sahar mokaram kashtiban
-
زغال زیستی یک افزودنی پرکاربرد در بهبود کارایی گیاه پالایی از طریق افزایش رشد گیاه بوده که اثرگذاری آن به صورت جداگانه و یا در ترکیب با باکتری های ریزوسفری در کاهش قابلیت دسترسی زیستی فلزات سنگین خاک یک مزیت مهم به شمار می آید. پژوهش حاضر با هدف بررسی کاربرد جداگانه و ترکیبی زغال زیستی (تولید شده از ضایعات چوب جنگلی ممرز، در سه سطح صفر، 5/2 و 5 درصد وزن خاک) و باکتریPseudomonas fluorescens روی ویژگی های رویشی نهال گلدانی بید سفید (Salix alba L.) کاشته شده در خاک آلوده به فلزات سنگین (سرب، مس و کادمیوم)، و هم چنین شاخص های قابلیت دسترسی زیستی، کارایی حذف فلزات، فاکتور انباشت (تغلیظ) زیستی و فاکتور انتقال فلزات در شرایط گلخانه و بازه زمانی 160 روزه برنامه ریزی شد. نتایج نشان داد که بیش تر مولفه های رویشی نهال تحت تاثیر کاربرد جداگانه و نیز ترکیب باکتری-زغال زیستی معنی دار بود. تیمار ترکیبی باکتری-زغال زیستی (سطح پنج درصد) موجب افزایش 59، 36، 142 و 85 درصدی به ترتیب، در وزن خشک برگ، ساقه، ریشه و کل نهال ها نسبت به شاهد (بدون باکتری-بدون زغال زیستی) شد. در تیمارهای زغال زیستی، شاخص های قابلیت دسترسی زیستی، کارایی حذف فلزات (به جزء سرب)، فاکتور انباشت زیستی و فاکتور انتقال (فقط در سطح مصرف 5/2 درصد زغال زیستی) سرب، مس و کادمیوم به ترتیب 13 تا 57، چهار تا 47، 29 تا 60 و 16 تا 33 درصد کم تر از شاهد اندازه گیری شد. تیمار ترکیبی باکتری-زغال زیستی نسبت به تیمار جداگانه زغال زیستی منجر به بهبود 191، 79، 84 و 13 درصدی به ترتیب در شاخص های مذکور شد. در کل، بر اساس یافته های پژوهش، ترکیب باکتری -زغال زیستی، منجر به دسترس پذیر کردن فلزات سنگین و بهبود کارایی نهال ها در حذف فلزات سنگین شد. از این رو، کاربرد ترکیبی باکتری-زغال زیستی به عنوان دو اصلاح کننده خاک، ضمن بهبود مولفه های رویشی نهال بید سفید، می تواند دسترس پذیری فلزات سنگین توسط گیاه را تا حدودی فراهم کرده و فرآیند گیاه پالایی را بهبود بخشد.
کلید واژگان: آلودگی خاک, انباشت زیستی فلزات, باکتری های محرک رشد گیاهی, بید سفید, زیست پالاییApplied Soil Reseach, Volume:7 Issue: 4, 2020, PP 196 -211Biochar is known as a widely-use amendment in improving phytoremediation efficiency through the increase of plant growth; whereas its influence (either individually or in combination with bacteria) on the reduction of heavy metals (HMs) bioavailability of soil is an important advantage. This study was planned to assess the effects of separately and combined of biochar produced by forest wood wastes of hornbeam at three levels of 0, 2.5 and 5% of soil dry weight and Pseudomonas fluorescens bacteria on growth properties of potted white willow (Salix alba L.) seedling in a HM contaminated soil (Pb, Cu, and Cd). The variation of bioavailability (BA) and removal efficiency (RE) indexes, and bioaccumulation (BCF) and translocation (TF) factors also were analyzed in the treatments. The experiment was conducted under greenhouse condition for a 160 days’ period. The results showed that the variation in most growth components of seedlings was significant in the separate and combined treatments. The combined treatment of bacteria-biochar (at 5% level) increased the dry weight of leaf, shoot, root and total plant about 59, 36, 142, and 85% in comparison to the control (without the biochar and bacteria). In the biochar treatments, the BA, RE (except Pb), BCF, and TF (only in 2.5% of biochar) for Pb, Cu, and Cd were 13-57, 4-47, 29-60, and 16-33% lower than those in control, respectively. These indexes were improved by up to 191, 79, 84, and 13% in the bacteria-biochar treatment in compared to the individual application of biochar. In overall, according to our findings, the combination of biochar-bacteria led to the HMs bioavailability and improving the white willow function to eliminate soil HMs. So that, co-application of biochar and bacteria as soil amendments can increase growth parameters in white willow seedling and improve HMs bioavailability of plant in phytoremediation process.
Keywords: Bioremediation, Metal bioaccumulation, Plant growth-promoting bacteria, Salix alba, soil contamination -
به منظور بررسی تاثیر بهره برداری سنتی بر تنوع و ترکیب گونه های چوبی، دو توده جنگلی دست خورده و کمتر دست خورده با شرایط فیزیوگرافیکی و فلوریستیکی مشابه در شهرستان سردشت انتخاب شدند و 30 قطعه نمونه دایره ای شکل 1000 متر مربعی در یک شبکه 50×50 متری در دو منطقه پیاده شد و فراوانی و نوع گونه های چوبی ثبت شدند. میانگین شاخص های غنای گونه ای مارگالف، یکنواختی پایلو، تنوع گونه ای شانون -وینر و سیمپسون در هر قطعه نمونه محاسبه و نرمال بودن آنها با آزمون کولموگروف-اسمیرنوف بررسی شد. برای آزمون معنی دار بودن اختلاف بین میانگین ها از آزمون تی غیرجفتی برای داده های نرمال و آزمون من ویتنی یو برای داده های غیر نرمال استفاده شد. برای رج بندی نمونه های پوشش گیاهان چوبی از روش آنالیز تطبیقی قوس گیری شده استفاده شد. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که بین میانگین شاخص های غنا و تنوع گونه ای در دو منطقه به شکل معنی داری اختلاف وجود دارد، اما اختلاف بین میانگین شاخص یکنواختی گونه ای در دو توده معنی دار نیست. همچنین با توجه به همبستگی بالای محور اول آنالیز تطبیقی قوس گیری شده و مشخصه های تخریبی مانند قطع، سرشاخه زنی، چرای دام، تعداد جست و نیز با مشخصه های کمی مانند سطح مقطع و تعداد پایه، می توان به این نتیجه رسید که این مشخصه ها در تفکیک قطعات نمونه توده های موردبررسی تاثیرگذار بوده اند.کلید واژگان: توده دست خورده, توده کمتر دست خورده, چرای دام, سرشاخه زنی, غنای گونه ای, قطعIn order to investigate the effect of traditional utilization on the diversity and composition of woody species diversity in the western oak forest, two disturbed and less disturbed stands were selected with similar physiographic and floristic conditions. Therefore, 30 circularly shape plots with 1000 m2 surface area were established based on random-systematic sampling with 50×50 m network dimensions. In each sample plot, the frequency and type of woody species were recorded in the prepared sheets of inventory. The average Margalaf species richness indices, Pielo evenness, Shannon-Weiner and Simpson species diversity were calculated in each plot and normalized by Kolmogorov-Smirnov test. To test the significance of the difference between the mean of indices, t-student test was used for normal data and Mann-Whitney U test for abnormal data. Detrended Correspondence Analysis (DCA) was used for ordination of the woody species samples. The results of the study showed that the means of richness and diversity indices in the disturbed stand were significantly lower than in the less disturbed stand; however, the mean of evenness index did not show any statistically significant differences between two stands. High correlation of first axis of DCA proves the importance of destructive factors, such as cutting, branching, frequency of copping, grazing, and qualitative factors, such as basal area and number of trees. These factors plays an important role in differentiation of the forest stands.Keywords: Branching, Cutting, Disturbed stand, Grazing, Less disturbed stand, Species richness
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.