به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

zahra riahizamin

  • رحمان زارع، محمدحسین کرمی *، زهرا ریاحی زمین، زرین تاج واردی
    زمینه و هدف

     مثل یا ضرب المثلها سخنانی کوتاه به نظم یا نثر هستند که بخش مهم و گسترده ای از ادبیات و فرهنگ اجتماعی مردم را در بر دارند. در فرهنگ عامه استفاده از ضرب المثلها بسیار رواج دارد. محتوای ضرب المثلها بیشتر مفاهیم اخلاقی، اجتماعی، پند و اندرز، حکمت، سیاست و دستورها و تجربه های زندگی است. ضرب المثلها گاه عبارتهایی تمثیلی و خلاصه شده از داستانها هستند که در عین کوتاهی معنایی ژرف و درنگ پذیر دارند؛ و گاهی نیز فشرده ای از دانشها و حکمتهای پیشینیانند. با توجه به اینکه در بیشتر موارد ضرب المثلها گوینده مشخص و زمان پیدایش آشکاری ندارند و در طول سالیان دراز به صورت شفاهی و سینه به سینه از نسلی به نسلی دیگر انتقال یافته اند، گاه گویندگان در به کاربردن آنها دچار اشتباه یا انحرافهایی در واژگان شده اند که موجب شده است اصل ضرب المثل دیگر با معنای کاربردی و کهن(اصلی) آن سازگاری نداشته باشد. در این پژوهش کوشیده ایم صورت درست و اصیل ضرب المثل« ستاره سهیل شدن» را به دست آوریم.

    روش

     روش این پژوهش بر مبنای بررسی اسناد و مطالعات کتابخانه ای استوار است. در این پژوهش نخست با مراجعه به صدها اثر مهم و معتبر تاریخی و ادبی، به جمع آوری آنچه در نجوم احکامی و تصاویر ادبی شاعران و آثار منجمان و مفسران و ضرب المثلهای کهن فارسی و عربی درباره ستارگان سهیل و سها گفته شده است پرداخته ایم. سپس با دسته بندی و بررسی و تحلیل آنها، صورت اصیل ضرب المثل را استنباط کرده ایم.

    یافته ها

     در این پژوهش نگارندگان با بررسی چگونگی بازتاب دانشها، باورها و توصیفات پیشینیان درباره ستارگان سهیل و سها در گستره تاریخ فرهنگ و ادبیات فارسی نشان داده اند که ستاره سهیل در ادب فارسی کهن نماد درخشانی و بزرگی و به طبع آشکاری بوده و این ستاره برخلاف سها که نماد خردی و ناپیدایی است، هرگز با صفاتی چون کم پیدا و ناپیدا توصیف نشده و به کنایه از آن ها به کار نرفته است، و برخلاف آنچه در قرون متاخر شهرت یافته که سهیل سالی یک بار میدمد و به ندرت دیده میشود، این ستاره شبهای پیاپی بسیاری رویت میشده و پیشینیان هرگز آن را نماد ناپیدایی یا کم پیدایی نمیدانسته اند.

    نتیجه گیری

    نگارندگان مقاله با توجه به یافته ها به این نتیجه رسیده اند که با توجه به قرائنی چون بیت ناصرخسرو که همزمانی معروفی و ناپیدایی خود را به ستاره سها تشبیه کرده و ابیاتی که پیدایی را به ستاره سهیل و ناپیدایی و کم پیدایی را به ستاره سها نسبت داده اند، صورت صحیح ضرب المثل« ستاره سهیل شدن»، « ستاره سها شدن» است.

    کلید واژگان: ستاره سهیل, ستاره سها, ستاره سهیل شدن, ضرب المثل
    Rahman Zare, Mohammad Hossein Karami *, Zahra Riahi Zamin, Zarrintaj Varedi
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

     Proverbs or proverbs are short words in rhyme or prose that include an important and extensive part of the literature and social culture of the people. The use of proverbs is very common in popular culture. The content of proverbs is mostly moral, social concepts, advice, wisdom, politics, orders and life experiences. Proverbs are sometimes allegorical and summarized phrases from stories that, while short, have a deep and lingering meaning; And sometimes they are a compact of previous knowledge and wisdom. Considering that in most cases proverbs do not have a specific speaker and an obvious time of origin and have been passed down orally from one generation to another over the years, sometimes the speakers have made mistakes or deviations in their vocabulary when using them. The principle of the proverb is no longer compatible with its practical and old (original) meaning. In this research, we have tried to find the correct and original form of the proverb "The star of becoming easy".

    METHODOLOGY

     The method of this research is based on document review and library studies. In this research, first, by referring to hundreds of important and reliable historical and literary works, we collected what was said about the stars Sohail and Saha in astronomy, literary images of poets, works of astronomers and commentators, and ancient Persian and Arabic proverbs. Then by categorizing and analyzing them, we have deduced the original form of the proverb.

    FINDINGS

     In this research, by examining how the knowledge, beliefs and descriptions of the predecessors about the stars Sohail and Soha are reflected in the scope of the history of Persian culture and literature, the authors have shown that the star Sohail in ancient Persian literature is a symbol of brilliance and greatness, and this star is contrary to Saha, which is a symbol of wisdom and invisibility, has never been described with attributes such as rare and invisible, and it has not been used ironically, and contrary to what was known in recent centuries that Sohail blows once a year and is rarely seen, this night star It was seen many times and the ancients never considered it as a symbol of invisibility or rareness.

    CONCLUSION

     Based on the findings, the authors of the article have come to the conclusion that according to evidence such as Naser Khusro"s poem, which compares the simultaneity of its fame and disappearance to the star of Saha, and the verses that compare its appearance to Sohail"s star, and its disappearance and rareness to the star of Saha. have attributed, the correct form of the proverb "the star of Sohail" is "the star of Soha".

    Keywords: Sohail Star, Soha Star, The Star Of Getting Easy, Proverb
  • معصومه دسترنج، زهرا ریاحی زمین*
    یکی از نویسندگان پرکار در زمینه بازنویسی متون کهن ادبی، خانم مژگان شیخی است که برخی از حکایات گلستان، بوستان، کلیله ودمنه، قابوسنامه، منطق الطیر و... را برای کودکان بازنویسی کرده است. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از ابزار گردآوری اطلاعات کتابخآن های به بررسی ساختاری داستان های بازنوشته ی این نویسنده از شش حکایت گلستان سعدی برای کودکان و مقایسه ی آن ها با متن اصلی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد در چارچوب کلی اثر تغییر محسوسی صورت نگرفته، اما پیرنگ بازنوشته ها گسترده تر از متن اصلی شده است. توصیف عملکرد و ظاهر شخصیت ها، افزایش گفت وگوها و در نمونه هایی واگویه های درونی، از شگردهای بازنویس برای جذاب ترکردن داستان است. لحن گفت وگوها، از صورت ادبی و شاعرانه به لحنی ساده و تا حدودی متناسب با شخصیت ها تغییر کرده است. زاویه دید در تمام متن های بازنوشته، راوی دانای کل است که بازنویس در بعضی حکایت ها زاویه دید را به زاویه دید نمایشی نزدیک کرده، ولی تغییری در محتوا و درون مایه ایجاد نکرده است. شیخی در نام گذاری اشخاص ابتکاری نداشته و از اسامی عام به کاررفته در متن اصلی استفاده کرده است. زبان در متن بازنوشته، ساده و رسمی است؛ اما گاهی واژه های دشوار، جملات طولانی، حذف های نادرست و استفاده زیاد از حرف ربط «و» بین جملات، به سادگی و روانی متن آسیب رسانده است. در تمام داستآن ها به طور چشمگیری از اصطلاحات و کنایه های عامیانه، استفاده شده است که برخی برای مخاطب نامفهوم و دشوار است. با آنکه بازنویس در پرداخت اثر گاهی به موفقیت هایی دست یافته است، اما نیاز است که بازنوشته های خود را به ظرافت ها و شگردهای هنری سعدی بیشتر نزدیک کند.
    کلید واژگان: بازنویسی, داستان کودک, گلستان سعدی, عناصر داستان, مژگان شیخی
    Masoomeh Dastranj, Zahra Riahizamin *
    One of the most prolific writers in the field of rewriting ancient literary texts is Mrs. Mozhgan Sheikhi, who has rewritten a number of stories for children such as Golestan, Bostan, Kalileh and Damaneh, Qaboos Nameh,Mantiq-ut-Tayr,etc. This article examines the structure of this author's rewritten stories from Golestan Saadi's six children's stories and compares them with the original text using a descriptive-analytical method and using library information collection tools. The findings of the research show that there is no noticeable change in the general framework of the work, but the range of rewritings has become wider than the original text. Describing the performance and appearance of the characters, increasing the dialogues, and in some cases, internal expression is among the rewriting techniques to make the story more interesting. The tone of the dialogue has changed from literary and poetic to a simple tone that matches the characters to some extent. The point of view in all rewritten texts is the omniscient narrator. In some stories, rewriting brought the point of view closer to the dramatic point of view, but did not change the content and theme. Sheikhi was not innovative in naming people and used common names in the original text. The language in the transcript is simple and formal. But sometimes difficult words, long sentences, incorrect omissions, and excessive use of the conjunction "and" between sentences have harmed the simplicity and fluency of the text. In all the stories, common terms and ironies are used significantly, some of which are incomprehensible and difficult for the target audience. Although the rewriter has sometimes achieved success in rewriting the work, there is a need for his rewrites to approach Saadi's artistic subtleties and tricks..
    Keywords: Rewriting, narrator, child story, Saadi’s Golestan, elements of the story, Mozhgan Sheikhi
  • میثم زارع، زهرا ریاحی زمین*
    ضرب المثل ها بخش مهمی از فرهنگ و ادبیات عامه اند و عناصر طبیعی که در زندگی مردم نقش بسزایی دارند، از مهم ترین عناصری هستند که در این شاخه از ادب عامه بازتاب یافته و به صورت های مختلف و با کارکردهای متنوع به کار رفته اند. در این نوشتار، به روش توصیفی- تحلیلی از نوع تحلیل محتوای کیفی و با استفاده از ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، بازتاب گیاهان بومی و کارکردهای آن در مثل های استان فارس، از زوایای گوناگون بررسی گردیده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که عناصری مانند شکل ظاهری گیاهان، محل رشد و نمو، کاربرد غذایی و دارویی، شکل نوشتاری در مثل ها مورد توجه قرار گرفته است تا با استفاده از این ابزارها و مولفه ها، مسایلی همچون بی ارزشی، فراموش کردن هویت و گذشته، طفیلی بودن، بی نصیب و بی قسمت بودن، منفعت طلبی، انجام کار سودمند، پرهیز از هم نشین بد و داشتن دانش زیاد به تصویر کشیده شود.
    کلید واژگان: استان فارس, ضرب المثل, کارکرد, گیاه
    Meysam Zare, Zahra Riahizamin *
    Proverbs are an important part of folklore. They have been mainly generated from people's life. Natural elements, which have a vital role in people's lives, are among the most critical elements that have been widely reflected in proverbs and have been employed in different ways within various topics in this branch of folklore. In this work, an attempt has been made to evaluate the reflection of the plants on the Fars proverbs from different viewpoints using a descriptive-analytical method, qualitative content analysis, and a library-data-collection tool. The results of this research show that elements such as plant shape, location of plants growth, food and medicine applications, and written form in the triangles have been considered to be used as tools for the description of issues such as worthlessness, forgetting identity and the past, being nothing, being impoverished, being greedy, doing useful work, avoiding bad companions and having a lot of knowledge.
    Keywords: proverb, Fars province, Plant, Function, location of growth
  • دکتر لیلا امیری *، دکتر زهرا ریاحی زمین

    عبدالواسع جبلی از شاعران قرن ششم هجری است که اکثریت محققان او را در تغییر سبک شعر فارسی از خراسانی به عراقی سهیم دانسته اند. این مقاله بر آن است تا عوامل غرابت صنعت تشبیه را در دیوان او با روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی- توصیفی و شیوه ی متن پژوهی بررسی کند. در موارد لزوم از روش های مقایسه ای و آمارگیری نیز استفاده شده است. واکاوی اشعار عبدالواسع جبلی نشان می دهد فراخوانی مشبه به های زنجیره ای هم خانواده که مناسباتی با هم دارند، همزمانی ذکر یک مشبه به یکسان برای دو مشبه و با دو وجه شبه متفاوت در یک بیت، تشبیهات عکس و تعویض جای مشبه و مشبه به، تشبیهات حروفی و تنوع و گوناگونی مشبه و مشبه به، از جمله دلایل غرابت تشبیه در اشعار او هستند؛ تا جایی که بتوان گفت شاعر از تشبیه بیش از آن که یک آرایه ی ادبی و در جهت زیبایی آفرینی باشد، به عنوان یک صنعت و به منظور فضل فروشی و اظهار تفاخر بهره گرفته و محتوای مسلط مدح در دیوان او در زیر لایه ای از تشبیهات غریب، متکلف، متصنع و مفاخره آمیز نهان شده است.

    کلید واژگان: تشبیهات حروفی, عبدالواسع جبلی, غرابت تشبیه, گوناگونی
    Leila amiri, Zahra riahi zamin

    Abdolvaasse Jabali is a poet of the sixth century AH which the majority of scholars know him as someone changes the style of Persian poetry from Khorasani to Iraqi. This paper seeks to investigate the factors of the Simile in his Divan with a qualitative research method, an analytical-descriptive type and a text-based approach. Also if necessary be used of comparative and contingency methods. The analysis of the poems by Abdolvaasse Jabali shows that the calling of the chain of Moshabahon beh of one family that has realationships , which is in line with each other, is a coincidence of a similar arrangement for two sides and with two different faces in one verse, changing  the place and the way, the Simile of the letters, and the variety of Moshabah & Moshabahon beh, among the reasons for the strangeness of Simile in his poems; to the point where the poet can be said of a simile more than a literary array and in the direction Being aesthetician, as an array, and for the pride and declaring discourse, the dominant content in his Divan is underneath a layer of bizarre, reticent, complex and Blindfolded is hidden.

    Keywords: the Simile of the letters, Abdolvaasse Jabali, strangeness of Simile
  • میثم زارع، زهرا ریاحی زمین*

    ضرب المثل ها از بخش های مهم فرهنگ عامه به شمار می آیند که بیشتر  برگرفته از زندگی مردم هستند. خوراک ها که در زندگی مردم نقش بسزایی دارند، از مهم ترین عناصری هستند که در ضرب المثل ها بازتاب فراوانی یافته و به صورت های مختلف و با موضوعات متنوع در این شاخه از ادبیات عامه به کار رفته اند. در این نوشتار تلاش بر این است تا با روش توصیفی-تحلیلی، از نوع تحلیل محتوای کیفی و گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، از زوایای مختلف به بررسی بازتاب خوراک ها در ضرب المثل های استان فارس پرداخته شود. بر اساس یافته های این پژوهش،  خوراک ها در شکل گیری هویت فرهنگی مردم استان فارس و ساخت ضرب المثل ها در این استان نقش بسزایی دارند. محیط جغرافیایی، نگاه فرهنگی، دینی و اجتماعی در ساخت مثل ها بر پایه خوراک نقش اساسی دارد. عناصری مانند وسایل پخت، محتویات، وسایل خوردن خوراک، مراسمی که در آنها خوراک هایی خاص خورده می شود، سخت بودن پخت خوراک، شکل نوشتاری خوراک ها در مثل ها مورد توجه قرار گرفته است تا با استفاده از این ابزارها و مولفه ها، مسایلی همچون دخالت بی جا در کار دیگران، تربیت درست، فراموش کردن گذشته، مهمان نوازی، بی ارزش بودن هدیه و اشخاص، گله از بخت و اقبال، تحمیل کردن چیزی بر کسی، فقر و ناداری، پرهیز از حرام خوری، قناعت و از همه مهمتر تلاش کردن به تصویر کشیده شود. به طور کلی هدف از به کار بردن ضرب المثل ها این بوده است که مسایل اخلاقی در جامعه نهادینه شود.

    کلید واژگان: ضرب المثل, استان فارس, خوراک, بازتاب
    Meysam Zare, Zahra Riahizamin *

    Proverbs are important parts of popular culture and are mostly taken from people's lives. Foods that play an important role in people's lives are of the most important elements widely reflect on proverbs. They are used in various ways with various topics in this branch of popular literature. In this article an attempt is made to study the different aspects of this reflection by the means of descriptive-analytical method, qualitative content analysis using library documents. The findings show that foods have played an important role in shaping the cultural identity of this people and their proverbs. Geographical environment and cultural- religious- social perspective play a key role in making proverbs based on food. Elements such as cooking utensils, material contents, utensils used for taking food, rituals surrounding taking food, difficulty of cooking food and written form of foods have been considered in the proverbs to address issues such as disturbing work of others, proper upbringing, forgetting the past, hospitality, worthlessness of gifts and people, complaint of destiny, imposing something upon someone, poverty, restraint of profiteering, contentment and as the most important, making effort. Entirely, the reason of proverbs is constituting the ethical issues in a society.

    Keywords: proverb, Fars province, food, Reflection
  • حمیده پروان، زهرا ریاحی زمین*

    بنابر گزارش شاهنامه، هنگامی که خسروپرویز در نبرد با بهرام چوبین به روم گریخت، از مناطقی که در شاهنامه،  باهله، کارستان و مانوی نامیده شده اند، عبور کرد و به شهر وریغ فرود آمد. در این شهر با قیصر روم مکاتبه کرد و پس از دریافت لشکری از رومیان به آذربایجان بازگشت و در دشت دوک با بهرام روبه رو شد و او را شکست داد. چون جغرافیانگاران مسلمان اطلاع مبسوطی از مناطق تحت تصرف امپراطوری روم نداشته اند، نام این مکان ها در منابع جغرافیایی دوران اسلامی یا ضبط نشده اند یا به نام های دیگری ذکر شده اند. در این جستار کوشش شده است تا با استناد به منابع معتبر، جایگاه مناطق مزبور و در مواردی نام دیگر آن ها مشخص شود. روش تحقیق در انجام این پژوهش تحلیلی- توصیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای است. در این پژوهش مشخص شد که جایگاه قبیله ی باهله در فاصله ی شهر هیت تا رقه بوده و منظور از کارستان در شاهنامه شهر مرزی حران است. نام های مانوی و وریغ برگرفته از واژه ی (Mannuorrha Auyreth) است. جزء اول این نام (Mannu)، مانوی نام دژی در ادسا و (Aureth) اویریت، نام باستانی شهر (Irrite) است که امروزه (Irridu) نامیده می شود و میان کرکمیش (قرقمیساء) و حران واقع است و اوریغ و وریغ در شاهنامه تلفظی دیگر از آن است. با توجه به توصیف تیوفیلاکت و فردوسی از محل نبرد روشن شد که دشت دوک نیز در شاهنامه اسمی عام است و به مسیر صعب العبور و پرتگاه های محل جنگ اشاره دارد.

    کلید واژگان: باهله, جغرافیای شاهنامه, دوک, کارستان, مانوی, وریغ
    Hamide Parvan, Zahra Riahizamin *
    Introduction

    The Sassanid Empire is an important part of the Shahnameh. In this section, Ferdowsi, explains in detail the events of the reign of Khosrow Parviz, the revolt of Bahram Choobineh, Khosrow's escape to Rome and receiving an army from the Roman emperor, and his return to Azerbaijan to fight Bahram. According to the Shahnameh, in this route, Khosrow passes through places called Yazdansaray, Bahleh, Karestan, and Manuy, and enters the city called Varigh. In this city, he receives an army from the Roman emperor and returns to Azerbaijan, where he fights Bahram in the Duke Plain and defeats him. Because Muslim geographers did not have complete information about the territories occupied by the Roman Empire, the names of these places are either not mentioned in the geographical sources of the Islamic period or are mentioned in other names. In Shahnameh manuscripts, the names of these places are written in various forms, which shows the ignorance of the scribers of these places.

    Purpose of the study and Research Methods

    In this research, an attempt has been made to determine the geographical location of Bahleh, Karestan, Manuy, Varigh and Duke and in some cases their other names based on reliable sources. The research method is descriptive analytical using library resources. Literature review For the first time, Monshizadeh (1975) researched the state of geography in the Shahnameh. In his research, he has studied the geographical location of Mazandaran and some other places in Shahnameh. The guide of the geographical map of Shahnameh is the  result of the researches of Shahidi Mazandarani (1377) in the geographical names and also the names of the people in Shahnameh. Ghorbani and Zomorrodi (1396), in a research in thirteen chapters, have analyzed the geographical names of Shahnameh; despite the efforts of the authors, in some cases, there is no comprehensive information in their research. Aslani and Purtaghi (1398) have also studied the geographical names of Shahnameh. They provide more complete information than Ghorbani and Zomorrodi. Farhange joghrafiyaye tarikhiye Shahnameh, compiled by Seyedi (1399), is the latest research on the geographical names of Shahnameh in which all the geographical names of Shahnameh have been extracted and the changes of names and geographical places from the past to the present have also been expressed.

    Discussion

    In Shahnameh, the escape route of Khosrow to Rome is described in detail. Ferdowsi called the first place that Khosrow enters "Yazdansaray". Yazdansaray was one of the monasteries close to Madain. Historical sources refer to several monasteries located in the south of Madain, and it is obvious that they were not located on the way of Khosrow to Rome. Normally, that monastery (YazdanSaray) should have been located in the west of Madain on the way of Rome. Then he reaches the Bahleh tribe near the Euphrates. According to Dinwari, Khosrow went to the monastery after entering the city of Hit, and then reached the Arab tribes that accompanied him to the banks of the Euphrates(Dinwari1371:115-121).After crossing the Euphrates, Khosrow entered the city of Karestan, the first border city of Iran and Rome. Ferdowsi explicitly states that the Roman emperor called this city Karestan (Ferdowsi, 1393, vol8. P.81-82). So Karestan must be a Roman name. To determine the location of this city, the inscription of Shapur I is very helpful; because Khosrow, in order to go to Rome, must have passed through the same route that Shapur I had passed before him. After crossing Karestan, Khosrow reached the city of Manuy and then Varigh. Isidore of charax , in the description of the distance between the cities along the Euphrates River, mentions  a fortress that was called Mannuorrha Auyreth (Isidore of charax , 1387: 35). Mannuorrha Auyreth brings to mind the names Manuy and Varigh, which are also mentioned in the Shahnameh. Shapur I also captured the city of Edessa at the end of his campaign. So varigh must also be near Harran, and Manuy must be a city  between Harran and Edessa. After receiving an army from the Roman emperor, Khosrow went to Azerbaijan and encamped in the Duke Plain. According to Theophylact the battle of Khosrow and Bahram was in a mountainous area, near Ganzak and the Belarat River. He also writes that Khosrow's troops in this area were forced to divide into three groups and enter the battlefield in three ways (Theophylact,1986: 180). Minorsky suggests that Duke is the Dule, an area East of Orumiyeh Lake near Maragheh (Minorsky,1379: 12-14). Ferdowsi describes the battlefield as a mountainous area and also refers to the "Three Dukes Road"(Ferdowsi ,1393, vol8, p121).

    Conclusion

    By examining the inscription of Shapur I, the sources of Byzantine historians and its correspondence with the reports of Muslim historians, the position of the mentioned areas in Shahnameh was determined. The Location of Bahleh tribe was between Hit and Raqqah and Khosrow reached this tribe between these two cities. Karestan is the Roman name of the border city of Harran (Carrehae), which was changed to (Kar + Stan) in the Shahnameh. The name Manuy is derived from the combination Mannuorrha Auyreth and it is the name of the fortress in Edessa / Urhāy. Varigh / Urigh is another pronunciation of Auyreth =Irrite, the name of an ancient city located northwest of Mesopotamia, between Harran and Carchamishe, and today called Irridu / ordi. In Mazandarani language, Duke means difficult path, precipice and valley. Considering the division of the troops into three groups and the mountainous positions of Duke and Ganzak, Ferdowsi meant of Duke and Three Dukes Road, should be that Khosrow crossed the three massive divisions through three difficult roads / Valleys and precipices. Also in Shahnameh, Duke Mountain, Duke Plain and Three Dukes Road refer to the hard road, Valleys and precipices of the battlefield.

    Keywords: Bahleh, Duke, Geography of Shahnameh, Karestan, Manuy, Varigh
  • میثم زارع، زهرا ریاحی زمین*
    ضرب المثل ها بخش بزرگی از فرهنگ یک قوم را تشکیل می دهند و آیینه تمام نمای اندیشه، ذوق، آداب و رسوم و عادات جامعه محسوب می شوند.لازم به ذکر است که اسطوره ها و باورهای اسطور ه ای در ساخت مثل ها دخیل هستند؛ زیرا مثل ها به عنوان قسمت مهمی از فرهنگ عامه نه تنها ریشه در تاریخ بلکه ریشه در اساطیر و مذاهب کهن نیز دارند. هدف از این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی، بررسی عناصر و بن مایه های حماسی و باورهای اسطوره ای انعکاس یافته در مثل های استان فارس از جمله شخصیت های شاهنامه و باورهای اسطوره ای اژدها، سیمرغ، آب، آتش، خروس، دختر و اعداد است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بدون برقرار ساختن پیوند میان ضرب المثل و اسطوره نمی توان به معنای روشنی دست یافت. بن مایه های اساطیری موجود در ضرب المثل های استان فارس در برگیرنده مفاهیمی غنی همچون قدرت، زیبایی، اصل و نسب، آگاهی، بخت و اقبال، پاکی و... است. همچنین مشخص شد که مهم ترین شخصیت حماسی که در ضرب المثل ها بازتاب یافته، شخصیت رستم است؛شایان ذکر است روایت نقالان در ساخت مثل ها تاثیر گذار بوده است. درون مایه بسیاری از این ضرب المثل ها، متاثر از باورها و آیین های گذشته است. برخی از این باورها، پس از آمدن اسلام و فرهنگ اسلامی به ایران، رنگ اسلامی به خود گرفته اند.
    کلید واژگان: اسطوره, حماسه, ضرب المثل, استان فارس, بن مایه
    Meysam Zare, Zahra Riahizamin *
    Proverbs form a large part of a nation's culture and reflect the thoughts, tastes, customs and habits of a society. Myths and mythological beliefs are involved in the construction of proverbs. Proverbs, as an important part of folk culture, are rooted not only in history but also in ancient myths and religions. The present article, by using descriptive-analytical method, examines the epic themes and mythological beliefs - including the characters of Shāhnāmeh, dragon, Simorgh, water, fire, rooster, girl and numbers - reflected in the proverbs of Fars province. The results indicate that without establishing a link between proverbs and myths, accurate analysis cannot be achieved. The mythological themes in the proverbs of Fars province include rich concepts such as power, beauty, parentage, consciousness, fortune, luck, purity, and so on. The other results of the study are as follows: Rostam is the most important epic character of the proverbs; Naqqalan (the narrators) were influential in the formation of the proverbs; the themes of many of the proverbs are influenced by past beliefs and rituals; some of these beliefs, after the arrival of Islam in Iran, were harmonized with Islamic beliefs.
    Keywords: Myth, epic, proverb, Fars province, theme
  • مژگان متین زاده، زهرا ریاحی زمین*

    سرزمین شاعرپرور ایران در قرن سیزدهم هجری که همزمان با سلطنت قاجاریه در ایران است، همچون دوره های پیشین شاعران بسیاری را در دامان خود پرورش داده است. به دلیل نزدیکی تاریخی این دوره تذکره های نسبتا زیادی در اختیار اهل ادب قرار دارند که به معرفی شاعران این دوره میپردازند. یکی از این تذکره ها محک شعرا، تالیف محمدصالح شاملوی خراسانی است. هرچند سبک شعری این دوره، بازگشت نامیده شده و ویژگیهای تعریف شده ای دارد، تذکره محک شعرا با شرح حال و آوردن نمونه هایی از شعر شاعران قرن سیزدهم اطلاعات نوینی را در اختیار پژوهندگان قرار میدهد. مقاله حاضر بر اساس اطلاعاتی که این تذکره در اختیار خوانندگان قرار میدهد، به معرفی شاعران این دوره و بررسی ویژگیهای تکمیلی و متفاوتی از سبک شناسی این دوره ادبی میپردازد.

    کلید واژگان: دوره قاجاریه, ویژگیهای سبکی, تذکره محک شعرا, محمدصالح شاملوی خراسانی
    Mojgan Matinzadeh, Zahra Riahi zamin*

    The Educated poet land of Iran in the thirteenth-century AH, which coincides with the Qajar dynasty in Iran, as in previous periods, has nurtured many poets. Due to the historical proximity of this period, there are relatively many biography of the poets available to the literary people who introduce the poets of this period. One of these biographies of the poets is Mehake shoara, written by Mohammad Saleh Shamlou Khorasani. Although the poetic style of this period is called return and has defined characteristics, the Mehake shoara biography of the poets provides to the researchers with new information by describing the poetry of thirteenth-century poets. this article introduces the poets of this period and examines the characteristics of this literary period Based on the information that this biography of the poets provides to the readers.

    Keywords: Qajar period, stylistic features, Mehake shoarabiography of the poets, Mohammad Saleh Shamlou Khorasani
  • لیلا امیری، زهرا ریاحی زمین *

    اجزای صور خیال به خصوص مشبه به و مستعار منه با ظرفیت وسیع و نامحدود واژگانی، معنایی، هنری و ادبی، نقشی کلیدی در ساختار تشبیه و استعاره دارند؛ اما آیا این عناصر گنجایش آن را دارند که بار موضوع یک سروده را بر دوش بکشند؟ پژوهش حاضر بر آن است تا چگونگی و چرایی گزینش اجزای صور خیال را در شعر فارسی در ارتباط با حوزه موضوعی آن ها، با روش تحقیق کیفی، از نوع تحلیلی- توصیفی و شیوه متن پژوهی بررسی کند. یافته ها نشان   می دهد علاوه بر ابعاد زیبایی شناسانه، حماسی، غنایی، عرفانی و تعلیمی بودن موضوع اشعار، در انتخاب اجزای صور خیال سهم چشمگیری دارد. لازم به ذکر است در زمینه تناسبات اجزای صور خیال و موضوع اشعار، بسامد فراوان کاربردها مد نظر است.

    کلید واژگان: مستعارمنه و موضوع شعر, مشبهبه و موضوع شعر, زیبایی شناسی شعر, انواع شعرحماسی, غنایی, عرفانی, تعلیمی, شعر فارسی
    Leila Amiri, Zahra Riahi Zamin*

    The components of the imagination, especially the Moshabbahonbeh and the Mostaaronmenh, with a vast and unlimited capacity for lexical, semantic, artistic, and literary, play a key role in the structure of the Simile and Metaphor? The present study seeks to investigate how and why elements of imagination are selected in Persian poetry in relation to their subject area,with using qualitative research, analytical-descriptive method, and textual research method. The findings show that in addition to the  aesthetic Dimensions , Epice, Lyrice, Mystical and educational of the subject of poetry, it has a significant role in the selection of the imaginary components. It should be noted that in the context of the imagination and the subject matter of the poems, the frequency of applications is often considered.

    Keywords: Mostaaronmenh, Poetry Subject, Moshabbahonbeh andPoetry Subject, Aesthetics of Poetry
  • لیلا امینی لاری*، زهرا ریاحی زمین

    نگرش ادیان و مکاتب گوناگون به زیبایی و جمال، نقشی بسزا و تعیین کننده در شکل و محتوای آثار هنری آنها دارد. در تمدن های شرقی، هنر از دیرباز در اکثر مواقع با دیدی شاعرانه، آیینی - عرفانی و یا اساطیری همراه بوده و هدفش نزدیک کردن هرچه بیشتر انسان به زیبایی مطلق بوده است. با بررسی جنبه های فرهنگی و آیینی رویکرد هنری در مشرق زمین، همچنین مطالعه اندیشه ها ، دیدگاه ها و جهان بینی های متفاوت و طبقه بندی آرا و نظریه های گوناگون، می توانتعریفی قابل قبول از هنر ارایه داد و با نگاهی عرفانی ادبی به هنر مقدس و دینی که حاصل تمدن شرق است ، نگریست. در مقاله حاضر که به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی - توصیفی انجام شده سعی بر آن بوده که ضمن معرفی جلوه های اصیل هنر، نشان داده شود که هنر واقعی حقیقت زیبایی، خالق زیبایی و محور کمال، وارستگی و اصالت است.

    کلید واژگان: ادبیات, عرفان, ادیان, هنر, زیبایی, فرهنگ
    leila aminilari *, zahra riahizamin

    Attitudes of various religions and schools of beauty, plays a decisive role in form of their artworks and contents. In eastern civilizations, in most times for the long time, the art has been accompanied with an artistic view, faith-spiritual or mythological and its purpose was to draw more people into absolute beauty. Examining aspects of cultural and ritual art approach in the East and with the study of ideas, different perspectives and worldviews, we can define an acceptable offer of art and we can take a look at the holy and religious art that is result of the east civilization, with a mythological-literal view. In this paper that is done using a library and analytical-descriptive method, we tried to show that the true art, truth of the beauty and the creator of the beauty and perfection of the creator and the philosophy, in addition to introducing the magnificent original art.

    Keywords: Literature, mysticism, Religions, Art, Beauty, culture
  • زهرا ریاحی زمین، فهیمه حیدری جامع بزرگی
    متون تاریخی به واسطه فرایند طرح ریزی در بیان وقایع و حوادث بی شمار، درخور بررسی های روایت شناختی اند. قواعد روایت به تاریخ نویس این امکان را می دهد که از خلال توده ای از انبوه وقایع، دست به انتخاب و شرح بزند. از میان تمهیدات روایی، عنصر زمان جایگاهی ویژه دارد؛ چه زمان روایت در پیوندی عمیق با پی رنگ است. در این پژوهش، برای بررسی نوع کارکرد و چگونگی کاربست عنصر زمان در تاریخ بیهقی، عناصر زمانی مانند پس نگری ها و پیش نگری ها، حذف ها و خلاصه گویی ها، مکث توصیفی و جز اینها که در نظریه ژرار ژنت مطرح شده است، با نگاهی معناگرایانه بررسی شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که زمان روایی عمده ترین بهره گیری بیهقی از عنصر زمان در تاریخ بیهقی است. در پرداخت این گونه زمانی، به واسطه درونه گیری های متعدد، ساختاری چندلایه ایجاد شده است؛ به گونه ای که می توان گفت زمانمندی تاریخ بیهقی در سطحی معادل طرحمندی قرار گرفته است. از ویژگی های بارز روایتگری بیهقی در این زمینه، استخراج کارکردهای معنایی از عناصر زمان روایی است و در این بخش، جهت گیری ها و ارزش گذاری های راوی نمایان است.
    کلید واژگان: تاریخ بیهقی, زمان روایی, ژرار ژنت, کارکردهای زمانی
    Zahra Riahizamin, Fahimeh Heidary
    Historical texts by the planning process for the expression of numerous events, are worthy for narratology investigations. The rules of narration let the historian to choose and describe an event among many events. As the narrative time is in profound connection with the plot, so it  has an important role in the narrative Tactics. In this survey, in order to study the type of operation and apply the element of time on Tarikh-e Beyhaqi, the time elements Gerard Genette’s theory such as flashback and flashforward, omissions and summarization, descriptive pause and etc, has been evaluated by semiotic approach. Our results show that in Beyhaqi used the narrative time and in analysis this type of time, due to numerous encasement, a multilayer structure is created, so that we can say Tarikh-e Beyhaqi’s temporality is on a similar level with the plots. The main Characteristics of Beyhaqi’s narration in this field is extraction of semantic functions from the elements of the narrative time. In this section the narrator’s willingness and valuation is visible.
    Keywords: Tarikh-e Beyhaqi, Gerard Genette, narrative time, Time’s functions
  • زهرا ریاحی زمین*، صدیقه جمالی
    نفثه المصدور شهاب الدین محمد زیدری نسوی، از شاهکارهای نثر مصنوع و فنی فارسی است. این اثر واگویه های درونی و دلنوشته های نویسنده ای دردمند است که با زبانی تصویری به شرح سرگذشت آوارگی خویش، مقارن هجوم وحشیانه تاتار پرداخته است. زبان مصنوع و سرشار از تصویر نویسنده، به بهترین نحو گوشه هایی از تاریخ این سرزمین را بازگو می کند. هدف از پژوهش حاضر، که به شیوه توصیفی– تحلیلی انجام شده، بررسی جایگاه تصویر و تصویرپردازی و ابعاد مختلف آن در نفثه المصدور است. به این منظور پس از مقدمه ای کوتاه درباره زمینه کار و اهداف پژوهش، مباحث اصلی در سه دسته شگردهای تصویرسازی، کارکردهای تصویرپردازی و انواع تصاویر، ذکر شده است. نتایج نشان می دهد که نویسنده با شکل دهی کانون های تصویری خاص در کنار تصاویر پراکنده موجود در متن؛ تقویت تصویرپردازی از طریق اجزای کلام و بهره گیری از توانمندی های زبانی و بیانی نثر؛ تصاویری آفریده است که یا تجربه هنری او را بازمی نماید و یا با انتقال آن به مخاطب، حس همراهی و همدردی مخاطب را برمی انگیزد. تصاویری که عمدتا سطحی و اثباتی است و با ساختار اثر و نگرش نویسنده هم خوان.
    کلید واژگان: نفثه المصدور, زیدری نسوی, تصویرپردازی, کانون های تصویری
    Zahra Riahi Zamin*, Sedigheh Jamali
    Nafseh al-Masdoor by Shahabedin Mohammad Zeidari Nasavi is one of the masterpieces of Persian elaborate prose. This book consists of the interior monologues and memoires of a sad writer who describes his self-exile and wanderings during the brutal intrusion of Mongols through an imagist language. The elaborate language of the writer which is full of images casts light on some dimensions of the history of Iran the best. The aim of this study is to investigate the place of imagery and its various dimensions in this work via descriptive-analytic method. Doing so، after a brief introduction on the background of the work and the aims of the study، the main issues of this research are discussed in the three categories of techniques of imagery، the functions of imagery and the kinds of images. The results of this study show that the author has created the images which either reflects his artistic experiences or provokes the sympathy and accompaniment of the addressee through forming special image centers besides dispersed images in the text، strengthening imagery by parts of speech and using linguistic and rhetorical capacities of the prose. These images are mostly formal، positive and congruent with the structure of the work and attitude of the author.
    Keywords: Nafseh al Masdoor, Zeidari Nasavi, imagery, image centers
  • عظیم جباره ناصرو*، زهرا ریاحی زمین
    یکی از مضامینی که در بیشتر منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه دیده می شود، حضور قهرمانان و پهلوانان دور ه های گذشته و تاثیر آنها در داستان است. بررسی منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه فردوسی نشان می دهد که نیاکان و درگذشتگان- که اغلب قهرمانان و پهلوانان دوره های گذشته هستند- به سه گونه در این منظومه ها حضور یافته و تاثیرات بنیادینی در سیر داستان ایجاد کرده اند: 1- نخست اینکه در بیشتر منظومه های پهلوانی، دخمه ها، قلعه ها و گاه مناره ای وجود دارد که قهرمان دوره گذشته پندنامه و گنجی در آن به جای گذاشته است؛ اغلب پهلوان/ پادشاه دوره گذشته به وسیله آن پندنامه با قهرمان داستان ارتباط برقرار می کند و اندیشه او را تحت تاثیر قرار می دهد.2- گاه نیز قهرمان دوره گذشته به خواب قهرمان داستان می آید و با راهنمایی های خود، او را به راهی می خواند و یا اینکه از کاری بازمی دارد. 3- وجود جنگ ابزارهای پهلوانان دوره گذشته در دست قهرمان داستان. گفتنی دیگر اینکه قهرمانان مزبور با دیوان و جادوگران ارتباط دارند و اغلب این قهرمانان برای حفاظت از گنجی که پنهان کرده اند، از دیوان و جادوان مدد گرفته اند. در این جستار کوشش شده است با بررسی منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه فردوسی، حضور نیاکان و چگونگی تاثیر آنها در جریان داستان ها بررسی شود.
    کلید واژگان: منظومه های پهلوانی, حماسه سرایی, قهرمانان حماسی, دیو
    Azim Jabbareh Nasero*, Zahra Riahi Zamin
    One of the themes most commonly viewed in Persian epic poems after Shahnameh is the presence of heroes from the past eras and their effective role in the story. A survey on heroic poems after shahnameh demonstrates that the ancestors and the death –the majority of which are heroes and champs from past eras- have taken part and made fundamental effects in the story in three ways: 1- first of all, in most of the heroic poems there are crypts, castles and minarets in which the past hero has left a didactic letter and a treasure. The past hero/king relates to the protagonist through that letter and makes some influence on his thoughts. 2. sometimes the passed away hero calls the living one for doing something or prevents him from doing something through a dream. 3- the third way consists of the weapons of passed away heroes being used by the protagonist. This essay also considers the past hero’s relationship with beasts and sorcerers. In most cases, these heroes have asked beasts and witches for help in order to preserve the buried treasure. This essay seeks to study the presence of past heroes and their influence on the story through considering the epic poems after Shahnameh.
    Keywords: Heroic Poems, Crypts, Treasure, Beast, Dream
  • زهرا ریاحی زمین، عظیم جباره ناصرو*

    بانوگشسب تنها زن پهلوان ایرانی است که درباره او و کردارهای پهلوانی اش، منظومه ای مستقل شکل گرفته است. در میان منظومه های پهلوانی که پس از شاهنامه فردوسی به نظم درآمده اند، دو منظومه برزونامه و بانوگشسب نامه در منطقه کوهمره سرخی رواج یافته است. روایت شفاهی موجود در این منطقه، آمیزشی از حماسه و باورهای اساطیری ساکنان آن است که واکاوی آن، افزون بر ثبت روایتی که پیش از این در هیج منبع و ماخذی بررسی و ثبت نشده است، بخشی از باورهای اساطیری مردم این منطقه کهن مسکونی را نشان می دهد.
    در این جستار، نخست روایت شفاهی رایج در منطقه کوهمره سرخی را براساس تحقیقات میدانی گزارش کرده ایم و سپس به واکاوی شباهت ها و تفاوت های آن با روایت مکتوب پرداخته ایم. علاوه بر این، کوشیده ایم تاثیر باورهای اساطیری و افسانه ای بومیان منطقه را در سیر روایت بررسی کنیم.

    کلید واژگان: بانوگشسب نامه, روایت منظوم, کوهمره سرخی, اسطوره, حماسه
    Zahrā Riahi Zamin, Azim Jabbāreh Nāseroo

    Bānu Goshasp Nāme is the only heroine whose character and behavior provides the material for an independent Verse Book. Among the epic verses written after Shāhnāme، the two works named Borzoo Nāme and Bānu Goshasp Nāme became prevalent in a district called Koohmarre Sorkhi. In this area، the oral narration of Bānu Goshasp Nāme، is an integration of epic and mythological beliefs whose analysis، apart from recording an absolutely original version of this verse، reveals some aspects of traditional beliefs of this old community. This article، after introducing this oral version، examines its similarities and differences with the written version and shows the impact of the mythology on the history of this narrative.

    Keywords: Bānu Goshasp Nāme, verse narration, Koohmarre Sorkhi, myth, epic
  • زهرا ریاحی زمین، حسین طاهری
    آن چه مسلم است این که ابن عربی با عرفانی پیش رو و بسیار متعالی، عصاره ی ماترک تعالیم اولیای پیشین متصوفه را با برخوردی نظری و فلسفی و نبوغی عدیم المثل، چنان خلاقانه به بازتولیدی نو تبدیل کرد که هنوز، تا عصر حاضر، خود میراث گذار و پدر فکری اکثر عرفای متاله و متفکر به شمار می آید. سلطه ی اندیشه ی او از زمان حیاتش تا ظهور عرفای شیعی و نظریه پردازان و نقادان صفوی و قاجار و متاخرین معاصر، خود، گواه عظمت روح و فکر وی است.
    یکی از مهم ترین آموزه های فکری ابن عربی در عرفان نظری، در باب ولایت است. مبحث ولایت را می توان به دو دوره ی قبل و بعد از ابن عربی تقسیم کرد. آن چه از این مفهوم و مصادیق ظهوری آن در اندیشه ی شیخ محمود شبستری در گلشن راز برمی آید، ادامه ی تعالیم سنت اکبری و شارحین معاصر وی، چون قیصری و کاشانی است. در این مقاله سعی شده است آن چه از تعالیم محیی الدین ابن عربی در اندیشه ی شیخ شبستری درباره ی ولایت و انسان کامل رسوخ کرده است با تکیه بر منظومه ی گلشن راز، بررسی و تحلیل شود.
    این مقاله ماحصل تحلیل مقایسه گونه ای بین آرای ابن عربی و شبستری، برای نشان دادن نقطه های تاثر عارف شبستر از آثار شیخ اکبر است. بنابراین در خلال مطالب، به فراخور موضوع، از قیاسات و اشارات سایر شراح آثار ابن عربی و عرفای مقدم بر وی نیز استفاده گردیده است.
    کلید واژگان: ابن عربی, شیخ محمود شبستری, گلشن راز, ولایت
    Dr. Zahra Riahi Zamin, Hosein Taheri
    Ibn Arabi with his progressive mysticism reproduced the heritage of the previous great masters of Sufism in such a way that he is considered the forefather of the majority of mystical theologians and thinkers even up to the present time. The scope of his influence, from his own time to the appearance of Shiite mystics and theoreticians of the Safavid and the Qajar periods as well as contemporary thinkers is the evidence to the greatness of his soul and views. One of the most important aspects of Ibn Arabi's views in theoretical mysticism is on Sainthood (velayat) which can be divided into before and after Ibn Arabi. It is obvious that Sheikh Mahmud Shabestari's views in Golshan-e Raz is a continuation of the Ibn Arabi's tradition and his commentators such as Qaysari and Kashani. This paper is a study of the influence of Muhy al-Din Ibn Arabi's instructions on the views of Sheikh Shabastari about Sainthood and perfect man in Golestan-e Raz. Thus it is a comparative study of the views of Ibn Arabi and Sheikh Mahmud; and some inferences are made from other commentators of Ibn Arabi and mystics before him.
    Keywords: Ibn Arabi, Sheikh Mahumud Shabastary, Golshan, e Raz, Sainthood(velayat), prophecy
  • زهرا ریاحی زمین، ناهید دهقانی
    اقوام گوناگون،بنا بر فرهنگ و تمدن قومی و نژادی، اساطیر، مذهب، و شرایطویژه ی جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی، دیدگاه هایی گوناگون نسبت به زن داشته اندو همین مسئله جای گاه اجتماعی و حقوقی زن را، در جوامع گوناگون و در طول تاریخ،دیگرگون کرده است.
    در فرهنگ و ادبیات هندوستان، زنان در نقش های الاهه،اسطوره یی، روحانی، جادوگر، دلاله، و مانند آن دیده می شوند و کتاب هایی چون کلیله و دمنه، سندبادنامه، جواهرالاسمار، و طوطی نامه—که خاست گاه هندی دارند—نگاهی زن ستیزانه را به نمایش می گذارند.
    در این پژوهش، که به روش کتابخانه یی و به شیوه یی تحلیلیصورت گرفته است،پس از بررسی کتاب های یادشده و تطبیق موارد مربوط به زنان با اساطیرو باورهای مذهبی و تاریخی هندی ها،این نتیجه به دست آمدکه بسیاری از این نگرش ها،که به فرهنگ و ادبیات هند راه پیدا کرده، دست آورد نگاه مردسالارانه، مسائل اقتصادی، باورهای اسطوره یی، آموزه های مذهبی کهن هندیان، و نیز دست کاری مترجماناست؛ بر این اساس، کم تر می توان علل و عوامل این نوع نگرش را در ناهنجاری های رفتاری زنان هندییا عوامل اجتماعی جست وجو کرد.
    کلید واژگان: زن, سندبادنامه, کلیله و دمنه, جواهرالاسمار, طوطی نامه
    Zahra Riahi Zamin, Nahid Dehghani
    The social and legal position of women in the course of history and among different societies has been varied and sometimes contradictory. Due to their culture and civilization, myths, religion, social, economical, political, historical, and geographical conditions, different nations have had different views regarding women. Such attitude can be best seen in India’s culture and literature where women play different roles as goddess, myth, spiritual entity, witch, and procuress in Indian legends.By comparing women’s role with myths, Indian religious and historical beliefs, this library-based and analytical research aims to find out the roots of negative and anti-female attitude in KelilévaDemné,Sandbād-nāmé,Javāher-al-Asmār, and Tūtī-nāméthat are samples if Indian literature and expose such view toward women. As a result, we can argue this negative attitude originates from the patriarchal point of view, economical problems, mythological beliefs, ancient religious teachings spreading to Indian society and its literature. One cannot also ignore the role of translators and the manipulation they have applied. Accordingly, women behavioural abnormality and social factors has less effect on such attitude.
  • زهرا ریاحی زمین
    اصطلاح یوتوپیا (Utopia) معادل آرمان شهر یا به تعبیر برخی نویسندگان «خوبستان»، نخستین بار توسط تامس مور، نویسنده و فیلسوف شهیر انگلیسی، در فاصله سال های 1515 و 1516 میلادی ساخته و به کار گرفته شد و به جامعه ای اطلاق گردید که اصول و مبانی آن بر پایه نظامی عقلانی و آرمان خواهانه استوار بود. اگرچه این واژه محصول قرن شانزدهم است، اما خاستگاه زمانی اندیشه آرمان شهری و مدینه فاضله پنج قرن قبل از میلاد است. افلاطون، متفکر یونانی، در کتاب جمهور خود، اولین کسی است که این چنین جامعه ایده آلی را به تصویر کشیده است. آنچه در اثر افلاطون بیش از همه جلوه می کند، مساله عدل و عدالت محوری جامعه خیالی اوست که در راس آن، پادشاه فیلسوف قرار دارد و تقریبا در تمامی ده بخش کتاب به چشم می خورد. پس از افلاطون، اندیشمندان ملل مختلف به گونه ای گرایش به شهر آرمانی را در آثار و نوشته های خود نشان دادند و توصیفات متعددی از ویژگی های آن بیان کردند. در میان فلاسفه ایرانی، فارابی در کتاب آرای اهل مدینه فاضله، شهر خیالی روحانی خود را با تاکید بر اصول فلسفی مطرح کرد و پس از او، حکیم اشراقی، شیخ شهاب الدین سهروردی که دید فلسفی او همسو با تفکر فلسفی اشراقی افلاطون بود با خلق اصطلاح «ناکجا آباد»، تصویری از دنیای مطلوب خود به دست داد.
    تفاوت آشکاری که در مدینه های فاضله و آرمان شهرهای فلاسفه مختلف وجود دارد جنبه زمینی یا روحانی آنهاست. یوتوپیای مور، با آن که صبغه ای دینی دارد، اما اصول جامعه کمونیستی بر آن حاکم است. مدینه فاضله فارابی با اتکا احکام شریعت بیشتر رنگ فلسفی دارد و کلی گویی در آن اصلی اساسی است و.... با جستجو در آثار و کلمات ائمه هدی و معصومان(ع) درمی یابیم که نوعی خاص از آرمان شهر ملموس و دینی، متکی بر آموزه های قرآنی و اسلامی در اندیشه آنان وجود دارد که همه چیز در آن کاملا روشن و زلال و بدون هیچ گونه ابهامی مشخص شده است و کاملا رنگ الهی و فرابشری دارد. به تعبیری دیگر، جامعه آرمانی اسلامی از پیوند ملک و ملکوت شکل می گیرد و خدایی سمیع، بصیر و علیم و در عین حال، رووف، رحیم و مجیب در راس آن است. این جامعه در سخنان همه معصومان دین، از جمله در ادعیه، خطب و کلمات حضرت صدیقه کبرا(س) به روشنی ترسیم شده است. در این جستار، برآنیم که این جامعه آرمانی را، به وضوح و روشنی و با ذکر تمام جزئیات و ویژگی های آن، با استناد به سخنان این بانوی بزرگ معرفی نماییم.
    کلید واژگان: حضرت فاطمه (س), جامعه آرمانی, رهبر, قانون, جامعه غیر آرمانی
    Zahra Riahi Zamin
    Utopia or a good-place land (as some writers name it) was used for the first time by Thomas More, famous writer and philosopher of England during 1515 and 1516. It was applied to a society of rational and idealistic system. Although it was the product of 16th century AD but its origin dates back to 5th century BC. Plato, the Greek thinker, is the first one who has depicted such a society in his book Republic. What is more notable in Plato's Republic is that he depicts justice as the center of his imaginary society and philosopher as the head of it. After Plato thinkers of different nations have somehow shown their inclination towards this ideal society in their works and given various descriptions of its characteristics. Farabi in his book Ara' Ahl Madina Fadila describes his imaginary and spiritual city emphasizing on philosophical principles and after him, Hakim Sheikh Shahb al-Din Sohrawardi, whose philosophical views are in accordance with Plato's one, called it no-place land and presented a new image of his desired world.Clear difference between various definitions given by philosophers is the result of their material or spiritual perspective. More's utopia in spite of its religious atmosphere but is ruled by Communistic ideology. Farabi's utopia relying on religious law is mostly painted by philosophy.By studying the works and sayings of the infallible Imams we find out that there is a special kind of utopia in their thoughts which is based on the Quranic and Islamic teachings. This is clearly depicted in Imam's and Hadrat Fatima's supplications, sermons, and words. The author of the present paper tries to describe this ideal society relying on the words of this great lady, peace be upon her.
    Keywords: Hadrat Fatimah, peace be upon her, Utopia, Leader, Law, Dystopian Society
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال