به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ramtin joolaie

  • هوشمند گله داروند، فرهاد شیرانی بیدآبادی*، اعظم رضایی، رامتین جولایی

    امنیت غذایی به معنی دسترسی همگان به مواد غذایی کافی، سالم و مغذی است. در مناطق روستایی، معیشت و اقتصاد بر پایه کشاورزی و تولید مواد غذایی بنا شده است و از این ‏رو، اهمیت امنیت غذایی دوچندان می شود. هدف تحقیق حاضر بررسی عوامل موثر بر امنیت غذایی در مناطق روستایی ایران بود. در این راستا، داده های مورد نیاز از بانک مرکزی ایران، مرکز آمار ایران و بانک جهانی برای دوره 1401-1353 جمع آوری شد. برای تعیین مقدار امنیت غذایی، شاخص بافر انگل به‏ عنوان جانشین امنیت غذایی نواحی روستایی ایران محاسبه شد. سپس، بررسی تاثیر متغیرهای توسعه مالی، جنگ، تورم، سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP) و واردات بخش کشاورزی بر شاخص بافر انگل صورت گرفت. نتایج نشان داد که تاثیر متغیرهای شاخص توسعه مالی، سرانه GDP و واردات بخش کشاورزی مثبت و معنی دار و متغیرهای نرخ تورم و متغیر دامی جنگ اثر منفی و معنی‏دار بر بافر انگل دارد. بر این اساس، رشد شاخص توسعه مالی با افزایش درآمد خانوارهای روستایی موجب افزایش تولید و بهره وری کشاورزی می ‏شود و از این رهگذر، درآمد و قدرت خرید خانوارهای روستایی افزایش می یابد. همچنین، با افزایش درآمد سرانه و با افزایش قدرت خرید، دسترسی به مواد غذایی در خانوارهای روستایی بیشتر و پایداری عرضه و ثبات قیمت ها تقویت می شود. افزون بر این، افزایش واردات بخش کشاورزی به بهبود امنیت غذایی می انجامد. در واقع، واردات می تواند انواع محصولات غذایی را به مناطق روستایی بیاورد و گزینه های بیشتری را در اختیار مردم قرار دهد. همچنین، منفی بودن اثر متغیر جنگ بر شاخص بافر انگل نشانگر تخریب زمین های کشاورزی، کمبود نیروی کار و مهاجرت اجباری در بازه جنگ ایران و عراق بوده است. بر این اساس، برای ارتقای سطح امنیت غذایی، بررسی آن مهم و ضروری است.

    کلید واژگان: امنیت غذایی, توسعه مالی, شاخص بافر انگل, نواحی روستایی, هزینه غیرخوراکی
    Hooshmand Galedarvand, Farhad Shirani Bidabadi *, Azam Rezaee, Ramtin Joolaie
    Introduction

    Food security means everyone's access to sufficient, healthy, and nutritious food. In rural areas, livelihood and economy are based on agriculture and food production, so the importance of food security becomes twofold. Providing food security for society is one of the major goals of socio-economic planning, and malnutrition is considered an inhibiting force in the process of national development. Measuring food security scientifically is a calculated method to solve food and nutrition problems and a defined framework for development planning and management. Various methods have been used to estimate the food security situation, one of these methods is the use of Engel buffer index. In this method, the ratio of non-food expenses to total household expenses (food expenses plus non-food expenses) is calculated and used as an index of food security. The larger the value of this ratio is, it is a sign that the household has a better food security situation. In addition to measuring the food security situation, one of the important issues in this regard is the estimation of factors affecting the value of the food security index. Considering the importance of these two issues, this research was carried out with two main goals, including measuring the food security situation in rural areas of Iran using the Engel index and investigating the factors affecting the value of this index.

    Methods and Materials: 

    The necessary data for this research are secondary data extracted from the statistical yearbooks of Statistical Center Iran (SCI). To estimate the Engel index, the ratio of food expenses to the total expenses of rural households between 1974 and 2022 was calculated. To achieve the goals of the research and to investigate the factors affecting food security during the concerned period, based on the review of sources, a set of accessible variables was selected within Equation (1) as follows:BEt = ꞵ0 + ꞵ1LnFD + ꞵ2LnGDPPC + ꞵ3LnIMPORT + ꞵ4INFR + ꞵ5DUMMY (1)In Equation (1), BE is the Buffer Engel as the food security index of rural areas, FD is the Financial Development index, GDPPC is the Gross Domestic Product Per Capita, IMPORT is the IMPORT of the agricultural sector, INFR is the INFlation Rate and DUMMY is the dummy variable of the Iran-Iraq war. EViews10 and Excel software were used to achieve the research objectives and evaluate the relationship between the Buffer Engel and the influencing variables using the Ordinary Least Squares (OLS) method.

    Results and Discussion

    Buffer Engel index ranged from (minimum) 44 to (maximum) 62.98 percent. The value of this index is between 0 and 100, the larger it means that a larger share of household expenses is spent on non-food expenses; therefore, in case of food security problems such as rapid increases in the price of food items, rural households can divert their non-food expenses to the food items and as a result, food security increases; from 1985, due to the problems and consequences of the war with the neighboring country until 1988, the Buffer Engel decreased; then, from that year onwards, with the end of the war, an upward trend is observed until 2009 and from 2010 to 2013, due to political problems and increased sanctions, we have seen that the Buffer Engel index has decreased again. Increasing the financial development index improves and enhances the food security of rural households. GDP per capita had a significantly positive effect on the Buffer Engel index. It showed that with the increase in per capita income, the purchasing power of the rural community increased the access to food in rural areas. The study results indicated a significantly positive impact of imports on food security in rural areas. In addition, the results of the estimated model showed a significantly negative impact of the inflation rate on food security in rural areas. Finally, the variable of war had a significantly negative impact on food security in rural areas during 1980-1988.

    Conclusion and Suggestions: 

    Conducting food security studies in rural areas, especially at the national level, is very challenging and comes with special difficulties. Despite this, it is very necessary to conduct such studies to make policies about food security and the rural economy. In this study, the results were consistent with the existing theories about food security. Based on the obtained results, it is suggested that the necessary policies are designed and implemented for financial development of rural areas, rapid economic growth, inflation control, prevention of political and military tensions, and facilitation of imports in certain cases where the price of consumer goods have increased sharply and the production of these goods might not be possible in the country in the short term.

    Keywords: Food Security, Financial Development, Buffer Engel (BE) Index, Rural Areas, Non-Food Expenses
  • فاطمه آزادبر، فرشید اشراقی*، رامتین جولایی، علی کرامتزاده
    مقدمه و هدف

    نوسانات قیمت در بازار محصولات کشاورزی، انتقال قیمت و سپس حاشیه بازار یکی از چالش‎های همیشگی بخش کشاورزی بوده است. نحوه انتقال شوک های قیمتی در زنجیره تامین کالا بر رفاه تولیدکنندگان، عوامل بازاریابی و مصرف کنندگان تاثیر می گذارد. چگونگی تاثیر قیمت‎ها بر بازارهای مختلف و همچنین اثرات متقارن یا نامتقارن تغییرات قیمت را می‎توان از موضوعات مهم در تحلیل سیاست‎های تجاری در نظر گرفت. وجود تقارن در بازار به‎معنای انتقال کامل تغییرات قیمت در یک سطح از بازار به سطوح دیگر است و عدم تقارن زمانی اتفاق می افتد که افزایش (کاهش) قیمت سریع تر از کاهش (افزایش) قیمت منتقل شود. هدف از این مطالعه تعیین عدم تقارن قیمت‎ها در بازار گوشت قرمز ایران و همچنین سنجش انحصار در این بازار به‎عنوان یکی از عوامل احتمالی عدم تقارن قیمت بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه، با استفاده از داده های ماهانه طی سال های 1397-1392 تقارن قیمت در بازار واردات گوشت قرمز ایران با استفاده تکنیک یوهانسن یوسیلیوس و برآورد مدل تصحیح خطا مورد بررسی قرار گرفت. همچنین با استفاده از داده های سالانه 1397-1380 میزان انحصار در این بازار با استفاده از شاخص هرفیندال هریشمن ارزیابی شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد حداکثر یک رابطه بلندمدت بین دو متغیر قیمت وارداتی و داخلی گوشت قرمز وجود دارد. همچنین، نتایج آزمون علیت گرنجر حاکی از وجود رابطه علیت بین این دو متغیر بوده و برآورد الگوی انتقال قیمت از قیمت وارداتی به قیمت داخلی نشان از تقارن انتقال قیمت، هم در کوتاه‎مدت و هم در بلندمدت دارد، به گونه ای که اثر افزایش و کاهش قیمت وارداتی تا سه ماه در بازار داخلی ماندگار است. همچنین، نتایج شاخص هرفیندال هریشمن در طی سال های 1397-1380 بالاتر از 1800 واحد بوده، که بیانگر حالت تمرکز بالا در بازار واردات گوشت قرمز می باشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج، چون انتقال قیمت در کوتاه‎مدت و بلندمدت متقارن بوده، عملکرد دولت در زمینه واردات گوشت قرمز و حمایت از مصرف کننده داخلی چندان موفق نبوده است. همچنین، بررسی انحصار در این بازار، تمرکز بالا و تسلط دو کشور برزیل و امارات متحده عربی در بازار واردات گوشت قرمز ایران را نشان می دهد. بنابراین، پیشنهاد می شود، با افزایش تعداد کشورهای طرف معامله حالت انحصاری کمرنگ تر شده تا در صورت بروز مشکلات سیاسی و ایجاد تنش های بین المللی، میزان آسیب های رفاهی وارده به مردم کاهش یابد.

    کلید واژگان: انتقال قیمت, شاخص هرفیندال هریشمن, علیت گرنجر, یوهانسن یوسیلیوس
    Fatemeh Azadbar, Farshid Eshraghi*, Ramtin Joolaie, Ali Keramatzadeh
    Introduction and Objective

    Price fluctuations in the market of agricultural products, price transfer and then the market margin have been one of the constant challenges of the agricultural sector. How price shocks are transmitted in the commodity supply chain affects the welfare of producers, marketing agents, and consumers. How prices affect different markets, as well as the symmetrical or asymmetrical effects of price changes can be considered important issues in the analysis of business policies. The existence of symmetry in the market means the complete transfer of price changes at one level of the market to other levels, and asymmetry occurs when the price increase (decrease) is transferred faster than the price decrease (increase). The purpose of this study was to determine the asymmetry of prices in the Iranian red meat market and also to measure the monopoly in this market as one of the possible factors of price asymmetry.

    Material and Methods

    In this study, using monthly data during the years 2013-2018, the price symmetry in the import market of red meat in Iran was investigated using Johansen-Juselius technique and estimation of error correction model. Also, using the annual data of 2001-2018, the degree of monopoly in this market was evaluated using Herfindahl-Hirschman index.

    Results

    The results showed that there is at most a long-term relationship between the two variables of imported and domestic prices of red meat. Also, the results of the Granger causality test indicate the existence of a causal relationship between these two variables, and the estimation of the price transfer pattern from the imported price to the domestic price shows the symmetry of the price transfer, both in the short term and in the long term, so that the effect The rise and fall of imported prices lasts up to three months in the domestic market. Also, the results of Herfindahl- Hirschman index during the years 2010-2017 were higher than 1800 units, which indicates the state of high concentration in the red meat import market.

    Conclusion

    According to the results, because the price transfer was symmetrical in the short and long term, the government's performance in the field of red meat imports and supporting the domestic consumer has not been very successful. Also, the examination of the monopoly in this market shows the high concentration and dominance of the two countries Brazil and the United Arab Emirates in the Iranian red meat import market. Therefore, it is suggested that with the increase in the number of countries that are parties to the transaction, the exclusive status will become weaker so that in the event of political problems and international tensions, the amount of welfare damage to the people will be reduced.

    Keywords: Granger Curse, Herfindahl-Hirschman Index, Johansen Juselius, Monopoly, Price Transfer
  • هوشمند گله داروند، فرهاد شیرانی بیدابادی*، اعظم رضایی، رامتین جولایی
    مقدمه و هدف

    غذا از جمله نیازهای بنیادی جامعه بشری و بخش جدایی ناپذیر از زندگی افراد است که تامین آن در مقوله امنیت غذایی نهفته است امنیت غذایی یکی از معیارها و ابزار توسعه انسانی است. توسعه انسانی به طور همزمان می تواند هم به عنوان هدف و هم به عنوان مسیر توسعه ملی و رشد اقتصادی مطرح شود. امنیت غذایی به معنای علمی، روشی حساب شده برای رفع مشکلات غذا، تغذیه و چارچوب تعریف شده ای برای برنامه ریزی و مدیریت توسعه است. امنیت غذایی زمانی وجود دارد که همه افراد در همه ایام به غذای سالم، کافی و مغذی دسترسی اقتصادی و فیزیکی داشته باشند و غذای قابل دسترسی نیز نیازهای یک رژیم تغذیه ای سازگار با ذائقه آنان را برای یک زندگی سالم و فعال فراهم آورد تمام تعریف های ارائه شده برای امنیت غذایی دارای دو جنبه اساسی دسترسی فیزیکی را می توان به صورت موجود بودن غذا در بازار و یا به شکل کلی تر در محیط تعریف نمود. این در حالی است که دسترسی اقتصادی به شکل موجود بودن قدرت خرید کافی برای خرید غذای موجود در بازار و یا دسترسی به عوامل تولید جهت تولید مواد غذایی با استفاده از محیط طبیعی تعریف شده که به شکل خلاصه به آن دستیابی گفته می شود. گستردگی مفهوم امنیت غذایی به گونه ای است که به وسیله تعامل دامنه ای از عوامل بیولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی، کشاورزی و فیزیکی تعیین می شود و مستلزم عرضه کافی مواد غذایی در سطح کلان و توزیع عادلانه به منظور دستیابی همه افراد به آنها است. همچنین باید بیان نمود تامین امنیت غذایی به مشارکت همه قسمت های اجتماعی_اقتصادی وابسته است. همچنین بخش کشاورزی با بهبود و افزایش کیفیت تولیدات مواد غذایی، نقشی تعیین کننده و اساسی در ایجاد امنیت غذایی دارا می باشد. در این راستا، هدف پژوهش حاضر ارزیابی امنیت غذایی در برنامه های پنج ساله اول تا ششم توسعه چشم انداز 1404 و ارتباط آن با نابرابری توزیع درآمد در مناطق روستایی ایران می باشد.

    مواد و روش ها

    جهت تحقق هدف تحقیق، شاخص بافر انگل به عنوان جانشین امنیت غذایی محاسبه شد و به تفکیک در برنامه های پنج ساله توسعه مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا داده های مورد نیاز شامل هزینه های خوراکی هزینه های غیرخوراکی، کل هزینه های خانوارهای روستایی، ضریب جینی، شاخص توسعه مالی، شاخص آزادسازی تجاری، رشد ناخالص داخلی و تولید ناخالص داخلی سرانه از بانک مرکزی، مرکز آمار ایران و بانک جهانی برای دوره 1401-1353 جمع آوری و محاسبه گردید. در نهایت ارتباط بین شاخص بافر انگل و متغیرهای ضریب جینی، تولید ناخالص داخلی، شاخص توسعه مالی و شاخص آزادسازی تجاری با ضریب همبستگی بررسی شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، شاخص بافر انگل در برخی دوره ها افزایشی و در برخی دوره ها کاهشی بوده است علت افزایش یا کاهش امنیت غذایی در دوره های مختلف ممکن است به عوامل متعددی از جمله تغییرات آب و هوایی، بحران های اقتصادی، جنگ و نغییرات سیاسی، بروز بیماری ها و آفات در محصولات کشاورزی و نابودی منابع طبیعی مانند خاک و آب بستگی داشته باشد. همچنین به طور کلی سهم هزینه های خوراکی خانوارهای روستایی در دوره مورد بررسی کاهش یافته است و خانوارهای روستایی در طول دوره مورد بررسی به نسبت درآمدشان سهم کمتری از درامد خود را صرف خرید غذا می کنند زیرا با افزایش درآمد، خانوار تا حد معینی می تواند مصرف غذای خود را افزایش دهد؛ با توجه به اینکه خانوارهای روستایی به نسبت افزایش درآمد سهم کمتری از درامد خود را صرف خرید غذا می کنند می توان نتیجه گرفت  بهبود وضعیت امنیت غذایی در خانوارهای روستایی در بازه زمانی مذکور را شاهد هستیم. به علاوه، مقدار بافر انگل در خلال برنامه های توسعه تا برنامه چهارم در حال افزایش و پس از آن به دلیل مشکلات سیاسی و تحریم ها کاهش می یابد. به طور کلی، بالاترین مقدار امنیت غذایی نواحی روستایی مربوط به برنامه چهارم با نمره 62 و پایین ترین آن مربوط به برنامه اول با نمره 51 می باشد. همچنین بر اساس نتایج ضریب همبستگی و متغیرهای مورد مطالعه، شاخص بافر انگل با متغیر توسعه مالی ارتباط مثبت و معنی دار و با ضریب جینی و آزادسازی تجاری ارتباط منفی و معنی دار دارد. همچنین بین شاخص بافر انگل و رشد GDP و GDP سرانه در دوره مورد بررسی ارتباط معناداری یافت نشد.

    نتیجه گیری

    توسعه مالی می تواند باعث افزایش تولید کشاورزی و دسترسی به منابع مالی برای کشاورزان شود با توجه به ارتباط مثبت شاخص توسعه مالی و بافر انگل می توان نتیجه گرفت توسعه مالی با ایجاد فرصت بیشتر برای کسب و کارهای روستایی و کشاورزی میتواند در زمینه تولید و بهبود کیفیت محصولات جوامع روستایی موثر باشد؛ به علاوه، رشد توسعه مالی تاثیر مستقیم بر امکان ایجاد اشتغال و ایجاد فرصت هایی برای کارآفرینی، تولید منابع درآمدزای جدید و کاهش بیکاری دارد. با توجه به منفی و معنادار شدن دو متغیر ضریب جینی و آزادسازی تجاری، افزایش ضریب جینی منجر به کاهش توزیع عادلانه ثروت در جامعه می شود. از طرف دیگر، رشد ضریب جینی می تواند منجر به بی توجهی به نیازهای اساسی اقشار محروم جامعه شود. همچنین باز شدن بازارها به خارج می تواند تولید داخلی را تهدید کرده و بر توانایی صادرات و واردات کالاها تاثیر منفی بگذارد. دو متغیر رشد GDP و GDP سرانه در دوره مورد بررسی معنی دار نشدند.

    کلید واژگان: برنامه های توسعه ایران, شاخص بافر انگل, ضریب جینی
    Hooshmand Galedarvand, Farhad Shirani*, Azam Rezaei, Ramtin Joolaie
    Introduction and Objective

     Food is one of the fundamental needs of human society and an integral part of people's lives, and its provision lies in the category of food security. Food security is one of the criteria and tools of human development. Human development can simultaneously be considered both as a goal and as a path of national development and economic growth. Food security in the scientific sense is a calculated method for solving food and nutrition problems and a defined framework for development planning and management. Food security exists when all people have economic and physical access to healthy, sufficient and nutritious food on all days, and the accessible food also provides the needs of a nutritional diet compatible with their taste for a healthy and active life. All definitions provided. For food security, which has two basic aspects, physical access can be defined as the availability of food in the market or more generally in the environment. Meanwhile, economic access is defined as the availability of sufficient purchasing power to buy food in the market or access to production factors to produce food using the natural environment, which is called access in a nutshell. The extent of the concept of food security is such that it is determined by the interaction of a range of biological, economic, social, agricultural and physical factors, and it requires a sufficient supply of food at the macro level and fair distribution in order to reach all people. It should also be stated that providing food security depends on the participation of all socio-economic parts. Also, by improving and increasing the quality of food production, the agricultural sector has a decisive and essential role in creating food security. In this regard, the aim of the current research is to evaluate food security in the first to sixth five-year plans of 1404 vision development and its relationship with the inequality of income distribution in rural areas of Iran.

    Material and Methods

     In order to achieve the goal of the research, the Engel’s buffer index was calculated as a substitute for food security index and was analyzed separately in the five-year development plans. In this regard, the required data include food expenses, non-food expenses, total expenses of rural households, Gini coefficient, financial development index, trade liberalization index, gross domestic growth and gross domestic product per capita from the Central Bank, Statistics Center Iran and the World Bank were collected and calculated for the period 1353-1401. Finally, the relationship between the Engel buffer index and the variables of the Gini coefficient, GDP, financial development index and trade liberalization index was investigated with the correlation coefficient.

    Results

     Based on the results, the Engel’s buffer index has increased in some periods and decreased in others. The reason for the increase or decreases in food security in different periods may be due to several factors, including climate changes, economic crises, war and political changes. Dependence of agricultural production to the occurrence of pests and diseases and the destruction of natural resources such as soil and water. Also, in general, the share of food expenses of rural households has decreased in the period under review. During the period under review, rural households spend a relatively smaller share of their income on buying food because with an increase in income, the household can increase its food consumption to a certain extent. According to the fact that rural households spend a smaller share of their income on buying food in proportion to the increase in income, we can conclude that we are witnessing an improvement in the food security situation in rural households in the mentioned period. In addition, the amount of Engel’s buffer is increasing during the development plans until the fourth plan and after that it decreases due to political problems and sanctions. In general, the highest value of food security in rural areas is related to the fourth program with a score of 62 and the lowest is related to the first program with a score of 51. Also, based on the results of the correlation coefficient and the studied variables, the Engel’s buffer index has a positive and significant relationship with the financial development index and a negative and significant relationship with the Gini coefficient and trade liberalization index. Also, no significant relationship was found between the Engel’s buffer index and the growth of GDP and GDP per capita in the period under review.

    Conclusion

     Financial development can increase agricultural production and access to financial resources for farmers. Based on the positive relationship between the financial development index and the Engel’s buffer, it can be concluded that financial development by creating more opportunities for rural and agricultural businesses can improve production and the quality of the products of rural communities. In addition, the growth of financial development index has a direct impact on the possibility of creating employment and creating opportunities for entrepreneurship, generating new sources of income and reducing unemployment. Considering the negativity and significance of the two variables of Gini coefficient and trade liberalization, the increase of Gini coefficient leads to the decrease of fair distribution of wealth in the society. On the other hand, the growth of the Gini coefficient can lead to neglecting the basic needs of the deprived sections of the society. Also, the opening of foreign markets can threaten domestic production and negatively affect the ability to export and import goods. The impact two variables of GDP growth and GDP per capita on Engel’s index were not significant in the studied period.

    Keywords: Buffer of Engel’s index, Gini coefficient, Iran’s Development Plans
  • آی سان مخبر، علی کرامت زاده*، رامتین جولایی، فرهاد شیرانی بید آبادی
    Isun Mokhber, Ali Keramatzadeh *, Ramtin Joolaie, Farhad Shirani Bidabadi
  • صفورا جافرنوده، افشین سلطانی*، رامتین جولایی، شهرزاد میرکریمی، ابراهیم زینلی

    با توجه به وقوع کم آبی در آینده، احتمال می رود بخشی از زمین های آبی و باغی فعلی کشور، امکان کشت محصولات آبی را نداشته باشند، ولی احتمال دارد بتوان در این اراضی تولیدات دیم به عمل آورد. اما این که با توجه به نوع خاک و اقلیم چه پتانسیلی برای کشت محصولات دیم وجود دارد، نامشخص است. بنابراین، در این مطالعه پتانسیل تولید محصولات گندم (Triticum aestivum)، جو (Hordeum vulgare L.)، نخود (Cicer arietinum L.)، عدس (Lens culinaris Medik) و کلزا (Brassica napus) به صورت کشت دیم در اراضی آبی (زراعی و باغی) فعلی مدل سازی شد. برای تعیین عملکرد از مدل SSM-iCrop2 و برای رسم نقشه ها از ArcGIS استفاده شد. عملکرد کشاورزان در این اراضی به دو صورت 50 و 70 درصد پتانسیل عملکرد در نظر گرفته شد. همچنین عملکردهای حاصله به چهار گروه عالی، خوب، متوسط و نامناسب طبقه بندی شدند. این طبقه بندی بر اساس صرفه اقتصادی - زراعی برای برداشت محصول می باشد. چنانچه با مدیریت مطلوب عملکرد کشاورزان به 70 درصد پتانسیل برسد برای گندم دیم همه استان ها در گروه متوسط به بالا (3، 18 و 10 استان در گروه عالی، خوب و متوسط) قرار می گیرند، برای جو دیم 30 (3، 10 و 17 استان در گروه عالی، خوب و متوسط) و نخود دیم 30 (3، 6 و 21 استان در گروه عالی، خوب و متوسط)، عدس دیم 31 (13 و 18 استان در وضعیت خوب و متوسط) کلزا 30 استان (4، 5 و 21 استان در گروه عالی، خوب و متوسط) در گروه متوسط به بالا قرار خواهند گرفت. بر اساس 70 درصد پتانسیل عملکرد کلزا، جو و نخود فقط یک استان در گروه نامناسب قرار گرفته است. از طرفی، اگر با مدیریت نامناسب، عملکرد کشاورزان به 50 درصد عملکرد پتانسیل برسد برای گندم دیم 30 (2، 2 و 26 استان در گروه عالی، خوب و متوسط)، برای جو دیم 28 (4 و 24 استان در گروه خوب و متوسط) و نخود دیم 18 (4 و 14 استان در گروه خوب و متوسط)، عدس دیم 28 (3 و 25 استان در وضعیت خوب و متوسط) کلزا 25 استان (5 و 20 استان در گروه خوب و متوسط) در گروه متوسط به بالا قرار خواهند گرفت. بر اساس 50 درصد پتانسیل عملکرد گندم، جو، کلزا، نخود و عدس دیم به ترتیب 1، 3، 6، 13 و 3 استان در گروه نامناسب قرار گرفتند. طبق نتایج این مطالعه، در صورتی که مدیریت نامناسبی صورت گیرد، بخش عمده ای از استان های کشور از نظر عملکرد در گروه متوسط و نامناسب قرار خواهند گرفت و تولیدات کشاورزی پاسخگوی نیاز کشور نخواهد بود. بنابراین، لازم است برای کشت محصولات دیم به مدیریت های زراعی توجه ویژه ای اختصاص یابد، زیرا تنها در صورتی که 70 درصد پتانسیل عملکرد حاصل شود، تولیدات کشاورزی کشور در وضعیت قابل قبولی قرار خواهد گرفت.

    کلید واژگان: پروتکل گیگا, حبوبات, عملکرد قابل دستیابی, غلات, مدل سازی
    Safora Jafarnodeh, Afshin Soltani *, Ramtin Joolaie, Shahrzad Mirkarimi, Ebrahim Zeinali
    Introduction

     Occurrence of drought and reduction of rainfall in the future will limit the cultivation of irrigated crops. Thus, it is probable that a part of the present irrigated lands and orchards of Iran may be unavailable for the cultivation of irrigated crops, but it is possible to cultivate rainfed crops in these lands. However, the available potential for cultivation of rainfed crops with respect to the soil type, climate and other factors is not known. Limited water resources, on the one hand, and the growing population along with increasing the need to produce food, on the other, make it necessary to have a comprehensive, practical and accurate program. Therefore, research on this issue is essential. In this study, production potential of rainfed wheat (Triticum aestivum), barley  (Hordeum vulgare L.), chickpea (Cicer arietinum L.), lentil (Lens culinaris Medik) and canola (Brassica napus)  in irrigated lands (fields and orchards) was modeled.

    Materials and Methods

      Weather stations (position and distribution), long-term weather data (15 to 30 years), HC27 soil map, crop management data plant parameters were used to determine the yield in this study using SSM-iCrop2 model. In each zone, the yield was determined and compared with the actual data. In other words, the model output were compared with the actual current rainfed yields of each province and then it was determined that whether the model precision was sufficient for this study. Other calculations (determining the average yield of provinces) and generation of maps were done using ArcGIS V.10.2. The yield obtained by farmers in these lands was considered as 50 and 70 percent of yield potential. Also, the yields were categorized into four classes of excellent, good, medium and non-suitable. This classification is based on economic- agronomic profit of crop harvest.

    Results and Discussion

     The results of this study showed that the conditions of rainfed production in each province of the country is suitable/appropriate for some crops and unsuitable/inappropriate for some other. In case the yield of farmers reached 70 percent of yield potential by optimum management, all provinces will be classified into the upper average group (3, 18 and 10 provinces in excellent, good and medium groups) for wheat. For barley 30 (3, 10 and 17 provinces in excellent, good and medium groups), for chickpea 30 (3, 6 and 21 provinces in excellent, good and medium groups), for lentil 31 (13 and 18 and 10 provinces in good and medium groups) and for canola 30 (4, 5 and 21 provinces in excellent, good and medium groups) provinces will be placed in the upper average group. Based on 70 percent of yield potential of canola, barley and chickpea, only on province is placed in non-suitable group. On the other hand, in case the yield of farmers reaches 50 percent of yield potential due to improper management, for wheat 30 (2, 2 and 26 provinces in excellent, good and medium groups), for barley 28 (4 and 24 provinces in good and medium groups), for chickpea 18 (4 and 14 provinces in good and medium groups), for lentil 28 (3 and 10 provinces in good and medium groups) and for canola 25 (5 and 20 provinces in good and medium groups) will be classified into the upper average group. Based on 50 percent of yield potential of rainfed wheat, barley, canola, chickpea and lentil, 1, 3, 6, 13 and 3 provinces were placed in non-suitable group, respectively.

    Conclusion

     According to the results of this study, a major part of the provinces will be placed in medium and non-suitable groups in case of improper management, and agricultural productions will not satisfy the needs of the country. Therefore, it is necessary to pay a special attention to agronomic management of rainfed crops, as the agricultural production of the country will not be acceptable unless 70 percent of yield potential is achieved.

    Keywords: Attainable yield, Cereals, GYGA protocol, Modeling, Pulses
  • ابوالفضل دیلمی، رامتین جولایی*

    اگرچه رشد اقتصادی ایران کاملا متکی به تولیدات کشاورزی نیست، اما کشاورزی یکی از برجسته ترین محرک های اقتصاد ایران است. بدون رفع موانع توسعه در این بخش نمی توان انتظار داشت که سایر بخش های اقتصادی کشور به توسعه دست یابند. از آنجایی که توسعه بخش کشاورزی به طور اجتناب ناپذیری منجر به مصرف انبوه انرژی می شود، این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف فرآورده های نفتی، مصرف برق، مصرف گاز، انتشار CO2 و صادرات محصولات کشاورزی بر رشد اقتصادی بخش کشاورزی در ایران انجام شده است. در این راستا، از داده های سری زمانی سال های 1980 تا 2018 برای تحلیل روابط کوتاه مدت و بلندمدت بین متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از مدل سازی خود توضیح با وقفه های توزیعی (ARDL) و آزمون های مرتبط با آن استفاده شد. نتایج مدل ARDL نشان می دهد که مصرف فرآورده های نفتی و گاز طبیعی در بلندمدت بر ارزش افزوده کشاورزی تاثیر مثبت دارند، در حالی که انتشار CO2 در کوتاه مدت تاثیر منفی دارد. علاوه بر این، صادرات بخش کشاورزی و مصرف برق به طور قابل توجهی بر متغیر وابسته تاثیر نمی گذارند. همچنین صادرات کشاورزی، مصرف فرآورده های نفتی و گاز طبیعی ارزش افزوده کشاورزی را به ترتیب 115/0، 499/0 و 278/0 درصد در دراز مدت افزایش می دهند، در حالی که انتشار CO2 و مصرف برق به طور معنی داری بر ارزش افزوده کشاورزی تاثیر نمی گذارند. بر اساس یافته های این پژوهش اجرای سیاست هایی مانند متناسب سازی تولیدات کشاورزی بر اساس استانداردهای جهانی، ایجاد ساختارهای اداری کارآمد و مناسب برای امور صادراتی و سرمایه گذاری درآمدهای صادراتی در بخش کشاورزی بایستی مورد توجه سیاست گذاران قرار گیرد.

    کلید واژگان: تخریب محیط زیست, رشد اقتصادی کشاورزی, مصرف انرژی
    Abolfazl Deylami, Ramtin Joolaie *
    Introduction

    Although the economic growth of Iran is not completely reliant on agricultural production but has been one of the most prominent drivers of the economy of Iran. Without removing the obstacles to development in this sector, it cannot be expected that other economic sectors of the country will achieve development. Since the development of the agricultural sector inevitably leads to the massive consumption of energy, this study aims to investigate the effects of oil derivatives consumption (OILC), electricity consumption (ELC), gas consumption (GASC), CO2 emissions, and agricultural exports (AGexp) on agricultural economic growth (AEG) in Iran.

    Materials and Method

    In this regard, the time-series data from 1980 to 2018 was used to analyze the short-run and long-run relationships among studied variables using Autoregressive distributed lag (ARDL) modeling and different tests associated with it.

    Results and discussion

    The ARDL model results indicate that GASC and OILC positively affect AEG in the long run, while CO2 has a negative effect in the short run. Additionally, AGEX and ELC do not significantly affect the dependent variable. Further results show that AGexp, OILC, and GASC increase AGE by 0.115%, 0.499%, and 0.278%, respectively, in the long run, while CO2 and ELC do not significantly affect AGE. Suggestion: Implementing policies such as Customization of production according to global standards, creating efficient and appropriate administrative structures for export affairs, and investing export earnings in the agricultural sector can be of interest to policymakers. On the other hand, considering that the most influential factor preventing energy consumption in the agricultural sector is the reduction of the cultivated area, applying policies that simultaneously reduce the cultivated area and increase productivity can achieve environmental goals and agricultural development to help.

    Keywords: Environmental Degradation, Agricultural economic growth, energy consumption
  • حفیظ الله رادمند، علی کرامت زاده*، رامتین جولایی، فرشید اشراقی
    سابقه و هدف

    پنبه یکی از گیاهان صنعتی است که محصول آن در صنایع مختلفی مورداستفاده و بهره برداری قرارگرفته و فرآورده های زیادی برای زندگی انسان های فراهم می کند. الیاف پنبه در صنایع نساجی، دانه آن در صنایع روغن کشی و اضافات آن شامل کنجاله و تفاله در تغذیه دام کاربرد دارد، سطح زیر کشت پنبه در جهان در سال 2018 در حدود 8/31 میلیون هکتار و در کشور افغانستان 36 هزار هکتار و در استان بغلان افغانستان 1440 هکتار است. پنبه در استان بغلان ازنظر سطح زیر کشت در بین محصولات آبی، در رتبه ششم و در بین گیاهان صنعتی در رتبه اول قرار دارد که از سال 1357 به بعد سطح زیر کشت این محصول در استان بغلان حدود 80 درصد کاهش یافته است. لذا در این پژوهش به بررسی اقتصادی تولید پنبه در استان بغلان افغانستان پرداخته شد.

    مواد و روش ها

    جامعه آماری موردنظر این مطالعه پنبه کاران استان بغلان افغانستان بوده که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 132 نمونه انتخاب گردید. در این مطالعه به منظور بررسی اقتصادی تولید پنبه شاخص های ارزیابی اقتصادی شامل درآمد کل، هزینه کل، بازده ناخالص، سود، بازده سرمایه گذاری، نسبت منفعت به هزینه و قیمت تمام شده محصول مورد بررسی قرار گرفت است و همچنین بهینه بودن میزان مصرف نهاده های تولید نیز از طریق تابع تولید مشخص گردید.

    یافته ها

    نتایج شاخص های بررسی اقتصادی تولید پنبه در استان بغلان افغانستان نشان می دهد که میانگین عملکرد پنبه معادل 3917 کیلوگرم در هکتار، میانگین درآمد معادل 213055 افغانی، میانگین هزینه تولید برابر به 118075 افغانی، میانگین سود برابر با 94980 افغانی و نرخ بازده سرمایه گذاری نیز معادل 9/81 درصد در هکتار می باشد. نتایج تحلیل درآمد به هزینه تولید پنبه نیز نشان می دهد که به طور میانگین به ازای هر افغانی هزینه شده در تولید پنبه معادل 8/1 افغانی درآمد حاصل گردیده است. نتایج برآورد تابع تولید نیز نشان می دهد که فرم تابع تولید ترانسندنتال فرم برتر بوده و اکثر ضرایب معنی دار هستند، نهاده های بذر، نیروی کار، کود اوره، کود فسفات، سم قارچ کش، آب و ماشین آلات اثر مثبت و سموم علف کش و حشره کش اثر منفی بر میزان تولید دارند.

    نتیجه گیری

    به طورکلی می توان گفت که کشت محصول پنبه در استان بغلان افغانستان یک فعالیت سودآور است و میزان مصرف تمام نهاده های تولید به جزء حشره کش و علف کش بهینه می باشد. لذا پیشنهاد می گردد در راستای افزایش درآمد کشاورزان استان بغلان توسعه سطح زیر کشت محصول پنبه و استفاده بهینه نهاده های حشره کش و علف کش از طریق سیاست های قیمتی و همچنین از طریق فعالیت های ترویجی برنامه ریزی و سیاست گذاری مناسب صورت گیرد

    کلید واژگان: بازده سرمایه گذاری, تابع تولید, درآمد, سود, هزینه تولید
    Hafizullah Radmand, Ali Keramatzadeh *, Ramtin Joolaie, Farshid Eshraghi

    Background and Goal:

     Cotton is one of the industrial crops whose product is used and exploited in various industries and provides many products for human life. Cotton fibers are used in the textile industry, its grains in the lubricant industry, and its additives, including flour and pulp, in animal feed. The area under cotton cultivation in 2018 is about 31.8 million hectares in the world and 36 thousand hectares in Afghanistan, 1440 hectares in Baghlan Afghanistan province. Cotton in Baghlan province ranks sixth among irrigated crops and first among industrial crops in terms of cultivated area. Since 1978, the area of this crop in Baghlan province has decreased by about 80%. Therefore, an economic investigation of cotton production in Baghlan province of Afghanistan was conducted in this study.

    Material and Methods

    The statistical population of this study was cotton growers in Baghlan province of Afghanistan. 132 samples were selected using stratified random sampling method. In this study, in order to economically evaluate cotton production, economic evaluation indicators including total income, total cost, gross return, profit, return on investment, profit to cost ratio and cost of the product were examined, as well as the optimal amount of input consumption. Production lines were also specified through the production function.

    Results

    The results of the economic survey indicators of cotton production in Baghlan province of Afghanistan show that the average cotton yield is 3917 kg / ha, the average income is 213055 AFN, the average cost of production is 118075 AFN and the average profit is 94980 AFN. And the return on investment is 81.9% per hectare. The results of cost-benefit (B/C) analysis of cotton production also show that the average income per Afghan spent on cotton production is 1.8 AFN. The production function estimation results also show that the transcendental production function form is the superior form and most of the coefficients are significant. And insecticides have a negative effect on production.

    Conclusion

    In general, it can be said that cotton cultivation in Baghlan province of Afghanistan is a profitable activity and the consumption of all production inputs except insecticides and herbicides is optimal. Therefore, in order to increase the income of farmers in Baghlan province, it is suggested appropriate planning and policy to develop the area under cotton and the optimal use of insecticides and herbicides through price policies as well as through promotional activities.

    Keywords: returns on investment, Production Function, Revenue, profit, and production cost
  • علیرضا کرمانی، فرشید اشراقی*، رامتین جولایی

    این پژوهش به بررسی و تحلیل تغییر کاربری اراضی شالیزاری در شهرستان نوشهر می پردازد. توسعه شهری و کمبود عرضه زمین و افزایش تقاضا برای تغییر کاربری اراضی مشکلات عدیده ای در توسعه پایدار این شهرستان به وجود آورده و تبعات زیست محیطی و اجتماعی گوناگونی را سبب شده است. این مطالعه با استفاده از نظریه بازی ها به بررسی رفتار عوامل عقلایی و بازیگران اصلی این حوزه توجه داشته است. ازآنجاکه بازیگران مختلف با منافع متضاد یک وضعیت اجتماعی را پدید آورده اند که تصمیم گیری عوامل مختلف بر تصمیم گیری سایر عوامل تاثیرگذار است نظریه بازی ابزار مفیدی برای تجزیه وتحلیل این رفتارها است. بازیکنان در این پژوهش کشاورز و دولت هستند که به عنوان دو عامل مهم به اتخاذ تصمیمات مختلف می پردازند این وضعیت اجتماعی در غالب یک بازی معمای زندانی مطرح شد. اطلاعات مورد نظر از طریق 170 پرسشنامه در سال 1397 جمع آوری گردید. نتایج حاکی از آن است که نظریه بازی ها ابزار قابل اعتمادی برای بررسی نتایج این دست مسایل خواهد بود. نتایج نشان می دهد چنان که دولت قصد جلوگیری از تغییر کاربری اراضی دارد علاوه بر وضع قوانین محدودکننده باید با اعمال مکانیزم های مختلف و سیاست های تشویقی نظیر پرداخت یارانه و غیره به تشویق کشاورزان برای حفظ کاربری کشاورزی زمین مبادرت ورزد در غیر این صورت کشاورز انگیزه های قدرتمندی جهت تغییر کاربری این اراضی خواهد داشت، با توجه به نتایج پیشنهاد می شود سالانه مبلغ 436 میلیون ریال به صورت ترکیب از سیاست های تشویقی سالانه به کشاورز بابت هر هکتار پرداخت شود.

    کلید واژگان: تغییر کاربری, اراضی شالیزاری, نظریه بازی ها, شهرستان نوشهر
    Alireza Kermani, Farshid Eshraghi *, Ramtin Joolaie

    This research is aiming to investigate land use changing in Nowshahr County. Urban developing and shortage of land supplying and due to increasing in land demanding make several difficulties for sustainable developing for the city and different consequences for the environment too. This research with using game theory approach is going to evaluate rational behavior of each player in this matter of problem. Since different parties with conflicting interests make a social situation which each player choices will affect other player outcome, game theory would be a useful method to investigate this issues. In this research farmer and government are the two player who will make choices. This social situation proposed as a prisoner dilemma game and the result shows that game theory is reliable method for investigating this kind of problems. The results shows if government is going to prevent land use changing they should use encouragement policies for farmers, such as paying subsidies in addition to Legal barrier in otherwise farmers will have much powerful Motivation to changing land use. This research suggests Amount of 34155 million IRR per hectare in the form of various policies should be paid to farmers.

    Keywords: Land use change, Paddies farm, Game Theory, Nowshahr County
  • رحمت الله کاظمی نژاد، اعظم رضایی*، رامتین جولایی، علی کرامتزاده

    هدف از تحقیق حاضر ارزیابی پایداری کشاورزی و تعیین الگوی کشت در اقلیم میانی (معتدل خزری) استان گلستان در اثر اعمال سیاست های کاهش مصرف آب (افزایش قیمت 50% و 100% ، سهمیه بندی 5% و 30% و تلفیقی از آن دو) بر اساس پنج سناریوی ترجیحی (ترجیح اقتصادی، ترجیح محیط زیستی، ترجیح اجتماعی، ترجیح یکسان و ترجیح متخصصین) می باشد. اطلاعات مورد نیاز شامل داده های اسنادی و میدانی مستخرج از پرسشنامه هزینه تولید و مصاحبه رو در رو با کشاورزان در سال زراعی 99-98 بدست آمد. جهت محاسبه اوزان معیارها و زیرمعیارهای پایداری از پرسشنامه و مصاحبه با متخصصین استفاده گردید و به منظور تحقق اهداف تحقیق از روش برنامه ریزی-ریاضی مثبت و فرایند تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد. بر اساس میانگین نظر متخصصین وزن معیارهای اقتصادی، اجتماعی و محیط-زیستی در پایداری به ترتیب 453/0، 232/0و 315/0 بدست آمد. بر اثر اعمال سیاست های کاهش مصرف آب، الگوی کشت، مصرف نهاده ها و سودناخالص تغییر نموده است. بر اساس نتایج، در صورتیکه پایداری کل منطقه مدنظر باشد سیاست های قیمتی فقط منجر به افزایش هزینه کشاورزان خواهد شد. به علاوه برای اصلاح الگوی مصرف آب با اعمال سیاست های کاهش مصرف آب در همه سناریوها به جز ترجیح اجتماعی سیاست سهمیه بندی30% پایدارتر است. در سناریوی ترجیح اجتماعی سیاست 50% افزایش قیمت آب پیشنهاد می شود. به عبارت دیگر با اعمال سیاست های کاهش مصرف آب برای نگهداری تعادل بین پایداری اقتصادی و محیط زیستی با پایداری اجتماعی، تقابل وجود دارد و بایستی بین آنها مبادله صورت گیرد.

    کلید واژگان: مدل برنامه ریزی ریاضی مثبت, فرایند تحلیل سلسله مراتبی, سیاست های قیمتی و سهمیه بندی آب
    Rahmatollah Kazeminejad, Azam Rezaee *, Ramtin Joolaie, Ali Keramatzade

    The purpose of this study is to evaluate the agriculture sustainability and determine the cultivation pattern in the Caspian temperate climate by the implementation of water consumption reduction policies (price, quota and a combination of the two) based on five scenarios of economic, environmental, social, and equal and experts' opinion preferences. The required information including documentary and field data from the production cost questionnaire and face-to-face interviews with farmers were obtained in the 2019-2020 crop year. The questionnaire and interviews with experts were used to calculate the weights of sustainability criteria and sub-criteria. In order to achieve the goals of the study, Positive Mathematical Programming method and Analytic Hierarchy Process were used. Based on the average opinion of experts used in this study, economic, social and environmental weights criteria in sustainability were calculated to be 0.453, 0.232 and 0.315, respectively. Also, the cultivation pattern will change based on the implementation of water consumption reduction policies. According to the economic and environmental sub-criteria, a 30% water quota policy and according to the social sub-criteria, a 50% price increase policy will lead to agriculture sustainability and optimal water consumption at the same time. In addition, to improve the pattern of water consumption in the agricultural sector, in the city of Turkmen as a representative of the Caspian temperate climate, a policy to reduce the volume of water use by 30% is proposed by applying policies (price, quotas and a combination of the two) in all preferential scenarios except the social preference. In the social preference scenario, a 50% increase in the water price is proposed. In the other words, there is an opposition between economic and environmental sustainability and social sustainability when implementing water consumption reduction policies And there must be an exchange between them..

    Keywords: Positive Mathematical Programming, Analytical Hierarchy Process, consumption reduction policies
  • محمدصادق قلی پور، احمد عابدی سروستانی*، رامتین جولایی

    اهمیت بازار برای محصولات کشاورزی به اندازه تولید محصول مهم می باشد. این در حالی است که بازاریابی همواره یکی از مشکلات مهم کشاورزان خرده پا و خانوادگی بوده است. پژوهش توصیفی-پیمایشی حاضر به بررسی کارآیی بازاریابی محصولات کشاورزی مزارع خانوادگی خرد روستایی پرداخته است. جمعیت مورد مطالعه شامل 2000 کشاورز خانوادگی شهرستان باشت در استان کهگیلویه و بویراحمد بود که با استفاده از جدول گرجسی و مورگان تعداد 322 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شد که روایی آن از طریق مراجعه به اساتید دانشگاه و پایایی با ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. نتایج نشان داد کارآیی بازاریابی محصولات کشاورزی مزارع خانوادگی برابر 5/2 است. به عبارتی به ازای یک واحد افزایش در هزینه های محصول، قیمت آن 5/2 واحد افزایش می یابد که این مسیله  به نفع تولیدکننده و به ضرر مصرف کننده می باشد. این در حالی است که با افزایش سطح تحصیلات، درآمد سالانه از کشاورزی، تعداد کارگر، خدمات زیربنایی و مالی، کارآیی بازاریابی محصولات افزایش می یابد. همچنین افزایش اندازه زمین ملکی، با مقدار عددی کارآیی بازاریابی رابطه عکس دارد. به عبارت دیگر با افزایش اندازه زمین ملکی مقدار عددی کارآیی بازاریابی، کاهش می یابد. با افزایش هزینه سالانه کشاورزی نیز مقدار کارآیی بازاریابی کاهش می یابد. البته این کاهش تا آن جا مطلوب است که به عدد یک برسد. نتایج نشان داد که کارآیی بازاریابی محصولات کشاورزی زارعان باسواد و همچنین کشاورزانی که دارای اندازه زمین زراعی بیش از 5/1 هکتار بودند، بیش از سایر کشاورزان بود. در مجموع، فقط 3/0 درصد از کشاورزان دارای بازاریابی با کارایی مطلوب (برابر یک) بودند و بیشترین کارآیی مربوط به مسیر تولیدکنندگان به عمده فروشان بود. تشکیل تعاونی های بازاریابی و ترویج الگوی کشت مناسب از پیشنهادات تحقیق حاضر برای افزایش کارآیی بازاریابی محصولات کشاورزی می باشد.

    کلید واژگان: بازار, کارآیی, کشاورزی خانوادگی
    Mohammad-Sadeq Gholipour, Ahmad Abedi-Sarvestani *, Ramtin Joolaie

    The importance of the market for agricultural products is as important as the production of the product. However, marketing has always been one of the major problems of smallholder and family farmers. The present descriptive survey research has investigated the marketing efficiency of agricultural products of rural small family farms. The study population included 2000 family farmers in Basht county in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad provinces. Using the Georgian and Morgan table, 322 of them were studied by random cluster sampling. A questionnaire was used to collect information, the validity of which was confirmed by referring to university professors, and its reliability was confirmed by Cronbach's alpha coefficient. The results showed that the marketing efficiency of family farm agricultural products is equal to 2.5. In other words, one unit increase in product costs, 2.5 units in price increase, which is to the benefit of the producer and to the detriment of the consumer. However, with increasing levels of education, annual agricultural income, number of workers, local infrastructure services, and financial services, the marketing efficiency of products increases. Also, increasing in size of the owned land is inversely related to the numerical value of marketing efficiency. In other words, as the size of owned land increases, the numerical value of marketing efficiency decreases. With increasing in the annual cost of agriculture, the amount of marketing efficiency decreases. The results showed that the marketing efficiency of agricultural products of literate farmers as well as farmers with arable land size more than 1.5 hectares was higher than other farmers. In sum, only 0.3% of farmers had marketing with the desired efficiency (equal to one), and the highest efficiency was related to the path of producers to wholesalers. Establishing marketing cooperatives and promoting a suitable cultivation pattern are among the suggestions of the present study to increase the marketing efficiency of agricultural products.

    Keywords: market, Efficiency, family farming
  • علی هوشنگی سلطان پور، اعظم رضایی*، فرشید اشراقی، رامتین جولایی

    نظر به اهمیت تعاونی ها در دستیابی به اهداف سند توسعه چشم انداز 1404، ارزیابی عملکرد شرکت های تعاونی تولید کشاورزی می تواند یاری بخش سیاستگذاران و برنامه ریزان در پیشبرد اهداف توسعه در بخش کشاورزی باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی عوامل موثر بر کارایی فنی شرکت های تعاونی تولید کشاورزی استان گلستان انجام گرفت. آمار و اطلاعات مورد نیاز، به صورت پیمایشی و مصاحبه رو در رو با مدیران 36 شرکت تعاونی تولید کشاورزی فعال در استان گلستان در سال 1398 به دست آمد. برای تحقق اهداف تحقیق از روش تحلیل پوششی داده ها با رویکرد محصول گرا و فرض بازده ثابت و متغیر نسبت به مقیاس و مدل رگرسیونی توبیت استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان کارایی فنی شرکت های تعاونی مورد بررسی تحت شرایط بازده ثابت و بازده متغیر نسبت به مقیاس متفاوت است. همچنین، 44/69 درصد شرکت ها دارای بازدهی ثابت، 25 درصد دارای بازدهی نزولی و 56/5 درصد دارای بازدهی صعودی نسبت به مقیاس تولید هستند. به علاوه، کارایی فنی و مدیریتی شرکت ها در شرایط بازده متغیر نسبت به مقیاس به طور میانگین 87 و 90 درصد است. همچنین، امکان افزایش 13 درصدی ستانده ها با همین میزان نهاده ها و به شرط بهینه کردن مقیاس فعالیت ها وجود دارد. بر اساس نتایج رگرسیون توبیت، متغیر سن مدیران اثر منفی و معنی دار و متغیر دارایی اثر مثبت و معنی داری بر کارایی فنی تعاونی های تولید کشاورزی استان گلستان دارد. با توجه به تاثیر مثبت میزان دارایی بر کارایی، تامین اعتبارات لازم برای شرکت های تعاونی تولید کشاورزی از طریق بانک های عامل کمک شایانی به آن ها خواهد داشت.

    کلید واژگان: تحلیل پوششی داده ها, کارایی فنی, شرکت های تعاونی تولید کشاورزی, بازده متغیر نسبت به مقیاس
    Ali Houshangi, Azam Rezaee *, Farshid Eshraghi, Ramtin Joolaie

    This study aimed to evaluate the Factors Affecting the Technical Efficiency of Agricultural Production Cooperatives in Golestan Province by using the data envelopment analysis method with a product-oriented approach and constant and variable returns to scale. The required data was obtained in the field and by completing a questionnaire and interviewing the managers of 36 agricultural production cooperatives active in Golestan province in 2020. To evaluate the technical efficiency, the Tobit regression model has also been used to investigate the factors affecting performance. The results show that the average technical efficiency of the surveyed cooperatives under the conditions of fixed returns and variable returns to the scale is almost equal; Therefore, agricultural production cooperatives in Golestan province are faced with a high level of scale efficiency. The results show that 69% of companies have fixed returns, 25% have descending returns and 6% have upward returns to the scale of production. The results of the study of factors affecting technical efficiency also indicate that the age variable has a negative and significant effect on performance. Also, the asset variable has a positive and significant effect on efficiency. The average values of technical and managerial efficiency show that it is possible to increase the output by 13% with the same amount of input. It is necessary to increase the efficiency of production cooperatives by supporting young people and using them in the field of production and providing the necessary funds for companies.

    Keywords: Data Envelopment Analysis, Technical Efficiency, Agricultural Production Cooperatives, Variable return to scale
  • مرضیه امین روان، سید مجتبی مجاوریان، سید علی حسینی یکانی*، رامتین جولایی، داوید ویاجی

    تعیین الگوی کشت و ترکیب بهینه محصولات از طریق ایجاد تنوع، با توجه به مسایل اقتصادی و فرصت ها و منابع موجود، یکی از ابزارهای مقابله با ریسک درآمدی است که به عنوان برآیند دو ریسک قیمت و عملکرد، از مهم ترین ریسک های پیش روی کشاورزان است. در پژوهش حاضر الگوی کشت بهینه محصولات زراعی کشاورزان شهرستان گرگان برای سال 1397 در جهت مقابله و کاهش ریسک درآمدی با به کارگیری معیارهای ریسک و بازدهی تعیین شد، که برای این منظور از مدل تحلیل پوششی سازگار با تنوع بر مبنای معیار فاصله جهت دار استفاده گردید. نتایج برآورد حاکی از کاهش به ترتیب 05/0 و 11 درصدی در معیارهای ریسک ضریب تغییرات و ارزش در معرض خطر شرطی و افزایش 24 درصدی معیار سود انتظاری در الگوی کشت بهینه نسبت به الگوی فعلی است. همچنین در الگوی کشت بهینه سطح زیرکشت محصولات برنج دانه متوسط مرغوب، برنج دانه بلند پرمحصول و کلزا افزایش و سطح زیرکشت گندم و سیب زمینی کاهش می یابد. با توجه به سهم 60 درصدی ارقام برنج دانه بلند پرمحصول و دانه متوسط مرغوب در الگوی کشت بهینه، اقداماتی نظیر بیمه درآمدی و پرداخت های جبرانی به منظور ترویج بیشتر کشت این محصول در منطقه توصیه می شوند.

    کلید واژگان: الگوی کشت, تحلیل پوششی داده ها, ریسک درآمدی, شهرستان گرگان
    Marzieh Aminravan, Mojtaba Mojaverian, Seyed Ali Hosseini Yekani *, Ramtin Joolaie, Davide Viaggi

    Determination of the cropping pattern and optimal combination of crops by diversification of cultivation, as an approach to reduce income risk given the economic issues and resources. Income risk as combination of price and performance risks is one of the most important risks for farmers. In this study optimal cropping pattern of crops was determined to reduce income risk by applying risk and return measures in Gorgan County in 2018. For this purpose, the diversification-consistent DEA model based on directional-distance criterion was used. The results showed that 0.05 and 11 percent decreases, respectively, in the risk measures of the coefficient of variation and conditional value at risk. Also, a 24 percent increase of the expected profit measure in the optimal cropping pattern compared to the current pattern. Furthermore, the share of more profitable crops such as medium and long rice grain with high quality and rapeseed increased in the optimal cropping pattern and share of crops such as wheat and potatoes decreased. Due to the 60 percent share of medium and long rice grain with high quality in the optimal pattern, it is recommended to use tools such as income insurance and compensating for the development of rice cultivation in the region.

    Keywords: Cropping pattern, Data Envelopment Analysis, Income risk, Gorgan county
  • حبیب الله رضایی، فرهاد شیرانی بیدآبادی، اعظم رضایی*، رامتین جولایی، احمد عابدی سروستانی

    پس از اجلاس سران زمین در سال 2009، بر اهمیت پایداری به منظور حفظ محیط زیست، نظام های زراعی و امنیت غذایی به عنوان بخشی از پایداری (و برعکس) تاکید شده است. در همین راستا، این بررسی به منظور ارزیابی ارتباط ناامنی غذایی و پایداری زراعی در شهرستان گرگان در سال زراعی 99-1398 انجام شده است. آمار و اطلاعات بر مبنای دو نوع پرسشنامه کشاورزان و متخصصان (برای وزن دهی معیارها و زیرمعیارهای پایداری) گردآوری گردید. برای سنجش امنیت غذایی از شاخص راهبرد مقابله ای و برای سنجش پایداری از روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد. برای ارزیابی ارتباط ناامنی غذایی و پایداری از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. بر مبنای معیار تجمیع شده پایداری، دهستان استرآباد شمالی با وزن 236/0 به عنوان پایدارترین دهستان انتخاب شد. دهستان های قرق، روشن آباد، انجیراب و استرآباد جنوبی با وزن های 199/0، 197/0، 195/0 و 173/0 در اولویت های بعدی قرار دارند. بر مبنای معیار زیست محیطی، استرآباد جنوبی با نمره 216/0، بر مبنای معیار اقتصادی، استرآباد شمالی با نمره 249/0 و بر مبنای معیار اجتماعی، روشن آباد با نمره 204/0 بالاترین سطح پایداری را داشتند. همچنین، بر مبنای شاخص راهبرد مقابله ای 14 خانوار (67/4 %)  امنیت غذایی، 211 خانوار (33/70 %) ناامنی غذایی ضعیف، 54 خانوار (18 %) ناامنی غذایی متوسط و 21 خانوار (7 %) ناامنی غذایی شدید را تجربه می کنند. همچنین بین ناامنی غذایی و پایداری کل، اقتصادی و زیست محیطی همبستگی شدید منفی وجود دارد. با توجه به اهمیت پایداری کشاورزی در بهبود امنیت غذایی پیشنهاد می شود سیاست گذاران همگام با رشد امنیت غذایی، پیامدهای تخریب محیط زیست را بررسی و ارزیابی کنند.

    کلید واژگان: تحلیل سلسله مراتبی, استراتژی مقابله غذایی, تحلیل خوشه ای K میانگین, ضریب همبستگی
    Habibullah Rezaei, Farhad Shirani Beid Abadi, Azam Rezaee *, Ramtin Joolaie, Ahmad Abedi Sarvestani
    Introduction

    Since the 2009 Earth Summit, the importance of sustainability in order to protect the environment, cropping systems and food security has been emphasized as part of sustainability. In this regard, the present study was conducted to evaluate the relationship between food insecurity and agricultural sustainability in Gorgan County in the 2019-2020 year.

    Materials and Method

    Data was collected based on two types of questionnaires of farmers and specialists (for weighting criteria and sub-criteria of sustainability). The coping strategy index was used to measure food security and analytical hierarchy process was used to measure agricultural sustainability. Pearson correlation coefficient was used to evaluate the relationship between food insecurity and agricultural sustainability.

    Results and discussion

    Based on the aggregated sustainability criterion, North Esterabad with a weight of 0.236 was selected as the most sustainable village. Ghorogh, Roshanabad, Anjirab and South Esterabad villages with weights of 0.199, 0.197, 0.195 and 0.173 are in the next priorities. According to the environmental criterion, South Esterabad with a score of 0.216, according to the economic criterion, North Esterabad with a score of 0.249 and according to the social criteria, Roshanabad with a score of 0.204 had the highest level of sustainability. Also, according to the coping strategy index, 14 households (4.67%) had food security, 211 households (70.33%) had poor food insecurity, 54 households (18%) had moderate food insecurity and 21 households (7 %) Experience severe food insecurity. There is also a strong negative correlation between food insecurity and overall, economic and environmental sustainability. Suggestion: Given the importance of agricultural sustainability in improving food security, it is suggested that policymakers design and implement policies in order to improve economics, social and environmental sustainability that have negative effects on food insecurity.

    Keywords: Analytical hierarchy process, Coping Strategy Index, K-Cluster Mean, Correlation
  • شهرزاد میرکریمی*، حمید امیرنژاد، رامتین جولایی
    سابقه و هدف

    محدودیت آب از مهمترین عوامل بازدارنده ی تولید محصولات کشاورزی به شمار می رود و انجام پژوهش در راستای مدیریت پایدار منابع آب و انتخاب یک راهبرد مناسب برای استفاده از این نهاده امری ضروری است. یکی از کارآمدترین ابزارهای مدیریت تقاضا که به تنظیم الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی منجر می شود، اصلاح نظام قیمت گذاری مبتنی بر ارزش اقتصادی آب است. ویژگی های هر منطقه از لحاظ میزان آب قابل دسترس، نوع منابع آبی، نوع فعالیت ها و محصولات کشت شده موجب می شود که واکنش کشاورزان نیز در قبال تغییرات قیمتی در مناطق مختلف یکسان نباشد. در این مطالعه جهت مدیریت بهینه ی منابع آب حوضه ی آبریز مشترک گرگانرود- قره سو به برآورد تابع تقاضای کلی آب آبیاری این حوضه پرداخته می شود. مدیریت حوضه های مشترک به علت وجود ذی نفعان متعدد با اهداف و مطلوبیت های مختلف، یکی از مهم ترین چالش های مدیریت منابع آبی است که به دلیل بعد گسترده ی آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    بدین منظور با استفاده از داده های سری زمانی (1394-1378) و کاربرد روش بررسی عملکرد بنگاه های مشغول در فعالیت های کشاورزی، ابتدا مدل خطی تابع تقاضای آب آبیاری برای هریک از استان های ذینفع (گلستان، سمنان و خراسان شمالی) در قالب کردارهای معمول برآورد می گردد. سپس، با لحاظ نمودن مقادیر واقعی سایر عوامل تاثیرگذار بر تقاضا (به غیر از فاکتور قیمت) در مدل، تابع تقاضای کوتاه مدت آب برای هریک از استان ها استخراج و در پایان، از طریق جمع افقی توابع استخراج شده، تابع تقاضای تجمیعی آب کل حوضه ی مورد مطالعه تخمین زده می شود.

    یافته ها

    نتایج برآورد تابع تقاضای آب کشاورزی هریک از استان ها نشان می دهد که بین قیمت آب کشاورزی و مقدار مصرف آن رابطه ی منفی ومعنی دار وجود دارد؛ به طوری که اگر قیمت آب در هر استان یک درصد افزایش یابد، مقدار تقاضای آب از سوی زارعین به طور میانگین در استان گلستان 0.17 درصد، در استان سمنان 0.33 درصد و در استان خراسان شمالی نیز 0.26 درصد کاهش می یابد. به طور مشابه، نتایج تابع تقاضای تجمیعی آب حوضه نیز موید رابطه معکوس بین قیمت آب و مقدار تقاضای آن در بخش کشاورزی است؛ به طوری که اگر قیمت آب حوضه ی گرگانرود -قره سو یک درصد افزایش یابد، مقدار تقاضای آب توسط استان های ذی نفع به طور میانگین 0.49 درصد کاهش می یابد.

    نتیجه گیری

    به منظور بررسی واکنش زارعین منطقه به تغییر قیمت آب آبیاری، کشش قیمتی تقاضا محاسبه شد. با توجه به اینکه کشش محاسبه شده کوچکتر از یک است ؛ بنابراین سیاست های قیمتی نمی توانند به تنهایی عامل مهمی در کنترل مصرف نابهینه این منبع باارزش باشد. در این میان برگزاری کلاس های ترویجی در راستای فرهنگ سازی و افزایش آگاهی کشاورزان در خصوص اینکه آب نهاده ای ارزشمند و کالایی اقتصادی است، می تواند در جهت تغییر الگوی کشت، انطباق روش آبیاری با شرایط آب، خاک و نیاز واقعی گیاه و بهبود بازده آبیاری موثر واقع شود.

    کلید واژگان: مدیریت منابع آبی, تابع تقاضای تجمیعی آب, کشش قیمتی تقاضا, حوضه ی آبخیز گرگانرود- قره سو
    Shahrzad Mirkarimi *, Hamid Amirnejad, Ramtin Joolaie
    Background and Objectives

    Water limitation is one of the most preventing factor of Agricultural production, so it is essential to research on sustainable management of water resources and choosing an optimal strategy for the best use of this input. One of the most effective demand management tools that regulates water consumption patterns in the agricultural sector is the reform of the pricing system based on the economic value of water. The characteristics of each region in terms of availability of water, type of water resources, types of activities and cultivated products make that the farmers' reaction to price changes in the different regions not be the same. In this study, in order to the optimal management of water resources in Gorganrud-Gharesu basin, we estimate the total demand function of irrigation water for this transboundary Basin. The management of a transboundary Basin due to the existing of multiple stakeholders with different objectives and utilities, is one of the most important challenges of water resources management which has received little attention due to its wide dimension.

    Materials and Methods

    To this end, by applying the time series data (1999-2015) and the application of the evaluating the performance of active firms in agricultural sector method, first, the linear model of irrigation water demand function for each of the beneficiary provinces (Golestan, Semnan and Northern Khorasan) are estimated in the form of routine actions. Then, by considering the actual values of other factors affecting demand (other than the price factor) in the model, the short-term water demand function for each province is extracted; and finally, through the horizontal summation of the extracted functions, the aggregate demand function of the total water of the basin is estimated.

    Results

    The results of the estimation of agricultural water demand function of each province indicate that there is a negative and significant relationship between agricultural water price and its consumption, so if the price of water in each province increases by 1%, the amount of water demand in Golestan, Semnan and Northern Khorasan provinces is decreased by 0.17%, 0.33% and 0.26%, respectively. Similarly, the results of aggregate water demand function also confirm the inverse relationship between water price and the amount of water demand in the agricultural sector; so if the price of water in the region increases by one percent, the water demand of the beneficiary provinces is reduced by 0.49% on average.

    Conclusion

    In order to investigating the reaction of farmers in the area to changes the price of irrigation water, the price elasticity of demand was calculated. Given that the calculated elasticity is smaller than one, so pricing policies cannot alone be an important factor in controlling the excessive use of this valuable resource. In this way, holding promotional classes in order to raise awareness of the farmers about the fact that water is valuable and economic commodities can be effective in changing the cropping pattern, adapting the irrigation method to the Conditions of water, soil and plant's actual requirements and improving irrigation efficiency.

    Keywords: Water Resource Management, Aggregate Water Demand Function, Demand price elasticity, Gorganrud-Gharesu Basin
  • ابوالفضل تجری، فرهاد شیرانی*، علی کرامت زاده، رامتین جولایی
    با توجه به نقش محوری بخش کشاورزی در عرضه غذا به بشر بهره برداری مناسب از منابع خاک و آب ضروری است. به منظور تثبیت پایداری نرخ رشد تولیدات کشاورزی و نگهداری از عناصر حیاتی محیط زیست از تخریب های ناشی از کاربرد بیش از مقدار نهاده های شیمیایی، وجود سیاست قیمتی مناسب نهاده های شیمیایی ضروری است. بنابراین در این تحقیق تلاش شده است که نسبت به کمی سازی اثرات سیاست قیمت گذاری نهاده های شیمیایی اقدام شود. در این تحقیق از 4 سناریوی قیمتی شامل 50% ، 100%، 200% و 500% افزایش در قیمت نهاده های شیمیایی استفاده شده است. در این پژوهش از هر دو دسته داده های اولیه و ثانویه استفاده شده است. نتایج نشان داده است که سود ناخالص کشاورزان در هر چهار سناریو کاهش یافته و سطح زیر کشت محصولاتی که مقدار بیشتری کود و سم استفاده می کنند کاهش و سطح زیر کشت آنانی که کود و سم کمتری استفاده می کنند افزایش می یابد. با توجه به اینکه سود ناخالص کشاورزان با بکارگیری این سناریوها بخصوص سناریوهای افزایش 200% و 500% قیمت کاهش می یابد، به منظور بکارگیری این سناریوها ارایه مشوق های مالی و تکنیکی به کشاورزان ضروری است.
    کلید واژگان: برنامه ریزی ریاضی مثبت, پایداری, قیمت گذاری, علی آباد کتول, نهاده های شیمیایی
    Abolfazl Tajari, Farhad Shirani *, Ali Keramatzadeh, Ramtin Joolaie
    Introduction
    As for the key role of the agricultural sector in providing food to the human being, the proper utilization of soil and water resources is necessary. To maintain sustainability in the growth rate of agricultural production and saving vital environmental elements from damages done by excess use of chemical inputs, an appropriate price policy of chemical inputs is essential.
    Materials and Method
    Therefore, in this research, an attempt is made to quantify the effects of chemical inputs price policy on cropping patterns and consumption of these inputs. For this research 4, price scenarios including 50%, 100%, 200%, and 500% increase in prices of chemical inputs are used. Both primary and secondary data were utilized.
    Results and discussion
    in this research Results showed that the gross margin of farmers under all 4, scenario decreases, the area under crops that used more fertilizers and pesticides reduced and that of those consume lesser amounts of chemicals and fertilizers increased. Suggestion: As the gross margin of farmers decreases by the implementation of these scenarios to encourage them to implement price policies especially policies of increasing prices of chemical inputs by 200% and 500% providing fiscal as well as the technical incentive to the farmers is essential.
    Keywords: Positive Mathematical Programing, Sustainability, price policy, Chemical inputs, Aliabad-e-Katul
  • اعظم رضایی*، رامتین جولایی، علی کرامتزاده
    مدیریت تقاضای آب یکی از مهم ترین موضوعات برای رسیدن به توسعه پایدار بالاخص در کشورهای خشک و نیمه خشک می باشد. این مطالعه با هدف ارزیابی پایداری منابع آب ناشی از سیاست های مدیریت تقاضا (افزایش قیمت آب به میزان 50% و 100% و سهمیه بندی آب 10% و 20%) در بخش کشاورزی استان گلستان با استفاده از روش برنامه ریزی ریاضی مثبتو شاخص های پایداری منابع آبی انجام گرفت. داده های لازم از آب منطقه ای و سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان و تکمیل پرسشنامه و مصاحبه رودررو با 280 کشاورز در استان گلستان در سال زراعی 98-1397 جمع آوری گردید. بر اساس نتایج، اعمال سناریوی افزایش 50% و 100% قیمت آب به ترتیب منجر به کاهش72/2% و 44/5% مصرف آب و همچنین 06/5% و 99/9% سودناخالص (بازده برنامه ای) خواهد شد. همچنین اعمال سناریوی 10% و 20% سهمیه بندی منابع آبی به ترتیب منجر به کاهش 9/8% و 56/11% مصرف آب و کاهش 54/0% و 75/1% سودناخالص خواهد شد.  به علاوه سود ناخالص به ازای واحد حجم آب در بخش زراعی با اعمال سناریوی افزایش 50% و 100%قیمت آب به ترتیب 41/2%و 81/4% کاهش و با اعمال سناریوی 10%و 20% سهمیه بندی منابع آبی به ترتیب 17/9%و 09/11% افزایش می یابد. همچنین، کارایی اشتغال مصرف آب، با اعمال سناریوهای افزایش 50%و 100% قیمت آب به ترتیب به میزان 78/0% و 6/1% افزایش و بر اساس سناریوهای 10% و 20% کاهش منابع آبی به ترتیب 6/2%و 8/5% افزایش خواهد یافت. بنابراین، توصیه می شود از سیاست های سهمیه بندی آب مانند توزیع نوبتی آب بین کشاورزان یا تحویل حجمی آب بر اساس نیاز آبی و راندمان آبیاری، با توجه به الگوی کشت در منطقه استفاده کنند و برای جبران کاهش سود کشاورزان، از پرداخت های مستقیم به کشاورزان حمایت شود. همچنین پیشنهاد می گردد از روش هایی در آبیاری استفاده کنند که بهره وری آب را افزایش می دهد.
    کلید واژگان: مدیریت تقاضای آب, بازده برنامه‌ای, کارایی اشتغال مصرف آب
    Azam Rezaee *, Ramtin Joolaie, ALI Keramatzadeh
    Sustainability of water resources has the most important role in the sustainability of agricultural systems. In this study,  positive mathematical programming was applied in 2018-19 to evaluate the sustainability of water resources and to determine the cropping pattern in Golestan province based on water demand management policies, i.e. water price increase by 50% and 100%, and reducing water quota by 10% and 20%. First, according to water price increases and water quota policy scenarios, the cropping pattern was evaluated in this area. Then, by using the sustainability indicators such as gross margin (GM), water consumption, economic efficiency, and labor efficiency the sustainability of water resources was calculated. Based on water price increases by 50% and 100%, water consumption and GM decrease by, respectively, (2.72% and 5.44%) and (5.06% and 9.99%). Also, based on water quota policy of 10% and 20% reduction, water consumption and GM decrease by, respectively, (8.9% and 11.56%) and (0.54% and 1.75%). In addition, GM per unit of water in agricultural sector decreases by 2.41% and 4.81% in response to to water price increase by 50% and 100%, respectively, and in case of 10% and 20% reductiion in water quota policy, it increases by, respectively, 9.17% and 11.09%. Water price increase by 50% and 100% and water quota reduction by 10% and 20%, increase water labor efficiency by, respectively, (0.78% and 1.6%) and (2.6% and 5.8%). Based on the result, if the government is going to increase water sustainability by using demand management policies, the water quota policy is more efficient. Also, the government should support farmers by direct payments to compensate for their lost profits.It is also recommended that irrigation methods with high efficiency be employed.
    Keywords: Water demand management, Gross Margin, Employment Efficiency
  • علی کرامت زاده*، ویدا خسروی پیام، رامتین جولایی

    آب به عنوان کمیاب ترین نهاده در تولید محصولات کشاورزی، نه تنها محدودکننده فعالیت های کشاورزی بلکه محدود کننده دیگر فعالیت های اقتصادی و اجتماعی نیز به شمار می رود. با افزایش جمعیت و توسعه در ابعاد مختلف و بالا رفتن سطح استانداردهای زندگی، تامین نیازهای آبی بخش های مختلف با محدودیت های زیادی مواجه می شود. بنابراین باید از سیاست های مناسبی برای مدیریت تقاضای آب استفاده کرد. یکی از این سیاست ها قیمت گذاری منابع آب با روش های مختلف در بخش کشاورزی می باشد. از آنجایی که در سیاست های قیمت گذاری در مناطق مختلف کشور در اکثر موارد تنها از روش قیمت گذاری سطحی استفاده گردیده است که با توجه به مسئله بحران آب و رشد روز افزون تقاضا و شکاف بین عرضه و تقاضای آب روش مذکور انگیزه کافی برای مصرف بهینه آب در بخش کشاورزی را ایجاد نمی کند لذا در همین راستا در مطالعه حاضر جهت استفاده بهینه منابع آب در راستای اهداف حفاظت آب و خاک شهرستان گنبدکاووس از استان گلستان، علاوه بر قیمت گذاری سطحی به روش قیمت گذاری حجمی و ترکیب آن با روش سطحی نیز پرداخته شده که جزء نوآوری مطالعه حاضر می باشد. با توجه به اینکه سیاست های مختلف کشاورزی را نمی توان در محیط آزمایشگاهی مورد بررسی و تحلیل قرار داد، لذا بایستی آثار بالقوه این سیاست ها قبل، حین یا بعد از اعمال با استفاده از ابزارهای مناسب تحلیل سیاستی مورد بررسی قرار گیرند. لذا با توجه به اهمیت موضوع، در این مطالعه از روش برنامه ریزی ریاضی مثبت (PMP) جهت شبیه سازی رفتار کشاورزان در اراضی پایین دست سد گلستان (1) شهرستان گنبدکاووس در حالت اجرای روش های مختلف قیمت گذاری آب نظیر قیمت گذاری سطحی، حجمی و ترکیبی استفاده گردید. در این مطالعه داده های مورد نیاز با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای گردآوری و تعداد 20 سناریو (5 سناریو سطحی، 5 سناریو حجمی و 10 سناریو ترکیبی) مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات مطالعه حاضر نیز از بسته نرم افزاری GAMS استفاده گردیده است. نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد با افزایش قیمت آب تقاضای آب در روش های مختلف قیمت گذاری آب (سطحی، حجمی و ترکیبی) بین 6/22 الی 8/48 درصد کاهش می یابد. در بین روش های مختلف قیمت گذاری آب، بیشترین و کمترین کاهش تقاضای آب به ترتیب مربوط به روش قیمت گذاری سطحی و ترکیبی می باشد. به کارگیری روش های مناسب قیمت گذاری آب باعث می شود که آب بین متقاضیان متناسب با ارزش تولید نهایی توزیع شده و انگیزه لازم جهت صرفه جویی و جلوگیری از اتلاف آن ایجاد شود. بنابراین بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد می گردد از روش قیمت گذاری حجمی و سطحی به صورت ترکیبی استفاده شود.

    کلید واژگان: برنامه ریزی ریاضی اثباتی(PMP), روش قیمت گذاری آب, تقاضای آب, مصرف آب, سد گلستان(1)
    Ali Keramatzadeh *, Vida Khosravipayam, Ramtin Joolaie

    Water as the most scare input in the production of agricultural products is not only a limiting factor for agricultural activities, but also is obstacle to other economic and social activities. Water supply of different sectors faces a lot of constraints with increasing population and development in different dimensions and rising standards of living. Therefore, appropriate policies should be used to manage water demand. One of these policies is the pricing of water resources in different ways in the agricultural sector. Investigation of internal studies on water valuation shows that there is a great difference between the economic value of water and paying farmers for water. Water pricing policies based on the economic value of water can be effective in allocation and optimal use of water. Therefore, it is necessary to do various studies in order to apply appropriate policies to the climatic conditions of different regions. Pricing policies in different parts of the country in most cases are used only by area pricing. Due to the problem of water crisis, the growing demand, and the gap between water supply and demand, area-based pricing method does not provide sufficient incentives for optimal use of agricultural water. Therefore, this study examines the different methods of water pricing such as area pricing, volumetric pricing and combination of both. Therefore, this study examines the optimal consumption of water resources for the purpose of water and soil conservation in Gonbad-e-Kavous County, Golestan province. This syudy considered the volumetric pricing and composition of volumetric with area-based methods in addition to area-based pricing method that is the innovation of this study. Since different agricultural policies can not be investigated and analyzed in the laboratory environment, so the potential effects of these policies should be investigated by appropriate instruments of policy before, during and after the implementing of policy. Therefore, due to the importance of the subject, in this study, the Positive Mathematical Programming (PMP) model is used to simulate farmers' behavior in the downstream lands of Golestan Dam (1) in Gonbad-e-Kavous County, in the implementation of various water pricing methods such as Area-based, volumetric and mi combined of them. In this study, data were collected using random sampling method and 20 scenarios were investigated. The GAMS software package is also used to analyze the information in this study.The results of this study show that water demand in all three methods (area-based, volumetric and combined) will decrease from 22.6 to 48.8% as water price rises in different scenarios. The highest and lowest water demand reduction is related to the area-based and combined water pricing method, respectively.Applying appropriate water pricing methods makes water be distributed optimally between users based on the value of marginal product and provides incentives to save and prevent loss. Therefore, based on the results of this study, it is recommended to use a volumetric and area-based pricing method in combination.

    Keywords: Positive Mathematical Programming (PMP), Water Pricing Method, Water Demand, Water consumption, Golestan (1) Dam
  • شهرزاد میرکریمی*، حمید امیرنژاد، رامتین جولایی

    در دهه ی گذشته آب تبدیل به کالایی راهبردی شده به طوری که این کالا نه تنها دارای اهمیت اقتصادی و اجتماعی است، بلکه اهمیت امنیتی یافته و پیش بینی می شود که طی سال های آتی عامل اصلی برخی درگیری ها بین ذینفعان شود. این امر ضرورت مدیریت منابع آبی را آشکار می سازد. در این میان، مدیریت آب حوضه های مشترک به دلیل وجود ذینفعان مختلف پیچیده تر از حوضه های غیر مشترک است. این بررسی بر مبنای اطلاعات سال 1394 به تخصیص آب حوضه ی مشترک گرگانرود-قره سو بین استان های گلستان، سمنان و خراسان شمالی و تعیین سهم هر یک از بخش های کشاورزی، صنعت و محیط زیست می پردازد. بدین منظور برای نخستین بار از ادغام دو روش هسته و ورشکستگی غیرقطعی که زیرمجموعه ای از نظریه بازی همکارانه هستند استفاده می گردد. مدل های همکارانه از همان آغاز بر پایه ی همکاری و تشکیل ایتلاف بین ذینفعان شکل می گیرد. نتایج روش هسته نشان می دهد حضور همه ی ذینفعان در یک ایتلاف منجر به کسب بیشترین منفعت خالص به میزان 24،211،790 میلیارد ریال می شود. سپس به کمک ارزش شاپلی مشخص شد که بخش کشاورزی استان گلستان با 49 درصد دارای بیشترین سهم از منفعت ایجاد شده و بالاترین قدرت در بازی است. روش گاتلی نیز پایداری ایتلاف اصلی را پس از جلب رضایت این بازیکن تایید می کند. سپس روش ورشکستگی غیرقطعی با مقایسه قوانین مختلف ورشکستگی در 5 سناریو به کار برده شد. برآیند دو روش اکثریت آرا و شاخص پایداری گویای آن است که قانون ورشکستگی نسبی تعدیل شده می تواند گزینه ی عادلانه ای برای تعیین سهم ذینفعان باشد. در صورت ادغام نتایج روش هسته و ورشکستگی با اعمال سناریوی نخست سهم تامین شده ی نیاز بخش های کشاورزی، صنعت و محیط زیست گلستان 13/98، 46 و 5/48 درصد، سهم بخش های کشاورزی و محیط زیست سمنان 78/47 و 64/43 درصد و سهم بخش های کشاورزی و محیط زیست خراسان شمالی 03/51 و 64/43 درصد خواهد بود و منفعتی برابر با 13،532،830میلیارد ریال ایجاد خواهد شد.

    کلید واژگان: بازی همکارانه, مدیریت بهینه ی منابع آبی مشترک, حوضه ی آبریز گرگانرود-قره سو
    Shahrzad Mirkarimi *, Hamid Amirnejad, Ramtin Joolaie
    Introduction

    Over the past decade, water has become a strategic commodity, so that it has not only economic and social importance, but also has security importance; and it is predicted to become a major factor some conflicts in next years. This highlights the necessity for water resources management.

    Materials and Methods

    This study deals with water allocation of Gorganrod-Gharahso basin between Golestan, Semnan and North Khorasan provinces and determines the share of each agricultural, industry and environmental sectors based on data of 2015. For this purpose, two methods of Core and Uncertainty Bankruptcy Game are integrated for the first time.

    Results and Discussion

    The results of core method showed that the grand coalition creates the net profit equal to 24,211,790 billion rials. By applying Shapely value, it became clear that the Agricultural sector of Golestan province had the highest share (49%) of the generated gains in the top coalition. It should be noted that the Gatley method confirmed the stability of the grand coalition, after satisfying Golestan agricultural sector. In the following, the uncertainty Bankruptcy procedure was used by surveying different allocation rules in 5 scenarios. The results of Plurality index and Stability index suggest that the Sensitivity analysis of Adjusted Proportional rule can be a fair option for determining the share of stakeholders.

    Suggestions

    According to the above contents, integrating the best coalition of Core and SAP law can fairly supply the needs of stakeholder under different scenario and generate more net profit than the current situation.

    Keywords: Cooperative Game Theory, Uncertainty Conditions, Transboundary Basin Management, Gorganrod-Gharahso Basin
  • محمد بهادری*، رامتین جولایی، فرشید اشراقی، اعظم رضایی

    در مطالعه حاضر، الگوی بهینه کشت محصولات زراعی شهرستان ری با استفاده از مدل برنامه ریزی خطی (متعارف) و همچنین، با لحاظ درجات مختلف مخاطره با استفاده از مدل های مخاطره‏ای موتاد، تارگت موتاد و موتاد پیشرفته تعیین شد. داده های مورد نیاز به روش میدانی و از طریق تکمیل 149 پرسشنامه از بهره برداران شهرستان ری و آمار و اطلاعات مدیریت جهاد کشاورزی، سازمان و ادارات ذی‏ربط در این شهرستان طی پنج سال زراعی 1389 تا 1394 جمع آوری شد. نتایج حاصل از مدل برنامه ریزی خطی نشان داد که در مقایسه با وضعیت فعلی، به‏کارگیری الگوی بهینه کشت بازده برنامه ای را 6/69 درصد افزایش می دهد. همچنین نتایج حاصل از برآورد مدل های مخاطره‏ای موید آن بود که بین مخاطره و بازده برنامه ای رابطه مثبت وجود دارد؛ علاوه بر این، مدل های مخاطره‏ای در بالاترین سطح مخاطره، نتایجی مشابه با برنامه ریزی خطی دارند و الگوی ارائه‏شده از طریق مدل برنامه ریزی خطی در بالاترین حد ممکن از مخاطره است.

    کلید واژگان: الگوی بهینه کشت, برنامه ریزی خطی, مخاطره, ری (شهرستان)
    Mohammad Bahadori *, Ramtin Joolaie, Farshid Eshraghi, Azam Rezaee

    In this study, the optimum cropping pattern in Rey County of Iran was determined using Linear Programming model (conventional), considering various degrees of risk using risk models of MOTAD, Target MOTAD and Advanced MOTAD. The required data were collected through field study and filling out 149 questionnaires from beneficiaries of the county as well as the concerned Agricultural-Jehad Management and subordinate organizations and offices in five farming years of 2010-15. The results from linear programming model showed that compared to the present status, applying the optimized cropping pattern made 6.69 percent increase in programmed output. Also, the results from estimation of risky models suggested that there was a positive relationship between risk and the farm’s programmed output. Again, risky models in highest possible level of risk indicated results similar to those of linear programming, and the pattern presented by linear model was placed at maximum possible level of risk.

    Keywords: Optimum Cropping Pattern, Linear programming, risk, Rey (County)
  • ابوالفضل دیلمی، رامتین جولایی*، اعظم رضایی، علی کرامت زاده
    بخش کشاورزی وابستگی شدیدی به پارامترهای اقلیمی دما و بارش دارد بنابراین با شدت و سرعت بیشتری نسبت به تغییرپذیرهای اقلیمی واکنش نشان می دهد. با این وجود مدیریت و بهینه سازی الگوی کشت سازگار با اقلیم منطقه، می تواند اثر گذاری های سوء تغییر اقلیم بر رشد و عملکرد محصولات کشاورزی را کاهش دهد. در این پژوهش، اثر گذاری های تغییر اقلیم بر عملکرد، سود ناخالص و الگوی کشت شهرستان گرگان بررسی شد. بدین منظور در آغاز با استفاده از تحلیلهای رگرسیونی اثر متغیرهای اقلیمی دما و بارش بر عملکرد محصولات منتخب در دوره 1367-1396 بررسی شد. آنگاه با استفاده از مدل گردش عمومیHadGEM2تغییرپذیرهای اقلیم شهرستان گرگان برای دوره های آینده نزدیک (2021-2040)، آینده میانی (2051-2070) و آینده دور (2081-2100) پیش بینی شد. در پایان با به کارگیری رهیافت برنامه ریزی ریاضی مثبت الگوی کشت منطقه شبیه سازی و اثر گذاری های تغییر اقلیم بر الگوی کشت در دوره های یاد شده بررسی شد. نتایج نشان دادند که پارامترهای اقلیمی دما و بارش تاثیر معنی داری بر عملکرد محصولات منتخب دارد و همچنین با اعمال پیش بینی تغییرپذیری های اقلیم در مدل الگوی کشت، سیب زمینی آبی با 0.27 و 71.7درصد افزایش، به ترتیب بیشترین افزایش در عملکرد و سطح زیر کشت را دارد. بیشترین کاهش در عملکرد با 0.17 درصد کاهش مربوط به برنج دانه بلند مرغوب و بیشترین کاهش در سطح زیر کشت با 89.1 درصد کاهش مربوط به محصول جو آبی می شود. همچنین سود ناخالص کشاورزان در هر سه دوره آینده نزدیک، آینده میانی و آینده دور افزایش پیدا می کند. در پایان می توان با در نظر گرفتن اثر گذاری های تغییر اقلیم و بهبود بهره وری محصولات کشاورزی از اثر گذاری های سوء این پدیده کاست.
    کلید واژگان: الگوی کشت, برنامه ریزی ریاضی مثبت, تحلیل رگرسیون, تغییر اقلیم, شهرستان گرگان
    Abolfazl Deylami, Ramtin Joolaie *, Azam Rezaee, Ali Keramatzadeh
    Introduction
    Considering that the agricultural sector is strongly dependent on climate parameters of temperature and precipitation, it reacts rapidly related to climate change. Farmers are not able to control the climatic conditions, but management and optimization of the cropping pattern according to the region's climate can reduce the effects of climate change on the yield of agricultural products.
    Materials and Method
    In this research, the effects of climate change on the yield, gross margin and Cropping Pattern of Gorgan County were investigated. For this purpose, at first, by using the regression analysis, the effects of climate variables on temperature and annual precipitation on the yield of selected products during the period of 1367-1396 were investigated. Then, the climate change of the study area was predicted for the upcoming periods (2021-2040), the near future (2051-2070) and the far future (2081-2100) by General Circulation Model HadGEM2. in the end, the region's cultivated area was stimulated by the application of Positive Mathematical Programming (PMP) and the effects of climate change on the cultivated area in the mentioned periods were investigated.
    Results and discussion
    The results showed that climate parameters such as temperature and precipitation have a significant effect on the yield of selected products. Also, by applying predictions of climate change in the cropping pattern model, Potato with 0.27 and 71.7 percent increase, the highest increase in yield and cultivated area respectively, and High-quality long-grain rice with 0.17 percent reduction have the highest decrease in yield and barley with 89.1 percent reduction have the highest decrease in the cultivated area. and the gross margins of farmers were increased in all three periods.
    Suggestion: As a result, it could be mentioned that consideration of the effects of climate change and improving the productivity of agricultural products, can decrease the negative effects of this event.
     JEL Classification: C22, C02, Q25, Q54
    Keywords: Climate change, Positive Mathematical Programming, Regression Analysis, Crop Pattern, Gorgan county
  • فهیمه رستمی مسکوپایی، علی کرامت زاده*، رامتین جولایی، حبیب الله کشیری
    مطالعه حاضر با هدف بررسی سودآوری اقتصادی و مالی سیستم های مختلف کشت پنبه و تاثیر آن بر الگوی کشت شهرستان گرگان در سال زراعی 94-1393 صورت گرفته است. اطلاعات مورد نیاز از بین 50 کشاورز که اقدام به کشت پنبه در سه سیستم کشت تک کشتی، دوکشتی (پنبه- باقلا) و مخلوط (پنبه-کنجد) نموده اند با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سپس به تعیین الگوی بهینه کشت شهرستان گرگان با استفاده از اطلاعات 295 کشاورز در شهرستان گرگان و با استفاده از مدل برنامه ریزی ریاضی و نرم افزار GAMS پرداخته شده است. نتایج بررسی سودآوری نشان می دهد که سیستم دوکشتی پنبه به ترتیب 18 و 26 درصد سودآوری اقتصادی بیشتر و 20 و 22 درصد سودآوری مالی بیشتر نسبت به سیستم های تک کشتی و مخلوط دارد. نتایج تعیین الگوی بهینه کشت شهرستان گرگان نشان می دهد که سیستم دوکشتی پنبه به دلیل سودآوری اقتصادی و مالی بیشتر نسبت به سیستم های دیگر در کنار سایر محصولات، در الگوی کشت شهرستان وارد شده و سایر سیستم های کشت پنبه از مدل حذف گردید. طبق یافته های این مطالعه پیشنهاد می گردد که با تشویق کشاورزان به استفاده از سیستم کشت دوکشتی می توان سطح زیرکشت پنبه را در شهرستان گرگان افزایش داد.
    کلید واژگان: سودآوری اقتصادی, سودآوری مالی, سیستم کشت مخلوط پنبه, الگوی بهینه کشت, گرگان
    Fahimeh Rostami Maskopaie, Ali Keramatzadeh *, Ramtin Joolaie, Habib Alaah Kashiri
    The aim of this study was evaluating the economic and financial profitability of different cotton cultivation systems and its effects on cropping pattern in Gorgan County during 2014-15. Required information has been collected by stratified random sampling method from 50 farmers who cultivate cotton in three systems of crop cultivation including mono cropping, double cropping (cotton-bean), and intercropping (cotton-sesame). Data between three cotton cultivation systems was analyzed by using SPSS software. After that, the optimal cropping pattern of Gorgan County was determined by using 295 farmers in Gorgan and using mathematical programming model with GAMS software. The results of profitability showed that, double cropping systems of cotton compared to mono cropping and inter cropping systems has more than 18 and 26 percent economic profitability and 20 and 22 percent financial profitability respectively.The results of determining the optimal cropping pattern of Gorgan county showed that, double cropping system due to more economic and financial profitability than other products, was included in the copping pattern of the county and other cotton cropping systems removed from the model. According to the results of this study, it is suggested that by encouraging farmers to use a double cropping system, the total cultivation area of cotton could be increased in Gorgan County.
    Keywords: Economic profitability, financial profitability, cotton intercropping systems, Optimal Cropping Pattern, Gorgan
  • فرشید اشراقی*، شایسته اکبری، رامتین جولایی
    در این مطالعه، با استفاده از داده های سالانه طی دوره ی 1393-1371 عدم تقارن بازار شکر با تکنیک هم جمعی یوهانسون و برآورد مدل تصحیح خطا بررسی شد. کاربرد روش هم جمعی در بازار واردات حاکی از وجود حداقل یک رابطه ی بلند مدت بین متغیرهای قیمت داخلی و وارداتی می باشد. آزمون علیت گرنجر نشان داد که یک رابطه ی علیت گرنجر یک طرفه از قیمت وارداتی به قیمت داخلی وجود دارد، نه یک رابطه ی علیت دو طرفه. برآورد الگوی انتقال قیمت از قیمت وارداتی به قیمت داخلی بیانگر وجود عدم تقارن در مکانیزم انتقال قیمت در بازار واردات شکر ایران می باشد. بررسی دلیل اصلی این عدم تقارن با استفاده از شاخص-های نسبت تمرکز و هرفیندال-هیرشمن حاکی از وجود تمرکز بالا و تسلط دو کشور امارات و برزیل در بازار واردات شکر ایران است.
    کلید واژگان: انتقال قیمت, عدم تقارن قیمت, تمرکز بازار, شکر, ایران
    Farshid Eshraghi *, Shayesteh Akbari, Ramtin Joolaie
    In this study, using annual data over the period 1992-2014, asymmetry of sugar market with Johansen co-integration technique and estimation of error correction model were investigated. The application of collective method in import market indicates at least one long-term relationship between the variables of domestic and import prices. Granger causality test showed that there was a one-way Granger causality relationship of import prices to domestic ones not a two-way causality relationship. The estimation of price transmission from imported to domestic price indicates asymmetry in price transmission mechanism of the market of sugar imports in Iran. The study of the main reason for this asymmetry is to use the concentration ratio indexes and Herfindahl- Hirschman indicating high concentration and the dominance of two countries of UAE and Brazil in the market of imports of sugar in Iran.
    Keywords: Price Transfer, Price Asymmetry, Market Concentration, Sugar, Iran
  • رامتین جولایی*، شهرزاد میرکریمی، افشین امجدی، الهام باریکانی
    در برنامه پنجم توسعه کشور، سیاست های علمی و مدیریتی مناسبی در راستای بهره گیری بهینه از نهاده ها و تولید محصولات زراعی سازگار با شرایط هر منطقه، بیان شده است. در این تحقیق با استفاده از روش برنامه ریزی ریاضی مثبت تاثیر تغییر احتمالی مصرف نهاده های کشاورزی بر الگوی کشت کشاورزان و پیامدهای اقتصادی ناشی از آن در شهرستان آمل ارزیابی شد. این تغییرات احتمالی در قالب سناریوهایی شامل کاهش یک درصدی در مصرف آب (PMP1)، کاهش هفت درصدی در مصرف کودهای شیمیایی (PMP2)، کاهش یک درصدی در مصرف سموم (PMP3)، افزایش 64/0 درصدی در اشتغال نیروی کار (PMP4) و ترکیب سناریو های مذکور (PMP5) مطرح شدند. بدین منظور در سال زراعی 93-1392، 124 نفر از زارعین این شهرستان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی مورد پرسش گری قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد در صورت اجرای سناریوی اول، سوم و چهارم به طور جداگانه، تغییری در میزان سطح زیر کشت محصولات این شهرستان ایجاد نمی شود؛ لذا از طریق تحلیل حساسیت کمترین کاهشی که مدل نسبت به آن عکس العمل نشان می دهد محاسبه شد. هم چنین نتایج حاکی از آن است در صورت اجرای سناریوی پنجم (PMP5) به ترتیب کاهش 5 و 2/0 درصدی در مجموع سطح زیر کشت و بازده برنامه ای این شهرستان در مقایسه با الگوی فعلی منطقه ملاحظه می گردد؛ به طوری که بیش ترین کاهش سطح زیر کشت به ترتیب با 40 و 30 درصد مربوط به محصولات جو آبی و سویا دیم می باشد. هم چنین با توجه به اینکه کلیه سناریوهای مذکور به کاهش بازده برنامه ای منجر می شوند و این امر کاهش رفاه کشاورزان منطقه را در پی خواهد داشت؛ لذا پیشنهاد می شود اقدامات لازم در جهت بهبود وضعیت معیشتی آنان صورت پذیرد.
    کلید واژگان: الگوی کشت, محصولات زراعی, برنامه ریزی ریاضی مثبت, سیاستهای کشاورزی, شهرستان آمل
    Ramtin Joolaie *, Shahrzad Mirkarimi, Afshin Amjadi, Elham Barikani
    In fifth development plan, some suitable scientific and managerial policies have been expressed in order to optimizing the use of inputs and producing compatible crops with the conditions of each area. In this study with applying positive mathematical programming method, we evaluated the impacts of possible changes in consumption of inputs on cropping pattern of agricultural crops in Amol Township. These possible changes are propounded in the form of some scenarios like 1% reduction in water usage (PMP1), 7% reduction in fertilizers usage (PMP2), 1% reduction in pesticides usage (PMP3), 0.64% increase in employment (PMP4) and simultaneously mix these scenarios (PMP5). So that in 1392-1393, 124 farmers of this Township were interviewed through simple random sampling method. The results show that with running scenarios 1, 3 & 4 separately, any changes don’t occur in cultivated area of crops; so the least reduction that models reaction to it was calculated by sensitivity analysis. Also the results show that with running scenario 5 (PMP5), observe respectively 5 and 0.2 percent decrease in cultivated area of crops and current gross margin of this Township in compare with current model. So that the greatest reduction in cultivated area, respectively with 40 and 30 percent are related to irrigated barley and Rainfed soybean. Also, all of these scenarios lead to reduction in gross margin, which will reduce the welfare of the farmers in this area; therefore, it is suggested to take the necessary actions for improving their livelihoods.
    Keywords: Cropping pattern, Agricultural crops, Positive mathematical programming, Agricultural Policies, Amol County
  • سید مصطفی عقیلی نژاد، سعید گرگین*، رامتین جولایی، رسول قربانی، سید یوسف پیغمبری، جهانگیر محمدی
    بهره برداری بی رویه آبزیان تجاری به خصوص ماهیان خاویاری به عنوان ارزشمندترین ماهیان دریای خزر، آن ها را در معرض خطر انقراض قرار داده است. این مطالعه با استفاده از روش پیمایش میدانی و به کمک ابزار پرسشنامه و مراجعه پرسشگر به مناطق فعالیت صیادان در استان گلستان انجام شد. داده های مورد نیاز با توزیع تعداد 172 پرسشنامه بین جامعه صیادان قانونی و غیرقانونی به دست آمد و پرسشنامه حاوی سوالات مرتبط با علل اجتماعی، اقتصادی، صیادی و حفاظت شیلاتی دخیل در وقوع بهره برداری غیرقانونی ذخایر بود. پس از تایید روایی و پایایی پرسشنامه ها، داده ها با استفاده از مدل لاجیت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که عوامل متعددی ازجمله: فاصله محل سکونت تا دریا، نوع شناور صیادی، نوع مالکیت صید، زمان و عمق صید تاثیر معنی داری در وقوع صید غیرقانونی داشتند. بهره برداران غیرقانونی در استان گلستان عمدتا در اعماق کم به صید ماهیان خاویاری با استفاده از ادوات صیادی غیراستاندارد پرداخته و تلاش صیادی آن ها نیز در مقایسه با صیادان قانونی عمدتا در طول شب رخ داد. به طورکلی، احتمال وقوع صید غیرقانونی در دریای خزر با مجموعه ای از عوامل اجتماعی، اقتصادی، حفاظتی و شیلاتی مرتبط است.
    کلید واژگان: بوم شناسی آبزیان, بهره برداری غیرقانونی, جنوب شرقی دریای خزر, ماهیان خاویاری, مدل لاجیت, مدیریت شیلات
    Seyed Mostafa Aghilinejhad, Saeid Gorgin*, Ramtin Joolaie, Rasoul Ghorbani, seyed yousef paighambari, Jahangir Mohammadi
    Excessive exploitation of commercial aquatic resources, especially valuable Caspian sturgeons, has exposed these living resources to high extinction risks. This study was undertakenusing field-based surveysacross fishing zones in Golestan province and by designinga questionnaire. Data were collected through the distribution of 172 questionnaires among fishermen communities to answer questions related to social, economic, fisheries and conservation factors which are likely to contribute in the occurrence of illegal fishing. Following the evaluation of validity and reliability of the questionnaire, data were analyzed using logit model. Results indicated that factors such as home distance to the sea, type of fishing vessels, type of catch ownership, time and depth of fishing activity had significant effect in the incidence of illegal fishing. Fishing efforts of illegal fishermen for sturgeon harvest in Golestan province were mostly occurred during night and in shallow depths, and using non-standard fishing equipment. In conclusion, it appears that the probability of the occurrence of illegal fishing is in association with a range of social, economic, fisheries and conservation factors.
    Keywords: Fisheries ecology, Illegal exploitation, South-eastern Caspian Sea, Sturgeon, Logit Model, Fisheries management
  • سید مصطفی عقیلی نژاد، سعید گرگین *، رامتین جولایی، سید یوسف پیغمبری، رسول قربانی، جهانگیر محمدی
    بهره برداری بیش از حد و غیرقانونی از منابع آبزی به خصوص ماهیان خاویاری به عنوان ارزشمندترین ماهیان دریای خزر تهدیدی بسیار جدی در حفاظت و نگهداری دراز مدت از آنهاست. با توجه به اهمیت حفظ ذخایر ماهیان خاویاری، انجام مطالعه روی علل اصلی ارتکاب صید غیرقانونی به عنوان روش صید کنترل نشده و غیر استاندارد توسط صیادان اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش، از روش پیمایش میدانی و به کمک ابزار پرسشنامه و مراجعه حضوری پرسشگر داده ها به دست آمد. برای تعیین روایی پرسشنامه ها از چند تن از کارشناسان صاحب نظر و برای تعیین پایایی نیز از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران برآورد شد و سپس اطلاعات مورد نیاز با تکمیل تعداد 201 پرسشنامه بر اساس طیف لیکرت، در بین صیادان قانونی و غیرقانونی استان گیلان در خلال بهار و تایستان 1395 توزیع و به سوالات مرتبط با علل اجتماعی، اقتصادی، صیادی و حفاظت شیلاتی پاسخ داده شد. تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه با استفاده از مدل لاجیت انجام شد. نتایج نشان داد که از میان علل اجتماعی و اقتصادی، ارتباط معنی داری بین میزان مطالعه، میزان درآمد و رضایت از درآمد با احتمال انجام صید غیرقانونی وجود داشت (0/05>P)؛ به طوری که افرادی که از سطح درآمد کمتری برخوردار بوده، رضایت شغلی و درآمدی نداشته و میزان مطالعه کمتری داشتند احتمال اقدام به صید غیرقانونی در بین آنها به طور معنی داری بیشتر بود (0/05>P). همچنین، صیادانی که فاقد گواهینامه قایقرانی بوده، ارزش کمتری برای حفاظت از آبزیان قائل بوده؛ از دام گوشگیر استخوانی و سایر دام های غیر استاندارد در عمق بیشتر اقدام به دام گذاری نمودن به طور معنی داری مرتکب انجام صید غیرقانونی شدند. در مجموع، به نظر می رسد احتمال وقوع صید غیرقانونی با طیف خاصی از مولفه های اجتماعی، اقتصادی، حفاظتی و شیلاتی ارتباط نزدیکی دارد و این یافته ها می تواند در مدیریت شیلات جهت پیشگیری صید غیرقانونی مفید واقع شود.
    کلید واژگان: صید غیرقانونی, مدل لاجیت, ماهیان خاویاری, جنوب غربی دریای خزر, مدیریت شیلات
    Seyed Mostafa Aghilinejhad, Saeid Gorgin *, Ramtin Joolaie, Seyed Yousef Paighambari, Rasool Ghorbani, Jahangir Mohammadi
    Excessive and illegal exploitation of aquatic resources, especially Caspian sturgeon, are serious threats to their long term protection. Given the importance of maintaining stocks of sturgeon, the study on major causes of committing illegal fishing by fishermen is inevitable. In this study, data were collected through field-based surveys and a questionnaire. Validity and reliability of the questionnaire were assessed based on expert’s knowledge and Cronbach's alpha coefficient. Sample size was estimated using Cochran's formula, and then 201 questionnaires (designed based on Likert scale) were distributed among fishermen in Guilan province during spring and summer 2016 to answer questions related to social, economic, fisheries and conservation factors. Data were analyzed using Logit Model. Results showed that social and economic factors such as study level, income and job satisfaction had significant correlations with the occurrence of illegal fishing (P
    Keywords: Illegal fishing, Logit model, Sturgeon, Southwestern Caspian Sea, Fisheries management
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر رامتین جولایی
    دکتر رامتین جولایی
    دانشیار اقتصاد کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال