به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « object of knowledge » در نشریات گروه « علوم قرآن و حدیث »

تکرار جستجوی کلیدواژه «object of knowledge» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مجتبی جلیلی مقدم، حسین معصوم
    مکتب های فلسفی مشاء و متعالیه، هر چند به طور مستقل و خاص به مباحث معرفت شناختی آن گونه که در فلسفه غربی در دوره جدید مطرح شده نپرداخته اند، هر کدام ضمن مباحث هستی شناسانه خود به آن نظر دارند و برای تبیین چگونگی حصول معرفت به عالم خارج می کوشند.
    نمایندگان بزرگ این دو مکتب بزرگ یعنی ابن سینا و صدرالمتالهین، به فراخور هستی شناسی خویش، دیدگاه های بدیعی در باب متعلق شناخت، فاعل شناسا و نیز چیستی علم ارائه کرده اند. ابن سینا علم به عالم خارج را از سنخ انتزاع می داند و، بر این اساس، با قایل شدن به وجود کلی طبیعی در عالم خارج و نیز با اعتقاد به قوای بیرونی و درونی برای نفس آدمی، که در نهایت از عقل فعال مستفیض می شود، به تبیین درک عینی عالم خارج می پردازد. اما صدرالمتالهین با نگاه اصالت وجودی خویش راه دیگری برای این تبیین می پیماید. در این دیدگاه، آنچه عالم خارج را تشکیل داده امری غیرماهوی و از جنس وجود است و وجود کلی طبیعی را برنمی تابد؛ نفس نیز از جنس وجود می باشد و قوای آن مراتب و شئون آن هستند؛ علم به واقعیات خارجی نیز نه از جنس انتزاع بلکه وجود برتر آنها در مراتب مختلف است. این وجود برتر راهگشای عینیت معرفت به عالم خارج در دیدگاه صدرایی است.
    در این نوشتار در پی آنیم که چگونگی امکان کسب معرفت عینی به عالم خارج را در فلسفه ابن سینا و صدرالمتالهین تبیین کرده، پایه های تشکیل دهنده این عینیت را با یکدیگر مقایسه کنیم.
    کلید واژگان: معرفت عینی, متعلق شناخت, فاعل شناسا, کلی طبیعی, عقل فعال, انطباق}
    Although peripatetic and transcendent schools of philosophy have not dealt with epistemological problems independently and specifically as in western philosophy in modern times, each has touched them in course of its own ontological discussions and attempted to explain the way knowledge of eternal world is obtained. Ibn Sina and Mulla Sadra as preeminent representative of these two great schools have presented innovative views on the object, subject as well as nature of knowledge in accordance with their own ontology. Avicenna regarded knowledge of external world as a sort of abstraction and accordingly held 'natural universal' as extra-mentally real of which human soul endowed with internal and external faculties can obtain knowledge imparted by Active Intellect. To his own satisfaction Ibn Sina in this way explained the occurrence of objective knowledge. Mulla Sadra on the other hand with his "existentialistic" view provided different explanation for the problem. In this view, what constitutes external world is not quiddity but existence hence realization of 'natural universal' does not make sense to him. Human soul is an existence with degrees identified as its own faculties. Knowledge of external world is an abstraction but of is a higher degree of existence in different levels. To Mulla Sadar this higher degree can guarantee objectivity of knowledge of external world. This article is an attempt to make a comparative study of Ibn Sina and Mulla Sadra in respect with the possibility of objective knowledge of external world.
    Keywords: objective knowledge, object of knowledge, subject of knowledge, natural universal, Active Intellect, correspondence}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال