به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

s. a. hosseini

  • ساینا جماعتی*، سید ابوالفضل حسینی، محمد قربانزاده

    مقطع نگاری کامپیوتری (CT)، به طور گسترده در مطالعات بالینی، جهت تشخیص بیماری و هدایت روند درمان استفاده می شود. با این حال، با کاربرد گسترده CT در امور بالینی، موضوع بالا بودن دز تابشی، در این روش، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. یکی از روش های کاهش دز در CT که بسیار مورد توجه قرار گرفته است، تصویربرداری با نمای محدود است. در چنین حالت تصویربرداری، به علت کمبود داده دریافتی، تصاویر بازسازی شده، اغلب با آرتیفکت هایی مواجه هستند. در این مطالعه، نسبت به بررسی و ارزیابی الگوریتم های بازسازی تصویر، به منظور معرفی الگوریتمی موثر، در مطالعات نما محدود، تلاش شده است. برای این منظور، الگوریتم های رایج بازسازی تصویر، با عناوین، بیشینه سازی مقدار مورد انتظار حداکثر احتمال (MLEM)، تکنیک بازسازی جبری (ART) و پیش افکن بازگشتی فیلتر شده (FBP) بررسی شده است. الگوریتم های FBP و MLEM، زمانی که تعداد داده ها کامل است، عملکرد مطلوبی از خود نشان دادند؛ اما با توجه به سرعت بسیار بالای الگوریتم FBP، استفاده از این الگوریتم، زمانی که تعداد داده ها کامل است، توصیه می شود. اما زمانی که تعداد داده ها کاهش می یابد، الگوریتم FBP عملکرد ضعیفی دارد و مقایسه اصلی میان الگوریتم ART و MLEM است که نتایج حاصل در این مقاله، عملکرد مناسب تر MLEM را نشان می دهد. همچنین در این مقاله، جهت بررسی نتایج، معیارهای کمی بیشینه نسبت سیگنال به نویز (PSNR)، خطای میانگین مربعات (RMSE) و شاخص تشابه ساختاری (SSIM) بررسی شده است و با توجه به نتایج حاصل، الگوریتم های FBP و MLEM، زمانی که داده ها کامل است و الگوریتم MLEM، در مطالعات نما محدود، عملکرد بهتری از خود نشان دادند.

    کلید واژگان: بازسازی تصویر, مقطع نگاری کامپیوتری, نما محدود, بیشینه سازی مقدار مورد انتظار حداکثر احتمال, تکنیک بازسازی جبری, پیش افکن بازگشتی فیلتر شده
    S. Jamaati *, S.A. Hosseini, M. Ghorbanzadeh

    In clinical trials, Computed Tomography (CT) is widely used for diagnosis and treatment guidance. With the increasing use of CT in clinical practice, the issue of high radiation dose has become a significant concern. One way to reduce the dose in CT is by utilizing sparse view imaging. However, sparse view imaging often leads to artifacts in the reconstructed images due to the lack of data. This paper aims to examine and evaluate image reconstruction methods to introduce effective algorithms for sparse view studies. Common image reconstruction algorithms such as Maximum Likelihood Expectation Maximization (MLEM), Algebraic Reconstruction Technique (ART), and Filtered Back Projection (FBP) were reviewed. FBP and MLEM algorithms perform well when there is complete data, but due to the high speed of the FBP algorithm, it is best suited for such cases. However, when data is limited, FBP performs poorly, leading to a comparison between the ART and MLEM algorithms. The results indicate that MLEM performs better in sparse view studies. Quantitative parameters such as Peak Signal-to-Noise Ratio (PSNR), Root Mean Square Error (RMSE), and Structural Similarity Index (SSIM) were evaluated to assess the results. The findings suggest that FBP and MLEM algorithms perform better when data is complete, while MLEM algorithm excels in sparse view studies.

    Keywords: Image Reconstruction, Computed Tomography, Sparse View, MLEM, ART, FBP
  • نیلوفر رشته بر*، سید ابوالفضل حسینی، پیمان شیخ زاده

    استفاده از تصویربرداری دینامیکی PET برای استخراج پارامترهای جنبشی ردیاب که مهم ترین آن ها پارامتر Ki است، در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است. در این مطالعه استفاده از تکنیک دو نقطه زمانی (DTP) برای تولید تصاویر پارامتریک Ki با استفاده از دو تصویر استاتیک سه دقیقه ای PET مورد ارزیابی قرار گرفت. به این منظور با استفاده از شبیه سازی با فانتوم XCAT، شش تومور ناهمگن با سه سطح انرژی در بافت های ریه و کبد قرار داده شد. سپس با استفاده از آنالیز پاتلاک و استفاده از تابع ورودی مبتنی بر جمعیت (PBIF) تصاویر پارامتریک Ki تولید و ارزیابی شد. همچنین پارامترهای TBR و CNR در تصاویر SUV و تصاویر پارامتریک تولید شده با استفاده از روش DTP و روش تصویربرداری کامل دینامیکی مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده همبستگی بالا (0/9 <) و بایاس محدود بین پارامتر Ki تولید شده با استفاده از روش DTP و روش تصویربرداری کامل دینامیکی بود. همچنین بالا بودن پارامتر TBR در تصاویر DTP نسبت به تصاویر SUV (%70- تومور ریه، 35 % - تومور کبدی) نشان از بهبود وضوح و کیفیت این تصاویر دارد. بنابراین این تصاویر می توانند جایگزین مناسبی برای تصاویر کامل دینامیکی PET و SUV در کلینیک باشند.

    کلید واژگان: مدل سازی جز به جز, توموگرافی با گسیل پوزیترون, تصویربرداری دینامیکی, فانتوم XCAT, تکنیک دو نقطه زمانی
    N. Reshtebar *, S. A. Hosseini, P. Sheikhzadeh

    Dynamic Positron Emission Tomography (PET) imaging has significant potential for extracting kinetic parameters of tracers, particularly the Ki parameter. This study evaluates the use of the Dual Time Point (DTP) technique to generate parametric Ki images from two 3-minute static PET scans. A simulation study was conducted using the XCAT phantom, generating six realistic heterogeneous tumors embedded in lung and liver tissues with various levels of [18F] FDG uptake. Parametric Ki images were generated and evaluated using Patlak analysis and a population-based input function (PBIF). Additionally, TBR and CNR parameters in SUV images and parametric images produced by DTP and full dynamic methods were compared and analyzed. The results showed a significant correlation (> 0.9) between the Ki parameter derived from DTP and full dynamic imaging methods. Moreover, the high TBR parameter in DTP images compared to SUV images (70% for lung tumors, 35% for liver tumors) indicates improved contrast and image quality. Consequently, DTP images can be a suitable alternative to complete dynamic PET and SUV images in clinical settings.

    Keywords: Compartmental Modeling, Positron Emission Tomography, Dynamic Imaging, XCAT Phantom, Dual Time Point Technique
  • سید احمد حسینی*، محمدمهدی براتی

    با توجه به موقعیت کشور و تهدیدات موجود علیه آن، مراکز حساس و استراتژیک کشور از قبیل مخازن ذخیره سازی آب، نفت، گاز و فرآورده های نفتی، همواره در معرض خطرات حملات تروریستی است. مخازن مدفون، از جمله مراکز حساس می باشد که در صورت آسیب دیدن، منجر به بروز بحران های اجتماعی و زیست محیطی می شود. لذا بررسی عملکرد رفتار این سازه ها در برابر انفجار، امری ضروری و در راستای سیاست های پدافند غیر عامل می باشد. در این تحقیق رفتار یک مخزن بتن مسلح استوانه ای مدفون تحت انفجار مدفون با استفاده از نرم افزار آباکوس بررسی شده است. برای شبیه سازی خاک از مدل رفتاری دراکر-پراگر، مایع معادله خطی هگونویت، انفجار JWL و بتن، مدل بتن آسیب دیده خمیری استفاده شده است. ابتدا نسبت به صحت سنجی اندرکنش سازه- خاک تحت انفجار و سپس اندرکنش سازه- آب اقدام شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که برای این مخزن مدفون تحت انفجار، محل تلاقی دیواره با سقف مخزن، در معرض بیشترین آسیب می باشد. با افزایش مقدار میلگرد، تغییر شکل ها کاهش محسوسی پیدا می کنند؛ به طوریکه با دو برابر کردن مقدار میلگرد، تغییر شکل 28 درصد کاهش و با نصف کردن میلگرد، تغییر شکل، 46 درصد افزایش پیدا می کند.

    کلید واژگان: مخزن مدفون, اندرکنش خاک- سازه, اندرکنش مایع- سازه, انفجار مدفون
    S.A. Hosseini*, M. Barati

    In this research, the behavior of a buried reinforced concrete tank against explosion has been investigated using Abacus software. The results of this study show that for this buried tank under explosion, the junction of the wall with the roof of the tank is most exposed to damage.

    Keywords: Buried Reservoir, Soil-Structure Interaction, Liquid-Structure Interaction, Explosion
  • N. Abdpour, S. A. Hosseini *
    The paper reports the production of liquid fuels from waste plastics' thermal and catalytic pyrolysis, including polypropylene (PP), high-density polyethylene (HDPE), low-density polyethylene (LDPE), and polystyrene (PS). For this purpose, three different types of zeolites (4A, ZSM-5, and 13X) and Cu/4A, Cu/ZSM-5, and Cu/13X were used in catalytic pyrolysis. The acidity and textural properties of the catalysts are the main parameters in the decomposition of polymers. The order of acidity of the catalysts was as follows: Cu/13X> Cu/4A> Cu/ZSM-5. The main product of thermal pyrolysis was liquid, mostly linear heavy hydrocarbons, whereas catalytic pyrolysis by copper/zeolite catalysts produced liquid products containing more branched hydrocarbons at lower temperatures. The liquid products carried out analysis through the use of FTIR and GC/MS techniques. The results indicated the presence of paraffin, olefins, and aromatic hydrocarbons in the liquid products. It was also found that light liquid hydrocarbons and gaseous products were produced over Cu/13X (higher acidity, large pore size, and high surface area). For Cu/4A, Cu/13X, and Cu/ZSM-5 catalysts, the main liquid products of catalytic pyrolysis were in the range of diesel, gasoline, and kerosene, respectively.
    Keywords: Catalytic Pyrolysis, Cu, 4A Catalyst, Liquid-Fuel, Waste Plastic, Zeolite
  • حسین سلیمی مظفرآبادی، سید احمد حسینی*

    آتش سوزی و انفجار اغلب هم افزایی دارند. آتش سوزی ممکن است پس از وقوع انفجار رخ دهد و یا اینکه ابتدا آتش سوزی رخ دهد و متعاقب آن انفجار ایجاد شود. عواقب سناریوی ترکیبی آتش و انفجار در رابطه با هر یک از اجزا باید در طراحی یا ارزیابی سازه در نظر گرفته شود. تجزیه وتحلیل آتش و انفجار باید باهم انجام شود و اثرات یکی بر دیگری با دقت تجزیه وتحلیل شود. در اغلب تحقیقات و دستورالعمل های طراحی، پدیده آتش سوزی و انفجار مستقل از هم مورد بررسی قرار می گیرند و اندرکنش آن ها کمتر مورد ملاحظه قرار می گیرد. در این تحقیق به این مهم پرداخته می شود و آتش سوزی پس از انفجار و اندرکنش و هم افزایی این دو پدیده با هم مطالعه می شود. سازه مورد مطالعه یک سازه ی فولادی دو طبقه با کاربری های مختلف (مسکونی، اداری و...) می باشد که تحت انفجارهای مختلف و به تبع آن تحت آتش سوزی ناشی از تجهیزات داخل ساختمان قرار می گیرد. بارگذاری انفجاری با استفاده از نمودارهای دستورالعمل UFC 3-340-02 و بار آتش با استفاده از مفهوم چگالی آتش و روابط آیین نامه های EUROCODE 1 و EUROCODE 3 محاسبه شده است. جهت شبیه سازی بارگذاری انفجاری و حرارتی، از نرم افزار اجزای محدود آباکوس و تحلیل دینامیکی توام حرارتی- تغییر شکل استفاده شده است. دمای ناشی از آتش سوزی، به صورت آتش طبیعی بکار رفته است و مرحله سرمایش و پس از سرمایش آتش سوزی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. پس از صحت سنجی شبیه سازی پیشنهادی با دو کار آزمایشگاهی معتبر، تحلیل پاسخ سازه در برابر انواع بارهای انفجاری و آتش سوزی های متعاقب توسط مدل عددی انجام شد. نتایج این بررسی ها نشان داد که پاسخ و تغییر شکل سازه در تحلیل ترکیبی زنجیره ای (اعمال اندرکنش انفجار و آتش سوزی روی سازه) نسبت به تحلیل ترکیبی مستقل (تحلیل مستقل سازه در برابر انفجار و آتش و جمع زدن پاسخ ها باهم) تا 15% افزایش دارد و در نظر گرفتن اندرکنش انفجار و آتش نه تنها مهم بلکه ضروری می باشد و عدم در نظر گرفتن این اندرکنش در اغلب موارد موجب پاسخ های کمتر از واقعیت سازه و در نتیجه سبب طراحی غیر ایمن خواهد شد

    کلید واژگان: انفجار, آتش سوزی, نرم افزار اجزای محدود آباکوس, حوادث چندگانه زنجیره ای, اندرکنش میان انفجار و آتش سوزی
    H. Salimi Mozafarabadi, S.A. Hosseini*

    Fire and explosion are often synergistic. A fire may occur after an explosion or a fire may occur first and then an explosion occurs. The consequences of a combined fire and explosion scenario about each component must be considered in the design or evaluation of the structure. The analysis of fire and explosion should be done together and the effects of one on the other should be carefully analyzed. In most researches and design guidelines, fire and explosion phenomena are investigated independently and their interaction is less considered. In this research, this issue is addressed and the fire after the explosion and the interaction and synergy of these two phenomena are studied together. The studied structure is a two-story steel structure with different occupancy (dwelling, office, etc.). which is subject to various explosions and as a result fire caused by the equipment inside the building. Explosive loading has been calculated using UFC 3-340-02 instruction charts and fire load using the concept of fire density and relationships of EUROCODE 1 and EUROCODE 3 regulations. In order to simulate explosive and thermal loading, Abaqus finite element software and combined thermal-deformation dynamic analysis have been used. The temperature caused by the fire has been used as a natural fire, and the cooling and post-cooling stages of the fire have also been investigated. After validating the proposed simulation with two valid laboratory works, the analysis of the structure's response against various types of explosive loads and subsequent fires was performed by a numerical model. The results of these investigations showed that the response and deformation of the structure in the chain combined analysis (applying the interaction of explosion and fire on the structure) compared to the independent combined analysis (independent analysis of the structure against explosion and fire and collecting the responses together) It increases by 15%, and considering the interaction of explosion and fire is not only important but also necessary, and not considering this interaction in most cases will cause the response of the structure to be less than the reality, and as a result, it will cause an unsafe design.

    Keywords: Explosion, fire, Abaqus finite element software, multiple cascading incidents, Interaction between explosion
  • جعفر عالم گیر*، سید ابوالفضل حسینی، احسان سلیمی

    در چند دهه اخیر، تاثیر نانوذرات در پرتودرمانی موردتوجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر مدل های برهم کنش فیزیکی مختلف بر روی محاسبات دز در اطراف نانوذرات طلا، هافنیوم و گادولینیم، انجام شده است. با استفاده از ابزار مونت کارلوی Geant4، یک نانوذره به قطر 50 نانومتر در فانتوم مکعبی آب شبیه سازی شد و تحت تابش پروتون با انرژی های 5، 50 و MeV 150 قرار گرفت. مطالعه حاضر پارامترهای مختلفی را از جمله طیف انرژی الکترون ها و فوتون های ثانویه، توزیع دز شعاعی (RDD)، ضریب افزایش دز (DEF)، در اطراف نانوذره با سه جنس مختلف و دو مدل برهم کنش فیزیکی مورد بررسی قرار داده است. نتایج حاصل شده نشان داد که برای نانوذره طلا تعداد الکترون های ثانویه با مدل پنلوپه بیش تر از مدل لیورمور بود؛ ولی برای دو نانوذره دیگر، الکترون های ثانویه بیش تری با مدل لیومور نسبت به مدل پنلوپه تولید شد. در نمودارهای RDD تا فاصله 6 نانومتری از سطح نانوذره طلا (در راستای شعاعی در محیط آب)، مدل پنلوپه یک اختلاف 10 درصدی را نسبت به مدل لیورمور ارایه می کند. هم چنین، تا فاصله 9 نانومتری از سطح نانوذره، مدل لیورمور به ترتیب یک افزایش 16 و 10 درصدی در دز را در مقایسه با مدل پنلوپه برای نانوذرات هافنیوم و گادولینیم نشان می دهد. در مورد DEF، دز نهشت شده در اطراف نانوذره طلا 14 برابر افزایش یافت که بالاترین مقدار در مقایسه با افزایش دز پیرامون نانوذرات هافنیوم و گادولینیم که به ترتیب 10 و 6 برابر بودند، می باشد.

    کلید واژگان: نانوذرات, ضریب افزایش دز, پروتون درمانی, شبیه سازی مونت کارلو, Geant4
    J. Alamgir *, S.A. Hosseini, E. Salimi

    The impacts of nanoparticles in radiation therapy have been investigated during the recent decades. The present study was conducted with the aim of investigating the effect of different physical interaction models on dose calculations using gold, hafnium and gadolinium nanoparticles. A nanoparticle with a diameter of 50 nm was simulated in a cubic water phantom and irradiated by protons with the energies of 5, 50 and 150 MeV using Geant4 Monte Carlo toolkit. The current study has considered various parameters, including the energy spectrum of secondary electrons and photons, radial dose distribution (RDD), dose enhancement factor (DEF), around the nanoparticle with three different materials and two physical interaction models. The obtained data showed that for gold nanoparticles, the Penelope model generated a greater number of secondary electrons than the Livermore model; however, for the other two nanoparticles, the Livermore model produced a greater number of secondary electrons than the Penelope model. In the RDD graphs, the Penelope model presents a 10% difference compared to the Livermore model up to a distance of 6 nm from the nanoparticle’s surface (along the radial axis in water). Furthermore, the Livermore model indicates a 16% and 10% increase in dose compared to the Penelope model up to a distance of 9 nm from the surface of hafnium and gadolinium nanoparticles, respectively. In the case of DEF, the dose deposited around the gold nanoparticle was increased by 14, the highest amount compared to DEF of hafnium and gadolinium nanoparticles which is 10 and 6, respectively

    Keywords: Nanoparticle, Dose Enhancement Factor, Proton therapy, Monte Carlo Simulation, Geant4
  • علی اروانه، علی اسدی*، سید ابوالفضل حسینی

    در این مطالعه ما با استفاده از کد مونت کارلو MCNP خواص حفاظت در برابر اشعه گاما سیستم شیشه ای با ترکیب با غلظت های مشخص (35، 30، 25، 20، 15، 10، 5 =x  درصد مول) را با محاسبه چندین پارامتر مربوط به تضعیف فوتون مانند لایه نیم جذب (HVL)، پویش آزاد میانگین ​​(MFP)، ضریب تضعیف جرمی (μm)، عدد اتمی موثر (Zeff) و ضریب انباشت (BF) برای سطوح مختلف انرژی در محدودهkeV100-1500 بررسی کردیم. برای تایید نتایج شبیه سازی، نتایج حاصل از شبیه سازی با داده های مستخرج از پایگاه داده  XCOMمقایسه شد. مشاهده شد که داده های مستخرج از پایگاه NIST-XCOM و نتایج کد کامپیوتری MCNP توافق خوبی با یک دیگر دارند. درصد انحراف  (PD)بین داده های مستخرج از پایگاه NIST-XCOM و نتایج حاصل از کد کامپیوتری MCNP در بیش تر موارد کم تر از 59/0 درصد بود. نتایج نشان می دهد که در مقایسه با مواد حفاظ مرسوم مانند بتن و سرب، ترکیب جدید پارامترهای تضعیف موثرتری را علاوه بر خواص فیزیکی نشان می دهد. شیشه با بالاترین غلظت 2TiO از نظر چگالی مطلوب ترین حالت را در مقایسه با مواد حفاظ بررسی شده دارد. در این مطالعه از یکی از روش های کاهش واریانس برای کاهش خطای محاسبات MCNP استفاده شد. توافق بین داده های مستخرج از پایگاه NIST-XCOM و نتایج حاصل از شبیه سازی های این مطالعه نشان می دهد که مدل سازی مونت کارلو یک روش خوب جهت بررسی مشخصات حفاظ پرتوی گاما می باشد.

    کلید واژگان: اشعه گاما, ضریب انباشت, کد MCNP و پایگاه داده XCOM, پارامترهای تضعیف مواد حفاظ
    A. Arvaneh, A. Asadi *, S.A. Hosseini

    In this study, using the MCNP Monte Carlo code, the gamma-ray protection properties of the glass system with the composition of (55-x)Bi2O3-15Pb3O4-20Al2O3-10ZnO-xTiO2 with certain concentrations (35, 30, 25, 20, 15, 10, 5 = mol percent) were examined by calculating the several parameters related to photon attenuation such as half-value layer (HVL), mean free path (MFP), mass attenuation coefficient (𝜇m), effective atomic number (Zeff) and buildup factor (BF) for different energies in the range of 1500-100 keV. To verify the simulation results, a comparison was made with the XCOM database. It was observed that the data extracted from the NIST-XCOM database and the MCNP simulation results are in reasonable agreement with each other. The percentage deviation (PD) between the data extracted from the NIST-XCOM database and the results obtained from the MCNP simulations was less than 0.59% in most cases. The results show that compared to conventional protective materials such as concrete and lead, the new composition shows more effective attenuation parameters in addition to physical properties. The glass with the highest concentration of TiO2 has the most favorable properties in terms of density compared to the investigated protective materials. In this study, one of the variance reduction methods was used in order to reduce the error in MCNP calculations. The agreement between the data extracted from the NIST-XCOM database and the results of the simulations of this study shows that Monte Carlo modeling is an effective method to investigate gamma-ray shielding characteristics.

    Keywords: gamma-ray, Buildup factor, MCNP code, the XCOM database, Attenuation parameters Shielding materials
  • S. A. Hosseini *, F. A. Khankahdani, S. A. H. Moosavinezhad
    Aggressive environment reduces the mechanical and durability-related properties of concrete. In this study, the effects of exposing the concrete containing crumbed tire rubber (CTR) to aggressive environmental conditions, including hydrochloric acid (HCl) is investigated. For this purpose, 5, 10, and 15% of the fine aggregate of the mixing design were partially replaced with the CTR, and then at the age of 7 days, when the concrete reached almost 70% of the initial strength, the samples were placed in water containing 2% HCl for 28 and 90 days. In this study, the effect of using Nano-SiO2(NS) in the rubberized concrete and its behavior in acidic environments by replacing 5 and 10% by weight of cement with NS was also studied. Compressive strength and mass loss were evaluated at 28 and 90 days after casting. The results showed that the detrimental effects of HCl on the compressive strength of concrete significantly increased with an increasing in CTR content of concrete. The results also indicated that the impact of HCl acid on mass loss is improved by increasing the percentage of CTR so that the sample with the 15% crumbed tire showed a 7% lower weight reduction than the control sample.
    Keywords: Recycled materials, Compressive strength, Admixtures, Curing, Hydrochloridric Acid, Environment
  • S. Jalali, M. Amelsakhi, M. Momeni Roghabadi, S. A. Hosseini, R. Khajavi

    Collapsible soils pose significant challenges due to their open structure, which causes settlement when exposed to moisture. Failure to identify these soil types can lead to structural damage when they become saturated or experience changes in moisture content. The presence of such soils in various regions, including Iran, necessitates greater attention and investigation into their behavior and properties. This study examines the impact of butadiene rubber on the stabilization of these soils. Fine-grained soil samples were collected from two different sites in Kerman province (Kerman City). The samples were injected with 2%, 3%, 4%, 5%, 6%, and 7% butadiene rubber for stabilization periods of 4, 7, 14, and 28 days, resulting in a total of 72 tests. The stabilized soils were evaluated using a double consolidation test (ASTM D5333) on intact soil samples. The penetration of butadiene rubber and the resulting rubber columns reduced the degree of collapse. In all cases, the collapse was reduced by more than 88%. The highest reduction was observed with a 7% additive after 28 days of stabilization. Given the increasing use of intelligent systems in predicting the behavior of stabilized collapsible soils, a model was developed to predict the degree of collapse for samples stabilized with butadiene rubber using an adaptive network fuzzy inference system (ANFIS). The accuracy of the model was evaluated, and it successfully predicted the collapse degree. Addition of styrene butadiene rubber additive in the tested soils led to a decrease in the plasticity index of clays with high liquid limits and an increase in the plasticity index of silts with low liquid limits. These changes varied depending on the mineral type. Subsequently, a model was developed to predict the plastic properties of the soil using a fuzzy inference system. The results demonstrate acceptable consistency between the training and prediction data (R2=0.93).

    Keywords: Collapsible Soil Stabilization, Styrene Butadiene Rubber, Intelligent Fuzzy Inference System, Plastic Index
  • سید عطاالله حسینی*
    برای مدیریت جنگل های هیرکانی ضروری است که شبکه ای هدفمند از جاده ها با توزیع تراکم کافی و متناسب برای اجرای شیوه جنگل شناسی (شیوه پرورشی)، عملیات حفاظتی و حمایتی، گردشگری و همه اقدام های اجتناب ناپذیر طراحی و ساخته شود. تا سال 1390، حدود 10 هزار کیلومتر جاده در طرح های جنگل داری ایران احداث شده بود. جاده سازی در جنگل، علاوه بر ایجاد کنش های مثبت مانند دسترسی برای مدیریت عرصه جنگلی (انجام به موقع عملیات حفاظتی و پرورشی)، بر متغیرهای موجود در طبیعت و عملکرد طبیعی آن ها (مانند تاثیر بر تنوع پوشش گیاهی و ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک حاشیه جاده) نیز تاثیر می گذارد. باید با رعایت اصول و موازین فنی- مهندسی جنگل در هنگام طراحی و ساخت جاده، عوارض و واکنش های منفی را کاهش داد و به اندازه کمینه آن نزدیک کرد. پیشنهاد می شود که سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نسبت به نظارت بر رعایت دستورالعمل های فنی ساخت جاده (نشریه های 131 و 148 معاونت امور فنی در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور) در پروژه های جاده سازی، نظارت مستقیم خود را در همه عرصه های جنگلی و حتی همه عرصه های منابع طبیعی کشور، بیش از پیش ایفا کند.
    کلید واژگان: اثرات بومشناختی, فرسایش, ناحیه رویشی هیرکانی
    S.A. Hosseini *
    Managing Hyrcanian Forests in Iran requires a well-designed and constructed network of roads that are appropriately distributed and aligned with the silviculture method. These roads enable access to protection, support, and tourism activities, as well as facilitate the execution of all necessary measures. Around 10,000 kilometers of roads have been built in Iranian forestry projects. Constructing roads in forests has both positive and negative consequences on nature and its natural functioning, including impacts on biodiversity, grass and plant cover, and physical and chemical soil properties. The design and construction of these structures should adhere to the principles and technical-engineering standards of forestry to minimize adverse reactions. To ensure compliance with road construction technical instructions (Publications 131 and 148 of the technical deputy in the Management and Planning Organization of Iran), it is recommended that the Natural Resources and Watershed Management Organization of Iran supervise their implementation in all forest areas, alongside forestry plans. Furthermore, the organization should increase its direct supervision of the country's entire natural resource field to improve project outcomes.
    Keywords: Action, reaction, ecological effects, erosion, Hyrcanian vegetation zone
  • مرتضی حیدری مظفر*، سید عادل حسینی
    پیشینه و اهداف

    در دهه های اخیر، علوم ژیوماتیک پیشرفت چشمگیری کرده و این پیشرفت ها، ناشی از ابزارهای پیشرفته اندازه گیری و تکنولوژی های نوآورانه در زمینه اخذ داده های هندسی و مکانی است. در این زمینه، لیزراسکنرهای همراه به عنوان ابزاری اساسی و کارآمد معرفی شده اند که قابلیت انجام اندازه گیری دقیق و سریع اشیاء و محیط های مختلف از جمله فضاهای شهری، را دارا هستند. این دستگاه ها به شکل خودکار تمامی جزییات فضای شهری را به شکل ابرنقطه ثبت می کنند. برای استخراج اطلاعات هندسی ساختمان ها از درون این جزییات، لازم است از روش های بینایی ماشین استفاده شود. در راستای دستیابی به مدل های دقیق و قابل اعتماد از ساختمان ها، هنگام پردازش داده های ابرنقطه، دنباله ای از عملیات پس پردازش اجرا می شود. یکی از مهمترین مراحل این پردازش ها، قطعه بندی ابرنقاط است. این مراحل انتقال داده های ابرنقطه را به اطلاعات مفهومی تر و قابل تحلیل تر تبدیل می کنند. یکی از مسایل مهم در پردازش داده های ابرنقطه، توانایی استخراج سطوح مسطح نما های ساختمانی (دیوارها) است. این سطوح مسطح به عنوان اجزاء اساسی در مدل سازی و تحلیل وضعیت ساختمان ها از اهمیت ویژه ای برخوردارند. دقت در اطلاعات مرتبط با این سطوح مسطح، امکان تمایز دقیق تر و کامل تر بین اجزاء مختلف ساختمان ها را فراهم می کند. این امر در کاربردهای متعددی از جمله برنامه ریزی شهری، مدیریت ساخت و ساز، و تجزیه و تحلیل مصرف انرژی ساختمان ها اهمیت دارد.

    روش ها

    در این مقاله، برای استخراج سطوح مسطح از داده های ابرنقطه از دو الگوریتم MSAC و G-DBSCAN استفاده شده است. این دو الگوریتم به صورت متوالی اجرا می شوند. به طوری که ابتدا محتمل ترین سطوح مسطح در فضای مطالعه با استفاده از MSAC استخراج شده و سپس به منظور جداسازی دیوارها از میان این سطوح مسطح از G-DBSCAN استفاده می شود. در این مقاله، از دستگاه لیزراسکنر همراه GeoSLAM ZEB-HORIZON برای اخذ داده ها استفاده شده است و محوطه ای که برای این منظور انتخاب شده، ساختمان های دانشکده مهندسی دانشگاه بوعلی سینا در همدان می باشد. دلیل انتخاب این محوطه وجود ویژگی هایی از جمله تنوع معماری، وجود نماهای غیرمسطح و مسطح، حالت های مختلف قرارگیری دیوارها نسبت به هم با ابعاد مختلف، و چالش های مرتبط با معماری متنوع فضای اطراف ساختمان ها است.

    یافته ها

    ارزیابی جامع این تحقیق، سه ساختمان مجزا را دربرمی گیرد. نتایج میانگین دقت (Precision) بالای 93 درصد را نشان می دهد که استخراج دقیق داده ها را تضمین می کند. به علاوه، نتایج به میانگین بازنمایی (Recall) بالای 94% دست یافته است، که اکثریت عناصر نما را به تصویر می کشد. در نتیجه، امتیاز  F1(F1 score) مقدار متوسط 94% را به دست آورده است. این تحقیق، به پیشرفت در زمینه استخراج دقیق داده های ساختمانی و مدل سازی معماری کمک می کند. البته، در مواجهه با ساختمان ها و محیط های پیچیده تر، الگوریتم با چالش هایی مواجه می شود. از جمله چالش هایی که می توان به آن ها اشاره کرد، ویژگی های معماری متنوع ساختمان ها و موانع خارجی می باشد. برای مثال، در ساختمان های دارای درب ها و پنجره های شیشه ای بزرگ، این الگوریتم ها ممکن است دیوارهای داخلی را به اشتباه استخراج کنند. همچنین، وجود پوشش گیاهی متراکم در اطراف نما می تواند موانعی ایجاد کند که مانع از توانایی لیزراسکنر در برداشت کامل نما شوند.

    نتیجه گیری

    نتایج، نشان می دهد الگوریتم به طور کلی توانسته عملکرد قابل توجهی در استخراج اطلاعات نمای ساختمان ها به خصوص در سناریوهای معماری چالش برانگیز ارایه دهد. این پیشرفت ها، امیدوارکننده اند و امکانات جدیدی را در حوزه تحلیل داده های مکانی و مدل سازی ساختمانی ایجاد می کند. از این رویکرد نوآورانه، می توان در کاربردهای مختلفی استفاده نمود و به توسعه مدل های معماری مدرن و مبتنی بر داده کمک کرد.

    کلید واژگان: لیزراسکنر همراه, الگوریتمهای DBSCAN و RANSAC, مدل سازی ساختمان, استخراج صفحه, قطعه بندی ابرنقطه, خوشه بندی ابرنقطه
    M. Heidarimozaffar *, S.A. Hosseini
    Background and Objectives

    In recent decades, geomatics science has made significant progress, and these advances are due to advanced measurement tools and innovative technologies in the field of geometric and spatial data acquisition. In this context, mobile laser scanners have been introduced as a basic and efficient tool that has the ability to perform accurate and fast measurements of various objects and environments, including urban spaces. These devices automatically record all the details of the urban space in the form of point cloud. To extract the geometric information of buildings from these details, it is necessary to use machine vision methods. In order to achieve accurate and reliable models of buildings, a sequence of post-processing operations is implemented when processing point cloud data. One of the most important stages of these processes is the segmentation of point cloud. These steps transform point cloud data into more conceptual and analyzable information. One of the important issues in processing point cloud data is the ability to extract planar surfaces of building facades (walls). These planar surfaces are of special importance as basic components in modeling and analyzing the condition of buildings. Accuracy in the information related to these planar surfaces allows for a more accurate and complete distinction between different components of buildings. This is important in several applications including urban planning, construction management, and energy consumption analysis of buildings.

    Methods

    In this article, MSAC and G-DBSCAN algorithms are used to extract planar surfaces from point cloud data. These two algorithms are executed sequentially. First, the most probable planar surfaces in the study area are extracted using MSAC, and then G-DBSCAN is used to separate the walls from these planar surfaces. In this article, the GeoSLAM ZEB-HORIZON mobile laser scanner device is used to collect data, and the area chosen for this purpose is the buildings of the Faculty of Engineering of Bo Ali Sina University in Hamedan. Because this place has features such as architectural diversity, the presence of non-planar and planar facades, different positions of the walls relative to each other with different dimensions, and challenges related to the diverse architecture of the space around the buildings.

    Findings

    Comprehensive evaluation of this research that includes three separate buildings. The results show an average precision of over 93%, which guarantees accurate data extraction. In addition, it has achieved an average recall of over 94%, which captures the majority of elements in the view. As a result, F1 score with an average value of 94% has been obtained. This research contributes to the progress in the field of accurate building data extraction and architectural modeling. Of course, when dealing with buildings and more complex environments, the algorithm faces challenges. Among the challenges that can be mentioned are various architectural features of buildings and external obstacles. For example, in buildings with large glass doors and windows, these algorithms may incorrectly extract interior walls. Also, the presence of dense vegetation around the facade can create obstacles that hinder the laser scanner's ability to fully capture the facade.

    Conclusion

    However, the results show that the algorithm in general was able to provide a significant performance in extracting the facade information of buildings, especially in challenging architectural scenarios. These developments are promising and create new possibilities in the field of spatial data analysis and building modeling. This innovative approach can be used in various applications and help to develop modern and data-based architectural models.

    Keywords: Mobile Laser Scanner, DBSCAN, RANSAC, Building Modeling, Plane Extraction, Point Cloud Segmentation, Point Cloud Clustering
  • نیلوفر حارث آبادی، سیده عاطفه حسینی*، محمدحسین امینی فرد

    ویروس پژمردگی لکه ای گوجه فرنگی (Tomato spotted wilt virus) متعلق به جنس توسپوویروس  (Tospovirus)و خانواده بنیاویریده (Bunyaviridae) می باشد. این ویروس خسارت زیادی به کشت های گوجه فرنگی و انواع گیاهان در گلخانه های کشور وارد نموده است. همواره به جهت افزایش مقاومت گیاهان و کنترل آلودگی های ویروسی از تغذیه کودی گیاهان استفاده می شود. یکی از عناصر مورد نیاز گیاه عنصر آهن می باشد که در روند تحمل گیاه به انواع تنش ها اثر زیادی دارد. بنابراین، به منظور بررسی اثرات متقابل ویروس پژمردگی لکه ای گوجه فرنگی و عنصر آهن بر برخی خصوصیات بیوشیمیایی دو رقم گوجه فرنگی ، تحقیقی در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و چهار تیمار در دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل رقم با دو سطح (رقم ’موبیل‘ و رقم ’ریوگراند‘) و محلول پاشی آهن در حضور آلودگی ویروسی با سه غلظت (صفر، 5/1 و 3 میلی لیتر کود آهن مایع در یک لیتر آب) اعمال شد. صفات بیوشیمیایی مورد بررسی در این آزمایش شامل قندکل، فنل، فلاونویید، آنتی اکسیدان و  کلروفیل (a،  bو کلروفیل کل) بودند. نتایج این تحقیق نشان داد کاربرد برگی کود آهن در غلظت 5/1میلی لیتر منجر به افزایش محتوی قند کل در گیاهان آلوده شد. همچنین نتایج مقایسه میانگین ها حاکی از آن است که بیشترین میزان آنزیم های آنتی اکسیدان در گیاهان آلوده به ویروس با 34/73 درصد مشاهده شد. در بین ارقام از نظر میزان فنل و فلاونویید تفاوت معنی داری در سطح احتمال یک درصد وجود داشت به نحوی که بیشترین میزان فنل در رقم ’موبیل‘ با 68/0میلی گرم در صد گرم و بیشترین میزان فلاونویید در رقم ’ریوگراند‘ با 51/0 میلی گرم در گرم وزن تازه مشاهده شد. در مجموع کود آهن با غلظت 5/1 میلی لیتر باعث بهبود قندکل در گیاهان آلوده به ویروس پژمردگی لکه ای گوجه فرنگی شد و همراه با فنل و آنزیم های آنتی اکسیدان بر کاهش گسترش ویروس به ویژه در رقم ’موبیل‘ تاثیر مثبتی گذاشت و منجر به کاهش شدت علایم شد.

    کلید واژگان: بنیاویریده, تلقیح مکانیکی, توسپوویروس, صفات بیوشیمیایی, مواد مغذی
    Nilofar Haresabadi, S.A. Hosseini *, M.H. Aminifard
    Introduction

     Tomato, scientifically known as Solanum lycopersicum L., belongs to the Solanaceae family and is susceptible to various diseases, resulting in reduced yield. Among the diseases, the Tomato spotted wilt virus (TSWV), which belongs to the Tospovirus genus and Bunyaviridae family, causes significant damage to tomato crops and other greenhouse plants. Therefore, it is crucial to find ways to increase plant resistance and control viral infections. One effective method is through proper plant nutrition, which can enhance plant resistance by balancing fertilizer consumption and nutrient supply. Iron (Fe) is an essential element for plants and plays a significant role in increasing their tolerance to various stresses. In Order to evaluate the interaction effects of Tomato spotted wilt virus and Fe on some biochemical traits of Mobil and RioGrand tomato cultivars, a study was conducted in Birjand Faculty of Agriculture.

    Materials and Methods

     Experiment in a Random complete design with greenhouse conditions, with 3 replications and 4 treatments Done. Experimental factors include cultivar with two levels (Mobil cultivar and Rio Grand cultivar) and Fe foliar application in the presence of virus with these three (zero, 1.5 and three milliliter of Fe fertilizer per liter of water). First, two varieties of RioGrand and Mobil tomato seeds were prepared and planted in seedlings. Then, in the two-leaf stage, they were transferred to pots filled with sterile soil and kept in greenhouse conditions. After seedling establishment, the first foliar application of Fe fertilizer was done and in the five to seven leaf stage, the virus was inoculated on all leaves. Then, the second stage of fertilizer was applied 10 days after the first fertilizer and finally, after the last stage of foliar application, the samples were transferred to the laboratory. In Order to accurately investigate the effect of Fe on important plant factors, extracts were taken from the samples. Then, the amount of antioxidants, carbohydrates, Flavonoids, Chlorophyll (a, b and total chlorophyll) and phenol was measured. Finally, the final data analysis was performed using SAS statistical software.

    Results

     The results showed that the simple effect of cultivar on the amount of phenol and flavonoids was significant at the level of one percent and the highest amount of phenol was recorded in Mobil cultivar and the highest amount of flavonoids was recorded in RioGrand cultivar. The effect of treatments on chlorophyll a, total chlorophyll index and antioxidant enzymes was significant at the level of 1% probability and carbohydrate content at the level of 5% probability. The results showed that feeding Fe at a concentration of 1.5 milliliter had a favorable effect on carbohydrate content and increased its amount in infected plants compared to control plants. This Increase effect may be useful for improving tolerance in a variety of tomatoes. According to the results, an increase in foliar application concentration to 3 milliliters led to a decrease in carbohydrate levels. Mechanical inoculation with a positive sample of the virus resulted in plant contamination. However, virus infection increased carbohydrate and antioxidant enzyme levels in tomatoes. The effect of cultivar on treatment was only significant in the amount of antioxidant enzymes at a one percent probability level, with the Mobil cultivar showing the highest response to virus infection treatment. Therefore, it can be concluded that a concentration of 1.5 milliliters of Fe fertilizer could be effective in increasing carbohydrate levels, as well as utilizing enzymatic and non-enzymatic antioxidant components to prevent viral penetration to some extent and reduce symptoms, particularly in the Mobile cultivar. However, the RioGrand cultivar produced less antioxidant components. Different cultivars of the same plant species have been reported to have varying responses to different types of infections, such as viruses, fungi, and bacteria. These differences are attributed to genetic variations among cultivars, which leads to different resistance mechanisms.

    Conclusion

     The final results showed that in the early stages of greenhouse tomato growth, Fe nutrition had an effect on the biochemical properties of the plant and had a positive effect on some traits. In total, Fe fertilizer with a concentration of 1.5 milliliter increased carbohydrates in plants infected with Tomato spotted wilt virus and together with phenol and antioxidants affected the spread of the virus, especially in Mobil cultivar.

    Keywords: Biochemical traits, Bunyaviridae, Mechanical inoculation, Nutrients, Tospovirus
  • علی عرب زاده، بهمن کروجی *، سید مصطفی موسوی زاده، سید علیرضا حسینی

    در این تحقیق رفتار خوردگی جوش همزن اصطکاکی نقطه ای زایده ای آلیاژ آلومینیم 2024 بررسی شده و با رفتار خوردگی فلز پایه مورد مقایسه قرار گرفته است. نمونه جوشکاری با سرعت چرخش 2500 دور در دقیقه در مدت زمان نگهداری 12 ثانیه انجام شد. میزان فروروی ابزار در سطح نمونه 1/0 میلی متر، قطر ابزار 16 میلی متر و زایده دایره ای شکل زیر نمونه ها با قطر 10 و ارتفاع 4/0 میلی متر از سطح میز کار تعبیه شدند. با استفاده از روش آزمون پلاریزاسیون تافلی و کاوشگر روبشی کلوین استاندارد و از طریق تغییرات پتانسیل سطوح جوش و فلز پایه و همچنین تغییرات چگالی شدت جریان خوردگی، رفتار خوردگی جوش همزن اصطکاکی نقطه ای زایده ای مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که پتانسیل خوردگی ناحیه جوش در مقایسه با فلز پایه کاهش می یابد. اما این کاهش منجر به افزایش قابل ملاحظه چگالی جریان خوردگی نشده است. همچنین ناحیه جوش ایجاد شده دارای بیشترین چگالی جریان خوردگی و ناحیه فلز پایه دارای کمترین چگالی جریان خوردگی بوده است.

    کلید واژگان: جوشکاری همزن اصطکاکی نقطه ای زائده ای, کاوشگر روبشی کلوین, رفتار خوردگی, آلومینیم 2024
    A. Arabzadeh, B.Korojy*, S.M.Mousavizade, SA. Hosseini

    In the present study, the corrosion behavior of projection friction stir spot welding of 2024 aluminum alloy has been investigated and compared with the corrosion behavior of the base metal. Welding of sample was performed with the rotation speed of 2500 rpm and the dwell time of 12 seconds. The penetration depth of the tool on the surface of the sample was 0.1 mm, the diameter of the tool was 16 mm, and a circular protrusion with a diameter of 10 mm and a height of 0.4 mm was placed below the working table. By using Tafel polarization test method and standard Scanning Kelvin Probe through potential chang of weld surfaces and base metal as well as chang in corrosion current density, the corrosion behavior of projection friction stir spot welding was investigated. The results showed that the corrosion potential of the weld area is reduced compared to the base metal, although this reduction has not led to a significant increase in corrosion current density. Also, the welding zone has higher corrosion current density than the base metal region.

    Keywords: Projection Friction Stir spot welding, Scanning Kelvin probe, corrosion behavior, 2024aluminum alloy
  • محمد امامی کورنده*، سید عظیم حسینی
    پدیده فروپاشی پیش رونده در مقوله پدافند غیرعامل اهمیت بسیار بالایی دارد. با توجه به افزایش تهدیدات امنیتی و تروریستی در دهه های اخیر و گسترش روز افزون مسایلی از این دست، این پدیده بیش از پیش خود را نشان داده است. اندرکنش خاک و سازه نیز علمی جوان در مهندسی عمران به شمار می رود. رفتار سازه تحت اثر اندرکنش خاک و سازه تغییر می کند و روش های مختلفی نیز برای مدل سازی این پدیده در منتشرات سال های اخیر ارایه شده است. مسیله اصلی تحقیق حاضر تعیین ستون بحرانی در پدیده فروپاشی پیش رونده در قاب خمشی فولادی با ملاحظه اثر اندرکنش خاک و سازه به دو روش مستقیم و غیر مستقیم می باشد. پدیده فروپاشی پیش رونده در تحقیق حاضر به کمک سناریوی حذف ستون انجام شده است. همچنین اثر اندرکنش خاک و سازه به کمک دو روش مستقیم و غیر مستقیم در دو نرم افزار Sap و پلاکسیس مدل سازی شده است. قاب های فولادی دوبعدی به تعداد طبقات متفاوت به ترتیب 5، 10، 15 و 20 طبقه ساخته شده اند و به وسیله تحلیل استاتیکی غیر خطی تحلیل شده و با سناریوی حذف ستون گوشه و میانی مورد بررسی قرار گرفته اند. پارامترهای مختلفی مانند ضریب رفتار، برش پایه، تغییر مکان نقطه عملکرد و تغییر مکان بالای گره حذف شده و گسترش مفاصل پلاستیک به عنوان شاخص های ارزیابی مطرح شدند. نتایج تحقیق حاضر نشان دادند که ستون های گوشه وضعیت بحرانی تری دارند.
    کلید واژگان: قاب فولادی خمشی, فروپاشی پیش رونده, تحلیل پوش آور, اندرکنش خاک و سازه
    M. Emamikorandeh *, S. A. Hosseini
    The phenomenon of progressive collapse is very important in the management of structures as well as the discussions related to passive defense. Due to the increasing terrorist threats in recent decades and the prevalence of such issues, this phenomenon has become more pronounced. The soil-structure interaction is also a new science in civil engineering. The structure behavior changes due to interactions with the soil and the literature review reveals various methods that have been presented for modelling this phenomenon in recent years. The main problem of the present study is to determine the critical column in the phenomenon of progressive collapse in steel flexural frame by considering the effect of soil-structure interactions with both the direct and indirect methods. The phenomenon of progressive collapse in the present study has been done with the help of column deletion scenario. In addition, the effect of soil-structure interactions has been modeled using the two direct and indirect methods in both Sap and Plaxis software. The two-dimensional steel frames are made for 5, 10, 15 and 20 story structures and are analyzed by the nonlinear static analysis and examined by the corner and middle column removal scenario. Various parameters such as the coefficient of behavior, base shear, displacement of the operating point and top of the node displacement are removed and the expansion of plastic joints are proposed as evaluation indicators. The results of the present study shows that the corner columns are in a more critical condition and the effect of soil-structure interactions in the direct method is much more significant.
    Keywords: Bending Steel Frame, Progressive Collapse, Pushover Analysis, Soil-Structure Interactions
  • محمد قربانزاده*، سید ابوالفضل حسینی، بیژن وثوقی وحدت، آزاده اخوان الاف، حسین عربی
    طی چند دهه گذشته، مقطع نگاری کامپیوتری با اشعه ایکس (CT) به عنوان یکی از روش های اصلی تصویربرداری مقطعی در طیف وسیعی از کاربردهای بالینی در رادیولوژی تشخیصی، انکولوژی و تصویربرداری مولکولی چند حالته، معرفی شده است. علی رغم ارزش اذعان شده این روش تصویربرداری، در مواردی به دلیل وجود کاشت های فلزی، کیفیت تصاویر CT تحت تاثیر قرار می گیرد. وجود اجسام فلزی مانند پرکردگی دندان، پروتز مفصل ران یا زانو، ضربان سازهای قلب، ترکش های جنگی و قفس های نخاعی باعث بروز و تشدید آرتیفکت های تصویر می شوند. این نوع آرتیفکت ها، به شکل خطوط سیاه و سفید در تصویر نمایان می شوند که باعث پنهان شدن ساختارها و بافت های اطراف کاشت فلزی می شود و ارزش تشخیصی تصاویر CT را از بین می برند. هم چنین این آرتیفکت ها بر دقت طراحی درمان پرتو درمانی که به تصاویر سی تی برای مشخص کردن تراکم الکترون و برآورد توان متوقف کننده نسبی ذرات متکی هستند، تاثیر می گذارد. بنابراین برای رفع این مشکل، طی 4 دهه، الگوریتم هایی با عنوان کاهش دهنده آرتیفکت فلزی (MAR) ارایه شده اند. در این پژوهش، پنج الگوریتم MAR با استفاده از شبیه سازی و مطالعات بالینی ارزیابی شده است. الگوریتم ها شامل درون یابی خطی (LI_MAR) داده های تخریب شده در سینوگرام، کاهش آرتیفکت های فلزی به روش نرمال سازی (NMAR)، روش حذف فلز (MDT)، کاهش دهنده آرتیفکت فلزی برای کاشت های ارتوپدی (OMAR) و یک روش بر پایه الگوریتم های مبتنی بر تکرار (MAP) است. تصاویر بالینی، در نواحی مختلف بدن، با ابعاد و جنس های مختلف کاشت فلزی، برای ارزیابی عملکرد الگوریتم های MAR، مورد مطالعه قرار گرفته است. به منظور بررسی کمی کیفیت تصاویر اصلاح شده با الگوریتم های MAR، معیار خطای میانگین مربعات نرمال شده NRMSE، محاسبه و ارزیابی شده است. نتایج حاصل از ارزیابی الگوریتم ها، نشان از عملکرد موثر الگوریتم NMAR در کاهش آرتیفکت فلزی به نسبت الگوریتم های دیگر، در اغلب موارد بوده است. هم چنین بررسی پارامتر زمان پردازش الگوریتم، ارزش کلینیکی الگوریتم NMAR را نمایان می کند.
    کلید واژگان: تصویربرداری پزشکی, آرتیفکت فلزی, CT, Metal Artifact Reduction
    M. Ghorbanzadeh *, S.A. Hosseini, B. Vosoughi-Vahdat, A. Akhavanallaf, H. Arabi
    Over the past few decades, computed tomography (CT) imaging has been merged as one of the leading cross-sectional imaging techniques in a wide range of clinical applications in diagnostic radiology, oncology, and multimodal molecular imaging. Despite the recognized value of this imaging modality, the quality and accuracy of CT images can be compromised by a number of implants. The presence of metal objects such as dental fillings, hip or knee prostheses, heart pacemakers, war fragments, and spinal cages can cause severe image artifacts. These types of artifacts appear as black and white streaks in the CT images, obscuring the structures and tissues around the metal implant which decreases the diagnostic values of the images. Metal artifacts also affect the accuracy of radiation therapy treatment planning, which relies on X-ray images to determine electron density and estimate the relative stopping power of particles. In this regard, different algorithms of the Metal Artifact Reduction (MAR) have been proposed over the decades to address this issue. In this study, five commonly used MAR algorithms in clinical practice have been evaluated using simulated and clinical datasets. These algorithms include linear interpolation (LI_MAR) of the degraded data in the sinogram space, reduction of metal artifacts by normalization method (NMAR), metal deletion technique (MDT), Orthopedic metal artifact reduction (OMAR), and a method based on iteration algorithms (MAP). Clinical CT images in different anatomical regions of the body, with different dimensions and types of metal implants, have been studied to evaluate the performance of the MAR algorithms. In order to quantitatively evaluate the quality of CT images corrected by the different MAR algorithms, the Normalized Root Mean Square Error (NRMSE) metric was employed. The quantitative analysis demonstrated the overall superior performance of the NMAR algorithm in effective metal artifact reduction compared to the other algorithms. The NMAR method exhibited relatively less signal distortion and reasonable processing time which make it a dependable solution in clinical practice.
    Keywords: Medical imaging, Metal artifact, CT, MAR
  • علی اسدی*، سید ابوالفضل حسینی، ناصر وثوقی
    در این مطالعه، ما از نرم افزار مبتنی بر روش مونت کارلو، GATE، برای مدل سازی سیستم پروتون درمانی اسکن نقطه ای (نازل اختصاصی اسکن نقطه ای SIEMENS IONTRIS) نصب شده در مرکز پروتون و یون سنگین درمانی شانگ های  استفاده کردیم. در داخل نازل ، جدا از پنجره های ورودی و خروجی و دو محفظه یونی، پرتو از خلا عبور می کند  و به این صورت یک پرتو واگرا در خروجی نازل شکل می گیرد. ما توزیع های زاویه ای ، فضایی و انرژی فضای فاز پرتو را در خروجی نازل با یک توزیع گوسی کنترل می کنیم که توسط هشت پارامتر وابسته به انرژی کنترل می شود. پارامترها از پروفایل های اندازه گیری شده و توزیع دز - عمق مشخص شده اند. اعتبارسنجی مدل پرتو با مقایسه توزیع دز نسبی اندازه گیری شده توسط گروه های دیگر و توزیع دز به دست آمده از شبیه سازی باGATE ، با استفاده از مشخصات برنامه ریزی از دستگاه برای تعیین موقعیت و انرژی نقطه پرتو انجام شد. نتایج شبیه سازی مونت کارلو با اندازه گیری های منحنی دز عمق و طرح های گسترش قله براگ توافق خوبی را نشان داد. مقایسه مطلق اختلاف دز جذب شده بین مونت کارلو و اندازه گیری 1± درصد بود. در این کار، روشی برای انطباق مدل شبیه سازی مونت کارلو برای یک سیستم پرتو پروتون اسکن نقطه ای شرح داده شد. توافق خوب بین اندازه گیری ها توسط گروه های دیگر و شبیه سازی این تحقیق نشان می دهد که مدل سازی مونت کارلو در این کار یک روش دقیق و معتبر است.
    کلید واژگان: پروتون درمانی, مونت کارلو, اسکن نقطه ای, GATE
    A. Asadi *, S.A. Hosseini, N. Vosoughi
    In this study, we used the Monte Carlo-based software, GATE, to model the spot scanning proton therapy system (SIEMENS IONTRIS spot scanning dedicated nozzle) installed at the Shanghai Proton and Heavy Ion facility. Within the nozzle, apart from entrance and exit windows and the two ion chambers, the beam traverses through the vacuum, allowing for a convergent beam downstream of the nozzle exit. We model the angular, spatial, and energy distributions of the beam phase space at the nozzle exit with single Gaussians, controlled by eight energy-dependent parameters. The parameters were determined from measured profiles and depth dose distributions. Verification of the beam model was done by comparing measured data and GATE acquired relative dose distributions, using plan specific log files from the machine to specify beam spot positions and energy. The MC simulations showed good agreement with measurements for the depth-dose curve and SOBP plans. The absolute comparison of the absorbed dose difference between the MC and the measurement was ±1%. This work describes a method for adapting a MC simulation model for a spot scanning proton delivery system. The excellent agreement between the measurements and simulations shows that the MC modeling in this work is a precise and reputable method.
    Keywords: Proton therapy, Monte Carlo, Spot Scanning, GATE
  • علی اسدی*، سید ابوالفضل حسینی، ناصر وثوقی

    انتظار می رود که روش های مبتنی بر اسکن نقطه ای نسبت به سایر روش های موجود برای پروتون درمانی، عملکرد بهتری در تحویل دز به هدف موردنظر داشته باشد. در این مطالعه از کد شبیه ساز GATE، به منظور ارزیابی کمیات دزیمتری مهم در پروتون درمانی، مانند پهنا در نیم بیشینه، محل قله، برد و نسبت دز در قله به دز ورودی (درصد دز عمقی) در فرایند پروتون درمانی تحت شرایط یکسان برای روش های مبتنی بر اسکن نقطه ای و پراکندگی غیرفعال استفاده شده است. فانتومی از جنس آب انتخاب و پارامترهای انرژی سیستم با استفاده از مجموعه ای از داده های عمق- دز در محدوده انرژی 120-MeV 235 اندازه گیری شد. قله های براگ با دقت 7/0 میلی متر در برد تولید شدند. گسترش قله براگ با مدولاسیون 7 سانتی متر و با دقت دامنه 10 میلی متر و اختلاف دز به قله به دز ورودی 8 درصد تولید شدند. جهت بررسی تطبیق پذیری پرتو پهنا در نیم بیشینه با اختلاف حداکثر 7 درصد بین دو روش ارزیابی شد. در نتیجه بر اساس شبیه سازی انجام شده برای سیستم های مختلف تحویل پرتو، توانایی بهتر روش اسکن نقطه ای در انطباق پذیری با حجم هدف، کنترل بهتر روی توزیع دز و دز خارج از تومور کم تر نشان داده شد.

    کلید واژگان: پروتون درمانی, پراکندگی غیرفعال, اسکن نقطه ای, GATE
    A. Asadi *, S.A. Hosseini, N. Vosoughi

    Thespot-scan based methods are expected to perform better than other methods for proton therapy in delivering the dose to the intended target. In this study, the GATE computer code is used to evaluate important dosimetric quantities in proton therapy, such as Full width at half maximum, peak position, range and peak-to-entrance dose ratio (percentage depth dose) in the proton therapy process under the same conditions based on spot scanning and passive scattering. Water phantom was selected and system energy parameters were measured using a set of depth-dose curve in the energy range of 120 to 235 MeV. Bragg peaks were generated with an accuracy of 0.7 mm in range. Spread out Bragg-peak were produced with 7 cm modulation and 10 mm range accuracy and peak-to-entrance dose ratio difference at an input dose of 8%. To evaluate the versatility of the beam, the Full width at half-maximum was evaluated with a maximum difference of 7% between the two methods. As a result, based on the simulations performed for different beam delivery systems, the ability of the spot scanning method in adapting to the target volume, better control over dose distribution and less extra-tumor dose was demonstrated.

    Keywords: Proton therapy, passive scattering, Spot Scanning, GATE
  • رویا رستمی، بهروز اسماعیل پور*، سید احمد حسینی، قباد سلیمی، علیرضا اطمینان

    به منظور بررسی اثرات قارچ های میکوریز بر خصوصیات رشد، فیزیولوژی و عملکرد اسانس گیاه آویشن باغی (Thymus vulgaris L.) در شرایط تنش سرب، یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار در گلخانه پژوهشی دانشگاه محقق اردبیلی در سال 1397 اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل سطوح مختلف فلز سنگین سرب (0، 200 و ppm400) و تلقیح با قارچ میکوریزا (بدون تلقیح، تلقیح با Funneliformis mosseae و Claroideoglomus etunicatum) بودند. نتایج نشان داد که در مقایسه با شاهد، با افزایش غلظت سرب در خاک ارتفاع گیاه (40.56%)، تعداد برگ (36.09)، درصد وزن خشک ساقه (43.50%)، درصد اسانس (40%) و ثبات غشای سلولی (16.14%) در گیاه به طور معنی داری کاهش یافتند در حالی که میزان پرولین (51.72%) و فعالیت کاتالاز (45%) برگ افزایش یافتند. تلقیح گیاه آویشن با قارچ میکوریزا در افزایش شاخص های رویشی در حضور عنصر سنگین سرب موثر بود به طوری که هر دو گونه قارچ F. mosseae و C. etunicatum تعداد برگ را به ترتیب 66.20 و 9.55% نسبت به شاهد افزایش دادند. همچنین، تلقیح با قارچ F. mosseae در شرایط تنش شدید سرب (ppm400)، میزان پرولین برگ (11.49%)، فعالیت آنزیم پراکسیداز (8.8%)، کلروفیل b (21%)، کلروفیل کل (70.43%)، کاروتنویید (19.6%) و درصد اسانس (55%) را نسبت به شاهد افزایش داد. به طور کلی، هر دو گونه قارچ میکوریزا در رفع اثرات سمیت سرب موثر بودند و F. mosseae از عملکرد بهتری به ویژه در مورد صفات مورفولوژیک و عملکرد اسانس برخوردار بود. با توجه به اثرات منفی عناصر سنگین در سلامت انسان، توصیه استفاده از قارچ های میکوریزی برای کاهش جذب فلزات سنگین در گیاهان باید با رعایت بیشتر همه جوانب ازجمله نوع گونه قارچ و گیاه و حجم و نوع آلودگی صورت گیرد.

    کلید واژگان: آنزیم, پرولین, رشد, سمیت, صفات مورفوفیزیولوژیک
    R. Rostami, B. Esmaielpour *, S.A. Hosseini, G. Salimi, A. Etminan

    To investigate the effects of mycorrhizal fungi on growth characteristics, physiology, and essential oil yield of thyme (Thymus vulgaris L.) under lead (Pb) stress, a factorial experiment was conducted in a completely randomized design with three replications in the research greenhouse of University of Mohaghegh Ardabili (UMA) in 2018. Experimental treatments included different levels of Pb heavy metal (0, 200, and 400 ppm) and inoculation with mycorrhizal fungi (without inoculation, inoculation with Funneliformis mosseae, and Claroideoglomus etunicatum). The results showed that in comparison with the control, with increasing Pb concentration in the soil, plant height (40.56%), number of leaves (36.09%), stem dry weight (43.50%), essential oil percentage (40%), and cell membrane stability (16.14%) were significantly decreased, while proline content (51.72%) and catalase activity (45%) of the leaves increased. Inoculation of thyme with the mycorrhizal fungi was effective in increasing the vegetative indices in presence of Pb heavy metal so that both G. mosseae and G. etunicatum increased the number of leaves by 66.20 and 9.55% compared to the control, respectively. Also, inoculation with G. mosseae under severe Pb stress conditions (400 ppm) increased leaf proline content (11.49%), peroxidase enzyme activity (8.8%), chlorophyll b (21%), total chlorophyll (70.43%), carotenoids (19.6%), and essential oil percentage (55%) compared to the control. Overall, both mycorrhizal fungi were effective on alleviation of Pb toxicity effects and F. mosseae had better performance, especially in terms of morphological traits and essential oil yield. Due to the negative effects of heavy elements on human health, the recommendations to use mycorrhizal fungi to reduce the absorption of heavy metals in plants should be done with more consideration of all aspects including the plant and fungus species type and rate and pollution type.

    Keywords: Enzyme, Proline, Growth, Pigment, Toxicity, Morphophysiological traits
  • رضا مسعودی، هدی جواهری بارفروشی*، سید عبدالله حسینی، فاطمه زارعی، زهرا عبدالهی
    هدف از این پژوهش بررسی اثر مصرف خوراکی خارخاسک، خرنوب و زنجبیل بر کیفیت منی و توان باروری خروس مادر گوشتی بود. به این منظور از 30 قطعه خروس سویه راس 308 که به 6 تیمار اختصاص یافتند استفاده شد. خروس ها به مدت یک ماه با تیمارهای آزمایشی شامل: 1-جیره پایه، 2-جیره پایه حاوی گیاه زنجبیل، 3-جیره پایه حاوی گیاه خارخاسک، 4-جیره پایه حاوی گیاه خرنوب، 5-جیره پایه و ترکیب دو گیاه زنجبیل و خارخاسک و 6-جیره پایه و ترکیب دو گیاه خرنوب و خارخاسک تغذیه شدند. اسپرم گیری از خروس ها هفته ای یک مرتبه و به روش ماساژ شکمی انجام شد. ویژگی های کمی و کیفی اسپرم شامل حجم منی، تعداد اسپرم، تحرک اسپرم، سلامت غشا، مورفولوژی، زنده مانی و باروری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد مکمل سازی جیره با افزودنی های گیاهی، موجب بهبود معنی دار کیفیت اسپرم و توان باروری خروس ها نسبت به گروه کنترل شد (05/0 ≥ p). بنابراین افزودن مکمل های گیاهی به جیره روشی مناسب جهت بهبود کیفیت اسپرم و باروری در خروس ها است.
    کلید واژگان: خارخاسک, زنجبیل, خرنوب, اسپرم, خروس
    R Masoudi, H Javaheri Barfourooshi *, S. A Hosseini, F Zarei, Z Abdollahi
    The aim of this study was to investigate the effect of diet supplementation with bindii (Tribulus Terrestris), carob (Ceratonia siliqua) and ginger (Zingiber Officinale) on semen quality and fertility potential of rooster breeders. In this experiment, 30 roosters were assigned into 6 equal groups and fed the following diets during 30 days: 1) the base diet, 2) diet containing bindii, 3) diet containing carob, 4) diet containing ginger, 5) diet containing bindii and ginger, 6) diet containing bindii and carob. Semen samples were collected via abdominal massage once a week and the following parameters were evaluated: semen volume, number of spermatozoa, sperm motility, membrane integrity, morphology, viability and fertility potential. In result, diet supplementation with herbal additives in treatments received groups improved sperm quality and fertility potential compared to control group (P≤0.05). In conclusion, using herbal additives in rooster diet could be an effective method to improve rooster sperm quality and fertility potential.
    Keywords: Tribulus Terrestris, Ceratonia siliqua, Zingiber officinale, Sperm, rooster
  • کیومرث فتحی، مقداد جورغلامی*، سید عطاالله حسینی، شهرام خلیقی سیگارودی

    استفاده از ماشین آلات چوبکشی در مناطق پرشیب جنگل های شمال برای خروج چوب موجب افزایش وزن مخصوص ظاهری و کوبیدگی خاک و کاهش نفوذ آب در خاک مسیر چوبکشی، افزایش رواناب و هدررفت خاک می شود. این پژوهش با هدف تعیین فاصله بهینه بین زهکش های عرضی در مسیرهای چوبکشی به منظور کاهش رواناب در پارسل های 315 و 316 بخش گرازبن جنگل خیرود انجام گرفت. در این پژوهش، نه پلات با طول های 20، 30 و 40 متر در شیب های طولی 15، 25 و 35 درصد مسیرهای چوبکشی نصب شدند. در خروجی هر پلات، یک مخزن برای جمع آوری رواناب مستقر شد. در هر پلات، متغیرهای جرم مخصوص ظاهری خشک، درصد رطوبت وزنی، درصد ماده آلی و بافت خاک و نیز در هر واقعه بارندگی، مقدار بارندگی روزانه و رواناب جمع شده در مخزن اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که فاصله بهینه زهکش های عرضی در مسیرهای چوبکشی برای کاهش رواناب 30 متر است و مناسب ترین شیب مسیر چوبکشی به منظور کاهش رواناب، شیب تا 25 درصد است. براساس نتایج، مقدار رواناب با طول پلات دارای رابطه معنی دار است. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که مقدار بارندگی با رواناب در طول ها و شیب های مختلف پلات ها رابطه معنی دار دارد. از این رو برای کاهش رواناب در مسیرهای چوبکشی بهتر است تا حد امکان از ساخت این مسیرها در شیب های تند خودداری شود و بعد از عملیات چوبکشی، اقداماتی مانند ساخت زهکش های عرضی (با طول 30 متر و زاویه شیب 25-20 درصد) برای کاهش رواناب انجام گیرد.

    کلید واژگان: جنگل خیرود, خصوصیات فیزیکی خاک, زهکش های عرضی, عملیات چوبکشی, کوبیدگی خاک
    K. Fathi, M. Jourgholami *, S.A. Hosseini, Sh. Khalighi Sigaroodi

    Using machinery wood extraction in steep slope in the Hyrcanian forests can increase the soil bulk density and soil compaction, decrease the infiltration water into soil of skid trail, which results in an increase runoff and soil loss and has detrimental effects on soil nutrients loss and sedimentation into the downstream infrastructure. The aim of this study was to investigate the optimal distance of water diversion in skid trails to mitigate sthe ediment and runoff in compartments 315 and 316 of Gorazbon district in Kheyrud forest. In this study, 9 plots with length of 20, 30 and 40 m and slope gradient of 15, 25 and 35% were established along the longitudinal slope of the skid trails. A tank was installed to collect runoff at the outlet of each plot. Also, runoff in each rain event as well as soil bulk density, moisture content, organic matter, and soil texture of the plots were measured. The results revealed that the optimal distance among water diversions in the skid trails to suppress the runoff was 30 m and the most appropriate slope for mitigating runoff on the skid trails was up to 25% slope gradient. Runoff had a significant relationship with plot length. The results showed that the amount of rainfall was significantly correlated with runoff at different lengths and slopes. Therefore, it should be avoided to plan the skid trails on steep slopes for mitigating runoff, and some engineering measures such as the installing water diversion structures (by length of 30 m and slope gradient of 20-25%) to decrease the runoff should be done.

    Keywords: Skidding operation, Soil compaction, Water diversion structure, Soil physical properties, Kheyrud Forest
  • A. Amir Kardoust, S. A. Hosseini*, H. Rabeifard, S. M. Seyyed Hosseini, A. Akbarpour Nickghalbrashti

    Reinforced Concrete (RC) buildings are a common type of structure. Dual systems (containing RC shear walls and moment resisting frame), and moment resisting frame systems are the most common types of RC buildings in Iran. Some researchers have studied the seismic reliability of bridge structures using field data. However, in Iran, real field data is not used to analyze the reliability of RC buildings. In this study, reliability analysis is used to assess the failure of non-structural members in the RC buildings. The probability distribution of the concrete and steel bars strength is gathered by using field tests. The tests were done in 110 RC buildings in Tehran. Afterward, a series of time history analysis were done to determine the probability of failure in non-structural members. Monte Carlo sampling is used for reliability analysis. The reliability of two common RC structural systems are compared under different earthquake records. It is found that the dual system can have a better performance under seismic excitation and it can reduce the damage in an earthquake.

    Keywords: Reliability analysis, Seismic excitation, Monte Carlo sampling, Reinforced concrete buildings
  • سید علی حسینی، امیرسعید شیرانی*

    در دسترس بودن برق نیروگاه جهت بهره برداری ایمن نیروگاه های تجاری و بازیابی سیستم های ایمنی در مواقع حوادث، امری ضروری است. حادثه قطع برق خارجی نیروگاه (LOOP) یکی از حوادثی است که پس از حادثه فوکوشیما مورد توجه قرار گرفته است. اگر حادثه LOOP با روی خط آمدن دیزل ژنراتورهای واقع در سایت نیروگاه همراه نباشد، موجب وقوع حادثه قطع کامل برق نیروگاه (SBO) می گردد. در این مقاله حادثه هم زمان از دست رفتن خنک کننده در محدوده شکست های کوچک (SB-LOCA)، همراه با حادثه LOOP با در نظر گرفتن سناریو بازگشت و عدم بازگشت برق اضطراری برای شکست های mm 25، mm 50 و mm 100 با استفاده از کد ترموهیدرولیک RELAP5، مورد ارزیابی قرار گرفته است. هم چنین در ارزیابی سناریوی بازگشت برق اضطراری صورت گرفته، بازیابی برق نیروگاه در ساعت اول و دوم مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این شبیه سازی نشان داد که در ساعت اول بازیابی برق اضطراری، قلب رآکتور در هر سه شکست در آستانه آسیب به سوخت قرار نمی گیرد. این در حالی است که در ساعت دوم بازیابی برق اضطراری، قلب رآکتور پیش از روی کار آمدن دیزل ژنراتور های اضطراری برای شکست های mm 25 و mm 50، در آستانه ذوب قرار می گیرد. بنابراین نتایج به دست آمده نشان می دهد که در محدوده شکست های کوچک در شرایط نبود برق نیروگاه، حداقل تا ساعت اول فرصت جهت بازیابی برق اضطراری و سیستم های ایمنی وجود دارد.

    کلید واژگان: نیروگاه اتمی بوشهر, ارزیابی یقینی ایمنی, حادثه SB-LOCA, حادثه قطع برق خارجی نیروگاه, حادثه SBO, RELAP5
    S.A. Hosseini, A.S. Shirani *

    The availability of current AC electrical power is essential for the safe operation and accident recovery of commercial nuclear power plants. Loss of offsite power (LOOP) considers as one of the significant post-Fukushima accidents. When the onsite diesel generators are not recovered in the power plant, the accident encounters with station blackout (SBO) situation. In this study, the emergency AC power recovery is investigated during SB-LOCA along with LOOP accident for 25 mm, 50 mm, and 100 mm breaks with RELAP5 thermal-hydronic. Likewise, in evaluating the emergency power recovery scenario, the power plant's recovery in the first and second hours has been investigated. The results showed that in the first hour of emergency power recovery, the reactor is not reached the core damage threshold in all three breaks. Meanwhile, in the second hour of emergency power recovery for 25 mm and 50 mm, the reactor core reaches to core damage threshold before the emergency diesel generators are activated. Therefore, the results show that in SB-LOCAs with a lack of emergency power recovery, there is a chance to recover emergency power and safety systems at least until the first hour.

    Keywords: Bushehr nuclear power plant, Deterministic safety assessment, SB-LOCA, Loss of offsite power, Station black-out, RELAP5
  • M .Khojastehkey, SM .Hashemi *, SA. Hosseini, R. Dianat

    This study aimed to compare the accuracy of artificial neural networks (ANNs) in estimating the weight of broilers using video image processing technology. A total number of 900 broiler chicks from three different strains (Ross 308, Cobb 500, and Arbor Acres) were fed on commercial diets and reared under standard situations for 42 days. Thirty male and female chicks from each strain were weighed randomly using digital scales every day while simultaneously filmed from top view using a Xenon camera (2MP 1080IP lens). In image processing, digital images initially were extracted from films and then each image was processed using GUI of MATLAB software. Sixteen morphological features extracted from images that significantly correlated with the chicks' weight, were used as inputs of the artificial neural network, and multilayer perceptron ANN was trained to predict the weight of chickens of each strain via an error propagation algorithm. The procedure was the same for all three strains. The accuracy of ANN models to predict the weight of chicks were 98.4% (with an average error of 7.9 g), 99.54% (with an average error of 0.37 g), and 99.67% (with an average error of 2 g) for Ross, Cobb, and Arbor Acres strains, respectively. In conclusion, a comprehensive intelligent model can be designed based on artificial neural networks and video image processing technology to estimate the weight of broiler chickens regardless of their strain type.

    Keywords: Growth rate, Broiler chick, Artificial intelligence
  • احمد حسینی*، علی فروغی، محمدحسن نجفی

    در تحلیل و طراحی متعارف تیر های بتن مسلح تحت بار انفجار لازم است یک روند طولانی طی شود. این روش علاوه بر زمانبر بودن، میزان تاثیر پارامتر های هندسی تیر و بارگذاری را مشخص نمی کند. برای غلبه بر این مشکل، در این تحقیق به کمک روش  ریاضی سطح پاسخ (RSM) تاثیر هر یک از این پارامترها و ارایه یک رابطه ی مستقیم برای محاسبه خیز تیر مورد بررسی قرار می گیرد. تعداد زیادی تیر بتن مسلح  تحت انفجارهای مختلف در نرم افزار اجزای محدود مورد بررسی قرار گرفتند. مدل پیشنهادی اجزای محدود، با یک آزمایش معتبر مورد صحت سنجی قرار گرفت. خیزهای به دست آمده از تیر های بتن مسلح به عنوان ورودی در نرم افزار Design expert در چهار مدل مورد ارزیابی قرار گرفت. در هر یک از این مدل ها یک رابطه به عنوان رابطه ی خیز تیر به دست آمد،با ارزیابی هر یک از این روابط، نتایج نشان داد مدل درجه سوم RSMبالاترین دقت را برای خیز تیر ارایه می دهد.

    کلید واژگان: روش سطح پاسخ, تیر بتن مسلح, بار انفجاری, تحلیل دینامیکی, اجزا محدود, خیز
    S. A. Hosseini*, A. Foroughi, M. H. Najafi Alamoti

    Conventional analysis and design of reinforced concrete beams under blast load requires a long process. In addition to being time consuming, this method does not determine the extent of the influence of the geometric parameters of the beam and the load. To overcome this problem, in this research, the effect of each parameter is investigated using the mathematics response surface method (RSM) and a direct relation is provided to calculate the beam deflection. A large number of reinforced concrete beams under different explosions were examined in finite element software. The proposed finite element model was validated by a reliable experiment. The rises obtained from reinforced concrete beams were evaluated as input in Design expert software in four models. In each of these models, a relationship was obtained as the beam deflection relationship. By evaluating each of these relationships, the results showed that the cubic RSM model provides the highest accuracy for the beam deflection.

    Keywords: RSM, Reinforced Concrete Beam, Deflection, Blast Load, Dynamic Analysis, Finite Element
  • ابراهیم عباسی، سید عطاالله حسینی*، احسان عبدی، اکبر نجفی

    جاده سازی در جنگل از فعالیت هایی است که سبب تغییر و دگرگونی زیادی در گونه های گیاهی و جانوری بوم سازگان جنگل می شود و نیز به دلیل کاربرد فراوان در مدیریت عرصه، از مهم ترین پروژه هایی است که باید پیامدهای آن ارزیابی شود. هدف این تحقیق ارزیابی اثرات محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی جاده جنگلی دوهزار تنکابن مازندران در سه مرحله قبل، حین و بعد از ساخت جاده است. در این تحقیق از روش ماتریس ارزیابی ژیوسایبرنتیکی (GAM) استفاده شد. در GAM پارامترهای انتخابی یا تعیین شده معیار ارزیابی با توجه به سه بعد محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی بررسی شدند. نتایج حاکی از آن بود که نمره ژیوسایبرنتیکی کل برای هر سه مرحله ساخت جاده تقریبا مشابه بوده است (قبل از ساخت جاده: 33/13-، حین ساخت جاده: 78/80- و بعد از ساخت جاده: 47/36-) که نشان می دهد ساخت جاده دوهزار به خصوص در حین ساخت تاثیرات منفی بر محیط زیست داشته، اما خدمات اجتماعی و اقتصادی آن به خصوص بعد از ساخت، سبب شده که نمره ژیوسایبرنتیکی کل در این محدوده ثابت باقی بماند. با اجرای روش ارزیابی GAM، ابزاری مناسب برای اطمینان یافتن از اجرای مناسب پروژه یا توقف آن به دست می آید که می توان آن را روشی برای تعیین، پیش بینی و تفسیر آثار محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی پروژه جاده سازی بر کل محیط زیست منطقه دانست.

    کلید واژگان: دوره زمانی ساخت جاده, جنگل هیرکانی, معیارهای ارزیابی, مدیریت جنگل
    E. Abbasi, S.A. Hosseini *, E. Abdi, A. Najafi

    Forest road construction is one of the activities that not only cause a lot of changes in the plant and animal species of forest ecosystem, but also, due to its widespread use in forest management, it is one of the most important projects that should be assesed. The aim of this research was to evaluate the environmental, social, and economical impact of Dohezar road of Tonekabon in the three stages including; before, during and after the road construction. In this study, the Geocybernetic Assessment Matrix (GAM) method, which is the latest method of evaluating effects, was used. In GAM, the parameters selected or determined by the evaluation criteria were examined according to the three aspects of environmental, social and economic. The results showed that the total geocybernetic score before road construction, during road construction, and after road construction was similar (before road construction: -13.33; during road construction: -80.78, and after road construction: -36.47), indicating that the construction of the Dohezar road had negative effects, especially during construction, but social and economic services, especially in the after road construction, have kept the total geocybernetic score constant. By implementing the GAM evaluation method, a suitable tool is obtained to ensure the proper implementation of the project or to stop it, which can be considered as a way to determine, predict and interpret the environmental, social and economic effects of the road construction project on the environment of the study area.

    Keywords: Road Construction Time Period, Hyrcanian forest, Forest management, Assessment Criteria
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال