به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « قیصری » در نشریات گروه « فلسفه و کلام »

تکرار جستجوی کلیدواژه « قیصری » در نشریات گروه « علوم انسانی »
  • فرهاد رحیم پور شهماروندی*، عباس جوارشکیان، سید مرتضی حسینی شاهرودی
    در این نوشتار سعی شده با روش تحلیلی توصیفی، ابتدا منظور از عینیت صفات با ذات حق همراه با دلایل، بعد عینیت صفات با ذات حق از نظر قیصریبررسی شود و تفاوت قیصری در این مورد با دیگر عرفا بیان گردد و بعد از آن عینیت صفات با ذات از نظر ملاصدرا و تفاوت و اشتراک  آن با عرفا از جمله قیصری بررسی شود.قیصری به عینیت صفات و ذات هم در مقام ذات و هم در صقع ربوبی قائل است. تعین اول عرفای دیگر در نزد قیصری همان مقام واحدیت دیگر عرفا است و مقام احدیت همان مقام ذات حق است. صفات در مقام ذات به صورت اطلاقی وحدت دارند که این وحدت به صورت حیثیت اندماجی در نظر گرفته می شود در مقابل در صقع ربوبی که تجلی مقام ذات است وحدت به نحو حیثیت شانی که به صورت اضافه اشراقی است، می باشد نه اضافه مقولی از جنس ماهیت تا تکثر در ذات به وجود آید.فهم این مساله را می توان به کمک دستگاه فلسفی ملاصدرا در مورد معقولات ثانی فلسفی کمک گرفت که تکثر معقولات به تکثر متن نمی انجاند. در این دستگاه فلسفی رابطه ذات با صفاتش مانند رابطه وجود با ماهیت است که وجود تقدم بالحقیقه نسبت به ماهیت، و ماهیت تاخر بالمجاز نسبت به وجود دارد. به عبارت دیگر صفات و شئون حق در مقام فهم تاخر رتبی نسبت به حق تعالی دارند.
    کلید واژگان: قیصری, ملاصدرا, توحید صفاتی, صفات ذاتی, صفات اضافی}
    Farhad Rahimpoor Shamarvandi *, Abas Javareshkian, Sayd Mortza Shahrudi
    Through a descriptive-analytical method, this article tries to analyze the meaning and reasons of identity between the Divine Essence and His Attributes, the viewpoint of Qayṣarī and how it differs from other mystics' views, and the viewpoint of Mullā Ṣadrā and how it differs from or shares with that of mystics including Qayṣarī. Qayṣarī believes in the identity between attributes and essence both in the status of Essence and in Divine Abode. According to Qayṣarī, the entification (ta‘ayyun) other mystics take as first is in fact the same as the state of oneness (wāḥidiyya), and the state of unicity (aḥadiyya) is the same as the state of the Essence. Attributes in the status of Essence have unity in an absolute and integrated way; on the other hand, in Divine Abode, which is the manifestation of Essence, the unity is considered as an aspect in the form of an illuminative relation, rather than a categorical relation which is of quiddity and necessitates multiplicity in Essence. To understand this problem, we can take help from the concept of philosophical secondary intelligibles in Mullā Ṣadrā's philosophical system in which the multiplicity of intelligibles does not necessitate the multiplicity of reality. In this philosophical system, the relationship between essence and its attributes is the same as the relationship between existence and quiddity, where existence has priority in terms of reality, and quiddity has posteriority in the metaphorical sense. In other words, in context of understanding, the attributes and aspects of the Real are hierarchically posterior to Essence.
    Keywords: Qayṣarī, Mullā Ṣadrā, unity of the attributes, essential attributes, relative attributes}
  • غلامرضا حسین پور*
    هدف

    هدف از نگارش این مقاله، بررسی، تحلیل و نقد تعلیقات امام خمینی (ره) بر مبنای ذوق عرفانی، بر فصول اسما و اعیان ثابته مقدمه قیصری بود.

    روش

    روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و بر اساس داده های کتابخانه ای بود.

    یافته ها

    همان طور که کثرت معانی معقول در نگاه فلسفی صدرالدین شیرازی، بر حسب تعقل ذات الهی در عقل حاصل می شود؛ همین کثرت در ذوق عرفانی امام، بر حسب شهود صاحبان مشاهده و اصحاب معرفت حاصل می شود. معیار ابن عربی در تمایز اسما از هم نیز به مذاق عرفانی امام خوش نمی آید. معیار امام بر حسب تجلیاتی است که به قلب سالک می شود. امام معتقد است تجلی در عوالم غیب و شهادت، بر حسب اسما و در حجاب آنهاست و از این نظر، ذات مقدس در جلوه اسما و صفات، تجلیاتی در حضرت علمی دارد که اهل معرفت، تعینات این تجلیات را اعیان ثابته می گویند. از منظر امام، عالم اعیان ثابته مانع ذاتی بودن ظهور نیست؛ بنابر این، حقایق این اعیان ثابته هم مانع ظهور ذاتی و تجلی اسمایی و صفاتی نیستند؛ لذا حق تعالی بدون هیچ پرده ای، برای مخلوقاتش ظاهر و آشکار است. از منظر ذوق عرفانی امام، جعل هم متعلق به وجود نیست؛ زیرا حق تعالی وجود است و لذا جعل متعلق به ماهیت است.

    نتیجه گیری

    تعلیقات امام خمینی بر فصول اسما و اعیان ثابته مقدمه قیصری، نشان می دهد که امام به وجود معانی متعدد در تعریف ذوق عرفانی معتقد بود؛ یعنی ذوق عرفانی را در معانی و کاربست های مختلفی به کار می برد.

    کلید واژگان: قیصری, امام خمینی(ره), ذوق عرفانی, اسما, اعیان ثابته, تجلی}
  • فردین جمشیدی مهر

    یکی از مباحث اختلافی در باب زمان، حقیقت و ماهیت آن است. مشهور فلاسفه مسلمان به تبع ارسطو، زمان را از مقوله کم می دانند و عدم قرار را به عنوان ذاتی زمان برمی شمارند. قیصری در رساله ای با عنوان نهایه البیان فی درایه الزمان با این رای مخالفت می کند و بعد از نقل اقوال مختلف در این باب و نقد آنها، به تبیین دیدگاه خود می پردازد. قیصری زمان را به «بقای وجود» یا «مقدار بقای وجود» تفسیر می کند و آن را حقیقتی عرضی که لازمه ذات حق تعالی و متاخر از وجود اوست، معرفی می نماید که در عین معیت وجودی با حقایق عالم، بر همه آنها، تقدم ذاتی دارد. در این نوشتار که به شیوه کتابخانه ای در جمع آوری مطالب و با روش توصیف و تحلیل عقلانی داده ها به نگارش درآمده، ضمن تبیین دیدگاه قیصری و تایید آن، نظر مشهور ارسطوییان مبنی بر اینکه زمان کم متصل غیرقار است، پذیرفته می شود و براساس مبانی قویم فلسفی و عرفانی، عدم تنافی این دو نظریه با یکدیگر تبیین می گردد و در تایید این ادعا، به کلماتی از بیانات صدرالمتالهین استناد می شود.

    کلید واژگان: قیصری, ارسطو, زمان, حرکت, وجود, بقا, کمیت}
  • غلامرضا حسین پور

    فصل چهارم مقدمه قیصری بر فصوص‌الحکم ابن‌عربی، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقه عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثی مفصل نیز در بیان نفس رحمانی عرفا به زبان فلسفی دارد. امام‌خمینی (ره) در تعلیقه‌یی، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد بیان قیصری پرداخته است. قیصری در خاتمه این فصل نکاتی را در باب معنای تعین و انواع آن نیز بیان کرده که امام (ره) در تعلیقه‌یی دیگر، تبیینی دقیق از انواع تعین به زبان عرفانی ارایه داده است. این معنای تعین و انواع آن بقلم قیصری، تقریبا بطور کامل در فصل سوم از مرحله چهارم امور عامه اسفار اربعه انعکاس یافته که نشان از تاثیرپذیری بسیار فلسفه صدرایی از سنت عرفانی ابن‌عربی بطور عام، و مقدمه قیصری بطور خاص، دارد. از منظر قیصری، اعراض باید فصول جواهر باشند، اما از نظر صدرالمتالهین و بتبع او، امام‌خمینی (ره)، فصل جوهر، جوهر است نه عرض. قیصری معتقد است گاهی تعین، عین ذات است و گاهی نیز امری زاید بر ذات، اما امام بر این باور است که اساسا تعین به ذات حق تعالی تعلق نمیگیرد زیرا تعین از آثار تجلیات اسمایی است؛ اما آنچه دارای احدیت جمع تعینات است، اسم اعظم و انسان کامل است. هدف اصلی مقاله حاضر تبیین، تحلیل و گاه نقد دقیق مقاصد متن قیصری و تعلیقات امام‌خمینی (ره) بر آن است. امام (ره) در یک تعلیقه با استفاده از ذخایر فلسفه صدرایی به نقد قیصری پرداخته و در تعلیقه‌یی دیگر، در واقع بر مبنای بخشی از اسفار اربعه، مواضع خود را تبیین نموده است.

    کلید واژگان: جواهر, اعراض, نفس رحمانی, تعین, فلسفه صدرایی, قیصری, امام خمینی (ره)}
    Gholamreza Hosseinpour

    The fourth chapter of Qayṣarī’s Introduction to Ibn ‘Arabī’s Fuṣūṣ al-ḥikam discusses substances and accidents following a gnostic approach and is mainly intended to explain the merciful soul. However, there is also an extensive discussion of gnostics’ merciful soul using a philosophical language. Imam Khomeini has criticized Qayṣarī’s explanation in a commentary based on the Transcendent Philosophy. At the end of the same chapter, Qayṣarī has mentioned some points about the meaning of individuation and its types. In another commentary, Imam Khomeini has provided an accurate explanation of different types of individuation using a gnostic language. This meaning of individuation and its types as discussed by Qayṣarī has been almost completely propounded in the third chapter of the fourth level of general affairs in al-Asfār, which reflects the great influence of Ibn ‘Arabī’s gnostic tradition, in general, and Qayṣarī’s Introduction, in particular, on Mullā Ṣadrā’s philosophy. In Qayṣarī’s view, accidents must function as the differentia of substances while, in the view of Mullā Ṣadrā and, following him, Imam Khomeini, Substance is the differentia of substance and not accident. Qayṣarī believes that sometimes individuation is the same as essence and sometimes an addition to it. Nevertheless, Imam Khomeini maintains that individuation does not essentially apply to the essence of Almighty Truth because it is among the effects of attributive manifestations. However, what enjoys the oneness of all individuations is the supreme name and perfect Man. The main purpose of this paper is to provide an accurate explanation, analysis, and criticism of Qayṣarī’s Introduction and Imam Khomeini’s commentary on this work. Imam Khomeini has criticized Qayṣarī in one commentary based on the Sadrian philosophy and, in another one, has discussed his own standpoints based on, in fact, a part of al-Asfār.

    Keywords: Substances, individuation, Accidents, Sadrian philosophy, merciful soul, Qayṣarī, Imam Khomeini}
  • حسن احمدی زاده*

    همواره یکی از مهمترین دغدغه های اهل فلسفه و عرفان اسلامی، تامل در خصوص وجود و انحاء و مراتب آن بوده است، تا آنجا که ایشان، وجود مطلق را موضوع اصلی نظام فکری خود معرفی می کردند. در عرفان ابن عربی و اخلاف او بویژه داود قیصری نیز کلیدی ترین موضوع، وجود است، تا آنجا که فهم خداشناسی مکتب ابن عربی در سایه ی وجودشناسی آن، امکان پذیر است. قیصری در مقدمه ی شرح خود بر فصوص الحکم ابن عربی، وجود را چونان حق و حقیقت قلمداد می کند و تلقی متافیزیکی سنتی از وجود صرفا چونان کلی ترین و انتزاعی ترین مفاهیم را نمی پذیرد بلکه علاوه بر این، وجود را واقعی ترین حقیقت و معنی بخش همه ی موجودات تلقی می کند. از سوی دیگر، این حقیقت، یعنی وجود، را نه محدود به طور عقل و ظرف وجود ذهنی می داند و نه صرفا متعین در ظرف وجود خارجی، بلکه آن را فراتر از طور عقل و ظرف ذهن دانسته و بر این باور است که وجود چونان حق و حقیقت، جز برای خداوند، بر کسی معلوم نیست. در جستار حاضر، بر آنیم تا با توجه به نوشته های عرفانی قیصری بویژه در مقدمه ی شرحش بر فصوص الحکم، به تبیین های متافیزیکی او از وجود و تلقی اش از آن، به مثابه حق و حقیقت توجه کنیم و نشان دهیم که نظام وجودشناسانه ی قیصری در تلقی خاصی که از وجود ارایه می کند، به مانند دیگر عرفای مسلمان، چون ملاصدرا، از نظام متافیزیکی سنتی، بویژه در قالب ارسطویی آن، فاصله می گیرد.

    کلید واژگان: قیصری, ابن عربی, وجود, حقیقت, مابعدالطبیعه}
  • محمود صیدی، حسن مرادی
    قیصری یکی از بزرگترین شارحان مکتب ابن عربی است که با استفاده از مبانی عرفانی، نظریه خاصی در مورد زمان ابداع کرده است. دیدگاه او در اینباره چند بخش دارد: نقادی نظریات فلسفی، بویژه دیدگاه ارسطو و ابن سینا، تاویل عرفانی برخی از نظریات فلسفی، تبیین حقیقت زمان طبق مبانی عرفانی و تقسیمات آن. اما انتقادات قیصری بر دیدگاه ابن سینا و تاویل عرفانی وی از برخی نظریات فلسفی، با اشکالاتی مواجه است. مهمترین اشکال نظریه او، مستندات حدیثی در مورد ظهور زمان، با استناد به اسم «الدهر» خداوند است، زیرا احادیث مورد استدلال قیصری، وثاقت لازم را نداشته و مدعای او را نیز اثبات نمیکنند. بدین لحاظ، میتوان گفت زمان با نظر به اسم «المقدر» خداوند ظهور مینماید و ظهور آن در مراتب مختلف، بوجود آورنده روز و شب الهی است.
    کلید واژگان: زمان فلسفی, زمان عرفانی, حرکت, اسماء الهی, مظاهر اسماء, قیصری, ابن سینا, ارسطو}
    Mahmud Saidi, Hassan Moradi
    Qaysari was one of the most prominent commentators of Ibn Arabi’s school. He also developed a specific theory about time based on gnostic principles. His view in this regard consists of some sections: a criticism of philosophical theories, particularly, those of Aristotle and Ibn Sina; gnostic interpretation of certain philosophical theories, and an explanation of the reality of time and its divisions based on gnostic principles. However, there are some problems with Qaysari’s objections to Ibn Sina’s view and his gnostic interpretations of some philosophical theories. The most important problem of his theory concerns his hadith-based proofs about the emergence of time through resorting to al-dahr (Perpetual Duration), which is one of God’s names. This is because the hadiths referred to by Qaysari are not valid enough and cannot be used to demonstrate his claim. Accordingly, it can be said that time emerges by resorting to God’s name of al-muqaddar (Determiner), and its emergence at different levels creates the divine day and night.
    Keywords: philosophical time. gnostic time, motion, divine names, manifestations of names, Qaysari, Ibn Sina}
  • مجتبی تصدیقی شاهرضایی *، عبدالحسین خسروپناه، حسام الدین مومنی شهرکی
    مساله ماهیت از جمله مباحث بنیادین و با اهمیت در فلسفه و عرفان اسلامی است؛ اما امروزه به دلیل نگاه اصالت وجودی، توجه و شناخت ماهیت به حاشیه رفته و ماهیت شناسی تبدیل به حوزه ای فرعی گردیده است. همچنین استفاده از ظرفیت های موجود در فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی جهت بهره از توانایی های هر یک از این دو، در رشد و بالندگی روز افزون دیگری، امری غیرقابل تردید است؛ اهمیت مطلب فوق را به عنوان نمونه می توان در نظام حکمی ملاصدرا مشاهده نمود. مقاله حاضر به تبیین مسئله ماهیت در نظر قیصری؛ یکی از مهم ترین صاحب نظران و شارحان حوزه عرفان نظری، پرداخته و عنوان می کند که از منظر قیصری اعیان ثابته موجود در علم حق تعالی، همان ماهیات هستند. سپس به تبیین دقیق ماهیات از دیدگاه علامه طباطبایی؛ بنیان گذار نظام حکمی نوصدرایی، می پردازد و در نهایت به بررسی و تحلیل ماهیت از نظر قیصری و علامه طباطبایی پرداخته است. نگارندگان بر این باورند که ماهیات از نظر قیصری همان اعیان ثابته در علم حق تعالی هستند و علم انسان سایه ای از علم خداوند است، اما ماهیات در نظر علامه حد وجودات خاص خارجی در ذهن هستند که در نتیجه تفاعل ذهن و عین، و با وجودی اعتباری در علم انسان تحقق می یابند.
    کلید واژگان: ماهیت, اعیان ثابته, قیصری, علامه طباطبایی}
    Mojtaba Tasdighi Shahrezaei *, Abdalhosein khosropanah, Hesamaldin Moemeni Shahraki
    The question of “quiddity” is among the most fundamental and important discussions in Islamic philosophy and Gnosticism; but nowadays, because of an existential perspective, the recognition of the concept of quiddity and the attention paid to it are left aside and became an inferior issue. Moreover, it is undeniable that using of the existent potentialities in Islamic philosophy and mysticism will help them to grow and flourish. The importance of this issue, for example in the philosophical system of Mulla Sadra can be seen. This article tries at first to clarify the concept of quiddity in Qeysari’s works, - one of the most important scholars and commentators of theoretical Sufism- and states that according to him, fixed entities which are in God’s knowledge are the quiddities. Then, this article tends to clarify the precise concept of quiddities in Allameh Tabataba’I’s writings – The founder of Neo-Sadraean philosophical system – and finally, it analyzes the concept of quiddity according to Qeysari and Allameh Tabatabaei’s. The authors believe that the quiddities in Qeysari’s works are defined as the immutable entities in God’s knowledge and that humankind’s knowledge is a shadow of God’s. According to Allameh Tabataba’i the quiddities are the limits of particular objective existences in the subject which are the result of an interaction between the subject and the object and are actualized in humankind’s knowledge as the abstractive existences.
    Keywords: Quiddity, Fixed Entities, Qeysari, Allameh Tabataba’i}
  • سید حسین سیدموسوی
    یکی از مباحث مهم عرفان نظری در اسلام بحث از خاتم الاولیاء است. عرفا معتقدند هر آنچه در هستی و کائنات وجود دارد مظهری از مظاهر حق تعالی است. خداوند دارای صفات و اسمائی است و هر یک از آن ها در جهان نیازمند مظهری است تا خود را نشان دهد. یکی از اسامی مهم خداوند ولی است، پس آن نیز نیازمند مظهری است که اولیای الهی مظاهر این ولایت هستند. از آنجا که جهان و مظاهر الهی روزی به پایان می رسد، لازم است مظهر اسم ولی نیز دارای خاتمی باشد که با ظهور او جهان به پایان برسد. در اینکه این خاتم کیست در آثار ابن عربی از حضرت عیسی (ع)، حضرت مهدی (عج) و خودش نام برده شده است. در این مقاله بر آنیم که دیدگاه موید الدین جندی یکی از شارحان ابن عربی و فصوص الحکم را که اصرار فراوانی بر خاتم بودن ابن عربی دارد، طرح و سپس نقد کنیم و ضمن اشاره ای کوتاه به دیدگاه قیصری اثبات کنیم که ابن عربی نمی تواند خاتم اولیاء باشد.
    کلید واژگان: ابن عربی, جندی, خاتم اولیاء, حضرت مهدی (عج), قیصری}
    Sayyid Husayn Sayyid Musavi
    One of the significant discourses of theoretical mysticism in Islam is the discussion about khātam al-awliyā (seal of the Saints). Mystics believe whatever exists in the world of being is a locus of manifestation for the Exalted God’s manifestation. God has attributes and names that each needs a locus of manifestation to show itself. One of God’s significant names is Walī; that also needs a locus of manifestation, and Saints of Allah (awliya’ ilāhī) are the manifestations of this wilāya (sainthood, guardianship, friendship). Since one day the world and the Divine manifestations will come to an end, it is necessary that the manifestation of the name Walī would have a seal, with whose appearance the world would come to an end. As to whom this Seal will apply, mention has been made in Ibn ‘Arabī’s works of Jesus Christ (A.S.), Imam Mahdī (Aj.), and Ibn ‘Arabī himself. In this article, we intend to bring up and critique the viewpoint of Mu’ayyid al-Dīn Jandī, one of the commentators of Ibn ‘Arabī and his Fuṣūṣ al-Ḥikam, who firmly insisted that Ibn ‘Arabī was the Seal of the Saints, and then to prove, with a brief reference to Qayṣarī’s viewpoint, that Ibn ‘Arabī cannot be the Seal of the Saints.
    Keywords: Ibn Arabī Jandī the Seal of the Saints, Imam Mahdī (Aj.), Qayṣarī}
  • سیدمحمود یوسف ثانی، حسین زحمتکش*
    حضرات خمس، حقیقتی جامع در عرفان اسلامی است که نخستین بار در مکتب ابن عربی و توسط خود او به شکل مصطلح آن مطرح شد. حضرات خمس ناظر بر درجات و مقامات وجود مطلق و مراتب کلی هستی است که موطن ظهورات و تجلیات حق تعالی می باشد. قیصری و امام خمینی که هر دو متاثر از آموزه های مکتب ابن عربی هستند، تمایز آرای آشکاری با یکدیگر و با سایر عرفا در این زمینه دارند و در برخی موارد، ابداعاتی را نیز می توان در آنها سراغ گرفت. به اعتقاد ایشان مراتب وجود، منحصر در پنج حضرت است که عبارتند از: لاهوت، جبروت، ملکوت، ملک و انسان کامل. از میان این حضرات، لاهوت، جزء مراتب ذات بوده و بر مرتبه ذات واحدیت اطلاق می شود. سه مرتبه دیگر نیز از جمله مراتب خارج محسوب می گردند. همچنین انسان کامل، جامع حضرات پیشین است و از آن تحت عنوان کون جامع یاد می شود. گونه رویکرد قیصری و امام خمینی به موضوعات عرفانی و از جمله حضرات خمس، تحت تاثیر سنتی است که از آن برخاسته اند؛ بدین لحاظ عرفان امام خمینی، رنگ و بوی عرفان شیعی دارد. تطبیق آرای قیصری و امام در مواردی؛ نظیر مفهوم وجود، اسماء و صفات الهی، مفاتیح غیب، عماء، مراتب ذات حق، مراتب خارج، انسان کامل و نظایر آنها که همگی داخل در مقوله حضرات خمس هستند، اختلافات مبنایی ایشان را در این زمینه به خوبی تبیین می کند. تضارب تاملات عرفانی این دو عارف برجسته، به ویژه در مسئله حقیقت محمدیه و اضافه شدن حقیقت علویه در عرفان امام، جلوه بیشتری می یابد.
    کلید واژگان: عرفان اسلامی, عرفان شیعی, حضرات خمس, قیصری, امام خمینی}
    Seyed Mahmoud Yousefsani, Hossein Zahmatkesh*
    Hadarat-e khams encompasses the levels of absolute existence and the general levels of universe in which the divine theophanies are perceived. In Gheisari and Imam Khomeini opinions, the levels of existence are divided into five Hadrats which are as follows: Divine aspect (Lahoot), Divine Empire (Jabaroot), Angelic World (Malakoot), Corporeal World (Molk) and perfect human. Form among these Hadarat, Lahoot is a part of the levels of Essence and is attributed to the level of Oneness (Vahedyat). The other three levels are believed to be the levels of Out (Kharej). The level of perfect human includes the previous Hadrats; this level isusually described as “synthetical being” (Kown-e Jame). The approach taken by Gheisari and Imam Khomeini to the study of mystical issues, particularly the Hadarat-e khams, was under the influence of the atmosphere in which they had worked and studied; thus, Imam Khomeini’s approach to mysticism has the flavor of Shia mysticism. Comparing Gheisari’s and Imam Khomeini’s opinions in some issues such as the meaning of existence, God’s names and attributes, Keys to the Absent (Mafatih-e Gheib), Chaos (Ama), thelevels of the divine essence, Kharej levels, perfect human and the like, which are all involved in Hadarat-e khams, one can distinguish the basic differences in their ideas. These differences seen in their way of thinking come into sight more significantly especially when it comes to the issue of Muhammadan Reality (Haghighat-e Mohammadie) and Alawi Reality (Haghighat-e Alawie) that was added to Imam Khomeini’s mystical viewpoints.
    Keywords: Islamic mysticism, Shiaite mysticism, Hadarat, e khams, Gheisari, Imam Khomeini}
  • حسین عشاقی اصفهانی
    اصالت وجود در دیدگاه صدرالمتالهین با وجوب ذاتی آن ملازم نیست؛ زیرا اصالت وجود به معنای موجود بودن وجود است بدون واسطه در عروض، و وجوب ذاتی وجود به معنای موجود بودن وجود است بدون واسطه در ثبوت. بنابراین پذیرفتن اولی به معنای قبول دومی نیست. اما در دیدگاه قیصری اصالت وجود با وجوب ذاتی آن ملازم است؛ زیرا در حمل "موجود" بر چیزی، نفی واسطه در عروض با نفی واسطه در ثبوت ملازم است. بنابراین از آنجا که وجود در اتصاف به هستی به واسطه در عروض نیاز ندارد، نمی تواند به واسطه در ثبوت یا علت هستی بخش نیازمند باشد. در داوری میان دو دیدگاه، نگارنده بر اساس براهینی، دیدگاه عرفا را ترجیح داده است.
    کلید واژگان: اصالت وجود, وجوب ذاتی, واسطه در ثبوت, واسطه در عروض, صدرالمتالهین, قیصری, سهروردی}
نمایش نتایج بیشتر...
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال