به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « قرون وسطی » در نشریات گروه « علوم سیاسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «قرون وسطی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • احمد مرادپور

    کارویژه اصلی حقوق عمومی تبیین چگونگی کاربست مفهوم اقتدار و تعیین مناسبات آن با دیگر مفاهیم از جمله حق‌ها و آزادی‌های بنیادین است؛ از این رو چگونگی کاربست آن در جامعه، اهمیت فراوان دارد و به همین دلیل با مفاهیمی چون مقبولیت و مشروعیت ارتباط تنگاتنگ دارد. بهترین جلوه اقتدار اعمال حاکمیت در جهت تضمین حقوق آنها است؛ که به نوعی با ویژگی مدیریت و رهبری جامعه سیاسی نیز مرتبط می‌شود. این راهبری از نظر زمانی چهره‌های مختلفی از اقتدار را آشکار ساخته است. به بیان دیگر معنای اقتدار در دوران مختلف تاریخی همچون قرون وسطی، مدرن و پست مدرن دچار تحول مفهومی شده است. در قرون وسطی، اقتدار به معنای استبداد و قدرت مطلقه پادشاه بوده است. ماحصل تعمقاتی که در باب بازیابی مفهوم قدرت مطلقه توسط اندیشمندان حقوقی صورت گرفته، ارایه خوانش نوینی از حاکمیت تحت عنوان حاکمیت مشروط بود. در این مفهوم نوین از حاکمیت، هرگونه اقتدار تام و متمرکز فردی نفی شد و به‌جای آن، حاکمیت مردم (حاکمیت مردم) و نمایندگان آنها (حاکمیت ملی) در قالب قانون (حاکمیت قانون) مطرح شد. این تحول خود به اندازه‌ای موثر بوده است که سیر تاریخی حاکمیت از دوران قرون وسطی تا دوران پست مدرن به تلقی اقتدار عمومی و مشروعیت آن بر می‌گردد. امروزه با ظهور تفکر جهانی شدن و دولت های فراتنظیمی که موجب گسترش روابط اجتماعی و ارتباطات در سطح ملی و فراملی شده است؛ قدرت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مختلفی ظهور یافته‌اند که بعضا از دایره قدرت دولتی هم خارج‌اند و به صورت قدرت های خودجوش، مردمی و غیردولتی در جامعه سربرآورده‌اند.
     

    کلید واژگان: اقتدار, حقوق عمومی, دولت, حاکمیت, قرون وسطی, مدرن, پست مدرن}
    Ahmad Moradpour

    The main function of public law is to explain how to apply the concept of authority and determine its relationship with other concepts, including fundamental rights and freedoms. Therefore, how it is used in society is very important and therefore it is closely related to concepts such as acceptability and legitimacy. The best manifestation of authority is the exercise of sovereignty to guarantee their rights, which is somehow related to the characteristics of management and leadership of the political community. This leadership has revealed various faces of authority over time. In other words, the meaning of authority has undergone a conceptual change in different historical periods, i.e. the medieval, modern and postmodern periods. In the medieval period, authority meant the tyranny and absolute power of the king. The result of the reflections on the retrieval of the concept of absolute power by legal thinkers was the presentation of a new reading of sovereignty under the title of conditional sovereignty. In this new concept of sovereignty, any total and centralized individual authority was denied, and instead, the sovereignty of the people (people sovereignty) and their representatives (national sovereignty) were introduced in the form of law (rule of law). This development itself has been so effective that the historical course of sovereignty from the medieval period to the postmodern era goes back to the perception of public authority and its legitimacy. Today, with the emergence of the idea of globalization and Post-Regulatory State that have led to the expansion of social relations and communications at the national and transnational levels, various political, economic, cultural and social powers have emerged, some of which are outside the scope of state power and have emerged as spontaneous, popular and non-governmental powers in society.

    Keywords: Authority, Public Law, Sovereignty, Medieval, Postmodern}
  • احمد جهانی نسب
    سده میانه در اروپا نشان دهنده حاکمیت مطلق نهاد کلیسا در حوزه های مختلف زندگی مردم است که در نهایت فعالیت آن با رنسانس یا نوزایی متوقف گردید. تاریخ هر کشوری ممکن است شاهد حوادث مهم و نقاط عطفی باشد که منجر به رشد و شکوفایی آن شود. رنسانس یا نوزایی یکی از آن نقاط عطف و مهم تاریخ اروپا محسوب می شود که با دگرگونی هایی که در تمامی ابعاد بر جای گذشت، شیرازه نظام قرون وسطایی را از هم پاشیده و اروپا را وارد عصر جدید ساخت. باتوجه به مطالعات انجام شده براساس روش جمع آوری داده ها به صورت اسنادی و کتابخانه ای، نتایج بدست آمده نشان می دهد که عبور از سده میانه و ورود به عصر رنسانس در اروپا دارای مولفه های اساسی بوده است که زمینه ساز رشد اروپا در چند سده اخیر شده است. ویژگی هایی نظیر اومانیسم یا انسان محوری و راسیونالیسم یا خردگرایی. همچنین در این مسیر افراد تاثیرگذاری ظاهر شدند که در واقع بعنوان کاتالیزور، این فرایند را سرعت بخشیده و به مقصد رساندند. مقاله پیشرو، به دنبال مطالعه و بررسی نقش رنسانس و پیامدهای آن در جهت رشد و پیشرفت اروپا می باشد. نوشتار حاضر تلاش دارد این مهم را بررسی کند.
    کلید واژگان: اومانیسم, رنسانس, رفرماسیون, فلسفه غرب, قرون وسطی}
  • طهماسب علی پوریانی، مهری مارابی
    دین در دوره ای طولانی از تاریخ مغرب زمین نقشی محوری، تعیین کننده، و مشروعیت بخش در عرصه های مختلف حیات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی آن دیار داشته است. بنابراین، در این پژوهش بر آنیم تا نشان دهیم عقب نشینی دین از بیش تر قلمروهای ذی نفوذ قبلی اش، به ویژه اجتناب از دخالت در حوزه سیاست، و ظهور آموزه سکولاریسم و نهادینه شدن آن، که با قرون جدید آغاز شد، حادثه ای صرفا تاریخی نیست، بلکه زمینه های نظری یا همان الهیات مسیحیت بسترهای لازم را در پذیرش نهادمند سکولاریسم فراهم و تسهیل کرد. به عبارت بهتر، زمینه هایی از پیش مهیا در خوانش سکولاریستی از الهیات مسیحیت چنان مساعد بود که همه گروه های متداخل در جریان مذهبی، اعم از ارتدوکس و اصلاح طلبان، به پذیرش آن، به مثابه برترین قرائت سیاسی از دین، مجاب شدند. البته، زمینه های اجتماعی را در استقبال از سکولاریسم نمی توان نادیده گرفت، که سزاوار کوششی جداگانه است.
    کلید واژگان: الهیات مسیحی, سکولاریسم, قرون وسطی, کاتولیسم, نهضت اصلاح دینی}
    Tahmaseb Alipouriani, Mehri Marabi
    We have a long history of religion in the West (ie, during the Middle Ages) has played a central role determining the institutionalized way, the various spheres of life, political, social, economic, and so it legitimized the land. But Dean withdrew from most of its former territories influential, especially to avoid the appearance of interfering in the sphere of politics and the institutionalization of secularism and its teachings, which began with the new century Can not be regarded as a purely historical accident, but is in need of explanation and scrutiny of the study was devoted to it. The result of this effort, the essential point is that awareness of the theoretical context of Christian theology or the necessary conditions for the adoption of institutionalized secularism and facilitated. Secularist reading of Christian theology so favorable a priori grounds that all the conflicting religious groups - including Orthodox and reformers - persuaded to accept it as a political interpretation of religion is paramount. It was not the social background of embracing secularism Tadydh that deserves a separate effort.
    Keywords: Catholicism, secularism, theology, Christian, medieval}
  • سید رضاشاکری*
    ارزشمندی نظریه سیاسی مدرن در اصالت درونی و کاربردهای بیرونی آن است؛ اما سوال این است که این نظریه چگونه تکوین یافت؟ این مقاله در پاسخ به این پرسش، این فرضیه را مطرح می کند که مدرنیته به پیدایش و آشکار شدن نیروهایی انجامید که آن نیروها مبانی و کاربردهای نظریه سیاسی را از بنیاد دگرگون کردند. تفکر علمی به عنوان عامل زمینه ای و سیاست جدید (مشخصا دولت مدرن) در پی فروپاشی قرون وسطی (به عنوان عامل درونی)، دو نیروی اصلی در تکوین نظریه سیاسی مدرن بودند. اندیشه علمی جدید با دگرگونی در مفهوم طبیعت و سیاست با تمرکز بر قدرت و گسست از اندیشه مدینه فاضله، زمینه های تحول نظریه سیاسی را ایجاد کرد. نظریه سیاسی مدرن در پی این وضعیت، چونان چارچوبی مرجع و کارآمد در توصیف زندگی سیاسی و عرضه راهکارهایی برای حل مشکلات سیاست پدیدار شد.
    این مقاله با تفکیک مفهومی نظریه سیاسی قدیم و نظریه سیاسی مدرن در یک جایگاه تاریخی نشان می دهد که چگونه در فضای مدرنیته، نظریه سیاسی مدرن با گسست از جهان قدیم شکل گرفت، هویت یافت و کاربردهای جدید خود را در فهم مسائل و حل مشکلات نشان داد. نتیجه حاصل از این مطالعه نشان می دهد که کفایت و کارآیی نظریه سیاسی مدرن در نوع تلازم و تناسب میان مبانی فکری و ارزش های بنیادین آن و نیز کاربردهای عملی آن در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی است؛ وظیفه ای که در نظریه سیاسی در عصرجهانی شدن با آسیب و تردید مواجه شده است.
    کلید واژگان: نظریه سیاسی, گسست گرایی, قرون وسطی, فلسفه سیاسی, دولت مدرن, تفکر علمی, مدرنیته و اشتراوس}
    Seyyed Reza Shakeri *
    Modern political theory is of great value for its inner authenticity and outer implementations; but how this theory has been formed? The hypothesis of this study is that the modernity invented and formed the forces which caused dramatically changes in foundations and implementations of modern theory. Two primary factors are important here: scientific thinking as grounding factor, and new politics (modern state), which emerged aftermath the collapse of medieval ages as outer factor. New scientific thinking prepared the context for such an evolution by transforming the concept of nature, and in the realm of politics by concentrating on power and distancing form the idea of “excellent city”. So, the modern political theory emerged as an effective and referential framework for illustrating the political life and offered solution for political problems. By separating between new and old political theories in a historical sense, this paper attend to show the formation of modern political theory in modern era and how it separated from old world; it also illustrate the characteristics of modern political theory and its new practical implementations; the results indicate that modern political theory was credible and successful for relationship between its theoretical ideas and values and its practical implementations in socio-political life; a task of modern theory which is in danger and doubt, in the ear of globalization.
    Keywords: political theory, separation, medieval ages, political philosophy, modern state, scientific thinking, modernity, Leo Strauss}
  • آنتونی بلاک
    مترجم: حامد مشکوری، محمدعلی مشکوری
    تفاوت های بنیادینی در فرهنگ و فلسفه سیاسی در تمدن اسلام و غرب مسیحی و اروپایی در دوره قرون وسطی تا سده پانزدهم وجود دارد. این تمایزات خصوصا در ماهیت جامعه سیاسی، قوانین دینی (احکام شریعت) و نوع گفتمان سیاسی به چشم می خورد. این تفاوت ها عمدتا ریشه در عقلانیت اجتماعی، افکار عامه مردم، آثار مهم و متفکرانه فلاسفه، حقوق دانان و دانشمندان علوم الهی دارند. از جمله مسائل قابل توجه در آن مقطع، این است که اروپا تحت نفوذ اندیشه یونانی رومی قرار داشت و این امر موجب شد که بر خلاف اسلام، در اروپای مسیحی، تفکر دولت غیر دینی شکل بگیرد. در نهایت به این نتیجه می رسد که در طی زمان، تمایزات اسلام و غرب مسیحی بیشتر شده و به جای آنکه آن دو در مسیر تجدد به هم نزدیک شوند، هر فرهنگ، بیشتر
    کلید واژگان: فلسفه سیاسی, فرهنگ سیاسی, اسلام کلاسیک, شریعت, قرون وسطی}
    Anthony Black
    There were fundamental differences in political philosophy and culture between Islamic and westem-Christian or European civilization in the period up to c. 1500, notably concerning the nature of the political community, of religious law and of the mode of political discourse. These differences are mainly rooted in social rationality, public opinion, and notable works by philosophers, lawyers, and theologians. An important point in that era was that Europe was open to Greco-Roman influences and thus developed, as Islam did not, a notion of the legitimate secular state. Finally, the writer comes to the conclusion that through the passage of time the gap between Islam and the Christian West increased and, instead of converging toward each other in the course of modernity, each culture went its own way and distanced from the other.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال