m. johari
-
در کار تحقیقاتی حاضر، از روش ترسیب قلیایی برای جداسازی و تخلیص اولیه ی اورانیم موجود در محلول حاصل از انحلال ته ماند C36 استخرهای تبخیری کارخانه فراوری اورانیم استفاده شده است. در این روش اثر پارامترهای مختلفی چون pH، دما، سرعت هم زدن، بذرریزی، زمان پیرسازی بر راندمان ترسیب اورانیم به صورت سدیم دی اورانات و میزان ناخالصی های چون سدیم و فلویورید در آن مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهند که با افزایش pH محلول تا 14، راندمان جداسازی تا 1/98 درصد افزایش می یابد. با این وجود، مقدار pH با استفاده از روش بذرریزی تا 12 کاهش داده شده و راندمان جداسازی به 99 درصد افزایش می یابد. هم چنین نتایج نشان می دهند که افزایش زمان پیرسازی و سرعت هم زدن باعث افزایش راندمان جداسازی و کاهش میزان ناخالصی های سدیم و فلویورید در رسوب می شود، در حالی که افزایش دما منجر به افزایش راندمان جداسازی و ناخالصی ها می گردد. در مجموع، با اعمال فرایند بذرریزی، تنظیم pH تا محدوده ی 12، زمان پیرسازی 12 ساعت، دمای C 50 و سرعت هم زدن 250 دور در دقیقه بهترین شرایط برای جداسازی اولیه ی اورانیم به صورت سدیم دی اورانات با راندمان بالای 99 درصد و با حداقل مقدار ناخالصی های در آن به دست آمد.کلید واژگان: اورانیم, ته ماند C36, ترسیب قلیایی, فلوئورید, سدیمIn the current research work, the alkaline precipitation method was used for the primary separation and purification of uranium in the solution which obtained from the dissolution of the evaporation pool scrap (C36) of the uranium processing plant. In this method, the effect of various parameters such as pH, temperature, stirring speed, aging time and seeding on the uranium precipitation yield as a sodium diuranate and the amount of impurities such as sodium and fluoride in the precipitate were evaluated. The results show that by increasing the pH of the solution up to 14, the separation yield increases up to 98.1%. Nonetheless, using the seeding method, the pH value is reduced to 12 and the separation efficiency increases to 99 %. Also, the results show that increasing the aging time and stirring speed increases the separation percentage and decreases the amount of sodium and fluoride impurities in the precipitation, while increasing the temperature leads to an increase in the separation percentage of uranium and impurities, too. In general, by applying the seeding process, pH adjustment up to 12, aging time of 12 hours, temperature of 50°C and stirring speed of 250 rpm, the best conditions for the primary uranium separation as a sodium diuranate with the minimum amount of major impurities in the precipitation were obtained.Keywords: Uranium, C36 Scrap, Alkaline precipitation, Fluoride, Sodium
-
خوردگی آرماتورهای فولادی، یکی از مهمترین عوامل تخریب سازههای بتنی است. تاکنون روشهای حفاظتی متعددی برای کاهش نرخ خوردگی آرماتورهای فولادی سازههای بتنی استفاده شده است که در این میان بازدارندههای خوردگی به دلیل صرفه اقتصادی، اعمال آسان و بازدهی بالا، نسبت به سایر روشها، با اقبال بیشتری مواجه بودهاند. در این پژوهش اثر استفاده همزمان بازدارندههای سدیم نیتریت و سدیم-پتاسیم تارتریت بررسی شده است. برای این منظور از آزمونهای پتانسیل مدار باز، طیفسنجی امپدانس الکتروشیمیایی و قطبش چرخهای در محیط محلول شبیهساز حفرات بتن، استفاده شده است. هدف از انجام این پژوهش، کاهش حداکثری مصرف سدیم نیتریت به دلیل مشکلات زیست محیط گزارش شده برای آن و همچنین اثرات مخرب آن بر روی خواص مکانیکی بتن میباشد. نتایج آزمون طیفسنجی امپدانس الکتروشیمیایی نشان داد که ترکیب این دو بازدارنده در غلظت 2/0 مولار تارتریت و 1/0 مولار نیتریت، میتواند مقاومت خوردگی را تا میزان 91٪ بهبود ببخشد. این میزان بالاتر از بهترین عملکرد هریک از آنها است و نهایتا پارامتر همافزایی 2/2 برای این ترکیب محاسبه شد. با توجه به تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی و پارامترهای حاصل از برازش دادههای طیفسنجی امپدانس الکتروشیمیایی به نظر میرسد که استفاده همزمان این دو بازدارنده باعث تشکیل یک لایه مسطح، یکنواخت و مقاوم در برابر یون کلرید میشود. همچنین طبق نتایج آزمون قطبش چرخهای، استفاده هم زمان از این دو بازدارنده سبب افزایش پتانسیل حفرهدار شدن به mv 691 میشود و به طور کلی مقاومت نمونههای فولادی را در برابر خوردگی حفرهای افزایش میدهد.
کلید واژگان: بازدارنده خوردگی, سدیم نیتریت, سدیم-پتاسیم تارتریت, فولاد ساده کربنی, طیف سنجی امپدانس الکتروشیمیایی, اثر هم افزاییCorrosion of steel bars in reinforcement concrete is the most important factor in the destruction of concrete structures. Till now, several protection methods for reducing the rate of corrosion of steel in reinforced concrete structures have been used, which corrosion inhibitors due to economical, easy to apply and efficiency, compared to other methods, faced with more attention. In this study, the effects of the simultaneous use of sodium nitrite and sodium-potassium tartrate inhibitors have been investigated. For this purpose, open circuit potential tests, electrochemical impedance spectroscopy and cyclic polarization were used in simulated concrete pore solution. This study aims to reduce the consumption of sodium nitrite due to environmental problems reported for it and also its destructive effects on the mechanical properties of concrete. Electrochemical impedance spectroscopy showed that the combination of these two inhibitors, improves the corrosion resistance by 91%. This rate is higher than the best performance of each of them, and finally, the synergistic parameter of 2/2 was calculated for this combination. According to the scanning electron microscopy images and the parameters obtained from the fitting of the Electrochemical impedance spectroscopy data, it seems that the simultaneous use of these two inhibitors at appropriate concentrations leads to the formation of a flat, uniform and chloride-resistant layer. Also, according to the results of the cyclic polarization test, the simultaneous use of these two inhibitors increases the pitting potential to 691 mV. Generally, it improves the resistance of steel specimens to pitting corrosion.
Keywords: Corrosion inhibitor, Sodium Nitrite, Sodium-Potassium Tartrate, Carbon Steel, ElectrochemicalImpedance Spectroscopy, Synergic Effect -
خوردگی فولاد در بتن از مهمترین دلایل تخریب زودرس سازههای بتنی است. استفاده از بازدارندههای خوردگی یکی از راههای کنترل خوردگی آرماتور در بتن میباشد. این مواد در مقادیر خیلی کم به محیط خورنده اضافه میشوند تا سرعت خوردگی را با تاثیر گذاری بر سرعت واکنشهای آندی، کاتدی و یا هر دو کاهش دهند. در این مقاله اثر بازدارندگی خوردگی سه ترکیب معدنی دی سدیم هیدروژن فسفات، سدیم مولیبدات و سدیم نیتریت در محلول شبیهساز حفرات بتن در دو غلظت 5/3٪ و 8/1٪ سدیم کلرید بررسی و مقایسه شده است. در این پژوهش با توجه به آزمونهای انجام شده در محلول شبیهساز حاوی 8/1٪ وزنی سدیم کلرید، بازدارندههای نیتریتی، فسفاتی و مولیبداتی به ترتیب در غلظتهای2/0، 0002/0 و 15/0 مولار، منجر به راندمان 69، 59 و 79 درصدی شدند. همچنین در بررسیهای میکروگرافهای میکروسکوپ الکترونی روبشی مشخص گردید که استفاده از این سه بازدارنده تعداد و فاصله حفرات سطحی را تا حد بسیار زیادی نسبت به نمونهی شاهد کاهش میدهد.
کلید واژگان: خوردگی آرماتور, بازدارنده های خوردگی معدنی, سدیم نیتریت, دی سدیم هیدروژن فسفات, سدیم مولیبدات, طیف امپدانس الکتروشیمیاییCorrosion of steel in concrete is the most important reason for the premature destruction of concrete structures. The use of corrosion inhibitors is a suitable way to control the corrosion of reinforcement in concrete. These chemicals are added in small amounts to the corrosive medium to reduce the rate of corrosion by affecting the rate of anodic, cathodic, or both reactions. In this paper, we investigate the corrosion inhibitory effects of disodium hydrogen phosphate, sodium molybdate, and sodium nitrite in simulated concrete pore solution in two concentrations of 1.8% and 3.5% NaCl. Hence according to the tests performed in simulator solution containing 1.8 wt.% NaCl salts, the nitrite, phosphate, and molybdate inhibitors added in 0.2, 0.0002, and 0.15 M, resulted in the efficiencies of 69, 59 and 81 percent, respectively. Also, in scanning electron microscopy micrographs, it was found that the use of these three inhibitors dramatically reduces the number and distance of surface pits compared to the control sample.
Keywords: Rebar Corrosion, Inorganic Corrosion Inhibitors, Sodium Nitrite, Disodium Hydrogen Phosphate, Sodium Molybdate, Electrochemical Impedance Spectroscopy -
سابقه و هدف
دندان پره مولر دوم نهفته مندیبل (MnP2) سومین دندان نهفته شایع می باشد. با ارزیابی موقعیت سه بعدی دندان نهفته و درمان به موقع می توان از مشکلات احتمالی و آسیب به ساختارهای مجاور جلوگیری کرد. لذا با توجه به کمبود اطلاعات موجود در این زمینه، هدف مطالعه حاضر بررسی MnP2 و اثر آن بر ساختارهای مجاور با استفاده از تصاویر دقیق توموگرافی کامپیوتری با اشعه مخروطی (CBCT) می باشد.
مواد و روش ها:
در این مطالعه مقطعی، 25 تصویر CBCT مربوط به دندان پره مولر دوم نهفته مندیبل مورد ارزیابی قرار گرفت. دو رادیولوژیست تصاویر را از نظر یک طرفه دو طرفه بودن، موقعیت تاج دندان، امکان تحلیل ریشه دندان دایمی مجاور، Dilaceration ریشه، عمق نهفتگی، نوع نهفتگی، احتمال بروز پاتولوژی، دندان شیری باقی مانده و موقعیت و فاصله نسبت به کانال مندیبولار و سوراخ منتال بررسی و مقایسه نمودند.
یافته ها:
اکثر موارد به صورت یک طرفه بودند ((76%)19، 0/063=p). تاج اکثر کیس ها به صورت لینگوالی قرار گرفته بود ((68%)17، 0/324=p). شیوع نهفتگی از نوع عمودی و با زاویه دیستالی از بقیه موارد بیشتر بود ((48%) 12، (20%) 5، 0/922=p). در هیچ یک از موارد تحلیل ریشه دندان دایمی مجاور و تغییرات پاتولوژیک اتفاق نیفتاده بود. اکثر کیس ها در استخوان آلویل در عمق کم قرار گرفته بودند ((56%) 14، 0/270=p).
نتیجه گیری:
بر اساس نتایج این مطالعه احتمال اینکه دندان پره مولر دوم نهفته مندیبل افراد جوان بر ساختارهای مجاور اثر نامطلوب بگذارد، بسیار کم است.
کلید واژگان: مندیبل, دندان, نهفتگی, پره مولر, توموگرافی کامپیوتری با اشعه مخروطیBACKGROUND AND OBJECTIVEMandibular second premolars are the third most frequent impacted. By evaluating the three-dimensional position of the impacted tooth and timely treatment, possible problems and damage to adjacent structures can be prevented. This study was designed to assess the position of Impacted Mandibular Second Premolar (MnP2) as well as the effect on adjacent structures using CBCT imaging due to the lack of adequate studies in this field.
METHODSThis cross-sectional study was performed on 25 impacted mandibular second premolars. Two radiologists assessed and compared CBCT images to determine the following variables: unilateral/bilateral, position of the crown, root resorption of the adjacent permanent teeth, root dilaceration, depth of impaction, type of impaction, pathology incidence, residual primary tooth, position and distance to inferior alveolar nerve canal and the mental foramen.
FINDINGSIn most cases, unilateral impaction was seen (19(76%), p=0.063). Crown position of most of MnP2 was displaced lingually (17(68%), p=0.324). Vertical and distoangular position of tooth were more common (12(48%) and 5(20%), p=0.922). Root resorption of the adjacent permanent teeth and dental pathologies did not occur in any of cases. Most of Mnp2 were categorized under the classification as mild (14(56%), p=0.270).
CONCLUSIONAccording to the results of the present study, it is unlikely that the MnP2 of young patients analyzed in this study would adversely affect adjacent structures.
Keywords: Mandible, Tooth, Impacted, Bicuspid, Cone-Beam Computed Tomography -
BackgroundWhile the benefits of cone-beam computed tomography (CBCT) are well known in maxillofacial imaging, the use of this modality is not risk-free.ObjectiveThe aim of this study was to evaluate the exposure doses received by patients during maxillofacial imaging with CBCT.MethodsEntrance surface dose (ESD) was measured by using thermoluminescent dosimeters (TLDs) attached to the eyes lids, parotid glands and thyroid of 64 patients in two imaging centers (A and B). Phantom dosimetry was performed by a cylindrical poly-methyl methacrylate (PMMA) head-size phantom and an ionization chamber for different exposure parameters. NewTom VGi and Planmeca Promax 3D CBCT scanners were used at centers A and B, respectively.ResultsThe mean ESD of the eyes, parotid glands and thyroid were 2.57, 2.33 and 0.28 mGy in center A, 0.35, 2.11 and 0.37 mGy in center B, respectively. ESD of the eyes revealed a significant difference in two centers; in center B, it was 86.4% lower than center A. In the phantom dosimetry, the measured doses of NewTom VGi were 2.63 and 2.08 mGy, respectively by changing field of view (FOV) size from 8×8 cm2 (height × diameter) to 6×6 cm2. For Planmeca Promax 3D, it ranged from 0.98 to 3.24 mGy depending on exposure parameters.ConclusionThere is a wide range of radiation doses dependent on the units, patients and selected scan parameters. Inappropriate selection of exposure settings, especially FOV size, can seriously increase patient dose.Keywords: Cone-Beam Computed Tomography, Radiation Dosimetry, Entrance Surface Dose, Thermoluminescent Dosimetry, Maxillofacial Imaging, Dentistry
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.