mehdi qadernezhad
-
منطقه سغدیانا از مراکز مهم تاریخی-فرهنگی موردتوجه در حوزه مطالعات تاریخ هنر و باستان شناحتی ایرانی بوده و در این میان، فرهنگ حماسی-مذهبی این منطقه واجد اهمیت دوچندان است. داستان «سوگ سیاوش» از مهم ترین این روایت های حماسی-مذهبی بوده و می توان رد بسیاری از آئین های کهن مرتبط با سوگ را در این روایت ها و هم چنین سنت تصویری مرتبط با آن ها تشخیص داد. ریشه های معنایی سوگ را می توان از خلال این تصاویر بررسی کرد. در پژوهش حاضر با ارجاع به دیوارنگاره پنجکنت منتسب به سوگ سیاوش، سعی در مطالعه چرایی استمرار و بقای انگاره-تصویر سوگ شده است. بدین منظور، از روش آیکونولوژی «اروین پانوفسکی» استفاده می شود. این روش به ما کمک می کند تا با «توصیف»، «تحلیل» و «تفسیر» این دیوارنگاره و تطبیق آن با دیگر اسناد تصویری مرتبط به خوانشی نو از انگاره سوگ دست یابیم. پرسش اصلی این است که، حضور انگاره سوگ و استمرار آن در تاریخ و فرهنگ ایران به چه طریق بوده است؟ هدف از این پرسش، در درجه اول مطالعه تاریخی-فرهنگی معنای سوگ و پی گیری استمرار این انگاره از خلال تصاویر مرتبط با آن است. براساس اسناد مکتوب و شواهد تصویری، در ایران باستان سوگواری در عزای مردگان و پهلوانان به اشکال مختلف مرسوم بوده و نشانه های آن را در کنش هایی چون: گریستن، موی کندن، روی خراشیدن، سیاه پوشیدن و... نزد آئین ورزان می توان مشاهده کرد. بدیهی است که در آئین سوگواری افراد حاضر در مراسم با نوعی حضور مدام، این اعمال را تکرار می کردند. پژوهش حاضر، ضمن پرداختن به مساله سوگ، این استمرار را از خلال مطالعه دیوارنگاره پنجکنت و تطبیق آن با دیگر اسناد باستان شناختی منطقه آسیای مرکزی مورد بررسی قرار می دهد. این پژوهش، براساس هدف بنیادی و از منظر روش، توصیفی-تحلیلی است. داده های اولیه پژوهش حاضر نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای و اسناد باستان شناختی فراهم آمده اند.
کلید واژگان: باستان شناسی آسیای مرکزی, سغدیانا, آیکونولوژی, سوگ سیاوش, دیوارنگاره پنجکنتThe region of Sogdiana is recognized as a vital historical and cultural center within the ancient Iranian geographical landscape. This area has garnered the interest of scholars from diverse archaeological viewpoints. The relationship between the religious-narrative culture of Sogdiana and its artistic traditions is particularly noteworthy. Central to this discourse is the narrative of Siavash and mourning for him, which is one of the key religious-ritual stories, showcasing remnants of various ancient mourning practices. Beyond the realm of religious and literary sources, aspects of our historical visual tradition also reflect this narrative, enabling an analysis of the semantic and religious origins of this ritual through these artistic depictions. This article examines the Panjkent wall painting associated with Siavash’s mourning, aiming to analyze this ritual as a significant historical and cultural representation. To achieve this, the study employs Irwin Panofsky’s iconological approach, which proves beneficial in the fields of archaeology, art history, and visual studies. This methodology facilitates the “description,” “analysis,” and “interpretation” of the wall painting, allowing for a comparative exploration with other visual artifacts that contribute to a fresh understanding of the mourning concept. The objective of the present research is to address the central inquiry: “How has the concept of mourning manifested and persisted throughout the history and culture of the Iranian people?” This inquiry aims to explore the historical and cultural significance of mourning while tracing the evolution of this concept through associated imagery. By concentrating on the meanings and historical roots of mourning as depicted in visual representations, this study facilitates an examination of the motifs and gestures of various figures, thereby enabling a broader analysis. The research adopts a descriptive-analytical approach, aligned with its fundamental aims, and employs a methodological framework that incorporates both visual and textual sources obtained through library research and archaeological findings.
Keywords: Archaeology Of Central Asia, Sogdiana, Iconology, Mourning For Siavash, Panjkent Wall Paintings, Continuity -
نشریه مطالعات میان رشته ای معماری ایران، سال دوم شماره 2 (پیاپی 4، پاییز و زمستان 1402)، صص 223 -239موضوع اصلی این مقاله فرم محراب در معماری ایرانی اسلامی و معنای نمادین نهفته در پس آن است. محراب فرمی کهن در معماری است و با مطالعه عناصر سازنده آن، ازقبیل فرم طاقی و گنبد می توان به چگونگی شکل گیری و معانی پنهان آن دست یافت. پرسش اصلی مقاله حاضر این است: «معنای نمادین محراب در فضاهای معماری ایرانی اسلامی چیست؟» برای رسیدن به پاسخی روشن به این پرسش، باید هر دو وجه سازنده فرم محراب مطالعه شود. این پژوهش درپی ساخت چهارچوبی برای فهم این مسئله با استفاده از روش شمایل شناسی اروین پانوفسکی است. پژوهش حاضر براساس روش کیفی انجام شده و در این راه، از رویکرد تحلیلی تفسیری شمایل شناسی استفاده می کند. داده های این پژوهش به روش اسنادی گردآوری شده اند. براساس نتایج این پژوهش، فرم محراب فرمی کهن در معماری ایرانی اسلامی است. فرم محراب از لحاظ ساختار صوری و معنایی به عناصر اصلی سازنده آن چون فرم طاقی و گنبد بستگی زیادی دارد. تاثیر فرم های طاقی گنبدی، که سازنده یک فرم دینی آیینی شبیه محراب یا خود محراب است، در دیگر تمدن ها نیز مشاهده می شود. در نمونه معماری اسلامی، فرم طاقی به شکل چهارطاقی ایرانی، نشان دهنده استمرار الگویی کهن در ساخت فرم محراب است که هم وجه دینی و کارکردی دارد و هم حامل وجه نمادین و قدسی است.کلید واژگان: شمایل شناسی, اروین پانوفسکی, محراب, طاق, فضای مقدسThe main subject of this article is the form of the mihrab in Iranian-Islamic architecture and the symbolic meaning hidden behind it. Mihrab is an ancient form in architecture, and by studying its constituent elements such as arch and dome, one can find out how it was formed and its hidden meanings. The main question of this article is: "What is the symbolic meaning of mihrab in Iranian-Islamic architectural spaces?". To get a clear answer to this question, both aspects of the form of the altar should be studied. This research seeks to build a framework for understanding this problem using Erwin Panofsky's iconography method.This article is from the point of view of development goal and in terms of analytical-case nature. The data of this research have been collected by documentary method. Based on the results of this research, the altar form is an old form in Iranian-Islamic architecture. In terms of formal structure and meaning, the form of the altar depends on the main elements that make it up, such as the form of the arch and the dome. The influence of arch-domed forms, which is the creator of a religious-ritual form similar to the mihrab or the mihrab itself, can also be seen in other civilizations. The form of an arch in the shape of an Iranian four-arch shows the continuity of an old pattern in the construction of the altar form, which has both a religious and functional aspect and a symbolic-sacred aspect.Keywords: Iconology, Erwin Panofsky, Altar, ARCH, Sacred Space
-
آبی واربورگ از کلیدی ترین و الهام بخش ترین چهره های سنت آلمانی تاریخ نگاری هنر است. اگرچه یکی از وجوه شناخته شده کار فکری واربورگ ارتباط یا نسبت او با آیکونولوژی است، اما در این مقاله کوشش شده با فراتر رفتن از فهم مرسوم از واربورگ، شمایی از نحوه نگاه «خاص» وی به تصویر در کلیت آن ترسیم شود. بدین منظور با بازخوانی متون کلاسیک واربورگ و تفسیرهای جدید بر آنها تلاش شده است که جایگاه رویکرد وی به «تصویر» در سنت تاریخ نگاری هنر آلمانی و مفاهیم کلیدی منظومه فکری وی در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد. یافته های مقاله نشان می دهد که در این منظومه فکری ردپای اندیشه های متفکرانی چون فردریش نیچه، یاکوب بورکهارت و رابرت فیشر دیده می شود. در این زمینه، دوگانه «آپولونی- دیونیزوسی» فردریش نیچه، مفهوم «همدلی» فیشر و کل گرایی هگلی بورکهات در صورت بندی تلقی خاص واربورگ از دوره رنسانس به وجه خاص و رویکرد وی به تصویر در وجه کلی تاثیرگذار بوده اند. در این زمینه واربورگ خود را وقف مطالعه مفهومی تحت عنوان «حیات بعدی» عهد باستان و مفاهیم پیرامون آن چون پاتوس فرمل، دیالکتیک و همدلی در هنر و اندیشه رنسانس می کند. به نظر می رسد اکثر این مفاهیم حول ایده «بقا» می گردند. به باور واربورگ از آنجایی که هنر دارای یک تاریخ است، تصاویر نیز بقایایی دارند، بقایایی که در پیوند با مفهوم و رد خاطره و در ارتباط با مفهومی به نام پاتوس فرمول خود را آشکار می کنند. واربورگ در این مفهوم به ژست ها و انتقال آنها از طریق هنر توجه دارد. ماحصل چنین تلاشی طرح زبانی خاموش و رها از استدلال است. تحلیل ژست های بیانگر به ارایه راهی غیرمعمول در مورد اشکال گذشته می پردازد و به مخاطب این امکان را می دهد که تصاویر گذشته را در زمان اکنون بیابد. معنای حیات بعدی و بقای تصاویر چنین است. واربورگ با کنار هم گذاشتن تصاویر مختلف در پی کشف چنین مشخصه هایی است.
کلید واژگان: آبی واربورگ, تاریخ هنر, حیات بعدی, پاتوس فرمل, خاطره, بقاWarburg is one of the most inspiring figures in the German tradition of art historiography. Although one of the well-known aspects of Warburg’s intellectual work is its relation to iconology, this article seeks to go beyond the conventional understanding of Warburg to mapping a picture of his “special” view of the image as a whole. To this end, by re-reading the classic Warburg texts and new interpretations of those texts, an attempt has been made to examine the place of his approach to the “image” in the tradition of German art historiography and the key concepts of his intellectual system in this field. The findings of the article show that in this system of thought, we can see the traces of the ideas of thinkers such as Friedrich Nietzsche, Jakob Burckhardt and Robert Vischer. In this context, Nietzsche’s “Apollonian-Dionysian” dichotomy, Fisher’s concept of “empathy” and Hegelian Burckhardt’s totalitarianism were influential in formulating Warburg’s particular conception of the Renaissance art. In this regard, Warburg devotes himself to the study of a concept called the “afterlife” of antiquity and other concepts such as pathos formula, dialectic, and empathy in Renaissance art and thought. It seems that most of these concepts revolve around the idea of “survival.” According to Warburg, since art has a history, images also had remnants, remnants that reveal themselves in connection with the concept of memory and in connection with a concept called pathos-formula. In this sense, Warburg focuses on gestures and their transmission through art. The result of such an effort is a silent language design free from argument. Expressive gesture analysis offers an unusual way of looking at past shapes and allows the audience to find images of the past in the present. This is the meaning of the afterlife and the survival of the images.
Keywords: Aby Warburg, Art History, afterlife, pathos-formal, memory, survive -
مسئله خودآیینی هنر در زیباشناسی آدورنو از غنی ترین و تاثیرگذارترین مباحث زیباشناسی معاصر است. آدورنو از یک سو از استعاره «موناد» (در معنای لایبنیتسی) برای توصیف اثر هنری خودآئین استفاده می کند و از سوی دیگر همین اثر را به مثابه کالایی مطلق معرفی می کند. این مقاله در پی بازگشایی این پرسش است: از نظر آدورنو چگونه در وضعیت سیطره مناسبات کالایی، اثر هنری خودآیین متحقق می شود؟ فهم این مسئله در نظریه زیباشناسی آدورنو در گرو فهم بنیان های نظری فلسفه آدورنو و بالاخص نظریه دیالکتیک منفی اوست. در بخش اول این مقاله کوشش شده است با شرحی مختصر از شیوه ی تفکر نا - این همان و نظریه دیالکتیک منفی، به عنوان اساس فلسفه آدورنو، ضرورت طرح و دفاع دیالکتیکی- تاریخی آدورنو از خودآیینی هنر استنتاج شود و در بخش دوم با شرح وجه اقتصاد سیاسی نظریه دیالکتیک منفی و همچنین توضیح منطق کالایی حاکم بر هنر نشان داده شود که اثر هنری با به نهایت رساندن منطق کالایی، مقام کالایی مطلق نمودی از خودآیینی را آشکار می کند.کلید واژگان: زیباشناسی آدورنو, اثر هنری, خودآیینی, اقتصاد سیاسی, کالایی شدن, کالای مطلقThe problem of Autonomy of art in Adornos aesthetic is one of the most valuable and impressive subjects in contemporary aesthetic. On the one hand, Adorno uses monad metaphor (in Leibnizian meaning) for describing autonomous art work, and, on the other hand, he introduces art work as an absolute commodity. This study wants to answer this question: according to Adornos idea, how autonomous art works are to be realized under the condions where commodified relation are dominated? Understanding this subject is dependent on conceiving the theoretical basis of Adornos philosophy and especially his negative dialectic theory. In the first part of this study I would try to prove the necessity of Adornos dialecticalhistorical defense of autonomy of art with a short explanation of his non- identical thinking approach and negative dialectic theory, as a basis of his philosophy. In the second part, while explaining the aspect of political economy in the theory of negative dialectic and by elucidating the dominant commodified logic in art, I would try to clarify that the art work reveals the absolute commodity to be an aspect of autonomy.Keywords: adorno's aesthetic, art work, autonomy, political economy, commodification, absolute commodity
-
فصلنامه نگره، پیاپی 38 (تابستان 1395)، صص 48 -60شرفنامه قدیمی ترین تاریخ تفصیلی نوشته شده درباره کردهاست. مولف آن امیر شرفخان بدلیسی از کودکی در دربار صفوی پرورش یافته بود و به واسطه موقعیت ایلی و خانوادگی سال ها از طرف پادشاهان صفوی مصدر امیری را داشت. از میان نسخه های متعدد این تاریخ، نسخه نگهداری شده در کتابخانه بودلیان، به عنوان تنها نسخه مصور، از اهمیت زیادی برخوردار است. این نسخه شرفنامه تاکنون از نظر محققان حوزه نگارگری ایرانی پنهان مانده و پیش از این در مورد آن هیچ پژوهشی انجام نگرفته است.
این مقاله نسخه مذکور را، که شامل بیست نگاره بوده و در 1005 ه.ق خاتمه یافته است، معرفی و آن را با نام شرفنامه بودلیان نامگذاری می کند. روش انجام پژوهش تاریخی- توصیفی و تحلیلی است و گردآوری اطلاعات آن با روش کتابخانه ای انجام گرفته است. تحقیق پیش رو در پی پاسخ به دو پرسش است: این نسخه شرفنامه به حمایت چه کسی و توسط کدام نگارگر یا نگارگران و در چه شرایطی تهیه شده است؟ تاثیرات چه مکتبی را در نگاره های آن می توان مشاهده کرد؟
مطالعه حاضر نشان می دهد که این نسخه در زمان حیات مولف آن (شرفخان بدلیسی) مصور شده و نگارگر آن یا خود شرفخان است و یا از اشخاصی است که در کتابخانه او مشغول فعالیت بوده اند. همچنین ویژگی های سبکی نسخه مذکور گویای تاثیر پذیری آن از اصول نگارگری ایرانی و به ویژه مکتب صفوی است.کلید واژگان: امیر شرفخان بدلیسی, شرفنامه, نگاره های شرفنامه, نگارگری صفوی, تاریخ و فرهنگ کردستانSharafnameh is the oldest detailed history which has been written about the Kurds. The author Amir Sharaf Khan Bidlisi was grown up and upbringed in Safavids court from childhood and had the title of prince (emir) from Safavids kings based on his ethnic, tribal, and family position. Among various manuscript of this history, the manuscript kept in Budelian library as only illustrated manuscript is the most important copy. This copy of Sharafnameh has been ignored from the point of view of Iranian paintings researchers and is not informed about it in studies of them.
The aim of this article is to introduce this manuscript and to study its paintings. In this article we intiteled this copy as Budelians Sharafnameh. This research has been done with work analysis approach, by studing the paintings itself and of course by using of other related resources. This lecture want to reply to tow questions: firstly to find the patron and the painter or painters of this manuscript and then these paintings shown the influnece of which school? This present study release that firstly the painter of this manuscript is or the writer of the Sharafnameh that is Sharaf Khan or someone else that has worked under patronage of him and in his library. Also the characteristics of this copy shown that the painter and the paintings has influced from the Iranian painting especialy from Safavids school.Keywords: Amir Sharaf Khan Bidlisi, Sharafnameh, Paintings of Sharafnameh, Safavid's painting, History, Culture of Kurdistan
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.