جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "کنترل بازداری" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
اثربخشی مداخلات روانشناختی در بهبود مسائل روانی سال ها مورد توجه بوده است. در سال های اخیر استفاده از فناوری در مداخلات روانشناختی توسعه یافته است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی یک دوره تمرین ذهن آگاهی همراه با تحریک فراجمجمه ای مغز بر بازداری شناختی و خود نظم دهی هیجانی فوتبالیست های حرفه ای انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات نیمه تجربی است. جامعه پژوهش شامل تمامی ورزشکاران لیگ دسته اول فوتبال شهر تهران بود که به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه خود نظم دهی هیجان و آزمون برو/ نرو بود. روش تحلیل این پژوهش، با استفاده از تحلیل کواریانس و نرم افزار SPSS بررسی شد. یافته ها نشان داد هشت جلسه تمرین ذهن آگاهی به همراه تحریک فراجمجمه ای بر مولفه بازاری شناختی و خود نظم دهی هیجانی آزمودنی ها تاثیر گذار بود (05/0<p). در واقع استفاده از ذهن آگاهی همراه با تحریک غیرمستقیم مغز اثربخشی بیشتری بر مولفه های شناختی از جمله بازدرای و خود نظم دهی هیجانی دارد. نتایج به دست آمده از این پژوهش اهمیت توسعه فناوری و استفاده از آن در مداخلات روانشناختی را نشان می دهد، از این رو، استفاده از مداخلات مبتنی بر تحریک مغز همراه با سایر مداخلات روانشناختی در این تحقیق برجسته شده است و استفاده از پروتکل ترکیبی در جهت بهبود مسائل روانشناختی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: تحریک مغزی, مداخلات روانشناختی, کنترل بازداری, خود نظم دهیThe effectiveness of psychological interventions in improving psychological problems has been noticed for years. In recent years, the use of technology in psychological interventions has been developed. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the Efficacy of a tDCS-Mindfulness Program on cognition inhabitation and emotional self-regulation in professional soccer players. In terms of the purpose, the present research is part of applied research and in terms of method; it is a semi-experimental type of study. The research community included all the athletes of the first division football league of Tehran, who were selected in a purposeful and available manner. The tools of this research included emotion self-regulation questionnaire and go/no-go test. The analysis method of this research was analyzed using covariance analysis and SPSS software. The findings showed that eight sessions of mindfulness training along with transcranial stimulation had an effect on the subjects' cognitive market component and emotional self-regulation (p<0.05). In fact, the use of mindfulness along with indirect brain stimulation is more effective on cognitive components such as inhibition and emotional self-regulation. The results obtained from this research show the importance of technology development and its use in psychological interventions, therefore, the use of interventions based on brain stimulation along with other psychological interventions has been highlighted in this research. It is also suggested to use a combined protocol to improve psychological issues.
Keywords: Brain Stimulation, Psychological Interventions, Inhibitory Control, Self-Regulation -
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بازی های ویدویی فعال (kinect‐xbox) بر کنترل بازداری و حافظه فعال دیدای/فضایی کودکان دچار نقض توجه بیش فعال انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 8 تا 12سال دچار نقض توجه بیش فعال شهرستان ارومیه در سال 1401 بود که به صورت تصادفی هدفمند 24 نفر از آنها انتخاب و در دو گروه 12 نفری آزمایش (میانگین سنی: 20/1±14/10) و کنترل (میانگین سنی: 22/1±50/9) قرار گرفتند. شرکت کنندگان آزمون برو نرو جهت سنجش کنترل بازداری و تکلیف بلوک های کرسی برای سنجش حافظه فعال دیدای/فضایی در پیش آزمون و پس آزمون به طور مشابه انجام دادند. گروه آزمایش طی 4 هفته، هفته ای دو جلسه و هر جلسه 60 دقیقه به اجرای بازیهای ویدویی فعال پرداختند. داده ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس یکراهه تحلیل شد. نتایج نشان داد که با کنترل نمره پیش آزمون، بین نمرات آزمون خطای ارایه، خطای حذف، زمان واکنش حافظه فعال دیدای/فضایی دو گروه تجربی و کنترل در پس آزمون تفاوت معنادار وجود دارد (001/0p=). به نظر می رسد بازی های ویدیویی فعال پتانسیل لازم را برای ارتقای کارکردهای اجرایی (کنترل بازداری و حافظه فعال دیدای/فضایی) دارند، زیرا شامل پردازش انواع مختلف اطلاعات و تطبیق استراتژی ها به صورت پویا و در زمان واقعی است
کلید واژگان: بازی های ویدوئی فعال, کنترل بازداری, حافظه فعال دیدای, فضایی&rlm, بیش فعالیThe purpose of the present study was to investigate the effect of Active video games) Kinect‐Xbox( on inhibitory control and visual/spatial active memory children with attention deficit hyperactivity disorder.the research method was quasi-experimental with pre-test and post-test design with a control group. The statistical population included all children aged 8 to 12 Children with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) in Urmia city, 24 of them were randomly selected and tested in two groups of 12 (average age: 10.14±1.20) and control (mean age: 9.50 ± 1.22). The participants performed the Go/no GO test to measure inhibitory control and the Corsi block Test( CBT) to measure visual-spatial working memory in the pre-test and post-test similarly. the experimental group played Active video games) Kinect‐Xbox) for 4 weeks, two sessions a week and each session lasted 60 minutes. The data was analyzed through one-way analysis of covariance in Spss software Version 25. The results showed that by controlling the pre-test score, there is a significant difference between the presentation error, omission error, visual/spatial active memory reaction time of the two experimental and control groups in the post-test (p=0.001). Active video games seem to have the potential to improve executive functions (inhibitory control and visual/spatial working memory), because it involves processing different types of information and adapting strategies dynamically and in real time
Keywords: Active Video Games&rlm, ) &rlm, Kinect- Xbox), Inhibitory Control, Visual, Spatial &lrm, Working memory, Attention Deficit Hyperactivity Disorder -
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی روابط ساختاری پیش بینی عود مصرف براساس باورهای شخصیتی ناکارآمد نقش میانجیگری کنترل بازداری انجام گرفت. پژوهش مورد نظر همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به کمپ ترک اعتیاد اردبیل در سال 1400 بود. تعداد 200 نفر آزمودنی مرد به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به پرسشنامه های پیش بینی بازگشت (RPS)، باورهای شخصیتی ناکارآمد (PBQ) و همچنین آزمون کنترل بازداری (go/nogo) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزار smart pls-3 تحلیل شد. نتایج معادلات ساختاری نشان داد باورهای شخصیتی ناکارآمد بر عود مصرف اثر مستقیم و معنی دار دارد. همچنین اثر غیرمستقیم باورهای شخصیتی ناکارآمد با میانجیگری کنترل بازداری تایید شد. برای بررسی برازش کلی مدل که هر دو بخش مدل اندازه گیری و ساختاری را کنترل می کند، از معیار مقدار برازش (GOF) استفاده شد. درنتیجه مقدار معیار برازش (GOF) برابر است با 41/0 که با مقایسه آن با مقادیر قابل قبول برای GOF نشان از برازش مناسب کلی مدل دارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، ارایه برنامه های آموزشی منظم برای افراد وابسته به مواد با استفاده از اصول درمان شناختی-رفتاری برای تعیین باورهای ناکارآمد بیمار درمورد اعتیاد، کمک به بیمار در ایجاد باورها و رفتارهای موثرتر و ایجاد راهبردهای مقابله ای موثرتر ضروری است.کلید واژگان: عود مصرف, باورهای شخصیتی ناکارآمد, کنترل بازداری, وابسته به موادThis study sought to develop a structural relationship model for relapse prediction based on dysfunctional personality beliefs regarding the mediating role of inhibition control. The investigation involved the correlation of structural equations. In 2021, the statistical population comprised all drug addicts who sought treatment at Ardabil Addiction Treatment Camp. 200 male subjects were chosen using the available sampling method and the Relapse to the Prediction Questionnaire (RPS), the Dysfunctional Personality Beliefs Questionnaire (PBQ), and the Inhibition Control Test (go / nogo). Using clever pls3 software, the obtained data were analyzed using structural equation modeling. According to the results of structural equation modeling, dysfunctional personality beliefs have a direct and significant effect on relapse. In addition, inhibition control mediated the indirect impact of dysfunctional personality beliefs. The value of fit (GOF) criterion was utilized to evaluate the model’s overall fit, which governs both the measurement and structural model components. Consequently, the value of goodness of fit (GOF) is 0.41, which, when compared to acceptable values for GOF, demonstrates the model’s overall good fit. According to the findings of this study, it is necessary to provide regular training programs for substance abusers based on the principles of cognitive-behavioral therapy in order to determine the patient’s dysfunctional beliefs about addiction, assist the patient in developing more effective beliefs and behaviors, and assist the patient in developing more effective coping mechanisms.Keywords: Drug Dependence, Dysfunctional personality beliefs, Inhibition control, relapse
-
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی برنامه توانبخشی شناختی پریسا و پارس بر کنترل بازداری دانش آموز دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و دوره پی گیری 45 روزه بود. تعداد 33 دانش آموز پسر 9 تا 12 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در سه گروه 11 نفری همتا (دو آزمایشی، یکی کنترل) جایگزین شدند. در هر گروه آزمایشی یکی از برنامه های توانبخشی شناختی پریسا و یا پارس در 14 جلسه 45 دقیقه ای اجرا شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. داده ها برای متغیر کنترل بازداری، توسط آزمون های استروپ و برو- نرو در سه مرحله جمع آوری شدند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره، تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی داده ها نشان داد که هر دو برنامه در بهبود کنترل بازداری و اکثر مولفه های آن اثربخش بودند. نتایج آزمون پی گیری نشان داد که در بیشتر متغیرها، اثربخشی برنامه های توانبخشی ثبات داشت. لذا با توجه به نتایج پیشنهاد می شود از دو برنامه با توجه به امکانات رایانه و اینترنت در بهبود کنترل بازداری استفاده شود.کلید واژگان: اختلال نقص توجه, بیش فعالی, برنامه توانبخشی شناختی پریسا و پارس, کنترل بازداریThe goal of this study was to compare the effectiveness of parisa and pars cognitive rehabilitation programs on the inhibitory control of students with attention deficit/hyperactivity disorder. The research method was a semi-experimental type of pre-test, post-test with a control group and follow-up period of 45days. 33male students aged 9to12 years, with attention deficit/hyperactivity disorder were selected purposive sampling method and placed in three groups of 11peers (2experimental and 1control). In each experimental group one of the cognitive rehabilitation programs of Parisa or Pars was implemented in 14sessions of 45minutes, and the control group did not receive any intervention. Data for the inhibitory control variable were collected by Stroop and go-no go tests in three stages. The results of multivariate, univariate of covariance analysis and Bonferroni's post hoc test of the data showed that both programs were effective in improving inhibitory control and most of its components. The results of the follow-up test showed that the effectiveness of the rehabilitation programs was stable in most of the variables. Therefore, according to the results, it is suggested to use two programs in improving the inhibition control, considering the computer and internet facilities.Keywords: Attention Deficit, Hyperactivity Disorder, cognitive rehabilitation program of Parisa, Pars, inhibitory control
-
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر برنامه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر کارکردهای اجرایی بر انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری کودکان پیشدبستان انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل حدودا 8400 مادر دارای پسر 4-6 سال بود که فرزندان خود را در سال تحصیلی 1401-1400 در مراکز پیشدبستان یکی از مناطق بیست و دوگانه تهران ثبتنام کرده بودند. نمونهگیری بهصورت خوشهای چندمرحلهای انجام گرفت و با توجه به معیارهای ورود و خروج پژوهش 32 نفر انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و کنترل، قرار گرفتند. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه ابعاد و سبکهای فرزندپروری (PSDQ) (Robinson et al., 1995) و سیاهه رتبهبندی رفتاری کنشهای اجرایی کودکان پیشدبستان (BRIEF-P) (Gioia et al., 2003) استفاده شد. بسته فرزندپروری مبتنی بر کارکردهای اجرایی (قاسمی و همکاران، 1401) برای گروه آزمایش در هشت جلسه 70 دقیقهای اجرا شد. تجزیهوتحلیل دادهها از طریق آمار توصیفی و آزمونهای آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر، آزمون بنفرونی صورت گرفت. نتایج نشان داد بین میانگین نمره انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری کودک، در مرحله پیشآزمون با پسآزمون (01/0>p) و مرحله پیشآزمون با پیگیری (01/0>p)، تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج آزمون بنفرونی برای نمرات در سه مرحله اندازهگیری نشان داد ثبات در نتایج وجود دارد؛ بنابراین اگر والدین در معرض این مداخله فرزندپروری قرار گیرند، انتظار میرود انعطافپذیری شناختی و کنترل بازداری فرزندانشان ارتقاء پیدا کند.کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, برنامه فرزندپروری مبتنی بر کارکردهای اجرایی, کارکردهای اجرایی, کنترل بازداریthis study was done to determine the effectiveness of executive function based parenting education program on cognitive flexibility and inhibitory control of preschool children. The research was a quasi–experimental study with a pretest–posttest–follow–up and a control group design. The statistical population consisted of approximately 8400 mothers with sons aged 4-6 years who had registered their children in the preschool centers of one of the twenty-two districts of Tehran in the academic year of 2021-2022. Cluster Multi-stage sampling was done and according to the entry and exit criteria of the study, 32 people were selected and randomly divided into two experimental and control groups of 16. To collect data, The Parenting Styles and Dimensions Questionnaire (PSDQ) (Robinson et al., 1995) and the Behavior Rating Inventory of Executive Function Preschool Version (BRIEF-P)(Gioia et al., 2003) were used. The executive function based parenting package(Ghasemi et al., 1401) for the experimental group was implemented in eight 70-minute sessions. The obtained data were analyzed using descriptive statistics, as well as inferential statistics, such as repeated–measures Analysis of Variance (ANOVA) and Bonferroni post–hoc test using SPSS18. The results showed that there is a significant difference between the average score of the child's cognitive flexibility and inhibitory control in the pre-test stage with the post-test (p<0.01) and the pre-test stage with the follow-up (p<0.01). Also, the results of the Benferroni test for grades in three stages of measurement showed that there is stability in the results. Therefore, if parents are exposed to this parenting intervention, it is expected that their children's cognitive flexibility and inhibitory control will improve.Keywords: Executive Functions, cognitive flexibility, inhibittory control, executive function based parenting program
-
مقدمه
اختلال نقص توجه/بیش فعالی، یکی از نافذترین اختلالات عصبی تحولی می باشد که با نقایصی در ابعاد شناختی_رفتاری همراه بوده و گاهی تا بزرگسالی ادامه دارد. امروزه به دلیل عوارض جانبی داروها، از درمان های غیردارویی برای درمان این اختلال استقبال شده است. پژوهش حاضر درصدد بررسی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کنترل بازداری و توجه انتخابی افراد بزرگسال مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه بود.
روش کارپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری، کلیه افراد مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی شهر رشت بود. انتخاب نمونه (30 مرد، 15 نفر در هر گروه) به صورت هدفمند و در دسترس از طریق فراخوان اینترنتی بر اساس تشخیص اولیه روان شناس، مصاحبه بالینی پژوهشگر و آزمون تشخیصی پژوهش انجام شد. مداخلات شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شامل 8 جلسه 90 دقیقه ای، و تکالیف خانگی 45 دقیقه ای و 3 روز در هفته انجام شد. پس از اتمام مداخله آموزشی (بهمن ماه 1399)، مرحله پس آزمون اجرا و در نهایت مرحله پیگیری سه ماه پس از برگزاری پس آزمون انجام شد. ابزارها شامل مقیاس غربال گری نقص توجه بزرگسالان/بیش فعالی Conners، ، و تست Go/No-Go بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل واریانس با اندازه های مکرر استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کنترل بازداری و توجه انتخابی در مراحل پس آزمون و پیگیری موثر بوده است.
نتیجه گیریتوصیه می شود روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کلینیک ها و مراکز خدمات روان شناسی به عنوان یک روش مداخله ای موثر به کار گرفته شود.
کلید واژگان: ذهن آگاهی, کنترل بازداری, توجه انتخابی, اختلال نقص توجه, بیش فعالیIntroductionAttention-Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) is a psychological disorder that begins in childhood and involves disproportionate levels of development in the areas of inattention, impulsivity, and hyperactivity. The prevalence of this disorder in children is 3.53%. In many cases, it showed that they persist into adulthood, and the prevalence of ADHD in adulthood is 3.4%. This disorder is one of childhood’s most pervasive developmental neurological disorders, which has been shown to be hyperactive, inattentive, or both, and is associated with numerous deficits in cognitive dimensions such as attention and inhibition control. Other cognitive deficiencies in this disorder include attention, controlling, and scheduling problems, indicating that the disorder is in the context of executive functions. Today, due to the side effects of drugs, the compulsion to continue consumption in order to maintain the effects, and weak adherence to drug therapy, non-drug treatments have been welcomed for this disorder. Non-drug treatments such as cognitive therapy based on mindfulness are a combination of cognitive-behavioral therapy and mindfulness and use sustainable attention training methods that include attention regulation, emotional regulation, and physical awareness. Thus, in this study, an attempt is made to improve the dimensions of selective attention and inhibitory control in ADHD by using cognitive therapy based on mindfulness.
MethodsThe present study is applied in terms of purpose. In terms of control of variables, it is an experimental type with a pretest-posttest design in which the experimental group was exposed to mindfulness-based cognitive therapy training. The control group did not receive any intervention. The statistical population of this study includes all people with ADHD in Rasht. The number of participants in this study was 30 (18-35 years old) males (N: 15 in each group) that were selected in a targeted and accessible way and also through an online call based on the initial diagnosis of a psychologist, clinical interview researcher, and diagnostic test. The inclusion criteria in this study are the presence of ADHD syndrome from childhood. Criteria for exclusion were other psychological disorders (other than ADHD). Mindfulness-based cognitive therapy interventions are based on Segal, Williams & Teasdale treatment program (19). The program consisted of eight 90-minute sessions and 45-minute homework three days a week (February 2021). The post-test was held for all members of the groups after the intervention sessions. A follow-up session was performed after three months to evaluate the durability of the intervention method. Pre-test and post-test data analysis were performed by SPSS statistical calculation software version 25. Instruments include the Connors Adult ADHD Screening Scale, the Test, and the Go/No-GoTest. In order to analyze the data, in addition to descriptive methods (mean and standard deviation) for inferential analysis of test hypotheses, repeated measures analysis of variance was used.
ResultsThe mean of pre-test, post-test, and follow-up inhibition control in the mindfulness group was 17.60, 14.47, and 14.40, with a standard deviation of 1.35, 1.95, and 1.50, respectively. The mean of pre-test, post-test, and follow-up inhibition control in the control group is equal to 18.00, 16.87 and 17.20, with a standard deviation of 1.89, 1.52, and 1.85, respectively. The mean of pre-test, post-test, and follow-up selective attention in the mindfulness group are 16, 12.80, and 11.60, with a standard deviation of 1, 0.86, and 0.73, respectively. Also, the mean of pre-test, post-test, and follow-up selective attention in the control group is equal to 16.80, 15.93, and 15.53, with a standard deviation of 1.61, 1.22, and 1.06, respectively. In the mindfulness group, post-test scores, and follow-up inhibition control and selective attention decreased compared to the pre-test (P<0.01), while in the control group, there was no significant difference in the three stages of the test (P<0.05). Therefore, mindfulness therapy has been effective in improving inhibition control and selective attention in the post-test and follow-up stages.
ConclusionThe treatment is a combination of relaxation and mindfulness. The use of relaxation techniques in mindfulness-based cognitive therapy has had a positive effect on reducing impulsivity in patients with ADHD. According to neuroimaging studies, mindfulness exercises cause structural changes in the prefrontal areas and strengthen cognitive mechanisms, including attention located in the prefrontal area. Based on the current study’s findings, it is recommended to perform cognitive therapy on mindfulness in clinics and psychological service centers as an effective intervention method of treatment.
Keywords: Mindfulness, Inhibition control, Selective attention, Attention deficit disorder, hyperactivity -
فصلنامه اعتیاد پژوهی، پیاپی 60 (تابستان 1400)، صص 117 -142هدف
هدف پژوهش حاضر بررسی الگوی روابط ساختاری عود افراد دارای اختلال مصرف مواد بر اساس سوگیری توجه و حساسیت به پاداش با نقش میانجی کنترل بازداری بود.
روشپژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی افراد وابسته به مواد (مت آمفتامین) در حال ترک مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در سال 1398 بود. 172 نفر از افراد مصرف کننده مت آمفتامین با استفاده از فرمول اسلووین به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه های پیش بینی عود و حساسیت به پاداش و همچنین آزمون های دات پروب و برو/نرو را پاسخ دادند. همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و بوت استروپ روش های مورد استفاده برای تحلیل داده ها بودند.
یافته هانتایج نشان داد که بین متغیرهای پژوهش ارتباطلات مثبت و یا منفی معناداری وجود داشت. نتایج برازش مدل فرضی پژوهش را تایید کرد. نتایج نشان داد سوگیری توجه و حساسیت به پاداش تاثیرات مستقیم معناداری و همچنین تاثیرات غیر مستقیم معناداری از طریق کنترل بازداری بر عود داشتند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج می توان گفت که کنترل بازداری با تعدیل سوگیری توجه و حساسیت به پاداش موجب کاهش عود در افراد مصرف کننده مواد می شود. بنابراین، پیشنهاد می شود که متخصصان حوزه اعتیاد از نتایج پژوهش حاضر در برنامه های درمانی خود استفاده نمایند.
کلید واژگان: سوگیری توجه, حساسیت به پاداش, کنترل بازداری, عود, اختلال مصرف موادObjectiveThe aim of this study was to investigate the pattern of structural relationships of relapse in individuals with substance use disorder based on attentional bias and reward sensitivity with the mediating role of inhibition control.
MethodThe present study was descriptive-correlation of structural equation modeling type. The statistical population of this study included all withdrawing substance-dependent individuals (methamphetamine) referred to addiction treatment centers in Ardabil in 2019. 172 individuals with methamphetamine use were selected by convenience sampling method using the Slovin formula. Participants answered the questionnaires of recurrence prediction and reward sensitivity, as well as the dot-probe and go/no-go tests. Pearsonchr('39')s correlation, structural equation modeling and bootstrapping were the methods used to analyze the data.
ResultsResults showed that there were significant positive or negative correlations between the research variables. The results confirmed the fit of the hypothesized research model. The results showed that attentional bias and reward sensitivity had significant direct effects on relapse and also indirect effects through inhibition control.
ConclusionAccording to the results, it can be said that by adjusting for attentional bias and reward sensitivity, inhibition control reduces relapse in substance users. Therefore, it is recommended that addiction specialists use the results of the present study in their treatment programs.
Keywords: Attentional bias, Reward sensitivity, Inhibition control, Relapse, Substance use disorder -
هدف
هدف پژوهش حاضر تعیین تاثیر تحریک الکتریکی مغز بر ارتقای کارکردهای اجرایی از جمله حافظه کاری، انعطاف پذیری شناختی و کنترل بازداری و کاهش علائم افسردگی بود.
روشروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه و جامعه آماری شامل 33 زن دچار افسردگی اساسی مراجعه کننده به مراکز مشاوره سرپایی منطقه 1 و 2 وابسته به آموزش و پرورش شهر ساری در سال 1397 بود. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 20 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 20 دقیقه ای هفته ای دو بار تحت درمان تحریک الکتریکی قرار گرفتند. از نسخه نرم افزاری سه آزمون به نام کارت های ویسکانسین هیتن و همکاران 1993، ان-بک کریچنر 1958، برو-نرو هافمن 1984 و آزمون افسردگی بک دو 1996 داده ها جمع آوری و با بهره گیری از شاخص های توصیفی و آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر داده ها تحلیل شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی مغز علائم افسردگی (68/38 =F، 001/0 =P)، خطای ویسکانسین (82/9 =F، 006/0 =P) و زمان کل آن را (24/8 =F، 010/0 =P)، زمان ان-بک (09/28 =F، 001/0 =P) و زمان واکنش حالت برو را (32/4 =F، 05/0 =P) کاهش و دقت برو-نرو در حالت برو (66/11 =F، 003/0 =P) و دقت در حالت نرو را (53/15 =F، 001/0 =P) افزایش داده و این تغییرات در مرحله پیگیری پایدار مانده است؛ ولی در طبقات ویسکانسین (53/1 =F، 232/0 =P) تاثیری نداشته است.
نتیجه گیری:
از آنجا که تحریک الکتریکی مغز موجب بهبود زمینه های شناختی، علائم افسردگی، کارکردهای اجرایی می شود؛ بنابراین می توان از آن به عنوان یکی از مداخله های موثر در درمان اختلال افسردگی اساسی استفاده کرد.
کلید واژگان: افسردگی, انعطاف پذیری, حافظه کاری, کنترل بازداری, تحریک الکتریکی مغزAimThe purpose of present study was to investigate the effect of Transcranial direct current stimulation (tDCS) on improvement of executive functions including working memory, cognitive flexibility, and inhibitory control and amelioration of depression symptoms.
MethodsThe research method was quasi-experimental with pre-test, post-test and followed-up with control group and the statistical population consisted of 33 women with Major Depression Disorder (MDD) who were referred to Outpatient Counseling Centers in districts 1 and 2 affiliated with Education Department in Sari city in 2018. Using convenience sampling method, 20 individuals were selected and were randomly assigned into control and experimental groups. The experimental group received 10 sessions of tDCS for 20 minutes, twice a week. The computerized version of Wisconsin Card Sorting Test (WCST, Heaton & et al. 1993, N-back Krichner 1958, Go-Nogo Test Hoffman 1984, and Beck Depression Test 1996 were used for assessment. Data were analyzed using descriptive indices and mixed analysis of variance with repeated measures.
ResultsThe results showed that Transcranial direct current stimulation reduced Beck rating scale (F= 38.68, P= 0.001), errors of WCST (F= 9.82, P= 0.006), it’s total time (F= 8.24, P= 0.010), N–back time (F= 28.09, P= 0.001), and reaction time of go stage (F= 4.32, P= 0.05) also increased Go-Nogo accuracy in the go stage (F= 11.66, P= 0.003), nogo stage (F= 15.53, P= 0.001), and the changes remained untill follow-up session. Although, there wasn't any significant differences in cluster of WCST (F= 1.53, P= 0.232).
ConclusionTranscranial direct current stimulation ameliorates cognitive areas, depressive symptoms, and executive functions. Thus, it can be used as an effective intervention in the treatment of Major Depression Disorder.
Keywords: depression, flexibility, inhibitory control, working memory, transcranial direct current stimulation -
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر توانبخشی شناختی بر بهبود کارکردهای اجرایی توجه انتخابی، کنترل بازداری و حافظه کاری سالمندان مبتلا به اختلال شناختی خفیف بود. این مطالعه تجربی به صورت مورد منفرد و از نوع A-B بود که در آن که تعداد 6 نفر سالمند (4 زن و 2 مرد) مبتلا به اختلال شناختی خفیف با میانگین سنی 62 سال، از طریق نمونه گیری در دسترس هدفمند انتخاب و به روش تصادفی ساده در دو گروه کنترل(3n=) و آزمایش (3n=) جایگذاری گردیدند. ارزیابی توجه انتخابی، کنترل بازداری و حافظه کاری به ترتیب با آزمون های «استروپ»، «برو/ نرو» و «یک محرک قبل» صورت پذیرفت و برنامه توانبخشی «آرام» طی 10 جلسه فردی یک ساعته برای گروه آزمایش ارایه گردید. برای هر آزمودنی گروه آزمایشی 6 ارزیابی (قبل، حین، بلافاصله بعد از اتمام و دو ماه پس از خاتمه مداخله) انجام شد و گروه کنترل نیز همزمان بدون دریافت هرگونه مداخله ای ارزیابی شدند. استفاده از تحلیل دیداری نشان داد نمرات گروه آزمایش در هر سه آزمون کارکرد اجرایی، در طی ارزیابی های خلال مداخله رو به افزایش بوده است؛ اما نمرات گروه کنترل تغییر چشم گیری نداشته است. همچنین پی گیری دو ماهه نیز نشان از ثبات اثر مداخله در گروه آزمایش داشت. می توان اظهار داشت این برنامه توانبخشی شناختی باعث بهبود کارکردهای توجه انتخابی، کنترل بازداری و حافظه کاری در سالمندان دارای اختلال شناختی خفیف شده است. نظر به وجود قراین مبنی بر احتمال تبدیل اختلال شناختی خفیف به اختلالات شناختی عمیق تر نظیر آلزایمر، یافته هایی این چنین، می توانند موید امکان کمک گرفتن از تکنولوژی، در راستای بهبود کارکردهای شناختی سالمندان مبتلا به اختلال شناختی خفیف با صرف هزینه های کمتر درمانی باشند.
کلید واژگان: اختلال شناختی خفیف, توانبخشی شناختی, توجه انتخابی, حافظه کاری, کارکردهای اجرایی, کنترل بازداریThe aim of this study was to investigate the effectiveness of cognitive rehabilitation, on improving the executive functions of selective attention, inhibitory control and working mwmory in elderly people with mild cognitive impairment. This experimental study was a Single Subject of type A-B, which 6 elderly (4 women and 2 men) with an average age of 62 years old were selected via purposeful convenience sampling and randomly assigned into two groups of control (n=3) and experimental (n=3). The evaluation of selective attention and inhibitory control was done using Stroop, Go/NO Go and N-back tests, and the "ARAM" rehabilitation program was presented in 10 one-hour personal sessions for each experimental group subjective. All subjective in both groups was evaluated 6 times (before, during, just after and 2 months following the intervention) and also control group were evaluated simultaneously without receiving any interventions. Using visual analysis, collected data revealed that the scores of both tests of executive functions in experimental group, were steadily increased all through intervention, while the control group scores’ did not make significant changes. Also, two-month follow-up evaluations showed a stable improvement in executive functions of the experimental group. Therefore, it can be concluded that cognitive rehabilitation based on ARAM program has improved the functions of selective attention, inhibitory control and working memory in elderly with mild cognitive impairment. As there are many documentaries suggesting possibility of leading mild cognitive impairment to more serious cognitive disabilities such as Alzheimer’s disease, such findings can confirm possibility of improving cognitive functions of elderly people with mild cognitive impairment with, with lower therapeutic costs applying the help of technology
Keywords: cognitive rehabilitation, inhibitory control, mild cognitive impairment, selective attention, working memory -
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین مقاومتی حاد با شدت های خفیف و متوسط بر کنترل بازداری سالمندان بالای 60 سال است. 40 سالمند سالم به صورت هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی در یک گروه تجربی و کنترل طبقه بندی شدند. کنترل بازداری توسط وظیفه اصلاح شده اریکسن فلانکر طی سه مرحله قبل، 15 دقیقه و 180 دقیقه بعد از برنامه تمرینی قدرتی با شدت های خفیف (40RM%10) و متوسط (70% RM10) برای گروه تجربی ارزیابی شد. داده ها توسط آزمون آماری آنالیز کوواریانس اندازه های تکراری در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.نتایج نشان داد که تمرین مقاومتی حاد تاثیر معنی داری بر روی زمان پاسخ و شاخص بازداری در آزمون اصلاح شده اریکسن فلانکر در سالمندان دارد. علاوه بر این، جنسیت تاثیر معنی داری بر روی تاثیر تمرین مقاومتی (شدت متوسط و خفیف) بر کنترل بازداری کار ندارد، در حالی که شدت تمرین و زمان اجرای آزمون استرنبرگ بعد از تمرین مقاومتی تاثیر معنی داری بر نتایج آزمون دارد. یک وهله تمرین مقاومتی حاد در سالمندان می تواند باعث تقویت مهار پاسخ های رفتاری غالب، ناخواسته و عادتی (پاسخ های prepotent) و افکار مزاحم و به نوبه بهبود تمرکز توجه بر روی موضوع اصلی شود.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, کنترل بازداری, سالمندانThe purpose of study was to investigate the effect of acute resistance training with low to moderate intensity on inhabitation control in the the older adults. 40 healthy older were randomly assigned into an experimental and control groups. The inhabitation control was assessed by the Modified Eriksen flanker task, conducted in the three stages; before intervention, 15 and 180 minutes after intervention. Strength training for the experimental group were performed with low intensity (40% -10RM) and moderate (70% -10RM). Data were analyzed by repeated measures ANOVA at a significant level of 0.05. The study showed that acute resistance training had a significant effect on the response time and inhibition index of the Modified Eriksen flanker task in the older adults (p <0.05). In addition, the gender had no significant impact on the effect of resistance training on inhabitation control (P> 0.05), while the exercise intensity and Eriksen flanker test conduct time after resistance training had a significant effect on the test results (p <0/05). Acute resistance training in the elderly can improved the inhibitation of dominant, unwanted and habitual behavioral responses (prepotent responses) and intrusive thoughts and, in turn, improve the focus of attention on the main subject.
Keywords: Resistance exercise, inhibitation control, older adults -
: وجود نقایص در کارکردهای اجرایی می تواند منجر به ضعف کنترل فرد بر رفتارهای سلامتی و مصرف سیگار گردد. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مداخله جامع به منظور باز آموزی کارکرد های اجرایی در افراد سیگاری بود.
طرح پژوهش کارآزمایی تصادفی کنترل شده با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری های یک ماهه و دو ماهه بود. جامعه پژوهش کلیه مردان سیگاری در تابستان سال 1395 در شهر گرگان بودند. تعداد 60 نفر افراد سیگاری واجد شرایط تعیین و به گونه تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. پرسشنامه سنجش وابستگی به سیگار (فاگرستروم) بر روی افراد هر دو گروه اجرا شد. سپس به گروه آزمایش تکالیف مربوط به باز آموزی کارکردهای اجرایی (حافظه کاری و کنترل بازداری) در طی 10 جلسه (هفته ای دو جلسه) آموزش داده شد، درحالیکه گروه کنترل تنها مداخله هایی تصنعی شبیه به تکالیف اصلی دریافت کردند. پس از مداخلات درمانی و نیز در فواصل یکماهه و دوماهه شرکت کنندگان ابزار ها را اجرا کردند.
داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شدند. نتایج تفاوت های معنی داری بین دو گروه در میانگین نمرات وابستگی به سیگار (فاگرستروم) در پس آزمون، پیگیری یک ماهه و دوماهه نشان داد.کلید واژگان: ترک سیگار, بازآموزی کارکردهای اجرایی, حافظه کاری, کنترل بازداریAim: The being of impairments in executive functions could lead to weakness individual control on health behaviors and cigarette consumption. The aim of present research was to investigate effectiveness of comprehensive intervention in order to retraining executive functions in smokers.MethodA randomized controlled trial design with pre-posttest and two monthly follow up was applied. The study population included all smoker men in the summer 2016 in Gorgan city. A number of 60 eligible adult smokers were chosen according to specific inclusion and exclusion criteria of the research and were randomly divided into experimental and control groups. The Fagerstrom questionnaire for assessment of cigarette dependence was administered to two groups people. The experiment group then received 10 sessions (twice weekly) retraining of executive functions (Working Memory and Inhibitory Control), whereas in the control (placebo) group a placebo intervention like the original tasks were performed. The Fagerstrom questionnaire was again performed at post-test and in one month and two month follow up stages in both groups.ResultsA repeated measure GLM: Multivariate Analysis of Variance showed significant differences between two groups in Fagerstrom in posttest and two follow up stages.ConclusionOverall, the retraining executive functions intervention was effective on cigarette dependency and could use from this intervention in cigarette treatment programs.Keywords: Smoking cessation, retraining of Executive Functions, Working Memory, Inhibition Control
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.