peyman zangane
-
در روانشناسی گفتمان، سوژه ها در محیط کنش اجتماعی که در آن واقع شده اند از زبان به عنوان وسیله ای جهت فهم پدیدارهای پیرامونی خود استفاده می کنند. در واقع از تعامل زبان و محیط، پراکتیس های گفتمانی افراد در عرصه اجتماع برساخته می شود، به گونه ای که در اثر این تعامل، گفتمان مسلط تقویت یا تضعیف می شود. گفتمان ناسیونالیسم- سکولاریسم مطلقه پهلوی دوم علی رغم این که در فضای جامعه هژمون است، تک گفتارهای زبانی کارگزارانش، نشان از سویه های ناهمساز آن با گفتمان مسلط دارد. این بخش زبانی برغم پنهان بودن، گشاینده ذهنیت منتقد کارگزاران این دوره نسبت به پدیدارهای سیاسی مسلط است. براین اساس هریک از کارگزاران پهلوی دوم، ضمن پذیرش اصول مسلط گفتمان برساخته شده سلطنت مطلقه، متاثر از رویکردهای متفاوت روانشناختی خود که در شرایط محیطی آنان ریشه دارد، درک متفاوتی از ماهیت گفتمان برساخته پهلوی دوم دارند. نوشتار پیش رو بر آن است تا بر اساس رویکرد روانشناسی گفتمانی پاتر و وترل، درک متفاوت کارگزاران شاخص عصر پهلوی دوم که درکنش متقابل با ساختار گفتمان مسلط قرار دارند را با استفاده از متن خاطرات سیاسی آنان، واکاوی نماید. دستاورد نوشتار حاضر آن است که علم و هویدا به عنوان دوکارگزار شاخص عصر پهلوی، علی رغم آن که در گفتارهای رسمی خود در جهت برساخت سلطنت مطلقه پهلوی اظهار نظر کرده اند؛ اما از خلال مکتوبات غیر رسمی آنان، ناهمسازی ذهنی شان با ساخت قدرت پهلوی آشکار است.کلید واژگان: زبان, کنش ناهمساز, برساخت گرایی, روانشناسی گفتمانی, پهلوی دومIn psychological discourse, subjects located in social act context use language as a tool for understanding their contextual phenomena. Indeed, based on interaction of language and context, individual’s discourse practices are established in social context, and because of this interaction, the discourse is strengthened or weakened. Despite the fact that total nationalism-secularism discourse of Pahlavi the Second is in hegemony social context, actors of lingual single speech indicate its inconsistent orientations toward dominant speech. Though this lingual part is hidden, but it opens critical mindfulness of actors of this period toward dominant political phenomena. On the basis of this, each of the actors of Pahlavi the Second, by accepting dominant principles of discourse established on total monarchy is affected by different approaches of its psychology rooted in their contextual contexts and has different perception of established identity of Pahlavi the Second. On the basis of the Patter and Votrel’s discourse psychological approach; this study tries to examine different perception of index actors in era of Pahlavi the Second located in reciprocal act with dominant discourse structure using their political diaries. According to the result of the current paper, Alam and Hoveida as two typical actors of Pahlavi Era, despite their official comments based on total monarchy of Pahlavi, but among their informal correspondence, their mindset inconsistency is apparent with Pahlavi power structure.Keywords: : Language, Inconsistent Act, Constructionist, Discourse Psychology, Pahlavi the Second
-
حادثه تروریستی 11سپتامبر2001 باعث دگرگونی بنیادین در عرصه ی سیاست خارجی آمریکا شد. در علت سنجی این پدیده، دولتمردان آمریکایی عدم دموکراسی و عدم صلح سازی پایدار را در جوامع فرومانده را به عنوان پیشران خشونت طلبی و حرکت های تروریستی می دانستند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که استراتژ ی های صلح سازی آمریکا از دوران جرج بوش (پسر) تا دوران نیو همیلتونیسم به رهبری جو بایدن، در افغانستان به منظور صلح سازی چگونه بوده است؟ فرضیه پژوهش به این نکته اشاره دارد کنشگری آمریکا در افغانستان به منظور صلح سازی ریشه در تامین منافع فرا منطقه ای و اجرای جهانی سازی آمریکایی دارد. اساسا توجه به مسئله و رهیافت صلح سازی در افغانستان در دستگاه ادارکی اعمالی ایالات متحده آمریکا به منظور ایجاد یک کشور پایدار در صلح به حاشیه رفته است، سیاستی که به نوعی برای صلح سازی، جریانات داخلی در افغانستان را از مناسبات دورنگه داشته است و توجهی به ساخت و ساحت داخلی افغانستان ندارد به همین دلیل پروسه صلح سازی پایدار موفق نبوده و منجر به نتایج مثبت نشده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر مفهوم صلح دموکراتیک/صلح سازی است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، دولت های حاکم بر کاخ سفید از زمان حاکمیت نیو محافظه کاران در زمان بوش (پسر) تا دوران موسوم به نیو همیلتونیسم (جو بایدن) از استراتژی صلح سازی برای تامین منافع خود در بعد فرا منطقه ای و همچنین حضور استراتژیک به منظور تمرکز بر رقبای منطقه ای مانند چین و روسیه استفاده کرده است.
کلید واژگان: صلح سازی, نئو محافظه کاری, نئو همیتلونیسم, ایالات متحده آمریکا, افغانستانThe Terrorist attacks of 9/11 brought about a Fundamental change in US foreign policy. To pinpoint this Phenomenon, American officials blamed the lack of democracy and lasting peace in depressed societies for the violence and terrorist movements. The main question of the present study is what were the American peace-building strategies from the time of George w. Bush to the era of neo-Hamiltonism, Biden tenure in Afghanistan in order to establish lasting peace, security and Expanding Democracy? The research hypothesis points out that US activism in Afghanistan to bring peace is rooted in the pursuit of trans-regional interests and the implementation of American globalization. Basically, attention to the issue and approach to peace-building in Afghanistan in the perceptual-practical apparatus of the united states in order to create a stable country in peace and democracy, a policy that somehow to keep the internal currents in Afghanistan away from relations. Has and does not pay attentions to the internal structure of Afghanistan, so the process of sustainable peace-building has not been successful and has not led to positive results. The research method is descriptive-analytical based on the concept of democratic peace/ peace-building. The findings show that white House governments from the time of neo-conservatives under Bush(son) to the era of so-called neo-hamiltonism (joe Biden) have consolidated their peace-building strategies to secure their interests in the trans-regional dimension, as well as their presence. Has always used worry-free to focus on regional competitors such as china and Russia.
Keywords: Peace-building, neo-conservatism, neo-hamiltonism, USA, Afghanistan -
نقش شهر قم به عنوان مرجع تولید کننده دانش دینی در تحولات دوران معاصر ایران بسیار زیاد است. با توجه به پس زمینه های مذهبی شهر قم، شاهد رشد دو فرا روایت در فضای کالبدی این شهر هستیم. یکی فراروایت سنت گرایی دینی و دیگری فرا روایت اسلام سیاسی- انقلابی. هرچند در ابتدا فرا روایت سنت گرایی دینی بر فضای حوزه علمیه قم حاکم بود؛ اما بتدریج شاهد هژمونیک شدن روایت اسلام سیاسی- انقلابی نه تنها در فضای سیاسی شهر قم، بلکه در فضای سیاسی ایران عصر پهلوی هستیم. سوال نوشتار حاضر این است که علل تحول و تکامل فراروایت اسلام سنتی به اسلام سیاسی- انقلابی در فضای فکری حوزه علمیه قم چیست؟ نگارندگان با تکیه بر نظریه ساخت یابی گیدنز بر این باورند که هرچند ساختار اجتماعی و سیاسی دوره پهلوی دوم در تغییر رویکرد حاکم بر حوزه علمیه قم تاثیر داشته اما عامل اصلی این تحول، نقش موثر علمای دینی به ویژه امام خمینی به عنوان کارگزاران حوزه علمیه بوده است. نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی بر آن است تا نحوه تغییر گفتمان حوزه از گفتاری سنت گرا به گفتاری انقلابی و ارائه قرائتی حداکثری از اسلام به عنوان راه و روش مبارزه را از یک سو و از سوی دیگر تغییر در رهبری حوزه و نقش برجسته امام خمینی در ارائه قرائتی انقلابی از اسلام سیاسی را مورد بررسی قرار دهد.کلید واژگان: حوزه علمیه قم, تعامل, تقابل, فراروایت سنت گرایی دینی, فراروایت اسلام سیاسیThe role of Qom as producing source of religious knowledge in changes during contemporary period of Iran is significant. As this city has had religious background from the past, it has produced various literature in the realm of religious affairs that in one hand administrated interaction with state and on the other contrasted with it. In this trend, some of clergymen in Qom have adopted passive stand in the framework of traditionalist approach, the others adopted interactive stand in relation with Pahlavi regime and some of the others adopted contrastive stand with this regime through presenting new interpretation of religious statements. Regarding religious backgrounds of Qom, we have noticed development of two metanarratives in framework of this city. Traditionalist religious metanarrative and the other Islamic revolutionary-political metanarrative. Although at first traditionalist religious metanarrative was dominant in religious seminary field of Qom; but gradually we noticed hegemonic inclination of Islamic revolutionary-political narrative not only in political atmosphere of Qom but also in political atmosphere of Iran during Pahlavi period. The question in this study is that what are the reasons for inclination of traditionalist Islamic metanarrative to revolutionary-political Islam in thought atmosphere of Qom religious seminary? Authors based on Gideons structure finding theory believe that although social and political structure of second period of Pahlavi affected change of dominant approach in Qom religious seminary, but the main factor of this change is the significant role of religious clergymen as representatives of the religious seminary.Keywords: Qom religious seminary, interaction, contrast, religious traditionalist metanarrative, political Islam metanarrative
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.