به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "dialectic" در نشریات گروه "علوم اجتماعی"

تکرار جستجوی کلیدواژه «dialectic» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • سید مجید خلیلی امین، حسین ابوالحسن تنهایی*، مسعود امیر مظاهری
    «تضاد» به عنوان گوهر رابطه کارکن و کارفرما در تمامی گفتمان های متعارف به شکل دیالکتیکی از نوع قطبی و هگلی آن که اساسا تضاد به تناقض تبدیل می شود وجود دارد. در حالی که توجه و فهم شکل های مورد نظر زیمل و گورویچ از دیالکتیک، می تواند تغییرات بنیادی در ارتباط کارکن و کارفرما ایجاد کند. کشف، شناخت و بررسی زمینه ها و مقوله های موجود و نقش آن ها در رابطه کارکن و کارفرما از اهداف این پژوهش است. پژوهش میدانی با راهبرد استقرایی با رویکرد تئوری زمینه ای بوده و از ابزارهای مشاهده غیررسمی و به صورت مشارکت کامل پژوهشگر، هم چنین تکنیک مصاحبه رسمی و غیر رسمی بهره گرفته شده و در تحلیل داده ها از تحلیل موقعیت و تحلیل گفتمان استفاده شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که فهم نقش ها در روابط کارکن و کارفرما و از بین رفتن نگاه تناقضی هر یک از طرفین باعث هم فهمی بین کارکن و کارفرما خواهد شد، به معنای دیگر، بوجود آمدن دیالکتیک چند اسلوبی به جای دیالکتیک تک اسلوبی یا قطبی که تضادها و تفاوت ها را به رسمیت شناخته و با درک آن می توان از استراتژی مبارزات دایمی فاصله گرفته و استراتژی چانه زنی را جایگزین آن نمود که این استراتژی می تواند باعث تسهیل در منافع و مطالبات هر دو گروه شود
    کلید واژگان: دیالکتیک, تضاد کارکن و کارفرما, سندیکا, چانه زنی, پارادایم تفسیری پرگمتیستی
    Seyed Majid Khalili Amin, Hoseinabolhasan Tanhaei *, Amirmasuod Amir Mazaheri
    “Conflict" is seen as the essence of the employee -employer relationship in all conventional discourses as dialectic of polar and Hegelian type, where conflict is essentially transformed into contradiction. However, Simmel and Gurvitch attention and understanding of dialectic can bring about fundamental changes in the relationship between employee and employers. The discovery, recognition, and examination of the existing backgrounds and issues and their role in the worker-employer relationship are among the objectives of this research. The research was conducted using an inductive fieldwork strategy with a grounded theory approach. Non-formal observation tools were employed, and the researcher participated fully. Formal and informal interview techniques were also used, and discourse analysis and situational analysis were employed in data analysis. The results demonstrate that understanding roles in the relationship between employee and employers and overcoming the contradictory view of each party can lead to confusion between employee and employers. In other words, the emergence of a multidimensional dialectic instead of a unidimensional or polar dialectic recognizes contradictions and differences, and understanding it can distance oneself from the strategy of constant struggle and replace it with a strategy of negotiation. This strategy can facilitate the interests and demands of both groups.
     
    Conflict of interest: According to the authors, the article did not have any conflict of interest.
    Keywords: Dialectic, Worker-Employer Conflict, Union, Bargaining, Pragmatic Interpretive Paradigm
  • روزبه آقاجری *، عباس کاظمی، رضا ماحوزی، محمدرضا کلاهی

    هر تعریفی از مسیولیت اجتماعی دانشگاه دربردارنده ی آن است که شکل خاصی از دانشگاه را پیشاپیش در نظر گرفته باشیم. این شکل ها چه هستند و چه پیامدهایی دارند. این مقاله که بر پژوهش های منتشره در حوزه مسیولیت اجتماعی دانشگاه در  دهه 1390 شمسی متمرکز است، درصدد شناسایی الگوهایی بر پایه پژوهش های مورد بررسی برآمده است. سپس با واکاوی انتقادی این شکل ها نشان داده شده که چرا باید از مطالعات موجود فراتر رفت و به شکل های بدیل دیگر اندیشید که بهتر بتواند مسیولیت اجتماعی دانشگاه را صورت بندی کند. سه شکل اصلی دانشبنگاه، دانشگاه خدمت محور و دانشگاه اجتماعی بر اساس رویکردهای موجود در فضای مطالعات دانشگاه و مسیولیت اجتماعی آن شناسایی شدند. این سه شکل مورد واکاوی و نقد قرار گرفت تا شکل چهارم یعنی دانشگاه بوم شناختی همچون بدیلی مسیول تر از نظر اجتماعی معرفی شود. درواقع، به شکلی ضمنی می خواهیم نشان دهیم که که الگوها و رویکردهای پژوهشگران نقشی اساسی در شکل یابی جهت گیری پژوهشی آن ها دارد و همین ضرورت ارایه شکل ها و الگوهای بدیل را نشان می دهد. چرا که امکان های تازه نظری و پژوهشی را ایجاد می کند. یافته ها نشان داد که بدون وجود درکی هستی شناختی از دانشگاه، هر شکلی از صورت بندی مسیولیت اجتماعی به تقلیل وجوه گوناگون دانشگاه به وجوه بازار یا دولت می انجامد؛ چیزی که به ویژه در پژوهش های دانشگاهی ایرانی درباره مسیولیت اجتماعی دانشگاه به چشم می خورد. پیشنهاد ما توجه به دانشگاه بوم شناختی همچون بدیلی مهم است که رونالد بارنت آن را صورت بندی کرده است.

    کلید واژگان: مسیولیت اجتماعی دانشگاه, درک هستی شناختی, دیالکتیک, کلیت, درون ماندگاری, دانشگاه اجتماعی, دانشگاه بوم شناختی
    R. Aghajari *, A. Varij Kazemi, R. Mahoozi, M.R. Kolahi

    This article attempts to identify models, including the conceptual ones related to social responsibility of universities through the meta-analysis of researches conducted in this field in Iran, and then, by showing the shortcomings of these models, on the one hand, the fundamental principles governing any form of conceptual formulation and on the other, alternative forms should be introduced that can realize the socially responsible university. This article focuses on the researches that were published in the last decade. In the first step, it tried to identify patterns based on the researches under review. Then, with a critical analysis, it was shown why it is necessary to go beyond the existing studies and think of alternative forms that can better formulate the responsibility of the university. In this research, three main forms of university, service-oriented (which itself is divided into two i.e. mission-oriented and citizen universities), and social university were identified based on the existing approaches in the study environment. These three forms were critically analyzed, so that the fourth form, i.e. ecological university could be introduced as a more socially-responsible alternative. Implicitly, we tried to show that the models and approaches have a fundamental role in shaping the research orientation, and thus the necessity of presenting alternative models because they create new theoretical and research possibilities. This research showed that without an ontological understanding, any form of social responsibility of the university can reduce aspects of the university in favor of preferred aspect (market or government); something that can be seen especially in Iranian academic researches on the social responsibility of the university. It is suggested that more attention needed to the ecological university as a specific alternative that Ronald Barnett had started to formulate.

    Keywords: university social responsibility, ontological understanding, dialectic, totality, immanency, social university, ecological university
  • سید عرفان حسینی*، سید محمدرضا رشیدی آل هاشم

    در نگاه نخست، سینما، یکی از جنبه های سرگرمی، به ویژه در عصر نو در نظر گرفته می شود. تماشای فیلم های سینمایی در سینماها، تلویزیون های خانگی آنالوگ و دیجیتال و تلویزیون های اینترنتی، بسترهایی برای گذراندن اوقات فراغت و به اصطلاح سرگرم شدن طبقات گوناگون اجتماعی است. هدف این تحقیق، مطالعه کارکرد سینما در بازنمایی مفاهیم جامعه شناختی و معرفت شناختی است که به مطالعه موردی سریال پربیننده «بازی مرکب» می پردازد. روش تحقیق این مطالعه، تحلیل محتوی کمی و کیفی است و نتایج تحقیق بیانگر آن است که این سریال، با استفاده از زبان هنر و با بهره گیری از تکنیک های رسانه ای قابل توجه، توانسته است ضمن ترسیم قالب دو وجهی متضاد مبتنی بر معرفت شرقی «ین و یانگ»، جامعه طبقاتی و طبقات مختلف جامعه را به تصویر بکشد. جامعه ای که در آن، طبقات فرودست و متوسط، محکوم به خدمت به طبقات مرفه و ابرطبقه هستند. در «بازی مرکب»، شاه بیت نظام سرمایه سالار، گزاره ای است که خط تعلیق اصلی داستان را شکل می دهد: «در کاپیتالیسم، همه چیز کالا است و هرچزی که کالا باشد، قیمتی دارد». سینما و هنر، توان این را دارد که پیچیده ترین مفاهیم استدلالی و شناختی را در قالب های حسی و ادراکی، به ذهن و قلب مخاطب انتقال دهد. این سریال نیز توانسته به خوبی، مفاهیم جامعه شناختی معرفت شناختی متعددی را به خودآگاه و ناخودآگاه مخاطبین خود، منتقل کند. سریال « بازی مرکب» را می توان یکی از آثار تلوزیونی مثبت سال های اخیر سینمای مدرن، به ویژه سینمای کره، در نظر گرفت

    کلید واژگان: سینما, جامعه طبقاتی, معرفت ثنویتی, تضاد و تقابل, بازی مرکب
    S. Erfan Hosseini *, Mohammad Reza Rashidi Al Hashem

    At first glance, cinema is considered one of the aspects of entertainment, especially in the new age. Watching movies in cinemas, analog and digital home televisions, and internet televisions are platforms for spending leisure time and entertaining different social classes. The purpose of this research is to study the function of cinema in the representation of sociological and epistemological concepts, which deals with the case study of the popular TV series "Squid Game". The research method of this study is quantitative and qualitative content analysis, and the results of the research show that this series, using the language of art and using significant media techniques, has been able to draw a contrasting two-faceted format based on the eastern knowledge of "yin and" Yang", to depict class society and different classes of society. A society in which the lower and middle classes are condemned to serve the wealthy and upper classes. In "Squid Game", the main word of the capitalist system is a statement that forms the main suspense line of the story: "In capitalism, everything is a commodity and everything that is a commodity has a price." Cinema and art have the ability to convey the most complex reasoning and cognitive concepts in sensory and perceptive formats to the mind and heart of the audience. This series has also been able to convey many sociological and epistemological concepts to the conscious and unconscious of its audience.

    Keywords: Cinema, Class Society, Dualism, Dialectic, Squid Game
  • ندا گل بهاری*

    متن حاضر بر آن است تا با بهره گیری از نظریه زمینه ای، تجربه زیسته دخترانی را که به شیوه تک زیستی و مستقل از خانواده در شهر تهران زندگی و کار می کنند، در بزنگاه هایی که به نظر می رسد هویت جنسیتی فردی و هویت جنسیتی اجتماعی آن ها در مقابل هم قرار گرفته اند، واکاوی کند. نظر به اینکه تقابل می تواند در انواع تفاوت، تضاد، تعارض، تناقض و تقارن نمایان شود، پاسخ به این پرسش مهم که خروجی نهایی تقابل این دو مجموعه از تعاریف برای این گروه از دختران چه خواهد بود، محور اصلی پژوهش حاضر است.
    به منظور دستیابی به این هدف،13 مصاحبه عمیق انجام شده است. یافته ها از وجود تعارض هویت جنسیتی در بین مشارکت کنندگان حکایت می کند. افراد در مواجهه با موقعیت های مختلف بسته به شرایط زمینه ای و مداخله گر، ترکیبی از راهکارهای هم نوا با الگوی هویت جنسیتی فردی (الگوهای مدرن تر هویتی) و استراتژی های همسو با الگوی هویت جنسیتی اجتماعی (الگوهای سنتی تر هویتی) را اتخاذ می کنند.

    کلید واژگان: هویت, هویت جنسیتی, دیالکتیک, تعارض هویتی, نظریه زمینه ای
    Neda Golbahari*

    This research aims to analyze the lived experience of girls who live and work independently of their family in Tehran city,  In situations where it seems that their personal gender identity and social gender identity are facing each other. Considering this confrontation and more precisely, this dialectical contrast can be understood in different types of differentiation, opposition, conflict, contradiction and symmetry, the main focus of the research is to answer to this important question: “what will be the final outcome of the confrontation of these two sets of definitions, for this group of girls”? In order to answer this question, the grounded theory method was used and 13 in-depth interviews were conducted based on Theoretical sampling and in accordance with the logic of theoretical saturation. The research findings indicate the existence of gender identity conflict as the outcome of the mentioned dialectical contrast. Although such a conflict is not perceived in the same way for all the girls and would be different in quality and quantity depending on the material and cultural identity-building resources that a person has. Furthermore, in facing the situations arising from this conflict, depending on the contextual and intervening conditions, a combination of solutions is used, which includes both solutions in line with the personal gender identity model (more modern identity patterns), and strategies in line with the social gender identity model (more traditional identity patterns).

    Keywords: Identity, Gender identity, Dialectic, Identity conflict, Grounded theory
  • میرداود هاشمی*، فاطمه گلابی
    هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی چگونگی تلفیق عاملیت و ساختار در نظریه آرچر بود؛ بدین منظور نخست ریشه های نظری تلفیق طرح شده و سپس نظریه ریخت یابی آرچر با نگاهی مقایسه ای به نظریه گیدنز مطرح شده است. درنهایت نیز به سوال پژوهش«فرایند تلفیق کنش و ساختار در نظریه آرچر به چه شکل است؟» پاسخ داده می شود. وی با طرح نظریه ریخت یابی در مقابل ساخت یابی، نظریه تلفیقی خود را شکل داده است. در نظریه ریختیابی تلفیق عاملیت و ساختار از این قرار است؛ اول: شرایط از پیش موجود (ساختارها) که بستری برای کنش اجتماعی به شمار می آید؛ دوم: کنش متقابلی که در این بستر برای دستیابی به اهداف معین صورت می گیرد؛ سوم: پیامدهای کنش متقابل اجتماعی که ممکن است به پرورش ساختاری شرایط کنش بینجامد، به بیان دیگر ساختارها و کارگزاران دستخوش تغییر شوند. سرانجام این عاملان و ساختارهای تغییریافته به بستر و شرایطی برای کنش های بعدی تبدیل می شوند.
    کلید واژگان: ریخت یابی, ساختاربندی, تلفیق عاملیت و ساختار, رئالیسم انتقادی, دیالکتیک
    Mirdavood Hashemi *, Fatemeh Golabi
    The main purpose of this study was to investigate how to combine agency and structure in Archer theory. For this purpose, first the theoretical roots of integration are proposed, then Archer's theory of molding is presented with a comparative look at Giddens' theory. Finally, to the research question "What is the process of combining action and structure in Archer's theory?" Has been answered. She has formed her integrated theory by proposing the theory of morphology versus construction. The combination of agency and structure in morphology is as follows; First: pre-existing conditions (structures) that are the basis for social action. Second: the interaction that takes place in this context to achieve certain goals. Third, the consequences of social interaction that may lead to the structural cultivation of conditions of action; In other words, structures and agents are subject to change. Eventually, these agents and altered structures become the context and conditions for subsequent actions. Keywords: morphology, structuring, combination of agency and structure, critical realism, dialectic.
    Keywords: morphology, structuring, combination of agency, structure, Critical realism, Dialectic
  • سید مصطفی شهرآیینی*، محسن تهرانی
    هدف از نگارش این مقاله معرفی، نقد و ارزیابی کتاب اسپینوزا در فلسفه ی شوروی است. این اثر مجموعه ی هفت مقاله از نویسندگان روس درباره ی بخش های مختلف فلسفه ی اسپینوزا است که تاریخ نگارش آن ها به دهه ی بیست میلادی بازمی گردد، درست زمانی که فیلسوفان روسی به فکر تدوین نظامی فلسفی بودند و در میان آنان مجادلات فراوانی در خصوص ماهیت این نظام صورت می گرفت. دستگاه فکری اسپینوزا از جمله ی منابعی بود که گروه های مختلف با رویکردهای کاملا مخالف، از آن برای پی ریزی نظام فلسفی خود استفاده می کردند. جرج ال. کلاین، متفکر و مترجم آمریکایی، با احاطه ی کامل بر فلسفه ی شوروی و فلسفه ی اسپینوزا، در سال 1952 این مقالات را از مجلات مختلف آن دوره انتخاب، ترجمه و به همراه مقدمه ای مفصل منتشر کرد. در این مقاله ابتدا به معرفی کلی اثر و خاستگاه آن می پردازیم، سپس درون مایه ی مقالات را به صورت مستقل معرفی می کنیم و در پایان رویکردهای مختلف را تحلیل و نقد می کنیم.
    کلید واژگان: اسپینوزا, فلسفه ی شوروی, ماتریالیسم, دیالکتیک
    Mostafa Shahraeini *, Mohsen Tehrani
    The purpose of this article is to introduce, criticize and evaluate “Spinoza’s in Soviet Philosophy”. This book is composed of seven articles of Russian thinkers about various aspects of Spinoza’s philosophy which have been written in 1920s, when the Russian Philosophers sought to reconstruct a philosophical system and there is lot of controversy among them about the nature of this system. Spinoza’s philosophical system was one of the main sources for them despite the opposite approach to this reconstruction. In 1952, The American thinker and translator, George L. Kline, with complete knowledge of the Russian and Spinoza’s Philosophy, chose and translated these articles from the different Journals of that period and published them with a detailed introduction. In this article, first, we present a general introduction of the work and its origins, then we introduce the content of each article independently and finally analyze, evaluate and criticize the various approaches.
    Keywords: Russian philosophy, Materialism, Dialectic, Dialectical Materialism
  • امیدعلی مسعودی*
    هدف از این تحقیق شناخت راه حلی برای تناقض نمای نظارت الکترونی درجامعه اطلاعاتی  و برخورد تکنوکراسی با حریم خصوصی افراداست. این پژوهش با روش مطالعات اسنادی انجام گرفته است. پژوهشگراز تکنیک مقایسه دایمی  وبرای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده کرد.یافته های تحقیق نشان می دهد که بسیاری در نظریه بدبینانه خود تکنوکراسی را ناقض حریم خصوصی می دانند درحالیکه همین تکنوکراسی است که امکان  تبادل اطلاعات،تولید وتوزیع انبوه آن ها درجوامع امروزی فراهم کرده است ولذا نمی توان با حذف آن اصولا تعریفی از اطلاعات وداده های شخص وحریم خصوصی افراد ارایه کرد.ممکن است حریم خصوصی وآزادی افراد  با نظارت دولت درتعارض باشد اما با استفاده از روش دیالکتیک  عناصر معارض نظارت وتکنوکراسی با حریم خصوصی می توانند در مجموعه جامعه اطلاعاتی قرارگیرند. برای حل مساله تضاد میان حریم ونظارت می توان دقیقا از این اصل دیالکتیک مارکس استفاده کرد که می گوید: دیالکتیک به معنی اخص کلمه، بررسی تضادها درماهیت داخلی اشیاء است.به زبان ساده تر چیزها ضد خود را در خود دارند ومبارزه این اضداد است که موجب حرکت می شود.مانند مبارزه طبقه کارگر با سرمایه دار که باعث حکومت پرولتاریا [کارگران] می شود.ودرحل مساله این تحقیق، مبارزه میان «حریم خصوصی» و «نظارت الکترونی» بیانگر سنتز آن، یعنی تولید اطلاعات دریک فضای تحت نظارت است.نظریه نظم خودجوش نیز این تعارض را می پذیرد ونظریه ناصفر بر شرایط برد-برد نظارت وحریم خصوصی صحه می گذارد.
    کلید واژگان: نظارت الکترونی, حریم خصوصی, تکنوکراسی, نظم خودجوش, ناصفر, دیالکتیک
    Omid Ali Masoudi *
    The purpose of this study is to identify a solution to the contradiction between the view of electronic surveillance in the information society and the approach of technocracy to the privacy of individuals.The research method is descriptive-analytical, which was done through inductive analysis. the researcher used constant comparative technique to analyze the data. therefore, by deleting it, it is not possible to provide a definition of personal information and data and privacy of individuals. privacy and freedom of individuals may be in conflict with government oversight, but using the dialectical method, elements opposed to surveillance and privacy can be part of the information society. to be placed. to solve the contradiction between privacy and observation, we can use exactly this dialectical principle of marx, who says: dialectics, in the specific sense of the word, is the study of contradictions in the internal nature of objects. it causes movement, like the struggle of the working class against the capitalist, which leads to the rule of the proletariat.The theory of spontaneous order based on hayek's philosophical view, we can say that the existence of a supervisory society and its adaptation to the information society is not a contradiction.Wright's non-zero theory sees the result of the contradiction between good and evil in human life as ultimately in favor of good, and he accepts this conflict, and the non-zero theory validates the bad conditions of surveillance and private privacy.Electronic government surveillance of individuals' information, in the first place as access to privacy, violates the rights of users. however, considering the need for government governance, it is necessary when governments raise the need for privacy.
    Keywords: electronic surveillance, Privacy, Technocracy, Spontaneous order, non-zero, dialectic
  • حسین حبیب الله زاده، عبدالله شفیع آبادی*، محمد قمری

    هدف پژوهش حاضر تعیین تفاوت اثربخشی بر رفتاردرمانی دیالکتیک با زوج درمانی خودتنظیمی بر کاهش طلاق عاطفی زوجین در معرض طلاق بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است که با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری اجرا شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین در معرض طلاق بودند که به دادگاه خانواده شعبه باهنر تهران در سال 1397 مراجعه کرده بودند24زوج بصورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش(16 زوج) وکنترل (8زوج) قرارگرفتند.آزمودنی های گروه های آزمایش وکنترل درسه مرحله پیش آزمون،پس آزمون و پیگیری به مقیاس طلاق عاطفی گاتمن پاسخ دادند.گروه های آزمایش طی 8 جلسه آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک و زوج درمانی خودتنظیمی دریافت کردند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر وآزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشانگر اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک و زوج درمانی خودتنظیمی در مقایسه با گروه کنترل بر کاهش طلاق عاطفی بود. اما تاثیر رفتاردرمانی دیالکتیک بر کاهش طلاق عاطفی در زوجین در معرض طلاق در مقایسه با زوج درمانی خودتنظیمی بیشتر بود. نتایج در مرحله پیگیری نیز پایدار بود.

    کلید واژگان: دیالکتیک, خودتنظیمی, طلاق عاطفی, زوجین
    Hossein Habibalahzadeh, Abdollah Shafiabady *, Mohammad Ghamari

    The purpose of the present study was to determine the effect of differences in dialectical behavior therapy with self-regulated coupling therapy on reducing the emotional divorce of couples exposed to divorce. The method of this study is quasi-experimental with pretest-posttest design with control and two-month follow-up. The statistical population of this study consisted of all divorced couples who referred to Bahonar Branch Family Court in Tehran in 1397. 24 couples were selected by convenience sampling and randomly assigned to three experimental (16 couples) and control (8 couples) groups .The experimental and control groups responded to the Gutman Emotional Divorce Scale in three stages of pre-test, post-test, and follow-up. Experimental groups received 8 sessions of training in dialectical behavior therapy and self-regulated couple therapy, but the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using analysis of repeated measures variance and LSD test. The results showed that dialectical behavior therapy and self-regulated couple therapy significantly reduced emotional divorce compared to the control group(p < 0/001). However, the effect of dialectical behavior therapy on reducing emotional divorce was greater in divorced couples than in self-regulated couple therapy. The results of the experimental groups were also stable at the follow-up stage.

    Keywords: Dialectic, Self-Regulation, Emotional divorce, couples
  • محمد مهدی اردبیلی*

    هگل و نیچه عمدتا به منزله دو قطب مخالف در فضای فکری و فلسفی قرن نوزدهم معرفی شده اند. نیچه منتقد سرسخت دیالکتیک هگلی و مخالف تمام عیار متافیزیک مدرن معرفی شده است که هگل نماینده تام وتمام آن است. این تصویر از نیمه دوم قرن بیستم رفته رفته رنگ می بازد. هرچند هگل را نقطه اوج متافیزیک مدرن و نیچه را منتقد متافیزیک و آغازگر پست مدرنیسم می دانیم، آیا شباهت ها و هم خوانی های مفهومی و فلسفی میان آن دو خود گواهی بر کاذب بودن یا دست کم نابسنده بودن این دسته بندی مدرن/ پست مدرن نیست؟ آیا هگل و نیچه، صرف نظر از برخی برداشت های ظاهری، در مبانی فکری و فلسفی خود بسیار به هم دیگر نزدیک نیستند؟ آیا نمی توان هگل را با نیچه و نیچه را با هگل خواند؟ این هدفی است که الیوت ژورست در کتاب فراسوی هگل و نیچه برای خود ترسیم کرده است، اما وی برای این مهم مفهومی را میانجی و اساس کارش قرار داده است که برای هر دو فیلسوف بسیار کلیدی و محوری است: مفهوم فرهنگ. مقاله حاضر در سه سطح به نقد و بررسی این کتاب خواهد پرداخت: نخست، نقد صوری اثر؛ سپس، نقد رویکرد کلی نویسنده و درنهایت، نقد ترجمه فارسی کتاب و مواضع مترجم فارسی.

    کلید واژگان: نیچه, هگل, فرهنگ, دیالکتیک, تبارشناسی
    MohammadMehdi Ardebili *

    Hegel and Nietzsche are mainly represented as two opposing poles in the nineteenth-century intellectual and philosophical sphere. Nietzsche has been introduced as the fierce critique of the Hegelian dialectic and the radical opposite to the modern metaphysics that Hegel was represented. This image has gradually faded away since the second half of the twentieth century. Although Hegel is the peak of modern metaphysics and Nietzsche as the initiator of postmodernism, criticizing metaphysics, but the philosophical similarities and conceptualizations of these two figures show the falsification or at least the inadequacy of this modern/postmodern duality. In spite of some superficial perceptions, Hegel and Nietzsche are very close in their intellectual and philosophical foundations. We can read Hegel by Nietzsche and Nietzsche by Hegel. This is the goal Elliot Jurist has outlined in Beyond Hegel and Nietzsche: Philosophy, Culture, and Agency. But for doing so, he put the concept underlying his work, which is very important for both philosophers: the concept of culture. The present article will review the book from three perspectives: First, a formal critique of the work; second, a critique of the author's general approach and, finally, a critique of the Persian translation of the book and his approach.

    Keywords: Nietzsche, Hegel, Dialectic, Culture, Genealogy
  • Garineh Keshishyan Siraki

    The present study aims to study the sociology of knowledge in Gramsci's theories and its role in epistemological sociology and to analyze the part of Gramsci's ideas related to the sociology of knowledge. Considering that Gramsci and his theories are not related to the sociology of knowledge (that is, Gramsci has not deliberately discussed sociology of knowledge), the most important discussions of Gramsci's views related to the sociology of knowledge have been considered according to our context. The most important parts of Gramsci's ideas related to the sociology of knowledge investigate the influence of historical conditions as an awareness factor, the hegemony debate, dialectical theory, civil society, the emphasis on pragmatism of "will-mindedness",and the role of intellectuals, economic agents (infrastructure), and political factors (Workers' Council and etc.). This study is a fundamental research which is based on content analysis qualitative methodology. The library method has been used to collect the data.

    Keywords: Sociology of knowledge, Hegemony, Dialectic, Civil society, Pragmatism
  • کبری راستگو*

    یتناول هذا البحث دراسه جدلیه الإنسان المعاصر والعبثیه التی شغلت الجانب الاکبر من اهتمامات الادباء والمفکرین والفلاسفه فی العصر الحدیث.فها هو زکریا تامر ینطلق فی قصته القصیره «الاغنیه الزرقاء الخشنه» من رویه فلسفیه تتشابکفیها العبثیه والواقعیه الانتقادیه السوداء والسخریه الصاخبه لتابین الإنسان المعاصر الذی حنطته المادیات والآلآت المخترعه فی هذا العالم المنحط الذی ضاعت فیه القیم الاصیله والمثل العلیا. بهذا التصور تتمثل الإشکالیه الاساسیه لموضوع البحث فی تحدید دور دلالات النص وإیحاءات عتباته التی تساعد المتلقی لاستیعاب الموضوع المذکور فی القصه المشار إلیها وذلک من خلال نظریه الناقد الفرنسی جیرار جینیت الذی یکشف فی تجربته النقدیه عن العلاقات والمتعالیات النصیه بطرق مختلفه. فمن اهم ما توصلت هذه الدراسه إلیها من نتایج معتمده فی ذلک علی المنهج الوصفی-التحلیلی، هی ان لکل من العنوان وفاعلیه اللون والغلاف الخارجی باعتبارها مداخل للنص، شانه فی لعبه النص،کما ان المتن والفضاء والزمان والشخصیه الحکاییه فی المستوی الدلالی واستناد القاص إلی الترمیز والانزیاح عبر الاستعارات والکنایات فی المستوی الاسلوبی للنص کشف لنا بکل جلاء عن قدره تامر فی مجال انعکاس العبثیه التی تجعل الإنسان المعاصر ینسلخ عن الإنسانیه ونقاء الذات.کذلک انعکس للقاری العدید من اشکال ظهور هذه الفکره وتجلیها لدی الإنسان من خلال الشخصیات القصصیه، فبعضهم یسعی إلی التمرد للإطاحه بالضغط وتغییر الظروف القاسیه، والبعض الآخر یخضع للاستسلام بسبب إحساسه بالإحباط والیاس من عبثیه الحیاه، فیقوم بالاغتراب او الإثم او الانتحار.

    کلید واژگان: الجدلیه, العبثیه, زکریا تامر, الاغنیه الزرقاء الخشنه, جیرار جینیت
    Kobra Rastgoo*

    This study examines the dialectical mechanism and absurdity, which have occupied the bulk of concerns of contemporary writers, thinkers and philosophers. Zakaria Tamer, who begins the song "Blue Coarse" with a philosophical vision interspersed with absurdity, realistic black criticism and rhetoric toward those influenced by materialism and machinations in this degenerate world where original values and ideals were lost. As such, the basic problem of the research is to determine the role of the text's semantics and its thresholds which help readers absorb the subject mentioned in "the Blue Coarse" to plot based on the theory of French critic Gerard Genette, who shows his critical experience of relations and transcendental transcripts in different ways. The most important findings of this study are based on the descriptive-analytical approach. The title and effectiveness of color, text, space, time, and the character in the semantic field based on the coding and displacement through metaphors, as receptive mechanisms, illustrates the ability of Tamer in the field of creativity and the reflection of absurdity that makes man depart from humanity and self-purity. Many of them seek to rebel the pressure and change the harsh conditions and others because of their sense of frustration and despair that are subject to surrender from the absurdity of life that is alienating, sinful or suicidal.

    Keywords: Dialectic, Absurdism, Zakaria Tamer, The Blue Coarse, Gerard Genette
  • امید جهانگیری*، یونس نوربخش

    این پژوهش به میانجی نقدی هستی شناسانه، برآنست تا رهایی دیگری (به مثابه ابژه) از تسلط سوژه را (گفتمان دینی مسلط) واکاود، اما هدف وارونه کردن این نسبت نیست، به بیانی دیگر نشاندن دیگری در جای سوژه و دیگری را بر سوژه مسلط کردن. بلکه هدف اساسی در این جا ارتباط بنیادین میان سوژه و دیگری است که ضرورت طرح این پروبلماتیک را پیش می کشد. مفاهیمی که از دل صورت بندی نظری (برگر، باختین، رانسیر) برآمده اند در کلیت خود بر چگونگی نسبت سوژه و دیگری استوراند. دیگری در این تلقی، ابژه ای در درون تکثری از ابژه های شناخت نیست که باید سوژه، آن را دریابد بلکه دیگری نیز واجد سوژگی خود (سوژه شناسنده) است که هر دم به میانجی وضعیت های اجتماعی، تاریخی، سیاسی، فرهنگی خاصی آن را از کف داده یا از او سلب گشته است. بر این اساس نسبت تساهل دینی و پلورالیسم دینی با گفت وگومندی و بینامتنیت در بستر اجتماعی چیست؟ نسبت تساهل دینی با من از یک سو و دیالکیتک من با دیگربودگی در بستر اجتماعی چیست؟ آیا می توان از برابری رادیکال یا بازتعریف تقسیم امر محسوس رانسیری به مثابه میانجی ای ضروری یاد کرد؟ سپهر برابری رادیکال تا چه مرزی می تواند گسترده شود؟ آیا گفتمان مسلط دینی یا (پلیس به تعبیری رانسیری) مجالی برای سیاست (دیدارپذیری) دیگری خواهد داد؟ سیاست دیگری در مواجهه با گفتمان مسلط دینی یا پلیس از چه مکانیسم هایی می تواند بهره جوید؟پس از واکاوی منابع نظری و بهره گیری از روش اسنادی جهت توصیف و تحلیل ادبیات پروبلماتیک پژوهش، مدلی نظری/مفهومی از منطق درونی بحث استخراج شده تا امکان آشکارشدن پیچیدگی توصیف و تحلیل برآمده از صورت بندی بحث، فراهم گردد. در نهایت پژوهش برآن است تا نشان دهد که، خودآیینی سوژه ها (سوژه شناسنده کانتی)، مواجهه آن ها با اغیار را نه به گونه ای یک سویه و اقتدارگرایانه، بلکه آکنده از گفت وگو و گفت وگومندی می سازد (دیالوگ باختینی) که سوژه را ایستاده در تکثری از معانی و نشانه هایی قرار می دهد که او را به ساخت صورت بندی هایی منطقی از نمودگارهایی (فنومن) فرامی خواند که در بازار دین در برابر دیدگان او تجلی می یابند. سلسله مراتبی که دیگری را، به مثابه ابژه فاقد خودآگاهی، بر می سازد، واسازی گشته و دیگری نیز به مثابه سوژه، واجد شناخت ابژه های متکثری می گردد (سیاست رانسیری) که در این بازار عرضه می گردد.

    کلید واژگان: سوژه, دیگری, دیالکتیک, دین خصوصی شده, سیاست, گفت وگومندی
    Omid Jahangiri*, Yones Norbakhsh

    By an anthological critic, this study attempts to emancipate the other from the dominance of the subject (dominant religious discourse); however, the goal is not to reverse such a relation. But the main objective of this study is to show the fundamental relation between the subject and the other. The concepts which have been born out of theoretical articulation (Burger, Bakhtin, Ranciere) are based on the relation between the subject and the other. By this standpoint, the other is not an object among the plurality of cognition objects to be grasped by the subject. The other, in fact, possesses its subjectivity (cognitive subject), which is lost in every moment due to the mediation of special social, historical, political, and cultural conditions. The question is: What is the relationship between religious pluralism and the intertextuality? In other words, what is the relationship between religious tolerance and I in a social context? By examining research literature, we attempted to identify the relation of the other with the subject regarding the dialectic of tolerance and negation. Following that, we extracted a theoretical-conceptual model to provide the possibility of revealing the complexities of descriptions and analysis. Based on Berger's theory of religion, the subjects obtain a partial autonomy (against the heteronomy of classic standpoint). Therefore, with the help of a marketing religion, the subjects can look for their favorite goods. Through the mediate of this autonomy of subjects (Kantian cognitive subject), the encounter of subjects with the other is not of a one-sided and authoritarian one. Also, this encounter which is replete with dialogue and dialogism (Bakhtinian Dialogue), places the subject among different meanings and signs. These meanings invite the subject to construct logical articulations from the phenomena which rise up against the subject in the market of religion. The hierarchies that reconstruct the other as an object which lacks consciousness get deconstructed, and the other, as a subject, gets liable to cognition of plural objects (Rancerian Politics) which will, in turn, be supplied in this market.

    Keywords: Berger, Subject, Otherness, Dialectic, Personalized religion, Politic, Dialogism
  • منیره بحرینی*، سعید زیباکلام
    با توجه به اهمیت روش شناسی در فلسفه علم و به ویژه در علوم اجتماعی، در این مقاله روش شناسی کارل مارکس یکی از موثرترین عالمان اجتماعی بررسی شده است. روش مارکسیستی امروزه به طورگسترده مورد استفاده پژوهشگران می باشد؛ درحالی که کمتر کسی به این مسئله واقف است. روش مارکس در مطالعه پدیده ها به این صورت است که از واقعیات آفاقی پیچیده آغاز می کند و در سیری نزولی به سوی مفاهیم هرچه بسیط تر پیش می رود. سپس، این مسیر در جهت معکوس طی می شود و از مقولات بسیط به سمت مفاهیم مرکب صعود می کند. این چرخه در هر دو مسیر رفت وبرگشت و در تمامی سطوح انتزاع به صورت دیالکتیکی انجام می شود.
    دو عنصر اساسی در روش شناسی مارکس، یکی شرایط تولیدی در هر جامعه و دومی نقش مقولات در جامعه بورژوازی است. مارکس کتاب مستقلی درباره روش خود ننوشته است؛ بنابراین برای فهم روش شناسی وی در این مقاله به بررسی دقیق آثار و استخراج نکات روش شناختی از آنها پرداخته شده است. قراردادن نظریه مارکس تحت عنوان یک نظریه مشخص که در تقسیم بندی های رایج علوم اجتماعی وجود دارد، ممکن نیست. هدف این مقاله به دست دادن نوعی دسته بندی منظم از نظریات مارکس درباره روش شناسی است.
    کلید واژگان: فلسفه علم, روش شناسی, کارل مارکس, روش دیالکتیکی, دیالکتیک
    Monireh Bahreini*, saeid zibakalam
    The methodology of Karl Marx, one of the most influential social scientists, has been reconstructed here according to the importance of methodology in the philosophy of science. Today, Marxist method is also widely used by researchers of social phenomena, while a few of them are aware of this. Marx's method in the study of phenomena begins with complicated objective facts and proceeds to the more basic concepts in a downward spiral. Then, the path goes in the opposite direction and ascends from simple categories to composite concepts. This cycle takes place on both paths and at all levels of abstraction dialectically. There are two basic elements in Marx's methodology. One, the production condition in each society and the other, the role of categories in the bourgeois society. Marx's works have been reviewed carefully and methodological points from them have been extracted in order to understand his methodology. Putting Marx's theory under the title of a definite theory that is common in the social sciences is impossible. Here we try to give a systematic categorization of Marx's theories on methodology
    Keywords: Philosophy of Science, Methodology, Karl Marx, Dialectic, Dialectic methodology
  • نجمه خانی هنجنی *، هومن الوندی، علی باقی نصر آبادی
    گرایش جوانان به حضوری متفاوت در خیابان هراز و مصرف دلخواه از آن سبب شده است؛ تا این خیابان به عنوان بخشی از زندگی روزمره شهری، به مکانی برای پرسه زنی جوانان تبدیل شود. لذا این پژوهش با هدف بررسی علل گرایش جوانان به پرسه زنی در خیابان هراز شهر آمل انجام شده است. رویکرد این پژوهش کیفی است؛ و از روش مصاحبه و مشاهده جهت گردآوری اطلاعات بهره برده ایم. جامعه مورد بررسی پژوهش 35 نفر از پرسه زنان و 10 نفر از فروشندگان می باشند. به طورکلی یافته های این تحقیق نشان داد که اکثر پرسه زنان، جوانان غیربومی (دانشجویان) می باشند و علت اصلی حضورشان در خیابان هراز برای پرسه زدن، تنها گذران فراغت می باشد.پرسه زنان هراز با هدف اعتراض به تمایزات و خارج کردن این خیابان پر زرق و برق از سلطه ثروتمندان به این خیابان نیامده اند؛ بلکه به سبب پذیرش پرسه زنی در این خیابان (توسط مردم) به عنوان تفریح جوانان، بی هزینه بودن، آشنایی و مصاحبت با جنس مخالف، یافتن دوستان جدید، آگاهی از آخرین مدها و قیمت ها به این خیابان پا گذاشته اند؛ اما با پرسه زدن های پی درپی، باعث شدند ماهیت این مکان را که به نظر باید در انحصار طبقه خاصی (ثروتمندان) باشد؛ دگرگون شود. آنها بدون توجه به آنچه برایشان در نظر گرفته شده مصرف دلخواه خود را از هراز دارند. اگرچه به واسطه پرسه های مکرر در این خیابان خود را ملزم می دانند سبک پوشش و آرایش خود را با مکان (بالاشهر) هماهنگ کنند و سبب تمایززدایی شوند.
    کلید واژگان: رفتار فرهنگی, دیالکتیک, تمایز و تمایززدایی, پرسه زن
    Najme Khani Hanjani *, Homan Alvandi, Ali Baqi Nasrabadi
    Young people’s tendency to be different in Haraz street and it’s desired usage has covsed areason of becoming this street as a place for hanging round as a part of sural daily life.
    So this study’s goal has put on investigating the reasons of youngester’s tendency for hanging round in Haraz St. in Amol.This study’s approach is qualitative.
    We have used interview and observation for our data collection. Our investing community in cludes35roamers and 10 sellers.Generaly, findings indicated most of roamers are non-native young students and their main reason for hanging round in Haraz st. is to pass their leisure time.
    The purpose of roamers is not to go out on this street to protest differces and expelit out of luxury of this street’s rich people. But they com here because of its acceptance for hanging round in this street by people, as an entertainment for youngster s, having not expense, familyanty and conversation between male and femal, making new frinds and being update about latest Fashions and prices.
    But by successively hanging round, they have changed the nature of this place. Although it seems to be in cornrs of one special group (rich people).Regardlessof those things that spot for them, They have their desired usage in Haraz st.
    However due to repetitive hanging round in this street, they are supposed themselves to math their clothes and make up with this place(up town) and make differences.
    Keywords: dialectic, Differentiation, de, differentiation, wander
  • مهناز فرهمند، مهدی عالی نژاد
    مقاله حاضر به بررسی معرفت شناسی از دیدگاه پیر بوردیو و استاد مرتضی مطهری اختصاص دارد. این دو اندیشمند با توجه به پیشینه و زمینه های فکری خود، هر یک با نگاهی خاص به مسئله شناخت نگریسته اند؛ یکی با بینشی فلسفی اسلامی و دیگری از لحاظ جامعه شناختی غربی؛ چنانکه در جای جای تفکرات آنان می-توان تفاوت شناخت شناسی اسلامی از شناخت شناسی غربی را مشاهده نمود. از دیدگاه بوردیو، "عمل" بین ساختارهای عینی جامعه و ساختارهای ذهنی کنشگران وساطت می کند چرا که عمل خود شکل اصلی شناخت است. در مقابل، استاد مطهری از جامعه و فطرت، به عنوان منابع بیرونی و درونی معرفت یاد می کند که در یک ارتباط ارگانیکی حقیقی، سبب تولید و دگرگونی معرفت می شوند. در این راستا، در مقاله حاضر برآنیم تا با بررسی تطبیقی آراء هر دو متفکر به اشتراکات و تفاوت های تفکراتش پی برده و مسئله شناخت و معرفت را از دیدگاه آنان بررسی و تدقیق کنیم.
    کلید واژگان: دیالکتیک, ذهن, شناخت, پیر بوردیو, مرتضی مطهری
    Mahnaz Farahmand

    Present paper devote to explores the epistemology of view of Pierre Bourdieu and Morteza Motahari. This two thinkers with respect to their intellectual context and background, Each viewed with particular look at the issue of recognition, One with an Islamic philosophy insight and another In terms of Western Sociology, As everywhere in their thinking can be observed the difference between Islamic epistemology and Western epistemology. From Bourdieu perspective, Action intercede between The objective structures of society and actors subjective structures because their deeds are the main form of recognition. In contrast, Motahari calls,of society and nature, as internal and external sources of s knowledge which in a real organic relationship causes the production and transformation of knowledge. In this regard, in this article we are going to intend with a comparative study of opinions of both thinkers realized commonalities and differences in their thought and consider the issue of knowledge of their views
    Keywords: dialectic, mind, knowledge, pierre bourdieu, morteza motahari
  • مرتضی حسینی گلکار، سیدمحسن هاشمی
    در میان شکل گرایان دو دیدگاه متفاوت نسبت به مونتاژ فیلم وجود دارد: دیدگاه نخست، مونتاژ را فرآیند پیوند تصاویر عنصری (نامعین و فاقد استقلال) توصیف می کند و دیدگاه دیگر مونتاژ را برخورد دیالکتیک میان تصاویری سلولی (دارای ساختار) می داند. پژوهش حاضر، ضمن بررسی این دو دیدگاه، تلاش می کند تا از طریق بررسی وجوه اختلاف و مطالعه فصول مشترک، دیدگاهی واحد به مونتاژ از منظر شکل گرایان به دست آورد. برای این منظور، ابتدا از هر یک از دو منظر ماده خام مونتاژ بررسی شده است که نتایج این بررسی نشان می دهد میان دیدگاه دو نگره متفاوت به ماده خام مونتاژ در یک ویژگی اساسی - یعنی نامعین بودن معنی - اشتراک وجود دارد و تفاوت دیدگاه بیشتر از آنکه ذاتی باشد، حاصل تفاوت در روش تولید فیلم است. در ادامه، از طریق بررسی تفاوت دو نگره، در روش تولید فیلم و تفاوت های نظری سردمداران این دو دیدگاه (پودفکین و آیزنشتاین)، بحثی پیرامون فرآیند مونتاژ، ماهیت و محدوده آن صورت گرفته که هدف از این بحث، شناسایی مبانی مشترکی است که نظر این دو دیدگاه را در یک مقوله وحدت می بخشد. در پایان نیز به نتیجه گیری از این مباحث پرداخته شده تا دیدگاه مرکبی از موارد فوق گرد وجوه وحدت بخش دو نگره ارائه گردد.
    کلید واژگان: دیالکتیک, شکل گرایی, فرآیند, ماده خام, مونتاژ
    Morteza Hoseinigolkar, Seyed Mohsen Hashemi
    There are two different approaches to Montage among Formalists, First one explains montage as resolving of the material into its elements and subsequent building from them of a film whole (Constructive Editing). In the second approach, Montage is a Dialectic process to make meaning from a conflict. In this article, we want to compare these approaches and look for differences and similarities to unify two opposite approaches. First of all, we need to know how they approach Material of Montage (or Movie), Form and finally to Process itself. So we have few questions: How different is Material of Montage in each approach? Which Concepts are similar between two approaches? How can we unify those approaches? How different approaches to montage itself makes differences in methods of montage?
    To find answers we will study Eisenstein's Film Form and Film Sense also Pudovkin's Film Technique and Film Acting and some of their classic movies. At the end of this article, we hope to achieve a united formal approach to Montage of movies.
    Keywords: Montage, dialectic, formalism, construction, conflict
  • محمد مهدی فرقانی، حمید عزیزی، فرید عزیزی
    هدف پژوهش حاضر بررسی مبنای فلسفه نظریه رسانه های شوروی است. فلسفه نظریه رسانه شوروی متاثر از آرای مارکس و هگل است. این دو متفکر با تاثیرگذاری بر آرای لنین و حزب بلشویک باعث شدند که حزب بلشویک قواعد خاصی را بر رسانه ها اعمال کند و آن ها را ملزم به رعایت اصول خاصی کند. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از آرای مارکس و هگل مبنای فلسفه نظریه رسانه های شوروی با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، استخراج شود. در این پژوهش به منظور گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که آرای هگل بیشتر به طور غیرمستقیم بر این نظریه تاثیر گذار بوده است. در این زمینه آرای مارکس بر نظریه رسانه های شوروی تاثیرات مستقیم تری گذاشته و باعث شده که لنین و حزب پیشرو از رسانه ها به عنوان ابزاری آگاهی بخش استفاده کنند تا با استفاده از آن آگاهی واقعی را به پرولتاریا انتقال دهند و به این وسیله راه آزادی نهایی آن ها را هموار کنند.
    کلید واژگان: نظریه ی رسانه ی شوروی, فلسفه رسانه, خودآگاهی, دیالکتیک
    Mohammad Mehdi Forghani, Hamid Azizi, Farid Azizi
    The purpose of this research is to review the philosophical basis of Soviet Media Theory. The Soviet Media Theory is affected by the viewpoints of Marx and Hegel. By influencing the opinions of Lenin and the Bolshovik Party, these two thinkers caused the Bolshovik Party to impose special regulations on the media and oblige them to observe specific rules. By utilizing descriptive-analytical method, this research has tried to extract the philosophical ground of the Soviet Media Theory by using the viewpoints of Marx and Hegel. Library method of data collection was used in this research. The findings of the research show that Hegel’s viewpoints have rather affected this theory indirectly. In this respect, the outlooks of Marx have had more direct impact on the Soviet Media Theory and has caused that Lenin and the progressive party use the media as a consciousness-raising instrument so that the real consciousness would be transferred to the proletariat and, in this way, the way to final freedom would be paved.
    Keywords: Soviet Media Theory, media philosophy, self, consciousness, dialectic
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال