به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « حاشیه نشینان » در نشریات گروه « علوم اجتماعی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «حاشیه نشینان» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • ابوذر قاسمی نژاد*، محسن شبستر، علی اصغر اسماعیل زاده

    امروزه حاشیه نشینی به یکی از مهم ترین مسایل اجتماعی و موانع توسعه اجتماعی تبدیل شده است. این مطالعه باهدف بررسی شرایط علی و زمینه ای تعلیق توسعه اجتماعی در بین حاشیه نشینان پاکدشت و قیام دشت انجام گرفته است. جامعه موردمطالعه کلیه ساکنان مناطق حاشیه نشین پاکدشت و قیام دشت هستند که به شیوه نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. به این اعتبار، با 38 نفر از ساکنان این مناطق مصاحبه عمیق فردی به عمل آمد. توقف مصاحبه بر اساس معیار اشباع نظری و تحلیل داده ها به روش داده بنیاد و بر اساس رویکرد اشتروسی انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد که شرایط علی تعلیق توسعه اجتماعی عبارت اند از: برگشت ناپذیری متقابل، کنش های موقتی و ابزاری، خودپنداره ضعیف، تسلسل نسلی فقرو خیر محدود. زمینه های تعلیق توسعه اجتماعی نیز خود را قالب مقولاتی همچون نقش های ناهمگرا، شکاف در آگاهی اجتماعی، بی سامانی مرزهای خانوادگی و بی اعتمادی نهادی نشان داده است. تضادهای قومیتی باعث برتری جویی های قومی و درنتیجه عدم همگرایی شده است. در تعارض های هویتی نیز به دلیل نابرابری های عمده، قدرت انطباق پذیری این اقوام ساکن با جهان مدرن (در اینجا تهران) را دشوار کرده است. لذا، این افراد در این مناطق به کنش های موقتی و ابزاری گرایش پیداکرده و نمی توانند تعاملات اجتماع پایداری ایجاد کنند درنتیجه توسعه اجتماعی تحقق نمی یابد.

    کلید واژگان: توسعه اجتماعی, حاشیه نشینان, تسلسل نسلی فقر, خیر محدود, تضاد قومی و هویتی}
    Abozar Qaseminejad *, Mohsen Shabestar, Aliasqar Esmaeilzadeh

    In contemporary society, marginalization has emerged as a significant social issue, imposing formidable barriers to social development. Accordingly, this study aims to explore the causal and contextual factors contributing to the stagnation of social development among marginalized residents of Pakdasht and Qiyam-Dasht. The study population consists of individuals residing in the marginalized areas of Pakdasht and Qiyam-Dasht, who were purposively and theoretically sampled. In-depth individual interviews were conducted with 38 residents from these areas, with the criterion of theoretical saturation determining the termination of interviews. The data analysis followed the grounded theory method, employing the Straussian approach. The research findings reveal the causal conditions for the suspension of social development, including mutual irreversibility, transient and instrumental actions, weak self-concept, intergenerational perpetuation of poverty, and limited access to resources. Furthermore, the grounds contributing to the stagnation of social development manifest through categories such as divergent roles, gaps in social awareness, inadequate resource availability and reference groups, erosion of family boundaries, and institutional distrust. The outcomes illuminate that the mosaic structure of these regions has been shaped by ethnic conflicts and identity clashes. The dominance of ethnic pursuits, stemming from these conflicts and regressive ideologies, has hindered societal convergence. Furthermore, identity conflicts, exacerbated by profound inequalities, have impeded the adaptation of these ethnic groups to the modern world, particularly in the context of Tehran. Consequently, individuals in these areas tend to engage in transient and utilitarian actions, limiting the establishment of sustainable social interactions and impeding social development.

    Keywords: Social development, marginalized people, generational succession of poverty, limited charity, ethnic, identity conflict}
  • اصغر ایزدی جیران*
    کار میدانی مردم نگارانه ی من در میان محله ای حاشیه نشین در تبریز، به من نشان داد کالبد فیزیکی محله، شالوده ای اساسی است که در و روی آن تجربه ها و زندگی های این مردمان شکل می گیرد. کالبد خاص مالازینال، با ریخت کلی دره و تپه، کوچه های تنگ و صدها پله ای، زمین های مرطوب، خانه های نم گرفته و بوگرفته، محیط فیزیکی ای را تشکیل داده که الگوی شماری از عواطف و فرایند شماری از مریضی بدن ها را پدید می آورد. با این فهم میدانی، از شاخه های مردم شناسی عواطف و مردم شناسی پزشکی کمک گرفتم تا واقعیت های عملی و زیسته ی این فرودستان را به لحاظ نظری درک کنم. داده های لازم برای این پژوهش، بر اساس کار میدانی طولانی مدت شش ماهه در این محله به دست آمدند. از طریق قطعات نوشتاری به سبک مردم نگارانه، شامل فیلدنوت ها و توضیحات شان، می خواهم آشکار کنم که چگونه محیط فیزیکی به تجربه ی زندگی روزانه مردمان مالازینال نفوذ می کند و به واسطه ی آن، فرهنگ عاطفی و روابط اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.
    کلید واژگان: «مردم شناسی عواطف», «محیط فیزیکی», «حاشیه نشینان», «مردم نگاری», «تبریز»}
    Asghar Izadi-Jeiran *
    My ethnographic fieldwork research among a poor neighborhood in Tabriz, showed me that the physical environment is the main ground in which and on it, experiences and lives of this people has been shaped. The particular physical environment of the neighborhood of Malla Zeinal, with its general shape of valleys and hills, its narrow and hundred-steps alleys, moisture lands, humid and rancid homes, constitutes a physical environment which creates some of emotional patterns and some process of ill bodies and diseases. With this field-based understanding, I used anthropology of emotions and medical anthropology to grasp the practical and lived realities theoretically. The data of this research is obtained by a six-month long-term fieldwork. Through written pieces in an ethnographic style, including fieldnote excerpts and analytic commentaries, I will disclose how the physical place penetrate into the everyday experience of Malla Zeinal people and then by which the emotional culture and social relations affected.
    Keywords: “Anthropology of Emotions”, “Physical Environment”, “Slums”, “Ethnography”, “Tabriz”}
  • مطهره صالحی*، حبیب الله سالارزهی، عبدالمجید ایمانی
    یکی از مسایل مهم فقر شهری حاشیه نشینی است . مناطق حاشیه هم جزیی از سیستم بزرگ شهر هستند اما معیشت ساکنان حاشیه نشین از لحاظ محدوده فضایی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با سایر نقاط شهر متفاوت و با کمبود های شدید مواجه است با توجه به گسترش این معضل دولت به تنهایی نمی تواندبه ارتقاء بخشی کیفیت زندگی ساکنان حاشیه نشینن نقش ایفا کند به همین دلیل باید از ظرفیت های سازمان های مردم نهاد هم استفاده کنیم . این تحقیق با تکنیک تحلیل محتوای کیفی به انجام رسیده است که مبتنی بر گردآوری داده ها از مقالات و گزارش های ملی و بین المللی مرتبط با آنها وسایر منابع معتبر مرتبط با موضوع ظرفیت های سازمان های مر دم نهاد در راستای توانمندسازی ساکنان حاشیه نشین و ارزیابی ها و برداشت های ذهنی نگارندگان از این منابع صورت گرفته است. در این مطالعه یک مقوله ظرفیت های سازمان های مردم نهاد در راستای توانمند سازی ساکنان حاشیه نشین ، سه زیر مقوله خط مشی گذاری اجتماع محلی ، نهاد سازی مردمی و روانشناسی رفتاری و دوازده کد شامل کشف و شناخت مسایل عمومی، آموزش، سنجش دیدگاه ها، انگیزش،پذیرش و ایجاد مشروعیت عامه، گسترش و تقویت هماهنگی بین شهرداری و سازمان های مردم نهاد ، بسیج عمومی و جلب مشارکت مردمی، اطلاع رسانی و آگاه سازی، جذب سرمایه ها و منابع کوچک مردمی ، پیش گیری ، درمان و راهنمایی و هدایت که به عنوان ظرفیت های سازمان های مردم نهاد در راستای توانمند سازی ساکنان حاشیه نشین مطرح شدند.
    کلید واژگان: ظرفیت, سازمان های مردم نهاد, حاشیه نشینان, توانمند سازی, تحلیل محتوا}
    Motahara Salehi *, Habibolah Salarzehi, Abdul Majid Imani
    One of the important issues of urban poverty is marginalization. Marginal areas are also part of the large system of the city, but the livelihood of marginalized residents is different from other parts of the city in terms of spatial, economic, social and cultural boundaries and faces severe shortages. Marginalization plays a role, so we must use the capacity of non-governmental organizations. This research has been done with qualitative content analysis technique, which is based on collecting data from national and international articles and reports related to them and other reliable sources related to the capacity of organizations in order to empower marginalized residents and evaluations and The authors' mental impressions of these sources have been made. In this study, one category of NGOs' capacities in order to empower marginalized residents, three sub-categories of local community policy-making, popular institution building and behavioral psychology and twelve codes including discovering and recognizing general issues, education, measuring perspectives, motivation. Accepting and creating public legitimacy, expanding and strengthening coordination between municipalities and non-governmental organizations, public mobilization and public participation, informing and raising awareness, attracting public funds and small resources, prevention, treatment and guidance and guidance to The capacities of non-governmental organizations in order to empower the marginalized residents were discussed.
    Keywords: Capacity, NGOs, Marginalized, Empowerment, content analysis}
  • بررسی سکونت گاه های غیر رسمی و آسیبهای اجتماعی
    حسین عزیزیان*، رامین رستمی

    حاشیه نشینان کسانی هستند که در سکونتگاه های غیر متعارف با ساکنین بافت اصلی شهر زندگی می کنند ، گروه های مذبور بیشتر از دافعه خاستگاه چون فقر و بیکاری و عوامل جاذب شهری از زادگاه خود به شهر رانده شده و به شهرها روی آورده اند. سکونتگاه های غیررسمی، معمولا بستری برای گسترش آسیب های اجتماعی، مشکلات زیست محیطی و بهداشتی، فقر، قانون گریزی و مانند آن هستند و به همین خاطر مدیران شهری از این سکونتگاه ها به عنوان کانون های خطر و مرکز انباشت آسیب های مختلف یاد می کنند سکونتگاه های غیر رسمی در درون خود به بازتولید آسیب های اجتماعی می پردازند . انطباق و سازگاری در این سکونتگاه ها بسیار پایین است و مردمی که از فرهنگهای متفاوت و نگرش های متفاوت مجبور به زندگی در حاشیه شهرهای بزرگ شده اند ، اغلب نه با تفاهم بلکه با تخاصم در کنار یکدیگر زندگی می کنند و طبیعی است که خانواده و فرزندان بیشترین آسیب ها را در حاشیه شهرها می بینند . پژوهش حاضر با روش توصیفی و کتابخانه ای درباره سکونتگاه های غیر رسمی و آسیب های اجتماعی می باشد.

    کلید واژگان: سکونتگاه غیر رسمی, آسیب اجتماعی, حاشیه نشینان}
  • داود ابراهیم پور*، اصحاب حبیب زاده، زینب خاله اوغلی چرندابی
    زمینه و هدف

    با نگاهی به روند رو به تزاید محیط های حاشیه نشینی در مادر شهر تبریز می توان دریافت که به برقراری امنیت در ساختار شهری و برخوردار کردن شهروندان از احساس امنیت در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و محیطی یکی از دغدغه های مهم  متولیان امور شهری است. تحقیق حاضر با هدف شناسایی و تبیین عوامل اجتماعی مرتبط با احساس امنیت اجتماعی در میان حاشیه نشینان و غیرحاشیه نشینان شهر تبریز انجام شده است.

    روش

    طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی حاشیه نشینان و غیرحاشیه نشینان 15 سال به بالای شهر تبریز بود، نمونه با حجم 384 نفر برای هر گروه در مجموع 768 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب. و به پرسشنامه محقق ساخته پاسخ دادند.

    یافته ها

    یافته های تحقیق نشان داد که میزان احساس امنیت اجتماعی حاشیه نشینان و غیرحاشیه نشیان متفاوت است. بین متغیرهای سرمایه فرهنگی، رسانه های جمعی با متغیر احساس امنیت اجتماعی حاشیه نشینان رابطه معنی داری وجود دارد احساس امنیت اجتماعی بر اساس تاهل و تحصیلات حاشیه نشیان متفاوت است. بین متغیرهای سرمایه اجتماعی، دینداری، سن با متغیر احساس امنیت اجتماعی حاشیه نشینان رابطه معنی داری وجود ندارد. احساس امنیت اجتماعی بر اساس جنسیت و شغل حاشیه نشینان متفاوت نیست.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که، بین متغیرهای سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، دینداری با متغیر احساس امنیت اجتماعی غیر حاشیه نشینان رابطه معنی داری وجود دارد. احساس امنیت اجتماعی بر اساس جنسیت و شغل غیرحاشیه نشینان متفاوت است. بین متغیرهای رسانه های جمعی، سن با متغیر احساس امنیت اجتماعی غیر حاشیه نشیان رابطه معنی داری وجود ندارد. احساس امنیت اجتماعی بر اساس تاهل و تحصیلات غیرحاشیه نشینان متفاوت نیست.

    کلید واژگان: احساس امنیت اجتماعی, سرمایه اجتماعی, سرمایه فرهنگی, رسانه های جمعی, دینداری, حاشیه نشینان, غیر حاشیه نشینان}
    Davood Ebrahimpoor *, Ashab Habibzade, Zeinab Khalehoghli Charandabi
    Aim and Background

    Having a glance at the growing trend of unconventional residences around Tabriz metropolis, one may notice that establishing security in the urban structure and providing citizens with security feeling in social, economic, political and environmental dimensions is one of the important concerns of the city officials. The present study was aimed at identifying and expressing the social factors linked with the feeling of social security among those living in unconventional and conventional residences in the city of Tabriz.

    Method

    The research design was descriptive and of correlational type. The statistical population included all individuals aged 15 years and above living in unconventional and conventional residences in Tabriz. The number of people in each sample group was 384. A total of 768 people were selected using multi-stage cluster sampling method, and they filled in the researcher-made questionnaire.

    Findings

    The research findings indicated that, level of social security feeling among those living in unconventional residences differs from that of those living in conventional residences in Tabriz. It also revealed that there is a significant relationship between cultural capital and mass media variables and the variable of social security feeling among those living in unconventional residences. The social security feeling among those living in unconventional residences is in direct relationship with factors such as marital status and education. There is no significant relationship between the variables of social capital, religiosity and age; and the variables of social security feeling among those living in unconventional residences in Tabriz. The social security feeling does not differ based on the gender and occupation of those living in unconventional residences.

    Conclusion

    The results indicated that there is a significant relationship between social capital, cultural capital, and religiosity variables; and the variable of social security feeling among people living in conventional residences. Social security feeling varies depending on the gender and occupation of those living in unconventional residences. There is no significant relationship between mass media and age variables with the variable of social security feeling among those living in conventional residences. Social security feeling does not differ based on marital status and education among those living in conventional residences.

    Keywords: Social security feeling, social capital, Cultural Capital, mass media, religiosity, residents of unconventional residences, residents of conventional residences in Tabriz}
  • سیمین افشار*

    ترس و نگرانی از جرم از جمله مهمترین مسائل اجتماعی شهرهای امروز است که تحت تاثیر عوامل مختلفی همچون سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی است. هدف پژوهش حاضر مطالعه رابطه سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی با ترس از جرم در بین حاشیه نشینان است. این پژوهش به روش پیمایشی در بین 600 نفر از حاشیه نشینان شهر تبریز در سال 1397 با بهره گیری از روش نمونه گیری خوشه ای صورت گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که میزان ترس از جرم در سطح متوسط قرار دارد. همچنین میزان ترس از جرم بر حسب جنس و وضعیت شغلی پاسخگویان متفاوت است. به طوری که میزان ترس از جرم در بین زنان بیشتر از مردان و در بین افراد خانه دار بیشتر از سایر گروه های شغلی است. بین کیفیت زندگی و سرمایه اجتماعی با ترس از جرم همبستگی معنادار معکوسی وجود دارد. علاوه بر این، احساس بهزیستی، اعتماد اجتماعی، استانداردهای شهروندی و مشارکت اجتماعی توانسته اند 20 درصد از تغییرات ترس از جرم پاسخگویان را تبیین کنند.

    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, کیفیت زندگی, ترس از جرم, حاشیه نشینان}
  • داود فرخ نژاد کشکی، اصغر محمدی*، منصور حقیقتیان
    هدف مقاله مذکور «بررسی عوامل جامعه شناختی موثر در امید به آینده ی حاشیه نشینان تبریز بر اساس معادلات ساختاری» است. عوامل جامعه شناختی مانند دین داری، حمایت اجتماعی، سرمایه اجتماعی، سرمایه ی فرهنگی و محرومیت نسبی، از متغیرهای تاثیرگذار در امید به آینده است. امید و امیدواری به سلامت اجتماعی منجر می شود. روش مورداستفاده در این تحقیق، به لحاظ ماهیت علی معلولی و تحلیل مسیر بر اساس معادلات ساختاری و تحلیل رگرسیون چندمتغیره انجام گرفته است و جامعه آماری موردمطالعه، حاشیه نشینان تبریز در سال 1396 بودند که 622 نفر از بین حاشیه نشینان بر اساس فرمول کوکران با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب و موردمطالعه قرار گرفتند. آزمون امید به آینده اشنایدر و آزمونهای محقق ساخته دین داری بر اساس الگوی گلاک و استارک، سرمایه فرهنگی و اجتماعی بوردیو، حمایت اجتماعی کوب و محرومیت نسبی تد رابرت گر به عنوان ابزار تحقیق مورداستفاده قرار گرفتند. تحلیل های آماری بر اساس معادله ی ساختاری و با استفاده از برنامه ی Spss و Amos انجام یافته است. نتایج نشان داد میانگین امید به آینده در بین حاشیه نشینان 7/39 و در سطح زیاد ارزیابی شده است. همچنین میانگین میزان دین داری 8/43 و در سطح متوسط، میانگین میزان محرومیت نسبی 7/25 و در سطح زیاد، میانگین سرمایه اجتماعی 2/11 و در سطح متوسط، میانگین سرمایه فرهنگی 8/10 و در سطح متوسط و میانگین میزان حمایت اجتماعی 2/10 و در سطح متوسط ارزیابی شده است؛ و مقادیر رگرسیونی مدل حاکی است که عوامل جامعه شناختی سرمایه ی اجتماعی به میزان (38/0)، سرمایه ی فرهنگی به میزان (24/0)، حمایت اجتماعی به میزان (23/0)، دین داری به میزان (20/0)، محرومیت نسبی به میزان (17/0-) در امید به آینده ی حاشیه نشینان تاثیر دارد.
    کلید واژگان: امید به آینده, حاشیه نشینان, دین داری, حمایت اجتماعی, سرمایه ی اجتماعی, سرمایه ی فرهنگی, محرومیت نسبی}
  • محمود مهرابی، بهرام نوروزی

    پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت و روش، توصیفی است و از لحاظ هدف کاربردی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان و ساکنان حاشیه ریلی در حوزه راه آهن شمال در استان مازندران و قریب به 000/70 نفر می باشند. برای تعیین حجم نمونه، از فرمول کوکران استفاده شده که حجم آن 383 نفر محاسبه شده است. برای نمونه گیری از روش تصادفی ساده بهره برداری شده است. برای گردآوری اطلاعات مربوط به متغیرهای پژوهش از پرسش نامه استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده، از روش های آمار توصیفی (محاسبه شاخص های مرکزی و پراکندگی همانند میانگین، انحراف معیار و درصد فراوانی و رسم نمودار) و استنباطی (آزمون های آماری شامل آزمون های کلموگروف-اسمیرنف، t تک نمونه ای و فریدمن) استفاده شده است. نتایج به دست آمده با یافته های محققان در زمینه مشارکت هم خوانی دارد و نشانگر آن است که با مشارکت پلیس راه آهن، کارکنان و ساکنان حاشیه ریلی می توان از خسارات جانی و مالی فراوانی که از جرایم و سوانح ریلی به بار می آ ید کاست؛ بنابراین استفاده از مولفه های مشارکت در این پژوهش و به کارگیری آن هم در حوزه بخشی (راه آهن) و هم در حوزه کلان می تواند ضریب امنیت را افزایش دهد.

    کلید واژگان: پیش گیری, مشارکت, حاشیه نشینان, جرم, سانحه}
    Mahmoud mehrabi, bahram noruzi

    Expression of the problem and main goal: The research seeks to provide an expert and practical look at the link between the participation of railroad margins and the prevention of rail accidents and whether this partnership can help the police and roadblocks to reduce crime.Therefore, the main goal of this thesis is to establish a practical, logical and practical relationship between the extent of the participation of rail mariner and the increase or decrease of rail accidents so that it can be used to reduce human and human costs and costs. The resulting material boosts the safety factor in the rail industry, and as a result, users of the rail network (including train passengers and owners of the goods) use it more safely and safely.

    Research methodology

    The present research is descriptive in terms of its nature and method, and it is in terms of the purpose of the research, in order to meet the needs of the organization and society, and to improve the well-being and well-being of members of the community. The population of this study includes all employees and residents of the railroad in the field of railroads in the northwest of Iran from the needle exit of Garmsar railway station to the railway station in the province of Mazandaran and about 70,000 people. To determine the sample size, the Cochran formula has been used, with a volume of 383 people calculated. Simple random method is used for sampling. In order to collect information on theoretical foundations and research literature, from the bookshelves, articles, books, and also from the global information networks (Internet), and to collect data about the variables of the research, the questionnaire was used. To analyze the data obtained from descriptive statistics methods (computing central and distribution indices such as Mywin, standard deviation and percentage of frequency and plotting) and inferential (statistical samples including Kolmogorov-Smirnov monogram samples And Friedman).

    Final research results

    The results are consistent with the findings of the research on participation, indicating that with the participation of the police, railway workers and railroad users can reduce the financial loss of the financial burden of rail accidents. Therefore, the use of components Participation in this research and its application in both the sectoral and in the macro area could increase the security factor.

    Keywords: Prevention, taking part, Marginalists, Accident, mass}
  • محسن شاطریان*، سید سعید حسینی زاده آرانی، ایوب سخایی، محمدرضا حسینی
    هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط میان میزان دین داری و احساس امنیت اجتماعی در میان ساکنان مناطق حاشیه ای شهر کاشان است. چهارچوب نظری پژوهش، متکی بر تلفیقی از نظریات مکتب محیط اجتماعی فرهنگی، نظریه فضاهای قابل دفاع نیومن و نظریه آنومی دورکیم و برخی دیگر از نظریات مرتبط با حوزه موضوع می باشد. روش تحقیق، پیمایش بوده و داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه از طریق مصاحبه با 384 نفر از حاشیه نشینان شهرستان کاشان در سال 1394 جمع آوری شد. ارزیابی یافته ها در بعد توصیفی نشان دادند که میزان دینداری حجم نمونه مورد بررسی در سطح متوسط رو به بالا اما میزان احساس امنیت اجتماعی آن ها در سطح بسیار پایین قرار دارد؛ به طوری که بالغ بر71% از افراد از احساس امنیت اجتماعی پایینی برخوردار بودند. نازل ترین سطوح احساس امنیت، مرتبط با احساس امنیت شغلی و مالی بود. در بخش تحلیلی و استنباطی، آمار ها نشان دادند که رابطه مستقیم و معناداری میان میزان دینداری و احساس امنیت اجتماعی(389/0r=) وجود دارد: به هر اندازه که بر میزان دینداری افراد افزوده می گردد، از احساس امنیت اجتماعی بیشتری برخوردار می شوند. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان داد که مجموع ابعاد دینداری، 23% از تغییرات متغیر احساس امنیت را می تواند تبیین کند. در بین ابعاد دینداری، بعد اعتقادی بالاترین میزان تاثیر را بر احساس امنیت اجتماعی داشت.
    کلید واژگان: امنیت, احساس امنیت اجتماعی, دینداری, حاشیه نشینان}
    Mohsen Shateriyan*, Seyed Saeed Hoseynizade Arani, Ayoub Sakhayi, Mohammad Reza Hoseyni
    The aim of this study is to investigate the relationship between religiosity and the sense of social security. It employs a range of theories including socio-cultural environment theory, Durkheim's anomie theory, and Newman's defensible spaces theory. This study is based on a survey that includes a sample of 384 residents of peripheral areas of the city of Kashan. According to the descriptive findings of this study, the individuals included in the sample hold a relatively moderate level of religiosity and a very low level of security feeling. The lowest level of security feeling relates to occupational and financial aspects.
    Also, the multivariate results show that the sense of social security is significantly associated with the level of religiosity: the higher the latter, the greater the former. According to the results of logistic regression analysis, the belief aspect of religiosity has the strongest effect on the sense of social security and religiosity as whole could explain 23 percent of the variations in the dependent variable of this research.
    Keywords: sense of social security, religiosity, Peripheral Areas, Kashan City}
  • محمدباقر علیزاده اقدم، سعید سلطانی بهرام، آرمان احمدی
    آنومی اجتماعی، معضلی اجتماعی است که در بسیاری از جوامع دیده می شود. در یک تامل آسیب شناختی علل و عوامل متعددی در بروز آن نقش دارند، که متناسب با ویژگی ها و اوضاع مختلف جوامع، عوامل گوناگون سهم متفاوتی دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان آنومی اجتماعی شهروندان حاشیه نشین شهر تبریز و عوامل موثر بر آن، با روش پیمایشی انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش، کلیه شهروندان مناطق حاشیه نشین شهر تبریز بوده، که از میان آنها، 384 نفر با روش نمونه گیری خوشه ایمطالعه شده اند. آزمون های آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیونی، برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که رابطه معناداری بین متغیرهای دینداری، قانون گریزی اخلاقی، قانون گریزی ابزاری، سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی به عنوان متغیرهای مستقل و آنومی اجتماعی وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحقیق نشان می دهد حدود 33 درصد از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل پژوهش تبیین می شود.
    کلید واژگان: آنومی اجتماعی, دینداری, قانون گریزی, سرمایه فرهنگی, حاشیه نشینان}
  • مهدی یوسفی مراغه، مهدی آقایی، محمد احمدآبادی
    مسئله جبر و اختیار انسان در اعمال و رفتار خود و بالاخص در ارتکاب جرم، با توجه به اهمیت فراوانی که دارد همواره باعنوانهای مختلف مورد بحث قرار گرفته است.در میان مکاتب کیفری،مکتب اثباتی (تحققی)که انصافا «مکتب جبرگرا » نامیده شده، هرگونه اختیار واراده را برای انسان نفی می کند. این رویکرد امروزه مطرود است و دیگر نمی توان افراد را بخاطر داشتن خصیصه های ظاهری و جسمانی متمایز از دیگران، مجرم و بزهکار دانست. با این حال تمایل برای باور این مساله که خصیصه های ظاهری و جسمانی افراد، خصیصه های درونی آنان را نمایان می سازد، هنوز هم با ماست. از این رو، هدف از تدوین این مقاله تحلیل نو و جامع نسبت به رویکرد و دیدگاه جبرگرایانه جامعه و بالاخص متخصصان پلیس در ارتکاب جرم است. بر همین اساس مقاله حاضر جهت پاسخگویی به چهار سوال مطروحه در این خصوص، به رشته تحریر درآمده است: اول) دیدگاه دین اسلام و بالاخص مذهب شیعه، نسبت به مقوله جبر و اختیار چیست و آیا از منظر شیعه، انسان در انجام اعمال خود مجبور است؟ دوم) دیدگاه متخصصان پلیس در مقوله جبر و اختیار در ارتکاب جرم چه می باشد و چنانچه رویکردی جبرگرایانه دارند، مفهوم و مصادیق جبرانگاری در ارتکاب جرم از منظر پلیس چیست؟ سوم)چرا پلیس نسبت به قشر خاصی از جامعه از قبیل اقلیت های قومی و زبانی و رنگین پوستان- اعتقاد به جبریت در ارتکاب جرم داشته و ارتکاب جرم از جانب آنان را محتمل و یا حتمی و اجتناب ناپذیر می داند؟ چهارم)تبعات و عواقب رویکرد جبرانگارانه پلیس در ارتکاب جرم چیست؟ پژوهش حاضر به صورت اسنادی از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و از منابع و اسناد کتابخانه ای استفاده شده است. نتیجه حاصله این است که پلیس با داشتن رویکرد و دیدگاه جبرگرایانه و اعتقاد به اینکه ارتکاب جرم از جانب برخی از افراد در جامعه بدلیل تعلق داشتن به یک قشر خاص-از قبیل اقلیت های زبانی و قومی و رنگین پوستان- محتمل و یا حتمی و اجتناب ناپذیر بوده،ضمن نقض اصول بنیادی حقوق جزا، آیین دادرسی کیفری و حقوق بشر و نادیده گرفتن اصول و الزامات رفتار منصفانه با این قبیل شهروندان، باعث لطمه به کرامت انسانی آنان و برهم خوردن نظم و انتظام اجتماعی شده وموجب می شود تا آنها «بزه دیدگان سوء استفاده از قدرت » پلیس واقع گردند.
    کلید واژگان: جبرانگاری, پلیس, جرم, مهاجرین, حاشیه نشینان, رنگین پوستان, اقلیت های قومی و زبانی}
  • کرامت الله راسخ*، طیبه الله پناه زاده
    پژوهش حاضر به منظور سنجش میزان سوء مصرف مواد مخدر و عوامل اجتماعی مرتبط با آن در سال 1390 انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش 24659 نفر مردان معتاد شهر شیراز می باشد. حجم نمونه برآمده از فرمول نمونه گیری کوکران برابر با 378 نفر است. برای نمونه گیری از شیوه نمونه گیری در دسترس اتفاقی و شیوه ی گلوله برفی استفاده شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه نیمه استاندارد است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t دو گروه مستقل، آزمون f تحلیل واریانس، آزمون کروسکال والیس، تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای خودپنداری، میزان تحصیلات پاسخگو، میزان دسترسی به مواد مخدر، حمایت خانواده، سن، شروع روابط جنسی در سنین پایین، عزت نفس، امید به آینده و معاشرت با افراد معتاد و سوء مصرف مواد رابطه معنادار وجود دارد. همچنین، بین متغیرهای محل سکونت و نوع ماده مصرفی نیز ارتباط هست. این در حالی است که ما نتوانستیم میان میزان تحصیلات پدر و مادر، شغل پدر و مادر، وضعیت شغلی فرد، قومیت، اعتیاد تعداد اعضای خانوار و سوء مصرف مواد تفاوت معناداری پیدا کنیم. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای مستقل خودپنداری، میزان دسترسی به مواد مخدر و تحصیلات فرد که روی هم رفته 18درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند. متغیرهای حمایت خانواده، سن و معاشرت با افراد معتاد خارج از معادله رگرسیون قرار گرفتند.
    کلید واژگان: عوامل اجتماعی, اعتیاد جوانان, حاشیه نشینان, قومیت, خودپنداری}
    Keramatollah Rasekh*, Tayebe Allapanazadeh
    The present study was to study abusing of drugs among young people which live in Slums around Shiraz city in 2011. So we want to determine the social factors which influence the abuse of drugs. The statistical population of this study were 24 659 drug-dependent people. We have used the Cochran's formula to determine the sample size which accounts 378 people. The sample was chosen with the use of randomized and snow-ball method. The research method is survey and the data were collected through standardized questionnaire. For the analysis of data used variance analysis, Kruskal Wallis test, regression analysis, path analysis with two independent groups, correlation coefficient (Pearson's r). The results of the study show that: there is a meaningful relationship between self-image variables, education level of responders, availability of drugs and family support, and abuse of narcotics. The study also shows, there is a meaningful relationship between age of first sexual intercourse at lower ages, the self-esteem and hope for the future, and abuse of narcotics. e have found relationship between contact with the addicted person and residence place and the type of drug abuse. But we couldn´t find meaningful relationship between the level of education of father and mother and abusing substances. I couldn´t find any meaningful relationship between variables such as father's and mother's job, occupation of the addicted persons, their ethnicity and the number of addicted persons in the family and abuse of drugs. The results of regression analysis showed that independent variables in terms of efficacy on the dependent variable series are therefore as follows: self-image, drug availability and level of education of the person. This variables accounted for 18% of the changes in the dependent variables.
    Keywords: Social factors, Youth drug addiction, Slum dwellers, Shiraz}
  • جلیل سحابی، عین فیضی، جمیل صمدی بگه جان
    هدف این مطالعه بررسی تاثیر عناصر اجتماعی بر امنیت اجتماعی در شهر سنندج است. در این مطالعه از روش های کیفی (مصاحبه عمیق) و کمی (پرسشنامه خوداجرا) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری کلیه جوانان بالای 18 ساله ساکن شهر سنندج می باشد که حجم نمونه آن در روش کیفی بر اساس نمونه گیری نظری 60 نفر و در بخش کمی با استفاده از فرمول کوکران 382 نفر بود که برای اطمینان بیشتر از 400 نفر اطلاعات جمع آوری شد. از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای برای دسترسی به حجم نمونه ها استفاده شده است. چارچوب نظری برای بررسی این مساله ترکیبی از نظریات مکتب کپنهاگ و میتار است. ضریب همبستگی اسپیرمن برای سنجش رابطه بین دو شاخص هنجارهای اجتماعی و امنیت اجتماعی، همبستگی متوسط و مستقیمی (456.) را نشان می-دهد. درباره حاشیه نشینان با خاستگاه روستایی، خانمها مزاحمت های خیابانی را مهم ترین عامل تهدید دانسته اند. بین جنسیت و مزاحمت خیابانی رابطه معنی داری در سطح 99% وجود داشته و شدت آن متوسط (520/.) می باشد. عناصر موجود در حوزه اجتماعی، تاثیر منفی بر امنیت اجتماعی گروه دوم حاشیه نشینان (قاچاقچیان کالا) دارد. زنان و دختران گروه دوم حاشیه یعنی قاچاقچیان منابع تهدید امنیت شان را از سوی حوزه اجتماعی و عوامل آن می دانند. اما مردان قاچاقچی امنیت اجتماعی شان از سوی حوزه اجتماعی مورد تهدید قرار نمی گیرد بلکه منابع تهدیدشان را در حوزه های دیگر (اقتصادی) تشخیص می دهند. گروه اول مرکزنشین (بازاریان) سرقت منزل و مغازه را منبع عمده تهدید امنیت اجتماعی شان می دانند. 40% پاسخگویان از اینکه به مدت طولانی خانه را ترک کنند، از دزدی می ترسند. گروه رسمی و فرهنگی شهر سنندج (گروه دوم مرکز) بر عکس گروه های دیگر، امنیت اجتماعی شان از سوی حوزه اجتماعی و مؤلفه های آن در معرض تهدید واقع نمی شود. بلکه منابع تهدیدشان را در حوزه های دیگر (اقتصادی، فرهنگی و. .) تشخیص می دهند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون لجستیک نشان می دهد که شش متغیر جرایم اجتماعی، جنس، حجم خانواده، تحصیلات، عملکرد قانون و هنجارهای اجتماعی توانسته اند تا 82.5% پاسخگویان را به درستی بین دو وجه متغیر وابسته از هم تفکیک کنند.
    کلید واژگان: امنیت, امنیت اجتماعی, هنجارهای اجتماعی, حاشیه نشینان, مرکزنشینان}
    Jalil Sahabi, Eyn Feyzi, Jamil Samadi Begehjan
    The aim of this study is to examine the effect of social components on societal security in Sanandaj city. Qualitative (depth interview) and quantitative (self-administered questionnaire) methods have been utilized for data gathering. The population of this study was all youths over 18 years old residing in Sanandaj, sample size for qualitative method based on theoretical sampling was 60 people and for quantitative method was 382 that for more confidence were increased to 400 people. Sampling method was multi-stage cluster sampling. A combination of Copenhagen school and Mitar`s theory has been used for theoretical framework. The results show that the correlation between social norms and societal security was in average and direct (0.456), for marginal inhabitants women expressed that street bothering was the major factor of security threatening. The significant relationship exists between gender and street bothering at % 99 levels. Components in social domain have a negative effect on social security for the second group of marginal inhabitants (contrabandists).women in marginal areas expressed that social component were the major threatening sources of their security but for men(good contrabandists) of this area the threatening source was economical rather than social. Home and shop stealing was the major source of threatening for the first group of central inhabitants (businessmen).40 percent of respondents expressed that they have a great fear if they leave their home for a long time. For formal and cultural group (second group of central area) the major threatening factor was in other domains (economical, cultural, etc) rather than social domain. The results of logistic regression analysis show that, in general, social components have a great effect on social security. Basing on logistic analysis, social crimes, gender, family size, education, law function, and social norms had profound effects on social security respectively and they have classified respondents about 82.5 percent correctly.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال