mohammad aminpour
-
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای راهبردهای حل مسیله در رابطه بین باورهای فراشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با تاب آوری در دوران کووید-19 انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان دختر و پسر از مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه های علامه طباطبایی و خوارزمی در سال 1401-1400 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت آنلاین و در دسترس 220 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه تاب آوری (CD-RISC، کانر و دیویدسون، 2003)، پرسشنامه راهبردهای حل مسیله (PSSQ، کاسیدی و لانگ، 1996)، پرسشنامه باورهای فراشناختی (MCQ، ولز و کارت رایت-هاتون، 2004) و پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (CERQ، گارنفسکی و کرایج، 2006) بودند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل مسیر حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که باورهای فراشناختی به صورت غیر مستقیم و از طریق راهبرد حل مسیله سازنده توانست تاب آوری را پیش بینی کند (001/0‹P). همچنین راهبرد تنظیم شناختی هیجانی سازش یافته هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم و از طریق راهبرد حل مسیله سازنده، تاب آوری را پیش بینی کرد (001/0‹P). از یافته ها می توان نتیجه گرفت که راهبرد حل مسیله سازنده نقش کلیدی در تاب آوری دانشجویان دارد و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های ارتقای تاب آوری ضروری است.
کلید واژگان: باورهای فراشناختی, تاب آوری, راهبردهای تنظیم شناختی هیجان, راهبردهای حل مسئله, کووید-19The aim of this study was to investigate the mediating role of problem-solving strategies in the relationship between metacognitive beliefs and cognitive emotion regulation strategies with resilience in the Covid-19 era. The present study is basic research in terms of purpose and a correlational study in terms of method. The study population consisted of all male and female undergraduate and graduate students of Allameh Tabataba’i and Kharazmi universities in 2021-2022, from which 220 people were selected as a sample online and available. Research questionnaires included: The resilience Questionnaire (CD-RISC, Connor and Davidson, 2003), the Problem Solving Strategies Questionnaire (PSSQ, Cassidy & Long, 1996), the Metacognitive Beliefs Questionnaire (MCQ, Wells & Cartwright-Hatton, 2004) and the Cognitive Emotion Regulation Strategies Questionnaire (CERQ, Garnefski & Kraaij, 2006). Path analysis was used to analyze the data. The results of the path analysis indicated that the model fit in well. Findings showed that metacognitive beliefs could indirectly predict resilience through constructive problem-solving strategies (p<0.001). Also, the adaptive cognitive emotion regulation strategy was able to predict resilience both directly and indirectly through the constructive problem-solving strategy (p<0.001). It can be concluded that the constructive problem-solving strategy has a key role in students' resilience and it is necessary to pay attention to these factors in interacting with each other in resilience promotion programs.
Keywords: Metacognitive Beliefs, Resilience, Cognitive Emotion Regulation Strategies, Problem Solving Strategies, COVID-19 -
زمینه و هدفسرطان پستان یکی از شایع ترین سرطان های زنان است که در صورت تشخیص زودرس و به موقع در مراحل اولیه شانس درمان آن افزایش یافته و موجب بالارفتن طول عمر افراد مبتلا به این سرطان خواهد شد. این مطالعه به منظور تعیین میزان آگاهی و عملکرد زنان از خودآزمایی پستان در دو گروه مبتلایان به سرطان پستان و گروه شاهد انجام گرفت تا از نتایج آن در طراحی برنامه های آموزشی مناسب در مورد افزایش آگاهی زنان درباره سرطان پستان و روش های تشخیص زودرس استفاده شود.روش کاراین پژوهش از نوع مطالعه مورد-شاهدی بر پایه اطلاعات بیمارستانی است که روی 303 زن مبتلا به سرطان پستان و 303 زن به عنوان گروه شاهد انجام گرفت. در نهایت داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد و از آزمون آماری مجذور کای استفاده شد.یافته هایافته ها نشان داد آگاهی از روش های تشخیص زودرس سرطان پستان در زنان مبتلا در حدود چهار برابر افراد گروه شاهد است (p<0/001)، همچنین آگاهی از روش های لازم برای تشخیص به موقع سرطان پستان در گروه بیماران از گروه شاهد بیشتر است (p<0/001). 61% از زنان گروه مورد و 32% از زنان گروه شاهد خودآزمایی پستان را از اقدامات لازم برای تشخیص زودرس سرطان پستان ذکر کردند. 75% در گروه شاهد و 47% در گروه بیماران زمان مناسب خودآزمایی را نمی دانستند (p<0/001). بیش از دو سوم افراد در هر دو گروه زمان مناسب و لزوم انجام خودآزمایی پستان در افراد یائسه یا باردار را نمی دانستند و اختلاف بین دو گروه از نظر آماری معنی دار بود (p<0/001). انجام خودآزمایی پستان در زنان بیمار بیش از گروه شاهد بوده است (p<0/04) و همچنین فاصله زمانی انجام خودآزمایی پستان به طور معنی داری در دو گروه متفاوت می باشد (p<0/01). دلایل عدم انجام خودآزمایی پستان در دو گروه دارای تفاوت معنی داری بوده است (p<0/05). مراجعه منظم به پزشک برای معاینه و تشخیص زودرس در هر دو گروه پایین بود.نتیجه گیریبا توجه به اینکه میزان آگاهی و عملکرد افراد تحت مطالعه در مورد خودآزمایی پستان و مراجعه به پزشک برای معاینات پستان پایین بوده است بنابراین تدوین برنامه های آموزشی در رابطه با خودآزمایی ماهیانه پستان و گذراندن دوره آموزشی جهت ارتقای سطح آگاهی زنان در مورد تشخیص زودرس سرطان پستان و انجام صحیح و مرتب آن ضروری می باشد.
کلید واژگان: سرطان پستان, خودآزمایی پستان, آگاهی, عملکردBackground and ObjectivesBreast Cancer is among the most common types of cancer in women which in case of early diagnosis and treatment can increase women’s chance of survival. This study was performed in two case and control groups.MethodsThis case-control study which was based on hospital records was conducted on 303 breast cancer patients and 303 control women. The collected data were analyzed by SPSS using Chi-square.ResultsThe study revealed that there were significant differences between the cases and controls with regard to knowledge (p<0.001) and practice (p<0.001) of breast self-examination. 61% of the cases and 32% of the controls mentioned BSE as a necessary measure for the early diagnosis of breast cancer. 76% of the cases and 47% of the controls were not aware of the proper time for BSE (p<0.001). More than two-third of the subjects in each group did not know the proper time and the necessity of BSE in menopause and pregnant women and these was a statistically significant difference between two groups in this regard (p<0.001). Women in case group had done more frequently than controls (p<0.04). Moreover, the BSE intervals in two groups was statistically significant (p<0.01). There was also a significant difference between the reasons of refusing to do BSE in two groups (p<0.05). Subjects in neither group had regularly referred to a physician for examination and early diagnosis.ConclusionSince the knowledge and practice of women and their referring to a physician for breast examination is inadequate, it seems necessary to devise educational program about doing monthly BSE and hold educational courses to promote women’s knowledge concerning the early diagnosis of breast cancer as well as its appropriate and regular performance.Keywords: Breast Cancer, Breast Self, examination, Knowledge, Practice
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.