جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "اخلاق فضیلت" در نشریات گروه "علوم قرآن و حدیث"
تکرار جستجوی کلیدواژه «اخلاق فضیلت» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
نظام های آموزشی در هر جامعه ای وظیفه دارند تا نیروی متخصص برای رشد اقتصادی جامعه را تربیت و روانه بازار کار و جامعه کنند. دولت ها مخصوصا در کشورهایی که اقتصاد دولتی دارند، در دو نقش بر بازار کار تاثیرگذارند. یک، قانون گذاری و تامین بودجه مورد نیاز این بخش و دیگری، مصرف کننده. در واقع دانشگاه کارخانه ای است که دولت هم مواد اولیه و سرمایه ی آن را تامین می کند و هم از محصول آن، که نیروی متخصص است استفاده می کند. اما به نظر می رسد علاوه بر تخصص و توانایی های فردی نیاز است که فردی که از دانشگاه فارغ التحصیل شده، از خصوصیات اخلاقی نیز بهره مند باشد تا بتواند بر اساس آموزه های اخلاقی خود، علاوه بر تخصص، در تعامل با جامعه، محیط کار و خانواده رفتاری مناسب از خود بروز دهد. اهمیت تربیت افراد اخلاقی از آنجا ناشی می شود که باعث کاهش تعارضات داخلی، فساد های مالی و اخلاقی و همچنین افزایش امنیت روانی و نشاط می شود. بنابراین نیاز است تا با رویکری جامع، برای اخلاقی کردن دانشگاه چه توسط دولت و چه مدیریت دانشگاه، استراتژی هایی تدوین و به کار گرفته شود. اما داشتن استراتژی و ارایه دستورالعمل های اخلاقی به تنهایی باعث اخلاق مدار شدن نظام آموزش نخواهد شد تا زمانی که اخلاق به منش و رفتار درونی افراد تبدیل شود. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از آراء و نظریات ملاصدرا که می-توان او را در گروه فیسلوفان اخلاق فضیلت جای داد، راهکاری برای نهادینه کردن فعل اخلاقی پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, اخلاق فضیلت, مسئولیت اخلاقی, مسئولیت اجتماعی, دانشگاه اخلاق مدار, ملاصدراEducational systems in any society have the responsibility to educate and prepare a skilled workforce for the economic growth of the community and its integration into the labor market and society. Governments, especially in countries with a public economy, have a significant influence on two aspects of the labor market. First, they legislate and provide the necessary budget for this sector, and second, they act as consumers. In essence, the university is a factory that the government both supplies with raw materials and capital and utilizes its product, which is the skilled workforce. However, it seems that in addition to individual expertise and abilities, individuals graduating from universities need to possess ethical qualities to effectively interact with society, the workplace, and their families based on their ethical principles, in addition to their expertise. The importance of nurturing ethical individuals arises from its potential to reduce internal conflicts, financial and moral corruption, and increase mental well-being and happiness. Therefore, it is necessary to formulate and implement strategies for ethics education in universities, both by the government and university management, through a comprehensive approach. However, having a strategy and providing ethical guidelines alone will not make the educational system ethical until ethics become ingrained in the character and inner behavior of individuals. In this article, a descriptive-analytical method is used, and solutions for institutionalizing ethical behavior are proposed based on the views and theories of Mulla Sadra, who is considered a prominent figure in the group of virtue ethicists.
Keywords: professional ethics, virtue ethics, moral responsibility, social responsibility, Ethical University, Mulla Sadra -
نشریه اخلاق پژوهی، پیاپی 12 (پاییز 1400)، صص 95 -117
فضیلت، در نگاه فیلسوفان اخلاق، منشی است که می تواند به عنوان الگوی رفتار فاعل اخلاقی ملاحظه شود. مایکل اسلوت - فیلسوف اخلاق معاصر - از منظری متفاوت به فضیلت نگریسته و تقریری جدید از فضیلت گرایی ارایه کرده است. او رویکردی جامع در تبیین فضیلت دارد و ضمن نقد و تعدیل رویکردهای فضیلت گرایانه فیلسوفانی چون ارسطو، از منظر های گوناگون اخلاقی و عقلانی به تحلیل ماهیت فضیلت و ترابط فضایل با هم - در موقعیت های مختلف زندگی یک فاعل اخلاقی - پرداخته است. در این مقاله، پس از اشاره به تفکر اخلاقی و تقریر فاعل مبنای اسلوت از فضیلت گرایی، به بیان و بررسی مبانی و مولفه های نگاه و تقریر فضیلت گرایانه او پرداخته شده است. او در تحلیل، مصداق شناسی و رفع تعارض بین فضایل، نگاهی وجودشناسانه دارد و گستره کارکرد فضایل را در بعد گرایشی و بینشی نفس قابل تفسیر می داند. در نظرگاه او فضیلت «قابلیت انعطاف » و «عقل عملی » دو منشی هستند که هم می توانند وحدت فضایل را به ثمر برساند و هم تعارض بین آنها را رفع کند.
کلید واژگان: اخلاق فضیلت, مایکل اسلوت, عقل عملی, تعارض فضایل, وحدت فضایل, اخلاق فضیلت فاعل مبناMoral philosophers hold that virtue is a character trait that can be considered as a model for the moral agent’s behavior. Michael A. Slote, a contemporary moral philosopher, viewed virtue from a different perspective and presented a new account of virtue ethics. He adopted a comprehensive attitude towards explaining virtue. Criticizing and modifying the ethical conceptions of philosophers such as Aristotle, he has analyzed the nature of virtue and the relationship between virtues in the different situations from different moral and rational perspectives. In this article, after indicating Slote’s moral thoughts and his agent-based version of virtue ethics, the foundations and constituents of his account of virtue are discussed. He holds an ontological view to present the relativity of virtues, to identify them, and finally to resolve the conflicts between them. He maintains that the function of virtues can be interpreted in terms of psychological cognitive, conative, and affective aspects. In his view, the virtues of "flexibility" and "practical reason" are two qualities which can both bring about the unity of virtues and resolve the conflicts between them.
Keywords: Virtue ethics, Michael Slote, virtue, Practical Reason, conflicts within virtues, Unity of Virtues, agent-based virtue ethics -
معرفت شناسی فضیلت یکی از رویکردهای جدید در معرفت شناسی معاصر است که بنیانگذاران آن از نظریه های اخلاق فضیلت الگو گرفته اند. معرفت شناسی فضیلت و اخلاق فضیلت به جای تکیه بر باورها و اعمال بر اشخاص و ویژگی های منشی آن ها تاکید می کنند و درست و نادرست بودن اعمال و باورها را بر اساس فضایل و رذایل اخلاقی و عقلانی تعریف می کنند. به همان اندازه که ما دربرابر افعال و اعمالی خود احساس مسیولیت داریم، در برابر معرفت و باورهای خود نیز مسیول هستیم و همان طور که اعمال و افعال ما مورد ستایش و سرزنش قرار می گیرند، معرفت و باورهای ما نیز مورد ستایش و سرزنش قرار می گیرند. هدف از تدوین این مقاله آن است که به روش وصفی و تحلیل محتوا به بیان طرح کلی درباره ی اخلاق فضیلت و تبیین دیدگاه های معرفت شناسی فضیلت و بیان رابطه بین اخلاق فضیلت و معرفت شناسی فضیلت بپردازیم. از یافته های پژوهش حاضر می توان به الگوگیری از مفاهیم اساسی اخلاق فضیلت برای تبیین مسایل معرفتی شناخت، تاکید بر ویژگی های منشی صاحبان باور به جای تکیه بر باور، اعتقاد به موجه بودن باور به دست آمده از فضیلت عقلانی، اشاره نمود.
کلید واژگان: فضیلت, اخلاق, معرفت شناسی, اخلاق فضیلت, معرفت شناسی فضیلت -
در برابر دیدگاه فیلسوفان اخلاق فضیلت گرا که بر وجود خصلت های استوار منش در افراد تاکید دارند ، موقعیت گرا ها با ابتنا بر یافته های روان شناسان اجتماعی دیدگاه فیلسوفان اخلاق فضیلت گرا را مبنی بر وجود خصلت های منش ، نادرست شمرده و مدعی اند چنین خصلت هایی تنها حاصل تصورات نادرست و ساده ای هستند که واقعا وجود ندارند. ابتنای مدعیات موقعیت گرایانی چون هارمن ، دوریس و فلاناگان بر شواهد و واقعیت های تجربی روان شناسان اجتماعی ، مسئله ای جدی برای فضیلت گراها به شمار می رود. در واکنش به موقعیت گراها افراد مختلفی از جمله کریستین میلر تلاش کرده اند تا از خصلت های منش دفاع کنند. مقاله حاضر ضمن تلاش برای بیان دقیقی از مسئله موقعیت گرایان ، ابتدا به مرور پاسخ های میلر و سپس نقد و ارزیابی مواضع موقعیت گرایان و میلر پرداخته است و حاصل این تلاش از تحلیل و نقد مواضع دو طرف دعوا ، ارایه دیدگاهی دو وجهی درباره خصلت های منش است. واقعیت اندیشه و عمل اخلاقی افراد نه تنها بر اساس موقعیت ها و نه تنها مبتنی بر خصلت های منش است، بلکه یک واحد دو وجهی خصلت۔موقعیت متعین کننده اندیشه و عمل اخلاقی افراد است.
کلید واژگان: روان شناسی اخلاق, خصلت های منش, اخلاق فضیلت, موقعیت گرایی, کریستین میلرUnlike virtue ethicistswho emphasize the existence of robust character traits in individuals, philosophical situationists argue that character traits do not exist. Based on the findings of social psychologists, situationists claim that the virtue ethicist's view of character traits is false. Arguments presented by situationists such as Harman, Doris, and Flanagan are grounded in empirical evidence provided by social psychologists; the empirical findings that lead to serious concerns and tensions for virtue ethics. In response to situationists, virtue ethicists, including Christian Miller, strived to defend the existence of character traits. The present paper is an attempt to introduce a novel and multidimensional viewpoint about the role of character traits and situations. First, the paper reviews Miller’s responses to situationists while elaborating on the situationists’ questions and arguments. Second, both stands are critically analyzed and evaluated and a novel viewpoint is suggested as a better alternative for understanding the basis of individual’s moral thoughts and actions. The paper proposes that the reality of individuals' moral thoughts and actions are neither solely based on situations, nor exclusively determined by robust character traits. Rather, it is a dual-aspect unit of character and situation that determines an individual’s moral thoughts and actions.
Keywords: Moral psychology, character traits, Virtue ethics, situationism, Christian Miller -
احیای دوباره اخلاق فضیلت در سده پیشین سرآغازی برای بحث های فلسفی جدیدی در حوزه دوستی قلمداد می شود. مکاتب نو ارسطویی که تعریف ارسطو از سعادت را مفهومی کم مایه تلقی می کنند ، با احیا و نیز جرح و تعدیل مفاهیم ارسطویی و مکاتب پساارسطویی دوران باستان «دوستی» و «دغدغه دیگری» را به مثابه مولفه های جدایی ناپذیر از سعادت مندی آدمی به تعریف سعادت وارد کرده اند. افزون بر آن ، چون مکاتب ارسطویی باستانی مهم ترین مطالبه اخلاق فضیلت را شکل دادن عقلانی احساسات ، عواطف و هیجان درونی فرد، به منظور برخورداری از زندگی به لحاظ درونی خوب تلقی کرده اند ، همواره در مظان اتهام هایی چون خودگزینانه بودن قرار گرفته اند. در این مقاله ضمن پرداختن به «دغدغهدیگری» به عنوان مولفه ای جدید در اخلاق فضیلت نوین و بررسی اهمیت و نقش «دغدغهدیگری» و دوستی در سعادت انسان از منظر ارسطو و نو ارسطوییان بررسی می شود که آناس فیلسوف نو ارسطویی ، بر چه اساسی نظریه های مکاتب باستانی در باب سعادت را آغشته به خودگزینی نمی داند و چرا برای «دوستی» و «دغدغه دیگری» وزنی بیش از مکاتب باستانی قایل است. او در صدد یافتن پاسخی است برای پرسش هایی از این دست که آیا انسان می تواند در عین حال که به سعادت مندی خویش می اندیشد ، دغدغه دیگری را نیز به شیوه ای غیرابزاری در خود بپروراند؟
کلید واژگان: ارسطو, سعادت, جولیا آناس, دغدغه ی دیگری, اخلاق فضیلتThe revival of virtue ethics in the last century was an origin of new philosophical debates over friendship. Neo-Aristotelian schools disregard Aristotle’s definition of happiness; therefore, they have revived and modified certain Aristotelian notions as well as ancient post-Aristotelian schools, introducing “friendship” and “care” for the other as inseparable components of human happiness. Moreover, since ancient Aristotelian schools considered the most important demand of virtue ethics to consist in rational formation of one’s feelings, emotions, and internal passions in order to enjoy an internally good life, they were always accused of self-centrism, among other things. In this paper, we deal with “care for the other” as a new component of modern virtue ethics and consider the importance and role of “care for the other” as well as friendship in human happiness from an Aristotelian and neo-Aristotelian perspectives. Then, we consider the reasons why Annas—a neo-Aristotelian philosopher—does not take ancient theories of happiness to be imbued with self-centrism and why she gives more weight to “friendship” and “care for the other” as compared to ancient theories. She seeks to find an answer to questions such as whether humans can, in addition to thinking of their own happiness, develop a care for the other in a non-instrumental way.
Keywords: Aristotle, happiness, Julia Annas, friendship, care for the other, Virtue ethics -
یکی از نگرانی های مشترک در میان مدافعان اخلاق فضیلت ارسطویی ، پرداختن به مسئله منش انسان هاست. این مسئله که در دو قرن گذشته، به طور خاص مورد مداقه پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت بوده ، پس از احیای اخلاق فضیلت در دهه 1950 به سوی کاربست عملی رویکردهای فضیلت محور در تربیت اخلاقی، پیش رفته است. از آن زمان تا کنون ، چالش های جدیدی در برابر اخلاق متکی به منش یا اخلاق فضیلت محور به وجود آمده که عمده آن ها از سوی طرفداران اخلاق مراقبت و موقعیت گرایان مطرح شده اند و عموما خود وجود منش و به طور ضمنی فضیلت ، زیر سوال می رود. در این مقاله، به روشی تحلیلی و انتقادی می کوشیم تا نخست ، میزان جدی بودن این چالش ها را بررسی کنیم و سپس به این مسئله می پردازیم که آیا بر مبنای فهم ارسطویی که فضیلت را نیازمند حکمت عملی می داند، ارایه الگویی از یک انسان حکیم ، می تواند هدفی دست یافتنی و معقول برای تربیت اخلاقی افراد جامعه وبه ویژه کودکان و نوجوانان، باشد؟ و اگر چنین نباشد ، هدف از تربیت اخلاقی فضیلت محور چه خواهد بود؟ واکاوی ماهیت این هدف و جایگاه آن در سیمای کلی زندگی انسان امروز ، همراه با تبیینی از شیوه هایی موثر در رشد عامل فضیلت مند ، از دیگر مباحث مطرح شده در این مقاله هستند.
کلید واژگان: اخلاق فضیلت, اخلاق مراقبت, پرورش منش, تربیت اخلاقی, حکمت عملی, ارسطوA common concern among advocates of Aristotelian virtue ethics is the problem of human character. The problem was particularly scrutinized by researchers of education in the last two centuries, and after the revival of virtue ethics in 1950s, it evolved into practical application of virtue-based approaches to moral training. Since then, character-based or virtue ethics faced new challenges mainly from advocates of care ethics and contextualists. They generally take the existence of character, and virtue for that matter, into question. In this paper, I begin by a consideration of how serious these challenges are through an analytic and critical method, and then I deal with the question: given the Aristotelian requirement of practical wisdom for virtue, is it an achievable goal to present a sage as a role-model for moral training of people in the society, particularly children and teenagers? If not, what is the purpose of virtue-based moral training? This paper is concerned with an inquiry into the nature and place of this goal in the human life today, together with an account of effective methods of training virtuous agents.
Keywords: Virtue ethics, care ethics, character development, moral training, practical wisdom, Aristotle -
نشریه اخلاق پژوهی، پیاپی 4 (پاییز 1398)، صص 25 -57
اخلاق فضیلت یکی از نظریه های اخلاقی است که اهتمام ویژه ای بر شخصیت فاعل و ویژگی ها آن دارد . در مقابل اخلاق فضیلت ، نظریه های عمل محور (وظیفه نگر و غایت نگر) قرار دارند . شناخت دیدگاه قرآن ، به عنوان مهم ترین منبع اعتقادی و عملی دین اسلام ، در میان نظریه های اخلاق هنجاری ضروری به نظر می رسد . از همین رو، در این پژوهش می کوشیم ضمن تبیین دقیق اخلاق فضیلت و ویژگی های آن ، به سراغ آیات قرآنی رفته ، دیدگاه قرآن در قبال این نظریه را تبیین کنیم . دیدگاهی که از مجموع شواهد قرآنی برداشت می شود، تایید اخلاق فضیلت با رویکرد فضیلت موضوع فاعل محور و فاعل مقدم است ، اما برای رویکردهای فضیلت معیار و فاعل مبنا شاهد قوی ای یافت نشد . اخلاق قرآنی با محور قرار دادن قلب و روح در مقابل افعال ظاهری انسان و ایمان در مقابل عمل صالح و همچنین با طرح «اسوه» به عنوان معیار شناخت اخلاق، رویکردی بسیار نزدیک به اخلاق فضیلت، اتخاذ کرده است .
کلید واژگان: اخلاق هنجاری, اخلاق قرآنی, اخلاق فضیلت, فضیلت گرایی, فضایلVirtue ethics is a moral theory that is particularly focused on the agent’s character and characteristics. Virtue ethics is contrasted with act-based theories (deontological and teleological theories) . It seems necessary to identify the Quranic perspective on normative moral theories, since the Quran is the most important source of Islamic beliefs and acts. Thus, in this paper, we seek to precisely formulate virtue ethics and its properties, and then look for the Quranic view of such ethics. The view gleaned from the bulk of Quranic evidence is an endorsement of virtue ethics with an orientation to the subject’s virtue (agent-based), but no evidence can be found for virtue-based, subject-based approaches. Quranic ethics is very close to virtue ethics because it assigns a central place to one’s heart and soul as opposed to external acts, and faith as opposed to righteous actions. Moreover, it offers a “role-model” (uswa) as the criterion for morality.
Keywords: Normative ethics, Quranic ethics, virtue theory, virtuesآمار -
رابرت آدامز در کتاب نظریه فضیلت، می کوشد تا تقریری نو از اخلاق فضیلت ارائه دهد. از نظر او، مولفه های اصلی فضیلت عبارتند از «بودن در جهت امور خوب» و «ارزشمندی». خوبی مطابق با تلقی افلاطونی-الهیاتی آدامز، این همان با خداوند مهربان به عنوان «خوب نامتناهی» است و همه امور خوب به عنوان خوب های متناهی، به میزان مشابهت با خداوند خوب و ارزشمنداند. بدین ترتیب، بودن در جهت امور خوب به شیوه های متفاوت رابطه و مواجهه با امور خوب دلالت می کند که شامل خواستن، عشق ورزیدن و احترام گذاشتن و مانند این هاست. ارزشمندی به آن نوع خوبی اشاره دارد که غیرابزاری است و چیزی را که برخوردار از آنست، درخور تحسین و ستایش، عشق و احترام و حتی شایسته پرستش می کند. آن چه در دیدگاه آدامز محل اشکال است اینست که او برای ارزشمندی «بودن در جهت خوب» معیاری ارائه نداده و آن را به عهده شهود ما نهاده است درحالی که تشخیص ارزشمندی برای تمایز فضیلت از غیرفضیلت نیازمند معیار است.کلید واژگان: اخلاق فضیلت, اخلاق عمل, خوب, ارزشمندی, پیامدگراییIn his A Theory of Virtue, Robert Adams tries to provide a new formulation of virtue ethics. For Adams, the main components of virtue consist in being for the good and excellence. The good is, according to Adamss Platonic-theological conception, identical with the Merciful God as an infinite Good, and all good things, as the finite good with their wide extent, are excellent to the extent of their similarity to the Good and Excellent God. Thus, being for the good refers to different manners of the relationship with the good, including desire, love, respect, and the like. Excellence refers to the kind of good that is non-instrumental, which makes what possesses it be praiseworthy, worthy of love and respect, and in its highest degree, worthy of worship. Thus, virtue refers to a position with respect to the good that is excellent. What is objectionable in Adamss view is that he has failed to offer a criterion for the excellence of being for the good, leaving it to our intuitions. However, the recognition of excellence in order to distinguish the virtue from non-virtue requires a criterion.Keywords: Virtue ethics, morality of action, the good, excellence, consequentialism
-
فضیلت گرایی، از باسابقه ترین نظریه های اخلاقی است که در دهه های اخیر بار دیگر توجه فیلسوفان اخلاق را به خود جلب کرده و اقبال بسیاری از اخلاق پژوهان را در پی داشته است. ادموند پینکافس - فیلسوف فضیلت گرا و در نظر برخی از احیا کنند گان فضیلت گرایی در دوره معاصر - ضمن تخطئه آنچه که او فروکاهش گرایی در حوزه اخلاق می نامد، تقریری تازه و متفاوت از فضیلت گرایی ارائه داده است. در این مقاله پس از اشاره ای گذرا به مایه ها و مبانی نظریه فضیلت گرایانه افلاطون و ارسطو - سرآمدان فضیلت گرایی در یونان باستان - به مقایسه دیدگاه های فضیلت گرایی کلاسیک با انگاره های فضیلت گرایانه پینکافس، پرداخته شده است. پوشیده نیست که افلاطون و ارسطو، رویکردی غایت گرا داشته اند و از سویی فضایل را غیر نسبی و قابل بازگشت به فضیلت واحد می انگاشتند، اما پینکافس ضمن نقد فروکاستن اخلاق به یک یا چند فضیلت یا اصل اخلاقی محدود، بر کارکردگرایی به جای غایت گرایی تاکید می کند. مقایسه در چهار بخش معناشناسی، گونه ها و اقسام فضایل، ادله فضیلت گرایی و ملاک گزینش فضایل، به همراه نیم نگاهی تحلیلی و تاریخی انجام گرفته است.کلید واژگان: اخلاق هنجاری, فضیلت گرایی, اخلاق فضیلت, فضایل, افلاطون, ارسطو, ادموند پینکافسVirtue ethics is one of the oldest moral theories which has in recent decades attracted the attention of moral philosophers and was widely received by many researchers. Edmund Pincoffs, an advocate of virtue ethics, and according to some people, the contemporary reviver of the virtue theory, has provided a new, different version of the virtue theory by rejecting what he calls reductivism in ethics. In this paper, after sketching the principles of the virtue theory as introduced by Plato and Aristotle, the traditional classical pioneers of virtue ethics in Ancient Greece, we will compare classical virtue theories with Edmund Pincoffs version of virtue ethics. It is widely known that Plato and Aristotle had a teleological approach, taking the virtues to be non-relative and irreducible to one single virtue, but Pincoffs criticizes the reduction of morality to one or more moral virtues or principles, and instead of teleology, he subscribes to functionalism. We will compare the two versions of virtue ethics from 4 perspectives in analytical, historical terms: semantics, types of virtues, arguments for a virtue theory, and the criterion of selecting the virtues.Keywords: virtue ethics, Plato, Aristotle, pincoffs
-
نشریه هفت آسمان، پیاپی 59 (پاییز 1392)، صص 164 -182در جهان باستان، اخلاق فضیلت چهره غالب اخلاق بود، اما در دوران مدرن، و تقریبا تا همین اواخر، اخلاق فضیلت به دلیل توجه به رویکرد های اخلاقی دیگر، مانند فایده گرایی و اخلاق کانتی، عمدتا فراموش شده بود. با این حال، طی پنجاه سال اخیر این مسئله تغییر کرده است. در 1958 الیزابت انسکم مقاله ای با عنوان «فلسفه اخلاق مدرن» منتشر کرد که در آن از اخلاق کانتی و نتیجه گرایی (فایده گرا) به شدت انتقاد و بازگشت به «روان شناسی اخلاق» ارسطو را توصیه کرد. از آن زمان اخلاق فضیلت با قوت و قدرت احیا شده و در ده سال اخیر رفته رفته به یکی از صورت های اصلی نظریه اخلاقی معاصر تبدیل شده است. در نوشتار پیش رو، می خواهم بگویم اخلاق فضیلت چه هست و چه نیست، و این مسئله همراه با ترسیم مغایرت های بین اخلاق فضیلت و دیگر رویکردهای فلسفی به اخلاق خواهد بود. سپس می خواهم به مقایسه و سنجش انواع اصلی اخلاق فضیلت در طول تاریخ و در دوره معاصر بپردازم و در ادامه از مشکلات یا چالش های اصلی ای که امروزه اخلاق فضیلت با آنها روبه رو است بحث خواهم کرد. نهایتا مایلم برخی شباهت ها و تفاوت های جالب بین صورت های مختلف اخلاق فضیلت و روش های دیگر اندیشه درباره مسائل اخلاقی را شرح دهم.کلید واژگان: اخلاق فضیلت, فایده گرایی, اخلاق مدرن, اخلاق کانتی, فضیلت گرایی نوارسطویی, فضیلت گرایی نوهیومی
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.