maryam isari
-
بی خانمانی، معلول زنجیره ای از مسائل ساختاری است. در این میان حکمرانی شهری در بسیاری از شهرهای جهان به ارائه خدمات حمایتی برای کاهش آسیب های این گروه از افراد مبادرت می کند. در تهران معاصر نیز سابقه ارائه خدمات به افراد بی خانمان قابل ردیابی است. بر این اساس ارزیابی سیاست های کاهش آسیب نظیر اقامتگاه های موقت که در قالب گرمخانه یا مددسرا شناخته می شود، امری ضروری است. یافته های این پژوهش که از طریق مصاحبه کیفی عمیق و مشاهده های میدانی از چهار گرمخانه زنان شهر تهران انجام شده است نشان می دهد که گرمخانه ها به موازات ارائه خدمات گوناگون به زنان بی سرپناه، بهنجارسازی آنها را نیز صورت می دهد. سیاست های انضباطی رایج در گرمخانه ها که در بسیاری از موارد در ضدیت با سبک زندگی افراد بی خانمان قرار دارد، سبب ساز مجموعه ای از چالش ها و منازعات قدرت می گردد و خود در فرایندی پارادوکسیکال می تواند به جای ادغام زنان بی خانمان سبب ساز طرد آنها شود. در این میان سیاست شهرداری تهران مبنی بر برون سپاری ارائه خدمات اجتماعی در حوزه بی خانمانی به بخش خصوصی، منجر به بی ثبات کاری و تولید نارضایتی در میان کارکنان وابسته به شرکت های پیمان کاری شاغل در گرمخانه ها شده است که این امر خود به تشدید منازعات و چالش ها در داخل مددسراها دامن زده است. یافته ها در مجموع نشان می دهد که گرمخانه های زنان با گستره ای از چالش ها در حوزه های گوناگون نظیر خدمات دهی به مددجویان، چالش های فراسازمانی، وضعیت شغلی پرسنل، چالش های فضای اجتماعی، چالش های مدیریتی و چالش های مرتبط با قشربندی مددجویان دست به گریبان است. در انتها راهکارهایی در راستای ارتقای کیفیت خدمات دهی در گرمخانه ها ارائه شده است.
کلید واژگان: گرمخانه, زنان بی خانمان, سیاست های انضباطی, طرد اجتماعی و شهرداریHomelessness is a result of a chain of structural issues, in the meantime, urban governance in many cities of the world is trying to provide support services to reduce the harms of this group of people. In contemporary Tehran, the history of providing services to homeless people can be traced. Based on this, it is necessary to evaluate harm reduction policies such as temporary residences known as homeless shelters (Garmkhaneh). Findings, which were conducted through in-depth qualitative interviews and field observations of four women's homeless shelters in Tehran, show that in parallel with providing various services to homeless women, the shelters also try to produce tame and normalized bodies from them. Disciplinary policies in homeless shelters, which in many cases are in opposition to the lifestyle of drug users, cause a series of challenges and power conflicts, and in a paradoxical way, it can cause homeless women to be excluded instead of integrated. Additionally, the policy of Tehran Municipality to outsource the provision of social services to homeless people to the private sector has led to employment precarity and dissatisfaction among employees of contracting companies working in homeless shelters, which has intensified conflicts and tensions inside the shelters. The findings show that the women's shelters are facing a range of challenges in various fields such as client service, transorganizational challenges, personnel job status, social space challenges, management challenges and challenges related to the stratification of homeless women. Solutions are presented in order to improve the quality of services in homeless shelters.
Keywords: Homeless Shelters, Homeless Women, Disciplinary Policies, Social Exclusion, Municipality -
پژوهش حاضر با هدف شناسایی زمینه ها و فرایندهای شکل گیری زیست غیررسمی زباله گردی در میان کارگران افغانستانی در تهران انجام شده است. روش این پژوهش مطالعه موردی است و از ابزارهای گوناگون مشاهده و مصاحبه در کنار تحلیل اسناد استفاده شده است. نمونه گیری به شیوه هدفمند ترکیبی صورت گرفته است و مجموعا با 57 نفر از مدیران و کارشناسان شهری، پیمانکاران، گاراژداران، سرکارگران، زباله گردهای افغانستانی و مطلعین مصاحبه انجام شد. نتایج نشان داد عوامل گوناگونی در سطح کلان، میانه و خرد زمینه ساز حضور زباله گردهای افغان در ایران و زیست غیررسمی آنان در شهر تهران است. عوامل اقتصادی و سیاسی وابسته به کشور افغانستان، عوامل فرهنگی و خانوادگی کارگران هراتی، قوانین مرتبط با اتباع شامل محدودیت فضایی برای تردد و محدودیت اشتغال در ایران، شرایط کاری و مناسبات درون شغلی در میدان زباله، عوامل مرتبط با نقش حکمروایی هیبریدی شهری و عدم منزلت اجتماعی این شغل نزد ایرانیان ازجمله این مواردند. یافته ها همچنین نشان داد درمجموع، چند الگوی مختلف زباله گردی براساس جغرافیای اسکان غیررسمی و تنوع شراکت اقتصادی با پیمانکاران در میان زباله گردهای افغانستانی در شهر تهران قابل ردیابی است. چهار الگوی اقتصاد غیررسمی شامل برون سپاری مجدد، شراکت درصدی، کارفرمایی حداکثری و عدم شراکت با پیمانکار شناسایی شد. مدل های مختلف شراکت اقتصادی دلالت های گوناگونی برای مناسبات قدرت میان زباله گردها، نیروهای واسط و پیمانکاران دربردارد. به طوریکه در مدل برون سپاری مجدد و عدم شراکت، پیمانکاران کمترین قدرت و نیروهای واسط بیشترین قدرت را دارند. همچنین در مدل کارفرمایی حداکثری زباله گردها کمترین خودگردانی و پیمانکاران بیشترین قدرت را دارند. نتایج این پژوهش، پیوند ناگسستنی میان عرصه های رسمی و غیررسمی را آشکار کرد و نشان داد عرصه غیررسمی بیش از آنکه مسئله ای توسعه ای باشد، امری مرتبط با حکمروایی شهری و اقتصاد سیاسی شهر است.
کلید واژگان: زباله گردی, اسکان غیررسمی, اقتصاد غیررسمی, حکمروایی هیبریدی شهری, خودگردانیThe purpose of the present study is to identify the contexts and processes of shaping the informal life of waste pickers among Afghan workers in Tehran. The method we applied is a case study, and we have also used various observational and interviewing tools along with document analysis. We used Mixed Purposive Sampling to conduct this research, and a total of 57 individuals are interviewed, including urban managers and experts, contractors, sanitation workers, forepersons, Afghan waste pickers, and local activists and informants. The results show that various factors at the macro, medium, and micro levels facilitate the informal life of Afghan waste pickers in Tehran. These factors include economic and political situation in Afghanistan, cultural and familial features of Heratian workers, restrictive laws of Iran regarding foreigners’ employment and spatial access, working conditions and interactions in the waste field, roles played by urban hybrid governance, and finally the undignified status of this job among Iranians. Our findings show that several patterns of waste picking can be traced based on the geography of informal settlements and the diversity of economic partnerships with contractors among Afghan waste pickers in Tehran. We propose four informal economy models, including re-outsourcing, percentage partnership, maximum employer, and non-partnership with the contractor. These models of economic partnership have different implications for the power relations between waste pickers, intermediate forces, and contractors. In the re-outsourcing and non-partnership models, contractors have the least, and mediators have the most power. In comparison, the maximum employer model offers waste pickers the least autonomy and contractors the most power. Our findings reveal that there is an inseparable connection between the formal and informal realm of the waste field. They show that the informal arena is more connected to urban governance and urban political economy and less to the developmental issues.
Keywords: Waste Picking, Informal Settlement, informal economy, Urban Hybrid Governance, Autonomy -
Blood pressure is one of the vital signs, and is the pressure of circulating blood on the walls of blood vessels. When the large arteries lose their natural elasticity and strength, and the smaller ones are narrowed, blood pressure rises and the pressure is exerted by blood on the walls of blood vessels. High blood pressure is dangerous and very harmful for the heart and blood vessels, and is a major cause of mortality in all nations. Many patients tend to use herbal products for controlling their blood pressure, as they are concerned of the side effects of the chemical drugs. There are huge amount of research work exploring the safety and efficacy of a single herb, or combined herbal products on lowering blood pressure, among which some have shown certain effects, and some are negative in results. Grape seed, Garlic, Saffron, Green and White Mulberry, Quince, and some other herbs have more scientific evidence in lowering blood pressure. In this study, we systematically reviewed the scientific literature of clinical trials and animal studies, in which the safety and effectiveness of herbs on lowering blood pressure were evaluated.
Keywords: Blood pressure, Plant, Herb, Extract -
طلاق روندی رو به رشد در سال های اخیر داشته است که نتیجه آن، افزایش شمار زنان و مردان درگیر با پیامدهای پس از طلاق است. در این میان، بررسی نحوه مواجه سوژه های طلاق گرفته با پیامدهای طلاق و چگونگی بازسازی زندگی پس از طلاق، از حوزه های عموما مغفول مانده در جامعه شناسی ایرانی است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف سنخ شناسی الگوهای بازسازی زندگی پس از طلاق انجام شده است و با اتخاذ رویکرد کیفی و تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به مطالعه نحوه بازسازی زندگی پس از طلاق سوژه های طلاق گرفته پرداخته است. نتایج حاصل از مصاحبه های عمیق با 36 زن و مرد طلاق گرفته در تهران، چهار الگوی بازسازی پس از طلاق را براساس مختصات ذهنی و عینی پاسخ گویان شناسایی کرد. این الگوها شامل بازسازی پیش روانه، دو الگوی بازسازی دوگانه یا انتقالی و بازسازی واپس گرایانه است. بر این مبنا، سوژه های حاضر در دسته نخست از شرایط ذهنی و عینی مساعدی پس از طلاق برخوردار بوده و طلاق را واقعه ای در جهت بهبود کیفیت زندگی خود می دانند و با اتخاذ رویکردی فعالانه و پیش روانه به بازسازی موفقیت آمیز زندگی خود می پردازند. اما افرادی که در الگوهای بازسازی دوگانه قرار دارند عموما از ناسازی میان ذهنیت و عینیت بیرونی رنج می برند و در صورت رفع این ناسازگاری، در آینده امکان حرکت به سوی هر یک از الگوهای بازسازی اول و چهارم را خواهند داشت و در نهایت برای سوژه های حاضر در دسته بازسازی واپس گرایانه، به دلیل ذهنیت و عینیت نامساعد آنان در مواجه با زندگی پس از طلاق، واقعه طلاق منجر به حرکتی رو به عقب و پس روانه گردیده است. این پژوهش لزوم توانمندسازی سوژه های درگیر با الگوی بازسازی واپس گرایانه را در برنامه های مداخلاتی متذکر می شود.کلید واژگان: بازسازی, طلاق, عینیت, ذهنیت, ناسازی1. IntroductionDivorce rate has been growing in recent years in Iran, resulting in an increase in the number of women and men involved with the post-divorce consequences. In the last five years, more than 800,000 divorces have taken place in Iran, meaning more than one and a half million men and women underwent divorce.A brief look at the literature of this field shows that despite the importance of the family system and the damage caused by divorce, there has been little sociological research in Iran on this issue with the adoption of qualitative approaches, and the few existing researches, all of which have used quantitative approaches, generally focus on negative effects of divorce on children, and little research has been conducted on the effects of divorce on the life of divorced men and women. Thus, the study of how divorced subjects encounter the consequences of divorce and the ways in which they rebuild their lives after divorce is a commonly neglected domain in Iranian sociology. The purpose of this study is to investigate the typology of life reconstruction patterns of post-divorce life.2. Theoretical frameworkThe present research is devoid of a predetermined theoretical framework and subsequent hypotheses. But the sensitive theoretical concepts of this research are largely influenced by Bourdieu's theories on the different types of capital, habitus, and hysteresis.3. MethodThe present study is based on qualitative methodology and case study method. As such, by adopting a qualitative approach and semi-structured in-depth interview technique, we study the ways in which divorced subjects go through post-divorce reconstruction of their lives. This research also seeks the typology of a variety of patterns of reconstructing life after divorce. A type is a set of states or individuals that share at least one feature of the study.4. Results and DiscussionThe results of in-depth interviews with 36 divorced women and men in Tehran revealed four patterns of post-divorce reconstruction based on the subjective and objective specifications of respondents.These patterns include progressive reconstruction, two patterns of dual and transitional reconstruction, and retrograde reconstruction.Based on this, the individuals in the first category have favourable subjective and objective conditions after divorce and consider divorce as an act to improve their quality of life, and by taking an active and progressive approach ahead, they rebuild their lives successfully.But those who manifest the dual rebuilding patterns generally suffer from the hysteresis between the subjective and the external object, and if this incompatibility is resolved, they will be able to move towards either the first or the fourth reconstruction pattern in the future.Eventually, for subjects in the retrograde reconstruction category, the divorce event led to a backward and retrogressive motion due to their disadvantaged mentality and objectivity in dealing with post-divorce life.The findings also show that the subjective barriers to reconstructing life after divorce include: lack of psychological and emotional detachment from the ex-spouse, negative emotions and orientations towards divorce, traditional habitus, being non-religious, negative feedback of divorce among "significant others”.On the other hand, objective obstacles to the reconstruction of life after divorce include: old age at the time of divorce, unemployment, the lack of access to economic, social, and cultural capitals, having a child, long length of the marriage and short length of the post-divorce period.In addition, the subjective facilitators of post-divorce reconstruction include: psychological and emotional detachment from the ex-spouse, positive emotions and orientations towards divorce, modern habitus, being religious, positive feedback of divorce among "significant others”, and objective facilitators of post-divorce reconstruction include: young age at the time of divorce, employment, having access to a variety of economic, social, and cultural capitals, not having a child, short length of the marriage and long length of the post-divorce period.The findings of this study revealed that divorce causes many changes and challenges in various aspects of the life of the actors. Divorce requires emotional, sexual, psychological, economic, and social detachment. Compatibility with such detachments and efforts to create new connections leads to the success of actors in the process of reconstructing life after divorce.5. ConclusionThe results of this study showed that divorce can be considered both a threat and an opportunity for the lives of actors, and it depends on the subjective and objective factors that play the role of barriers and facilitating conditions in the process of reconstructing life after divorce.Hence, the actors who have more facilitating conditions are more likely to be in the category of progressive reconstruction than others, and subjects that have barriers and disadvantaged mental and objective conditions generally undergo a passive and retrograde reconstruction.Based on the findings of the present research, it seems that to reduce the divorce traumas and facilitate the reconstruction of post-divorce life, one can use three categories of solutions, including economic, cultural, and social solutions, as well as educational and supportive strategies.It is also important to consider the individual backgrounds of the actants in allocating strategies. For instance, Supportive and educational solutions are more vital for the actors who have divorced recently, or economic strategies are more essential for women and especially those who do not have sufficient economic, social, and cultural capital or have custody of their children. Identification of different types of exposure of the actants during reconstruction, demonstrates the amount and the type of the required support to reduce their trauma. Therefore, this research emphasizes the need for doubled support and empowerment of the individuals involved with the retrograde reconstruction pattern in intervention programs.Keywords: Reconstruction, Divorce, Objectivity, Subjectivity, Hysteresis
-
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدلی نظری پیرامون تعاملات سیاست های شهری و زیست غیررسمی تهیدستان در فضای شهری است. در این راستا با مروری بر سنت های نظری مرتبط با زیست غیررسمی تهیدستان و نقد آن ها، بر رویکرد بدیلی تاکید می کند که بتواند از دوگانه های رایج رسمی- غیررسمی، ساختار- عاملیت و تهیدستان قهرمان و بحران آفرین فراتر رود و ابعاد فضایی سیاست های شهری پیرامون زیست غیررسمی تهیدستان را نیز برجسته کند. این نوشتار با استفاده از روش کتابخانه ای و تحلیل آرشیو موجود به ارائه مدل نظری پیرامون نسبت دیالکتیکی میان سیاست های شهری و زیست غیررسمی تهیدستان می پردازد. براین اساس، با تلفیق نظریه تولید فضای لوفور و نگاه رابطه مند فوکو به قدرت بر سیاست های بازنمایی و سیاست های سازمان دهی فضا در نسبت سه گانه میان تهیدستان، سیاست های شهری و فضای شهری تاکید می کند و نشان خواهد داد که این رویکرد رابطه مند برای فهم درهم تنیدگی میان سیاست های شهری و زیست غیررسمی تهیدستان می تواند راهگشا باشد. این پژوهش درنهایت نشان می دهد پیامد سیاست های شهری پیرامون زیست غیررسمی تهیدستان برهم کنشی از فرایندهای متقابل اعمال قدرت و مقاومت است و توجه به سنخ های گوناگون این برهم کنش را در تحلیل منازعات قدرت پیرامون حضور تهیدستان در شهر امری حیاتی قلمداد می کند.کلید واژگان: زیست غیررسمی, تهیدستان شهری, تولید فضا, سیاست های بازنمایی, سیاست های سازمان دهی, قدرت, مقاومتThe purpose of this study is to present a theoretical model of interactions between urban policies and the informal life of the poor in urban space. In this regard, by reviewing and criticizing the theoretical traditions associated with the informal life of the poo, it emphasizes an alternative approach that can transcend the common dualities of formal- informal, structure- agency, and the heroic- troublemaker poor and highlights the spatial dimensions of urban politics regarding the informal life of them. This paper employs documentary method and available archive analysis to present a theoretical model about the dialectical relationship between urban politics and informal life of the poor in Iran. Accordingly, by combining Lefebvre's production theory and Foucault's relational approach to power, The study emphasizes the politics of representation and space organization politics in the triple ratio between the poor, urban politics and urban space, and demonstrate that this relational and consolidated approach can be helpful to understand the interweaving of urban politics and informal life of the poor in Iran. Finally the study shows that the outcome of urban politics about the informal life of the poor is the interaction of the mutual processes of exercising power and resistance, and considering the different types of this interaction is vital in analyzing the power struggles over the presence of the poor in the city.Keywords: informal life, Urban Poor, production of space, Politics of Representation, Politics of Organizing, power, Resistance
-
زنان مطلقه، یکی از آسیب پذیرترین اقشار جامعه محسوب می شوند. آنچه که آنان را به افرادی آسیب پذیر تبدیل می کند، نه تنها تاثیرپذیری از ابعاد منفی طلاق بلکه نگاه تبعیض آمیز جنسیتی در قبال وضعیت آنان پس از طلاق است. از این رو پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای و با کاربست تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 18 زن مطلقه تهرانی که بیش از یک سال از طلاق شان سپری شده است به بررسی موانع فرهنگ جنسیتی در تعاملات اجتماعی زنان پس از طلاق و نیز استراتژی های آنان برای مقابله با این موانع و در نهایت پیامدهای این مسئله در زندگی زنان مطلقه پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، فرهنگ جنسیتی تبعیض آمیز به شیوه های گوناگونی منجر به تشدید موانع و فشارها بر زنان مطلقه و تعاملات اجتماعی آنان می گردد. موانعی که سازگاری آنان با زندگی پس از طلاق را با چالش هایی جدی مواجه می نماید. این موانع شامل مواردی چون مقصرانگاری زنان، تحدید فرصت های ازدواجی آنان، نگاه شیء واره به زنان مطلقه و محدودیت در اشتغال و مکان یابی جدید آنان است. از سویی زنان برای مقابله با این موانع از استراتژی های گوناگونی چون پنهان سازی طلاق، تلاش برای ارتقاء اجتماعی در سایر زمینه ها، ازدواج مجدد و ورود به روابط جدید، گزینش شبکه های تعاملی همگرا و دوری جستن از شبکه های غیرهمگرا استفاده می کنند. این در حالی است که اعمال چنین نگرش های تبعیض آمیزی می تواند منجر به ایجاد پیامدهایی چون کاهش مشارکت اجتماعی و تنزل سرمایه اجتماعی زنان، کاهش کیفیت زندگی آنها، افزایش احساس ناامنی اجتماعی، افزایش احساس محرومیت نسبی، داغ ننگ، طرد اجتماعی و نیز افزایش احتمال درگیری با انحرافات اخلاقی و سایر آسیب های اجتماعی برای زنان مطلقه باشد. تاثیرات منفی و مخربی که نه تنها زنان مطلقه را درگیر خود می سازد بلکه فرزندان، خانواده، اطرافیان و در نهایت کل جامعه و نهاد خانواده را درگیر و تضعیف خواهد نمود.
کلید واژگان: زنان مطلقه, فرهنگ جنسیتی, طلاق, نظریه زمینه ایDivorced women are one of the most vulnerable groups of people in society. This is not only because of negative aspects of divorce, but also because of gendered discriminative view toward their position after divorce. Therefore this study by applying qualitative approach and Grounded theory method and by using semi-structured qualitative interview technique with 18 divorced women in Tehran which got divorced more than one year, discovering the barriers of gendered culture toward post- divorce women’s social interactions and also the women’s strategies to deal with these barriers and finally the consequences of this problem in divorced women’s life. The finding show that discriminative gendered culture results the intensity of obstacles and pressures on divorced women’s social interactions in different ways, barriers which challenge their post-divorce life adjustment. These obstacles include blaming women, restricting their marriage opportunities, an objective view toward divorced women and limiting their occupation and new location. On the one hand women using different strategies to deal with these barriers such as hiding their divorce, efforts to social enhancement in other areas, remarriage and entering to new relationships, selecting converged interactive networks and avoiding non-converged interactive networks. This is while applying discriminative attitudes can result creating the consequences like decreasing social contribution and reduction of women’s social capital, declining their quality of life, increasing the feelings of social insecurity, relative deprivation, stigma, social exclusion and also increasing the likelihood of women’s engaging in social deviants and obliquities. The negative effects which not only engaged divorced women but also their children, friends and finally the whole of the society and also weaken family institution.Keywords: Divorced women, Gendered culture, Divorce, Grounded theory -
با وجود تلاش برای مدیریت و کاهش طلاق، امروزه این پدیده در جامعه ایرانی روندی افزایشی به خود گرفته است؛ به طوری که، شاخص ها نشان می دهند روز به روز بر تعداد خانواده های طلاق در ایران افزوده می شود. در این میان «زندگی پس از طلاق» که تا چندی پیش چندان مورد توجه نبود به مسئله ای جدی برای جامعه شناسان خانواده بدل شده است. از سویی، بر اساس نتایج تحقیقات، طلاق پیامدهای بیشتری را برای زنان به همراه می آورد. یکی از این پیامدها چالش های هویتی پس از طلاق است. به این ترتیب، پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی کیفی و تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با هجده زن مطلقه به دنبال فهم چالش های هویتی زنان پس از طلاق و نحوه بازتعریف «خود» و ساخت «هویت» جدید در میان آنان است. «خود» مفهومی کلیدی در تئوریزه کردن ماهیت شخص است و به او توانایی تجسم بخشیدن به هویت خویش را می دهد. بر این اساس، نتایج این تحقیق نشان می دهد که با رخداد طلاق تغییرات متعددی در فهم و تصور کنش گران از «خود» درونی و بیرونی شان پدید می آید که لزوم بازتعریف و خلق هویتی جدید پس از طلاق را برای آن ها آشکار می کند. همچنین، یافته های این پژوهش نشان می دهد که بیشتر ابعادی که زنان در آن مبادرت به بازتعریف «خود» می کنند شامل نقش های جدید، سبک زندگی جدید، ارتباطات جدید، و امنیت هستی شناختی و روانی است؛ ابعادی که هر یک با رخداد طلاق دست خوش تغییر و چالش می شود و ارتباط تنگاتنگی با ساختار هویتی زنان دارد. از سویی، متغیرهای زمینه ای و مداخله گری چون سن فعلی، سن در هنگام طلاق، طبقه اجتماعی، وضعیت اشتغال، مدت دوره ازدواج، فرزندداشتن یا نداشتن، و عادت واره سنتی یا مدرن کنش گران در نحوه مواجهه آنان با تغییرات هویتی پس از طلاق و چگونگی بازتعریف «خود» اثرگذار است.
کلید واژگان: بازتعریف خود, روش کیفی, طلاق, عادت واره, مفاهیم حساس نظری, هویتPazuhesname - ye Zanan, Volume:4 Issue: 1, 2013, PP 111 -138Despites the many efforts for controlling and reducing divorce in Iran، the rates are growing and the number of families who have experienced a divorce is increasingly rising. The ‘post-divorce life’، an matter of trivial interest in the past، has now turned into a serious issue for family sociologists. Research findings suggest that divorce often has more negative consequences for women، one of which is identity challenges. The present study employed a qualitative approach and used semi-structured in-depth interviews with 18 women to investigate women’s post-divorce identity challenges and how they redefined ‘self’ and build ‘identity’ after divorce. “Self” is a key concept in theorizing one’s being and nature، and gives the person the ability to portray her identity. The results showed that، on the event of a divorce، many changes occurred to the image and the understanding that a women had from her inner and outer self. The results also suggested that the main areas in which the women had redefined their identity were new roles، new lifestyles، new relationships، and ontological and psychological safety. Moreover، background variables including present age، age at divorce، social class، occupational status، length of marriage، having or not having children، and a traditional or modern set of habitus influenced how women dealt with post-divorce identity changes and self-redefining.Keywords: self, redefining, qualitative method, divorce, habitus, sensitive theoretical concepts, identity -
در چند دهه اخیر، الگوی روابط جنسی در جهان تغییرات فراوانی داشته و اکنون نیز جامعه ایران با تحولات چشم گیری در حوزه ارزش ها و باورهای جوانان روبه روست. تحقیقات نشان می دهند که رابطه جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است. یکی از گونه های جدید روابط پیش از ازدواج بین دختر و پسر، روابط مبتنی بر «هم خانگی» است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است. این الگو، به زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یک دیگر اشاره دارد. هدف این تحقیق کیفی، پاسخ به این سوال بوده است که سوژه های فعال در این روابط، چه معنایی برای کنش خود قائل اند و همچنین چه شرایط بسترساز اجتماعی، در بروز و ظهور این روابط در ایران نقش داشته است. در این تحقیق، با 21 نفر از پسران و دخترانی که روابط هم خانگی را تجربه کرده اند مصاحبه شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هم خانگی محصول فرایند تجدد ایرانی و گسترش جهانی شدن و ورود آن به ایران است؛ فرایندهایی که ابتدا با تغییر اوضاع اقتصادی و فرهنگی (نظام ارزشی) جامعه، به تدریج، تغییرات اجتماعی متفاوتی را در داخل کشور پدید می آورند. نتیجه این تغییرات اجتماعی، که خود برآمده از تحولات اقتصادی و فرهنگی سال های اخیر است، پیدایش الگوهای هم خانگی در میان برخی از جوانان کشور بوده است.
کلید واژگان: روابط جنسی پیش از ازدواج, تغییرات اجتماعی, تغییرات اقتصادی, بازاندیشی, نظریه زمینه ای, هم خانگیIn the recent decades the family pattern in the world has gone through many changes. At the present the values and attitudes of the youth have undergone many changes also. The researches show that having sexual relationship before marriage is becoming common more than any other time. One of these premarital relationships is cohabitation which is growing in big cities like Tehran. This pattern indicates living together of couples without being married. The goal of this study is to know what the subjects interpret their behavior and what appropriate social situations helped to this phenomenon to emerge. In this research 21 men and women of that experienced cohabitation were interviewed. The findings show that this pattern of relationship is the product of modernization process and the diffusion of certain values to Iran; the process which started by coming of technological products and changes that took place in economic situation and then gradually encompassed the entire fabrics of the society. Cohabitation is part of this grand socio-economical and cultural change in recent years
Keywords: sexual relationship before marriage, social changes, economical changes, the pattern theory, cohabitation -
تحولات اجتماعی سال های اخیر در ایران، به تدریج، ابعاد متفاوتی به خود گرفته اند و نه تنها ارزش ها که رفتارهای افراد را مشمول تغییر قرار داده اند. یکی از این تغییرات در حوزه روابط جنسی پیش از ازدواج و در مناسبات با جنس مخالف روی داده است. نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهد که روابط جنسی پیش از ازدواج، در سال های اخیر، میان جوانان افزایش یافته است. اما بیان «رشد» این روابط همه ماجرا نیست؛ چرا که افزایش حجم این رفتارهای جدید به تدریج پیچیده تر شدن آن ها را نیز در پی داشته است تا آن جا که امروزه با «گونه های متفاوتی» از روابط جنسی پیش از ازدواج مواجه ایم که خاستگاه های متفاوتی دارند. هدف این تحقیق کیفی سنخ شناسی الگوهای متفاوت روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران بوده است. در این تحقیق، با 54 نفر از پسران و دخترانی که این روابط را تجربه کرده اند مصاحبه شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که الگوهای روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران به حداقل «شش دسته» تفکیک و تکثیر شده است. این الگوها عبارت اند از 1. روابط آزاد (الگوهای روسپی گری)؛ 2. روابط صیغه ای؛ 3. روابط دوست دختر دوست پسر؛ 4. روابط هم خانگی؛ 5. روابط ضد عاشقانه (الگوهای فریب)؛ و 6. روابط مبتنی بر عشق سیال. این الگوهای گوناگون را می توان در زیر چتر سه گفتمان متفاوت از یک دیگر مجزا کرد: «گفتمان پیشامدرن» (روابط دسته های اول و دوم)، «گفتمان مدرن» (روابط دسته های سوم، چهارم، و پنجم)، و «گفتمان پسامدرن» (روابط دسته ششم). هریک از این گفتمان ها سوژه ها را در جهت خاصی فرا می خوانند و افراد در این گفتمان ها نه صرفا رفتارها که ارزش های متفاوتی نیز پیدا کرده اند. در این میان، گفتمان پیشامدرن قدمتی به درازای تاریخ دارد که تاکنون به بقای خود ادامه داده است؛ اما، در کنار آن، امروزه، در لایه های پنهان جامعه شهری، دو گفتمان مدرن و پسامدرن نیز سر برآورده اند که، به رغم تفاوت هایشان، هر دو محصول فرایند مدرنیته در جامعه ایرانی اند؛ الگوهایی از رابطه که به مدد تحولات ساختار اجتماعی و اقتصادی و تغییرات ارزشی ناشی از آن، در سال های اخیر، با گسترش زیادی مواجه شده اند.
کلید واژگان: روابط جنسی پیش از ازدواج, روابط عاشقانه, روابط ضد عاشقانه, عشق سیال, هم خانگیIn recent decades، Iranian society has faced significant changes in youth values and beliefs. Very few researches show that premarital sex is rising in Iran. This increase has gradually led to more complexities in this area. Nowadays، premarital sex has found different kinds and origins. The goal of this qualitative research is the typology of different premarital sex patterns in Iran. In this study، 54 boys and girls who have experienced such relationships were interviewed. Research findings indicate that premarital sex patterns in Iran are divided into at least six different categories. These patterns include: 1. casual relationships (prostitution patterns)، 2. Concubine relationships، 3. boy friend- girl friend relationships، 4. cohabitation relationships، 5. anti love relationships (deception patterns) and 6. relationships based on liquid love. These different patterns can be separated under three different discourses: “Pre-modern discourse” (the first and second category)، “Modern discourse” (the third، fourth and fifth category) and “Postmodern discourse” (the sixth category). Each of these discourses evokes subjects in a special way and individuals have found not only different behaviors but also different values in these discourses. Pre-modern discourse has a long last history and still remains alive but nowadays beside this discourse، there are also two other discourses -modern and postmodern- in the hidden layers of urban society which despite of their differences، they both are the result of process modernity in Iranian society; the patterns which are rising in recent years by the help of changing social and economic structures and values.
Keywords: Premarital sex, Romantic relationships, Anti, love relationships, Liquid love, cohabitation
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.