جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "aggression" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
با توجه به اثرات مخرب پرخاشگری نوجوانان در روند رشد آنها، پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط کارکرد خانواده، کیفیت روابط میان- فردی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی با میزان پرخاشگری در دانش آموزان مقطع متوسطه انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان 316 نفر از دانش آموزان دبیرستانهای شهر تبریز در نیمسال اول سال تحصیلی 95-1394 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و مقیاس چهاربعدی پرخاشگری باس و پری (1992)، پرسشنامه های کارکرد خانواده مک مستر (1983)، کیفیت روابط میان- فردی پیرس و همکاران (1991) و ابزار محقق ساخته وضعیت اجتماعی-اقتصادی را تکمیل کردند. داده ها با به کارگیری نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که میان مولفه های متغیرهای کارکرد خانواده و روابط میان-فردی و میزان پرخاشگری نوجوانان رابطه معنادار وجود دارد و ابعاد کارکرد خانواده و روابط میان- فردی می توانند تغییرات مربوط به میزان پرخاشگری را پیش بینی کنند، اما میان وضعیت اجتماعی- اقتصادی و ابعاد پرخاشگری نوجوانان ارتباط معناداری یافت نشد. از آنجایی که ابعاد کارکرد خانواده و روابط میان-فردی قادر به تبیین میزان پرخاشگری نوجوانان هستند، بنابراین با پرورش و ارتقای این متغیرها می توان میزان پرخاشگری نوجوانان را کاهش داد.
کلید واژگان: کارکرد خانواده, کیفیت روابط میان- فردی, وضعیت اجتماعی-اقتصادی, پرخاشگری, نوجوانانConsidering the detrimental effects of adolescent aggression on their development, the present study was undertaken to investigate the relationship between family functioning, the quality of interpersonal relationships, and socio-economic status with the level of aggression among high school students. The research method was descriptive and correlational. The participants were 316 high school students from Tabriz during the first semester of the 2015-2016 academic year, selected through multi-stage cluster sampling. They completed the Buss and Perry Aggression Questionnaire (1992), the McMaster Family Assessment Device (1983), the Quality of Relationship Inventory by Pierce et al. (1991), and a researcher-made socio-economic status tool. The data were analyzed using SPSS-23 software. The results demonstrated a significant relationship between the components of family functioning, interpersonal relationships, and the level of adolescent aggression. Family functioning and interpersonal relationship dimensions could predict changes in the level of aggression. However, no significant relationship was found between socio-economic status and the dimensions of adolescent aggression. Since family functioning and interpersonal relationship dimensions can explain the level of adolescent aggression, improving these variables can reduce adolescent aggression.
Keywords: Family Functioning, Quality Of Interpersonal Relationships, Socio-Economic Status, Aggression, Adolescents -
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه تحریک پذیری با پرخاشگری در دانش آموزان از خانواده طلاق با نقش میانجیگری انگیزه مشارکت در ورزش در شهرستان ابهر 1402-1403 می باشد. پژوهش حاضر از دسته پژوهشهای کاربردی و از نوع همبستگی به روش معادلات ساختاری می باشد که جامعه آماری مدارس متوسطه دوم دختران شهرستان ابهر که از خانواده های طلاق و بی انگیزه در به فعالیتها و مهارتهای حرکتی (جابجایی و دستکاری) بودند و از بین آنها نمونه250 نفری به صورت هدفمند در دسترس انتخاب شدند. اجرای پژوهش به صورت کتابخانه ای و میدانی استفاده از پرسشنامه های، انگیزه مشارکت در ورزش، تحریک پذیری و پرخاشگری بود. جهت تحلیل داده ها از نرم افزارspss نسخه 23 و Amose نسخه 23 استفاده و از ضریب همبستگی، رگرسیون و تحلیل مسیر به روش حداکثر درستنمایی استفاده شد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد همبستگی بین انگیزه مشارکت در ورزش با پرخاشگری، تحریک پذیری به ترتیب؛ 713/0، 878/0 است .(P<0.001) انجام آزمون به روش حداکثر درستنمایی نشان داد: با افزایش انگیزه مشارکت در ورزش (پرخاشگری و تحریک پذیری) در بین این دانش آموزان کاهش می یابد. مقدارCMIN/DF محاسبه شده برابر با 296/1 است. مقدار RMSEA برابر با 023/0 است. بین تحریک پذیری با پرخاشگری در بین این دانش آموزان با نقش میانجی انگیزه مشارکت در ورزش رابطه وجود دارد. و مشارکت افراد را در ورزشهای حرکتی افزایش می دهد. با توجه به نتایج حاصل از پژوهش می توان گفت انگیزه مشارکت ورزش می تواند خلا موجود این گونه نوجوانان را تا حدی جبران نماید. و آنها را در توان حرکتی و مشارکت مهارتهای حرکتی توانمند سازد.
کلید واژگان: انگیزه مشارکت در ورزش, تحریک پذیری, پرخاشگریThe purpose of this research is to investigate the relationship between irritability and aggression in students from divorced families with the mediating role of the motivation to participate in sports in Abhar 1402-1403. The current research is of applied research and correlation type using structural equation method, the statistical population of second secondary schools of girls in Abhar city, who were from divorced families and unmotivated in activities and motor skills (moving and manipulation) and among them A sample of 250 people was selected in a targeted manner. The research was carried out in a library and field form using questionnaires, motivation to participate in sports, irritability and aggression. SPSS version 23 and Amose version 23 software were used for data analysis, and correlation coefficient, regression and path analysis were used using the maximum likelihood method. The results of the research showed the correlation between the motivation to participate in sports with aggression, irritability, respectively; 0.713 is 0.878.(P<0.001) Performing the test using the maximum likelihood method showed that: with the increase in the motivation to participate in sports (aggression and irritability) among these students decreases. The calculated CMIN/DF value is equal to 1.296. The value of RMSEA is equal to 0.023. There is a direct relationship between irritability and aggression among these students with the mediating role of motivation to participate in sports. and increases people's participation in sports. According to the results of the research, it can be said that the motivation to participate in sports can partially compensate for the existing gap of such teenagers and empower them in their movement ability and participation in movement skills.
Keywords: Motivation To Participate In Sports, Irritability, Aggression -
مقدمه
خلق افسرده از عوامل مهم افت عملکردتحصیلی درمیان دانش آموزان است. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجیگرانه مثبت اندیشی در رابطه بین احساس تنهایی، پرخاشگری و خلق افسرده دانش آموزان است.
روش پژوهش:
مطالعه از نوع توصیف-همبستگی است. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهر رشت در سال 1400-1399 بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های مثبت اندیشی اینگرام و ویسنیکی (1988)، علائم مرضی کودکان (گادو و اسپرافکین، 1994)، افسردگی کودکان کواکس (1981) و احساس تنهایی آشر و ویلر (1985) پاسخ دادند. داده ها با مدل معادلات ساختاری و نرم افزارهایSPSS وAMOS نسخه 22 تحلیل شدند. به منظور تحلیل روابط میانجی از روش بوت استرپ در برنامه ماکروپریچر و هایز (2008) استفاده شد.
یافته هاالگوی ساختاری اصلاح شده احساس تنهایی و پرخاشگری با خلق افسرده از طریق میانجیگری مثبت اندیشی برازش مطلوبی به دست آورد (005/0 RSMEA= ، 011/1 2/df=χ). تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد بین تنهایی و خلق افسرده با مثبت اندیشی رابطه منفی و معناداری وجود دارد (به ترتیب 297/0 - r= ، 05/0 P< ؛469/0 - r= ، 01/0 P<). بین احساس تنهایی و پرخاشگری با خلق افسرده رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (به ترتیب 466/0 r= ، 01/0 P< ؛ 505/0 r= ، 01/0 P<). تحلیل بوت استراپ آشکار ساخت مثبت اندیشی قادربه میانجیگری رابطه بین پرخاشگری و خلق افسرده نیست اما در رابطه بین احساس تنهایی و خلق افسرده میانجی گری نمود (001/0<p).
نتیجه گیریرابطه بین پرخاشگری و خلق افسرده آنقدر نیروند است که مثبت اندیشی قادر به کاهش رابطه میان آن دو نیست. با این وجود مثبت اندیشی قادر است اثرات مخرب احساس تنهایی را برخلق افسرده کاهش دهد.
کلید واژگان: مهارت های مثبت اندیشی, احساس تنهایی, پرخاشگری, خلق افسرده, دانش آموزانBackground and AimDepressed mood is an important factor in the decline in academic performance among students. The aim of this study was to determine the mediating role of positive thinking skills in the relationship between students' feelings of loneliness, aggression and depressed mood.
MethodThe present study is a descriptive correlational study. Statistical population of all male and female students of 8 to 12 years of primary school in Rasht who were studying in 1400-1399 who were selected by two-stage cluster sampling method and according to the Ingram and Wisnicki (1988) Positive Thinking Questionnaire, Pediatric Symptoms Questionnaire (CSI-4), Child Depression Inventory (CDI), Usher and Wheeler (1985) Loneliness Questionnaire. Data were analyzed using structural equation modeling and SPSS and AMOS software version 22. In order to analyze mediation relationships, the bootstrap method was used in Macro, Preacher and Hayes (2008) program.
ResultsThe improved structural model of loneliness and aggression has a favorable fit with depressed mood through the mediation of positive thinking (χ2/df= 1.011, RMSEA= 0.005). Loneliness and aggression had a negative and significant relationship with depression (p<0.001). Bootstrap analysis revealed that positive thinking could not mediate the path of aggression to depressed mood but could mediate the relationship between loneliness and depressed mood (p <0.001).
ConclusionThe results showed that the relationship between aggression and depressed mood is so strong that positive thinking is not able to reduce the relationship between the two. However, positive thinking can reduce the destructive effects of loneliness on depressed mood.
Keywords: Positive Thinking Skills, Loneliness, Aggression, Depressed Mood, Students -
پژوهش حاضر با هدف بررسی پیشبینی پرخاشگری بر اساس عوامل شخصیتی و الگوی ارتباطات خانواده نوجوانان شهر کره ای فارس انجام شده است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه نوجوانان دوره متوسطه اول و دوم در سال تحصیلی 99 - 98 به تعداد (1014 نفر) بود که از آن میان، تعداد 150 نفر از نوجوانان (85 نفر نوجوان دختر و 65 نفر نوجوان پسر)، با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شد. پرسشنامه های ویژگی های شخصیتی کاستا و مک کری (1992) و الگوهای ارتباطات خانواده ریچی و فیتزپاتریک (1990) و پرخاشگری باس و پری (1992) توسط افراد نمونه تکمیل شد. روش آزمون همبستگی پیرسون بمنظور بررسی رابطه بین متغیرها و آزمون رگرسیون چندمتغیره به روش همزمان بمنظور پیشبینی متغیر ملاک توسط متغیرهای پیشبین، با استفاده از نرم افزار spss نسخه 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد عوامل شخصیتی بر حسب مولفه های روان نژندی بصورت مثبت در سطح معناداری 05/0، توافقگرایی در سطح معناداری 01/0 و مسئولیتپذیری در سطح معناداری 05/0 بصورت منفی قادر گردیدند، پیشبینیکننده متغیر پرخاشگری نوجوانان باشند. الگوهای ارتباطات خانواده بر حسب مولفه های جهتگیری گفتوشنود بصورت منفی در سطح معناداری 01/0، جهتگیری همنوایی بصورت مثبت در سطح معناداری 01/0، قادر گردیدند، پیشبینی کننده متغیر پرخاشگری نوجوانان باشند.کلید واژگان: الگوی ارتباطات خانواده, پرخاشگری, عوامل شخصیتی, نوجوانانThe aim of this study was to investigate the prediction of adolescent aggression based on personality factors (adolescent personality factors) and parental behavioral patterns in Sarjahan region. The statistical population in this study included all high school adolescents in 2019-20. From the statistical population, 150 adolescents (85 male adolescents and 65 female adolescents) were selected as a sample using multi-stage cluster sampling method, then the sample individuals were questionnaires of personality traits and behavioral patterns of parents and Aggression was complemented by adolescents. In the analysis process, the data obtained from Pearson correlation test to analyze the relationship between variables and multivariate regression test simultaneously to predict the criterion variable by predictor variables were analyzed using SPSS software version 24. The results showed that personality factors in terms of components (neuroticism positively at the level of significance 0.05, agreement at the level of significance 0.01 and responsibility at the level of significance 0.05 were negatively able to predict adolescent aggression variable Parents' behavioral patterns in terms of components (negative dialogue orientation at a significance level of 0.01, positive compliance orientation at a significance level of 0.01, were able to predict adolescent aggression variables.Keywords: Aggression, Personality Factors, Parents', Behavioral Patterns, Adolescents
-
هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش گروهی فرزند پروری مثبت والدین و آموزش گروهی مدیریت رفتاری مادران بر میزان اضطراب، پرخاشگری و افسردگی مادران دارای کودکان 4 تا 7 ساله است. پژوهش نیز به روش نیمه تجربی و با طرح تحقیق 3 گروه (یک گروه کنترل و دو گروه آزمایش) با پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری شامل مادران کودکان 4 تا 7 سال شهر تبریز بود که به بیمارستان شهریار و دو کلینیک خصوصی برای رفع مشکلات کودکان خود مراجعه کرده بودند که دراین بین مادران از سه مرکز درمانی و از هر مرکز 20 مادربه صورت هدفمند انتخاب شدند. قبل از اجرای برنامه های آموزشی سه گروه توسط پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992)، اضطراب بک (1967) و افسردگی بک (1964) آزمون شدند، برای گروه آزمایشی اول برنامه آموزش گروهی فرزند پروری مثبت و برای گروه دوم آموزش گروهی مدیریت رفتاری مادران در 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند، درنهایت با انجام دوباره پاسخگویی به پرسشنامه پرخاشگری، اضطراب و افسردگی توسط مادران پس آزمون صورت گرفت. داده های این تحقیق با استفاده از نرم افزار SPSS و در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی با تحلیل ANCOVA و t مستقل انجام یافته است. یافته های پژوهشی حاکی از این است که آموزش گروهی فرزند پروری مثبت والدین و آموزش گروهی مدیریت رفتاری مادران بر میزان پرخاشگری، اضطراب و افسردگی مادران دارای کودکان 4 تا 7 ساله اثر دارد و هر دو آموزش نسبت به گروه کنترل اثربخشی بهتری دارند ولی آموزش گروهی فرزند پروری مثبت والدین قدرتمند تر از آموزش گروهی مدیریت رفتاری مادران است.
کلید واژگان: پرخاشگری, اضطراب, افسردگی, فرزند پروری مثبت والدین, مدیریت رفتاری مادرانThe purpose of this research is to compare the effectiveness of positive parenting group training for parents and behavioral management group training for mothers on the level of anxiety, aggression and depression of mothers with 4-7-year-old children. The research was also conducted in a semi-experimental way with a research design of 3 groups (one control group and two experimental groups) with pre-test and post-test. The statistical population included mothers of children aged 4 to 7 years in Tabriz who had referred to Shahriar Hospital and two private clinics to solve their children's problems, among which mothers from three medical centers and 20 parents from each center were selected purposefully. Before the implementation of the educational programs, three groups were tested by Bass and Perry aggression questionnaire (1992), Beck anxiety (1967) and Beck depression (1964). It was carried out in 8 sessions of 90 minutes and the control group did not receive any training. Finally, the post-test was done by answering the aggression, anxiety and depression questionnaire again. The data of this research was done using SPSS software and at two levels of descriptive and inferential statistics with ANCOVA and independent t analysis. Research findings indicate that positive parenting group training for parents and behavioral management group training for mothers have an effect on the level of aggression, anxiety and depression of mothers with 4-7 years old children, and both trainings are more effective than the control group, but group training for children Positive parenting is more powerful than behavioral management group training for mothers.
Keywords: Aggression, Depression, Anxiety, Positive Parenting Of Parents, Behavioral Management Of Mothers -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 78 (تابستان 1403)، صص 126 -142مطالعه حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای پرخاشگرانه در مردان دارای خودزنی بر اساس جو عاطفی خانواده و جهت گیری مذهبی والدین انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه مردان دارای خودزنی که به بهداری کل استان آذربایجان غربی در سال 1402 مراجعه کرده بودند می باشد. از بین این افراد 190 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور کامل به پرسشنامه های جو عاطفی خانواده (1964)، پرسشنامه جهت گیری مذهبی والدین (1998) و پرخاشگری بری و باس (1992) پاسخ دادند. نتایج نشان داد متغیر جهت گیری مذهبی والدین پرخاشگری را پیش بینی می کند (R2=0.469, P>0/001) و جهت گیری مذهبی مادر با پرخاشگری رابطه منفی (β=-0.528, P>0/001) و جهت گیری مذهبی پدر با پرخاشگری نیز رابطه منفی داشت (β=-0.222, P>0/001). همچنین جو عاطفی خانواده (به غیر رابطه پدر-فرزند) نیز متغیر پیش بین خوبی برای پرخاشگری می باشد (R2=0.196, P>0/001) و رابطه مادر-فرزندی با پرخاشگری رابطه معکوس دارد (β=-0.421, P=0/001). در نتیجه، این مطالعه رابطه معنی داری را بین جو عاطفی خانواده، جهت گیری مذهبی والدین و رفتار پرخاشگرانه در مردانی که درگیر خودزنی هستند روشن می کند. این یافته ها بر اهمیت مداخله زودهنگام و رویکردهای درمانی که هم به تجربیات مذهبی و هم جو عاطفی خانواده برای جلوگیری از تمایلات پرخاشگرانه می پردازد، تاکید می کند.کلید واژگان: رفتارهای پرخاشگری, جهت گیری مذهبی خانواده, جو عاطفی خانواده, خودزنی, مردانThe present study was conducted with the aim of predicting aggressive behaviors in men with self-injury experience based on family affective climate and parental religiousness. The research method used was a descriptive correlational type and the statistical population of this research included all the men who had self-injury experience in West Azerbaijan province in 2023, from which 190 people were selected by Convenience Sampling and answered the Parental Religiousness questionnaire (1998), Family affective climate questionnaire (1964), and Buss Perry Aggression questionnaire (1992). The results showed parental religiousness predicts aggressive behaviors (R2=0.469, P>0/001) and mother’s religious leaning has a negative relation with aggressive behaviors (β=-0.528, P>0/001) and father’s religious leaning also has a negative relation with aggressive behaviors (β=-0.222, P>0/001). Family affective climate was also found to predict aggressive behaviors (except father-son relationship) (R2=0.196, P>0/001) and mother-son relationship had a negative relationship with aggressive behaviors (β=-0.421, P=0/001). In conclusion, this study sheds light on the significant relationship between family affective climate, parental religiousness, and aggressive behavior in men who engage in self-mutilation. These findings call for early intervention and therapeutic methods that address both religious experiences and families' emotional climate to prevent aggressive actions.Keywords: Aggression, Family Affective Climate, Parental Religiousness, Self-Injury, Men
-
Objective
This study aimed to investigate the predictive relationship between difficulty in emotion regulation, addiction to computer games, and aggression. It sought to understand how these factors individually and collectively contribute to aggressive behaviors.
Methods and Materials:
A cross-sectional design was employed, involving 300 participants aged 18-35 years. Data were collected using standardized measures: the Buss-Perry Aggression Questionnaire (BAQ) for aggression, the Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), and the Computer Game Addiction Scale for computer game addiction. A linear regression analysis was conducted using SPSS Version 27 to assess the predictive power of emotion regulation difficulties and game addiction on aggression.
FindingsThe regression analysis revealed that both difficulty in emotion regulation (β = 0.26, p < 0.01) and addiction to computer games (β = 0.28, p < 0.01) significantly predicted aggression, accounting for 40% of the variance in aggression scores. These results suggest a strong and significant relationship between the studied predictors and aggressive behavior.
ConclusionThe study's findings underscore the importance of considering emotion regulation difficulties and computer game addiction as significant predictors of aggression. These insights highlight the need for targeted interventions to address these factors, potentially mitigating aggressive tendencies in individuals with high levels of game addiction and emotion regulation challenges.
Keywords: Aggression, Emotion Regulation, Computer Game Addiction -
هدف از این مطالعه تعیین نقش میانجی نگرانی از طرد در رابطه بین تجربه غفلت در کودکی و رفتارهای پرخاشگرانه در نوجوانان بود. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر صومعه سرا در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. 260 دانش آموز دختر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای مشارکت داشتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ی پرخاشگری (AQ) باس و پری (1992)، پرسشنامه ی حساسیت به طرد (RSQ) داونی و فلدمن (1996) و پرسشنامه ی ترومای کودکی (CTQ) برنستاین و همکاران (2003) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری و بوت استرپ استفاده شد. نتایج ضرایب مسیر بیانگر این بود که مدل پیشنهادی در مجموع 40% از واریانس پرخاشگری را در شرکت کنندگان پیش بینی می کند و از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج نشان داد که اثر مستقیم تجربه غفلت و نگرانی از طرد بر پرخاشگری معنادار بود، همچنین اثر مستقیم تجربه غفلت بر نگرانی از طرد معنادار بود (05/0>P). نتایج دیگر نشان داد که نگرانی از طرد بین تجربه غفلت در دوران کودکی و پرخاشگری نقش میانجی دارد (05/0>P). نتایج این مطالعه دلالت بر این داشت که تجربه غفلت در دوران کودکی می تواند موجب افزایش رفتارهای پرخاشگرانه در نوجوانان گردد؛ همچنین این رابطه می تواند به واسطه افزایش نگرانی از طرد واسطه گری شود.
کلید واژگان: پرخاشگری, غفلت, طرد, نوجوانانThe purpose of this study was to determine the mediating role of rejection concern in the relationship between the experience of neglect in childhood and aggressive behaviors in adolescents. The present research method was the descriptive-correlation type of structural equation modeling. The statistical population of the research was made up of all female students of the first secondary school in the city of Soumesara in the academic year 2023-2024. 260 female students participated in the multi-stage cluster sampling method. To collect information from the Aggression Questionnaire (AQ) by Bass and Perry (1992), Rejection Sensitivity Questionnaire (RSQ) by Downey and Feldman (1996), and Childhood Trauma Questionnaire (CTQ) by Bernstein et al. (2003). used. To analyze the data, the method of structural equation modeling and bootstrap was used. The results of the path coefficients indicated that the proposed model predicted a total of 40% of the variance of aggression in the participants and had a good fit. The results showed that the direct effect of neglect experience and rejection concern on aggression was significant, and the direct effect of neglect experience on concern of rejection was significant (P<0.05). The results of this study indicated that the experience of neglect in childhood can increase aggressive behaviors in adolescents; Also, this relationship can be mediated by increased rejection concern.
Keywords: Aggression, Neglect, Rejection, Adolescents -
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان ذهنی سازی بر دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری در نوجوانان با پرخاشگری بالا بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان دختر و پسر سنین 12 تا 18 سال مراجعه کننده به مرکز مشاوره تکامل شهر رشت در نیمه اول سال 1402 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر براساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان ذهنی سازی را طی 20 جلسه آموزشی 75 دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (AQ،1992)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر (DERS، 2004) و مقیاس خودمهارگری تانجنی و همکاران (SCQ، 2004) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش واریانس اندازه گیری مکرر صورت گرفت. نتایج نشان داد اثربخشی درمان ذهنی سازی بر متغیرهای دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری معنادار است (05/0>p). و این تاثیر در مرحله پیگیری ماندگار بود (05/0>p). بنابراین نتیجه گیری می شود مداخله درمان ذهنی سازی می تواند بر کاهش دشواری در تنظیم هیجان و افزایش خودمهارگری نوجوانان دارای پرخاشگری بالا موثر باشد.
کلید واژگان: دشواری در تنظیم هیجان, خودمهارگری, درمان ذهنی سازی, پرخاشگریThis study aimed to determine the effectiveness of mentalization therapy on the difficulty in emotion regulation and self-control in adolescents with high aggression. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a three-month follow-up period. The statistical population of the research included boys and girls between the ages of 12 and 18 who were referred to the Development Counseling Center in Rasht in the first half of 2023, and 30 people were selected based on the inclusion criteria using a purposive sampling method and were randomly divided into two experimental (15) and control groups. (15). The experimental group received mentalization therapy during 20 75-minute training sessions, once a week. The data collection tool was Bass and Perry's Aggression Questionnaire (AQ, 1992), Gertz and Romer's Difficulty in Emotion Regulation Scale (DERS, 2004), and Tanjani et al.'s Self-Control Scale (SCQ, 2004). The results were analyzed using the repeated measurement variance method. The results showed that the effectiveness of mentalization therapy on the variables of difficulty in emotion regulation and self-control is significant (p<0.05). And this effect was permanent in the follow-up phase (p<0.05). Therefore, it is concluded that mentalization therapy can be effective in reducing the difficulty in regulating emotions and increasing self-control in adolescents with high aggression.
Keywords: Difficulty In Emotional Regulation, Self-Control, Mentalization Therapy, Aggression -
Purpose
The primary objective of this study was to evaluate the effectiveness of the Coping Abilities Workshop, a structured intervention designed to enhance self-regulation, improve social performance, and reduce aggression among first to third-grade primary school students exhibiting signs of Oppositional Defiant Disorder in Tehran, District 2.
MethodologyThis randomized controlled trial involved 60 students, evenly divided into an intervention and a control group. Each group comprised 30 participants, and the intervention spanned eight weeks, with follow-up assessments conducted three months post-intervention. Measurements for self-regulation, social performance, and aggression were taken using standardized tools at three time points: pre-intervention, post-intervention, and follow-up. The data were analyzed using ANOVA with repeated measures and Bonferroni post-hoc tests, utilizing SPSS software version 27.
FindingsSignificant improvements were observed in the intervention group compared to the control. Post-intervention results showed substantial increases in self-regulation (mean pre = 32.45, SD = 4.12; mean post = 45.67, SD = 3.56) and social performance (mean pre = 28.54, SD = 2.95; mean post = 40.26, SD = 2.45), along with a notable reduction in aggression (mean pre = 35.60, SD = 5.12; mean post = 20.22, SD = 4.75). These effects were maintained at the three-month follow-up, indicating the lasting impact of the intervention.
ConclusionThe Coping Abilities Workshop significantly enhanced self-regulation and social performance while effectively reducing aggression among primary school students with Oppositional Defiant Disorder. The intervention proved to have a sustainable impact, suggesting its potential for broader application in similar educational and behavioral settings.
Keywords: Coping Abilities Workshop, Self-Regulation, Social Performance, Aggression, Oppositional Defiant Disorder, Randomized Controlled Trial, Primary Education, Tehran -
زمینه و هدف
پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثر بخشی آموزش روش های تغییر و اصلاح رفتار، به مادران، بر میزان پرخاشگری در کودکان بیش فعال، با نقش تعدیل کنندگی اضطراب مادران، اجرا شد.
روش پژوهش:
در این پژوهش، از روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه ناهمسان، استفاده شد. جامعه آماری، شامل مادران دارای فرزندان بیش فعال مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی و روان پزشکی شهر قم در دامنه 7 تا 12 سال و در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که تعداد 60 نفر از آنان، به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش، انتخاب شدند که از این میان، تعداد 30 نفر به عنوان مادران مضطرب (15 نفر گروه آزمایشی و 15 نفر گروه گواه) و 30 نفر به عنوان مادران غیر مضطرب (15 نفر گروه آزمایشی و 15 نفر گروه گواه) در گروه ها به صورت تصادفی جای دهی شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک و پرسشنامه اضطراب بک، استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و تحلیل کواری انس استفاده شد.
یافته هایافته های داده های پژوهش، نشان داد که آموزش روش های تغییر و اصلاح رفتار به مادران، در کاهش پرخاشگری کودکان بیش فعالی موثر بوده (05/0<p) و اضطراب مادران در رابطه بین آموزش روش های تغییر و اصلاح رفتار به مادران و پرخاشگری کودکان بیش فعال، نقش تعدیل کنندگی داشت (520/0=F، 05/0>P).
نتیجه گیرینتایج نشان داد که پس از آموزش به مادران، پرخاشگری کودکان، به صورت معناداری کاهشی بوده و علاوه بر این، اضطراب مادران در رابطه بین آموزش روش های تغییر و اصلاح رفتار به مادران و پرخاشگری کودکان بیش فعال، نقش تعدیل کنندگی داشت.
کلید واژگان: آموزش روش های تغییر و اصلاح رفتار, اضطراب, بیش فعالی, پرخاشگریBackground and AimThe present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of teaching methods of behavior change and modification to mothers on the level of aggression in hyperactive children, with the role of modulating mothers' anxiety.
MethodsIn this research, a semi-experimental method of pre-test-post-test and follow-up with heterogeneous control group was used. The statistical population included mothers with hyperactive children who referred to psychology and psychiatry clinics in Qom between the ages of 7 and 12 and in the academic year of 2023-2022, and 60 of them were selected as the research sample using available sampling. Among them, 30 people were randomly assigned as anxious mothers (15 experimental group and 15 control group) and 30 non-anxious mothers (15 experimental group and 15 control group). In order to collect data, the child's behavior list and Beck's anxiety questionnaire were used. In order to analyze the data, analysis of variance with repeated measurements and the analysis of variance were used.
ResultsThe findings of the research data showed that teaching methods to change and modify behavior to mothers was effective in reducing aggression of hyperactive children (p<0.05) and mothers' anxiety in the relationship between teaching methods to change and modify behavior to mothers and aggression of hyperactive children. had a moderating role (F=9.520 and P<0.05).
ConclusionThe results showed that after teaching mothers, children's aggression was significantly reduced, and in addition, mothers' anxiety had a moderating role in the relationship between teaching methods of behavior change and modification to mothers and aggression of hyperactive children.
Keywords: Teaching Methods To Change, Modify Behavior, Anxiety, Hyperactivity, Aggression -
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین تعامل مادر-کودک، اضطراب و افسردگی مادر با پرخاشگری دانش آموزان پسر دوره ابتدایی ناحیه یک شهر رشت انجام شد. نوع پژوهش توصیفی و روش آن نیز همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی مدارس آموزش و پرورش ناحیه 1 شهر رشت در سال تحصیلی 1403-1402 به همراه مادرانشان (870) بود که از بین آن ها نمونه ای به تعداد 205 دانش آموز و 205 نفر مادر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه های پرخاشگری آیزنگ و گلین ویلسون (1975)، ارزیابی رابطه مادر-فرزند روس (1980) و اضطراب و افسردگی هاسپیتال زیگمون و اسنایت (1983) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری پارامتریک ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد بین تعامل مادر-کودک و پرخاشگری دانش آموزان پسر (05/0˂p و 16/0=r)، بین اضطراب مادر و پرخاشگری دانش آموزان (05/0˂p و 24/0=r) و بین افسردگی مادر و پرخاشگری دانش آموزان پسر (05/0˂p و 19/0=r) رابطه معنی دار وجود دارد و مجموعا 6/14 درصد تغییرات پرخاشگری دانش آموزان پسر با سه متغیر مذکور تبیین می گردد. بر اساس یافته های مذکور می توان نتیجه گیری کرد که بهبود تعامل مادر-کودک و کاهش اضطراب و افسردگی مادر سبب کاهش پرخاشگری فرزندان پسر می گردد.
کلید واژگان: تعامل مادر-کودک, اضطراب و افسردگی, پرخاشگری, دانش آموزان, دوره ابتداییThis research was conducted with the aim of investigating the relationship between mother-child interaction, mother's anxiety and depression with aggression of elementary school boy students in District 1 of Rasht city. The type of descriptive research and its method was also correlational. The statistical population included all the male students of the 6th grade of elementary education schools in the 1st district of Rasht in the academic year of 2023-2024 along with their mothers (870), of which a sample of 205 students and 205 mothers was selected by sampling method. Clusters were randomly selected. Aggression questionnaires by Eyseng and Glenn Wilson (1975), assessment of mother-child relationship by Russ (1980) and hospital anxiety and depression by Sigmon and Snaith (1983) were used to collect the required data. Parametric statistical tests of Pearson's correlation coefficient and multiple regression were used to analyze the data. The findings showed that there is a relationship between mother-child interaction and aggression of male students (P<0.05 and r=0.16), between mother's anxiety and students' aggression (P<0.05 and r=0.24) and between mother's depression and Aggression of male students (P˂0.05 and r=0.19) has a significant relationship, and a total of 14.6 percent of the changes in male students' aggression is explained by the three mentioned variables. Based on the mentioned findings, it can be concluded that the improvement of mother-child interaction and the reduction of mother's anxiety and depression lead to the reduction of male children's aggression.
Keywords: Mother-Child Interaction, Anxiety, Depression, Aggression, Students, Elementary School -
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر تعارض والد -فرزند و عملکرد خانواده اصلی بر پرخاشگری با میانجیگری سبکهای هویت در دانش آموزان دختر انجام شده است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر کرمانشاه بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تعداد 384 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه های پرخاشگری آیزنک و گلن ویلسون (1975)، تعارض والد-فرزند فاین و همکاران (1983)، عملکرد خانواده اصلی هاوشتات و همکاران (1985) و سبکهای هویت برزونسکی و همکاران (2013) بود که روایی و پایایی آنها در پژوهش حاضر با استفاده از روایی محتوا و تحلیل عاملی تاییدی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ به تایید رسید. تجزیه و تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و به کارگیری نرم افزارهای SPSS25 و Smartpls3 انجام شد. یافته های پژوهش نشان دادند که تعارض والد- فرزند و عملکرد خانواده اصلی به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق سبکهای هویت بر پرخاشگری دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر کرمانشاه تاثیرگذار بوده است. بر اساس نتایج می توان با کاهش تعارض والد- فرزند، تقویت عملکرد خانواده و همچنین هدایت صحیح سبکهای هویت، پرخاشگری در دانش آموزان را کاهش داد.
کلید واژگان: تعارض والد -فرزند, عملکرد خانواده اصلی, پرخاشگری, سبکهای هویتThe present study was conducted with the aim of investigating the effect of parent-child conflict and the original family function on aggression with the mediation of identity styles in female students. The statistical population of the study was comprised of senior high school students in Kermanshah city. In order to draw the sample, cluster random sampling method was utilized and 384 students were selected. The research instruments included Eysenck & Glyn Wilson’s Aggression Questionnaire (1975), Parent-Child Relationship Scale (Fine et al., 1983), the Family-of-Origin Scale (Hovestadt et al., 1985) and Identity Style Inventory (Berzonsky et al., 2013). The reliability and validity of the research tools was confirmed through content validity, confirmatory factor analysis and calculation of Cronbach's alpha coefficient. Data analysis was done using structural equation modeling (SEM) and partial least squares (PLS) using SPSS25 and Smartpls3 software. The results of the research indicated that the parent-child conflict and original family function directly and indirectly had an impact on the aggression of female students of senior high school students through identity styles. Accordingly, it can be concluded that it is possible to reduce students’ aggression by diminishing the parent-child conflicts, strengthening the family function and also directing identity styles in a proper way.
Keywords: Parent-Child Conflict, Original Family Function, Aggression, Identity Styles -
Objective
This study aimed to develop a nonviolent communication training program and evaluate its effectiveness on the social adaptation and academic self-efficacy of aggressive male students.
Methods and Materials:
The research method included a qualitative section using thematic analysis with a deductive approach and a quantitative section with a quasi-experimental design, including a pre-test, post-test, control group, and a two-month follow-up period. The statistical population in the qualitative section consisted of articles, books, and dissertations related to nonviolent communication theory, and in the quantitative section, it included aggressive male students in the second grade of elementary school (ages 9 to 12) in the city of Isfahan during the 2023-2024 academic year. A total of 36 aggressive male students were purposefully selected and randomly assigned to experimental and control groups (18 students per group). The experimental group received the nonviolent communication training program over ten 75-minute sessions spanning ten weeks. The Aggression Questionnaire (AQ) (Eysenck & Wilson, 1975), the Social Adaptation Questionnaire (SAQ) (Sinha & Singh, 1993), and the Academic Self-Efficacy Questionnaire (ASEQ) (Jinks & Morgan, 1999) were used in this study. Data were analyzed using mixed analysis of variance with SPSS software version 23.
FindingsThe results indicated that the nonviolent communication training program has sufficient content validity according to experts. Additionally, this program significantly impacts the social adaptation (P<0.0001; Eta=0.56; F=43.07) and academic self-efficacy (P<0.0001; Eta=0.51; F=35.78) of aggressive male students.
ConclusionThe nonviolent communication training program can be used as an effective method to improve the social adaptation and academic self-efficacy of aggressive male students.
Keywords: Nonviolent Communication Training Program, Social Adaptation, Academic Self-Efficacy, Aggression -
Objective
The objective of this study was to evaluate the impact of a Citizenship Education Program on seventh-grade female students' aggression levels and problem-solving skills in Gachsaran.
Methods and Materials:
This randomized controlled trial involved 30 seventh-grade female students randomly assigned to either an intervention group or a control group, each consisting of 15 participants. The intervention group participated in a Citizenship Education Program consisting of ten 75-minute sessions over ten weeks, while the control group received no intervention. Data were collected using the Buss-Perry Aggression Questionnaire (BPAQ) and the Social Problem-Solving Inventory-Revised (SPSI-R) at three time points: pre-intervention, post-intervention, and five-month follow-up. Data analysis included analysis of variance (ANOVA) with repeated measures and Bonferroni post-hoc tests, conducted using SPSS version 27.
FindingsThe results indicated a significant reduction in aggression and a significant improvement in problem-solving skills in the intervention group compared to the control group. Descriptive statistics showed that the intervention group's mean aggression score decreased from 45.67 (SD = 5.21) to 32.45 (SD = 4.78) post-intervention, and further to 30.12 (SD = 4.45) at follow-up. Problem-solving skills increased from a mean score of 50.89 (SD = 6.12) to 68.23 (SD = 5.67) post-intervention, and further to 70.45 (SD = 5.78) at follow-up. ANOVA results confirmed significant effects for time, group, and time x group interaction (p < .001). Bonferroni post-hoc tests indicated significant differences between pre-intervention and post-intervention, and pre-intervention and follow-up for both variables.
ConclusionThe Citizenship Education Program significantly reduced aggression and improved problem-solving skills among seventh-grade female students, with sustained effects observed at a five-month follow-up. These findings suggest that integrating citizenship education into the curriculum can effectively enhance students' social-emotional competencies and responsible behavior.
Keywords: Citizenship Education, Aggression, Problem-Solving Skills, Randomized Controlled Trial, Seventh-Grade Students, Social-Emotional Learning, Educational Intervention -
زمینه و هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کارکردهای خانواده و سبک های فرزندپروری والدین در پیش بینی پرخاشگری دانش آموزان تحت پوشش کمیته امداد استان بوشهر انجام شد.
روش پژوهش:
روش تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از منظر روش، توصیفی از نوع همبستگی بود. بدین منظور با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای، 200 نفر از دانش آموزان تحت پوشش کمیته امداد شهر بوشهر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های سبکهای فرزندپروری بامریند (1991)، پرخاشگری باس و پری (1992) و پرسشنامه کارکردهای خانواده اپستاین، بالدوین و بیشاب (1983) انجام شد. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد سبک های فرزندپروری استبدادی، قاطع و سهل گیرانه به همراه خرده مقیاس های ایفای نقش، آمیختگی عاطفی و ارتباط به صورت مشترک 48 درصد از واریانس متغیر پرخاشگری را به طور معناداری پیش بینی می کند (001/0>p). سبک فرزندپروری قاطع و سهل گیرانه به ترتیب 02/0 و 02/0 از تغییرات پرخاشگری را به تنهایی پیش بینی می کنند، اما این مقدار معنادار نیست. متغیرهای سبک فرزندپروری استبدادی 46/0، ایفای نقش 43/0، آمیختگی عاطفی 20/0، و ارتباط 16/0 از واریانس متغیر پرخاشگری را به تنهایی پیش بینی می کنند.
نتیجه گیریبا اصلاح سبک فرزندپروری والدین و اصلاح الگوی کارکردهای خانواده می توان به میزان قابل توجهی از پرخاشگری دانش آموزان پیشگیری کرد.
کلید واژگان: پرخاشگری, کارکردهای خانواده, سبک های فرزندپروری, کمیته امدادBackground and AimThe present study was conducted with the aim of investigating the role of family functions and parenting styles of parents in predicting the aggression of students under the protection of Bushehr relief committee.
MethodThe current research method was applied in terms of purpose and descriptive of the correlation type from the point of view of the method. For this purpose, using the cluster sampling method, 200 students covered by the Bushehr relief committee were selected as a statistical sample. Data collection was done using Bamrind's (1991) parenting style questionnaires, Bass and Perry (1992) aggression and Epstein, Baldwin and Bishab (1983) family functioning questionnaires. The method of data analysis using SPSS statistical software was used at the descriptive level using mean and standard deviation and at the inferential level Pearson correlation and multiple regression methods were used in a step-by-step manner.
ResultsThe results showed that authoritarian, assertive and permissive parenting styles together with subscales of role playing, emotional integration and communication jointly predict 48% of the variance of aggression variable. (p>0.001). Assertive and permissive parenting styles alone predict 0.02 and 0.02 changes in aggression, but this value is not significant. Authoritarian parenting style variables 0.46, role playing 0.43, emotional fusion 0.20, and communication 0.16 predict the variance of aggression variable alone.
ConclusionBy modifying the parenting style of parents and modifying the pattern of family functions, students' aggression can be significantly prevented.
Keywords: Aggression, Family Functions, Parenting Styles, Relief Committee -
رفتار راننده در اکثر سوانح و تصادفات در ایران و جهان عامل اصلی بروز حادثه بوده است و 90 تا 95 درصد تصادفات در ایران به نوعی با عامل انسانی و به ویژه رفتار راننده مرتبط بوده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش فرهنگ ترافیک بر کنترل پرخاشگری رانندگان وسایل نقلیه عمومی درون شهری است. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری، رانندگان حمل و نقل عمومی خطوط بی آرتی شهرداری تهران در مسیر ترمینال شرق تا میدان آزادی که دارای حداقل 2 فقره تخلف حادثه ساز تسلیمی در سال 1402 با محدودیت سنی 30 تا 45 سال و تحصیلات بالای دیپلم به تعداد 85 نفر بود که از این تعداد،60 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و دو گروه 15 نفره گواه تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه رفتار رانندگی منچستر (1990) بود. یافته ها حاکی از آن است که آموزش فرهنگ رانندگی بر پرخاشگری رانندگان حمل و نقل عمومی خطوط بی آرتی شهرداری تهران موثر بوده و باعث کنترل آن شده است. همچنین، بین گروه های آزمایش و گواه در شاخص های خشم رانندگان، شامل تخلفات عمدی، تخلفات غیر عمدی، لغزش ها و اشتباهات تفاوت معناداری وجود داشت. به طور کلی، می توان از این آموزش به شکل اختصاصی برای رانندگان سایر وسایل نقلیه عمومی استفاده کرد.
کلید واژگان: پرخاشگری, آموزش, فرهنگ رانندگی, رانندگان بی آرتیThe driver's behavior has been the main cause of accidents in most accidents in Iran and the world, and 90 to 95% of accidents in Iran are somehow related to the human factor, especially the driver's behavior. The purpose of the present study is to investigate the effect of traffic culture trainng on the control of aggression of public transport drivers in the city. This research is a type of semi-experimental research and pre-test and post-test with control group. Statistical community, the drivers of public transportation of B-ART lines of Tehran Municipality on the route from East Terminal to Azadi Square, who have at least 2 cases of violations causing accidents in the year 2023 with the age limit of 30 to 45 years and education above a diploma, numbering 85 people of these, 60 people were selected by purposeful sampling and randomly divided into two experimental groups of 15 people and two groups of 15 control people. The research tool was the Manchester Driving Behavior Questionnaire (1990). The findings indicate that driving culture training has been effective on the aggression of public transport drivers of B-ART lines of Tehran municipality and has caused it to be controlled. Also, there was a significant difference between the test and control groups in the indicators of drivers' aggression, including intentional violations, unintentional violations, slips, and mistakes. In general, this training can be used exclusively for drivers of other public vehicles.
Keywords: Aggression, Training, Driving Culture, B-ART Drivers -
زمینه و هدف
تربیت و آموزش پلیس و همچنین استفاده از علوم و فنون جدید در جهت ارتقاء دانش و کسب توانمندی های لازم تخصصی ومهارتی برای ماموران یکی از وظایف خطیر فراجا است. این مقاله باهدف بررسی ارزیابی کیفیت فناوری آموزش مجازی درارتقاء سطح دانش علمی دانشجویان افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی (ع) می باشد.
روشتحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش شناسی از نوع تحقیقات کمی وپیمایشی است از نظر روش توصیفی-پیمایشی تدوین گردید.جامعه آماری تحقیق 420 وحجم نمونه ، 200نفردانشجویان پسردانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی (ع) در سال 1400 که به صورت تصادفی ساده متناسب انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده دراین تحقیق پرسشنامه محقق ساخته است و داده ها با استفاده از پرسشنامه،گردآوری و مورد ارزیابی قرار گرفته است. روایی پرسشنامه ها بر اساس روایی محتوایی با استفاده از نظرات اساتید و متخصصان در این حوزه تعیین گردید و پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از آلفای کرونباخ عدد (82/0) محاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار SPSS و با سطح معناداری (p< 0/05) استفاده گردیده است.
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه دانشجویان دانشگاه "تاثیرکیفیت آموزش مجازی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی (ع) "بر سه حوزه سازمانی، پشتیبانی سیستمی و کیفیت و محتوای آزمون تایید شده است.
نتیجه گیریآموزش مجازی می تواند به عنوان ابزاری نوین در اجرای فرآیندهای مختلف آموزشی در جهت تحقق اهداف سازمانی و بهسازی ارتقاء کیفی آموزشی و دانش علمی نقش موثرتری را ایفا نماید.
کلید واژگان: فناوری اطلاعات, آموزش مجازی تربیت و آموزش پلیسBackground and purposeOne of the ways to reduce the perceived aggression and stress of soldiers and to help them grow and expand the skills needed for a good life is to use a preventive approach in the form of life skills training, which has been introduced by the World Health Organization. The purpose of the present study was to determine the effectiveness of life skills training on aggression and perceived stress of police command soldiers.
MethodThe research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and with a control group. The statistical population included the soldiers of the police command who referred to the counseling center of Marzan Abad barracks in 1402, who were selected using random sampling method in the number of 30 people (15 people in the experimental group and 15 people as the control group). The tools used in this research included aggression questionnaires by Bass and Perry (1992) and perceived stress by Cohen (1983). Analysis of covariance was used to analyze the data.
FindingsThe results of data analysis showed that the average scores of aggression and perceived stress of soldiers in the post-test compared to the pre-test in the experimental group were significant. Therefore, life skills training has an effect on perceived aggression and stress of police command soldiers.
ConclusionLife skills training can reduce the psychological pressure caused by facing problems and lead to the reduction of negative emotions such as fear, guilt, and feelings of inferiority and unworthiness.
Keywords: Life Skills Training, Aggression, Perceived Stress, Law Enforcement Officers -
زمینه و هدف
یکی از مشکلات رایج کودکان با اختلال طیف اتیسم، پرخاشگری است؛ پرخاشگری در کودکان با اختلال طیف اتیسم، می تواند باعث بروز آسیب های جدی برای فرد و اطرافیانش شود؛ پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد.
روشپژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر 7 تا 12 سال مشغول به تحصیل در مدرسه کودکان با اختلال طیف اتیسم شهر رانیه در سال 2022 - 2023 میلادی بود که از این بین تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه در هر گروه 15 نفر (گمارش تصادفی شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری شهیم 1385 ، بازی درمانی فلورتایم دیویس 2016 و قصه درمانی گری 2015 بودند؛ ابتدا پیش آزمون به صورت پرسشنامه والدین برای هر 3 گروه اجرا شد. سپس 2 گروه آزمایشی تحت مداخله یک گروه به صورت بازی درمانی و گروه دیگر به صورت قصه درمانی قرار گرفتند؛ با توجه به شرایط کودکان با اختلال طیف اتیسم مداخله به صورت فردی اجرا شد و پس از مداخله، پس آزمون بر روی هر 3 گروه اجرا شد. فرضیه پژوهش در نرم افزار Spss نسخه 27 با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد.
یافته هانتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که هر 2 مداخله بازی درمانی و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اتیسم تاثیر معنادار داشت (05 / p>0) اما فقط در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی در مولفه پرخاشگری رابطه ای، تفاوت معنادار مشاهده شد (05 / p>0). نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، سطح معنا داری در مولفه پرخاشگری رابطه ای کمتر از 05 / 0 بود که نشان می دهد تفاوت معنا داری در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر مقیاس پرخاشگری رابطه ای، وجود دارد (05 / p>0). در نمره کل پرخاشگری و سایر مولفه ها تفاوتی بین اثربخشی 2 گروه مشاهده نشد (05 / p<0). بررسی اندازه اثر نشان داد که بیشترین تفاوت در مولفه پرخاشگری رابطه ای، با ضریب 287 / 0 مشاهده شد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر هر 2 مداخله ی بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر کاهش پرخاشگری تاثیر دارند. لذا پیشنهاد می شود، بازی درمانی فلورتایم به عنوان راهبردی نوین و قصه درمانی به عنوان رویکردی مکمل به درمانگران کودکان با اختلال طیف اتیسم آموزش داده شود تا این درمانگران در مداخلات خود این راهبردها را به کارگیرند.
کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, بازی درمانی فلورتایم, پرخاشگری, قصه درمانیBackground and purposeone of the common problems of children with autism spectrum disorder is aggression; Aggression in children with autism spectrum disorder can cause serious harm to the person and those around him; The present study was conducted with the aim of comparing floor time play therapy and story therapy on the aggression of children with autism spectrum disorder.
MethodThe current research was a semi-experimental research with a pre-test-post-test design and control group. The statistical population included all students from 7 to 12 years of age studying in the school for children with autism spectrum disorder in Ranieh city in 2022-2023, from which 45 people were selected by purposive sampling and divided into two experimental groups and one control group (in each group 15 people) were randomly assigned. The tools used in the research were Shahim's aggression questionnaire (2015), Davis' floor time play therapy (2016) and Gary's story therapy (2015); First, the pre-test was administered in the form of a parent questionnaire for all three groups, then the two experimental groups were subjected to intervention (one group in the form of play therapy and the other group in the form of story therapy); According to the conditions of children with autism spectrum disorder, the intervention was implemented individually and after the intervention, the post-test was implemented on all three groups. The research hypothesis was analyzed in SPSS software version 27 using multivariate covariance analysis.
FindingsThe results of the covariance analysis test showed that both play therapy and story therapy interventions had a significant effect on the aggression of children with autism spectrum disorder (p<0.05), but only in the effectiveness of the two intervention methods of flower time play therapy and story therapy in the aggression component. A significant difference relationship was observed (p<0.05). The results of the analysis of covariance showed that the level of significance in the relational aggression component was less than 0.05, which indicated that there was a significant difference in the effectiveness of two methods of play therapy, floor time and story therapy, on the scale of relational aggression (p<0.05). There was no difference between the effectiveness of the two groups in the total score of aggression and other components (p<0.05). Examining the effect size showed that the biggest difference was observed in the relational aggression component with a coefficient of 0.287.
ConclusionAccording to the results of the present study, both floor time play therapy and story therapy interventions have an effect on reducing aggression. Therefore, it is suggested that Floor time play therapy as a new strategy and story therapy as a complementary approach should be taught to the therapists of children with autism spectrum disorder so that these therapists can use these strategies in their interventions.
Keywords: Aggression, Autism Spectrum Disorder, Floor Time Play Therapy, Story Therapy -
Objective
The causal relationship of antisocial and prosocial tendencies has been in doubt, despite the existing negative correlation. This study addresses this issue by examining the effectiveness of anger management on aggression as an antisocial variable and some prosocial variables including prosocial behaviors, empathy and moral identity.
MethodsFrom a sample of 146 female high school students in Tangestan (Iran), 40 students with higher aggression were randomly assigned to the experimental and control groups. Participants were asked to complete questionnaires on mentioned variables as pretest, posttest, and 1-month follow up. Ten sessions of CBT-based anger management were administered to the experimental group.
ResultsThe findings indicated the effectiveness of the intervention on decreasing the aggression level. However, the intervention could not change prosocial variables.
ConclusionsThis study showed that decreasing aggression itself is not the cause of increasing prosociality. It seems that to increase prosocial tendencies, other interventions -in addition to anger management- are required.
Keywords: Aggression, Anger Management, Cognitive Behavioral Therapy, Empathy, Moral Identity, Prosocial Behaviors
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.