hossein mehrpouya
-
ضرورت توجه به بازشناسی و جزییات بناها از جنبه های مختلف اقلیمی، شکلی و تاریخی- تکاملی بر هیچ پژوهشگری پوشیده نیست. شناخت معماری بناها می تواند به توسعه فضاهای شهری و تکامل پایدار آن کمک نماید. در شهر زاهدان با توجه به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی آن بناهای خاصی با ویژگی های اقلیمی، در دوره پهلوی دوم ساخته می شد که سردر این بناها از مهمترین خصوصیات آنها می باشد. در این مقاله هدف بازشناسی ویژگی عقب نشستگی سردر بناهای دوره پهلوی در شهر زاهدان است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و از نوع کمی-کیفی است. گردآوری اطلاعات در مرحله اول از طریق روش تحلیل بر اساس تصاویر و مشاهدات محقق از 19 بنا در محله های مرکزی و قدیمی این شهر است که در پایش ثانویه 8 بنا مورد تحلیل قرار گرفتند. در مرحله دوم از طریق ابزار پرسش نامه و با استفاده از روش AHP، ویژگی های بناها، اولویت بندی شدند. تعداد کارشناسان شرکت کننده در وزن دهی معیارها، 10 نفر بوده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که سبک معماری اغلب بناهای مطالعه شده، سبک معماری سنتی است؛ بررسی سردر بناها نشان می دهد که از تعداد 8 بنا تعداد 6 بنا دارای عقب نشستگی هستند که با مصالح آجر و به شیوه ساده و بدون تزیینات جانبی ساخته شده اند. در حقیقت آجر و استفاده از مواد سازگار با اقلیم منطقه با طراحی های ساده و در بسیاری از موارد بدون طرح در سردرها، گونه غالب محسوب می شود.
کلید واژگان: نشستگی, سردر, دوره پهلوی, شهر زاهدانThe need to pay attention to the recognition and details of the buildings from various climatic, form and historical-evolutionary aspects is not hidden from any researcher. Understanding the architecture of buildings can help the development of urban spaces and its sustainable evolution. In Zahedan, due to its geographical and climatic location, special buildings with climatic characteristics were built in the second Pahlavi period, and the capital of these buildings is one of their most important features. In this article, the aim is to recognize the recess of the Pahlavi buildings in Zahedan city. The research method is descriptive-analytical and quantitative-qualitative. Data collection in the first stage is through content analysis method based on images and researcher observations of 19 buildings in the city. Out of 19 buildings in the central and old neighborhoods of this city, 8 buildings were analyzed in the secondary monitoring. In the second stage, building features were prioritized through a questionnaire tool and using AHP method. The number of experts to weigh the criteria was 10 people. The result of the research shows that the architectural style of the 8 buildings studied is the traditional architectural style. Examining the facades of the buildings shows that out of the 8 buildings, 6 buildings have recess, which were built with brick materials in a simple way and without side decorations. Therefore, the predominant type of buildings at the entrance of Zahedan city is of traditional architecture and in a simple way and decorations are also based on bricks.
Keywords: Recess, Entrance, Pahlavi period, Zahedan -
اقوام کرمانج و ترکمن دو قومیت بزرگ در جغرافیای ایران هستند. با توجه به گستره پراکندگی این اقوام در مناطق جغرافیایی دارای فرهنگ و عناصر فرهنگی خاص خود هستند. مسکن این اقوام نیز دارای مختصاتی و ویژگی هایی است. از آنجا که ساختن یک مسکن و کالبد و نظم فضایی آن شدیدا متاثر از محیط و فرهنگی است که به آن تعلق دارد، خوانش و تحلیل ساختار و کالبد معماری منازل بر اساس نیازها و فرهنگ مردمان بومی تشکیل دهنده آن جامعه می تواند طراحان و برنامه ریزان را در رسیدن به الگوی ساختار مسکن در آن مرز و اقلیم یاری رساند این تحقیق از نظر نوع هدف کاربردی نظری و از جهت روش تحقیق، ترکیبی (توصیفی، تحلیلی) می باشد. یافته های پژوهش حاکی از این است که در خانه های قدیمی اقوام کرمانج، نقش محرمیت و ویژگی های جنسیتی در تفکیک پذیری فضاها و مرزبندی ها نمود بیشتری نسبت به خانه های اقوام ترکمن دارد. ویژگی هایی همچون محرمیت، نقش های جنسیتی، ساختار روابط در خانواده و روابط اجتماعی و شیوه معیشت از جمله ویژگی های فرهنگی هستند که در شکل گیری کالبد سکونت گاه ها در اقوام کرمانج و ترکمن نقش بسزایی داشته اند.
اهداف پژوهش1.بررسی تطبیقی عوامل فرهنگی اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی.2.شناخت اولویت در عناصر کالبدی و فضایی در معماری اقوام کرمانج و ترکمن.
سوالات پژوهش1.کدام عوامل فرهنگی در اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی تاثیرگذار می باشند؟2.کدام عوامل فرهنگی در اقوام کرمانج و ترکمن بیشترین تاثیر را به ترتیب اولویت در عناصر کالبدی و فضایی منازل در این دو قوم و در این خطه دارد؟
کلید واژگان: اقوام کرمانج و ترکمن, معماری سکونت گاه ها, شهرستان بجنورد, خراسان شمالی, فرهنگ و سنتKormanj and Turkmen are two major ethnic groups in the geography of Iran. Due to the distribution of these tribes in geographical areas, they behold their own culture and cultural elements. The housing of these communities bestows specific coordinates and features. Subsequently, the construction of a house and its body and spatial order is strongly influenced by the environment and culture to which it belongs, reading and analyzing the structure and body of the architecture of houses based on the needs and culture of the indigenous people that construct that community can aid designers and assisted planners in achieving the pattern of housing structure in that border and climate. This research is theoretically applied in terms of type of purpose and in terms of method combined with a descriptive and analytic outlook. Results indicate that in the old houses of Kormanj tribes, the role of privacy and gender characteristics in the separation of spaces and boundaries are more noticeable than the houses of Turkmen tribes. Features such as privacy, gender roles, the structure of family relationships and social relations and lifestyle are among the cultural features that have played a significant role in the formation of settlements in Kormanj and Turkmen.
Research aimsComparative study of cultural factors of Kormanj and Turkmen ethnic groups in shaping the architecture of settlements in Bojnourd city of North Khorasan province.
Recognizing the priority in physical and spatial elements in the architecture of Kormanj and Turkmen ethnic groups.Research questionsWhich cultural factors in Kormanj and Turkmen ethnic groups are influential in shaping the architecture of settlements in Bojnourd city of North Khorasan province?
Which cultural factors in Kormanj and Turkmen ethnic groups have the greatest impact on the physical and spatial elements of houses in these two ethnic groups and in this region, respectively?Keywords: Kormanj, Turkmen tribes, architecture of settlements, Bojnourd City, North Khorasan, culture, tradition -
معماری خانه های روستای قلعه نو در سیستان هم پاسخی درخور به شیب بستر روستا داده و هم با ملاحظه ی اقلیم به فرهنگ پرداخته است. پرسش اصلی پژوهش این است که آیا درون گرایی به صرف سازگاری با اقلیم است یا برکنار از جبر اقلیمی، عوامل فرهنگی هم در کار است. هدف اصلی از پژوهش حاضر، تحلیل فضا در معماری بومی جهت نشان دادن مولفه های درون گرایی روستای قلعه نو است. این پژوهش ماهیتی بنیادی دارد، در روش کیفی است و رویکرد توصیفی و تفسیری برای تبیین موضوع اتخاذ شده است. گونه شناسی مسکن خانه ها را در 8 تیپ قرار می دهد که وجه مشترک آن ها وجود میانسرا است. پس از معرفی و تحلیل عناصر و اجزاء خانه های روستای قلعه نو، آرایش فضایی خانه ها با بهره گیری از گراف جهت نشان دادن چگونگی چیدمان فضاها و نحوه ارتباط آن ها با یکدیگر واکاوی شده است. با توجه به خطی بودن و توزیع نرمال داده های آماری، بررسی همبستگی با استفاده از ضریب پیرسون انجام شده است. مقدار ضریب به دست آمده در دو مورد نشان از آن دارد که نخست تعداد میانسرا با درون گرایی همبسته است و در مورد دوم میان تعداد فضاها با درون گرایی همبستگی وجود دارد. بررسی های در مورد روستای قلعه نو، ویژگی های عمده ای را درباره معماری بومی آن نشان می دهد که هیچ فضایی پنجره ای گشوده به فضای عمومی بیرون ندارد، کولک و سورک که دیدبند هستند جانشین پنجره به فضای عمومی بیرون شده اند، فضاهایی مانند هشتی و خم به عنوان مفصل درون و بیرون به ایفای نقش پرداخته اند، حیاط یا میانسرا نقش پررنگی دارد و گاه یک خانه پنج میانسرا دارد و اینکه در و پنجره ی اتاق ها به میانسرا گشوده می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که علاوه بر اینکه معماری بومی قلعه نو درون گراست، تاثیر وزنی عوامل فرهنگی در درون گرایی بیش از عوامل اقلیمی است. علاوه براین عامل تمایز اصلی معماری بومی قلعه نو از دیگر معماری های واقع بر شیب وجود میانسرا و تعداد آن است.
کلید واژگان: معماری بومی, معماری درون گرا, میانسرا, روستای قلعه نو, عوامل فرهنگی, عوامل اقلیمیThe architecture of the houses of Qaleno village in Sistan has responded to the slope of the village as well as taken into account the climate and culture consideration. The main question of this research is whether introversion is only for adaptation to climate or in addition to environmental force, cultural factors are involved. The main purpose of this study is to carry out a spatial analysis of indigenous architecture to show the components of introversion in Qaleno village. This research has a fundamental nature and applies a qualitative method to address the issue with a descriptive-interpretive approach. There are eight types of housing in Qaleno village, and they all have the element of Miansara (courtyard) in common. After introducing and analyzing the elements and components of the houses, the spatial arrangement of the houses has been investigated by using graphs to show how the spaces are organized and how they relate to each other. Due to the linearity and normal distribution of statistical data, the Pearson correlation coefficient was used to analyze them. The value of the obtained coefficient in two cases indicates that in the first case, introversion correlates with the number of Miansaras; and in the second case, introversion correlates with the number of spaces. Moreover, the studies showed that Qaleno houses have no windows towards the public space, and they are substituted with Koulak and Sourak, which also act as blinds. In addition, elements such as Hashti and Kham are used to divide the exterior and the interior. Miansaras are the major elements of the houses to the extent that some houses have up to five Miansaras, which are connected to every room by windows and doors. The results of this study show that the indigenous architecture of Qaleno village is influenced more by cultural factors rather than climatic ones and is different from the architecture of other areas because of the slope and the number of Miansaras it has.
Keywords: indigenous architecture, introvert architecture, miansara, Qalehno village, cultural factors, climatic factors -
در این پژوهش به تحلیل تطبیقی عوامل فرهنگی اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی پرداخته شده است. سوال اصلی پژوهش این است که کدام عوامل فرهنگی در اقوام کرمانج و ترکمن در شکل گیری معماری سکونت گاه های شهرستان بجنورد از استان خراسان شمالی تاثیرگذار می باشند؟ کدام عوامل فرهنگی در این اقوام بیشترین تاثیر را به ترتیب اولویت در عناصر کالبدی و فضایی منازل در این دو قوم و در این خطه دارد؟ این تحقیق از نظر نوع هدف کاربردی نظری و از جهت روش تحقیق، ترکیبی(توصیفی، تحلیلی) می باشد. نمونه موردی عناصر کالبدی و فضایی خانه ها شامل ورودی، مهمان خانه، اتاق نشیمن ، مطبخ و ایوان با یکدیگر مقایسه شده و یافته ها نشان می دهد که در خانه های قدیمی اقوام کرمانج نقش محرمیت و ویژگی های جنسیتی در تفکیک پذیری فضاها و مرز بندی ها نمود بیشتری نسبت به خانه های اقوام ترکمن دارد. ویژگی هایی همچون محرمیت ، نقش های جنسیتی، ساختار روابط در خانواده و روابط اجتماعی و شیوه معیشت از جمله ویژگی های فرهنگی هستند که در شکل گیری کالبد سکونت گاه ها در اقوام کرمانج و ترکمن نقش بسزایی داشته اند.
کلید واژگان: اقوام کرمانج و ترکمن, معماری سکونت گاه ها, شهرستان بجنورد, خراسان شمالی, فرهنگ و سنتIn different periods of history, tribal, ethnic, climatic, religious, etc. cultural characteristics have had an impact on the design of the architectural body. Differences in the cultural characteristics of different climates have led to the emergence of distinct shapes in living spaces and the shape of habitats. The purpose of this study is to investigate the role of culture in the design of the architectural body in North Khorasan, Bojnourd city. Since the residents of this province and city are composed of different ethnicities, we selected two Turkmen and Kermanj ethnic groups and put the studies and studies done by focusing on these two ethnic groups, which constitute the majority of the residents of this city. In order to achieve this goal, three basic questions are raised: 1- What is the role of culture in the type of architectural body of North Khorasan province? 2- What is the most important cultural indicator influencing the form of cultural settlements in North Khorasan? 3- What is the most influential space of culture in architecture? Following the answers to the above questions, he studied systematic and systematic documents and then conducted a semi-structured interview with several elites in the relevant field. The results show cultural characteristics such as representation of relationships and gender roles, privacy and Privacy based on gender culture, individual and social ties have had the greatest impact on North Khorasan's colonial body. Based on the above cultural features, the architectural body between these two ethnic groups is classified into two types of introverted and extroverted architecture. Introverted architecture with an emphasis on the separation of public and private arenas among Kermanshah and extroverted architecture with an emphasis on the integration of public and private arenas among Turkmens.
Keywords: Culture, Body of Architecture, Introverted Architecture, ExtrovertedArchitecture, Muharram, Privacy, North Khorasan, Bojnourd -
ادبیات ایران بدلیل داشتن سویه فرهنگی غنی و نفوذ در سایر هنرها از جمله نقاشی، یکی از شاخص ترین زمینه های ادبیات تطبیقی بشمار میرود. ادبیات تطبیقی از دو جهت می تواند ارتباط شعر و نقاشی را بررسی کند: نخست اینکه چگونه مفهومی یکسان در هنر نوشتاری و هنر دیداری نمود پیدا میکند و دوم آنکه این هنر نوشتاری یا شعر چگونه در هنر دیداری یا نقاشی تاثیر می گذارد. شاهنامه فردوسی یکی از اسطوره متن های فرهنگی است که از بستر نشانه یی نخستین خود خارج می شود و در حوزه های گوناگون معرفتی و هنری حضور می یابد و آنها را متاثر می سازد. یکی از موضوعات مهم در نگارگری ایران، نبرد میان دیو و آدمی است. هدف اصلی نوشتار حاضر، بررسی فرمی و شکلی دیو در نگاره های مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار و چرایی تفاوت در ترسیم آنان بر اساس نظریه پل ریکور Paul Ricour است. سوالات اصلی این پژوهش عبارتند از: 1) ویژگی ها و شاخصه های شکلی نگاره دیو در مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار چیست؟ 2) تفاوت نگاره دیوان در مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار چگونه قابل تبیین است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که نقش دیو در نگاره های این دوران با ویژگی های حیوانی در کالبد آدمی نقش شده است. از سویی دیگر، تفاوت در تصویر نقش آن در این مکاتب ابتدا برگرفته از وجه استعاری شاهنامه و سپس تلقی شخصی نگارگر و خوانش او از متن، سلیقه هنری دوران او و مکتبی که در آن رشد کرده و یا اقتضای شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عرفانی او می باشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و براساس مطالعات کتابخانه یی به سرانجام رسیده است.کلید واژگان: ایلخانیان, قاجار, شاهنامه, نگارگری, دیو, پل ریکورGiven its rich cultural dimension and influence over other arts, including painting, Iranian literature is one of the most distinctive contexts in the field of comparative literature. This field can explore the relationship between poetry and painting from two aspects: First, how an identical concept is manifested in both written and visual arts and, second, how written art or poetry could affect visual arts or painting. Ferdowsi’s Shahnameh is one of the cultural, mythological texts which goes beyond its initial coding system, becomes present in various epistemological and artistic realms, and affects them. One of the important themes in Iranian painting is the battle betweenDiv (Demon) and human beings. The present paper intends to investigate the form of Div in the painting schools of the Ilkhanid period to the end of the Qajar period and the reasons for differences in portraying it based on Paul Ricoeur’s theory. This study seeks to provide some answers to the following questions: 1) What are the formal characteristics and distinctive features of the image of Div in the different painting Schools between the Ilkhanid and the late Qajar periods? 2) How could the differences between the images of Div in the painting schools of the mentioned time interval be explained? The results of the study indicate that the images of Div in the paintings of this period have been drawn with animal features in the body of human beings. On the other hand, the existing differences in this regard originate initially in the metaphorical aspects of Shahnameh and then in the personal perception of painters and their understanding of the text, the artistic taste of their period and the school in which they have been trained, and the social, cultural, political, and gnostic conditions and necessities of their time. This study has been conducted following the descriptiveanalytic, comparative, and library methods.Keywords: Ilkhanid period, Qajar period, Shahnameh, Painting, Div, Paul Ricoeur
-
نشریه پژوهش هنر، پیاپی 13 (بهار و تابستان 1396)، صص 109 -123یکی از حوادث تاریخی که در دوره صفویه نمود بیشتری داشت و تاثیر بسیاری بر پوشاک صفویه گذاشت ورود اروپائیان به ایران بود که با نوشتن سفرنامهها ، بخشی از تاریخ مکتوب صفویه را رقم زدند . برای بررسی پوشش زنان صفویه ، علاوه بر سفرنامهها ، از نقاشی ها آن دوران نیز میتوان استفاده کرد.
در این مقاله سعی شده با مطالعه تطبیقی به چگونگی انعکاس مطالب و تصاویر پوشش زنان صفویه در سفرنامهها و نگارههای دوره صفویه پرداخته شود . به همین منظور مهم ترین سفرنامههای نوشته شده در دورهصفویهدر مورد پوشش زنان مورد مطالعه قرارگرفته و مطالب آن با نگارههای دورهی صفویه به صورت تطبیقی بررسی شده است ، این مقاله از نوع نظری میباشد و با روش تطبیقی و با بهرهگیری از منابع کتابخانه ای و بررسی مطالب سفرنامه ها و نگاره ها درصدد پاسخگویی به این پرسشها میباشد : به چه صورت پوشش زنان دوره صفویه در سفرنامهها و نگارههای این دوران انعکاس یافته و تا چه حد بر یکدیگر منطبق است؟ برای بررسی پوشش زنان دوره صفویه چرا سفرنامهها به همراه نگارهها باید مورد استفاده قرار گیرد؟
از دلایل استفاده از سفرنامهها به همراه نگارهها ، کمبود تنپوشهای زنان به دلایلی مانند فرسوده شدن ابریشم ها و پنبههای بکار رفته در آن ها ، تغییر و تحول در پوشش زنان به دلیل ورود فرهنگ غربی و غیره میباشد . دستاوردهای پژوهش بیانگر آن است که مطالب سفرنامهها در برخی موارد به دلایلی مانند تغییر و تحول پوشاک صفویه قابل اطمینان نیستند ؛ مثلا قبای بانوان در تصاویر سفرنامهها تا ساق پای آن ها میرسید ، اما در برخی از نگارهها میبینیم که قبا بسیار کوتاه تر شده و تا بالای زانو رسیده است . چنین اتفاقی در طراحی کفشهای راحتی زنان نیز افتاده است ، به همین دلیل مطالب سفرنامهها به تنهایی برای بررسی پوشش زنان صفویه کافی نیستند ، بلکه در کنار نگارهها میتوانند اسنادی معتبر تلقی شوند.کلید واژگان: نگارگری صفویه, نگارهها, سفرنامهها, پوشش زنان -
در هنر نگارگری، نگارگران تمامی مکاتب ذهنیتی کامل و فعال درباره نبرد کی هانی میان آفرینش اهریمنی و آفرینش ایزدی داشتند. در این میان دیو که نماد اهریمن و دشمن است با چهره های حیوانی با شاخ ودم و عریان، با سلاح های بدوی و دیگر موارد نشان داده شده است. نگارگران با نمایش این ویژگی ها به نوعی به برتری آفرینش ایزدی در مقابل آفرینش اهریمنی اشاره کرده اند. هدف اصلی پژوهش، بررسی نقش دیو در نگاره های دوره ایلخانی و تیموری (هرات وشیراز) و تفاوت طراحی نگاره های آن است. سوالات اصلی پژوهش عبارتند از؛1- ویژگی ها و شاخصه های شکلی دیو در نگاره های دوره ایلخانی و تیموری چیست؟2: تفاوت چهره دیوان در نگاره های دوره ایلخانی و تیموری چگونه قابل تبیین است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد، دیو در نگاره های این دوران با توجه به وجه حیوانی آن ترسیم و با ویژگی های حیوانی در کالبد آدمی نقش شده است. از سویی دیگر تفاوت در تصویر نقش آن در این مکاتب ابتدا برگرفته از وجه استعاری شاهنامه و سپس تلقی شخصی نگارگر و خوانش او از متن، سلیقه هنری دوران او و مکتبی که در آن رشد کرده و یا اقتضای شرایط اجتماعی و فرهنگی او است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و براساس مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.کلید واژگان: ایلخانیان, تیموریان, شاهنامه, نگارگری, دیوThe confrontation between good and evil forces, the division of the world into two realms of light and darkness, and the belief in the permanent quarrel between Ahoorian and Devilish phenomena, is a common belief among all folks and nations, a struggle that continues till the world is set up, and the ultimate victory belongs to the light front. Demons, who are the inhabitants of the darkness, are abnormal, black creatures with long, hog-like teeth, thick and black lips, and occasionally blue eyes. The body of these cannibals is covered with thick hair and they have several heads, horns, tails and large ears with a pair of wings. Demons are one of the most devilish creations in Iranian mythology, whose main goal is to eliminate Ahoorian creatures. Ferdowsi has shown this idea in his Shahnameh; it is even seen in the epic poems afterward. Meanwhile, Demons, which represents the devil and enemy, is shown as naked animal figures with horns and tail, possessing primitive weapons. The painters have somehow emphasized the superiority of the creation of the goddess against devilish creation by displaying these features. The main goal of the research is to study the role of the Demons in Ilkhani and Timurid eras (Herat and Shiraz) and their differences in their images. The main questions of this research are: 1. what are the characteristics of Demons in the paintings of the Ilkhani and Timurid eras? 2. How can the difference between the face of the Demons in Ilkhani and Timurid periods be explained? The results of the study showed that in the painting of this era, Demons are depicted with the animal nature in the shape of human body. On the other hand, the difference in the shapes of Demons in these schools is first drawn from the metaphorical aspect of Shahnameh, and then the personal perception of the painter and his interpretation of the text, the artistic style of his era, the cultural conditions and the school in which he grew. This research has been accomplished by a descriptive-analytical and comparative method, based on library studies.Keywords: Ilkhanis, Timurid, Shahnameh, Painting, Demons
-
Bahram is one of the most important Zoroastrian deities, which is remembered as the angel of triumph and victoryin mythology. His name in Avesta is verethraghen that is changed form of vritrahan. Vritrahan means dragon killer.He was also named as one of the reputed and justice Wide Sassanid kings. This king is called as Bahram-e Gur. Beautiful and wonderful stories of Bahram-e Gur in Shahnameh and Haft- peykar are favored by artists, So that in many of Iran,s artistic works we can see their designs and pictures. In every period illustrating Of Bahram-e Gur,s stories has been changed according to the features of that period. This can be understood by studying his clothing, crown and figure. In these works, we can see Iranian art evolution and change in artist,s tastes and moods. This paper tries to search image works related to Bahram-e Gur, and compare Structural changes and aesthetic aspects and also the issues and characteristics of these worksworks to be. Research method of this paper is analytic & descriptive and Content is gathered by way of the library method.Keywords: Bahram, e Gur, myth, symbol, Shahname, Haftpeykar, Iranianart, Persian painting
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.