جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "عقد رهن" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
خیار شرط نوعی حق فسخ عقد لازم برای مدت معین است که بر اساس تراضی و توافق اراده یکی از طرفین یا هر دو یا شخص ثالث به وجود می آید که در ماده 396 قانون مدنی نیز به آن تصریح شده است. جریان خیار شرط در بسیاری از عقود صحیح است و اکثر فقهای امامیه به جواز جعل خیار شرط در عقد رهن قائل شده اند. قانون مدنی ایران نسبت به امکان درج خیار شرط در عقد رهن تصریحی ندارد، ولی با تمسک به ماده مقرره 456 قانون مدنی که به جریان خیار شرط در تمام عقود اشاره نموده و صرفا سه خیار مجلس، حیوان و تاخیر ثمن را مختص بیع می داند که می توان نگرش و پاسخ مثبت قانون گذار به این مسئله را کشف نمود. برآیند جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته، چنین است که با تکیه بر دلایلی همانند عدم مشروعیت خیار شرط در عقد رهن و خلاف مقتضای ذات عقد بودن خیار شرط و خلاف قاعده آمره بودن آن و همچنین جریان سیره عقلا بر عدم اندراج خیار در عقد رهن، می توان به عدم صحت جریان خیار شرط در عقد رهن، حکم داد.
کلید واژگان: خیار شرط, عقد رهن, توثیق رهن, مقتضای ذات عقد, اقاله در رهنThe option condition (Khiyare Shart) is a type of right to terminate a binding contract for a specified period, which is formed based on the consent and will of one or both parties or a third party, as stipulated in Article 396 of the Civil Code. The application of the option condition is valid in many contracts, and most Imami jurists have accepted the permissibility of including the option condition in the mortgage contract. The Iranian Civil Code does not explicitly mention the possibility of including the option condition in the mortgage contract. However, based on Article 456 of the Civil Code, which refers to the application of the option condition in all contracts and only considers the three options of (Majles), animal, and delay in price (takhire Saman) as exclusive to sale, one can discover the positive view and response of the legislator to this issue. The outcome of the present study, which has been organized using a descriptive-analytical method, is that based on reasons such as the lack of legitimacy of the option condition in the mortgage contract, its contradiction with the nature of the mortgage contract, its contradiction with the imperative rule (Qanune Amereh), and the practice of rational people (Sireh 'oqala) not to include the option condition in the mortgage contract, one can rule that the application of the option condition in the mortgage contract is invalid.
Keywords: Option Condition, Mortgage Contract, Mortgage Guarantee, Nature Of Contract, Cancellation In Mortgage -
فصلنامه فقه، پیاپی 117 (بهار 1403)، صص 104 -136
یکی از شرایط لازم برای صحت عقد رهن، وجود حق یا دست کم وجود سبب حق است؛ براین اساس وثیقه گذاری برای دینی که در آینده خواهد آمد، مانند وامی که در آینده دریافت خواهد شد، مورد اختلاف قرار می گیرد و مشهور فقیهان این نوع وثیقه را نمی پذیرند. مسئله اصلی این است که دیدگاه بطلان وثیقه گذاری برای دیون آینده، بر ادله مسلم و انکار ناپذیری مبتنی است یا اینکه امکان خدشه در ادله آنها وجود دارد. افزون براین با توجه به تبعی بودن وثیقه نسبت به دین، وجود دین در ایجاد وثیقه ضروری است. بررسی ها نشان می دهد که در این زمینه دو دیدگاه اصلی وجود دارد: دیدگاه اول، بطلان وثیقه گذاری برای دیون آینده را تایید می کند؛ در حالی که دیدگاه دوم به اصل وثیقه گذاری دیون آینده پایبند است و آن را صحیح می داند. در قانون مدنی هم صراحتی در این مسئله وجود ندارد. رویه قضایی نیز با تبعیت از مشهور فقیهان وثیقه گذاری برای دیون آینده را نمی پذیرد. پس از نقد و بررسی ادله دیدگاه های موجود نتیجه پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی این بود که چون هدف حقوق، حفظ نظم و عدالت اجتماعی است و باید با ضرورت های اجتماعی امروزی همراه باشد، در وثیقه نیز با توجه به اعتباری و عرفی و عقلایی بودن آن، دلیلی بر اشتراط ثبوت دین وجود ندارد و این مسئله مشمول عمومات و اطلاقات عقود می شود؛ از این رو وثیقه گذاری برای دیون آینده که مقتضی آن موجود است، براساس حاکمیت اراده دو طرف به عنوان یک ضابطه صحیح در نظام حقوقی در نظر گرفته می شود؛ زیرا اشخاص برای اطمینان خاطر از معاملات خود، به وثیقه در روابط معاملاتی خود نیاز دارند. این امر، افزون بر حفظ تعادل قراردادی و ثبات قراردادی، انگیزه سرمایه گذار را بیشتر می کند.
کلید واژگان: وثیقه گذاری, دیون آینده, عقد رهن, ضمان ما لم یجبJournal of fiqh, Volume:31 Issue: 117, 2024, PP 104 -136t is the existence of a right or at least the existence of a cause leading to a right. Based on this, providing security deposit for a debt that will arise in the future, such as a loan to be received in the future, is contentious, and renowned jurists do not accept this type of security deposit. The main issue is whether the view on the invalidity of providing security deposit for future debts is based on established and irrefutable evidence, or if there is room for questioning the validity of those arguments. Furthermore, considering the dependency of the security deposit on the debt, the existence of a debt is necessary for the creation of a security deposit. Studies indicate that there are two main perspectives in this regard: the first perspective confirms the invalidity of providing security deposit for future debts, while the second perspective adheres to the principle of security deposit for future debts and considers it valid. In civil law, there is also no explicit clarity on this issue. Judicial practice also does not accept security deposit for future debts by adhering to the opinions of most jurists. After critically examining the arguments and evidence, the research concluded, using a descriptive-analytical approach, that since the goal of law is to preserve social order and justice, it must align with contemporary social needs. Therefore, in the context of security deposit, considering their credibility, customary practices, and rationality, there is no justification for requiring proof of the debt. This issue falls under general principles and applications of contracts. Therefore, security deposit for future debts, where justified, is considered a valid principle in the legal system based on the mutual consent of the parties involved. Because individuals need security deposit for their transactions in their business relationships to ensure peace of mind. This not only maintains contractual balance and stability but also enhances investor confidence.
Keywords: Security Deposit, Future Debts, Mortgage Contract, Guarantee For What Is Not Obligatory -
یکی از مرسوم ترین روش های تامین مالی، اخذ وام از بانک ها و موسسات مالی می باشد که تضمین بازپرداخت وام، برقراری حق وثیقه برای وام دهنده در اموال وام گیرنده را می طلبد. امروزه به سبب اهمیت راهبردی حقوق مالکیت فکری و به ویژه اختراعات در کسب اعتبار، تعداد زیادی از کشورهای جهان، ظرفیت آن به عنوان وثیقه را شناسایی نموده اند. در همین راستا نیاز است تا در حقوق ایران نیز این رویکرد بررسی گردد و این امر مستلزم کاوش در مباحث ماهوی عقد رهن در فقه یعنی لزوم عینیت و قابلیت قبض داشتن مال مرهونه می باشد و پرسش مطروحه چنین است که: چگونه می توان اختراع را «عین معین» و «قابل قبض» دانسته و رهن آن را صحیح قلمداد نمود؟ برخی نویسندگان با تفسیرهایی سعی در جای دادن اختراع در دسته اعیان قابل قبض نموده اند؛ ولی محدود ساختن مصادیق توثیقی در فقه، بنا بر مصالحی بوده که گسترش دامنه شمول این مصادیق، ممنوع می باشد و بنابراین پرسش دیگر این است که چگونه می توان حقوق ناشی از اختراعات را توثیق نمود؟ در این تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی درصدد بررسی ماهیت قواعد رهن از حیث آمره یا تکمیلی بودن برآمده تا بتوان امکان انعقاد عقد وثیقه ای متفاوت از رهن را بررسی نمود و این امر در ادامه، تحلیل قواعد ناظر بر اختراعات را می طلبد تا بتوان شیوه انعقاد این قرارداد را نیز به دست آورد.
کلید واژگان: حقوق مالکیت فکری, اختراع, عقد رهن, توثیقLegal Studies, Volume:14 Issue: 4, 2023, PP 72 -94One of the most common methods of financing is borrowing from banks and financial institutions, which the guarantee of loan repayment necessity, requires a security right for the lender in the borrower's property. due to the strategic importance of intellectual property rights, and especially inventions in obtaining credit, many countries have recognized its capacity as collateral. In this regard, it is necessary to study this approach in Iranian law, and this requires exploring the substantive issues of the mortgage contract in jurisprudence, ie the need for tangibility and the ability to possess the mortgaged property. thus: how can an invention be considered "tangible" and "possessable" and its mortgage be considered valid? Some authors have tried to place the invention in the category of intangible assets. however, restricting pledging examples in jurisprudence is based on benefits and are prohibited from expanding the scope of these examples. thus the other question is, how can patent rights be secured? In this paper, by descriptive-analytical method, it has been tried to investigate the nature of mortgage rules in terms of jurisprudence as to be mandatory or non mandatory, in order to examine the possibility of concluding a different collateral from the mortgage, and This, in turn, requires an analysis of the rules governing inventions in order to obtain a method for concluding this contract.
Keywords: Intellectual Property Rights, Invention, Mortgage Contract, Collateralize -
عقد رهن عقدی است که در معاملات کاربرد دارد و افراد برای تضمین طلب خود یا اطمینان از بازپرداخت دین خود از آن استفاده می کنند. نظر مشهور در حقوق اسلامی و به خصوص در حقوق ایران است که عقد رهن به مرتهن این اختیار را می دهد که اگر راهن دین خود را ادا نکرد با مراجعه به حاکم بتواند مال مورد رهن را فروخته و از ثمن آن طلب خود را برداشت کند و اموالی که می توانند مورد رهن قرار بگیرند تنها اعیان هستند و در نتیجه رهن دین و منفعت باطل است و از دیگر سو برای تحقق این عقد علاوه بر ایجاد و قبول نیاز به قبض نیز می باشیم. در حقوق ایران و در قسمت رهن دریایی اندکی از مقررات کلی در قانون مدنی عدول شده و قبض در این عقد شرط نیست و می توان حتی در مواردی منفعت را نیز به رهن داد.کلید واژگان: عقد, عقد رهن, فقه, حقوق اسلامیA mortgage contract is a contract that is used in transactions and people use it to guarantee themselves or to secure the repayment of their debt. It is a well-known opinion in Islamic law, and especially in Iranian law, that a mortgage contract gives the mortgagor the option that if the mortgagor does not pay his debt, he can refer to the ruler to sell the mortgaged property and withdraw his claim. The property that can be mortgaged are only the property, and as a result, the mortgage of religion and interest is void, and on the other hand, in addition to creating and accepting this contract, we also need a bill. In Iranian law and in the field of maritime mortgage, some general provisions in the civil law have been deviated and the bill is not a condition in this contract and the benefit can be given to the mortgage even in some cases.Keywords: Marriage, mortgage contract, Jurisprudence, Islamic law
-
یکی از عقود مهم در مبادلات تجاری عقد رهن است که به موجب آن بدهکار، مالی را برای وثیقه به طلبکار می دهد. تجزیه ناپذیری و عینی و تبعی بودن این عقد از اوصاف آن، و ایجاب و قبول و قبض عین مرهون از ارکان آن است. قابلیت تملک و فروش و عین بودن نیز از شرایط مال مرهون می باشد. عقد رهن از عقود عینی است، یعنی عقد رهن علاوه بر ایجاب و قبول طرفین عقد، نیازمند قبض و اقباض عین مرهونه از جانب مرتهن است و باید مال مرهون به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که توسط طرفین معین می گردد داده شود. قانون مدنی در ماده 772 می گوید:« مال مرهون باید به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین می گردد داده شود ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست.» گفته شده هدف از رهن این است که مرتهن از حبس مورد رهن و امکان دسترسی به آن مطمین شود.(کاتوزیان، ناصر،1382، جلد 4، ص 328).حال که عین مرهونه بعد از قبض در اختیار راهن قرار می گیرد ممکن است از جانب راهن، معاملاتی نسبت به عین مرهونه صورت گیرد. اینکه این معاملات به چه صورت خواهد بود بستگی به تعیین حدود تصرفات راهن در عین مرهونه را دارد. قانونگذار در مواد 793 و 794 قانون مدنی به این موضوع پرداخته است.
کلید واژگان: عقد رهن, راهن, مرتهن, عین مرهونه, حق عینی, قانون مدنی -
عقد یکی از مصادیق «اعمال حقوقی» است و زمانی که بر روی همین عقد شروطی قرار یافت، مستلزم عمل به این شروط در ضمن این عقد است که از کدام منظر به این شروط منعکس شده و مد نظر ماست از قبیل: شرط صفت، فعل و نتیجه. و اگر خلاف ضمن عقد عمل شود موجب اخلال در اجرا عقد می شود. حال یکی از این عقود، مثل عقد رهن، راهن و مرتهن در ضمن عقدشان شروطی را لحاظ می کنند که اگر راهن و مرتهن خلاف آن عمل کنند مستحق عقاب هستند از جمله شروط ضمن عقد رهن: شرط وکالت در فروش مال مرهونه، تعلق یا تملیک مورد رهن به مرتهن، شرط سلب حق فروش از مرتهن و شرط تعلق منافع رهن به مرتهن می باشد که مد نظر فقها و حقوق دانان در این موارد چیست؟ و به این بیان که اگر عقدی رهنی واقع شد و دارای شروطی بود که آیا راهن و مرتهن موظف به انجام آن هستند یانه؟ و اگر شروطی را قرار دادند که خلاف مقتضای رهن بود، تکلیف چیست؟ در قانون و فقه ما تعاریف بسیاری از شروط ضمن عقد رهن و به صورت مجزی از هر کدام آمده است از قبیل: عقد، رهن و شروط را تعریف نموده است، طبق آنچه که از دیدگاه فقها و حقوقدانان در این تحقیق بیان شده است که این شروط تا زمانی که بنا بر خلاف مقتضای رهن نباشند هیچ مانعی وجود ندارد، اما اگر این شروط آورده شد و باعث سلب حقوق طرفین از قبیل: استیفا مرهون در صورت عدم تادیه راهن شد دیگر این شرط به کلی منتفی است چون باعث متضرر شدن مرتهن می شود و در حالی که هدف از این وثیقه قرار دادن این مال همین است که مبادا مرتهن متضرر بشود. در این تحقیق که از اهمیت بسزایی برخوردار است از منابع فقهی و حقوقی و پایان نامه ها و مقالات موجود در اینترنت، استفاده شده است. و در نهایت یکی از دستاورد های مهم این تحقیق این بوده که با بیان کردن این مباحث و آشنا شدن اشخاص جامعه، متضرر واقع شدن اشخاص رو به پایین می شود.
کلید واژگان: عقد, شرط, شروط ضمن عقد, عقد رهن -
بیع شرط عبارت است از این که متعاملین، شرط نمایند که هر گاه بایع در مدت معینی ثمن یا مثل آن را به مشتری رد کند، معامله را فسخ کند و در صورتی که از حق فسخ خود استفاده نکند، بیع قطعی می گردد. بر طبق نظر مشهور فقهای امامیه و ماده 459 قانون مدنی به محض انعقاد عقد، مشتری مالک مبیع معین می گردد؛ بررسی بیع شرط در تا ریخ حقوق ایران نشان می دهد که از بیع شرط به شدت سوء استفاده شده است و از نمادی مشروع و قانونی سوء استفاده شده و ربای منهی در شرع مقدس اسلام، چهره ای قانونی به خود گرفته است: بدین ترتیب که برای فرار از مقررات شرع که ربح گرفتن را مجاز نمی شمرد، وام دهنده بطور صوری ملک وام گیرنده را می خرید و در قرار داد شرط می شد که، اگر فروشنده ثمن را ظرف مهلت معینی بپردازد حق فسخ معامله را دارد از سوی دیگر چون منافع ملک به تبع اصل آن به خریدار منتقل می شد، او آن را به فروشنده اجاره می داد و ربحی را که می خواست، به عنوان اجاره ملک، از او می گرفت. باتوجه به مقرارت قانون ثبت اسناد و املاک قانونگذار برای جلوگیری از سواستفاده ی فرصت طلبان ازبیع شرط با عنایت به مشکلات اقتصادی و اجتماعی در ماهیت آن تصرف کرده و آنرا از حالت بیع بودن خارج و ملحق به عقد رهن و معاملات وثیقه ای قرار داده است. در این مقاله با بررسی مبانی و ادله ی بیع شرط در فقه، برآنیم که این تحول را مورد مداقه قرار دهیم.
کلید واژگان: بیع شرط, عقد رهن, معاملات باحق استرداد, خیارشرطA conditional sale is that the parties to the transaction stipulate that whenever the seller rejects the price or the like to the customer within a certain period, he terminates the transaction and if he does not use his right of termination, the sale will be finalized. According to the well-known opinion of Imamiyyah foqaha[1] and Article 459 of the Civil Code, as soon as a contract is concluded, the customer becomes the owner of the specified goods. Examining conditional sale in the history of Iranian law shows that conditional sale has been severely abused, and a legitimate and legal symbol has been abused, and riba[2] being ḥarām[3] in the holy sharia[4] has taken on a legal appearance; that is, in order to escape sharia law that does not allow riba, the lender pretendedly buys the borrower's property, and the contract stipulates that, if the seller pays the price within a certain period, he has the right to terminate the transaction. Additionally, since the property and consequently its benefits were transferred to the buyer, he rented the property to the seller and took the interest - that is actually riba- he desired as the rent of the property. Pursuant to the provisions of the Law on Registration of Deeds and Property, in order to prevent opportunists from abusing the conditional sale, and having taken into account the economic and social problems, the legislature has entered to define conditional sale, and thus has placed such a pretended sale (deal) out of a real sale and has attached it to mortgages and secured transactions. In this article, by examining the principles and arguments of conditional sale in fiqh, we intend to scrutinize this development.
Keywords: conditional sale, riba, ḥarām, Imamiyyah foqaha, mortgage contract, conditional option -
با گسترش حجم معاملات اشخاص و هم چنین افزایش سرعت آن، بسیاری از معاملات به پشتوانه ی اعتبار بدهکار یا اشخاص ثالث و با انعقاد عقود وثیقه ای صورت می پذیرد. در میان این عقود، عقد رهن ممکن است توسط شخص ثالثی که مدیون نیست انعقاد یابد و مال وی در رهن طلبکار جهت اطمینان خاطر او در وصول طلب خویش قرار گیرد. در این بین اما وجود ماده ی 771 قانون مدنی باعث بروز مشکلات عدیده ای در دادگاه ها گردیده است. چه این که قضات با این با استفاده از حکم این ماده، رای بر بطلان عقد رهن داده و شخص طلب کار را محکوم به بی حقی می کنند. در این نوشتار که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، درصدد هستیم تا ابتدا با تمسک به نظرات فقها در خصوص رهن از جانب غیر مدیون و سپس کلام حقوق دانان در این زمینه به مبنای این ماده دست یابیم و با ارایه ی راهکاری واحد از بروز آراء قضایی متناقض که در بیشتر موارد به ضرر شخص طلبکار است، احتراز گردد.کلید واژگان: عقد رهن, شخص غیر مدیون, ماده ی 771 قانون مدنی
-
در مقاله حاضر محقق به دنبال اوصاف و شرایط اجرای اسناد رهنی را مورد پژوهش و بررسی قرار داده که در نتیجه اعلام می-دارد که اسناد وثیقه ای و رهنی اسناد وسیعی هستند که به موجب آن مدیون مال منقول یا غیرمنقولی را وثیقه دین قرار می دهد و درصورت عدم اجرای تعهدات، مرتهن اقدام به صدور اجرائیه به منظور استیفاء طلب خود که شامل اصل طلب، میزان سود، حق بیمه ای که در متن سند تصریح شده و خسارت تاخیر تادیه را از محل مورد رهن می نماید. از آن جائیکه این اسناد در دفاتر اسناد رسمی تنظیم می شود صدور اجرائیه ازطریق دفتر تنظیم کننده سند بعمل می آید: لذا سردفتران اجرائیه را صادر و به اداره ثبت یا اداره اجرا ارسال می نمایند. نکته قابل توجه اینکه محققین دیگری خلاف این نظر را دارند که در نحوه اجرا، روش دیگری وجود دارد که اجرائیه باید از طریق اداره ثبت و براساس ماده 34 ق. ث اعمال شود. که به نظر می رسد روش دوم جامع تر باشد.کلید واژگان: رهن, عقد رهن, سند رهنی, مرتهن, اسناد وثیقه ای
-
شاید یکی از مهم ترین و پیچیده ترین اصطلاحاتی که قانون گذار در قانون دریایی مصوب1343 به کار برده است اصطلاح «عقد رهن دریایی» می باشد. اهمیت این نهاد به قدری است که موجب گردیده قانون گذار فصل سوم این قانون را به این موضوع اختصاص دهد. پیچیدگی این عقد از حیث ماهیت و آثار آن می باشد به طوری که نسبت آن با عقد رهن مندرج در قانون مدنی مشخص نیست. قانون گذار، ماهیت این عقد را تعیین ننموده است، با وجود این عده ای (فرمان فرمائیان، 89:1356 و نجفی اسفاد، 80:1378) اعتقاد دارند که ماهیت این نهاد حقوقی با ماهیت عقد رهن مندرج در قانون مدنی مشابه می باشد و فقط آثار این دو عقد با هم متفاوت هستند. اما با رد این نظریه می توان به این نتیجه رسید که این دو عقد، نه تنها در آثار، بلکه در ماهیت نیز با هم متفاوت هستند، زیرا اگر معتقد به تفاوت در آثار آنها باشیم طبعا باید شاهد تفاوت در ماهیت این دو عقد نیز باشیم. به علاوه از یک سو قانون دریایی مصوب 1343 در ماده 42 این عقد را صراحتا مشمول این قانون قرار داده است و از سوی دیگر شرایط و چگونگی انعقاد این عقد، تعیین کننده ی این است که، ماهیت این دو عقد با هم متفاوت هستند. بنابراین، هدف از این تحقیق، تحلیل و تعیین ماهیت عقد رهن دریایی می باشد.کلید واژگان: عقد رهن, وثیقه, حقوق عینی, حقوق ممتاز دریایی, عقد رهن دریاییPerhaps one of the most important and complex terms that is used by legislator in the Maritime Law of 1964 was the "marine mortgage contract". The importance of this institution is so that the legislator has allocated the third quarter of this law to this issue. The complexity of this contract in terms of nature and its effects is so that the relationship between this contract and mortgage contract in the civil Act is not clear. The nature of this contract has not determined by the legislator, however some (Farman Frmaeyan, 1977: 89 and Najafi Asfad, 1999: 80) believe that the nature of this legal institution is equivalent with the nature of the mortgage contract stipulated in the Civil Code and two contracts are different only as their effects. We reject this theory can be found that two contracts not only in the impacts, but also are different in nature, because if we believe in the difference in their impacts must naturally also be differences in the nature of the contract. In addition, on the one hand this contract is expressly under the Maritime Act of 1964 (Article 42); and on the other hand circumstances of conclusion of the contract, determining the nature of two contracts are different. Thus, the aim of this study is to analyze and determine the nature of the maritime mortgage contract.Keywords: Mortgage Contracts, Collateral, Objective Right, Privileged Maritime Right, Marine Mortgage Contract
-
تصرف حقوقی در مال مورد رهن یکی از موارد بحث برانگیز در فقه (امامیه و عامه) و حقوق مدنی و رویه قضایی می باشد؛ دراین خصوص نظریات متفاوتی از سوی فقها و حقوقدانان ارائه گردیده که هر کدام از این نظریات دارای موافقان و مخالفانی است. یکی از تصرفات بارز حقوقی در عین مرهونه، بیع آن می باشد که بررسی این مورد راهگشای یافتن پاسخ در سایر تصرفات حقوقی است. سه نظریه صحت، عدم نفوذ و بطلان در خصوص این موضوع طرح گردیده که در این نوشتار ضمن بیان تفصیل نظریات فوق، تلاش می گردد نظریه ای که مطابق با ماهیت موضوع و حقیقت امر بوده و در مقام عمل از نظر قضایی و حقوقی قابل توجیه است استخراج گردد؛ به نحوی که تشتت در صدور آراء قضایی مرتفع شود. در این مقال در صدد آن هستیم که روشن سازیم چنانچه بعد از تحقق عقد رهن، راهن عین مرهونه را به شخص ثالثی بفروشد عقد بیع چه وضعیتی خواهد داشت؟ صحیح است یا غیر نافذ یا باطل؟ در این بررسی، از عبارت های متون قانونی چنین استظهارخواهد شد که قانونگذار در مانحن فیه از نظریه بطلان تصرفات حقوقی ناقل در خصوص عین مرهونه پیروی کرده و این دقیقا برخلاف نظر مشهور فقهاست. اما در همین فرض نیز اثراین بطلان صرفا ناظر به مرتهن می باشد نه متعاملین. نهایتا اینکه با رفع مانع (حق عینی تبعی مرتهن) از مال مرهون، معامله واقع شده فی مابین مالک و خریدار اثر خود را به نحو کامل خواهد گذاشت.
کلید واژگان: عقد رهن, تصرف حقوقی, بیع مال مرهون, عدم نفوذ, بطلان, اذن, رویه قضاییThe possession of transferor in mortgaged asset is one of the discursive issues in jurisprudence Imamieh, civil law, and judicial precedents. There are different opinions presented by the jurists in this regard, each of which has got many pros and cons. Chattered mortgage is the patent possession of transferor of the mortgaged asset. There are three theories of validity, lack of influence and invalidity which are presented in this article regarding to this issue. It is attempted in this article to extract the theory which is consistent with the subject entity and the truth of the case, with consideration the judicially and legally, so that the problem of the diversity of judicial verdicts could be solved. Based on the above discussion, it is attempted to shed light on this issue that if the mortgager sells the mortgage's property to third party after the fulfillment of the security agreement, what will happen to the contract of sale? Is that correct, non-affective or null? In this survey it is reasoned using legal texts that the law legislator in the matter on hand has followed the theory of nullity of transfer in regard to the mortgage property. This theory is exactly to explain the jurist's views. However It should be mentioned that the consequence of the nullity goes only to the mortgagee not to the parties of a contraction. Finally, the agreement between the buyer and the seller will have full effect by removing the legal impediment (The subsidiary security interest of the mortgage) from the mortgagedKeywords: : mortgage, mortgaged asset, transfer of mortgaged asset's possession sale of mortgaged asset, validity, invalidity, null, permission, judicial precedent -
قانون مدنی ایران، عقد رهن را از طرف مرتهن جایز دانسته است. خصوصیت جواز عقد رهن از سوی مرتهن سبب می شود که عروض فوت، جنون، سفه، افلاس و بیهوشی برای مرتهن، عقد رهن را منفسخ کند و نیز مرتهن هر زمانی که بخواهد عقد رهن را فسخ نماید. قانون مدنی در میان این احکام جواز عقد رهن تفصیل قایل شده است و فسخ مرتهن را در ماده787 عامل انحلال آن اعلام کرده است و فوت مرتهن را در ماده788 عامل انفساخ آن ندانسته است و در مورد «جنون، سفه، افلاس و بیهوشی مرتهن» سکوت اختیار کرده است. این تفصیل و سکوت قانون مدنی، مشکلات و سؤال هایی را نسبت به این دو ماده پدید می آورد که کسی به آنها نپرداخته است.
کلید واژگان: ماده 787 و 788 قانون مدنی, عقد رهن, جواز عقد, راهنو مرتهنThe civil law of Iran has voided the mortgage contract on behalf of mortgagee. The specification of mortgage contract permission on behalf of mortgagee causes that the acquisition of death, insanity, silliness, bankrupt and unconsciousness abrogates the mortgage contract for mortgagee, also the mortgagee can abrogate the mortgage contract whenever he، she wants. The civil law has detailed the orders of mortgage contract and has stated the abrogation of mortgagee in article 787 cause dissolution, and it has not considered the death of mortgagee in article 788 its abrogation factor and has remained silent about "insanity, silliness, bankrupt and unconsciousness of the mortgagee". This details and silence of civil law raises some problems and questions on these two articles which have not been discussed. This paper represents their solutions in concordance with Islamic law and civil regulations.
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.