به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "هنر سنتی" در نشریات گروه "فلسفه و کلام"

تکرار جستجوی کلیدواژه «هنر سنتی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
جستجوی هنر سنتی در مقالات مجلات علمی
  • جواد امین خندقی*، سیده مرضیه هندسی

    سنت گرایی یکی از جریان هایی است به طور مستقیم در برابر باورهای تجددگرایانه قرار می گیرد. دیدگاه سنت گرایان در طول تاریخ اندیشه، تبدیل به یک نظام فکری منسجم شده است. یکی از زمینه هایی که در این اندیشه جایگاه ویژه ای دارد، نظریه در باب هنر و زیبایی است. یکی از مفاهیمی که در فهم نظریه سنت گرایان در باب ادراک هنر و زیبایی اهمیت بسزایی دارد، درک جایگاه «عقل شهودی» در خلق و فهم هنر سنتی از سوی هنرمند و مخاطب است. تبیین و بررسی تعریف سنت گرایان از عقل شهودی و چگونگی کارکرد آن در خلق و فهم هنر سنتی، امری مهم برای فهم چگونگی فرایند انتقال سنت است. در این پژوهش، با بهره گیری از روش گردآوری اسنادی و تحلیل کیفی، پس از بررسی مفاهیم اصلی همچون سنت، هنر سنتی و عقل شهودی به عنوان چارچوب نظری، جایگاه عقل شهودی در خلق و فهم هنر سنتی در دیدگاه سنت گرایان بررسی و نقد می شود. این پژوهش نشان می دهد که دیدگاه سنت گرایان در مسایلی همچون کافی نبودن تعریف عقل شهودی، مشخص نبودن کارکرد و متعلق شهود عقلی، مفروضات غیر قابل پذیرش برای همگان، دچار شدن به کثرت گرایی باطنی، تبیین شخصیت عرفانی اغراق آمیز برای هنرمند و مخاطب، تعمیم دهی نادرست و تعصب در برخی موارد دچار مشکل است. همچنین در زمینه ارایه یک نظریه هنر در ارتباط با دیگر زمینه های فرهنگی و زمینه سازی برای ارایه تفسیر متفاوت عرفانی از هنر مزیت دارد.

    کلید واژگان: عقل شهودی, هنر سنتی, سنت گرایی, خلق هنر, فهم هنر
    Javad Amin Khandaqi *, Seyede Marzieh Hendesi

    Traditionalism is one of the currents that is directly opposed to modernist beliefs. Throughout the history of thought, the view of traditionalists has become a coherent system of thought. One of the fields that has a special place in this idea is the theory of art and beauty. One of the concepts that are very important in understanding the traditionalist theory of the perception of art and beauty is the understanding of the place of "intellect" in the creating and understanding traditional art by the artist and the audience. Explaining and examining the traditionalists' definition of intellect and how it works in creating and understanding traditional art is essential for understanding how transmitting tradition. In this study, using the method of document collection and qualitative analysis, after examining the main concepts such as tradition, traditional art, and intellect as a theoretical framework, the place of intellect in creating and understanding traditional art in traditionalists' view is examined and criticized. This study shows that the traditionalists' views are problematic on issues such as the insufficient definition of intellect, uncertainty of the function and perceived matter of intellect, unacceptable assumptions for all, getting into esoteric pluralism, explanation of exaggerated mystical personality for artist and audience, Improper generalization and bias in some cases. It also has the advantage of presenting a theory of art with other cultural contexts and paving the way for a different mystical interpretation of art.

    Keywords: Intellect, Traditional Art, traditionalism, Creating Art, Understanding Art
  • مریم پیغامی*، جلال پی کانی، مهین رضایی، زینب شکیبی
    بطور کلی دیدگاه نصر درباره هنر به لحاظ ایجابی واجد چند مولفه اساسی است. در این مقاله ابتدا این مولفه ها را برشمرده و توصیف کرده ایم، مولفه هایی نظیر پیوند با سنت، امر قدسی، حقیقت هستی، کاربرد در زندگی و نظیر این ها. به لحاظ سلبی نیز مولفه هایی در آن قابل تشخیص است، نظیر تقابل با هنر مدرن، خالی بودن از جنبه فایده گرایانه، عدم محوریت هنرمند و نظیر این ها. پس از مرحله توصیف، درصدد پاسخ به این پرسش برآمده ایم که کسی که در عصر حاضر، چه در مقام هنرمند و چه در مقام مخاطب اثر هنری، با هنر سر و کار دارد، اگر از منظر نصر به هنر بنگرد چه بهره ای خواهد برد؟ در این خلال، اعتبار و استواری دیدگاه نصر به نحو انتقادی آزموده شده است.
    کلید واژگان: سید حسین نصر, هنر سنتی, هنر مدرن, امر قدسی, هنر
    Maryam Peighami *, Jalal Paykani, Mahin Rezaee, Zeinab Shakibi
    Nasr’s philosophy of Art contains several affirmative components such as connecting with tradition, the sacredness, the truth of being, utility of art in ordinary life and etc. First we have explained those components. on the other hand, his theory contains several negative components such as the critic of the modern art, the critic of utilitarianism, the critic of the artist’s central role and etc. These aspects, too, have been explained in this paper. Following description, we have deal with this question: What the contemporary artist or audience of artwork would gain if he looks to art from Nasr’s view point.
    Keywords: Seyyed Hossein Nasr, the traditional art, the modern art, the sacredness, Art
  • شهریار پیروزرام*، سعید بینای مطلق
    خلاقیت از مفاهیم رایج در مباحث هنری است. امروزه خلاق بودن و هنرمند بودن یکی انگاشته می شوند و اغلب، خلاقیت با نوآوری یکسان دانسته می شود. از طرف دیگر باور غالب این است که هنر سنتی، با موضوعات تکراری و کهنه، فاقد خود جوشی و بدیع بودن است. اما بر خلاف نگاه مدرن که خلاقیت و حتی حقیقی بودن را با نو بودن یکی فرض کرده و هنر سنتی را فاقد آن می داند، نویسندگان و متفکرانی همچون آناندا کوماراسوامی، تیتوس بورکهارت، رنه گنون، سید حسین نصر و آن ماری شیمل نه تنها هنر سنتی را هنری خلاق می دانند بلکه تنها اینگونه آفرینش ها را شایسته اطلاق مفهوم خلاقیت می دانند. سوالی که مطرح می شود این است که آیا اساسا در هنر سنتی می توان از خلاقیت به معنای واقعی کلمه سخن گفت؟ در واقع یک مکتب هنری چارچوب های آموزش، تولید اثر، و نیز خلاقیت را انتقال می دهد و با این کار هویت و اصالت تولیدات هنری را تضمین می کند. نتایج به دست آمده در این مقاله نشان می دهد که هنر سنتی دارای اصولی است که بر اساس آن می توان از خلاقیت به معنی خاص آن سخن گفت.
    کلید واژگان: هنر, هنر سنتی, اصول هنر سنتی, خلاقیت
    Shahriar Piroozram*, Saeed Binaye Motlagh
    Creativity is one of the most common notions in art studies. In modern world, being an artist and being creative are identical and often creativity is considered to be akin to novelty. Moreover, it seems to be common belief that traditional art shows a high occurrence of borrowing, repetition, use of conventional themes and disregard for novelty and originality. Although in modern point of view creativity and even authenticity are identical with newness and considered that traditional art lacks it, there are some philosophers such as Ananda Coomaraswamy, Titus Burckhardt, Rene Guenon, Seyyed Hossein Nasr and Anne marie Schimmel, who believe that not only traditional art is creative but also it is the sole kind of art which is really creative. But the question which arises here is whether one can speak of creativity in traditional art in a strict sense? In fact an artistic school transfers the framework of education, the production of works and creativity. By doing so, it can guarantee the identity of artistic works. The derived conclusions in this paper show traditional art has got some principles which according to them, it would be possible to speak of creativity in a strict sense.
    Keywords: Art, Traditional art, Principles of traditional art, Creativity
  • ایرج داداشی
    «صناعت» یعنی τέχνη. وفق استنباط ما از توضیح شارحان، حکمای یونان موضوع صناعت یا τέχνη را از سه جنبهٴ مورد بحث و بررسی قرار داده اند: نخست روح صناعت یا همانμιμησις؛ دوم نفس صناعت یا ποιησις؛ و سوم کالبد آن که πραζις است. براساس تبیینی که از مراحل شناخت و کسب علم در فلسفهٴ ارسطو طرح شده و تبیین او دربارهٴ «شدن» هر شیء براساس طبیعت (φύση) یا صناعت (τέχνη) و نگرش متدانی (immanent) وی دربارهٴ «صورت» یا ιδος برخلاف نگرش متعالی (transcendent) افلاطون و قرار داشتن «صورت» در درون طبیعت و درون نفس هنرمند پیش از آفرینش شیء، به خوبی مراحل الهام، ابداع و اعمال را توضیح می دهد. مشابهٴ همین بحث، را در فن ششم کتاب شفا، فصل دوم از مقالهٴ دوم، که به علم النفس و اصناف ادراکات انسان پرداخته شده و نیز مباحث مقالهٴ چهارم همین کتاب، می توان استنباط کرد. زیرا ابن سینا هم به مراحل تجرید «صورت» در مراتب ادراک از حس تا عقل اشاره می کند و هم در رسالهٴ نفس و هم در اشارات و تنبی هات به بهره مندی عقل از عقل قدسی. این نفس جوهری است با دو روی، که یکی به سوی عقل فعال است که عقل نظری علم را از آن اقتباس می کند و دیگر روی، سوی بدن دارد که عقل عملی است. کمال عقل عقلی است از جنس عقل که در آن، مرتبهٴ معقول موجودات در ذات باری تعالی، منتقش می شود. از این حیث نیز شیخ الرئیس، هم نظر با حکمای یونانی است. مجموع بررسی ها طرحی از مبانی نظری دربارهٴ «صناعت» را شکل می دهد که مبتنی بر مراتب عقل و خیال و حس و مراتب نزول «صورت» در آنها است، و تحقق «صناعت» منوط به تمامیت آنها است.
    کلید واژگان: صناعت, صنع, ابداع, محاکات, هنر سنتی, قدر و تقدیر, خیال و تخیل, صورت, روح صناعت
    Senå’at has a meaning more general than ''art'' as it is currently used، for senå’at means ‘art’ in the traditional sense، being free from the limitations of modern paradigms which are now imposed on the latter term. In the translations of Greek texts، senå’at is used as the equivalent of Τεχνη (techne). Avicenna، who pays particular attention to Aristotle in most of his philosophical works، gives a relatively exhaustive commentary on the book περὶ ποιητικῆς (Poetics) of the ''first teacher'' (Primo Magister، Aristotle) in the ninth branch of the first section of his magnum opus، the Shifå’، in the last part the Logic section. However، the Poetics does not encompass all of Aristotle''s opinions about art، and to emphasize it too much would be misleading، for there he mainly considers art in its external aspect. Indeed، to understand Aristotle''s doctrines about art one must study his other works، taking into account the explanations of his disciples and commentators. In this respect Plotinus plays an important role، for he examined and critiqued the works of Plato and Aristotle and has interpreted and clarified some of their more abstruse discourses. It is also significant that Plotinus had a particularly strong influence on Muslim Sages. According to our inferences from the commentators’ interpretations، the Greek sages consider τεχνη (techne) in three aspects: 1) the essential aspect or Spirit of τεχνη (techne)، that is، μιμησις (mimesis); 2) the substantial aspect or soul of τεχνη (techne)، that is، ποιησις (poesis); 3) the accidental aspect or body of τεχνη (techne)، that is، πραζις (praxis). On basis of a consideration of: firstly، the stages of understanding and acquisition of knowledge in the philosophy of Aristotle; secondly، his theory that the ''becoming'' of everything is according to ''nature'' (φοση، phuse) and ''art'' (τεχνη، techne); thirdly، his belief that ''form'' (ιδος، idos) is immanent – as opposed to the transcendent forms of Plato; and finally، his manner of placing forms within ''nature'' and within the artist''s soul before creation، we can clearly understand the nature of the stages of inspiration، innovation and making. The movement of a form from the level of the intellect to imagination and from imagination to sensation is of great importance for our discussion of art as senå’at. Plato gives a great deal of emphasis to μιμησις (mimesis) and believes that αρχη (arche، principles) and ιδεη (idea، Platonic ideas) or intellectual forms are its corollaries. Aristotle also believes that the corollary of μιμησις (mimesis) is a form، which in this case exists with nature، and hence is here in agreement with his teacher to a certain extent. In any case، attaining the stage of ποιησις (poesis) is not possible without the stage before it، just as without innovation nothing can be made. A discussion similar to this is to be seen in chapter two of the second essay of sixth section of the Shifå’ dealing with psychology and the types of human perception، as also in the forth essay of this book. There Avicenna points to the stages of abstraction (tajrìd) of ‘forms’ on the different levels of perception، from sensation to intellect. Similar discussions are to be seen in the Risåleye Nafs (Treatise on the Soul) and al-Ishåråt wa at-Tanbìhåt (Remarks and Admonitions)، emphasizing the capacity of the intellect to derive benefit from the Sacred Intellect (intellectus sanctus). According to Avicenna، the soul is a substance with two aspects، the first of which looks towards the active intellect (Madonna Intelligenza) from which the theoretical intellect takes its knowledge، and the second of which looks towards to body، and this is the practical intellect. The perfection of the intellect is when into the intellect are impressed the intellectual forms of all beings as they exist in the Divine Essence. In this respect al-Shaykh al-Ra’ìs (the authoritative master، Avicenna) seems to be in agreement with the Greek sages. All of these considerations suggest a theoretical diagram of senå’at or τεχνη (techne) based on the stages of intellect، imagination and sensation، through each of which form (ģĩrat) descends، and all of which are necessary for the realization of senå’at.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال