به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "intellect" در نشریات گروه "علوم سیاسی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «intellect» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • اسدالله کردفیروزجائی *

    امت تمدن نوین اسلامی، با وصف دیانت و تعهد به عقاید، اخلاق و احکام اسلامی، به منابع معرفتی، همچون وحی و عقل، نیازمند است تا بتواند با فهم آموزه ‎های سه‎گانه و عمل به آن ‎ها، در استقرار و توان ‎بخشی به این تمدن، توانا و قدرتمند باشد. علم کلام ازجمله علومی است که بخشی از آن، متکفل ارزشیابی این نوع منابع معرفتی است؛ از این ‎رو، پژوهش و واکاوی نقش علم کلام در منابع معرفتی امت تمدن نوین اسلامی از اهمیت برخوردار است. از آنجا‎ که ممکن است برخی از افراد، در سایه عقل‎بسندگی منتسب به انسان مدرن، وجود منابع معرفتی برخاسته از علوم دینی را برای مردم جامعه متمدن منکر شوند و این امر، می‎ تواند استقرار و توان ‎بخشی تمدن نوین اسلامی را دچار تزلزل کند، این پژوهش برای معرفت افزایی، لازم تلقی می ‎گردد. این مقاله در تلاش است تا به این پرسش پاسخ دهد که نقش علم کلام در منابع معرفتی امت تمدن نوین اسلامی چیست؟ فرض بر این است که علم کلام در ارزشیابی صحت‎ و سقم منابع معرفتی این امت، نظیر وحی و عقل، مسئول است؛ بنابراین، دارای نقش‎ آفرینی اساسی است. مقاله پیش‎ رو می‎ کوشد تا با ابزار کتابخانه ‎ای و نرم ‎افزاری و روش توصیف و تحلیل داده‎ ها، به واکاوی نقش علم کلام در منابع معرفتی امت تمدن نوین اسلامی بپردازد. یافته ‎های این پژوهش نشان می ‎دهد که علم کلام در حفظ اسلامیت امت تمدن یادشده، نقش سازنده دارد؛ پس می‎ توان دریافت که این امت، از حیث منابع معرفتی، وابسته به علم کلام است.

    کلید واژگان: علم کلام, تمدن نوین, منابع معرفتی, عقل, وحی
    Asadoallah Firoozjae *

    The Ummah of the modern Islamic civilization, with the description of religion and commitment to Islamic beliefs, morals and rules, needs knowledge sources such as; It is revelation, intellect and the like so that it can be powerful and powerful in establishing and rehabilitating the new Islamic civilization by understanding and practicing the three teachings. Theology is also one of the sciences that is responsible for examining and evaluating this type of knowledge sources. From this point of view, the research and analysis of the place of theology in the knowledge sources of the modern Islamic civilization is important. Because some people may deny the existence of knowledge sources from religious sciences for the civilized society, and this can destabilize the establishment and rehabilitation of modern Islamic civilization. From this point of view, research in it is considered necessary for increasing knowledge. Therefore, this article is trying to answer the question, what is the place of theology in the knowledge sources of the modern Islamic civilization? It is assumed that theological science has the responsibility of evaluating and correctness of the knowledge sources of the modern Islamic civilization, such as revelation and reason, and in this sense, it has a fundamental role to play. The present article tries to analyze the place of theology in the epistemic resources of the Ummah of the modern Islamic civilization with library and software tools and the method of data description and analysis, and the findings show that the science of theology plays a constructive role in preserving the Islam of the Ummah of the modern Islamic civilization. So, it can be seen that the nation of the modern Islamic civilization is dependent on theology in terms of knowledge sources.

    Keywords: Theology, New Civilization, Epistemological Sources, Intellect, Revelation
  • اسحق سلطانی

    آزادی مثبت به واسطه تاکید بر عقل به عنوان وجه قوام بعد عالی وجود انسان، در وهله نخست در معرض شناخت به مثابه مفهومی دارای قرابت با مبانی انسان شناسی اسلامی قرار دارد. از این رو ضرورت دارد علاوه بر ارائه یکپارچه و دقیق از این مفهوم، به نقد مبنایی آن بر اساس رویکرد اسلامی پرداخت. در این نوشتار مبتنی بر تفسیر روشی متن محور، پس از ارائه چیستی مفهوم آزادی مثبت، با تکیه بر مبانی قرآنی علامه طباطبائی به نقد و ارزیابی آن پرداخته می شود. در این مفهوم عقل، عنصر اساسی است که ضرورت بخش اتصاف انسان به آزادی بوده و در صورت قرار گرفتن در محور انتظام بخشی حیات اجتماعی، امکان بهره مندی از آزادی را برای انسان فراهم می آورد. این در صورتی است که مبنای اتصاف به آزادی در قرآن کریم خلافت الهی انسان است که تنها با حاکمیت یافتن حق در عرصه حیات اجتماعی امکان بهره مندی از آزادی برای انسان پدید می آورد. ارائه درکی استقلالی از انسان با تکیه بر عقل و همچنین عدم تفکیک عقل در مقام اثبات و ثبوت از جمله عواملی هستند که موجب انحراف این مفهوم از حقیقت آزادی می شوند.

    کلید واژگان: مبانی قرآنی, آزادی مثبت, عقل, علامه طباطبائی, تفسیر المیزان
    Eshagh Soltani

    Positive freedom, by emphasizing reason as an aspect of the consistency of the higher dimension of human existence, is primarily exposed to cognition as a concept closely related to the principles of Islamic anthropology. Therefore, in addition to providing a comprehensive and accurate presentation of this concept, it is necessary to critique its basis based on an Islamic approach. In this article, based on a text-based interpretation, after presenting the concept of positive freedom, it is criticized and evaluated based on the Quranic principles of Allameh Tabatabai. In this sense, reason is the basic element that is necessary for human beings to attain freedom, and if they are at the center of the regulation of social life, it will enable human beings to enjoy freedom. This is if the basis of attaining freedom in the Holy Qur'an is the divine caliphate of man, which only with the rule of law in the field of social life, it is possible for man to enjoy freedom. Providing an independent understanding of man by relying on reason, as well as the lack of separation of reason in the position of proof and proof are among the factors that cause this concept to deviate from the truth of freedom. Philosophers who believe in positive freedom by emphasizing reason are shaping a human being independent of God Almighty. This is in the case that man's attribution of freedom is basically rooted in his divine caliphate. Therefore, human freedom is due to the fact that he has the right to rule and exercise his will secondarily, and not independently. As a result, the development of an independent understanding of human beings means distancing oneself from the real basis that prepares freedom for human beings. The Holy Qur'an also explicitly outlines the agents and obstacles to freedom by designing the element of "truth" as the circuit of freedom. Therefore, any factor that seeks to plan, establish and maintain the rule of law over society is an agent of freedom, and any factor that seeks to oppose the right and damage its rule is considered an obstacle to freedom. Hence, religion, government based on the axis of innocence and popular control can be proposed as agents of freedom and the devil, tyranny and the public and dissidents as the main obstacles to freedom.

    Keywords: Quranic Foundations, Positive Freedom, Intellect, Allameh Tabataba'i, Tafsir Al-Mizan
  • سید مهدی سلطانی رنانی*
    از جمله فیلسوفان و اندیشمندان معاصر جهان اسلام که دغدغه فراوانی نسبت به علم دینی داشته است و در اندیشه های علمی خویش بدان موضوع توجه ویژه نشان داده،آیت الله جوادی آملی است. ایشان قائل به معناداری و امکان تحقق علم دینی است و با اتخاذ رویکرد ایجابی و نیز تکیه بر مباحث مختلف سنت تفکر اسلامی، معتقد به این مساله است و هستی پذیری علم دینی را امکان پذیر می داند. از نظر ایشان اگر نتیجه تفسیر قول خدا، علم اسلامی است، تفسیر فعل خدا نیز علمی اسلامی به شمار می آید. نیز، ارتباط حقیقی علم و دین در گرو معلوم کردن جایگاه عقل در درون هندسه معرفت دینی می باشد. در این نظر، عقل، به همراه قرآن و سنت و همانند آن ها، تامین کننده معرفت دینی خواهد بود که هرگز در مواجهه با دین قرار نگرفته و از دایره و شمولیت معرفت دینی خارج نمی باشد. بدین جهت در این نگاه، علم کاملا دینی شده و علم غیردینی وجود نخواهد داشت. این مقاله با رویکرد اسنادی و به روش توصیفی- تحلیلی بر آن است که به تحلیل مفهوم علم دینی و شاخصه های آن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی بپردازد و نقش و جایگاه آن را در اسلامی کردن علوم نمایان سازد.
    کلید واژگان: دین, علم, علم و دین, علم دینی, عقل, آیت الله جوادی آملی
    Sayedmahdi Soltanirenani *
    Ayatollah Javadi Amoli is one of the contemporary philosophers and thinkers of the Islamic world who has been very concerned about religious science and has shown special attention to it in his scientific thoughts. He believes in the significance and possibility of the realization of religious science, and by adopting a positive approach and also relying on various topics of the tradition of Islamic thought, he believes in this issue and believes that the existence of religious science is possible.According to him, if the result of interpretation of God's word is Islamic science, then interpretation of God's action is also considered Islamic science. Also, the real relationship between science and religion depends on finding out the place of reason in the geometry of religious knowledge. In this opinion, the intellect, together with the Qur'an and the Sunnah and similar to them, will be the provider of religious knowledge that has never been confronted with religion and is not out of the circle and inclusion of religious knowledge. Therefore, in this view, science has become completely religious and non-religious science will not exist.
    Keywords: Religion, Science, Science, Religion, Religious Science, Intellect, Ayatollah Javadi Amoli
  • حسن رضایی هفتادر*، صفر نصیریان
    با ظهور اومانیسم و توسعه آن در غرب، جوامع انسانی هر روز بیش از پیش، از ارزش های اعتقادی فاصله گرفتند و این امر به تقلیل ساحت های دین منجر شد. در این میان سید احمد خان هندی، به تقلید از غرب، برای اولین بار در دنیای اسلام، از تقلیل ساحت های اعتقادی دین سخن گفت. وی بر اساس مشرب معتزلی خود، تنها کلیات اصول اعتقادی توحید، نبوت و معاد را می پذیرد و نسبت به جزییات این مسایل که در قرآن و سنت آمده، اعتقادی ندارد. با توجه به این که دیدگاه های سید احمد خان، چالش هایی را در مجامع علمی اسلامی، به ویژه جامعه علمی ایران، بر جای گذاشته است، مقاله حاضر در صدد است تا با روش توصیفی-تحلیلی و به دو شیوه برون دینی و درون دینی، به بررسی و نقد آن ها بپردازد. طبق بررسی انجام شده، دیدگاه های وی، در پنج محور قابل بررسی و نقد است: تمثیلی بودن داستان حضرت آدم (ع) و عناصر آن، مثل فرشتگان و شیطان؛ احتمال خطای پیامبران در امور عادی و دیدگاه های شخصی شان به ویژه در ارتباط با مسایل اجتماعی؛ مبتنی بودن وحی پیامبران بر ادراک عقلی و تجربی؛ عادی بودن معجزه پیامبران؛ ادراک ناپذیری بهشت و جهنم.
    کلید واژگان: ساحت, دین, اعتقاد, تقلیل گرایی, عقل, تجربه, سید احمد خان
    Hasan Rezaee Haftador *, Safar Nasiriyan
    With the advent and development of Humanism in the West, human societies have increasingly moved away from religious values, and this has led to the reduction of religion domains. In this regard, Sayyid Aḥmad Khān Hindī imitated the West and for the first time in the Islamic world suggested the reduction of the doctrinal domains of religion. Relying on his Mu‘tazila roots,  he only acknowledges the general principles of monotheism, prophethood, and resurrection, and does not believe in the details of these principles that are provided in the Qur’ān and sunna. As Sayyid Aḥmad Khān’s views have led to some challenges in the Islamic scientific circles, especially the scientific community of Iran, the article at hand aims to analyze and criticize his views using a descriptive-analytical approach and intra-religious and inter-religious methods. Based on the analyses made, his viewpoints can be examined in five directions: allegorical nature of Adam’s (a) story and its elements such as angels and Devil; susceptibility of prophets to making mistakes in ordinary issues and personal viewpoints, especially in relation to social issues; consideration of intellectual and experiential bases for revelations that were made onto prophets; consideration of prophets’ miracles as normal acts; and consideration of Paradise and Hell as incomprehensible.
    Keywords: domain, religion, belief, reductionism, intellect, experience, Sayyid Aḥmad Khān
  • Seyed Javad Mousavi, Kamal Pouladi *, Babak Abbasi, Ahmad Saei

    One of the most important periods in the history of thought is the first centuries of Islamic civilization. With the arrival of Greek philosophy in Islamic lands, we are faced with the formation of "Islamic philosophy", which attempts to establish a relationship between rea-son and Sharia. Various theorists in the history of thought have explained the subject of rea-son and Sharia in this period, such as Erwin Rosenthal and Leo Strauss. This study, based on Quentin Skinner's "context-text-based" interpretive approach, assuming what Strauss called the "absence of Aristotle's politics in Islamic philosophy" and what Rosenthal called the "attempt of Islamic philosophers to reconcile reason and revelation." He states that we will examine Avicenna's encounter with the issue of the wisdom and revelation in his "con-text and discourse ruling in his time". Our question is that what is the relationship between reason and Sharia in Avicenna's thought; in what context was it formed and what were the consequences for the relationship between religion and politics? The hypothesis of this study states that considering the lack of Aristotelian politics in Islamic philosophy, in the time of Avicenna, with the prevailing Platonic reading in practical wisdom, Avicenna re-lated politics to the discussion of prophecy, which is possible except for legislating to estab-lish a city, Medina (utopia Polis) It is not acceptable, and the most obvious and supreme example of these laws is the law of Sharia, and its author is the Prophet. Accordingly, he presented a Platonic reading. The consequences of this theological reading of politics were the confinement of reason in the field of theoretical wisdom and the rule of religion over politics in practical wisdom.

    Keywords: Intellect, Sharia, Islamic philosophy, Avicenna, politics, law
  • مقایسه نگرش کانت و مطهری در خصوص مفهوم حق و تکلیف
    محمد اسماعیل لطفی دیبا، سید خدایار مرتضوی اصل*، سید مصطفی تقوی مقدم، فرید خاتمی
    در باب سرشت، ماهیت و همچنین کارکرد مفاهیمی همچون «حق» و «تکلیف» در طول تاریخ تاملات نظری زیادی صورت گرفته است. این دو مفهوم در بطن معنایی خود نشانی از اجتماعی بودن بشر دارند. هدف مقاله حاضر بررسی تطبیقی رویکرد کانت و مطهری در باب نسبت حق و تکلیف است. حاصل این بررسی که با روش هرمنوتیک مولف محور انجام یافت نشان می دهد که هر دو متفکر در زمینه های تاریخی نسبتا مشابهی یعنی دوره روشنگری و انقلاب اسلامی ایران مباحثی قابل تامل مرتبط با حق و تکلیف در آرای خود انعکاس داده اند. کانت تلاش می کند تا با اتکا برعقل خودبنیاد و بسط مفهوم عقلانیت و اولویت دادن به مقوله حق، مسئله تکلیف را نیز تعریف کند، اما مطهری با بهره گیری از دو نیروی عقل و آموزه های دینی این دو مقوله را به شکل توامان و متوازن مطرح می کند. با این حال، دستاوردهای کانت در زمینه تعریف مقولاتی چون آزادیبه مثابه حق و نسبت آن با امر مطلق زمینه ای مهم است که بسیاری از متفکران غربی و شرقی ازجمله مطهری از آن تاثیر پذیرفته اند.
    Comparison of Kant and Motahhari's views on the concept of right and duty
    MOHAMMAD Esmaeil Lotfi Diba, Seyed Khodayar Mortazavi Asl *, Seyed Mostafa Taghavi Moghadam, Farid Khatami
    There have been many theoretical reflections on the nature, nature, and function of concepts such as "right" and "duty." These two concepts in their semantic heart indicate human sociality. The purpose of this article is a comparative study of Kant and Motahhari's approach to the relationship between right and duty. The result of this study, which was carried out by the author-centered hermeneutic method, shows that both thinkers have reflected in their opinions in relatively similar historical contexts, namely the Enlightenment period and the Islamic Revolution of Iran, related to rights and duties. Kant tries to define the issue of duty by relying on self-founded reason and developing the concept of rationality and giving priority to the category of right, but Motahhari uses the two forces of reason and religious teachings to combine these two categories simultaneously. And raises a balanced. However, Kant's achievements in defining categories such as freedom as right and its relation to the Absolute are important contexts that have influenced many Western and Eastern thinkers, including Motahhari.
    Keywords: Right, Duty, Freedom, Intellect, Theology, Kant, Motahhari
  • مقایسه نگرش کانت و مطهری در خصوص مفهوم حق و تکلیف
    محمداسماعیل لطفی دیبا، سید خدایار مرتضوی اصل*، سید مصطفی تقوی مقدم، فرید خاتمی

    در باب سرشت، ماهیت و همچنین کارکرد مفاهیمی همچون «حق» و «تکلیف» در طول تاریخ تاملات نظری زیادی صورت گرفته است. این دو مفهوم در بطن معنایی خود نشانی از اجتماعی بودن بشر دارند. هدف مقاله حاضر بررسی تطبیقی رویکرد کانت و مطهری در باب نسبت حق و تکلیف است. حاصل این بررسی که با روش هرمنوتیک مولف محور انجام یافت نشان می دهد که هر دو متفکر در زمینه های تاریخی نسبتا مشابهی یعنی دوره روشنگری و انقلاب اسلامی ایران مباحثی قابل تامل مرتبط با حق و تکلیف در آرای خود انعکاس داده اند. کانت تلاش می کند تا با اتکا برعقل خودبنیاد و بسط مفهوم عقلانیت و اولویت دادن به مقوله حق، مسیله تکلیف را نیز تعریف کند، اما مطهری با بهره گیری از دو نیروی عقل و آموزه های دینی این دو مقوله را به شکل توامان و متوازن مطرح می کند. با این حال، دستاوردهای کانت در زمینه تعریف مقولاتی چون آزادیبه مثابه حق و نسبت آن با امر مطلق زمینه ای مهم است که بسیاری از متفکران غربی و شرقی ازجمله مطهری از آن تاثیر پذیرفته اند.

    کلید واژگان: حق, تکلیف, آزادی, عقل, الاهیات, کانت و مطهری
    Comparison of Kant and Motahhari's views on the concept of right and duty
    Mohammadesmaeil Lotfi Diba, Seyed Khodayar Mortazavi Asl *, Seyed Mostafa Taghavi Moghadam, Farid Khatami

    There have been many theoretical reflections on the nature, nature, and function of concepts such as "right" and "duty." These two concepts in their semantic heart indicate human sociality. The purpose of this article is a comparative study of Kant and Motahhari's approach to the relationship between right and duty. The result of this study, which was carried out by the author-centered hermeneutic method, shows that both thinkers have reflected in their opinions in relatively similar historical contexts, namely the Enlightenment period and the Islamic Revolution of Iran, related to rights and duties. Kant tries to define the issue of duty by relying on self-founded reason and developing the concept of rationality and giving priority to the category of right, but Motahhari uses the two forces of reason and religious teachings to combine these two categories simultaneously. And raises a balanced. However, Kant's achievements in defining categories such as freedom as right and its relation to the Absolute are important contexts that have influenced many Western and Eastern thinkers, including Motahhari.

    Keywords: Right, Duty, Freedom, Intellect, Theology, Kant, Motahhari
  • حمید پارسانیا، قاسم جعفرزاده*
    پژوهش حاضر برای قدم برداشتن در مسیر تولید علوم انسانی و اجتماعی مبتنی بر حکمت متعالیه، مناسبات عاملیت و ساختار را بر اساس رویکرد حکمت متعالیه بررسی می کند. در این راستا ابتدا مبانی اندیشه ملاصدرا از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، اتحاد نفس و بدن، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس و صیرورت نفس انسانی و اتحاد عاقل و معقول و عامل و معمول به فراخور ظرفیت تحقیق بیان می شود. سپس نحوه تاریخی بودن نفس و عقل انسان در کسب و فهم معانی اعتباری و اعتبارات اجتماعی بررسی شد و در نهایت تاثیر این نوع عقلانیت در علوم اجتماعی از جمله؛ در تقسیم بندی علوم و نحوه استقلال علوم انسانی و اجتماعی از علوم طبیعی و تجربی، نحوه مکانیسم تولید معانی حقیقی و اعتباری، تشکیل فرهنگ و نوع مواجهه با عالم، تشکیل و تکوین جامعه و کنش های اجتماعی و نحوه هویت بخشی اعتباریات اجتماعی عقل عملی در رفتار فردی و ساختار اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.
    کلید واژگان: ملاصدرا, حکمت متعالیه, عقل, نفس, علوم انسانی, علوم اجتماعی, معنا و مفهوم
    Hamid Parsania, Qasem Jafarzadeh *
    The present study is a step towards the production of humanities and social sciences based on transcendental philosophy. Examines the relations of agency and structure based on the approach of transcendental philosophy. In this regard, first the foundations of Mulla Sadra's thought including the originality of existence, doubt of existence, substantial motion, union of soul and body, physicality of occurrence and spirituality of survival of soul and the emergence of human soul, and union of rational, rational, agent and ordinary are expressed according to the capacity of research. Then, the historical nature of the human soul and intellect in acquiring and understanding the meanings of credit and social credits was examined. Finally, the impact of this type of rationality on the social sciences, including; in the division of sciences and the independence of humanities and social sciences from natural and experimental sciences, how the mechanism of producing real and credit meanings, formation of culture and type of encounter with the world, formation and formation of society and social actions and how the social credentials of practical reason were identified in individual behavior and social structure.
    Keywords: Mulla Sadra, Transcendental Philosophy, intellect, soul, humanities, Social sciences, Meaning, Concept
  • سعید صفی شلمزاری*، مهدی طاهری

    دست یابی به قطعیت، حجیت، صحت استناد و انتساب به شارع در دانش های فقهی، تنها از مسیر مراجعه به منابع فقه به عنوان منبع جوشش تفکر و تفقه میسر و ممکن خواهد بود. «قرآن» و «سنت» دو منبع اصلی فقه و فقه سیاسی قلمداد گردیده و حجیت سنت در فقه سیاسی؛ هرچند تابعی از حجیت قرآن قلمداد می شود، اما سنت را به دلیل تبیین و تفصیل قرآن کریم، باید غنی ترین منبع فقه سیاسی به شمار آورد. اجماع در فقه سیاسی شیعه تنها در صورتی می تواند به عنوان منبع صدور حکم و الزام سیاسی باشد که کاشف از قول معصوم باشد. ادراکات بدیهی و قطعی عقل در فقه سیاسی تشیع حجت بوده و سایر تاملات عقلانی به معیار و ملاک معارف قطعی وحیانی مورد توجه فقهای شیعه بوده است. جایگاه عرف، بیش تر در تشخیص موضوعات و مصلحت به عنوان تطبیق بر مصادیق در فقه سیاسی کاربرد دارد، اما به عنوان منبعی مستقل به شمار نمی آید. قراردادهای اجتماعی در صورتی که مستنبط از منابع اصیل دینی باشند، در واقع بازگشت به کتاب و سنت داشته و دیدگاه قرارداد اجتماعی غربی، قرابتی با فقه سیاسی شیعه ندارد.

    کلید واژگان: فقه سیاسی, سنت, اجماع, عقل, عرف, قرارداد (قراردادهای اجتماعی)
    saeed safiShalamzari *, mahdi taheri

    Certitude, authority and authenticity in citing a document in support of legal matters can be obtained by referring to the sources in Islamic jurisprudence as the main source for starting deliberation on jurisprudential issues. The Qur’Án and the Sunnah (of the Prophet Muhammad) are believed to be the two main sources for Islamic jurisprudence and political jurisprudence. The authority of the Sunnah in political jurisprudence, though it is based on the authority of the Qur’Án, has to be considered as the richest source for deducing judgements in political jurisprudence as it serves to explain and expound the QurÞÁnic doctrines. Consensus (ijmÁÝ ) in ShiÝi political jurisprudence can be taken as both a source for issuing judgments and political obligation only when it serves as an instrument to discover the Sunnah. The self-evident and definite perceptions of the intellect in the ShiÝi political jurisprudence are the authority and other rational deliberations have attracted the attention of the ShiÝi jurisprudents as they correspond with the definite revealed teachings which are themselves a criterion. Custom (Ýurf ) is more used in recognizing the subjects of political jurisprudence, and expedience is applied as an instrument to diagnose the referents of the political subjects. However, it is not taken as an independent source. Social contracts, if deduced from the genuine religious sources, is, in fact, a return to the Holy Qur’Án and the Sunnah and the theory of Western social contract is of no resemblance or relevance to the ShiÝi political jurisprudence.

    Keywords: (political jurisprudence, the Sunnah, consensus, intellect, custom, contract (social contracts
  • وحید ملکشاهی نژاد*، رسول چیگل

    روشنفکران به عنوان یکی از اصلی ترین گروه های تاثیرگذار در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران مطرح می باشد. در دوران قاجار نیز این گروه توانستند در تحولات سیاسی - اجتماعی نقش مهمی را یفا کنند هر چند در این راه با موانعی مواجه بودند. سوال اصلی مقاله این گونه مطرح شده است که نقش روشنفکران نسل اول و دوم در تحولات ایران عصر قاجار چگونه بوده است؟ فرضیه اصلی نیز این گونه مطرح شده است که در تحولات ایران در عصر قاجار، روشنفکران با استفاده از عنصر عقل و تلاش برای آگاهی بخش به توده های مختلف مردم، توانستند خود را به عنوان یکی از گروه های تاثیرگذار در جامعه مطرح کنند. عناصر اصلی تاثیرگذار در حرکتهای روشنفکری در این دوره، شامل مفاهیم اساسی «تلقی از خود و دیگری، پرسش از انحطاط و عقب ماندگی»، «اخذ تمدن از غرب»، «جدایی دین از سیاست و عرصه عمومی»، «نخبه گرایی»، «ضرورت دولت مقتدر و آمر» و «ناسیونالیسم» است. روشنفکران در این دوره، به مثابه گروه های مرجع گفتمان تجدد آمرانه و نیز اثرگذارترین گروه استراتژیک این دوره در شکل گیری نهادی و گفتمانی نخستین دولت مدرن در ایران نقش برجسته ای داشته اند. نوع روش تحقیق، توصیفی - تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای می باشد.

    کلید واژگان: روشنفکری, روشنفکران نسل اول, روشنفکران نسل دوم, عصر قاجار, عقل
    Vahid Malekshahinezhad *, Rasol Chigol

    Intellectuals are considered as one of the most influential groups in the political and social developments of Iranian society. During the Qajar era, this group was able to play an important role in political-social developments, although they faced obstacles in this way. The main question of the article is that what was the role of the intellectuals of the first and second generation in the developments of Iran during the Qajar era? The main hypothesis is that in the developments of Iran in the Qajar era, the intellectuals were able to present themselves as one of the influential groups in the society by using the element of reason and trying to raise awareness among different masses of people. The main influential elements in the intellectual movements in this period, including the basic concepts of "conception of self and other, the question of degeneration and backwardness", "taking civilization from the West", "separation of religion from politics and public arena", "elitism", "The necessity of a powerful and commanding government" and "nationalism". Intellectuals in this period, as the reference groups of authoritarian modernism discourse and also the most effective strategic group of this period, have played a prominent role in the institutional and discursive formation of the first modern government in Iran. The type of research method is descriptive-analytical and based on library studies.

    Keywords: Intellectualism, intellectuals of the first generation, intellectuals of the second generation, Qajar Era, Intellect
  • ارسلان قربانی شیخ نشین*
    انقلاب اسلامی ایران در سال پنجاه و هفت شمسی تنها یک انقلاب سیاسی نبوده که فقط به طور انحصاری در آن جا به جایی قدرت صورت گرفته باشد. بلکه شایسته آن است که در نظر داشته باشیم در این انقلاب یک فرآیند معرفتی و گفتمانی صورت گرفته است و پاسداشت انقلاب در مقام اول شناخت گفتمان معرفتی آن و سپس تحقق آن آرمان های گفتمانی در عرصه اجتماع، سیاست و اقتصاد و اخلاق می باشد. به عبارت دیگر نکته اول این است که توجه داشته باشیم، جوهره انقلاب اسلامی در ایران منبعث از یک تحلیل و برداشت گفتمانی است که در آن دال مرکزی اسلام است، آن هم اسلامی که ویژگی های تفکر اجتهادی شیعه در آن وجود دارد. تفکری که هم توسط سکولارهای جهان غرب و هم جهان اسلام و هم توسط اندیشه های سلفی اخباری گرا مورد نقد و هجمه شدید می باشد. به عبارت دیگر نه سکولارها و نه سلفی های اخباری در جهان اسلام مبانی معرفتی و تفکری انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر گفتمان معرفتی انقلاب اسلامی ایران بر اساس تفکر اجتهادی شیعه می باشد را نمی پذیرند. در قرن بیستم و با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام بازگشت به دین در عرصه سیاست احیا شد. گفتمان انقلاب اسلامی در ایران، ره آوردهای مهمی داشت که یکی از آنها احیاگری دین در نظام بین الملل بود و پس از آن در کشورهای مختلف این موضوع به اشکال مختلفی تجلی یافته است. تفکر دینی در مقابل سکولاریسم که یکه تازی می کرد، بار دیگر احیا شد و تاکنون نیز این دو گانگی سپهر سیاست و دین مباحث زیادی را در کشورهای دنیا چه در عرصه سیاست و چه در عرصه آکادمیک و پژوهش گری به وجود آورده است. نوشتار حاضر، به ره آوردهای اخلاقی گفتمان انقلاب اسلامی می نگرد و ضمن ارایه تعریف، تبیین و تحلیل از اخلاق به وضعیت موجود و افق فراسو در این باره خواهیم پرداخت.
    کلید واژگان: گفتمان انقلاب اسلامی, اخلاق نتیجه محور, اخلاق فضیلت محور, فضیلت گرایی اخلاقی, سکولاریسم, عقل و شرع
    Arsalan Qorbani Sheikhneshin*
    The Islamic Revolution of Iran in the 1970s was not just a political revolution, which took place only exclusively the transformation of power. It is worth considering that in this revolution there has been an epistemological and discursive process, and the protection of the revolution is first of all an understanding of its epistemic discourse, and then the realization of those discursive ideals in the realm of society, politics, economics and ethics. In other words, the first point is to note that the essence of the Islamic Revolution in Iran derives from a discourse analysis in which the central slab is Islam, which is characterized by the Shiite ijtihad thinking. Thought criticized both by the secularists of the Western world and the Muslim world as well as by the Salafist. In other words, neither the secularists nor the Salafists in the Islamic world accept the epistemological and thought-provoking foundations of the Islamic Revolution of Iran which based on the epistemic discourse of .the Islamic Revolution of Iran and also based on Shiite ijtihadism In the twentieth century, with the victory of the Islamic Revolution in Iran led by Imam Khomeini, the return to religion was restored in the field of politics. The Islamic Revolutionary Dialogue in Iran had important repercussions, one of which was the revival of religion in the international system, and subsequently manifested in different ways in different countries. Religious thinking against secularism was restored once again, and so far, the dualism of politics and religion has created many debates in the world, both in the field of politics and in academia and scholarship. The present paper looks at the ethical principles of the Islamic Revolutionary Dialogue, while providing a definition, explanation and analysis of morality from the .present state and the horizons beyond that Key words: Islamic Revolution Discourse, Consequential Morality, Virtue Ethics, Moral Virtuality, Secularism, Intellect and Sharia
    Keywords: Islamic Revolution Discourse, Consequential Morality, Virtue Ethics, Moral Virtuality, secularism, Intellect, Sharia
  • ابوالفضل خوش ‏منش*

    امروزه نقش‏ پیچیده و چندلایه زبان در ارتباطات و تعاملات فرهنگی و علمی در سطح بین‏الملل آشکار است. استعمار نیز بهره‏های بسیاری طی چند صد سال گذشته از این مقوله مهم برگرفته است. استعمار زبانی و فرهنگی سرفصلی مهم از تاریخ استعمار دیروز و امروز است. این در حالی است که اسلام خود دین زبانی است و تمدن آن نیز پایه زبانی و فرهنگی داشته است. زبان قرآن زبان مادری هیچ قومی نیست، بلکه زبان کامل و جامع خدای بزرگ در لباس سخن مردم و مبتنی بر فطرت انسانی است؛ زبانی که در قید و بندهای نژاد و قومیت، سیاست و ملیت، و مرزهای جغرافیایی و تاریخی محصور نمی‏ماند و بیش از آن که ترجمان مجموعه حقوقی و داستانی و شریعت حلال و حرام باشد، پایه و مایه دانش و بینش و فکر و فرهنگ است. زبان قرآن، با توجه به ظرفیت‏های متعدد و ناشناخته آن، می‏تواند پایه مرابطات فکری و مصدر الگوی فرهنگی و علمی جمهوری اسلامی برای بهره‏های متعالی انسانی در سطح جهانی باشد. در این مطالعه به تبیین بخش‏هایی از نقش‏ها و ظرفیت‏های این زبان ‏پرداخته شده و نیز بیان شده است که ترجمه‏های قرآن از ایفای چنین نقش‏هایی ناتوان‏اند.

    کلید واژگان: کلیدواژه‏ ها:ایران و جهان اسلام, تعاملات فرهنگی, زبان قرآن, قرآن و اندیشه, قرآن و فرهنگ, گفتمان فرهنگی
    Abulfazl Khoshmanesh *

    The complicated and multilayer role of language in cultural relations and interactions in the international level is something clear today. Colonialism and the global arrogance has exploited this important role within the past centuries, so that linguistic and cultural colonization constitutes a major segment of the history of colonialism in the past and present. This is while Islam is a linguistic religion whose civilization is likewise based on language and culture. The language of Quran is not the mother tongue of any tribe; rather, it is the most perfect and comprehensive language through which the Almighty God addresses people. It is based on human nature. It is a language far beyond the boundaries of race and ethnicity, politics and nationality, and even beyond the geographical and historical boundaries. It is more the basis for and essence of knowledge and insight, intellect and culture than translation of a legal collection, fiction, and Sharia law for the religiously recommended and religiously prohibited issues. Given its diversified and chiefly undiscovered capacities, the language of Quran can be used as a source of intellectual communications as well as cultural and scientific pattern for the Islamic Republic of Iran for promotion of higher humane ends in global level.  This paper clarifies parts of the roles and capacities of this language while maintaining that the translations of the Holy Quran have all been unable to reflect and represent those roles.

    Keywords: Language of Quran, cultural discourse, cultural interactions, Iran, the world of Islam, Quran, intellect, culture
  • علی اکبر ایزدی فرد*، سید مجتبی حسین نژاد
    با توجه به حجم وسیعی از منکرات در فضای مجازی که دایره شمولیت آن به مراتب بیشتر از نوع سنتی آن است، لازم است به فریضه امر به معروف در آن اهمیت زیادی داده شود. در این تحقیق، پس از روشن شدن ضرورت امر به معروف و نهی از منکر در فضای اینترنتی و سایبری، این سوالات مورد مداقه قرار گرفته اند که آیا مقتضای امر به معروف می تواند قطع اینترنت را به دنبال داشته باشد؟ آیا احتمال شرطیت تاثیر که در بسیاری از مواقع مفقود است، می تواند موجب سقوط وجوب امر به معروف و نهی منکر در فضای مجازی شود؟ آیا مراتب سه گانه امر به معروف و نهی از منکر در فضای مجازی، همچون نوع سنتی از آن واجب است؟ بر فرض وجوب امر به معروف در فضای مجازی، آیا ظرف تحقق امر به معروف و نهی از منکر اختصاص به فضای سنتی و واقعی دارند یا اینکه علاوه بر آن، امکان اجرای مراتب آن در فضای سایبری و اینترنتی نیز می باشد؟ اولا: قطع اینترنت از باب امر به معروف، برخلاف اطلاق آیات و روایات، بنای عقلاء و ترغیب به علم و دانش است. ثانیا: گرچه امر به معروف، مشروط به احتمال تاثیر می باشد، ولی دفعی بودن احتمال تاثیر، شرط نیست. ثالثا: به حکم عقل، امر به معروف نیز در فضای مجازی واجب است و بر فرض اینکه وجوب امر به معروف، تنها مستند به ادله نقلیه باشد، با توجه به اطلاق ادله و تنقیح مناط، واجب است. رابعا: امکان اجرای مراتب سه گانه امر به معروف؛ همچون فیلترینگ که از جمله مصادیق مرتبه سوم از امر به معروف است، در فضای اینترنتی وجود دارد.
    کلید واژگان: امر به معروف, نهی از منکر, اینترنت, بنای عقلاء, اطلاق ادله, تنقیح مناط, عقل
    Ali Akbar Izadifard*, Sayyed Mujtaba Huseynnejad
    Given the fact that there occur massive illegal and forbidden (abominable) acts in the cyberspace which extend far beyond of what we can call the forbidden acts of a traditional kind, it seems necessary to attach great importance to the [religious] obligation ‘enjoining the good’. In this research work, having made clear the necessity of the obligation ‘enjoining the good and forbidding the evil’ in cyberspace and in the Internet, the following questions have been scrutinized: ‘Can ‘enjoining the good’ pose the requirement that the access to the Internet has to be forbidden?’ Can ‘efficacy’ condition which is missing in many cases be a contributing factor in collapsing the obligation ‘enjoining the good and forbidding the evil’ in cyberspace? Are the triple levels of enjoining the good and forbidding the evil in cyberspace obligatory as their traditional counterpart? Given the supposition that enjoining the good in cyberspace is obligatory, is the fulfilment of the obligation ‘enjoining the good and forbidding the evil’ peculiar to the real and traditional context? Is it possible to put to use the triple levels of the obligation ‘enjoining the good and forbidding the evil’ in cyberspace or the Internet? Some answers can be given to the questions above. First, disconnecting the Internet or forbidding access to the Internet by way of the performance of the obligation ‘enjoining the good and forbidding the evil’ seems to be in contradiction to the purport of certain verses and traditions, the wise course of action and the encouragements to seeking knowledge. Second, though enjoining the good is conditioned by the possibility of efficacy, but the instant nature of possibility of efficacy is not a condition. Third, reason dictates that enjoining the good and forbidding the evil is obligatory and given the supposition that enjoining the good is an obligation is substantiated only by textual proofs and given the applicability of the arguments and refinement of the basis of the ruling (tanqiÎi manÁt ), is an obligation. Fourth, putting the triple levels of enjoining the good to use in cyberspace is possible as it is the case with filtering which is an instance of the third level of the obligation ‘enjoining the good’.
    Keywords: enjoining the good, forbidding the evil, the Internet, wise course of action, the applicability of the arguments, refinement of the basis of the ruling, intellect
  • محمد آهی، سحر سوری
    آرمان گرایی در هنر، ادبیات، فلسفه و... به شکل های متفاوتی در متون ادبی تجلی کرده است. در اندیشه های فلسفی و عرفانی،کسانی چون ابن سینا، ابن طفیل و سهرودی این کمال جویی را در قالب داستان های فلسفی، تمثیلی و رمزی به نام حی بن یقظان به تصویرکشانده اند. این داستان ها شرح عروج آدمی به یاری حی بن یقظان به جاودانه های حیات تاله است. این مقاله ضمن بررسی و تحلیل حقیقت حی بن یقظان به تعیین عینی آن می پردازد و بیان می دارد که تبلور حقیقی آن در وجود انبیای عظام و در راس آنها پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده است و ثابت می کند که بعد از آنها و در زمان غیبت کسی که توانست در میان علما و فقهای شیعه به معنی حقیقی حیات بیداری را بر دوش بگیرد و تحقق عینی حی بن یقظان باشد؛ امام خمینی(ره) بود.که علاوه بر تعالی و رشد انسانها؛ حکومتی را که در طول تاریخ، انبیای کرام و ائمه ی عظام و به تاسی از آنها علماء شیعه در پی تحقق آن بودند بنیان نهد.و حکایت های تمثیلی و خیالی حی بن یقظان را که در ذهن بسیاری از مردم به تمثیلات افسانه ای و افسانه های تمثیلی تبدیل شده بود؛ به حقیقتی عینی تبدیل نماید.
    کلید واژگان: حی بن یقظان, عقل فعال, حیات, بیداری, امام خمینی(ره)
    Mohammad Ahi, Sahar Souri
    Perfectionism has been differently manifested in art، literature and philosophy. In philosophical and gnostic thoughts، people such as people like IbnSina، IbnTufayl and Suhrawardi have depicted perfectionism in the form of philosophical، allegorical and symbolic stories called»HayyibnYaqzan«. These stories describe the ascension of man to eternal life with the aid of HayyibnYaqzan. This paper assesses and evaluates the truth of hayyibnYaqzan. Further، it accounts for its true realization in holy prophets، specifically in Prophet Mohammed (pbuh) and Imams (pbuh) And proves that after them and in the absence of Imam Mahdi (pbuh) Imam Khomeini was the only Shia scholar who could carry the great burden of awakening life and the only one to be the true hayyibnYaqzan incarnate who has established a government besides focusing on human growth and transcendence. A government which holy prophets and great imams have always been trying to form. He was the only one who could realize the allegorical and imaginary stories of HayyibnYaqzan into reality.
    Keywords: HayyibnYaqzan, Intellect, Life, waking, Imam Khomeini (RA)
  • مصطفی شریفی پور*
    معرفت شناسی جریان تکفیر درصدد فهم منابع دانشی جریان سلفی تکفیری است. گفتمان سلفی با نپذیرفتن عقل به عنوان منبعی در عرض نقل، عملا از این سنخ معرفت بی بهره بوده و آن را به حد یک موید برای یافته های نقلی تقلیل داده است و از این روسی که این جریان عقل را در طول نقل و دلیلی غیرمستقل فرض می کند.
    دلیل نقلی مهم ترین منبع دانشی این نحله به شمار می رود که خود شامل کتاب، سنت و اجماع می شود. حجیت خبر واحد در عقاید حتی باوجود ضعف سند از چالشی ترین مباحث معرفت شناسانه ی این جریان است.
    در این جریان، روش شهودی با اینکه از اساس انکار نمی شود اما قرار گرفتن آن در عرض دلیل نقلی و یا تقدم آن بر ادله ی سمعی به شدت مورد اعتراض و انکار سلفیه قرار می گیرد و منازعات سلفیه با متصوفه شاهدی بر این مدعاست.
    کلید واژگان: معرفت شناسی, تکفیر, عقل, نقل, تجربه, شهود
    Mu??af? Shar?f?p?r *
    The epistemology of the Takfiris is contingent upon understanding the sources of knowledge of the Salafi-Takfiri movement. In denying that the intellect is on par with tradition, the Salafis effectively have no access to the former and see it as nothing but supporting evidence for tradition or textual authority. Hence it can be said that this current or school of thought sees the intellect to be under tradition in a hierarchal relationship and does not believe that it has any independent authority.
    Hence tradition or textual authority, composed of the Qur’an, the Sunnah, and consensus, is the most important source of knowledge for the Salafis. Consequent to this is their acceptance of traditions that have only a single chain of narrators and that are weak, which is the most controversial aspect of their epistemology. While they do not reject outright intuition or inspiration as a source of knowledge, they do strongly oppose these being put on par with or taking precedence over textual authority. The arguments and debates between Salafis and Sufis underscores the truth of this claim.
    Keywords: epistemology, Takfiri, intellect, Tradition, experiment, intuition
  • حسن مجیدی
    جایگاه سعادت در نظریه اخلاق و سیاست فارابی و توماس آکوییناس محوری است. هر دو فیلسوف ارسطوگرا و مشایی محسوب می شوند. در حالی که هر دو رویت خداوند را سعادت حقیقی می شمرند، اما راه رسیدن بدان از یک مرحله و منزل جدا می شود. در نگاه آکوییناس با تایید کفایت نداشتن عقل، نیاز به ایمان و دیگر فضایل کلامی و مسیحی است تا رسیدن به لقاءالله میسر شود. این مقاله با روش مقایسه ای به وجوه اشتراک و افتراق سعادت در اندیشه این دو متفکر پرداخته و نشان داده است که غایت مداری ارسطویی در مسیر دینی شدن در دستگاه فکری این دو اندیشمند اگرچه به نتیجه مشترک رسیده اما منزلت عقل در دو مسیر و نیز نسبت نظم سیاسی مطلوب هر دو متفکر با سعادت تفاوت هایی را نشان می دهد. مدعای مقاله حاضر این است که عقل که در نظر فارابی با وحی، منشا واحدی دارد در نظریه سعادت فارابی محوری است و سایر فضایل به نوعی در ارتباط با این فضلت در جهت نیل به سعادت معنا پیدا می کنند و رویکرد فارابی به سعادت، بر خلاف آکوییناس که رویکردی متکلمانه بدان دارد، فیلسوفانه است هم سعادت دنیوی و هم اخروی در نظر فارابی در حوزه مسئولیت دولت است اما آکویناس با تفکیک عقل، وحی و ایمان، سعادت دنیوی و اخروی را به ترتیب بر عهده دولت و کلیسا قرار می دهد.
    Hassan Majidi
    Happiness holds a central position in Farabi and Aquinas theory of ethics and politics. Both of these philosophers are considered Aristotle-oriented and peripatetic. While both regard God’s countenance as real happiness، their methods to reach this goal are separated in a stage and a place. Recognizing the insufficiency of intellect،Aquinas affirms the necessity of faith and other theological and Christian virtues towards making God’s countenance possible. Taking a comparative method، the present article deals with the identical and distinctive aspects of happiness in the thought of these two philosophers showing that the Aristotle teleology towards becoming religious has come to the same conclusion in the intellectual system of these two philosophers. However، the position of intellect in these two approaches and also the relation of desirable political order of the two thinkers with happiness show certain differences. The hypothesis of this article is that the intellect having the same origin as revelation holds a basic position in Farabi’s happiness theory. Other virtues become meaningful in relation with this virtue in the process of reaching happiness. However، Farabi’s approach towards happiness is philosophical in contrast to Aquinas who has a theological approach. In Farabi’s opinion، both worldly happiness and otherworldly happiness are in the field of government responsibility. Distinguishing intellect from revelation and faith، Aquinas makes government and church respectively responsible for worldly happiness and otherworldly happiness.
    Keywords: happiness, Farabi, Aquinas, virtue, Politics, intellect
  • مهدی ابوطالبی
    مولف در این نوشتار به تبیین رهیافت هستی شناختی به دموکراسی بر اساس دو اصل مهم آن، یعنی اصل خودآیینی یا خودمختاری و اصل گفتگو پرداخته است و نشان داده که افراد شاخص در این رویکرد با رد جمع بین دین و دموکراسی، قائل به عدم امکان مردم سالاری دینی هستند. با توجه به این نظریه، مولف به نقد مبانی انسان شناختی و معرفت شناختی این نظریه پرداخته و سپس با نقد اصول حاکم بر آن، نشان داده است که بر خلاف نظریه مذکور، حتی با تعاریف و دیدگاه های غربی نیز می توان دین را با مردم سالاری جمع کرد و به نظریه مردم سالاری دینی معتقد شد.
    کلید واژگان: دموکراسی, مردم سالاری دینی, رهیافت هستی شناختی, خودآیینی, اصل گفتگو, انسان, عقل
    In this article the author clarifies his epistemological approach to democracy based on its two crucial principles namely autonomy and dialogue. He has demonstrated that distinguished scholars of this approach deny the integration of religion and democracy and believe in the impossibility of religious democracy. Given this theory, the author has criticized humanological and epistemological foundations of this theory and by criticizing its governing principles he has demonstrated that contrary to this theory, it is quite feasible to integrate religion and democracy even with western definitions and viewpoints.
    Keywords: Democracy, religious democracy, epistemological approach, autonomy, the principle of dialogue, human, intellect
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال