به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

m. baradaran

  • زهرا پورحبیبی، مجید برادران، مائده میرزائی ملاطی*، سمیه شکرگزار، لیلا مکوندی
    مقدمه

    اعضای هیات علمی دانشگاه با توجه به نقش و مسیولیت های متعدد، سطح قابل توجه ای از استرس شغلی را تجربه می کنند. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش عدالت سازمانی و تعارض کار- خانواده در استرس شغلی اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شده است.

    روش ها

    این پژوهش، از نوع مقطعی و طرح آماری آن از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه اعضای هیات علمی شاغل در دانشگاه علوم پزشکی گیلان به تعداد 452 نفر بودند و تعداد 127 نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس در سال 1400 در پژوهش شرکت نمودند. از پرسشنامه های استرس شغلی آر، اس، الیوت (1994)، عدالت سازمانی نیهوف و مورمان (1993)، تعارض کار- خانواده کارلسون ،کاکمر و ویلیامز (2000) استفاده شد. داده ها با روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، به وسیله نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    بین استرس شغلی و عدالت سازمانی (r = -0/324, P = 0/001) ارتباط منفی معنی دار، و بین استرس شغلی و تعارض کار- خانواده (r=0/620, P=0/001) ارتباط مثبت معنی دار وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که به ترتیب متغیر های عدالت سازمانی (b= -0/066, P=0/039) و تعارض کار- خانواده (b=0/310, P=0/001) در پیش بینی تغییرات مربوط به استرس شغلی نقش دارند.

    نتیجه گیری

    دانشگاه ها به عنوان یک ساختار اجتماعی نظام مند، در راستای مدیریت منابع انسانی با شناسایی عواملی که موجب بهبود درک عدالت سازمانی و کاهش استرس شغلی می گردد، می توانند عملکرد کارکنان را بهبود بخشند و از این طریق بهره وری سازمانی را افزایش دهند.

    کلید واژگان: استرس شغلی, تعارض کار و خانواده, عدالت سازمانی, هیات علمی
    Z .Pourhabibi, M. Baradaran, M. Mirzaei*, S .Shokrgozar, L .Makvandi
    Introduction

    The faculty members of Universities experience significant level of job stress due to their multiple roles and responsibilities. The purpose of this study is to determine the role of organizational justice and work-family conflict in the job stress of academic staff members of Guilan University of Medical Sciences.

    Methods

    This is a cross-sectional and descriptive-correlational design study. The statistical population of this study comprised faculty members of Guilan University of Medical Sciences about 452. The participants were selected through convenience sampling, and 127 individuals were enrolled in the study. R. S. Eliot job stress (1994), Niehof & Moorman organizational justice (1993), and work-family conflict Carlson, Kacmar & Williams (2000) questionnaires were utilized for data collection. The data were analyzed via Pearson correlation coefficient and multiple linear regression analysis with IBM SPSS.  

    Results

     There was a significant negative correlation between job stress and organizational justice (r = -0.324, P = 0.001). Moreover, a significant positive correlation exists between job stress and work-family conflict (r=0.620, P=0.001). The results of multiple analyses implied that job stress is significantly explained by organizational justice (b= -0.066, P=0.039) and work-family conflict (b=0.310, P=0.001) (P<0.001).

    Conclusion

    Universities, as a systematic social structure, in line with their human resource management, can increase their staff performance by identifying factors which lead to improvement in understanding of organizational justice and reducing job stress, by this the organizational efficiency can be risen.

    Keywords: Job Stress, Work-Family Conflict, Organizational Justice, Faculty Members
  • بهمن خسروی پور، مریم طهماسبی*، مسعود برادران

    جامعه‎ شناسان معتقدند که نیرو محرکه ی کارآفرینان، انگیزه های درونی و شخصی آن ها ست که با تاثیرپذیری از محیط پیرامون تقویت می شود. بنابراین، برای کسب شناخت نسبت به چگونگی شکل گیری رفتار کارآفرینانه، شناخت انگیزه ی افراد مهم است. پژوهش حاضر که از نوع مطالعات کاربردی و غیرآزمایشی است، انگیزه زنان روستایی از راه اندازی کسب و کارهای خرد کشاورزی محور را در استان های گیلان و مازندران مورد بررسی قرار داد. در این تلاش پژوهشی، 131 نفر از زنان روستایی شاغل در 17 شهرستان مطالعه و 23 متغیرهای انگیزشی در توسعه کسب و کارها، اولویت بندی شد. یافته ها نشان داد که «دستیابی به استقلال مالی» با میانگین 4/50 از پنج، قوی ترین متغیر در توسعه‎ ی کسب و کار بود. همچنین، «افزایش قدرت کنترل بر سرنوشت خود»، «کاهش هزینه های خانواده»؛ و «بهبود وضعیت مالی و شرایط اقتصادی»، در رتبه های بعدی قرار گرفتند. به این ترتیب، اصلی ترین عامل برانگیزاننده ، دستیابی به قدرت کنترل بیشتر بر امور زندگی با جهت گیری اقتصادی بود. می‎ توان دریافت که کسب و کارهای خرد می توانند در پیشبرد اقتصاد خانوار روستایی و بهبود رفاه آن سهم قابل توجهی داشته باشند. بنابراین، تلاش برای توسعه ی این بنگاه ها در مسیر بیرون کشیدن اقشار آسیب پذیر جامعه از چنگال تله‎ ی فقر، در نوع خود یک راهبرد توسع ه ای ارزشمند تلقی گردد.

    کلید واژگان: انگیزه, کسب و کارهای خرد کشاورزی محور, زنان روستایی, استان های گیلان و مازندران
    B. Khosravipour, M. Tahmasbi *, M .Baradaran

    Many people believe that entrepreneurship is an innate trait and some people are born entrepreneurs from the beginning of the life, but some people consider it to a great extent, as an acquired ability that is the product of a complex psychological process and closely related to an individual’s motivation. The fact is that there is still no comprehensive and accurate knowledge of the factors that motivate people to become entrepreneurs. An important part of this issue goes back to the weaknesses of the theoretical foundation and scientific studies. Sociologists believe that the entrepreneurs’ driving force is their inner and personal motivations, which are strengthened during the life, via being influenced by the environment. Therefore, in order to gain knowledge about how an entrepreneurial behavior is formed, before anything else, it is better to examine people's motivations in this regard. The present study is an applied research in non-experimental research group, considering that it is seeking to investigate the rural women’s motivations for starting agriculture-based micro-enterprises in the provinces of Gilan and Mazandaran.131 rural women, owning agricultural micro- enterprises, in 17 cities of Gilan and Mazandaran provinces were studied and 23 motivational variables in business development were prioritized based on the coefficients of the changes obtained. Findings indicated that "achieving financial independence" with an average score of 4.50 out of five, was the strongest motivating variable for starting and running a business, and "increasing the power of control over one's own destiny", "helping to reduce some family expenses in certain areas, such as: providing processed agricultural products, etc.”, and "helping to improve financial situation and economic conditions of the family" ranked next, respectively. Thus, the rural women’s most main motivating factor in this study for starting an agricultural micro-business in the region has been to gain more control over life, via special economic orientation. Consequently, agricultural micro-businesses can make significant and considerable contribution to promoting the rural household economy, improving its welfare, and therefore, trying to develop such enterprises, as a valuable developmental strategy, can save the vulnerable strata of the rural society from the poverty.

    Keywords: Motivation, Agriculture-based micro-enterprises, Rural Women, Gilan, Mazandaran provinces
  • مجتبی بابایی امین، مسعود برادران*، معصومه فروزانی

    پژوهش حاضر با هدف تحلیل روند موفقیت صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی با استفاده از اصول ارزشیابی مدیریت پروژه در استان لرستان انجام شد. جامعه آماری شامل 750 نفر از زنان عضو صندوق اعتبارات خرد بود که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، حجم نمونه 257 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای محقق‏ ساخت بود، که روایی آن با نظر اعضای هییت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان لرستان و پایایی آن از طریق محاسبه آلفای کرونباخ تایید شد. برای تحلیل داده ها در بخش آمار توصیفی، از آماره های میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد فراوانی و در بخش تحلیل استنباطی، از آزمون همبستگی، آزمون تحلیل واریانس و تحلیل تشخیصی استفاده شد. نتایج گروه بندی حاصل از تحلیل تشخیصی نشان داد که تابع ممیزی قادر است با درجه صحت 4/79 درصد، سه نوع صندوق خوب، متوسط و ضعیف را گروه بندی کند؛ همچنین، 4/76 درصد اعضای صندوق خوب، 5/88 درصد اعضای صندوق متوسط و 5/70 درصد اعضای صندوق ضعیف به‏طور صحیح در صندوق خود قرار گرفته اند. افزون بر این، بر پایه یافته‏های آزمون همبستگی، اعضای دارای وضعیت بهتر به لحاظ درآمد، سابقه عضویت در صندوق، تعداد وام دریافتی و مبلغ وام دریافتی، نقش صندوق خرد در زندگی خود را از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی مطلوب تر ارزیابی کردند. بر اساس نتایج مطالعه، ارایه آموزش های کارآفرینانه و شناسایی خیران برای حمایت مالی بیشتر از صندوق ها توصیه می شود.

    کلید واژگان: زنان روستایی, صندوق اعتبارات خرد, لرستان (استان)
    M. Babaei Amin, M. Baradaran *, M. Forouzani

    This study aimed at analyzing the success rate of rural women's micro-credit funds by applying principles of project management assessment in Lorestan province of Iran. The statistical population included 750 members of the rural women's micro-credit funds, out of whom 257 individuals were selected as the sample size using the Krejcie and Morgan table. The data collection tool was a researcher-made questionnaire. The data were analyzed by using the mean, standard deviation, frequency and frequency percentage in the descriptive statistics section and applying correlation test, ANOVA and diagnostic analysis in the inferential analysis section. Grouping results of the discriminant analysis indicated that the audit function was able to group three types of good, average, and weak funds with a 79.4 percent degree of accuracy. The study results also showed that 76.4 percent of the members of the good funds, 88.5 percent of the members of the average funds, and 70.5 percent of the members of the weak funds were properly placed in their funds. In addition, according to the correlation test results, the members with better status in terms of income, period of membership, number of received loans and amount of received loans were more satisfied economically, socially, culturally and psychologically with the performance of Agriculture-Jahad Organization of the province in the course of funds’ activities.

    Keywords: rural women, Micro-credit fund, Lorestan (Province)
  • مسعود برادران*، معصومه تقی بیگی، امیرحسین علی بیگی

    پیشینه و اهداف:

     فراشناخت به عنوان دانش فرد درباره ی چگونگی یادگیری خویش در مراکز آموزش عالی کشاورزی بایستی مورد توجه باشد زیرا آشنایی با مباحث فراشناخت و نقش آن در فرآیند یاددهی یادگیری در مراکز آموزش عالی کشاورزی تلاشی است جهت برداشتن گامی موثر توسط آموزشگران تا در سایه ی آن بتوانند در اثربخشی نظام آموزش عالی کشاورزی کشور نقش موثری را ایفا نمایند. آموزش مبتنی بر مبانی فراشناخت سبب ایجاد یادگیری مادام العمر در فراگیران می شود به طوری که، آن چنان که پرورش چنین ویژگی در دانشجویان کشاورزی سبب ایجاد کنجکاوی، مسئولیت پذیری و شکوفایی خلاقیت در آن ها می گردد. فراگیران و دانشجویان کشاورزی می توانند با استفاده از روش های صحیح یادگیری و مطالعه (فراشناخت) مطالب مرتبط با رشته ی خود را بهتر و راحت تر یاد بگیرند.

    روش ها

    پژوهش کاربردی حاضر از نوع توصیفی-پیمایش بود. جامعه ی آماری تحقیق اعضای هیات علمی کشاورزی دانشگاه شهید چمران (82N=) و اعضای هیات علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان (=) بودند که به روش تمام شماری اطلاعات از آن ها گردآوری شد. ابزار پژوهش، پرسش نامه ای محقق ساخته بود که به منظور طراحی آن در مرحله نخست با مشورت تیم پژوهش و مبانی نظری، مهمترین مولفه های آموزش عالی کشاورزی شناسایی گردید. پس از مشخص شدن مولفه ها، برای هر مولفه و بر اساس مبانی نظری ملاک هایی مشخص شد. شناسایی نشانگرها طی سه مرحله دلفی از طریق مصاحبه با 15 نفر از خبرگان فراشناخت انجام گرفت. روش انتخاب افراد صاحب نظر به صورت گلوله برفی بود. در مرحله ی اول بر اساس مرور مبانی نظری و دیدگاه صاحب نظران(در قالب سوالات باز پاسخ و مصاحبه) برای مولفه های اصلی مرتبط با فراشناخت نشانگرهایی مشخص گردید. در مرحله ی دوم دلفی، پرسش نامه ی جدیدی بر اساس طیف پنج قسمتی لیکرت تنظیم شد پس از گردآوری پرسش نامه های مرحله دوم و تجزیه و تحلیل پاسخ ها گویه هایی که میانگین آنها 33/3 و بالاتر بود مورد تایید قرار گرفت. گویه های تایید شده به منظور طراحی پرسشنامه مرحله ی سوم و اعلام موافقت یا عدم موافقت خبرگان مورد استفاده قرار گرفت که پس از تجزیه و تحلیل، نشانگرهایی که با آنها 66 درصد و بالاتر اعلام موافقت شده بود مورد تایید نهایی قرار گرفت.

    یافته ها :

    نتایج نشان داد که نظام آموزش عالی کشاورزی استان خوزستان از لحاظ تمامی مولفه های فراشناخت به جز برنامه ریزی آموزشی و محیط آموزشی در سطح نامناسبی قرار دارند. بررسی وضعیت موجود آموزش عالی کشاورزی بر اساس نشانگر های شناسایی شده نشان داد که در مولفه های سرفصل درسی، مدیریت آموزش و دوره های آموزش ضمن خدمت، برنامه ریزی، ارزشیابی، محیط آموزشی و تدریس بر اساس مقدار آزمون تی تک نمونه ای تفاوت معنی داری بین دو مقدار واقعی و مقدار مفروض وجود دارد. سرفصل درسی دارای دو ملاک مشارکتی و توجیهی است که مقدار آزمون تی (t) نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو مقدار واقعی و مقدار مفروض وجود دارد. مولفه مدیریت آموزش و دوره های آموزش ضمن خدمت دارای دو ملاک توانمندسازی و توجیهی است که مقدار آزمون تی (t) تفاوت معنی داری بین دو مقدار واقعی و مقدار مفروض نشان می دهد. مولفه ارزشیابی دارای دو ملاک مشارکتی و عملکردی می باشد که مقدار آزمون تی(t) نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو مقدار واقعی و مقدار مفروض وجود دارد. مولفه محیط آموزش نیز دارای دو ملاک انگیزش و تسهیل- تعامل می باشد که مقدار آزمون تی (t) در هر دو ملاک تفاوت معنی داری بین دو مقدار واقعی و مقدار مفروض نشان می دهد. مولفه تدریس دارای سه ملاک پیش از تدریس، ضمن تدریس و پس از تدریس است که مقدار آزمون تی (t) تفاوت معنی داری بین دو مقدار واقعی و مقدار مفروض نشان می دهد نتایج آزمون اف نشان می دهد که بین مرتبه ی علمی پاسخگویان اختلاف معناداری در سطح 005/0 و بین رشته تحصیلی اعضای هیات علمی از لحاظ انجام وظایف مرتبط با فراشناخت، اختلاف معناداری در سطح 001/0 وجود دارد.

    نتیجه گیری

    در مولفه های سرفصل درسی، مدیریت آموزش و دوره های آموزش ضمن خدمت، ارزشیابی آموزشی، وظایف آموزشگر یا تدریس، برنامه ریزی آموزشی و محیط یادگیری وضعیت موجود در سطح نامناسبی است. این بدان معنا است که شاخص های مختلف فراشناخت در این مولفه ها به درستی رعایت نمی شوند. با توجه به اهمیت این مولفه ها در آموزش عالی کشاورزی، به منظور حصول نظام به اهداف کلان و چشم انداز خود، بایستی بازبینی و اصلاح در آن بر اساس شاخص هایی که دارای اهمیت و اولویت هستند مورد توجه قرار گیرد. لازم است سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش عالی کشاورزی نشانگرهای مرتبط با مولفه های اصلی نظام را که در این پژوهش شناسایی شده است را در برنامه ریزی و طراحی برنامه های آموزشی مورد توجه قرار دهند. به سیاست گذاران و برنامه ریزان پیشنهاد می گردد که در جهت تغییر نظام آموزشی به صورتی که فضای حاکم بر کلاس ها مشارکتی و همراه با همکاری باشد اقدام و محتوای کتاب ها به نحوی تنظیم گردد که تفکر انتقادی به عنوان یک راهبرد یادگیری عمیق، تسهیل گردد.

    کلید واژگان: فراشناخت, هیات علمی, آموزش عالی, کشاورزی
    M. Baradaran *, M. Taghibaygi, A.H. Alibaygi
    Background and Objectives

    Metacognition as an individual's knowledge about how to learn in agricultural higher education centers should be taken into consideration because the familiarity with metacognitive topics and its role in the process of teaching learning in agricultural higher education centers is an attempt on the part of the educators to take an effective step so that they can play an influential role in the effectiveness of the country's agricultural higher education system. The education that is based on metacognition leads to lifelong learning in the learners in a way that cultivating such a trait in agricultural students leads to curiosity, responsibility, and the flourishing of creativity in them. In fact, by using the right methods of learning and studying (metacognition), agricultural learners and students can learn the material that is related to their field of study better and more easily.

    Methods

    The present applied research was a kind of descriptive survey method. The statistical population of the study were the faculty members of Agriculture at Shahid Chamran University (N = 82) and the faculty members of Khuzestan University of Agricultural Sciences and Natural Resources (N = 85) from which all the information was collected. The research tool was a researcher-made questionnaire that in the first stage of its design, due to consultation with the research team and based on the theoretical foundations, the most important components of higher education and agriculture were identified. After determining these components, the criteria for each componentwere identified based on the theoretical foundations. The markers were identified during three Delphi stages through conducting interviews with 15 metacognitive experts. The method of selecting experts was in the form of snowballs. In the first stage, based on a review of the theoretical foundations and the viewpoints of the experts (in the form of open-ended questions and interviews), the indicators were identified for the main components related to metacognition. In the second stage of Delphi, a new questionnaire was prepared based on the Likert scale of five sections. After collecting the second stage questionnaires and analyzing the answers, the items with an average of 3.33 and above that were confirmed. The approved items were used to design the third stage questionnaire and to indicate the agreement or the disagreement of the experts. Having done the date analysis, those indicators with which 66% and above were finally approved.

    Findings

    The results showed that the agricultural higher education system of Khuzestan province is in an unsuitable level in terms of all components of metacognition except educational planning and educational environment. Examination of the current situation of agricultural higher education based on the identified indicators showed that in the components of the  curiculum, education management and inservice training courses, planning, evaluation, educational environment and teaching based on the amount of one-sample t-test, there is a significant difference between the real value and the assumed value. The course has two criteria of participation and justification that the value of the t-test showed that there is a significant difference between the two real and assumed values. The component of education management and in-service training courses has two criteria of empowerment and justification and the t- test shows a significant difference between the real and the assumed value. The evaluation component has two criteria of participation and performance that the value of the t-test showed that there is a significant difference between the two real and assumed values. The component of the educational environment also has two criteria of motivation, facilitation- interaction in a way that the value of the t-test in all these three criteria shows a significant difference between the amounts of the two real and assumed values. The teaching component has three criteria, namely before teaching, during teaching, and after teaching. The value of the t-test shows a significant difference between the two real and the assumed values. The results of the F-test show that there is a significant difference between at the level of 0.001 between the academic rank of the respondents at the level of 0.005 and between the field of study of the faculty members in terms of performing the tasks that are related to metacognition.

     Conclusion:

    In the components of the curriculum, education management and inservice training courses, educational evaluation, instructor or teaching duties, educational planning and learning environment, the current situation is not at an appropriate level. This means that the various indicators of metacognition are not properly observed in these components. Given the importance of these components in agricultural higher education in order to achieve its macro goals and vision, the system should be reviewed and revised based on the indicators that are of significance and priority. It is necessary for the policymakers and planners of agricultural higher education to consider the indicators related to the main components of the system which have been identified in this research in planning and designing the educational programs. The Policymakers and planners are advised to change the educational system in a way that the dominant  atmosphere in the classrooms would be participatory and cooperative and the content of the books be adjusted in such a way that critical thinking as a strategy of deep learning can be facilitated.

    Keywords: Meta-cognition, Faculty member, Higher Education, Agriculture
  • محمدرضا صیدی، مسعود برادران*، مسعود یزدان پناه

    بروز بحران های جدی ناشی از رفتار های غیر اخلاقی در کشاورزی، اهمیت نهادینه سازی کشاورزی اخلاقی را بیش از پیش نمودار ساخته است. به دلیل آن که کشاورزان مهم ترین علت بروز رفتار غیر اخلاقی در فعالیت های کشاورزی هستند، هم اکنون بذل توجه و ارایه آموزش به آن ها در مورد حصول کشاورزی اخلاقی به هدفی مهم تبدیل شده است. روش های متعددی به منظور ایجاد توافق بین تمامی دست اندرکاران بخش کشاورزی جهت تدوین برنامه های حمایت از محیط زیست در کشاورزی وجود دارد؛ اما یکی از کاربردی ترین این روش ها، روش ارزشیابی پاسخگو است. لذا هدف تحقیق حاضر، تدوین دستورالعملی جهت دگرگونی در اطلاعات، بینش ها و مهارت های تمامی ذی نفعان مربوطه در روستای تلبومه استان خوزستان بوده است. کشاورزان هدف از روستای تلبومه شهرستان باوی بودند که با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی 15 نفر از آن ها انتخاب شدند. مداخله ‏گر ها از کارشناسان مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان باوی و پرسنل بخشداری مرکزی باوی بودند که برای همکاری در فرآیند پژوهش، پنج نفر از آن ها برگزیده شدند.نتایج تحقیق، کاهش اختلاف قدرت میان ذی نفعان، بهبود ارتباط متقابل و تناسب در الگوهای عمل ذی نفعان را به عنوان سه رکن اصلی برای تغییر باور های اصلی و تحقق یادگیری دو حلقه ای، معرفی نمود. مدل عملیاتی تحقیق تایید نمود که به منظور نیل به رفتار اخلاق محور با محیط زیست هم روستاییان و هم سایر مداخله گران نیاز انکارناپذیری به آموزش و یادگیری دارند. به منظور نیل به این نوع یادگیری، بازدید های صحرایی کشاورزان از واحد های تولیدی رعایت کننده اصول کشاورزی اخلاقی، به عنوان روش نمایش نتیجه، پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: اخلاق در کشاورزی, یادگیری دو حلقه ای, ارزشیابی پاسخگو, تلبومه, پایداری
    M. R. Siedi, M. Baradaran *, M. Yazdanpanah

    Serious problems arising from unethical behaviors in agriculture have further highlighted the importance of institutionalizing ethical agriculture. Because farmers are the most important cause of unethical behaviors in agricultural activities, paying attention to their practices and educating them on how to achieve ethical farming have now become an important goal. There are several ways to reach agreement among all agricultural stakeholders to develop environmental protection programs in agriculture. However, one of the most applicable methods for this purpose is the responsive evaluation method. Therefore, the purpose of this study was to develop a guideline for changing the information, insights, and skills of all relevant stakeholders in Talboume village in Khuzestan province. The farmers were from Talboume village of Bavi city and out of them 15 persons were selected using snowball sampling. The interveners were Bavi County Agricultural Jihad Management Experts and Bavi Central Provincial Personnel and from whom five samples were selected to participate in the research process. The results of the study identified the reduction of power differences among stakeholders, improved interaction, and fitness in action theories of stakeholder as the three main pillars for changing core beliefs and the implementation of Double loop Learning. The operational model of the study confirmed that both villagers and other interventionists undeniably need training and learning in order to achieve ethical behavior with the environment. In order to achieve this type of learning, farmers' field visits to production units adhering to the principles of ethical farming are recommended as the method of demonstrating results.

    Keywords: Ethics in agriculture, Double loop learning, Responsive evaluation, Talboume, Sustainability
  • حمید یعقوبی، مجید برادران *، فرزانه رنجبر نوشری، مهناز جوکی چگینی

    شیوع بیماری های قلب و عروق در بین مردم کشورهای صنعتی و در حال توسعه در حال افزایش است. با وجود این، مطالعات اندکی تاثیر عوامل روانی و بخصوص عوامل شخصیتی را به عنوان عامل خطر در بیماری های قلبی مورد بررسی قرار داده اند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه بیماران کرونر قلبی با گروه سالم از لحاظ باورهای غیرمنطقی، حمایت اجتماعی و سنخ شخصیتی الف انجام شد. بدین منظور 100 نفر از مراجعه کنندگان به بیمارستان قلب حشمت شهر رشت در محدوده زمانی اردیبهشت تا شهریور 1389 با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. هم چنین، 100 نفر از همراهان بیماران که فاقد بیماری قلبی بودند و از لحاظ برخی متغیر های جمعیت شناسی با گروه حائز بیماری قلبی همسان شده بودند، انتخاب گردیدند که به پرسشنامه های باورهای غیرمنطقی، حمایت اجتماعی و سنخ شخصیتی الف پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی (مولفه های نیاز به تایید، انتظار بالا از خود، تمایل به سرزنش خود، واکنش به ناکامی، اضطراب، ناامیدی نسبت به تغییر)، حمایت اجتماعی (مولفه حمایت خانواده) و سنخ شخصیتی الف بیماران کرونری قلب و افراد عادی تفاوت معنی داری وجود دارد. از این رو، باورهای غیرمنطقی، حمایت اجتماعی و سنخ شخصیتی الف ارتباط تنگاتنگی با بروز و تداوم بیماری عروق کرونری قلب دارند، بنابراین استفاده از مداخلات روانشناختی برای کنترل متغیرهای فوق ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: باورهای غیرمنطقی, حمایت اجتماعی, سنخ شخصیتی الف, بیماری کرونری قلب
    H. Yaghubi, M. Baradaran, F. Ranjbar Noushari, M. Jooki Chegini

    The prevalence of cardiovascular diseases is increasing in industrial and developing countries. However, few studies have investingated the effect of psychological factors, especially personality factors as a risk factor in heart diseases. Therefore, this study aimed to compare irrational beliefs, social support and type A personality in patients with coronary heart disease and healthy people. Using convenience sampling, 100 patients were selected who referred to Heshmat Hospital of Rasht city from April to September 2010. Also, 100 healthy subjects were selected among the people who accompanied the patients. They were matched in terms of some demographic factors. They were completed irrational beliefs, social support and type A questionnaires. Result showed that there were significant differences between both groups interms of irrational beliefs (demand for approval, high self-expectation, blame proneness, frustration reactive, anxiety, helplessness for change), social support (family support) and type A personality. Hence, there is a close relationship between irrational beliefs, social support, and Type A personality and incidence and continuance of coronary heart disease. So, the application of psychological interventions seems to be necessary for controlling of the mentioned variables.

    Keywords: Irrational beliefs, Social support, Type A personality Coronary heart disease
  • محمود برادران، علیجان احمدی آهنگر، پوریا رضوانی بابلی
    سابقه و هدف

    سردرد شایع ترین سندرم درد است. حدود 90 درصد افراد حداقل یکبار در سال دچار حمله سردرد می شوند. از آنجاییکه سردرد شدید و ناتوان کننده در 40 درصد افراد کل جهان وجود دارد، این مطالعه به منظور تعیین شدت سردرد و داروهای مورد تقاضای بیماران مبتلا به سردرد مراجعه کننده به داروخانه های شبانه روزی شهرستان بابل انجام گردید.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی 300 بیمار مبتلا به سردرد مراجعه کننده به داروخانه شبانه روزی شهرستان بابل در سال 1387 انجام شد. برای تمام افراد دو پرسشنامه تکمیل گردید. در پرسشنامه اول اطلاعات دموگرافیک و نظرات بیمار در ارتباط با سردرد و داروهای مورد استفاده و پرسشنامه دوم، (MIDAS) شدت درد بیمار براساس تعداد روزهای از دست رفته یا محدودیت فعالیت به دنبال سردرد در سه ماه تکمیل گردید که از 21-0 امتیاز دارد و به چهار گروه ناتوانی جزیی (5-0)، ناتوانی خفیف (10-6)، ناتوانی متوسط (20-11) و ناتوانی شدید (بالاتر از 21). تقسیم می شود، امتیازات هرسوال محاسبه و مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    در افراد مورد مطالعه 173 نفر (67/57%) متقاضی داروهای بدون نسخه و 127 نفر (33/42%) متقاضی داروهای نسخه ای بودند. شایعترین داروی بدون نسخه مورد درخواست ایبوپروفن (55/48%) و شایعترین داروی نسخه ای درخواستی دگزامتازون (58/38%) بود. 50 بیمار (67/16%) ناتوانی شدید، 87 بیمار (29%) ناتوانی متوسط، 117 بیمار (39%) ناتوانی خفیف و 46 بیمار (33/15%) ناتوانی جزیی داشتند.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که بیماران متقاضی دریافت داروهای بدون نسخه جهت درمان سردرد از شدت ناتوانی بالاتری نسبت به بیماران متقاضی داروهای نسخه ای برخوردار هستند بنابراین نقش پزشک داروساز در راهنمایی مراجعین به متخصص و دریافت نسخه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

    کلید واژگان: سردرد, داروهای بدون نسخه, پرسشنامه MIDAS, تقاضا
    M. Baradaran, A. Ahmadi Ahangar, P. Rezvani Baboli
    Background And Objective

    Headache is the most common type of pain syndrome. About 90% of the whole population has headache attack at least once a year. Severe disabling headache affects 40% of the population worldwide. This study was designed to evaluate the severity of headache and types of drugs requested by affected patients who visiting a day-and-night pharmacy, Babol, Iran.

    Methods

    This was a cross sectional study on 300 patients suffering from headache who visited a day-and-night pharmacy of Babol in 2008. For every patient two questionnaires were filled. The first questionnaire was about patient's demographic information and their opinions about the headache and the relevant drugs. The second questionnaire was a translated standard MIDAS questionnaire for headache severity assessment. This questionnaire is based on calculating the number of the days taking off work or having some restrictions during those working days during last 3 months and scored from 0 to 21 that divided into 4 groups of minimal disability (0-5), mild disability (6-10), moderate disability (11-20) and severe disability (above 21). The score was calculated for each question.

    Findings

    Hundred and seventy three patients (57.67%) were looking for over the counter (OTC) drugs and the rest 127 patients (42.33%) had visited physician and had prescriptions for their headache. The most common OTC drug requested by patients was ibuprofen (48.55%) and the most common drug among the prescribed drugs was dexamethasone (38.58%). Fifty (16.67%) patients had severe disability, 87 (29%) moderate, 117 (39%) mild and 46 (15.33%) patients had a minimal disability from headache.

    Conclusion

    Most patients who had prescriptions for their headaches had a higher MIDAS score (more disable) compared to OTC patients. Pharmacists play an important role in advising patients to visit a doctor and have prescription.

سامانه نویسندگان
  • دکتر مراد برادران
    دکتر مراد برادران
    استادیار علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
  • دکتر معصومه برادران
    دکتر معصومه برادران
    استادیار مرکز تحقیقات سم شناسی، پژوهشکده علوم پایه پزشکی، Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran
  • دکتر مجید برادران
    دکتر مجید برادران
    استادیار گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
  • مهندس محمدصالح برادران
    مهندس محمدصالح برادران

اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال