mohammadraman moloudi
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و نهم شماره 1 (پیاپی 130، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 34 -45زمینه و هدف
بیماری هانتینگتون یک اختلال ارثی مزمن است که با تخریب پیشرونده نورون های قشر مغز، استریاتوم و هیپوکامپ سبب بروز نقایص شناختی و حرکتی در افراد مبتلا می گردد. مطالعات نشان داده اند که افزایش فعالیت کیناز وابسته به سیکلین-5 (CDK5)، نقش مهمی در پاتوژنز و بروز اختلال حافظه در بیماری هانتینگتون ایفا می نماید. اخیرا، گزارش شده است که آلفاپاینن عملکرد یادگیری و حافظه را در مدل های آلزایمر و پارکینسون بهبود بخشیده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر آلفاپاینن بر حافظه اجتنابی غیرفعال و بیان ژن CDK5 در مدل هانتینگتون القا شده با 3-نیتروپروپیونیک اسید (3-NP) است.
مواد و روش هادر این پژوهش، 40 سر موش صحرایی نر به صورت تصادفی به 5 گروه شم، دریافت کننده 3-NP با دوز mg/kg10، گروه های دریافت کننده 3-NP با دوز mg/kg10 و آلفاپاینن با دوزهای mg/kg 1، 5 و10 (به مدت 3 هفته، تزریق داخل صفاقی) تقسیم شدند. حافظه اجتنابی غیرفعال به وسیله شاتل باکس ارزیابی شد. سطح بیان ژن CDK5 با روش RT-qPCR در بافت هیپوکامپ و کورتکس اندازه گیری گردید.
یافته هاتزریق 3-NP منجر به اختلال حافظه با کاهش تاخیر حین عبور (STL) در مقایسه با گروه شم شد. آلفاپاینن در هر سه دوز موجب بهبود حافظه اجتنابی غیرفعال با افزایش تاخیر حین عبور شد. همچنین، تزریق 3-NP سبب افزایش معنی دار سطح بیان ژن CDK5 در کورتکس و هیپوکامپ مغز نسبت به گروه شم گردید. آلفاپاینن در دوزهای mg/kg 5 و10 در کورتکس و دوز mg/kg 1 در هیپوکامپ منجر به کاهش معنی دار سطح بیان این ژن در مقایسه با گروه دریافت کننده 3-NP شد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که آلفاپاینن سبب بهبود عملکرد حافظه اجتنابی غیرفعال در موش های هانتینگتونی القا شده با 3-NP گردید و احتمالا این اثر را از طریق کاهش سطح بیان ژن CDK5 اعمال کرده است.
کلید واژگان: اختلال حافظه, آلفاپاینن, شاتل باکس, بیماری هانتینگتون, کیناز وابسته به سیکلین-5, 3-نیترو پروپیونیک اسیدBackground and AimHuntington's disease is a chronic hereditary disorder that causes cognitive and movement defects in affected individuals by progressive destruction of neurons in the cerebral cortex, striatum and the hippocampus. Studies have shown that increased activity of cyclin-dependent kinase-5 (CDK5) plays an important role in the pathogenesis and occurrence of memory impairment in Huntington's disease. Recently, alpha-pinene has been reported to improve learning and memory performance in Alzheimer's and Parkinson's models. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of alpha-pinene on passive avoidance memory and CDK5 gene expression in Huntington's animal model induced by 3-nitro-propionic acid (3-NP).
Materials and MethodsIn this study, 40 male rats were randomly divided into 5 groups: sham, 3-NP (10 mg/kg),and 3 other groups receiving 3-NP (10 mg/kg) + alpha-pinene at doses of 1, 5 and 10 mg/kg (for 3 weeks,via intraperitoneal injection). Passive avoidance memory was assessed through the shuttle box device. Then, the expression level of CDK5 gene was measured by RT-qPCR method in brain cortex and hippocampus.
Results3-NP injection caused memory impairment by decreasing step through latency (STL). Alpha-pinene at all three doses improved passive avoidance memory performance. Also, 3-NP injection caused a significant increase in CDK5 gene expression level in the brain cortex and hippocampus compared to that in the sham group. The groups which received alpha-pinene at doses of 5 and 10 mg/kg in brain cortex and 1 mg/kg in hippocampus showed decreased expression level of this gene compared to the group that received 3-NP.
ConclusionThe results of this study showed that alpha-pinene improves passive avoidance memory performance probably by reducing the CDK5 gene expression level in Huntington's animal model induced by 3-NP.
Keywords: Memory Impairment, Shuttle Box, Alpha-Pinene, Huntington Disease, Cyclin Dependent Kinase-5, 3-Nitropropionic Acid -
Objective
This study aimed to compare the effect of different physical training on the mechanism of ceramidedependent insulin resistance in the flexor hallucis longus (FHL) muscle of diabetic rats.
Materials and MethodsIn this experimental study, 7 healthy as a healthy control (HC) group, and 21 diabetics (55 mg/ kg Streptozotocin) Wistar rats (200-220 g; 8-10 weeks old) divided into the diabetic control (DC), moderate continuous training (MCT), and moderate intensity interval training (MIIT) groups. Both MCT (55-70% of maximal oxygen uptake (VO2max), and MIIT (85% VO2max) groups trained for 10-25 minutes at a speed of 10-20 m/minutes. The changes in the expression of blood glucose, insulin, insulin resistance, lipid profile and total ceramide were measured as well as ceramide synthase-1, Glucose transporter type 4 (GLUT4), Protein kinase B known as Akt, phosphorylated protein kinase B known as pAkt, protein kinase C (PKC), and tumour necrosis factor α (TNFα).
ResultsBlood glucose, triglyceride (TG) and ceramide synthase-1 (CS1) expression levels in the MCT group decreased in comparison with the DC group. FHL protein expression of GLUT4 in the MCT group was higher than the DC group. FHL expression of GLUT4, pAKT, AKT/pAKT, PKC, CS1 and total ceramide in the MIIT group were higher than the DC group. Cholesterol, low-density lipoprotein (LDL), TG, and TNF-α protein expression in the MIIT group were lower than the DC group. GLUT4, PKC, pAKT, AKT/pAKT in the MIIT group were higher, and total ceramide and TNF-α were lower in the MIIT group than the MCT group.
ConclusionIt seems that both training plan MIIT and MCT have favorable effects on the metabolism of glucose, insulin, lipids, and the decrease of TNFα level in the diabetes, but in connection with the improvement of the ceramides mechanism, it seems that the MIIT training plan is more optimal than MCT training plan.
Keywords: Ceramides, Diabetes Mellitus, Exercise, Insulin Resistance, Muscle -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هشتم شماره 2 (پیاپی 125، خرداد و تیر 1402)، صص 28 -39زمینه و هدف
استرس اکسیداتیو از عوامل مهم در بروز اختلال در حافظه و یادگیری است که سبب آسیب نورونی در ناحیه هیپوکامپ می گردد. آلفا پاینن ترکیبی پلی فنولیک از خانواده ترپن ها است که اثرات ضدالتهابی، ضد اضطرابی، آنتی اکسیدانی و حفاظت عصبی مهمی را در سیستم عصبی مرکزی نشان داده است که می تواند بر حافظه موثر باشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر آلفاپاینن بر بهبود حافظه کاری و فضایی در موش های صحرایی بود.
مواد و روش هادر این مطالعه 24 سر موش صحرایی نر به صورت تصادفی به 3 گروه کنترل، آلفاپاینن دوز mg/kg 5 و10 (به مدت 3 هفته، تزریق داخل صفاقی) تقسیم شدند. حافظه فضایی و کاری به ترتیب، از طریق ماز آبی موریس و ماز Y ارزیابی شدند. سپس، میزان مالون دی آلدیید و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در بافت هیپوکامپ اندازه گیری گردید. یافته ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و تست تعقیبی توکی آنالیز شدند.
یافته هادرصد تناوب در ماز Y در گروه آلفاپاینن mg/kg 10 نسبت به گروه های کنترل و دریافت کننده آلفاپاینن با دوز mg/kg 5 افزایش یافت. همچنین مدت زمان سپری شده در ناحیه هدف در دوز mg/kg 10 آلفاپاینن نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری را نشان داد، اما تفاوت معنی داری میان گروه ها از نظر مدت زمان رسیدن به سکوی هدف وجود نداشت. همچنین آلفاپاینن mg/kg 10 میزان مالون دی آلدیید بافت هیپوکامپ را نسبت به گروه کنترل کاهش داد، اما تفاوت معنی داری میان گروه ها از نظر میزان ظرفیت آنتی اکسیدانی تام مشاهده نشد.
نتیجه گیریآلفاپاینن سبب افزایش در عملکرد حافظه فضایی و کاری در موش های صحرایی گردید. یکی از مکانیسم های احتمالی بهبود حافظه در مطالعه حاضر، می تواند ناشی از کاهش میزان مالون دی آلدیید بافت هیپوکامپ، به عنوان یکی از شاخص های مهم استرس اکسیداتیو سیستم اعصاب مرکزی باشد.
کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, آلفاپاینن, حافظه کاری, حافظه فضایی, مالون دی آلدئید, ظرفیت آنتی اکسیدانی تامBackground and AimOxidative stress is an important factor in the development of memory and learning disorder which can cause neuronal damage in the hippocampus. Alpha-pinene is a polyphenolic compound from the terpene family that has shown important anti-inflammatory, anti-anxiety, antioxidant and neuroprotective effects in the central nervous system and can affect memory. The aim of the present study was to investigate the effect of alpha-pinene on the improvement of working and spatial memory in rats.
Materials and MethodsIn this study, 24 male rats were randomly divided into 3 groups: control and 2 alpha-pinene groups (5 and 10 mg/kg IP) for 3 weeks. Spatial and working memories were assessed by Morris water maze and Y maze, respectively. Then, malondialdehyde level and total antioxidant capacity in hippocampal tissue were measured. Data were analyzed using one-way analysis of variance and Tukey's post hoc test.
ResultsThe percentage of alternation in the Y maze increased in the group which had received 10 mg/kg alpha-pinene group compared to those in the control group and the group which had received 5 mg/kg alpha-pinene. The time spent in the target area at the dose of 10 mg/kg of alpha-pinene showed a significant increase compared to that in the control group, but there was no significant difference among the groups in terms of the time to reach the target platform. Alpha-pinene at the dose of 10 mg/kg decreased the level of malondialdehyde in hippocampal tissue compared to the control group, but no significant difference was observed between the groups in terms of total antioxidant capacity.
ConclusionAlpha-pinene increased spatial and working memory performance in rats. One of the possible mechanisms of memory improvement in the present study could be due to the reduction of malondialdehyde in the hippocampal tissue, as one of the important indicators of oxidative stress in the central nervous system.
Keywords: Oxidative stress, Alpha-pinene, Working memory, Spatial memory, Malondialdehyde, Total antioxidant capacity -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و هفتم شماره 2 (پیاپی 119، خرداد و تیر 1401)، صص 28 -37زمینه و هدف
بیماری کبد چرب غیر الکلی که با تجمع غیرطبیعی چربی در کبد مشخص می شود، با چاقی و مقاومت به انسولین همراه است. واسپین، آدیپوکاینی است که توسط بافت چربی ترشح می شود و با کاهش حساسیت به انسولین بیان ژن آن افزایش می یابد. در این مطالعه، اثر واسپین بر متابولیسم اسیدهای چرب در کشت سه بعدی و دو بعدی بررسی شد.
مواد و روش هامدل استیاتوز به وسیله اولییک و پالمتیک اسید در رده سلولی Hep G2 در کشت دو و سه بعدی (کلاژن ژل)، القا شد. سپس سلول ها به مدت 24 ساعت با واسپین ng/ml100 تیمار شدند. بیان ژن های FABP4، ApoB100، FAS و MCAD توسط روش Real time PCR سنجیده شد.
یافته هادر کشت دو و سه بعدی بیان ژن های FABP4 و FAS کاهش معنی داری را نشان داد. در مقایسه بین بیان این ژن ها در کشت دو و سه بعدی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بیان ژن های MCAD و ApoB 100 در کشت دو و سه بعدی، افزایش معنادار داشت. بیان ژن MCAD و ApoB100 در کشت دو و سه بعدی، اختلاف معنی دار نبود.
نتیجه گیریتیمار واسپین می تواند موجب تغییر بیان ژن های درگیر در مسیر جذب، لیپوژنز، بتا اکسیداسیون و ترشح اسیدهای چرب نسبت به گروه کنترل در شرایط کشت دو و سه بعدی شود. در حالی که اختلاف بیان این ژن ها در کشت دو بعدی نسبت به سه بعدی معنا دار نبود.
کلید واژگان: کلاژن, سلول Hep G2, بیماری کبد چرب غیر الکلی, لیپوژنزBackground and AimNon-alcoholic fatty liver disease, characterized by abnormal fat accumulation in the liver, is associated with obesity and insulin resistance. Vaspin is an adipokine secreted by adipose tissue, and its gene expression increases when insulin sensitivity is reduced. In this study, we made a comparison between 3D and 2D cultures in regard to the effects of vaspin on fatty acid metabolism.
Materials and MethodsThe steatosis model was induced by oleic and palmitic acid in HepG2 cell line in two- and three-dimensional cultures (collagen gel). Then, the cells were treated with 100 ng/ml vaspin for 24 hours. We used Real time PCR for measurement of the expressions of FABP4, MCAD, FAS and ApoB100 genes.
ResultsIn two- and three-dimensional cultures, we found significant decrease in the expression of FABP4 and FAS genes. There was no significant difference between the expression of these genes in the two- and three-dimensional cultures. We detected significant increase in the expression of MCAD and ApoB100 genes in 2D and 3D cultures. We did not find any significant difference in the expressions of MCAD and ApoB100 genes between two- and three-dimensional cultures.
ConclusionAlteration of the expressions of the genes involved in uptake, lipogenesis, oxidation and secretion of fatty acids occurred in the group treated with vaspin compared to the control group in the 2-D and 3-D cultures. But, we did not find any significant difference in the expressions of these genes between the 2-D and 3-D cultures.
Keywords: Collagen, Hep G2 cells, Non-alcoholic fatty liver disease, Lipogenesis -
Introduction
Probiotics, including lactobacilli, have immunomodulatory activities with promising effects on inflammatory diseases. In this study, we evaluate the effect of Enterococcus durans (Edu) and three various strains of lactobacilli (Lacto-mix), including L. rhamnosus, L. casei, and L. plantarum, to prevent Experimental Autoimmune Encephalomyelitis (EAE) features
MethodsC57BL/6 female mice were inoculated with Myelin Oigodendrocyte Glycoprotein (MOG35-55) in CFA (complete Freund’s adjuvant) to induce EAE. Five groups (n=6 in each group) of animals received saline or probiotics by oral gavage with 200 µL of lactobacilli (1.5×108 CFU/mL) for 2 weeks before the immunization and during the test for one month.
ResultsHistopathological studies showed an increase in infiltration of inflammatory cells and destruction of the myelin membrane in the EAE group but a decrease in inflammatory cells in the probiotic-treated animals. Pro-inflammatory cytokines (Interleukin [IL]-17 and Interferon [IFN]-γ) concentration in the supernatant of the brain and spinal cord tissues showed a significant increase in the EAE compared with the normal saline group (P<0.01). While in the spinal cord tissue, there was a decrease in IL-17 in those animals treated with the Lacto-mix and Edu + Lacto-mix (P<0.01) and a significant decrease in IFN-γ in those animals that received Edu (P<0.05). Western blot analysis of matrix metalloproteinase-9 and myelin basic protein showed a decrease and increase in treatment and EAE groups, respectively, compared to the normal control group.
ConclusionOur data suggest that probiotic Enterococcus durans and Lacto-mix prevents EAE, but further studies are needed to clarify the exact mechanisms and their application in preclinical and clinical trials.
Keywords: Multiple Sclerosis (MS), Experimental autoimmune encephalomyelitis, Anti-inflammatory, Antioxidant, Probiotic, Enterococcus durans -
BACKGROUND
Trimethylamine N-oxide (TMAO) is emerging as a new generation of metabolites related to the activation of inflammatory reactions in the macrophages during atherosclerosis. Stress-activation of cell surface toll-like receptors (TLRs) as well as nicotinamide adenine dinucleotide phosphate (NADPH) oxidases (NOX) is also assumed to be involved in TMAO-induced inflammatory reaction in the macrophages. To elucidate the possible contribution of TLRs and NOX to the mentioned signaling pathway, we aimed to simultaneously evaluate the expression level of TLR2, TLR6, and NOX2 in TMAO-treated macrophages.
METHODS2.5 × 106 cells of U937-derived macrophages were treated in triplicates with different concentrations (37.5, 75, 150, and 300 μM) of TMAO for 24 hours. The cells were also treated with tunicamycin (TUN), as a positive control of stress. Normal control group (CTR) cells received no treatment. The viability of treated cells was checked by 3-(4,5-dimethylthiazol-2-yl)-2,5-diphenyltetrazolium bromide, a tetrazole (MTT) assay. Reverse transcription-quantitative polymerase chain reaction (RT-qPCR) was also used to evaluate the relative expression (fold change) of TLR2, TLR6, and NOX2 at messenger ribonucleic acid (mRNA) levels. One-way analysis of variance (ANOVA) with post-hoc Dunnett’s test was performed to compare every mean with that of the control.
RESULTSNo cell death occurred because of treatments. Dose of 300 μM of TMAO significantly increased the relative expression of both TLR2 and NOX2 compared to the CTR cells (P < 0.001 for both). The elevation of TLR6 was not statistically significant in all groups of TMAO-treated cells (P > 0.050).
CONCLUSIONOur results provide documentation supporting contribution of TLR2 and NOX2 to previously described inflammatory reactions induced by TMAO in macrophages. In addition, they may clarify the proatherogenic role of TMAO in foam cell formation as well as abnormal activation of macrophages during atherosclerosis.
Keywords: Toll-Like Receptors, Atherosclerosis, Trimethylamine N-Oxide, Macrophages -
Objective
Depression is one of the most common mood disorders. Considering the evidence on the effect of Cinnamomum on mood disorders, this study investigatedthe effect of hydroalcoholic extract of Cinnamomum (HEC) in an animal model of depression.
Materials and MethodsThirty-two male rats were selected and divided into four groups (n=8) including: control, depressed, and depressed treated with200 and 400 mg/kg HEC. Depression induction protocol was conducted in all groups except for the control group. Sucrose preference test (SPT) and forced swimming test (FST) were done to analyze the depression score. After four weeks, the animals brain cortex was removed and BDNF protein and tyrosine receptor kinase B (TrkB) gene expression levels were determined by ELISA and Real Time PCR, respectively.
ResultsThe results of this study showed that 400 mg/kg of HEC increased the tendency to drink the sucrose solution. Furthermore, immobility time significantly increased in the depressed group compared to the control group while it was attenuated by administration of 400 mg/kg extract on the 28th day versus the depressed group. Also the extract at both doses increased swimming time compared to the depressed group. In addition, an increase in the BDNF protein and TrkB gene expression levels was observed in the prefrontal cortex of the treatment groups.
ConclusionWe found that HEC ameliorated depression symptoms in rats and these effects were probably due to an increase in BDNF proteins and its receptor, TrkB, gene expressions in the prefrontal cortex.
Keywords: Depression, Mood disorders, Receptor Tyrosine Kinases, Gene expression, Hydroalcoholic extract of Cinnamomum -
زمینه و هدف
اختلالات خلقی مانند اضطراب و افسردگی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی در سراسر جهان هستند. درمان های دارویی موجود اثرات ناخواسته مختلفی بر سیستم مرکزی اعصاب دارند. دارچین یک افزودنی غذایی است و مطالعات نشان داده که دارای اثرات آنتی اکسیدانی، ضد التهابی، ضد دردی و محافظت کنندگی عصبی است. همچنین در طب سنتی به آرام بخشی دارچین در برابر اضطراب و وسواس اشاره شده است. بنابراین در این مطالعه اثر دارچین بر خلق در موش مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، 144 سر موش سوری در گروه های هشت تایی و محدوده وزنی 4±32 گرم در دو پروتکل خلقی اضطراب (پنج گروه شامل: کنترل، دیازپام mg/kg 2 و سه گروه عصاره هیدروالکلی دارچین mg/kg 100،200،400 در هر یک از آزمون های ماز بعلاوه و تعارض وگل) و افسردگی (چهار گروه شامل: کنترل و سه گروه عصاره هیدروالکلی دارچین mg/kg 400،200،100 در هر یک از آزمون های شنای اجباری و آویزان سازی از دم) تقسیم شدند. داده ها با استفاده از آزمون One-way ANOVA و آزمون تعقیبی توکی تحلیل و P<0.05 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هادر پروتکل اضطراب، نتایج آزمون ماز بعلاوه نشان داد عصاره هیدروالکلی دارچین در دوزهای mg/kg 400 و200 بصورت معنی دار (P<0.01,P<0.001) باعث کاهش اضطراب می شود. در پروتکل بررسی افسردگی، نتایج آزمون شنای اجباری و آزمون آویزان سازی از دم نشان داد که عصاره هیدروالکلی دارچین در دوز mg/kg 400 بصورت معنی داری (P<0.05) نسبت به گروه کنترل باعث افزایش زمان شنا کردن و تحرک می شود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که عصاره هیدروالکلی دارچین باعث کاهش اضطراب، افزایش تحرک و نهایتا خلق در موشه ا شد.
کلید واژگان: اضطراب, افسردگی, شنا کردن, آویزان سازی, تعارض روانیBackground and AimMood disorders such as anxiety and depression are among the most common psychiatric disorders worldwide. Existing drug therapies have various side effects on the central nervous system. Cinnamomum zeylanicum is a dietary additive and studies have shown that it has antioxidant, anti-inflammatory, analgesic, and neuroprotective effects. Also, in traditional medicine, the sedative properties of cinnamon against anxiety and obsession have been mentioned. Therefore in this study, the effect of Cinnamomum zeylanicum on mood in mice was investigated.
Materials and MethodsIn this experimental study, 144 mice weighing 32±4g were divided in two anxiety (Five groups including control, diazepam 2 mg/kg, and three groups of Cinnamomum hydroalcoholic extract 100,200,400 mg/kg, in each test of the elevated plus-maze and Vogelchr('39')s conflict tests) and depression (Four groups including control and three groups of cinnamon hydroalcoholic extract 100,200,400 mg/kg, in each test of the forced swimming test and tail suspension tests) protocols. Data were analyzed using one-way ANOVA and Tukey’s post-hoc test. P <0.05 were considered significant.
ResultsIn the anxiety protocol, the results of the elevated plus-maze test showed that the Cinnamomum hydroalcoholic extract at doses of 200 and 400 mg/kg significantly (P <0.01, P <0.001) reduced anxiety. In the depression protocol, the results of the forced swimming test and tail suspension test showed that the Cinnamomum hydroalcoholic extract at a dose of 400 mg/kg was significantly (P <0.05) increased swimming time and mobility compared to the control group.
ConclusionThe results of this study showed that the Cinnamomum hydroalcoholic extract reduced anxiety, increased mobility, and finally mood in mice.
Keywords: Anxiety, Depression, Swimming, Suspension, Psychological Conflicts -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و پنجم شماره 1 (پیاپی 105، فروردین و اردیبهشت 1399)، صص 76 -83زمینه و هدف
گزارش هایی مبنی بر اثرات ضد دردی، ضد التهابی، هیپنوتیک، نوروپروتکتیو و آنتی اکسیدانی سافرانال وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات ضد دردی سافرانال در موش صحرایی به روش القاء درد حاد و تعیین نقش مسیر گابایرژیک و اپیوییدرژیک بود.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی موش های صحرایی نر از نژاد ویستار در 6 گروه 6 تایی قرار گرفتند: گروه های آزمایش شامل گروه کنترل، گروه های تحت تیمار با دوزهای 1 ، 2 و mg/kg 4 سافرانال، گروه های تحت تیمار با موثرترین دوز عصاره به همراه نالوکسان یا فلومازنیل از طریق داخل صفاقی بودند. اثر ضد دردی با استفاده از دستگاه پلانتار در زمان های 30، 60 و 90 دقیقه ارزیابی شد.
یافته هانتایج مطالعه ما نشان داد تزریق داخل صفاقی دوز mg/kg2 سافرانال مدت زمان تاخیر در پاسخ به اثرات درد زایی حرارتی در زمان های 30، 60 و 90 دقیقه پس از تزریق را بصورت معنی داری در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد (0/05>P). در حالیکه تجویز فلومازنیل به همراه همان دوز در هر سه زمان از اثر ضد دردی آن جلوگیری کرد (0/05>P).
نتیجه گیرییافته های حاصل از این مطالعه حاکی از اثر ضد دردی سافرانال بود. با توجه به اثر فلومازنیل در پیشگیری از اثر ضد دردی آن، به نظر می رسد اثر ضد دردی سافرانال با واسطه مسیر گابایرژیک باشد
کلید واژگان: اثر درد زایی حرارتی, فلومازنیل, سافرانال, نالوکسانBackground and AimThere are reports for analgesic, anti-inflammatory, hypnotic, neuroprotective and anti-oxidative effects of safranal. The aim of this study was to investigate the analgesic effects of safranal using acute pain method in rat and determine the role of GABAergic and Opioidergic pathways.
Material and MethodsWistar male rats were randomly divided into six groups (n=6). Experimental groups including: Control, safranal (1, 2, 4, mg/kg, ip) and the most effective dose of safranal in combination with naloxone or flumazenil receiving groups. The analgesic effect was assessed by plantar apparatus in 30, 60 and 90 min after drugs or vehicle administration.
ResultsOur results showed that safranal injection (2 mg/kg, ip) significantly increased the time delay in response to thermal inducing pain effect at 30, 60 and 90 min after injection compared with the control group(P <0.05). While, the administration of flumazenil with the same dose, prevented analgesic effect of safranal at all three times (P <0.05).
ConclusionOur findings support the analgesic effect of safranal. Considering the effects of flumazenil in preventing the safranal analgesia, it seems that GABAergic system may mediate the analgesic effect of safranal.
Keywords: Thermal pain inducing effect, naloxone, safranal, flumazenil -
Background
Ulcerative colitis (UC) is an inflammatory disease which is characterized by infiltration of inflammatory cells, crypt abscesses, distortion of the mucosal glands, and goblet cell depletion. The existence of neutrophil‑rich inflammation in colon tissues of patients with UC is one of the most significant histological features of this disease. Nonetheless, the expression of CXCR chemokine receptors which appear as the main chemical mediators governing the migration of neutrophils into the mucosal tissue of patients with UC has not been well clarified.
Materials and MethodsIn this experimental study, the UC model was induced in Wistar rats by administration of 2 ml 4% acetic acid into the large colon through the rectum. Animals were anesthetized after 48 h; their colon tissue samples were isolated for macroscopic and histopathological examination. The expression of receptor1‑7 of CXC chemokine was assessed by quantitative reverse transcription‑polymerase chain reaction (qRT‑PCR) technique.
ResultsHeavy infiltration of neutrophils, coagulative necrosis, and ulcers were observed in H and E staining, which pathologically proved the UC model. qRT‑PCR results indicated that CXCR2 as one of the important ELR+ chemokine family receptors bears the highest expression in the UC group (32 fold) than the control group (P ≤ 0.05). In addition, other CXCRs of this group including CXCR1 did not possess any change (P > 0.05). In contrast, RLR negative chemokine family receptors did not show any changes with the normal group.
ConclusionThe results showed that CXCR2 is the only receptor for CXCL family which was remarkably upregulated in experimental UC and that CXCR2 might play a significant role in the pathogenesis of UC.
Keywords: CXCR, chemokines, inflammation, ulcerative colitis -
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و چهارم شماره 5 (پیاپی 103، آذر و دی 1398)، صص 120 -134زمینه و هدف
در بیماری کلستاز انسداد جریان صفرا از کبد به روده منجر به تجمع اسیدهای صفراوی در کبد و بروز نارساییهای متابولیکی شده و در نهایت منجر به مرگ نکروزی و آپوپتوزی سلول های کبدی میشود. میتوکندریها اندامک های درون سلولی هستند که بیشترین منبع تولید انرژی سلولی بوده و بهطور پیوسته تقسیم و مجددا با هم ترکیب می شوند. در این مطالعه اثر لیپوئیک اسید بر تغییرات بیان ژن OPA1 پس از انسداد مجرای صفراوی در پانکراس موشهای صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسیدر این مطالعه 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در شش گروه به ترتیب زیر تقسیم شدند: گروه کنترل (بدون جراحی)، گروه شم (جراحی بدون انسداد مجرای صفراوی)، دو گروه کلستاز (جراحی همراه با انسداد مجرای صفراوی) بدون تزریق لیپوئیک اسید و با تزریق لیپوئیک اسید و دو گروه سیروز (جراحی همراه با انسداد مجرای صفراوی) بدون تزریق لیپوئیک اسید و با تزریق لیپوئیک اسید. در روز چهاردهم پس از جراحی، موش های گروه های کنترل، شم و کلستاز و در هفته ششم پس از جراحی، موش های گروه های سیروز، کشته شده و به منظور بررسی سطح بیلی روبین از آن ها خون گیری انجام شد. سپس نمونهگیری از بافت های کبد و پانکراس جهت بررسی شاخصهای هیستوپاتولوژیک و همچنین ارزیابی سطح بیان ژن OPA1 در بافت پانکراس انجام شد. داده های کمی بیلی روبین و بیان ژن با آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون کروسکال_والیس مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته هانتایج این مطالعه افزایش سطوح سرمی بیلی روبین کل را در گروه های کلستاز و سیروز نسبت به گروههای شم و کنترل نشان داد (0/001P<). نتایج بررسی شاخص های بافتی در گروه های کلستاز و سیروز، وجود التهاب و نکروز بافتی را نشان داد. این نشانه ها در گروه کلستاز دریافت کننده لیپوئیک اسید تقلیل یافت. نتایج Real-time PCR افزایش معنادار بیان ژن OPA1 را در گروه کلستاز دریافت کننده سالین نسبت به گروه های سیروزی نشان داد (0/05P<). تزریق لیپوئیک اسید در گروه کلستاز منجر به بازگشت طبیعی سطح بیان ژن OPA1در موش های کلستازی شد.
نتیجه گیریتغییر بیان ژن OPA1 در بافت پانکراس موش های صحرایی با انسداد مجرای صفراوی می تواند نقش پویایی میتوکندری را در آسیبشناسی این عارضه نشان دهد. اثر لیپوئیک اسید در تغییرات بیان ژن OPA1 نشان دهنده تاثیر استرس اکسیداتیو در مسیر سیگنالی عارضه کلستاز است.
کلید واژگان: پانکراس, انسداد مجرای صفراوی, پویایی میتوکندری, ژن OPA1, لیپوئیک اسیدScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:24 Issue: 5, 2019, PP 120 -134Background and AimCholestasis is characterized by blockade of bile flow from the liver to the intestine, which leads to accumulation of bile acids within liver and plasma; it is associated with metabolic disorders and cause hepatocellular necrosis and apoptosis during cholestatic liver diseases. Mitochondria are critical cellular organelles that produce most of the cellular energy. Mitochondrial morphology varies from an interconnected filamentous network to isolated dots. These processes are called mitochondrial fission and fusion. Disrupted mitochondrial morphology has been observed in cholestatic liver disease. Optic Atrophy 1 (OPA1) is one of the proteins involved in mitochondrial fusion and plays an anti-apoptotic role. The aim of this study was to evaluate the effect of α-lipoic acid (LA) on OPA1 gene expression in pancreas of rat after bile duct ligation (BDL).
Materials and MethodsThirty-six male Wistar rats were randomly divided into six groups each containing six rats including: control, sham-operated, cholestatic, cholestatic+LA, cirrhotic, and cirrhotic+LA. After 14 days in cholestasis groups and six weeks in cirrhosis groups, serum samples and liver and pancreas tissue samples prepared for total bilirubin assays, histopathological analysis and pancreatic OPA1 gene expression evaluation by Real-time PCR technique. Total bilirubin data and gene expression data were analyzed by one-way ANOVA and Kruskal-Wallis statistical tests.
ResultsThe results revealed that serum levels of total Bilirubin were significantly increased in BDL groups as compared with the control and sham operation groups (P<0.0001). Concerning histology, the inflammation Symptoms and tissue necrosis were noted with BDL group. These symptoms were reduced by lipoic acid treatment in the cholestatic group. The result of pancreatic OPA1 gene expression showed the significant increase in cholestatic rats and significant decrease in cirrhotic groups as compared with other groups (P<0.05). In cholestatic group, restoring the expression of OPA1 gene was shown in the presence of lipoic acid.
ConclusionChanging OPA1 gene expression in obstructive rat suggest the causal role of mitochondrial dynamics in pathogenesis of cholestatic disease. In this study, the effect of lipoic acid in OPA1 mRNA level reflects implications of oxidative stress in signaling pathway of cholestasis.
Keywords: Pancreas, Bile Duct Ligation, Mitochondrial dynamics, OPA1 gene, Lipoic acid -
IntroductionThis study aimed to investigate sleep architecture in patients with primary snoring and obstructive sleep apnea.MethodsIn this study, we analyzed polysomnographic data of 391 clients who referred to Sleep Disorders Research Center (SDRS). These people were classified into three groups based on their Apnea-Hypopnea Index (AHI) and snoring; control, Primary Snoring (PS), and Obstructive Sleep Apnea (OSA) group. Sleep architecture variables were then assessed in all groups.ResultsThe results of this study indicated a decrease in deep sleep or Slow Waves Sleep (SWS) and increase in light sleep or stage 1 of non-REM sleep (N1) in OSA patients compared with the control and PS groups. After controlling the effects of confounding factors, i.e. age and Body Mass Index (BMI) (which was performed through multiple regression analysis) significant differences were observed among the three groups with regard to N1. However, with regard to SWS, after controlling confounding variables (age and BMI), no significant difference was found among the groups.ConclusionThe results indicated that OSA, regardless of age and BMI, may increase light (N1) sleep possibly via a decline in blood oxygen saturation (SpO2). Such increase in N1 may be responsible for brain arousal. In addition, by controlling confounding factors (age and BMI), OSA did not affect SWS in OSA patients. However, further research is necessary to determine sleep architecture in more detail in the patients with OSA.Keywords: Obstructive sleep apnea, Primary snoring, Sleep architecture, Polysomnography
-
مجله دانشکده پزشکی اصفهان، پیاپی 407 (هفته سوم دی 1395)، صص 1375 -1380مقدمهآلوپسی آندروژنیک یکی از شایع ترین مشکلات مردان است؛ به طوری که در برخی جوامع 50 درصد مردان پنجاه ساله به آن دچار می شوند. در گذشته، از ترکیبات تریاک در نسخه های درمانی جهت درمان ریزش مو استفاده می شده است. بر این اساس، مطالعه ی حاضر، با هدف بررسی ارتباط بین مصرف تریاک و آلوپسی آندروژنیک در مردان انجام شد.روش هااین مطالعه به صورت مورد- شاهدی، بر روی مردان مراجعه کننده به بیمارستان امین اصفهان انجام شد. پس از بررسی از نظر شرایط ورود به مطالعه، در هر یک از گروه های مورد (مصرف کننده ی تریاک) و شاهد (غیر مصرف کننده ی تریاک)، 302 نفر به صورت غیر تصادفی آسان (Convenient) وارد مطالعه شدند. دو گروه از نظر شدت آلوپسی آندروژنیک بر اساس درجه بندی Hamilton-Norwood مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات لازم بر اساس معاینه و پرسش از افراد جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های 2χ، Spearman، t و One-way ANOVA انجام شد.یافته هادرصد فراوانی آلوپسی آندروژنیک در گروه مورد، به صورت معنی داری کمتر از گروه شاهد بود (001/0 P <). همچنین، مقدار مصرف تریاک با شدت درجه ی آلوپسی آندروژنیک در یک محدوده مشخص رابطه ی معکوس معنی داری داشت (001/0 > P).نتیجه گیریبر اساس یافته های این مطالعه، آلوپسی آندروژنیک در افراد معتاد به تریاک، نسبت به افراد غیر مصرف کننده کمتر می باشدکلید واژگان: آلوپسی آندروژنیک, تریاک, معتاد, مردانBackgroundAndrogenic alopecia (AGA) is one of the most common problems among men; in some societies, 50 percent of 50-years-old men are involved. In the past, opium versions of therapeutic compounds for the treatment of hair loss were used. Therefore, this study aimed to examine the relationship of opium consumption and androgenic alopecia in men.MethodsIn this case-control study, 604 men referred to the Isfahan Amin Hospital, Iran, were enrolled. The sampling method was a simple classification (convenient) and men were divided to 2 equal groups of control (non-consumer of opium) and addict (consumer of opium). The intensity of androgenic alopecia was compared on the basis of a Hamilton Norwood scale. Data were collected using physical examination and a researcher-made questionnaire. Statistical analysis was carried using chi-square, Student's t, Spearman and One-way ANOVA tests.
Findings: Percentage frequency of androgenic alopecia in addict men was significantly less than control group (PConclusionOur finding indicates that the prevalence of androgenic alopecia in opium-addict men is lower than non-consumer men.Keywords: Androgenic alopecia, Opium, Addict, Men -
Objective(s)The stimulation of neural stem cells (NSCs) differentiation into neurons has attracted great attention in management of neurodegenerative disease and traumatic brain injury. It has been reported that selegiline could enhance the morphologic differentiation of embryonic stem cells. Therefore this study aimed to investigate the effects of selegiline on NSCs differentiation with focus on the role of neurotrophic factor gene expression.Materials And MethodsThe NSCs were isolated from lateral ventricle of C57 mice brain. The cells were exposed to selegiline in nano to micromolar concentrations for 24 hr or 72 hr. In order to assay the effect of selegiline on NSCs differentiation into neurons, astrocytes and oligodendrocytes, immunocytochemical techniques were utilized. Samples were exposed to specific antibodies against neurons (β tubulin), astrocytes (GFAP) and oligodendrocytes (OSP). The expression of BDNF, NGF and NT3 genes was investigated using Real-Time PCR.ResultsOur findings revealed that selegiline increased NSCs differentiation into neurons at 10-7 and 10-8 M and decreased the differentiation into astrocytes at 10-9,while oligodendrocyte did not significantly change in any of the used concentrations. In addition data analyses showed that selegiline increased BDNF, NGF and NT3 gene expression at 24 hr, but did not change them in the other time of exposure (72 hr) except 10-7 M concentration of selegiline, which increased NT3 expression.ConclusionOur results indicate selegiline induced the differentiation of NSCs into neurons and in this context the role of neurotrophic factors is important and should be considered.Keywords: Neurotrophic factors, NSCs, Selegiline
-
بررسی تاثیر متیل فنیدات بر اثر ضد دردی متادون در موش صحراییمقدمهاز مشکلات استفاده از اپیوئیدها، تحمل به اثرات ضد دردی است. یکی از راه های کاهش دوز مصرفی و در نتیجه، تحمل و وابستگی به اپیوئیدها اضافه نمودن عوامل غیر اپیوئیدی به رژیم دارویی است. از طرفی، مطالعات نشان داده است که استفاده ی مکرر از داروی متیل فنیدات، که از دسته آمفتامین ها است، سبب افزایش بیان گیرنده های اپیوئیدی مو و کاهش درد می شود. بنابراین، در این مطالعه به بررسی اثر متیل فنیدات بر اثر ضد دردی متادون پرداخته شد.روش هادر این مطالعه، از 9 گروه 8 تایی موش صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده ی وزنی 20 ± 270 گرم استفاده شد. گروه ها شامل گروه شاهد (دریافت کننده ی نرمال سالین)، سه گروه دریافت کننده ی متیل فنیدات (5، 10 و 15 میلی گرم بر کیلوگرم)، سه گروه دریافت کننده ی متادون (5، 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم) و دو گروه ترکیبی متادون (5 میلی گرم بر کیلوگرم) با متیل فنیدات (5 و 10 میلی گرم بر کیلوگرم) استفاده شد. تاخیر در احساس درد با استفاده از دستگاه درد حرارتی (آزمون پلانتار) بررسی شد.یافته هامصرف متیل فنیدات به صورت خوراکی فقط در دوز 15 میلی گرم بر کیلوگرم دارای اثر ضد دردی بود. همچنین، ترکیب دوزهای غیر موثر متیل فنیدات به همراه 5 میلی گرم بر کیلوگرم متادون، اثرات ضد دردی متادون را در دقیقه ی 60 پس از مصرف خوراکی به طور معنی داری افزایش داد.نتیجه گیریبه طور کلی، متیل فنیدات اثر ضد دردی متادون در مدل حیوانی را افزایش داد.
کلید واژگان: درد, متادون, متیل فنیدات, تست پلانتارEffect of Methylphenidate on Methadone-Induced Analagesia in RatBackgroundA known problem of chronic administration of opioid is tolerance to its analgesic effect. Co-administration of a non-opioid analgesic may help reducing the opiate dose and consequently tolerance and dependency. It is reported that repeated use of methylphenidate, one of amphetamines, increased the expression of µ opioid receptor and had antinociception. Therefore, this study aimed to evaluate the effect of methylphenidate on methadone-induced analgesia.MethodsNine groups of 8 male rats weighting 270 ± 20 g were randomly selected; control group received 1 ml/kg oral normal saline, metylphenidate groups received 5, 10 and 15 mg/kg oral metylphenidate, methadone groups received 5, 10, 20 mg/kg oral methadone, and combined groups received 5 mg/kg methadone +5 or 15 mg/kg methylphenidate orally. Pain was measured using plantar test apparatus.FindingsOnly, 15 mg/kg methylphenidate produced significant analgesic effect. In addition, co-administration of non-effective doses of methylphenidate and 5 mg/ kg methadone significantly increased the analgesic effects of methadone at 60 minutes after gavage.ConclusionWe found that methylphenidate potentiate the analgesic effects of methadone in rats.Keywords: Pain, Methadone, Methylphenidate, Plantar test -
سابقه و هدفمکانیسم های دقیق وابستگی به اپیوئیدها و سندرم قطع مصرف هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. از دیر باز مطالعات زیادی در رابطه با عواملی که بتوانند علایم قطع مصرف را کاهش دهند، صورت گرفته است. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی اثر مفلوکین (یک مهارکننده اتصالات شکافی) بر علایم قطع مصرف مرفین در موش صحرایی بود.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، موش های صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار در محدوده وزنی 225 تا 275 گرم به طور تصادفی در گروه های 8 تایی وارد مطالعه شدند. به منظور القای وابستگی، از روش تزریق زیر جلدی دوزهای فزاینده مرفین در یک دوره 13 روزه استفاده شد. در روز سیزدهم نیم ساعت بعد از آخرین دوز تزریق مرفین، به گروه کنترل، سالین (ml/kg 1) و به 3 گروه درمانی به ترتیب مفلوکین در دوزهای 5، 15 و 30 mg/kg به صورت داخل صفاقی تزریق شد و نیم ساعت بعد به همه گروه ها نالوکسان (mg/kg، ip 4) تزریق و به مدت 60 دقیقه علایم قطع مصرف شامل (پرش، ایستادن روی پاها، تیمار کردن آلت تناسلی، کشیدن شکم روی زمین، تیمار کردن بدن و حرکات شبیه سگ خیس) ثبت گردید.یافته هانتایج این مطالعه نشان داد که مفلوکین نه تنها علایم قطع مصرف را به صورت جداگانه کاهش داد، بلکه توانست علایم تام سندرم ترک را نیز در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش دهد.استنتاجبا توجه به نتایج به دست آمده، مفلوکین در کاهش علایم قطع مصرف مرفین موثر بوده است.
کلید واژگان: مفلوکین, مرفین, علایم قطع مصرفBackground andPurposeThe exact mechanisms of morphine dependence and withdrawal syndrome remain unclear. Many studies have been performed to find a drug for prevention of withdrawal symptoms. The aim of this study was to evaluate the effect of mefloquine (a gap junction inhibitor) on morphine withdrawal symptoms in male rats.Materials And MethodsIn an experimental study, adult male Wistar rats weighting 225± 275 g were randomly divided into 6 groups (n=8 per group). In order to induce dependency, additive doses of morphine were injected subcutaneously for 13 days. At day 13, after the last dose of morphine, saline (1 ml/kg: control) or mefloquine (5, 15, 30 mg/kg) were injected intraperitoneally. After 30 min, all groups received naloxone (4 mg/kg, ip) and the withdrawal signs including jumping, rearing, genital grooming, abdominal writhing, body grooming and wet dog shake, were recorded for 60 minutes.ResultsThe results showed that mefloquine in all used doses decreased the withdrawal symptoms and the total withdrawal scores compared to control group.ConclusionMefloquine was found effective as a gap junction inhibitor in decreasing the symptoms of morphine withdrawal syndrome.Keywords: Mefloquine, morphine, withdrawal symptoms
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.