m. nazarzadeh zare
-
پیشینه و اهداف
نهادها معمولا فناوری های موردنیاز خود را از محیط پیرامونی خود وارد سازمان می کنند. بر این اساس، دانشگاه نیز به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی مهم، تحت تاثیر انقلاب الکترونیک و ظهور فناوری های جدید در محیط پیرامونی خود، به سمت وسوی به کارگیری نظام های چندرسانه ای و آموزش الکترونیکی سوق پیدا کرد؛ اما به کارگیری آموزش الکترونیکی باوجود فرصت هایی بی شمار، مشکلات و چالش های عمده ای را نیز به همراه داشته است که در مطالعات گذشته به برخی از آن ها ازجمله عدم ارتباط و تعامل حضوری بین یاددهنده و یادگیرنده اشاره شده است؛ بنابراین، راه حلی که در آموزش الکترونیکی برای مواجهه با این مشکل ارایه شده است، رویکرد یادگیری ترکیبی است. تحقیقات نشان داده که در به کارگیری یادگیری ترکیبی عوامل مختلفی از قبیل آموزشی، محیطی، نهادی و سازمانی، تاثیرگذار هستند و عدم توجه به هریک از آن ها می تواند موجب شکست این نوع از آموزش و یادگیری شود. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر عوامل نهادی در به کارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیات علمی دانشگاه ملایر بود.
روش هاپژوهش حاضر ازنظر هدف، پژوهشی کاربردی، ازنظر زمانی مقطعی- عرضی، ازلحاظ مکانی میدانی و از نظر نحوه گردآوری داده های مورد نیاز، از نوع توصیفی همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه ملایر با تعداد 153 نفر بود. با توجه به حجم محدود جامعه پژوهش، همگی اعضای هیات علمی مورد آزمون قرار گرفتند که با نرخ بازگشت پذیری 92 درصد، درنهایت، تعداد 140 نفر در پژوهش مشارکت کردند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه های عوامل نهادی و یادگیری ترکیبی بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی(فراوانی، درصد، میانگین) و استنباطی(آزمون همبستگی و تحلیل مسیر) در دو نرم افزار آماری اس پی اس اس نسخه 22 و اسمارت پی ال اس نسخه 6 استفاده شد.
یافته هایافته های به دست آمده از تحلیل آماری داده ها، بیانگر تاثیر مثبت و معنادار عامل هنجاری با ضریب مسیر (151/0) در به کارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیات علمی، عامل تقلیدی با ضریب مسیر (413/0) در به کارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیات علمی و عامل اجباری با ضریب مسیر (362/0) در به کارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیات علمی داشت. همچنین، شاخص های اندازه گیری و برازش مدل نیز حاکی از مطلوب بودن آن داشت.
نتیجه گیریدرمجموع این پژوهش نشان داد عوامل نهادی (عوامل هنجاری، عوامل اجباری و عوامل تقلیدی) در به کارگیری یادگیری ترکیبی توسط اعضای هیات علمی تاثیر زیادی دارد؛ بر این اساس از طریق تدوین آیین نامه ها و قوانین داخلی مبنی بر به کارگیری یادگیری ترکیبی در فرایند یاددهی- یادگیری در دانشگاه ها، فرهنگ سازی بیشتر در استفاده از یادگیری ترکیبی در فرایند یاددهی- یادگیری توسط اعضای هیات علمی، الگوبرداری و تقلید از دانشگاه ها و موسسات موفق در عرصه اجرای یادگیری ترکیبی، آموزش اساتید در نحوه به کارگیری یادگیری ترکیبی در تدریس، تشویق بیشتر اعضای هیات علمی به استفاده از یادگیری ترکیبی و در نظر گرفتن امتیازهای آموزشی بیشتر برای اعضای هیات علمی در راستای استفاده از یادگیری ترکیبی در تدریس، می توان به نهادینه تر شدن هرچه بیشتر به کارگیری یادگیری ترکیبی در بستر دانشگاهی کمک کرد.
کلید واژگان: یادگیری ترکیبی, عوامل اجباری, عوامل تقلیدی, عوامل هنجاری, عوامل نهادی, اعضای هیات علمیBackground and ObjectivesInstitutions usually bring the technologies they need from their surrounding environments into the organization. Therefore, a university as one of the important social institutions, under the influence of the electronic revolution and the emergence of new technologies in its surrounding environment, has moved towards the use of multimedia systems and electronic education; however, the use of electronic education, despite countless opportunities, has also brought major problems and challenges, some of which have been mentioned in previous studies, including the lack of face-to-face communication and interaction between the educator and the learner. Hence, the solution offered in e-learning to face this problem is the blended learning approach. Studies have shown that various factors such as educational, environmental, institutional, and organizational factors are effective in applying blended learning, and not paying attention to any of them can cause the failure of this type of teaching and learning. Therefore, the aim of the present study was to investigate the impact of institutional factors on the use of blended learning by the faculty members of Malayer University.
MethodsThe present study was applied research in terms of purpose, cross-sectional in terms of time, and in terms of method of collecting the required data, it adopted a descriptive-correlation design using structural equation modeling. The statistical population of the present study included all the faculty members of Malayer University with the number of 153 people. Due to the limited size of the research community, all faculty members were tested, and finally, 140 faculty members participated in the study with a return rate of 92%. The tools of data collection were questionnaires of institutional factors and blended learning. For data analysis, descriptive statistics (frequency, percentage, mean) and inferential (correlation test and path analysis) methods were used in SPSS version 22 and Smart PLS version 6 statistical software.
FindingsThe findings obtained from the statistical analysis of the data indicated a positive and significant impact of the normative factor with a path coefficient (0.151) on the use of blended learning by the faculty members, and the mimetic factor with a path coefficient (0.413) on the use of blended learning by faculty members, and the coercive factor with a path coefficient (0.362) had an impact on the use of blended learning by faculty members. Also, the measurement and fit indices of the model indicated its appropriateness.
ConclusionOverall, the study showed that institutional factors (normative factors, coercive factors, and mimetic factors) have a great impact on the use of blended learning by faculty members. Hence, considering the following suggestions can help to institutionalize the use of blended learning in the academic context, namely the establishment of regulations and internal laws regarding the use of blended learning in the teaching-learning process at universities, more culturalization in the use of blended learning in the teaching-learning process by faculty members, imitating successful universities and institutions in the field of implementing blended learning, training faculty members on how to apply blended learning in teaching, encouraging more faculty members to use blended learning, and finally considering more educational privileges for the use of blended learning in teaching by faculty members.
Keywords: blended learning, Coercive Factor, Mimetic Factor, Normative Factor, Institutional Factor, Faculty member -
نقش توانمندسازی روانشناختی در رابطه میان رهبری دوسو توان با رضایت و استرس شغلی معلمان در آموزش مجازیپیشینه و اهداف
شیوع ویروس کرونا بهعنوان بحران جدی برای سازمان ها و موسسات تجاری و آموزشی باعث تعطیلی آن ها شد. در مواجهه با چنین بحرانی، انتقال از آموزش حضوری به آموزش مجازی در دستور کار موسسات آموزشی به ویژه مدارس قرار گرفت و باعث شد تا به معلمان به عنوان یکی از پیشگامان خط مقدم فرایند یاددهی-یادگیری، فشار کاری مضاعفی وارد شود. در چنین شرایطی، رهبری مدارس می تواند نقش بسیار موثری در افزایش کارایی افراد و کاهش فشارهای ناشی از تغییرات شتابان محیطی داشته باشد. یکی از سبک های رهبری که می تواند به رهبران مدارس در نیل به این مقصود کمک کند، به کارگیری سبک رهبری دوسو توان است. رهبری دوسوتوان نوع جدیدی از سبک رهبری است که از دو طیف متفاوت رفتارهای رهبری تشکیل شده و برای مقابله با تغییرات محیطی، رفتارهای رهبری باز و بسته را بهطور متعادل و مکمل یکدیگر به کار میبرد. دوسوتوانی به افزایش چابکی و عملکرد سازمانی مربوط میشود، و به معنای واقعی کلمه توانایی استفاده از هر دودست با توان یکسان است. رهبری دوسو توان می تواند تاثیرات بسیاری بر خودکارآمدی، نگرش شغلی و... داشته باشد؛ لذا مطالعه اثر این سبک از رهبری در سالیان اخیر مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. با توجه به کمبود پژوهش های انجام شده در مورد این سبک از رهبری به خصوص در بسترهای آموزشی در کشور ما، ضرورت انجام چنین مطالعه ای احساس می شد. براین اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر رهبری دو سوتوان بر رضایت و استرس شغلی معلمان در آموزش مجازی با نقش میانجی توانمندسازی روانشناختی بود.
روش هابرای نیل به این مقصود، از روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی معلمان مقطع ابتدایی شهر تاکستان بودند، که با توجه به نامشخص بودن تعداد معلمان، حداکثر حجم نمونه به تعداد 335 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده درنظر گرفته شد. گردآوری اطلاعات با استفاده از پرسش نامه سبک رهبری دوسوتوان، توانمندسازی روانشناختی، رضایت شغلی و استرس شغلی انجام شد و برای تحلیل دادهها با روش آماری مدلیابی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر تاییدی) و آزمون همبستگی پیرسون از نرم افزارهای آماری SPSS و AMOS استفاده شد.
یافته هایافته ها حاکی از تاثیر معنادار و مثبت رهبری باز بر توانمندسازی (637/0)، تاثیر معنادار و مثبت رهبری بسته بر توانمندسازی (365/0)، تاثیر معنادار و منفی توانمندسازی بر استرس شغلی (313/0-)، تاثیر معنادار و منفی رهبری بسته بر استرس شغلی (314/0-)، تاثیر معنادار و منفی رهبری باز بر استرس شغلی (449/0-)، تاثیر معنادار و مثبت توانمندسازی بر رضایت شغلی (224/0)، تاثیر معنادار و مثبت رهبری بسته بر رضایت شغلی (350/0)، تاثیر معنادار و مثبت رهبری باز بر رضایت شغلی (235/0)، تاثیر معنادار و منفی استرس شغلی بر رضایت شغلی (327/0-) بود. همچنین یافتهها حاکی از تاثیر غیرمستقیم و معنادار رهبری بسته و رهبری باز بر استرس شغلی و رضایت شغلی از طریق توانمندسازی و تاثیر غیرمستقیم توانمندسازی بر رضایت شغلی از طریق استرس شغلی بود. علاوه بر این، شاخصهای اندازهگیری و برازش مدل نیز حکایت از مطلوب بودن مدل داشتند.
نتیجه گیریدر مجموع یافته های پژوهش نشان داد که با بهره گیری از رهبری دوسوتوان و توانمندسازی میتوان علاوه بر کاهش استرس شغلی معلمان، رضایت شغلی آن ها را نیز افزایش داد؛ بنابراین می توان از این سبک از رهبری به عنوان یک ابزار مفید برای رهبری اثربخش در مدارس استفاده کرد.
کلید واژگان: رهبری دو سوتوان, رضایت شغلی, استرس شغلی, توانمندسازی روانشناختی, معلمانBackground and ObjectivesThe outbreak of the Coronavirus posed a serious crisis to commercial and educational organizations and institutions. In the face of such a crisis, the transition from face-to-face to virtual education was one of the strategies of educational institutions, especially schools, and this caused increased additional work pressure on teachers as one of the pioneers of the teaching-learning process. Thus, in the face of such a situation, school leadership plays a very effective role in increasing the efficiency of individuals and reducing the tensions caused by rapid environmental changes. One of the leadership styles that can help school leaders achieve this is to use of an ambidextrous leadership style. Ambidextrous leadership is a new type of leadership style that consists of two different spectrums of leadership behaviors and uses open and closed leadership behaviors in a balanced and complementary way to deal with environmental changes. Ambidextrous leadership is related to increasing organizational agility and performance and means the ability to use both hands with the same power. Ambidextrous leadership can have many effects on self-efficacy, job attitude, etc.; so, the research on the effect of this style of leadership has been considered by many researchers in recent years. Given the lack of research on this style of leadership, especially in educational settings in Iran, the need for doing such a study was felt. Accordingly, the main purpose of this study was to investigate the effect of ambidextrous leadership on teachers' job satisfaction and stress in virtual education with the mediating role of psychological empowerment.
MethodsTo achieve this aim, the researchers used the correlational research method by structural equation modeling. The statistical population of the study included all primary school teachers in Takestan city. Considering the uncertainty of the actual number of teachers, we selected the maximum sample size (335 teachers) by using simple random sampling. Data collection was performed by using the ambidextrous leadership style questionnaire, the psychological empowerment questionnaire, the job satisfaction questionnaire, and the job stress questionnaire. Data analysis was performed by the statistical technique of structural equation modeling (confirmation path analysis) and Pearson correlation test in two statistical software SPSS and AMOS.
FindingsThe findings of the study indicated the open leadership style on empowerment (0.637) had a significant and positive effect, the closed leadership style on empowerment(0.365) had a significant and positive effect, the empowerment variable on job stress (0.313) had a significant and negative effect, the closed leadership style on job stress (0.314) had a significant and negative effect, the open leadership style on job stress (0.449) had a significant and negative effect, the empowerment variable on job satisfaction (0.224)had a significant and positive, the closed leadership style on job satisfaction(0.350) had a significant and positive, the open leadership style on job satisfaction (0.235) had a significant and positive, also the job stress on job satisfaction (-0.327) had a significant and negative effect. Findings also revealed that the closed and open leadership style had an indirect and significant effect on job stress and job satisfaction through the empowerment variable, and the empowerment variable had an indirect and significant on job satisfaction through the job stress variable. In addition, the measurement and fit indices of the model also indicated the desirability of the model.
ConclusionOverall, the results of the study showed that by using both ambidextrous leadership and empowerment in schools, we can reduce teachers' job stress and subsequently increase their job satisfaction. Therefore, this style of leadership can be used as a useful tool for effective leadership in schools.
Keywords: Ambidextrous leadership, Job satisfaction, Job stress, Psychological Empowerment, Teachers -
مقدمه
داشتن تعامل در سطح بین المللی نیازمند برخورداری از شایستگی های لازم در این زمینه است، به همین دلیل یک عضو هییت علمی می بایست از شایستگی لازم در عرصه بین المللی برخوردار باشد. براین اساس، هدف پژوهش حاضر، ارزیابی شایستگی های اعضای هییت علمی دانشگاه های علوم پزشکی منتخب در تعاملات بین المللی بود.
روش هااین مطالعه با رویکرد کمی از نوع پیمایشی- مقطعی انجام شد. از طریق روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 257 نفر از اعضای هییت علمی دانشگاه های علوم پزشکی تهران، شیراز، مشهد، تبریز و اصفهان در پنج خوشه شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز در یک بازه زمانی چهار ماهه در سال 1399 انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته بود که به صورت الکترونیکی با استفاده از گوگل فرم برای اعضای هییت علمی ارسال گردید. روایی پرسشنامه توسط دو نفر متخصص در حوزه شایستگی و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ 0/84 مورد تایید قرار گرفت. داده ها با استفاده از مقادیر چولگی و کشیدگی جهت بررسی نرمال بودن و آزمون t تک گروهی از طریق نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هااز مجموع 257 نفر عضو هییت علمی وارد شده به مطالعه، 52/1 درصد آن ها مرد و 47/9 درصد نیز زن بودند. یافته ها نشان داد که انحراف معیار± میانگین مولفه شایستگی حرفه ای 0/5910±3/38، شایستگی ارتباطی0/6709±3/08، شایستگی میان فرهنگی0/5854±0/84 و شایستگی فکری 0/5058±0/61 است و با در نظر گرفتن مقدار t در سطح (0/01 = p)، این نتایج معنی دار بود.
نتیجه گیریبا توجه به برخورداری اعضای هییت علمی دانشگاه های علوم پزشکی منتخب از شایستگی های لازم در عرصه تعاملات بین المللی، به نظر می رسد توجه به ساز و کارهایی از قبیل، انعقاد تفاهم نامه ها همکاری با دانشگاه های مطرح خارجی، همچنین لحاظ کردن امتیاز بیشتر برای فعالیت های بین المللی اعضای هییت علمی در آیین نامه ارتقاء می تواند به افزایش تعاملات بین المللی اعضای هییت علمی کمک کند.
کلید واژگان: شایستگی, تعاملات بین المللی, بین المللی شدن, اعضای هیئت علمی, دانشگاه, علوم پزشکیIntroductionHaving interaction at the international level requires having the necessary competencies in this field. For this reason, a faculty member must have the necessary competencies in the international arena. Thus, the purpose of the study was to evaluate the competencies of faculty members of selected medical sciences universities in international interactions.
MethodThis study was conducted with the quantitative approach by cross-sectional survey method. In the study, 257 faculty members of the medical sciences universities of Tehran, Shiraz, Mashhad, Tabriz, and Esfahan in five clusters (North, South, East, West, and Center) by cluster sampling method and during four months in 2020 were selected. The tool used for data collection was a researcher-made questionnaire that was sent electronically to the faculty members byGoogle Form. The validity and reliability of the questionnaire were confirmed by two experts in the field of competency and Cronbach's alpha coefficient of 0.84 respectively. The data by statistical methods including, measures of skewness and kurtosis to check the normality, also a one-sample t-test was used by SPSS were analyzed.
ResultOf the 257 faculty members who participated in the study, 52.1% were male and 47.9% were female. Findings showed that the standard deviation ± mean of the component of professional competency was 0.5910±3.38,the communication competency 0.6709±3.08, the intercultural competency 0.5854±3.84, and the intellectual competency 0.5058 ± 3.61, and considering the value of t at the level (p = 0.01), these findings were significant.
ConclusionGiven the faculty members of selected medical universities have the necessary competencies in the field of international interaction, it seems to pay attention to the mechanisms such as concluding memorandums of cooperation with prominent foreign universities, as well as, considering more points for the faculty members 'international activities in the promotion regulations can help to increase faculty members' international interactions.
Keywords: Competency, International interactions, Internationalization, Faculty member, Medical sciences, university
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.