فهرست مطالب نویسنده:
mohammadi zeidi
-
سابقه و هدفآموزش تغذیه، جزء کلیدی برنامه های ارتقای سلامت بوده و به بهبود رفتارهای تغذیه ای دانش آموزان منجر می شود. پژوهش حاضر به منظور تاثیر آموزش مبتنی بر مدل مراحل تغییر بر مصرف منظم صبحانه و میان وعده ناسالم در دانش آموزان انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی روی 300 دانش آموز که به طور تصادفی در دو گروه 150 نفری تجربی و کنترل قرار گرفتند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد جمع آوری شد. مداخله آموزشی در 4 جلسه در گروه های 10 نفره و یک جلسه مشاوره فردی انجام شد. داده ها قبل و 3 ماه پس از آموزش گردآوری شد و توسط نرم افزار SPSS 17.0 و با استفاده از آزمون های آماری کای دو، مک نمار، pooled t-test، تی زوجی و آنالیز واریانس همراه با آزمون شفه تجزیه و تحلیل شد.یافته هامیانگین سنی دانش آموزان 45/0±36/9 و نسبت پسر و دختر در دو گروه برابر بود. در حالی که قبل از مداخله هیچ دانش آموزی حضور در مراحل عمل و نگهداشت را گزارش نکرده بود، پس از اجرای مداخله آموزشی در گروه تجربی 40 درصد دانش آموزان مراحل فعال را گزارش کردند (001/0>P). یافته ها گویای افزایش معنی دار پیش نیازهای تغییر رفتار در گروه تجربی (از 19/6 ± 02/19 به 62/4 ± 08/41)، فرایندهای تغییر (از 01/13 ± 66/53 به 71/14 ± 96/80) و منافع (از 97/8 ± 71/43 به 89/26 ± 01/73) و کاهش سازه هزینه ها (از 89/5 ± 03/27 به 57/3 ± 42/16) هستند (001/0>P) همچنین افزایش معنی داری در میزان مصرف منظم صبحانه و کاهش مصرف میان وعده های ناسالم مشاهده شد (001/0>P).
نتیجه گیریمداخله آموزشی در قالب مدل مراحل تغییر در دوره سه ماهه، تغییرات نسبتا مناسبی را در رفتار تغذیه ای دانش آموزان ایجاد کرد. با توجه به کم هزینه بودن و اثربخشی آموزش تغذیه ای بر اساس مدل مراحل تغییر، لزوم تعمیم این گونه برنامه های آموزش ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: مدل مراحل تغییر, آموزش, مدارس ابتدایی, میان وعده, تغذیه سالمBackground And ObjectiveAs an essential element of health promotion programs، nutritional education improves the nutrition behaviors of students. The present study examined the impact of using the transtheoretical model to change breakfast and healthy snacks habits on education in elementary school students.Materials And MethodsThis quasi-experimental study was performed on 300 students randomly divided into control and experimental groups. The data collection instrument an a standard questionnaire. Educational intervention was conducted in 4 sessions in groups of 10 students and one personal counselor. Data was collected before and 3 mo after training and was analyzed using SPSS 18. 0 software and chi square، McNemar، pooled t-test، pair t-test، and ANOVA with Scheffe statistical tests.ResultsThe average age of students was 9. 36 ± 0. 45 yr with equal ratios of males and females. Before the educational program، no students reported that they were at the action and maintenance stage; after education، 40% of students in the experimental group reported being in the active stage of readiness (p<0. 001). Results indicate a significant increase in the prerequisites of behavior change for the experimental group (19. 02 ± 6. 19 to 41. 08 ± 4. 62)، process of change (53. 66 ± 13. 01 to 80. 96 ± 14. 71)، pros (43. 71 ± 8. 97 to 73. 01 ± 26. 89) and a decrease in cons (27. 03 ± 5. 89 to 16. 42 ± 3. 57) (p<0. 001). Breakfast consumption significantly increased and consumption of unhealthy snacks decreased significantly (p<0. 001).ConclusionEducational intervention in the structure of the transtheoretical model created adequate changes in nutritional behavior of the students over a 3 mo period. Given the low cost and effectiveness of nutritional education-based change model، the need to generate such educational programs is crucial.Keywords: Trans, theoretical model, Education, Elementary schools, Snack, Healthy nutrition -
زمینهاندازه گیری شایستگی دانشجویان پرستاری در ارایه مراقبت های پرستاری و گسترش آن ها اهمیت فراوان دارد و کاربرد ابزاری روا و پایا در متون علمی توصیه شده است.هدفمطالعه به منظور تعیین روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش نامه شایستگی دانشجویان پرستاری در ارایه مراقبت های معنوی انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی در سال 1390 بر روی 110 نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام شد. پرسش نامه شایستگی در ارایه مراقبت های معنوی پرستاری وان لئون و همکاران به فارسی ترجمه و مجددا ترجمه برگردان شد و برای تعیین حساسیت های فرهنگی مورد آزمایش پایلوت قرار گرفت. روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی ارزیابی شد. توافق درونی با آلفای کرونباخ و میانگین همبستگی بین سوال ها تخمین زده شد. علاوه بر این، پایایی آزمون باز آزمون مقیاس در فاصله دو هفته بین 20 نفر تعیین شد.یافته هاترتیب عوامل به طور کامل با همان هایی که قبلا در جریان روان سنجی نسخه انگلیسی استخراج شده بود، منطبق بود. ضریب آلفای کرونباخ برای کل ابزار 77/0 و برای زیر شاخه ها بین 65/0 تا 85/0 بود. همه سوال ها همبستگی بین سوالی معنی داری داشتند (05/0> P). نتایج آزمون بازآزمون نشان دهنده ثبات پرسش نامه و زیر شاخه های آن بود. تحلیل عاملی اکتشافی با چرخش واریماکس 6 عامل را با مقدار ایگن بیش تر از یک ایجاد کرد که %18/63 واریانس را توصیف می کردند. زیر شاخه ها همگنی خوبی را نشان دادند که میانگین همبستگی بین سوالی بیش تر از 35/0 و ضریب پایایی آزمون بازآزمون نیز خوب بود. تحلیل عاملی تاییدی برازش قابل قبولی را برای مدل 6 عاملی نشان داد.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، پرسش نامه می تواند برای مقاصد تحقیقاتی، آموزشی و عملی در ارزیابی شایستگی های پیراپزشکان به خصوص پرستاران دارای شرایط لازم برای ارایه مراقبت های معنوی استفاده شود. کیفیت روان سنجی ابزار نیز راضی کننده بود. البته محدودیت های روش شناسی باید در توسعه بیش تر پرسش نامه شایستگی مراقبت معنوی مد نظر قرار گیرد.
کلید واژگان: روایی, پایایی, پرستاری, شایستگی, مراقبت معنویBackgroundMeasuring nursing student's competencies in spiritual care and their development is important and the application of a reliable and valid instrument is recommended in the literature.ObjectiveThe aim of this study was to determine the validity and reliability of the Persian version of Spiritual Care Competence Scale (SCCS) among nursing students.MethodsThis cross-sectional study was conducted on 110 nursing students in Qazvin University of Medical Sciences in 2011. Spiritual Care Competence Scale by Van Leeuwen et al, 2009 was translated into Persian and back-translated, then pilot study was performed to determine the cultural sensitivity. Construct validity was evaluated by exploratory factor analysis (EFA) and confirmatory factor analysis (CFA). Internal consistency was estimated by Cronbach’s alpha and the average inter-item correlation. In addition, the test-retest reliability of the scale was determined in 20 subjects within two weeks.FindingsThe order of the factors was entirely consistent with those extracted previously during the psychometric assessment of the English version of the scale. The cronbach's alpha coefficient was 0.77 for the total scale and ranged from 0.65 to 0.85 for subscales. The inter-item correlations was statistically significant in all questions (P<0.05). The test-retest indicated that the translated scale and its subscales are reliable. Exploratory factor analysis with Varimax rotation yielded six factors with eigen values more than 1 that explained 63.18% of the variance. The subscales showed good homogeneity with average inter-item correlations more than 0.35 and a good test–retest reliability. The CFA of the six-factor model based on the EFA represented an acceptable fit.ConclusionWith regard to the results, the SCCS can be used for research, educational and practical purposes to assess paramedic's competency specially nurse's competencies qualified for spiritual care. The psychometric quality of the scale was satisfactory. Methodological limitations should be taken into account in any further development of the spiritual care competence scale.Keywords: Validity, Reliability, Nursing, Competence, Spiritual Care -
زمینه و هدفکاربران رایانه مستعد ابتلا به اختلالات اسکلتی عضلانی هستند. رابطه بین اختلالات اسکلتی عضلانی به ویژه درد پایین کمر و حالت بدنی نشسته در مشاغل، تایید شده است. هدف مطالعه حاضر تعیین اثربخشی مداخله آموزشی بر اصلاح حالت های بدنی و متغیرهای روانی - اجتماعی برگرفته از نظریه رفتار برنامه ریزی شده است.مواد و روش هادر این مطالعه نیمه تجربی، 75 کاربر رایانه از دانشگاه علوم پزشکی قزوین که حداقل 20 ساعت در هفته با رایانه کار می کردند، به گروه مداخله و همین تعداد از دانشگاه بین المللی به گروه کنترل تخصیص داده شدند. هر دو گروه در شروع مطالعه، 3 و 6 ماه بعد از مداخله ارزیابی شدند. ابزارهای روش ارزیابی سریع اندام فوقانی، پرسش نامه محقق ساخته و آزمون دانش ارگونومی استفاده گردیدند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از آزمون های مجذور کای، تی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه با اندازه گیری مکرر و کراسکال والیس استفاده شد.یافته هاگروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل نمرات بالاتری را در دانش ارگونومی، نگرش، کنترل رفتاری درک شده، قصد و همچنین رعایت حالت بدنی به عنوان رفتار هدف در پیگیری های 3 و 6 ماه بعد از مداخله بدست آورد (05/0> p). بعد از مداخله، دو گروه از نظر سازه هنجار انتزاعی تفاوت معنی داری نشان ندادند. مداخله نتوانست سطح خطر (Rapid Upper Limp Assessment) را به حوزه پایین و خیلی پایین ارتقاء بدهد و تنها مواجهه با خطر را به سطوح میانی کاهش داد.نتیجه گیرییافته ها نشان دادند که مداخله ارگونومی مبتنی بر تئوری ممکن است بتواند حالت های بدنی را بهبود بدهند ولی به تنهایی قادر به کاهش عوامل خطر ارگونومی به سطوح کم مواجهه نیستند. اگر مداخله آموزشی به صورت جزئی از مداخلات چند جانبه که حداقل شامل دو جزء آنالیز و حذف عوامل خطر، کنترل های مهندسی، کنترل های مدیریتی باشد در نظر گرفته شود اقدامات ارگونومی پیشگیرانه موفق تر خواهند بود.
کلید واژگان: نظریه رفتار برنامه ریزی شده, مداخله آموزشی, کاربران رایانه, ارگونومیBackground And ObjectivesComputer users are susceptible to musculoskeletal disorders. The association between musculoskeletal disorders especially low back pain and sitting posture in the occupational setting has been confirmed in available studies. The main aim of this study was to determine the effectiveness of an educational intervention on body posture modification and psychosocial mediating variables based on the Theory of Planned Behavior (TPB).Materials And MethodsIn this quasi-experimental study، 75 computer users from Qazvin university of medical sciences who spent at least 20 hours per week at a VDT were selected to receive the ergonomic intervention، and the same number of students from Qazvin international university were assigned to a control group randomly. Both groups were evaluated at the beginning of the study and at a follow-up 3 and 6 months later. The following tools were used; the Rapid upper limp Assessment (RULA) method to assess upper-extremity work-related posture، self administrated questionnaire that evaluated TPB constructs and ergo – knowledge quiz. The tool’s internal consistency reliability، Cronbach alpha reliability coefficient، test–retest reliability، content and face validity were examined. The intervention included two program elements; theory-based brochure، and personalized preventive educational counseling. Data analyzed by χ2، independent t test، repeated measure ANOVA and Kruskal Wallis test.ResultsTotal tools ’ psychometric value was acceptable. The intervention group had significantly higher scores than controls in ergo-knowledge، attitudes، perceived behavior control، intention، as well as nonneutral posture maintenance as goal behavior (P< 0. 05). At 3 and 6 months follow up، no significant differences were found between the two groups for subjective norms constructs. Intervention failed to improve RULA risk level to low and very low area (1، 2 level) and it only decreased the risk exposure to medium level.ConclusionsOur findings showed that the theory-based ergonomic interventions may improve work-related posture but this effect per se failed to decrease ergonomic risk factors to low level of risk exposure. The results suggest that preventive ergonomic activities would be more successful if educational intervention regarded as a part of multifaceted interventions that include at least two of the following aspects; analysis and elimination of risk factors، engineering and administrative controls.Keywords: Theory of planned behavior, Educational intervention, Computer operators, Ergonomy -
زمینه و هدفمشکلات جنسی در زنان شیوع بالایی داشته و مکررا با تنشهای فردی و تخریب کیفیت زندگی ارتباط دارد. هدف این مطالعه اعتباریابی نسخه ایرانی انطباق یافته فرهنگی FSFI (شاخص عملکرد جنسی زنان) است.روش بررسیدر یک مطالعه مقطعی، 448 زن (54-19سال) پس از اعمال معیارهای ورود و خروج واجد شرایط وارد مطالعه شدند. ابزار به فارسی ترجمه، سپس به انگلیسی برگردان شده و به طور پایلوت برای تعیین حساسیت های فرهنگی، آزمون شد. روایی سازه بوسیله آنالیز عاملی اکتشافی و تاییدی ارزیابی شد و توافق درونی با آلفای کرونباخ و میانگین همبستگی بین مورد تخمین زده شد. علاوه بر این، پایایی آزمون باز آزمون ابزار در فاصله 4 هفته تعیین شد (362 نفر). روایی تفکیک کننده با آنالیز واریانس بین گروه ها اندازه گیری شد.یافته هاضریب پایایی آزمون، باز آزمون کلی برای هر از حوزه های (IV-FSFI) بالا (دامنه r از 73/0 تا 86/0 بود) و ثبات درونی در محدوده قابل قبولی بود (α از 72/0 تا 90/0). آنالیز مولفه اصلی با چرخش واریماکس ساختاری متشکل از 5 فاکتور را نشان داد که برازش مناسبی با داده ها داشته و با نسخه اصلی FSFI شباهت کافی دارد. آنالیز عاملی تاییدی نیز ساختار حوزه های مذکور را تایید نموده و از روایی عاملی IV-FSFI حمایت می کند.نتیجه گیرینسخه ایرانی شاخص عملکرد جنسی زنان نشان داد که ابزاری روا و پایا با ویژگی های روان سنجی خوب است و میتواند برای غربالگری مقدماتی سریع و دقیق زنانی با وضعیت سلامت جنسی نامشخص در کلینیک ها یا سایر مراکز پزشکی بکار گرفته شود.
کلید واژگان: نسخه فارسی شاخص عملکرد جنسی زنان, اختلال عملکرد جنسی زنان, روایی, پایاییBackground And ObjectiveSexual problems in women are highly prevalent and frequently are associated with personal distress and impaired quality of life. The aim of the study was the validation of a translated and culturally adapted Iranian version of the FSFI - the IV-FSFI (Iranian Version of the Female Sexual Function Index).Subjects andMethodsIn this cross-sectional study, 448 women (19 to 54 yr), after applying inclusion and exclusion criteria were eligible for this study. The instrument was translated into Persian, back-translated, and pilot tested to ascertain cultural sensitivity. Construct validity was evaluated by explanatory and confirmatory factor analysis and internal consistency was estimated with Cronbach’s alpha and the average inter-item correlation. In addition, the test-retest reliability of the measure was determined at a 4-week interval (n=362). Discriminant validity was assessed with between-groups analysis of varianceResultsThe overall test-retest reliability coefficients were high for each domain of the IV-FSFI (r ranging from 0.73 to 0.86) and the internal consistencies within the acceptable range (αfrom 0.72 to 0.90). Principal component analysis with varimax rotation revealed a best fitting five-factor structure similar to the original FSFI. CFA confirmed the underlying domain structure, supporting the factorial validity of the IV-FSFI.ConclusionIn conclusion, the newly developed IV-FSFI has demonstrated to be a reliable and valid instrument with good psychometric properties that allows a quick and accurate preliminary screening of women with unknown sexual health status in clinics and others medical settings. -
پیش بینی مراحل تغییر رفتار فعالیت جسمانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قزوین با استفاده از الگوی پندرزمینهسطح پایین فعالیت بدنی یک عامل خطر برای بسیاری از بیماری های مزمن به شمار می رود و شواهد موجود حاکی از پایین بودن میزان فعالیت بدنی در جمعیت عمومی است. تغییر این روند نیازمند تغییراتی در رفتار اکثر مردم است. اما رابطه بین بسیاری از عوامل تعیین کننده روانی-اجتماعی و فعالیت بدنی به خوبی شناخته نشده است.هدفمطالعه به منظور پیش بینی مراحل تغییر رفتار فعالیت جسمانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قزوین با استفاده از الگوی پندر انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی در سال 1387 بر روی 222 دانشجوی سال اول انجام شد. دانشجویان پرسش نامه های خودگزارشی شامل اندازه گیری ورزش، سازه های الگوی ارتقای سلامت پندر و اندازه گیری مراحل تغییر رفتار ورزشی را تکمیل کردند. برای تعیین پایایی از روش آزمون – بازآزمون و جهت تایید همسانی درونی سؤال ها از آلفای کرونباخ استفاده شد. روایی صوری و محتوایی نیز در این مطالعه تایید شد. آزمون ANOVA و آنالیز مسیری برای تعیین ارتباط میان این سازه ها با مراحل تغییر رفتار ورزشی استفاده شد.یافته هابیش از نیمی از دانشجویان در مرحله غیر فعال قرار داشتند و به طور میانگین 62/41 دقیقه در هفته ورزش می کردند. خودکارآمدی ورزشی، موانع و منافع درک شده، سازه هایی بودند که به طور معنی دار مراحل تغییر رفتار ورزشی بین دانشجویان را پیش بینی کردند. تنها خودکارآمدی و مراحل تغییر (001/0>P) توانستند واریانس معنی داری از فعالیت بدنی را به طور مستقیم پیش بینی نمایند و سایر سازه های الگوی پندر از طریق سازه میانجی مراحل تغییر، بر رفتار فعالیت بدنی تاثیر می گذاشتند. وضعیت سلامت درک شده نیز از طریق منافع درک شده و به طور غیر مستقیم بر مراحل تغییر، تاثیرگذار بود.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، تغییر در مراحل تغییر رفتار فعالیت بدنی و ورزش احتمالا به ادراک دانشجویان از خودکارآمدی، موانع موجود و همچنین منافع انجام فعالیت بدنی و ورزش و وضعیت سلامت درک شده فرد بستگی دارد. نتایج مطالعه حاضر، حمایت متوسطی را از سازه های الگوی پندر در پیش بینی رفتار فعالیت بدنی و مراحل تغییر ورزش ارایه می کند.
کلید واژگان: فعالیت بدنی, الگوی پندر, خودکارآمدی, وضعیت سلامت, مراحل تغییرBackgroundLow level physical activity is a risk factor for several chronic diseases and evidences suggest that the level of physical activity is decreasing. Reversing this trend depends on a behavior change by most people. However, the associations between various psychosocial determinants and physical activity are not well understood.ObjectiveThe aim of this study was to predict the stages of change in physical activity behavior of QUMS students by Pender’s model.MethodThis cross-sectional survey was carried out at Qazvin University of Medical Science in 2008. A total sample of 222 students completed a self-report questionnaire consisting of an exercise measure, constructs of health promotion model, and assessing the stages of exercise behavior change. A test-retest method was applied to determine the reliability while the Cronbach‘s Alpha used to confirm internal consistency. Face & content validity were confirmed in this study. Also, ANOVA and Path analysis were performed to determine the associations between these constructs and stage of physical activity behavior change.FindingsMore than half of students were in inactive stage and exercised for 41.62 minutes a week on average. Exercise self-efficacy, perceived barriers, and perceived benefits were found to be significant predictors of the stage of exercise behavior change among medical students. Only Self-efficacy and stages of change (P<0.001) could directly predict the significant variance of physical activity while other constructs from Pander’s model indirectly influenced the physical activity behavior through mediating stages of change construct. Perceived benefits (P<0.001) directly and perceived barriers inversely (P<0.001) were predictor of stage of exercise behavior. Perceived health status could indirectly influence the stage of change via perceived benefit.ConclusionOur results indicated that the change in stage of readiness for exercise is probably dependent on the student’s perceptions of exercise self-efficacy, benefits and barriers as well as the perceived health status to engage in physical activity. Furthermore, the results of this study made moderate support for the health promotion model constructs to predict physical activity and exercise stage of change. -
زمینهدرحالی که کنترل های مهندسی و اجرای طراحی های ارگونومی، موثرترین روش برای کاهش آسیب های اسکلتی عضلانی است، گاهی موانع فنی و اقتصادی مانع استفاده از این روش ها است و متعاقبا، برخی از کارخانجات و سازمان ها بر آموزش روش های انجام صحیح وظایف شغلی تکیه می کنند.هدفاین مطالعه به منظور تعیین تاثیر مداخله آموزشی بر ارتقاء سطح دانش، تغییر نگرش و تغییر رفتارهای ارگونومی کارگران انجام گرفته است.مواد و روش هادر این مطالعه مداخلهای، کارگران به طور تصادفی به دو گروه مداخله (75 نفر) و شاهد (75 نفر) تقسیم شدند. برنامه آموزشی شامل 5 جلسه 30 تا 45 دقیقه ای با موضوع های دانش ارگونومی و مکانیک بدن، حالت های صحیح و نامناسب بدنی، فواید حفظ حالت بدنی صحیح و موانع حفظ حالت صحیح بدنی و روش های رفع آن، ورزش های کششی برای پیشگیری از مشکلات اسکلتی عضلانی و نحوه تنظیم ایستگاه کاری بود. اطلاعات قبل و 3 ماه پس از مداخله از طریق پرسش نامه خود گزارشی و برگه ارزیابی جمع آوری شد. پایایی سوال های آگاهی با روش بازآزمایی ارزیابی شد و ضریب آلفای کرونباخ برای ارزیابی همسانی درونی سازه نگرش به کار گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون های کای دو، مک نمار، تی مستقل و تی زوجی تحلیل شدند.یافته هاآگاهی کارگران بعد از سه ماه مداخله از 91/2 ± 97/7 به 98/1 ± 07/14 و نگرش آنها از 5/6 ± 29/14 به 7/4 ±61/21 افزایش معنی داری یافت (05/0p<). در حالی که در گروه شاهد تغییر آماری معنی داری در متغیرهای مذکور مشاهده نشد. در خصوص عوامل خطر ارگونومیکی نیز نتایج حاکی از تغییر معنی دار حالت های عمومی بدن / پاها، حالت تنه، حالت گردن و حالت مچ و دست و بدون تغییر ماندن سایر عوامل خطر ارگونومی بود.نتیجه گیرینتایج این مطالعه بر لزوم کاربرد رویکرد ادغام یافته مهندسی- آموزشی و مدیریتی برای بهبود شرایط ارگونومی محیط کار و توجه به نقش عواملی زیربنایی روانی- اجتماعی همچون آگاهی، نگرش و عدم چشم پوشی از افزایش مهارت های فردی برای ارتقای عادت های ارگونومی در راه ارتقای سلامت کارگران تاکید می کنند.
کلید واژگان: نگرش, آگاهی, ارگونومی, حالت بدنی (پوسچر), مداخله آموزشیBackgroundObviously, decreasing the work-related musculoskeletal disorders is well achieved through the application of ergonomic design principles however, there are occasions in which the existence of some barriers (technical and economical) can preclude ergonomic improvement and therefore, some organizations rely on correct task performance methods.ObjectiveThe aim of this study was to assess the effect of educational intervention on worker’s knowledge increase, attitude change, and ergonomic habits promotion.MethodsIn this interventional study, workers were randomly assigned to one of the two study groups: a case group receiving the ergonomic training (n=75), and a control group (n=75). Ergonomic training program composed of five sessions of 30–45 minutes duration containing issues such as ergonomic science, human body mechanic, upright and awkward postures, pros and cons of upright posture maintenance, and solutions for removal of obstacles, stretch exercise for prevention of musculoskeletal disorders, and workstation adjustment. Data were gathered before and 3 months after intervention by self- reporting questionnaire and checklist. Reliability was assessed by test-retest method and the internal consistency evaluated by Cronbach's Alpha. Statistical analysis was performed using χ2 test, McNemar test, independent t-test, and paired t-test.FindingsWorker’s knowledge significantly increased from 7.97±2.91 to 14.07±1.98 and the attitude change from 14.29±6.5 to 21.63±4.7 three months after educational intervention (p> 0.05). No significant change was observed in control group. Regarding the ergonomic risk factors, our findings were indicative of significant change in general body and feet posture, trunk, neck, and wrist and hands postures while other ergonomic risk factors remained unchangedConclusionResults from this study emphasize on necessity of integrated educational-managerial and engineering approach to promote the workplace ergonomic condition as well as considering the substantial role of psychosocial factors such as knowledge and attitude and focusing on personal skills for improving ergonomic habits to achieve a higher level of health promotion among human power.Keywords: Attitude, Knowledge, Ergonomic, Posture, Educational Intervention
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.