the correct implementation and evaluation of higher education programs, studies show such standards do not exist for the masters degree in neonatal intensive care nursing. Therefore, the purpose of the present study was to develop basic educational standards for program evaluation and accreditation of the master of sciences course in neonatal intensive care nursing.MethodsThis study was a descriptive survey conducted using the Delphi survey method in 2014. A total of 20 experts, including infants and medical education specialists, administrators of the department of education, faculty members of the department of pediatrics, nursing administrators of neonatal intensive care units, and students and graduates of the neonatal intensive care nursing course were selected through purposive sampling. First, items related to basic educational standards were extracted through an extensive review of databases. Subsequently, 3 sessions in 2 rounds were held with the experts and basic educational standards for the evaluation of the master of sciences course in neonatal intensive care nursing were developed on the basis of consensus.ResultsThis study led to the proposal of 20 items as basic educational standards for the evaluation of the master of sciences course in neonatal intensive care nursing. In the first round, 25 items, of the total 41 items, were agreed upon by experts. Statistical results showed the content validity index in clear expression, importance, and availability in the second round was 0.94, 0.92, 0.87, respectively.ConclusionConsidering that the checklist of basic educational standards was developed by experts, it is hoped it will gain high acceptability and be an efficient model for the evaluation of the masters program in neonatal intensive care nursing.Keywords: Basic educational standards, Program evaluation, Master of sciences in neonatal intensive care nursing, Delphi technique
-
BackgroundPremature birth is a major cause of infant mortality in developed countries. Newborns confined to neonatal intensive care units (NICUs) are in a rapid stage of brain development. As such, sleep plays a pivotal role in the proper brain development of newborns. However, this developmental aspect is often disregarded due to the lack of information.
Aim: This study aimed to evaluate the effect of nest posture on the sleep-wake state of premature infants.MethodThis cross-over clinical trial was conducted on 60 premature infants admitted in the NICU of Ghaem Hospital in Mashhad, Iran in 2015. Infants were divided into two groups of experimental and control. Data were collected using the Assessment of Premature Infant's Behavior (APIB). Neonates in the control group were placed in an incubator, and neonates in the experimental group were positioned in a nest. Between-group comparison was performed using paired-samples T-test for normal variables and Wilcoxon test for non-normal variables.ResultsIn this study, no statistically significant differences were observed between the two groups in terms of the scores of deep sleep state before (P=0.50) and after the intervention (P=0.59). However, during the intervention, mean score of deep sleep was higher in the experimental group (P=0.08). Moreover, mean score of slow wake state had no significant difference between the study groups before (P=0.67), after (P=0.86), and during the intervention (P=0.81).
Implications for Practice: According to the results of this study, nest posture increased the deep sleep hours of premature infants as the most imperative state of brain development. Therefore, it is recommended that nest posture be used to improve the deep sleep state of premature infants.Keywords: Infant, Neonatal Nursing, Posture, Premature infant, Sleep, Wake -
BackgroundIn the recent decades, the prevalence of nosocomial infections in neonates has grown and almost 21% of preterm neonates experience these kinds of infections. Some factors were proposed to have a protective effect against neonatal infections through promoting the development of the immune system of the newborn. This study aimed to evaluate the efficacy of oral glutamine supplementation in management of neonatal sepsis.MethodsNeonates were randomly allocated to case and control groups. The infants in the case group received 0.3 g/kg/day glutamine, every eight hours from three days of age to 28 days. Hospital stay duration and occurrence of necrotizing enterocolitis (NEC) as well as sepsis were recorded for each patient. Data were analyzed using SPSS version 16.ResultsIn general, 105 neonates were enrolled in the study, 52 of who were allocated to the glutamine group and 53 neonates assigned to the control group. The results showed that 52 (49.5%) cases were male and 53 (50.6%) were female with mean gestational age of 30±2 weeks. Life threatening infections occurred more commonly in the control group (P=0.036). Six neonates (11.5 %) in the glutamine group and eight (15.1 %) in the control group developed clinical sepsis (P=0.592). NEC occurred only in the control group (P=0.118). Mean durations of hospital stay in the glutamine and placebo groups were 20±12 days and 26±18 days (P=0.065), respectively. Mean durations of oxygen therapy were 6±5 days and 16±11 days for the glutamine and control groups, respectively (P=0.039).ConclusionOral glutamine administration reduced life threatening infections and duration of receiving supplemental oxygen.Keywords: Glutamine, neonate, Prevention, Sepsis
-
Background and AimBreastfeeding self-efficacy is an important factor affecting the success and duration of breastfeeding. Self-efficacy of people is influenced by four sources including performance accomplishments, vicarious experiences, verbal persuasion and the physiological responses which seem to be modified by breastfeeding intervention. This study was conducted to compare the effect of providing peer support versus training women by health care providers on breastfeeding self-efficacy.MethodsThis controlled clinical trial was conducted on 93 primiparous women in Mashhad health-care centres. Three centres were selected as clusters and subjects who attended each cluster were randomly allocated to three groups of peer support, training by health care providers and control. The peer support group received support from their peers four times. Subjects who were trained by health care providers participated in four training sessions by health care providers and the control group only received the routine care. At the end of the eighth postpartum week, data were collected using the breastfeeding self-efficacy scale. The data were analysed using ANOVA and paired t-test with SPSS, version 14.ResultsThe mean score of self-efficacy at the end of the eighth postpartum week, in the peer support, training by healthcare providers and control groups, were 54.4±9.75, 50.8±13.05 and 56.4±9.49, respectively. The three groups showed no significant differences in terms of breastfeeding self-efficacy score at the end of the eighth postpartum week (P-value=0.125). Breastfeeding self-efficacy score at baseline and at the end of the eighth postpartum week were significantly different in peer support and training by health care providers groups (P=0.05).ConclusionPeer support and training by healthcare providers have similar impact on breastfeeding self-efficacy in primiparous women. So they could be used interchangeably to promote breastfeeding behavior.Keywords: breastfeeding, Education, Health care providers, Peer support, self, efficacy
-
زمینه و هدفکاهش وزن و دهیدراتاسیون هیپرناترمیک از مشکلات شایع در نوزادان با تغذیه ناکافی است. بررسی فاکتورهای خطر و علائم بالینی این نوزادان ممکن است در جلوگیری از بروز و یا تشخیص زودرس هیپرناترمی کمک کننده باشد. مطالعه حاضر جهت تعیین فراوانی علایم بالینی دهیدراتاسیون هایپرناترمیک و عوامل خطر بروز آن طراحی و اجرا گردید.روش کارمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی بود که روی 418 نوزاد که از آذرماه سال 1385 تا دیماه 1393 به بیمارستان قائم (عج) در شهر مشهد مراجعه کردند، انجام شد. 197 نوزاد به عنوان گروه هیپرناترمیک (سدیم سرم >150 mmol /l) و 221 نوزاد ایزوناترمیک با سطح سدیم کمتر از mmol /l150 به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. علایم بالینی دهیدراتاسیون و عوامل خطر مادری و نوزادی در دو گروه با هم مقایسه شد. کلیه اطلاعات به دست آمده توسط پرسشگر در فرم اطلاعاتی ثبت گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و آزمون های آماری تی زوجی و مجذور کای انجام شد.یافته هادر مطالعه حاضر 8/2% از نوزادان دچار هیپرناترمی بودند. شایعترین علایم بالینی نوزادان هیپرناترمیک شامل زردی (2/62%)، هیپرترمی (8/25 %)، لتارژی (6/23 %)، بیقراری (8/20 %) و خشکی مخاط (2/17%) بود. 63% نوزادان گروه مورد کاهش وزن بیش از 10% داشتند، زمان اولین شیردهی و تعداد دفعات شیردهی در شبانه روز بین نوزادان گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی داری داشت (05/0 p<).نتیجه گیریبروز دهیدراتاسیون هیپرناترمی در جامعه مورد مطالعه قابل توجه بوده و شناسایی عوامل خطر آن میتواند میزان بروز یا تشدید آن را تعدیل نمایدکلید واژگان: نوزادان, دهیدراتاسیون هیپرناترمیک, عامل خطرBackground and ObjectivesWeight loss and hypernatremic dehydration is a common problem in infants with inadequate nutrition. Determination of risk factors and clinical characteristics of these neonates may help to prevent or early detection of hypernatremia. This study designed to determine the prevalence of clinical signs and risk factors for hypernatremic dehydration.MethodsThis study is a sectional descriptive study that conducted on 418 newborns during 1385 to 1393 AHS that referred to Ghaem hospital in Mashhad. The hypernatremic group consisted of 197 neonates with serum sodium level higher than 150 mg/dl and 221 isonatremic newborns with sodium level less than 150 mmol/L were included as controls. Both groups were compared in terms of clinical symptoms of dehydration and maternal risk factors. All data were recorded and coded. Data analysis performed using paired T test and chi square tests by SPSS 16 software.ResultsIn the present study, 2.8% of infants were hypernatremic. The most common symptoms were neonatal jaundice (62.2%), hyperthermia (25.8%), lethargy (23.6%), agitation (20.8 %) and mucous membranes dryness (17.2%). Problems in pregnancy (p=0.002), inappropriate feeding techniques (p=0.000), the first lactation duration (p=0.022) and frequency per day (p=0.000) had statistically significant difference between case and control groups.ConclusionPrevalence of hypernatremic dehydrationis considerable in our study and identifying the risk factors may help to reduce its incidence or exacerbation. Weight loss, especially in newborns having jaundice, hyperthermia and irritability, may be helpful in the early diagnosis of hypernatremic dehydrationKeywords: Neonates, Hypernatremic Dehydration, Risk Factors
-
IntroductionNeonatal mortality is a global health issue. Preterm delivery is considered as a leading cause of neonatal mortality and morbidity. Preterm neonates may develop complications such as Respiratory Distress Symptom (RDS), Intraventricular Hemorrhage (IVH) and neonatal sepsis. This study aimed to evaluate the effective factors in the prognosis of preterm infants.Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted on 283 premature neonates born in Ghaem Hospital in Mashhad, Iran during September 2013-March 2014. Demographic data and perinatal mortality and morbidity rates were recorded for all the neonates. Data analysis was performed in SPSS Version19.ResultsIn this study, rates of morbidity and mortality were 33.2% and 18.7%, respectively. In total, 50.9% of the neonates were admitted to the neonatal intensive care unit. Among the study samples, 26.5% had RDS, 18.4% had neonatal sepsis, and 2.8% had IVH. Moreover, 18.4% of the neonates required mechanical ventilation. Increased gestational age and birth weight significantly reduced the rates of morbidity and mortality. Although mode of delivery and premature rupture of membranes affected the mortality rate, they had no significant associations with the morbidity rate of the neonates. Also, maternal factors such as age, gravidity, history of diseases or pregnancy complications, and drug use during pregnancy had no significant effects on the rates of neonatal morbidity and mortality.ConclusionAccording to the results of this study, gestational age and birth weight were the most significant predictive factors for neonatal morbidity and mortality in preterm infants.Keywords: Neonatal mortality Pregnancy complications Premature infant Preterm labor
-
BackgroundHyperbilirubinemia is a common physiological problem in approximately 80% of preterm infants during the first week after birth. Increase in bowel movements reduces enterohepatic circulation and increases bilirubin excretion.AimThis study aimed to evaluate the effects of Field massage technique on bilirubin level and the number of defecations in preterm infantsMethodThis clinical trial was performed on 80 preterm infants aged 30-36 weeks, who were hospitalized in neonatal intensive care units of Qaem, Imam Reza, and Ommolbanin hospitals of Mashhad, Iran, in 2011. The enrolled infants were randomized into intervention and control groups. The control group received the routine care, and the intervention group received a 15-minute massage twice a day (morning and evening), for five consecutive days. Field massage technique was applied by the researcher. The number of defecations and cutaneous bilirubin level were recorded on a daily basis until the sixth day after birth. Independent t-test and Mann-Whitney U test were performed to analyze the data, using SPSS version 14.ResultsThe mean age of the intervention and control groups was 17.2±4.5 and 17.1±4.5 hours, respectively. The mean level of cutaneous bilirubin in the intervention and control groups on the first and sixth days were not significantly different (10.7±1.5, 10.8±1.4, 13.4±2.0, and 13.4±2.6, respectively; the first day: P=0.67, the sixth day: P=0.98). The number of defecations on the fourth (P=0.01), fifth (P<0.001), and sixth (P=0.005) days in the intervention group was significantly more than the control group. Implications for Practice: The five-day massage using the field technique could not reduce the level of bilirubin in preterm infants; however, it increased the number of defecations during the bilirubin peak days in preterm infants (fourth-sixth days), which can decrease bilirubin level in preterm infants.Keywords: Field massage technique, Bilirubin, Defecation, Preterm infant
-
BackgroundThe aim of this prospective study was to evaluate the characteristics of patients, treated by acute peritoneal dialysis (PD). We also assessed the indications for PD, PD-associated complications and neonatal outcomes in our patients.MethodsDuring five years, 30 term newborns underwent temporary cycling PD. The procedure was performed by applying the manual technique. A straight and relatively rigid peritocat catheter (Germany) was percutaneously inserted in neonates. Statistical analysis was performed, using Chi-square and student''s t-test.ResultsAll subjects were term newborns, including 16 females (52%) and 14 males (48%). In total, 16 cases (52%) were born via cesarean section. The average age and weight of neonates at catheter insertion were 15 days (range of 5-26 days) and 2800 g (range of 2300-4060 g), respectively. The mean PD duration was two days. There was no significant difference between gender, weight, mode of delivery and associated complications. In total, 74% of patients needed assisted ventilation. No case of death was reported due to catheter insertion; however, 12 patients (40%) died during PD. PD-related complications were reported in 70% of patients, and the most common complication was catheter outflow failure (14 cases, 46%). The underlying causes included inborn errors of metabolism (16 cases, 52%) and acute renal failure (14 cases, 48%). Urea cycle enzyme defect, along with hyperammonemia, was the most common etiologic disease (9 cases).ConclusionPD is an effective treatment for seriously ill newborns with life-threatening conditions such as acute renal failure or certain inborn errors of metabolism. However, mortality rate remains high due to the severity of underlying diseases and comorbidities.Keywords: Acute, Newborn, Peritoneal Dialysis, Temporary
-
BackgroundPreeclampsia is a hypertensive disorder of pregnancy, which is associated with increased maternal and prenatal morbidity and mortality. Oxidative stress associated with preeclampsia may be a consequence of reduced antioxidant defense pathways that might involve inadequate glutathione peroxidase (GPx) levels, perhaps linked to reduced selenium availability. The soluble FMS-like tyrosine kinase-1 (sFlt-1) that contributes to endothelial dysfunction may be partially responsible for the clinical manifestation of preeclampsia. Furthermore, elevated plasminogen activator inhibitor-1 (PAI-1) and decreased plasminogen activator inhibitor-2 (PAI-2) are found in preeclamptic women. Hence, the PAI1: PAI2 ratio maybe a predictor of preeclampsia..ObjectivesThe objective of this study was to evaluate the effects of selenium supplementation on sFlt-1, GPx activity and PAI1: PAI2 ratio in pregnant women..Materials And MethodsA total of 125 high-risk pregnant women (with a familial history of hypertension, hyperlipidemia and other risk factors for preeclampsia) in the first trimesters of pregnancy were assigned to either selenium (n = 61) or placebo (n = 64) groups. The selenium group received 100 μg/day of selenium as a selenium-yeast tablet for six months. The placebo group received a placebo yeast tablet for the same period. At the beginning of the trial and at the end, blood samples were collected and the levels of sFlt-1, PAI-1, PAI2 and GPx were measured in blood serum and plasma..ResultsSerum selenium concentrations were raised in the selenium group (P < 0.001) from the first to the third trimester, but was unchanged in the placebo group (P = 0.85). The results showed that sFlt-1 had significantly increased in both groups by the end of the gestation period, and selenium supplementation had no significant effect on the selenium group (P = 0.51). However, GPx activity was significantly increased in the selenium treatment group after supplementation compared to the control group (P < 0.001). The PAI1: PAI2 ratio was not significantly different between the two groups (P = 0.44)..ConclusionsSelenium intake during the second and third trimester of pregnancy increased GPx activity but did not have a significant effect on serum sFlt-1 levels or the ratio of PAI1: PAI2 in the serum..Keywords: Vascular Endothelial Growth Factor Receptor, 1, Glutathione Peroxidase, Plasminogen Activator Inhibitor, 1 Deficiency, Pre, Eclampsia, Selenium
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال پنجاه و هشتم شماره 1 (پیاپی 134، فروردی ن 1394)، صص 7 -12مقدمهنارسایی حاد کلیه در دوره نوزادی یکی از مشکلات بالینی شایع در بخش مراقبت های ویژه نوزادی است که در اثر عوامل مختلف تشدید می شود. هدف از این مطالعه بررسی مقایسه ای عوامل خطر و شرایط تغذیه در نوزادان مبتلا به نارسایی حاد کلیه و نوزادان سالم دچار زردی می باشد.روش کاراین مطالعه به صورت توصیفی مقطعی روی 330 نفر از نوزادان در دو گروه (با و بدون تشخیص نارسایی حاد کلیه) درکلینیک نوزادان و بخش مراقبت های ویژه نوزدان بیمارستان قائم(عج)شهر مشهد در فاصله زمانی1383-1391 انجام گرفته است. دو گروه از نظر عوامل خطر نوزادی، مادری و شرایط تغذیه ای با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل و مقایسه شدند.نتایجنتایج نشان داد میانگین(±انحراف معیار) وزن موقع تولد در گروه با و بدون نارسایی حاد کلیه2/555± 4/3191 و 6 /479± 5/3162، آپگار دقیقه پنج 04/0± 8/8 و 05/0±4/9، سن مراجعه 8/4± 5/7، 7/4± 3/ 9 روز بود. بزرگ شده گی پستان در روزهای بعد از زایمان (011/0=p)، پرشدگی پستان قبل از شیردهی (006/0=p)، تخلیه پستان بعد از شیردهی (031/0=p)، تعدادفعات شیر خوردن در روز (025/0=p)، طول مدت شیرخوردن (042/0=p)، شدت کاهش وزن (000/0=p)، دفعات ادرار (037/0=p) و مدفوع (004/0=p) در دو گروه تفاوت معنی داری داشته است.نتیجه گیریکاهش بزرگ شده گی پستان در روزهای اول تولد،عدم پرشدگی پستان قبل از شیردهی، عدم تخلیه کافی پستان بعد از شیردهی،کاهش تعدادفعات شیر خوردن در روز، طول مدت شیرخوردن کوتاهتر،شدت کاهش وزن بیشتر، دفعات ادرار ومدفوع کمتر از فاکتورهای خطر مادری ونوزادی، نارسایی کلیه در نوزادان می باشند.
کلید واژگان: شرایط تغذیه, عوامل خطر نوزادان, نارسایی حاد کلیهIntroductionAcute renal failure in the neonatal period is a common clinical problem in the neonatal intensive care unit, which is exacerbated by several factors.The aim of this study, was to compare risk factors and nutritional status of infants with acute renal failure and jaundice healthy infants.Materials And MethodsThis cross-sectional study was conducted during the period 2004-2012 on 330 hospitalized infant patients, in two groups (with and without a diagnosis of acute renal failure) in the newborns intensive care unit of Ghaem Hospital in Mashhad. The risk factors for neonatal, maternal and nutritional conditions were compared in both groups and analyzed. Using the software SPSS and statistical, analytical tests.ResultsThe resultsshowed that mean (± SD) birth weights with (case group) and without (control group) acute renal failure were 3191.4±555.2 and 3162.4±479.6 gr, Apgar scores 8.8±0.04 and 9±0.05, referring age 9.3±4.8 and 7.5±4.8 days. Breast growth during postpartum (p = 0.011), Filling of the breast before breastfeeding (p=0.006), soften of the breast after breast-feeding (p=0.031), number of feeding per day (p = 0.025), Feeding duration (p = 0.042), severity of weight loss (p = 0.000), Urinary frequency (p = 0.037), number of defecation (p = 0.004) were significantly different between the two groups.ConclusionDecrease in breast growth during the first few days of birth, lack of fullness of breast before feeding, lack of adequate softness of the breast after breast-feeding, reduced number of feeding/ day, shorter feeding duration, greater weight loss, lower number of defecation and urination were risk factors of mother and baby in acute renal failure.Keywords: Risk Factor, Feeding, Acute Renal Failure, Neonatal -
مقدمهدرمحیط NICU محرک های بیش از حد پرتنش وجود دارد. اگرچه اقدامات در این بخش در حال حاضر نوزادان را نجات می دهد؛ اما می تواند موجب اختلال در توانایی نوزاد در سازگاری با محرکات محیطی شود.هدفتعیین تاثیر اجرای پروتکل زمان آرام بر معیارهای فیزیولوژیک نوزاد نارس.روشدر این کارآزمایی بالینی تقاطعی، 120 نوزاد نارس در بخش مراقبت های ویژه نوزادان بیمارستان قائم(عج) مشهد در سال 1393 به صورت تصادفی به دو گروه شاهد و مداخله تخصیص یافتند. در گروه مداخله، پروتکل زمان آرام که شامل آماده کردن محیط، تعدیل فعالیت های پرستاری و مادران در طی ساعات 18-16 اجرا می شد و گروه شاهد در ساعات 13-11 برنامه های معمول بخش را دریافت می کردند. فشارخون، تعداد تنفس و ضربان قلب در فواصل 15 دقیقه حین مداخله و یک ساعت قبل و بعد از هر دو زمان و همچنین سطح صدا و شدت نور اندازه گیری شد. تحلیل داده ها توسط آزمون های تی مستقل، من ویتنی، آنالیزواریانس با اندازه های تکراری و فریدمن با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 5/11 انجام شد.یافته ها40 درصد نوزادان دختر و 60 درصد پسر بودند. از لحاظ فشارخون سیستولیک (44/0p<) و دیاستولیک (36/0p<) تفاوت معناداری بین دو گروه نبود. میانگین ضربان قلب نوزادان گروه مداخله در ساعت دوم مداخله (4/12±7/135) به طور معنی داری کمتر از نوزادان گروه کنترل (4/14±7/145) بوده است (02/0p<). تعداد تنفس در ساعت دوم مداخله در گروه زمان آرام کمتر از گروه کنترل بود (007/0p<).نتیجه گیریاجرای پروتکل زمان آرام می تواند با کاهش محرکات محیطی (صدا، نور و دستکاری)، ضربان قلب و تنفس را کاهش داده و برای کاهش استرس نوزادان نارس توصیه می شود.
کلید واژگان: پارامترهای فیزیولوژیک, نوزاد نارس, بخش مراقبت های ویژه نوزادانBackgroundThere are extremely stressful stimuli in NICU environment. Although attempts have already saved neonates in this unit, this can disturb the adaptability of the infants in with environmental stimuli.AimTo determine the effect of quiet time protocol implementation on physiological characteristics of preterm infants.MethodsIn this cross-sectional clinical trial, 120 premature infants were randomly divided into experimental and control groups in Neonatal Intensive Care Unit of Ghaem Hospital, Mashhad in year 1393. The quiet time protocol, including preparing the environment, adjustment of the nursing staff and mothers, was performed in the intervention group between 16:00-18:00 p.m., and the control group received routine programs at 11:00-13:00 hours. Blood pressure, heart rate, and respiratory rate were measured in 15-min intervals during the intervention, and one hour before and after both times, as well as the sound level and light intensity. Data analysis was done by Independent t-test, Mann Whitney, ANOVA with Repeated Measures, and Friedman tests using SPSS version 11.5.ResultsOf all infants, 40% were girls and 60 % boys. There was no significant difference between the groups regarding systolic (p<0.44) and diastolic BP (p<0.36). The mean heart rate of the intervention group at the second hour of intervention (135.7±12.4) was significantly lower than the control group (145.7±14.4) (p<0.02). Respiratory rate at the second hour of the intervention was lower in the quiet time group than that in control (p<0.007).ConclusionThe implementation of quiet time protocol can decrease heart rate and respiratory rate through decrease in the environmental stimuli (noise, light and handling), and is recommended for reducing stress in preterm infants.Keywords: Physiological characteristics, Preterm infant, NICU -
سابقه و هدفتعیین قابلیت زنده ماندن یک چالش مهم پزشکان زنان و نوزادان است که می تواند در تصمیم نحوه زایمان و ارزیابی مراقبت های پس از تولد کمک کننده باشد. در شرایط ما، این سطح تعیین نشده است. لذا ما در این مطالعه، به بررسی قابلیت زنده ماندن نوزادان نارس متولد شده در بیمارستان قائم مشهد پرداخته ایم.مواد و روش هااین مطالعه یک پژوهش توصیفی- تحلیلی می باشد که از سال 1387-1392 روی 1471 نوزاد نارس بستری در بیمارستان قائم مشهد انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه نوزادان نارس بستری در NICU Neonatal Intensive Care Unit بوده اند. اطلاعات نوزادی شامل سن، وزن، آپگار دقیقه 1 و 5، سن بارداری، نوع زایمان، تشخیص اولیه بستری و تشخیص نهایی، کشت خون مثبت و وجود ناهنجاری مادرزادی بود که برای دو گروه تجربی (فوت شده) و کنترل (زنده مرخص شده) تکمیل شد.یافته هادر سن بارداری کم تر از 25 هفته احتمال زنده ماندن در شرایط ما تقریبا ده درصد است. در حالی که این امید به زندگی در سن سی و دو هفتگی حدود 69 درصد می باشد. در وزن های 750-400 گرم، خطر مرگ نوزاد 85 درصد می باشد. در حالی که در وزن 1500-1251 گرم این خطر به 4/12 درصد می رسد. مشکلات تنفسی (35 درصد)، آسفیکسی (24 درصد)، آنومالی های مادرزادی (16 درصد) و عفونت ها (15 درصد) در راس عوامل مستعد کننده مرگ نوزادان نارس بوده اند.استنتاجبر اساس نتایج این مطالعه، سن بارداری 27 هفته و 3 روز و وزن 920 گرم در این مرکز قابلیت حیات دارند. مشکلات تنفسی، آسفیکسی، آنومالی مادرزادی و عفونت ها از علل مستعد کننده مرگ نوزادان نارس بوده اند.
کلید واژگان: نوزاد, نارس, قابلیت حیات, مرگ, وزن تولد, سن بارداریBackground andPurposeObstetricians and neonatologists have a major challenge in determining the viability of preterm newborns that has an important role in choosing the mode of delivery and evaluation of post-natal care. This study, evaluated the viability of preterm infants born in Ghaem Hospital in Mashhad.Materials And MethodsThis descriptive–analytical study was performed between 2009 2013 in 1471 premature infants in Ghaem Hospital, Mashhad. The study population included all preterm infants born in delivery room and admitted to the Neonatal Intensive Care Unit (NICU). Neonatal data were collected for two groups (deceased and discharged alive as case and control group) including age, weight, Apgar scores at first and fifth minutes after birth, gestational age, mode of delivery, final diagnosis, blood cultures and type of congenital anomaly.ResultsIn our study approximately ten percent of neonates born at less than 25 weeks survived. While this rate was 69% in thirty- two weeks old. A high risk of neonatal death (85%) was observed in infants weighing 400-700 gr while this risk was 12.4% in newborns weighing 1500-1251 gr. The most common risk factors of death in premature infants were respiratory problems (35%), asphyxia (24%), congenital anomalies (16%), and infections (15%).ConclusionThis study showed that neonates with gestational age ≥27.5 weeks weighing ≥920 gr survived in our center. Respiratory problems, asphyxia, congenital anomalies, and infection were amongst the main predisposing causes of death in premature infants.Keywords: Newborn, premature, viability, death, birth weight, gestational age -
سردبیر محترم مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران: Neonatal Intensive-Care Unit (NICU) سروصدا در به وسیله فن انکوباتورها، دستگاه ونتیلاتور، گریه بچه ها، سروصدای پرسنل، تلفن ها و آلارم مرتب دستگاه ها ایجاد می شود که می تواند درحدود 80 تا 90 دسی بل حتی درون انکوباتور تولید سروصدا نماید (1). آکادمی اطفال آمریکا توصیه می کند که متوسط شدت صوت در بخش در طول روز حدود 45 دسی بل و در شب حدود 35 دسی بل باشد(2). در صورتی که سطح سروصدا بیش تر از سطوح توصیه شده باشد، ممکن است اثرات نامطلوبی از جمله کاهش میزان اشباع خون شریانی، افزایش تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس، فشارخون و فشار داخل جمجمه 4). نارس بودن سیستم خود تنظیمی عروق مغز، داشته باشد(3 در نوزاد، به طور غیرمستقیم باعث کاهش خونرسانی و اکسیژن رسانی به مغز و بروز بی قراری، گری ه و تغییرات. (رفتاری می شود(5 این مطالعه توصیفی- مقطعی در سال 1393 در بخش مراقبت های ویژه نوزادان بیمارستان آموزشی قائم (عج) شهر مشهد برای ارزیابی سطح سروصدا و منابع تولید سرو صدا انجام شد. در مطالعه حاضر سطح سروصدا در 24 ساعت به صورت تصادفی از ساعات 7 ص بح تا 11 شب در دو روز عادی و تعطیل (شنبه و جمعه) و در سه نوبت صبح، عصر و شب با استفاده از و ICU در بخ شهای TES دستگاه صداسنج مدل 1358 به روش ایستگاه بندی شبکه ای منظم در POST ICU 100 ایستگاه اندازه گیری شد. نتایج مطالعه نشان داد که متوسط تراز فشار صوت در روز عادی (شنبه) در زمان های صبح، ICU در بخش 61/ 65 و 70 /90، 66/ عصر و شب به ترتیب برابر با 35، 65/ دسی بل و در روز تعطیل (جمعه) به ترتیب برابر با 30 در روز POST ICU 59 دسی بل و در بخش / 63/90 و 94 عادی (شنبه) در زمان های صبح، عصر و شب به ترتیب 58 دسی بل و در روز تعطیل / 64 و 73 /25، 65/ برابر با 15 55 دسی بل / 62 و 40 /60، 63/ (جمعه) به ترتیب برابر با 25 اندازه گیری شد. بیش ترین متوسط تراز فشار صوت 66 دسی بل) و / در صبح شنبه (35 ICU مربوط به بخش در شب POST ICU کم ترین مقدار مربوط به بخش 55 دسی بل) بود. نتیجه آزمون تی زوجی / جمعه (40 نشان داد که متوسط تراز فشار صوت بین روزهای جمعه تفاوت معنی داری POST ICU و ICU و شنبه در بخش همچنین آزمون. (p=0/ و 53 p=0/ وجود ندارد (32 اندازه های تکراری نشان داد که متوسط تراز فشار صوت بین زمان های اندازه گیری (صبح، عصر و شب) در بخش تفاوت معنی داری وجود دارد POST ICU و ICU بیش ترین سطح سروصدا در شیفت صبح. (p<0/05) بوده است؛ که منطبق با اوج کاری پرستاران، حضور دانشجویان پزشکی، پرستاری و مادران می باشد. به ICU همچنین بیش ترین سطح سروصدا در بخش علت وجود ونتیلاتورها، پمپ انفوزیون و مانیتورها و در به علت حضور مادران بود. POST ICU بخش براساس یافته های این مطالعه، سطح سروصدا در بخش مراقبت ویژه نوزادان بیمارستان قائم (عج) بالاتر از حد استاندارد می باشد. صدای آلارم مانیتورها، ونتیلاتورها و سروصدای پزشکان و پرستاران از اجزای مهم سروصد ا هستند. علاوه بر این، پرستاران NICU در بخش می توانند با اجرای سیاست های جدید سطح سروصدا را کاهش دهند. نتایج این مطالعه می تواند یرای ایجاد یک پروتکل کاهش سطح سروصدا مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: بررسی میزان آلودگی -
مقدمه
فشارهای ناشی از مراقبت از نوزاد نارس به خصوص نوزاد بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان می تواند با تغییرات جبران ناپذیر بر سلامت روانی و جسمانی خانواده، کیفیت زندگی و سلامت نوزاد را تحت تاثیر قرار دهد.
هدفتعیین تاثیر مشارکت خانواده بر سلامت عمومی مادر و طول مدت بستری نوزاد نارس.
روشدر این کارآزمایی بالینی دوگروهی، 60 مادر نخست زا و نوزاد نارس بستری آن ها در بخش های مراقبت ویژه نوزادان به صورت تصادفی به دو گروه مشارکت خانواده و شاهد تخصیص یافتند. توانمندسازی گروه مشارکت خانواده برای انجام مراقبت های پایه در مراحل آموزش و عملکرد مستقل صورت گرفت. گروه شاهد مراقبت های معمول بخش را دریافت کردند. سلامت عمومی مادران با پرسشنامه سلامت عمومی مادران گلدبرگ بررسی شد؛ که در آن، امتیاز بالاتر نشانه سلامت عمومی کمتر بود. تحلیل داده ها توسط آزمون های تی مستقل و من ویتنی با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 5/11 انجام شد.
یافته هاآزمون تی مستقل بین میانگین سلامت عمومی در گروه مشارکت خانواده (9/8±2/21) در مرحله پس از مداخله نسبت به گروه شاهد (0/13±4/35) تفاوت آماری معنی داری نشان داد (01/0>p). آزمون من ویتنی از نظر طول مدت بستری بین دو گروه تفاوت معنی داری نشان نداد.
نتیجه گیریمشارکت خانواده در مراقبت از نوزاد نارس می تواند سلامت عمومی مادر را افزایش داده و به عنوان یک روش کاربردی برای ارتقای سلامت خانواده توصیه می شود.
کلید واژگان: سلامت عمومی, طول مدت بستری, مشارکت خانواده, نوزاد نارسBackgroundPressures arising from premature infant care specially hospitalized infant can affect infant''s quality of life and health by causing long term destructive effects on family''s psychological and physical health.
AimTo investigate the effect of family participation on mother''s general health and length of hospitalization of premature neonate.
MethodsIn this clinical trial 60 primiparous women and their premature infants hospitalized in neonatal intensive care units، were randomly allocated to family participation and control groups. In the experimental group، empowering family in order to particiapte in the infant fundamental care was implemented in the «teaching» and «indepededant practice» phases. Control group received routin care. Mother''s general health was measured using Goldberg General Health questionnaire. Data were analyzed by independent t-test and Mann Whitney test using SPSS version 11/5 was done.
ResultsThere was a significant difference between experimental group (21/18±8/95) and control group (35/38±12/99) in terms of Mother''s General Health (p<0/01). There was no significant difference in average length of stay between two groups.
ConclusionFamily participation in caring of premature infants may increase mothers'' general health and can be suggested as a practical method for increasing mother''s general health.
Keywords: family participation, length of stay, general health, premature neonate
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.