جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ناخودآگاهی جمعی:" در نشریات گروه "ادبیات و زبان ها"
تکرار جستجوی کلیدواژه «ناخودآگاهی جمعی:» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
کاوش نامه ادبیات تطبیقی، پیاپی 39 (پاییز 1399)، صص 111 -129
پژوهش حاضر با تاکید بر اهمیت مطالعات بینارشته ای در تحقق اهداف ادبیات تطبیقی براساس مکتب امریکایی و با تکیه بر کهن الگوی مرگ و تولد دوباره، به روش توصیفی - تحلیلی و شیوه استقرایی، ظرفیت های نظریه ناخودآگاهی جمعی و کهن الگوهای یونگ را در تحلیل چرایی و چگونگی تشابهات ادبی میان ادبیات ایران و عرب و به طور خاص در شعر خیام و بیاتی واکاوی و از لایه های ژرف و مشترک کهن الگویی این دو متن، پرده برداشته است تا ضمن تاکید بر رابطه میان ادبیات و روان شناسی، برکارکرد کهن الگوها در آفرینش آثار ادبی برتر ملل مختلف جهان صحه بگذارد و از همه مهم تر، نقش کهن الگو ها در تبیین تشابهات ادبی میان ادبیات ایران و عرب را نشان دهد. نتایج پژوهش، بیانگر آن است که هردو متن، از شالوده های ژرف و مشترک کهن الگوی مرگ و تولد دوباره برخوردارند که همین عامل، باعث تشابهات ادبی گسترده و نزدیکی متون پیش گفته شده؛ اما تفاوت های جزیی نیز در نحوه تجلی این کهن الگو در این میان دیده می شود؛ بدین صورت که در شعر بیاتی، کهن الگوی مرگ و تولد دوباره، بیشتر در قالب اسطوره سومری ایشتار و تموز، اسطوره مصری ایزیس و اوزیریس و در نماد برساخته عایشه تجلی می یابد؛ ولی در شعر خیام، به طور عمده در تبدیل شدن آدمی به خاک و دگردیسی آن به سبزه و گیاه و سبو، نمود یافته است.
کلید واژگان: ادبیات تطبیقی, خیام, البیاتی, یونگ, ناخودآگاهی جمعی, مرگ و تولد دوباره, کهن الگوThis study emphasizes the importance of interdisciplinary studies in achieving the goals of comparative literature based on the American literary school and the archetype of death and rebirth. It also uses analytical descriptive and inductive methods to test the theoretical capacities of Jung's collective unconscious and the archetypes to analyze the why and the how of literary similarities between Iran and Arabi literature, and especially in Khayyam and Bayati's poetry, the study explores and reveals the deep and common layers of archeology of these two texts, while emphasizing the relationship between literature and psychology which confirms the use of archetypes in the creation of the best literary works of different nations of the world and, most importantly, it shows the role of archetypes in justifying the literary similarities between Iran and Arab literature. The results indicate that both texts have deep and common foundations of the archetype of death and rebirth, which have led to widespread literary similarities and the closeness of the aforementioned texts. In the meantime, their minor differences in the manifestation of these archetypes can be seen in the manifestation of archetype, fore example, in Bayati's poetry, the archetype of death and rebirth are mostly expressed in the form of the Sumerian myth of Ishtar and Tammuz, the Egyptian myth of Isis and Osiris, and in the symbol made by Bayati, named: Aisha; but in Khayyam's poetry, it is mainly reflected in the transformation of man into dust and its transformation into greenery and plants and vegetables
Keywords: ComparativeLiterature, Khayyam, Al-Bayati, Jung, Collective Unconscious, Archetype, Death, Rebirth -
هنر و ادب از اساسی ترین نمودارهای فرهنگ و تمدن بشری است که با لایه های عمیق ناخودآگاهی پیوند ناگسستنی دارد. بر اساس نظریه یونگ کهن الگوها )آرکی تایپ ( بن مایه ها و تصاویر نمادینی هستند که در اساطیر و فرهنگ ها ،مفاهیم مشترک و مشابهی را در ناخودآگاه بشر در طول زمان به جا گذاشته اند. در گلشن راز، کهن الگو ها ریشه در ناخودآگاهی جمعی دارند. در این مثنوی کهن الگوی آفتاب، دریا)آب( ، آتش، آیینه و سفر، تاویل و تفسیر شدند. صور مثالی یونگ را در عرفان اسلامی، اعیان ثابته می نامند .
اندیشه های انتزاعی و شهودی در گلشن راز از قرآن و احادیث نشئت گرفته است. تحلیل نمادهای عرفانی فرصتی بود که شاعرعارف گنجینه معارف خود را به منصه ظهور برساند. در گلشن راز علاوه بر نقش کلیدی نمادها، سهم چشمگیر هنجارگریزی و آشنازدایی در برجسته سازی بیشتر ابیات موثر است. در برخی از ابیات مثنوی نمادها جایگزین حقیقت شدند. شباهت نمادهای غربی و شرقی در مفاهیم ابهام آمیز است. عارف در این مثنوی با تاویل و تفسیر، بخشی از حقیقت را به اشاره بازگو می کند.کلید واژگان: کهن الگو, ناخودآگاهی جمعی:, نماد فرارونده, یونگ, گلشن رازArt and literature are the most important evidence of human‟s civilization and culture that have unbreakable bond with deep layers of unconsciousness. Archetypes base on Jung‟s theory are the images, patterns and symbols that rise out of the collective unconscious and have left the similar and common concepts in human‟s unconscious in myths and cultures over the time. In Golshane Raz, the archetypes rise out of the collective unconscious. The archetypes in the Islamic theosophy is the standing property. The archetype in this ancient couplet-poems (Mathnavi) is interpreted as the archetypes: sun, sea (water), fire, mirror and journey. Jung's archetype in Islamic mysticism, permanent archetype is called. The concrete and abstract ideas in Golshane Raz is originated of Qurans and hadiths. Analyzing the mystical symbols was an opportunity that the gnostic poet manifests his education treasure. In Golshane Raz in addition to the key role of symbols, the salient portion of deviation and defamiliarization is effective in more highlighting the verses. In some couplet-poems, the symbols are replaced with the reality. The similarity of eastern and western symbols in concepts are ambiguous. The gnostic points to some part of reality with paraphrase and interpretation in this couplet-poem(Mathnavi).Keywords: archetype, collective unconscious, ultraism symbol, Jung, Golshane Raz
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.