nasrollah veisiy
-
زمینه و هدف
عملکرد تحصیلی ضعیف و مشکلات اجتماعی و رفتاری باعث به وجودآمدن مشکلات روان شناختی در زندگی کودکان و والدین آن ها می شود؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی شیوه والدگری مثبت بارکلی بر بهبود بهزیستی ذهنی والدین، شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان ابتدایی دوره دوم مبتلا به اختلالات یادگیری با همبودی نارسایی توجه/بیش فعالی بود.
روش بررسیروش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه های چهارم و پنجم و ششم مراکز دولتی اختلالات یادگیری منطقه چهار شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 و والدین آن ها تشکیل دادند. از بین این افراد، هفتاد نفر با استفاده از مقیاس درجه بندی کانزر فرم معلم (1991) و مقیاس ارزیابی اختلالات یادگیری (مک کارنی و آرثود، 2007) و باتوجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. سپس در غربالگری ثانویه با استفاده از فرم مصاحبه بالینی با والدین، سی نفر داوطلب وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش، مقیاس رضایت از زندگی (داینر و همکاران، 1985) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) برای ارزیابی بهزیستی ذهنی، پرسش نامه شایستگی هیجانی اجتماعی (ژو و ای، 2012) و چک لیست رفتاری کودک (آخنباخ، 1991) بود. صرفا برای گروه آزمایش مداخله شیوه والدگری بارکلی در هشت جلسه نوددقیقه ای ارایه شد. به منظور تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 24 و آزمون های خی دو و تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. برای تمام آزمون ها 0٫001=α مبنا قرار گرفت.
یافته هادر گروه آزمایش، آموزش والدگری مثبت بارکلی در افزایش بهزیستی ذهنی والدین (0٫002=p)، شایستگی اجتماعی (0٫001=p)، عملکرد تحصیلی (0٫001=p) و کاهش مشکلات رفتاری (0٫001=p) موثر بود.
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش، آموزشی والدگری مثبت بارکلی منجربه بهبود بهزیستی ذهنی والدین، شایستگی اجتماعی و عملکرد تحصیلی و کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری با همبودی نارسایی توجه/بیش فعالی می شود.
کلید واژگان: والدگری مثبت بارکلی, بهزیستی ذهنی, شایستگی اجتماعی, مشکلات رفتاری, اختلالات یادگیری, نارسایی توجه, بیش فعالیBackground & ObjectivesChildren with learning disabilities are the largest group of children in special education. One of the disorders associated with learning disabilities is Attention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD). Children with learning disabilities and ADHD have behavioral problems, poor social competence, and low academic achievement. Managing parent–child interaction is the first line of treatment in many pediatric disorders. Behavioral therapies in terms of parent–child relationships seem to be essential in treating learning disabilities. In this treatment, correcting the child's behavior occurs in the home's natural environment and is run by the parents who interact with the child the most. The present study aimed to determine the effectiveness of Barkley's positive parenting method on improving parents' mental wellbeing, children's social competence, and academic performance and reducing behavioral problems of secondary elementary school students with learning disabilities comorbid with ADHD.
MethodsThe present quasi–experimental study has a pretest–posttest design with a control group. The statistical population included all male and female students of the fourth, fifth, or sixth grades of government educational centers for learning disabilities in the fourth district of Tehran City, Iran, and their parents in the 2019–2020 academic year. Among them, 70 children were selected using the Conners' Teacher Rating Scale (1991) and the Learning Disability Evaluation Scale (McCarney and Arthaud, 2007) according to the inclusion and exclusion criteria. In the secondary screening, 30 qualified volunteers were included in the study using a clinical interview with parents. They were randomly divided into experimental and control groups (15 students in each group). The inclusion criteria were having the main and predominant diagnosis of learning disabilities and hyperactivity, studying in the fourth, fifth, or sixth grades, agreeing to participate in the research, and providing written consent. The exclusion criteria were suffering from severe medical disease, absence in two educational program sessions, and participation in other educational programs. The participants in the pretest and posttest stages completed Satisfaction with Life Scale (Diener et al., 1985), the Positive and Negative Affect Scale (PANAS) (Watson et al. 1988) for assessing mental wellbeing, Social Emotional Competence Questionnaire (Zhou & Ee, 2012), and Child Behavior Checklist (Achenbach, 1991). Students' GPAs (grade point average) of the previous semester were used to measure academic performance. During the intervention, the experimental group received Barkley's parenting program (Barkley, 1998) in 8 90–minute sessions for two months. But no intervention was provided for the control group. To analyze the obtained data, the Chi–square test and univariate covariance analysis were performed using SPSS version 24. For all tests, α was set at 0.001.
ResultsThe results showed that, in the experimental group, Barkley's positive parenting training was effective in increasing the mental wellbeing of parents (p=0.002), social competence (p=0.001), academic performance (p=0.001) of children and reducing behavioral problems (p=0.001) of children. Also, the effect size of parents' mental wellbeing, social competence, behavioral problems, and students' academic performance was obtained as 0.94, 0.53, 0.95, and 0.82, respectively, indicating the terrific effect of Barclay's parenting training on the research variables.
ConclusionBased on the findings of the present study, Barkley's positive parenting training improved parents' mental wellbeing, social competence, and academic performance f children while decreasing the behavioral problems of students with learning disabilities and ADHD.
Keywords: rkley's positive parenting, Mental wellbeing, Social competence, Behavioral problems, Learning disabilities, Attention–deficit, hyperactivity disorder -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 116 (آبان 1401)، صص 1613 -1630زمینه
تحقیقات نشان داده است، آموزش خودنظم جویی هیجانی در افزایش سلامت هیجانی، شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و مشکلات رفتاری کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری همبودی کمبود توجه / فزون کنشی موثر بوده است. اما در زمینه کاربرد این آموزش ها در جامعه مورد تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد.
هدفپژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودنظم جویی هیجانی بر شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و مشکلات رفتاری دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری با همبودی نارسایی توجه / بیش فعالی انجام شد.
روشروش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر پایه های چهارم، پنجم و ششم مراکز دولتی اختلالات یادگیری منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 بود، که از بین این افراد تعداد 70 نفر با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب و سپس در غربالگری ثانویه با استفاده از فرم مصاحبه بالینی تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس های بهزیستی ذهنی داینر (1985)، شایستگی اجتماعی زو و جی (2012) و چک لیست رفتاری کودک آخنباخ (1991) استفاده شد. در طی فرآیند مداخله گروه آزمایش برنامه آموزش تنظیم هیجان (آلن، 2009) و گروه گواه، برنامه آموزشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (کابات زین، 2003) را به مدت 8 جلسه دریافت کردند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تک متغیری انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد گروه دریافت کننده برنامه آموزشی خودنظم جویی هیجانی نسبت به گروه گواه افزایش معناداری در بهزیستی ذهنی والدین، شایستگی اجتماعی و عملکرد تحصیلی و کاهش معناداری در مشکلات رفتاری نشان دادند (0/001 <p).
نتیجه گیری:
بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان گفت که خودتنظیمی هیجانی بر شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و مشکلات رفتاری دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری با همبودی اختلال نقص توجه / بیش فعالی موثر است.
کلید واژگان: آموزش خودنظم جویی هیجانی, شایستگی اجتماعی, مشکلات رفتاری, ناتوانی های یادگیری, نارسایی توجه, بیش فعالیBackgroundResearch has shown that emotional self-regulation training has been effective in increasing emotional health, social competence, academic performance and behavioral problems in children with learning disabilities, comorbidity, and attention deficit/ hyperactivity disorder. But there is a research gap in the application of these trainings in the research community.
AimsThe effect of training emotional self-regulation strategies on social competence, academic performance and behavioral problems of students with learning disabilities with comorbidity of attention deficit / hyperactivity disorder.
MethodsThe present research method is quasi-experimental pretest, posttest design with two groups experiment. The statistical population included all students in the fourth, fifth and sixth grades of state centers for learning disabilities in District 4 Education of Tehran in the academic year of 1398-1399. 30 students were selected as the sample by available sampling method and randomly divided into experimental group and group of control (15 people in each group). Research instruments include: Connerss Child behavior Degree Scale- Teacher Form (1990), Zhou & Jei Scale (2012), Learning Disability Assessment Scale - Second Edition McCarney & Arthaud (2007), Experience-Based Child Behavior Checklist Achenbach & Rescola (2001) 8 sessions 60-Minute Emotion Regulation Training Program (Allen, 2009). Data analysis using univariate analysis of variance and by spss.24 software was performed
ResultsBarkley's parenting education program had an effect on social competence (p<0.0001) and behavioral problems (p<0.001) and emotion self-regulatory strategies on academic performance (p<0.001).
ConclusionBased on the findings of the present study, it can be said that emotional self-regulation is effective on social competence, academic performance and behavioral problems of students with learning disabilities with comorbidity of attention deficit / hyperactivity disorder.
Keywords: Emotional Self-Regulation Strategies, Social Competence, Behavioral Problems, Learning Disabilities, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder -
زمینه
رفتارهای انطباقی، عملکرد تحصیلی پایین و مشکلات رفتاری باعث بوجود آمدن مشکلاتی در زندگی کودکان و والدین آنها می شود. مسئله این است، اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی هیجانی و والدگری بارکلی بر متغیرهای مختلفی تایید شده است، اما تاثیر این دو بر شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و مشکلات رفتاری در دانش آموزان مبتلا به ناتوانی های یادگیری با همبودی کمبود توجه / فزون کنشی مغفول واقع شده است.
هدفمقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای خودتنظیمی هیجانی و والدگری بارکلی بر بهبود شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان مبتلا به ناتوانی های با همبودی کمبود توجه / فزون کنشی بود
روشروش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه های چهارم، پنجم و ششم مراکز دولتی ناتوانی های یادگیری منطقه 4 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 99-98 بود. 30 نفر از دانش آموزان و 15 نفر از والدین آنها با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش عبارتند از: مقیاس درجه بندی رفتار کودک کانزر - فرم معلم (1990)، مقیاسشایستگی اجتماعی زو و جی (2012)، مقیاس ارزیابی اختلال یادگیری - ویراست دوم مک کارنی و آرثود (2007)، چک لیست رفتاری کودک آخنباخ و رسکولا (2001)، 8 جلسه 60 دقیقه ای برنامه آموزش تنظیم هیجان (آلن، 2009)، و والدگری بارکلی (2013). تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تک متغیری و بوسیله نرم افزار spss.24 انجام شد.
یافته هابرنامه آموزش والدگری مثبت بارکلی بر شایستگی اجتماعی (0/0001 <p) و مشکلات رفتاری (0/001 <p) و راهبردهای خود تنظیمی هیجان بر عملکرد تحصیلی (0/001 <p) تاثیر داشت.
نتیجه گیریآموزش والدگری بارکلی و راهبردهای خوتنظیمی هیجانی می تواند، به بهبود شایستگی اجتماعی، عملکرد تحصیلی و کاهش مشکلات رفتاری کودکان دارای ناتوانی های یادگیری همبودی کم توجهی / فزون کنشی کمک کند.
کلید واژگان: راهبردهای خودتنظیمی هیجانی, والدگری بارکلی, شایستگی اجتماعی, مشکلات رفتاری, ناتوانی های یادگیری, کمبود توجه, فزون کنشیBackgroundAdaptive behaviors, low academic performance and behavioral problems cause problems in the lives of children and their parents. The problem is that the effectiveness of emotional self-regulation and Barkleychr('39')s parenting strategies on various variables has been confirmed, but the effect of these two on social competence, academic performance and behavioral problems in students with learning disabilities has been comorbidity with attention deficit / hyperactivity disorder.
AimsTo compare the effectiveness of training Emotional Self-Regulation Strategies and Barkleychr('39')s Parenting on Improving Social Competence, Academic Performance and Reducing Behavioral Problems of Students with Learning Disabilities with comorbidity Attention Deficit / Hyperactivity Disorder.
MethodThe present research method is quasi-experimental pretest, posttest design with two groups experiment. The statistical population included all students in the fourth, fifth and sixth grades of state centers for learning disabilities in District 4 Education of Tehran in the academic year of 1398-99. 30 students and 15 parents were selected as the sample by available sampling method and randomly divided into two experimental groups And a group of control (15 people in each group). Research instruments include: Connerss Child behavior Degree Scale- Teacher Form (1990), Zhou & Jei Scale (2012), Learning Disability Assessment Scale - Second Edition McCarney & Arthaud (2007), Experience-Based Child Behavior Checklist Achenbach & Rescola (2001) 8 sessions 60-Minute Emotion Regulation Training Program (Allen, 2009) and Barkleychr('39')s Parenting (2013). Data analysis using univariate analysis of variance and By spss.24 software was performed.
ResultsBarkleychr('39')s parenting education program had an effect on social competence (p< 0.0001) and behavioral problems (p< 0.001) and emotion self-regulatory strategies on academic performance (p< 0.001).
ConclusionsBarkleychr('39')s Parenting Education and Emotional Self-Regulation Strategies can be used as effective methods to improve social competence and academic performance and reduce behavioral problems in children with Learning Disabilities with comorbidity Attention Deficit Hyperactivity Disorder.
Keywords: Emotional self-regulation strategies, barkley's parenting, social competence, behavioral problems, learning disabilities, attention deficit, hyperactivity disorder -
هدفهدف این مطالعه بررسی اثر بخشی آموزش گروهی رفتار درمانی دیالکتیکی(DBT) بر بهبود کیفیت زندگی و کاهش نشانگان دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(ODD)بود بود.روشاین پژوهش به شیوه ی آزمایشی و با طرح پیش آزمون وپس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه ی دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی شهرستان نورآباد(دلفان) در سال تحصیلی 91-90 بودند.آزمودنی های پژوهش شامل 40 دانش آموز پسر دارای نشانه های نافرمانی مقابله ای بود که از میان دانش آموزان بعد از شناسایی به وسیله مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ی(ODDRS) و انجام مصاحبه بالینی انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها ازمصاحبه بالینی ساختار یافته، مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای(ODDRS) و مقیاس کیفیت زندگی (SF-36) استفاده شد.یافته هانتایج تحلیل واریانس چند متغیری(MANOVA) نشان داد که آموزش گروهی رفتار درمانی دیالکیتیکی(DBT) موجب بهبود کیفیت زندگی و کاهش نشانه-های مرضی دانش آموزان واجد اختلال بی اعتنایی مقابله ای می شود(001/0>P).
پیشنهاد: بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کاهش علائم اختلال نافرمانی مقابله ای تاثیر دارد و به عنوان یک روش مداخله ای موثر قابل استفاده می باشد.
کلید واژگان: رفتار درمانی دیالکتیکی, کیفیت زندگی, اختلال نافرمانی مقابله ایPourpose: The aim of this study is to analyze the effectiveness of group dialectical behavior therapy (DBT) on the life quality improvement and decrease of students’ oppositional defiant disorder (ODD).MethodThe study was carried out through experimental method as well as pre-test and post-test designs and a control group. The statistical population of the study consisted of all the male guidance school students of the town Noor-Abad (Delfan) in the year 1391. The testees included 40 male students having ODD and were identified by ODDR scale and selected through a clinical interview to be assigned randomly to two experimental and control groups. The structured clinical interview، ODDRS، and life quality scale (SF-36) were applied in order to collect data. Results and Suggestion: The results of Multivariate analysis of variance (MANOVA) suggest that group training of dialectical behavior therapy (DBT) contributes significantly to the decreased symptoms and increased life quality of these students (P<0. 001). Thus، group training of DBT can lead to the decreased symptoms of ODD and this treatment is recommended as an effective intervention treatmentKeywords: Dialectical Behavior Therapy, Life Quality, Oppositional Defiant Disorder
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.