به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب vahid sari

  • وحید ساری صراف، رامین امیرساسان، فاطمه حلال خور*
    مقدمه
    انجام تمرینات ورزشی منظم و استفاده از استراتژی های غذایی، همواره از جمله رویکردهای کم خطر و سالم برای مقابله و درمان پدیده چاقی و بهبود آن به شمار می رود. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر تمرین ترکیبی با مکمل یاری بذر کتان بر شاخص های ترکیب بدنی، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین دختران دارای اضافه وزن انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 1396 بر روی 36 زن دارای اضافه وزن در دانشگاه تبریز انجام شد. افراد به صورت تصادفی به چهار گروه 9 نفری: تمرین همراه با مصرف مکمل، تمرین ترکیبی، مکمل یاری بذر کتان و کنترل تقسیم شدند. تمرین ترکیبی شامل تمرینات هوازی با شدت 65% ضربان قلب ذخیره و تمرینات مقاومتی با شدت 60% یک تکرار بیشینه بود. افراد هر بسته پودر بذر کتان را یک ساعت قبل از غذا، در سه وعده غذایی و در داخل 250 میلی گرم آب حل کرده و در طول 4 هفته دوره تمرین مکمل یاری استفاده کردند. مقادیر انسولین با استفاده از کیت الایزا، میزان گلوکز ناشتا توسط دستگاه اتوآنالایزر و مقاومت به انسولین با روش ارزیابی مدل هومئوستازی (HOMA) اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 22) و آزمون های تحلیل واریانس یک راهه، آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در گروه تمرین ترکیبی، نسبت دور کمر به باسن بعد از چهار هفته کاهش معنی داری داشت (015/0=p) و مکمل یاری بذر کتان به تنهایی باعث کاهش معنی دار وزن (008/0=p) ، درصد چربی (041/0=p) و نسبت دور کمر به باسن (015/0=p) شد، ضمن اینکه مداخلات نتوانست بر انسولین (511/0=p) ، مقاومت انسولینی (549/0=p) و گلوکز خون (600/0=p) تاثیر بگذارد.
    نتیجه گیری
    چهار هفته تمرین ترکیبی و مکمل یاری بذر کتان بر گلوکز و شاخص های انسولینی مرتبط و همچنین ترکیب بدن تاثیر خاصی نداشت و استفاده از چنین متغیرهای مستقلی، نیازمند بررسی های بیشتری خواهد بود.
    کلید واژگان: اضافه وزن, بذر کتان, ترکیب بدنی, تمرین, مکمل یاری غذایی}
    Vahid Sari, Sarraf, Ramin Amirsasan, Fateme Halalkhor
    Introduction
    Regular sports exercises and the use of food strategies are always considered as low-risk and healthy approaches for coping and treatment of obesity. In this regard, the present study was performed with aim to determine the effect of concurrent training with Flaxseed supplementation on body mass index, glucose, insulin and insulin resistance in overweight girls.
    Methods
    This clinical trial was performed on 36 overweight women in Tabriz University in 2017. The subjects were randomly divided into four groups (n=9 in each group), including training along with supplementation, concurrent training, supplementation Flaxseed and control. Concurrent training included aerobic exercises with an intensity of 65% of heart rate and resistance training with intensity of 60% 1RM. The subjects used the powdered seed one hour before food, at three meals and dissolved in 250 mg of water, during four weeks of supplementation course. Insulin value was measured using an ELISA kit, fasting glucose level by autoanalyzer, and insulin resistance by homoeostasis model (HOMA). Data was analyzed by SPSS software (version 22) and ANOVA, repeated measurements variance analysis, and bonferroni post hoc. P <0.05 was considered statistically significant.
    Results
    In concurrent training group, after four weeks, there was a significant decrease in WHR (P=0.015), and supplementation of flax seed alone caused a significant reduction in weight (P=0.008), fat percentage (P=0.041), WHR (P=0.015). Meanwhile, interventions could not affect insulin (P=0.511), insulin resistance (P=0.549), and glucose (P = 0.600).
    Conclusion
    Four weeks of concurrent training and Flaxseed supplementation had no significant effects on glucose and insulin-related indices, and body composition. The use of such independent variables requires more research
    Keywords: Body composition, Flaxseed, Food Supplementations, Overweight, Training}
  • صلاح شریفان*، جواد وکیلی، وحید ساری صراف، جمال رسول پور، هادی قرنی
    زمینه و هدف
    کم تحرکی و چاقی از پیامدهای زندگی صنعتی می باشد؛ بطوریکه روند افزایش شیوع چاقی، تاثیرات منفی بر سیستم تنفسی ایجاد نموده است. تمرینات هوازی و اسیدهای چرب امگا-3 به خاطر اثرات فیزیولوژیکی که بر سیستم های مختلف بدن دارند؛ مورد توجه می باشند. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل امگا-3 بر عملکرد ریوی در مردان چاق بود.
    روش کار
    در این مطالعه نیمه تجربی، 40 مرد چاق با میانگین سنی 05/3±3/32 سال، وزن 4/7±8/97 کیلوگرم، نسبت دور کمر به باسن 022/0±01/1، چربی بدن 52/2±53/31 درصد و میانگین شاخص توده بدنی 61/2±3/32 کیلوگرم/مترمربع به صورت تصادفی در 4 گروه 10 نفری: دارونما، مکمل، دارونما تمرین، مکمل تمرین قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی شامل دویدن با شدت %85-55HRmax به مدت 8 هفته، 45-25 دقیقه و 3 جلسه در هفته بود. میزان مصرف مکمل، روزانه 1000 میلی گرم امگا-3 و دارونما نیز از دکستروز 2 درصد بود. مقادیر متغیرهای تحقیق 48 ساعت قبل و بعد از اتمام تمرینات سنجیده شد. داده ها با استفاده از آزمون ANOVA دو راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح (05/0p<) تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    اثر تمرین ورزشی بدون در نظر گرفتن اثر مکمل بر کاهش وزن و درصد چربی بدن معنی دار بود (05/0p<). ورزش و مکمل به طور معنی داری مقدار FVC، FEV1، PEF، FEF25-75، FIVC،FIV1 و PIF را افزایش داد (05/0p<). اثر ورزش بدون در نظر گرفتن اثر مکمل بر افزایش VO2max و PEF معنی دار بود (05/0p<). ورزش، مکمل و ترکیب ورزش+مکمل بر اندازه دور قفسه سینه حالت دم و بازدم غیر معنی دار بود (05/0p>).
    نتیجه گیری
    تمرین هوازی منظم و مصرف مکمل امگا-3 دو عامل تعدیل کننده و اثرگذار بر افزایش شاخص های تنفسی بوده و در نتیجه باعث بهبود وضعیت تنفسی مردان چاق می شود.
    کلید واژگان: تمرین هوازی, مکمل امگا-3, عملکرد ریوی, مردان چاق}
    Salah Sharifan *, Javad Vakili, Vahid Sari, Sarraf, Jamal Rasoulpour, Hadi Gharani
    Background
    Inactivity and obesity are of the consequences of industrial life, as the trend of increasing prevalence of obesity has negative effects on the respiratory system. Aerobic exercises and omega-3 fatty acids are paid close attention due to their physiological effects on different systems of the body. The present study was carried out in order to examine the effect of 8-week aerobic exercise and consumption of omega-3 supplement on pulmonary function in obese men.
    Methods
    In this semi-experimental study, 40 obese men with average age of 32.3±3.05 years, weight of 97.8±7.4 kg, waist-hip ratio of 1.01±0.022, Body Fat of 31.53±2.52 Percent and BMI of 32.3±2.61 kg/m2 were randomly assigned into 4 groups of 10 participants: placebo, supplement, training-placebo, training-supplement. Aerobic training program consisted of running with intensity of 55-85% HRmax for 8 weeks, 25-45 minutes and thrice a week. Amount of consuming supplement daily 1000 mg of omega-3 and placebo was also 2% dextrose. The values of variables were measured 48 hours before and after the exercises. Data analysis was carried out using two-way ANOVA and Bonferroni post hoc test at a significance level of 5%.
    Results
    The effect of the exercise on body fat percentage weight decrease was significant without considering the effect of the supplement (p<0.05). Exercise and supplement caused a significant increase in the values of FVC, FEV1, PEF, FEF25-75, FIV1, and PIF (p<0.05). The effect of the exercise on the increase in VO2max and PEF was significant without considering the effect of the supplement (p<0.05). Exercise, supplement, and combination of exercise and supplement had no significant effect on the size of chest circumference at both inspiration and expiration (p>0.05).
    Conclusion
    Regular aerobic exercise and consumption of omega-3 are two modifying and effective factors in increasing respiratory parameters; therefore, they improve respiratory status in obese men.
    Keywords: Aerobic exercise, Omega-3 supplement, Pulmonary function, Obese men}
  • پروانه دولت آبادی، وحید ساری صراف، رامین امیرساسان*
    هدف
    مسابقات پارالمپیک مهمترین مسابقات ورزشی جهان برای افراد کم توان جسمی است که هر چهار سال یک بار به طور منظم برگزار می شود. حضور در رقابت های ورزشی و عملکرد عالی نیازمند جنبه های متفاوتی از جمله تغذیه صحیح است. در این راستا هدف از مطالعه حاضر بررسی وضعیت درشت مغذی ها و هزینه انرژی ورزشکاران نخبه پارالمپیک شهر تبریز می باشد.</p><p>روش شناسی: 35 نفر ورزشکار نخبه پارالمپیک (مرد و زن به ترتیب: شاخص توده بدنی: 8/25 و 9/22 کیلوگرم بر متر مربع ، درصد چربی: 6/22 و 6/28 درصد، نسبت دور کمر به دور لگن: 96/0 و 85/0) فرم رضایت نامه و مشخصات عمومی، فرم های ثبت سه روزه غذا و فعالیت را تکمیل کردند. مقدار دریافت درشت مغذی ها، فیبر، کالری دریافتی ، هزینه انرژی و مقدار انرژی وعده های مختلف در نرم افزار نوتریشن 4 محاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی استفاده شد.
    نتایج
    میانگین کالری دریافتی و هزینه انرژی روزانه مردان و زنان: (مردان: 7/3573، 2/3179 و زنان: 7/2191 ، 6/2165 کیلوکالری در روز) و توزیع انرژی از زیاد به کم در مردان در وعده های صبحانه، ناهار، شام ، میان وعده ها و در زنان در وعده های ناهار، شام، صبحانه و میان وعده ها بود. مقدار دریافت درشت مغذی ها در همه ورزشکارانپارالمپیکی بالاتر از مقادیر مرجع بود. مقدار فیبر دریافتی در مردان کمتر از مقادیر مرجع بود
    بحث و نتیجه گیری
    مقدار دریافت درشت مغذی ها در ورزشکاران نخبه پارالمپیک شهر تبریز بیشتر از مقادیر مرجع بود. بنابراین کنترل و بازبینی رژیم غذایی ورزشکاران نخبه پارالمپیک ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: تغذیه- کالری, کربوهیدرات, پروتئین, چربی}
    Parvane Dolataabadi, Ramin Amirsasan*, Vahid Sari, Sarraf
    Purpose
    Paralympic games festival are the most important competitions for disabled people in the world that is held regularly every four years. Competing in sport tournaments and having high performance in tourney needs different schemes such as good nutrition. So the purpose of this study was to assess the macronutrients intake status and energy expenditure of elite Paralympic athletes in Tabriz.
    Methods
    thirty five elite Paralympic athletes in Tabriz (24 men and 11 women: BMI: 25.8 and 22.9 kg.m−2, Body fat percentage: 22.6 and 28.7%, WHR: 0.96 and 0.85) filled consent and general information forms. Three-day self-reported food diaries and energy expenditure were analyzed. Macronutrients, fiber and calorie intake were calculated in Nutrition IV software. Energy expenditure and calorie of food intake in various meals were analyzed too. Descriptive statistic was used for analyzing data.
    Results
    Mean amount of calorie intake and daily energy expenditure in men and women was (3573.7, 3179.2 in men and 2191.7, 2165.6 Kcal per day in women). Energy distribution in descending feature was in breakfast, lunch, dinner and snacks in men. It was in lunch, dinner, breakfast and snacks in women. Intake of macronutrients in elite Paralympic and fat intake in elite Paralympic was higher than reference values. Fiber intake in men athletes was lower than reference values but it was higher than reference values in women. In general, the calorie intake and energy expenditure in women were more favorable than men.
    Conclusions
    The amount of macronutrients intake status in elite Paralympic men and fat intake in elite Paralympic women was more than reference values. Therefore, diet monitoring of Paralympic athletes seems necessary.
    Keywords: nutrition, elite, macronutrients, Paralympic athletes}
  • وحید ساری صراف، سعید نیکوخصلت، زهرا نیکنام *
    پیش زمینه و هدف
    امروزه در بسیاری از کشورها شیوع چاقی و دیابت نوع 2 به شدت افزایش یافته است و شیوع چاقی در بین زنان بیشتر از مردان می باشد. در همین راستا، اخیرا فرآورده ای جدید از سوی عضلات و بافت چربی به نام آیریزین توجه محققان را به خود جلب کرده است. لذا در این مطالعه سعی شده، به ارتباط آیریزین و چاقی درنتیجه فعالیت بدنی پرداخته شود.
    مواد و روش کار
    این مطالعه نیمه تجربی از 21 زن چاق (میانگین سنی 3 ±37 سال، میانگین قدی 03/0 ± 55/1 متر و میانگین شاخص توده بدنی 5 ± 34) تشکیل شد که به طور تصادفی در گروه های تمرینی (10 نفر استقامتی و 11 نفر ترکیبی) به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته، به مدت 40 الی 45 دقیقه به فعالیت پرداختند. آیریزین، گلوکز ناشتا، انسولین، مقاومت انسولینی و نسبت توده احشایی به عضلات بدن در آزمودنی ها موردبررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش آماری آنوای دوراهه ارزیابی شدند.
    یافته ها
    پس از 8 هفته تمرین، اختلاف معنی داری در گلوکز ناشتا، انسولین، HOMA-IR و آیریزین در بین گروه ها مشاهده نشد (05/0< P) اما آیریزین در هر دو گروه تمرینی کاهش معناداری داشت (05/0> P).
    بحث و نتیجه گیری
    در پایان دوره هشت هفته ای در هر دو گروه آیریزین کاهش معناداری داشت که می تواند تاییدکننده فرضیه ی نقش حمایتی و جبرانی آیریزین در افراد چاق به منظور پیشگیری از عوارض جانبی چاقی باشد.
    کلید واژگان: تمرینات استقامتی, تمرینات ترکیبی, چاقی, آیریزین, زنان}
    Vahid Sari, Sarraf, Saeid Nikoukheslat, Zahra Niknam *
    Background and Aims
    Nowadays, in many developed and developing countries, the prevalence of obesity and type 2 diabetes has increased. The prevalence of obesity among women may be higher than in men. Recently a new product from muscle and adipose tissue known as irisin has attracted the attention of researchers. Therefore, the aim of this study was to investigate the association between irisin and obesity follow of physical activity.
    Materials and Methods
    In this study 21 obese women (medium age: 37.99 ± 3.7 year, height: 1.55 ± 0.03 meter, BMI: 34±5 kg/m2) participated in the study. They were randomly assigned to exercise groups (endurance (n: 10) and concurrent (n: 11)) for eight weeks, three sessions per week for 40 to 45 minutes. Irisin, fasting glucose, insulin, insulin resistance, and visceral mass ratio to body muscle were measured. The data were analyzed using two way ANOVA.
    Results
    After 8 weeks exercise training in both groups, irisin decreased significantly (P0.05).
    Conclusion
    Finally, there were no differences between groups of training. It can be hypothesis that the increase of irisin in obese people is one of the preventing ways against obesity's side effects.
    Keywords: Endurance training, Concurrent training, Obesity, Irisin, Women}
  • وحید ساری صراف*، احمد آزاد، جواد وکیلی، زهرا عبدی اغجه کهلی
    هدف تحقیق

    هدف از انجام این تحقیق تاثیر انجام یک مسابقه واقعی فوتسال بر پاسخ‌ برخی از شاخص‌های ایمنی مخاطی دربازیکنان زن فوتسال می‌باشد.

    روش تحقیق

    در چهارچوب یک مطالعه نیمه تجربی 9 بازیکن اصلی یکی از تیم‌های حاضر در لیگ برتر فوتسال بانوان ایران با میانگین سنی 2±25 سال، شاخص توده بدنی 30/1±03/21 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی62/1±32/47 میلی‎لیتر بر کیلوگرم در دقیقه شرکت نمودند. نمونه‌های بزاقی غیرتحریکی قبل، بعد، 24 ساعت و 48 ساعت بعد از مسابقه جمع‌آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازه‌گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با سطح معناداری 05/0 استفاده شد.

    نتایج و بحث

    بعد از مسابقه میزان جریان بزاق، غلظت ایمونوگلوبولینA (s-IgA)، ترشح ایمونوگلوبولینA (SIgA) و نسبت IgA بر پروتئین تام بزاقی(s-IgA/Pro) کاهش معنی‌داری داشت(05/0>P) ولی کورتیزول، آلفاآمیلاز و پروتئین تام بزاقی(Pro) بلافاصله بعد از مسابقه افزایش معنی‌داری نشان نداد(05/0>P)، بین s-IgA و کورتیزول رابطه معنی‌داری مشاهده نشد(05/0P>). 24ساعت بعد از مسابقه شاخص‌های اندازه‌گیری شده به سوی سطوح قبل از مسابقه تمایل پیدا کردند؛ اما در میزان SIgA و آلفاآمیلاز حتی بعد از 24 ساعت نسبت به قبل از مسابقه هنوز اختلاف معنی‌داری وجود داشت.

    نتیجه گیری

    یک مسابقه رسمی فوتسال ممکن است موجب کاهش عملکرد سیستم ایمنی مخاطی بازیکنان فوتسال شود که در این صورت احتمالا بازیکنان را در معرض ابتلا به بیماری عفونت مجاری تنفسی فوقانی قرار می‌دهد، ولی هنوز تحقیقات بیشتری باید در این حوزه صورت پذیرد.

    کلید واژگان: ایمونوگلوبولینA, کورتیزول, آلفاآمیلاز, پروتئین تام بزاقی, فوتسال}
    Vahid Sari

     Purpose

    Competitive sports are a stress factor to change the immune system. The aim of this study was to evaluate the effect of a futsal match on the responses of mucosal immunity in female futsal players.

    Methods

    Nine futsal players from one teams of the premier league female futsal in Iran with a mean age of 25± 2 years, BMI 21.03 ± 1.30 kg.m-2, VO2max 47.32 ± 1.62 ml.kg-1.min-1 participated in this study. Unstimulated saliva samples were collected before, after, 24 h and 48 h post- matchfor salivary IgA concentration (s-IgA), IgA secretion rate (SIgA), S-IgA/Protein ratio, cortisone and alpha amylase measurement. In order to analyze the data, analysis of variance (ANOVA) with repeated measures with Bonferroni as appropriate at (P<0.05) was used.

    Results

    Subsequent the match, saliva flow rate, s-IgA, SIgA and s-IgA / Pro ratio decreased (P<0.05) and come back to rest level after 24 hours recovery. Cortisol, alpha amylase and total protein increased significantly post match (P<0.05).

    Conclusion

    An official futsal match may have adverse effects on female mucosal immunity due to SIgA diminish and therefore susceptible to upper respiratory tract infection (URTI), although further investigations are needed.

    Keywords: Immunoglobolin A, Cortisol, Salivary Total protein, Alpha Amylase, Futsal}
  • وحید ساری صراف*، رامین امیرساسان، حمیدرضا زلفی
    سابقه و هدف
    برخی مطالعات نشان داده اند که تمرین هوازی می تواند دستگاه دفاع آنتی اکسیدانی را تقویت نماید. ازاین رو، مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیر تمرین هوازی و یک جلسه فعالیت وامانده ساز بر سطوح مالون دی آلدهید (MDA) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) بزاقی و سرمی در مردان غیرفعال انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی 27 مرد (18 تا 21 سال) به طور تصادفی در دو گروه کنترل (12 نفر) و تمرین هوازی (15 نفر) جایگزین شدند. گروه تمرین در یک برنامه تمرین هوازی با شدت 50 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره برای 8 هفته (3 جلسه در هفته) شرکت کردند. بعد از دوره تمرینی، هر دو گروه فعالیت ورزشی پیشرونده ای را تا سرحد خستگی بر روی نوارگردان اجرا کردند. نمونه های سرمی و بزاقی، قبل و بعد از تمرین و نیز بعد از فعالیت ورزشی، به منظور ارزیابی MDA و TAC جمع آوری گردید.
    نتایج
    تمرین هوازی باعث افزایش معنی دار TAC در نمونه های بزاقی و سرمی شد (<0/05P). به علاوه، فعالیت وامانده ساز با کاهش TAC در گروه کنترل همراه بود (<0/05P). در گروه تمرین، MDA سرمی به دنبال دوره تمرینی نسبت به گروه کنترل پایین تر بود، در حالی که این تفاوت در MDA بزاقی قابل توجه نبود (<0/05P). بعد از فعالیت وامانده ساز افزایش معنی داری در MDA سرمی در گروه کنترل مشاهده شد (<0/05P). هم چنین، ارتباط معنی دار بین شاخص های بزاقی و سرمی TAC و MDA مشاهده نشد (<0/05P).
    نتیجه گیری
    تمرین هوازی می تواند در جلوگیری از پراکسیداسیون لیپیدی ناشی از فعالیت وامانده ساز موثر باشد؛ هرچند این نتیجه در ارتباط با بزاق نیازمند تحقیقات بیشتری است.
    کلید واژگان: فعالیت هوازی, استرس اکسایشی, آنتی اکسیدانت}
    Vahid Sari, Sarraf*, Ramin Amirsasan, Hamid Reza Zolfi
    Background
    Some studies have shown that aerobic exercise could promote the antioxidant defense system. Therefore, the aim of present study was to investigate the effects of aerobic and single bout of exhaustive exercise on salivary and serum malondialdehyde (MDA) and total antioxidant capacity (TAC) in non-athlete males.
    Materials And Methods
    Twenty-seven male (age: 18-21 year) were randomly assigned into Control (n=12) and Aerobic-training (n=15) groups. Training group was participated in an aerobic exercise program (50-70% of Heart Rate Reserve) for 8 weeks (three times per week). After the termination of exercise program, both groups performed a progressive exercise to exhaustion on treadmill. To evaluate the MDA and TAC, serum and salivary samples were collected before and after the training as well as after the exhaustive exercise.
    Results
    Aerobic exercise caused a significant increase in salivary and serum TAC (P
    Conclusion
    Aerobic exercise could be effective in preventing the exhaustive exercise-induced lipid peroxidation. Although the interpretation of results on salivary parameters require further studies.
    Keywords: Aerobic exercise, Oxidative stress, Antioxidant}
  • رامین امیرساسان *، وحید ساری صراف، طاهره پورقلی، مصطفی آرمان فر
    سابقه و هدف
    اثرات آنابولیک فعالیت ورزشی در کودکان و نوجوانان به واسطه هورمون رشد (GH) و عوامل رشد شبه انسولینی (IGF-I) روی می دهند. مطالعه حاضر به تعیین تاثیر فعالیت ترکیبی استقامتی مقاومتی در مقابل مقاومتی استقامتی بر عوامل رشدی دختران نابالغ غیرورزشکار می پردازد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی، 16 دختر نابالغ (11-9 ساله) شهر تبریز پس از همگن سازی به لحاظ شاخص های توان هوازی و آمادگی عضلانی، به طور تصادفی به دو گروه فعالیت استقامتی مقاومتی (گروه اول) و گروه مقاومتی استقامتی (گروه دوم) تقسیم شدند. فعالیت هر دو گروه شامل یک بخش استقامتی (20 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 70-60 درصد VO2max روی تردمیل) و یک بخش مقاومتی (شامل حرکات جلو بازو، پشت بازو، پرس سینه، پروانه، بازکردن زانو، پرس پا با شدت 60 درصد یک تکرار بیشینه، یک ست با 12-10 تکرار) با ترتیب اجرای متفاوت بود. قبل، بلافاصله و 2 ساعت بعد از فعالیت مقادیر GH و IGF-1 اندازه گیری شد.
    نتایج
    سطوح GH در هر دو گروه بلافاصله بعد از فعالیت (39/ 3 در مقابل 8/ 1 نانوگرم بر میلی لیتر) نسبت به شرایط استراحتی (77/ 0 در مقابل 72/ 0 نانوگرم بر میلی لیتر) افزایش معنی داری یافت (017/ 0=P). با این حال، سطوح (GH (0/97 در مقابل 18/ 0 نانوگرم بر میلی لیتر) به طور قابل توجهی پس از 2 ساعت کاهش یافت (012/ 0=P). افزایشGH در گروه استقامتی مقاومتی بالاتر از گروه مقاومتی استقامتی بود. سطوح IGF-1 در دو گروه تمرین، قبل، بلافاصله و 2 ساعت بعد از فعالیت، اختلاف معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج مطالعه حاضر به نظر می رسد تمرین ترکیبی استقامتی مقاومتی گزینه ی تمرینی مناسب تری برای افزایش ترشح عوامل رشدی دختران نابالغ غیرورزشکار باشد.
    کلید واژگان: هورمون رشد, عامل رشد شبه انسولینی, 1, فعالیت استقامتی, فعالیت مقاومتی, دختران نابالغ}
    Ramin Amirsasan *, Vahid Sari, Saraf, Tahereh Pourgholi, Mostafa Armanfar
    Background
    In children and adolescents, the anabolic effects of exercise are mediated through growth hormone (GH) and insulin-like growth factor-I (IGF-I). Therefore, this study aimed to compare the effects of combined endurance-resistance versus resistance-endurance exercises on GH and IGF-I in non-athlete prepubertal girls.
    Materials And Methods
    In this semi-experimental study, 16 prepubertal girls aged 9-11 years old, after homogenization, were randomly allocated into two equal groups (n=8): the endurance-resistance and resistance-endurance. Activities in both groups included combined endurance (20 minutes of moderate-intensity aerobic exercise with 60%-70% of the maximal oxygen uptake (VO2max) on a treadmill)-resistance (biceps, triceps, chest press, butterfly, knee extension and flexion, moderate leg press with 60% of 1-RM, and 1 set of 10 repetitions) and resistance-endurance training with different orders. Before, immediately after and 2 h after the exercise, blood samples were taken and GH and IGF-1 levels were measured.
    Results
    Immediately after the training, in both group, GH levels (3.39 ng/ml vs 1.8 ng/ml) were significantly increased compared to the resting condition (0.77 ng/ml vs 0.72 ng/ml) (P=0.017). However, GH levels (0.97 ng/ml vs 0.18 ng/ml) were significantly decreased in both groups after 2 hours (P=0.012). The GH levels in the endurance-resistance group were higher compared to the resistance-endurance group. Changes in IGF-1 levels in both training groups before, immediately after and 2 hours after the training did not show significant differences.
    Conclusion
    It seems that combined endurance-resistance training is more appropriate option for non-athlete prepubertal girls.
    Keywords: Growth hormone, Insulin, like growth factor, 1, Resistance Training, Endurance Training, Puberty}
  • حمیدرضا زلفی، وحید ساری صراف *، حسین بابایی، رامین امیرساسان
    سابقه و هدف
    مطالعات اندکی درخصوص اثرات مثبت فعالیت ورزشی و مکمل یاری ترکیب های پلی فنولی در کاهش عوامل خطرزای قلبی عروقی وجود دارد. در مطالعه حاضر تاثیر مکمل یاری کوتاه مدت عصاره دانه انگور (GSE) بر پروفایل لیپیدی و میزان hs-CRP سرمی به دنبال فعالیت هوازی در مردان بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه دوسوکور، 20 مرد به طور تصادفی (سن1±19 سال، درصد چربی 3±20/ 12 درصد، شاخص توده بدنی2±22/22 و اکسیژن مصرفی بیشینه 2±28/ 39 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) در دو گروه 10 نفری مکمل عصاره دانه انگور (200 میلی-گرم در روز) و دارونما تقسیم شدند. پروتئین واکنش دهنده با حساسیت زیاد (hs-CRP)، تری گلسیرید (TG)، کلسترول لیپوپروتئین سبک (LDL-C)، کلسترول لیپوپروتئین سنگین (HDL-C) و کلسترول تام (TC) قبل و بعد از مکمل یاری و نیز بلافاصله بعد از 30 دقیقه فعالیت هوازی با شدت 75 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه بر روی نوارگردان اندازه گیری شد.
    نتایج
    به دنبال فعالیت هوازی کاهش معنی داری در سطوح TG و افزایش معنی داری در hs-CRP در هر گروه دیده شد (05/ 0>P). حال آنکه، متعاقب فعالیت هوازی تغییرات معنی داری بین گروه ها در سطوح LDL-C، HDL-C و TC ایجاد نشد (05/ 0>P).
    نتیجه گیری
    یک جلسه فعالیت هوازی به جز شاخص TG، تاثیر معنی داری بر سایر شاخص های لیپیدی نداشت و باعث افزایش غلظت hs-CRP شد. در حالیکه، مکمل یاری کوتاه مدت GSE، می تواند تنها TC پروفایل لیپیدی را بهبود بخشد.
    کلید واژگان: عصاره دانه انگور, فعالیت هوازی, hs, CRP, تری گلسیرید, کلسترول لیپوپروتئین سبک, کلسترول لیپوپروتئین سنگین, کلسترول}
    Hamid Reza Zolfi, Vahid Sari, Sarraf *, Hosein Babaei, Ramin Amirsasan
    Background
    There are a few studies about the positive effects of exercise and polyphenols supplementation on reduction of cardiovascular risk factors. Therefore, this study aimed to investigate the effect of short-term grape seed extract (GSE) supplementation on lipid profile and high-sensitivity C-reactive protein (hs-CRP) levels after an aerobic exercise in non-athlete men.
    Materials And Methods
    In a randomized double blind study, 20 non-athlete men (age range, 19±1 years, body fat 12.20%±3%, body mass index 22.22±2, and V̇O2max 39.28±2 ml.kg-1.min-1) were allocated into two equal groups (n=10): the GSE supplementation (200 mg/day) and placebo groups. The hs-CRP, triglyceride (TG), high-density lipoprotein (HDL-C), low-density lipoprotein (LDL-C) and total cholesterol (TC) levels were measured before and after the supplementation and after an aerobic exercise protocol with 75% VO2max on the motorized treadmill for 30 minutes.
    Results
    The results showed a significant reduction in TG and a significant increase in hs-CRP after the exercise in both groups (P< 0.05). However, there was no significant difference between groups in HDL-C, LDL-C, and TC levels (P>0.05). In addition, there was a significant decrease in TC levels subsequent GSE supplementation (P<0.05).
    Conclusion
    A single session of aerobic exercise had no significant effect on lipid profiles except TG and led to an increase in the hs-CRP concentration. However, the short-term GSE supplementation could just improve the TC of lipid profile.
    Keywords: Grape seed extract, Aerobic exercise, hs, CRP, Triglyceride, High, density lipoprotein, Low, density lipoprotein, Cholesterol}
  • وحید ساری صرآف*، رامین امیر ساسان، سعید نیکو خصلت، حجت الله برقبانی
    هدف
    در پژوهش حاضر تاثیر مصرف کوتاه مدت کافئین و ایبوپروفن بر شاخص های درک درد (PPI)، درک فشار (RPE)، حداکثر تعداد تکرار (RM) و ضربان قلب (HR) در تمرینات قدرتی مقایسه شد. روش شناسی: برای این منظور، در یک تحقیق دوسویه کور، 15 مرد دانشگاهی (سن: 2±26 سال) شرکت کردند. هر جلسه تمرینی شامل چهار حرکت خم کردن آرنج، پرس سینه، خم کردن زانو و بازکردن زانو بود. آزمودنی ها در سه جلسه تمرینی مجزا یک ساعت پس از مصرف کافئین(6 میلی گرم بر کیلوگرم)، ایبوپروفن(400 میلی گرم) و یا دارونما به انجام تمرین پرداختند و در این تمرین آزمودنی ها از هر حرکت سه دوره با شدت 12 تکرار بیشینه انجام دادند و در پایان هر دور تمرینی و نیز پس از پایان هر حرکت تمرینی، میزان RPE، PPI با استفاده از مقیاس های مربوطه و RM و HR اثبت شد. داده های جمع آوری شده با روش آماری تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    نتایج
    نتایج نشان داد که مصرف کافئین در مقایسه با دارونما و ایبوپروفن باعث افزایش معنی دار در HR (باز کردن زانو و پرس سینه)، RM (درتمام حرکات) شد و از طرفی کاهش معنی دار RPE (خم کردن آرنج، پرس سینه، خم کردن زانو) و PPI(خم کردن آرنج، پرس سینه، خم کردن زانو) را سبب شد(05/0>P). ایبوپروفن نیز تنها باعث افزایش میزان PPI در حرکت بازکردن زانو شد(05/0>P) و در دیگر حرکات تاثیر معنی داری نداشت (05/0>P).
    بحث و نتیجه گیری
    در نتیجه، مصرف کوتاه مدت کافئین عملکرد تمرینی را به طور معنی داری بهبود می بخشد، اما ایبوپروفن چنین اثری ندارد.
    کلید واژگان: کافئین, ایبوپروفن, درک فشار, درک درد, تعداد تکرار}
    Vahid Sari
    Purpose
    This study compared independent effects of caffeine and Ibuprofen on perceived exertion (RPE), perceived pain index (PPI), maximum repetitions (RM) and heart rate (HR) during resistance
    training bouts.
    Method
    Fifteen male students (Age: 26±2 yr.) participated in a double-blind study with three independent, counterbalanced sessions where in Ibuprofen (400 mg), caffeine (6 mg.kg-1), or matched placebo were ingested 1 hour before exercise, and RPE, PPI, RM and HR (per set) were recorded in individuals, predetermined, 12-repetition maximum for leg extensions (LE), leg flexion (LF), bench press (BP) and arm flexion (AF). Analyses of variance (ANOVA) with repeated measures were used for between-trial comparisons.
    Results
    Caffeine resulted in significantly greater (p < 0.05) HR (LE and BP) and RM (LE, LF, BP, AF) and resulted in significantly lower (p < 0.05) RPE (LF, BP, AF) and PPI (LF, BP, AF) compared with Ibuprofen and placebo. Ibuprofen resulted just in significantly higher PPI in LE(p < 0.05).
    Conclusion
    this study demonstrates that caffeine significantly enhanced resistance training performance, whereas Ibuprofen did not. Athletes may improve their resistance training performance by acute ingestion of caffeine.
    Keywords: Caffeine, Ibuprofen, Ring of perceived exertion, perceived pain index, maximumrepetitions}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال