به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « طباع تام » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه «طباع تام» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • مریم اسدیان *، بابک عالیخانی

    طباع تام مفهومی برگرفته از یک حکایت هرمسی است که نزد اشراقیون از جمله حقایق نوری و رب النوعی بشمار میرود. اتحاد میان نفس و رب النوع (عقل) از رهگذر تزکیه، ریاضت و رها شدن از عالم برازخ و تجرید رخ میدهد. این اندیشه که پیش از سهروردی در آراء ابوالبرکات بغدادی و دیگران نیز سابقه داشته است، از سوی ملاصدرا و شاگردانش تفسیر و تبیین شد. ملاصدرا طباع تام را صورت واحد عقلی و بالاترین مرتبه از مراتب وجودی انسان میداند که دارای بیشترین درجه تجرد است. وی این مرتبه را «روح القدس» مینامد و تصریح میکند که میان نفس و طباع تام هیچگونه مغایرتی وجود ندارد و اساسا همه هویت نفس انسانی به طباع تام او بازمیگردد. طباع تام اگرچه با تعالیم هرمسی پیوند دارد، اما از ریشه های خسروانی آن نیز غافل نمیتوان بود. در تعالیم مزدیسنایی، از اطوار و شئون نفس سخن رفته که بالاترین آن، فروشی یا فروهر است. فروهر، اصل آسمانی یا وجهی از مینوی خرد است که خود را بر پارسا مینماید و معارف را به او می آموزد. نوشتار حاضر، پس از بررسی آراء فلاسفه اسلامی در باب طباع تام در پی این است که نشان دهد این مفهوم ریشه در خمیره ازلی حکمت دارد که مطابق تبارشناسی سهروردی در دو شاخه شرقی و غربی حکمت، یعنی هم در تعلیم هرمسی (شاخه غربی) و هم در تعلیم خسروانی (شاخه شرقی) جزو اساسیترین مبانی معرفت شناسی بوده و سهروردی، در پی مقصود اشراقی خود، یعنی احیای خمیره ازلی با طرح مفهوم طباع تام، حکمت خسروانی و حکمت هرمسی را جمع کرده و ملاصدرا نیز در این زمینه بر پی وی پوییده است.

    کلید واژگان: طباع تام, فروهر, حکمت اشراق, حکمت صدرا, حکمت خسروانی}
    Maryam Asadian *, Babak Alikhani Alikhani

    The concept of perfect nature (ṭabā ‘tāmm) has been derived from a Hermetic anecdote and, according to Illuminationists, is among nūrī (luminous) and archetypal truths. The union of the soul and archetype (intellect) is possible through purification, asceticism, and liberation from intermediate and immaterial worlds. This view, which was also shared by Abu’l-Brakāt al-Baghdādī and some others before Suhrawardī, was explained and interpreted by Mullā Ṣadrā and his students. Mullā Ṣadrā believed that perfect nature is a single intellectual form and the highest level of Man’s existence which enjoys the highest degree of immateriality. He called this level the “Holy Spirit” and emphasized that there is no difference between the soul and perfect nature and, basically, the whole identity of the human soil originates in their perfect nature. Although perfect nature is closely related to Hermetic teachings, one cannot ignore its Khosravani roots. In Mazdayasnan teachings, reference has been made to the states and modes of the soul, the most supreme of which is Fravashī or Farvahar. Fravashī is the heavenly essence or an aspect of Mīnuy-e Xerad (or spirit of wisdom) which reveals itself to ascetics and teaches them religious principles. In the present paper, after examining the views of Islamic philosophers regarding perfect nature, the authors have tried to demonstrate that this concept is rooted in the pre-eternal essence of wisdom, which, in conformity with Suhrawardī’s etymology of both Eastern (Khosravani) and Western (Hermetic) branches of philosophy, is among the most fundamental principles of epistemology. In fact, in order to attain his own illuminationist purpose, which is to revive the pre-eternal substance through posing the concept of perfect nature, Suhrawardī has brought Khosravani and Hermetic philosophies together. Mullā Ṣadrā has also advocated him in this regard.

    Keywords: perfect nature, fravashī, Illuminationist philosophy, Sadrian philosophy, Khosravani wisdom}
  • طاهره کمالی زاده
    عقل فعال، شخصیت محوری رساله های رمزی سهروردی است که در عالم مثال و در قالب مثالی پیر رازآموز متمثل گشته است. پژوهش حاضر، در صدد است نقش محوری عقل فعال را در رساله های رمزی سهروردی و در دو حوزه جهان شناسی و معرفت شناسی بررسی نموده و تردد رازآلود این حقیقت متافیزیکی را در مراتب وجود و مراحل سلوک نفس، رمزگشایی نماید. حاصل این بررسی آن است که عقل فعال، عقل دهم مشائین و نور اقرب (عقل اول) در حکمت اشراق است و در عین حال روح القدس یا جبرئیل ادیان است که در رساله های رمزی سهروردی، به عنوان پیر و مرشد و راهنمای سالک حضور دارد و در مرتبه ای دیگر در سلسله انوار قاهر عرضی، حقیقت روح القدس یا «عقل فعال» در هنگام برقراری رابطه فردی با یک فرد خاص انسانی، در قالب «طباع تام» وی ظاهر می گردد. تردد راز آلود این حقیقت متافیزکی در سلسله مراتب انوار قاهر (طولی و عرضی) اشراقی مبتنی بر نظریه تشکیک حقیقت واحد نور در حکمت اشراق است.
    کلید واژگان: عقل فعال, حکمت اشراق, معرفت شناسی, جهان شناسی, رب النوع, طباع تام}
    Tahereh Kamalizadeh
    Active intellect is the pivotal character of Suhrawardī’s enigmatic treatises, which has been exemplified in the world of archetypal images in the form of an enigmatic master (pīr). The present research is intended to examine the pivotal role of active intellect in Suhrawardī’s enigmatic treatises and in two areas of cosmology and epistemology and to decipher the mysterious nuance of this metaphysical truth in the ranks of being and stages of the soul’s wayfaring. The findings of this research reveals that the active intellect is the tenth intellect of the peripatetic and the proximate light (first intellect) in philosophy of illumination and at the same time the holy ghost or Gabriel of religions, which is present in Suhrawardī’s enigmatic treatises as pīr and murshid and the wayfarer’s guide; and in another rank in vertical triumphal lights, the truth of the holy ghost or “active intellect” appears when maintaining individual relationship with a specific human individual in the form of his “complete disposition” (ṭabā‘ tāmm). The mysterious frequenting of this metaphysical truth in the hierarchy of the triumphal lights (longitudinal and vertical) is an illumination based on the theory of gradation of unique reality of light in philosophy of illumination
    Keywords: active intellect, philosophy of illumination, epistemology, cosmology, lord of the species, complete disposition}
  • طاهره کمالی زاده*، فاطمه اصغری
    عقل فعال در فلسفه اسلامی، عقل دهم از سلسله عقول دهگانه مشائی است که فعلیت عقل بالقوه انسانی در سایه اتحاد یا اتصال به عقل فعال تحقق می یابد. این حقیقت عقلانی در حکمت اشراق نقش وسیعتر و جذابتری را ایفا می کند. این پژوهش بر طبق سنت روش شناسی مطالعات تطبیقی به تحلیل و تطبیق آرائ اشراقی سهروردی و اندیشه شیعی می پردازد.
    یافته ها
    1- عقل فعال در حکمت اشراق، حقیقت ثابت ولی ذومراتب است که در نخستین تجلی نور اقرب و عقل اول است(هم رتبه با جبرئیل به عنوان فرشته مقرب)؛ سپس در رب النوع انسان و در نهایت به عنوان طباع تام و من آسمانی هریک از افراد انسانی به ظهور می رسد.
    2- عقل فعال در حکمت شیعی به عنوان «نور محمدی» که باطن نبوت و حقیقت «ولایت» است در حقیقت ائمه دوازده گانه شیعی تجلی می یابد و امام به عنوان «طباع تام» و«رب النوع» مومنان در سر و جهر در تمام قرون و اعصار در کنار ایشان به عنوان مدبر و مرشد حضور دارد.
    کلید واژگان: عقل فعال, طباع تام, حکمت اشراق, تشیع, نور محمدی, امام, مومنان}
    Tahereh Kamalizadeh *, Fatemeh Asghari
    Question: In Islamic philosophy, Active Intellect is Peripatetic tenth intellect. Also in Peripatetic epistemology, Potential human intellect, acts by unification or conjunction with active (agent) intellect. This intellective thrust has a wielder and more attractive role in Illuminative wisdom. Meted: The research methodology based on tradition Comparative studies to analyze and adapt votes Gazi Saeed Qummi and votes illuminated Suhrawardi .
    Results
    1- Human’s archetype adjust with Gabriel, in religions and Active (agent) Intellect in Illuminative wisdom. 2-Human’s archetype appears as “perfect nature” format during personal relation to every special individual.3 and also explains relation between Emam and believer in shiaa’s idea.
    Keywords: Active, Intellect, illuminative, wisdom, Active (agent) intellect, shiaa's idea}
  • فروغ رحیم پور، مجید طاوسی ینگابادی
    انسان در نظر شهاب الدین سهرودی حقیقتی نورانی است که در عوالم مختلف و از جمله در عالم برازخ، ظهورهای گوناگون داردواز این روی، حیثیت و گاه حتی نام این حقیقت نورانی در این عوالم یکسان نیست. اما انسان سالک در عالم برازخ، با چشم بستن بر امور محسوس، رو سوی عالم مثال می نهد و در آن جا با طباع تام (یا خویشتن ازلی) خویش به مثابه راهنما و نیز غایت کمال خویش رو به رو می شود و زین پس همراهی مربی گونه و معرفت بخش او را با خویش- چنان که از آغاز نیز چنین بوده است- ادراک می کند. رساله های تمثیلی– عرفانی شیخ اشراق در چنین زمینه ای، تصویرگر نحوه امکان حیات انسان در عوالم مختلف، نحوه ارتباط نفس (نور اسفهبد) و بدن (صیصیه) و نحوه رهایی از ظلمات برای وصول به انوار و بقا یافتن به مدد نور علم هستند.این پژوهش مستند به اصل آرا، به نمود نگاه حکمی شیخ اشراق در سه رساله تمثیلی- عرفانی ایشان: آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و مونس العشاق خواهد پرداخت؛ نگاهی که ناظر است به حقیقت انسان، جایگاه او در عوالم گوناگون، ماهیت نفس انسانی و طباع تام و نحوه دوام آگاهی در وصول به حقیقت غائی.
    کلید واژگان: شیخ اشراق, انسان شناسی, نفس, طباع تام, آواز پر جبرئیل, عقل سرخ, مونس العشاق}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال