hussein rajabi
-
پیروی محض از آرای فقهی مذاهب اربعه با روح تعالیم اسلام سازگاری ندارد؛ اما با این وجود، اکثر قریب به اتفاق مسلمانان اهل سنت، از یکی از ائمه اربعه تقلید می کنند و خود را در مسائل فقهی، محصور در مذاهب اربعه کرده اند. ابن تیمیه با روش اهل سنت مخالفت کرده و تقلید از ائمه اربعه را نادرست می داند. وی در مخالفت با اهل سنت به گونه ای عمل کرده که از جاده انصاف خارج شده است. او گاهی اهل سنت مقلد ائمه اربعه را کافر شمرده که واجب است از این کارشان توبه کنند. گاهی آنها را مرتد دانسته و گاهی نیز آنها را اهل بدعت، خطاب کرده است. این در حالی است که نسبت دادن تکفیر و ارتداد به مسلمانان در روایات متعددی نهی شده است؛ تا جایی که در روایات گفته شده: اگر کسی به مسلمانی نسبت کفر و ارتداد دهد، خودش به کفر و ارتداد سزاوارتر است.
اهل بدعت خواندن مسلمانان نیز کاری نادرست است؛ زیرا هر کاری که در زمان سلف نبوده، دلیلی بر بدعت و سیئه بودن آن نیست. چه بسا امور محدثه ای که بعد از دوران سلف به وجود آمده، ولی کسی ادعا نکرده که آن بدعت است. این پژوهش با روش توصیفی _ تحلیلی، دیدگاه ابن تیمیه را در رابطه با مقلدین مذاهب اربعه، بررسی و نقد کرده و ثابت نموده که اتخاذ روشی تکفیری در مواجه با مسلمانان صحیح نیست.کلید واژگان: تقلید, ابن تیمیه, مذاهب اربعه, اجتهاد, اهل بدعت, تکفیر مقلدین, اهل سنتAbsolute subservience to the juridical views of the four schools of jurisprudence is not consistent with the teachings of Islam. Nonetheless, majority of Sunni Muslims follow one of the leaders or imams of the four schools binding their practice with the jurisprudential rulings of the four schools. Ibn Taymiyyah has opposed the Sunni method considering taqlid (following) of the four imams as invalid and incorrect. He has gone to extremes in opposing Ahl-e Sunnah since he, sometimes, considers the followers of the four leaders as heretics who must repent for such acts. Sometimes, he calls them apostates and other times he describes them as the people of innovation (ahl-e bid'ah). That is when labeling a Muslim as a disbeliever and apostate has been forbidden in multiple traditions, so much that it has been narrated that if someone ascribes infidelity and apostasy to someone, he is more entitled to be called a disbeliever and an apostate. Labeling Muslims as innovators is also inappropriate because every act that did not use to be practiced in the time of the predecessors does not mean that it is unlawful or evil. Perhaps, there might be something that may have come into being after the Salaf period but no one has claimed that it is bid'ah. This research uses analytical – descriptive method to study Ibn Taymiyyah's opinion about the followers of the four schools of jurisprudence, and it has proved that embarking on excommunicating others while encountering Muslim is not appropriate.
Keywords: Taqlid, Ibn Taymiyyah, Four Schools, Ijtihad, innovator, excommunicating the followers, Ahl-e Sunnah -
دیدگاه فقهی فقهای امامی و حنفی درباره طلاق بدعی، یکی از مباحث بسیار جدی و بحث برانگیز در مسئله طلاق است. امامیه بر اساس مبانی فقهی خویش، چون تبعیت نص، سنت و اجماع، مصادیق چهارگانه طلاق حائض، نفسا، طلاق در طهر مواقعه و طلاق جمع را طلاق بدعی و منهی، محرم و خلاف شرع، می دانند و بر بطلان آن حکم می دهند؛ ولی فقهای حنفی، تحت همان عناوین و تبعیت سیره صحابه و قیاس، بر جواز و صحت آن پافشاری می کنند. اما مبانی صحت طلاق بدعی، از لحاظ پرسش های جدی، نه تنها توان مقابله با مبانی بطلان را ندارد، بلکه شواهدی برخلاف آن به چشم می خورد. از این رو راهکار اساسی حل اختلاف، بسنده کردن به «طلاق سنت» خواهد بود که این دو رویکرد فقهی بر آن توافق دارند و برابر با اصول و قواعد پذیرفته شده هر دو است.کلید واژگان: طلاق بدعی, طلاق سنت, مبانی, نص, سیره و صحابهJurisprudential point of view about non-traditional divorce in Imamiyya and Hanafis jurists is one of the most serious and challenging issues in divorce. According to Imamiyyas jurisprudential foundations such as following the absolutely clear text(Nas), practice (Sunnah) and consensus decrees that the four instances of divorce: divorce of woman in her monthly period, in her puerperal period, in her cleanliness in which sexual intercourse is done and sum divorce are prohibited, unlawful, non-traditional divorce and against the religious law; and emphasize on their nullity; while Hanafis jurists, under the same titles and the prophet companions behavior and comparison, insist on its permission and accuracy. But foundations of accuracy of non-traditional divorce, regarding with serious challenges, cant only encounter foundations of nullity but there are evidences against it. Therefore the fundamental technique to solve the differences is to rely on traditional divorce on which is agreed and accepted by principles and rules of both jurisprudential approaches.Keywords: Divorce, Principles, Quran, Biography
-
یکی از اصلی ترین تقابل ها میان اندیشه سیاسی شیعه و اندیشه های غربی در حوزه سیاست، مساله مشروعیت و تعیین حاکم است. اعتقاد به نصب الهی حاکم می تواند بسیاری از گزاره های فقهی را خصوصا در عرصه سیاست دست خوش دگرگونی های عمیقی نماید. در این نوشتار سعی شده است تا با بهره گیری از روش تطبیق، دیدگاه های متفاوت تبیین و مهم ترین آثار آن در فقه سیاسی بررسی شود. وجوب انقلاب سیاسی و تشکیل حکومت، وجوب انتخاب شخص منصوب به عنوان حاکم و اطاعت از او و یاری او، حرمت مخالفت با حاکم منصوب و پذیرش ولایت کفار، واگذاری همه تصدی ها به حاکم و حرمت تصرف بدون اذن او در مسائل اجتماعی، ضرورت تطبیق همه رفتارهای حکومتی بر اساس قوانین اسلام، تکلیف دولت اسلامی در برنامه ریزی و قانون گذاری جهت هدایت معنوی جامعه و تعیین جایگاه بیعت و آرای عمومی از جمله تبعات این دیدگاه در فقه سیاسی می باشد. چگونگی ارتباط این گزاره ها با دیدگاه نصب در متن مقاله تبیین شده است.کلید واژگان: فقه سیاسی, استلزامات, نصب حاکم, حاکم, گونه های مشروعیتIn the realm of politics, the issue of the legitimacy and appointment of a Muslim ruler is one of the most fundamental challenging issue between the ShiÝi political thought and the western thought. Belief in the divine appointment of a Muslim ruler can make dramatic changes in the fiqhi (jurisprudential) statements in the realm of politics. In this article, the writer tries to make a contrastive analysis of various views of the issue in question and explain what important consequences may follow from this in the political thought. The necessity of political revolution and the establishment of government, the obligation of the appointment of someone as a ruler and the duty of people in following and assisting him, the illegal acts of opposition to the appointed ruler and the acceptance of the authority of infidels, delegation of all powers and authorities to a Muslim ruler and illegitimacy of any intervention in social affairs without his permission, the necessity of basing all governmental policies on the Islamic laws, the duty of Islamic government to make plans and legislate laws for the sake of the spiritual guidance of society and, last but not least, determining the position of allegiance and national poll can be said to be the consequences of this view in the political thought of Islam. The way in which these statements have relations with the idea of appointing a Muslim ruler has also been explained in the article.Keywords: political thought_the appointment of a Muslim ruler_ruler_variety of legitimacy
-
پژوهش پیش رو درباره فتنه تکفیر است که از مهمترین مسائل روز جهان اسلام به شمار می آید. باکمال تاسف، دشمنان اسلام با استفاده از عدم بصیرت گروهی از مسلمانان، حرکت جهادی آنان را که باید علیه کفر و صهیونیست بکارگرفته می شد، به خود مسلمانان بازگردانده و به خوبی در جهت اهداف پلید خویش مدیریت و هدایت می کنند. ازاین رو، تکفیر را که مساله ای برون-دینی است، به درون دین و میان خود مسلمانان کشاندند و آن را تبدیل به یک فتنه بزرگ کردند. این پژوهش با بهره گیری از متون دینی و فقهی مذاهب اسلامی (اعم از شیعه و اهل سنت)، افزون بر چیستی فتنه تکفیر، نظر صحیح فقهی را درباره کسانی که این فتنه را رهبری و یا در آن نقش دارند تبیین می کند و وظایف مهم سایر مسلمانان را در قبال این گروه مشخص می نماید، اگر مسلمانان با فتنه تکفیر روبرو شدند، فقه چه راه-کارهایی برای جلوگیری و یا هدایت آن در مسیر صحیح، ارائه داده است تا امت اسلامی از خطرهای سهمگین آن در امان بمانند.کلید واژگان: فتنه, تکفیر, فتنه گر, اهل بغی, جهادThe present research work studies the fitnah of takfir as one of the most important problems in the Islamic world today. Unfortunately, to achieve their filthy aims, the enemies of Islam, taking the advantages of the ignorance of certain Muslim groups, is trying to skillfully manage and control their jihÁdi movements, which have been actually intended to be against unbelief and Zionists acts of aggressions, and motivate the Muslim sects to wage wars against each other. In addition, they set the stage for takfir, which does not have any footing in the orthodox faith of Islam, to find its way into religion and religious sects, taking on the appearance of a great fitnah (sedition) in the Muslim world today.
Drawing upon religious and fiqhi texts of religious sects of Islam (whether ShiÝi or Sunni texts), this research work tries to cast light on the nature of the fitnah of takfir on the one hand, and to put forward the fiqhi truthful opinion about those who are involved in leading the fitnah or who play a role in it on the other. It also makes clear the responsibilities of the other Muslim majorities around the world towards this takfiri group. The problem can be put this way: If Muslims are faced with the fitnah of takfir, what strategies can Islamic fiqh formulate to prevent it or lead it to the right direction in order to keep the Muslim community away from the enormous threatening dangers of these extremist takfiri groups?Keywords: fitnah (sedition), takfir, rebels, jihÁd (holy war in the cause of Allah)
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.