به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mahbobeh khorsandi

  • محمدجواد فلاح نژاد، محسن شمسی*، رضا درویشی چشمه سلطانی، محبوبه خورسندی، رحمت الله مرادزاده
    مقدمه

    آموزش تفکیک زباله برای دانش آموزان به دلیل نقش مهم این گروه در جلب مشارکت والدین، دارای اهمیت بسزایی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مبتنی بر تیوری رفتار برنامه ریزی شده بر ارتقای رفتار تفکیک زباله در دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان خرم آباد انجام گرفت.

    روش ها

    این مطالعه از نوع مداخله ای کنترل دار تصادفی بود که طی سال تحصیلی 1400-1399 بر روی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان خرم آباد انجام شد. هشت مدرسه به صورت چند مرحله ای انتخاب گردید و 100 نمونه در هر گروه (آزمون و شاهد) در نظر گرفته شد. سپس مداخله آموزشی بر اساس نتایج نیازسنجی برای گروه آزمون، طی یک ماه و در قالب 3 جلسه آموزشی 45 دقیقه ای صورت گرفت. نتایج دو ماه بعد از مداخله جمع آوری شد و داده ها با استفاده از آزمون های Independent t، Paired t و 2c در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    قبل از مداخله آموزشی، به جزء نمره متغیر آگاهی، اختلاف معنی داری بین متغیرهای دو گروه وجود نداشت، اما پس از انجام مداخله، دو گروه از نظر همه سازه های مورد بررسی تفاوت معنی داری را نشان دادند (050/0 > P). عملکرد گروه آزمون قبل از آموزش، 73/0 ± 34/2 بود و پس از آموزش به 45/0 ± 11/3 رسید و ارتقای معنی داری یافت (001/0 > P).

    نتیجه گیری

    مداخله آموزشی بر اساس تیوری رفتار برنامه ریزی شده از طریق ارتقای نگرش و ارزیابی پیامدهای رفتاری دانش آموزان در زمینه رفتار تفکیک زباله از مبدا، باعث ارتقای رفتار دانش آموزان گردید که پیشنهاد می شود این شیوه آموزشی در سایر مدارس نیز اجرا گردد.

    کلید واژگان: آموزش, مدیریت زباله, تئوری رفتار برنامه ریزی, دانش آموزان
    MohammadJavad Fallah-Nejad, Mohsen Shamsi*, Reza Darvishi Cheshmeh Soltani, Mahbobeh Khorsandi, Rahmatollah Moradzadeh
    Background

    Waste separation education is very important for students because of the important role of this group in attracting parental involvement. Therefore, this study was conducted to investigate the effect of educational intervention based on the theory of planned behavior on the promotion of waste separation at source behavior among the primary school students in Khorramabad City, Iran.

    Methods

    This randomized controlled interventional study was conducted during the academic year of 2020-2021 among the primary school students in the city of Khorramabad. Eight schools were selected in a multi-stage method and the sample size was estimated at a total of 200 people, taking into account at least 100 samples in each group (test and control). Then, the educational intervention was performed based on the results of needs assessment for the experimental group during one month and in the form of three sessions of 60-minute training. The data were collected 2 months after the intervention and were analyzed using SPSS software by using independent t-test, paired t-test, and chi-square test.

    Findings

    Before the educational intervention, except for the score of awareness variable, all variables were not significantly different between the two groups; however, after the intervention, the two groups had significant differences regarding all of the studies variables (P < 0.050). The performance of the intervention group before training was 2.34 ± 0.73, which increased significantly to 3.11 ± 0.45 after training (P < 0.001).

    Conclusion

    Educational intervention based on the theory of planned behavior by promoting attitudes and evaluating the behavioral consequences of students in the field of waste separation behavior at source eventually improved the behavior of students; it is suggested that this educational method be implemented in other schools as well.

    Keywords: Education, Waste management, Theory of planned behavior, Students
  • سمیه پورمسیبی، محسن شمسی *، محبوبه خورسندی، علی کولیوند، مهدی رنجبران
    زمینه و هدف
    امروزه وجود آلاینده های زیست محیطی جزء مهم ترین مشکلات بشر است. هدف از مطالعه حاضر سنجش سازه های مدل اعتقاد بهداشتی در خصوص ارتقاء رفتارهای پیش گیری کننده از مواجهه با هوای آلوده در زنان باردار شهر اراک در سال 93 می باشد.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش مقطعی-تحلیلی، 208 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک به صورت چند مرحله ای انتخاب شدند و مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات به وسیله پرسش نامه پایا و روا و به روش خود- گزارش دهی جمع آوری شد. این پرسش نامه شامل مشخصات دموگرافیک مادر، ابعاد مدل اعتقاد بهداشتی و چک لیست عملکرد مادران بوده است. در نهایت داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سنی مادران مورد مطالعه 77/ 4±48/ 26 و میانگین سن بارداری آنان 59 /5±88/ 14هفته بود. بیشترین میزان تحصیلات زنان باردار(1/ 47 درصد) دیپلم بود. میانگین نمره عملکرد مادران 09 /72 بود و در بین سازه ها حساسیت درک شده بیشترین (25/ 83) و موانع درک شده کمترین (16/ 59) نمره را داشتند. در تحلیل رگرسیونی به منظور پیش گویی رفتار با استفاده از سازه های مدل اعتقاد بهداشتی مشخص شد که از بین این متغیرهای بررسی شده متغیرهای راهنمای عمل خارجی، حساسیت درک شده و موانع به عنوان پیش گویی کننده رفتار هستند که این متغیرها در مجموع 26 درصد (265/ 0=R2) از تغییرات رفتار را پیش گویی نمودند.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج مطالعه، سازه های راهنماهای عمل خارجی و حساسیت و موانع درک شده باید به عنوان مهم ترین عوامل پیش بینی کننده رفتار مادران در طراحی مداخلات آموزشی در نظر گرفته شوند.
    کلید واژگان: مادر, باردار, آلودگی هوا, مدل اعتقاد بهداشتی
    Somaye Pormosayebi, Mohsen Shamsi *, Mahbobeh Khorsandi, Ali Kolivand, Mehdi Ranjbaran
    Background
    Today, environmental pollutants are one of the most important human problems. The purpose of this study was to assess the health belief model structures for promotion of preventive behaviors in pregnant women exposed to air pollution in Arak city in 2014.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, 208 pregnant women referred to healthcare centers in Arak city were selected by multistage sampling and were studied. Data were collected by using a valid and reliable self- report questionnaire. The questionnaire included the demographic characteristics of the mother, the aspects of the HBM model, and the maternal practice checklist. Finally, the data were analyzed.
    Results
    The mean age of subjects was 26.48 ±4.77 and the mean gestational age was 14.88 ±5.59 weeks. The highest level of education for pregnant women (47.1%) was a diploma. The mean practice score was 72.9 and among the structures, the highest and the lowest score was obtained for perceived susceptibility(83.25) and barriers(59.16), respectively. To predict the hehavior by using the HBM structures, regression analysis showed that of the studied variables, the external practice guides, perceived susceptibililty, and barriers are as behavior predictive predictive agents that totally, predicted 26% (R2=0.265) of behavior changes.
    Conclusion
    According to the results of the study, the design of educational interventions should be based on the external practice guides, perceived susceptibility and barriers structures as the most important predictors of maternal behavior.
    Keywords: mother, pregnant, pollution, health belief model
  • طاهره رضی، محسن شمسی *، محبوبه خورسندی، نسرین روزبهانی، مهدی رنجبران
    زمینه و هدف
    مادران باید آگاهی و عملکرد کافی در زمینه نشانه های خطر کودکان برای تغییر رفتار به دست آورند. شناخت عوامل موثر در تغییر رفتار، دستیابی به تغییر را آسان خواهد کرد، بنابراین ارائه آموزش در خصوص نشانه های خطر در کودکان با استفاده از مدل هایی که عوامل موثر بر رفتار را شناسایی می کنند ضروری است. یکی از این مدل های موثر در امر آموزش مدل اعتقاد بهداشتی است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش بر رفتار مادران در خصوص نشانه های خطر در کودکان کمتر از پنج سال صورت پذیرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارآزمایی آموزشی در سال 1393 بین 116 مادر دارای کودک کمتر از پنج سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک صورت گرفت. آن ها به طور تصادفی به دو گروه آزمون (56 نفر) و کنترل (60 نفر) تقسیم شدند. داده ها از طریق تکمیل پرسش نامه پایا و روای محقق به همراه مصاحبه گردآوری شد. مداخله آموزشی در گروه آزمون طی چهار جلسه آموزشی اجرا گردید. مرحله ی پس - آزمون سه ماه بعد از مداخله آموزشی از طریق تکمیل مجدد پرسش نامه صورت گرفت. در نهایت تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معنی داری 05/0 انجام شد.
    یافته ها
    هیچ گونه تفاوت معنی داری بین میانگین نمره سازه های مدل اعتقاد بهداشتی و عملکرد مادران در گروه آزمون و کنترل قبل از مداخله مشاهده نشد(05/0 p >)، اما بعد از مداخله تفاوت معنی داری وجود داشت(001/0 p <). در این مطالعه، میانگین نمره عملکرد مادران در گروه آزمون قبل و بعد از مداخله به ترتیب برابر با 15/42 ± 58/39 و 05/23 ± 52/84 بود که با یکدیگر اختلاف معنی داری داشتند(001/0> p).
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه، مداخله آموزشی مبتنی بر نیازسنجی اولیه بر مبنای مدل اعتقاد بهداشتی در بهبود عملکرد مادران در خصوص نشانه های خطر در کودکان موثر است و می تواند برای طراحی برنامه های آموزشی مفید باشد.
    کلید واژگان: رفتار, کودک, نشانه های خطر, مدل اعتقاد بهداشتی, مادر
    Tahereh Razi, Mohsen Shamsi *, Mahbobeh Khorsandi, Nasrin Roozbehani, Mehdi Ranjbaran
    Background
    M others must gain enough knowledge and practice about danger signs in children to achieve behavior change. Knowing such factors influencing behavior change will facilitate change. So, training about danger signs in children using models that identify the factors influencing behavior is essential. Health belief model is one of the effective models in education. Therefore, the aim of this study was to assess the effect of education on behavior of mothers about danger signs in children less than five years.
    Materials And Methods
    This is an educational trial study that was conducted on 116 mother with children under five years old referring to treatment health centers in Arak city in 2014. They were divided into two groups case (n=56) and control (n=60) randomly. The data collected by filling the valid and reliable questionnaire that reseatcher made along with interview. An educational intervention was conducted in case group during the four learning sessions. Three months after educational intervention, post-test was conducted by filling questionnaire. Finally, data were analyzed by SPSS software in significance level of p<0/05.
    Results
    There was no significant difference between mean score of health belief model construct and behavior in the experimental and control groups before the intervention(p<0.05), but significant differences were shown after intervention(p<0.001). The mean score of the mothers in the intervention group before and after intervention was 39.58±42.15, and 84.52±23.05 respectively, that showed significant differences (p<0.001).
    Conclusion
    According to the results of this study, educational intervention based on initial assessment on Health Belief Model was effective in improving mother's practice about danger signs in children. Thus, it can be helpful to design training programs.
    Keywords: Behavior, Child, Danger signs, Health Belief Model, Mother
  • مریم عمیدی مظاهری، مسعود امیری، محبوبه خورسندی، اکبر حسن زاده، زهرا طاهری
    برخلاف عوارض بالقوه سزارین، آمار انجام سزارین در جهان و کشور ما در سال های اخیر روند روبه رشدی داشته است. امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته با استفاده از مداخلات آموزشی سعی در کاهش موراد سزارین شده است. در حقیقت، آموزش توانسته منجر به افزایش آگاهی و نگرش مادران به زایمان گردیده و در کاهش سزارین موثر باشد. مطالعه حاضر به صورت نیمه تجربی بر روی 130 مادر باردار در ماه ششم و هفتم بارداری، مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرکرد با هدف بررسی تاثیر آموزش بر کاهش سزارین انجام گردید. آموزش در سه جلسه 90-60 دقیقه ای به گروه مداخله ارائه گردید. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه ترس از زایمان و خودکارآمدی زایمان (شامل دو قسمت، انتظار زایمان و انتظار خودکارآمدی) استفاده شد. یافته های مطالعه نشان داد نمره های ترس از زایمان، انتظار زایمان و خودکارآمدی زایمان قبل از مداخله در دو گروه مداخله و شاهد متفاوت نبود، اما بعد از مداخله میانگین نمره ترس از زایمان در گروه مداخله کاهش و میانگین نمرات انتظار زایمان و خودکارآمدی زایمان افزایش پیدا کرده بود. 71/4% از مادران گروه مداخله و 53/8% از مادران گروه شاهد به روش طبیعی زایمان کردند. نتایج این مطالعه نشان داد ارائه ی آموزش های لازم طی دوران بارداری در زمینه ترغیب مادران به انتخاب زایمان طبیعی موثر بوده است، لذا طراحی و اجرای مداخلات آموزشی در دوران بارداری به منظور کاهش روند سزارین پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: سزارین, زایمان, مطالعه مداخله ای
    Maryam Amidimazaheri, Masoud Amiri, Mahbobeh Khorsandi, Akbar Hasanzadeh, Zahra Taheri
    Objective (s): Despite potential complications of cesarean section, the number of cesarean section has been increased worldwide as well as our country in recent years. In most developed countries, using educational interventions tended to decline the caesarean cases. In fact, training might be resulted in increased awareness and change women’s attitude toward cesarean delivery and could also be effective in reducing caesarean section.
    Methods
    This quasi-experimental study was performed on 130 pregnant women in the sixth or seventh month of pregnancy that referred to urban health centers in Shahr-e kord (located in Chaharmahal and Bakhtiari Province) in order to assess the impact of an educational intervention on reducing cesarean section. Intervention was applied to the intervention group in three sessions about 60-90 minutes. Fears of childbirth and childbirth self-efficacy questionnaire (consisting of two parts, the childbirth expectation and the self-efficacy expectation) were used for data collection.
    Results
    The results showed that there were no significant differences between intervention and control groups in fear of childbirth, expectations and childbirth self-efficacy scores before the intervention. However, after intervention, mean scores of fear of childbirth in intervention group was reduced and expectations and childbirth self efficacy had increased. 71.4% of mothers in intervention group and 53.8% of control mothers delivered their children naturally.
    Conclusion
    The findings suggest that providing the necessary training program during pregnancy could be effective to encouraging mothers to choose the natural delivery, so the design and implementation of educational interventions in pregnancy to reduce the caesarean is recommended.
    Keywords: Intervention Study, Childbirth, Cesarean Section
  • طاهره رضی، محسن شمسی *، نسرین روزبهانی، مهدی رنجبران، محبوبه خورسندی
    سابقه و هدف
    بیشتر بیماری های کودکان دارای علایم و نشانه هایی هستند که برخی از این علایم، نشانه خطر می باشند. دانش مادران نسبت به علایم و نشانه های بیماری ها بخصوص بیماری های تنفسی و گوارشی درکاهش میزان مرگ و میر کودکان کمتر از پنج سال کمک کننده است لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین آگاهی، نگرش و عملکرد مادران در خصوص نشانه های خطر در کودکان کمتر از پنج سال انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی تحلیلی در بین 350 نفر از مادران دارای کودک کمتر از پنج سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته چند قسمتی شامل مشخصات دموگرافیک، آگاهی، نگرش و عملکرد بود که روایی و پایایی آن قبل از مطالعه بررسی شد. داده ها از طریق مصاحبه سازمان یافته جمع آوری و در نهایت با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند.
    نتایج
    میانگین و انحراف معیار نمره آگاهی مادران در خصوص نشانه های خطر کودکان 13.7±60.71، نگرش 5.29±77.45 و عملکرد در زمینه عفونت های تنفسی 41.5± 49.5، اسهال 42.41± 49.25 و تب و تشنج 42.91±52.1 بود. بین مادران شاغل و خانه دار از نظر عملکرد تفاوت معنی داری وجود داشت. بین وضعیت اقتصادی خانواده با عملکرد تفاوت معنی دار وجود داشت. بین سطح تحصیلات مادر با عملکرد تفاوت معنی دار وجود داشت و بین نگرش با آگاهی و عملکرد رابطه مثبت معنی داری مشاهده گردید. (P<0.001).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه می تواند برای طراحی و اجرای برنامه های آموزشی با هدف ارتقای آگاهی، نگرش و عملکرد مادران در خصوص نشانه های خطر کودکان مفید باشد.
    کلید واژگان: آگاهی, نگرش, عملکرد, نشانه های خطر, کودک, مادر
    Tahereh Razi, Mohsen Shamsi*, Mahbobeh Khorsandi, Nasrin Roozbehani, Mehdi Ranjbaran
    Background And Objectives
    Most of the children disease with symptoms and signs are that some of these symptoms are a sign of danger. Mother's knowledge about the signs and symp-toms of respiratory disease, gastrointestinal disease, particularly in reducing the mortality rate of children under five years is helpful. This study aimed to determine knowledge, attitude and practice of mothers about danger signs in children less than five years, has been done in the Arak city.
    Materials And Methods
    This cross-sectional and analytical study has been conducted on 350 women with children under five years old referring to treatment health centers in Arak city with random sample selection. The tools for collecting information was a multi sectional questionnaire consisting of demographic information, knowledge, attitude and the practice which its validity and reliability were ensured previously. The data collected from organized interviews and finally data by SPSS-19 software with T-test, Pearson test and ANOVA test were analyzed.
    Results
    Average score and Std. Deviation knowledge 60.71±13.7 attitude 77.45± 5.29 and behavior about respiratory infection 49.5±41.5, diarrhea 49.25±41.42, fever and convulsion 52.1±42.91 was respectively. There was a meaningful difference between employed mothers and housewives in regard of practice. There was a meaningful difference between family’s economic status whit practice. There was a meaningful difference between mother’s educa-tion level whit practice. There was a meaningful positive correlation between attitude whit knowledge and practice.
    Conclusion
    The findings of this study can be helpfuled to performance and design training programs to promotion knowledge, attitude and practice of mothers about danger signs in children.
    Keywords: Knowledge, Attitude, Practice, Danger Signs, Child, Mother
  • محبوبه خورسندی، کبری علی ابادی *، محسن شمسی
    زمینه و هدف
    ارزشیابی در نظام آموزش پزشکی به دلیل لزوم تربیت نیروی انسانی کارآزموده و ارایه ی خدمات بهداشتی و درمانی با کیفیت مطلوب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از انجام این پژوهش مقایسه ی دیدگاه دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم پزشکی اراک از کیفیت تدریس اساتید به روش آنلاین بود.
    روش بررسی
    مطالعه ی حاضر به صورت مقطعی بر روی 758 نفر از دانشجویان و 122 نفر از استادان دانشگاه علوم پزشکی اراک در سال 90-89 صورت پذیرفت. ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه ی محقق ساخته بر اساس مقیاس لیکرت 5 گزینه ای بود که دید گاه اساتید و دانشجویان را نسبت به ارزیابی کیفیت تدریس اساتید به شیوه ی آنلاین در ابعاد امنیت ارزیابی، جو کلاس، دقت و اقتصادی بودن ارزیابی بررسی می کرد. به منظورآنالیز داده ها از آمار توصیفی و جهت مقایسه ی میانگین ها از تی مستقل استفاده گردید.
    یافته ها
    میانگین نمره ی نگرش اساتید و دانشجویان نسبت به ارزیابی کیفیت تدریس اساتید با روش آن لاین به ترتیب برابر 30/7 ± 35/62 و 31/12 ± 89/57 بود که بین آن ها اختلاف معنا داری وجود داشت (0001/0> p).
    نتیجه گیری
    نظر به این که در این تحقیق استادان و دانشجویان دیدگاه مثبتی نسبت به ارزشیابی آنلاین داشتند، استفاده از این روش در سیستم ارزشیابی کیفیت تدریس استادان پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: ارزشیابی, ارزشیابی آنلاین, دانشجویان, کیفیت تدریس استادان
    Mahbobeh Khorsandi, Kobra Aliabadi *, Mohsen Shamsi
    Background And Objective
    Evaluation in medical educational is very important. The aim of this study was to compare the view of students and faculty members about teachers'' online evaluation at Arak University of Medical Sciences.
    Materials And Methods
    This is a cross- sectional study which was carried out with 758 students and 122 professors at Arak University of Medical Sciences in 2011. Data was collected with a reliable and valid questionnaire (consisting of safety، evaluation of environment، accuracy and economic items) with 5-choice Likert scale. T-test was used for data analysis.
    Results
    Results showed that the mean score of teachers and students with regard to online teaching method was 62. 35 ± 7. 30 and 57. 89 ± 12. 31 respectively and that the difference was significant (p<0/001).
    Conclusion
    Considering the positive attitudes of teachers and students toward online evaluation method، using this method is recommended.
    Keywords: Online evaluation of teachers, Students, Teaching quality of teachers
  • محبوبه خورسندی، فرزانه جهانی، محمد رفیعی، دکترعلی اصغر فرازی
    زمینه و هدف
    مطالعه حاضر ضمن بررسی کیفیت زندگی کارکنان ستاد و بیمارستان های تابع دانشگاه علوم پزشکی اراک، اطلاعات پایه جهت انجام مداخلات برای ارتقا کیفیت زندگی کارکنان مذکور به عمل خواهد آورد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع تحلیلی - مقطعی است که به منظور تعیین کیفیت زندگی برروی 300 نفر از کارکنان ستاد و بیمارستان های تابع دانشگاه علوم پزشکی اراک انجام گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه استاندارد کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی (36- SF) و پرسش نامه جمع آوری اطلاعات دموگرافیک افراد بود.
    یافته ها
    از تعداد 275 نفرکه به پرسش نامه ها پاسخ کامل داده بودند 127 نفر (2/46 درصد) را کارکنان ستادی و 148 نفر(8/53 درصد) را کارکنان بیمارستان ها تشکیل می دادند. میانگین سنی و سابقه کاری افراد شرکت کننده در این مطالعه به تر تیب02/779/36 و 39/729/12 سال بود. میانگین ابعاد مختلف کیفیت زندگی در کارمندان ستادی به طور معنی داری بیشتر از کارمندان بیمارستانی بود(05/0>p). از نظر حیطه های عملکرد جسمی، نشاط، عملکرد اجتماعی، سلامت عمومی، سلامت جسمی و سلامت روانی اختلاف معنی داری بین وضعیت های مختلف استخدامی پرسنل وجود داشت. بین دو جنس زن و مرد از نظر فاکتور های محدودیت جسمی، درد جسمی، نشاط، سلامت روان، سلامت جسمی و سلامت روانی اختلاف معنی داری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    میانگین ابعاد مختلف کیفیت زندگی در کارمندان بیمارستانی کمتر از کارمندان ستادی و در زنان کمتر از مردان بود. بررسی علل این اختلاف خود با انجام مطالعات اختصاصی و طولی میسر می باشد. به نظر می رسد محیط کاری و شرایط آن و هم چنین وضعیت استخدامی افراد و آینده شغلی آنها از عوامل مهم و تاثیر گذار برروی کیفیت زندگی باشد.
    کلید واژگان: بیمارستان, کارکنان, کیفیت زندگی, ستاد
    Mahbobeh Khorsandi *, Farzaneh Jahani, Mohhammad Rafiei, Aliasghar Farazi
    Background
    This study was designed to investigate the quality of life in staff and hospital personnel of Arak University of Medical Sciences and to gain basic information for carrying out interventions for improving their quality of life.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study was done to determine quality of life of 300 staff and hospital personnel in Arak University of Medical Sciences. Data gathering tools were demographic and standard quality of life (SF-36) questionnaires.
    Results
    Of the 275 participants who had completed the questionnaires, 127 (%46.2) were staff and 148 (%53.8) were hospital personnel. The means of age and years of experience were 36.797.02 and 12.297.39 years, respectively. The mean of different dimensions of quality of life in the staff was significantly much higher than that in the hospital personnel (p<0.05). In terms of physical performance, vitality, social performance, general health, physical and mental health domains, significant differences were found among personnel with different employment status. There was also a significant difference between men and women in terms of physical restriction factors, physical agony, vitality, sanity, mental and physical health.
    Conclusion
    The mean of different dimensions of quality of life in hospital personnel was lower than the staff while this value was lower in women than men. Specific longitudinal studies are needed for investigating the causes of these differences.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال