جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "semantic change”" در نشریات گروه "علوم قرآن و حدیث"
تکرار جستجوی کلیدواژه «semantic change”» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
از منظر قرآن، تقوا ازجمله مضامین و بن مایه های اصلی است. این مقاله نشان می دهد چگونه این واژه از حیث واژگانی و معنایی، در بطن سپهر فراخ تر گفتمان قرآنی جای می گیرد و پیشنهاد می کند در پرتو عنایت به پویایی شناسی معنایی گسترده تر متن قرآن، از موضعی بهتر می توانیم طیف و دامنه نگرشی را که به ساختارهای مضمونی کلیدی قرآن شکل می دهند، استدراک کنیم. از حیث روش شناسی، این مقاله، از مطالعه آماری نظام مند واژگان قرآنی بهره گرفته و به کمک تحلیل رایانه ای، فهرستی جامع از تمام مشتقات واج ساختی ریشه هایی ناظر به مفهوم کلی «ترس» به دست می دهد که گروه معنایی بزرگتری مشتمل بر واژه تقوا را تشکیل می دهند. این مقاله براساس نتایجی که از مطالعه تجربی فراچنگ آمده، انعکاس مندی بینامتنی ذاتی قرآن را به مثابه چارچوب تحلیلی خود تلقی و استدلال می کند تغییرات معنایی محسوس در بلاغت اصطلاح تقوا، از سیر تطور و تکون آن در چینش اصلی متن قرآن حکایت می کند. این مقاله نشان می دهد توجه به سیر تاریخی چینش متن قرآن، همچنان مفید معنا می افتد.کلید واژگان: تقوا, خوف, تغییر معنایی, بافت مضمونی, تحلیل رایانه ایIslamic Studies and Quranic Research in the Contemporary World, Volume:1 Issue: 2, 2022, PP 481 -521One of the most ubiquitous terms in the Qur’an, taqwa, or ‘fear of God’, serves as a major theme and leitmotif of the wider Quranic vision. This study explores, both lexically and semantically, the way in which this term is situated within the Quranic universe of discourse, proposing that by attending to the broader semantic dynamism of the text itself we are in a better position to understand the range and scope of the vision which shaped the Qur’an’s key thematic structures. Methodologically, the study has made use of a systematic statistical survey of the Quranic lexicon, deriving by way of computer- aided analysis a comprehensive inventory of all morphological derivations of radicals connoting the general idea of ‘fear’, a larger semantic grouping to which the term taqwa belongs. Predicated upon the results of this empirical survey, the study takes as its primary analytic framework the Qur’an’s inherent intertextual reflexivity and argues that observable semantic shifts in the rhetoricity of the term taqwa represent circumstantial developments in the text’s basic chronology.Keywords: Piety, Fear, Semantic Change, Thematic Texture, Computer Analysis
-
ریشه «وحی» در عربی عصر نزول قرآن فاقد ابعاد جنسیتی بوده است و با نزول قرآن مجید تحول معنایی گسترده ای را آغاز می کند. در دانش کلام این واژه به نوعی تخصیص معنایی یافته به بشر و سپس به انبیا و ارتباط وی با خداوند اختصاص می یابد. دانش کلام مفهوم کانونی این واژه را از فعل خداوند به «قوه نبوت» تحول می دهد. این قوه اگرچه در نظر برخی دارای معنای انفعالی است اما خود موضوعیت یافته و در کانون مفهوم وحی قرار می گیرد. در اندیشه فلسفی، فرشته وحی به عقل مفارق یا همان عقل دهم در سلسله مراتب عقول تعبیر می شود و عقل کامل انسانی عنصر کانونی مفهوم وحی می شود. طی تحولات معنایی، جنسیت به میدان معنای وحی راه یافته است؛ ابتدا از مجرای تفاوت معنای وحی بر زنان و مردان در تفاسیر، سپس در تلازم معنای وحی و نبوت و سپس در تلازم معنای وحی و عقل موحی الیه. نبوت و عقل هر دو در تاریخ اندیشه اسلامی مفاهیمی مرتبط با جنسیت هستند. اما در قرآن مجید نشانه ای از تلازم دو سویه بین وحی و نبوت و وحی و عقل دیده نمی شود. لذا به نظر می رسد وحی در گفتمان قرآن نه تنها فاقد بعد جنسیتی که فاقد بعد بشری است.
کلید واژگان: وحی, جنسیت, تغییر معنایی, قرآنThe root of Vahy in Arabic at the time of the revelation of the Qur'an had no gender dimension. With the revelation of the Holy Quran, a wide semantic transformation begins. In theological knowledge, this word has found a semantic allocation. It is assigned to man and then to the prophets and their relationship with God. Theological knowledge transforms the central meaning of this word from the "act of God" to the "power of prophecy". Although this power has a passive meaning in the eyes of some, but it has become a subject and is at the center of the concept of revelation.In philosophical thought, the angel of revelation is interpreted as a separate intellect or the tenth intellect in the hierarchy of intellects, and the perfect human intellect becomes the focal element of the concept of revelation.During semantic changes, gender has entered the field of the meaning of revelation, first through the difference in the meaning of revelation on men and women in the interpretations of the Qur'an, then in the Inherence of the meaning of revelation and prophecy and then in the Inherence of the meaning of revelation and the intellect of the person being revealed.Prophecy and reason are both concepts related to gender in the history of Islamic thought.However, in the Holy Quran, there is no sign of a two-way Inherence between revelation and prophecy or revelation and reason. Therefore, it seems that revelation in the discourse of the Qur'an not only lacks a gender dimension but also a human dimension.
Keywords: Revelation, Gender, Semantics, Semantic Change, Quran -
یعد لفظ الاسلام ومشتقاته من اهم الکلمات التی وردت فی الشعر الجاهلی وفی القرآن الکریم وفی نهج البلاغه، حیث تناول کل من المصادر الثلاثه اللفظ ومشتقاته بمعان قد تشترک استعمالها فی المصادر الثلاثه وقد تختلف. حاولت الباحثه خلال السطور التی بین ایدیکم ان تسلط الضوء علی جذر "سلم" ومختلف مشتقاته عبر المنهج الوصفی التحلیلی وان توضح دلاله الکلمه ومشتقاتها فی المصادر الثلاثه المذکوره مسجله ما طرا علیها من تغیر دلالی. تفید نتایج الدراسه ان جذر سلم فی العصر الجاهلی کان له دلاله مادیه، بینما اتصفت هذه الدلاله فی القرآن الکریم ونهج البلاغه – فضلا عن الدلاله المادیه- بدلالات دینیه سلطت الباحثه علیها الضوء خلال المقاله، منها کلمه الإسلام بمعنی ذلک الدین الجامع الذی اتی به الانبیاء کلهم منذ خلق آدم إلی دین الخاتم محمد المصطفی، ثم بمعنی التسلیم المطلق لامر الله تبارک وتعالی، ذلک التسلیم الذی یسری فی کافه الکاینات الحیه وغیر الحیه، فهی لاتخطو عما خطط لها الله تبارک وتعالی منذ ان خلقها وهی لاتتعدی ما عینت لها قید انمله وغیر ذلک من المعانی الاخری التی بینتها الباحثه قدر استطاعتها.
کلید واژگان: نهج البلاغه, الشعر جاهلی, القرآن, التغیر الدلالی, الإمام علیThe word Islam and its derivatives are among the most important words mentioned in pre-Islamic poetry, in The Noble Qur’an, and in the Nahj al-Balagha, where each of the three sources dealt with the word and its derivatives, as its use may be shared in the three sources and may differ. The researcher tried during the lines that are in your hands to put the light on the root of "Salam (Peace)" and its various derivatives through a descriptive analytical method and to clarify the significance of the word and its derivatives in the three mentioned sources, to record its semantic changes. The results of the study indicate that the root of "Salam (Peace)" in the pre-Islamic era had a material connotation, while this indication in the Holy Qur’an and the Nahj al-Balagha - as well as the physical connotation - were characterized by religious connotations highlighted by the researcher during the article, including the word Islam in the sense of that inclusive religion that all the prophets brought from the creation of Adam to the religion of Khatam an-Nabiyyin ,the Prophet Muhammad Mustafa, then in the sense of absolute submission to take command from God Almighty, that submission which applies to all living and non-living beings while it does not go beyond what God Almighty has planned since the creation of the beings, and does not exceed what has assigned to that beings and the other meanings that the researcher showed as much as she could.
Keywords: Nahj al-Balagha, Pre-Islamic poetry, The Holy Qur’an, Semantic change, Imam Ali -
تطور و تحول دلالی واژه ها، از عوامل اصلی پیدایش غریب الحدیث و ایجاد اختلاف در معنا و مقصود حدیث در بین دانشمندان است؛ به این معنا که برخی واژه ها به مرور زمان معنای اولیه خود را از دست داده و در معنای جدیدی استعمال شده اند. غفلت از این نکته و تبیین حدیث بر اساس معنای متحول شده، باعث شده است که راویان حدیث و مفسران، در برخی موارد از معنای اولیه که مقصود متکلم بوده است، دور شوند. پرسش اساسی این است که برای رسیدن به فهم صحیح واژه هایی که غرابت آن ناشی از تطور معنایی است، چه قواعدی قابل پیشنهاد است؟ در این پژوهش تلاش شده است تا ضمن بیان جایگاه تطور دلالی و اقسام آن مانند: تخصیص دلالت عام، تعمیم دلالت خاص و انتقال دلالت، قواعد فهم غریب الحدیث با تاکید بر یک مورد خاص واکاوی شود؛ قواعدی نظیر رجوع به معاجم دست اول لغت شناسی، جستجو در کتب غریب الحدیث، توجه به فهم قدمای محدثین، روایات مشابه و مفسر، سیاق و تفسیر معصوم که همگی برای رسیدن به معنای مقصود متکلم و فهم صحیح آن، جایگاهی ویژه دارند.کلید واژگان: تطور دلالی, حدیث, غریب الحدیث, وضوSemantic change in the words; is one of the main factors among scientists, that make a difference in meaning the traditions. This means that some words lose their original meaning over time and have been used on a new meaning. Explaining hadith according to changed meaning has led hadith narrators and commentators, in some cases, getting away from the first meaning that is the main and original meaning of the speaker. The basic question is what rules can be proposed to get the right understanding of Words whose strangeness results from a semantic change? In this study, we have tried to express the position of the semantic change and investigate rules of hadith comprehension with a focus on a particular case; rules like: refer to the first-hand dictionary of linguistics, search in the books of Gharib al-Hadith, Paying attention to the understanding of the Predecessors of narrators, the similar narrations, the interpreter narrations, the context and finally the interpretation of infallible Imams that all of them are very important to achieve the purpose of speaker and correct understanding of narrations.Keywords: Hadith, Gharib al-Hadith, Implies, Semantic change
-
فصلنامه سراج منیر، پیاپی 22 (بهار 1395)، صص 69 -94ظاهر برخی از واژه های قرآن، نظریه ترادف کلمات این کتاب آسمانی را در ذهن برخی صاحب نظران برجسته نموده، به طوری که عده ای، چه ضمن بیان معنای لغوی و چه بیان تفسیر این واژه ها، مترادف بودن اینگونه کلمات را برگزید هاند، حال آنکه بررسی معناشناسانه و توجه به سیاق طرح این واژه ها، تفاوت ها و ظرافت های ممیزانه آن را تبیین می نماید، واژه های «اصطفی» و «اختار» از این قبیل هستند. واژه «اصطفی» در قرآن کریم دلالت به برگزیدگی دارد و این برگزیدگی مخصوص پیامبران و انسان های نیکو و کسانی است که با مجاهدت، خود را برای خدا خالص کرده اند و با دوری از گناه، ایمان و انجام عمل صالح صاحب درجات عالی شده اند و شایستگی برگزیدگی از سوی خداوند متعال را پیدا کرده اند، اما لفظ «اختار» در مواردی به کار رفته که مطلق انسان مورد نظر بوده است و یا در جایی که بین دو چیز مقایسه ای روی داده، سپس موردی با توجه به فضیلتی انتخاب شده است. بنابراین، کاربرد این کلمات در سیاق های مختلف معنایی، غیر از معنای آنها در سیاق دیگری را می رساند و این مهم، اهمیت توجه بیش از پیش به سیاق آیات برای یافتن معنای لغوی را روشن و تبیین می کند.کلید واژگان: اصطفی, اختار, ترادف, معناشناسی, تغییر معنایی, سیاقSeraje Monir, Volume:7 Issue: 22, 2016, PP 69 -94The appearance of some words of the Holy Quran has made the theory of synonymy of words of this scripture prominent for some experts so that some people, whether in expressing the literal meanings of words or in expressing the interpretation of those words, have considered these words as synonyms. However, semantic analyses and attention to the context of these words show the differences and subtle nuances of meanings such as the differences of the words "Istafā" and "Ikhtāra". The word "Istafā" in the Quran refers to the selection and this selection is just for Prophets and good people, as well as the people who have purified themselves for Allah by endeavoring. Moreover, theses people have achieved a great degree and have been selected by Allah because of avoiding sins, having faith in God, and doing good deeds. In contrast, the word "Ikhtāra" has been used in cases in which the focal point has been only humans, or where a comparison between two things has been made and then one of these things has been selected due to its virtue. Therefore, the use of these words in a context conveys a meaning that is different from another meaning in a different context. This stresses the importance of the context of the verses of the Holy Quran in order to find the meanings of the words.Keywords: Istaf? Ikht?ra, Synonymy, semantics, Semantic Change, Context
-
این نوشتار به بررسی تفصیلی حقیقت نقل، ارتجال و اشتراک و عوامل ایجادکنندهی آنها و نیز تقسیم بندیهای منقول به اعتبارات مختلف می پردازد. افزون بر بحث نقل الفاظ، نقل فرهنگها و شرایط نیز مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین بعد از ذکر عوامل نقل، به بررسی تطبیقی آن به معنای مشخص کردن وجود نقل و محدودهی زمانی نقل به واسطهی این عوامل پرداخته شده است. در نهایت، اصل عدم نقل با تقریرهای چهارگانهاش در مواردی که اصل نقل، مشکوک و نیز در مواردی که تاریخ آن مشکوک است، مورد بررسی قرار گرفته است.کلید واژگان: اصل عدم نقل, منقول, استصحاب, قرائن, عصر صدور
This article discusses about reality of semantic change (Naql), improvisation (irtejal), polysemy, factors that produce them, and types of classification of semantic change. Also discussion about verbal change, cultural and circumstances change is confirm in this essay. In addition, after presenting factors of semantic change (Naql), this article turns to comparative studying about these factors, namely to specify existence of semantic change (Naql) and temporal era of taking place it by these factors. Finally, principle of “Non- semantic change” and four types of it, in cases that existence of semantic change is doubtful and also in cases that history of change is doubtful is studied in this essay.
Keywords: semantic change (Naql), principle of “Non, semantic change”, semantic changed verb, indications
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.